اتفاقات مشابه، اما نتایج متفاوت

می توانید در بخش نظرات، درباره آگاهی های کلیدی ای بنویسید که از این فایل دریافت کردید. نوشته شما می تواند شامل چنین نکاتی باشد:

  • موارد اساسی و نکات کلیدیِ این فایل چیست؟
  • کدامیک از این موارد به شما بیشتر کمک کرده است؟
  • چه تجربیات آموزنده ای در این باره دارید؟
  • برنامه‌ی شخصی‌ِ شما برای اجرای «آن مورد اساسی در عمل»‌ چیست؟

منتظر خواندن نظرات تأثیرگذارتان هستیم


منابع بیشتر درباره محتوای این فایل:

دوره قانون آفرینش بخش 8 | بهره برداری از تضادها 

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    571MB
    38 دقیقه
  • فایل صوتی اتفاقات مشابه، اما نتایج متفاوت
    36MB
    38 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

634 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «علی روحی ۱۱۰» در این صفحه: 4
  1. -
    علی روحی ۱۱۰ گفته:
    مدت عضویت: 1365 روز

    ،،،،هو،،،،

    طهران زیبا

    دوشنبه صبح 4اردیبهشت ماه

    ساعت حدود 8 صبح

    الله اکبر

    یا ارحم الراحمین

    هو خیر الناصرین

    هو خیرالرازقین

    سلام بر استاد قلبها s,h,a

    استاد عزیزم، نمیخواستم کامنت بنویسم ، چون با خودم میگفتم کامنتم بار منفی داره و شما گفته بودید که من نمیخونم این جنس کامنت هارو ، اما دیدم توی فایل گفتید که بنویسد چالش های خودتون و راهکارهای رد شدن ازش رو

    استاد

    این فایل رو خدا برای من فرستاد

    در شرایط کنونی که دارم فشاری رو تحمل میکنم که تا حالا تجربه نکرده بودم توی زندگیم،،

    همونطور که خیلی از رفقای سایت میدونستن، قرار بود اواسط اردیبهشت ماه ، فرزند سوم من آقا عرفان به دنیا بیاد،

    اما بنا به دلایلی 2هفته زودتر به دنیا اومد،

    منم خیلی سرخوش و عالی منتظر بودم مثل 2تا فرزند قبلیم، بعد از 2روز مادر و بچه بیان خونه و تمام،

    اما یهویی ماجرا شروع شد

    دکترا گفتن ریه های بچه مشکل داره و باید 3هفته بستری باشه،

    منم رفتم توی بخش n,i,c,u و با دکتر صحبت کردم،

    بدجوری توی دلم رو خالی کردند، جواب قطعی ندادند، گفتند فعلا باید 2هفته با اکسیژن مصنوعی ادامه بده تا بعدش اگه خوب شد تازه دکتر قلب بیاد و بریم سراغ قلب و شاید دارو لازم باشه و………

    استاد

    فرو ریختم

    آب شدم

    لِه شدم

    اصلا نمیدونستم چیکار کنم

    چون من در مورد مریضی، خصوصاً بچه هام، خیلی آدم بی جنبه ای هستم، یعنی مریضی پاشنه ی آشیلمه

    خلاصه، الان 4روزه که بچم بستریه و من انگار یه تیکه از قلبم رو توی بیمارستان جا گذاشتم ،،

    خصوصاً اینکه 2بار رفتم دیدمش و دستاشو گرفتم توی دستم و توی گوشش اذان گفتم

    اما،

    12قدم

    کنترل ذهن

    پرسش این سوال از خودم: که اگه من توی این شرایط باقی بمونم چه اتفاقی برام میفته

    همش درگیر بودم استاد

    بچه از یک طرف

    مشکلات مادرش از یک طرف

    شغلم و مشتریا که تماس میگرفتن

    هزینه های سنگین بیمارستان

    مایحتاج خونه

    مدرسه ی اون 2تا بچم و رسیدگی بهشون که تو خونه تنها بودن و….

    تهیه ی اجناس برای شغلم

    تسویه ی حساب های مردم

    تهیه دارو و نسخه و…

    و……………

    ولی همش دلم رو خوش میکردم به رب الارباب ،

    میگفتم خدایا کمکم کن

    میگفتم علی، اگه ازین چالش بیرون بیای خیلی قوی تر میشی

    استاد

    نجواها ول نمیکنن

    خصوصاً در مورد بچه

    مثلا دیشب یکی از اقوام زنگ زد که مثلا تبریک بگه، در ادامه یهو گفت ممکنه این کمبود اکسیژن روی ذهن بچه تأثیر بزاره

    و…………

    ولی من روبروی نجواها وایمیسم

    جلسه اول قدم یک

    یه قدم میام بالاتر از فکر

    افکارو بررسی میکنم

    اونایی که اذیتم میکنه دیلیت میکنم

    خلاصه همش توی چالشم

    ولی استاد

    خدارو هزاران بار شکر که 2ساله با شما آشنا شدم،

    اگر این اتفاق برای علی 2سال پیش میفتاد، نابود میشد،تمام

    ولی الان به لطف پروردگار ، یادگرفتم چیکار کنم، چجوری نجواها رو کنترل کنم

    البته نمیگم کامل میتونم

    یه وقتایی پیش میاد میام توی بالکن میشینم و میرم توی فکر بچه و یهو میبینم اشک داره از چشمام میاد،

    آخه بچم 4روزه به دنیا اومده و هنوز یه قطره شیر هم نخورده، همش سِرُم و آنتی بیوتیک و…..

    خیلی سخته استاد

    ولی باز نجواهارو دور میزنم

    همش یاد شما میفتم و دوران فراق یوسف

    اونجایی که گفتین بعد از کلی گریه خودم رو جمع و جور کردم

    خلاصه چون شما گفتید کامنت بنویسید نوشتم، وگرنه دلم نمی‌خواست در این مورد بنویسم

    الهی شکر که با شما آشنا شدم

    استاد شما الان حال منو درک میکنید

    یه جایی توی لایو با آقای عرشیانفر که صحبت از یوسف میشه، شما با تمام مهارتی که در کنترل ذهن دارید، ولی اشاره میکنید به چشمای درشت یوسف، و اصلا صورت و چشماتون یه حالت دیگه ای میشه و سریع خودتون رو جمع و جور میکنید

    بگذریم، از همه دوستان میخام برای خانواده ی ما انرژی مثبت بفرستند و دعا کنند

    منم در حال مبارزه ی دایمی با نجواها هستم،، و قطعا به لطف خدا پیروز میشم

    3هفته ی چالشی پیش رو دارم

    ولی من قوی هستم

    استاد، بخداوند رحمان گفتم ، این بچه ، بنده ی خودته، خودت میزونش کن، خودت هواشو داشته باش، قطعاً تو از من مهربانتری

    استاد،کاشکی دیروز نرفته بودم ببینمش، توی دستگاه بود و موهاش عرق کرده بود و….

    بگذریم

    اون بنده ی الله مهربانه

    خودش کمکش میکنه

    کاری که من میکنم باید قوی باشم، باید بتونم استوار باشم

    به قول قرآن: استقامت و صبر

    الهی به امید تو

    خدایا فقط خودت

    من کاری ندارم دکترا چی میگن

    از اونا سپاسگزارم

    ولی امیدم به توست

    یا رب العالمین مددی

    استاد جان و خانم شایسته ی گرامی

    اگر میدونید این کامنت مناسب نیست و بار منفی داره منتشر نکنید

    اینم بگم

    دیشب داشتم برای خودم مینوشتم برای آینده،

    و به خودم میگفتم یادت باشه توی چه چالشی هستی، و قطعا به لطف خدا ازین چالش رد میشی،

    وقتی ازین چالش رد شدی، بدون که هرکار دیگه ای رو میتونی بکنی و قوی تر شدی و استوار تر

    اینم بخشی از زندگیه

    به قول استاد

    الخیر فی ما وقع

    من نمیدونم پشت داستان چیه

    ولی بخدا ایمان دارم

    یا الله مددی

    به امید اینکه به فضل خدا، بزودی بیام کامنت بنویسم که بچه م خوب شد و مرخص شد و الان خونه س

    الهی به امید تو

    استاد جان

    ممنونم بابت این فایل

    به موقع بود برای من

    الحمدالله رب العالمین

    من باید یه جور دیگه ای به قضیه نگاه کنم

    الهی به امید تو

    بازم ممنونم و سپاسگزار

    یا الله

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  2. -
    علی روحی ۱۱۰ گفته:
    مدت عضویت: 1365 روز

    ،،،،هو،،،،

    طهران زیبا

    پنجشنبه 7 اردی ،،بهشششششت،،

    سلام بر خواهر گرامی ام خانم سید پور

    نمیدونم چجوری و با چه کلماتی و چگونه ازتون سپاسگزاری کنم

    چقدر زیبا نوشتید

    چقدر قشنگ، حال و روز منو درک کردید

    چقدر امید و انگیزه دادید

    الهی شکر

    الهی شکر که در این سایت زیبا هستم

    الهی شکر که همراهانی مثل شما دارم

    خیلی روزای سختی رو گذروندم خانم سید پور

    یه پام خونه، یه پام سر کار، یه پام بیمارستان و…….

    ولی به لطف رب العالمین دارم پیش میرم

    و خبرهای خوب داره میرسه

    الهی شکرت

    دیروز رفتیم بیمارستان و بعد از 6روز ، بچه شیر مادر خورد

    و این بهترین احساس برای من بود

    الهی شکرت

    بعدش دکترش اومد و گفت اکسیژن مصنوعی رو قطع کردیم و داروی قلب هم قطع شده

    بچه از بخش n,a,c,u

    داره منقل میشه به nscu

    یعنی یه حالش بهتر شده

    و نیاز به مراقبت ویژه نداره و داره می‌ره به بخش نوزادان و تا چند روز دیگه مرخص میشه

    الهی صد هزار مرتبه شکرت

    خانم سید پور

    با گذروندن این چند روزه،

    احساس میکنم خداوند منو رشد داد

    شاید تا هفته ی قبل، مثلا مسایل مالی برام خیلی مهم بود یا مسایل دیگه زندگی،

    ولی با گذروندون این چند روزه ، اون مسایل قبلی دیگه برام بازیچه هست، یعنی اصلا مشکلی نیست برام

    الهی شکرت

    بازم ممنونم و سپاسگزار

    نمیدونید کامنتتون رو که چند روز پیش خوندم چقدررررررررر بهم انرژی داد

    ولی فرصت پاسخ دادن نداشتم

    خداوند به شما خیر دنیا و اخرت رو عطا کند انشاءالله

    ضمناً یه کامنت خوب دیگه هم از خواهر گرامی ام خانم یوسفی دریافت کردم، ولی چون ایشون گفته بود روز ترخیص عرفان، برامون بنویس و خبرهای خوب بهمون بده،منتظرم چند روز دیگه پاسخ ایشون رو بدم، خانم یوسفی،امیدوارم این کامنتو بخونی و بدونی کامنتت رو خوندم و کلی انرژی گرفتم و در روز ترخیص عرفان پاسخ میدم،، اونم یه پاسخ مفصل و حسابی با کلی انرژی مثبت و شادی انشاءالله

    یاحق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    علی روحی ۱۱۰ گفته:
    مدت عضویت: 1365 روز

    ،،،هو،،،،

    سلام بر خواهر گرامی ام خانم یوسفی بزرگوار

    خانم یوسفی

    نمیدونم چجوری ازتون تشکر کنم،

    پیامتون رو در اوج فشار و روزای سخت دیدم

    کلی انرژی گرفتم

    خداوند رحمان رو سپاسگزارم بابت حضور در این سایت توحیدی و شاگردی استاد قلبها و حضور شما عزیزان همفرکانسی در زندگیم

    خانم یوسفی

    خیلی روزای سختی بود

    ولی در اوج سختی

    دلم خوش بود به نورِ الله مهربان و هدایتگر

    من دیگه علی چندسال پیش نیستم

    من دیگه وقتی تضادی برام پیش میاد افسرده نمیشم.

    من با مشکلات و غم ها، بازی میکنم و حلشون میکنم به فضل پروردگار

    من کلا با گذشته م فرق کردم

    اما، 10روز در امتحان بودم

    امتحانی سخت

    چون پاشنه ی آشیلم مریضیه،

    خصوصاً بچه هام

    ولی با آموزش هایی که از استاد قلبها یاد گرفته بودم

    تونستم بگذرونم این روزا رو

    الهی شکرت

    نتیجه:

    خانم یوسفی،دیروز عرفان مرخص شد،

    الحمدالله رب العالمین

    شاد و سلامت

    الحمدالله رب العالمین

    و نور جدیدی وارد زندگی ما شد،،

    الان که این کامنت رو مینویسم، اولین صبحی هست که ما 5نفری در خانه هستیم

    الهی شکرت

    خانم یوسفی، همه جوره ممنونم از لطفتون

    خدا شمارو حفظ کنه

    بازم ممنونم

    کامنت شما توی اون روزا خیلی به دردم خورد

    ممنونم و سپاسگزار

    یاحق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    علی روحی ۱۱۰ گفته:
    مدت عضویت: 1365 روز

    ،،،،هو،،،،

    سلام

    سلام و صد سلام بر خواهر گرامی ام خانم شهریاری بزرگوار

    خانم شهریاری

    نمیدونید که توی چه روزای سخت و توی چه تضاد بزرگی کامنت شما رو خوندم

    الله اکبر

    خیلی بهم انرژی داد

    روزایی که پشت درب n,a,c,u منتظر دیدن بچه م بودم

    روزایی که صدای گریه شو میشنیدم ولی کاری جز صبر از دستم بر نمیومد

    توی بیمارستان پیج نیک داد رو دیدیم با خانومم و کلی انرژی گرفتیم

    و وقتی فهمیدم شما هم همچین روزایی رو گذروندید و در آخر به خیر و خوشی ختم شده، کلی انرژی گرفتم

    واقعاً که الان به نظر من شما جزو 10نفر ممتاز سایت هستید

    کاملا مشخصه که چقدر پیشرفت کردید

    در حدی که میتونید با کلمات و نوشته های خودتون، قلبها رو به آرامش دعوت کنید

    الهی شکر

    الحق شاگرد ممتاز استاد قلبها هستید

    خدا بچه های گلتون رو براتون حفظ کنه انشاءالله

    از خدای رحمان میخوام که خودش به لطف و کرمش کاری کنه که فاصله ی فیزیکی شما و بچه ها، کمتر و کمتر بشه

    ما نمیدونیم چجوری

    ولی اون میدونه و هدایت میکنه،

    بازم ازتون ممنونم و سپاسگزار خانم شهریاری

    و اما یه خواهش دیگه،

    چون که شما در بیمارستان فعالیت دارید:

    خانم شهریاری

    به نظرم توحیدی ترین کاری که سعادت دنیا و آخرت رو برای شما به ارمغان میاره ، سعه ی صدر و خوش رویی و خوش برخوردی با همراهان بیمارانه،

    چون اونا توی شرایط سختی هستند و خیال میکنند که شما هم باید اونا رو درک کنید و……

    هرچه میتونید به اونا مهربونی کنید که سعادت دنیا و آخرت در همین مسیره

    البته شما خودتون استادین،

    من اضافه گویی کردم،

    عذر میخوام

    ولی هدایت شدم به نوشتن این نکته

    به نظرم اگه شما و همکارانتون، توی این مسیر الهی باشید، خداوند رحمان از فضل و کرمش، دنیا و آخرت شمارو آباد میکنه

    به قول آقای من، حضرت علی علیه السلام: اِرحَم،تُرحَم

    رحم کنید تا به شما رحم شود

    بازم میگم،شما استادین، و خودتون شاگرد اول و ممتاز این مسیر هستید

    این چند جمله ای هم که من نوشتم هدایتی بود

    انگار بهم گفته شد که به خانم شهریاری این جملات رو بگو تا مسیر زندگیشون هموار تر بشه،،

    بازم ازتون ممنونم و سپاسگزار

    چند تا نفس عمیق بجای ما، در مازندرانِ عشق بکشید

    خیلی دلتنگ شمال هستم و منتظرم اوضاعم ردیف بشه و چند روز با بچه ها بیام شمال و کنار دریای زیبا قدم بزنم و شکرگذاری کنم

    سلام مارو به دریای زیبا برسونید

    در پناه رب الارباب ، شاد و سلامت باشید

    ضمناً دلم خیلی روشنه که بزودی هدایت میشوید به کم شدن فاصله ها با بچه ها

    قلبم بهم میگه

    یاحق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: