نتایج دوستان از آموزه های استاد عباس منش | قسمت 15 - صفحه 5
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/01/abasmanesh-3.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2023-02-11 03:16:412023-03-18 21:22:20نتایج دوستان از آموزه های استاد عباس منش | قسمت 15شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
بنام تنها هدایتگر جهان(یا رب العالمین)
سلام به استاد عزیز و خانم شایسته
سلام به همه دوستان عزیز و همفرکانسی
تحسین میکنم رضا عزیز رو که وقتی انقدر مسلط رو خودش کار کرده که نه تنها عوامل بیرونی تاثیری رو این مسیر لذتبخش خواسته هاش نداشته بلکه باعث شده که به نفع ایشون عمل کنه مثل تورم که اکثر جامع رو نگران کرده رضا عزیز تو مسیر رودخونه در جریان نعمتهای الهی با آرامش لذت میبرده و همزمان هم خیر وبرکت اعم از آزادی مکانی و استقلال مالی رو هم تجربه کنه، واینکه چقدر زیبا روی ترمزهاش کار کرده که مدرک و سواد رو الویت قرار نداده و فقط رو ایمانش کار کرده که کاری که ارائه میدم ارزشمنده و توکل کرده و با شجاعت حرکت کرده، بقول استاد خداوند به شجاعان پاسخ میدهد،(استاد یاد قدم دوم جلسه7 افتادم که میگی خداوند قوانینی وضع کرده که طبق اون عمل کنی محاله شکست بخوری، وایمان وتوکل وشجاعت هم جز قوانین این بازی جهان)
رضا عزیز به نکته وام وقرض گرفتن زیبا اشاره میکنه که اگه من وام برمیداشتم تو شرایطی که اوضاع خوب نبود و بدهی رو نمیتونستم بدم آرامش و تمرکزم بهم میخورد و باعث میشد که از مسیر رشد متوقف شم، دقیقا استاد که خط قرمزش وام و بدهی هست همینه، وقتی ما آرامش نداشته باشیم نمیتونیم درست عمل کنیم نمیتونیم خوب الهامات رو دریافت کنیم اصلا حس و حال خوب رو نداشته باشیم اون الهامات گفته نمیشه، ولی وقتی آرامش باشه و توکل باشه با قاطعیت حرکت میکنیم، و چقدر لذت بردم از اینکه رشد وپیشرفتشون فقط از بعد مالی قیاس نکردن و اومدن کل دستاوردهای که داشتن رو اندازه گیری کردن اعم از آرامش، توکل بخدا و رابطه عالی با خداوند،روابط عالی، سلامتی و… اصلا وقتی نگرشمون تو پیشرفت کلی میشه خیلی بهتر میتونیم از خودمون بازخورد بگیریم که بابا انقدر نتیجه گرفتم چرا همه اش نتیجه رو چسبوندم به مادیات بیام عقبتر یه نگرش کلی به وضعیتم داشته باشم نه اینکه روی چیزاییکه اتفاق نیفتاده.بیام دستاوردهای کوچیک و بزرگی که بدست اوردم وشکرگزار اونا باشم، کل مسیر این زندگی لذت بردن ازمسیر زندگی هست اگه فقط به خواسته ها بچسبیم که چرا نمیشه وقتی هم که برسیم باز دنبال خواسته های بیشتریم احساس خوشبختی باید درونی نهادینه بشه نه ربطش بدیم اگه من به فلان چیز برسم قطعا خوشبختم وقتی احساس خوشبختی رو درونی کنیم خیلی راحت به خواسته ها هم میرسیم(البته اینارو بیشتر دارم به خودم میگم)
واستاد عزیز چقدر در مورد وام خوب صحبت کردن وقتی یسری تعهدها میدیم باید بهش عمل کنیم.وقتی تو قرآن میگه پرهیزکاران کسانی هستند که تقوا دارن، کلمه تقوا تو قرآن واس چی هی تکرار شده یعنی کنترل نفس، کنترل نفس یعنی تعهدو عمل کردن به اصل، که رضا عزیز واقعا خوب کلمه تقوا رو تو عمل نشون داده مثل شکرگزاری، غر نزدن، اعراض از ناخواسته ها، تعهد به قرض ندادن و قرض نگرفتن، خب وقتی رو این تعهدها بمونیم و عمل کنیم محاله جهان پاداش پرهیزکاران رو نده
با آرزوی بهترینها برای تک تک دوستان
با یاد و نام خدایی که هر لحظه در حال هدایت من است
سلام و عرض ادب و احترام خدمت استاد عزیزم
و سلام خدمت مریم خانم شایسته عزیزم و همینطور آقای عطار روشن گرامی و همه دوستان همراه و همفرکانسی
اول سپاسگزاری میکنم از خداوند بزرگ که من رو به این مسیر هدایت کرد خدایی که چقدر عالی، مستقیم و ساده پاسخ سوالات ما رو به ما میگه. و این فایل پاسخ سوال من بود و چققدر خوشحال و سپاسگزارم.
تشکر میکنم از استاد عزیزم که آگاهیهای نابی رو در اختیار انسانها قرار میده و انسانهای با سخاوتی چون آقای عطار روشن، ظهور این آگاهیها رو در زندگیشون با ما به اشتراک میگذارن
استاد عزیزم هر روز صبح اولین کاری که میکنم به سایت شما سر میزنم که اگر فایل جدیدی رو بارگزاری کردید رو ببینم. دیشب در حال خوندن یکی از کامنتهای دوستان در تلگرام بودم و صبح متوجه شدم که خوابم برده وقتی چشمانم رو باز کردم اول ادامه اون کامنت رو خوندم. خدای من چقدر عالی و چقدر تاثیر گذار (هدایت یکی از دوستان به فایل «گفت آسان گیر برخود کارها کز روی طبع ….» از طریق نشانه امروز من و البته کامنت دوست عزیز دیگری قبل از این کامنت) بعد از خوندن این مطالب فایل رو دانلود کردم و رفتم سراغ آماده کردن صبحانه و … اما در ذهنم بود که یک فایل بسیار عالی دارم که میخوام ببینم (انگار یه گنج داشتم که چند لحظه بعد میخواستم درش رو باز کنم ) موقع خوردن صبحانه ویدئو رو پلی کردم چند دقیقه که از فایل گذشت شوکه شدم و خیلی متعجب. از خوشحالی بغض کردم. خدایا مگه میشه؟ من مدتیه که هم با دیدن داشتههای دیگران و هم با تاثیر از حرفهای اطرافیانم داشتم وسوسه میشدم که اقدام به گرفتن وام کنم. از طرفی حرفهای استاد و ایمان به کلام ایشون و از طرفی هم نجواهای درونم که چطور میخوای با این حقوق کارمندی به خونه و ماشین برسی تو که کاری غیر از تدریس در مدرسه بلد نیستی که بخوای ازش پول بسازی تازه اگه خیلی خوشبینانه فکر کنی و از طریق آموزش بخوای پول بسازی میدونی چقدر زمان میبره؟ تا اونموقع میخوای همین زندگی فقیرانه رو ادامه بدی؟ تازه مگه توانایی تو چقدر ارزش داره که بخوای آموزشش هم بدی؟کی واسه آموزش چنین درسهایی پول میده؟
خلاصه این نجواها خیلی اذیتم میکرد. البته اینم بگم حدود یک هفته پیش من تماسی داشتم که گفتن انگار شما درخواست وام دادید. حالا بیاید کارهاش رو انجام بدید که وامتون رو بگیرید. تعجب کردم چون من اصلا درخواست نداده بودم و گفتم که خیر من وام نمیخوام. گفتن یعنی درخواستتون رو از توی سیستم برداریم؟ گفتم بله. این موضوع رو به خانوادهم نگفتم چون اگه میگفتم کلی سرزنشم میکردن که چرا رد کردی و …. فقط من و خواهرم که در این سایت عضو هستن چنین باوری داریم. بقیه خیلی مشتاقن برای گرفتن وام. وسوسه من بیشتر بخاطر وام اداره بود با اینکه بهره زیادی داشت اما خیلی دردسرهای دیگه که وقتی از جای دیگه وام بگیری رو نداره و من به تحریک حرفهای اطرافیان (البته بخاطر باورهای چندین ساله خودم) که پول ایران هی بی ارزش میشه اما تو یه دفعه کلی پول به دست میاری و …
اما این فایل حال منو دگرگون کرد باورهای من رو قوی کرد (البته باید بارها و بارها گوش بدم تا قوی و قویتر بشه) خدایا شکرت. چقدر رضای عزیز این دلیل وام نگرفتن و تاثیر اون رو در موفقیت، منطقی توضیح دادن. مهمترین مسئله آرامشه واقعا همه تلاشهای ما برای رسیدن به خونه و ماشین و خواسته های دیگه و بطور کلی استقلال مالی بخاطر رسیدن به آرامش هست چرا من باید آرامشم رو به خطر بندازم بخاطر رسیدن به چیزهایی که من بطور طبیعی میتونم اونها رو به دست بیارم. در همون حین خودم داشتم فکر میکردم که من اگه یه وام بگیرم میدونی که چقدر اتلاف وقت و انرژی خواهم داشت. شاید مجبور بشم که حداقل با چند نقر در این مورد صحبت کنم و توضیح بدم بعد هم لابلاش از گرونی و بی ارزش شدن پول و خراب شدن اوضاع مالی و هزار موضوع دیگه که انرژی من رو که ازم میگیره هیچ تازه این همه من دارم وقت میذارم روی باورهام کار میکنم اونا رو به باد میده یعنی عملا کار غیرعاقلانه. بخاطر یه خونه که بقول استاد معلوم هم نیست حتما از اون وام بتونم صاحب خونه بشم کلی ضرر روحی و جسمی هم داشته باشم. واقعا اگه آدم بشینه با خودش خلوت کنه و به این چیزا فکر کنه و به چنین نتایجی برسه واقعا دلیل وام گرفتن رو بی معنا میدونه و همون لحظه رها میکنه.
نکته مهم دیگری که رضای عزیز اشاره کرد: تفاوت ادا با باور. من داشتم ادا در میاوردم . چون به قول ایشون و استاد اگه باور کرده بودم که اصلا وسوسه نمیشدم اصلا نگران آینده نبودم اگه باور کرده بودم به این حرفهای پر از احساس کمبود گوش نمیدادم و شاید اصلا نمیشنیدم درواقع من اول اون احساس کمبود رو داشتم و چون از شیطان کمک خواستم که چکار کنم که زودتر به خواسته های مالیم برسم راه حل شیطان اینهایی بود که دیگران میگفتن اما اگر من با عشق و آرامش و با اطمینان قلبی به اینکه خدا بهترین هدایتگر و پاسخ دهندهست از خود خدا هدایت میخواستم مطمئنا خدا به مسیرهای عالی من رو هدایت میکرد. و اون پاسخ ناب و اصیل رو به من میداد البته چون با همه این نگرانیها من تقریبا هر روز به فایل های استاد گوش میدم و با خواهرم در موردشون صحبت میکنیم خیلی از مسیر خارج نشدم و در مقابل راه حل های شیطان مقاومت کردم. نمونهش همین دیروز بود که مقداری پول داشتم که میخواستم یه تیکه طلا بگیرم بیشتر بخاطر زیبایی طلا و حیفم اومد الکی پولم روی حساب بمونه. خیلی ذوق داشتم طلا بگیرم. دیروز با دوستانمون از یکی از شهرهای خوزستان که محل کارمون هست به دزفول(زادگاه آقا رضا) برای تفریح رفتیم و اینکه من یه تیکه طلای کم حجم بگیرم. اولین مغازه که رفتیم از یکی خیلی خوشم اومد اما پولم کم بود چند جای دیگه رفتیم اما چشمم دنبال همون اولی بود دنبال راهی بودم که اونو بگیرم دوستانم پیشنهاد بیعانه و قرض دادن اما من قبول نکردم . خلاصه آخرش به یه مغازهای در انتهای یه پاساژ هدایت شدیم که از قضا فروشنده هم یه فرهنگی بازنشسته بود و کلی از معلوماتش استفاده کردیم حدود نیم ساعتی اونجا موندیم و باز هم دوستام پیشنهاد قرض دادن و حتی به فروشنده هم پیشنهاد دادن اما من همش این حرف استاد در ذهنم تکرار میشد که به اندازهای که داری هزینه کن و …. و خیلی با قاطعیت گفتم یا اصلا نمیگیرم یا دقیقا به اندازه پولم میگیرم. اصلا انگار همون لحظه درها باز شد یادم افتاد که من از چند تا حسابم میتونم این پول رو جور کنم و نیازی به قرض نیست و اتفاقا طلایی رو همون لحظه انتخاب کردم که بسیار زیباتر از بقیه بود و دوستام هم ذوق زده شده بودن که چقققدر قشنگه و هیچوقت نفروشش و … و همون لحظه خدارو شکر کردم و با خودم گفتم این یه تجربه شد که اولا همیشه از خدا فقط هدایت بخوای بعد هم به همه آموزههای استاد بدون تردید و دودلی عمل کنی و آرامش و احساس خوب شرط رسیدن تو به موفقیت در هر زمینهای هست.
چقدر عالی رضای عزیز نتایج نگرفتن وام رو برای من منطقی کردن: من با داشتن ملک اونم از گرفتن وام که به آرامش نمیرسم به توکل بر خدا نمیرسم (چقدر این مسئله مهمه این توکل این اطمینان و آرامش قلبی. وای خدای من) چقدر آدمهایی رو میشناسم که با گرفتن وام و زدن از خوشی های خودشون به چند خونه و چند ماشین رسیدن اما با همون ماشین ها سه تا مسافرت درست و حسابی نرفتن مگر اینکه مجبور بشن برای رفتن به دکتر تا مرکز استان برن. چرا ما به این چیزها توجه نمیکنیم. آیا خونه ای که من بخوام با استرس و نگرانی بدست بیارم به من سلامتی جسمی هم میده؟نه. اما عمل به قوانین هستی که استاد عزیزم به اونها عمل کردن و به ما هم یاد دادن نه تنها سلامتی جسمی میده بلکه آرامش میده سلامتی روحی میده عشق به زندگی رو میده، فرصت دیدن زیباییها و لذت بردن از اونها میده، فرصت دیدن دنیا و لذت بردن از اون رو میده و خیلی چیزهایی که وجود داره و من فعلا ازشون بیاطلاعم.
استاد عزیزم ممنون از این شیوه عالی تدریستون که اول گفته های یکی از شاگردان (الان رضای عزیز) رو قرار میدید و بعد خودتون باز هم اون آگاهیهای ناب رو که در همه دورهها و فایل های دانلودی بیان کردید رو دوباره تذکر میدید
تمرکز: اول علاقه و موضوعی که خودمون بهش علاقمند هستیم رو پیدا کنیم و بعد تمرکزی روش کار کنیم و بهش متعهد باشیم. این یکی از کارهایی هست که ما برای موفقیت مالی علاوه بر نگرفتن وام انجام بدیم یعنی اینکه یه نفر مثل من بگه خب من وام نمیگیرم تا پولدار بشم کافی نیست. باید برای برای رسیدن به خواسته ام از طریق علاقهم متعهد باشم و این تعهد با کارکردن تمرکزی امکانپذیر هست. چه مثال عالی (تمرکز صد در صدی ایلان ماسک به حدی که اتلاف وقت تا مسیر رسیدن به خونه رو هم حذف میکنه. واقعا امکان داره کسی این حد از تمرکز رو داشته باشه و موفق نشه؟؟)
نکات مهم در زمینه گرفتن وام و موفقیت مالی (برای خودم تایپ میکنم که همیشه به خودم یادآوری کنم):
1. من به اون مسیر نرفتم تا به طور قطع و یقین بگم که حتما با گرفتن وام به خواستههای مالیم میرسم (و البته در مورد سایر موفقیتها و همه راههای نرفته صدق میکنه) مثال: این همه آدمی که وام گرفتن و بعد از 20 سال زندگی مشترک حتی نتونستن یه خونه برای خودشون داشته باشن (این رو به عینه دیدم)
2. در کنار نگرفتن وام سایر آموزههای استاد رو باید عملی کنم تا به استقلال مالی برسم. مثل اشتیاق برای رسیدن به خواستهها، مثل تمرکز بر روی خواسته ها و توانایی ها
3. باید باور کنم که خودم توانایی پول ساختن رو دارم اگه باور نکنم جهان به من ثابت میکنه که من توانایی پول ساختن رو ندارم.
4. عمل کردن به آموزههای استاد به صورت دقیق و درست نه اونطور که خودم میخوام بشنوم و نه اونطور که خودم میخوام عمل کنم. یعنی وقتی میگن وام نگیر باید وام خانگی رو هم حذف کنی و نگی خب اینکه سود نداره خب منکه میخوام پس انداز کنم اینم پس اندازه . و با خودم روراست باشم به ضعف خودم که عدم توانایی در پسانداز هست اعتراف کنم و خودم رو در این زمینه تغییر بدم و یاد بگیرم خودم از پول خودم درست استفاده کنم. یادبگیرم خریدهایی که فعلا نیاز ندارم رو انجام ندم یاد بگیرم درصد کمی از درآمدم رو خرج کنم برای خودم، نه کل درآمد و حقوقم رو جوری که تا پایان ماه استرس کمبود پول بگیرم. من باید بتونم درست از پولم استفاده کنم. به طور کلی تغییر شخصیت و به طبع تغییر مسیر. اگه میخوام موفق باشم باید اون آدم گذشته نباشم باید مسیر جدید رو باور کنم و پیش برم و باید کل شخصیتم رو زیر و رو کنم (مثال استاد: بورس و رفتن آدمها دنبال اون بعنی برخلاف قوانین و برخلاف آموزههای استاد عمل کردن به خاطر تغییر نکردن)
5. استمرار و تعهد داشتن به مسیر درست: شاید کمی زمان ببره اما بالاخره نتیجه میده اونم نتایج بسیار شیرین و دلچسب. (درآمد عالی و آزادی مالی نتیجه وام گرفتن نیست.وام گرفتن یعنی به بیراهه رفتن و از دست دادن همون چیزهایی که قبلا داشتیم) استاد تونسته در مقابل وسوسه رئیس بانک برای چند میلیارد وام اونم حدود 6 سال پیش محکم باشه و به وام نه بگه پس من چرا در مقابل وامی که باید کلی منت بکشم با سود چند درصد که میخواد از روی حقوقم برداشته بشه و همون درآمد کمی هم که دارم رو کسر کنه نتونم مقاومت کنم؟ اگه استاد با تعهد به این قوانین و با استمرار در عمل کردن به قوانین تونسته به موفقیت مالی برسه پس من هم میتونم.
6. این رو باید بدونم که با وام گرفتن من اسیر میشم من بنده حلقه به گوش پول هستم تا قبل از اون من ارباب بودم و پول بنده من. اما وقتی وام میگیرم باید همه کارهام رو بر اساس اون تعهدم به وام و بانک انجام بدم. پس من بردهای بیش نیستم. (این مطلب در ادامه همان مطالب قبلی یعنی تعهد به آموزه های استاد هست اما آنقدر مهم بود که جداگانه ذکر کردم که دقت بیشتری روی این نکته و نتیجه وام گرفتن داشته باشم)
7. تغییر باورها: من وقتی وام میگیرم یعنی هنوز در فرکانس اونقدر پول نیستم و اون پول مال من نیست چون اگر باورهای مالی من درست بود خودم اون رو به دست میوردم نه با وام گرفتن و وقتی با باورهای غلط وام میگیرم در واقع به ورشکستگی مالی دچار میشم
ممنونم از مریم جان عزیز که یادآوری کردن که همه این مطالب از جمله تشخیص اصل از فرع در دوره روانشناسی1 اومده و با شنیدن و البته با عمل کردن به همون شنیدهها میتونیم به راحتی و با عشق به ثروتی برسیم که استاد رسیده و حتی بیشتر از اون هم. (به غیر الحساب)
بازهم بینهایت بینهایت از شما استاد عزیز و بینظیرم کمال تشکر رو دارم بابت این همه آگاهی ناب که با عمل کردن به اونها خیر دنیا و آخرت نصیب ما میشه. دوستتون دارم. به قول خودتون شاد، سالم و سعادتمند باشید.
سلام به خانواده عباس منشی ام
تاثیر عوامل بیرونی بر موفقیت یا عدم موفقیت ما.که یکی از اساسی ترین اونها تاثیر افزایش دلار بر زندگی ما هست و چقدر شنیدیم و دیدیم دیگه دلار رفت بالا دیگه تورم شد دیگه مگه میشه چیزی دیگه بدبخت شدیم دیگه به خاک سیاه نشستیم اما در کمال تعجب میبینیم افرادی رو که تو همون شرایط گرونی دلار افزایش قیمتها و تورم چقدر وضعیت مالیشون بهتر شده چه بریز و بپاش هایی میکنند چقدر قدرت خریدشون بالاتر رفته چقدر ملک خریدند ماشین خریدند مسافرت رفتند و بعد با خودت میگی این از آسمون براش نازل شده این ضد ضربه هست از یه کره دیگه اومده خوب اینم که تو همین شرایط مملکت تو همین تورم تو همین گرونی دلار این چیزا رو خریده خوب پس داستان چیه و اینجاست که باید شک کنی وقتی این الگوها رو میبینی باید یه تلنگری بهت بخوره که آقا نکنه من کلا مسیرو دارم اشتباه میرم.یادمه یه فیلم که بر اساس داستان واقعی بود دیدم(مرد سیندرلایی) تو زمان رکود اقتصادی شدید آمریکا بود بیکاری زیاد مردم نون نداشتند بخورند اما من نگاه میکردم میدیدم تو اون شرایطی که دارند میگند و به تصویر میکشند چطور این همه آدم میومدند و شرط بندی میکردند روی بوکسورها یا افرادی که نشون میداد تو خونه ها و هتلهای آنچنانی زندگی میکردند و با خودم میگفتم ببین ببین این نشون میده هستند افرادی که تو همون شرایط اقتصادی به ظاهر داغون چه زندگی میکنند و یک سری هم نون ندارند بخورند و این همیشه همه جا بوده و هست و خواهد بود پس ربطی به شرایط اقتصادی نداره کاملا ربط داره به من.و خدا رو شکر رفت تو مخم و تأثیر خیلی خوبی روی من داشت دیدن اون فیلم.و خیلی مهمه خیلی خیلی مهمه که بتونیم رهنمون رو کنترل کنیم تو چنین شرایطی دل به دل آدمهای حراف به هیچ جا نرسیده ندیم سرمون بکار خودمون باشه و الگوهایی رو پیدا کنیم که تو همون شرایطی که اونا دارند ازش مینالند دارند چه ثروتهایی میسازند و چه لذتی میبرند از زندگیشون.
موضوع مهمی که باعث تفاوت عمده در نتایج آدمها میشه بحث آرامش فکری و تشخیص اصل از فرع هست.اگر ما یادمون باشه که موضوع اصلی لذت بردن از زندگی و داشتن آرامش هست نمیچسبیم به یک نتیجه ای نمیچسبیم به یک فردی نمیچسبیم به داشته هامون و از همه بدتر به هر قیمتی رسیدن به یک سری داشته ها هست.میگیم آقا من هدفم لذت بردن از زندگی هست ادمش فرقی نمیکنه کسی که من در کنارش احساس آرامش داشته باشم.من قصدم لذت بردن از زندگیم هست اینکه با این خونه و ویلا باشه حتما یا با فلان مدل ماشین حالا بیام به هر قیمتی برسم به اونا این مسیر اشتباهه من اگر بیام با قسط و قرض و بدبختی و زجر یک سری چیزها رو به دست بیارم مگه آیه اومده که حتی به فرض محالی که بهشونم برسم از کجا معلوم فرداش زنده باشم که بتونم ازشون استفاده کنم و لذتشون رو ببرم.یا بعضاً میبینیم طرف این قدر حرص خورده و جوش زده و زجر کشیده تو این پروسه خریدن اون ویلا و خونه با ضرب و زور که الان هزارتا مشکل و بیماری داره اصلا نمیتونه ازشون استفاده کنه و لذتی ببره.ووقتی بر میگرده میبینه چقدر قشنگتر و لذت بخش تر میتونست زندگی کنه اگر اینقدر تقلا نمیکرد اینقدر چشم و هم چشمی نمیکرد نمیخواست بزور بزور و زود به خواسته هاش برسه.اگر اصل رو درک میکرد و به خودش میگفت اصل لذت بردن از زندگی هست من امروزم رو خوب زندگی میکنم از این لحظه و اونچه که دارم و ساختم لذت میبرم و جهانم به موقعش منو به خواسته های بیشترم میرسونه.
تنها زمانی نتایج ما تغییر میکنه که شخصیت ما به صورت بنیادین تغییر کنه.و لازمه اش اینه که برای هر کاری و رفتاری که میخوایم انجام بدیم از خودمون سوال کنیم چرا میخوام این کارو بکنم چرا این رفتار و انجام دادم یا میدم و به این شکل ریشه افکاری که باعث اون رفتارها میشه رو شناسایی کنیم و یه بازنگری بکنیم ببینیم منشا رفتارهامون از باورهای قدرتمند کننده داره تغذیه میشه و یا باورهای محدود کننده.اینکه من این فایلها رو گوش بدم اما همون رفتارهای محدود کننده قبلی رو داشته باشم معلومه ما هنوز درست نه قانون رو درک کردیم و نه تعهد و جدیتی برای تغییر شرایطمون.اینکه بگیم من باور کردم تو بورس سرمایه گذاری میکنم بورس منو به همه چیز میرسونه و منو ثروتمند میکنه درست نیست چرا تو بورس سرمایه گذاری میکنی این باور تو رو داره نشون میده.یا اینکه بگیم من باور دارم جهان سرشار از فراوانیه من توانایی خلق پول و ثروت رو دارم اما بری وام بگیری این رفتارت نشون میده کوچکترین باور فراوانی در تو شکل نگرفته که بخاطر ثروتمند شدن میری وام میگیری میری قسطی میخری میری قرض میگیری.
در انتها در تایید صحبتهای خانم شایسته عزیز باید بگم واقعا آپدیت جدید روانشناسی ثروت یک یک شاهکار واقعی هست که توضیحی نمونده که استاد در مورد مسائل مالی ندند و چقدر دیتیلی با کلی مثال اومدند و باز کردند تمام موضوعات رو و چقدر راهگشا هست. واقعا استاد جان خیلی خیلی ازتون بابت این شاهکار بینظیرتون سپاسگذارم.
با سلام استاد عزیز. به نظر من این دیدگاه که مثلاً شرایط وام رو داشته باشی و بتونی 30 تومن قسط بدی و حساب کنی روی شرایط فعلی یه دیدگاه شرک آمیزه و شرک خفی داره که باعث میشه ما اصلاقانون رو فراموش کنیم. یه خواهش هم دارم و اون اینه که درمورد معایب پول قرض کردن لطف کنید مطالبی رو بگید ممنون میشم.
سلام استاد عزیزم
سلام خانم شایسته مهربان
سلام به آقای رضای عزیز و دوستان سایت
تحسین میکنم آقای عطار روشن رو برای درک و اجرای صحیح قاونو در زندگیش. تحسین میکنم ایشون رو برای متعهد شدن به اجرای آگاهی هایی که از استاد کسب کردن .تحسین میکنم برای کنترل ذهن و ایمان عملیشون .
امروز صبح فایل جلسه 12 ثروت 2 رو برای بار دوم گوش دادم و شروع کردم به یادداشت کردن همه نکات. سریع بعد از تمام شدن ، فایل آقا رضا رو دانلود کردم و گوش دادم . صحبت های استاد همان صحبت هایی بود که من چند دقیقه پیش در جلسه 12 ثروت 2 نوشتم . اینکه تحت هیج شرایطی وام نگیرید. اینکه بعضی از بچه ها ( از جمله خود من ) برداشت اشتباهی از صحبت های من دارند یا یک نکته از حرفای من را عمل می کنند و به بقیه آگاهی ها عمل نمی کنند.اینکه شما یک مسیر را که همه رفتند فکر می کنید صحیح است اما شما مسیر دیگر را نرفتید که ببیند چه نتیجه ای می گیرید.
استاد گوش دادن این دو فایل پشت سرهم خیلی از مسائل رو برام روشنتر کرد و بیشتر به باورهای اشتباه خودم پی بردم. فهمیدم اجرای صد درد صد آگاهی هایی که شما می دهید خیلی ایمان بیشتری میخواهد ، فهمیدم فرق یک باورقدرتمند کننده با یک باور که فقط در کلام من باشدچقدر متفاوت است و شجاعت بیشتری برای انجام میخواهد . فهمیدم با ذهن فقیرم چقدر تصمیات نابجایی گرفتم .
استاد وقتی به این فایل گوش دادم خیلی از شما خجالت کشیدم، با اینکه میدونستم یک سری از قوانین را شما چندبار گفتید ولی برعکس آن انجام دادم .الان حس میکنم پیشرفت مالی که تا الان داشتم یک توهم است یا واقعیت. ( چون بعضی جاها طبق قانون نبوده ) . آنجا که گفتید وقتی ذهن شما فقیر باشد ممکن است چند وقت پیشرفت کنید ولی با سرعت به زیر صفر می رسید خیلی خیلی ترسیدم .اما میدونم که خود ترس یک احساس بد است . به جای ترس باید باورهای اشتباهی را که امروز با گوش دادن به این دوفایل متوجه شدم اصلاح کنم و مطمئن باشم اگر من از درون تغییر کنم شرایط هم تغییر می کند. مطمئن باشم اگر در مورد صحبت های شما فکر کنم ، به درک درستی از صحبت های شما برسم و افکار خودم رو دقیق بررسی کنم و باورهای جدید داشته باشم و طبق قانون عمل کنم حتما حتما شرایط بهتر میشه و پیشرفت های من باقی می مانند و به جای سقوط ، صعود خواهم داشت .
