می توانید در بخش نظرات، درباره آگاهی های کلیدی ای بنویسید که از این فایل دریافت کردید. نوشته شما می تواند شامل چنین نکاتی باشد:
- موارد اساسی و نکات کلیدیِ این فایل چیست؟
- کدامیک از این موارد به شما بیشتر کمک کرده است؟
- چه تجربیات آموزنده ای در این باره دارید؟
- برنامهی شخصیِ شما برای اجرای «آن مورد اساسی در عمل» چیست؟
منتظر خواندن نظرات تأثیرگذارتان هستیم
منابع بیشتر درباره محتوای این فایل:
دوره قانون آفرینش بخش 8 | بهره برداری از تضادها
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD571MB38 دقیقه
- فایل صوتی اتفاقات مشابه، اما نتایج متفاوت36MB38 دقیقه
بِسْمِ ٱللَّٰهِ ٱلرَّحْمٰنِ ٱلرَّحِیمِ
إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَالَّذِینَ هَادُوا وَالنَّصَارَىٰ وَالصَّابِئِینَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَلَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ
در حقیقت، کسانى که ایمان آورده، و کسانى که یهودى شدهاند، و ترسایان و صابئان، هر کس به خدا و روز بازپسین ایمان داشت و کار شایسته کرد، پس اجرشان را پیش پروردگارشان خواهند داشت، و نه بیمى بر آنان است، و نه اندوهناک خواهند شد.
=======================================================================================
خدای عزیز و شیرین و دلبرم،قدرتمندِ بی نیازِ بی نهایت بخشنده،مدیر کیهان و کهکشان ها،علم لایتنهایِ آگاه به شمار تمام موجودات،رزاقِ بی حساب و کتاب،هدایتگرِ جهانِ هستی،نورِ آسمون ها و زمین،اجازه ی صلات صادر کن که من به صلات تو،به گفت و گوی توحیدی،به نوشتن ازعشقت،از قرآن،از قانون،به وصل شدن و روشن شدن قلبم،همیشه محتاج و فقیرو نیازمندم.خدایا شیطان قسم خورده از چپ و راست وارد بشه و مارو از سپاسگزاری شما دربیاره اما شما گفتیإِنَّ عِبَادِی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطَانٌ ۚ وَکَفَىٰ بِرَبِّکَ وَکِیلًا پس مثل همیشه دست بنده ت رو بگیر و از نور خودت به من ببخش.
توکل برخدایت کن؛
کفایت میکندحتما؛
اگرخالص شوی بااو.
صدایت میکندحتما”؛
اگربیهوده رنجیدی؛
ازاین دنیای بی رحمی؛
به درگاهش قناعت کن؛
عنایت میکندحتما”؛
دلت درمانده میمیرد؛
اگرغافل شوی ازاو؛
به هروقتی صدایش کن.
حمایت میکندحتما”؛
=======================================================================================
سلام به استاد عباسمنش عزیزم،سلام به بانوی اول دربار استاد شایسته،سلام به تموم رفیق های نازنین غارحرای من
سلام و سلامتی و نور و عشق و رحمت الله به جسم و جان و روح توحیدی عزیزتون و قلب سلیم ارزشمندتون
دعا میکنم خداوند هیچ وقت سعادت صلات در سایت رو ازم نگیره،تنها جایی که توی کل این دنیا میشه بوی خدا رو استشمام کرد و گوشه ای از تصویر بهشت رو دید.
لَا یَسْمَعُونَ فِیهَا لَغْوًا وَلَا تَأْثِیمًا ﴿واقعه٢۵﴾
در آنجا نه سخن بیهوده ای می شنوند، نه کلام گناه آلودی،
إِلَّا قِیلًا سَلَامًا سَلَامًا ﴿واقعه٢۶﴾
مگر سخنی که سلام است و سلام،
وَأَصْحَابُ الْیَمِینِ مَا أَصْحَابُ الْیَمِینِ ﴿واقعه٢٧﴾
و سعادتمندان چه بلند مرتبه اند سعادتمندان!
سلام و درود و تحیت الله به اصحبا یمین…به انسان های توحیدی کار درست،به بندگان صالح خداوند که از مشرکین رو برگردوند و با هم به غار اصحاب کهف پناه آورند و ایمان دارند بزودی هدایتی از سمت پرودگار خواهد آمد.
وَإِذِ اعْتَزَلْتُمُوهُمْ وَمَا یَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّهَ فَأْوُوا إِلَى الْکَهْفِ یَنْشُرْ لَکُمْ رَبُّکُمْ مِنْ رَحْمَتِهِ وَیُهَیِّئْ لَکُمْ مِنْ أَمْرِکُمْ مِرْفَقًا
واکنون که از آنان و آنچه غیر خدا می پرستند، کناره گرفته اید، پس به این غار پناه گیرید تا پروردگارتان از رحمتش بر شما بگستراند و در کارتان آسایش و آسانی فراهم آورد.
حقیقتش اینکه همین الان دارم براتون مینویسم یک بچه شیطان سمت چپم وایساده میگه بدو بدو دیر شد،وقت نداری،باید درس بخونی،بدو امروزت تموم شد،نمیخواد کامنت بنویسی و … و….
سمت راستمم یک فرشته هست که میگه:لَا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا ۖ میگه دختر خوب تو تموم این مسیر رو با صلات در سایت اومدی،اینجایی که هستی بخاطر تمرکزت روی آموزش های استاد و کامنت نوشتن و توحیده،کجا دنبال چی میگردی؟
تفاوت انجام کارها با قدرت توحید و بدون توحید به قول استاد شبیه باز کردن یک پیچ با دندون یا با پیچ گوشیتیه!
این وقتی که من دارم میزارم برای وصل شدن و نوشتن و اقامه کردن صلات الله،تموم امروز من رو رگلاژ میکنه و هدایتم میکنه که همه ی کارهارو آسون تر انجام بدم.
بازم به قول استاد اگر تموم جهان بیان بگن داری اشتباه میکنی! من نتایجمو میکوبم توی دهن جهان…
تازه اصلا نیاز من بکوبم…خودش داره کوبیده میشه…
میرسیم به همون حرف استاد: کاری به کسی نداشته باشید،فقط روی خودتون تمرکز کنید،نتایج که بیاد بقیه خودشون میان ازتون میپرسند چیکار کردی به اینجا رسیدی؟
کدوم بقیه؟همون بقیه ای که این 2 سال بهم میگفتند تو دیوونه شدی،افسردگی گرفتی،چرا مهمونی نمیای،این دفتر ومفتر ها چیه درو برت،چرا همه ش اتو گوشت هندزفریه…
همون بقیه امروز دارند بی اختیار و با تعجب تحسینم میکنند!
تازه من اصلا داستان کار جدیدم رو علنی نکردم،چون اولا از استاد یاد گرفتم تا نتیجه ی اصلی حاصل نشده،سکوت کنم، وهم قرآن میگه:
وَلَا تَقُولَنَّ لِشَیْءٍ إِنِّی فَاعِلٌ ذَٰلِکَ غَدًا
و هرگز درباره چیزی مگو که من فردا آن را انجام می دهم،
إِلَّا أَنْ یَشَاءَ اللَّهُ ۚ وَاذْکُرْ رَبَّکَ إِذَا نَسِیتَ وَقُلْ عَسَىٰ أَنْ یَهْدِیَنِ رَبِّی لِأَقْرَبَ مِنْ هَٰذَا رَشَدًا
مگر اینکه [بگویی: اگر] خدا بخواهد. و هرگاه [گفتن ان شاءالله را] از یاد بردی، پروردگات را یاد کن و بگو: امید است پروردگارم مرا به چیزی که از این به صواب و مصلحت نزدیک تر باشد، راهنمایی کند.
این روزها منم و تلاش برای آموزش مسیر جدید،تسلط روی محصولات وارداتی شرکت،یاد گرفتن زیر وبمشون به صورت تخصصی…
چرا؟
چون قراره بشم مدیر فروش…نظارت روی کار فروشنده ها…
چرا؟
چون وصل شدم به یک مدیر عاملی که برام یک نسخه ی نزدیک به 90 درصد کپی برابر اصل استاده!
چون براش مهمه در لحظه زندگی کنه و نمیخواد تموم وقتش درگیر کار باشه …
دنبال یک آدم مطمئن میگشته تا یک سری مسئولیت های خودش رو بهش واگذار کنه ….
تو جلسه 4 قدم 6 استاد میگه:
توی هیچ زمینه ای دنبال عوامل بیرونی نباشید،شما باورهای مناسب در خودتون ایجاد کنید،جهان شرایط،آدم ها،ایده ها،کمک هارو میفرسته،هدایتون میکنه،این کاری که بدون شک انجام میده
تو جلسه 1 احساس لیاقت استاد میگه:
بعضی از افراد هستند،بسیار بسیار توانمند،بسیار بسیار کار درست،صادق،صالح،ولی توی مشاغلی کار میکند بسیار بسیار پایین وبدترین رفتار هارو باهاشون میشه
برمیگردم به شرایط خودم:
یک سعیده ای هست در شمال ایران،2 سال شاگرد استاد عباسمنشه،و داره روی خودش کار میکنه،جریان هدایت اون رو آورده تو اورژانس کودکان،شرایط بسیار بسیار سخت و طاقت فرسا،با حقوق پایین،با رفتارهای نامناسب و …
ولی سیعده با کار کردن مداوم روی خودش توی این 2 سال،ایمان داره این پلن خداونده،باید الخیر فی ماوقع رو توی عمل اجرا کنه و تسلیم باشه و همچنان روی خودش کار کنه تا هدایت بعدی رو دریافت کنه!
فقط بعد از 3 ماه ندای الله میرسه که از کار رسمیت انصراف بده!
میتونی به چیزی که توی دست منه و تو نمیبینی اعتماد کنی؟
تو بپر من قول میدم بغلت میکنم،ولی اول تو باید بپری!
من از اول اسفند ماه،درخواست انصرافم رو اعلام کردم و دیگه سرکار نرفتم و تمرکز لیزری گذاشتم روی سایت و دوره های استاد،شرایط ذهنی سختی بود ولی من تموم تلاشم رو کردم توکل کنم و ایمان داشته باشم بالاخره کمک الله میرسه.
این ازین سمت…
اون سر ایران،در جنوب کشور،جزیره ی کیش ،یک مدیرعامل فوق العاده کار درست و توحیدی هست که احتیاج به یک نیرویی داره تا یکسری کارها رو بهش محول کنه…
نه ایشون روحش از سعیده خبر داره،نه سعیده در رویایِ رویاش به زندگی و کار در کیش و کارکردن با همچین مدیر عاملی فکر میکنه!!!!
برگردیم به صحبت های الهی استاد در قدم هفت جلسه 3:
ما یکسری خواسته داریم،به خدا میگیم مارو هدایت کن،به ما ربطی نداره اون بیرون چه خبره،اصلا کار ما نیست!
ما باید بپذیریم یک جریانی هست که داره مارو هدایت میکنه،نه مارو،کیهان رو داره مدیریت میکنه،کهکشان هارو داره مدیریت میکنه،اون آگاهه،و تنها کسی که میتونه رو شمارو از مسیری به خواسته هاتون برسونه که بهترین مسیره
ازونطرف ما سوره ی شمس رو تو قرآن داریم که خدا 7بار قسم میخوره به خورشید و ماه وشب و روز و آسمون وزمین و نفسی که خلق کرده تا به ما ثابت کنه که خیر وشر ما بهمون الهام میشه:
فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا
و به او شر و خیر او را الهام کرد.
یا در سوره لیل میگه:
إِنَّ عَلَیْنَا لَلْهُدَىٰ
و البته بر ماست که (خلق را) هدایت کنیم.
خداوند برخودش هدایت مارو واجب دونسته،وظیفه ی خودش دونسته،الان یاد صحبت های استاد در جلسه هدف گزاری قدم 1 افتادم:
خدا مگه براش کاری داره؟من بندگیش رو میکنم،اون هم ارباب خوبیه!خودش توی قرآن گفته:ما وظیفه ی خودمون میدونیم که شمارو هدایت کنیم،کسی که بندگی مارو میکنه،به ما ایمان داره،میگه وظیفه ی منه که هدایتش کنم!
این رابطه ی ما با خالقه:تو ایمان بیار به خالقت!به فرمانروای کل جهان!اون وظیفشه!وقتی من کارم رو درست انجام بدم،توقع دارم از خداوند که کارش رو درست انجام بده!
برمیگردم به داستان خودم
وقتی من داشتم روی خودم کار میکردم،جهان داشت کارهارو انجام میداد،فقط 2 ماه طول کشید تا این اتصال انجام بشه…تازه اونم بخاطر اینکه من نتونستم خوب ذهنم رو کنترل کنم،یعنی اگر کسی با باور بهتر،توکل بیشتر روی خودش کار کنه،خیلی زودتر هدایت رو دریافت میکنه!
همون حرفی که استاد تو قدم 7 میزنه:
اگر باورها با خواسته ها،هم جهت باشه،میشه أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ
وقتی فرکانس های من به حد مناسبی رسید،جهان کارش رو به طرز شگفت انگیزی انجام داد،بدون هیچ تلاش بیرونی،بدون هیچ آشنای قبلی …که من توی کامنت های قبلیم گوشه ای ازین مسیر و قدرت هدایت الله رو نوشتم…
فروردین ماه وقتی من توی دفترم ویژگی های شغل دلخواهم رو نوشتم از مهمترین هاش این بود که به گسترش جهان توحیدی کمک کنه…برای همینکه انقدر اشتیاق دارم برای نوشتن…برای اینکه ایمان رو درقلب بقیه زنده کنم و بهشون انگیزه بدم برای پیشرفت،برای استفاده از قدرت توحیدی،برای استمرار در مسیر و گیوآپ نکردن
برای اینکه بدونند فارغ ازینکه الان توی زندگیشون توی چه شرایطی هستند،اگر به حرف های استاد ایمان بیارند و روی خودشون کار کنند،جهان بقیه کارهارو براشون انجام میده…قطعا این اتفاق میفته،لاجرم،بدون شک
خیلی دلم میخواد هر روز توی سایت کامنت بزارم،هر روز به همه ی نقطه های آبی قشنگم با عشق پاسخ بدم اما هدف اصلی من این روز ها آموزش مسیر جدید کاریمه و تقریبا بیشتر وقت از روز دارم درس میخونم.
کار کردن روی ایمان و باور و توکل و توحید بخش زیادی از داستانه…اما قرار نیست یک کیسه پول از آسمون بیاد پایین…باید توی هرکاری هستی بهترین خودت رو ارائه بدی…
اصلا یک دلیل خیلی مهم داشت که امروز دفترشکرگزاریم رو باز کردم بنویسم خدا بهم الهام کرد امروز وقت شکرگزاری و ستاره قطبیت رو به کامنت نوشتن اختصاص بده…منم گفتم چشم…
دیشب یک تماس داشتم با مدیرعامل عزیزم صحبت میکردم،چقدراین مرد با شخصیت و فروتن و کاردرسته…خدا حفظش کنه…من واقعا خودم رو کارمندش نمیدونم…خودم رو شاگردش میدونم…دارم ازش یاد میگیرم حتی مدل صحبت کردنش….
خلاصه که ایشون ضمن تشکر و رضایت از روند آموزش من،بهم گفتند سعی کن زودتر این مرحله رو تمومش کنی و میخوام از اول خرداد توی جزیره ساکن بشی تا کار رو باهم شروع کنیم.من به فروشنده هام گفتم که دارم به یک نیرو به صورت تخصصی آموزش میدم تا بیادکمکتون!و اون ها هم خیلی استقبال کردند و منتظر شمان…
امروز به تاریخ 21 اردیبهشت ماه،من از این سعیده رد پا میزارم:
کمتر از ده روزدیگه من باید با دوتا بچه توی جزیره ساکن باشم و کارم رو شروع کنم،درحالیکه هنوز اونجا نه خونه دارم ونه ماشین برای رفت و آمد…
من دارم تموم تلاشم رو میکنم سمت خودم رو عالی انجام بدم،ایمان دارم همون خدایی که من رو تا اینجا آورده،همون خدا برام همه کار میکنه،هم برام خونه میشه،هم ماشین زیرپام…
خدایی که داره کیهان رو به آسونی مدیریت میکنه،خواسته های من براش تیله بازی هم نیست!
اگر من دارم سمت خودم رو عالی انجام میدم،از خدا توقع دارم سمت خودش رو عالی انجام بده!
پس با همین ایمان و باور و توکل ….مهاجرت میکنم و به امید الله …مثل همیشه درها از جایی باز میشه که من حتی نمیدونستم اینجا دیواره…
إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَالَّذِینَ هَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أُولَٰئِکَ یَرْجُونَ رَحْمَتَ اللَّهِ ۚ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ
یقیناً کسانی که ایمان آورده، و آنان که هجرت کرده و در راه خدا به جهاد برخاستند، به رحمت خدا امید دارند؛ و خدا بسیار آمرزنده و مهربان است.
خدای عزیز و شیرین و دلبرم،یکبار دیگه از اراده ی کن فیکونت بر من ببار…و کمکم کن کل زندگیم رو با نور تو بسازم…
خدایا تنها تورا میپرستم و تنها از تو کمک میخوام و ایمان دارم مثل همیشه با هزاران فرشته ی پی در پی ارسال شده به کمکم میای،خدایا خودت گفتی دوستان تو هیچ غم و ترسی ندارند…خودت ترس و اضطراب رو از ما بگیر و قلب مارو آروم کن.
وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضَىٰ لَهُمْ وَلَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا ۚ یَعْبُدُونَنِی لَا یُشْرِکُونَ بِی شَیْئًا ۚ وَمَنْ کَفَرَ بَعْدَ ذَٰلِکَ فَأُولَٰئِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ ﴿نور ۵۵﴾
خدا به کسانی از شما که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند، وعده داده است که حتماً آنان را در زمین جانشین [دیگران] کند، همان گونه که پیشینیان آنان را جانشین [دیگران] کرد، و قطعاً دینشان را که برای آنان پسندیده به سودشان استوار و محکم نماید، و یقیناً ترس و بیمشان را تبدیل به امنیت کند، [تا جایی که] فقط مرا بپرستند [و] هیچ چیزی را شریک من نگیرند. و آنان که پس از این نعمت های ویژه ناسپاسی ورزند [در حقیقت] فاسق اند.
=======================================================================================
نقطه های آبی قشنگم،بی نهایت دوستون دارم و بی نهایت دلم میخواد برای هرکدوم از شما که برام حکم نوری از خدا رو دارید،چندین صفحه پاسخ بنویسم… انشالله در بهترین زمان و مکان در آرامش دوباره به فعالیت بیشتر در این غارحرا برمیگردم.
چندتا سوال هست که یادم مونده تا جواب بدم،دعا میکنم به دستان عزیزتون برسه:
حسن عزیزم که پرسیدی قرآن رو به صورت هدایتی میخونم یا ریشه ای:
اصل و اساس و شروع قرآن خوندن من از دوره ی مقدس دوازده قدم شروع شد و من به وسیله ی کلام الهی استاد،با شهد شیرین قرآن آشنا شدم و همون سال اول عضویتم دوسه بار ترجمه ی قرآن رو از اول تا آخر خوندم،خیلی نرم و آروم …هرچقدر بیشتر خوندم اشتیاقم بیشتر شد،هرچقدر بیشتر یاد گرفتم،بیشتر فهمیدم من هیچی نمیدونم،هرچقدر بیشتر قرآن رو خوندم،تشنه تر شدم…و این مسیر ادامه داره…خداوند چندین بار سعادت بهم داده تا به صورت ریشه ای هم دنبال مفاهیم قرآنی بگردم اما درحال حاضر بیشتر قرآن خوندنم هدایتیه…هرصفحه ای برام باز بشه میخونمش و سعی میکنم حتی شده یک کلمه از یک آیه رو خوب بفهمم.
و اما سوال بعدی اینکه چه جوری بهتر و واضح تر بفهمیم خدا داره چی بهمون میگه:
ببین خودت میدونی که این جریان که ما خدا مینامیمش…همیشه برقراره…خودشم توی قرآن میگه خدا هیچ وقت خوابش نمیبره،فراموش نمیکنه،خسته نمیشه …مثل یک موج رادویی که 24 ساعته و نان استاپ داره آهنگ پخش میکنه!
حالا ما چه جوری میتونیم صدای آهنگ رو دریافت کنیم؟
باید تنظیم بشیم روی اون موج …بعد راحت صدا میاد…بدون هیچ تلاشی میشنوی….
چه جوری تنظیم بشیم؟
با کار کردن روی خودمون و روی دوره های استاد …
چه جوری هردفعه بهتر و واضحتر از قبل صداشو بشنویم؟
با آزمون و خطا کردن،با عمل کردن به ایده فارغ از نتیجه،با به دست آوردن نتایج کوچیک و محکم تر شدن ایمان…
ابزار ذهن منطقه!
چه جوری میتونی ذهنت رو قانع کنی که این ایده الهامیه و فارغ از نتیجه باید انجامش بدم؟
وقتی از قبل نتیجه دستت باشه!
وقتی به همون ایده های کوچیک الهامی عمل میکنی و ذره و ذره ایمانت میره بالاتر….
مثل ایمان ابراهیم…
انقدر آزمون و خطا کرد که وقتی گفت چاقو روز بزار زیر گلوی بچه ت،گفت چشم!
چرا گفت چشم؟
چون بارها و بارها نتیجه ی عمل به ایده های الهامیش رو دیده بود…
مثل گلستان شدن آتیش،مثل درومدن چشمه ی زمزم زیر پای بچه،مثل زنده شدن پرنده هایی که تیکه تیکه شون کرده بود…
به قول استادابراهیم هم منطقی ایمانش رفت بالا تا رسید به مقامِ خلیل الله
=======================================================================================
سنای نازنینم که ازم پرسیدی آدم وقتی به اون چیزی که میخواد میرسه،آرامشش بیشتر میشه؟یعنی اون رسیدن به بیشتر شدن حس خوبش کمک میکنه؟تواناییش توی کنترل نجواهاش بیشتر میشه؟بیشتر توی حس خوب میمونه؟
آقای ظاهری عزیز یک درس خیلی قشنگی بهم داد،که همیشه یادم باشه با رسیدن به خواسته منتکرار میشم
چه توی پراید،چه توی لندکروز،چه با این همسر چه هرکس دیگه …
استاد میگه:
رسیدن به خواسته ها شمارو به احساس بهتر نمیرسونه،رسیدن به احساس بهتر،شمارو به صورت طبیعی و راحت به خواسته هاتون میرسونه
پس اصل مهم اینه:
اول درست کردن یک شخصیت درست،توحیدی،قدرت کنترل ذهن،داشتن آرامش،حفظ روحیه ی شکرگزاری وهماهنگ بودن با خدا
بعد که اتفاقات رخ میده و شما قدم به قدم به خواسته هات میرسی:
آرامشی که داشتی بیشتر میشه،توحید عملیت بهتر میشه،شکرگزارتر میشی،بیشتر عاشق خدا میشی،ایمانت بیشتر میشه،کنترل ذهنت قویتر میشه…و این سیکل مثبت ادامه داره و اتفاقات بهتر و قشنگتر رو جذب میکنی و به قول استاد میرسه به جایی که شما بهشت رو توی همین دنیا و ادامه ش در سرای آخرت تجربه میکنی
=======================================================================================
سمانه سادات عزیزم که ازم پرسیدی ترمز هایی که داشتم رو بگم والبته باور هایی که ساختم،از صمیم قلبم میخوام بهت بگم که ما آدم های متفاوتی هستیم با علایق متفاوت و خواسته های متفاوت…به جواب سوالت فکر کردم تا بتونم پاسخ درستی بهت بدم اما واقعا هرچقدر نگه میکنم میبینم من حتی دنبال اینکه چه ترمزی دارم یا چه باوری بسازم بهتر باشه نباشم،من فقط یک کار رو خوب انجام دادم اونم تمرکز لیزری روی دوره های استاد و هر روز عمل کردن به آموزش های استاد در حد توان…بعد هدایت میشم به یک فایلی که میفهمیدم این ترمز منه….یا فایلی که استاد داره یک باور بهتر بهم یاد میده…
اما اگر بخوام بگم دقیقابعد از دوسال کار کردن روی خودم،چطور تونستم به راحتی از کار سخت قبلی رها بشم و وارد یک شغل صدهابرابر بهتر بشم میتونم بگم،دوره ی احساس لیاقت به من خیلی کمک کرد تا ترمز ماشین خواسته هام کم و کمتر بشه و با سرعت بیشتری به سمت مدار های بالاتر حرکت کنه….
=======================================================================================
استاد عزیزتر از جانم،سپاسگزاری از شما به کلمات نمیاد،همیشه جزو بزرگترین آرزوهام این بوده به گسترش جهان توحیدی کمک کنم و با خلق نتایج دلخواه لبخند رضایت شمارو ببینم…
واین مسیر ادامه داره…
توکل بر الله مهربانِ هدایتگر…تموم تلاشم رو میکنم که توی مسیر ثابت قدم بمونم و هر روز بیشتر از روز قبل روی خودم کار کنم وخشت به خشت زندگیم رو با توحید بسازم.
بینهایت دوستون دارم و به امید دیدارتون در بهترین زمان و مکان…
رَبَّنَا إِنَّنَا سَمِعْنَا مُنَادِیًا یُنَادِی لِلْإِیمَانِ أَنْ آمِنُوا بِرَبِّکُمْ فَآمَنَّا ۚ رَبَّنَا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَکَفِّرْ عَنَّا سَیِّئَاتِنَا وَتَوَفَّنَا مَعَ الْأَبْرَارِ ﴿١٩٣ آل عمران﴾
پروردگارا! بی تردید ما [صدای] ندا دهنده ای را شنیدیم [که مردم را] به ایمان فرا می خواند که به پروردگارتان ایمان آورید. پس ما ایمان آوردیم. پروردگارا! گناهان ما را بیامرز، و بدی هایمان را از ما محو کن، و ما را در زمره نیکوکاران بمیران.
رَبَّنَا وَآتِنَا مَا وَعَدْتَنَا عَلَىٰ رُسُلِکَ وَلَا تُخْزِنَا یَوْمَ الْقِیَامَهِ ۗ إِنَّکَ لَا تُخْلِفُ الْمِیعَادَ ﴿آل عمران١٩۴﴾
پروردگارا، و آنچه را که به وسیله فرستادگانت به ما وعده دادهاى به ما عطا کن، و ما را روز رستاخیز رسوا مگردان، زیرا تو وعدهات را خلاف نمىکنى.
فَاسْتَجَابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّی لَا أُضِیعُ عَمَلَ عَامِلٍ مِنْکُمْ مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثَىٰ ۖ بَعْضُکُمْ مِنْ بَعْضٍ ۖ فَالَّذِینَ هَاجَرُوا وَأُخْرِجُوا مِنْ دِیَارِهِمْ وَأُوذُوا فِی سَبِیلِی وَقَاتَلُوا وَقُتِلُوا لَأُکَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَیِّئَاتِهِمْ وَلَأُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ ثَوَابًا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ ۗ وَاللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الثَّوَابِ ﴿آل عمران١٩۵﴾
خداوند، درخواست آنها را پذیرفت؛ (و فرمود:) من عمل هیچ عملکنندهای از شما را، زن باشد یا مرد، ضایع نخواهم کرد؛ شما همنوعید، و از جنس یکدیگر! آنها که در راه خدا هجرت کردند، و از خانههای خود بیرون رانده شدند و در راه من آزار دیدند، و جنگ کردند و کشته شدند، بیقین گناهانشان را میبخشم؛ و آنها را در باغهای بهشتی، که از زیر درختانش نهرها جاری است، وارد میکنم. این پاداشی است از طرف خداوند؛ و بهترین پاداشها نزد پروردگار است.
به نام تنها هدایتگر جهان
برادر عزیزم،سلام
بی نهاااایت بی نهایییت از خبر سلامتی عرفان کوچولو خوششحال شدم…خداروصدهزارمرتبه شکر…
لذت بخش ترین کار برای من بازی با بچه هاست … نوزاد ببینم که دیگه از خود بیخود میشم …
عجیب بوی بهشت …بوی خدا میدن …
عرفان کوچولو الان عطر بهشت داره …لطفا اختصاصی از طرف خاله ی راه دورش پاهای کوچیکش رو ببوسید و دم گوشش بگید تو خیلی شجاع و قوی هستی که دوست داشتی اینطوری وارد دنیا بشی…دمت گرم پسر ….
علی آقا،امان ازین هدایت الله …کامنت شما 4روز پیش نوشته شده …امشب بدست من میرسه …
امشبکه از خستگی بعد شیفت حتی انگشتام رمق نوشتن ندارند…اما نه …
باید مینوشتم و ازین هدایت میگفتم و از شما و از الله یکتا سپاسگزاری میکردم …
علی آقا،چه وقتی که با قانون آشنا نبودم …چه بعدش …
همیشه همه ی تلاشم رو کردم مریض هاو همراه ها رو از خانواده ی خودم بدونم و تموم تلاشم این بود که قوت قلبشون باشم
از نظر خودمم خیلی خیلی بهتر از بقیه عمل کردم و میکنم،من برق آرامش و سپاسگزاری رو از چشم هاشون میبنیم …
امروز …خیلی شیفت شلوغی بود …تو icu هم که کار کنی،چون مریض های بدحال هستند،کار یکم پیچیده تره …
امروز یک مادر 27 ساله داشتیم،تموم تلاشمون رو براش کردیم که به زندگی برگردونیمش
البته که ما کاره ای نیستیم ..چند تا دست از دستای خدا …هرچی اوستا بگه همون میشه …
خلاصه اینکه ،شیفت شلوغ …با کلی همراه مریض بی قرار…نگهبانی که کارش رو درست انجام نمیده …تعداد پرستار کم …
نمیدونم …با اینکه تموم تلاشم رو کردم از صلح با خودم درنیام ،تموم تلاشم رو کردم همراه ها رو آروم کنم،اما خودم میدونم ی جاهایی از خستگی و نگرانی و استرس شاید اونجور که باید بهشون عشق ندادم …خودم میدونم چیکار کردم …
الان با این کامنت شما،خدا باز باهام حرف زد
سعیده،حتی اگر همین الان خیلی از بهتر از همکارات عمل میکنی،باید بهتر از خودت بشی
اینکه نگهبان درست کار نمیکنه
اینکه نیروی شیفت کمه
اینکه مریض بدحال زیاده
اینا همش عوامل بیرونیه …
عوامل بیرونی شرکه …
توحیدی باش
خودت باش
برگرد توی خودت و مشکل رو حل کن
و هر روز تلاش کن یکم بهتر از دیروزت باشی
علی آقا ازت سپاسگزارم بی نهایت
که به ندای قلبت گوش کردی و برام نوشتی
امیدوارم خدا بهم این افتخار رو بده،در بهترین زمان ومکان،میزبان خانواده ی 5نفره ی قشنگ توحیدی شما باشم
سلام منو به مامان عرفان کوچولو برسونید… خدا قوتش بده این روز ها …مادر شجاع و قوی …
شما بندگان فوق العاده ی خداوندید که ازین امتحان هم سربلند بیرون اومدید …
دمتون گرررم
به دستان قدرتمند خداوند میسپارمتون