ریشه جذب ناخواسته ها و راهکاری برای تغییر آن - صفحه 3
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2022/06/abasmanesh-6.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2022-06-22 05:43:102022-06-30 21:17:16ریشه جذب ناخواسته ها و راهکاری برای تغییر آنشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خدا
سلام استاد عاشقتم که انرژی شما اینقدر زیاد شده که دوتا فایل فوق العاده با دو موضوع عالی تا الان ببینم چه دوره فوق العاده ای هست عزت نفس چقدر ریشه ها کمبود عزت نفس که نا اگاهانه بود رو تو وجودم شناخته ام و چقدر زود فراموش مکنینم قانون روو برمیگردیم به همون عادتهایی که داشتیم وگدایی کردن احساس ترحم درست که الان میدونم باید سریع قطع کنم و صحبت و توجهه کردن به ناخواسته رو و تمرکزم بزارم روی خواسته هام ولی بازم تکرار میشه و نااگاهانه مغزم میره به سمت و من اگاهانه سعی میکنم بکشمش به این سمت و هی به خودم یاداوری میکنم احساس خوب =اتفاقات خوب یا مثال شما رو هی تکرار میکنم ادم دستشو تو اتیش نمیکنه و خاصیت اتش اینکه میسوزونه وبا تجسم سعی میکنم که کمتر درگیر این موضوع بشم گرچه شما مگین که طبق قانون پاشنه اشیل ازبین نمیره وکمتر میشه همونطور که ما صفر مطلق یا صد مطلق نداریم و بین این دو هست اگر که این موضوع اتفاق هم بیفته خودمو سرزنش نکنم و بگم دفعه بعد بهتر عمل میکنم واین اگاهیی دوره فوق العاده عزت نفس که یه باگ تو خودم پیدا کردم و لازمه هر دفعه بیشت گوشش بدم چون فراموش میکنم و این فایل دقیقا این موضوع بازم برارم واضح تر کرد
ممنون بابت نشر این اگاهیاتون و خدا شکر که تو مداری هستم که بشنوم و اشالله که هر روز بیشتر بهشون عمل کنم
سپاسگزارم
به نام خدای هدایتگرم به سمت خواسته هایم به سادگی و زیبایی و عزتمندانه وبه صورت کاملا طبیعی و بدیهی
خلق هر خواسته ای با استفاده از قانون بدون تغییر خداوند ،قانون توجه و تمرکز راهکار توجه و تمرکز کردن بر روی هر موضوعی چه مثبت چه منفی از طریق صحبت کردن در مورد اون موضوع،با خودمون ،با دیگران ،با خداوند هست این توجه کردن رو موضوع باعث میشه جهان از جنس اون موضوعی که بهش توجه کردی رو بیشتر و بیشتر تو زندگیت جاری کنه این قانون بدون تغییر خداوند هست حالا من حق انتخاب دارم باید تصمیم بگیرم اگاهانه کانون توجه خودم رو بزارم رو خواسته هام اگر میخوام زندگی سرشار از خوشبختی و آرامش ،شادی ولذت ، سلامتی و ثروت و سعادت رو در دنیا و آخرت تجربه کنم
صحبت کردن در مورد مشکلات مالی ،خانوادگی ،سلامتی با خودم ،با دیگران ،با خداوند از کمبود اعتمادبه نفس و عزت نفس و گرفتن جلب توجه و ترهم و دلسوزی از دیگران رفتن در نقش قربانی شدن هست که در نهایت به جذب بدبختی بیشتر در ابعاد مختلف زندگی منجر میشه چون طبق قانون بدون تغییر خداوند رفتی تو ارسال فرکانس بد و جهان هم طبق قانون ارتعاش این فرکانس بد رو با دادن بدبختی های بیشتر از جنس همون اتفاقات بدی که داری در موردش هر لحظه صحبت میکنی وارد زندگیت میکنه این قانون در مورد همه حتی پیامبران هم همینجوری دقیق عمل کرده و استثنایی نیست و خداوند در قرآن هم از پیامبر خواسته در مورد مشکلات و بدبختیها حتی با خداوند هم حرف نزنه
قسمتی از وجود انسان دوست داره که با صحبت کردن از بیماری و یا ظلمی که در حقش شده یا مسائل و بدبختیهایی که داشته حس ترهم و دلسوزی و دلداری دادن دیگران و توجه جذب کردن رو از دیگران بیشتردریافت کنه که این موضوع از کمبود اعتمادبه نفسه ، این الگو از زمانی در آدم ایجاد میشه که در زمانی که ما بچه بودیم هر بار با بیمار شدنمون در حد حتی یه سرماخوردگی ساده محبت و توجه بیشتری از والدینمون دریافت کردیم بهمون رسیدگی بیشتری شده کلمات محبت آمیز بیشتری شنیدیم قربون صدقه ما بیشتر رفتند و این پروسه انقدر احساس خوب برامون ایجاد کرده که تو بزرگسالی هم ناآگاهانه ذهن ما دوست داره که ما رو تو بیماری بیشتر ،فقر و مشکل بیشتر ،و قضاوت اشتباه از ناحقی شدن در موردمون قرار بده و ما هم هِی در موردش با همه صحبت کنیم ،احساس ترهم و دلسوزی و دلداری و همدردی دیگران رو جذب کنیم در حالی که اون لحظه فرکانس بد رو ارسال میکنی و از اون دست بیماری و مشکل و بدبختی و فقر بیشتر و بیشتر تو زندگی مون جاری میشه و قربانی بدترین شرایط ممکن میشی
قربانی بودن حتی گاهی از یه سناریو نویسی تو ذهن شروع میشه ساعتها میشینی فکر میکنی اگر بیمار بشم اگر مشکل خانوادگی داشته باشم اگر بر شکست بشم و در موردش با دیگران صحبت کنم و یا دیگران مطلع بشند چه قدر دلداری میدند چقدر ترهم میکنند چقدر دلسوزی میکنند چقدر توجه و محبت جلب و جذب میکنم و این روند رو انقدر تو ذهن ادامه میدی که میشه واقعیت زندگیت و کاملا تجربه میکنی به همین دلیل خیلی مهمه که حتی تو ذهنمون هم چنین سناریویی نسازیم چون اون حظه داری فرکانس ارسال میکنی و همون اتفاقات رو برات میاره چون تو ساعتها بهش فکر کردی بهش توجه کردی و از جنس همون رو دریافت میکنی
تصمیم مهمی بااااید بگیرم که هیچ وقت از مسائل و مشکلات و بیماری و فقر نه با خودم نه با خدا نه با دیگران صحبت نکنم و اجازه هم ندم که به اصطلاح سنگ صبور دیگران باشم که بخوان از بدبختیهاشون با من حرف بزنند گوش من فقط شنونده موفقیت و خوشبختی دیگران و تحسین و توجه و الگو گرفتنه که «میشود» به هر خواسته ای با باوهای خوب رسید هست
من یادمه که وقتی تلویزیون در زمان گذشته نگاه میکردم تو فیلمهای خارجی میدیم که مثلا این دیالوگ زیاد تکرار میشد که مشکل و مسائل شما به من ربطی نداره و شما باید کارت رو درست انجام بدی و این دیالوگ توش دلسوزی و ترهم نبود و به ما می گفتند این خارجی ها خیلی آدمهای سرد و بی تفاوتی هستند اصلا قلبشون سنگیه آدم باید همدردی کنه دلسوزی کنه و در غالب مذهب میآوردند که باید بی تفاوت نبود و سنگ صبور دیگران بود و انرژی مثبت داد و من فکر میکردم که باید در مقابل مسائل دیگران حداقل شنونده باشم و دلداری بدم ولی از وقتی که رو خودم کار کردم و رو دوره عزت نفس به خصوص قسمت دومش که در همزمانی با این فایل بودم و دو روزی هست که دارم بهش گوش میدم فهمیدم نیازی نیست بر خلاف اخلاقم که زیاد احساساتی نیستم و از ترهم و دلسوزی هم کاملا بدم میاد رفتار کنم و یا با باور نادرست دیگه ای که داشتم که آدم باید مردم دار باشه بخوام شنونده این صحبتها باشم یا خودم گوینده این صحبتها باشم و بعد از اون آگاهی ها کاملا حواسم جمع شد که این موضوع مهم رو رعایت کنم و درک کردم که اتفاقا این رفتار درست خارجی ها که تو فیلم ها و بعد در این مستندها دیدم کاملا منطبق با قانون هست و اونها توجهشون رو روی خواسته هاشون شادی و شکرگزاری و ثروت و سلامتی میزارند و همیشه هم به شادی و سلامتی و موفقیت بیشتر تو این مستندها دیدیم که هدایت میشدند
اگر به هر دلیلی حالمون خوب نبود اولا تصمیم بگیریم با کسی تو اون لحظات از اون مسئله صحبت نکنیم سعی کنیم به موضوع از زاویه ای نگاه کنیم که به احساس خوب برسیم نعمتها رو ببینیم شکرگزار باشیم آرامش خودمون رو به دست بیاریم تا در موج آرامش صدای هدایت خداوند رو بشنویم و به راه حل هدایت بشیم این زمانی اتفاق میافته که کاملا بحث فرکانس رو درک کنیم و بدونیم که ما با کانون توجهمون با باورهامون داریم هر لحظه زندگی خودمون رو خلق میکنیم خداوند هیچی برای ما نمیخواد ما داریم با فرکانسها مون یک لحظه بعد زندگی مون رو خلق میکنیم و این نهایت عدل خداونده به هرچی توجه کنی از جنس همون رو تو زندگیت دعوت میکنی
استاد جان چقدررررررر ایده عالی رو به دوستتون دادید که با درک کردن این موضوع که خودش بیماری خودش رو خلق کرده با صحبت کردن در موردش با دیگران با توجه جذب کردن این بیماری همواره باهاش هست حالا بیاد با قدرت از درمان بیماری با دیگران صحبت کنه و بگه من خوب شدم درمان شدم تا بره در مدار سلامتی و درمان بیماریش خداروشکر که من دور ه ارزشمند سلامتی رو دارم و توجهم کاملا به سلامتی و انرژی بیشتر و اندام رویایی هست که در مسیرش هستم و دارم با کانون توجهم به این دوره و عمل کردن بهش خلقش میکنم و با دست خودم خوشبختی و ثروت و سلامتی رو تو زندگیم میارم
استاد جان هربار که اندام و سلامتی و انرژی فوقالعاده شما و مریم جانم رو میبینم تحسین میکنم و خدا رو برای داشتن دوره سلامتی شکر میکنم عاااااشقتونم خدایا عاشقتم که عاشقمی
به نام خدای مهربان
سلام به همه عزیزان
سلام به استاد عزیزم من هم سپاس گزار خداوندم که همراه شما هستم.
باز هم فضای فوق العاده از داون تاون تمپا.
کلیدِ این فایل آگاهی های دوره ارزشمند عزت نفس، عنوان فایل هم که درباره ریشه یک موضوع است.
*اصلا عزت نفس ریشه و اساس هر شرایطی هست.
میخوام بگم چی شد که این دوره ارزشمند رو تهیه کردم..
خب من بیش از دوساله که با استاد و این سایت همراه هستم. و با فایل های دانلودی و کتاب ها به آگاهی های نابی رسیدم و به اندازه ای ک عمل کردم نتیجه گرفتم. و یاد گرفتم که همواره به نشانه ها و الهامات توجه کنم.
اخیرا متوجه شده بودم که من دچار روزمرگی شدم و یه نشونه هایی رو دریافت میکردم.
مثلا دیدم از یه سری ادم هایی که با کار کردن روی خودم، مدتها بود فاصله ی بسیار زیادی گرفته بودم و هیچ گونه دسترسی نداشتیم به هم، یه جورایی داره سر و کله شون پیدا میشه(فضای مجازی)
یا این که یه هزینه هایی داره برام پیش میاد که توی این دوسال کلا حذف شده بودن.
و تیر خلاص هم روزی بود که برای پیاده روی رفته بودم پارکی که هرروز میرفتم و توی همون مسیر هرروزه، یه شرایطی پیش اومد و اونجا خلوت بود و یه آقایی (حیف اسم آقا) نفهمیدم چطور همراه من شد و شروع کرد به حرفهایِ…. بگذریم، اصلا نفهمیدم که چطور خودم رو به ماشین رسوندم, خیلی احساس ضعف کردم. (اینو بگم همیشه و همیشه در ارتباط و برخورد با آقایون، چه کسانی که نزدیک و آشنا هستن و چه غریبه، رفتار بسیار محترمانه ای با من داشتن و دارند)
خدا رو شکر تونستم زود ذهنم رو کنترل کنم، و از خدا هدایت خواستم. چون دیگه مطمئن شدم که مدار من اومده پایین.
اول به ذهنم رسید که بیام سایت و دکمه هدایت امروز من رو بزنم..
مقاله ی “ضرورت نماندن در احساس گناه و عذاب وجدان” برام باز شد.
دیگه از اون روز شروع کردم به خودندن همه مقاله های راه کارهای دوره عزت نفس و کامنتها. بعد هم از قسمت دانلودها رفتم به آگاهی های دوره عزت نفس و فایل ها رو دیدم و کامنتا رو خوندم. جالبه از کامنتها متوجه شدم که همه دوستانی که نتایج بزرگ گرفته بودن، نوشته بودن که با دوره عزت نفس شروع کردن. همون لحظه به خودم گفتم نرگس اینقدر تعصب نداشته باش روی دوره ثروت ۱ و قانون سلامتی به وقتش اونا رو هم راحت تهیه میکنی.(ینی برنامه م این بود که این دوتا محصول رو بخرم بعد از شارژ کیف پولم دوره عزت نفس رو خخخ:))حالا بماند دو بار هم که نزدیک شدم به این تصمیم ، هربار یه اتفاقی افتاد و نصف پولم میرفت)
درنگ نکردم و همون جا این دوره ارزشمند رو خریدم.
و شروع کردم به کار کردن روی این دوره…واقعا نمیدونم چی بگم، چه ترمزهایی رو شناسایی کردم و چه درهایی برام باز شد. من فکر میکردم که عزت نفس بالایی دارم، حالا با همین جلسه ۱و۲ و انجام چکاپ عزت نفس فهمیدم که توی خیلی از جنبه هایِ عزت نفس صفر بودم.
استاد این موضوع تمایل به قربانی شدن، برای جلب توجه و ترحم دیگران واقعا واقعا از مهمترین جنبه های عزت نفس و مهمترین عامل در جذب مشکلات هست.
صحبت درباره مشکلات با بقیه، شاید یه حس لحظه ای خوبی ایجاد کنه، و توجه دیگران رو جلب کنیم، ولی عواقب وحشتناکش باعث میشه این مشکلات یه عمر با ما بمونه.. پس برای یه حس لحظه ای توجه و شایدم احتمالی به هیچ وجه درباره مشکلات صحبت نکنیم.
استاد عزیزم به قول خانم شایسته عزیز؛ شما استادِ کشف قوانین هستین در همه ابعاد زندگی.
عاشقتونم ❤️
ب نام الله که تنها روزی دهنده و نجات دهنده اوست
سلام ….
