نتایج دوستان از آموزه های استاد عباس منش | قسمت 15 - صفحه 23 (به ترتیب امتیاز)

سلام سلام به استاد عباسمنش و همه دوستان گلم در سایت و استاد عطار روشن که تبدیل شدن به الگوی تمام نمایی برای راه و مسیر پیش روی من

چقدرررر باید خداروشکر کنم از دیدن این فایل ها چقدر در من تاثیر مثبت گذاشت

جواب چه سوال هایی رو گرفتم که مدت هاست دارت تو ذهنم رژه میرن و من جواب منطقی ودرست حسابی نداشتم براشون و خدا یه الگوی عالی به من نشون داد تا بهم بفهمونهه فااااارغ از اینکه تو الان کجایی و تو چه شرایطی هستی من تورو به جایگاهی که باید درش قرار بگیری میرسونمت…

خدایا شکرت

استاد سپاسگذارم برای این فایلها و توضیحات عالی

واستاد عطار روشن سپاسگذارم که این فایل ها رو با همچین کیفیت وجزئیاتی تهیه کردید برای من بسییییار ارزشمند بودن خواب و از چشمام گرفتن.

من از سالها پیش از وقتی خودمو شناختم بسیار علاقمند بودم که بتونم با کلامم به بقیه حس خوب بدم و اصلا نمیتونستم از کنار کسی که حالش خوب نیست بگذرم و باید تمام تلاشمو میکردم تا حس خوب و امید رو در دلش زنده کنم

خلاصه فهمیدم که این یه ویژگی نیست یه علاقه ی خیلی شدیده که هیجوری سرکوب نمیشه

حتی با خودم فکر میکردم اگه مدیریت 3تا کارخونه رو هم داشته باشم بازم میگردم ببینم کدوم از کارمندا اوکی نیست تا باهاش حرف بزنم و بهش حس خوب بدم و کمکش کنم تا لبخند امید رو لبش بیاد.

بسیار هم استعداد داشتم در این زمینه و با اینکه هیچ اطلاعات علمی نداشتم هیچ آموزشی هم از کسی ندیده بودم و حتی کتابی هم در این زمینه نخونده بودم

ولی به صورت درونی و کاملا استعدادی نسبت به مسائل از زاویه ای نگاه میکردم که اطرافیانم با اینکه بزرگتر و پخته تر بودن نمیتونستن مثل من فکر کنن و درک کنن.

و این باعث شده بود که همه روی من یه حساب دیگه ای باز کنن و با اینکه خیلی کم سن بودم همیشه تو تصمیمات مهمشون از من نظر خواهی میکردن و مشاوره میگرفتن …

خلاصه گذشت و من به سن دانشگاه رسیدم و تصمیم گرفتم روانشناسی بخونم

ولی به خاطر تضاد هایی که تو زندگیم بود و احساس بی انگیزگی شدید ،ازدواج کردم و رها کردم درس و دانشگاه و

الان 8ساله از ازدواجم میگذره و من هرگز نتونستم بیخیال این علاقه بشم

همیشه آدم های رو که میبینم که روحیه داغون و زندگی سختی دارن یه آتیشی از عمق وجودم شعله ور میشه که من الان باید به این فرد کمک میکردم چرا نمیتونم کمکش کنم که زندکی زیباتری داشته باشه؟؟

و همیشه هم یه اصل داشتم که تا نتونم به خودم کمک کنم و زندگی خودمو نجات بدم نمتونم به فرد دیگه ای کمک کنم.

و همش دعا میکردم که خدایا کمکم کن راه درست زندگی کردن و بهم یاد بده

چون با تمام وجودم میدونستم که راه و روشم و افکار وسبک زندگیم درست نیستن وهیچ الگویی هم نداشتم که ازش چیزی یاد بگیرم.

از تابستون سال 1400 که به لطف خدا بااین مباحث قانون جذب و شکرگذاری و در نهایت استاد عباسمنش آشنا شدم زندگیم در همه ی ابعاد بسیار تغییر کرده و پر از امیدو انگیزه و آرزو شدم و یه حال وهوای دیگه گرفته روحیاتم نگرشم رفتارم و…

من دوتا بچه 1ونیم ساله و 4ونیم ساله دارم که تقریبا بیشتر وقتم رو با اونا سپری میکنم …

وقتایی که استاد تو فایلها مدام تاکید داشتن که برید دنبال علاقتون و کاری که بهش عشق دارید و سعی کنید از اون راه کسب درآمد کنید و نرید دنبال کاری که فقط بخواید ازش پول دربیارید…

این کار مشاوره میومد تو ذهنم

و کلی سوال بعدش برام مرور میشد که

1-من تحصیلات دانشگاهی ندارم

2-یجورایی محاله همسرم راضی بشه من برم دانشگاه

3-حالا اگه هم برم دانشگاه با چه انگیزه ای کتابایی رو بخونم و پاس کنم که معتقد نیستم اصل واساس رو گفته باشن و 4.5سال برای چی وقت وانرژی وهزینه بزارم برای اینکار

4-اگه به صورت میدانی و تحقیقاتی هم خودم برم دنبال یادگیری چطوری ارائه بدم من که همسرم موافق هیچ کاری نیست حتی زدن یه پیج تو اینستا چه برسه به اینکه ویس یا ویدئویی بخوام منتشر کنم

5-و مهم‌ترین وقوی ترین ترمز من برای این هدف این بود که اگه همه چی هم اوکی بشه ومن بتونم در این زمینه فعالیت کنم مگه حرفی دارم برای گفتن؟؟؟ وقتی استاد عباسمنش دیگه همه چی و در زمینه موفقیت زیر و رو کرده و تخصصی تخصصی روی همه موضوعات کار کرده و روز به روز هم داره بهتر و عالی تر میشه این سایت دیگه چه نیازی به من هست یا اصلا من دیگه برم روی چه موضوعاتی کار کنم؟؟

این روزای آخر یعنی همین چندروز پیش قبل ازدیدن این فایل ها به طریق کاملا هدایتی

تقریبا 95درصد بی‌خیال این موضوع شده بودم و داشتم فکر میکردم برم دنبال استعداد های دیگم و سعی کنم از اون ها پول بسازم

آخه من بسیار باهوش و با استعدادم و هر مهارتی رو خیلی سریع و عالی یادمیگیرم چه تئوری چه عملی و دقت بسیار بسیار بالایی داریم وهمینطور خلاقیت خیلی بالایی هم دارم با خودم گفتم تو هرجایی بری و در هر موقعیتی قرار بگیری میتونی سازنده ومفید باشی و شکوفا بشی

البته اینم بگم که من الان خانه دارم و همسرم هم اصلاااا موافق کار کردن من به هیچ شیوه ای نیست ولی من امید دارم به خدایی که محال ها رو ممکن میکنه و اینو هم دارم مینوسم که وقتی ممکن شد یادم نره که خداوند چطوری راه ها رو برای من باز کرد چطوری را ه هارو برای هموار کرد برای رشد و شکوفایی و پیشرفت من

بسیییار علاقه دارم که پولسازی رو شروع کنم چون خیلی ارزشمند و مهم میدونم این کارو

و از دیروز با دیدن این فایل ها کلی از مرز های ذهنی من باز شد برای پیشرفت و رسیدن به خواسته و علاقه ی قلبیم

خدایاااا شکرت دیروز موقع دیدن فایل ها چند بار گریه کردم …گریه شوق …گریه تعهد…گریه توکل به خداو پاسخ خدا

اونجایی که استاد عطار روشن گفتن زانوهام خالی می‌کرد و با دستم خودمو نگه می‌داشتم از این همه تعهد و وحی منزل دونستن قوانین

اونجایی که یه شبه استاد شدن و خداوند 120نفر آدم و آورد جمع کرد دور ایشون

و اونجاهایی که دست های غیب خداوند معجزه می‌کرد که کارها پیش برن

الان احساسم خیلی بهتره کم تر دست وپا میزنم برا رسیدن به خواسته هام میدونم خدا قدم به قدم منو میبره و میشونه تو جایگاهم… درست مثل آقارضا بدون اینکه خبر داشته باشم کجا میرم و چجوری

به شرط اینکه همون قدر متعهد باشم و بی چون و چرا عمل کنم به آگاهی ها

یه جاهای خدا باهام حرف زد. یادمه گفت تو وقتی تو موقعیتش قرار بگیری خودم بهت میگم چی بگی نگران نباش

همونطوری که به استاد عباسمنش و استاد عطار میگه چی بگن

یا خودم برات آدمهایی رو میارم که فقط حرفای تو به دلشون میشینه….

خدایا هزاران مرتبه شکرت

چقدر لطف کردین استاد در مورد احترام گفتین چقدر به من کمک کرد.

یه موضوعی هم که در سایت بارها باعث حسرت من شد و تو این فایل ها جواب خوبی براش گرفتم این بود که وقتی سن بسیار پایین شاگرد زرنگای سایت وموفقیت های بسیار بزرگشونو میدیدیم با خودم میگفتم اگه منم تو سن 17.18سالگی با استاد آشنا شده بودم الان زندگیم به کلی فرق داشت با الان

بعد وقتی که آقا رضا گفت تو سن 32سالگی با شما آشنا شده کلیییی خوشحال وامیدوار شدم و گفتم من که 29سالگی با استاد آشنا شدم پس خیلی فرصت دارم برای پیشرفت…خدایا شکرت

و یه جمله هم بود که باز خیلی بهم کمک کرد و دلم نمیاد نگمش این بود که گفتین جوری به گذشته و حال و آینده نگاه کنید که حس خوب بهتون بده

من حرف نزدن خیلی برام سخته چون یه آدم یه شدت برون گرا هستم وقتی میخواستم جلوی خودمو بگیرم که راجبه گذشته و مسائلش حرف نزنم خیلی سختم میشد و بهم فشار میومد ولی با این جمله ، به من الهام شد که بیام راجبه اون بخش های خوشاینده گذشته حرف بزنم و اونارو تکرار کنم تا بلد بشه تو ذهنم و اون بخشای ناخوشایندم که حالا دوست دارم مطرح بشه رو تبدلیش کنم به یه خاطره طنز و بامزه که هم حس خوب به خودم بده و همینطور به مخاطبم وکلی بخندیم …

چون اصل بر اینه که من جوری به مسائل نگاه کنم که احساس خوبی به من بدن و من قدرت طنزپردازی بسیار قوی ای دارم به لطف خدا

با این نگاه خیلی حس آزادی و رهایی کردم تو حرف زدن خدایا شکرتتتت

بسیار سپاسگزارم از خدای عزیزم

استاد عباسمنش

خانم شایسته عزیزدل

استاد عطار روشن

و دوستان درجه یک و بی نهایت ارزشمندم در این سایت

عاشقتونم

14خرداد 1401