ریشه جذب ناخواسته ها و راهکاری برای تغییر آن - صفحه 48

698 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مسلم عبدلاهی گفته:
    مدت عضویت: 737 روز

    سلام ب استاد عزیزم و خانم شایسته دوست داشتنی

    سلام ب تمام دوستان عزیز سایت

    بسار فایل عالی بود و انگار ک بار اولم بود ک داشتم می‌شنیدم و چقدر قشنگ خداوند هدایتم کرد ب فایل ک دیدن این فایل خودش هدایت بود و بهم گوشزد شد قانون ک حواست باشه نری بیراه چون الان برادرم بیمار هست و تو خونه هست و خدا بهم گفت ینی من اینطور درک کردم ک نباید زیاد بهش محل بذارم و در خدمتش باشم چون ک بیمار هست

    و خودم هم کلا یادمه زمانی ک پام شکسته بود نمیدونم چطور بود فک میکنم تازه با استاد آشنا شده بودم و دست و پا شکسته فایل ها را گوش می‌کردم

    ولی درونا اصلا دوست نداشتم کسی برام دلسوزی کنه تو ذهن من ی چیزی ساده و معمولی اما نمیدونم چرا برای خانواده و فامیل دوستان خیلی مثلا ی چیز خطر ناک و مثلا انگار ک چ اتفاقی افتاده. و فکر میکنم ک بقیه میخواستن تو ذهن من خودشون رو مهربون نشون بدن اما ب طرز عجیبی دوست نداشتم و خوشم نمیومد ک کسی بیاد و برام دلسوزی کنه

    و قربون صدقه ام بره با اینکه با استاد آشنا نبودم و نمیدونستم

    اما شخصیت من خوشش نمیومد کسی قربون صدقه ام بره چون ک مریضم

    و قشنگ یادمه زمانی ک پام شکسته بود واقعا حال من بهتر بود از کسایی ک میومدن دیدن انگار ک واقعا من نبودم اصلا خیلی کم توجه می‌کردم ب پام راجبش حرف نمیزدم مگر اینکه ی فامیل جدید میومد خونمون من هم ب خاطر عزت نفس پایین با افتخار براش توضیح می‌دادم اما الان میفهمم ک اون موقع هم اصلا درون من نمی‌خواست حرفی راجب این موضوع بزنه

    یکی از دلایل اصلی این بود ک تو ذهن من ی چیز خیلی عادی و اتفاق معمولی بود

    چرا چون الگو ها رو دیده بودم و توذهنم منطقی شده بود ک حالا این شکستن پا چیزی نیست و خوب میشه این ک استاد میگه الگوها را پیدا کنید تا باور پذیر بشه این داستانه

    آره چند تا از بچه محل ها را دیدم ک پاهاشون شکسته شده بود اما بعد از مدتی ک تکامل رعایت شده بود دیگه مشکلی نبود و من هم چون شنیده بودم و ب چشم دیده بودم این الگو ها رو تو ذهن من اصلا چیز خاصی نبود ک وای الان چیشده فلان و بهمان

    و بعضی وقتها هم اصلا یادم میره ک زمانی شکسته بوده و مثلا ی موقع یکی از دوستان میان و احوال میپرسن یهو یادم میوفته اما این اتفاق همیشه در ذهنم هست چون این اتفاق این لطف خداوند باعث شد ک هدایت بشم ب سایت

    سپاس گذار استاد و خانم شایسته ک باعث خودشناسی و مرور دوباره قانون اصلی کانون توجه بشم در پناه الله

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    ندا عادلی گفته:
    مدت عضویت: 1195 روز

    سلام خدمت استاد جانم خانم شایسته و دوستان گرامی

    اصل مطلب؛

    دختر بزرگم 9 ساله هست و یاد ندارم بیشتر از 3 روز مریض شده باشه من بچه های دوقلوی 3 ساله مو به اندازه انگشتان دست دکتر نبردم شکر خدا یاد گرفتم از استاد که بی اعتنایی درست ترین راه حله

    همیشه مادرم میگه تو گوش نمیدی به بچه هات و من قطع کننده این زنجیرم.

    حالمون عالیه تکرار ما شده و جوری که اطرافیان به این الفاظ و شکر گذاری میشناسنمون.در خانواده مادر و پدرم خواهر و برادرام به وضوح میبینم که به خاطر عدم عزت نفس و نیاز به جلب توجه هر روز دارن بیمار تر بدبخت تر میشن .خدا رو شکر موهبت خداوند و دستان استاد بوده که در مسیر درست قرار گرفتیم و شاگرد دوره 12 قدم استاد هستم و اعتماد به نفس و عزت نفسم بسیار رشد کرده.امیدوارم ثابت قدم بمونیم در این صراط مستقیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    فهیمه زارع گفته:
    مدت عضویت: 2973 روز

    بنام خداوند بخشنده ومهربان

    سلام ودرود خداوند به استاد عزیزم ومریم بانوی گرامی ودوستان الهی ام

    خداراسپاسگزارم بابت بودنم در این مسیر زیبا

    قبل از آشنایی با قوانین وقبل از کار کردن دوره عزت نفس منم یکی از این اشخاص بودم که هر کاری میکردم تا تایید طلبی وتوجه دیگران راجلب کنم وخودم را یه قربانی به تمام معنا می دانستم وخداراشکر به لطف خدا وآگاهیهای دوره عزت نفس دیگه آگاهانه سعی کردم در مورد ناخواسته هام صحبت نکنم، دیگه دنبال ترحم دیگران نبودم حتی تو دوره بیماری پندمیک با اینکه خودم در رأس کار بودم مسئول HSE شرکت وباید اطلاعات کافی درمورد آن بدست می آوردم ولی اصلا دنبالش نبودم وبا اینکه مرتب با کسانی برخورد داشتم که مبتلا بودند من اصلا درگیر این بیماری نشدم

    نکته :

    به هرچه توجه کنیم همان را به زندگی خود جذب میکنیم

    اگر میخوای جلب توجه کنید چیزی را جلب کن که بهت قدرت بده

    جهان با افکار ما کار میکند

    حتی وقتی همسرم وخانواده اش در مورد این مسائل ومشکلات صحبت می‌کردند من دوری میکردم

    از وقتی ازشما شنیدم که حتی از مشکلاتت پیش خدا هم صحبت نکنید همیشه این پژواک صداتون تو گوشم‌بود

    وقتی سر کار برا صبحانه می رفتیم همکارام همه از رفتارهای بد همسرشون صحبت می‌کردند من با وجود اینکه شاید همسر من هم آن رفتار را داشت سکوت میکردم ونتیجه آن گلایه وبحث بیشتر همکارام باهمسرانشون بود ولی من آرام بودم وبه طرز عجیبی آن رفتار همسرم اصلاح می‌شد البته که حواسم بود تو بحث آنها شرکت نکنم وخودم را مخاطب صحبتهاشون قرار ندم

    استاد این موضوع خیلی ریشه های ریز وباریکی دارد که ممکن هست در هر زمینه ای پیش بره

    یه دوستی دارم که دوره دانشگاه هم باهم بودیم همیشه یکدیگر را در کلاس های آموزشی مرکز بهداشت می دیدیم یه مدتی دیدم تو کارگاه‌ها نیست تا بعد از یکسال تو یکی از کارگاه‌ها دیدمش ،گفتم اعظم تو کجایی چرا نیستی گفت فهیمه یادت هست پارسال یه کارگاه آموزشی شرکت کردیم دانشگاه آزاد میبد گفتم آره خب گفت مدرس از شیوع سرطان سینه بین خانمها گفت ،گفتم من زیاد دقت نکردم‌دوستم‌تعریف کرد من از بعد آن کارگاه مدام‌با خودم فکر میکردم که منم‌این سرطان را دارم حتی یکی دوبار هم به پزشک مراجعه کردند که دکتر به ایشون گفته مشکلی نداری ولی سه چهار ماه بعد از آن ایشان هم مبتلا به سرطان سینه شدند اتفاقا دوستم گفت فهیمه من خودم با فکرهای بیخودی وترسهای الکی وپیگیری مطالبی در مورد این بیماری ،این بیماری را جذب کردم

    وخیلی موارد دیگه که الان حضور ذهن ندارم

    نکته جالب تر اینکه طبق آموزه‌های شما وقتی ما روی خودمون کار می‌کنیم ودر مسیر درست قرار بگیریم دیگه کمتر با افرادی برخورد می‌کنیم که از مشکلات حرف بزنند ویا گلایه کنند

    استاد جان صمیمانه از شما ومریم بانوی عزیز سپاسگزارم یادآوری این آگاهی ها تلنگری بود که یادم بماند که مسیر درست کدام هست

    درپناه الله شاد وثروتمند وسعادتمند وسلامت ولیاقتمند باشید در دنیا وآخرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    امیر اخوان سيگاري گفته:
    مدت عضویت: 2203 روز

    سلام و خدا قوت

    یاداوری فایلهای گذشته بسیار لذت بخشه

    همانطور که گفتید اینها باید بارها و بارها تکرار بشه و مرور بشه تا ملکه ذهن بشه و آگاهانا انسان از توجه به نا زیبایی ها و

    جلب توجه از طریق عوامل منفی پرهیز کنه و اولش کمی سخته ولی به مرور زمان عادی و راحت میشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    زهره یوسفی گفته:
    مدت عضویت: 1415 روز

    درود خدمت استاد عباسمنش عزیز ومریم جان نازنین

    وتمام اعضای خانواده هم فرکانسی ام

    دقیقا استاد بار ها وبارها این فایلو گوش کردم قبلاولی این دفعه انگار یه چیزهای جدیدتری میگفتید چقدر ناخواسته وندانسته این کار رو انجام میدیم که بدونیم چقدر برای بقیه ارزشمندیم چقدررررر خودم بارها وبارها فقط وفقط برای حس ارزشمند بودن واینکه ببینم چقدر هنوز برای بقیه ارزشمندم یا دقیقا اون مادر در مواقع مریضی دلسوز وباتوجه زیاد و هول و دستپاچه……

    چقدر تو رفتار وکردارمون خطا داریم استاد هر زمان که به این نکات ریریز میرسم یاد اونراه رفتن اون م‌رجه سیاه روی سنگ سیاه میفتم…..وشرک وایمان نداشتن به منبع.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    امین زندی گفته:
    مدت عضویت: 1046 روز

    به نام خداوند مهربان و بخشنده

    سلام استاد عزیزم و مریم شایسته و همه دوستان خوبم

    چقد این فایل 159 عااالی بود و من واقعا لذت بردم

    چقد عزت نفس عالیه

    چقد خوبه که نخوای با کسی درد دل کنی

    احساس توجه و ترحم بخری برای خودت

    انسان فراموش میکنه همه این فایل ها رو دارم و گوش می‌کنم و باز یادم میره بهترین راه تکرار کردنه

    من خودم به یاد میارم زمانی که درگیر بیماری بودم و مدام میگفتم من دارم و دنبال توجه کردن دیگران بودم و چقد زود فراموش کردم که این خوب شدن رو و چه کاری من کردم چه جهاد اکبری به راه انداختم چه عزم راسخی بود این مسیر که آقا تو کار خیلی بزرگی کردی تو چیزی رو خوب کردی که دکترا میگن هیچ راه درمانی نداره این کار کمی نیست

    به خودت بگو چه کار بزرگی کردی

    در مورد هر چیزی صحبت کنی و گوش بدی

    جهان هم اونو بهت نشون میده وقتی افکار ما خالص میشه و میفهمی بازی چیه

    بخدا که دقیقا همونو جهان میذاره سر راهت حتا گوش هم بدی بازم همونو دریافت میکنی

    یادم میاد مادرم همیشه حامی بچه‌اش بود و تو خونه ما دعوا بود همیشه

    و چه روزایی رو ما گذرونیدم و هیچ وقت هم درست نمیشد و الا دارم میفهمم چرا اینجوری بود چون ما هم باش می‌جنگیدند و پیش مادر خودمون حس ترحم رو می‌خواستیم جذب کنیم و اون بنده خدا هم که حامی میشد

    ما چه کردیم با خودمون ما چه بلاهایی سر خودمون آوردیم

    چه ظلمی به خودم کردم باید بشینم خوب فکر کنم خوب خوب

    و خودم رو ببخشم سر این موضوع چون داره کار میکنه

    این حس گنا باید سریع از بین ببرمش

    خدایا ببخش منو

    من اون موقع آگاه نبودم خودم هم از خودم بگذرم خودم رو ببخشم و بدونم که من چقد با ارزش هستم چقد لایق هستم و هر زمانی برگردم خداوند حامی من است

    وقتی تکرار میشه این آگاهی ها همه چیز درست میشه

    تنها راه موندن در راه تکرار کردن هست

    خداوند هم در قرآن اشاره کرده که تنها راه موندن تو ذهن ما تکرار هست

    جهان خداوند شوخی نداره و سریع اجابت میکنه حالا به چی داری توجه میکنی

    تو کارت به نعمت ها یا کمبود مشتری یا مشکلات کارت

    همرو جذب میکنی

    بیا اون تضاد هارو بذار زیر پات و ازشون پله بساز و حل کن

    اونا خیلی خوبن تو حل کنی پاداش میگیری امین عزیز

    اونا دارن میگن تو چی رو میخوای دوست عزیزم

    امین خیلی قوی شده خیلی فهمیده شده

    به یاری خداوند رحمان

    و ی صلاح داره به اسم کلامش که خیلی قدرتمند و ازش استفاده میکنه و میدونه ذهن دنبال کلام میره نمیتونه هم زمان به دو چیز فکر کنه

    پس با کلامش جهت دهی میکنه

    فکر خودشو

    استاد عزیزم از تو که گلوی خداوند شدی برای رساندن این حرفا با ما تشکر میکنم مرد بهشتی

    در پناه سکان بان عالم

    فرمانروا و صاحب اختیارم باشی

    شاد سالم سلامت سعادتمند و ثروتمند

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    افلاطون نوروزی گفته:
    مدت عضویت: 1282 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان

    خداروشکر میکنم و سپاسگذار خداوندم که منو به این مسیر و به این سایت هدایت کرده و من بیش از 2 ساله که عضو سایتم و نحوه نگرشم، و نحوه فکر کردنم و رفتارم تغییر کرده و به لطف الله مهربان نتایج فوق العاده ایی گرفتم: کنترل کردن ذهن، مراقب ورودی های ذهن بودن شاید اولین نکاتی که بود که من از آموزه های استاد آموختم و سعی کردم تو زندگی خودم پیادش کنم و به لطف خدا به نسبت درکم تونستم خیلی خوب این قضیه رو تو زندگیم پیاده کنم و تو‌90 درصد اوقات به خوبی تونستم تو این مسیر گام بردارم و هیچ وقت کسی از مشکلات، تضادها و مسائل من با خبر نبود و دورو‌بریام همیشه وقتی از من میپرسن اوضاع و‌ احوال کارت چطوره؟ من همیشه میگفتم عالیه، خوبه خداروشکر من راضی ام( حتی زمانی که درگیر تضاد مالی بودم نذاشتم کسی متوجه بشه) و حتی دیگران تعجب میکردن؛ چند شب پیش شام بودیم خونه خواهرم؛ شوهر عمم ازم پرسید بازارت چطوره خوبه؟ منم مثل همیشه گفتم عالیه، خیلی خوبه و پسر عموم تعجب کرد: دیدم میگه چطوره ما داریم تو مغازه مگس میپرونیم تو همیشه میگی بازارم خوبه؟ منم گفتم خدا روزی رسونه؛ روزی منو به من میده، روزی تورم میده.

    البته خب در همه موارد خوب عمل نکردم و منم جاهایی بوده که نتونستم خب کنترلش کنم، و تو تضاده گیر کردم، نتونستم ذهنمو کنترل کنم و به سختی از اون مرحله عبور کردم و از امروز به خودم و خدای خودم تعهد میدم که تو زندگیم هر تضاد و مسئله ایی به وجود اومد با کنترل ذهن و جدیت 100 درصد نه با خودم، نه با خدای خودم و نه با خانوادم و نه با هیچ کس در موردش صحبت نکنم و‌ مثل استاد عزیزم با وسواس و دقت صد در صدی بهش عمل کنم.

    نکته دیگه اینکه ما یکسری خواسته داریم: مثلا من دوست داشتم به تناسب اندام برسم، و یک مسیری رو طی کردم و به تناسب اندام رسیدم، اگر میخوام اون تناسب اندام پایدار بمونه باید منم تو‌همون مسیر پایدار بمونم؛ گاهی اوقات من به نتایجی میرسم و یادم میره از چه مسیری پیروی کردم و به اون نتایج رسیدم واز مسیر خارج میشم و آروم آروم نتایج بر میگرده

    نکته جالب دیگه برا من اینکه بازم عزت نفس: بازم من فایلی رو گوش دادم و حرف از عزت نفس شد و خدا داره بهم میگه پسرم با قدرت رو عزت نفست کار کردن، با تمرکز لیزری رو عزت نفست کار کن و منم میگم چشم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 24 رای:
  8. -
    زهرا آبلو گفته:
    مدت عضویت: 1914 روز

    بسم الله النور

    سلام استاد جانم عاشقتم من سلام مریم جان بینظیری عشقم🫂

    خدا رو شکر به خاطر برکت که تو این سایت وهر فایل و هر حتی کلمه و جمله ای که تو این سایت هست این شکر گزاری هرروز منه خدا رو شکر به خاطر برکت وجود شما استاد جان و مریم جانم 🫂

    چه هدایتی شدم دیروز که تا اومدم سراغ قسمت بعدی سفر نامه چون من تا فایل دانلود بشه متن فایل و یا کامنت ها رو میخونم دیدم که عه این که کامنت خودمه

    و البته هم اشک ریختم و هم خوشحال شدم

    یاد اون روز ها افتادم یادمه بعد این کامنت تصمیم گرفتم ذهنمو بیشتر کنترل کنم و نتیجه این بود که معجزات خدا رو دیدم و چقدر تو اون شرایط حالم به لطف خدا خوب بود طوری که هر کس منو میدید تعجب میکرد گرچه اذن و ارده خدا بر چیز دیگه ای بود که اونم باز برام برکت و رشد داشت و خدا رو شکر اون اتفاق به ظاهر تلخ منو چقدر شجاعتر و بزرگتر کرد خدایا شکرت

    امروز یه مروری کردم کل زندگیمو و بعد از این کامنت تا الان رو دیدم که دلیل بدختی و اتفاقا ناخواسته زندگیم همین صحبت کردن و توجه کردنه

    همونطور که تو قسمت فایل ها راجب تجسم تو دوره دوازده قدم گفتید هر جا نتونستید ذهنتون رو کنترل کنید از قدرت کلام استفاده کنید چون ذهن همراهش میره و دقیقا همین راجب ناخواسته ها صدق میکنه وقتی با کلامت راجب ناخواسته حرف میزنی کامل ذهن و تمام توجه و تمرکز میره سراغ اون ماجرا و اتفاقات بدتر برات میاره

    امروز دیدم که به قول شما هر چی رو خودت کار کنی بازم جای بهبود داره و باید هرروز روی بهبود و رشد شخصیت کار کنم

    گرچه خیلی تغییر تو وجودم راجب این احساس قربانی بودن و حرف از ناخواسته ایجاد شده به لطف خدا اما هنوز خیلی جای کار داره

    گاهی هموز میبینم از دستم در میره که امروز داشتم راجبش فکر میکردم که پیداش کنم

    استاد چقدر این کلام میتونه زندگی منو تغییر بده که البته اول باید روی عزت نفس و دوست داشتن خودم بدون هیچ دستاوردی وار کنم و جقدر مقاله ها و فایل هایی که راجب عزت نفس گذاشتید به من کمک کرد بخدا چند وقت پیش داشتم با خودم میگفتم باید حرف های شما و تک تک کلمات مقاله های مریم جام رو با طلا نوشت

    هر بار که میام تو سایت و هر فایلی رو گوش میکنم یا مقاله میخونم فکر میکمم بار اول هست اما وقتی رو فلش که فایل ها رو ریختم میبینم که این فایل رو داشتم و شاید بارها و بار ها گوش دادم اما امقدر این حرف ها و ثحبت ها عمیق هست که هر بار درک تازه ای برام ایجاد میکنه

    استاد جان دوست دارم متن ها راجب تغییراتی که فقط بعد از این کامنت برای ایجاد شده و نتایج بنویسم

    چند روزه دارم دوره قانون آفرینش رو که با اون اکانتم خریدم گوش میکنم و رسیدم به اون قسمت 107 آرزو وقتی دفترمو چک کردم دیدم خدای من دقیقا دارم کلی از اون خواسته ها رو الان زندگی میکنم

    شما تو فایل های راجب تجسم گفتید بیام از قدرت کلامم در جهت خواسته هام استفاده کنم و چقدر این میتونه زندگی منو متحول کنه که به جای فکر کردم و حرف زدن از ناخواسته حداقل اعراض کنم که باز قانون اعراض رو هم تو قانون افرینش و هم دوزاده قدم خیلی خیلی عالی توضیح دادید که اگه من فقط به همین دوتا جیز عمل کنم یکی اعراض از ناخواسته و یکی توجه به خواسته هام دنیام زیر رو میشه

    تو یه فایلی گفتید عزیز دلم میگه تا حالا من تصادف ندیدم راست میگه چون چشماشو میبنده و روش رو میکنه اون طرف اما اکثر ما چیکار میکنیم حتی وایمیستیم فیلم میگریم و ساعت ها با آب و تاب راجبش حرف میزنیم

    آره استاد جان به قول خودت اگر کسی نتونسته نتایج شما رو بگیره چون نتونسته مثل شما انقدر متعهد به قانون عمل کنه انقدر همه قانون رو خوب درک وکنه و عمل کنه

    مریم جان بازم یک دنیا ممنونم که این فایل هارودوباره به ترتیبی که نیاز هست بشنوم میزارید رو سایت

    و راستی اون قسمت کلید که توی دانلود هاست واقعا عالی و فوقالعاده است همه فایل ها دسته بندی شده و راحت و راجب هر موضوع من میرم سراغ اون کلید ها

    خدایا شکرت بابت برکت این سایت

    استاد جونم مریم جونم عاشقتونم و به زودی آمریکای زیبا میبینمتون🫂️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  9. -
    مریم رستمی گفته:
    مدت عضویت: 2912 روز

    خدایا سپاسگزارم و ممنونم که در این مسیر هستم سلام بر شما عزیزان و اساتید محترم

    من خیلی وقت هست که این درد دل کردن و جلب توجه کردن رو گزاشتم کنار هی همه میان به من میگن چه خبر میخان یک جوری حرفها و مسائل منو از زبونم بکشند بیرون ولی من دستشونو خواندم من اصلا لام تا کام حرف نمی‌زنم ولی هنوز به اون حد از عزت نفس نرسیدم که جلوی درد دل دیگران رو بگیرم امروز دختر عموم زنگ زد و ما دوساعت با هم صحبت کردیم و ایشون فقط داشت از ناخواسته هاش صحبت میکرد و من هم گوش میکردم و به طوری که احساس من هم بد شد و من تا ساعت ها گفتگوی درونیم حول اون صحبت ها بود بعد اومدم داخل سایت و این فایل رو از شما دیدم و بیشتر ناراحت شدم و من با دختر عموم از دو سالگی تا موقع ازدواج کنار هم زندگی کردیم و امروز بعد از درد دل ایشون و شنیدن این فایل پیش خودم گفتم من چکار کنم که از این فرکانس خارج بشم یکی از راه حل ها این بود که با دختر عموم قطع رابطه کنم بعد پیش خودم گفتم که نه اون گناه داره و من نباید توی این شرایط تنهاش بزارم و باز هم مچ خودم رو گرفتم گفتم من الان چون با استاد هستم خیلی حالم خوب هست دختر عموم گناه داره من باید یک مقدار از بار رنجش رو کم کنم ولی یاد اون رستوران سلف سرویس افتادم و فهمیدم که من لیاقت دریافت این احساسات رو دارم من به شدت دارم روی خودم کار میکنم و من خیلی نتیجه گرفتم از این رفتار من خیلی در موارد زیادی کنترل نفس داشتم و جلوی خودم رو گرفتم و سعی کردم به هر مشکلی از دیدگاه مثبت بهش نگاه کنم و من در یک کلام توی این رستوران دارم از مواهب ای جهان استفاده میکنم و اگر دیگران استفاده نمی‌کنند مقصر خودشون هستن من سعی میکنم دلم برای افراد نسوزد و خودم و حال خوب خودم و زندگی خوب خودم همیشه در اولویت باشد موفق و موید باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    نصرت الله بادپا گفته:
    مدت عضویت: 492 روز

    سلام به استاد عزیزم و سلام به خانم شایسته عزیز، استاد من یه چیزی رو همین اول بگم که استاد من هر وقت هر کجا صدای شما رو میشنوم میخکوب میشوم امکان نداره که جایی من صدای شما رو بشنوم واز اونجا بی تفاوت رد یه چیزی نمیذازاره من به این صدا و این حرفها بی تفاوت بشم امکان نداره و یه موقع هم وقتی که شما صحبت میکنید همین طور اشکام میاد نمیدونم چرا و دوم اینکه چقدر سریع و دقیق این قوانین کار میکنه من سه روز پیش با دو تا از بچه ها داشتیم در مورد اینکه اگه توی خیابان به اینه کسی زدی و یا جای دیگه از ماشین یا موتور باید شماره بگذاری، و من هم یه خاطره در مورد وقتی که من نوجوان بودم و با موتور زدم به اینه یه تاکسی و فرار کردم و اون بنده خدا خیلی دنبالم اومد و بلاخره هم نتونست من رو بگیره و در مورد همین چیزها صحبت میکردیم که صبح فردای همون روز بلند شدم رفتم پارکینگ اداره دیدم که موتور سیکلتم رو یه بنده خدایی انداخته زمین و اونجا بود که فهمیدم من دوباره در مورد ناخواسته ها صحبت کردم و این اتفاق افتاده میخوام بگم که واقعا دقیق کار میکنه استاد فکر میکردم بیشتر حرف برای گفتن دارم ولی الان نمیدونم چرا چیزی نمیتونم بنویسم به هر حال ممنونم از این همه حال خوب زندگی خوب که به من دادید با حرفهاتون و تمام برنامه هاتون ممنونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: