اتفاقات مشابه، اما نتایج متفاوت

می توانید در بخش نظرات، درباره آگاهی های کلیدی ای بنویسید که از این فایل دریافت کردید. نوشته شما می تواند شامل چنین نکاتی باشد:

  • موارد اساسی و نکات کلیدیِ این فایل چیست؟
  • کدامیک از این موارد به شما بیشتر کمک کرده است؟
  • چه تجربیات آموزنده ای در این باره دارید؟
  • برنامه‌ی شخصی‌ِ شما برای اجرای «آن مورد اساسی در عمل»‌ چیست؟

منتظر خواندن نظرات تأثیرگذارتان هستیم


منابع بیشتر درباره محتوای این فایل:

دوره قانون آفرینش بخش 8 | بهره برداری از تضادها 

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    571MB
    38 دقیقه
  • فایل صوتی اتفاقات مشابه، اما نتایج متفاوت
    36MB
    38 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

634 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «ساناز جمشیدیان» در این صفحه: 1
  1. -
    ساناز جمشیدیان گفته:
    مدت عضویت: 880 روز

    خداروشکر میکنم تضادها باعث میشه بیشتر از قبل خواستمو بشناسم

    خدایا شکرت

    امروز رفتیم خونه ای که پسند کرده بودیم بار دوم ببینیم که خانم مستاجر انقدر از مالک بد گفت که منصرف شدیم اومدیم خداروشکر کردیم که ما قرارداد نبستیم

    تضاد باعث حال من شد اولش بخاطر پیدا نکردن خونه دلخواه و بعد هم حس ناراحتی برای مستاجری که داره اذیت میشه

    تاالان داشتم تمرین میکردم بتونم حالمو خوب نگه دارم تصمیم گرفتم اینجا بنویسم که هم مروری برای خودم بشه هم رد پایی باشه برای اینده ام هم برای بقیه

    من امروز باید سجده شکر به جا می اوردم که خدا چقدر دوسم داشت قبل اینکه بریم برای قرارداد حسی بهم گفت صبر کن یکبار دیگه برو خونه را ببین و این حزفها را از مستاجر بشنوم و منصرف شوم به خودم گفتم خدا چقدر دوستت داره ببین از یک چاه بزرگ خارج شدی وگرنه اول دعوا و بحث و مشکلات بود بجای حس خوب همیشه حالت بد بود چقدر خدا را باید شکر کنم

    اره وقتی فکر میکنی داری به هدفت میرسی دقیقه نود همه چیز خراب میشه و باز از اول

    اما اینبار با علم بهتر

    الان میدونم حتما در قرارداد خیلی نکات بگم حتما چک کنم صاحب خونه چطور ادمیه و تلاش کنم خونه راحت و بدون دردسر بگیرم

    امروز فهمیدم من در مدار درستم چون خدا نمیزاره اشتباه انتخاب کنم امروز فهمیدم چقدر عوض شدم قبل اینکه برم و داستان تغییر کنه همسرم میگفت کاش اوکی بشه گفتم من میدونم خدا بهترین برامون گذاشته من فقط کفتم خدا این خونه قسمتمون باشه میشه و فرداش فهمیدم جواب ایمان و اعتمادم به خدا گرفتم وگرنه با یک صاحب خوته گیر و دیونه باید یکسال با دعوا سر میکردم یا شاید چند ماه نشده با کلی ضرر جا به جا میشدم مثل مستاجری که سه ماه داشت جا به جا میشد

    وقتی میگی خدا اینجا مشخصه بار اول که رفتیم حرفی نزد بار دوم من خودم یک حسی داشتم قبل قرارداد باز برم خونه را ببینم و وقتی بار دوم رفتم حرفا را شنیدم دیدم پس چقدر حسم درست بود و چیدر خداروشکر کردم

    چقدر خدا دوستم داشت

    ذهنم درگیر مستاجر هم شد اما یادم به حرف استاد افتاد اگه در مدار درست باشی راهها گفته میشه اما در مدار اشتباه ادمهای اشتباه به سمتت میان مقصرش هیچکس جز خوزت نیستی، اگه این مستاجر داره اذیت میشه چون خودش ظلم دیدن و خودش مدار منفی و… جذب کرده و خودش مقصره و ایتکه انقدر برای من از خونه و صاحب خونه منفی گفت مشخص بود که مدارش داغونه دلسوزی من اشتباه هست ناراحتی من فقط باعث میشه منم مدارم بیاد پایین، استاد تمام حرفهاتون دارم مرور میکنم خدا به ما ظلم نمیکنه مردم به ما ظلم نمیکنن خودمون به خودمون ظلم میکنیم اگه منم در مدار اشتباه بودم الان جامون عوض شده بود این چرخه باطل میچرخید الان من فهمیدم و اونجا نرفتم چون مدارم مثبت بود و مستاجر بعدی اون خونه اگه در صلح با خودش نباشه باز میشه مثل این خانم، و من مطمین بودم اگه به هر علتی هم ما اونجا میگرفتیم انقدر صاحب خونه تغییر میمرد یا جا بع جا میشد و… که باز من در ارامش بودم

    من وقتی رها کردم گفتم خدا دیگه تمام

    ناخودا کشتی من منو میبره اونجا که باید

    چقدر امروز معنای توحید فهمیدم چقدر خوبه میفهمم که هدایت شدم

    خدایا شکرت اینجا دارم مینویسم که در اینده بیام باز شکر کنم هر بار بیام کامنتم ببینم شکر کنم یادم بیاد تکاملم چی بوده

    اینکه خدا میاد انقدر قشنگ منو میبره جایی که خانم حرف بزنه بعد شوهرش زنگ بزنه بگه دروغ گفته که جریان درست کنه ولی من فهمیدم دهن این خانم به شکایت باز شد فقط بخاطر اگاهی من، چون من در مدار درست بودم، چون دقیقا من خدا داره هدایت میکنه یکدفعه مستاجری که میخواد از اون خونه فرار کنه میاد میشه راه نجات من، که بعد همسرش بزور میخواد درستش کنه چون سوتی بدی بود ما خونه را نگرفتیم و اونها مجبورن منتظر پولشون باشن، بقیه گفتن شاید دروغ گفته ولی من فهمیدم دروغ نیست چون من بار دوم هدایت شدم برم مجدد خونه را ببینم و این هدایت برام این نشونه را داشت

    خدایا چقدر خوشحالم این منم انقدر بزرگ شدم انقدر عاقل شدم انقدر درک میکنم ایمان و هدایت و نشونه هاتو

    این منم که بهم میگی برو پامیشم میرم بهم حقیقت نشون میدی

    این منم که بهم میگی صبر کن بااینکه خیلی دلم خونه مبخواد اما میگم باشه تو برام خونخ دلخواهم بیار

    اینکه من نمیگردم بقیه دارن دست به دست هم میدن تا من جا به جا بشم

    اینکه یادگرفتم باید پارو نزد وا داد باید دل را به دریا داد خودش میبردت هر جا دلش خواست که ساحل دقیقا همونجاست

    الان حسم میفهمم وقتی خونه دلخواهم ببینم میدونم خودشه

    الان میفهمم زمان و مکانش بشه یعنی چی

    چقدر خوشحالم امشب که نشد

    تضاد یعنی این

    در اوج رسیدن به خواسته نشه تو شکر گزار باشی که نشده

    تضاد یعنی الان که میدونم یک خونه میخوام که ازادانه بتونم برم بیام سروصدا کنم راحت باشم کسی باهام کاری نداشته باشه لذت ببرم

    الان میدونم خونه بدون صاحب خونه خونه خوبیه

    یا خونه ای صاحب خونش کار به کارم نداشته باشه

    یا خودم صاحب خونه باشم

    خدایا شکرت چقدر عالیه

    چقدر الان حالم بهتر شد

    ممنون استاد ممنون که منو از یک اشتباه بزرگ نجات دادین و این فقط فقط بخاطر اموزش های شماست من معنای هدایت. توحید. اعنماد. ایمان با شما فهمیدم ممنون خدایاشکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: