می توانید در بخش نظرات، درباره آگاهی های کلیدی ای بنویسید که از این فایل دریافت کردید. نوشته شما می تواند شامل چنین نکاتی باشد:
- موارد اساسی و نکات کلیدیِ این فایل چیست؟
- کدامیک از این موارد به شما بیشتر کمک کرده است؟
- چه تجربیات آموزنده ای در این باره دارید؟
- برنامهی شخصیِ شما برای اجرای «آن مورد اساسی در عمل» چیست؟
منتظر خواندن نظرات تأثیرگذارتان هستیم
منابع بیشتر درباره محتوای این فایل:
دوره قانون آفرینش بخش 8 | بهره برداری از تضادها
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD571MB38 دقیقه
- فایل صوتی اتفاقات مشابه، اما نتایج متفاوت36MB38 دقیقه
فایل هدایتی امروز من
کلیدها: توانایی اعراض از ناخواستهها, جهت دهیِ آگاهانه به کانون توجه, فرصتی شگفت انگیز بنام تضاد
موارد اساسی و نکات کلیدیِ این فایل چیست؟
کدامیک از این موارد به شما بیشتر کمک کرده است؟
چه تجربیات آموزنده ای در این باره دارید؟
برنامهی شخصیِ شما برای اجرای «آن مورد اساسی در عمل» چیست؟
به نام خداوند بخشنده مهربان و هدایتگر به سمت زیباییها و زندگی رویایی مورد علاقه من
خداوند رو بینهایت سپاسگزارم به خاطر این فایل هدایتی امروز که پس از سوالی که توی ذهن من بود من رو هدایت کرد به این فایل فوق العاده و جواب سوال خودم رو گرفتم
و البته در ابتدا مروری به مواردی که استاد گفتن میکنم و بعدش شاید در بین همون موارد درسهایی که خودم گرفتم رو بگم
من خودم علاقه بسیار زیادی به آقای ایلان ماسک و کارهای فوق العادهای که ایشون انجام میدن دارم و طرز فکرشون رو خیلی خیلی دوست دارم
و فکر میکنم استاد عباس منش عزیز هم خیلی به کارهای ایشون علاقمند هستند و ایشون رو دنبال میکنند، چون که ایشون یک طرز فکر بسیار متفاوت دارند و همونطوری که استاد گفتن شرکت اسپیس ایکس هم کاملاً یک طرز فکر متفاوت و مثبت بین داره و همین هم باعث شده که با وجود اینکه به تازگی تاسیس شده ولی انقدر موفق باشه و انقدر بتونه کارهاش رو پیش ببره و تصمیمات بزرگی بگیره برای آینده، همین که قصد دارند مریخ رو یک سیاره قابل سکونت بکنند یک سیاره دیگه که از زمین فاصله داره و به خاطر همین این استارشیپ رو که به این حجم بسیار بسیار بزرگ بود رو ساختند و میخواستند که این فضاپیمای بزرگ بزرگ رو امتحان بکنم برای مرحله اول و تجربیاتی به دستشون بیاد
واقعاً خیلی برای من اینجا منطقی میشه که استاد همیشه میگن جهان بر پایه خیره جهان بر پایه نیکیه،خداوند هم به خاطر همین میگه اگر شما یک کار نیکی انجام بدید 200 برابر به شما پاداش داده میشه ولی برای اینکه ضرری به شما برسه باید چندین کار بد انجام بدید ، جهان در ذات خودش میخواد رشد بکنه آدمها در ذات خودشون دوست دارند که رشد بکنند اما کی این اتفاق میافته زمانی که خودشون رو ارزشمند بدونند، زمانی که من به عنوان یک انسان برای تضادی که توی زندگیم هست یک فرصت برای رشد و تغییر ببینم نه یک اتفاق مأیوس کننده ناامید کننده یا شکست و از بین رفتن و تمام شدن
دقیقاً شرکت اسپیس ایکس هم به نظرم داره خیلی خیلی خوب تکامل خودش رو طی میکنه و این مسیر رو کاملاً هدایتی و بسیار عالی طی میکنه، که یکی از باورهایی که استاد مثال زدند از این افرادی که اونجا دارن کار میکنند همین توجه به نکات مثبت در هر شرایطی برای ایجاد حس خوب و هدایت شدن به اتفاقات خوب
خوب در شرایطی که یک اتفاق یکسان برای همه میافته یک سریها اون موقعیت رو به چشم یک بلا و یک شکست میدونن و خودشون رو بعد از این اتفاق ممکنه که ناتوان ببینند و کاملاً از ادامه مسیر و رسیدن به هدفشون مأیوس بشن، اما خوب دیدیم که شرکت اسپیس ایکس انفجار استارشیپ رو یک نامگذاری دیگه کرد و گفت که این اتفاق عملیات جداسازی غیر منتظره برنامه ریزی نشده قطعات بود که اتفاق افتاد، و این برای ما یک موفقیت بسیار عالیه چرا که تا الان یک فضاپیما به این عظمت ساخته نشده و به این ارتفاع نرفته و ما همون اولش هم گفتیم که اگر این فضاپیما فقط از همون جایگاه خود بتونه بالاتر بره مثل یه گیلاس روی کیک محسوب میشه یعنی اشانتیونه یعنی اضافه است، واقعا چقدر این تفکر متفاوت میتونه به افراد کمک بکنه و از این تضاد یکسان میتونه نتایج بسیار متفاوتی رو ایجاد بکنه، مثلاً میتونستم بگن که ما این فضاپیما رو با هزینه بسیار بسیار بالا و زمان و انرژی زیادی درست کردیم و انتظار داشتیم که این فضاپیما ما ماموریت خودش رو درست انجام بده و برگرده و حالا که اصلاً نتونسته کارشو درست انجام بده و تو این ارتفاع که نزدیکی جو بود و حتی از زمین هم خارج نشده بود منفجر شده یک شکست بزرگ برای شرکت اسپیس ایکس محسوب میشه و موارد فراوانی که افراد معمولاً وقتی یک تضاد توی زندگیشون اتفاق میافته میزنند و احساس ناامیدی و احساس بد و احساس شکست احساس تمام شدن فرصتها برای پیشرفت و احساس عقب موندن و یا خیلی از تفکرات دیگه که قطعاً احساس بدی ایجاد میکنه
اما خوب دقیقاً دلیل پیشرفت این شرکت همین طرز تفکر فوق العاده و دیدگاه متفاوت به اتفاقات یکسان هست
و درسی که من از این اتفاق میگیرم برای خودم این هستش که همیشه خودم رو تحسین بکنم برای دستاوردهایی که توی زندگیم دارم چه کوچیک چه بزرگ اگر هم در مسیر به دست آوردن خواستهای یه اتفاقی مثل این اتفاقی که برای اسپیس ایکس افتاد برای من بیفته من بیام بگم که همین که تا اون ارتفاع رفت و بالاتر از حد تصور من بود برای من یک موفقیت و من بیام این اتفاق رو مثبت برای خودم تعبیر بکنم تا اینکه به احساس خوبی برسم و هدایت بشم به همون تعبیرهای خوبی که برای خودم کردم و هدایت بشم به پیشرفت و رشد و ایدههای عالیتر
اینکه چطور من بتونم اتفاقات زندگیم رو مثبت تعبیر بکنم این دیگه بر عهده منه، همونطور که شرکت اسپیس ایکس تونست این اتفاق رو مثبت تعبیر بکنه و بشینه مسائل رو بررسی بکنه تا اینکه در آینده همین فضاپیما رو با رعایت قانون تکامل سالم بفرسته به جایی که میخواد
راستش من مواقعی که به تضادهای این چنینی توی زندگیم برمیخورم خیلی راحت ذهنم اون دستاوردهایی که داشتم و یا دارم رو نادیده میگیره و منو میندازه تو اون موقعیت منفی و احساس شکست و احساس ناامیدی، اما خوب این فایل هدایتی به من یاد داد که باید اتفاقات رو جوری تعبیر بکنم که به من احساس مثبتی بده
و مثال آقای عشق یار رو استاد دوره 12 قدم و یکی دو تا فایل دیگه که من دیده بودم زدن و من هر بار درسهای متفاوتی ازش گرفتم، خوب ایشون سه تا فرزند رو از دست داده بودند 2 تا از فرزندانشون در جبهه شهید شده بود و فکر میکنم اینا از کشورهای دیگه که دانشجو بودن اومده بودن توی جنگ شهید شده بودند، و یک فرزندشون هم به خاطر اینکه نتونسته بود از دست دادن برادرانش رو تحمل کنه اون هم سکته کرده بود و به نحوی از دنیا رفته بود و البته همسر آقای عشقیار که پس از شهادت بچههاش، نتونسته بود این اتفاق یکسان برای خودش و خانوادهاش رو مثبت تعبیر بکنه و کاملاً منفی تعبیرش کرده بود و همین باعث شده بود که سالیان سال احساس منفی داشته باشه، احساس از دست دادن، احساس غم، احساس ناراحتی، احساس ناکام بودن فرزندانش، احساس دوری از فرزندانش، احساس وابستگی به فرزندانش و… مجموعهای از این تعابیر که کاملاً فشار عصبی شدیدی برای خودش ایجاد کرده بود و در طی سالیان باعث شده بود که این آدم به صورت فیزیکی به خودش صدمه میزد و مخیلش رو از دست داده بود، توانایی کنترل ادرار خودش رو از دست داده بود و کاملاً این دیدگاه منفی باعث شده بود که زندگی بسیار ناجبی رو تجربه بکنه
که البته همین باعث شده بود که از لحاظ مداری با همسرش یعنی آقای عشقیار کاملاً فاصله بگیرند و نتایج کاملاً متفاوتی رو هم داشته باشند
به صورتی که آقای عشق یار از این اتفاق یکسان برای خودش و خانوادهاش اینجوری تعبیر کرده بود که، فرزندان من هدیهای از خداوند بودند که حدود 20 سال کنار من و خانوادهام بودند و خیلی با هم روزهای عالی رو سپری کردیم و لذت بردیم و الان هم این هدیههای خداوند به سوی خداوند بازگشتند و نیاز نیست که ما خودمون رو اذیت بکنیم ما هم از آن خدایم و خداوند ما رو خلق کرده و یک روزی دیر یا زود به سوی خداوند برمیگردیم و اگر یکی از اعضای خانواده ما زودتر از ما از دنیا رفت اصلاً لزومی نداره ما ناراحت باشیم چون که به سوی خداوند رفته و کاملاً جاش امنه داره لذت میبره،، و داشت از خاطرات مثبتی که با فرزندانش سپری کرده بود برای استاد یادآوری میکرد و با احساس خوب لذت این کار میکرد ولی همسر ایشون اگر همین خاطرات رو مرور میکرده با همون احساسات منفی برای خودش در پی داشته
و حالا ما اینجا داریم میبینیم که در یک خانواده یک اتفاق یکسان و دو تا دیدگاه متفاوت به این اتفاق یکسان باعث شده که کاملاً نتایج متفاوت اتفاق بیفته
آقای عشقیار پدر خانواده با این دیدگاه مثبت نگر و تعبیر این اتفاق یکسان به یک تعبیر بسیار عالی که احساس خوبی ایجاد کرده، در طی این سالیان کاملاً احساسش خوب بوده و توجهش به اتفاقات مثبت این قضیه بوده و کاملاً احساس خوبی داشته به خاطر همین هم در سن 90 سالگی تنی سالم و تندرست داره و تونسته بود حافظ اشعار شاعرانی بزرگی مثل مولانا سعدی حافظ و دیگر شاعران باشه ، و تو این سن شاگردانی داشته باشه که داره به اونها آموزش میده، و کتابهای فراوانی از اشعار نوشته شده باشه توسط این آدم به قول خودش چشمانش عین عقاب دارن کار میکنند
و کفترهایی داشته باشه که داره با اونها عشق و حال میکنه و از زندگی داره لذت میبره
تا این حد میتونه نتایج آدمها به خاطر نوع تعبیری که از اتفاقات دارند متفاوت بشه
یا مثالی که استاد در مورد فوت فرزند کوچکتر خودشون توی سن دو سه سالگی گفتن، چه اولش احتمالاً خیلی براشون دردناک بوده اما سعی کردن این اتفاق رو جوری نگاه کنند که به خودشون احساس مثبتی بده و تعبیر مثبتی از این اتفاق یکسان که فوت فرزندشون باشه برای خودشون داشته باشند، و میگفتن که تعبیر من این بود که یاد گرفتم زندگی چقدر میتونه کوتاه باشه و انسان هر لحظه میتونه که از این دنیا بره، پس نباید زیاد به این دنیا وابسته باشی و دلبسته باشی، و بدونی که این فرصت عمر برای هر کسی میتونه در هر لحظه پایان بپذیره، و به این زندگی به عنوان یک فرصت رشد برای پیشرفت خودت نگاه کنی به عنوان یک میهمانی نگاه کنی که چند صباحی در این دنیا میهمان هستی و چند صباح دیگر خواهی رفت، و اینکه ما صاحب فرزندانمون نیستیم صاحب اونها خداست و ما فقط واسطهای بودیم که باعث شدیم فرزندانمون به این دنیای مادی بیان و شروع زندگی مادیشون توسط کانال ما انجام شد.. خود استاد توی یه فایلی هم گفتند که بعدها همسرم با توجه به آزمایشات و علائمی که پسرشون کشف کرده بود از فرزند فوت شدهشون فهمیده بودند که ایشون به بیماری سختی دچار بوده و ممکن بوده سالیان سال زجر بکشند و بعدش از دنیا برند و این فوت زود هنگام فرزندشون یک نعمتی بوده هم برای خودش و هم برای پدر مادرش
و استاد اینجوری فوت فرزندشون رو تعبیر کردند و این تعبیر مثبت باعث شد که خیلی زود به احساس خوب و احساس بهتری برسند و پیشرفتهای زندگیشون ادامهدار باشه و درس این اتفاق رو بگیرند البته خودشون میگفتند که شاید دیدن خانواده اشقیار باعث شد که من درس مربوط به ایشون رو بگیرم و آماده بشم برای از دست دادن فرزند خودم
مثال اینکه اگر یک نفر دچار مشکل مالی بشه یا مشکل مالی داشته باشه توی بیزینس خودش، این اتفاق رو میتونه اینطوری تعبیر مثبت داشته باشه که تجربه کسب کردم که چه جوری بهتر عمل بکنم، کجاها خوب عمل کردم که نقطه قوتم بود باید اونها رو تقویت بکنم و کجاها ضعیف عمل کردم که باعث شد نقطه ضعفم باشه که باید اونا رو هم بهبود بدم و میتونم از این تجربه توی بیزینس جدید خودم استفاده بکنم یا اصلاً میفهمم که خداوند من رو برای چه مسیر دیگهای ساخته و داره هدایت میکنه و باید انجام بدم
و این ما هستیم که موقع برخورد با تضاد و برخوردن به مسائل زندگی و اتفاقات اونها رو به نفع خودمون یا به ضرر خودمون تعبیر میکنیم
مثال رابطه عاطفی، که استاد گفتند اگر یک نفر توی رابطه عاطفی خودش به مشکل میخوره یا به هر دلیلی از اون فرد جدا میشه خیلیا هستند اینجوری فکر میکنند که دیگه زندگی براشون تموم شده و دیگه هیچکس توی دنیا نیست که بتونم باهاش رابطه داشته باشم و… که نتیجهاش احساس منفی و قطعاً اتفاقات منفی خواهد بود، چون ما هستیم که با افکار خودمون داریم فرکانسهایی رو به جهان هستی ارسال میکنیم و جهان هم داره این فرکانسها رو دریافت میکنه و به صورت اتفاقات و شرایط زندگی ما در زندگی ما ایجاد میکنه،،،اگر همین زن یا مردی که دچار جدایی از پارتنرش شده و رابطه قبلیش رو دیگه نداره، میتونه بیاد اینجوری این اتفاق رو تعبیر بکنه که من تو این رابطه خیلی لذت بردم سالیان سال یا روزها یا ماهها با اون فرد قبلی زندگی بسیار عالی داشتیم و از زندگی خودم در کنار این آدم لذت بردم و خداوند رو سپاسگزارم به خاطر روزهایی که با اون آدم داشتم، و حالا هم به هر دلیلی مسیرم راهم با این آدم جدا شده و زندگی به آخر نرسیده خداوند من رو میتونه هدایت بکنه به یک آدم بهتر زیباتر خوش اخلاقتر، و من میتونم زندگی بسیار عالیتری توی روزهای بعدی عمرم با این آدم سپری بکنم، و هیچ تضمینی به موندن یک آدم در رابطه با آدم دیگه وجود نداره و هر لحظه ممکنه اون آدم به هر دلیلی از رابطه تو بیرون بره ، پس دلیلی نداره که وابسته اون آدم باشی و باید در هر لحظه از زندگی خوشحال باشی و سپاسگزار باشی و لذت ببری
نتیجه اینه که این آدم نه تنها با این تعبیر مثبت از زندگی ناامید نمیشه و احساس بد و احساس شکست و احساس قربانی شدن و احساس از دست دادن نداره، بلکه کاملاً امیدوار هست و شوق و ذوق داره برای ادامه زندگی و احساس مثبتی داره و داره فرکانس مثبتی رو به جهان ارسال میکنه و جهان هم اتفاقات و شرایط مثبتی رو برای این آدم رقم خواهد زد، چون این قانون خداونده و ما داریم با افکار خودمون زندگی خودمون رو رقم میزنیم، ما با توجه خودمون داریم زندگی خودمون رو میسازیم اگر با فکری که توی ذهن خودمون داریم و اینجوری احساس مثبتی داریم پس داریم به یک چیز مثبتی توجه میکنیم پس نتایج زندگی ما خوشحال کننده و سلامتی و خوشبختی و ثروتمندی بیشتر خواهد بود
من هم توی کنترل ذهن خودم مشکل دارم مخصوصاً در احساس تنهایی و اینکه خوشحالی و خوشبختی رو بودن با آدمهای متعدد میبینم، و باید روش کار کنم و اینجوری باید بهش نگاه کنم که اگر من این مواقع بیشتر یاد خداوند باشم و بیشتر خودم رو کنترل کنم و وقتم رو به دیدن فایلها یا برنامههای مثبت سپری کنم دیگه شیطان درون من میتونه زیاد قدرتمند باشه که بتونه من رو منحرف بکنه، یا اصلاً من باید انقدر قوی بشم که دیگه نجواهای شیطان درون من خیلی صداش پایینتر باشه و بتونم ندای خداوند درون خودم رو بیشتر بشنوم، و اینجوری تعبیر میکنم که خداوند میخواد من بیشتر روی خودم کار بکنم و بیشتر به خداوند نزدیک بشم تا بتونم الهامات رو بیشتر و بهتر درک بکنم،
استاد هم در مورد مسئله مالی میگفتند که من در اوایل کارم در تهران خیلی بدهکار شدم و همین باعث شد که بفهمم یک ایرادی در ذهن من و باورهای من وجود داره، و اومدم خیلی روی خودم کار کردم و ذهن خودم رو ریختم روی دایره تا بفهمم چه مشکلی توی باورهای من هست، و البته این تضاد و این فشار زیاد در زندگی من باعث شد که من انقدر بشینم فکر بکنم و به جواب مسئله برسم و البته روانشناسی ثروت یک و دو و 3 محصول و میوه همین تفکر و تأمل استاد در اون موقعی که بدهکار شده بودند هستش
شاید اینکه گاهی وقتا از مسیر خارج میشم برای من یجور خیره ( الخیر فی ما وقع) چون میفهمم که این مسیر عالی و صراط مستقیم چقدر حس خوبی داره و بیام محکمتر و قویتر روی خودم کار کنم و قدرشو بدونم و بیشتر تو این مسیر لذت ببرم و بیشتر شکر گزاری کنم بخاطر این سبک زندگی