متعهد میشم که هیچ وقت وام نگیرم . و هیچ وقت چیزی را از روی ذوق و شوق سود کردن نفروشم . استاد قول میدم همه تلاشم را برای گرفتن نتایج بهتر انجام بدهم .
سپاسگزارم برای تلاشی که می کنید تا آگاهی ها را به روش و مثال های مختلف برای ما روشن کنید .
به نام رب مهربون و یارو یاورم!
سلام استاد و مریم بانوی عزیزم و سلام به اعضای بی نظیر سایت!!
استاد جان چقدررر این فایل رو قشنگ توضیح دادید اصلا مبهوت شدم از توضیحاتتون واقعا در توضیح و آموزش این مسائل استادید!!
مورد اولی که خیلیا میگن توی این شرایط داغونه و نمیشه و فلان ، خیلی از مثال ها رو داریم که توی بدترین شرایط بالاترین سود ها رو بردن و وقتی در مسیر درستی همه چیز به نفع تو پیش میرود!
تحسینتون میکنم آقای رضای عزیز که توی هیچ شرایطی تسلیم ناخواسته ها نشدید و استقامت داشتید و ادامه دادید!
و اگر آقا رضا میگفتن خب اشکال نداره ، من که به همه چیز عمل کردم و به این موضوع چک و وام عمل نکنم چیزی نمیشه که … الان اینجا نبوده و این آرامش رو نداشتن!
و با این فایل دقیقاا یاد حرف های شما در ثروت2 جلسه 11 افتادم که کامل این مسائل رو توضیح دادید…!
خیلی میگن اگر وام نگیریم بعدش گرون میشه ولی باور ندارن که ثروت و درآمد چندین برابر قیمت اون بالا میره و به جاش روی بالا بردن درآمدمون کار کنیم!
و اینکه ما که اون راه رو نرفتیم که بدونیم ته اون اتفاق چی میشه ، ما یه راه رفتیم و یه نتیجه ای گرفتیم ولی نمیدونم که اگر از اون یکی راهه میرفتیم چه اتفاقی می افتاد و چی میشد!
این مثل یه دوراهیه، ولی الان میشه هر دوتای این راه رو با نتایج مردم دید که چه نتیجه ای گرفتند؛
و همیشه به خودم میگم اگر میخوای متفاوت نتبجه بگیری، پس متفاوت عمل کن و همرنگ جماعت نشو و دیگه فهمیدم که هرکاری که بیشتر مردم انجام میدن رو باید برعکس اش و انجام بدم وگرنه نتیجه بقیه رو میگرم!
و اگر آقا رضا بخاطر چک و وام آرامش ذهنیشون رو دوباره از دست میدادند، به این عدد های بالاتر نمی رسیدن! و این آرامش درونیه باعث میشه بتونی به عدد های بالاتر برسی وگرنه استرس و … که اصلا اجازه فکر کردن بهمون نمیده!
و وقتی احساسمون بده یا اینکه باور های خیلی بدی داریم ، هر تصمیمی بگیریم غلطه چون داره از اون نشأت میگیره!
و وقتی توی فرکانس ثروت نباشی هر پولی هم به دست بیاری مثل کیسه پول سوراخ میمونه و همش از دست میره پس خیلی مهمه که روی باور های ذهن ثروت سازمون کار کنیم!
و اگر باور ها رو درست و پایه ای در وجودمون شکل بدیم و مطمئن باشیم از راهمون ، دیگه وسوسه نمیشیم!
و قبول دارم که بیشتر مردم دوست دارن چیزی که خودشون دوست دارن رو بشنون و نه چیزی که شما میگید مخصوصا در اوایلش که مقاومت زیادی هست و اصلا در اون فرکانس نباشی!
ولی باید تک تک حرفاتون رو مثل وحی منزل بپذیریم و عمل کنیم ؛
چون فرق زیادیه بین گوش کردن فایل ها و عمل کردن به فایل ها!
باید اقدام کنیم ، باید عمل کنیم ! باید ایمانمون رو در عمل نشون بدیم!
همینجوری که شما و آقای رضای عزیز گفتن ..
تفاوت زیادیه بن اینکه چیزی رو باور کنیم و بخوایم ادای چیزی رو در بیاریم!
و حدس بزنید نشونه من چی بود:
abasmanesh.com
یکی از چیز هایی که باید روی خودم خیلی کار کنم قدرت تمرکز کردنه و توی خیلی از مواقع انجامش میدم ولی باید همیشه درمورد همه اولویت هام اجراش کنم ، مثلا همین دیروز از صبح تا شب کل تمرکزم رو گذاشتم روی یادگیری زبان، و چیز های رو یادگرفتم توی همین یک روز که توی چند ماه قبل یاد نگرفته بودم و از صبح خوندم تا شب و بعد با کمک خدا امتحانم رو دادم و نمره ی عالیی رو گرفتم! اینا به من ثابت میکنه که چقدر قانون تمرکز درست عمل میکنه ، تازه تمرکزم هم صد در صد نبود و باید بیشتر از این کار کنم!
و چقدر تمرکر ایلان ماسک و شما برام تحسین برانگیزه! و این دلایل تفاوت نتایجه افراد موفقه!
و خط قرمزم چک و وام و قسط و… است و مهم نیست کجای جهان باشم ، من باید پای اصولم بمونم و دد فیری باشم!!
مثل شما و آقای اسدالله عسگراولادی ، انقدر باید ثروتمند بشیم که خودمون به بانک ها وام بدیم!
و نباید با گرفتن وام و.. برده پول بشیم، باید ارباب پول باشیم نه نوکرش ، پول باید برای ما باید کار کنه ، نه اینکه ما برای پول!
و رزق و روزی خودش باید به دنبالمون باشه ، نه ما دنبالش!
و سه تا از اقدام عملی مهم بعد از این فایل برای من اینه که :
1.روی باور های ثروتم کار کنم، چون اگر باور هام درست نباشه ، کار فیزیکی فایده ای نداره!
2. طبق اصولی که شما بهم آموزش دادید پایبند باشم و سراغ چک و وام نرم!
3.باید اصولی روی خودم کار کنم و عمقا و عمیقا شخصیتم تغییر کنه، نه ادا درآوردن به تغییر کردن!
و با تمرکز این کارو انجام بدم!
استاد جان! سپاسگزاریم که در آموزش این مسائل استادید و خدا در کلامتون همیشه جاری بوده و این فایل گرانبها روی سایت برامون قرار دادید!
و سپاسگزارم پروردگار مهربون و رفیق جانم ، بابت این فایل فوقالعاده که منو در مدار شنیدنش قرار میدی و قدرت عمل کردن که بهم میدی تا زندگیم هر روز پیشرفت کنه و صعودی باشه!
سلام خدمت دوستای عزیزم و رضای عزیز
سلام خدمت استاد عزیز و مریم عزیز
نکات زیادی توی این فایل گفته شد که من چند نکته که درک کردم و می نویسم
1. حرف مردم
اون مردمی که به آقا رضا می گفتن چکار داری می کنی، داری همش کارایی که عباسمنش می گه رو انجام می دی، داری مکتب می ری و… بعد که وضعش خوب شده میان بهش می گن چرا وام نمی گیری و فلان ملک و نمیخری و ازین حرفا…
اگه آقا رضا می خواست به حرف اونا گوش بده که اصلا نباید این مسیر و می اومد و اصلا این نتایج و نمی گرفت.
2. وام گرفتن
اگر استاد وام بانک و قبول می کرد، وام های دیگه می گرفت و کلا زور می زد که پولش بیشتر بشه، به خاطر دغدغه هایی که برا خودش درست می کرد، به خاطر تغییری که در فرکانس هاش ایجاد می شد، صد در صد الان اینجا نبود و از مسیر الهی خودش دور می شد و این سایت و این آموزه ها و این زندگی اصلا وجود نداشت، شاید هم به اون صفرهای بیشتر اصلا نمی رسید.
یه داستانی و براتون تعریف کنم که خیلی به درد می خوره اینجا. من و خانمم یه روز داشتیم از خونه می زدیم بیرون که یه آقای حدود شصت سال رو دیدیم که دنبال خانه سالمندان می گشت. اولش فکر کردیم می خواد بره ملاقات کسی. بعد که دوباره دیدیمش و داشت مسیرو اشتباه می رفت گفتیم بیا تا ببریمت اونجا و این آقا گفت که چند شبه تو سرما بیرون می خوابه، بعد گفت که سال 63 وام گرفته، کارخونه زدن و سال 85 مجبور شده سهمش و به خاطر همون وام ها و تفکر اشتباه بفروشه، بعدشم که زنش سرطان گرفته و کل سرمایش و هزینه کرده تو کشورهای خارجی ولی در نهایت از دنیا رفته، می گفت که هردو رزمی کار بودن و کارت ملیش و بهم نشون داد، که من خیلی تعجب کردم که چقد از بین رفته این آقا، خیلی دلم سوخت و چند جا زنگ زدیم بالاخره یه جا براش پیدا کردیم و اسنپ گرفتیم فرستادیمش جایی که بتونن ازش مراقبت کنن.
و همونجا گفتم این در تایید آموزش های استاد در روانشناسی ثروت اومد و برای من یک تضادی شد که هرگز نخوام یک شبه ره صد ساله برم. اون روز غروب که شد من برای این فرد خیلی گریه کردم و دلم سوخت براش…
3. اگر من بدونم کار اصلی و داره باورهای من انجام می ده و اگه مرور کنم موهبت های زندگیم رو که هیچکدوم با زور و ارث و وام و… به دست نیومدن دیگه کلا این مسائل حل میشه و من بجای دور زدن قانون می شینم رو شخصیتم سرمایه گذاری می کنم.
گیرم که پر جبرئیل و ببندی به یک الاغ، آیا مقدس می شه؟
وام، ارث، تحصیلات و تمام عوامل بیرونی و اگر یکجا به یک آدمی که باورهاش خراب هستش بدن نه تنها هیچ کاری براش نمی کنه، بلکه باعث بدبختی بیشترش می شه.
حالا فکر کنید اگر همین فردی که من دیدم از صفر شروع می کرد و اصلا تحصیلات هم نداشت، می رفت استادکار می شد توی یه کاری و آرام آرام مسیر رو طی می کرد، آیا باز هم همینقدر بدبخت و درمانده بود؟ با اینکه در همون یه ساعت که با ما بود معلوم بود که آدم خیلی خوبیه…
آقا ما با انبار کردن کتاب با سواد نمی شیم
با طوطی وار خوندن کتاب ها هم با شعور نمی شیم
ما با یه مدرک دکترا، با صد میلیارد ارث، با مقام و منسب و… خوشبخت نمی شویم.
به قوم بنی اسرائیل می گه من به شما همه چی دادم(فکر کنم در سوره ابراهیم) همه عوامل بیرونی و خدا بهشون داد، ولی شما ناسپاس بودید و شرک ورزیدید و به مصیب و بدبختی دچار شدید… و گر بازگردید ما نیز باز می گردیم.
خودم و می گم چرا با نسبت دادن خوشبختی و ثروت به چیزهای خارج از وجود خودم می خوام حقیقت و انکار کنم؟
چرا می خوام خودم بی حس کنم که احساس بدبختی نکنم؟
آقا بزار یه بار احساس بدبختی بکنم در عوض از این به بعد مسیر درست و برم و نخوام هی دنبال بهونه بگردم و یا بخوام قانون و دور بزنم.
ممنون از آقا رضا بابت تجربیات ارزشمندشون و ممنون از استاد بخاطر این همه وقتی که برای ارشاد و هدایت ما می گذارن، ممنونم که پیام خدا رو به گوش ما می رسونی
ممنون که وقت گذاشتید
به نام خدای مهربان
سلام به همه عزیزان دلم
من دلم طاقت نیاورد که یکی از نتایج اشتباه خودم رو و باور های اشتباهم در گذشته رو ننویسم
به همین دلیل استاد جان فایل را استاپ کردم تا اومجای که فرمایش می کردین راجب افرادی که درآمد خوبی داشتند و بعد روش حساب کردن و بعد همه چیز به باد رفت رو من خودم الگوی عینی آن موضوع هستم موضوع از این قرار بود که : حدودا سال 92 دیا 93 بود که من شغلی داشتم دوستش داشتم و در دآمدم خوب بود ماهی تا نزدیک 10 میلیون می رفت آزاد بودم و همه چی خوب داشت پیش می رفت که یکی از دوست تان من که خانم هم بود و خیلی انسان درستی هم بود و از خداوند برای ایشان هم آرزوی ثروت و سلامتی و آرامش روز افزون دارم به من پیشنهادی داد که گفت : مهدی بیا تو یک خانه وام دار بخر و اون زمان یادم هست خانه 90 متری که من تصمیم داشتم خرید کنم طبقه سوم بود و بدون آسانسور ولی محله خوبه کرج بود در فردیس که مبلغ خانه 110 میلیون بود و من 30 میلیون جور کردم با قرض اون هم همون خانم عزیز دوسا عزیزم به من قرض دادن بخشیش رو البته و من رفتم وام گرفتم با ماهی 1 میلیون 200 هزار تومان در ماه پرداخت کنم و گفتم با خودم که عالی من این مبلغ که چیزی نیست به لطف خدا می دم و خریدم ورفتم زیر بدهی بعد از پرداخت 2 الی 3 قسط کلان کسب و کارم بهم ریخت به این دلیبل که من ذهنم رفت به سمت بدهب و تمرکزم از کارم دور شد و به دلیل کسری و کم شدن درآمدم هر بار همی به خودم می گفتم که دست توی کارم زیاد شده و درآمد من کم شده و طمع و حرص می زدم که فقط قسط وام پرداخت شود که نشود و من بعد از 5 الی 6 ماه بعد خانه را فروختم و چقدر ضرر دادم کسب و کارم رفت کل دارایم رفت کلان و من خیلی اون زمان شکست بدی بود برام که درسش رو گرفتم و البته خلاصه توضیح دادم اما باعث شد که حرف های شما رو دقیقا تائید کنم و خداروشکر می کنم که هدایت شدم به شنیدم این همه آگاهی از این سایت خدای و تبریک ویژه به استاد رضای عزیز برای رسیدنش در سال ها قبل به استقلال مالی و زمانی و مکانی نوش جونت باشه مرد عمل
عاشقتونم و تشکر می کنم استاد عزیزم که کامنت من هم با عشق مطالعه کردین و تگ با هیجان نوشتم و خوب نتونستم موضوع رو بیان کنم عذر می خوام اما خواستم تجربه ای از نتایج خودم رو به اشتارک بزارم
عاشقتونم
به نام الله .سلام خدمت استاد عزیزم چقدر با حرفهات اروم میشم چقدر اخه شما خوب هستید با این آگاهی هاتون مارو بازم رو مسیر نگه میداری .بدهکاری ینی بدترین چیزه .باورکنید استاد عزیزم یه مغازه زدم یه سال قبل قانون رو نمیدونستم با چک جنس گرفتم خودم صفر بودم گفتم با فروش خودمغازه چک هارو پاس میکنم .دیگه دنیا چک و لغدهاشو پشت سر ب ما میزدالان میخام کلا جنسهامو بفروشم و مغازه رو تحویل بدم فقط بدهکار نباشم .و از اول شروع میکنم همیشه فرصت هست وقتی آرامش داشتم باشم و رو خودم کار کنم هدایت میشم خدا حفظتون کنه استاد عزیزم
الله یار و یاورتون
سام استاد عزیز وهمراهان
واقعا باید خرفهای استاد را مثل وحی منزل پذیرفت چون خدا ایشون را مامور هدایت ما در این زمانه کرده
وایشان درک درستی از قانون دارند
یکی از اقوام ما که وضع مالی عالی داشتن ودر دو الی سه کشور تجارت و برو بیایی داشتن وبه قول معروف توپ تکونشون نمی داد وانسانهای شریف ومومنی هم بودن برای گسترش کارشون یک وام سنگین گرقتن وام گرفتن همانا وبعد از چند وقت به علت نوسانات بازار وعدم پرداخت قسطها تمام اموالشان توسط بانک چوب حراج زده شد
من اصلا فکرش رو نمیکردم اون همه ملک ودارایی که در نقاط مختلف کشور وخارج کشور داشتن نتونه جواب گوی قسط وقرض اونها بشه والان هیچ ندارن
به قول استاد بماند که خانم خانه چه باورهای فقیر وشرک آلودی در مورد چشم ونظر یا نارحت شدن از اینکه چرا ما داریم بقیه ندارن داشتن
وام وقرض بدترین شرایط رو برای انسان بوجود میاره .آرامش رو از بین میبره
یه خانم دیگه در فامیل با قسط خونه خریده ولی تمام آرامشش برای پرداخت وامها از بین رفته وبا همسرش دائم دعوا دارند که چرا کمکش نمیکنه
بعد کسی که معتاد به وام گرقتن شد تا آخر عمرش باید قسط بده
من یه دوستی در دوران دانشجویی داشتم اومد خواست که من ضامنش بشم من یه دور شدم ومجبور شدم براش
چک ضمانت بدم وقتی همسرم متوجه شد خیلی ناراحت شد بعد یه مدت دوباره خواست من ضامنش بشم گفتم من نمیتونم بعد بدون اینکه متوجه بشه به چند تا از همکلاسیها گفتم اگه میتونید ضامنش بشید دیدم همه یکی دوبار ضامنش شدن وچوب خطش پر
جالبه سالهای بعد چند مدت یه بار به من زنگ میزد که فلان جا وام میده بیا دوتایی ضامن هم بشیم و وام بگیریم .من دیدم ایشون اصلا بدون وامگ رقتن اموراتش نمیگذره خدا رو شکر من وهمسرم از قسط ووام متنفریم وخیلی کم پیش اومده اینکار رو انجام بدیم ولی از این به بعد دیگه متعهدانه تر از اینکار اجتناب میکنیم
سپاس از این آگاهیها