موضوع برنامه ریشه جذب ناخواسته ها و راهکار ……….که ارتباط مسقیمی با کانون توجهمون داره ….
تمام اتفاقات زندگی ما در ذهن ما داره اتفاق میفته ….اتفاقات جایی در ذهن داره رقم میخوره ….اما چون دیده نمیشن …چون تا حالا کسی ذهن رو ندیده زیاد بهش توجهی نمیکنه…
کانون توجه ما مانند نورافکنی میمونه که ب هر نقطه ایی بتابونیم همان جا را روشن میکنه…
اگه این نور بر روی مشکلات و بدبختیها تابیده بشه در واقعیت هم همون بدبختیها میشه تصاویر زندگی ما بقیه قسمتها چون تاریکه دیده نمیشه و تصویری هم نداره …
بنابراین برای جهان اهمیتی نداره چون فقط قسمتی که کانون توجه ما بر روی اونه دیده میشه و برای جهان مهم قلمداد میشه چون جز خواسته های ما محسوب میشه
بنابراین با مشکلات و بیماریهامون با کسی صحبت نکنیم چون توجه مون بر روی هر چیزی که قرار بگیره همون قسمت نمایش داده میشه و از همون جنس وارد زندگی مون میشه
توجه ما بر روی هر مطلبی قرار بگیره همان را بلد میکنه اما چون ما فکرمون رو نمیبینیم چون انرژی منفی ای که توسط توجه ما فعال شده را نمیبینیم بنابراین برامون مهم نیست و ب همین روند ادامه میدیم و در یک چرخه بدبختی و نابودی قرار میگیریم
( گرچه ببینیم هم زیاد دردی رو دوا نمیکنه )
باید دانش و آگاهی برطرف کردنش رو فرا بگیریم و مهمتر اینکه ب دانسته هامون عمل کنیم انگاه ست که نتایج ارام ارام تغییر میکنن
مثلا خیلی از ماها میدونیم که فلان رفتار ما چه نتیجه ای در بر خواهد داشت اما باز انجامش میدیم……… چرا …؟
چون این ما نیستیم که داریم این عمل رو انجام میدیم بلکه این عادتهای ماست که داره این کارها رو انجام میده هشیاری ما در حین انجام اون کار غیر فعال و ما در هیپنوتیزم کامل قرار داریم در واقع ما با هشیاری کامل بلا بر سر خودمون میاریم ….
ما با هشیاری کامل خاک بر سرمون میریزیم دقیقا مثل همون جمله معروف : ما انسانها در بیداری داریم خواب میبینیم …
یادمه قبل از قرار گرفتن در این مسیر هر کجا میرسیدم فقط راجع ب مشکلات و بدبختیهام صحبت میکردم گاها اون قدر مطالب زیاد بود که توی سرم صف میکشیدند برای بیرون امدن از پیله و تبدیل شدن ب اتفاقات بد و منفی زندگی ام اما اون موقع من نمیدونستم این داستانها رو ……….
هر کجا میرفتم این رفتارها ادامه داشت مثلا اداره ای یا جایی کار داشتم با پیش کشیدن یکی از مشکلاتم سعی در ب رحم اوردن دل اون مسئول یا ریئس اداره داشتم تا کارم ب نحوی انجام بگیره …
اماجالبه حالا که متوجه این موضوع شدم ذهنم تغییر رویه داده ذهن هشیار و باهوش من جور دیگه ای این کار رو انجام میده مثلا دیروز رفتم اداره ای کار داشتم مسئول اون اداره داشت کارم رو انجام میداد بدون مقدمه و بدون انکه کنترلی بر روی زبانم داشته باشم دهنم باز شد و گفتم :
۲۵میلیارد برای من مالیات اومده………!!!!!
( یعنی اگر در گذشته اگاهانه این رفتار رو انجام میدادم اما حالا که اگاه شدم تفاوتی نکرده باز دارم انجامشون میدم فهمیدم که عادت های ما خیلی خیلی قدرتمندند )
بعد اون کارمند بدون اینکه ب حرف من توجه ای کنه با بی میلی گفت چطور چنین چیزی امکان داره …نه چنین چیزی امکان نداره …همون لحظه ب خودم گفتم :
چرا من چنین حرفی زدم …؟!!!!!! یعنی چی …؟!!!!!
از اداره که اومدم بیرون کمی ب این موضوع تو ذهنم فکر کردم فهمیدم مشکل از جای دیگه ست ذهن من تربیت شده برای چنین رفتارهایی ….
ذهن من عادت کرده برای چنین کاری ….
ذهن من سالهاست داره این رفتار رو بصورت عملی در دنیای بیرونی انجام میده اما من حالا متوجه اش شدم …
یعنی وقتی که حتی ما ادما تصمیم میگیریم یه رفتار بدی رو ترک کنیم اما باز انجامش میدیم
در حقیقت وقتی ما یه برنامه ایی رو حتی ب اشتباه ب ناهشیارمون میدیم ذهن ب هر طریقی شده تلاش میکنه تا اون برنامه رو پیاده کنه یادمون باشه ذهن همه ما ادما خیلی زیرک و باهوشه….
نصف و بیشتر ادما حداقل ما بچه هایی که تو این سایت هستیم میدونیم که نباید این حرفهارو بزنیم …
میدونیم که نباید راجع ب مشکلات مون جایی صحبت کنیم اما باز انجامش میدیم یعنی با چشمان باز بسوی بدبختی گام برمیداریم
اگه شما دنیایی از دانش و اگاهی داشته باشی اما نتونی اون رو ب عمل تبدیل کنی ب هیچ نمی ارزه عالم بی عمل ب مانند زنبور بی عسل می ماند
اما راهکار عملی این برنامه :
باید از قدرت اراده مون کمک بگیریم تا اگاهانه در اینجور مواقع زیپ دهان مون رو ببندیم و قفل بزنیم حتی اگه موضوعی برای گفتن نداشته باشیم اشکال نداره حداقل سکوت بهتره تا دهان باز کنیم و ات و اشغال ها رو – رو کنیم .. فهمیدم سکوت کردن هم نیاز ب تلاش وتمرین داره ….
در اوایل این کار کمی سخته و قدرت ذهن میخواد چون ذهن تمایل داره ب رفتارهای قبلی ادامه بده ….
اما با تعهدی که اول این کار ب خودمون میدیم میتونه خیلی کمک مون کنه مخصوصا اینکه اشتیاق هم داشته باشیم برای بهبودی مون ….مخصوصا اینکه هدف داشته باشیم در زندگی مون ….
باید با تعهدقوی و کمک گرفتن از اراده مون ذهن منطقی مون رو وادار ب این کار کنیم
یادمون باشه ذهن منطقی ما با تکرار و عمل کردن ب این رفتارها عادت را شکل داده…… حالا هم باید از روش خودش استفاده کنیم و اگاهانه با تکرار کردن عملی که دوست داریم برنامه مون رو ب ناخوداگاه بسپاریم وتا تبدیل ب عادت مون بشه
ب این فکر نکنیم که چطوری قراره تبدیل ب عادت بشه
در گذشته ما فکر نمیکردیم رفتارهایی که داریم تکرارشون میکنیم قراره روزی ب عادت هامون تبدیل بشن و نتایج زندگی مون رو رقم بزنن ….
ما فقط انجامشون میدادیم بازم از همون روش استفاده کنیم فقط انجامشون بدیم بد یا خوب فقط انجامشون بدیم تنها تفاوتش اینه که در گذشته ما نااگاهانه انجامشون میدادیم اما حالا اگاهانه انجامشون میدیم ….
اما موضوع اینجاست چون اگاهانه انجامشون میدیم ذهن منطق ما مقاومت میکنه ….
باید ذهن اگاه مون رو خواب کنیم تا بتونیم کارمون روبدون دردسر انجام بدیم و ب نتایج دلخواه مون برسیم ….
برای خواب کردن ذهن اگاه اولین و بهترین کار اینه که ورودیها کنترل بشه ….
جلو ورودیهای منفی فیلتر گذاشته بشه ….
ب جزئیات کار زیاد توجه ای نکنیم ….
ورودی مثبت بدیم ب ذهن مون ….و این روند رو تکرار و تکرار و تکرار کنیم …
بهترینارو براتون از خداوند مهربان خواستارم امیدوارم ب تمام خواسته ها و ارزوهاتون برسین …
تشکر ….
سلام به اقا حسین عزیز
خیلی ممنون بابت یاداوری کل مطالب فایل و ممنون بابت اینکه از جوانب دیگه هم قانون رو باز کردید،خیلی مفید بود ،و بهتون تبریک میگم،معلومه که خیلی متمرکز روخودتون کارمیکنید…
فقط من موندم شما با وجود اون مالیات بزرگ چطور اینقدر مثبت ومتمرکز موندید…من بخاطر کارت بازرگانیم یه پونصد میلیونی مالیات برام اومده،گهگاهی از زندگی ناامیدم میکنهممنون میشم اگه در این مورد نکته ای داشته باشی تا بتونم هم ذهنمو کنترل کنم و هم اینکه بتونم با روشی پرداختش کنم
سلام استادعزیزم
خواستم اول تشکر کنم از شما بابت آگاهی های فوق العاده ای که دراین دوفایل آخر به ما دادید و من بینهایت شکرگزار خداوند هستم که فرصت شنیدن این صحبت ها رو داشتم و انشالا که درس بگیرم و عمل کنم…
چقدر صحبت هاتون در رابطه با رابطه فرزند و مادری در زمان بیماری درست بود… من مادرم هیچوقت نمیتونست کلامی بهم محبت کنه … نه که دوستم نداشته باشه نه اما گفتنش رو یادنگرفته بود و محبت کردن و بوسیدن رو بلد نبود و شاید ما فقط سالی یکبار سرسفره عید نوروز همو میبوسیدیم… اما زمان هایی که من بیمار میشدم دقیقا 180درجه اخلاقش فرق میکرد و همه جوره به من میرسید و کلمات محبت آمیز میگفت که من دلم میرفت برای این حرفا چون همیشه دوست داشتم محبتشو زبونی بهم نشون بده… و همین شد که من عاشق زمانهایی شدم که مریضم… عاشق سردرد و سرماخوردگی بودم که اون بهم توجه کلامی کنه….
اما خیلی وقته فهمیدم که احساس قربانی بودن و جلب توجه کردن سم خالصه!! قبلا هرزمان دلم میگرفت و چیزی من رو اذیت میکرد شب ها تا صبح گریه میکردم و احساس میکردم خدا هم مثل مادرم رفتارمیکنه و دراین حالتم بیشتر بهم توجه میکنه و هوام رو داره… احساس میکردم الان بغلم کرده و میگه بنده من گریه نکن من کنارتم الان همه چیز رو سه سوته بخاطر اشک هایی که داری میریزی حل میکنم اما هیچوقت هیچ چیز بعد از اونهمه گریه و زاری درست نمیشد… تا اینکه از زمانی که شروع کردم روی خودم کارکنم این تعهد رو دادم که دیگه برای خدا از ناراحتیام نگم و گریه نکنم و من الان شااااید مدت هاست اون جلب توجه واسه خدا رو تکرار نکردم و میدونم که قانون چیز دیگه ایه… میدونم که با توجه به مشکلات، سختی های بیشتری وارد زندگیم میشه واسه همین آگاهانه دوری کردم از این موضوع … با اینکه هنوز خیییییییلی زیاد نیاز هست روی خودم کارکنم اما بازهم از خودم راضی ام که چند پله تونستم پیشرفت کنم و اون عادت رو ترک کنم.
انشالا با کمک صحبت های آموزنده شما و یاری خداوند بیشتر بتونم روی خودم و افکارم و اعمالم کنترل داشته باشم و تقوا پیشه کنم… راستی استاد از وقتی معنای تقوا رو از زبان شما فهمیدم چقدر عاشق این کلمه شدم و چقدر دوست دارم انسان باتقوایی بشم…
دوستتون دارم استاد خوشتیپ و خوش هیکل من
چقدر جالب من همیشه درباره ی همین موضوع شکایت میکردم. یعنی من هی داشتم روی خودم کار می کردم بعد دوستا و اطرافیانم با کوهی از دراما و مشکل میومدن سمت من. من به اونا که حالا یکم بهتر بودن شکایت میکردم: ببین فلانی چقدر منفیه اصلا اجازه نمیده من رو خودم تمرکز کنم همش تمرکز منو میکشه به بدبختی ها .اینکه که چرا من که دارم اینقدر تلاش می کنم چرا اینا باز میان. با این فایلی که دیدم الان گرفتم قضیه رو که من رفته بودم توی قالب یه آدم تلاشگر که خودش رو قربانی آدمای منفی دیگه میدونه!!!!
«این حرف که شیطان هیچ تسلطی نداره» یا «هیچ آدمی هیچ تاثیری روی تغییر سرنوشت من نداره مگه اینکه من بهش قدرت بدم» با نوشتن این متن توی گوشم زنگ زد انگار حقیقت از زیر یه لایه سنگ فشار آورد و روی سنگ سخت پیشفرضام یک ترک بزرگ انداخت.
شاد باشید بی قید و شرط
سلام به همه ی دوستان عزیزم 🙂
جذب ناخواسته ها
استاد عزیزم سلام خیلی فایل تاثیر گذاری بود و من قبل ازاینکه شما بگید الان حدود به یکسال میشه که من کلمه به کلمه حرف شما رو عمل می کنم ،چون من بسیار آدم عملگرا هستم از بچگی این شخصیت در من بوده.
استاد من تا قبل برنامه های شما برای جلب ترحم و اینکه دل دیگران به حال من بسوزه خیلی از از کارها کردم و می خوام یه تجربه از دایی خودم بگم ،ایشون تو سن جوانی یکبار از یک ارتفاعی افتاده بود و سرشون شکسته بود ،ایشون حتی به پدرو مادرخودشون هم نگفته بود که سرم شکسته و یک کلاه گذاشته بود و خوابیده بود .
من 👦خودم تاقبل برنامه های استادخیلی این جلب توجه و ترحم رو می کردم و مادرم من هم مثل همه مادر ها می اومدو قربون و صدقه میرفت.. مثلامن می افتادم یازمین می خوردم یا سرما می خوردم ،مادرم برای ما نمی دونم چای آویشن و شلغم و لبو …….درست می کرد وبه ما می دادو یادمه اون زمانی که ما سرما می خوردیم خیلی آب میوه های مختلف و …به ما می دادند .
خلاصه من تا سن ۱۷ سالگی، سالی نبود که من مشکل نداشته باشم ،تقریبا هرسال یک مشکلی داشتم .
بعد برنامه های شما استاد من🧒از لحاظ سلامتی عالی شدم یعنی الان که ۱۸ سالمه اصلا انرژی که دارم ،احساس می کنم می تون کوه رو جابه جا کنم.
همین امسال توی مدرسه داشتیم فوتبال بازی می کردیم ،من ،خوردم زمین دستم دردگرفت. وحشتناک ،حتی من نمی تونستم تکون بدم دستمو ،استاد گلم🌻به هیچکس حتی خدا هیچی نگفتم با اینکه سخت بود کنترل ذهن ،بعد ۱ روز به صورت معجزه آسا اون درد خودش رفت،درصورتی که من اگر آدم قبلی بودم ،باید دکتر می رفتم و عکس می گرفتم وهزارتا کار هایی که فقط نشتی انرژی برای من هست.
راستش من اصلا امسال وقت استرحت و قربون و صدقه نداشتم .وبه نظرمن هدف داشتن نقش مهمی در سلامتی جسمی ما داره که ما اصلا وقتی برای درمان درد ها استراحت نداریم مجبوریم ادامه بدیم اون مسئله خودش حل می شه .
خلاصه بگم بهتون تجربه فروان هست.ومن در حالتی هستم که الان اگه کسی برای من قربون صدقه بره ،یا بخواهد دلش به حال من بسوزه من از خودم متنفر می شم چون من باید اینقدر قوی باشم که نذارم به هیچ وجه این شرایط به وجود بیاد .
استاد من قبل آشنایی باشما خیلی از کارها می کردم ،که خدا برای من دلش بسوزه ،الکی می رفتیم مسجد و توسروکله ی خودمون می زدیم فکر می کردیم که اینجوری دیگه الان ،خدا دلش به حال ما می سوزه و قربون صدقه ما می ره درحالی که جهان فقط سیستمه برای خدا هیچ فرق نداره که توچه واکنشی داری اون افکارت رو می گره بر می گردونه به زندگیت .
من جدید خیلی سعی دارم روی توحید بیشتر کار کنم سعی دارم باور های توحیدی بهتری بسازم خیلی کار می کنم ، و به اندازه ای که من باور های توحیدی بسازم مالک و سرنوشت خودم می شوم و با قوانین بدون تغییرش می تونم زندگی خودمو در تمام ابعاد عالی کنم .
_
_
_
عاشقتونم❤🧡💚
سلام و درود فراوان ب استاد عزیز و خانوم شایسته
خدایاشگرت ک ی آکاهی دیگه هم بهم اضافه شد
ممنون ک برامون فایل ظبط میکنید و آگاهی های جهان بهمون یادآور می شین
من خیلی وقت پیش یک تصادف داشتم ک کتف دست راستم پلاتین داشت بعد یک مدت پلاتین ور داشتم دکترم گفت ک باید خیلی مراقب باشی تا خوب بشی بعد مدتی کتف دست راستم خالی می کرد ب اصطلاح در می رفت این قضیه عادی شده بود ورزش سنگین می کردم این حالت پیش نیومد. ک من خیلی درد میکشیدم و بقیه اطرافیانم دلسوزی داشتن من ک همیشه از خدا سلامتی می خواستم هر روز میگفتم بدن من سالم، خودت درست کن خدا برام
تا این ک ۲سال پیش تو سالن فوتسال با خانواده و اقوام یک مجموع گرفتیم بازی کردم ک دوباره این اتفاق افتاد خاله،پسر خاله هر کسی دلسوزی تا رفتم جای شکسته بند باز جا انداخت
تو مهمونی ها همش از این قضیه حرف من بود اول دلسوزی بعد یک مدت مسخره کردن
تا ب این نتیجه رسیدم ازشون دور بشم و خود دنیا خودش یک برنامه ای درست کرد ک خیلی کم میبینم شاید ماه ای دو بار اونم در حد ده دقیقه و سریع دور میشم
خداروشگر الان یک سال این اتفاق تکرار نشده و هر روز خداروشگر میگم و سپاسگذاری هر روزم داخلش مینویسم ک مرسی بدن سالم و قوی دارم
درسته ک ب هرچیزی توجه کنی ب سمتش هدایت میشی
اون موقع دکترا می گفتم باید دوباره پلاتین بذارم ک تاندوم دستم جمع بشه ولی با کنترل ذهن و توجه ب خواسته هام و دوری از افراد ک حس و حال خوب بهم نمیدادم و یادآوری میکردن من ب لطف الله این مسأله حل کردم و خیلی خدارو سپاسگذارم
یک چیز جالب ک نمیدونستم هم یاد گرفتم از استاد عزیزم ک نباید حتی با خدا در مورد مشکلات حرف بزنی مرسی این خیلی خوب چیزای ریز و خیلی مهم پیدا کنی
من ک خیلی حس و حالم خوب شد چون هر روز شگر گذاری ام مینویسم الان یک چیز جدید ک فکر میکردم درست یاد گرفتم
مرسی استاد جان درست ک فایل رایگان ولی معرکه بود
دست خدا پشت پناهتون استاد عزیزم و خانوم شایسته عزیز و همه اعضای خانواده عباس منش,,😍
به نام خداوند بخشنده و مهربان .
سلام به استادان توحیدی آقای عباس منش و خانم شایسته عزیز دو تا مرغ عشق چه خوشگلتر شدی از دیدن چهره مهربان توحید ی شما خیلی حالم خوب شد خدارا شکرکردم برای وجودتان.
در مورد تجربه احساس قربانی بودن مشکلات خیلی خیلی زیادی به زندگی خودم جذب کردم نمی دانید از تمام جهات بدبختی ها .بیماری های عجب وغریب حتی اتفاقات باور نکردنی در زندگی ایم جذب کردم و خودم را به خاک سیاه نشاندم وحالا هم در این شرایط نادلخواه بسر می برم وشما دوستان عزیز بگویم که شما را به خدا قسم میدم به از داشته های خوب تان حرف بزنید چه دردرونتان وچه با دیگران به خداظلم عظیم به خودمان است ومثل کسی که توسط مار گزیده شده تاکید می کنم به کوچکترین مواهب ونعمتی که در زندگی دارید صحبت کنید وبا دست خودمان سیلابی از مشکلات وبدبختی ها را به سوی خودمان سرازیر نکنیم من صد درصد صدمه اینگونه فکر کردن را دیدم وتا نابودی کامل پیش رفتم .استاد عزیزم بر دستانت بوسه تشکروسپاس گزاری میزنم بچه ها از کنار این موضوعات فایل های رایگان نگذرید واقعاً مرگ وقیامت را دیدم وبا جان و دل آنرا لمس کردم و حالا فقط امیدم به خداست که کمکم کند از این وضعیت نجات پیدا کنم استاد وخانم شایسته عزیزم برام دعای خیر بفرمایید کاربران عزیز شما را بخدا قدر خودتان را بدانید تا مورد سو استفاده دیگران قرار می گیرید .
خدا آدم های بد بخت وساده لوح را دوست ندارید .برای همه مان آرزوی سلامتی موفقیت وثروتمندی دارم
سلام به استاد و مریم خانم عزیز
چقدر خوشحالم وقتی این صحبت رو کردید واقعا ممنونم از اینکه اینقدر خوب قانون رو میتونید درک کنید و با ذوق شوق جلوی دوربین میآید و در مورد اون صحبت میکنید.
استاد من خیلی از این اتفاقات داشتم تو زندگیم،البته این رو هم بگم تا قبل از آشنا شدن باشما بطور ناآگاهانه داشتم به خودم آسیب میزدم، مثلا در مورد بیماری دوست داشتم یک مریضی در خودم ایجاد کنم که بتونم نرم مدرسه و این هم داشت به من آسیب میزد و هم داشت به دیگران لطمه میزد چون اینکار باعث میشد پدرو مادرم هم نسبت هم دردی کنند و توجه به بیماری کنند که اونها هم در مسیر بیماری قرار بگیرند.
یا میخواستم یک اتفاق بیرونی بیفته که من نرم مدرسه مثلا یک بارون شدید یا یک سیل یا یک برف سنگین رخ بده که من نرم مدرسه یا هر اتفاق دیگری که باعث میشد خودم رو در مسیر اشتباه زندگی قرار بدم چون این باعث میشد به چیز های توجه کنم که دوست ندارم در مدرسه آنرا داشته باشم و در مدرسه هم اتفاقاتی میافتاد که به میل من نبود.
ولی وقتی با این مسائل آشنا شدم به طور معجزه آسایی تونستم به جنبه های مثبت مدرسه نگاه کنم و اتفاقات و شرایطی برایم رخ میداد که با فرکانس و توجه هم در یک مدار بود و مرا در هر لحظه خوشحال تر میکرد،لابه لای صحبت هاتون گفتید من وقتی راننده تاکسی بودم با اینکه همه مردم در مورد بدبختی و درد و فقر صحبت میکردند شما حتی با اون هندزفری تون ویس خود را گوش میدادید و نمیگذاشتید که افکار و اتفاقات بد روتون تاثیر بگذارد و به طور آگاهانه خود را در مسیری قرار میدادید که خودتون میخواستید، من حدود هفت هشت ماهه پیش و حتی بیشتر دچار یک بیماری ای که خودم به دستای خودم ساخته بودم و هر روز با بلند شدن از خواب به یاد خودم میوردم که چه روز سختی رو قراره با این بیماری تجربه کنم داشتم،همیشه میخواستم این رو از خودم دور کنم و سلامتی بدون هیچ دردی را تجربه کنم، با کانون توجهم، خودم رو در مسیر بیماری بیشتر قرار میدادم و هروز بااینکه میتوانستم خوب راه روم و بدن خود و صدامو جوری نکنم که بیمارم و به همه نشان دهم که من بیماری دارم و هیچ کاری به من ندهید من انجام دهم یا به پام آسیب میزنه یا …..
داشتم خودم رو از سعادت سلامتی دور میکردم و هیچ وقت درک نکردم تا اینکه یک روز به خودم گفتم هیچ توجهی به آن نخواهم کرد و زندگی را مثل قبل که آن را نداشتم پیش میبرم و همین کار را کردم و نکات مثبت اعضای دیگر بدنم را دیدم و هر روز تحسینشان میکردم تا اینکه دیگه هیچ دردی رو احساس نمیکردم و هزار بار خدا رو شکر کردم و سپاس گفتم که جهان رو بدون تغییر آفریده و همه ما با توجه کردن به نکات مثبت میتوانیم همه چیز های مثبت را تجربه کنیم ممنون استاد عزیز که تجربیات خودتون رو میایید میگید و هر روز به درک ما افزوده میشه و بیشتر میتوانیم که بلاهایی که بدست خودمون ساخته میشه رو به باران های سعادت تبدیل کنیم❤️