نتایج دوستان از آموزه های استاد عباس منش | قسمت 12

دیدگاه زیبا و تأثیرگذار رها عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:

درود بر انسانهایی که ایمان را در عمل زندگی میکنند.

داستان اقا رضا داستان خواستن هاست، داستان جسارتهاست، داستان رفتن به دل ترسهاست، داستان تکامل و داستان ایمانه

اینبار پاره کردن دسته چکها، باوجود تمام مقاومتهای ذهنی، قلبشون میگفت پاره کن، ذهنشون ترس رو مینداخت وسط. درگام اول ذهن برنده این نبرد شد، اما اقارضا دیگه نمیتونست حرف ذهن رو بپذیره چون ازشنیدن صدای قلب بارها جواب گرفته بود، شجاعت پیدا کرده بود و اینباردر نبرد دوباره این دو رقیب همیشگی، قلب بازهم برای آقارضا برنده میدان شد. توجیه کردن و راضی کردن ذهن با منطق شدید، نقد میخرم، نقد میفروشم.

چندین ماه فشاربازار بعضیا بشون جنس میدادن و بعضی ها نمیدادن، اما استقامت آقارضا بازهم جوابمیده و خدابراش همه چی رو مدیریت میکنه.

تصمیم جسورانه بعدی حالا که نقد میخرم، نقد هم میفروشم، الگوی اینکاررو پیدا کرد، ابزارفروشی که در شهرشون نقد میفروختن و جالبه میرفتن نگاه میکردن کسب و کارشون رو، نه به چشم رقبیب کاری به عنوان الگوی موفق، و حتی باعث میشه از همین ایشون جنساشون رو بگیرن چون به صرفه بود.

از طرفی هم جنس نقد میخرن و هم کار کاسبی ایشون رو تماشا میکردن و جالبه که هر چی از این اقا میخریدن همونروز نقد میفروشن.

اعلام اینکه دیگه نسیه کار نمیکنم، خیلی از مشتری های قدیمی رو پر داد رفت، اما بازهم اقارضای گل ما این سختی رو به جون خرید با دست و پای لرزون هرطوری  بود به مشتریش میگفت فقط نقد!

خیلی از اون مشتریااا دیگه حتی حساب قبلیشون رو صاف هم نکردن اما اقا رضا گفتن اشکالی نداره این بهای تغییرمنه (افرین برشما اینقدر رشدیافتگی)،  بااینکه چندماهی اوضاع سخت شد، اما بازهم با روز به روز خریدن جنس مغازه رو سرپا نگهداشت. و هرروز با لباس خوب و احساس خوب میرفت سرکار(ایمان و اعتماد). بالاخره پاسخ این اعتماد به خدا این شد که سروکله مشتریهای جدیدی که نقد بخرن پیداشد، درس بزرگی که از اون کاسب شهرشون گرفت این بود که اوشون حتی برای ده بیس تومان بازم نقد کار میکنن و این ماجرا بازهم درسی بزرگ شد برای اقا رضا،میگن من فکرمیکردم میخام نقد کار کنم اما باور نداشتم چون دربرابر رفتار اون کاسب که برای سی تومان پیچ و مهرها رو کم میکنه ناراحت میشهچه درس بزرگی،(آفرین به این توجه به تضادها)

سروکله مشتری های جدیدپیدا شد که حاضر نبودن ی ذره قرض هم بمونه، از شهرهای مختلف اومدن، مشتری های چندمیلیونی نقد اومدن، اولین بار یک مبلغ دومیلیون و سیصد نقد فروختن.

جالبه که مشتری همون کاسب دیگه بودن و اینبار که اقا رضا درمدار دریافت بود، مغازه ایشون رو پیدا میکنه و مشتری پرپاقرص میشه و حتی خرید تلفنی میکنه و اقا رضا تجربه های جدید پیدا میکنه، الله اکبر یکی با پیدا کردن کارت مغازه ازرشهری دیگه اومد، بلاخره کسب وکار ایشون رونق پیدا کرد بعد از سالها اقا رضا نه تنها بدهی نداشتتن که توحساب پول هم داشتن و هیچ چکی هم نبود و سراسر ارامش پیدا کرده بودن(نتیجه کار کردن روی خودمون، عمل به قوانین، استقامت، باور درست، اعتماد و ایمان به خدا، حس خوب، یادگرفتن از تضادها، شد ارامشی حاکم بر زندگیشون)

تا وقتی ذهن درگیر بدهی و اینها باشه که شما اصلا نمیتونید  به ایده فکر کنید

گام بعدی هدف گذاری اقا رضا، لاغر شدن بود. جالبه ایشون میگن چون چیزی به ذهنم نمیرسید و میگفتم حالا من که سرمایه ای ندارم که کاری راه بندازم  اون زمان دست گذاشته بودم روی خودم و اینکه چه تغییری درخودم میتونم ایجاد منم (این شرایط حتی نقطه عطف زندگی ایشون بوده چرا که اساس رو باید درست میکردن و اگر اقا رضا از ابتدا میرفتن سراغ کار جدید امکانش بود به دلیل ضعفهایی که در شخصیتشون مونده بود  نتیجه دلخواه رو نگیرن اما خداوند جوری پازل زندگی ایشون رو چیده که اصلا به غیر از رشد فردیشون کاری فعلا نتونن بکنن)  و اینکه ادم بهتری بشم رو درتغییر خودشون قرار میدن و برای نشون دادن لیاقتشون شروع میکنن برای لاغری، و باهمون تمرینهایی که برای کسب و کار به کار بردن، چهل کیلو وزن رو کم کردن، سیگار رو ترک کردن،(وقتی یکبار نتیجه خلق کنی اعتماد به نفست بالا میره که بازهم میشه)   و این تغییرات ظاهری کنجکاوی خیلی ها رو برانگیخت و پرسو جو ها ازایشون شروع میشه که چه کردی و اقا رضاایده میگیرن برای اسانی کارها و یک کانال در تلگرام درست میکنن و سه  نفری عضو میشن همون کنجکاوها، ودوتاشون لفت میدن، از اون یک نفر منفعل هم که مونده، همون همکار قدیمی اقارضا که بشون بدهکاربودن، که اوشون هم برادر و زن براردشون رو اد میکنن به گروه و داستان جدیدی شکل میگیره این خانم که اضافه وزن داشتن به سرعت فامیل و اشنایان خودشون رو به گروه اضافه میکنن و کانال دونفری اقا رضا عرض یک شب تا صبح 120نفره میشه،پرهیجان و آماده، از همه جای ایران عضو داره. و تعجب اقا رضا که حالا چه کنم؟ واقا رضا یک فایل میزارن بدون هیچ ایده ای که اموزش چندروز دیگه شروع میشه.

و بالاخره فکر اینکه هرکاری مربوط به هدفگذاریه رو بیام اینجا پیاده کنم.

فایل ضبط میکنن و واکنشهای مثبت و عالی میبینن. فایلها یکی پس ازدیکری پیشرفت میکنن و موزیک اضافه میشه و…

و پرسش و پاسخهای مربوط به کم کردن وزن و اینها شروع میشه و اقا رضا هم ازتجربه هاشون میگن و تاثیر مثبتی که روی افراد میزاره و کانالی که هرروز بیشتر بیشتر میشه و چندهزار نفر میشن و بالاخره به ایشون میگن این صحبتها حیفه رایگان باشه، اینها خیلی ارزشمنده و همین مسیر جدیدی رو باز میکنه برای مشاوره دادن و کسب درامدجدید که البته مقاومت بسیاری درایشون بود اما ذوق و شوق این افراد و کلام دلنشین ایشون همه کار خدا بوده و خداوند با این افراد باعث حرکت اقا رضامیشه و هرچیزیکه ازاستاد عباس منش یاد میگرن رو در به شکلهای مختلفی ارایه میدادن

اینقدر فایل گوش دادن که دیگه برای هر مشکلی راه حل داشت و تمرین میدادن به مردم و همه پیامهای جدید رو جواب میدادن

و وقتی طی یکی دوساعت چت کردن با یک نفر که قصد جدایی از همسرش داشت تغییراتی در ایشون ایجاد میکنه و ایشون هم با میل و رغبت یک پرداخت شگفت انگیز صدهزارتومانی به عنوان تشکر و سپاس برای اقا رضا میفرستن و همین شروع کار جدید اقا رضا شد که بابت مشاوره ها از هزارتومان تا هر چنددتومان که مراجع دوست داره پرداخت کنن و البته اینهم با مقاومت بسیاری از طرف اقا رضا روبرو میشه که بالخره باش کنار میان

و اینها شد شروع شکل گیری کسب و. کاری جدید و خوب با الگو گرفتن از استاد فایلهاشون رو رشد میدن، جزوه میزارن، رکوردر میگیرن تا با کیفیت بیشتری فایل ضبط کنن و مسیری متفاوت شکل میگیره برای ایشون

و در ادامه استاد از این میگن که وقتی مشکلی در شما هست قطعاا اون مشکل درخیلی های دیگه هم هست، حالا اگه شما بتونید اون رو حل کنید مشکل بسیاری دیگه هم میتونید حل کنید و حتی حاضرن بابتش بها بدن.

این همان خلق ارزش هست که دیگران حاضر هستن بها بپردازن(اینجا باید تجربه ای از خودم بگم، درست درهمون سالهایی که اقارضا درحال خلق ارزش بودن و استاد عباس منش هم بودن، من هم در حیطه کاری و تخصصی خودم ارزشی رو خلق کرده بودم که خانواده های بسیاری بابت ان بها پرداخت میکردن و من هم تحصیلکرده مسیر بودم هم بسیار خلاق و ذهنی باز و پر ازایده اما من نتیجه مالی مناسبی نتوانستم ایحادکنم، چرا؟ چون باورهای مالی من بسیار مشکل داشتن، هرکاری رو از زاویه کمبود انجام میدادم، اولین کسی بودم که در شهرم کلاسهایی ویژه کودکان گذاشتم اما به دلیل باورهای کمبود نه تنها رشد مالی نداشتم که حتی از جنبه های دیگه هم اسیب دیدم، و واقعا اون صحبت اقا رضا که گفتن چون هیچ ایده ای نداشتن ترجیح دادن رو خودشون تغییراتی ایجاد کنن چقدر به دلم نشست، داستان اینروزهای منه، البته کلی ایده دارم، اما فقط رشد دادن خودم در اولویته برام.

من همیشه ذهنی ایده پرداز داشتم، ایده های نو و تازه وکاربردی  اما ایده ها در بستر باورهای نامناسب فقط هدر دادنشون بود). همه اش برای من درس بود از پنج صبح تاالان دوبار گوش دادم و نکته برداری کردم

منتظر خواندن نتایج زیبا و تأثیرگذارتان هستیم.


منابع بیشتر درباره محتوای این قسمت:

دوره راهنمای عملی دستیابی به رویاها


سایر قسمت های «نتایج دوستان از آموزه های استاد عباس منش»

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    547MB
    65 دقیقه
  • فایل صوتی نتایج دوستان از آموزه های استاد عباس منش | قسمت 12
    78MB
    65 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

482 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «فهیمه پژوهنده» در این صفحه: 14
  1. -
    فهیمه پژوهنده گفته:
    مدت عضویت: 2173 روز

    سلام و عرض ارادت خدمت شما دوست هم فرکانسی در این سایت بینظیر زندگی ساز

    سلام به شما رضا بهادری زاده عزیز

    واقعا بسیار سپاسگزارم از اینکه نوشتید. از اینکه باعث شدی کلی باورهایی که منو محدود کرده رو بیشتر بشناسم. البته شاید زودتر از اینا هم بهش برخورد کرده بودم، اما از اونجایی که خیلی ذهن تحلیل گری دارم و خیلی فکر میکنم و خیلی برای خودم کار رو سخت میکنم یا بهتره بگم پیچیده میکنم.اصلا انگار استاد پیچیده کردنم که همین باعث شده هی از خدا بخوام تا منو آسان کنه برای آسانی ها و خدا امروز با دستان شما منو آسان کرد.خدایا شکرت…

    یکم فکر میکنم شما به واسطه دانش و علم و جایگاهی که در کسب وکار خودتون دارین مثل من هستین و از نوع ادبیات تون یکم شخصیت تون رو حس میکنم که شما هم مثل من احتمالا خیلی هرچیزی رو زود باور نمیکنید و منطق سرسختی دارید.(که البته همین موضوع باعث رشد و موفقیت شما و کارافرین شدن شما شده)اما از اینجا واقعا مثل یک دوست میخوام راحت افکاری که به ذهنم از چیزهایی که نوشتین بگن.

    وقتی داشتم کامنت زیبا و پر عشق تون رو میخوندم با خودم گفتم چه جالب 25 سال سال دوستی. دوتا دوست دوتا رضا. که از قضا با هدایت شما از اون CD هدیه ایی که اون سال در مجله دریافت کردید همانا و دیدن بخشی از سمینار مردی بنام سید حسین عباسمنش همانا. بعد این آشنا شدن رو از سرکنجکاوی و علاقه به رشد و پیشرفت ادامه دادین تا به دانسته ها و اندوخته هاتون اضافه بشه و راهگشایی برای تغییر در بهبود زندگی و پیشرفت در اون جنبه هایی که به دنبالش بودین.

    اما جالبه رضای قصه ما بخاطر سخاوتش از هدایت شدن و آشنا شدنش به دوست قدیمی خودش رضا میگه. دو تا رضا با دوتا دیدگاه متفاوت و دنیایی از باورهایی که باید تغییر میکرد. لازمه این تغییر تلاش و استمرار و البته ایمان و باور بود. دوست رضا از اونجایی که معلومه یک فرد با تحصیلات پایین تر اما انسانی پرتلاش و زحمتکش بود. البته باید گفت خیلی هم زود باور و ساده. به سادگی این مسیر رو قبول کرد و جوری باور کرد که در عرض چند وقت نقطه ضعف هاش شدن نقاط قوتش و مسیر زندگیشو عوض کردن. شد استاد عطار روشن، شد مدرس و سخنور، شد برنامه نویس زندگی خودش که تونست تصمیم های بهتری در زمان های درستی بگیره…

    میدونید اینا تو ذهنم اومد و با شما بلند بلند فکر کردم. اولا وقتی نتایج دوست عزیزمون آقا رضا رو میشنیدم میگفتم باورم نمیشه این آدم حرف زدنش خوب نبوده باشه. (بعد خدا گفت فهیمه چقدر دلیل و منطق میخوای تا باور کنی که اون حتی نصف توام بلد نبوده ارتباط برقرار کنه. بیا اینم مهندس رضابهادری زاده دوست 25 ساله آقا رضا. بازم میخوای بگی چی…خدایی ذهنم خلع سلاح شد تا اینجا) اما فکرام تا اینجا ختم نمیشد همسرم همین چند وقت پیش میگفت تو بصورت ذاتی سخنرانی هستی برای خودت و براحتی یک سر فصل بدن میتونی همه رو میخکوب کنی.ولی از این توانایی استفاده نمیکنی عزیزم. (مسئله حادتر من اصلا اونو توانایی نمیدیدم چه برسه بخوام ازش پول بسازم. من اعتماد بنفس خوبی در این موضوع ندارم و منطقم اینجا طورش خیلی بیشتره)

    یاد KPI افتادم اگر اشتباه نکنم شاخص کلیدی عملکرد که قطعا به کار شما هم بی ارتباط نیست. میدونید الان ذهنم میخواست باز سختش کنه اما من دارم بهش یاد میدم کمتر حرف بزنه و بیشتر عمل کنه و بسپاره به هدایت و من برای شروع کار و استارت کسبو کار شخصی ام فقط هدایت میخوام. ذهنم میخواست بگه برو شاخص های عملکردیتو در بیار نقاط ضعف و قوتت رو بعد برو……….اصلا یک وضعی. ولش کنم واسه خودش پیچیده میکنه.

    حالا از اونجایی که عاشق پیچیدگیه میگم برو واسه خودت برنامه نویس زندگی خودت باش اصلا برنامه بنویس و پیچیده نویس باش یا هر چی در همین حوزه یا هر موضوع دیگه فقط شروع کن و اینبار تا انتها پیش برو…هی دنبال اثبات و منطق نگرد قانون همینه اتفاقات زندگی ما با فرکانس های هر لحظه ما رقم میخوره. بالا بری پایین بری باورهایی داری که ترمز که چه عرض کنم سد بتنی سرراهت هستن ردشون کن فقط همین دنبال کار خاص و پیچیده کردن و آپولو تو مغزت هوا کردن نباش…

    خدایا شکرت بخاطر اینجا، بخاطر بهترین جای دنیا

    خدایا شکرت برای وجود این دوستان ارزشمندی که هر حرف و کلام شون منو بیشتر در مسیر مستقیم میاره.

    خدایا شکرت که منو داری آسان میکنی تا براحتی نعمت و ثروت وارد زندگی ام بشه.

    خدایا شکرت که باعث میشی تا منطق هایی برای ذهن جموشم بهم نشان بدی تا بازم فقط از خودت هدایت بخوام. خدایا تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میجویم. خدایا عاشقتم که وقتی میگم با من واضح حرف بزن به زبون خودم با خودم حرف میزنی. خدیا چطور ازت تشکر کنم تازه دارم درک میکنم که چه دنیایی ساختی دنیایی با قوانین ثابت و بدون تغییر و خطا. خدایا چقدر میشه متفاوت عمل کرد خارج از علم و منطق اما طبق قانون الهی پیش رفت و براحتی نتیجه گرفت. خدایا کمکم کن تا بینا و شنوا باشم برای دیدن نشانه ها وو پیغام هایت…

    دوست عزیز از شما بخاطر این همه بزرگواری و سخاوت تون ممنونم که برام بخش ارزشمندی از خاطرات تون نوشتید و باعث شدین کلی ایده به ذهنم بیاد و کلی باور کنم که قانون قانونه.

    واقعا سپاسگزارم ازتون که وقت با ارزش تون رو با من تقسیم کردین و باعث شدین کدهای دستوری که باعث اختلال در باورسازی هام میشد رفع کنم.خیلی خوشحالم واقعا سپاس سپاس سپاس

    برای همه مون لحظاتی سرشار از حس حضور خدا رو دارم.

    ارادتمند شما فهیمه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  2. -
    فهیمه پژوهنده گفته:
    مدت عضویت: 2173 روز

    سلام به شما دوست هم فرکانسی عزیز

    سلام به شما آسیه حسینی عزیز

    واقعا سپاسگزارم از توجه زیبا و کامنت قشنگی که برام نوشتی. به یادم آوردی که چقدر تو دسته بندی کردن و آنالیز کردن میتونم مهارت داشته باشم.

    خداروشکر که براتون این نوشته ی من مفید بود و حس خوب دوباره دیدن فایل (البته با کلی زیر نویس اضافی) رو بهتون داد.من تحسین میکنم شما رو آسیه جان بخاطر زمانی که روی درک مطالب و آگاهی ها میذاری و سرمایه گذاری که روی خودت میکنی. تحسینت میکنم برای وجودت و این همه نگاه تیزبین و قشنگت…

    برات از الله یکتا بهترین بهبودهای درونی و بیرونی رو خواهانم.

    ارادتمند شما فهیمه پژوهنده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  3. -
    فهیمه پژوهنده گفته:
    مدت عضویت: 2173 روز

    سلام به شما دوست عزیزم

    چقدر خوشحالم بعد پاسخی که به کامنتم داده بودی، رفتم داستان هدایتت رو خوندم. واقعا جالب بود و اینگونه است که خداوند هدایت میکنه هر چیزی هم با قانون تکامل و در مدارش باشه میشه که بشه. واقعا داستان هدایتت جالب بود با اینکه ننوشتی از چه بخش هایی استفاده کردی و انشالله که در ادامه این مسیر زیبا با نتایج عالی بازم از خودت برامون ردپا میذاری.

    بهار عزیز تحسینت میکنم برای این اقدام شجاعانه و هوشمندانه ایی که کردی. واقعا آفرین و اینم بنظرم اولین نتیجه تو هست. یکی از شرک های مخفی رو شناختی و از خودت دورش کردی. بقول یکی از بچه های دیگه که دسته چکش رو پاره کرده گفت الهه چک. واقعا همین الهه ها، همین شرک ها همینا پیدا کردن شون نتیجه است رشده پیشرفته و یک قدم به سمت بهتر و طبیعی زندگی کردنه.

    برای سوالی که در انتهای کامنتت نوشتی من چندتا ایده اومد به ذهنم و در حد خودم بهت پاسخ میدم امیدوارم بهت کمک کنه.

    اول اینکه لطفا سوالاتت رو هرچند فکر میکنی مرتبط با یک فایل هست تا جای امکان در بخش عقل کل بپرس.( بخش سوال دارم که دیگه حتما دیدی معرکه است.) در عقل کل اونجا دوستان فعال زیادی هستند که اصلا به اونجا سرمیزنن تا در حد توان شون به هم پاسخ بدن و یک خردجمعی قشنگی در اون بخش ایجاد شده.(پیشنهاد میکنم بیشتر اونجا سر بزنی) و حتی اگر سوالی هم داشتی قبلش با سرچ در اونجا به کلی ایده و راه حل میرسی.که نیازی نیست خودت سوال بپرسی و زودتر از اون چیزی که فکر کنی به جواب و راه حل میرسی.

    اینجا ما یاد میگیریم که توحیدی عمل کنیم.

    اینجا کسی جواب و نسخه خاصی برای کسی نمیپیچه سعی میکنیم اولا خوب فکر کنیم و بعد با هدایت خداوند پاسخ های مناسب خودمون رو دریافت کنیم.

    اینجا قراره به هم ماهی گرفتن یاد بدیم نه اینکه ماهی بدیم.پس اگر میبینی گاهی به پاسخی نرسیدی ایمان داشته باش که خداوند در بهترین زمان جواب رو بهت میده شاید حتی بیرون از فضای سایت. حتی با دیدن یک فایل از استاد یکهو جواب سوال به ذهنت بیاد.

    خلاصه میخوام بگم خیلی باحالی و احساس میکنم پر از شور و شوق تغییری و کمی عجله داری. کمی مثل اوایل خودم میخوای سریع از همه چی سردربیاری. همینجا بهت پیشنهاد میکنم اگر هنوز قانون تکامل رو درک نکردی بیشتر روی این موضوع کار کنی. که البته رعایت نکردن قانون تکامل، صبر نداشتن و عجله کردن همگی برمیگرده به عزت نفس و شاید باور مخرب کمال گرایی و…( که پاشنه آشیل منه)

    حالا ایده من برای وامی که از طرف محل کارت داری:

    وام گرفتن ریشه اش برمیگرده به باور کمبود

    وام دادن بانک ها ریشه اش برمیگرده به اینکه یکجورایی اون کارمند رو میخوان نمک گیر و پابند خودشون کنن. این خلاصه علتی که استاد میگن چرا با وام مخالف هستن. بماند که روی تمرکز و احساس آرامش و باور لیاقت هم تاثیر داره.من چون شرایط شما و هدف شما رو نمیدونم نمیتونم درست راهنمایی کنم.اگر بخوام سعی کنم بصورت کلی ایده و پیشنهاد های خودمو بگم اینه:

    اول برو چک کن ببین چند قسط مونده.

    بعد ببین چطور میتونی سریع تر تسویه کنی(مثلا اگر میتونی دو تا دوتا یا با تعداد بیشتری پرداخت کنی تا سریع تموم بشه)

    و نکته بعد اینه که اصلا مهم نیست چند درصد از حقوق تو کسر میشه اما به این فکر کن مثلا بهار امروز تا 6 ماه دیگه بخواد بره سراغ یک موقعیت بهتر، میخواد بره دنبال علاقه اش، میخواد یک اقدامی بکنه و مجبوره که از کارش استعفا بده. بعد چی میشه اولین چیزی که شرکت میگه شما به ما بدهکاری. اول تسویه و بعد شاید با استعفای شما موافقت بشه.خلاصه اگر درست خودت فکر کنی میبینی بهترین حالتش اینه که بدهکار هیچ شخص و هیچ جایی نباشی تا این لطف رو در حق خودت بکنی تا آزاد باشی و هر وقت تصمیمی گرفتی زنجیری جلوی تصمیم و حرکتت رو نگیره.

    من خودم عاشق آزادی ام و اونو با هیچ چیزی عوض نمیکنم.

    امیدوارم تونسته باشم در حد توانم منظورم رو بخوبی بهت رسونده باشم و شما هم ایده های خوبی از این نوشته ها بگیری و به مسیرهای عالی هدایت بشی.

    از صمیم قلبم از الله یکتا بهترین بهبودهای درونی وبیرونی رو خواهانم

    ارادتمند شما فهیمه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    فهیمه پژوهنده گفته:
    مدت عضویت: 2173 روز

    سلام به شما دوست ارزشمندم

    واقعا نمیدونم چطور سپاسگزار این ردپا این کامنت، این جملات باشم.

    من از خدا تو پرسیدم و خدا اینگونه اینگونه واضح جواب داد: پژوهشگری کار شماست

    اصلا دیشب اشک تو چشمام جمع شد، قلبم گفت این پاسخ خداست برای سوالت. از خدا پرسیدم و خواستم. به خدا گفتم ازت میخوام واضح با من حرف بزنی و به من نشون بدی. از خدا خواستم تا امروز(یعنی دیروز) به من بگه از چه کاریی یا از کجا شروع کنم….نمیدونم چی بنویسم و چطور بیان کنم احساسم رو از دیدن اینکه خدا اینقر سریع اجابت میکنه درخواست هامون رو…

    واقعا از صمیم قلبم سپاسگزارتونم و دوستتون دارم که اینقدر خوبین.

    ارادتمند شما فهیمه پژوهنده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: