علائم احساس عدم لیاقت | قسمت 1 - صفحه 25

487 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    کبری مشتاقی گفته:
    مدت عضویت: 922 روز

    به نام خدای بخشنده و مهربانم ایاک نعبد وایاک نستعین

    خدایا تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری می‌جویم

    خدایا من لایق درآمد بالا هستم

    خدایا من لایق مشتریهای خوب و پولدار هستم

    خدایا من لایق بهترینها هستم تو کمکم کن تا مانع ها رو بردارم ترمزها رو بشناسم و بردارم

    سلام به استاد عزیزم و مریم جانم

    بهترین فایل بود مثل فایلهای دیگه با ارزش و پر مفهموم

    احساس عدم لیاقت

    اگر بخواهیم ارزش برای خودمون قائل بشیم و خودمون رو دوست داشته باشیم و نیاز به تایید دیگران نداشته باشیم باید فقط و فقط روی خودمون کار کنیم و بیاییم یکی یکی ترمزها رو برطرف کنیم خیلی بیشتر از اینها باید تمرکز کنیم روی فایلها سرسری رد نشیم فقط با گوش دادن نباشه تمرین حل کنیم و الگو برداری کنیم وعملی کنیم بعد نتایج میاد

    خدایا به من قدرت بده تا بتونم ترمزها رو پیدا کنم و رشد کنم و به خواسته هام برسم باورهای قدرتمند کننده بسازم

    استاد عزیزم منم قبلا تایید دیگران رو دوست داشتم میخواستم کاری برای کسی بکنم که اون بگه چقدر شما خوبین اما چند درصدش برای رضای خدا بود

    خلاصه خودمو هلاک میکردم تا مردم رو راضی کنم اما الان شکر خدا آگاه شدم از این نظر عالی شدم و نیاز به تایید دیگران ندارم اصلا کاری به کسی ندارم و اینارو استادم از آموزهای شما یاد گرفتم

    اما یه چیزی ذهن منو مشغول کرده از نظر مالی اون اندازه ای که خودم میخواهم رشد نکردم نتونستم ترمز رو پیدا کنم

    خدایا از تو میخواهم یه نشونه ای به من بده تا ترمزها از نظر مالی پیدا کنم و رفع کنم

    استاد ممنونتم سپاسگزارتم ای بنده محبوب خدا

    من خودمو خیلی دوست دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  2. -
    رهاخانم گفته:
    مدت عضویت: 2173 روز

    به نام خدا

    .

    سلام

    .

    من همیشه به دنبال کنترل کردن دیگران هستم

    اوایل که نمی دونستم همیشه به صورت حضوری دنبال این بودم که بقیه چیکار می کنند

    ولی الان بصورت ذهنی داشتم این کار را می کردم

    اوایل همسرم را همیشه زیر نظر داشتم که چیکار می کنه و همیشه ازش سوال می کردم بعد خیلی کمترش کردم و بعد در مورد دیگران این موضوع داره تکرار میشه

    مثلا مادر شوهرم رفته مسافرت پایم داره ذهنم میگه بهشون زنگ بزن ببین کجا هستند چی خورده اند

    رفعش : اصلا به من چه . به من مربوط نیست . اگر می خواهم رشد کنم اگر می خواهم پیشرفت کنم بدنبال کشف خودم باشم بدنبال علایق خودم باشم

    مثلا برادرم به تازگی می خواهد داماد شود مدام دارم بهشون پیام می دهم کجایی ؟ چی خریدی ؟ و ته ذهنمم این هست که من باید بدونم . اگر دیگران ازم سوال کردند که من نمی دونم و نمی توانم جواب شون را بدهم چه فکرهایی که در مورد من خواهند کرد

    حالا رفعش : هر فکری که دوست دارند بکنند . چیزی که به من مربوط نمیشه چرا دخالت کنم . البته این را هم بگم که خانواده ام و برادرم هم اصلا دوست ندارند کسی بدونه ولی من مدام ازشون سوال و جواب می کنم

    این طوری خودمو از مدار دورتر می کنم

    مدام می خواهم بدونم بقیه الان چه می کنند ؟ چی خریده اند ؟ از کجا خریده اند ؟

    یا اینکه بقیه از من بهتر نباشند یه دفعه !!!؟؟؟؟

    رفعش ؛ می خواهم بهتر باشند . می خواهد بالاتر باشند . من خودمو باید ببینم من شخص خودمو باید ببینم من الان اینم با این ویژگی‌ها با این موفقیت ها . زندگی دیگران زندگی شخصی دیگران که به من مربوط نیست

    من دوره عزت نفس را خیلی کار کردم و خدا را شکر نتایجم خوب بوده ولی باز هم از خداوند هدایت خواستم و پیشرفت و خداوند من را به آگاهی های این صفحات هدایت کرد خدایا ممنونم خدایا عاشقتم عزیزمی

    خدایا شکرت برای هدایت های لحظه به لحظه تو به من

    خدایا شکرت اول که این فایل را گوش کردم در حد خودم می فهمیدم ولی الان خیلی بهتر درک کردم

    .

    ما یه تعداد فامیل داریم که خیلی با هم هماهنگ هستند و خیلی با هم خوب هستند ولی من بجای تحسین کردن اونها همیشه می گفتم ببین چقدر با هم همدار هستند و خوب هستند و این باعث می‌شد که من خودم ضربه بخورم و روزبروز از آدمها دور و دورتر شوم ولی جای تأسف نداره دیگه من خالق هستم و دارم روی خودم کار می کنم و باید تحسین کنم باید تایید شون کنم تا جهان هم روی خوش و هپبش را نه فقط برای روزهای محدود برای همیشه به من نشان بده

    خدایا کمک کن

    من با توکل بر الله به این صفحه هدایت شدم

    الهی به امید تو

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  3. -
    صدف صادقی گفته:
    مدت عضویت: 643 روز

    بنام خدای فراوانی ها

    سلام به همه دوستان عزیزم

    این فایل رو که گوش‌ دادم متوجه شدم چقد تغییر کردم

    چقد در گذشته سنم کمتربود انقد ارزشمندیم وابسته به همه چیز بود جز چیزی که به صورت فابریک باید در درونم می بود

    یعنی نداشتم و ساختم ….

    یعنی یک سری اتفاقات ممکن بود از نظر درونی و‌احساسی من رو به قعر دره ببره

    واقعا می تونست یک آن همه وجود هویت و احساسم رو از صد به صفر میرسوند

    نمی دونستم اسمش چیه …..!

    فقط می دونستم یه چیزیه که اگه نباشه یا تغذیه نشه من احساس نابودی دارم ……

    مخصوصا نسبت به پسری که دوسش داشتم

    یا یک سری اتفاقات

    مثلا اگر بیرون میرفتم و احساس میکردم به اندازه قبلا توجه جلب نکردم یا پسری جذبم نشده

    میومدم خونه و کلی ذهنم درگیر می‌شد

    چون آرایشم فلان و لباسم فلان

    ‌و چون ما برای ادامه زندگی به این احساس ارزشمندی نیاز داریم کل زندگیم داشتم بر اساس این میرفتم جلو تا کاری منم بیتشر توجه بگیرم تا بیتشر احساس ارزش کنم

    حالا تایید به خصوص از نظر جنس مخالف

    یعنی این توجه و تایید می تونست من ‌و از صفر به صد و یا از صد به صفر برسونه

    خب این شرک بود

    الان خدا رو شکر احساس میکنم این تو‌ درونم ساخته شده مثل یک دیوار محکم یا ستون محکم

    و من براحتی ‌یا با اون‌ شدت از توجه های بیرونی احساس ارزشمندیم جابجا نمیشه

    اگر با من درست برخورد نمی شد اولین چیز ی که زیر سوال میبردم ارزشمندیم بود

    اگر عشق بهم داده نمیشد یا کسی با من کمی تند برخورد می‌کرد بازم نشونه می گرفتم احساس ارزشمندیم رو

    دوست داشتم تو هر جمعی هر جایی کانون توجه باشم و همه ازم تعریف کنن

    به هر حال انسان یک سری نیاز هایی داره ولی تو‌وجود‌من‌انقد شدید بود که من در به در دنبالش می گشتم

    در حالی که خدا می خواست از من که اون رو تو درون خودم جست و جو‌کنم

    احساس زندانی بودن داشتم ….

    نیاز به تایید که از بی لیاقتی سرچشمه میگیره به آدم احساس خفگی و بی هویتی میده

    همش احساس میکنی یه چیز ی کم داری

    بخدا نمی تونستم روی درسم کارم و …. تمرکز طولانی کنم

    یک‌ هو حالم‌بد می‌شد ‌من می دونستم به یه چیزی. از بیرون مثل دارو‌نیاز دارم

    خدا رو شکر الان وقتی حالم بد میشه سعی میکنم ار نظر درونی خودم رو چک و تغذیه کنم

    تا اینکه با شتاب و حال بد بگردم از بیرون تایید بگیرم

    خدا رو شکر میکنم با اینکه سنم رفت بالاتر ولی ازدواج نکردم

    چون‌مطمئنا با اون خلا بزرگ یک‌اتفاق بدی تو رابطه می افتاد

    خدایا خودت کمک‌کن هم‌نسبت به خودم‌و‌هم دیگران به خودی خود احساس ارزشمندی و‌لیاقت داشته باشم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  4. -
    مریم احدی گفته:
    مدت عضویت: 1019 روز

    بنام خدا

    باور احساس لیاقت

    سلام استاد عزیزم

    موضوع خیلی خوب وقابل تاملیه این بحث عدم احساس لیاقت

    افکاری که به مااحساس بدی میده ازجنس همون اتفاق رووارد زندگی میکنیم

    خب اگه بیام به این مساله تمرکز کنم که حس خوب تمام ماجراست دنبال چیزهایی میرم که بهم حس خوب بده

    خب حالا یه لیست تهیه میکنم از کارها واتفاق هایی که حالمو بهتر میکنه بعد شروع میکنم به انجامش ولی ذهنم مقاومت میکنه وکارش اینه بیاد با نجواها نزاره من حالم خوب بشه

    به نظر من باکنترل ذهن فقط میشه به حس خوب رسید

    اینکه اون لحظه که توش هستی بهترین لحظه ست وباید همون لحظه زندگی کرد

    حس خوب الان رو که هدیه ست رو باهیچی عوض نکنم کافیه اون لحظه رو بدون ترس از دست دادن ووابستگی فقط بپذیرم اون لحظه من فرکانسی رو به جهان میدم که جهان به اون واکنش نشون میده این قانون بدون تغییر زندگیه

    خب همین فرمول ساده راز خوشبختیه

    ولی تعداد کمی قادرند این جوری فکر وعمل کنن وقتی میام فکر میکنم که توی طول سال چه روزهای خوبی بوده که من انقدر ذهنم درگیر بود یا حس نکردم یا لذت نبردم وبعد باچند تااتفاق ناخواسته رفتم تو فاز منفی وبعد نتیجه گیری کردم که چقدر بدآوردم

    امروز واین لحظه بهترین اتفاق زندگی منه

    من بابتش خداروشکر میکنم ومیدونم امروز خدا منو به هرچیزی بخام میرسونه

    خدایا شکرت برای باورهای خوب وقوی که دارم

    من درسلامتی وصلح باجهان هستی و خودم هستم

    باتمرین ستاره قطبی با دیدن فایل های زندگی دربهشت وکنترل ذهنم این سه ابزار بسیار قوی به هرچی میخام میرسم

    استاد ازت ممنونم بابت این فایل که توش پراز نشانه بود که بیشتر خودمو دوست داشته باشم

    برای خودم ارزش قائلم وسعی میکنم احساس بی لیاقتی رو با حس خوب من ارزشمندم عوض کنم واینجوری جهان رو جای بهتری برای زندگی کنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  5. -
    لیلا جعفری گفته:
    مدت عضویت: 397 روز

    سلام امیدوارم حالتون عالی باشه

    ،من خدا رو هزاران بار شاکرم که با آقای عباس منش و قانون های خداوند آشنا شدم ،من فکر میکنم هیچ کس بی دلیل اینجا نیومد ه و خواست خدابوده ،

    در این دنیا هیچ اتفاقی ،اتفاقی اتفاق نمی افته.

    خدایا شکرت

    خدایا شکرت

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  6. -
    رهاخانم گفته:
    مدت عضویت: 2173 روز

    به نام خدا

    سلام و درود

    خدا را بی نهایت سپاسگزارم

    ….

    چقدر این سلسله فایل ها عالیه

    خدا را بی نهایت سپاسگزارم

    …‌…..

    مثال های در مورد خودم :::

    همیشه وقتی میرفتم حمام موهام را خشک نمی کردم میگفتم خودش خشک می‌شود اما الان بلند شدم و شونه زیبایی را داشتم برداشتم با سشوار موهام را کامل خشک کردم. مرتب کردم . صاف کردم با لذت و حالم خوب شد خدا را بی نهایت سپاسگزارم

    شامپوی خوب و برندی را خریده بودم یه موقع هایی می زدم رفتم حمام و خوب و کامل موهام را باهاش شستم و تمیز و مرتب کردم خدا را بی نهایت سپاسگزارم

    از حمام که بیرون اومدم دخترم گفت عافیت باشه گفتم ممنون و حالم خوب شد چون این اولین نتیجه ی لایق بودن خودم بود خدا را بی نهایت سپاسگزارم

    حالا که دقت می کنم خیلی وسایل و لوازم دارم که بسیار عالی هستند و باید از اونها به خوبی استفاده کنم چرا استفاده نمی کنم ؟؟؟ اولین نکته اینکه فکر می کنم اگر تموم شود چیکار خواهم کرد .‌ جواب هیچی دوباره می خرم . اون خدایی که به من لطف کرده دوباره به من عطا می کنه . اصلا امر من نبود توجه کنم ازم گرفته میشه . اصلا امر به این توجه کنم که ازش استفاده نکنم چون تموم میشه و من دیگه ندارم باز هم داده نمی،شود

    ولی اگر ازش استفاده کنم

    خوب استفاده کنم

    ازش خوب نگهداری کنم

    به کمی و کمبودش توجه نکنم

    به اینکه اگر از دستش بدهم . اگر تموم شود . مثلا برای وسیله ی برقی آجر بسوزد .. جواب : دوباره عطا میشود

    اصلا ذهنیت را از این چرت و پرتی ها باید بردارم

    باید به فراوانی و زیادی توجه کنم

    به خوبی هایی که این وسیله . این شامپو . این برند . دارد توجه کنم

    خدا را بی نهایت سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      سپیده گفته:
      مدت عضویت: 1388 روز

      رها عزیزم سلام.

      چ جالب هست این دنیا و قوانینش…

      صحبت های شما در مورد اینکه گفتین یه چیزی رو استفاده نمیکنید برای ترس از تموم شدنش یاد خودم افتادم..

      من دیروز به خودم اومدم و دیدم یه وسیله که برای راحتی خودم خریدم دیدم اصلا بازش نکردم که استفاده اش کنم در حالی که قبلا همیشه ازش استفاده می‌کردم و چقدر راحت بودم بعد به خودم اومدم و دیدم که من این وسیله رو چرا استفاده نمیکنم و اصلا بهش دست مردم نزدم فهمیدم به خاطر باور کمبود که اگه تموم بشه چی و جایی لازمش داشته باشم و نداشته باشمش چی؟؟

      جواب رو خدا از طریق شما به من داد که عزیزم نگران نباش دوباره عطا می‌شود تمرکزت رو از روی کمبود و نبودش بردار و بزار روی حس داشتنش… بابا تو همین الان داریش نگران این هستی که اگه دیگه نداشته باشمش چی؟؟؟خب دوباره میخری!!! خدای که امروز تو خدای فرردا تو هم هست…

      خدای که دیروز بهت بخشیده، امروز بخشیده فردا و فردا هاش هم میتونه بهت ببخشه به شرط ایمان به رزاق بودنش ایمان به فراوان بودنش…

      و اینکه یه دلیل دیگه استفاده نکردم از اون وسایله ریشه تو احساس عدم لیاقتی بود ک در وجودم دارم…

      همیشه دیدم که مادر های خونه خانوم های خونه از خودشون زدن تا به بقیه اعضای خانواده و مهمون ها برسه و دیدم ک منم ناخودآگاه دارم این باور رو توی رفتار هام نشون میدم و از این به بعد هر وسیله ای رو با احساس لیاقت استفاده میکنم که من لایق اسایش هستم من لایق امکانات عالی هستم من باید به شکرانه داشتن همین وسایل و امکانات ازشون استفاده کنم و به حس خوب آسایش و راحتی برسم تا از جنس همین حس خوب رو در زندگیم دعوت کنم…

      من چند روزه تعهد دارم ک تمرکز کنم روی باور لیاقت هم و خدا داره راه رو نشونم میده و بهم گفت سپیده این حرکتت برای همین عدم لیاقتت هست قدم اول اینو درستش کن تا قدم های بعدی رو بهت بگم و تا نتیجه همین حرکتت رو ببینی تا ایمانت به ادامه راه قوی تر بشه….

      خدای مهربون و هدایتگرم مچکرم از تو که روزی به قلب رهای عزیز الهام کردی تا بیاد و حرف های ارزشمندش رو در این محیط ارزشمند ثبت کنه تا امروز به من این نوشته ها رو نشون بدی و بگی داری در مسیر درست قدم برمیداری…

      رهای مهربونم ازت ممنونم ک دستی از دستان خدا برای هدایت من شدی..

      برات بهترین ها رو از خدای بزرگم میخوام….

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  7. -
    فاطمه محسنی گفته:
    مدت عضویت: 476 روز

    به نام خداوند زیبای هدایتگرم به نام خداوندی که عاشقانه دوستم داره و تمام کارهارو برام انجام میده و تک تک خواسته هامو اجابت میکنه …

    من اومدم تا یک رد پای دیگه بزارم برای فاطمه ای که بعد ها این کامنتو میخونه و متوجه پیشرفتش میشه .. برای فاطمه ای که قول داده تا ابد توی همین مسیر بمونه و دنبال بهبود مستمر باشه …

    من این فایلو گوش دادم و نصف بیشتر کامنتارو خوندم .. چقدر دوستان کامنت های زیباو ارزشمند نوشتند از همه دوستان گرانقدرم سپاسگزارم ….

    من اول نکته های این فایلو نوشتم و میخوام روانمو خودشکافی کنم …

    از نشانه های عدم حس لیاقت :

    احساس نیاز به هرچیز بیرونی برای گرفتن حال خوب از جمله تایید توجه تحسین …

    وقتی به درونم سفر میکنم میبینم که بله من دختری هستم که شدیدا محتاج توجه و تایید دیگرانم ..

    مثلا من با خالم یا مامانم صحبت میکنم اون اگه حرفمو تایید کنه که خوبه خوشحالم اگه نکنه حس بد میگیره منو که حرف چرتی زدم

    وقتی که من توی خانواده با خواهرم مقایسه شدم و اون اخلاقش با من فرق داره من ارومم و اون بیشتر بروز میده همه چیزو و مادرم وقتی که اونو تایید میکنه من شدیدا حس بی ارزشی و ناکافی بودن میکنم

    وقتی که من توی رابطه عاطفی بودم و شدیدا نیاز داشتم به محبتش توجهش زنگش پیامش و اخرش همین بی لیاقتی باعث شد که بی لیاقتیو جهان ثابت کنه و اون طرف بزاره بره

    من هر کاری میکردم تا توجه اونو جلب کنم شده با تهدید بهش میگفتم من میرم من دیگه نمیخوام

    صبح و شب همش قربون صدقش میرفتم تا اونم قربون صدقم بره …

    نکته دوم که استاد گفتن هدیه دادن و هدیه گرفتن

    من هدیه میگیرم تو رابطه انگار حس لیاقتم زیاد میشه و میام سریع به خواهرم نشون میدم میدونین چرا ؟ ریشه هارو پیدا کردم چون من جای دیگه ازون کمتر دیده میشم در نگاه خانواده …

    بعدش میام انگار پز هدیه رو بدم بگم نگاه کنین من ارزشمندم برام هدیه میارن

    من وقتی توی رابطه بودم اگه اون حالش بد میشد منم مینشستم گریه میکردم منم مینشستم غصه میخوردم سعی میکردم حالشو خوب کنم

    و به این موضوع افتخار میکردم که اره من شریک روزای سختم هستم من دلسوز و حامی و … هستم .

    به شدت به لمس فیزیکی احتیاج داشتن.

    من توی این موردم ضعف دارم لمس فیزیکی یعنی کسی منو دوست داره و برام ارزش قائله مثلا منو بغل کنه مثلا سرمو بزارم روی شونش

    من همیشه توی رابطه سرمو میزارم روی شونه طرف

    میدونین چرا ؟؟؟ چونکه حس میکنم این ادم حامی حمایتگر مرد منه کنار منه و این حسارو ازون ادم میگیرم … و حالم خوب میشه مثه مواد مخدر در لحظه ارومم میکنه ولی وای از داستانی که پشتشه

    من از بچگی محبت مردانه نداشتم من پدرم اغوش پدرانه نداشت برامون به خاطر همین شدیدا روی محبت و حمایت مردانه ضعف دارم

    من شدیدا علاقه دارم توی جمع بدرخشم با حرف زدن با هرکاری به هرنحوی .

    من همیشه اینجوریم که اگه توی جمع من سر باشم که خیلی خوبه و حالم خوبه به محض اینکه یکی میاد از من بهتر و اون جمعو دست میگیره شدیدا بی ارزشی میگیره منو و کاملا منزوی میشم ..

    من همیشه توی مدرسه هم که بودم من همیشه شاگرد زرنگی بودم . ولی وقتی یکی از من بهتر بود من ساکت میشدم ولی اگه اون نبود دلیر میشدم

    خداروشکر کامنت های دوستان خیلی کمکم کرد

    متشکرم و براتون ارزوی بهترینارو دارم

    اونجایی که دوست عزیزم در مورد ناکافی بودن صحبت کرد

    من هم درون خودم دیدم و دیدم که من همه چیز دارم ولی حس خوشبختی ندارم حس ناکافی بودن دارم انگار یک کمال گرایی هم درون من هست که بهم میگه

    فاطمه

    فلان چیزو باید برسی

    فلان چیزو نداری

    کی میخوای دوره رو بخری

    باید همه فایلارو گوش کنی

    فلان رابطه رو نداری

    و تو ناکافی هستی

    در حالی که این اگاهی اومده سراغم کع من هر لحظه در زندگی خودم کافی هستم و این مسیر بی انتهاست و هر بار بهتر و بهتر میشه

    اگاهی بعدی که بهم الهام شده در مورد مقایسه کردن خودم و خواهرم و دیگران

    به خودم میگم

    هر انسانی یک دنیایی داره به تنهایی و خودش دنیای خودشو خلق میکنه خواهر من دنیای خودشو خلق میکنه منم دنیای خودمو خلق میکنم

    هیچ انسانی هیچ تاثیری توی دنیای من نداره

    و خداوند دنیای منو با من به زیباترین نحو میسازه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  8. -
    زهرا آقایی گفته:
    مدت عضویت: 451 روز

    بنام خدا

    باسلام خدمت استاد عزیزم و مریم جونم

    دومین باره که به خودم جرات دادم بیام و بنویسم و خیلی خوشحالم که پا روی ترسام میزارم

    این فایل هم مثل فایل های دیگه عالی هستن امروز که هدایت شدم به این فایل فهمیدم من چقدر احساس کم لیاقتی داشتم و اینکه خودمم اصلا ازش خبر نداشتم و با شنیدن حرفهای استاد متوجه شدم که بابا تو هم لیاقت داری باهات خوب برخورد بشه و به خودت ارزش بده که دیگران هم بهت ارزش بدن و اینکه خودمو خیلی دوست داشته باشم و همینطور که هستم، باشم . نمیخاد تو مهمونی ها خودتو اذیت کنی یا اینکه بگی کی بهتر از منه و تو لحظه از اون مهمونی لذت ببرم و شاد باشم و از این به بعد تمام تلاشمو خواهم کرد.

    مرسی استاد عزیزم ممنون بخاطر این همه محبت و راهنماییتون

    خیلی دوستون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  9. -
    حسین جعفری کیا گفته:
    مدت عضویت: 450 روز

    سلام عرض ادب و احترام خدمت استاد عزیزم جناب آقای سید حسین عباسمنش

    بنام پروردگاری که جان دوباره به من هدیه داد

    با نام الله روز زیبایم رو آغاز میکنم.

    دوره احساس لیاقت بی نهایت کمک زیادی بهم کرد مخصوصا در کسب و کارم

    به لطف الله روز ب روز کارم داره میگیره،مشتری های عالی به سمتم میان

    از روزی که فایل ها رو گوش کردم این جرائت رو پیدا کردم که به جاهای بالای شهر برم و خیلی خوشحالم که روز ب روز نشونه های خداوند داره بیشتر و بیشتر میشه در زندگیم…

    سپاسگزارم از خداوند و استاد عزیزم ، استاد عباسمنش…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  10. -
    عاطفه زارعی گفته:
    مدت عضویت: 833 روز

    به نام خدا که رحمتش بی اندازه است و مهربانیش همیشگیست

    باسلام خدمت استاد عزیزم ‌‌‌و مریم خانم گل و دوستان همفرکانسیم

    برای تهیه این دوره استاد رو خیلی تحسین می کنم چون ریشه همه مشکلات در بی ارزش دونستن خود هست.

    من سال1400 باور احساس لیاقت رو روی خود انجام دادم و تغییرات بی نظیری در زندگیم رخ داده است.

    اصل کلام این باور اینکه انسان اول باید خودش رو دوست داشته باشه تا بتونه دیگران رو دوست داشته باشه

    انسان اول باید بتونه برای خودش ارزش قائل باشه تا برای دیگران ارزش قائل بشه و همینطور دیگران هم براش ارزش قائل باشن

    احساس ارزشمندی باعث میشه شما در فضاهای منفی و جمع های مسموم قرار نگیرید و صد البته به شدت خیلی بیشتر انسانهای عالی تر رو جذب می کنید

    و دوستان ایمان داشته باشید اگر شما خود را لایق انسانی شریف که به خدای خودش نزدیکه بدونید همه چی و همه جا براتون بهشت میشه

    همیشه در پناه حق باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای: