نتایج دوستان از آموزه های استاد عباس منش | قسمت 12

دیدگاه زیبا و تأثیرگذار رها عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:

درود بر انسانهایی که ایمان را در عمل زندگی میکنند.

داستان اقا رضا داستان خواستن هاست، داستان جسارتهاست، داستان رفتن به دل ترسهاست، داستان تکامل و داستان ایمانه

اینبار پاره کردن دسته چکها، باوجود تمام مقاومتهای ذهنی، قلبشون میگفت پاره کن، ذهنشون ترس رو مینداخت وسط. درگام اول ذهن برنده این نبرد شد، اما اقارضا دیگه نمیتونست حرف ذهن رو بپذیره چون ازشنیدن صدای قلب بارها جواب گرفته بود، شجاعت پیدا کرده بود و اینباردر نبرد دوباره این دو رقیب همیشگی، قلب بازهم برای آقارضا برنده میدان شد. توجیه کردن و راضی کردن ذهن با منطق شدید، نقد میخرم، نقد میفروشم.

چندین ماه فشاربازار بعضیا بشون جنس میدادن و بعضی ها نمیدادن، اما استقامت آقارضا بازهم جوابمیده و خدابراش همه چی رو مدیریت میکنه.

تصمیم جسورانه بعدی حالا که نقد میخرم، نقد هم میفروشم، الگوی اینکاررو پیدا کرد، ابزارفروشی که در شهرشون نقد میفروختن و جالبه میرفتن نگاه میکردن کسب و کارشون رو، نه به چشم رقبیب کاری به عنوان الگوی موفق، و حتی باعث میشه از همین ایشون جنساشون رو بگیرن چون به صرفه بود.

از طرفی هم جنس نقد میخرن و هم کار کاسبی ایشون رو تماشا میکردن و جالبه که هر چی از این اقا میخریدن همونروز نقد میفروشن.

اعلام اینکه دیگه نسیه کار نمیکنم، خیلی از مشتری های قدیمی رو پر داد رفت، اما بازهم اقارضای گل ما این سختی رو به جون خرید با دست و پای لرزون هرطوری  بود به مشتریش میگفت فقط نقد!

خیلی از اون مشتریااا دیگه حتی حساب قبلیشون رو صاف هم نکردن اما اقا رضا گفتن اشکالی نداره این بهای تغییرمنه (افرین برشما اینقدر رشدیافتگی)،  بااینکه چندماهی اوضاع سخت شد، اما بازهم با روز به روز خریدن جنس مغازه رو سرپا نگهداشت. و هرروز با لباس خوب و احساس خوب میرفت سرکار(ایمان و اعتماد). بالاخره پاسخ این اعتماد به خدا این شد که سروکله مشتریهای جدیدی که نقد بخرن پیداشد، درس بزرگی که از اون کاسب شهرشون گرفت این بود که اوشون حتی برای ده بیس تومان بازم نقد کار میکنن و این ماجرا بازهم درسی بزرگ شد برای اقا رضا،میگن من فکرمیکردم میخام نقد کار کنم اما باور نداشتم چون دربرابر رفتار اون کاسب که برای سی تومان پیچ و مهرها رو کم میکنه ناراحت میشهچه درس بزرگی،(آفرین به این توجه به تضادها)

سروکله مشتری های جدیدپیدا شد که حاضر نبودن ی ذره قرض هم بمونه، از شهرهای مختلف اومدن، مشتری های چندمیلیونی نقد اومدن، اولین بار یک مبلغ دومیلیون و سیصد نقد فروختن.

جالبه که مشتری همون کاسب دیگه بودن و اینبار که اقا رضا درمدار دریافت بود، مغازه ایشون رو پیدا میکنه و مشتری پرپاقرص میشه و حتی خرید تلفنی میکنه و اقا رضا تجربه های جدید پیدا میکنه، الله اکبر یکی با پیدا کردن کارت مغازه ازرشهری دیگه اومد، بلاخره کسب وکار ایشون رونق پیدا کرد بعد از سالها اقا رضا نه تنها بدهی نداشتتن که توحساب پول هم داشتن و هیچ چکی هم نبود و سراسر ارامش پیدا کرده بودن(نتیجه کار کردن روی خودمون، عمل به قوانین، استقامت، باور درست، اعتماد و ایمان به خدا، حس خوب، یادگرفتن از تضادها، شد ارامشی حاکم بر زندگیشون)

تا وقتی ذهن درگیر بدهی و اینها باشه که شما اصلا نمیتونید  به ایده فکر کنید

گام بعدی هدف گذاری اقا رضا، لاغر شدن بود. جالبه ایشون میگن چون چیزی به ذهنم نمیرسید و میگفتم حالا من که سرمایه ای ندارم که کاری راه بندازم  اون زمان دست گذاشته بودم روی خودم و اینکه چه تغییری درخودم میتونم ایجاد منم (این شرایط حتی نقطه عطف زندگی ایشون بوده چرا که اساس رو باید درست میکردن و اگر اقا رضا از ابتدا میرفتن سراغ کار جدید امکانش بود به دلیل ضعفهایی که در شخصیتشون مونده بود  نتیجه دلخواه رو نگیرن اما خداوند جوری پازل زندگی ایشون رو چیده که اصلا به غیر از رشد فردیشون کاری فعلا نتونن بکنن)  و اینکه ادم بهتری بشم رو درتغییر خودشون قرار میدن و برای نشون دادن لیاقتشون شروع میکنن برای لاغری، و باهمون تمرینهایی که برای کسب و کار به کار بردن، چهل کیلو وزن رو کم کردن، سیگار رو ترک کردن،(وقتی یکبار نتیجه خلق کنی اعتماد به نفست بالا میره که بازهم میشه)   و این تغییرات ظاهری کنجکاوی خیلی ها رو برانگیخت و پرسو جو ها ازایشون شروع میشه که چه کردی و اقا رضاایده میگیرن برای اسانی کارها و یک کانال در تلگرام درست میکنن و سه  نفری عضو میشن همون کنجکاوها، ودوتاشون لفت میدن، از اون یک نفر منفعل هم که مونده، همون همکار قدیمی اقارضا که بشون بدهکاربودن، که اوشون هم برادر و زن براردشون رو اد میکنن به گروه و داستان جدیدی شکل میگیره این خانم که اضافه وزن داشتن به سرعت فامیل و اشنایان خودشون رو به گروه اضافه میکنن و کانال دونفری اقا رضا عرض یک شب تا صبح 120نفره میشه،پرهیجان و آماده، از همه جای ایران عضو داره. و تعجب اقا رضا که حالا چه کنم؟ واقا رضا یک فایل میزارن بدون هیچ ایده ای که اموزش چندروز دیگه شروع میشه.

و بالاخره فکر اینکه هرکاری مربوط به هدفگذاریه رو بیام اینجا پیاده کنم.

فایل ضبط میکنن و واکنشهای مثبت و عالی میبینن. فایلها یکی پس ازدیکری پیشرفت میکنن و موزیک اضافه میشه و…

و پرسش و پاسخهای مربوط به کم کردن وزن و اینها شروع میشه و اقا رضا هم ازتجربه هاشون میگن و تاثیر مثبتی که روی افراد میزاره و کانالی که هرروز بیشتر بیشتر میشه و چندهزار نفر میشن و بالاخره به ایشون میگن این صحبتها حیفه رایگان باشه، اینها خیلی ارزشمنده و همین مسیر جدیدی رو باز میکنه برای مشاوره دادن و کسب درامدجدید که البته مقاومت بسیاری درایشون بود اما ذوق و شوق این افراد و کلام دلنشین ایشون همه کار خدا بوده و خداوند با این افراد باعث حرکت اقا رضامیشه و هرچیزیکه ازاستاد عباس منش یاد میگرن رو در به شکلهای مختلفی ارایه میدادن

اینقدر فایل گوش دادن که دیگه برای هر مشکلی راه حل داشت و تمرین میدادن به مردم و همه پیامهای جدید رو جواب میدادن

و وقتی طی یکی دوساعت چت کردن با یک نفر که قصد جدایی از همسرش داشت تغییراتی در ایشون ایجاد میکنه و ایشون هم با میل و رغبت یک پرداخت شگفت انگیز صدهزارتومانی به عنوان تشکر و سپاس برای اقا رضا میفرستن و همین شروع کار جدید اقا رضا شد که بابت مشاوره ها از هزارتومان تا هر چنددتومان که مراجع دوست داره پرداخت کنن و البته اینهم با مقاومت بسیاری از طرف اقا رضا روبرو میشه که بالخره باش کنار میان

و اینها شد شروع شکل گیری کسب و. کاری جدید و خوب با الگو گرفتن از استاد فایلهاشون رو رشد میدن، جزوه میزارن، رکوردر میگیرن تا با کیفیت بیشتری فایل ضبط کنن و مسیری متفاوت شکل میگیره برای ایشون

و در ادامه استاد از این میگن که وقتی مشکلی در شما هست قطعاا اون مشکل درخیلی های دیگه هم هست، حالا اگه شما بتونید اون رو حل کنید مشکل بسیاری دیگه هم میتونید حل کنید و حتی حاضرن بابتش بها بدن.

این همان خلق ارزش هست که دیگران حاضر هستن بها بپردازن(اینجا باید تجربه ای از خودم بگم، درست درهمون سالهایی که اقارضا درحال خلق ارزش بودن و استاد عباس منش هم بودن، من هم در حیطه کاری و تخصصی خودم ارزشی رو خلق کرده بودم که خانواده های بسیاری بابت ان بها پرداخت میکردن و من هم تحصیلکرده مسیر بودم هم بسیار خلاق و ذهنی باز و پر ازایده اما من نتیجه مالی مناسبی نتوانستم ایحادکنم، چرا؟ چون باورهای مالی من بسیار مشکل داشتن، هرکاری رو از زاویه کمبود انجام میدادم، اولین کسی بودم که در شهرم کلاسهایی ویژه کودکان گذاشتم اما به دلیل باورهای کمبود نه تنها رشد مالی نداشتم که حتی از جنبه های دیگه هم اسیب دیدم، و واقعا اون صحبت اقا رضا که گفتن چون هیچ ایده ای نداشتن ترجیح دادن رو خودشون تغییراتی ایجاد کنن چقدر به دلم نشست، داستان اینروزهای منه، البته کلی ایده دارم، اما فقط رشد دادن خودم در اولویته برام.

من همیشه ذهنی ایده پرداز داشتم، ایده های نو و تازه وکاربردی  اما ایده ها در بستر باورهای نامناسب فقط هدر دادنشون بود). همه اش برای من درس بود از پنج صبح تاالان دوبار گوش دادم و نکته برداری کردم

منتظر خواندن نتایج زیبا و تأثیرگذارتان هستیم.


منابع بیشتر درباره محتوای این قسمت:

دوره راهنمای عملی دستیابی به رویاها


سایر قسمت های «نتایج دوستان از آموزه های استاد عباس منش»

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    547MB
    65 دقیقه
  • فایل صوتی نتایج دوستان از آموزه های استاد عباس منش | قسمت 12
    78MB
    65 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

482 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «مجید مرادی» در این صفحه: 5
  1. -
    مجید مرادی گفته:
    مدت عضویت: 3473 روز

    آیه 21 سوره یوسف

    سلام به همه

    امیدوارم حال دلتون توپ باشه

    من که خیلی آرومم چون امشب یه سری آیه هایی آوردم که واقعا بنزه

    وَقَالَ الَّذِی اشْتَرَاهُ مِنْ مِصْرَ لِامْرَأَتِهِ أَکْرِمِی مَثْوَاهُ عَسَىٰ أَنْ یَنْفَعَنَا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَدًا ۚ وَکَذَٰلِکَ مَکَّنَّا لِیُوسُفَ فِی الْأَرْضِ وَلِنُعَلِّمَهُ مِنْ تَأْوِیلِ الْأَحَادِیثِ ۚ وَاللَّهُ غَالِبٌ عَلَىٰ أَمْرِهِ وَلَـٰکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ ‎﴿٢١﴾

    آن مرد مصری که یوسف را خرید، به همسرش گفت: جایگاهش را گرامی دار، امید است به ما سودی دهد، یا او را به فرزندی انتخاب کنیم. این گونه یوسف را در سرزمین مصر مکانت بخشیدیم و به او از تعبیر خواب ها بیاموزیم؛ و خدا بر کار خود چیره و غالب است، ولی بیشتر مردم نمی دانند. (21)

    برای هر کسی یه نفر توی قرآن هست که بیشتر از همه تحت تاثیرش قرار میگیره برای من اون یه نفر یوسفه نمیدونم چرا

    ولی دوس داشتم مثلا اون یه نفر موسی بود یا یه یه پیامبر دیگه بود ولی من به شدت تحت تاثیر اتفاقاتی که بر یوسف گذشته همیشه از بچگی قرار میگرفتم و بیشتر از همه روی من اثر داشت

    داستان این آیه از اونجایی که یوسف رو توی بازار به عنوان برده خریدن

    ببین وقتی خدا بخاد چه جوری دلها نرم میشه

    اول آیه میگه عزیز مصر رفت یوسف رو خرید

    بعد توی همون تایمی که اون برده رو که یوسف باشه خریده

    میره به همسرش میگه اینو به فرزند خواندگی قبولش کنیم

    مگه داریم؟

    بابا طرف رفته یه برده از بازار خریده روال عادیش اینکه بزنه توی سرش

    فوشش بده چ میدونم یه عملی انجام بده که بقیه با برده هاشون انجام میدادن

    مگه از برده پایین ترم توی اون زمان بوده؟

    بعد تا رسیده توی قصر برگشت به زنش گفته اینو به عنوان فرزننند قبولش کنیم

    خیلی حرفه

    اینجوری خدا راه ها رو باز میکنه

    اینجوری خدا آدمها رو بزرگ میکنه

    اینجوری دلها نرم میشه

    یاد اونجایی میوفتم که آقای عطا روشن میگه که

    حرفهای من روی اونها تاثیر میذاشت

    به خصوص اونجایی که گفت من جلسه اول دوره را آماده کردم وسطش یه موتوری اومده بود جلو تریلی کلی بوق زده بود

    غش کردم از خنده

    گفتم نگاه کن راس میگه واقعا خدا آدمهایی رو به سمتش هدایت کرده بود که با این شکل و شمایل اوکی بودن

    با این طرز حرف زدن اوکی بودن

    مثلا دروغ چرا

    استاد عباسمشنم همه میدونیم جایگاهش چیه

    من زمانی که دفه اول دیدمش اون موقع حرف ج استاد خیلی میزد

    توی حرف زدنش به طرز واضحی لهجه داشت

    من به خودم گفتم این میخاد به من آموزش بده؟

    بعد همین فردی که اینجوری قضاوت میکرد از همون تایم تا الان فایلی نیست تقریبا که استاد عباسمنش گذاشته باشه توی چن سال گذشته حتی اون زمانی که من توی سایتش نبودم فایلی نیست که گذاشته باشه و من ندیده باشم

    فقط فک کنم اون فایلی که در مورد دعای کمیل من ندیدم چون حس خوبی ازش نگرفتم وگرنه من تقریبا تا جایی که یادم میاد تمام فایل ها رو دیدم و بعضی از فایلا ها رو اونقدر دیدم که میتونم الان همزمان جمله بعدی رو بگم

    من همون آدمم که دفه اولی که استادو دیدم مسخره کردم

    حالا هزاران نفر مثل من هستن

    و این مصداق بزرگ کردن آدمهاس

    حالا یوسف غول ایمانی بوده به اندازه ایمانش نتیجه کرفته

    برده ام که شده به محض اینکه رسیده پاش به کاخ

    عزیز مصر به زنش میگه بیا این برده رو به فرزندی قبول کنیم

    بازم هنوز که هنوز وقتی میگم برای خودم سنگینه درکش

    اون چیزی که توی این آیه خیلی منو تحت تاثیر قرار داد

    اونجایی که میگه و خدا بر کار خود غالب است ولی بیشتر مردم نمیدانند

    اول لغت به لغت بریم جلو بعد ازش مفهوم رو بکشیم بیرون

    اولا از ناس استفاده شده

    بعدش از ریشه ع ل م استفاده شده

    ولی این ریشه رو میاره یعنی اصن نشنیدن یعنی یه زمانی هست قران میگه لایشعرون یه زمانی هست میگه لاتعقلون ولی از ریشه علم استفاده میکنه یعنی اصن دانشی بهش ندارن یعنی اصن براشون اگه بگی دفعه اول انگار میشنون مثل یه بچه ای که وقتی میره کلاس اول وقتی بهش جمع رو یاد میدن دفعه اول هست که این جمع رو میبینه و حالا شایدم یاد نگیره ولی حداقل میفهمه یه همچین چیزی هست

    چرا قرآن اینجوری میگه؟

    چون بیشتر مردم پر از شرکن

    کافیه یکم فکر کنیم همه توی زندگی شون دخیلن الا خودشون از دولت تا آمریکا

    حالا اگه بهش بگی بابا یوسفم یه روزی برده بوده از فرش رسیده ب عرش این اصن باورش نمیشه که اونم میتونه به این جایگاه برسه یا مسخره میکنه یا قبول نداره یا ام اگه خیلییییی کارش درست باشه میگه اون یه آدم خاص بوده که خدا براش خواسته

    به همین راحتی طرف به دنیا میاد توی فقر و فلاکت زندگی میکنه و بعد با حقوق کارمندی میمیره

    تموم شد مرددد

    اصن نه خانی اومده نه خانی رفته

    خلیفه خدا روی زمین توی نکبت به دنیا اومد توی نکبتم زندگی کرد تو نکبتم مرد

    و این معلوم بایددد جایگاهش جهنم باشه

    میدونی مثل چیه

    مثل اینکه به یه نفر یه دونه پورشه دادن (که همون ذهنش باشه)

    این ماشین سیصد کیلومتر در ساعت سرعتش

    بهش میگن که توی توی این اتوبان صاف برو جلو یه کیلومتر دیگه رو که رد کردی ( به ثروت که رسیدی) هرچی بری جلو تو به جاهای خوش آب و هواتر میرسی برو لذت ببر

    فقط یه کیلومتر باید بری جلو

    اونم با ماشینی که حداکثر سرعتش سیصد تاس

    حالا همون طرف با همون پورش توی همون اتوبان دنده عقب میره برای اینکه مسافر کشی کنه به جای اینکه توی مسیر خودش پیش بره برعکس مسیرشو میره و ثمره اش میشه اینکه هیچ وقت به اون چیزی که باید برسه نمیرسه

    و از اون طرف یه سری ها هستن که تعدادشون خیلی کمتره

    که مثل یوسف میرن جلو برای خدا مرام میذارن خدا هم براشون میترکونه با خدا دوستن باهاش توی یه تیمن

    توی آیه های بعدی قشنگ این جنس رابطه خدا و یوسف رو میتونید ببینید مخصوصا توی آیه بیست و چهار (که دلم میخاس بنویسمش ولی یکم حاشیه ای بود اونجایی که از کلمه برهان استفاده میکنه خیلیییی خوبه)

    و ریشه ی بعدی که به نظرم اصل این آیه اس

    اونجایی که خداوند میگه وَاللَّهُ غَالِبٌ عَلَىٰ أَمْرِهِ

    اولا نگفته نحن (سیستم نبوده از خود الله استفاده کرده)

    بعد از ریشه غلب استفاده شده یعنی چی؟

    یعنی چیره شدن یعنی پیروز شدن

    امره یعنی فرمان یعنی کار

    حالا خدا چی گفته

    گفته خدا روی کارش چیره اس

    یه جورایی یعنی خدا وارده

    خدا کارشو بلده

    خدا استاده اینکه این داستانا رو تمیز در بیاره

    دیگه نمیدونم چه جوری بگم ولی مفهومش همیناس

    اون چیزی که من با علم الانم بهش رسیدم

    و این نشون میده که

    اصلا مهم نیس که الان کجاییم

    اصلا مهم نیست چن سالمونه

    چه قدر از عمرمون گذشته

    به قول قرآن ای بندگان من که بر خود اسراف و ستم کرده اید از رحمت خدا نا امید نشوید که خدا همه خطاها رو میبخشه

    با یه همچین خدایی طرفیم

    همون خدا که ما اینقدر راجبش بد فک میکردیم و احساس میکردیم هرکی توی این دنیا بیشتر توی نکبت باشه اون دنیا عزیز تره همون خدا برای همه ی ما میخاد که اینجوری مثل ما براش بترکونه که از ته چاه اونو بیاره بکنه عزیز مصر

    بیاره برسونه به بالاترین جایگاه ممکن

    بابا یوسف یه بچه روستایی بوده

    همون بچه روستایی میاد میرسه به جایی که عزیز مصر میشه

    فک نمیکنم بشه الان مصداقی برای فرمانروایی مصر مثال زد

    ولی شاید بشه گفت مثل اینکه یه نفر از یه روستایی توی خاورمیانه مثلا بیاد بشه یکی از اشخاص مهم آمریکا حالا چه از لحاظ ثروت یا شهرت یا فوتبالی یا هرچیز دیگه ای

    اینجوری خدا میتونه بزرگ کنه هرکسی رو

    وقتی خدا میگه خدا با کارش وارد اولین مثالی که به ذهنم اومد اون داستان موسی اس

    که با دنبال اون فرد میره

    بعد اون بهش میگه من هر کاری کردم تو حرف نمیزنی فقط دنبال من میای

    اول میره کشتی رو سوراخ میکنه

    بعد میره یه نفرو میکشه

    بعدم میره یه دیوارو میسازه

    و موسی هر دفه بهش میگه که چرا این کارو کردی

    بعد به غلط کردم میوفته میگه دیگه سوال نمیپرسم

    دوباره با هرکدوم از اینا صدای موسی در میاد

    و اخر دیگه از کوره در میره اون فرد

    بهش میگه اون کشتی رو سوراخ کردم چون یه پادشاهی جلوتر کشتی هایی که سالم بودن رو میگیره ازشون و این کشتی رو ناسالم کردم تا اون نگیرتش

    بعد میگه اون یه نفرو کشتم چون پدر و مادر با ایمانی داشت و اگه همینجوری پیش میرفت دین و ایمان اونا رو هم ازشون میگرفت

    دوباره میگه اون دیوارم برای این ساختم که زیر یه گنجی بود که مال دو تا بچه یتیم اگه این دیوار خراب میشد اون بچه ها به این گنج پدرشون نمیرسیدن

    و این جایی بود که قشنگ آدم احساس میکنه که چه قدر خدا کارشو خوب بلده استادانه همه چیو میچینه برای اتفاق افتادن بهترین ها

    و بازم به خودم میگم

    یادم باشه که یوسف به خاطر این یوسف شد که تهش رسید به ثروت

    تهش به قول قرآن ما بهش مکنت دادیم

    بزرگش کرد خدا

    یه جورایی سنگ تموم براش گذاشت

    و ته این سنگ تموم گذاشتن با ثروت بود

    یوسف بچه لاکچری قرآنه

    و قشنگ به انعمت علیهم رسید

    اول همین سوره

    یعقوب به یوسف میگه

    خدا نعمتش بر تو تمام خواهد کردددد

    این همون مسیر انعمت علیهمه

    دیگه چه جوری باید خدا بگه ثروت خوبه

    زینت خدا خوبه

    این همه نعمتی که توی این دنیا هست خوبه

    اشکالی نداره

    فقط نباید بچسبی بهش

    فقط باید یادمون باشه که هم دنیا هم آخرت

    نه اینکه فقط همین دنیا

    هر دوتاش باهم

    این دو تا کنار هم دیگه که باشه

    تو هرچی به پول و دارایی برسی یه راست میبرتت به سمت بهشت

    و مثال واضحش دیگه یوسفه دیگه

    دیگه ته ته تهشه

    خدایا ما رو به راه راست هدایت کن راه کسانی که بهشون نعمت دادی

    خدایا منو از اون متقینی قرار بده که فاصله ای بین حرف و عملشون نیست و به هرچی میگن عمل میکنن

    دوستون دارم…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای:
  2. -
    مجید مرادی گفته:
    مدت عضویت: 3473 روز

    آیه 86 هود

    سلام به همگی

    امیدوارم حال دلتون خوب باشه

    اول تبریک میگم به استاد عطا روشن به خاطر اینکه اینقدر قشنگ هدایت شدن و اینقدر راحت شرایط شون اوکی شده و اینقدر قشنگ پاسخهای خدا رو دریافت کردند

    و یادم چندین سال پیش اومدم توی یکی از کامنتا نوشتم که اگه هروز توی زندگی مون معجزه نمیبنیم یعنی از قانون استفاده نمیکنیم

    وقتی که اینجوری ایشون میگفت من میدیدم که اینا همش معجزه اس که یه نفری که اینقدر بدهی داشته بدهی هاشون پرداخت کرده و از اون طرف همه قسطهاشو داده

    و از همه بدتر یه نظام مالی بد توش شکل گرفته که نسیه میگرفته و نسیه میداده یعنی عین همه

    پس ما برای چی داریم روی قانون کار میکنیم اگه قرار بود عین بقیه باشیم که دیگه نیازی نبود اینجا جمع بشیم

    و بیشتر خدا رو شکر کردم که خودم درست پیشرفت آنچنانی از لحاظ مالی نکردم ولی قسطی ندارم بدهی ندارم و از اون طرف نظام مالی خانوادمم درسته یعنی همیشه یه مقداری پول میذارم توی حسابم باشه هیچ وقت نمیذارم حسابم مثل کارمندا صفر بشه و اینا نشون میده که خیلی ها مثل اون زمان آقای عطاروشن زور میزنن تا صفر بشن تا برسن به شرایط ما و چه قدر ما کم شکرگذار این شرایطی هستیم که توشیم

    معلوم اونی که قسطی نداره سر ماه بده خیلی کمتر استرس میگیره از احساس بد به احساس خوب میرسه و ایده ها توی این زمان خیلی ساده تر بهش میرسه

    و اونجایی که گفت که سه نفر توی گروهم بودن دو نفرشون لفت داد و یه نفرش موند من کلی خندیدم و لذت بردم که بعد اون یه نفر شدن دو نفر و بعد دو نفر شدن 125 نفر

    چون خودم یه تایمی توی بحث آموزش بودم جایی بودم که اصلا جای من نبود و اتفاقا منم کانال تلگرام داشتم خیلی خوب این صحبتها رو درک میکنم

    و آیه امشبم بی ربط به این قضیه نیست

    آیه امشب داستان حضرت شعیبه

    توی جایی زندگی میکرده که کم فروشی میکردن

    مثلا فرض کن الان شما میری دم مغازه یه کیلو پرتقال بخری طرف به جای یه کیلو بهت نهصد گرم پرتقال میده و پات همون یه کیلو رو حساب میکنه

    داستان اینام یه همچین شکلی بوده آخرشم آدم نمیشن تا عذاب خدا براشون نازل میشه و همشون میمیرن

    آیه که خیلی قشنگ بود و برای این داستان اومده

    اینم بگم که

    اینا فقط برداشت های الان من از متن قرآن

    ترجمه زیر از ترجمه های معزی هست و اگه جایی نفهمیدید جای نگرانی نیس خوبیش اینکه میاد کلمه به کلمه معنی میکنه

    بَقِیَّتُ اللَّهِ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ ۚ وَمَا أَنَا عَلَیْکُمْ بِحَفِیظٍ ‎﴿٨۶﴾‏

    «اگر مؤمن باشید، باقیمانده خدا برای شما بهتر است، و من بر شما نگاهبان نیستم.» (86)

    این آیه رو خطاب به کافرا میگه که بابا کم فروشی نکنید اگر ایمان به خدا داشته باشید اون باقی مانده ای که برای شما میمونه برکتی داره که دزدی برای شما نداره آخر آیه هم میگه به من ربطی نداره هر کار میخاین بکنیدم بکنید

    کلا کار پیامبرا هشدار دادنه و اصلا نباید وارد جزئیات بشن هر پیامبری از سیکل خارج بشه سریع خدا بهش هشدار میده و بعضی وقتا هم بد هشدار میده از ریشه ج ه ل استفاده میکنه که یه جورایی حرف خوبی هیچ جوره به حساب نمیاد اونم برای یه پیامبری که اسمش توی قرآن اومده

    اون چیزی که برام قشنگ بود توی مثال آقای عطا روشن دو نفری که مونده بودن یه نفری رو آوردن که نیاز داشت به اون موضوع و باعث شد که اون یه نفر دست خدا بشه و صد خورده ای نفر دیگه رو بیاره

    این آیه هم همینو میگه میتونس بره به یه سری سایتها هست که یه کلیک میکنی خود به خود لینک میکنه به تلگرام و وارد یه کانالیت میکنه میتونس این آقا هم پول بده یه سری رو به زور عضو کانالش کنه ولی اگه یه نفر از اینا سوال میپرسید

    اگه یه دونه مشتری از توشون در میومد

    نه در نمیومد چون به قول حضرت علی الرزق رزقان

    رزق دو نوعه یه نوعش تو دنبالش میدوی یه نوع دیگه اش اون دنبال تو میدوه

    خودم به تجربه رسیدم وقتی من میرم دنبال مشتری با تبلیغات یا با هر چیزی خود به خود اون مشتری ناز میکنه ولی وقتی مشتری با من از یه طریقی آشنا میشه و خود خدا میفرستش واسم این مشتری قیمت بالا رو میپذیره اگ جایی بود همکاری میکنه اگه مشکلی پیش اومد خودش حل میکنه کلا سیکلش درسته

    توی این آیه هم میگه اون مقداری که برای شما میمونه برای شما خیلی بهتر از اون دزدی که شما میکنید

    یه جورایی مالی که خدا بهش برکت بده تو باهاش هزارتا کار میتونی بکنی میتونی خیلی خوب باهاش پیش بری و کمش کاری میکنه که زیادش نمیتونه بکنه

    نمیگم زیاد داشتن بده ولی همیشه مالی که از راه درست به دست اومده باشه اولش شاید کم باشه ولی با تصاعد و با تکامل اتفاقی براش میوفته که همون کم اونقدر زیاد میشه که هیچ جوره فکرشم نمیکردی

    امروز یه آیه خوندم که توش گفته بود یعنی مضمونش این بود خود آیه دقیق یادم نیس اگه از هم جدا شدید (زن و شوهر) خدا هر دو ی شما را توانگر میکنه

    گفتم نگا کن چه قدر راحت داره میگه توانگر

    قشنگ در جهت باور پول درآوردن آسون ترین کار دنیاس

    انگار خدا با زبون بی زبونی توی این آیه آورده بود این باورو

    و واقعا هم راحته واقعا هم ساده اس میشه یه کاری کرد که تو خوب پول در بیاری و با تصاعد به همون توانگری که خدا گفته برسی

    همین مثال آقای عطاروشن نشون میده که خدا چه زوری داره که آدمی که اینقدر فرو رفته بوده توی نظام مالی بد مثل دسته چکو نسیه دادن به اینو اون

    دستشو گرفته ولی ایمانشو نشون داده توانگرش کرده

    یادمون نره ما با خدایی طرفیم که به یه مورچه توی دل زمین رزق میده یادم نره که برگی بدون اذن خدا روی زمین نمیوفته

    خدایا ما رو به راه راست هدایت کن راه کسانی که بهشون نعمت دادی

    خدایا منو از اون متقینی قرار بده که به همه ی اون چیزهایی که میگن خودشون عمل میکنن

    دوستون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای:
  3. -
    مجید مرادی گفته:
    مدت عضویت: 3473 روز

    سلام رضوان جان

    مچکرم از حسن نظرت

    اره این ایده ای بود ک بهم رسید هنوز اونجوری نتونستم اجراش کنم ولی زخمیش کردم تا ی حدی

    مرسی ک انقد ریز بین و دقیقی

    بهت تبریک میگم

    امیدوارم در مدار پول در آوردن باشی و روز ب روز درآمدت از علاقت بیشتر بشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    مجید مرادی گفته:
    مدت عضویت: 3473 روز

    سلام آقا سلمان

    امیدوارم عالی باشی

    مرسی از کامنتت

    انشاالله یه فضایی فراهم بشه که هممون هم دیگ رو ببینیم

    واقعًا همینه

    خدا ب هممون پورشه داده ک ذهنه

    واقعا خلیفه بودن خدا کم نیس

    راندن شیطان توسط خدا اونم برای یه تازه وارد اصلا کم نیست

    امیدوارم قبل از مرگم خودم بفهمم ک من کی هستم و تونسته باشم از ذهنم به عنوان یه انسان استفاده کرده باشم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    مجید مرادی گفته:
    مدت عضویت: 3473 روز

    سلام خانم خدیجه

    مرسی از کامنت قشنگت

    چ قدر حس خوبی بهم دادی با این کامنتت

    اره من خودمم هیچ وقت سراغ تفسیر ک نرفتم هیچ

    اصن گناه بود انگار برامون اگ قرآن میخوندیم

    اصن اجازه نداشتیم

    انگار قرآن ی کتابیه ک ما اصلا نمیتونیم ازش سر در بیاریم و اگ بهش گیر بدیم خدا سنگمون میکنه ی جورایی نباید پامونو از گلیممون درازتر میکردیم

    بازم ممنونم ازت

    شب عیدی امیدوارم کلی پول در بیاری

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: