نتایج دوستان از آموزه های استاد عباس منش | قسمت 15 - صفحه 21

به نام الله یکتا

سلام به استاد عزیزم

سلام به خانم شایسته عزیزم

و سلام به دوستان قشنگم

دقیقه 5:14 این فایل بود که من رو در فکر فرو برد و میخوام افکار خودم رو برای فهم و درک خودم اینجا بنویسم

نه برای بقیه

نه برای حرف زدن

برای فهم و ایمان خودم

آقای عطار روشن عزیز گفتند که: اینکه یک چیزی رو باور کنی تا اینکه ادا در بیاری چقدر فرق داره از زمین تا آسمون

من شنیدم استاد عزیزم گفت تو کار مورد علاقت باش ، رفتم

اما از روی باور بود ، یا از روی ادا؟

( تو پرانتز بگم راستش دیگه نمیخوام قضاوت کسی برام مهم باشه میخوام با خود واقعیم آشتی کنم و بدون توجه و قضاوت کسی خودم باشم ، دیگه دنبال به به چه چه کسی نیستم ، چون به به چه چه ها وقتی با ایمان درونی من نباشن بی فایدست و نتایج نشون میده که رفتارهام از روی ایمان بوده یا از روی ادا )

اگه اومدن من تو کار دلخواهم از روی باور و ایمان بوده ، اگه من واقعا درک کردم منطق پشت بودن در کار مورد علاقمو پس چرا میترسم از اینکه جواب نگیرم؟ پس چرا میترسم از اینکه برگردم به کار قبلم؟

اگه من ایمان اوردم که همه چی کنترل ورودی هامه پس چرا یه جاهایی میام و عقیدم رو به آدمایی میگم که تو مسیر نیستن؟ و بعد اونا بیان کلی باور بد به خوردم بدن؟

من آیا اصلا درک کردم منطق پشت حرف های استاد رو؟

یا فقط ادای استادو در میارم؟

میدونید خب دلیل شم همین عدم ایمانمه

یه جاییم هست که حالا افراد و از جمله خودم یه موقع قوی میان روی خودشون کار میکنن ، یه موقع شُل

دلیلشم باز همون ادا در اوردنه هست که تو جوگیر میشی

یه جاییم هست که نه واقعا قوی میای رو خودت کار میکنی ، نتایج عالی میگیری اما بعد یه مدت ول میکنی و دوباره حتی همه چی مثل قبل یا بدتر از قبل میشه همه چی

این نوسان از چیه؟

از اینه که من یه تایم هایی میام روی ایمانم کار میکنم و بعد میگم خب حالا دیگه بسه من ایمان اوردم ، نتایجمم عالش شده و دوباره کم کم اون باورهای قبلی میاد رشد میکنه و بعد ایمان من هی کمتر و کمتر میشه

درحالی که من همیشهههههه باااااااااااااایددددددد روی ایماااانم کاااار کنمممم

درحالی که من همیشه باید منطق بیارم برای ذهن چموشم

چون با تکرار این منطق ها هربار به مدار بالاتر هدایت میشم

وقتی ول میکنم چی میشه به راحتی مدارم میاد پایین

جالبش اینجاست که پایین اومدن مدار خیلی راحت تر اتفاق میفته تا بالارفتنش

دلیلشم باورهای غلط زیادمونه که به محظ رها کردن رشد میکنه

چرا استاد با یه چمدون و دست خالی اومد تهرانو همه ی وسایلشو بخشید؟

چرا اینقدر اطمینان داشت؟ چرا اومد برای اون همه جمعیت دوره های آموزشی اونم به صورت حضوری گذاشت تازه تو مدت زمان کم آشنایی با قانون؟

همش از ایمان سفت و سخت میاد:)

بعد من میام هی فایل های مختلف رو گوش میدم تا به اداهام اضافه کنم…

خدای من درحالی که قضیه چیز دیگه ای

درحالی که من وقتی نتیجه میگیرم که عملم از منطقِ پشت حرف های استاد نشات گرفته باشه

و اون ایمانی که آوردم بیاد باعث عملم بشه و اون تمریناتو عمل کنم

میخوام فکر کنم…

میدونی وقتی تو ایمان داشته باشی به اون حرفه چون منطقش رو درک کردی و به منطقش ایمان اوردی عمل خود به خود میاد و عمل تو با حس خوبه

درحالی که من تو تمام این مدت فقط اون کارایی که استاد میگفتو بزور انجام میدادم ولی عملم با زور و اذیت کردن خودم همراه بود

چه نمیدونستم چرا باید این کارو کنم

چون منطقشو درک نکرده بودم

و بعد هی منتظر نتیجه بودم

هی تقلا و تقلا

نگران

درحالی که کسی که باور داره مثلا وام نباید بگیره دیگه نگران نیست ، حالش خوبه ، چون ایمان داره ، چون منطق پشت اون حرفو درک کرده

ولی من چطور بودم!

چون ایمان نداشتم اون عمله با تقلا همراه بود

در نتیجه لذت هم نمیبردم ، نتیجه ای هم در کار نبود

حالا باید چطور اینو حل کرد؟

با صبر ، با صبر

من معصومه میخواستم یک شبه به خواسته هام برسم اونم فقط با گوش دادن بدون ایمان ، با عمل بدون باور(جالبشم همینه تا یه مدت بزور عمل میکنی بعد دل زده میشی)

درحالی که باید بیام روی تک تک حرف های استاد کار کنم

باید صبر به خرج بدم و ببینم اصلا قانون چی هست

اصلا جرا باید 107 خواسته بنویسم

اصلا چرا باید جوری رفتار کنم که خواسته هامو دارم

هی میخوام این ایمانه یادم باشه ولی باز یه جاهایی یادم میره روش کار کنم

اومدم تا این فایل حرف های آقای عطار روشنو گوش دادم یکی یکی کارهایی که عمل میکردو نوشتم

بعد بزور حالا از صبح سعی میکردم انجامشو بدم

نمیشددددد!

بعد خودمو سرزنش میکردم!

خب نمیشد چون من منطقش رو درک نکردم و بهش ایمان نیوردم

باید بیام تو تک تک موضوعات برای ذهن چموشم روشن کنم چرا این کارو کنم ، نه فقط یکبار بلکه هی باید به خودم بگم .

بلهههه به این میگن ایمان

به این میگن باور

باور با پونصدتا جمله تاکیدی که بدون فهم باشه ایجاد نمیشه

اگه صبح تا شب با خودت میگی من عملگرا هستم

و عمل نمیکنی به یک سری حرف های استاد دلیلش اینه که ایمان نیوردی به منطق پشت اون کارها

باید وقت بزارم واقعا و به ذهنم توضیح بدم

باید انرژی بزارم

به این میگن کنترل ذهن

به این میگن افسار ذهن رو در دستت گرفتن

پس کاری که باید بکنم اینه که بیام منطق پشت تک تک تمریناتی که استاد میگه رو درک کنم و ایمان بیارم بهش تا باورم شه و اون عمله خود به خود بیاد ، اونموقع است که نتیجه میاد ،چون پشت اون عمل باورهای درستی هست

نباید خسته بشم باید خودم رو بزرگ تر از مسائلم ببینم ، باید بدونم تواناییشو دارم ، اگه استاد عزیزم تونسته ، اگه آقای عطار روشن تونسته ، اگه خانم شایسته عزیزم تونسته ، اگه بچه های سایت تونستن منم میتونم

این همه آدم تونستن پس منم از پسش برمیام و کلی نتایج عالی میگیرم

درسته که انرژی ،وقت و حوصله میخواد اما من از پسش برمیام

اگه من زندگی رویاهام که بزودی واقعیت میشه رو میخوام پس باید این کارو کنم ، ارزششو داره ، چون من یک ثانیه هم نمیتونم بودن در شرایط قبل قانونو تجربه کنم

من بهترینا رو میخوام و باید بهشون برسم

الهی به امیدتو ، خودت پشتیبانم و انرژی راهم باش

استاد عزیزم عاشقتونم ، مرسی از آقای عطار روشن عزیز و سپاسگزارم از خانم شایسته عزیزم