اتفاقات مشابه، اما نتایج متفاوت

می توانید در بخش نظرات، درباره آگاهی های کلیدی ای بنویسید که از این فایل دریافت کردید. نوشته شما می تواند شامل چنین نکاتی باشد:

  • موارد اساسی و نکات کلیدیِ این فایل چیست؟
  • کدامیک از این موارد به شما بیشتر کمک کرده است؟
  • چه تجربیات آموزنده ای در این باره دارید؟
  • برنامه‌ی شخصی‌ِ شما برای اجرای «آن مورد اساسی در عمل»‌ چیست؟

منتظر خواندن نظرات تأثیرگذارتان هستیم


منابع بیشتر درباره محتوای این فایل:

دوره قانون آفرینش بخش 8 | بهره برداری از تضادها 

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    571MB
    38 دقیقه
  • فایل صوتی اتفاقات مشابه، اما نتایج متفاوت
    36MB
    38 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

634 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «فاطمه صفری» در این صفحه: 1
  1. -
    فاطمه صفری گفته:
    مدت عضویت: 1943 روز

    بنام خداوند بخشنده ی مهربان

    سلام بر استاید عزیزم، استاد گرانقدرم استاد عباس منش، و خانم شایسته ی مهربان

    سلام بر پارادایس، سلام بر این بهشتی که حتی با دیدن عکس فایل این صفحه کلی ذوق زدم از بس که دلم برای این قشنگی تنگ شده بود.

    استاد عزیزم من این فایل شما رو صوتی گوش دادم و تا امروز وقت نکرده بودم تصویری ببینم، امروز رفتم توی یوتوب و فیلم لانچ استارشیپ رو دیدم، هنوز توی بهتم از این همه عظمت، از اینهمه شکوه، شکوهی که انسان بهش دست پیدا کرده. زمانی که استارشیپ آماده بلند شدن شد (با اینکه میدونستم چه اتفاقی براش افتاده) با لذت هرچه بیشتر بلند شدنش رو نگاه کردم، این وزن سنگین چطور بلند شد؟ چطور به جو رسید؟ چطور سرعتش به 2076 کیلومتر رسید؟ واقعا که لحظه به لحظه ش بی نظیر بود، لحظه به لحظه ش پر از شگفتی بود و درس، اونجایی که منفجر شد ولی همه عوامل باهم شروع کردن به دست زدن! هنوز موهای تنم سیخ میشه. اینکه اینهمه آدم دیدن استارشیپ منفجر شد ولی همممشون خوشحال بودن از نیتجه ی بدست اومده. از چیزی که شما بهش اشاره کردید، استفاده نکردن از کلمه شکست پروژه

    امروز بعد از دیدن فیلم لانچ به فکر فرو رفتم، واقعا که شکست نبود، تکامل یعنی همین، یعنی بسازی و اگه نشد درس هاش رو بگیری و بهترش کنی، این دست زدن یعنی همین، یعنی ما چیزی ساختیم که برای بار اول بیش از حد انتظارمون عمل کرده، یعنی ما نیاز نیست پله ها رو یه دونه یه دونه بریم جلو، یعنی ما جوری تکاملمون رو طی کردیم و به اینجا رسیدیم که الان توی این جایگاه خودمون هم (غیر از استارشیپ) یه بوستر داریم که سریعتر پیش میبردمون.

    (بعد یادم افتاد به خودم که توی سنگنوردی همچین دیدگاهی دارم، یعنی چی؟ توی رشته ی بولدرینگ شما مسیری داره با گیره های شروع، گیره بونوس و گیره تاپ. در این حین شما چند گیره داری که شمارو از استارت به تاپ میرسونه. حالا باید بلد باشی که چه تکنیکی بزنی که بتونی مسیر رو شروع کنی و تاپ کنی، باید توانایی بدنیت نسبت به درجه سختی مسیر عالی باشه تا راحت بتونی صعودش کنی.

    من اخیرا برای اینکه در این مسیر ورزشی ثابت قدم باشم به خودم گفتم که اگه مسیر تاپ نشه مهم نیست، مهم اینه که تو از این مسیری که پیش روت قرار داره یه چیز جدیدی یاد بگیری، اگه تکنیک خاصی لازم داره یاد بگیری که بزنیش، همین میشه پیشرفت، همین میشه یه قدم رو به جلو و کم کم میتونی راحت مسیر رو تاپ کنی. که همین اتفاق هم برام افتاده و هم بیشتر لذت میبرم و هم کلی پیشرفت کردم.)

    بعدش رسیدم به خودم!

    به اینکه من جایگاهم توی این دنیا چیه؟ اینکه دنیا کجاست؟ مردم چجوری مغزشون رو پرورش دادن؟ چجوری به این جا رسیدن؟ چجوری همچین عظمتی رو خلق کردن؟ اونوقت من چرا باید برای مثلا زبان انگلیسی خوندن انقدر دست دست کنم و خودم رو به سطح عالیش نرسونم؟

    آیا این افراد مثل من نیستند؟ پس فرق چیه؟ مگه این افراد مثل من ساخته نشدن؟ پس چرا اونها اونجان و من اینجا؟

    رسیدم به اینکه باید متمرکزتر و اراده ی بیشتری در مسیرم باشم. باید این مغز من 100 برای اون موضوعی که دنبالشم باشه. نه اینکه یکم اینکار رو کنه، یکم اونکار رو کنه، یکم زیادی استراحت کنه، یکم بره بازی کنه، یکم غر بزنه سخته فلانه و بهمانه!

    در دوران پندمیک من با اینکه هزار بار این قضیه رو اینجا گفتم ولی بازم میگم

    شروع کردم قلاببافی یاد گرفتم، چیزی که توش صفر مطلق بودم و به جایی رسیدم که کلی عروسک قلاببافی شده فروختم، عروسک هایی که واقعا قشنگ و تمیز میبافتم، طوری که مربیم باهام همکاری میکرد و بهم سفارش میداد. خب من تصمیم گرفتم بجای اینکه بیکار توی خونه بمونم از وقتم استفاده کنم و یه کار جدیدی رو یاد بگیرم و توش موفق شدم

    این موفقیت درسهای زیادی برای من داشت، هم اینکه متوجه شدم به هنر علاقه مندم، هم اینکه متوجه شدم توی هر سنی که باشی، اگه “بخواهی” میتوانی یاد بگیری، میتوانی موفق شوی، همش به خواست خودت و ایمانت، اراده ت و حرکت کردنت بستگی داره.

    این شد که وقتی رنج وقت زیاد در قلاببافی و پول کم بدست آوردن از لذت بافتن بیشتر شد تصمیم گرفتم برم دنبال علاقه ی قلبیم بگردم پیدا کنم ببینم چیو دوست دارم، رسیدم به طراحی رابط و تجربه کاربری. شروع کردم تمرکزی دوره هاش رو (توی خونه) گذروندن و همزمان هم روی دوره ی روانشناسی ثروت 1 (این دوره رو با نامزدم مشترکا تهیه کردیم و در پنل ایشونه) تمرکزی وقت گذاشتم، یعنی در طول روز یا داشتم روانشناسی ثروت 1 کار میکردم یا داشتم یو آی یو ایکس میخوندم. چرا تونستم؟ برای اینکه دیده بودم من که راحت قلاببافی رو از صفر شروع کردم و انقدر پیشرفت کرده بودم، پس قطعا میتونم توی این حوزه هم یاد بگیرم و پیشرفت کنم. که این اتفاق هم افتاده و داره میوفته، من از این مسیر جدید هم به درآمد رسیدم به لطف پروردگار یکتا.

    هنوزم دارم درس میخونم، ولی این فایل یادم آورد که باید خیلی بیشتر از چیزی که الان دارم انجام میدم وقت بذارم تا بتونم اون چیزی که خواسته ی قلبیم هست رو بهش برسم، باید خیلی بیشتر کار کنم

    من که ایمان دارم که میشود، که قبلا شده است، که کلی آدم هستند که نتایج فوق العاده ای گرفتن باید درست تر ازشون یاد بگیرم و پیش برم

    باید بشم مثل استاد و این رو یادم نره، باید بشم مثل ایلان ماسک و عواملش و این رو یادم نره، اگه بقیه تونستن پس منم میتونم! برای من هم نباید کاری داشته باشه. منی که انقدر به داشتن هوش بالا و استعداد معروفم باید بیشتر از همیشه ازش استفاده کنم.

    من که مدت زیادی واژه شکست از زندگیم حذف شده بیام جای خالیش رو با حرکت بیشتر، با اراده بیشتر با تکامل پر کنم، باید هرروزم پر باشه از آگاهی و دانش و یادگیری و پیشرفت.

    من میدونم که باید در این مسیر این چنین پیش برم. میروم و پیش خواهم رفت.

    دوستتون دارم و امیدوارم که پارادایس قشنگتون (قشنگمون) رو بیشتر ببینیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای: