اتفاقات مشابه، اما نتایج متفاوت

می توانید در بخش نظرات، درباره آگاهی های کلیدی ای بنویسید که از این فایل دریافت کردید. نوشته شما می تواند شامل چنین نکاتی باشد:

  • موارد اساسی و نکات کلیدیِ این فایل چیست؟
  • کدامیک از این موارد به شما بیشتر کمک کرده است؟
  • چه تجربیات آموزنده ای در این باره دارید؟
  • برنامه‌ی شخصی‌ِ شما برای اجرای «آن مورد اساسی در عمل»‌ چیست؟

منتظر خواندن نظرات تأثیرگذارتان هستیم


منابع بیشتر درباره محتوای این فایل:

دوره قانون آفرینش بخش 8 | بهره برداری از تضادها 

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    571MB
    38 دقیقه
  • فایل صوتی اتفاقات مشابه، اما نتایج متفاوت
    36MB
    38 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

634 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «فاطمه سليمى» در این صفحه: 2
  1. -
    فاطمه سليمى گفته:
    مدت عضویت: 1764 روز

    بنام خدای مهربان

    سلام به استاد بینظیرم و مریم بانوی اسوه و الگوی من و دوستان عزیزم

    اتفاقات بتنهایی هیچ معنای خاصی ندارند

    این ما هستیم که با نوع نگاهمون به اتفاقات معنا میدیم

    تعریف و تفسیری که از اتفاقات تو ذهنمون میسازیم

    نتیجه رو مشخص می کنه

    وقتی شرایط نامطلوبی رو در  زمینه روابط یا مالی یا  هر زمینه دیگری تجربه کردیم آیا ازش بعنوان شکست و عدم موفقیت یاد می کنیم یا بعنوان تجربه و درسی که ازش یاد گرفتیم و سبب پیشرفت ما میشه بما کمک می کنه که در موقعیتهای بعدی از اون درسها استفاده کنیم و بهتر عمل کنیم

    بجای استفاده از کلمات منفی از کلماتی استفاده کنیم که بار مثبت داره

    درک درستی از روند تکامل داشته باشیم

    باید مدام روی خودمون کار کنیم و این باور رو در خودمون نهادینه کنیم  الخیر فیما وقع هر اتفاقی بیفته خیری در آن برای من وجود دارد

    وقتی نگرشمونو در مورد یه اتفاق عوض می کنیم و از منظر بهتری به اون نگاه می کنیم، وقتی از کلمات مناسب که بار معنایی مثبت تری داره برای اتفاق یکسان استفاده می کنیم که در نهایت میرسیم به احساس بهتر، هدایت میشیم به مسیرهای بهتر و اون اتفاق بظاهر بد سبب رشد ما میشه

    در مورد همه مسائل زندگی با باور و اعتقاد قلبی نگاهمون این باشه که الخیر فی ما وقع هر اتفاقی بیفته خیر من در آن هست، که باید منجر شود به احساس بهتر حتی با اینکه ظاهر اتفاق جالب نیست

    و اونوقته که اتفاق بشکلی تغییر پیدا می کنه که پر از برکت میشه تو زندگیمون و سالهای بعد بصورت یکی از بهترین نقاط عطف زندگیمون ازش یاد می کنیم

    ما تمام اتفاقات رو بواسطه افکارمون که احساسات ما رو رقم میزنن داریم خلق می کنیم

    اگر احساس بدی داریم معلومه که افکار نامناسبی داریم

    افکار نامناسب یعنی اینکه داریم سیگنالی به جهان می فرستیم که از چیزایی که دوست نداریم بیشتر و بیشتر وارد زندگیمون بشه

    این کل بازیه

    این ما هستیم که به اتفاقات معنی میدیم اگر بتونیم نگاه متفاوت داشته باشیم نتیجه به دلخواه ما رقم می خوره حتی اگر ظاهر اتفاق بد باشه

    یکی از تجربه هایی که داشتم همون از دنیا رفتن پسرم در سن بیست سالگی بود که من با مدد خدای مهربانم واقعاً عالی ذهنمو کنترل کردم تقوا پیشه کردم سعی کردم بر خلاف دیگران گریه و زاری و گله و شکایت نکنم از منظر بهتری به اون اتفاق نگاه کنم با یاد خدا و وعده های صدقش دلمو آروم کنم رفتارم طوری بود که تا مدتها بعد از اون فامیل و نزدیکانم با تحسین ازش یاد می کردند

    و اون اتفاق بظاهر بد چقدر سبب رشد من و وسیعتر شدن دیدم شد همونطور که استاد گفت باعث شد که من دنیا رو گذراتر ببینم و سالهای بعد چقدر بمن کمک کرد فوت پدر و بعد مادرم رو راحتتر بپذیرم و باش کنار بیام

    تجربه دیگری که اخیراً داشتم آذر ماه گذشته بود که برای گرفتن ویزای امریکا وقت مصاحبه در ایروان ارمنستان داشتم و با همسرم برای 5 روز رفتیم اونجا مصاحبه ام خیلی راحت و خوب انجام شد و با درخواست ویزام در جا موافقت شد

    ولی دوشب قبل از اینکه برگردیم نصفه شب با چالش و ناخواسته ای که برای همسرم اتفاق افتاد روبرو شدیم که در سینه اش احساس ناراحتی کرد، و بعد از دوسه ساعت منجر به  زنگ زدن به اورژانس شد و اومدن و بعد از معاینه و نوار قلب گرفتن و تستهای دیگه گفتن باید  سریعاً برای انجام اقدامات درمانی به بیمارستان منتقل شه

    من اصلاً توقع چنین چیزی رو نداشتم ولی با کنترل فکرم و نگاه الخیر فی ما وقع که حتماً خیریه توش و اینکه خدا همیشه با ماست و هدایتمون می کنه سعی کردم به قضایا نگاه کنم و دنبال راه حلش باشم

    ان معی ربی سیهدین

    قطعاً پروردگارم با من است مرا هدایت خواهد کرد

    و با آمبولانس رفتیم بیمارستان

    با انواع چالشها مواجه شدم فقط سعی کردم ذهنمو کنترل کنم اجازه ندم که احساسم بد بشه به ریسمان محکم الهی چنگ زدم و بهش گفتم خدایا ما تو این شهر و کشور غریب مهمان تو هستیم ما رو سالم به خونه مون برگردون

    حساب کنید تنها در یک کشور غریب که تازه اکثر مردمش هم زبان انگلیسی بلد نبودن منم که زبان ارمنی بلد نبودم

    هزینه اورژانس و هزینه بالای بیمارستان، که اون هم با درام ارمنستان باید پرداخت میشد  وما 300-400 دلار بیشتر برامون باقی نمونده بود، کارتهای بانکی ایران همراهمون بود پرس و جو کردم فهمیدم بانک ملت اونجا شعبه داره آدرسشو پیدا کردم و رفتم اونجا ولی متوجه شدم که کلاً با کارت ایرانی کار نمی کنن،بهر حال من حرکت کرده بودم قدم اول رو برداشته بودم،برگشتم بیمارستان و اونجا بود که پزشک معالج همسرم یادش اومد که یک خانم دکتر ایرانی تو این بیمارستان هست و به او پیام داد تا بیاد و با هم صحبت کنیم وقتی که اومد دیدم دختر جوانی است که هم زیبا رو و هم زیبا سیرت هست و انگار خدا اونو فرستاده بود تا همه کارهای مربوط به بیمارستان رو برای من انجام بده، و  حتی خارج از بیمارستان هم از طریق راهنماییهای ایشون هدایت شدم به یک صرافی ایرانی که با کارت ایرانی کار میکرد نمی دونید چه فرشته ای بود چند بار  برام با اپ گوشی تاکسی گرفت و همراه من از بیمارستان میامد بیرون و در تاکسی رو برای من باز می کرد تا سوار شم بقیه هم همینطور انگار همه مامور همراهی و کمک کردن به من شده بودن رفتم صرافی و اون با نرخ کمتری با من حساب کرد بدون اینکه من ازش درخواست کنم بعد هم برام تاکسی گرفت و در کمال احترام همراه من اومد و در تاکسی رو برای من باز کرد

    این وسط باید اداره پست هم می رفتم تا ببینم پاسپورتم اومده یا نه خدا رو شکر ظهر رفتم و دیدم پاسم اومده و راحت گرفتم، در صورتی که خیلیها هنوز پاسشون نیومده بود و تا چند ساعت باید صبر می کردن چون در ظرف چند نوبت میاوردن پاسپورتها رو به اداره پست میاوردن

    خلاصه در ظرف یک روز از صبح تا عصر اینقدر با تاکسی این ور و اونور رفتم اینقدر جاهای مختلفی رو پیاده رفتم اینقدر مسئله حل کردم که فقط خدا میدونه و بس، و همه اش هم سعی می کردم ذهنمو از مسئله همسرم منحرف کنم و توجهمو بزارم روی انجام دادن کارها که بخوبی پیش بره و همچنان از خدا کمک می خواستم و باش صحبت می کردم

    از طرفی هر روز هم با بچه ها تماس تصویری داشتیم و من بخاطر اینکه سمیه باردار بود نمی خواستم موضوع رو مطرح کنم فقط به دختر بزرگم گفته بودم یه بار تو خیابون دنبال کارها بودم که تماس گرفتن منم با حالت کاملاً عادی انگار که هیچ اتفاقی نیفتاده باشون صحبت کردم و گفتیم و خندیدیم و کوچکترین بویی نبردن یه بار دیگه هم تماس گرفتن که من چون بیمارستان بودم دوربینو قطع کردم تا فضای بیمارستانو نبینن و خوشبختانه اطرافم هم سر و صدایی نبود و صوتی باشون صحبت کردم ،یعنی واقعاً خودم از این همه کنترل ذهنم در عجب بودم

    شب هم می خواستم بیمارستان بمونم تا برای فردا صبح به موقع اونجا باشم و کارهای ترخیص رو انجام بدم  چون قبل از ظهر باید فرودگاه می رفتیم پرستار اومد و بمن گفت نمیشه اینجا بمونی برو خونه من فقط لبخند زدم  و رفت، نیمساعت بعد همون پرستار منو که روی صندلی خوابم برده بود صدا زد و راهنماییم کرد به اتاقی که سه نفر خانم اونجا بودن و یک تخت خالی داشت و من اونجا راحت تا صبح خوابیدم

    فرداش هم کل کارهای ترخیص که مستلزم رفت و آمد به قسمتهای مختلف بود رو همون خانم دکتر فرشته برام انجام داد و من فقط همراهیش می کردم، علاوه بر اینها هم زحمت کشیده بود و یک گزارش انگلیسی از  روند درمان و کارهایی که صورت گرفته بود برامون تهیه کرده بود و داد بمن چون گزارش بیمارستان فقط بزبان ارمنی بود و باید میدادیم ترجمه

    در صورتی که هیچ کدوم از این کارها وظیفه اش نبود  اصلاً تو اون بخش نبود

    من دیدم که با کنترل ذهن چطور اوضاع بنفع من ورق خورد و تغییر کرد.. و خدا دستان فوق العاده اش رو چطور به کمک من فرستاد

    و خدا رو شکر که دعامو استجابت کرد و ما رو بسلامت به خونه رسوند

    الان که به اون اتفاق فکر می کنم می بینم من چقدر درس گرفتم چقدر ایمانم قویتر شد چقدر تواناییهامو بروز دادم چقدر به خودم امیدوار شدم  چقدر اعتماد بنفسمو افزایش داد و چقدر باعث رشد من  شد

    خدا رو هزاران بار شکر بر هدایتهایش

    خدا رو هزاران بارشکر برای نعمت وجود استاد عزیزم در زندگیم

    در پناه خدا شاد سالم ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  2. -
    فاطمه سليمى گفته:
    مدت عضویت: 1764 روز

    سلام بر آقا ابراهیم عزیز

    ممنونم که برام پاسخ نوشتید

    خدا رو شکر که کامنتم مفید بوده و حس خوبی از اون گرفتید

    از اظهار لطفتون هم بسیار سپاسگزارم

    در پناه خدای مهربان شاد و سلامت و موفق باشید و به خیلی بیشتر از خواسته هاتون برسید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: