می توانید در بخش نظرات، درباره آگاهی های کلیدی ای بنویسید که از این فایل دریافت کردید. نوشته شما می تواند شامل چنین نکاتی باشد:
- موارد اساسی و نکات کلیدیِ این فایل چیست؟
- کدامیک از این موارد به شما بیشتر کمک کرده است؟
- چه تجربیات آموزنده ای در این باره دارید؟
- برنامهی شخصیِ شما برای اجرای «آن مورد اساسی در عمل» چیست؟
منتظر خواندن نظرات تأثیرگذارتان هستیم
منابع بیشتر درباره محتوای این فایل:
دوره قانون آفرینش بخش 8 | بهره برداری از تضادها
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD571MB38 دقیقه
- فایل صوتی اتفاقات مشابه، اما نتایج متفاوت36MB38 دقیقه
به نام تنها ابر قدرت حاکم بر جهان هستی
کامنت را به انتها رساندم و قلبم گفت ادامه فایل را ببینم
به انتها رسیدم و درخواست شما برای نوشتن تجربیات یکسان ولی نتایج متفاوت
انگار زمان بازگو کردن است.
نمیدانم چقدر خاطرتان هست آخرین کامنتهایم را که پارسال همین زمانها مینوشتم اردیبهشت بود و من در جهت اقدامات الهامی برای خارج شدن از سیکل معیبوبی بودم که با عدم درک و رعایت قوانین الهی در آن گیر کرده بودم.
نشانه ها واضح میگفت باید همان زمان که در زندگی هستی و شرایط خوب است با شجاعت و احساس لیاقت درخواست دریافت مهریه ات را بدهی.
همان تذکر الهی اما آنقدر این موضوع در بین ما غیر قابل عرف است که به خنده و شوخی گرفته میشد و در نهایت به واکنش که طبق قانون هم درست بود چیزی بود که یک عمر به آن کفر میورزیدم و خودم انکارش میکردم
و دوبار از روی ترس و باج دادن مهریه را به همسرم بخشیده بودم تا در ازایش حق طلاق را بگیرم. اما خدا با دوبرابر کردنش و به من برگرداندنش میخواست درسی بزرگ به من بدهد.
آخرین بار بعد از رجوع مجدد به همسرم در دفتر ازدواجم حق بخشش مهریه را از خودم صلب کرده بودم.
اما جهان با مقاومت ها و واکنش هایش میخواست که من تعهدم را نشان بدهم. و ببیند آیا همان نفیسه ترسو و مشرک هست که باز هم قدرت میدهد به انسانها و از ترسش مهریه را میبخشد و همان باور مزخرف مهرم حلال جانم آزاد را که شرک مطلق است را در عمل اجرا میکند. و یا نه توحید را در عمل اجرا میکند و شده تا پای جانش استفامت میورزد و آنوقت دریاها برایش شکافته میشود و با عزت و سربلندی هم حق الهی اش به او داده شده هم حق طلاقش.
هدایت ها آمد و گفت در دل ترس بعدی ات برو و قانونی اقدام کن هرگز فراموش نمیکنم که در دل چه ترسی رفتم ترسی که حتی فکر کردن به آن وقتی میدانستم و برایم واضح شد این قدم بعدیست آن هم در موقعیتی که ما از نظر اجتماعی داشتیم خواب را از چشمانم ربوده بود.
و از همه زیباتر که همزمان شده بود با فایل قدم 5 و چه بسا چیزهایی که از آن کراهت دارید ولی خیر شما در آن است. دلم محکمتر شد که همین است قدم بعدی.
آن کار را انجام دادم با همه ترسهایش پا در دل همه ترسها و مهم بودن نظر بقیه گذاشتم.
در تمام طول آن مدتی که گذشت در حال کنترل ذهن بودم و یک روند سینوسی حتی دلم میخواست فرار کرده و به غاری پناه ببرم اما باید در خانه خودم میماندم تا آخرین لحظه هدایت بعدی همین بود رعایت حدود الهی و تا آخرین لحظه در خانه ماندن. همان که رعایت نکردنش ظلم به خود است. باید این درس را نیز پاس میکردم. منی که تا
تو به توق میخورد چمدان به دست خانه پدری ام بودم. باید یاد میگرفتم رعایت کردن عده را
خداااای من چه قوانینی را برایم باز کردی در سوره طلاقت آخ که چقدر حرف برای گفتن با خانم ها دارم.
همزمان به صورت لیزری روی قانون سلامتی نیز کار میکردم و انگار شجاعت ها از دل همان رعایت قانون سلامتی بر دلم افتاده بود.
در طی یک اقدام عملی در جهت الهاماتم برای رفتن به سر کار از طرف همسرم محدودیت هایی برایم ایجاد شد و حتی تا سر کوچه هم نمیتوانستم بروم آنجا بود که باید کنترل ذهن میکردم یک تضاد آن هم برای منی که در عمل به قانون سلامتی باید در روز پیاده روی میکردم اما گفتم حتما برایم اینگونه بهتر است نگاهی به دور و بر انداخته و به یاد حرفهای شما شروع به پاکسازی خانه کردم چه زیبا مریم نازنینم به من پاکسازی خانه را آموزش داد جزء جزء خانه را پاکسازی کردم.
درها را پاکسازی میکردم و میگفتم محدودیت هایم را پاکسازی میکنم و تازه متوجه شدم چقدر خانه ام نیاز به پاکسازی های دیتیلی دارد.
نشستم و قانون سلامتی را رو نویسی کردم.
در همان اثنا بود که خبری به گوشم رسید که در کل رسانه ها و ایران نیز منتشر شد.
در یک سرقت مسلحانه ربودن پاهای ایشون مورد اصابت گلوله قرار گرفته بود و لندکروز را نیز برده بودن همان که من درخواست توقیفش را به همراه خانه داده بودم.
آن شب منگ بودم نه خوشحال بودم نه ناراحت میدانستم خدا دست به کار شده است.
اما این وسط من را متهم کرده بودند.و من تازه میفهمیدم که چرا خدا به من گفته بود که قانونی اقدام کنم و درخواست توقیف اموال را به ثبت برسانم.
سوره نور بود و آیاتش که دلم را آرام میکرد و مرا در کنترل ذهن و نداشتن حزن از تهمت ها و تهدیدهایشان یاری میکرد.
و به من میگفت که خدا همچون مریم از من دفاع میکند تو فقط سکوت پیشه کن.روزه سکوتی گرفته و در را روی همه بستم و به خدا پناه بردم یاد داستان های شما می افتادم از سرقت ماشینتان از انفجاری که در محل کارتان رخ داد که خدا چطور از شما حفاظت کرد. همه اینها در آن شرایط در گوشم صدا میکرد و صدایتان استادم صدای خدا بود برای یاری ام در آن لحظه ها برای کنترل ذهن.
آنجا بود که حکمت آن الهام را متوجه شدم که اگر من آن اقدام قانونی را انجام نداده بودم این اتهام به من وارد بود که من این سرقت را ترتیب داده ام اما همان حرکت به ظاهر کراهت وار آنجا به من کمک کرد که هیچکس حتی جرأت نکند برای بازپرسی به من نزدیک شود.
و آن لحظه ها من فقط با عبارات تاکیدی و دوری از همه و سکوت سعی میکردم حالم را خوب نگه دارم. آنقدر که حتی نه بیمارستان رفته و نه اجازه دادم ایشون رو منزل من بیارن.
چون مهم حال خوب خودم شده بود استادم من میل به پرستاری کردن را که در عزت نفس به ترمزش رسیده بودم که چرا من افراد بیمار را جذب میکنم قربانی کردم و با وجود همه حرف و نقلها پای حرفم ایستادم و از رفتن به جاهایی که حالم رو بد میکرد در به ظاهر مهمترین شرایط جلوگیری کردم.
حتی دلیل تاخیری که در روند قانونی ایجاد شده بود را نیز درک کردم در آن ماشین مدارکی بود که باید توسط دزدها ربوده میشد تا کسی نتواند انتقال سندی انجام دهد و همان کنترل ذهن من به من کمک کرد که همان تضاد به ظاهر هولناک از نظر بقیه ولی از نظر من خیر،
درهای آزادی و دریافت حقوق الهی ام مثل آب خوردن را برایم باز کند.
و به من ثابت کند حق الهی من به من داده میشود حتی اگر کل جهان بخواهند مانع آن شوند.
شاید باورتان نشود که نتیجه دیگر کنترل ذهن من در مقابل آن تضاد این بود که متوجه شدم مهریه من به جای طلای 18 عیار طلای 24 عیار بود در صورتی که ما توافق ما در طلای 18 عیار بود اما سردفتر به اشتباه نوشته بود 24 عیار و من در تک تک این معجزات دستهای خدا را میدیدم که با هر بار نگه داشتن احساس خوبم در تضادهایی که میتواند هرکسی را از پای درآورد به من میدهد.
و احساس میکنم رسالتی دارم از گفتن رعایت حدود الهی
از رعایت پاک دامنی از اینکه با طلاق به صلح برسیم از اینکه برای حقوق الهی که خدا برای یک زن قرار داده ارزش قائل شویم
استادم خدا درهایی از آگاهی برایم از قرآن باز کرده که هیییییچ کس به آن نرسیده و خدا به پاداش بهایی که به او دادم و از آن موقعیت اجتماعی و همسر و ثروت گذشتم تا در مسیر درک قوانین الهی باشم برایم باز کرد.
خیلی دوست داشتم آگاهی هایم را با شما به اشتراک بگذارم. منتظر دیدنتان و به اشتراک گذاشتن این آگاهی ها هستم.
استادم گفتم که خیلی حرف دارم.
عاااااشقتونم.
چقدر خوب است آزادی در آغوش کشیدنتان موسی من
به نام تنها ابر قدرت حاکم بر جهان هستی
سلام بر همه عزیزانم
سلامی بر بهترین عالم استاد نازنینم
چقدر دلم برایتان تنگ است برای از شما نوشتن برای شما نوشتن.
میدانید که شما همان رسول فرستاده شده و وعده محقق شده خدایم در سوره طلاق هستید؟
همان رسولی که در اوج ظلمات زندگی ام در زندگی ام نازل شدید و با خواندن آیات مبین الهی مرا از ظلمات به نور و آزادی رساندید؟
آیا خودتان میدانستید که صدایتان برایم صدایی الهی بود و با آموزش هایتان با توحیدتان من را در هم کوبیدید و از نو ساختید ؟
دقیقه 14 فایل بود که استاپ کردم انگار دیگر زمان نوشتن بود.
مدتها بود منتظر نشانه ای برای نوشتن بودم. بارها از دوستان عزیزم کامنت هایی دریافت کردم که چرا دیگر نمینویسی اما انگار زمانش نبود انگار الان و این هم زمانی با صحبتهای شما به من فهماند اجازه ندادم دست با قلم شوی تا امروز چون دقیقا موضوع نوشته ام مربوط به همین صحبتهای شماست.
آنجا که گفتید افرادی که بعد از سالها از زندگی همسرشان جدا میشوند میتوانند بگن تجربه خوبی بود چیزهای زیادی یاد گرفتم و….
مطمئن شدم الان زمان نوشتن است
استادم کویر هزار متری زندگی ام را رها کردم. همان کویری که بسیار هم دوستش داشتم و بسیار هم به آن وابستگی داشتم.اما برایم سربی شده بود و مانع رشد و تعالی ام شده بود.
و طبق آموزش های ارزشمندتان در بهترین شرایط شروع به تغییر کردم زمانی که همه میگفتن دیوانه شدی.
در اوج بهترین موقعیت اجتماعی و روابطی ومالی و این بزرگترین بهایی بود که من به خدایم پرداخت کردم.
من آزادی را میخواستم من یک خانواده گرم میخواستم من کاشت برنج را میخواستم و آنجا برایم همچون کویری بود که امکان کاشت برنج آنجا مقدور نبود.
هرگز فراموش نمیکنم این مثالتان چه غوغایی در من ایجاد کرد ، آنقدر به من برخورد که فراموش نمیکنم چطور هر الهامی به من میشد فارغ از نتیجه فارغ از سرزنش ها و تهدید ها به آن عمل میکردم.
استادم نمیدانید در این پروسه چه درسهایی یاد گرفتم چه تجربیاتی کسب کردم در دل چه ترسهایی پا گذاشتم و ابوموسی درونم را له کردم و چقدر معجزات الهی را دیدم.
من نفیسه ای دیگر شدم.
استادم خدا برایم قانون یک کشور را تغییر داد زمانی که همه بلندگوهای شیطان بودن و میخواستند با تهدیدها و نجواهایشان مرا سر جایم بنشانند.
مسیر من از همسرم جدا شده بود اما ترسهایم ،وابستگی ها و شرک هایم من را در آن زندگی نگه داشته بود.
من لازم بود درس باج ندادن ، رعایت حدود الهی و دریافت حقوق الهی ام را در آن زندگی یاد بگیرم.
آنقدر مفصل هست که دوست دارم کتابی بنویسم از قدمهایم برای تک تک خانم هایی که در شرایط من بودند.
خلاصه اش میکنم ، من ثروت و استقلال مالی را دوست داشتم اما همیشه از دریافت حقوق الهی ام در ازدواج فرار میکردم حقوقی که مهمترین بخش رزق الهی یک زن است که با ازدواج به زن همچون شیر مادرش حلال میشود اما اکثر خانم ها از جمله خود من می آمدم به این رزق الهی ام کفر میورزیدم و حالا میخواستم بیوفتم دنبال منبعی دیگر برای کسب درآمد و ثروت آب در کوزه و ما گرد جهان میگردیم و از همه بدتر برای جدا شدن از کسی که با ما هماهنگ نیست مشرکانه ترین کار ممکن که ریشه اش نگرانی از حرف مردم و ترس هست را انجام داده و با بخشیدن مهریه باجی داده و آن زندگی را تمام میکنیم.
وقتی داشتم به شدت روی توحید قرآن کار میکردم خدا آیه ای را برایم در قرآن بلد کرد که به پیامبر می فرماید اگر مهریه زنان را دادید با آنها ازدواج کنید انگار جواب همه چراهای ذهنی ام داده شد.
آری ما وارد یک زندگی میشویم و یک پرونده مالی مهم را باز نگه میداریم و در نهایت چه بسیار چک و لگد ها که به خاطر کفر ورزیدن و عدم رعایت همین یک امر الهی که نمیخوریم.
آن زمان بود که رسیدم به همان جواب سوالم که چرا از لحاظ مالی به استقلال نمیرسم و این بزرگ ترین و مهم ترین درسی بود که در زندگی گرفتم.
از آن پس بود که باید ایمانم را نشان میدادم و در راستای برطرف کردن این پاشنه آشیل و ترمز عمل میکردم.
شاید الان جایش نباشد که زیاد بازش کنم اما فقط میخواهم این را بگویم که وقتی خدا این هدایت ها را برایم فرستاد و ایمان و تعهد مرا دید، سپاه آسمان و زمین را به یاری ام رساند تا قانون یک کشور را عوض کند قانونی که همه میگفتن حق طلاق با مرد است مهریه را زن باید حداقل بخشی را ببخشد و خدا همه این ها را برایم تغییر داد چرا که من نپذیرفتم.
استادم فقط کافی است سری به پیج شخصی ام بزنید که ببینید در این چند ماه چه کسی را میبینید. آن وقت بهتر مشخص میشود که احساس من جز موفقیت و پیروزی چیز دیگری نیست.
آنقدر که همه دوست دارند با من باشند و استادم من را خانم انرژی نام گذاشته و وقتی وارد کلاس میشوم میگوید تو که می آیی با خودت انرژی و شادی وارد کلاس میکنی.
دختری شاد و آزاد و پر انرژی که به آزادی رسیده ودر حال تجربه خود جدیدش هست.
به آزادی حجابم رسیدم که از بچگی آرزویش را داشتم.
خانه نوساز 85 متری دلخواهم را نقد طبق تکاملم در گرمدره خریدم.که در همین دو سه ماه دوبرابر رشد کرده.
بدون اینکه کار فیزیکی انجام دهم از یک منبع که ابتدا فکر میکردم تضادی است ولی با کنترل ذهنم تبدیل شد به یک درآمد غیر فعال دیگر و ماهیانه 18 میلیون پول میسازم.
الان با آیفون 13 خودم برایتان تایپ میکنم که آن را هم برای رعایت قانون تکامل خریدم ولی میتوانستم 14 هم بخرم.
به سراغ پرونده ناتمام زندگی ام معماری رفتم که برای اینکه کلاس هایش مختلط بود اجازه رفتن به آن را نداشتم و الان در خانه عمران مشغول گذراندن دوره های طراحی داخلی هستم.
اراده کنم هرجا دلم بخواهد بدون اینکه لازم باشد به کسی سوال جواب پس بدهم و منع شوم میتوانم بروم.
پدرم طبقه دوم خانه اش که کاملا مستقل است را با عشق در اختیارم قرار داده که میتوانم واحدم را اجاره دهم و خودش درآمد غیر فعالم باشد.
همیشه آرزو داشتم کنسرت بروم و کنسرتهای دلخواهم را در این مدت رفتم.
سرکار رفتم و تجربه بودن در بهترین پروژه ها را به تجربیاتم اضافه کردم.
به تنهایی سفر رفتن را تجربه کردم.
منی که تا سر کوچه بدون اجازه نمیتوانستم بروم.
و از همه مهمتر استادم میدانی من میتوانم آزادانه شما را ملاقات کنم؟ زمانی که همسرم از این که من با شما آموزش میدیدم به شدت ناراضی بود و از من شکایت کرد اما من با قدرت ایستادم و جلوی قاضی و به همه اعلام کردم به شاگردی تان افتخار میکنم و شما استاد من هستید باید مرا میدیدین.
بسته ثروت 1 و عشق و مودت را نیز به سرمایه های زندگی ام اضافه کنید که آرزوی خریدشان را داشتم مثل آب خوردن خریدمشان.
استادم تمام حرفهایتان وعده صدق الهی بود که تو زن قوی باش بقیه مجبور میشوند به تو تعظیم کنن.
منی که از مردها میترسیدم در تک تک روندی که طی کردم همه شان به یاری ام می آمدند و بی قید و شرط مشتاق یاری رساندم به من بودن.
چون دارن یاد میگیرم زنی که حدود الهی اش را رعایت کند و توحید را سرلوحه زندگی اش قرار دهد خدا همه مردها را مسخرش میکند.
خدا از فضل و رحمتش چنان ایمان و تقوایی به من الهام کرد که من نه از قاضی میترسیدم نه از وکیل طرف مقابل نه از تهدید ها و نه از هییییچ چیز دیگری من فقط یک هدف را میدیدم آزادی ام در همه جنبه ها و خدا فقط به من یک چیز گفت با رعایت حدود الهی ات به آزادی برس.
و فقط با رعایت همین مورد خدا برایم کن فیکون کرد.
تضادهایی هم بود در هم کوبنده اما فقط خدا بود که به من میگفت اینجا باید ایمانت را نشان دهی.اینجا همانجاست که سکوی پرتابت است و چقدر درسهای شما آنجا به کمکم بود.
چه زیبا بود که به من یاد دادی رئیس حراست کیه خدا کارها رو انجام میدهد و هر بار من را با یک مقامی میترساندن همین یک جمله تان در گوشم صدا میکرد و میگفتم فلانی کیه خدا کارها رو انجام میده.
استادم قاضی ،وکیل ،نیروی انتظامی ،دوستان همسرم ،حتی دزدها به یاری ام آمدند تا من را در این مسیر عاشقانه یاری دهند.و هدفم که با عزت و سربلندی و قدرت از آن زندگی خارج شدن بود را تیک بزنم.
میدانید برای من که ادعای توحید میکردم بخشیدن مهریه یک باج بود و شرک انگار کسر شأن میدانستم که قانون الهی را رعایت کنم و برای جدا شدن از کسی که خدا بارها و بارها به من فهمانده بود که بودن با این شخص تو را از مسیر الهی ات دور میکند و مخالفت ها و تحریم هایی که ایشان برای با شما بودن برای من وضع کرده بودن بیانگر این موضوع بود
بخواهم باج بدهم و مهریه ببخشم.
استادم من دیدم که قاضی هیچ کاره است وقتی که وکیلم میگفت موهایت را بگذار تو این قاضی روحانی است وحجاب برایش مهم است و من در دلم گفتم قاضی من تو هستی و اینها دستهای تو هستن که حکم حق الهی را به نفع من صادر و اجرا میکنند و در یک دقیقه همان قاضی بهترین رأی را به نفع من صادر کرد. که بهترین وکیلها میگفتن در طول روند کاری ما این اتفاق نیوفتاده. و کار یکساله شما در یک روز انجام شد.
من دیدم که با توحید وقتی حتی جلوی قاضی صادقانه اقرار کردم که بالاترین مدرک است بر علیه خودم اما شما به من یاد دادی صداقت سرلوحه زندگی ام باشد حتی اگر به ضررم باشد و همان قاضی در کمال ناباوری رأی را به نفع من صادر کرد و کلی به من کمک کرد.
همان قوه قضاییه و قاضی که میگویند در ایران به نفع مردان است همه شان وکیل مدافع من شده بودند و انگار مسخر من شدن که سکوت کنند من صحبت کنم. و حتی اگر بر خلاف میل آنها هم باشم به ظاهر ولی نتوانند جز نفع کن رأیی صادر کنند.
استادم من این درس را به خودم یاد دادم آنجا که در 12 قدم گفتید بمیرم ولی پس اندازم را خرج نمیکنم حتی چاقو زیر گلویم بگذارن بگن بده من گفتم بمیرم ولی باید با این حق الهی ام در صلح باشم و بپذیرمش.
استادم من دیدم وقتی که هیچ دسترسی به وکیلم نداشتم و فقط خدا را صدا زدم و گفتم گفتی کافیست تو وکیل من باشی ، خدا بهترین وکیل ها را رایگان برایم فرستاد که بهترین لایحه ها را برایم بنویسند.
من هنوز هم منگ معجزات الهی هستم.
از خدا برای تجربه آن زندگی بینهایت سپاسگذارم.
همسرم بهترین و درست ترین مردی بود که باید در زندگی ام قرار میگرفت تا من به این آگاهی ها تا من به درک توحید برسم ازش سپاسگذارم که همیشه مثل یک گوهر در صدف از من نگهداری کرد و چقدر حضورش در زندگی ام لازم بود.
صمیمانه و عاشقانه برایش بهترین ها را آرزو میکنم اما یاد گرفتم آدمها تغییر میکنند قرار نیست همیشه ما در کنار یک فردی بمانیم برخی افراد همچون سوخت موشکی هستند. و من همان موشکی بودم که با درک قوانین الهی به سمت بالا پرتاب شدم و باید آن سوخت های کمکی از کنارم پایین می افتادند و آنقدر این ارتفاع برای اطرافیانم ثقیل بود که دیگر نمیتوانستند در کنار من بمانند.
استادم خیلی حرف دارم اما دلم میخواهد فقط به خودتان بگویم.
در مورد تنها چیزی که نمیتوانم خوب حرف بزنم قانون سلامتی است که مدتی است که به آن عمل نمیکنم که باید فقط آن را درست کنم.
فقط این را بگویم از این نتیجه بالا تر که در مقابل گروهی پیروز شوی که هم پول هم ارتباطات هم قدرت بدنی اش از تو خیلی بالاتر باشد و کارهایش با یک تلفن انجام میشود اما در مقابل تو تسلیم شود.
اما خدا فقط به خاطر پاکدامنی ات به خاطر توحیدت به خاطر توکلت به خاطر رعایت حدود الهی ات به تو قدرتی بدهد که غیر ممکن از نظر بقیه را ممکن کنی.
همه چیز توحید است.باید بیشتر رویش کار کنم درسهایی در خانه پدری ام دارم در حال پاس کردن آنها هستم.
نیکی به والدین در حال پاس کردن آن هستم. که خیلی درش ضعف دارم
خدایا صدهزار مرتبه شکرت️️
سلام سحر نازنینم
دوست داشتم پاسخ این همه عشق را هرچند کوتاه بدهم.
سپاسگذارم برای عشق و محبتی که با دستان الهی ات برایم جاری کردی.
لازم هست بیشتر تمرکزم را روی نوشتن بگذارم آنقدر باور های محدود کننده در مورد حقوق الهی یک خانم از گذشتگان به ما رسیده که لازم است تبری ابراهیمی برداشته و سیمان های شرک آلود ذهنیمان را در این مورد درهم کوبیده و بنایی از احساس لیاقت در ذهنمان ایجاد کنیم.
عاشقانه دوست دارم در این مسیر به عزیزانم کمک کنم.
من تمام مسیرها را برای کسب ثروت رفتم انگار تا این مورد را درست نکنیم، همیشه باید اندر خم یک کوچه بمانیم.
این همان اصلی هست که یک جا گیرمان می اندازد.
گویی یکی از سوراخهای بزرگ سطل ثروتسازی و به استقلال و آزادی مالی رسیدن است.
لازم است برگردیم و اصلاحش کنیم
و امر الهی تابو و أصلحوا را انجام دهیم.
برایتان بهترین های دنیا و آخرت را میخواهم.
به نام تنها ابر قدرت حاکم بر جهان هستی
سلام دوست نازنینم
همانطور که حدس زدید بنده در شرایط پاسخ دهی به کامنت های ارزشمند شما نبودم.
قطعا که به دلیل مقاومت های ذهنی ام از پاسخ دادن به این قبیل سوالات نیز فراری.
شاید نیاز داشتم با کمتر صحبت کردن در این موارد اندکی خود را ترمیم داده و لحظاتی فراموشی و انکار را مهمان خاطرم.
امیدوارم در هر نقطه از بازی زندگی تان هستید بهترین خود را ارائه داده و دست در دست صاحب همه زمین بازی ها و مهره های بازی به پیش رفته و همیشه تاس زندگی تان هماهنگ با نیاز آن لحظه تان در آید.
چقدر آگاهی و درکتان از قوانین و حقوق الهی ازدواج برایم تحسین برانگیز است.
چقدر قشنگ خدا حقایق و مسیر درست را فارغ از عملکرد اکثریت جامعه برایتان واضح کرده است.
راستش را بخواهید آنقدر عملکرد عوام و اکثریت جامعه با قوانین الهی به وضوح بیان شده در قرآن برای قوانین نکاح و طلاق و مهریه و شروط ضمن عقد این میثاق غلیظ الهی متفاوت است که هنوز شاید زمان الهی آن نشده که بتوانم آن را به وضوح بنویسم.
مقاومتی هنوز در وجودم جاریست که تا این لحظه مرا ملزم به سکوت کرده است و اگر صحبتی بوده مقاومتی عجیب نیز آن را همراهی.
نمیدانم شاید به این دلیل است که دوست دارم به احترام روزهای خوب با همسر سابقم یک سری مسائل خصوصی زندگی ام محفوظ شده باقی بماند.
از خدا میخواهم خودش هدایت ها را برایم جاری ساخته و اجازه نوشتن در آن مورد را با برداشتن مقاومتهای قلبی ام به بنده بدهد.
سپاسگزارم که با عشق دیدگاه الهی تان را با من به اشتراک گذاشتید ، برایتان بهترین های دنیا و آخرت را آرزومندم.
به نام تنها ابر قدرت حاکم بر جهان هستی
سلام دوست عزیز سپاسگزارم که این تجارب و آگاهی های ارزشمندتون رو با بنده به اشتراک گذاشتید.
با تأخیر جواب دادم زیرا نیاز داشتم ابتدا خودم را به خاطر تروماها و آسیبهای جدی که با درک نادرست توحید و توکل و خارج شدن از انرژی زنانگی و محصنات غافلات مومنات شدنم ، اندکی ترمیم کنم.
از ویژگی های مومن کیس بودن هست.
به کیس بودن فکر میکنم برایم در مقابل غافل بودن نمود پیدا میکند. پیغام رشدی طوفان های کوبنده زندگی ام را دریافته ام.
شهود جاهلانه ای که مرا به محصنات غافلات مومنات بودن رساند.
امیدوارم خانوم ها به درک درستی از مفاهیم توحید و توکل و شئونات الهی و حدود الهیشون برسند.
متأسفانه به اسم توکل و توحید و قرآن بسیار به کجراهه و گمراهی مبتلا شده و از انرژی های زنانگی و الهی و حدود الهیشون به اسم استقلال و آزادی خارج شده اند و وصله ناجور شاکله وجودی خود شده اند.مرض های قلبی هم که مزید بر علت.
آنقدر انرژی جاری در فضا را در غالب کودک پینوکیویی که در توهم و توجیه و انکار و فرار از روبرو شدن با واقعیت ،به اسم تمرکز بر نکات مثبت و اعراض قرار گرفته میبینم که به همین دلیل ترجیح داده ام از هر کس و هر چیزی که برایم یادآور آن فرکانس باشد عزلتی پیشه کرده و با فاصله و سکوت ،خشم سالمم را نشان دهم در مقابل تابوا و أصلحوا یی جانانه به راه بیاندازم و انرژی های زنانگی الهیم بر طبق اراده الهی را فراخوانی کنم و از جمله افرادی نباشم که از افرادی تبعیت میکنند که از شهوات نفسشون پیروی میکنند.
اما امروز احساس کردم لازم است در جواب وقت ارزشمندی که گذاشتید و این کامنت ارزشمند را نوشتید این پاسخ را بدهم.
چقدر خوب میشد به خانوم ها یاد میدادن ،موفقیت به قیمت خارج شدن از انرژی زنانگی و جنگجوی منفی شدن هرررررگز.
یاد میدادن نتیجه استقلال مرضی تو را از انرژی زنانگی و حدود الهی و محصنات مومنات بودنت خارج میکند ، پس دریافت کننده بودن را زندگی کن و پذیرای قوامیت مردان در زندگی ات باش.
یاد میدان همین که یک زن ، رسالت های زنانگی اش را به نحو أحسن انجام دهد ، به اندازه کافی خوووووووب است ،نیازی نیست در رکاب مردان دوش در دوش همچون زن أبی لهب حمال الحطب شوی و از زنانگی ات به ایم موفقیت جا بمانی.
کاش تعادل را به خانوم ها، آموزش میدادن و انرژی مردانه آنها را به اسم شرک و قوی بودن بالا نمیبردن.
کاش یاد میدادن زن برای در خانه آرام گرفتن طراحی شده و جهاد و کارهای فیزیکی و رقابت فقققققط بر دوش مردان است و قرار نبوده زن ها پا در کفش مردان کنند و وصله ناجور طبیعت وجودی شان شوند.
چقدر خوب بود به اسم توحید و توکل مرضی زن ها را تحریک نمیکردند که خود را خارج از وسع و شاکله وجودی شان تکلیف کنند و بارهای خارج از حیطه شرعی الهیشون رو بر عهده بگیرند.
کاش یاد میگرفتند زن ها را شیر نکنند ، خرشان کنند تا در لول سفیهان و جاهلان قرار گیرند.
چقدر خوب بود یاد میدادند مرد و زن مکمل هم بوده و خلقت ما بر زوجیت و ضعف بنا نهاده شده و هرکدام برای رشد و تعالی به همدیگر نیاز داریم و قوی بودن مرضی را به خوردمان نمیدادند و ما را سبقت گرفته از خدا و خلقتمان نمیکردند.
چقدر خوب بود به ما یاد میداند ،دختر با پسر یکی نیست ، دختر در حلیه پرورش داده شده و در خصام غیر مبین پس نیاز دارد تحت حمایت و سرپرستی مردان قوام باشد تا هماهنگ با خلقت و انرژی وجودی اش باشد و آنقدر بدون نیاز به مرد و سرپرست زندگی کردن را باعث افتخار نمیدانستند.
چقدر خوب بود به جای همه اصول موفقیتی خانوم ها به قرآن پناه میبردند و حق و حدود الهی شان را درک کرده و به آن عامل شدن را سر منزل مقصود میدانستند.
چقدر خوب بود به زنها گفته میشد همین که محصنات مومنات بودن را درک کرده و زندگی کنی ،کااااااافیست نیاز به هیچ دست آورد بیرونی نیست.
زیرا به موجب درک و عمل به آن قطعا مشمول رزق بغیر حساب کریمانه شده و نیاز نبود ،خود را همچون عروسک خیمه شب بازی افرادی کنند که از شهوات پیروی میکنند.
کسی که قرار بر هدایت شدنش باشد ،خدا مهرها را از چشم و گوشش بر میدارد و حقایق را درک میکند و بند و بساطش را از میدان بازی روانی افراد جاهل و گمراه جمع میکند و به خدا پناه میبرد.
در آخر به شما توصیه میکنم ،برای درک بهتر قوانین الهی و شئونات الهی و درک حدود الهیتون به قرآن پناه برده و سوره نساء را با طهارت روحی و قلبی با دقت و کلمه به کلمه با مفهوم زیرو رو کنید.
روانکاوی و تراپی بسیار به بنده و دوستانم کمک کرده است تا ذهن بیماری که با مسمومیت های باوری بمباران شده بود شفا یافته و معجزات زیادی را برایمان رقم زده است،،
گرچه هنوز در ابتدای مسیر درمان هستیم و شاید سالها زمان لازم باشد تا ذهنمان از آن مسمومیت های ذهنی تطهیر شود.
اما به شدت توصیه میکنم زیر نظر یک پزشک متخصص زن روانکاوی اصولی را تجربه کنید.
برایتان بهترین های دنیا و آخرت را آرزومندم.