علائم احساس عدم لیاقت | قسمت 1 - صفحه 12

487 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    رویا محمدیان گفته:
    مدت عضویت: 1113 روز

    به نام او که هر چه هست از اوست

    استاد عزیزم کلمه ی استاد بی شک تو جهان فقط میتونه لایق یه نفر باشه و اون شمایی

    وقتی دونه به دونه ی این موارد رو میگفتین یاد خودم در گذشته افتادم یاد کسی که اصلا ربطی به این رویا نداره و معتقدم اون من نبودم اون شیطان بود که در جلد من زندگی میکرد

    استاد من خودمم نفهمیدم چطور تو یه سال و خرده ای انقد عوض شدم انقد نرم و تدریجی تغییر کردم که اصلا اون رویای سابق برام غریبس

    حتی عکسای گذشته رو که میبینم اصلا نمیشناسمش

    من الان میتونم بگم بدون شک در زمینه ی روابط 80درصد احساس لیاقت میکنم

    از همسرم اصلا نمیپرسم کجا میری؟کی میای؟کجایی؟چیکار کردی؟

    وقتی بیرونه زنگ نمیزنم

    محتاج تعریف کردنش نیستم وقتی تعریف میکنه ذوق نمیکنم وقتی انتقاد میکنه ناراحت نمیشم

    در مورد لباس پوشیدنم ازش سوال نمیکنم و درمورد لباس های اون نظر نمیدم تا وقتی نظر نخواسته

    وقتی تلفنی داره با یه خانم صحبت میکنه اصلا نمیپرسم کی بود چی گفت چیکار داشت و کنجکاو نمیشم

    اصلا اصلا دنبال این نیستم که بهم ابراز احساسات کلامی بکنه و اصلا برام اهمیتی نداره این کار

    اصلا اصلا توقع کادو خریدن ازش ندارم چون در کل هیچ توقعی از کسی حتی از همسرم ندارم تنها توقع زندگیم از صاحب اختیار و اربابمه و میدونم جز اون کسی قدرتی و تاثیری در زندگیم نداره

    اصلا توی خونه ارایش نمیکنم لباس های عجیب نمیپوشم که مثلا دلبری کنم اون طوری هستم که خودم راحتم

    برام اجازه گرفتن همسرم بی مفهومه اینکه بعضیا باید اجازه بگیرن از همسرشون اما همسرم تو یه سری کارها بدون سوال من خودش نظرمو میپرسه و مشورت میگیره

    استاد همه ی این تغییراتو اول مدیون خداوند بعد عم شما هستم اصلا وقتی وارد مسیر توحید میشی یک سری چیزهای اساسی خودش درست میشه و شما لطف میکنین دوره میذارین تا اون چاله چوله ها هم پر بشن

    من امروز متوجه شدم تغییر مدارم رو چون الان پول خرید دوره رو حتی بیشترش رو هم دارم درصورتی که قبلا ازین پولها خبری نبود الان با اینکه رو ثروت هیچ کار اساسی ای نکردم پول وارد زندگیم شده یا بهتره بگم من در مدارش وارد شدم وگرنه پول که همیشه بوده من نمیدیدم اصلا هم بابتش تقلا نمیکنم اصلا هم از کوچکترین نیازم نمیزنم حتی بیشتر از قبل خرج میکنم تو همه ی موارد

    احساس میکنم دوره ی عزت نفس و احساس لیاقت دوتا چیزن که هر کدومو باید اویزه ی یه گوشم کنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 43 رای:
    • -
      ایمان متین فر گفته:
      مدت عضویت: 3158 روز

      سلام و عرض ادب

      خیلی لذت بردم از تغییرات درونی که در این مدت داشتین تحسین تون می کنم و انشالله پر قدرت در این مسیر ادامه بدین

      فقط از خوندن کامنتتون این موضوع به ذهنم خطور کرد که شیطان همیشه در کمین ماست مراقب باشیم وقتی قله ای رو فتح می کنیم نگیم دیگه تمومه چون اگه حواسمون پر بشه و از مسیر دور بشیم شیطان از پشته تپه ای دیگه بمون حمله می کنه

      موفق باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      مریم پهلوان گفته:
      مدت عضویت: 2034 روز

      سلام رویای عزیزم.عکس پروفایلت کاملا مصداق حرفهای زیبات بود خود خود واقعی ات بدون هیچ گونه آرایش.منم تقریبا تو زندگی مشترک مثل شماهستم.ویکی از چالشهایی که با مادرشوهرم دارم اینه که میگه چرا سخت نمیگیری به شوهرت؟باید دنبال مرد ها باشی نگاه کن فلانی شوهرش چقدر درست کرده ومن یک گوشم در ویکی دروازه.چون که به قانون اگاهم.من قبلا اینطوری نبودم هی دوست داشتم چک کنم ولی از وقتی عضو سایتم دیگه برام این کارها مفهومی نداره.تابستونها شوهرم با دوستاش کوه میرن ومن مخالفتی ندارم.اصلا ارایش کردن برام سخته خیلی ظاهر خودموقبول دارم حتی توی مجالس ساده میرم ومیام.بهتون تبریک میگم بابت این احساس لیاقتی که توی این زمینه داری وبراتون ارزوی ثروت وشادی وسلامتی دارم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      پریسا و جلال گفته:
      مدت عضویت: 1175 روز

      به نام خداوند هدایتگرم

      سلام به دوست همفرکانسی عزیزم رویا جان

      تحسین میکنم این احساس لیاقت رو و این تغییراتی که در این دو سال کردی

      بسیار بسیار لذت بردم و از ته دل خوشحال شدم و ذوق کردم

      عاشقتم عزیزم تو بی نظیری دختر و داری خیلی خیلی خوب دوره عزت نفس رو اجرا میکنی و الان هم داری دوره احساس لیاقت رو عملی میکنی

      تو بهترینی و به قول دوست عزیزمون عکس پروفایلت مصداق کامل حرفای کامنتت هست

      خداوند هدایتمون کنه که در این مسیر ثابت قدم باشیم

      شاد و پیروز و ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشی دوست من.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    مهیا بهرامی گفته:
    مدت عضویت: 1265 روز

    به نام خدا.

    سلام به استاد خوشتیپم و خانم شایسته عزیزم بادیدن این فایل خیلی عجیب به فکر فرو رفتم از خودم از گذشتم از تغییراتی که آروم آروم اتفاق افتاده برام و من با شنیدن این فایل انگار که یک پرده از جلو چشمام برداشته شده درک کردم تغییر باورهارو دیدم که از کجا به کجا رسیدم استاد عزیزم من در گذشته 90درصد این علاعم و در روابطم داشتم وهمیشه همیشه احساس بدی و تو روابطم تجربه میکردم خیلی برام جالب بود من تغریبا دوسال که باشما آشنا شدم و هر روز روی خودم کار کردم با فایلهای رایگان و بعد ازاونم چند دوره فایلهای آموزشی و تهیه کردم من بدون اینکه مفهوم احساس لیاقت و بدونم و تلاشی براش بکنم در همین دوسال کلی تغییر کردم و تقریبا این علاعم و خیلی خیلی کمتر تو رفتارم دارم وچقدر خودم و ارزشمند میدونم و چقدر با محیای دوسال پیش زمین تا آسمون فرق دارم بعضی وقتا احساس میکنم اون آدم گذشته اصلا من نبودم داستان یه آدم دیگس که تو ذهن من مونده از وقتی که توکل و با آموزشهای شما درک کردم از وقتی قرآن و تا حدی آیه هاش و با قلبم حس کردم از وقتی خداوند باهام حرف زد خود به خود رفتار هام تغییر کرد استاد یه شب خیلی دلتنگ یه شخصی بودم توی روابط عاطفیم حتی بهش پیامم دادم و اون جوابمو نداد همون شب رفتم سراغ قرآنم یه مدتی بود که شروع کرده بودم به خوندن قرآن طبق حرفای شما و اوایل آشناییم با سایت شما بود چندتا آیه خوندم و یهو چشمم به آیه ای خورد که واضح باهام حرف زد جدی بهم گفت از غییر خدا علاقه ببر منو بیاد بیار انقدر واضح باهام حرف زد که اولین بار بود خیلی عمیق کلامش و حس کردم و بهم گفت من وکیلت میشم و چنان قلبم به کلامش آرام شد و پشتم قرص شد و باورش کردم و از اون شب به بعد من حتی یکبارم دیگه به اون شخص پیام ندادم و تمام درون و بیرونم و هر روز با فایلای شما آرام آرام کار کردن روی خودم و البته با لذت وبا لذت و زیاد بودن خداوند در زندگیم و دوستداشتنش و دوست داشتن خودم اون آدم تو رابطه عاطفیم که هیچ تمام اطرافیانم و عاشق من کرد و این مسیر ادامه داره …….من هر شب و صبح بخاطر حضور شما در زندگیم از خداوند سپاسگزارم ️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  3. -
    شهرزاد گفته:
    مدت عضویت: 2181 روز

    سلام به استاد خوبم، خانم شایسته و دوستان عزیزم.

    حدود یک ماهه که بعد از چند سال وارد یک رابطه عاطفی شدم. دلیل اینکه چند سال بدون رابطه بودم از نظر خودم کمال طلب بودن بیش از حد هست که یک پاشنه آشیل برای من توی تمام زمینه هاس که مدام سعی در کنترلش دارم. بالاخره یک ماه پیش رابطه ای رو شروع کردم. توی کار با هم آشنا شدیم و ایشون یک سال و‌نیم پیش به من پیشنهاد داده بودند که نپذیرفته بودم ولی این بار که توی یک کنفرانس کاری در دبی همو دیدیم پذیرفتم. رابطه خیلی سریع پیش رفت و ایشون در کمتر از دو‌هفته چندین هدیه گرون برای من خریدند و خیلی گرم و اتشین جلو اومدند و سریع منو به خانوادشون معرفی کردند که باعث شد بنظرم رابطه قابل اعتمادی بیاد و با خودم فکر کردم چون به قول خودش یک سال و‌نیم دوست داشته با هم باشیم و‌من قبول نکرده بودم، الان داره تمام سعیش رو میکنه که رابطه خوب پیش بره. بعد از 10 روز از شروع رابطه، ایشون برای مدیریت شرکت هندیش باید میرفت هند و تا اخر سال میلادی باید اونجا بمونه. منم باید برمیگشتم ایران و هر دو پلن داشتیم که سال میلادی جدید به دبی مهاجرت کنیم و این خودش یک نشونه خوب بود برای اینکه این مدت تلفنی بیشتر آشنا بشیم و بعد از رفتن به دبی بتونیم اونجا رابطه بهتری داشته باشیم. ولی از زمانیکه ایشون برگشتند هند و منم اومدم ایران و از هم فیزیکی دور شدیم، یک سری مسائل رو میبینم که برای خودم دلخواه نیست اما به دلیل اینکه دارم تمرین میکنم روی نکات مثبت طرف مقابلم فوکوس کنم، سعی کردم اون مسائلی که دلخواهم نیست رو ایگنور کنم. توی این فایل یه سری از ویژگیهایی که بعنوان نشانه های فردی که احساس لیاقت نداره ذکر شد، خیلی نزدیک بود به ویژگیهایی که توی ایشون دیدم.

    ایشون یه ادم خوش قیافه ، خوش اندام ، خوش زبون و مدیرعامل یکی از شرکتهای نسبتا موفق در زمینه کار خودمون هستند، وضعیت مالی قابل قبولی دارند، توی دبی و ترکیه خونه و زندگی دارند و در کل ادم نسبتا موفقی هستند و شاید خیلی از خانمها دوست داشته باشند باهاشون در ارتباط باشند، برای همین این احساس عدم لیاقت رو در ایشون درک نمیکنم.

    خودشون تو صحبتهاشون گفته بودند که تا قبل از من با خانمهای نه چندان سالمی در ارتباط بودند که به گفته ایشون بهشون دروغ زیاد گفته میشده و مسائلی از این قبیل.

    اگر من با ایشون تماس تلفنی بگیرم وسط تماس اونو به تماس تصویری تبدیل میکنند و این کار رو چندین بار تکراررکردند که با اینکه به روی ایشون نیوردم ولی احساسم این بوده که میخواد مطمئن شه وقتی میگم مثلا خونه و تنها هستم راست میگم یا نه. حتی یک بار با خانواده خاله م دور هم بودیم و باز اصرار داشت تصویری تلفنی صحبت کنیم در حالیکه من با خانواده خالم رودرواسی داشتم که قبول نکردم و ایشون با اینکه چیزی نگفت ولی مشخص بود که دلخور شده.

    یا اینکه استاد میگن ممکنه طرف بپرسه “هنوزم منو دوست داری؟ چند تا منو دوست داری؟”، من با اینکه کلا رابطمون یک ماهه شروع شده ولی چندین بار این سوال ازم شده. فکر کردم شاید توی رفتار من سردی هست که این شبهه برای ایشون به وجود میاد و سعی کردم که کلام و برخوردم با محبت بیشتری باشه ولی بازم مثلا اگه یک روز کار زیادی داشته باشم و چند ساعت با ایشون تماس نگیرم با اعتراضشون مواجه میشم. من 36 سالمه و ایشون 38 سال و این نیاز به توجه و تماس از طرف مقابل توی این سن یک‌مقدار برام هندل کردنش جالب نیست.

    مورد دیگه‌ اینکه ایشون چند روز پیش یک سفر کاری باید از هند به ترکیه میرفت و از من هم خواست برم تا اونجا همو ببینیم. هرینه بلیط رفت و برگشت به ترکیه معمولا از حدود 12 تومن شروع میشه به بالا ولی اون چند روز که ایشون میخواست بره، شروع قیمتها از 40 تومن بود که نمیدونم علت این افزایش قیمت تو اون چند روز چی بود. با اینکه مشکلی برای پرداختش نداشتم ولی دلیلی نمیدیدم برای یه دیدار دو‌ سه روزه چند برابرِ معمول پول بلیط بدم. موضوع رو صادقانه به ایشون با لحن نرمی گفتم، ایشون اصرار کرد که خودش برای من بلیط میگیره. با اینکه هدایایی که برام گرفته بود چند برابر پول این بلیط هزینه ش بود ولی برام خوشایند نبود که من بگم بلیط گرونه و اون برام بخره. یه مقدار این حرکت با عزت نفسم در تضاد بود. و در نهایت ایشون خیلی ناراحت شد که یعنی من اندازه 40 تومن برات ارزش ندارم که بیای منو ببینی و حتی نمیذاری خودم هزینه ش رو بدم.

    خلاصه اینکه یک سری مسائل برام خوشایند نیست ولی به هر حال میخوام تا زمانیکه مهاجرت کنم به دبی همینطور ادامه بدم و تصمیمی برای این رابطه نگیرم. بخصوص که استاد گفتند طی دوره احساس لیاقت تا پایانش تصمیم مهمی نگیریم. فعلا رو‌خودم‌ کار میکنم و بعد میریم دبی و میذارم اونجا یه مدت از نزدیک رابطه داشته باشیم تا بعد تصمیم بگیرم.

    این فایل خیلی مفید و عالی بود مثل همیشه، ممنونم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 85 رای:
    • -
      منصور نصیری گفته:
      مدت عضویت: 2407 روز

      پاسخ به کامنت شهرزاد

      سلام به شهرزاد عزیز و دوستان عزیز سایت الهی عباسمنش

      چقدر خوندن این داستان با عینک احساس لیاقت برام آموزنده بود.

      چقدر تسلط شما روی قانون رو میشه بند بند این خطوط دید. چقدر این دقت میلیمتری نکته داره که نشون میده فارغ از تعارفات به قول خودتون جزو شاگرد زرنگای استادین. هم از دستاوردهای مالی و غیر و هم از دستاوردهای عزت نفسی و احساس لیاقتی که شاید خیلی نمود بیرونی نداشته باشه اما اینجا برام خیلی مشهود بود.

      و تحسین بعدی و تشکر بعدی از اینکه نوشتن این داستان با شفافیت و جرات، باعث شد من هم جرات کنم که بیشتر خودم باشم و راحت‌تر بنویسم و افشاگری کنم. خیلی حس خوبی بود اینکه انگار واقعا مارو خانواده خودت دونستی و باهامون داری در میون میذاری این حس رو. باعث شد که من هم احساس همدلی بیشتری کنم برای نوشتن.

      ——————————————

      فارغ از هر گونه قضاوتی، نکته مهم دیگه‌ای که توجهم رو جلب کرد این بود که واقعا عزت نفس و احساس لیاقت ربطی به وضعیت مالی نداره… ممکنه کسی وضعیت مالی فوق العاده عالی ای داشته باشه اما به هر دلیلی احساس خوشبختی نداشته باشه و بیقرار تجسس باشه برای اینکه خیالش راحت شه…

      (داخل پرانتز تاکید کنم و یاداور بشم که ربطی به پول دار بودن یا نبودن نداره… عزت نفس انگار ملاک احساس رضایت قلبی آدمیه در زندگی – یعنی اگر احساس لیاقت و عزت نفس داریم خیلی خوب و ارزشمنده)

      یه آیه‌ای در قرآن هست که از وقتی با قوانین آشنا شدم و نگاهم به قرآن تغییر کرد به عنوان یه دستورالعمل و راهنما سعی میکنم انجامش بدم. «تجسس نکنید» … (آیه 10 سوره حجرات: ای کسانی که ایمان آورده‌اید….. تجسس نکنید.)

      یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثِیرًا مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَلَا تَجَسَّسُوا وَلَا یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضًا أَیُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَنْ یَأْکُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیْتًا فَکَرِهْتُمُوهُ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحِیمٌ ﴿12﴾

      این آیه خیلی جالبه… همون آیه ای هست که راجع به غیبت کردن حرف میزنه و میگه مثل خوردن گوشت برادر باعث کراهته… و از تقوا میگه…

      این برام باز شد که:‌ فکر منفی کردن و حدس و گمان ذهنی راجع به دیگران (نجوا) هم نوعی غیبت کردنه!!! انگار که شیطان داره با ما غیبت میکنه راجع به کسی و ما داریم به حرفش گوش می‌دیم که حتمن باید اعراض کنیم…

      یعنی غیبت هم میتونه بیرونی باشه و بین دو یا چند نفر. و هم میتونه یه گفتگوی ذهنی باشه…

      بعدتر در کتاب شفای زندگی لوییز هی جمله‌ی تاکیدی جالبی خوندم که نشست کنار این آیه… «هر آنچه را که لازم است بدانم خواهم دانست»… این دقیقا شبیه همون حرف استاد راجع به پیگیری نکردن اخباره… اخباری که لازم باشه من بدونمش به من می‌رسه… چون جهان در حمایت منه… پیغام سروش دایم با من در ارتباطه… یه ایمانی توی این جمله هست دیگه… یعنی من در پیوند و تماس با کایناتم. حس میکنم این تماس رو و حمایت و هدایتش رو هر لحظه احساس میکنم… اگه این رو باور نکنم و نگران باشم یعنی ایمانم ایمان نیست دیگه… و خب عمل نکردم و نتیجه هم همون نتیجه سابقه…

      من راستش یاد خودم افتادم و نگرانی‌هایی که قبل از اینکه با قوانین آشنا بشم داشتم. نمی‌تونم بگم الان صد در صد این داستان در من رفع شده ولی می‌تونم بگم آخرین باری که دلواپس چنین چیزی بوده باشم یادم نمی‌آد. چه در فضای ارتباطاتم با آدما چه در فضای کار و به طور کلی در زندگی

      از این بابت واقعا خدارو شکر میکنم برای تمام آگاهی‌هایی که بواسطه استاد عباسمنش و کامنت‌ها و دیگر مطالب مرتبط بهم رسید و کارگر شد برای بهبود شخصیتم.

      ——————————————

      تحسین دیگه اینکه مشخصه چقدر روی خودت کار کردی که درگیر سن و سال نیستی. که وای دیگه دیر شد و نکنه تنها بمونم و اینها… چرا؟ چون داری از تنهاییت لذت می‌بری. به سمت بهترین رابطه هم هدایت می‌شی… حتا همین تجربه هم با اندک ناخواسته‌هایی که داره خودش هدایته… برای بهبود همین رابطه یا هدایت به سمت رابطه‌ای بهتر… در نهایت آرزوی بهترین‌ها رو هم برای شما و هم ایشون دارم.

      همچنین درگیر اینکه طرف مقابل چقدر مقام و پست و وضع مالی فلانی داره هم نیستی. نه که مهم نباشه اما ملاک و اولویتت به نوعی عزت نفس و احساس لیاقته اون فرده… که این خودش گواهه احساس ارزشمند و احساس لیاقت شماست که داره توی شخصیتت نهادینه میشه…

      این موضوع برای من که یه پسر هستم خیلی جالبه. چون این نوع بودن باورمحدودکننده‌ی خیلی از پسرها رو میتونه بشکونه که آقا جان خودتو نکش که با پول و ثروت و جایگاه جذاب به نظر برسی… با اندام و ظاهر صرف جذاب به نظر برسی (اینا نمود بیرونیه خیلی هم خوبه اگر باشه) … اما مهم تر از هر چیز احساس لیاقت و عزت نفسه…

      به قول استاد تو دوره عزت نفس (فکر کنم جلسه دوم) میگه انقدر روی خودت کار کن که حتا اگر از کسی خوشت میاد و الان وضع مالی خوبی نداری و اونا وضعشون خیلی خوبه، با عزت نفس بری درخواست کنی چرا؟ چون میدونی که با این عزت نفس و احساس لیاقت وضع قرار نیست اینجوری بمونه…

      ——————————————

      عزت نفس خیلی مهمه

      چون کسی که خودش رو عزیز می‌دونه یعنی با خدای درونش در ارتباطه و کسی که با درونش در ارتباط عاشقانه ست، جز عشق نمی‌خواد و جز عشق و محبت ازش جاری نمیشه… راضیه و در آرامشه و در مسیر رشده… فارغ از مقایسه و اینکه الان نسبت به دیگری کجاست… نسبت به خودش همیشه در مسیر رشده…

      هیچکس کامل نیست و بعضی از درسها رو آدمها قراره در ارتباطات‌شون بگیرن… اما این موضوع فکر میکنم یه دوزی داره…

      یادمه استاد عباسمنش تو فایلهای مصاحبه میگفت گاهی به ندرت پیش اومده من صدام رو بالا بردم اما مریم خانم شایسته رو تحسین کردن که حتا در اون شرایط هم تمرکزشون روی نکات مثبت بوده و روی خودشون بوده (نه به حالت مقصر که مسوولانه) … تا روی باورهایی کار کنه که جاذب اون اتفاقات بوده… و این خیلی خیلی روشون کار کرده…

      ——————————————

      خلاصه که تحسین برانگیز بود این کامنت و نتونستم چیزی در این باره نگم و ننویسم.

      ——————————————

      حقیقتن هندل کردن کسی که پیگیر و نگران و دنبال توجهه بسیار انرژی گیره… من بارها موقعیتی پیش اومده که وارد ارتباط بشم اما به محض اینکه متوجه شدم این جنس از انرژی در اون آدم هست (جنسی از وابستگی) با احترام عقب کشیدم و احتیاط کردم…

      که محترمانه دلیل اینکه چه باوری باعث جذبشون شده رو در خودم جستجو میکنم.

      ——————————————

      همه اینا پر از درس بود برام. مرسی واقعا

      خیلی وقتا اتفاقایی که انتخاب اساسی ما نیستن سر راهمون قرار میگیرن که مارو آزمون کنن. وقتی به اون ناخواسته میگی نه… وارد مدار بعد میشی… که خواسته ت اونجاست.

      مثلا من تصمیم جدی گرفتم که کلا دختری رو که سیگار میکشه و الکل مصرف می‌کنه بدون اینکه قضاوتی کنم حتا اگر ازش خوشم بیاد، به راحتی از کنارش رد شم. چون ایمان دارم که شخصی که من می‌خوام «هست»… نمیدونم کیه و کجاست… ولی هست…

      دلیل این انتخاب هم ارتباطیه که تجربه کردم پیشتر… و مدتها با تصور اشتباه اینکه با توجهم به نکات مثبت طرف مقابل تغییر خواهد کرد موندم در رابطه و در نهایت تصمیم جدی گرفتم که توجه به نکات مثبت به معنی این نیست که راه اشتباهی رو ادامه بدم…

      ممکنه راه پر فشاری بود اما لازم بود که تصمیم بگیرم بر اساس چیزی که خودم رو لایقش می‌دونم…

      تصمیم گرفتم روی خودم کار کنم و جاهایی که ایشون تمایل داشت بره ولی من تمایل نداشتم رو نمی‌رفتم و درواقع دیگه حاضر نبودم نقش کسی رو بازی کنم که نیستم. و مجبور هم نبودم تحمل کنم یا… در نهایت با عزت و احترام همه چیز تمام شد و به قول یه عزیزی مسیرها جدا شد… ایشون خوشحاله حتمن در مسیر خودش… منم خوشحالم در مسیر خودم…

      و این اتفاق درست زمانی افتاد که یادمه من عمیقا در آرامش بودم و تصمیم گرفته بودم کاری رو که حس بد بهم انجام میده رو انجام ندم و به انتخاب‌های ایشونم احترام بذارم…

      یه جورایی که انگار من از جلد یه آدمی که احساس لیاقت نمیکنه و عزت نفس نداره رفتم تو وضعیت کسی که میخواد قدر خودش رو بدونه…

      و این مسیر جدا شد از هم… همونطور که استاد می‌گفتن…

      نتیجه ش هم شد اساسی که برای خودم تعیین کردم…

      اینکه استاد میگن توجه به نکات مثبت نکات مثبت از همون جنس رو وارد زندگی می‌کنه…

      جالبه کم کم هدایت شدم سمت یه پروژه‌ای که هیچ کسی حتا کسی که نقش اصلی رو ایفا میکرد: نه سیگار میکشید و نه اهل چیزی بود. بسیار هم با هم گپهای عمیق می‌زدیم پشت صحنه.

      گرچه پیشترش بودم سر پروژه‌ای که نقش اصلی اینجوری نبود اما من به قول شما اعراض میکردم و توجهم روی ویژگیهای مثبت بود… همین هم باعث شد هدایت شم به پروژه بالایی که گفتم.

      ——————————————

      برام خیلی درس داشت این کامنت.. خیلی زیاد… اینکه من قرار نیست تمرکز کنم روی تغییر چیزی… و مسوولیت موقعیتی که درش هستم رو هم می‌پذیرم و می‌گردم دنبال باوری که باعث شده چنین تجربه‌ای رو جذب کنم…

      من امتحان کردم و هی انجامش میدم. اگه خود خود خودم باشم آدما تکلیفشونو میدونن. یعنی مثلا اگه طرف میگه من آدمی هستم که روزی باید چهار بار با هم صحبت کنیم. میگم من چنین آدمی نیستم. اون تکلیفشو میفهمه… بخواد بره، خب باید بذارم بره (از لحاظ درونی منظورمه) و خودم رو کنترل کنم.

      اینجوری همجنسها میرن پیش هم… ممکنه اون آدم جذب کسی بشه که مثل خود اون آدم باشه و به خاطر ترس از دست دادن حاضر باشه به جای اینکه خودش رو راضی کنه نگران راضی بودن فرد مقابل باشه… (که میشه خلا در خلا که استاد در عشق و مودت حسابی شکافتن موضوعشو)

      به قول یه عزیز نه هایی که میگیم. آره به چیزهای دیگه ست…

      و آره ها، نه به چیزهای دیگه ست…

      چه خوبه آره بگیم به خواسته‌ها

      اخیرا یه ویدیو دیدم از یه خانمی که بالی زندگی میکنه و مجرده… بسیار زیبا و جذاب بود و دلیل اینکه مجرده این بود که میگفت با فرد سابق مچ نبودیم… اون عشق مهمونی رفتن و درینک بود و من اصلا اهلش نبودم و دوست دارم روی خودم کار کنم و مراقبه کنم و گفتگوی عمیق داشته باشم با فرد مقابلم.

      این باور من رو خیلی قوی کرد که بابا چیزی که ما میخوایم وجود داره.

      این تصور که دختران زیبا فقط در مهمونی ها یافت می‌شن و حتمن اهل درینک هستن و … غلطه…

      ——————————————

      شکر از نگاه و توجه همه گی

      و شکر پیشاپیش برای حال خوب و آگاهی های ناب پیش رو

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
      • -
        شهرزاد گفته:
        مدت عضویت: 2181 روز

        سلام به منصور عزیز،

        آقا من خودم یادم رفته این کامنتها رو گذاشتم :)) الان که ریپلای شما رو دیدم نشستم کامنت خودمو دوباره خوندم.

        چه این کامنت و چه کامنتی که توی جلسه دوم احساس لیاقت گذاشتم که هر دو‌ کامنتم در مورد رابطه عاطفی بوده.

        بارها گفتم که یکی از اساسیترین باگهای من توی بحث ارتباط عاطفیه که با توجه به اینکه با وجود این همه آدمهای خوب، هنوز هم توی رابطه ای نیستم این نشون میده که هنوز این باگ در من وجود داره و نتونستم روی این پاشنه آشیل فایق بیام :)

        به همین دلیل از همین تریبون به دوستانم اعلام میکنم که فعلا در مورد نوع نگاه و تقابل توی رابطه عاطفی از من الگویی نگیرن که الگوی مناسبی توی این زمینه نیستم :))

        الان که کامنت خودم رو دوباره خوندم از خودم پرسیدم من چرا انقدر دیتیل وار شخصیت آدم مقابل خودم رو جستجو میکردم؟! مگه من خودم آدم کاملیم که انتظار دارم کسی که توی ارتباط با منه کامل باشه؟

        استاد وقتی از احساس لیاقت صحبت میکنه منظورش پیدا کردن نشونه های عدم لیاقت در خودمون و رفع این نشونه ها با تقویت احساس لیاقت در خودمونه. ولی من به غلط در حال جستجوی این نشونه ها توی آدمهای دیگه از جمله این آقا بودم! به جای تمرکز روی بهبود شخصیت خودم، در جستجوی نواقص ایشون بودم!

        شما میگی قرآن میگه تجسس نکنید و چقدر هم درست میگی. این آقا بعلت رابطه های ناجالبی که تجربه کرده بود، در تجسس صداقت یا عدم صداقت، وفاداری یا عدم وفاداری در من بود. ولی من چی؟ من هم در حقیقت در تجسس بودم! در تجسس احساس لیاقت و عدم لیاقت در ایشون!

        پیشنهاد میکنم اگه کامنت من روی جلسه دوم احساس لیاقت رو میخونی، حتما پاسخ سارا جانِ مرادی رو هم به اون کامنتم بخونی. اون موقع که کامنت ایشون رو خوندم پاسخی ندادم چون آمادش نبودم اما الان گفتم باید برای ایشونم بنویسم و تشکر کنم از پاسخی که داده که چقدررر درست گفته.

        واقعیت اینه که من باید روی خودم کار کنم و ببینم تمرکزم روی چیه. اگه قرار باشه تمرکزم در جستجوی نواقص دیگران باشه، این جستجو هیچوقت پایانی نداره چون آدمها در کنار میلیونها حسنی که دارند، بالاخره یک نقصی هم دارند و من پیروزمندانه همیشه این نقص رو پیدا میکنم و ازش یه غول توی ذهنم میسازم و با توجیه اینکه این آدم مناسب من نیست، بلافاصله از رابطه بیرون میام! پس این ایرادِ منه. سارا جان درست میگه که وقتی یک الگوی تکرارشونده دارم باید ببینم کجای کار خودم ایراد داره.

        خدا رو سپاسگزارم که حداقل این پیشرفت رو داشتم که الان با خوندن کامنتهای قدیمی خودم بفهمم مسیرم درست نبوده.

        استاد دوره “عشق و مودت” رو هم داره. من تقریبا همه دور ه های استاد رو خریدم ولی اصلا سمت دوره “عشق و مودت” نرفتم، چرا؟ الان فکر میکنم چون ذهنم انقدر نسبت به مسائل عاطفی مقاومت داره که حتی جرات نکرده سمت این دوره بره و با نواقص خودش روبرو بشه!

        شما مهربانانه از تسلط من روی قانون و دقت میلیمتریم نوشتی ولی قانون میگه این دقت میلیمتری رو باید در کنکاش خودمون داشته باشیم نه عوامل بیرونی از جمله آدمهایی که باهاشون در ارتباطیم و من الان متوجه این قضیه شدم!

        درنهایت باز هم یک دنیا ازت ممنونم منصور جان که با ریپلای روی کامنتهای قبلیم منو به یاد مرورِ مجدد کامنتهای قبلیِ خودم و مرور شخصیم انداختی. خیلی خیلی سپاسگزارم.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 41 رای:
        • -
          منصور نصیری گفته:
          مدت عضویت: 2407 روز

          سلام شهرزاد عزیز

          من از شما ممنونم که انقدر صریح و صادقانه می‌نویسی. خیلی خوبه که دوربین رو به سمت خودت گرفتی… چیزیه که منم سعی می‌کنم مثل فرمون ماشین دستم بگیرم و همیشه سمت خودم باشه… تلنگری بود برام کامنتت…

          نکته‌ای که در این باره می‌تونم بگم: در کل‌: اینه که اشتباهی هیچ کجا رخ نداده

          و چیزی از دست نرفته..

          یه جا تو کتاب «چشم دل بگشا» خوندم که می‌گفت:‌ تمام برکت و روزی‌ای که سهم ماست (از مالی گرفته تا روابط و محبت) همه برای ما وجود داره و به محض اینکه اجازه ورودش رو بدیم برامون محقق می‌شه…

          این باور باعث میشه نجوای ذهنم رو کنترل کنم و منو نبره تو ای کاش و افسوس… و حسم رو بد نکنه…

          فوق العاده ست این صداقت با خویشتن و حتمن اون کامنت و کامنت اون عزیز رو هم میخونم و یاد میگیرم.

          حقیقت اینه که در مورد رابطه عاطفی کاملا درست میگی… این تمایل به کنکاش در من هم هست. به نوعی این خودش سواستفاده‌ی شیطان از آگاهی هاست… که مارو متمایل میکنه که آدمارو با این عینک کنکاش کنیم به جای اینکه فقط روی خودمون کار کنیم….

          چه قدر خوب کشف کردی مقاومتت رو راجع به روابط و حتم داره الان انگار وقتشه که رو به رو بشی با آگاهی‌های اون دوره… مشتاقم که کامنت‌هات رو بخونم…

          بسیار درست میگی که باید حواسمون باشه که تمرکز اصلی مون باید فقط و فقط روی خودمون باشه… چون این متمرکز بودن ما رو تبدیل به موجودی می‌کنه که جاذب بهترین‌ها میشه…

          ممنونم ازت برای این پاسخ‌ها و نگاهت

          و پیشنهاد می‌کنم حتمن از دوره عشق و مودت بهره ببری

          باعث شدی خودم هم بذارم توی برنامه‌م که بپردازم بهش مجدد

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  4. -
    فاطمه تقی زاده گفته:
    مدت عضویت: 2320 روز

    به نام خداوند مهربانم

    سلام استادعزیزم سلام مریم جانم

    سلام به همه ی خواهر وبرادرای عزیزم دراین سایت الهی

    استاد سپاسگزارم به خاطر این محصول بی نظیرتون وتمام محصولات وفایلهای رایگانتون.))))

    استاد زندگی من به دوبخش تقسیم میشه یه بخش قبل از آشناییم با سایت شما ویه بخش هم بعد ازآشناییم با سایت وعضو شدنم دراین سایت

    وقتی صحبت‌های شما رو گوش دادم ونشستم تمام مراحل زندگیم رو مرور کردم استاد مراحل زندگیم قبل آشناییم باسایت بی نهایت احساس عدم لیاقت موج میزد.استاد من آدمی بودم که اگه همسرم از شخصی( حالا اگه اون شخص حتی خواهر خودم هم بود)تعریف می‌کرد از آشپزیش از اخلاقش و…‌من بشدت بهم می‌ریختم.یااگه تو جمع خانوادگی یا مهمانی جایی همسرم بایکی گرم می‌گرفت حالمو بد می‌کرد.

    .استاد الآن که فکر میکنم میبینم چقدر مسیرم اشتباه بود وچقدر ضربه روحی خوردم بخاطر احساس عدم لیاقتی که داشتم،بجای اینکه تمرکزم رو زیبایی های اطرافم باشه وشکرگزار باشم تمرکزم روی نازیبایی ها بودوهمین ناسپاسی ها باعث شداز این نعمتها دور بشم.

    اما از زمانی که به لطف خدای مهربانم با سایت شما آشنا شدم واز فایلهای رایگان شما استفاده کردم و روی باورهام کار کردم وآگاهانه به زیبایی ها توجه کردم زمین تا آسمون تغییر کردم استاد به مرحله ای رسیدم که بدون اینکه بخام حالا به زور حال خودم خوب نگهدارم خیلی طبیعی دربرابر این مسائل الاوه بر اینکه ناراحت نمیشم وحالم بد نمیشه بر عکس خیلی احساسم خوبه واگه همسرم از شخصی تعریف کنه لذت میبرم وافتخار میکنم که همسرم به خوبی وزیبایی اون شخص توجه میکنه.

    هرچند که هنوز خیلی جای کار دارم.

    ولی هنوز استاد وقتی همسرم حالا به هر دلیلی حالش خوب نباشه ناراحت باشه یا عصابش به هم ریخته باشه منم احساس بد میشه فکر میکنم من مسئول خوب کردن حال همسرم هستم وبا خوب بودن حال او حال من خوبه.

    استاد من به شدت به این محصول نیاز دارم امید دارم که با کار کردن روی خودم وتوجه بیشترم روی نکات مثبت زندگیم وزیبایی ها انشاالله درمدار درست ودریافت این مطالب قرار بگیرم ومحصول بی نظیر شما رو تهیه کنم وبا جون دل به مباحثش عمل کنم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
  5. -
    مریم مهدوی فر گفته:
    مدت عضویت: 912 روز

    درودفراوان به استادعزیزم ومریم نازنینم

    وهمه دوستان عالیم

    خداروشاکروسپاسگزارم بابت احساس لیاقتی که هرروزسعی کرده ام درتمام جنبه های شخصیتی ودرزندگیم داشته باشم که این رامدیون تمرکزلیزری روی فایل های زندگی دربهشت وسفربه دورآمریکاورفتارهای استادومریم عزیزمی دانم ودوره های بی نظیرکه وقتی هرروزدراین کلاس حاضری زده وازخداوندمی خواهم که درسهای امروزم رابه من نشان دهدتادرعملکردم آن رابرای خودثابت کنم توانسته ام احساس لیاقت رابرای خودم پررنگ کنم .

    وقتی خودم رادوست دارم وبه خودم احترام می گذارم وازهرلحاظ خودکفایی رابرای خودرقم زده ام دیگرهیچ وابستگی باقی نگذاشته ام ووقتی وابسته خداوندشدم احساس لیاقتم افزایش پیداکردواین رونددربهبودی ام نقش بسزایی داشته وخداروشکرمی کنم.

    وقتی احساس لیاقت دارم حدومرزهامشخص است ومن فقط روی رفتارهای خودم متمرکزمی شوم اینطورباعث شده عزیزدلم هم کنارم احساس همبستگی بیشتری داشته باشدوهمدیگرراعاشقانه بدون هیچگونه مالکیتی وتعصبی دوست داشته باشیم ورهایی وآزادی تعریف شده ای داشته و بدون کنترل وقضاوت ودرگیربودن زندگی کنیم وازلحظه هایی که خداوندبه ماهدیه داده باشادی ولذت واحترام به همدیگرسپری کنیم .

    خداروشکرمی کنم که درکناراستادعزیزم توانستم ازخودم مریمی قوی بسازم وبدون هیچگونه ترسی باخداوندگام بردارم وازاستادم وصحبتهای نابش بهره .

    درپناه خداوندمهربانم هرنفس شاد، سلامت وعالی بدرخشید.

    خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت

    متشکرم متشکرم متشکرم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  6. -
    ندا رامی گفته:
    مدت عضویت: 3388 روز

    سلام و درود فراوان به استاد عزیزم

    اینقدر هیجان زده شدم از این فایل زیبا که تک تک جملات شما در حالیکه داشتم کار میکردم منو میخکوب کرد سر جام و دیگه هیچ کار انجام ندادم و اومدم نشستم و با تمرکز به تک تکشون گوش دادم .

    واقعا اگه بخوام از تمام آموزشهای شما یک جمله بیرون بیارم که مهمترین اونها باشه احساس لیاقت یا همون عزت نفس باشه که همه چیز در زندگی در گرو این دو کلمه ست .چقدر میتونه مهم باشه که ما در مقابل دیگران دوست همسایه همکار یا عشق و همسرمون احساس لیاقت یا در حوزه ی ثروت احساس لیاقت به جای احساس نیاز داشته باشیم

    من خودم به شخصه یکی از کسایی هستم که سیلی های محکمی از جهان خوردم توی روابط و همین عدم احساس لیاقت سیلی هایی خوردم که سه دور دور خودم چرخیدم و هنوزم ادامه داره.

    دوست دارم اشاره کنم به آخرین باری که منم همسرم یه بحث خیلی جدی داشتیم و همسرم به شدت ناراحت شد با اینکه اصلا من حرف اشتباهی نزدم اما به شدت بحث بین ما زیاد شد و همیشه هم پیش قدم میشم عذرخواهی میکنم با اینکه شاید همسرم زیادی یه موضوعایی رو توی زندگی جدی میگیره و بزرگ میکنه اما اصلا اینو قبول نداره که موضوعات میتونن کوچیک باشن همیشه براش بزرگ هستن و تا دو هفته همسرم با من صحبت نکردن و تمام وقتشو سعی میکرد از من دورباشه که یعنی بتونه کمی اروم بشه و من به شدت حال بدی داشتم یعنی وقتی میدیدم اینقدر ناراحته که اخیرا هم اتفاق افتاد این موضوع میخواستم تمام موهای خودمو بکنم و از درون واقعا اذیت بودم و هر موقع سعی میکردم خودمو بی خیال جلوه بدم مدت کوتاهی میتونستم اینکارو انجام بدم و بدتر خسته میشدم و روحیه م بدتر به هم میریخت و دوست دارم بهم توجه کنه و تموم کنه این ماجرا رو حتی اگر اشتباه از اونه من عذرخواهی کنم تموم شه بره و با این صحبتهای استاد متوجه شدم چقدر من احساس بی ارزشی کردم چقدر خودمو دوست ندارم و چقدر به خودم بی توجهم .

    اینکه وقتی همسرم به هر دلیلی ناراحت میشه خوب اشتباه من اگر باشه میتونم عذرخواهی کنم ولی ادامه دادن و کش دادن یه موضوع همیشه منو اذیت میکنه و دوست دارم تموم کنم اون بحثو شاید به همین دلیل خودم عذرخواهی میکنم که تموم شه و با این کارم احساس بی ارزشی رو بیشتر و بیشتر میکنم اما هنوز نمیدونم به جای اون حال بدیها و عذرخواهی بیجا چه کاری باید انجام بدم.

    اما دوست دارم تغییر کنم و به صورت بنیادی شیوه ی نگرشمو عوض کنم به امیدخدا از فایلهای رایگان استفاده میکنم و به امید الله این دوره هم تهیه میکنم️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  7. -
    نوشین تقی پور گفته:
    مدت عضویت: 1949 روز

    به نام خداوند مهربانِ مهربان

    سلام

    حقیقتش امروز از صبح که بیدار شدم، حال خوبی نداشتم. از دیشب دلم گرفته بود و نجواهای ذهنی زیادی داشتم و غمگین بودم ازینکه چرا هنوز با این سن، به استقلال کامل مالی نرسیدم و وابسته و نیازمند انسان هایی هستم که مثل خودم دارای هزاران باور محدود کننده و ترمز هستند. مثل خودم محدود هستند.

    سعی میکردم ازین حال خارج بشم اما خیلی زیاد حال دلم رو خراب کرده بود.. سایت رو طبق روال هر روز باز کردم و این فایل جدید رو که هنوز ندیده بودم باز کردم. درمورد دوره ی جدید و باور احساس لیاقت بود. دوباره اینکه بعد اینهمه مدت هنوز توانایی خرید چیزهایی که دوست دارم رو به راحتی ندارم غمگین شدم و گفتم پس من دارم تو زندگیم چیکار میکنم؟

    چرا انقدر تو وضعیت های نادلخواهم استاک شدم و هنوز که هنوزه خارج نشدم؟

    وقتی که ادم بستر مناسب رو داشته باشه، فکرهای هماهنگ باهاش هم سرازیر میشن. بستر من در اون لحظه، بستر غم و احساس بد بود و پشت سرش به تناسب همین فکرهای بد سرازیر میشدند تا من بیشتر و بیشتر در این احساس بد غرق بشم.

    سعی کردم دوباره کنترل ذهنم رو به دست بگیرم و منطقا به خودم بفهمونم که هروقت در انجام قانون مداومت داشتی نتیجه گرفتی و هربار هم که مثل این بار بعد از چند روز افسار ذهنت از دستت خارج شد و گذاشتی سیل افکار منفی سرازیر شه و ادامه ندادی، دوباره سقوط کردی و به طبع نتایج هم متوقف شده. پس هیچوقت نه کاملا بی نتیجه بودی و نه کاملا نتیجه دار.

    فایل رو باز کردم و نگاه کردم. در حین نگاه کردن گفتم بذار از خدا طلب هدایت و نشونه کنم و با این نیت که با هدایتش ترمزهای اصلی درونم رو پیدا کنم، دکمه نشانه ی امروز رو زدم. نشانه ی امروزم قسمت 49 سفر به دور امریکا بود و گفتم بعد از تمام شدن این فایل میرم میبینمش.

    این فایل جدید تموم شد و مشتاق شدم که کامنت های بچه هارو هم درموردش بخونم. رفتم پایین و دکمه ی کامنت ها با بیشترین امتیاز رو زدم و کامنت اقای رضا احمدی رو شروع کردم به خوندن..

    هرچی پایین تر میرفتم انگار این کامنت کاملا با دغدغه و غم من در اون لحظه هماهنگ و جلوی چشم هام جایگذاری شده بود. دقیقا در مورد احساس لیاقت در مورد دریافت پول و آزادی مالی بدون وابستگی و نیاز به دیگران بود. خوندم و خوندم تا رسیدم به جمله ی “فَٱسۡتَجَبۡنَا لَهُۥ وَنَجَّیۡنَـٰهُ مِنَ ٱلۡغَمّ” و دیگه برام تیر آخر بود..

    همزمان موزیک بی کلام زیبایی هم پلی بود و در اون لحظه ی همنوازی زیبای ساز ملودیکا و گیتار، انقدر حال دلم رقیق شد که اشک هام جاری شد.

    با خودم گفتم: نوشین، این خدا هدایتش رو بر تو واجب کرده و هر لحظه و به طور طبیعی در خلال همون کارهای روزمره ت داره هدایتت میکنه، تو فکر کردی حتما باید بری قسمت خاصی و گزینه ی خاصی رو فشار بدی و نیتت رو واضح قبلش بیان کنی، تا آخر هدایتت کنه و راهی بهت نشون بده؟؟!

    چرا احساس لیاقت نداری که هر لحظه و هر ثانیه بدون تلاش خاصی و کار خاصی اون خودش هدایت و راهنماییت میکنه؟؟

    من هیچ کار خاص و اضافه ای نکردم و طبق روتین هروزم سایت و فایل جدید رو باز کردم و بعد خودش به کامنت ها و کامنت اقا رضای احمدی هدایتم کرد. به همین راحتی و روالی.

    من با نیت پیدا کردن ترمز های اصلیم، دکمه ی نشانه ی امروز رو فشار دادم و خدا توی همین پست الانم، بهم بزرگترین ترمزم رو نشون داد..

    این خودش باز یه نشونه بود که اشتباهم رو بهم گوشزد کنه. که فقط نباید انتظار دریافت هدایت از یک بخش خاص و راه خاص رو داشته باشی.

    من خودم گفتم هرلحظه و از هزاران راه هدایتت میکنم بعد تو فقط هدایت من رو محدود به یک راه و از یک طریق کردی؟

    چرا حرف منو باور نمیکنی و چرا بهم ایمان نداری؟ چرا فکر میکنی اونقدر برام باارزش نیستی که به محض یک ذهن مشغولی، از هزاران راه بهت نشونه برای رفعش بدم؟ چرا انقدر از رحمت و کمک من ناامیدی که انقدر دلت میگیره؟ چرا اصلا بهم باور نداری که من میتونم ناراحتی هات رو رفع کنم و بهتم میگم که باید چیکار کنی؟ چرا اصلا میذاری ناراحت و غمگین باشی وقتی من انقدر حواسم بهت هست؟ از چی غمگین میشی وقتی من هستم؟ چرا به من باور نداری و چرا باور نمیکنی که من میتونم کمکت کنم؟ میدونی وقتی غمگین و از رحمت من ناامید میشی من هزاران برابر غمگین میشم که چرا این بنده به من و خودش باور نداره؟ چرا منو دست کم میگیره؟ چرا خودشو دست کم میگیره؟ چرا فکر میکنه کم کسیه؟ چرا هرکاری براش میکنم، یه ذره هم منو باور نمیکنه؟ چرا وقتی منو داره، بازم فکر میکنه از رسیدن به خواسته هاش ناتوانه؟ چرا باور نمیکنه که از همون بدو تولد لیاقت تمام نعمت های این جهان رو داشته؟ چرا حتی برای شنیدن صدای من، احساس لیاقت نمیکنه؟

    آره دوست های عزیزم، اتفاقا همین دیشب در حال مناجات با خدا بودم و میگفتم: لطفا بذار صدای تورو بیشتر و بهتر بشنوم. کمکم کن از میون هزاران نجوای ذهنی صدای تورو تشخیص بدم و به خواست تو عمل کنم. خیلی وقت ها هرچی تلاش میکنم صدایی ازت نمیشنوم، خیلی وقت ها به جای راه تو، راه خود محدود و بی اطلاعم رو دنبال میکنم. گوش هام رو شنوا کن به شنیدن صدای تو، گوش هام رو آشنا کن به صدای خودت.

    دیشب به یک نفر که از من توحیدی تر بود حسودیم شده بود و ازش گله داشتم و میگفتم پس چرا اونجوری که با اون حرف میزنی و هدایتش میکنی، با من حرف نمیزنی؟.. چرا اونجوری منو هدایت نمیکنی؟..

    الان دارم فکر میکنم من خودم با احساس عدم لیاقتم گوشامو گرفتم که صداشو نمیشنوم.. نه اینکه اون منو ول کرده و باهام حرف نمیزنه.. من خودم چون توی گوشم چیزی گذاشتم و راه شنواییم رو سد کردم، صداشو نمیشنوم.. وگرنه اون مدام در حال صحبت با منه..

    واقعا باور به دوست داشتنی بودن برای خدا هم، احساس لیاقت میخواد.

    باید درموردش احساس لیاقت کنی و باور داشته باشی که بنده ی دوست داشتنی و عزیز خدا هستی.

    استاد، از بزرگترین ضررهای احساس عدم لیاقت برای ارتباط با خدا، احساس تنهایی عمیقه..

    دارم فکر میکنم فاکتور اصلی برای بی نیازی به آدم های دیگه، همین ارتباط واقعی و مداوم با خدا ئه. یعنی وقتی مداوم با خدا در ارتباط باشی و باور داشته باشی که اون هر لحظه و همه جا باهاته و هدایتت هم میکنه، دیگه به کس دیگه ای خودت رو نیازمند نمیبینی.. دیگه به هیچکس نیاز نداری..

    فکر میکنم علت اینکه من هنوز هم در ابعادی از زندگیم نیازمند و وابسته ی دیگران هستم، همین نداشتن ارتباط عمیق با خدا و نداشتن احساس لیاقت برای باور به اینه که من هم بخشی از اون و اون هدایتگر و کمک کننده ی منه.

    همیشه به این باور داشتم که عدم عزت نفس و عدم احساس لیاقت از بزرگترین ترمزهای ما در دریافت نعمته. روز به روز هم این اصل داره محکم تر و واضح تر میشه برام. فکر میکنم قبل ازینکه در برابر دریافت نعمت ها احساس لیاقت داشته باشیم، مثل دریافت پول و ماشین و خونه و غیره، اول باید در مورد یکی بودن و از جنس خدا بودنمون احساس لیاقت داشته باشیم..

    باور داشته باشم که این بزرگترین نیرو همواره با من و راهنمای منه، عاشق منه و مدام در حال صحبت با من و کمک منه.. باور داشته باشم که این نیرو در وجود من و خود منه.. برای رسیدن بهش و ارتباط باهاش نباید کار خاصی بکنم.. اون همیشه هست. منم که اکثر اوقات نیستم..

    میانِ عاشق و معشوق هیچ حائل نیست

    تو خود حجابِ خودی حافظ از میان برخیز

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای:
  8. -
    عصمت جعفری گفته:
    مدت عضویت: 1748 روز

    سلام و وقت به خیر خدمت شما استاد عباس منش. خانم شایسته و دوستان

    ازتون ممنونم بابت ضبط این فایل عالی و پر از اگاهی

    راستش در بخشی از زندگیم در حیطه روابط به یه چالش خورده بودم و از خدا خواستم بهم کمک کنه که چیکار کنم. وقتی اومدم سایت قرار بود بزنم روی نشانه امروز من ولی دلم بهم گفت که همین فایل رو گوش بدم.. گوش دادم و نوشتم مواردی رو که درونم حسش میکردم و الان با یه عالمه فکت و اطلاعات درمورد خودم رو به رو شدم که نمیدونم باید باهاشون چیکار کنم..

    فهمیدم مشکلی تو روابطم داشتم چیزایی بود که بهش اشاره کردید. چقدر ناخوداگاه باج دادم تا طرف منو بخواد و ولم نکنه، طردم نکنه و اتفاقا طردم کرد..یعنی واقعا حرفاتونو وقتی با واقعیت تطبیق میدادم میدیدم حقیقته. باید به احساس خود هنگام انجام یه عمل توجه کرد. واقعا احساسات ما راهنمای درونی ما هستن تا متوجه بشیم ک کاریو از رو عشق انجام میدیم یا ترس ؟

    حالا که به گذشتم نگاه میکنم و بهش فکر میکنم میبینم خیلی کارارو انجام دادم، خیلی باج دادم تا فقط به طرفم ثابت کنم دوسش دارم و برام ارزشمنده تا از دستش ندم. این کارارو کردم تا طرفم حالش خوب باشه و بازم بتونه بهم اون احساس ارزشمندی که نداشتم و میخواستم بهم بده رو بده. ولی من از درون احساس ارزشمندی نداشتم و جهان با شرایط و اتفاقات و همون فرد فرکانس ارسالی منو بهم برگردوند و ثابت کرد تو ادم بی ارزشی هستی و بازم احساس قربانی بودن و بی ارزشی بر من فائق شد.

    نخواستم توجه طرف رو، اون ابراز احساسات و دوست داشتناش رو از دست بدم پس سعی میکردم تا جایی که ممکن هست همراهش باشم و نه نیارم. حتی اگه خودم نمیخواستم..

    اون نگاه کمبود رو دارم که ممکنه وقتی پیش طرفم نباشم از عشق بینمون کم بشه و سعی میکنم برنامه بریزم باهاش باشم و تهش حس نگرانی دارم. واقعا چقدر این فایل اگاهی بخشه و منو بیدار کرده نسبت به اعمالم و احساساتم..

    من از درون احساس ارزشمندی نداشتم و طرفم با رفتاراش و نگاهش به من این حس ارزشمند بودن رو میداد. پس برای اینکه دوباره کسبش کنم باج دادم، نیازهای خودم رو فراموش کردم و از خودم گذشتم و نشون دادم به خدا که من لیاقت ندارم و خدا هم همین احساس رو مثل آینه به من برگردوند. دقیقا چیزی که میگید..خورد میشی وقتی میبینی از همون طرفی که انقدر بهش سرویس دادی ضربه محکم خوردی و پشتت خالی شده. اما بعد چند وقت سعی کردم از مقصر دونستن عوامل بیرونی برگردم به خودم و فکر کنم کجا اشتباه رفتم و الان با این فایل دارم میفهمم که احساس بی ارزشی داشتم و خودم باعث این مشکلاتم شدم…و همینکه هوشیار شدم خیلی خوبه. از خدا تشکر میکنم که بازم بهم نشون داد هیچ وقت تنهام نمیذاره و درست موقعی که به هدایت نیاز دارم و ازش میخوام جوابم رو میده.

    ترس از دست دادن رو داری و چون نمیخوای از دستش بدی به بهونه های مختلف براش هدیه میگیری و فکر میکنی عاشقی ولی وقتی با خودت بدون رودروایسی رو به رو میشی میبینی نه بابا تو اونقدرا عاشق نیستی تو میترسی، خلأ داری و طرف رو برای پر کردن خلأهات میخوای…برای ارضای نیاز هات میخوای نیاز هایی که از حد معمول فراتر رفته و تبدیل به خلأ شده.

    واقعا حرفتونو باید با اب طلا نوشت..احساس بی لیاقتی با تلاش فیزیکی حل نمیشه که هیچ بدترم میشه. چون تو توقع داری طرفت یکم از این لطف هارو جبران کنه و نمیکنه و تو خالی تر میشی.این احساس باید از درون بهبود پیدا کنه.

    اینکه تو دوست داری بوسیده بشی، بغل بشی چون فکر میکنی و میترسی که نکنه طرف منو نخواد که دیگه این کارارو نمیکنه..

    واقعا ممنونم از خدا بابت سریع الاجابه بودنش و شما بابت ضبط این فایل بی نظیر

    از خدا میخوام هوشیارم کنه و کمکم کنه از این اگاهی ها در عمل بهره ببرم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
    • -
      اسما گفته:
      مدت عضویت: 1997 روز

      سلام عصمت عزیز

      چقدر با گفتن حرفات خودم رو دیدم و خلاهام رو و انگار من رو داشتی وصف میکردی در رابطه ،کامل برام یادآوری شد ک من هم همین عمل و رفتارهارو داشتم و نتیجه هم برای همه یکسان بوده هرکسی این رفتارها رو داشته هر کسی باج داده و احساس ترس داشته نشون داده ک قوانین جهان ثابت و غیرقابل تغییره و از سمت همون آدم طرد شده.‌.

      چقدر این حرفت درست بود و رنگی در درونم بود

      وقتی با خودت بدون رودروایسی رو به رو میشی میبینی نه بابا تو اونقدرا عاشق نیستی تو میترسی، خلأ داری و طرف رو برای پر کردن خلأهات میخوای…برای ارضای نیاز هات میخوای نیاز هایی که از حد معمول فراتر رفته و تبدیل به خلأ شده.

      دمت گرم .از خداوند راه و روش درست زندگی کردن رو برای هممون میخوام.و از همه مهم تر احساس لیاقت رو .

      ممنون بابت ب اشتراک گذاشتن آگاهی های قشنگت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    نگین نوروزی گفته:
    مدت عضویت: 818 روز

    بنام خداوند بخشنده

    سلام استاد عزیز امیدوارم که حالتون عالی باشه

    استاد خیلی ممنونم خیلی سپاسگذارم بابت توضیحاتی که دادین

    استاد وقتی تولید دوره احساس لیاقت رو مطرح کردین خیلی خیلی خوشحال شدم خداروشکر کردم چون میدونستم دوره ای هست که همه جنبه های زندگیم وابسته به اونه یعنی ما بیاییم روی این دوره با جدیت کار کنیم بعد بریم بقیه دوره هارو کار کنیم نتایجمون باورنکردنی میشه.

    استاد اگر من نگین قبل بودم نمیتونستم بیام حتی کامنت بزارم برای این فایل که بقیه نفهمن من تو این موضوع ضعف دارم اما الان نه اونطور نیستم مثال هاییکه زدین اکثرش در مورد من بود من با باور ها و کار های اشتباهم خیلی اذیت شدم و باعث و بانیش خودم بودم و ضعف هام

    اما الان خب یک مقدار تغییر کردم اما اون یک مقدار هیچ هست در روبه رو با ضعف هایی که دارم

    من دفتر هدف گذاری کوتاه مدت دارم و هدف های کوتاه مدت رومینویسم و هدف هایی که تو این یک هفته نوشتم تهیه دوره عشق و مودت و دوره احساس لیاقت هست البته الان هزینه تهیه دوره هارو ندارم و روی فایل های معرفی دارم کار میکنم و از خداوند هدایت خواستم که در زمان و مکان مناسب این دوره هارو تهیه بکنم و میدونم مثل دوره سلامتی که هدایتم کرد و تهیه کردم بازم هدایتم میکنه.

    با همسرم داشتیم فایل رو گوش میدادیم البته همسرم خیلی خیلی جلوتر هست تو این زمینه از من اما من خیلی ضعف دارم و باهم صحبت میکردیم و تو مثالا میزدیم مکث و در مورد اون مثالایی که می اوردین به خودمون یاد اوری میکردیم البته اکثر مثالا مربوط به من بود و ضعف هام، حالا اگ قبلا بود ناراحت میشدم و یا ضعف هام رو قبول نمیکردم، اما الان به خودم افتخار میکنم که ضعف هام رو قبول میکنم و فقط قبول کردن نیست و تعهد میدم به خودم که رو خودم ثرمایه گذاری کنم و بها پرداخت کنم برای تغیر و رشد خودم و خیلی خوشحالم که این فایل رو شنیدم چون تو مدار و مسیرش بودم و هستم و از خداوند هدایت میخوام.

    تو مثالا گرفتن دست همسرم بود مثلا با همسرم که الان داشتیم صحبت میکردیم گفت من وقتی دستام ازاد باشن راحتتر میتونم راه برم و لذت ببرم اما اون موقع ها من فکر میکردم دوسم نداره و دلیلش دور شدن از منه

    یا اینکه همیشه جمله دوست دارم رو به من بگه

    و خیلی مثالای دیگ و تقریبا مثالاتون منرو شامل میشه اما خیلی خوشحالم که میخام تغیر کنم و وقتی فکر میکنم چقدررر با ضعف ها و اشتباهاتم خودم رو از زندگی کردن محروم کردم و درگیر چرت و پرت ها بودم چقدر میتونستم اون مواقع لذت ببرم از زندگی.

    و این جملتون که وقتی ما تصمیم به تغییر میگیریم جهان هستی هدایتمون میکنه وداره اتفاق میفته و من تصمیم گرفتم و فایل معرفی اومد رو سایت و انشالله به زودی دوره رو با هدایت خداوند تهیه میکنم.

    استاد بازم سپاسگذارتونم بابت توضیحاتتون بی صبرانه منتظر بخش های بعدی معرفی دوره احساس لیاقت هستم

    در پناه الله.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  10. -
    ابراهیم ربانی گفته:
    مدت عضویت: 1540 روز

    به نام خداوند یکتا

    سلام به همه عزیزان و استاد گرامی

    باز هم فایل جذاب و آگاهی بخش استاد که واقعا هر چی می‌شنوم سیر نمیشم چقدر استاد خوب درس ها رو یاد گرفته و دلیل نتایج هم همین میتونه باشه که با یادگیری ک عمل به این آموزه ها این نتایج مالی و سلامتی و آرامش رو الان دارن تجربه می‌کنند.

    من هم با تلاش برای یادگیری درس ها و قوانین الهی طوری تجربه میکنم اتفاقات خوب رو که نتایجش هم میاد.

    الان خیلی خوشحالم که این فایل رو شنیدم و آرامش و لذت میبرم که این عشق رو دارم از خداوند و طبیعت و بنده هاش جذب میکنم.

    خدایا بینهایت سپاسگزارم و استاد خدا بهش سلامتی بده و ممنونم از این انرژی بی پایان.

    خدایا صد هزاران مرتبه شکرت.

    خدانگهدارتون باشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: