نتایج دوستان از آموزه های استاد عباس منش | قسمت 10 - صفحه 2
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/01/abasmanesh-3.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2023-01-21 04:29:232023-03-18 20:12:38نتایج دوستان از آموزه های استاد عباس منش | قسمت 10شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
بنام خدایی که برای بنده ای که اراده میکنه تا سرنوشت خودش رو بدست بگیره،جهانی رو به خدمت در میاره.
داستان زندگی اقا رضا که بی صبرانه منتظر شنیدن ادامه اش هستیم
we are looking forward to listen the rest of your story, Mr. Reza.
.
خدایا چقدر نکته داره این فایل
چقدر کلید تو این بخش بودش
چقدر عالیه آگاهی های این نتایح بچه ها
دوبار گوش دادم و هربار یادداشت کردم اما بازم باید گوش داد
آگاهی های این فایل بالاست
.
آقا رضا بعد ازماهها گوش کردن به فایلهای رایگان و نوشتن و تمرین کردن عطش درونیشون برای خرید دوره هدفگذاری اونقدر بالابوده که به خدا میگن هرطور شده باید این دوره رو اماده کنن و بالاخره براشون شرایط خرید مهیا میشه و برای اولین بار درزندگی محصولی اموزشی رو اینترنتی میخرن و به قولی بها پرداخت میکنن.
نکته بسیار مهمی که استاد دریکی ازفایلهای رایگان کاملا دربارش توضیح دادن فایل قربانی کردن، اینکه برای رسیدن به خواسته باید بها داد حالا این بها بسته به نوع خواسته میتونه متفاوت باشه، مثلا یک ورزشکار بهایی که برای رسیدن به هدف میپردازه، تمرین بی وقفه و شبانه روزیه، از مهمونی و تفریحات زدن، از تنبلی گذشتن
یا یک کسی که ازمون مهمی داره، بهای قبولیش اینه بیشتر، دقیقتر وعمیقتر بخونه و یا حتی هزینه کنه دوره ای،کلاسی بخره، البته بها همیشه چیزای فیزیکی و ملموس و دیدنی نیست گاهی بهای رسیدن به هدف تمرین بسیارزیاد تغییر توجه و تمرکز از ناخواسته به خواسته، بهاش ایمان قوی داشتنه، بهاش اینه که تمرین کنی زیبا بین بشی، بهاش اینه که شجاعت به خرج بدی، بهاش اراده قوی هست
.
ووقتی اقا رضا با وجود تمام نجواها بها پرداخت میکنن، اینجاست که خودشون رو مالک گنجی بزرگ میدونن و انگار که قراره چیزی بشنون که فوت کوزهگری باشه، و دگرگون میکنه همه چی رو، مشتاقانه شروع به گوش کردن و نوشتن میکنن
(دریک کلام میشه خواب و خوراکشون، میشه نفس کشیدنشون) دیگه باور میکنن که این همونیه که میتونه همهچیز رو تغییر بده
و اشتیاق چه میکنه با اقارضا.
از تفریح و مهمونیه و هرچیزی میزنن تا فقط رو خودشون کار کنن
و جالب اینجاست که اقا رضا تمام مدت فکر میکردن خدا قراره تغییر کنه و به شکل دیگه ای به اقا رضا توجه کنه
(خداااایا
چه درون زلالی داری شما، اقا رضا)
.
و نکته جالب دیگه اینکه ایشون مثل همه ما فکر میکردن تغییر باید خیلی بزرگ باشه، چشمگیر باشه مثل خونه وماشین و…
درحالیکه تغییر از درون نه بیرون اونهم تدریجی نه آنی
درحال انجام بوده.
عطش دنبال کردن اموزه ها، باعث شده ایشون بیشتر و بیشتر بخان از این جام تحول مثبت بنوشن(حالِ این روزای من که فک میکنم چهارساعت خواب هم زیاده، باید تمام مدت کارکنم رو خودم، گوش کنم، بنویسم، بخونم).
.
ایشون اونقدر مصمم ادامه میدن تا اهسته اهسته پاسخهای جهان میاد.
چطوری؟ با حذف کردن ادمها و روابط نامناسب، با دستان الهی که درقالب باجناق میتونه ظاهر بشه، بدون اینکه لازم باشه اقا رضا تقلایی کنه(الله اکبر)، همزمانی ها پاسخ جهان هستی است به قدمهای محکم و استوار ما.وقتی ما استمرار داشته باشیم جهان حمایت میکنه، جهان همه دست و پا و دهان میشه برای ما.
و استمرار اقا رضا، 24ساعته گوش دادن به دوره هدفگذاری، تمرین و تکرار و تغییرات محسوس تر در شرایطشون.
قدرت تصویرسازی ابزار قوی برای اقا رضا شده تا مغازشون رو اونطوری که دوست داشته در ذهنش ترسیم کنه، نه فقط مغازه که مشتری ها، کارمندان، برند کالاها، حتی برای پذیرایی از مشتری ها فضای رو ترسیم میکنه (افرین به شما، چقدر دارم می اموزم از شما).
و با این صحبت استاد که الان در هر شرایطی هستی مهم نیست از همینجا شروع کن به تغییر شروع میکنن با پرسیدن سوال مناسب که اگر صاحب یک مغازه بزرگ باشم چطور اخلاقی خواهم داشت، چطور ظاهری خواهم داشت، چطور ماشینی، چطور امکاناتی،؟
و اینکه الان کدوم امکان برام مهیاست
فعلا فقط میتونن لباس مناسب بپوشن پس شروع میکنن، تنها لباس پلوخوری رو تبدیل به لباس رفتن سرکار میکنن اونم کاری که سراسر کثیفکاریه!
عقل میگه چه کاریه میکنی، قلب و هدایت میگه کار درست همینه!
بعد سوال دیگه ای که از خود میپرسن اینکه مغازه یک ادم موفق چطوره!؟ و این سوال هم دگرکونی در مغازه ایجاد میکنه، نظم و ترتیبی باورنکردنی که برای من همه قابل تصور بود با صحبتهای اقا رضا، اون نظم فضای خالی ایجاد میکنه، که طبق قانون چنین فضای خالی رو خدا پر میکنه و بازهم پاسخ خدا و جهان از طریق دستان الهی، ماشینهای فروش جنس از بندر و با شرایط پرداختی چندماه بعد(الله اکبر).
مغازه تا سقف پنج متری پرشد از جنس و برکت،
با تن صدا و اعتماد به نفس بیشتری با مشتری ها صحبت میکنن.
افرین بر شما و
اراده شما
من بیصبرانه منتظرم باقی این داستان الهی رو بشنوم.
قدردانم که برای ما صادقانه میگید
.
سپاسگزارم استاد عزیز
برای نشر این اگاهی ها
این فرصتها.
.
خدایا شکرت
سلام و درود خانم راد عزیز
نوشته های شما هم تکرار خوب صحبتهای آقا رضا برام شد و بخصوص پرسیدن سوال مناسب و این نکته که از همین جایی که هستم چطور میتونم شروع کنم؟ (بقول استاد عزیز)
این قسمتش خیلی جذاب و مفید بود مثل همه قسمتها ولی این قدم اول برای شروع عملی بسیار عالی بود که با نوشته های شما این حس و فرکانس در من همین الان دوباره تقویت و زنده شد
بسیار ممنونم از شما
زندگیتون سرشار از آرامش، سلامت، سعادت، ثروت و موفقیت در همه ابعاد.
سپاسگزارم آقای رجبی
امیدوارم با این الگوهای عالی که ایمانشون رو در عمل نشون دادن بتونیم ایمانمون رو قوی کنیم. اینجا به هم انگیزه حرکت بدیم، انگیزه امیدداشتن و ادامه دادن.
همیشه یک حرف استاد رو دوست دارم که میگن این قانونه و قانون عمل میکنه دیگه کاری به چطوری و اینا نداشته باشید.
براتون بهترینهای که دوست دارید رو از خدا میخام.
و از همینجایی که هستیم و همون چیزی که داریم شروع میکنیم و مداومت به کار میبریم و با نتایجمون خداقوت به استادمون میگیم
رهای نازنین سلام.
سپاسگزارم به خاطر کامنت عالی ای که نوشتی . سپاسگزارم که روند آگاهیهای این فایل عالی رو انقدر قشنگ و واضح با درک خودت بازگو کردی.
من خیلی یاد گرفتم و خیلی ازت ممنونم …
داشتم فکر میکردم که حالا باید برم یبار دیگه فایلو گوش بدم اما خدای محترم و خیرخواه و مهربونم دستمو گرفت و هدایتم کرد که کامنت شمارو بخونم و دیدم آگاهیها به صورت خیییلی واضح و شمرده شمرده نوشته شده اینجا و خیلی به درک بهترم کمک کرد..
ممنونم رهای عزیزم.
برات از خدای شکست ناپدیر و بلندمرتبه درک بینظیر خودش رو میخوام .چون اون کافیه برای هممون .
سلام غزل جان
صبحت بخیروشادی
زیبایی خانواده عباس منش همینه
که همیشه کسی یا چیزی دست خدا میشه تو زندگی دیگری
و این نقطه قوت اینجاست
.
ممنون و سپاسگزارم که به درک من ازاین اگاهی ها اعتماد کردی.
داستان اقا رضا اونقدر برام جذابه و اونقدر نکته های الهام بخش داره که هر کامنتی که از دوستان دریافت میکنم یک نشانه میبینم که دوباره لااقل نوشته های خودم رو بخونم.
تا یادم بمونه
نیروی اراده
استمرار داشتن
عمل به اگاهی ها
بها دادن
اقدام کردن
.
غزل جان بهترین انچه میخای رو از خداوند برات خواستارم. خدایی که اونقدر مهربونه و عادله که انتخاب رو برعهده ماگذاشته
سپاسگزارم از حُسن نظرت
بنام الله توانا و قدرتمند جهان هستی
درود بر استاد عباسمنش عزیز و مریم بانوی نازنین و آقا رضاعطارروشن و همه دوستان هم فرکانسی ام
شروع روزی زیبا و آفتابی در صبح زمستونی سرد با اومدن تو امن ترین فضای مجازی سایت عباس منش دات کام و توجه به نکات مثبت
این روزها برای اومدن تو سایت همیشه ذوق و شوق و اشتیاق و انگیزه دارم ، برای نوشتن کامنت و پر کردن سالنامه هام از محتوای سایت و یادگیری این آموزه ها و قوانین بدون تغییر خداوند ، مخصوصا که با فایلهای نتایج دوستان از آموزه های استاد الگو پذیری و باورپذیری اجابت خواسته ها برامون کاملا شفاف و قابل لمس میشه.
سپاسگزارم از آقا رضا دوست عزیزمون که مسیرشون و چقدر با اعتماد به نفس و عزت نفس و خود باوری و احساس خودشایستگی برامون بازگو میکنند، چقدر خلاصه وار همه آموزشها دوباره برامون تداعی میشه و با هر فایلی دربی از آگاهی به رومون باز میشه . اینجا تنها جایی هست که کلام استاد برامون تکراری نیست هرچی بشنویم بازم کمه ، با تداوم و استمرار و پیوستگی و تکرار و ادامه و ادامه وادامه دادن اصل و اساس قوانین هستی و تمرینات ، پاسخ ها و بازتاب های خداوند و جهان هستی و نتایج و داره …چقدر ساده وروان بیان کردن مسیر تکاملی و تصاعدشون برامون جذاب و دوست داشتنی هست .
پرداخت بها برای خرید دوره در اون شرایط سخت و نوشتن و گوش دادن و دیدن محتواهای سایت و کنترل ذهن و گله و شکایت نکردن و دور شدن از دوستان نامناسب و تی وی و اخبار ، بودن در مسیر خودشناسی و بهبود شخصیت و رشد و توسعه فردی و خداشناسی و توحید است که عملگرایی است و نتایج و میاره .با کنترل ورودی ها وتقوی و تعهد در ادامه مسیر شخصیت مون ناخودآگاه عوض میشه شاید نفهمیم ، همزمانی ها جادویی رخ میده ، جهان و خداوند بقیه کارها رو با هم فرکانسی انجام میده ، خداوند مهربان آیینه بازتاب های ماست .
برای رسیدن به خواسته هاتون احساس کنید به آرزوهاتون رسیدید ، تغییر در آنچه دارید با همون امکانات و شرایطی که دارم شروع کنم تا خداوند هم با من هزاران قدم بردارد و با تعهد من خداوند هم درها را میگشاید و پاسخ میدهد.
خداوند اجابتگر و هدایتگرم را شکر و سپاس برای هم مسیر شدن و بودن در این مسیر توحیدی ،
خدارو شکر برای صلح و آرامش درونم ،
خدارو شکر برای احساس خوب این روزهام
خداروشکر برای احساس بودنش در وجودم ، کنارم و روی شانه هایم ،
خدارو شکر برای تک تک داشته هایم …
خدارو شکر که هرروز و هرلحظه خالق زندگی خودم هستم …
بنام خداوند وهاب من
سلام به خانواده صمیمی عباسمنش
خداوند رو سپاسگذارم بخاطر فرصتی که در اختیارم قرار گرفت و در مدار دریافت این تجربیات ارزشمند دوستمون رضا بودم.
آپدیت و بروزرسانی سایت هم انجام شد خدارو شکر و به قول استاد همیشه بهترین خودمون رو بتونیم بزاریم و چقدددر این دیدگاه رو دوست دارم.
چقدددددر از ذوق و شوق رضا عزیز لذت میبرم وقتی میگه من همون موقع که اولین محصول اومد روی سایت با اشتیاق فراوان نشستم و گوش دادم و نوشتم. بنظر من اینجا بازم میرسیم به شکرگذاری که اصل و اساس داستانه و رضا عزیز خیلی خوب نشون داد چطور باید قدر دونست. چطور باید اون آگاهای هارو گوش داد و البته بهشون عمل کرد.
من روی صحبت با خودمه که چقددددددر فایل هست روی سایت برای کسی که واقعا بخواد عمل کنه…واقعا بخواد خودش رو نشون بده…استاد بارها و بارها اصل رو گفته تو فایلهای هدیه ولی انگار باز دنبال یه محصول خفنایم….یه ترفند عجیب که مثلا استاد تو فلان دوره داره و من باید اون دوره رو تهیه کنم وگرنه پیشرفت نمیکنم….
به نظرم میشه به داستان رضا اینجور نگاه کرد که با فایلهای رایگان شروع کنیم و استقامت و پایداری خودمون رو نشون بدیم تا خدا قدم های بعدی رو بگه….بازم من اول به خودم دارم میگم چون وقتی دقیق میشم میبینم این بحث الطیبات و لطیبین رو خوب نفهمیدم…چرا اینو میگم چون ته وجودم میگم برم برای شغلم تبلیغ کنم.…. آگهی بزارم….
نمیگم آگهی بدهها….ولی من میخواااااااام تایم و انرژی که قراره بزارم رو تبلیغ رو بیام و برم رو برنامههام کار کنم…تحقیق کنم…خودم رو بهتر کنم….نمیدونم به نظرم ترسم زیاده که یهو تبدیل میشه به آگهی زدن و تبلیغ….چون من که شنیدم الطیبات و لطیبین پس کو عمل من؟ یاد اون آیه قرآن میافتم که خدا میگه کافرا میومدن با تو همپیمان میشدن ولی تو خلوت خودشون تو رو نفی میکردن…
خدایا مرا به راه راست هدایت کن تا کفر نکنم…تا این قانون جهانت رو بهتر درکش کنم…تا خالصتر بشم…بتونم بفمهمم خدا افراد رو به سمت من هدایت میکنه اگر من آرام باشم…اگر به قول قرآن آرامششش داشته باشم…الا بذکرالله تطمعن القلوب…
اگر این بخش رو بفهمم اونوقت میتونم تو کارمم بهتر بشم…پس راهش اینه که من بیام الان با این همه فایل آموزشی استاد عزیزم که هدیههم هست کارم رو شروع کنم…استاد بهتون میگم چون بهتر میفهمید…من قدم 1 رو 2 سال پیش خریدم ولی نتونستم ادامه بدم…پولش هم بود…پولش هم هست….ولی تا آرامتر نباشم انگار جهان اجازه نمیده….اون موقعها بسختی پول جور کردم و خریدمش یادمه یه مشت پول که شریکی کار کرده بودم طرف آورد برام و فرداش اون پول ریختم کارتم و دوره رو خریدم ولی انصافا هیچ اتفاق خاصی نیافتاد….البته که مشکل من بودم. یاد حرف شما افتادم اگر دیدی آگاهی های دوره کمک کرد اصلا پول قدم بعدی خودش جور میشه…
البته بحث چیز دیگهای بود که کم کم دارم میفهمم و مدارم بالاتر میره…از همین فایلهای رایگان دارم چیزایی میفهمم که قدم1 برام روشنتر میشه…یعنی یجورایی من دارم برعکس کار میکنم…بخاطر همینم من دوره قانون سلامتی وقتی اومد نخریدم…پولش روهم داشتم…نه تنها 1 بار که چندبار میتونستم بخرم ولی یه ترمزی در وجودم داشتم و دارم که اینم اگر میخریدم مینداختم کنار دوره قدم 1 و میگفتم دیگه چی بخرم…
یعنی نمیدونم بگم پاشنه آشیل منه که دنبال یه چیز جدید میگردم ولی هی دارم بخودم میگم مصطفی چیز پیچیدهای وجود نداره پسر! تکنیک خاصی نیست….همین مسیر رو ادامه بده تو…
استاد اون جاده سبزی که تو قدم 1 میگی هم من انگار واقعا فکر میکردم یه جاده وجود داره که سبز و جنگلی و صافه….و بقول رضا قرار نیست من کار خاصی بکنم و خدا منو برمیداره میزاره اونجا….
بعد که متوجه شدم این خبرا نیست(البته یه جاهایی واقعا اَکچولی خداوند میاد برمیداردت ولی چه زمانی؟ زمانی که حرکت کنی….قدم برداری….نه اینکه بشینی و طلبکارانه از خدا بخوای یالا…( البته اَکچولی باید یه جایی بگی یالا خدا تو خدایی و خداییی کن!) و بعد هم بگی این خداهه هیچکار نمیکنه و لنگ رو لنگ انداخته من دهنم دارم سرویس میکنم) اومدم و یه سری کار عملی انجام دادم…سپاسگذاری کردم…آگاهنه اول از نعمتهام و بعد هم از دیگران… و اییییین شد استارت روغنکاریتر شدن زندگی…همون تکاملی که تو قدم 1 میگی و من اخیرا بهش رسیدم…
داستانی که رضا تعریف کرد و گفت باجناقش شرایطی پیش اومد براش که این سمت رضا کار آسان بشه براش…اینووو من خیییییییییلی خوب میفهمم استاد چرا که برا خودم اتفاق افتاد…من خونه خاله و اینا که میرفتم یا اونا میومدن بهرحال شروع کن از هر دری بگو و دولت و ….بعد من میگفتم خدا چکار کنم من…باور دوستان بشه یا نشه یهو یه دعوا خانوادگی پیش اومد که کلااااااا رفت و آمدا قطع شد….و اییییین چققدر کمک کرد به من که دیگه اصلا این مجلس و مهمونیا تعطیل….نمیگم دعوا خیر بودا ولی از دل همون دعوا به من خیر رسید…اگرچه که بازم احساس منفی نیست و من گهگداری برای همه فامیل آرزوی خیر و برکت و سلامتی میکنم چون میدونم از قانون بیخبرن و اینقدر حالشون نامناسبه. بهرحال الان اییییینقدددددر زمان دارم که نگو….معمولا هم شبا بعضیها میان ولی من کلاس دارم و 4 غروب میرم و 10 شب برمیگردم و اصلا اون تایمی که همه دورهم هستن و بهرحال بحث جالبی نیست من اصلا نیستم که بخوام توجه کنم….و این از خدای منه…اوووون جنس عصبانیت رضا رو هم میفهمم و تبریک میگم بهش که میگه من بهرحال با ”آرامش” گفتم نه من نمیام.
یعنی اینجا خیلی راحته آدم عصبانی بشه بزنه دهن همه رو آسفالت کنه ولی اون کلام نرمی که خدا به موسی گفت برو با فرعون صحبت کن…اوووون کلام نرم رو من عاشقشم و سعی میکنم بفهممش و یاد بگیرمش…چون بای دیفالت یه رگ خشم و چیزی هم داشتم و خیییلی بهتر شده ولی باز ممکنه اون ته مهها باشه. خلاصه بگم که خدا به صابرین آرامش میده…رضا عزیز میتونست بگه من حق دارم شما گمراهید بریدد خودتون رو اصلاح کنید…. و فرافکنی کنه ولی خدا صابرین رو پاداش میده چون خووووودم چشیییدم این پاداش رو. البته که کار تموم نشده و ادامه داره برای من.
و در آخر هم میرسم به بحث عملی آقا رضا گل که بهترین لباس خودش رو همین الان و برای خودش و زندگیش میپوشه…
چقدددددر لذت میبرم از خودم که لباس بیرونیم و خونگیم یکیه….نو…تمیز…و مناسب شرایط…
روز اول استاد برای مصاحبه رفتم پیش سوپروایزر آموزشگاه…اونموقع هوا گرم بود…اصلا هواسمم به تیپم نبود…شاید بهرحال اگر محیط اونجا رو میدونستم بیشتر رعایت میکردم…با یه تیشرت و اسلش کمو و یه کلاه پیت دار همین که تو عکسم هست گمونم…اون موقع هواهم گرم بود…هیچی خلاصه مصاحبه کننده وقتی بهم گفت برای کلاس باید لباس مناسبتر بپوشی تازه گفتم خداییش حق داره…بهتره یه لباسی بگیرم مناسب کلاس باشه…
و البته بعدش پولش رو خدا واریز نموود.
اینکه رضا عزیز با همون یه دست لباس نو که همممممه میگن واااااااوووووووو عروسی میری رضا؟….میره سرکار یعنی عزت نفس…یعنی باور به اینکه آقا من خلق میکنم….اوضاع بهتر میشه و این همون یه قدمیه که برمیداری و خدا چندین و چندین قدم برمیداره…
منم داشتم صحنهسازی میکردم وقتی رضا عزیز میگه نردبون بلند…میز کشیدم جلو دررر….قفسههای 4 متری….لامپهای جدید و پر نور…. اینجوری خدا وارد میشه….حتی اون مکالمه فروشندههای دورگرد هم برام زنده بود…اصلا انگار اونجا بودم بس اینکه رضا عزیز قشنگ تعریف میکنه. و خب داستان ادامه داره:
شرایط بهتر…اوضاع زندگی بهتر…خلق بهتر….
مشتری بیشتر….
عاشق اون کلامش شدم که میگه اون وسط کلی جا خالی شد وقتی مرتب کرد و گفت خدا اینجا رو پر کن و خداوند از فضل خودش اونجا رو پر کرد.
دیروز یجایی میخوندم مردم توقع دارند تو معجزه یهو آسمان پاره شه و یچیزی تالاب بیافته زمین، دریغ از اینکه معجزه در روزمرگیهای افراد آگاه اِمبِد شدهست. (نهان گذاشته شده)
راستی دیروز نشستم کلی سپاسگذاری کردم ولی انصافا یه بخش بزرگیش رو اسکیپ کردم اگر گفتید چراااااا؟
خب وقت کم آوررررردم….
ینی به قولی از صب تا شب هم بنویسم نمیتونم همه رو بگم
سلام به اگاه ترین استاد زمان
این فایل ها خودش میلیاردها ارزش داره بخدا یعنی یه نکاتی گفته میشه که ارزشش بی نهایته
چقدر اقای عطارروشن قشنگ و با ارامش حرف میزنن و اینقدر با جزئیات میگن که ادم خیلی به دلش میشینه
و نکاتی که استاد یاداور میشن میلیاردی ارزشمنده
چه نکته قشنگی بود اینکه با همون چیزی که داریم شروع کنیم
من هم جدیدا سعی میکنم با چیزهایی که هست لذت ببرم از ماشینمون که پراید هست اتفاقا دیروز همسرم بردش کارواش چقدر تمیز و خشکل شد دیروز بهش گفتم دستت درد نکنه وای ماشینمون چه خشکل شده انگار یه ماشین خارجیه
همین موبایل تو دستم جدیدا خیلی خوب شده قبلا خیلی دلم ایفون میخواست همش از این ایراد میگرفتم ولی الان میگم وای چع موبایل خوبی دارم حافظش جدیدا پر نمیشه، همه کاری هم باهاش میتونم بکنم خیلی هم عالیه ایشالا به وقتش ایفون هم خدا میده
یا خونمون که اجاره نشین هستیم یعنی هر روز تو دفتر شکرگزاریم بابت همسایه هامون که اینقدر بافرهنگ هستن یا صاحب خونمون که خیلی مهربونه و هوای ما رو داره شکرگزاری میکنم این خونه با این قیمت تو این منطقه اروم رو خدا جور کرد برامون الان که قیمت ها خیلی گرون شده ولی صاحب خونه ما فقط یه مقدار کم پول پیش گرفت و اجاره هم همون مقدار پارسال
اینا همش لطف خداست
من با اینکه هموز به خیلی از ارزوهام نرسیدم و خیلی هدف های بزرگی دارم ولی تو حایگاه الانم حس میکنم خوشبخت ترینم
البته این حس همش بخاطر اموزه های استاد هست که من به اینجا رسونده
استاد جانم عاشقتممم بخدا و میدونم اگه خدا کمکم کنه و تو این مسیر ثابت قدم باشم به همه آروزهای قشنگم میرسم
خدایا با تمام وجود ازت میخوام که من رو همواره به راه راست هدایت کنی و کمکم کنی ثابت قدم باشم
هم از اقای عطار روشن و هم از استاد جانم بی نهایت سپاسگزارم️️️️
سلام به استاد عزیزم
چقدر از این فایل لذت بردم
دقیقا شرایط منم به این صورته که چند وقته تو فکر اینم که فضای مغازه ام رو مرتب کنم تا جای بیشتری برای قرار دادن جنس ها داشته باشم
وقتی اقا راضا از کلام شما گفتند که شما مرتب کن مغازت رو خدا جنسش رو جور میکنه انگار نشست بر قلب من
چقدر احساس شور و ذوق کردم همین الان هم دارم و میخوام این ایده مرتب کردن مغازه رو عملی کنم تا فضا بزرگتر و بیشتر بشه تا جنس بیشتری قرار بگیره
چقدر احساس خوبی دارم اقا رضای عزیز از روندشون دارن تعریف میکنند
حقیقتا وقتی از مرتب کردن مغازشون حرف زدند قشنگ توی ذهنم تصویر سازی شد اون روی چهار پایه رفتن و دستمال کشیدن .
اون مرتب لباس پوشیدن شون. حتی گفتار همسرشون وقتی میگفتند چرا لباس مهمونی پوشیدی رو دقیقا توی ذهنم تصور کردم
خداییش اقا رضا خیلی مصمم بود برای تغییر
خداروشکر
منم احساس میکنم این ویژگی مصمم بودن رو دارم و خدا میدونه 1 سال بعد 2 سال بعد جهان چه پاداش هایی به من و هرکسی که مصمم برای رشد هست خواهد داد
تشکر تشکر تشکر
بــنـام تنــها فرمانروای آسمان ها و زمین
سلام به استاد عزیزمون واستادیار مهربان و تمام دوستان در مسیر تغییر و بهبود های دائمی
استاد جان همین اول کامنت میخوام یک چیزی که به ذهنم زده بگم که شما راه و منش خودتون رو طوری گسترش دادین با صداقت و تعهد و ممارست که باید گفت همه ی دانشجو ها و شاگردهای پرتلاش تون برای خودشون یکپا استاد هستند. یکجا شنیدم میگفتین جوری این قوانین رو درک کنین و عمل کنین که به استادی در اون برسید. من این حرف تون رو الان میبینم که چقدر دارند استادهای تغییر زندگی زیاد میشن. اگر یکم صداقت و قدردانی هاشون رو ببینیم در آخرش متوجه میشیم شاگرد شما بودن یا شاگرد شاگرد شما بودن و چیزی که به ذهنم زد این بود. استادجان نمیترسه؟ این همه بچه ها دارند حرفه ایی میشن و خودشون برای خودشون استادی هستند و اونایی که به معلمی و سخنوری علاقه دارند در همین حوزه کار میکنند. یکم فکر کردم گفتم چرا اصلا همچین فکر و سوالی به ذهن من زده. ریشه اش فکر کنم در باور کمبود و همینطور عزت نفس در من باشه(دارم سعی میکنم دلیل و ریشه رفتارها و سوال ها و فکرهامو ببینم تا بهتر به خودشناسی برسم حتی تو نوشتن کامنت هام.) خواستم این قسمت فکرمو بگم و همینجا از شما استاد تشکر کنم که چقدر با کارها و رفتارهایی که اصلا شاید ربطی نداشته باشه به من دارید درس فراوانی و عشق میدین و اینکه شما کار درست رو انجام میدین و بقیه اش کار ندارید چون توکل و ایمان تون به خداست. چون قدرت و اراده خدا رو بالاتر از هرچیزی در وجود خودتون میدونید و نمیشه غیر از این عمل کنید با این نگرش من بارها و بارها در استاد بودن و استادی کردن تون رو تحسین کردم و میکنم. خواستم بگم نگاه من به فایل ها بالاتر از درس اون فایل شده و یک کلیتی رو میبینم که اونا الان برام درس های عمیق تری رو دارند.خواستم به عنوان یک شاگردی که تازه داره الفبای قوانین رو بهتر یاد میگیره بگم استاد جان معرکه استادی میکنی و استادی در استاد بودن. استاد جان خواستم بگم حتی دارم یاد میگیرم وابسته بهت نباشم، که اگر فایلی نبود، صدایی از شما نبود از شما بتی نساخته باشم که خودمو عاجز بدونم. دارم یاد میگیرم متکی به خودم باشم حتی شنیدن این آموزش ها و درست فکر کردن و نگرش درست و بزرگ به همه چی داشتن. آخه استاد همه حرف ها و بچه ها و آدم های موفق رو که برای من فهیمه در هرلحظه از زندگیم نمیتونه آنالیز کنه و از نگاه قوانین برام بازشون کنه. پس دارم یاد میگیرم وابسته به شما و آگاهی هایی که از دل هر داستان و حرف میکشید بیرون نباشم.سعی کنم خودم درست فکر کردن و اصلا فکر کردن و توحیدی عمل کردن رو ازتون یاد بگیرم و به هیچ چیز و هیچ کس وابسته نباشم.استاد با اینکه با جرات میتونم بگم عاشق تون هستم اما وابسته تون نمیخوام بشم. میخوام در همین مورد هم درست عمل کنم و توحیدی عمل کنم. میخوام منش شما رو اصل نگاه و تفکر شما رو دریابم نه صرفا شخص شما رو. چون اگر اینطوری رفتار نکنم قطعا تو حاشیه ها و فرعیات گمراه میشم و از اصل قضیه دور میشم. مثل اینکه ما دین اسلام و مسلمان بودن و فرقه فرقه کردن دین رو گروه هایی مثل شیعه و سنی تبدیل کردیم و اصل قرآن و پیام حضرت محمد و ابراهیم رو لای این همه فرعیات و آدم ها وامام ها و خلفا و اتفاقات و داستان ها گم کردیم. من میخوام از اینا عبرت بگیرم و در این موضوع به اصل شما توجه کنم تا گمراه نشم.نمیدونم چی شد اینا رو نوشتم شاید لازم بود برای یادآوری به خودم و همه اونایی که لازم داریم تا خودمون رو اصلاح کنیم.خدایا شکرت برای قدرت تفکر و تعقلی که به من دادی تا هرلحظه ببینم کجای داستانم و حتی عادت ها و دوست داشتن هامو بررسی کنم حساب خودمو برسم قبل اینکه دیر بشه.خداروشکر در این مورد میتونم بگم حسابم پاکه پاکه و عاشق تون با صداقت و عاشق یادگرفتن و پیدا کردن قانون در همه چیزم…
…………………………………………………………………………………………………………………
نتایج دوستان از آموزه های استاد عباسمنش_قسمت 10
خب در ادامه فایل آقا رضا عزیز و دوست داشتنی از تغییرات و مسیری که پیش رفته رسیدیم به اینجا که چند ماه با فایل های هدیه ایی که توسط استاد بصورت رایگان در سایت قرار میگرفت پیش میرفت تــا اینکه استاد یک دوره جدید رو در سایت شون رو قرار میدهند. یک دوره که حالا باید آقا رضا بهای بیشتری پرداخت میکرد. یعنی غیر از بهای زمانی حالا باید بهای مالی هم پرداخت میکرد.
+ خریدن اولین دوره آموزشی و پرداخت بهای اون
+ پرداخت اینترنتی و اولین خرید دوره آموزشی اونم بصورت آنلاین(خدایی یک ایمان و اعتماد بالایی قطعا باعث شده ایشون این کار رو بکنن و البته اون اشتیاق غیرقابل وصفی که برای بهبود زندگی خودشون داشتند.)
خب حالا چند ماه گذشته، حالا تکاملشون روو دارند برای دریافت آگاهی های جدید طی میکنند حالا میرن برای پرداخت خرید دوره هدفگذاری. دوره ایی که از روی سایت حذف شده و اثری ازش نیست اما به جای آگاهی های اون دوره های باکیفیت تر جایگزین شده.( در جریان هستیم که این سایت و استاد همیشه در حال بهبود مون اینقدر به کیفیت مطالب و آگاهی ها اهمیت میدهند. که حتی فایلی که کلی از بچه ها ازش نتیجه گرفتند رو که این همه قطعا براش زحمت کشیدن و داره براشون پول میسازه رو حذف میکنند و اون اصلی که در کسب و کارشون دارندکه بنظرم اصلبهبود دائمی محصولات و آگاهی ها و اصلصداقت و انجام کار درست رو دارند.اینا اگر درس نیست از رفتار شما پس چیه) استاد خدایی استاد درس دادنی…خدایا شکر برای وجود این استاد همیشه رو به بهبودم خدایا شکرت برای پیدا کردن اصل و اصول. خدیا شکرت که درک منو برای این آگاهی ها بالاتر میبری.
…………………………………
آقا رضای عزیز گفتن: خیلی شوق و ذوق داشتم در این دروه هدفــگــذاری شرکت کنم، پولشم نداشتم، از خدا خواستم تا هرجور شده من در این دوره شرکت کنم. من باید به خواسته هام برسم.(مخصوصا اون 107 خواسته ایی که نوشته بودم) نمیدونم چه جوری ولی پولش جور شد.
اولین خرید اینترنتی عمرم رو انجام دادم اونم یک دوره آموزشی اونم بصورت آنلاین نه حضوری…
این قسمتش جالب بود که گفتن هیچکس نمیدونست، همسرشون نمیدونست. اگر میفهمید شاید دعوا میشد چون من خواسته های همسرم یا حتی برای خرید شیرخشک بچه ام مشکل داشتم.
اینکه بخاطر این موضوع ها کلی نجوای ذهنی مثل خیانت و … براشون میومد اما باز با خودشون صحبت میکردن و اون نجواها رو آروم میکردند. گفتین: من میخوام برای خودم یک قدمی بردارم، اونا نمیدونن که من چه تغییری میخواد در زندگیم ایجاد بشه. بااین صحبت ها و گفتگوهای ذهنی اون نجواهایی که حال و احساس شما رو میخواست بد کنه رو خوب میکردین و به کار خودتون ادامه دادین.یک حس درونی در شما شعله ور شده بود.
+ با یک اشتیاق متفاوت و ولع خاصی اون محتواها رو دنبال کردن (خریدن دفتر نو و چند رنگ خودکار و تکرار بارها و بارها جلسات دوره ایی که خریدن. )
+ ساده گرفتن و باور کردن اینکه در این فایل ها قراره راه و روش موفق شدن رو یادبگیرم.
+ تکرار بارها و بارها گوش کردن و نوشتن
+ بی اعتنایی به تمسخرها و تحقیر و حرف دیگران از اینکه بهتون میگفتن تازه یاد درس و مشق نوشتن افتاده، اما براتون مهم نبود و شما کار خودتون رو میکردین و ادامه میدادید.
+ هنوز ایده اصلی ام این بود که خداوند تغییر میکنه من که قرار نیست تغییر کنم.
چقدر قشنگ مسیر تکامل و درک خودتون رو از این مسیر گفتین. چقدر قشنگ ردپای اون تغییرات رو با آگاهی بیشتر از قوانین درک کردین که اونم تکاملی و آرام آرام. اینکه متوجه شدین این همه مدت ورودی هاتون رو عوض کردین داره خروجی ها ونتایج هم تغییر میکنه.
+ درست کردن ورودی ذهن و پاک کردن از هر بدی و زشتی
غیبت نکردن+گله و شکایت نکردن+ ندیدن اخبار و نشنیدن حرف های بیهوده+سیگار نکشیدن+نوشتن و تمرکز روی خواسته ها ………..بلــه در حقیقت اینا تغییراتی بود که من در خودم ایجاد کرده بودم.
که البته حتی نگاه شما به تغییر کردن اون زمان هم عوض شده بود. از نظر شما تغییر این بود که مثلا پولدار باشم، ماشین بهتر بخرم اینا تغییره…
+ صبح تا شب فایل ها رو نگاه میکردم و تکرار میکردم که اصلا اونا رو تکراری نمیدونستم.
……………………………………………
استاد چقدر باحالی که گفتی که یادم نبود که رضا اون نکته رو گفته.یعنی صداقت تون رو خیلی تحسین میکنم که اشاره کردین که یکماه پیش در جاده فایل رو دیدین.
من نمیدونستم دارم تغییر میکنم رو ولی داشتم تغییر میکردم.
استاد واقعا منم قبول دارم که گفتین: همه تجربه داریم وقتی برای چیزی بها پرداخت میکنیم، براش خیلی ارزش قائل هستیم. اما یک چیزی اینجا اضافه کنم اما چقدر خوبه یاد بگیرم من نوعی بها و ارزش فقط به مادیات نیست. من همین الانم دارم بها پرداخت میکنم برای تغییر و یاد گرفتن و درک مطالب جدید. بهای زمانی، بهای فکری و تمرکزی، بهای گذشتن از عادت های قبلی، بهای اینترنت و برق و انرژی جسمانی و … من تازه دارم اینو درک میکنم که ما آدم های مادی یادمون میره همه چی مادی نبینیم و از اونجایی که خیلی از دارایی های ما مادی نیستند پس این مقیاس درستی نیست. و البته اگر باز هم از قانون نگاه کنیم که همه چیز در بعدی وسیع تر از انرژی هستند. از فکر که ک انرژی رقیق هست گرفته تا یک فلز یا همین دکمه های کیبورد انرزی هستند و همه جیز در حال تغییر و تبدیل و حرکت هستندو در این جهان چیزی نه از بین میره نه به وجود میاد فقط شکلش تغییر میکنه. پــس من بیام انرژی خودمو تبدیل میکنم به چیزهای بهتر. پول و ثروت و …خودمو رو که اونا هم به نوعی انرژی هستند تبدیل کنم به چیزهای مفیدتر و سودمندتر و بهتر برای خودم.
استاد این که گفتین کتاب براتون گران بود یاد این افتادم که منم زمان دبیرستان خیلی علاقه به دانستن و کشف کردن داستان زندگی و موفقیت داشتم و پول خوراکی هامو میرفتم مجله میخریدم.پولم به خرید اونا میرسید و چقدر خوش میگذشت و لذت میبردم. هی به من گیر میدادن این همه مجله داری بازم میخری واسه چی…
استاد چقدر قشنگ از بهاهایی که پرداخت کردین گفتین، چقدر میشه اون خونتون یا کتابخونه تون موزه بشه.چقدر براشون ارزش قائل بودین و چقدر منظم و تمیز نگه میداشتین و کتاب ها رو با چسب پهن جلد میکردین. واقعا تحسین تون میکنم استاد جان برای این ویژگی های قشنگی که در شروع داشتین و به یاد میارین. قطار بندرعباس تا تهران سوار میشدین تا یک سری کلاس های آموزشی رو شرکت کنین واقعا دمتون گرم استاد عزیزم.
بهـایی که برای موفقیت پرداخت میشه، باعث میشه که مسیر رو جـدی تر بگیریــم.که البته وقتی ما بهای چیزی رو پرداخت میکنیم متعهدتر عمل میکنیم و نتایج بزرگتری رو هم میگیریـــم.
استاد جان بازهم تحسین تون میکنم که وقتی دوره ایی رو آماده میکنید، تمام سعی خودتون رو میکنید که بهترین بهترین خودتون رو ارائه بدید.واقعا استاد جان همین ویژگی شما قابل تحسین هست و کلی برام درس داره و ازتون سپاسگزارم که اینقدر برای خودتون و برای ما ارزش قائل هستید که همیشه بهترین کیفیت رو داشته باشید. این استاندارد بالای شماست برای همه چی.
پرداخت بها برای یک آگاهی=
جـــدی گرفتــن اون آگــاهـی=
متعهـدتـر عمل کردن به اون آگاهی=
نـتـیـجـــه بـزرگـتر از اون آگـــاهـی
……………………………………………………………………………
خیلی جالب بود که مثال زدین که مادرم یا همسرم اگر چیزی میگفتن انجام نمیدادین، میگفتن باید بگیم عباسمنش بتو بگه انجام بدی.
این نشون میده که شما چقدر تحت تاثیر حرف های استاد بودین و خانواده تون اینو از رفتارتون متوجه شدن و اینکه چقدر عمل ککنده به اون حرف ها بودین.واقعا دوست عزیز آقای رضا موفق و استاد در عمل کردن به قوانین واقعا از صمیم قلبم تحسین تون میکنم و نتایج تون رو تبریک میگم.
یواش یواش اتفاقات زندگیتون، رفتار و انتظار اطرافیان تون هم تغییر داد.این نشون میده که جهـان چقدر هوشمنده و چقدر جهان یک سیستم بدون خطا و قانومند و فرکانسی داره.که دیدن جدیت و تغییرات شما اونم برای شما شرایط و اتفاقات مناسب و هم فرکانس شما رو رقم زد. (تنهایی رفتن خواهر همسرتون به مهمانی و اتفاقی که برای شغل همسرش افتاد و سرش شلوغ شد و مجبور بدون برن سرکار. یکجورایی جهان طبیعی کرد که میتونه یک مرد به این دلیل که حالا دلیل سرکار رفتن و اضافه کاری برای اونا منطقی تر بوده باعث بشه تا کم کم نبود شما هم طبیعی بشه و نرفتن شما رو هم بپذیرن. چقدر جهان کارش رو خوب بلده و چقدر بی خطا و به موقع انجام میده.) خدیا شکرت برای این قوانین ثابت و بدون تغییرت.
+ دلیل همزمانی ها نشان میده که جهان داره به ما میگه که یک اتفاق با جنس متفاوتی داره میفته و اراده خداوند در کاره که باعث این معجزات میشه. قوانین ثابت الهی باعث میشه که بعضی چیزها یا بعضی افراد رو بخاطراین همزمانی ها از هم دور کنه یا نزدیک کنه. این معجزه ایی نیس که خدا قوانین رو تغییر بده نه خدا برای هماهنگی یک سری چیزها قوانینش رو به ما نشون میده و از نظر ما اون اتفاق میش معجزه. در صورتی که در حقیقت دیدن قانون و هماهنگ شدن با قانون هست.نمیدونم اینو چطور توضیح بدم اما احساس میکنم اینجا به اراده خداوند برمیگردهو مرزی بین اراده و مشیت هست. اینجا اگر بتونیم فکر خدا رو بخونیم میتونیم درک کنیم قضیه چی بود.
……………………………………………………………….
وقــتـی آگاهانه تغییر میکنید،افکار و ورودی هاتون رو تغییر میدین. جهان هم به طرز جادویی شما رو جدا میکنه از افرادی که قبلا با شما بودن.
واقعا خداوند چقدر دقیق عمل میکنه.
چقدر مثال این انجمن معتادان گمنام رو قشنگ گفتین استاد جان، اینکه وقتی یکنفر متعهد میشه که مواد مصرف نکنه و اعتیادشو بذاره کنار جهان بقیه کارارو انجام میده، جهان به طرز جادویی اون افراد و دوستانی که فرد قبلا باهاشون مواد مصرف میکرده دیگه نمیبینه و جهان به طرز جادویی اون فرد پاک شده از مواد رو از افراد معتاد جدا میکنه. الطیبات و الطبین میشه…یاد اون آیه هایی افتادم که دریای آب شور وشیرین با هم مخلوط نمیشن. که اینم یک قانونه نه معجزه ایی که خدا به آب ها فرمان داده باشه باهم قاطی نشن. یک پدیده علمی هست که بشر امروزی تونسته درکش کنه.
و هو الذی مرج البحرین هذا عذب فرات و هذا ملح اجاج و جعل بینهما برزخاً
او کسی است که دو دریا را در کنار هم قرار داد؛یکی گوارا و شیرین،و دیگری شور و تلخ؛و در میان آنها برزخی قرار داد تا با هم مخلوط نشوند._ سوره فرقان،آیه 53
و جعل بین البحرین حاجزاً…….
و میان دو دریا مانعی قرار داد….. سوره نمل،بخشی از آیه 6
بله میشه این نقطه انفصال این مرز و حد فاصل رو در افراد پاک شده و معتاد بخوبی دید که انگار قرآن از کلمه برزخ استفاده میکنه. یک حد و مرزی که جدا کننده است. پاک و ناپاک رو از هم جدا میکنه. خوب رو از بد جدا میکنه یک مرز مادی نیست بلکه یک مرز و فاصله فرکانسی هست که بخاطر تغییر در شخصیت و ویژگی اون افراد هست که از هم متمایز و جدا میشن.خدایا شکرت برای این آگاهی ها….
_وقتی یک مقدار بیشتر تغییرات دورنی در وجود ما بیشتر میشه،جهان این انفصال رو برای ما به وجود میاره این قانونه خداست. چقدر خدا حواسش به همه چی هست چقدر دقیق عمل میکنه و چقدر از ایات و نشانه های روی زمین بهتر میتونیم قوانین و سیستم رو درک کنیم.
_ چقدر خدا کار رو برای ما راحت کرده، شاید اولش برای تغییر به یک نیروی تکانشی احتیاج داریم که اونم از انگیزه ها و اهدافمون میتونیم بدست بیاریم اما بعدش که می افتیم روی دور، جهان خودش کار رو برامون انجام میده به همین راحتی فقط باید با قوانین خداوند هماهنگ شد همین .
…………………………………………………………………………….
چقدر ورودی های ذهن تون رو قشنگ پاک سازی کردین و چقدر آگاهانه شروع کردین به تغییر ورودی هایی که وارد ذهن تون میشد.
+حرکت کردن و تجسم کردن
آگاهی های اون دوره به شما کمک کرد که حرکت کنید و تجسم کردن یک فروشگاه بزرگ ابزار یراق…
+ با درکی که از اون آگاهی ها داشتین،شروع کردین به عمل کردن برای بهبود کسب و کار
+ مرتب کردن و تمیز کردن مغازه و سرو وضع ظاهری و لباس پوشیدن تون
+ تغییر در همون چیزی که داشتین
چقدر قشنگ به قانون خلاء اشاره کردین انگار که از استاد شنیده بودین اگر جایی فضا باز بشه، خدا برات پر میکنه.
بله شما از اول با خالی کردن فضای ذهن تون از نگرانی و گله و شکایت جـا رو باز کردین برای چیزهای آرامش بخش و ایمان و قشنگی و خوبی…چقدر میشه در مورد همین تیکه کلی فکر کرد و برای خودمون تمرین درست کنیم تا از این قانون استفاده کنیم برای جذب خواسته هامون….
چه مثال های قشنگی از خالی شدن قفسه ها و پر شدن با اجناس جدید زدید اونم براحتی که باعث رونق کسب و کارتون شد.
+ چقدر این تمیز کردن و مرتب کردن مغازه منفعت داشته. چقدر میشه از این قسمت درس گرفت و ازش ایده گرفت
+ چقدر میشه کار رو از همونجایی که هستیم وامکانات موجودمون شروع کنیم و بهبود بدیم و به سمت خواسته هامون حرکت کنیم با احساس خوب و کارهای خوبی که از دست مون برمیاد.
………………………………………………………………………………
مــن از اونجــایـی که هستم شروع کنم به تغییر کردن
اولـین کاری که برای تغییر میتونم انجام بدم و امکان پذیره چیه؟ برای اقا رضا این بود که دستی به سر و روی مغازه بکشه و نظافت و تمیزکاری کنه. یا با ظاهر مرتب برم مغازه تا حالم بهتر بشه.
حالا این کار رو میتونم برای خودم انجام بدم و این سوال رو امروز بارها از خودم میپرسم. منم یک فرد کمال گرایی هستم که قطعا در تله این افکار محدودکننده می افتم که بارها افتادم و بارها خودمو هی از این تله آوردم بیرون. اما ایده اینه برای اینکه ذهنم منو وارد این تله کمل گرایی نکنه هربار از خودم بپرسم. الان با امکانات موجو چه کاری میتونم انجام بدم؟ چه تغییری میتونم انجام بدم؟ چه بهبودی برای بهر شدن میتونم انجام بدم؟؟؟……..
یادت باشه چیزی از بیرون قرارنیست تغییر کنه تا چیزی در زندگی من تغییر کنه. تو برادری خودتو به جهان ثابت کن تا جهان هم بیاد خودشو بتو ثابت کنه.
از همین امکاناتی که داری شــروع کن،شروع کن به تغییر کردن.
خدایـا شکرت که توانایی تغییر رو در ما با انتخاب هامون آزادانه قرار دادی.
سلامدفهیمه عزیز ودوست ارزشمندم ازت سپاسگزارم بخاطر کامنت فوق العاده ات و اینکه اصولی که به درک آن رسیدی اینجا بیان کردی تا ماراهم بفکر بندازی چقدر تحسینت کردم دختر آفرین به تو که قدمهای آهسته وپیوسته در جهت تغییر زندگیت وعمل بهدقوانین هستی برمیداری احسنت به تو دوست ارزشمندم که تا این حد درک کردی توحیدی عمل کنی به کسی یا چیزی وابسته نباشی یاد گرفتی از درون تغییر کنی ازت سپاسگزارم که درک وبرداشت خودت و صحبتهای آقا رضا را بطور مفصل برای ما کامنت کردی باید بگم من هنوز فایل را گوش ندادم ولی حیفم آمد قدردان محبتت نباشم ازصمیم قلب بخاطر رشد وتغییر وپیشرفتت خوشحالم خوشحالم که روز به روز داری به خودشناسی بیشتر می رسی چیزی که این روزها خودم هم دارم تجربه میکنم دوستت دارم وصمیمانه بهترینها را از خداوند برات خواستارم
سلام به روی ماهت دوست قشنگم
واقعا ازت سپاسگزارم که کامنتم رو خوندی و وقت ارزشمندت رو با ابراز لطف و محبتت به من ابراز کردی. واقعا خوشحال شدم و خیلی حس خوب بهم دادی فهیمه جانم.آهسته و پیوسته
چقدر این جمله رو کم داشتم برای اینکه پازل درک قانون تکاملم رو بیشتر بفهمم.الان که کامنت روی فایل جدید گذاشتم و به یاداوردم چقدر این فهیمه تغییر کرده. چقدر از درون بیشتر دنبال تغییرم و بازتابش رو در جهان بیرون بیشتر متوجه میشم.
واقعا منم که ردپاهاتو، تلاش هاتو توی جای جای این سایت میبینم میگم دمت گرم دوست عزیزم، ماشالا آفرین.منم دارم میبنم که توام چقدر داری به سمت بهبودهای دائمی پیش میری و ورژن جدیدی از خودت میسازی. منم دلم نیومد پاسخت رو ندم و با عشق برات ننویسم از این همه لطف و عشق و انرژی که بهم دادی. واقعا سپاسگزارم ک وقت گذاشتی و برام نوشتی.منم دوستت دارم دوست ارزشمند و بانگرش و پر از عشقم.
منم صمیمانه از ته اعماق قلبم برات از الله یکتا بهترین بهبودهای درونی و بیرونی رو خواستارم.
دوستدارت فهیمه
سلام فهمیه عزیز وارزشمند من صبح قشنگت بخیر ازت ممنونم که جوابت مهر تاییدی بود به افکار من واینکه الان دوباره تو مسیر درست قرار گرفتم الان که وارد شدن به نشانه ها یا قسمتهای دیگر سایت برام به خطا میخوره از طریق فعالیت دوستانی که دیدگاه آنها را فعال کردم به فایلهای جدید دسترسی دارم ومطمئنم این تضاد هم برای رشد منه این امر سبب شده خیلی از دیدگاههایی که قبلا مطالعه نکردم برگردم وبا دقت بخونم یه مدت بود دیگه ساعت 4صبح از خواب بیدار نمیشدم واقعیت بیدارشدنم را نشونه کرده بودم که خداوند منو بیدار میکنه که سپاسگزاری کنم وخواسته هام رو ازش بخوام وچقدر خوشحالم که دوباره این سیکل داره تکرار میشه چقدر از شما دوستان ارزشمندم دارم روز به روز یاد میگیرم ذهنم را کنترل کنم ،برای رسیدن به هر خواسته ای صبور باشم ،استقامت وامید داشته باشم وقتی که نشانه میگن مسیر درسته پس من نگران چیزی نباش واجازه بدم سیر تکاملی آن طی بشه هردفعه که دیدگاهت رو زیر فایلهای مختلف میبینم چقدر تحسینت میکنم ومطمئنم طبق قانون ثابت خداوند چه موفقیتهایی پیش رو داری دختر من فقط دارم دیدگاهات رو دنبال میکنم متوجه شدم که هرروز داری به سمت بالا وبالاتر تغییر میکنم از صمیم قلبم بهت تبریک میگم فهیمه جان واقعا ما چه آدمهای خوشبختی هستیم میتونم بگم بهترین دست آوردی که از روزی که تصمیم گرفتم بطور اساسی تغییر کنم بدست آوردم حضور لحظه به لحظه خداوند کنارم هزاران بار خدا راشاکرم
خیلی کامنتم طولانی شددفقط خواستم جواب عشق ومحبتت را بدان ولی همین جور جاری شد چندروزی زیر فایلهای جدید کامنت نمیزارم به خود عهد بستم وقتی آن فایل رو با گوشت وپوستم لمس کردم احساسم را کامنت کنم وخوشحالم خیلی خوشحالم ولی کامنت شما دوستان ارزشمندم را با جون ودل میخونم دوست دارم عزیزدلم بازم از صمیم قلبم رشد روزبه روزت را بهت تبریک میگم وبی صبرانه منتظر تا از معجزات واتفاقات بی نظیرت برامون تو سایت بازگو کنی ودرآخر بازم ازت ممنونم که به من قوت قلب دادی ودستی از دستان پرمهر خداوند بودی برای تایید درستی مسیرم
درپناه حق شاد وثروتمند وسعادتمند باشید
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام به همه عزیزان
سلام به رضای عزیز که اینقدر عالی توضیح میدن و مثال میزنن و همین مثالها کلی من رو روشنتر کرد و به درک بهتری رسوند و کمک کرد به من تا به درک بهتری برسم که چطور عمل کنم تا به خواسته هام برسم
عواملی که باعث موفقیت رضای عزیز شد از نظر من
1_شور و اشتیاق
2_گوش دادن مستمر و تکرار و مداومت در گوش دادن فایلها
3_پرداخت هزینه که باعث شد بهتر عمل کنن و گوش جان بسپرن به فایلها
4_مهم نبودن حرف دیگران و عمل کردن به روشی که احساس بهتری بهشون میداد
5_تغییر از همونی که میتونی همون چیزی که داری همونجایی که هستی که فکر میکنم خیلی مهم و کاربردی و یکی از اولین گامهاست برای رسیدن به خواسته
6_متعهد بودن که مهمترین مهمترینهاست
تمام این عملکردها باعث میشه که وقتی خداوند تعهدمون رو ببینه خداوند هم وارد عمل میشه و برنامه ریز زندگیمون خداوند میشه برای رسیدن ما به خواسته ها و هم زمانیها و اتفاقات مناسب با خواسته اتفاق میفته مثل داستا رضای عزیز و همسر خواهر خانمشون که خیلیی بهشون کمک کرد تا وقت بیشتری داشته باشن و فشارها کمتر بشه
یکی از نکاتی که توی صحبتهاشون به من کمک کرد اینکه «من اگه دوست دارم اونی که میخوام باشم باید چکار کنم؟
چه شخصیتی داشته باشم؟
چه رفتاری داشته باشم؟
چه چیز در من باید تغییر کنه ؟»
خیلی عالی و بینظیر رضای عزیز توضیح دادن که تغییر از همانجایی که هست و همون چیزی که در توانمون هست باید انجام بشه
و چقدر عالی مثال خودشون رو زدن که اون موقع در توانشون لباس مرتب پوشیدن و تمیز و مرتب کردن مغازشون بود(واقعا جای تحسین داره اینطور عمل کردن و متعهد بودن و عالی درک کردن مطالب که منتظر نموندن و شروع کردن از جایی که بودن)
تعهدی که استاد همیشه تاکید دارن یعنی همین عملکرد رضای عزیز این دوست عزیزمون یکی از نمونه های عالی و بکر هستن از توصیه های استاد در مورد مداومت و اسمترار و تعهد و ایمانی که باعث عمل کردن شده
یکی از نکاتی که برام خیلی واضح شد و درک بهتری ازش پیدا کردم با دیدن این فایلها «ایمانی که عمل نیاورد حرف مفته». رضای عزیز باور کرده بود میشود و داشت تمام تلاش خودشون رو میکردن و از اونچه که داشتن شروع به تغییر کردن
من اوایل که با استاد اشنا شده بودم در تلگرام، سعی میکردم که تمام تمرینات استاد رو انجام بدم و هرچی درک میکردم رو و با توجه و فرکانسی که اون زمان داشتم و می فهمیدم رو انجام میدادم و احساسم خیلی خوب بود، و یکی از خواسته های من این بود که درامد داشته باشم تا اینکه توی یکی از فایلها استاد صحبت کردن که دقیق یادم نیست اما مضمون این بود که اینکه یه جا بشینی توقع داشته باشی خدا یک کیسه پول از اون بالا برات بندازه پایین سخت در اشتباهی، تو باید حر کت کنی تو باید یه کاری کنی و« ایمانی که عمل نیاورد حرف مفته ».این حرفها کلی منو تکون داد دیگه اون حال خوب نبود، چون الان که فکر میکنم منم مثل رضای عزیز فکرم این بود که نیازی نیست من کاری کنم من فقط تمرینات رو انجام بدم کارهایی که استاد میگه بکنم مواظب ورودیهام باشم اخبار نبینم بقیه اش دیگه با خداست
و واقعا درست هم فکر میکردم و من عمل میکردم اما خودم نمیدونستم و بعد صحبتهای استاد برداشت من از صحبتهای استاد این بود که«خوب من دلم میخواد درامد داشته باشم اما کار ندارم و من شغلی ندارم پس توقع نداشته باشم خدا برام پول بفرسته و کاری برام بکنه خودم باید پول در بیارم »یک مدت هم حال خوبی نداشتم چون من کاری نمیتونستم بکنم و همسرم سخت مخالف کار کردن من بود یک دختر مدرسه ای و یک پسر شیرخواره داشتم و استاد هم همیشه تاکید بر عمل کردن داشتن یک اقدام عملی و از نظر من این اقدام عملی یعنی کار کردن تا درامد داشته باشم
بعد یک مدت وارد سایت شدم ونمیدونم کی من متوجه شدم من درست درک کردم من باید طرف خودم رو انجام بدم بقیه کارها رو خداوند. انجام میده و منظور استاد رو من درست درک نکرده بودم همین که من تمرینات رو انجام میدادم. همینکه مداومت داشتم در این مسیر وسعی میکردم خارج نشم همین که رفتار من تغییر کرده بود همین که من تلوزیون رو خذف کرده بودن خودش اقداماتی بود که انجام میدادم و چقدر اون سال متفاوت بود با تمام زندگیم از لحاظ روابطم با همسرم که اون سال اولین سالی بود که من از همسرم هدیه میگرفتم برای تولد و روز زن و بدون مناسبت پول به من میداد در صورتی که قبلا باید بهش میگفتم بده و دلیلش رو هم میگفتم و خیلی اتفاقات خوب دیگه اما من نفهمیده بودم که من دارم درست عمل میکنم من پول میخواستم و خداوند به طریق مختلف به من پول میداد اما من نمیفهمیدم
با مثالهای رضای عزیز یاد خودم افتادم
رضای عزیز ایمان داشتن و باور داشتن که این مسیر درسته و عمل میکردن به اون چیزی که میتونستن و درها هم براشون باز میشد
به نظر من وقتی در این مسیر باشی ناخوداگاه مرتبتر میشی و تمیزتر وبا برنامه تر میشی نمیدونم اما این تجربه منه
من از صحبتهای رضای عزیز خیلی کلیدها دستم اومد منی که آرزوی یک خونه بزرگتر و زیباتر دارم باید الان همون احساس رو داشته باشم که میخوام اون خونه داشته باشم من باید الان از زیباییهای همین خونه لذت ببرم
من خیلی لوازم دلم میخواد و هر وقت کسی میگه بیا اینو بخر میگم نه با این خونه این وسایل و یا این مبل نه وقتی رفتم خونه بزرگتر وقتی خونه دلخواهم خریدم بعد اینو میخرم اینکارو میکنم و این رو من فهمیدم که من که اون خونه رویابی رو میخوام همون احساس رو در همین خونه داشته باشم لوازمی که ارزوشون رو دارم و میگم باشه وقتی رفتم توی خونه رویاییم الان اگه توانشو دارم تهیه کنم و لذت ببرم تا اون خونه هم بیاد
یکی از مثالهای واضح و عیتی بزنم یکی از فامیلهای خودم با اینکه مستاجر بود اما تقریبا یکسال میشه که هر چی دوست داشت و ارزوشو داشت که توی خونه خودش داشته باشه رو تهیه میکرد و میخرید با اینکه مستاخر بود و خیلها میگفتن حیفه اول جمع کن خونه بخری بعد و خیلی حرفهای دیگه اما توجه نمیکرد و میزنهار خوری که ارزوشو داشت مبلی که دوست داشت همه رو خرید به لطف خدای مهربون حالا خونه خریده و انشالله سال جدید رو توی خونه خودش سفره هفت سینشو پهن میکنه
رضای عزیز این فایل بینظیر بود و عالی و باید اینقدر گوش کنم تا به درک بهتری برسم و اگاهتر بشم
استاد ممنونم بابت اموزه های ارزشمندتون که افرادی مثل رضای عزیز رو به خواسته های خودش رسوندن و برای من نشان دادن این الگوها بینهایت عالی و اگاهی دهنده است و هدایت کننده
خدای مهربانم شکرت بابت هدایتهای بینظیرت که من رو به سمت بهترینها هدایت میکنه
خدایا شکرت بابت همه نعمتهای زندگیم
خدایا ما را هدایت کن به راه کسانی که به آنان نعمت داده ای نه انان که غضب کرده ای و نه گمراهان آمین یا رب العالمین
در پناه خدای مهربانم باشید.
برای یادآوری
به نام خدای بخشنده ی مهربان .
سلام به همه اعضای ارزشمند سایت عباسمنش. استاد الهیکه همیشه برقرار باشه این خونه و چراغش روشن باشه و بیایم و لذت ببریم و یاد بگیریم .
آقا رضا ، استاد عزیزم و دوستان ارزشمندم ازتون ممنونم که با آگاهیهاتون ارزش دوچندان خلق میکنید و ممنونم که جاری میکنید . من چقدر هرروز یاد میگیرم واقعا. براتون از خدا درک خودش رو آرزو میکنم که خیلی خیلی جذاب و هیجان انگیزه .
من چی فهمیدم ؟
اینکه از همون جایی که هستی ، اون کاری که میتونی رو انجام بده . حتی خدا هم ازت انتظار عالیترین بودن نداره .به خودت سختی نده اون برات آسانیهارو میخواد . دقیقا همون کاری که میشه انجام بدی رو انجام بده اما دیگه ازون کاره نزن و اونو با کیفیت انجام بده
سال 97 ما (یعنی من و مامان و داداشم) با قوانین آشنا شدیم . اون موقع روابط فامیلیمون اصلا تعریفی نداشت و توی دور همی ها خیلی اوقات دعوت نمیشدیم . البته ناراحتم نبودیم چون توی جمعای فامیلیمون خیلی حرفای ارزشمندی که لذت ببریم گفته نمیشد . اما خب گاهی احساس خستگی و تنهایی میکردیم و به این موضوع اغرار میکردیم که ما هیچ کسیو نداریم و تنهاییم و …
ما سعی کردیم همه چیزو ازینبعد خوب ببینیم و خوب اجرا کنیم
مثلا یادمه تا یکیمون میخواست درباره یکی صحبت کنه اونیکی فوری تذکر میداد که داری از قانون سرپیچی میکنی.
یا مثلا اگر یکیمون میخواست غر بزنه اونیکی میگفت خب باورای خودته که باعث این اتفاقه شده
همین باعث شده بود دیگه کمتر غر بزنیم چون دیگه کسی نبود دل به دلمون بده .
خصوصا من که همیشه وقتی یه چیزیو یاد میگیرم سعی میکنم اونو خیلی با کیفیت انجام بدم . خیلی بیشتر سعی میکردم ورودیامو کنترل کنم . خب مسئولیت خاصی هم نداشتم اما در حد خودم خیلی بیشتر کنترل میکردم .
هیمن باعث شده بود کم کم جمعامون بهتر و جذابتر بشه و ما هرهفته میرفتیم دورهمی و خیلی خوش میگذشت . اون اوایل تا یکی تو فامیل میخواست درباره یه چیز منفی صحبت کنه منو مامانم در گوش هم میگفتیم وای ببین ماه چقدر قشنگه
(چون معمولا توی باغ موقع صحبتهای منفی به ماه اشاره میکردیم دیگه عادت شده بود و شده بود یه شوخی . دیگه همه جا ماهو میگفتیم و علاوه بر اون خودآگاهانه توجه میکردیم به چیزای خوب و مثبت و خوداگاهانه تحسین میکردیم :)
بعد چند وقت دیگه شرایطی پیش اومد که توی جمعا مون شوهرعمه م ارکسترشو میآورد و اون میزد . عموهام میخوندن . دخترعمه هام میرقصیدن و دیگه جایی نبود که کسی بخواد درباره چیزی منفی بگه و خیلی عالی شده بود و خیلی خیلی بیشتر خوش میگذشت.
یه مدتی گذشت و پندمیک عزیزم اومد و ما قرنطینه شدیم و یادمه استاد میگفتن اگر تو این مدت قرنطینه ازین فرصت استفاده کنید از بدنه ی جامعه جدا میشید هااا
خلاصه یادم نیست چطوری اما یادمه که خیلی دقیقتر و بیشتر روی خودمون کار میکردیم . خصوصا منو مامانم
چندماه قبل پندمیک بود که من تصمیم گرفتم که روی روابطم کار کنم
توی کامنتای مختلف شاید گفته باشم ولی اصلا دید درستی درباره آقایون نداشتم
توی قرنطینه دیگه هدفمندتر روی خودم کار کردم
دقیقاااا به شیوه ای که آقا رضا گفتن
چقدر تحسین برانگیزه نحوه توضیح دادنشون . چقدر دقیق و با جزئیات بیان میکنن. چقدر عالی ادم متوجه میشه که اگر ازین مسیر بره میتونه به خواسته هاش برسه .
خدای عزیزم منو هم هدایت کرد تا ویژگیهای همسر ایدئالم رو در خودم به وجود بیارم. اونطور که میتونستم . مثلا من تو این مورد شروع کردم به مطالعه کردن. زبان خوندن.با برنامه بودن . متعهد بودن . توحیدیتر نگاه کردن . عزت نفس بالا داشتن و تا جای که تونستم خودمو تطبیق دادم با چیزی که میخوام داشته باشم و بعد یک سال یک بیگ بنگ اتفاق افتاد . منی که واقعا نگاهم درباره آقایون افتضاح بود و اصلا نمیتونستم دوروز بیشتر دووم بیارم ازدواج کردم با ادمی که هنوز بعد از یک سال و 10 ماه هرروز از رفتارای قشنگی که داره شگفت زده میشم .. هرگز در طول عمرم همچین آدم باشعور و مهربون و خیرخواهی ندیده بودم . هرگز یک همچین شخصیت بینظیری رو حتی توی خواب هم ندیده بودم .. اما قانون برای همه جواب میده . وقتی تو ادم مناسبی بشی خدا درهای رحمت بیکرانش رو یه طوری باز میکنه که هرروز چشمات از تعجب چهارتا میشه که خدااای من آخه چطور ممکنه.
من چقدر از آقا رضا یاد گرفتم . خدایا شکرت. از ایشون ممنونم به خاطر اینکه انقدر واضح و روان از مسیرشون میگن. چقدر واقعی صحبت میکنن .
استاد عزیزم از شماام ممنونم به خاطر اینکه با صحبتهای ارزشمندتون به این فایل صوتی ارزش دوچندان دادین.
بذار یه بررسی سرانگشتی هم بکنم ببینم الان کجای مسیرم تا ببینم نهایتا قراره چه اتفاقایی بیفته .
خب اول اینو بگم که من فرصت ندارم هرروز ساعتها به ویسهای استاد گوش بدم چون برنامه های دیگه م هم نیاز به تمرکز بالایی دارن . اما به محض اینکه فرصت به دست بیارم مثل تشنه ای که تازه به آب رسیده از این آگاهیها استفاده میکنم .
اصلا شایدم نحوه تمرین کردن من متفاوته. من چندبار گوش میدم بعدش هرچی فهمیدم رو با توجه به اون خواسته ای که دارم باز نویسی میکنم با درک خودم و بعد هرروز اونو میخونم . تا الان یه عاااالمه درباره خواسته های مختلف نوشتم . شاید تا الان دفترها ننوشته باشم اما خیلی زیاد توی گوشیم نوشتم .هربار که ذهنم یه نجوایی داشته باشه میام مینویسم باورسازیای مناسبو و انقدر تکرار میکنم که اون مسئلهه حل میشه بعد دوباره جلوتر میرم و همین کارو انجام میدم. درواقع باورسازی و تمرینای من حکم یخ شکن رو برای من دارن .
آقا رضا گفت سعی کردم از همون یه لباس مناسبی که دارم استفاده کنم . مغازه رو تمیز کنم . جا باز کنم تو مغازه. تصویرسازی کنم .
من دارم چی کار میکنم ؟ من سعی میکنم با توجه به زمانی که دارم ، هرروز با کیفیت تر نسبت به قبل پیش برم . سعی میکنم همه کارهایی که باید انجام بدمو به خوبی پیش ببرم و رو برنامه عمل کنم .(شاید به بهترین حالتی که میتونه باشه انجام نمیدم چون دیگه از یه جایی به بعد وقتی خسته میشم فقط دوست دارم بیام توی سایت و کامنت بخونم یا فایل صوتی گوش بدم … این هنوز برام سواله که آیا این روندی که دارم طی میکنم خوبه یا کلا باید تغییر مسیر بدم و بیشتر و بیشتر و بهتر و بهتر عمل کنم ؟ حالا بهار سال 402 مشخص میشه و من همه چیزو به خدا میسپارم فعلا .
آقا رضا گفت رابطه ش با دیگران محدود بوده و با اشتیاق فقط به گوش دادن به فایلا میپرداخته و ورودیاشو کنترل میکرده و تصویرسازی میکرده …
من چی کار میکنم ؟ منم به غیر از همسرم که طبق قانون ورودیهاشو کنترل نمیکنه و هرروز میاد برای من صحبت میکنه … (که اونم واقعا توجه نمیکنم و واقعا نمیشنوم ..یعنی اگر بهم بگه غزل الان من چی گفتم نمیتونم دوباره توضیح بدم چون متوجه نشدم تقریبا . فقط نگاهم بهشه ، 90 درصد توجهم تو اون لحظه روی توضیح قوانین یا گفتن خواسته هامه)
به غیر این اخبار کنسله . فیلمهای نامناسب کنسله (البته دیشب یه فیلم خوب دیدم که دلم رفت اسمش the 8 below) بود .. و تمام در طول فیلم به این فکر کردم که خدا چقدر میتونه هدایت کنه همه موجوداتش رو و ما الکی نگرانیم و اون چقدر بزرگ و وهابه و چقدر به فکره و چقدر حواسش هست حتی اگر توی قطب باشی )
آدمای نامناسب کنسلن . نه اینکه با همه قطع ارتباط کنم 100 درصد اما میتونم با قدرت بگم با آدمای خیلی محدودی در ارتباطم و سعی میکنم ارتباطم رو نزدیکتر نکنم مگه این که قانونمند باشن .
سعی میکنم هرروز روی توحیدم کار کنم .سعی میکنم هرروز روی عزت نفسم کار کنم . روزی 6 ساعت اقدام عملی میکنم. هرروز موقع انجام کارهای خونه فایل صوتی گوش میدم. هرشب موقع خواب کامنت میخونم گاهی هم وقتی از پیاده روی برگشتم این کارو میکنم. هرصبح و شب شکرگزاری میکنم. هرروز به خواسته هام فکر میکنم و قند تو دلم آب میشه و لذت میبرم . هرروزچکاب میکنم ببینم کجای باورهام نشتی داره و سعی میکنم نشتیهارو برطرف کنم تا متمرکزتر و باقدرتتر پیش برم.
الان که دارم کامنت مینویسم دقیقا یادم نیست کجای صحبتهای آقا رضا ولی داشتم به این فکر میکردم که من تا سه چهارماه قبل فکر میکردم که باید سریع نتیجه بگیرم. بنابراین دنبال کارا و اهدافی که زمان بر هستن نمیرفتم. اما تو کل صحبتهای آقا رضا اینو فهمیدم که باباااااا این یه رونده . اصلا قرار نیست سریع و یک شبه چیزی نتیجه بده.
در واقع من از یه جایی به بعد به این فکر کردم که یه راهیو برم که سریع به مقصد برسم. اماالان فکر میکنم که هرکار ارزشمندی یه زمانی لازم داره. ممکنه اون زمانه یکم طول بکشه تا تو برسی اما خیلی ارزشمندتر میشه. الان که فکر میکنم میبینم من توی روابط حداقل یک سال و پنج ماه هرروز رو خودم کار کردم. خب زمان برد اما اگر بخوام از بین همه اتفاقای زندگینم که همشون هم باشکوهن فقط به یه اتفاق اشاره کنم و بگم ارزشمندترین و باشکوهترین خلق و اتفاق کدوم بوده با اختلاف ازدواجم رو میگم که با تمرکز و صرف وقت مناسب و اقدام و صبر و استمرار به وجود اومد.
من از صحبتهای امروز آقا رضا اینو دوباره متوجه شدم که باباااا هی فکر نکن نه باید زود نتیجه بده .. من باید زوود به اون خواسته م برسم . همه چی نم نم پیش میره و اتفاق میفته و همه چیز زمان لازن داره . هیچ وقت دیر نمیشه یهو برمیگردی میبینی همه چیزایی که میخواستیو داری و الکی حرص میخوردی که وای دیر شد .
تو نمیدونی خدا کدوم درو میخواد باز کنه . نمیدونی از کدوم راه میخواد هدایتت کنه . فقط اون کاریو انجام بده که الان قلبت بهت میگه این مناسبه .
فقط سعی کن با کیفیت تر پیش بری همین .
من یک هفته ی پیش اومدم توی سایت و رفتم اون قسمتی که کامنتهای خودم بودن و چندتاشونو خوندم و دیدم چقدر الهامبخشن این ردپاها و انگار از دوسه سال پیش برای خودم یه نامه نوشتم که تازه به دستم رسیده .خیلی لذتبخش بود و خیلی یاد گرفتم دوباره. تصمیم گرفتم این کامنتمو به عنوان یادآوری برای خودم بنویسم تا چند وقت بعد که برگشتم بدونم از چه مسیری رفتم و چقدر نتیجه داشته و چقدر زمان برده.
در نهایت باید بگم خدا خودش کارارو درست میکنه وقتی ببینه تو آدم مناسبی هستی و داری صادقانه تلاش میکنی .
به نام خدا
سلام غزل عزیز تحسین می کنم شما را نتایج عالی گرفتید خیلی خوب قانون رعایت می کنید غزل جان ممنون میشم بگویید چه طوری روی عزت نفس و توحید کار می کنی تو روابط جه جوری کار کردی من یک مدت خیلی خوبی ها را با خودم می گفتم تحسین می کردم روحم مثل اینه شده بود ولی انرژی خیلی از م می گرفت نمی تونستم کار کنم ممنون می شم راهنمایی کنید
سلام زهرا خانوم دوست نازنینم
سپاسگزارم از تحسینتون . همه ش لطف و هدایت خداست واقعا.
ازشما ممنونم که برام نوشتین و سوال پرسیدین .. من واقعا دوست دارم درباره قانون و تمرینای مختلف صحبت کنم تا برای خودمم یاداوری بشه .
من سعی میکنم ورودیهای ذهنمو تا میتونم کنترل کنم .
در مورد روابط از اون موقع که سعی کردم روی خودم کار کنم این تمرین دیگه همیشگی شد که هرکیو میدیدم اول سعی میکردم یه نکته ی مثبت ازش پیدا کنم . چه توی ظاهر چه رفتار و تحسین میکردم . نه الکی . واقعی .. چون آدما فرق تحسین الکی و واقعی رو میفهمن .
توی روابط سعی کردم بابت هرچیزی سپاسگزار باشم . حتی اگر اون چیز خیلی کوچیک بوده باشه .
سعی کردم غرغر نکنم اصلا .
پشت سر کسی صحبت نکنم .
سعی کردم مستقل باشم
وابسته نباشم به هیچ کسی.
سعی کردم وقتی یه رفتاری میبینم یا از کسی ناراحت میشم خودمو بذارم جای اون طرف و از دید اون به قضیه نگاه کنم تا دلیل رفتارشو بفهمم . بنابراین ناراحت نمیشم .
سعی کردم توقعم رو به صفر برسونم.
همه رو مثل خانواده م میدونم و اگر کمکی از دستم بربیاد واقعی انجام میدم.
سعی کردم کسیو سرزنش نکنم. مثلا اگر یه تقصیری داشت دیگه من هی اونو بازگو نمیکردم.
حالا درمورد روابط من توی پاسخهای عقل کل خیلی کاملتر توضیح دادم امیدوارم که بهشون هدایت بشین..
درمورد عزت نفس
احساساتو مشخص کردم.مثلا
اگر احساس خودکم بینی دارم.
اگر ناکافی میدونم خودمو.
اگر حسودی میکنم به کسی .
اگر خودمو سرزنش یا مقایسه میکنم. اگر احساس ناتوانی میکنم.
اگر از تنهایی با خودم لذت نمیبرم .
اگر حرف و نظر و تایید دیگران برام مهمه .
اگر احساس گناه میکنم.
اگر کسیو قضاوت میکنم و همه مواردی که استاد توی دوره عزت نفس گفتن رو اگر داشته باشم و ذهنم شروع کنه به نجوا کردن…
من انگار میخوام برای کسی توضیح بدم که هیییچی از قانون نمیدونه. برای خودم توضیح میدم. از قوانین میگم خصوصا درباره اون موضوع خیلی صحبت میکنم. انقدر توضیح میدم و صدای ضبط شده ی خودمو گوش میدم یا متنایی که به عنوان توضیح نوشتمو میخونم که ذهنم آروم بشه .یعنی ممکنه مثلا ده روز پیش سر هم روزی سه بار بخونم.
برای عزت نفس جدیدا تمرین آیینه رو هم انجام میدم. صدامو ضبط کردم به مدت 20 دقیقه (وقتی داشتم جلو آیینه اینکارو میکردم) هرروز بهش گوش میدم چندبار.
در باره معنویت هم برنامه قران حکیم عبدالعلی بازرگان رو روی گوشیم دارم و سعی میکنم هرروز به تفسیرشگوش بدم.
شما یبار به تفسیر سوره ی نور گوش بدین عااشق خدا میشید انقدر که باشخصیت و باشعور و محترم و مهربون و خیرخواهه و انقدر که ظریف یاد میده که چیکار کنید چیکار نکنید.
برای باورای توحیدی یه مدت هرروز جوشن کبیر میخوندم اما الان یا خودم درباره ش مینویسم یا به ویسهای دوستان ارزشمند دیگه م گوش میدم در زمینه همین جوسن کبیر
یه راه دیگه ای هم که خیلی لدت بخش و تاثیرگذاره اینه که فایلهای توحید عملی استادو نتبرداری کنید اونجاهایی که باورای توحیدی داره ، بعد با صدای خودتون ضبط کنید و بهش گوش بدین . چون من صدای خودمو دوست دارم این کارو انجام میدم .
.. یه نکته ای هم بگم . ما وقتی تمرینات خیلی ازمون نتیجه میگیره که اونارو به قصد نتیجه گرفتن انجام بدیم . درسته که ما همه میخوایم نتیجه بگیریماا
اما اون کجا که وابسته نباشیم
اون کجا که بچسبیم به خواسته و به زور بخوایم تغییر ایجاد کنیم اینطوری تمرین کردن ازمون انرژی زیادی میگیره چون ما لحظه شماری میکنیم که نتیجه بگیریم و زمانو بیشتر احساس میکنیم .
سلام غزل عزیز خیلی عالی توضیح دادید سپاسگزارم داستان من طولانی هست من سال 97با قانون آشنا شدم همان موقع که کلاس می رفتم با استاد هم آشنا شدم سال98با 12قدم شروع کردم ولی متاسفانه خوب یاد نگرفتم با این که خیلی گوش کردم آنقدر آن موقع برای تغییر ذوق و شوق داشتم مثل برق تغییر کردم من آدمی شدم دیگه غور زدن ممنوع غیبت بحث کردن قانع کردن خیلی خیلی تغییر کردم ورودی صفر انگار تو غاربودم طوری شده بود که اگر یک جیزی می شنیدم ترس وجودم می گرفت از آن طرف هم توحید تو سرم به اوج رسیده بود کوچکترین اشتباهی خودم داغون کردم منی که دختریبسیلر توانمند مستقل بودم اماده بودم که خدا را بهتر بشناسم یکسری سوالات داشتم و یکسری آرزوها مثل ازدواج ،ولی نمی دونم چراهمه جیز برای من برعکس شد من علوم آزمایشگاهی بهترین دانشگاه درس خوندم تو کاربسیار موفق بودم ولی پاشنه اشیلم سلامتی بود باور سلامتی ساختم کارم برام ارزش و جذابیتش از دست داد دیگه انگیزه برای کار نداشتم اگر بخواهم بنویسم خیلی زیاد ،این بگم افتادم ته نه از اعمال بد ،از سخت گیری تو توحیدوخودم تا امسال که جونم داشتم ازدست می دادم آنقدر خدا را صدا کردم آنقدر اشک ریختم باورهای توحیدی گفتم صدام ضبط کردم اتقدربه خودم گفتم زهراتوانسانی اگر اشتباه کردی اشکال نداره خداوند خیلی کمکم کرد الان خیلی بهتر شدم ولی دیگه انرژی ندارم که با خودم بگم برای ازدواج و غیره ولی همچنان ورودیم کنترل ولی سخت گیریم کمتر شده و اعمال درست انجام می دهم یعنی انرژی که صبح تا شب باوربگم ندارم من 47سالم. هر کسی ببینه فکرمیکنه 30 سالم هست البته بگم بزرگترین نتیجه تغییر شخصیتم بود که من قدرش نتونستم یک جیز دیگه من بعضی احساسم نمی شناسنم مثلاً دیشب کامنت شما را خواندم نا امید شدم صبح حالم خوب نبود سرکار نفهمیدم یکم گذشت فهمیدم بعد خودم اروم کردم نمی دونم جه خیری بود قانون برای من اینطوری شد به هر حال غزل مهربانم سپاسگزارم آنقدر جامع توضیح دادی.
سلام به زهرا خانوم عزیزم . امیدوارم حالتون عالی باشه .
خیلی تحسینتون میکنم به خاطر تعهدتون به قانون و اقداماتتون
توی صحبتهاتون من یه نشونه ی عالی برای خودم دریافت کردم که خیلی بهم چسبید .. این که شما توی بهترین دانشگاه تحصیل کردین خیلی بهتون افتخار میکنم و خیلی تحسینتون میکنم .
زهرا خانوم اصلا مسیر رطیدن به خواسته ها توسط ادما شبیه هم نیست . خدا هر کسیو به یه شیوه ی خاصی هدایت میکنه .
اگر به این فکر کنید که عه فلانی ازین مسیر اینطوری نتیجه گرفته اما من نه ، ناامید میشید ..
هرکسی کاملا خاصه و خدا خودش هدایتش رو برعهده گرفته .
اینو هم بهتون بگم که منم اونموقع که روی روابط کار میکردم و الانم توی ثروت دقیقا گاهی همینطوری میشم
اونموقع هی تمرین میکردم میدیدم عه هیچ نتیجه ای نگرفتم .. بعد با خدا قهر میکردم میگفتم تو نمیخوای منو به خواسته هام برسونی . بعد دوباره چند وقت بعد میگفتم حالا بذار یکمی دیگه پیش برم .. دوباره شروع میکردم و دوباره قهر میکردم:)))
گاهی هم دعوا مون میشد اما خدا انقدر بزرگه که باز پنو هدایت میکرد و من آشتی میکردم.
بلخره میشه .. واقعا هیچ وقت دیر نیست که ما به خواسته هامون برسیم . هیچ وقت دیر نیست که زندگی رو اونطوری که میخوایم تجربه کنیم .هیچ وقت دیر نیست . تا اونموقع که زنده هستیم فرصت داریم و خدا جبران میکنه
خدا برای من جبران کرد.
من از هفده سالگی میگفتج خدایا چقدر خوب میشد یکی تو زندگی من بود یا منو دوست داشت
بعد تو بیست و سه سالگی میگفتم خدایا میدونی من چند ساله که ازت اینو میخوام؟
و بیشت و چهارسالگی با قانون آشنا شدم و تو 27 سالگیم اون نتیجه دلخواهم رو گرفتم
الان وقتی به اون مدتی فکر میکنم که با داشتن یه سری از باورا اون چیزیو که میخواستم رو نتونستم خلق کنم خدارو شکر میکنم. اگر اونموقع ، حتی پنج ماه زودتر از موعدی که اتفاق افتاد ، من وارد یک رابطه میشدم قطعا اینهمه کیفیت رو تجربه نمیکردم
من ایمان دارم که شماام به زودی زووود نتیجه میگیرید
حتی این ناامیدیه هم بخشی از مسیره ..
سلام غزل جان از انرژی که به من دادید سپاسگزارم من هم شما را به خاطر روابط بی نظیرتان تحسین می کنم همیشه کامنت های زیبا شما را می خوانم و لذت می برم و این درک شما از قوانین تحسین می کنم از این امیدی که به من دادید سپاسگزارم این با تمام وجودم فهمیدم خداوند بسیار مهربان هست دوست زیبا موفق باشی.
سلام غزل جان از انرژی که به من دادید سپاسگزارم من هم شما را به خاطر روابط بی نظیرتان تحسین می کنم همیشه کامنت های زیبا شما را می خوانم و لذت می برم و این درک شما از قوانین تحسین می کنم از این امیدی که به من دادید سپاسگزارم جقدر دوست دارم شما را از نزدیک ببینم واقعا همین طور خداوند هر خواسته ای را به موقع می دهد این با تمام وجودم فهمیدم خداوند بسیار مهربان هست دوست زیبا موفق باشی.
سپاسگزارم به خاطر لطف و محبتتون .
خیلی از ماهایی که قانونو بادیم و داریم به میزان درکمون ازش استفاده میکنیم همو ندیدیم اما قلبامون خیلی نزدیکه و انگار سالهاست که همو میشناسیم .
براتون اتفاقای عالی ، روابط بینظیر و توحید رو آرزو میکنم و از خدا میخوام که یه طوری خواسته هاتونو براورده کنه که هاج و واج بمونید که خدایا مگه میشه ؟؟
خدا خیلی بزرگه . خیلی بزرگتر از همه خواسته ها و آرزوهامون . به نظرم رمز رسیدن به خواسته هامون اینه که اول اونو به خاطر خودش بخوایم..نه به خاطر اجابت شدن.(اینو دقیقا برای خودم مینویسم تا یادآوری بشه ) و رها کنیم همه خواسته هارو
اونا خود به خود براورده میشن. وقتی خدا بزرگتر از خواسته هامون باشه هونارو براورده میکنه
درود و سلام خانم عطایی عزیز
به به واقعا خیلی گل گفتید خیلی با حوصله و دلنشین شمام هم مطلب نوشتید چقدر به نکات فوق العاده و اموزنده ای از تجربیات خودتون اشاره کردید چقدر عالی و بامزه شما و اعضای خونواده و بخصوص با همراهی مامانتون کار رو ساده تر کردید
چقدر عالیه که بسادگی و با هدایت و اراده خداوند همسر دلخواه و رویایی رو در زندگی تون در حال تجربه کردنش هستید، و چقدر عالی به هدایت خداوند و نیروی اعجاب انگیز تسلیم اشاره کردید (بنظرم قدرتمندترین و شگفت انگیزترین و درونی ترین قانون، و هدف نهایی خداوند برای ما و کل بشریت و کل هستی است)
خیلی ممنون بابت کامنت دلنشین و تاثیرگذار تون
الهی در کنار خانواده محترم و همسر عزیزتون روز به روز شادتر و موفقتر و سربلند باشید
سلام دوست بزرگوارم جناب آقای رجبی .. سپاسگزارم از شما به خاطر تحسینتون…
منم شمارو خیلی تحسین میکنم به خاطر درکتون از قانون و به خاطر کامنتاهاتون و به خاطر اینکه انقدر عالی طبق قانون پیش میرید و از اصل تحسین کردن هم به خوبی استفاده میکنید.
چقدر عالی تاکید کردین این موضوع رو که همه اینا به خاطر هدایت و اراده خداونده وقتی که در مسیرش قرار میگیریم و اجابت میکنیم قوانیتش رو .
براتون از خدای بزرگ درک بینهایت خودش رو آرزو میکنم
به نام خدای هدایتگرم به سمت خواسته هایم به سادگی و زیبایی و عزتمندانه و به صورت کاملا طبیعی و بدیهی
سلام به استاد و مریم عزیزم و دوستان عزیزم
ادامه گفتگوی جذاب آقای رضا عطار روشن شروع به خرید دوره هدف گزاری کردند که الان از سایت حذف و دوره ارزشمند راهنمای عملی دستیابی به رویاها جایگزین شده اولین دوره ای که آقا رضا با هدایت الهی با ذوق و شوق فراوان خریدند و گفتند با توجه به مسائل مالی که داشتند ولی با عشق این دوره رو خریدند و با تعهد صددرصد به این دوره گوش می دادند نت برداری میکردند و به تمرینات عمل میکردند پرداخت بها موضوعی که استاد بارها بهش تاکید داشتن که چقدر این بها پرداخت کردن برای هرچیزی ارزش اون چیز رو برای ما بیشتر میکنه تعهد ما رو بیشتر میکنه و عملگرایی. بیشتر و قدردانی ما رو از اون نعمت بیشتر میکنه رضای عزیز وقتی با اون مشقت تو اون زمان اون دوره رو هدایت شدن به خریدش و با تعهد بهش عمل کردند و گفتند که چقدر فایل ها رو با ذوق و شوق فراوان گوش می دادند و می نوشتند و تمرینات رو انجام می دادند آروم آروم با تکاملی که طی کرده بودند تغییرات مثبت و نتایج هم شروع به اومدن کرد
تغییر شخصیت و اون حذف اگاهانه ورودیهای نامناسب و رفت و آمد با دوستان نامناسب بالا رفتن مدار ایشون جهان رو به واکنش و کرنش واداشت و گفتند که چقدر آروم فرکانس ایشون تغییر کرد با اینکه اینهمه ایشون مورد تحقیر و تمسخر از سمت دیگران به خاطر این تغییرات داشتند اما کاملا آروم و بیتفاوت به مسیر خودشون ادامه دادند و بارها فایلها رو گوش و نت برداری میکردند تعهد تو به این مسیر پرداخت بها موضوعی هست که تغییرات رو ایجاد میکنه و این تغییرات اولین چیز قابل درک و لمسش تغییر مدار رفتن افراد غیر فرکانس و مدار تو خیلی راحت و آسون بدون هیچ زحمت و تلاشی هست و هم مدار. شدن با افراد مناسب و هم فرکانس خودت هست ابتدای مسیر لازمه که اگاهانه خودمون سعی کنیم از افراد و محیط نامناسب و ورودیهای نامناسب اگاهانه خودمون رو دور کنیم ولی تعهد و ادامه دادن مسیر جهان رو به تکاپو می ندازه و خود به خود در مدار بالاتر افراد بهتری هم فرکانس تو می شند
استاد جان در مورد پرداخت بها گفتید و اینکه خودتون چقدر تو این مسیر بها پرداخت کردید و هربار هر محصول رو با چه وسواس و دقت و با جزییات خیلی بیشتر از بهایی که پرداخت میکنیم اپدیت و آماده میکنید با هر بار رشد درک و آگاهی بیشتر این محصولات رو بهتر میکنید و انصافا بیشتر از بهایی که پرداخت میکنیم استفاده کاربردی و نتایج بیشتر رو تا پایان عمرمون میتونیم با عملگرایی ایجاد کنیم
رضای عزیز از عملگرایی گفتند از تغییرات تکاملی در شخصیت ایشون و بعد هم در اقدامات عملی گفتند از همون مغازه ابزار و یراق فروشی با همون امکانات و شرایط و توانایی که داشتند شروع کردند مثلا میتونستند لباس تمیز و بهتری بپوشند میتونستند مغازه رو تمیز کنند میتونستند وسایل رو جابجا و فضا برای وسایل جدید باز کنند و با امید به اینکه این فضای خالی رو خداوند پر میکنه کار کردند و شرایطی پیش میومد که راحت بدون هیچ چک و تضمینی جنس براشون میومد و بعد از فروش مبلغ خرید رو پرداخت میکردند لامپهای مغازه رو عوض میکردند و روابط اجتماعی بهتری با مردم داشتند با اعتماد به نفس و خودباوری بیشتر خدمات ارائه می دادند و تجسم کردن اینکه این مغازه رو روزی گسترش بدند و شرایط بهتری داشته باشند حتی نقشه داخلی فروشگاه بزرگ که تو ذهنشون تجسم میکردند رو کشیده بودند خدا رو هزاران بار شکرگزار هستم که خود من مدتهاست این اقدامات رو تو محل کارم داشتم و این اقدامات خود به خود از روی ذوق و اشتیاق به صورت تکاملی درونم ایجاد شده با همون شرایط و امکانات و موقعیت که در حال حاضر دارم سعی کردم بهبودی بیشتر رو بدم و احساس ارزشمندی بیشتر به خودم و کارم و اعتماد به نفس بیشتر و کار با دقت و بهتری رو ارائه دادم از همونجا که هستم شروع کردم تا قدم به قدم هدایت بشم
نکته مهم اینه وقتی کمال گرایی رو میزاری کنار و منتظر نمی شی چیزی اون بیرون تغییر کنه تا تو اقدامات و تغییرات رو شروع کنی از همون شرایط و موقعیت که داری با هر کاری که در اون لحظه از دستت بر میاد کار رو انجام میدی مثلا همین اقدامات کوچیک در اون موقعیت کاری یا حتی تغییرات و اقدامات عملی برای اینکه روزی وارد یه رابطه عاطفی و ازدواج بشی شروع میکنی به انجام یه سری مسولیت پذیری در انجام کارهای خونه بالا بردن اعتمادبه نفس و خودباوری رسیدگی به نظافت شخصی و ارزش قائل شدن بیشتر به خودت کارهایی هست که در اون زمان و لحظه با همون امکانات و توانایی و موقعیت که داری کارهای سمت تو هست و کارهای سمت جهان بعد از ایجاد این تعهد و تغییرات و به قول معروف ثابت کردن برادری خودت هست جهان رو مجبور به تغییر و پاسخگویی به درخواست هدایت تو به بهترین مسیرها میکنه موضوع مهمی که نود درصد مواقع ما انجام نمیدیم که سرچشمه این کار از کمال گرایی و قدرت دادن به عوامل بیرونی تغییر اول از شرایط بیرون باشه تا من هم بعدا تغییرات رو ایجاد کنم که واقعا آدم رو عقب میندازه و هیچ وقت اون المان مد نظر در بیرون هم تا ما تغییر نکنیم و اقدامات هرچند کوچیک و هماهنگ با شرایط اون لحظه رو انجام ندیم ایجاد نمیشه موضوع مهمی که رضا عطار روشن خیلی زیبا و واضح و دقیق توضیح دادند و خود من هم دارم همون اقدامات هرچند کوچیک رو مثل رضای عزیز تو همین شرایطی که دارم انجام میدم و با هدایت الهی سعی میکنم قدم به قدم پیش برم تا مسیر درست و جای درست من کاملا روشن و واضح و شفاف بشه چقدر این صحبتهای رضای عزیز عالی هست کاملا قابل تجسم و درک کردن هست و توضیحات تکمیلی استاد جان هم که دیگه نور علی نور هست خدایا شکرت برای این فایل ارزشمند عاااااشقتونم خدایا عاشقتم که عاشقمی
به نام خدای وهاب
سلام به استاد عباسمنش عزیزم و مریم جانم و همه دوستان خوبم.
وااای خدا هر قسمت جدید این نتایج که داره رو سایت میاد من بیشتر دارم از نتایج آقا رضا شگفتزده میشم و لذت میبرم. چقدر تحسین میکنم آقا رضای عزیز رو. ازشون بسیار سپاسگزارم که نتایجشون رو با ما به اشتراک گذاشتند. چقدر قشنگ دارن روند تکامل خودشون رو توضیح میدن. چقدر عالی دارن حرف میزنن و وضعیت اون موقع رو توصیف میکنن. من موقع دیدن فایل و شنیدن حرفهاشون کاملاً میتونستم شرایط ایشون رو دقیق تجسم کنم، مثلاً اونجا که درباره شرایط خونه و مخالفتهای خانواده میگفتند، اونجا که موقع رفتن به مغازه لباس مرتب و نو پوشیدند و همسرشون گفتند کجا داری میری و… و اونجا که میگفتند قفسههای خاکگرفته رو مرتب و تمیز کردند و جا باز شد، اصلاً انگار اونجا بودم، یعنی انقدر خوب مجسم کردم. که اینم برمیگرده به توانایی آقا رضا و ویژگیای که در کلامشون وجود داره.
توی صحبتهای آقا رضا چند تا نکته مهم هست که استاد در خیلی از فایلها بارها روی اونها تأکید کردند و امیدوارم من هم بتونم به اندازه کافی این نکات رو جدی بگیرم. نتایج رضای عزیز نشون میده که واقعاً تمرکز بر این موارد چقدر نتیجهبخشه و اصلاً کلید حل ماجراست.
نکته اول: کنترل ورودیها
اونجا که گفتند: فقط فایل گوش میکردم. دیگه هیچ چیزی من رو تحریک نمیکرد، بقیه میگفتند چقدر مشق مینویسی، بیا بازی و…، و من فقط گوش میکردم و مینوشتم. موزیکهام رو پاک کردم، فوتبال نمیدیدم، اخبار گوش نمیکردم، تلویزیون نمیدیدم، با کسی حرف نمیزدم و تا جایی که میشد مهمونی و بیرون نمیرفتم، فقط فایل گوش میکردم.
بله، ایشون دفترها و سررسیدها پر کردند، صبح تا شب فایل گوش میدادند، شب تا جای ممکن دیرتر میخوابیدند تا بیشتر فایل گوش بدند.
نکته دوم: ادامه دادن، به رغمِ همه چیز
از وقتی قدم در مسیر گذاشتند، با وجود مشکلات و یا مخالفت اطرافیان و تمسخرها و تحقیرها، اصلاً پا پس نکشیدند و درجا نزدند و ناامید نشدند. و ادامه دادند و ادامه دادند. و مدام با تعهد و ایمان روی خودشون کار کردند.
نکته سوم: جهان وقتی تعهد ایشون رو میبینه بهشون پاسخ میده و کمک میکنه.
اوایل آقا رضا دوست نداشتند برن بیرون و مهمونی و وقت زیادی با دیگران بگذرونن که خب خانواده و فامیل اعتراض میکردند. ولی به تدریج جهان به کمک ایشون میاد و همزمانیهایی رخ میده که ایشون راحت میتونن در مهمونی و جمع فامیل حضور پیدا نکنن و وقت بیشتری برای کار کردن روی خودشون داشته باشن. یعنی جهان خیلی راحت ایشون رو از اطرافیانی که در فرکانس دیگهای بودند، جدا کرد. آقا رضا هم با اشتیاق دوره رو گوش میدادند و به تدریج ذوق و شوقشون برای همون کار خودشون، که زمانی حوصلهش رو نداشتند، بیشتر میشد.
نکته چهارم: از همون جایی که بودند و با همون امکاناتی که داشتند، شروع کردند.
در دوره هدفگذاری گفته شد که تصور کنید صاحب کسب و کار بزرگی شدید و کارهایی رو انجام بدید که در اون شرایط انجام خواهید داد.
آقا رضا از نکتههایی که در دوره گفته میشد و ایشون یادداشت میکردند، فقط میتونستند دو تا مورد رو اجرا کنن: یکی اینکه لباس مرتب و خوب بپوشند. و دوم اینکه قفسهها و باکسها رو تمیز کنند و غبارها رو پاک کنند. بعد مغازه مرتب و خلوت شد و کلی جا باز شد. بعدش لامپهای نو گرفتند و با هزینه کم، نور مغازه هم بهتر شد.
به دنبال این تغییرات، ایدههایی به ذهنشون اومد و دریچههای جدیدی باز شد، مثل اینکه افرادی اومدند و جنسهایی به ایشون تحویل دادند و گفتند یکی دو ماه دیگه پول میگیرند. و به این ترتیب اون جاهایی که باز شد بود پر از جنس جدید شد.
خدایا شکرت. چه مسیر قشنگی. چه نتایج لذتبخشی. خدا میدونه توی قسمتهای بعدی از چه نتایج بزرگی قراره حرف بزنند. نتایجی که به قول استاد، بدون تقوا و کنترل ذهن، بدون تعهدِ سفت و سخت برای کار کردن روی خودمون، و بدون جهاد اکبر برای تغییر شخصیتمون، نمیشه به اونها رسید.
این کنترل ذهن و تقوا رو، این تعهد صددرصد رو، و این جهاد اکبر رو از خداوند یکتا برای خودم و همه دوستانم میخوام.
آقا رضای عزیز رو خیلی تحسین میکنم و بهشون تبریک میگم. و هزاران هزار بار از شما استاد عزیزم و مریم نازنینم برای تهیه و تدوین این فایلها سپاسگزارم. همینطور سپاسگزارم از آقا ابراهیم و دوستان دیگه که مدام برای بهتر شدن سایت فعالیت میکنند.
در پناه خدا