اتفاقات مشابه، اما نتایج متفاوت - صفحه 2

634 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    فاطمه خواجویی گفته:
    مدت عضویت: 1662 روز

    سلام خدمت استاد عزیز

    ازتون بسیار سپاسگزارم بابت این مطالب مهمی که با ما به اشتراک گذاشتن کلی منو به فکر فرو برد و درباره اتفاقات گذشتم کلی فکر کردم که زمانی که بیماری پندمیک شروع شد و ما کسب و کارمون تعطیل شد خونه نشین شدیم چه اتفاقاتی رخ داد؟

    راستش اونجا نقطه عطف زندگی من شد چون من با بیکار شدن کم کم هدایت شدم به مسیری که با قانون و شخص شما آشنا بشم و تغییرات خوبی در زندگیم ایجاد بشه . از زمانی که بیکار شدم با کتاب راز آشنا شدم و برام جذاب شد و کلی کتاب تو این زمینه خریدم و خوندم و تا حدی آشنا شدم با این قوانین ولی هنوز به اون درک درست و نتایج عالی نرسیده بودم که بعد با معرفی یکی از دوستان با سایت شما آشنا شدم اولش گفتم خب که چی؟ یه مدت طولانی فقط عضو سایت بودم و هیچ فعالیتی نداشتم و فقط کتاب خوندم . از ابتدای 1400تازه فهمیدم فایل رایگان دارین و من میتونم گوش بدم با توحید عملی شروع کردم که دوستم همیشه میگف تو به خدا ایمان نداری اینارو گوش بده گوش میدادم خیلی خوب بود و متوجه شدم که من واقعا ایمان ندارم و این همزمان بود با سخت ترین اتفاق زندگیم ! من و تمام دوستان و همکاران و حتی همسرم فرم انتقالی برای یه شهر بهتر برای کار و زندگی پر کردیم و از تمام اون افرادی که با هم فرم پر کردیم فقط من رد شدم و حتی همسرم قبول شد و منو رها کرد و رفت . حالا من موندم و یه شهر غریب تنها خیلی اوایل گریه میکردم و ناشکری میکردم من از همه به مراتب امتیاز بالاتری داشتم ولی فقط من رد شدم زمانی که همسرم رفت به خودم اومدم گفتم نمیخام اینجور ادامه بدم باید عوض بشم شروع کردم ابتدا فایل های رایگان گوش دادم بعد تصمیم گرفتم دوره 12بخرم . چون من تنها بودم و عملا فرصت آزاد زیادی داشتم دوره رو خریدم و شروع کردم به کار کردن اتفاقات خوبی واسم افتاد مهمتر اینکه رابطم با همسرم چقدر بهتر شد چقد اتفاقات مالی خوب افتاد . چقدر از نظر احساسی حال خوبی داشتم دیگه ناراحت نبودم ازینکه تو این شهر تنهام و حتی هر چیزی که ازین شهر میبینم الان زیباییه زیبایی هایی که قبلا هم بودن ولی من نمی‌دیدم ولی الان برام بولد شدن . به قول شما بزرگترین نتیجه همین احساس خوبه حالا نتایج دیگه مثل ثروث و روابط بهتر نتایجی هستن که در ادامه احساس خوب پیش میان و نتایج جانبی هستن.امروز با کمک خداوند قدم هفتم خریدم و امید دارم که این قدم و آگاهی هاش نتایج بسیار عالی برام پشت سر هم پیش بیارن . می‌خوام بگم درسته من توی اون مقطع زمانی اتفاقی ناخواسته واسم رخ داد ولی انگار خدا برام یه فرصتی ایجاد کرد که روی خودسازی خودم بیشتر کار کنم و بتونم به احساس خوب برسم و بعد ازون به نتایج عالی . خداروشکر واقعا خدارو صد هزار مرتبه شکر بابت حال خوبم . از الان میگم هر اتفاقی بیفته چون من دارم روی خودم کار میکنم نتایج خوب در پیش داره .

    چند روز پیش یه کامنت خوندم از یکی از دوستان که خیلی واسم جالب بود گفتم که اینجا بنویسم :

    می‌گفت من به این نتیجه رسیدم هر چیزی که توی ذهنت بزرگش کنی شرکه حالا چه ثروت باشه چه روابط عاطفی چه مهاجرت هر چیزی… توی ذهنت بزرگ بشه شرکه و توی ذهن ما فقط و فقط باید خدا بزرگ بشه و این راه رسیدن به نتایج خوبه .

    با سپاس از شما استاد بزرگ

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 51 رای:
  2. -
    fatemeh saeeidi گفته:
    مدت عضویت: 1758 روز

    سلام خدمت استاد عزیزم و مریم شایسته عزیزم

    سلام خدمت تمام دوستانم در سایت عباس منش

    استاد عاشقتم که تمام فایلهاتون هدایتی هست انگار این فایل را برای من آماده کرده اید من صبح بعد از طلوع آفتاب بیدار شدم با پروردگارم صحبت کردم گفتم خدایا من را هدایتم کن در این مسائلی که در اون هستم خدایا من هر آنچه از ذهن محدودم بوده انجام دادم دیگه نمیدونم باید چیکار کنم من تسلیم خودت هستم خدایا هدایتم کن

    بعد از اینکه صبحانه خوردم این فایل را در سایت دیدم و گوش دادم گفتم خدایا عاشقتم تو چگونه بنده هایت را هدایت میکنی

    استاد من با همسرم چالش‌های زیادی دارم مدتی هست از همسرم فاصله گرفتم به او گفتم می‌خواهم از شما جدا بشم ولی او سر سختانه مقاومت داره

    من در این مدت خانه مادرم هستم خیلی تجارب زیاد دارم اصلا احساسم بد نبوده و نیست چون تجارب زیادی کسب کردم خودم را بهتر شناختم نقاط ضعف و قوت را بهتر شناختم

    در واقع قبلا فکر میکردم خودم را می‌شناسم ولی در این مدت که در تنهایی خودم با خدای خودم بودم تازه فهمیدم خودم را نمی‌شناختم و چقدر این فاصله برام خوب بوده که روی خودم بیشتر کار کردم

    در این مدت سر کار رفتم ورودی مالی داشتم

    دوره حل مسائل زندگی را تهیه کردم و الان دارم دوره را میگذرونم و واقعا برام لازم بود به نتایج خوبی رسیدم خدایا شکرت

    از اول سریال زندگی در بهشت را شروع کردم و الان فایل 32 هستم هم زمان سریال سفر به دور امریکا را می‌بینم

    یعنی در واقع شب که می‌خواهم بخوابم بعد از تمرین ستاره قطبی سریال زندگی در بهشت را می‌بینم و میخوابم و صبح که بیدار میشوم بعد از تمرین ستاره قطبی سریال سفر به دور امریکا را می‌بینم هم زمان روی باورهایم کار میکنم

    خلاصه خودم را بمباران کردم با نکات مثبت زندگی در این مدت دو بار کمپ رفتم دونفره با خواهرم کوله پشتی مون و برداشتیم و رفتیم داخل جنگل و کوه کمپ زدیم تا صبح

    باورتون نمیشه افرادی که ما دو خانم را دیدند که چگونه بدون ترس در دل شب پای پیاده با کوله پشتی آمده ایم اطراف تهران و کمپ کردیم تحسینمون کردند

    دوتا آقا بودند گفتند ما سالهاست کمپ میکنیم ولی چنین چیزی در ایران ندیدیم

    خانم ها هم خیلی ما را تحسین کردند گفتند ما هم دوست داریم چنین تجربه ای داشته باشیم

    من می‌خواهم در آینده تنهایی این تجربه را داشته باشم و به دل ترسهایم بروم هنوز تنهایی کمپ نرفتم به امید اون روز

    استاد من از آموزه های شما استفاده کردم و عمل کردم و نتیجه گرفتم بخواهم همه را بنویسم کامنتم طولانی میشه

    الان در چالشی هستم نمی‌دانم در این راهی که پیش گرفتم به کجا خواهم رسید از خدا هدایت خواستم و می‌دانم بهترین راه را خواهم رفت

    الخیر فی ما وقع

    همسرم به شدت مخالف جدایی هست و می‌دانم هر آنچه با زجر و سختی به دست بیاد اون راه درست من نخواهد بود شاید به زندگی با همسرم بر گردم ولی این باردیگر فرزانه دیگری هستم نقاط ضعف خودم را بهتر شناختم و این دوری از خانه و همسر و فرزندانم را خیر میدانم چون من انسان دیگری شده ام واقعا تمام سال‌های عمرم به یه طرف این چند ماه اخیر یک چیز دیگری بود

    اجازه میدهم خدا هدایتم کنه من تلاشم را کرده ام ولی با زور و زجر چیزی را نمی‌خواهم به دست بیارم میدانم اگر من تغییر کنم لاجرم جهان آنچه که من در مدارش هستم را به من خواهد داد اگر نشده پس من هنوز باید بیشتر روی خودم کار کنم

    استاد خیلی آرامش دارم خیلی حالم خوبه

    من فکر می کنم داستان زندگی من خیلی الان به موصوع فایل امروز مرتبط هست چون تمام ناخواسته هایی که چندین ماه هست با آن درگیر هستم برای من خیر بوده و درهایی از نعمت های خداوند به رویم باز شده که تمام عمرم تجربه نکرده بودم

    خدایا بینهایت سپاسگزارم

    خدایا من بنده خودت هستم و شما رب من هستی خدایا من به قولی که با خودت دادم عمل کردم خدایا من بندگی ات را کردم خدایا من حرکت کردم من عمل کردم من برای خودم و زندگی ام تلاش کردم ودارم میکنم من 53 سالم هست رفتم یه هنری را یاد گرفتم رفتم سر کار ورودی مالی داشتم و خیلی تجارب باحال خوب خدایا نوبت خودت هست که من را هدایتم کنی به مسیر درست خدایا هدایتم کن

    استادم از شما و خانم شایسته بسیار سپاسگزارم شما پیامبر ما هستید

    خدایا بینهایت سپاسگزارم به خاطر این بنده های خوبت در روی زمین و در زندگی تک تک ما بنده هایت

    خدایا شکرت

    در پناه الله یکتا باشید

    ️️️️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 31 رای:
    • -
      جواد صنمی گفته:
      مدت عضویت: 1947 روز

      سلام فرزانه خانم

      قطعا خداوند به شجاعان پاسخ میدهد

      و شما یکی از این شجاعان این سایت هستی بانو

      چقدر خوب نوشتی که نقاط ضع و قوت خودتون رو شناختی و داری بهترشون می‌کنی

      چه قدر تحسین میکنم شما رو برای تنهایی رفتن در دل شب

      چقدر تحسینتون میکنم که سن رو فقط یک عدد حساب کردید و برای خودتون پول ساختید

      و ورودی مالی دارید

      آفرین بانو آفرین

      امیدوارم بزودی این مسئله ها رو حل کنید و شما و ما توانایی حل هر مسئله ای رو داریم و با حل کردن هر مسئله بارها فوی تر میشیم ثروتمندتر میشیم و با عزت نفس تر میشیم

      با. هم تبریک میگم خدمتتون

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        fatemeh saeeidi گفته:
        مدت عضویت: 1758 روز

        سلام خدمت آقای جواد صنمی

        بینهایت سپاسگزارم از شما بابت توجه تون به کامنت من و نوشتن دیدگاهتون برایم

        من قبلا بعضی از کامنت های زیبای شما را خوانده ام

        من هم شما را تحسین میکنم همین که در این سایت هستید و دارین روی خودتون کار می‌کنید قابل تحسین و تقدیر هست و البته نتایج ارزشمندی که داشتید

        برای شما از پروردگارم موفقیت‌های روز افزون همراه با سلامتی و ثروت بیشتر خواهانم

        در پناه الله یکتا باشید

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      مهرک الهی گفته:
      مدت عضویت: 1674 روز

      سلام به فرزانه عزیز

      تحسینت میکنم برای شجاعت

      ت وورودت به مسیرخودشناسی

      تحسینت میکنم برای اینکه نگفتی سنم فلان عدده ودیگه تااخرعمرم چیزی نمونده وبشینم بسوزم وبسازم

      تحسینت میکنم که کارجدیدی رو یاد گرفتی وورودی مالی ساختی

      تحسینت میکنم که اگه به خونه قبلیت خواستی برگردی ،بااعتماد به نفس ومتفاوت هستی

      اینها کارهای کوچکی نیستن

      خانمهایی با سنین ما،

      (چون خودم از شما بیشترازخدا عمرگرفتم)

      ویک عمرباورهای بشدت محدود،کلی باگ درمورد فرزند وکلی حرف وحدیث سخت دارن که راهشونو میبنده واجازه پیشرفت رو بهشون نمیده

      کلی ارزوی موفقیت ،توی هرمسیری که خواستی قدم برداری

      رو برات دارم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        fatemeh saeeidi گفته:
        مدت عضویت: 1758 روز

        سلام خدمت دوست هم فرکانسی ام مهرک عزیز

        خیلی از شما سپاسگزارم بابت کامنت زیبایی که برایم فرستادید

        من هم شما را تحسین میکنم چون با من هم سن و سال هستید و دارید روی خودتون کار میکنید

        تحسینتون میکنم که در سایت عباس منش هستید چون خود همین موفقیت زیادی هست که خیلی ها از اون بی بهره هستند

        واقعا از شما ممنونم که نظرتون را برایم به اشتراک گذاشتید

        در پناه الله یکتا باشید

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  3. -
    سینا عارفی گفته:
    مدت عضویت: 1265 روز

    به نام الله هدایتگر

    سلام استاد عزیزم ، سلام خانم شایسته ، و سلام دوستان عزیز

    من بسیار سپاسگذار الله هدایتگر هستم که در شرایطی و سنی بسیار پایین بنا به شرایط سنی خودم ریسک های بزرگی کردم و در حال حاضر به لطف الله رزاق و وهاب بسیار موفق هستم و شرایط مالی و جایگاه اجتماعی بسیار عالی دارم

    استاد عزیزم من در نوجوانی در دورانی که ترک تحصیل توی جامعه ما مساوی بود با تحقیر شدن توسط بسیاری از افراد آشنا و خانواده و فامیل به دنبال مسیری که قلبم گفت رفتم و به هنر و تخصص خودم چسبیدم و اصلا برام مهم نبود که افراد چه فکری میکنن …

    من توی رشته مورد علاقه خودم که خیاطی و طراحی لباس هست توی این مدت تقریبا 14 سال کلییی تجربه کسب کردم و الان به لطف الله در بهترین جایگاه ممکن هستم و در تلاش هستم برای بهتر شدن و بهتر شدن ، به قول شما از عالی به سمت عالی تر شدن

    الان به لطف الله من در 28 سالگی آزادی زمانی و آزادی مکانی و آزادی مالی رو تجربه میکنم و برای افرادی تدریس میکنم که خودشون دانشجوی طراحی لباس هستن در مقاطع مختلف و هستن افرادی که خودشون مزون یا کارگاه تولیدی دارن و باز هم برای ارتقاء مهارتشون با من کلاس خصوصی بر میدارن تا مهارت هاشون رو افزایش بدن و همه این ها رو من هر روز و هر روز در سپاسگذاری هام لحاظ میکنم .

    همه این سالها استاد جان من از کوچیک و بزرگ ، از آشنا و غریبه ، از همه و همه حرف شنیدم و تحقیر شدم ولی ی چیزی ته قلبم میگفت که از این مسیر خارج نشو و تمام نشونه های مسیرمم اینو بهم ثابت میکردن ، من بعد از آشنایی با شما به لطف الله نتایجم چند صدبرابری شدن و ثااااابت، این ثابت بودن و رو به رشد بودن بسیار مهم تر از همه چیز هست.

    از جذابیت های شاگردی در مکتب استاد عباسمنش این هست که انسان لذت هایی رو در مسیر خودشناسی و معنویت و ثروت احساس میکنه که واقعا کوچکترینش ثروت به معنای پول هست ، چون من واقعا تجربه کردم که پول به عنوان یک وسیله در خدمت فردی هست که به آگاهی رسیده و در تشخیص اصل از فرد مهارت پیدا کرده.

    استاد عزیزم سپاسگذارم ازتون ، برای دوره شیوه حل مسائل از خانم شایسته عزیز برای آپدیت فوق العاده مخصوصا مبحث جابجایی کمالگرایی با بهبودگرایی ، و جلسه آخر هم که دیگه نگم از دیروز بکوووب دارم گوش میکنم دیشب هم با صدای بلند که خوابیدم

    خیلی خوشحالم و سپاسگذارم برای حضورم توی این سایت الهی

    شاد و سلامت باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
  4. -
    کیارش گفته:
    مدت عضویت: 1401 روز

    به نام خالق جهان هستی.خدایا تنها خودت را میپرستیم و از خودت خواسته هایمان را طلب میکنیم.ای ارباب مهرمان.خدایا خیلی نوکرتم الهی قربونت بشم ک همیشه با منی و بهترینها را برای من ب ارمغان می اوری من منتظر اتفاقات خوب هستم.سلام خدمت استاد عشق منش عزیز و خانوم شایسته شاگرد زرنگ و با ذوق کلاس و سلام درود خدمت تمام دوستان.سپاسگذارم از این فایل بسیار زیبا ب موقع و پربار و اگاهی و با کیفیت و استاد چقدر با ذوق درس رو شروع کرد با انالیز کردن اتفاق بسیار بزرگ و تحلیل و درس دادن جز ب جز استاد ب قدری زیبا و بسیار با ذوق درباره موشک اسپیکس صحبت میکرد ک ادم فکر میکرد ک استاد از بین مهندسان این اتفاق بود و وقتی ب لطف الله ظرفت بزرگ میشه تو هم ب اتفاقات بزرگ توجه میکنی ک استاد ب این درجه رسیده.و توضیح بسیار عالی مهندسان پروژه و بنده بسیار مشتاقم ک نظر ایلان ماسک عجوبه حال حاضر رو بدونم ک همیشه دیدگاهای بسیار عالی داره ک همین موجب شده ک ب لطف الله ثروتمند ترین فرد روی زمین بشه.خب چقدر قشنگه اگه میخوایم کاری رو انجام و توضیح بدیم اونو قسمت بندی کنیم مثلا در این مورد بگیم ک کل این پروژه 10 قسمت بود از مرحله ساخت و طراحی و شروع ب پرتاب موشک و پرتاب موفق و حرکت در مدار درست و بگیم 8 قسمت از پروژه با موفقیت کامل انجام شد یا بگیم 80 درصد پروژه با موفقیت کامل انجام شد ب لطف الله و اینجا یاد جلسات زیبای دوازده قدم میوفتم ک استاد میفرمایید خداوند جهان را مسخر ما نموده و از قدرت خودش ب ما هدیه داده برای ب انجام رسوندن هرکاری ک میتوایم تصور کنیم.الهی شکرت.خب حالا تجربه بنده.من قبل از پندمیک کلا 360 درجه برعکس این بودم و بعد از پندمیک و جریانات بزرگترین اتفاق زندگیم رقم خورد و با استاد اشنا شدم و سایت عباسمنش و قوانین جهان هستی.و مجبور شدم یک شغل اینترنتی یاد بگیرم.مجبور شدم ب سلامتیم فکر کنم و قدمهای درست انجام بدم و قلیون رو ک 18 سال بود میکشیدم هر روز رو ب صورت کاملا ترک کنم ب لطف الله.اینها همه اش برای زندگی بهتر بود و من خدا رو شناختم ک اندازه کل زندگیم می ارزد این اتفاق.الهی شکرت باهات اشنا شدم ای ارباب من خدایا دوستت دارم خیلی نوکرتم.ای عشق خالص.در پناه حق باشید تن سالم .ازاد ذهنی و جیب پر پول براتون ارزو مندم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  5. -
    سید محمدی گفته:
    مدت عضویت: 1241 روز

    سلام استاد گل چقد بدن شما عالی شده عاشقتم خودم استا خیلی کارهارا انجام دادم نتیجه نگیریفتم تو حوزه موفقیت اما اون ها باعث شد که من بیشتر پیشرفت کنم وبیشترهرکت کنم اتفاق از نظرما خب نیست بما یادمیده چطور حرکت کنم چی را میخوام از زنده گی اتفاقات بمن یاد که به خواست هایم برم

    بمن یاداد که خودمو بشناسم

    بمن یاداد چطور ازین اتفاق پول بسازم

    بمن یاداد سلامتی بدست بیارم

    بمن یاداد روابطم خوب کنم

    هراتفاقی ب خودم میوفته ک از نظرمن خوب نیست میشینم باخودم صحبت میکنم کجایه کارم

    مشکل داره اگ خودم راه هلی نداشته باشم

    از خدای خودم می پرسم خدایا تو بمن بگومن

    نمیودنم چطور هلش کنم

    خداسری جواب منو میده که این کار انجام میدم درست میشه درپنا الله یکتا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  6. -
    محمدرضا روحی گفته:
    مدت عضویت: 1317 روز

    به نام پروردگار زیبایی و نور

    با سلام خدمت استاد گرامی و خانم شایسته عزیز و همه دوستانه خوب خانواده عباس منش

    خدا را شکر می کنم که یه فایل دیگه از استاد که در مورد اتفاقات مشابه نتایج متفاوت را می‌توانیم داشته باشیم و از این تجربه خوبی که آگاهی ما را بیشتر کرد استاد سپاسگزارم

    اتفاقات به تنهایی معنی نداره ما هستیم که این معنی را به او می‌دهیم از تعبیر اتفاقات نگاه متفاوت از شکست به درک بهبود می توانیم یاد بگیریم و انجام دهیم اتفاقات ساده می تواند برای بعضی ها نابود باشد و برای بعضی ها هم موفقیت باشد

    چون هر اتفاقی برای من اگر بیفتد باید بگویم خیر است برای من چون می‌تواند دری باشد برای اتفاقات خوب برای من

    مثل نگاه اسپراکس که گفت عملیات خیلی خوبی بود که تجربه کردیم و می توانیم برای موشک های بعدی اقدام کنیم اگر این نگاه رو برای خودم داشته باشم استاد اگر اتفاقات بد در زندگی خودمان که می‌افتد نگاه و افکار خوبی را داشته باشیم میتوانیم احساس خوبی و نتیجه خوبی را دریافت کنیم

    تجربه برای من قبل از عید بیکاری بود اتفاق خیلی بدی برای من افتاد که بعد از 17 سال شوکه شدم و در این موقعیت اصلا من نبودم اما با کمک باورهایم شاید 2 یا 3 روز حالم بد بود اما من توانستم این اتفاق را برای خودم خوب قلمداد کنم و خودم را زود پیدا کنم با کمک الله و نشانه هابه این درک رسیدم که همه آن برای من خیر است و می‌تواند بهره بهتری را از این بیکاری به دست بیارم که رفتم دوره آموزش اسپیلت و مسیر را پیدا کردم و تغییرات در باورها می‌تواند زندگی من را بهتر و حال خوبی را به دست بیاورم اما من قبل از آشنایی این سایت این اتفاق اگر می افتاد قطعا نابود میشدم

    چون ما دو نفر بودیم که اخراج شدیم من بعد از سه روز خودم رو پیدا کردم اما اون دوست من بعد از یک ماه و نیم نتوانست خودش رو پیدا کنه و در رنج و بدبختی و حال بدی که به سر می‌برد غم ناراحتی او این اتفاق به ظاهر بد بعد از یک ماه و نیم به ایست قلبی کشاند و فوت کرد و چون باورپذیری برای همکارم خیلی سخت بود نتوانست این اتفاق را برای خودش حضم کند که خداوند میتواند با این روند در های بهتر ی رو باز کند به شرطی که حالت خوب باشه ودنبال کار مورد علاقه خودش اگر میرفت دوستم و باور پذیری برای این اتفاق را میپذیرفت قطعا روزهای خوبی هم در اتتظارش می‌بود

    خدا را شکر می کنم از اون تجربه تلخ به ظاهر بد من هر روز حالم رو خوب نگه داشتم با تمرکز بر روی دوره ها کار می کنم و خداوند هم مسیر ها را به من نشان می دهد استاد فایل بی نظیر بود چقدر حرف های شما تاثیرگذار بود از شما وخانم شایسته هم سپاسگزارم

    استاد من چون نت ضعیفی داشتم از فایل صوتی استفاده کردم و این کامنت رو نوشتم

    انشالله در جای مناسب تصویری این فایل را هم بتوانم ببینم و زیبایی پرادایس را به چشم هایم هدیه بدهم برای احساس خوب و اتفاقات خوب

    در پناه الله یکتا شاد سلامت پیروز و سعادتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 23 رای:
  7. -
    سعید رضا رادمنش گفته:
    مدت عضویت: 2418 روز

    سلام به استاد عزیزم

    استاد بعد از ماهها اومدم با انرژی فراوان گپی دوستانه با هم داشته باشیم .

    استاد شاید باورت نشه حالتی که من داشتم و فایل رو نگاه می کردم اینطور

    بود یعنی توی دفتر کارم صبح داشتم مثل همیشه سپاسگزاریهام رو می نوشتم

    که فایل منتشر شده شما رو دیدم یعنی ایقدر ذوق داشتم که همه چیز رو رها کردم

    فقط و فقط تک تک لحظات حرکت راکت رو با عمق جانم مشاهده و لمس

    می کردم و تحسین می کردم و اشک شادی می ریختم و اصلان هیچ کنترلی روی

    خودم نداشتم و همش می گفتم نگاه کن سعید این خود خود خدا پشتش هست

    شادی وصف ناپدیری توی تک تک چشمان مجری کار پیداست و من مثل صاحب

    کسب وکار بودم که اصلان نمی تونم استاد اون احساس رو بیان کنم فقط خود

    خود خدا میدنه چه احساسی داشتم توی اون لحظه بقدری اشک شادی ریختم

    که به پهنای صورتم رسید و من مجبور شدم به روشویی برم چون آب دماغم هم

    خیلییییی زیاد شده بود خخخخخخ .

    استاد شاکر خداوند بخشنده بی حساب و مهربوون بی حد و حصر هستم که

    با ایجاد تضادهای فوق العاده خودش هر دفعه باعث رشد تصاعدی من شده

    و من همیشه وقتی یک تضادی بزرگ توی زندگیم میاد به خودم میگم سیعد

    نگاه کن خداوند می خواد درهایی از نعمت و ثروت غیر قابل وصفی توی

    زندگیت جاری و ساری کنه زود باش ازش استفاده کن و لبخندی از ته اعماق

    وجودم به خداوند می زنم و فوق العاده سپاسگزاری می کنم و شکرانه درگاه

    نازنین ایشون رو دارم که همیشه حواسش بهم هست همیشه عاشق من

    هست همیشه عالی داره وظایفش رو عالی انجام میده همیشه با فرستادن

    دستان زیباش توی کسب وکارم و زندگیم آفتابی نورانی و پر انرژی در پهنای

    زندگیم بوده و مثل آب منو رشد داده و راضیم کرده – از جاری کردن آرامشی

    مثال زدنی آسایشی فوق العاده روابطی عالی با کل کیهان ثروتسازی لذتبخش

    و من هر چی که از کرم و لطف و بذل و بخشندگی بی حساب و مهربوونی الله

    اکبر توانا و توانمند و فوق العاده با محبت وووو بگم کم گفتم .

    در پایان خوشحالم استاد که در تک تک لحظات زندگیم بیشترین صدایی هستی

    که توی زندگیم و دفتر کارم و در پیاده روی مسافرت و خلاصه در اطرافم وجود داره

    هستی و لذت می برم که عمل کردم و نتیجه اون عمل رو خداوند از طریق موجودات

    و مخلوقات آفریده و ساخته توی ثانیه به ثانیه زندگیم و افتخار می کنم که هستم

    در زمانی که شما به شکوفایی رسیدین و من با لذت استفاده می کنم .

    خدایا شکرت شکرت شکرت ….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  8. -
    ندا گفته:
    مدت عضویت: 2838 روز

    بنام الله فراوانیها

    وسلام به استاد نازنینم

    قبل از هرچیز تحسن میکنم این قاب بهشتی و رویایی که شما در اون ایستادید عکس گرفتین،و برای ما در و گوهر وار صحبت کردین…الهی شکر که زیباییهاش بینهایته و پایان ناپذیر.

    من دیشب داشتم فایل جلسه اول قدم دوم رو می دیدم که دقیقا شما داشتین از داستان آقای عشقیار و برخورد متفاوت ایشون و همسرشون رو با یک مساله کاملا یکسان می گفتین. ووقتی امروز صبح بیدارشدم و عنوان فایل جدیدتون رو دیدم برق از سرم پرید ازاین هم زمانی!!! مگه میشه دراین حد؟!!! واین رو بی شک یک نشونه عالی از پروردگارم میدونم و یک هدایت الهی برای خودم .

    من هم بعد آشنایی با شما و بعد از استفاده از آموزشهای شما به لطف الله در خیلی از جاهای زندگیم تونستم با تفاوت نگاه نتایج متفاوتی رو رقم بزنم.و دروغ چرا که درخیلی از جاها هم نتونستم و باز نتیجم رو گرفتم.

    -اولین نمونه ای که میتونم بگم مربوط به سال 1400 هست که ما تصمیم گرفتیم به کشور ترکیه مهاجرت کنیم.و البته رفتیم.اما بعد از مدت کوتاهی متوجه شدم این اون چیزی نیست که من میخواستم.یعنی علایق و خواسته هام با آنچه که دراین کشور بود مغایرت داشت.(مثل زبان،یا موضوع حجاب که من دلم میخواست که در کشوری زندگی کنم که تقریبا 99درصدش حداقل حجاب نداشته باشن و ..) همچنین دراین مهاجرت کوتاه ویژگیهایی از همسرم دیدم که باز متوجهم کرد که این اون چیزی نیست که بخوام در یک کشور دیگه تجربش کنم.و من نیاز به حل یکسری از مسایل تو زندگیم دارم تا بعدش بخوام برای مهاجرت اقدام کنم ..و ما به اصرار من برگشتیم ایران.همسرم انقدر ناراحت و عصبانی بود که مبلغی که برامون باقی مونده بود رو بمن سپرد وگفت بمن هیچ ربطی نداره!!خودت خونه و وسایل بگیر.وداستان از همینجا شروع شد.

    ما بودیم و چهارتا چمدون و تمام.و من بودم و اعتماد بخودم و خدای خودم و کاری که قبلا دقیقا تجربش رو نداشتم.اما انجامش دادم.بطور معجزه وار یک خونه خالی با وسایل یک هفته در اختیارمون قرار گرفت بطور رایگان.تا ما دنبال خونه بگردیم.بطور معجزه وار یک خونه سه خوابه با یک قیمت عجیب پیدا کردیم.ومن شروع کردم به خریدن لوازم.البته ناگفته نمونه که نمیشد که ما همه اونچه که ازدست داده بودیم رو بتونیم یکجا دوباره بخریم.اما برای شروع کافی بود…همونقدر که تمام اطرافیان و همسرم اصرار داشتن که من بپذیرم که اشتباه کردم و شکست خوردم…من در دلم داشتم به دستاوردهایی فکرمیکردم که بعد این اتفاق بدست اورده بودم.و اصلا از تصمیمم حتی ذره ای ناراحت نبودم.حتی خانواده همسرم بخاطر اینکه من اصلا خودم رو سرزنش نمیکردم و شکست رو نمی پذیرفتم و بهش به چشم یک تجربه نگاه میکردم.با ما قطع رابطه کردن کلا..و این اتفاق هم برای من خیلی خیر بود.از جهت حذف آدمهای سمی تو زندگیم و باید اتفاق می افتاد.

    -من دراین پروسه خیلی از خواسته هام رو شناخته بودم که اگر این مهاجرته صورت نمیگرفت هرگز اونها رو نمی فهمیدم.خواسته هایی در باب اینکه دلم میخواد در چه نوع کشوری زندگی کنم وباچه فرهنگ و آب و هوایی.و با چه نوع زبانی.

    -من متوجه شده بودم که چه رابطه ای رو میخوام و اینکه دریک کشور دیگه خواسته هایی که از یک رابطه میخوام چیه.

    -من قبل داستان مهاجرت قراربود کل لوازم خونمو عوض کنم و الان همون لوازم رو براحتی بدست اورده بودم .و دقیقا عین همون خواسته هام رو داشتم تجربه میکردم.

    -یکی دیگه از دستاوردهام تغییر در مسایل مالی و سطح درامدم بود که بعد این ماجرا من تصمیم گرفتم مسیرم رو تغییر بدم و باتغیییر یکسری باورها واقعا درامدم چندین برابر شد.

    و خدا میدونه که دیگه چه اتفاقات مثبتی منتظرمه بعد از ثبت این خواسته ها.

    و اینکه همسرم هرگز نتونست بااون مساله کناربیاد و همیشه غصشو میخوره .و چون احساس کمبود و ازدست دادن داره واقعا نتونست دیگه هرگز روی پای خودش واسته و رشد کنه.

    اینهارو ننوشتم که فقط گفته باشم بلکه در تمام اون لحظات که تمام زندگیم در چهارتا چمدون خلاصه شده بود تمام اینها در ذهنم مثل زیر نویس رد میشد.

    والان بعد دوسال زندگی من حتی قابل مقایسه با قبل مهاجرتم نیست.نه از نظر مالی ،نه عزت نفس،نه جایگاه اجتماعی ونه هیچ چیز دیگه.ومن کلی رشد کردم.وهرروز دارم آماده تر میشم برای مهاجرتی که با ویژگیهای دلخواهم کاملا مطابقت داره.

    -دومین نمونه زمانی بود که من چندسال پیش از کارم به دلیل تعدیل نیرو اخراج شدم خیلی یهویی..و دروغ چرا که فقط چندساعت گریه کردم و ناراحت بودم..وبعد بخودم گفتم تو یک هدف داری که الان بهترین موقعه که دنبالش بری.بعد رییسمو بخشیدم و فقط خاطرات خوبی که داشتم و یادم میومد از اونجاو رفتم دنبال هدفم و خدا میدونه بعدش من چقدر تجربه کسب کردم،چقدر بزرگتر شدم.چه چیزهایی یاد گرفتم و چه جایگاه اجتماعی پیداکردم..و دریک کلام ظرفم کلی بزرگتر شده.

    -مورد سوم رو در دوره راهنمای عملی فکرمیکنم بطور کامل شرح دادم..سال 99بود که قرار بود خونمونو تو کرج جابجا کنیم ،خونه جدید اماده لوازما بسته.اما چهارروز مونده به تخلیه خبرمیرسه که قرارداد جدید کنسله ..و باز من شاید نهایتا یک ربع ناراحت بودم چون خونه جدیدم واقعا همون چیزی بود که من درخواست داده بودم به خدا…وکلیم بابتش شکرگزاری کرده بودم(وشاید هرکسی باشه دیگه اینجا بخواد به همه چی شک کنه،که لحظه آخری که داری میرسی به خواسته قلبیت چرا باید همچی از هم بپاشه) ولی خدارو شاهد میگیرم که ذهنم رو کنترل کردم.وسعی کردم همسرمم اروم کنم…و گفتم باز میگردم..و نتیجه نه تنها هزار بار عالی تر شد..بلکه خدا بجای خونه دوخواب سه خوابشو بمن داد،بجای شهر کرج منو فرستاد به شهری که عاشقش بودم.بجای زندگی دریک ساختمون قدیمی ،رفتم و دریک برج با ویوی کوهستان زندگی کردم و طوری بود که هرروز صبح وقتی از خواب بیدارمیشدم نمیتونستم نگم “خدایا هزاران بار شکرت”

    مثال زیاد دارم که دیگه واقعا کامنت رو طولانی میکنه..اما الان وقتی همه اینهارو نوشتم خودم به این نتیجه رسیدم که چقدر کنترل ذهن و تغییر نگاه به اتفاقات میتونه ،خیرو منفعتهایی به ما برسونه که قبل اون اتفاق اصلا فکرشم نمیکردیم.چقدر خواسته هامون برامون واضح تر میشه.چقدر باورهامونو برامون روشن تر میکنه.چقدر ادمهای اطرافمونو بهتر میشناسیم و برامون غربال میکنه.و به چه خواسته هایی براحتی میرسیم که قبل اون اتفاق فکرشم برامون سخت بود و چقدر دست نیافتنی از نظر ما ،و چقدر ایمانمون به خدا بیشتر میشه (البته برای آنانکه تفکرمیکنن و سپاسگزارند) …

    “آیا بار سنگین را ازدوش تو برنداشتیم؟!

    همان باری که سخت بر پشت تو سنگینی میکرد؟”

    ان مع العسر یسرا

    فان مع العسر یسرا

    یاحق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 35 رای:
  9. -
    مهدا گفته:
    مدت عضویت: 2857 روز

    سلام سلام ب این سایت زیبا و پر از آرامش،ب خانواده صمیمی و دوست داشتنیم و ب استاد فوق العاده و یار همیشگیشون، مریم عزیز دل

    چقدر این فایل قشنگ بود و چ نکاتی را برای من یادآور شد و بهم بیشتر کمک میکنه تا در ادامه مسیر،نگاهم را متفاوت تر از قبل کنم خدایا هزاران مرتبه شکر

    یادمه چندین سال پیش ک هنوز اوایلی بود ک با این سایت آشنا شده بودم و داشتم با فایلهای دانلودی روی خودم ،ب اندازه درکم کار می کردم

    در جایی کار می کردم ک خیلی ارزش کار من را نمی دونستن و در واقع علم و آگاهی از کاری ک من انجام می‌دادم نداشتن با اینکه من ساعتها با عشق کار می کردم و از این وضعیت ی جورایی خسته شده بودم و دوست داشتم ی جایی مشغول ب کار بشم ک مدیر اون مجموعه ب کار من و ب توانایی های من اشراف داشته باشه و برای کار من ارزش قائل بشه

    تا اینکه ی روز ،ن از طرف خود مدیر،بلکه از طرف یکی از همکارانم ،ب من گفته شد ک ما ب شما نیاز نداریم

    یعنی وقتی ب من این حرف گفته شد،ب جای اینکه بگم ،ن تو رو خدا،بذارین باشم ،من کاری ندارم ،و نمی دونم از این ب بعد چیکار کنم

    اینقدر خوشحال شدم ک همون جا ،همین احساسم را بیان کردم و گفتم چقدر خوشحالم ک این موضوع را ب من گفتین و چقدر حس رهایی بهم دست داد

    و چقدر اون فرد از این برخورد من،متعجب شد و گفت چ برخورد متفاوتی…

    با اینکه اصلا نمیدونستم بعد از اونجا،چ اتفاقی برای من می افته و حتی ب خانوادم هم این موضوع را نگفتم،چون باعث می‌شد آرامش من را بهم بزنن و یا شاید سرزنش ها و تحقیرها بشم

    برای همین

    فقط کاری ک بعد از نرفتن ب اون کار انجام دادم

    صبحا ساعتی ک باید میرفتم سرکار از خونه میزدم بیرون و میرفتم ی کتابخونه ای نزدیک خونمون

    و ی دفتر و لپتاب برده بودم

    و فایلهای استاد را میذاشتم و می نوشتم

    و می نوشتم ،نمیدونم بعد از چند روز شد ،یا شایدم چند ساعت

    ی کامنتی برای من از طرف یکی از نزدیکانم اومد ک ی شرکتی آگاهی گذاشته،مرتبط با رشته ای ک داری،رزومتو بفرست

    من هم همون موقع رزومه م را فرستادم و گفتن فردا بیا برای مصاحبه

    و من با شجاعت تمام برای مصاحبه رفتم و تا الان هم در اون شرکت مشغول کارم ب طوریکه ک الان مدیر واحدی هستم ک رشته تحصیلی من هست با چندین نیرو

    خدایا شکرت

    ی مورد دیگه ای ک همین چند روز پیش اتفاق افتاد

    این بود ک

    در حین انجام کار با لپتاب ،لپتاب من خاموش شد و دیگه روشن نشد

    و من در اون لحظه نمیدونستم چیکار کنم ،اصلا مغزم هیچ اروری هم نمی‌داد و آرامش داشتم ولی نمی دونستم چیکار باید انجام بدم ک لپتابم روشن بشه و کارهایی ک داشتم انجام میدادم را ادامه بدم

    وقتی این اتفاق افتاد ،داشتم طبق قانون ،خودم را کاوش میکردم ک مهدا،این چند روز چ فرکانسی فرستادم ک نتیجش این اتفاق شد

    هر چی فکر میکردم چیزی ک ب ظاهر بد باشه ،ب ذهنم نمی رسید و اتفاقا وقتی لپتاب خاموش شد ،من در حال گوش دادن فایلهای سایت بودم و احساسم در اون موقع و یا حتی ساعت‌های قبلش بد نبود

    برای همین تنها راهی ک انجام دادم

    لپتابم را برداشتم و گفتم برم ب یکجایی نشون بدم تا شاید مشکلش را سریعتر حل بشه

    زدم بیرون ،توی مسیر ،بجای اینکه بگم خدایا چرا اینکار را با من کردی،تو اوج کار،ک من داشتم ب ی نتیجه ای می‌رسیدم، چرا اینجوری شد

    با آرامش کامل،شروع کردم ب سپاسگزاری ک خدایا ازت ممنونم

    ک در این مدت چقدر فایلهای عالی با این لپتاب دیدم،شنیدم

    چقدر در این مدت با این لپتاب،پروژه هایی را استارت زدم و تحویل دادم

    خدایا شکرت ک الان نباید توی یک ساعت اخیر ،پروژه ای را تحویل بدم و کسی منتظر فایل و پروژه ش نیس

    خدایا شکرت ک خودم کار نیمه تموم در لپتابم ندارم و..

    و همین جور داشتم خدا را شکر میکردم و ب مسیرم ادامه میدادم

    و این پس ذهنم بود ک ی مغازه مرتبط با لپتاب پیدا کنم و این مسئله لپتابم را بهش بگم

    در همین موقع، شخصی ک خُبره در کار شبکه و سیستم بود ،ب ذهنم اومد

    ی گوشه وایسادم و باهاش تماس گرفتم ک فلانی،برای لپتاب من این مشکل پیش اومده و من نمیدونم الان چیکار کنم

    آیا راهکاری دارین

    بهم گفت ک لپتابت را از برق بکش و بدون شارژر،کلید پاورش را چند بار فشار بده و اگر روشن نشد،یک بار دیگه کلید پاور را برای چند ثانیه بیشتر فشار بده

    ب احتمال زیاد باید روشن بشه

    و اگر نشد ،بیار تا من ببینم

    و من خوشحال

    گفتم باشه ،امتحان میکنم و بهتون خبر میدم

    همونجا لپتاب را باز کردم و کارهایی ک گفت را انجام دادم

    و اون لحظه ای ک لپتابم روشن شد

    چقدر خدا را شکر کردم و چقدر خوشحال شدم

    و بعد تماس گرفتم ک درست شد و بابت راهکاری ک دادین واقعا ازتون ممنونم

    و بعد پیش خودم گفتم ،مهدا،ببین اگر احساست را بد میکردی و ب خودت بد و بیراه میگفتی،این شخص ب ذهنت نمی اومد و حالت بدتر و بدتر میشد..

    چقدر نگاه کردن ب مسائل اونم از جنبه مثبتش، میتونه ب ما کمک کنه تا زندگیمون را بهتر پیش ببریم و در آرامش بیشتری باشیم

    خدایا شکرت برای دیدن این فایل ،و نکته مهمتر اینکه

    چ تغییر شگرفی کردم ک ب محض دیدن این فایل،خواستم کامنت بزارم و اینکار را بدون معطلی انجام دادم

    خدایا شکرت.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای:
  10. -
    احسان اکبری گفته:
    مدت عضویت: 2728 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام استاد عزیزم و خانوم شایسته ای عزیز و مهربان

    اول اینو بگم ک من خیلی وقته عضو سایت هستم اما خب اصلا توی سایت مشارکتی نداشتم یا ب قول استاد عزیزم فقط هرازگاهی میومدم تو سایت و ی فایلی دانلود میکردم یا گوش میکردم و میرفتم و بازم ب قول استاد ب عنوان ی مسکن یا یسری حرفای قشنگ بهش نگاه میکردم ک حالا یک ذره حالمو خوب کنه بود .

    اما ب لطف الله یکتا الان حدود 30 و خوردی روز ک ب صورت جدی و تمرکزی اما تکاملی دارم روی سایت و فایل های دانلودی کار میکنم خداروشکر .

    البته نیاز ک بگم من چندتا دوره هم خریداری کردم از سایت قبلا اما هیچ وقت ازشون استفاده نکردم و اصلا سمتشون نمیومدم .

    ک اعتراف میکنم همینجا ک واقعا اشتباه میکردم .

    با این حال از فایل های دانلودی شروع کردم بخصوص فایل های توحید ک چقدر عالی و مطالب ناب و خدایی هستن و خداروهزاران بار سپاسگزارم ک خداوند منو با شما آشنا کرد و باز لیاقت اینو پیدا کردم ک داخل سایت باشم و از مطالب و سخنان گهربار شما استفاده کنم و توی زندگیم ب مرحله ای عمل برسونمشون.

    خداروشکر واقعا ک باز ب مسیر درست هدایت شدم و دارم از زندگیم لذت میبرم خداروشکر.

    این چکیده ای از ورود من ب سایت بود و این ک واقعا مدت عضویت ک استاد ازشون میگن مهم نیست واقعا صدق میکنه د مورد من و زندگی من ک مدت عضویت مهم نیست اینکه من چقدر روی خودم و باورهام کار کردم مهم و ابن اولین کامنت من بعد از چند سال و خوردی هست ک با شما آشنا شدم و ب صورت جدی و تمرکزی دارم روی خودم و فایل های دانلودی کار میکنم ک خداشاهده نتایجشو توی این 30 و خوردی روز دارم تجربه میکنم و هر روز و هر روز بیشتر و بیشتر سپاسگزار خداوند هستم ک بازهم منو هدایت کرد و دارم از زندگیم لذت میبرم .

    خب برسیم ب مطلبی ک استاد عزیزم گفت درموردش کامنت بنویسیم ک اینم هدایت خداوند بود ک من امروز صبح ک از خواب بیدار شدم سوار موتورم شدم و رفتم ب یک فضای سبز بسیار عالی و فوق العاده ای ک توی شهرمون هست و شروع کردم ب شکرگزاری و لذت بردن از فضای موجودی ک در اختیار ما هست و فقط توجه و تمرکزم روی زیبایی بود.

    سال پیش دقیقا همین امروز یعنی 1/02/1401

    من ک بیزینس شخصی خودم رو دارم و کارم خرید و فروش فلزات رنگی هست یک باری ب یک بنده خدایی فروختم ک اون فرد یک چک ب مبلغ 190 میلیون ب من داد و من بخاطر اعتماد و خب اینکه چند سالی هم بود ک باهاشون کار میکردم و میشناختمشون قبول کردم و بارها رو فروختم بهشون .خب اتفاقی ک افتاد این بود ک اون چک پاس نشد و از غذا چک دزدی از آب دراومد در صورتی ک من حتی استعلام اون چک رو هم گرفتم و مشکلی نداشت روزی ک چک برگشت شد من متوجح شدم ک اره آقا چک دزدی بوده و خلاصه ک کلی از وقت و زمان من هدر رفت ب خاطر این مساله. خلاصه گذشت و این بنده از طریق مراجع قانونی اون چک رو از من گرفت و یک چک ثبتی دیگه در ازاش بمن داد برای یک ماه بعدش ک اون چک هم استعلام گرفتم و همه چیز اوکی بود و خب پاس نشد و من ب پولم نرسیدم .

    خلاصه گذشت و گذشت و هر روز من با این بنده خدا تماس میگرفتم و کلی هم حس و حالمو خراب میکردم و این فرد هم هر روز وعده وعید سر خرمن بمن میداد (حالا شرایط من اون موقع اینجوری بود ک من داشتم خونه میساختم ، برج 7 عروسی خودم بود و کلی قسط وام و بدهکاری ب طلا فروش و لوله کش و برق کار و … هم داشتم میتونم بگم یجورایی 80 درصد سرمایه من دست اون فردی بود و من واقعا توی شرایط سختی قرار گرفتم )

    ی مدت گذشت و من چک رو دادم دست ی بنده خدایی و بهش گفتم ک اقدام کنه روی چک و اونم اطاعت امر کرده و تا امروز طول کشیده و من هیچ پولی بدستم نرسید …

    خلاصه ک روزها سپری میشدن و من دیگه خسته شدم از این وضعیت چرا ؟

    چونکه من تموم تمرکزم روی اون شخص بود ک پولمو بهم برگردونه اما خبری از پول نبود و از خدا خواستم ک هدایتم کنه اومدم داخل سایت و سرچ کردم در عقل کل ک کلیت پاسخ ها این بود ک برای اون فرد طلب خیر و برکت کنم و هر موقع ک یادم افتاد از خدا بخام ک گره از کارش باز کنه تا بتونه پول منو بهم بده و من حس و حالم رو خوب نگهدارم ک واقعا هم عمل کردم ب این مسله و من پولم بدستم نرسیده اما هر موقع یادم میوفته خیلی حس و حالم عالی و واقعا براش طلب گره گشایی میکنم و اصلا هم حس و حالم خراب نمیشه چونکه من باور دارم ب خدای ک همیشه با منه، همراه منه و همه چیز ب نفع من تموم میشه …

    واقعا استاد عزیزم امروز صبح داشتم ب همین مسله فکر میکردم ( چونکه حدودا 4 روز دیگه ما با این بنده خدا دادگاه داریم) و براش طلب خیر و برکت و گره گشایی میکنم …

    الخیر ما فی وقع :

    واقعا من چه درس ها و تجربیاتی ک کسب نکردم از این مسله و واقعا دارم بهشون عمل میکنم و خداروشکر هر روز رزق و روزی من هم بیشتر شده از وقتی ک ب این درس های ک از این اتفاق ب ظاهر بد کسب کردم و دارم بهشون عمل میکنم و حتی شاید باورتون نشه ک من چقدر راضی ام از این اتفاقی ک افتاد برام چونکه منو واقعا تغیرر داد و کلی ب پیشرفتم کمک کرده نتایج واقعا عالی گرفتم از این مسله اینکه :

    ب هیچ عنوان جنسی ک دارم رو ب هیچ کس نسیه یا چکی یا هرجوری دیگه نمیدم و با قاطعیت تموم فقط نقدا جنس ام رو میفروشم و ب هیچ عنوان خجالت نمیکشم از اینکه ب طرف مقابلم بگم جنس من فقط و فقط نقدی فروخته میشه و اصلا هم نگران این نیستم ک حالا اون فرد خرید نکنه و جنس من بفروش نرسه ،همون موقع ب خودم میگم خداوند از ی دست دیگش میخاد بهم کمکم کنه و خداروشکر خودمم این عادت رو درونم قرار دادم ک فقط و فقط نقدا خرید میکنم و دارم هر روز بیشتر روش کار میکنم ک هر کالا یا جنسی رو خاستم خرید کنم فقط نقد خرید کنم و هر جنس ای رو خواستم بفروشم فقط نقد بفروشم تموم و هیچ گزینه ای دیگه ای هم نداره توی ذهنم .

    خداروشکر خونمو ساختم و تموم شد و تموم بدهی هامو پرداخت کردم ب لطف خدا ک اصلا نمیدونم از کجا وارد زندگیم کرد این همه پول و نعمت رو و ب لطف خدا یک عروسی توپ و عالی هم برپا کردیم و کلی هم بهمون خوش گذشت و الحمدالله خداوند همسری رو بهم داد ک دقیقا خودم میخاستم ( ک اینم ی پرسه داره ک من اوایل ک توی سایت اومدم دوره هدف گذاری رو خریدم و از تمرینات این دوره خودم همسر مورد نظ مو جذب کردم خداروشکر)

    ببخشید طولانی شد یا اینکه نتونستم درست و واضح توضیح بدم چونکه من تازه استارت زدم و اهل کامنت گذاشتن هم نبودم اما الان ب لطف خدا دقیقا فایلی رو دیدم ک ی حسی بهم گفت ببا و کامنت بزار ( ک اینم طبق درخواستیه ک تو این چند روزه داشتم ک منم میخام جزء نفرات برتری باشم ک داخل سایت کامنت و نظر میگذارند و خداروشکر ک چقدر خداوند ساده و راحت منو هدایت میکنه )

    خداروهزاران مرتبه بار شکر ک عضو این سایت هستم و داخل این خانواده ای دوست داشتنی قرار دارم و از خدا برای تموم دوستان طلب خیر و برکت و رزق و روزی فراوان دارم …

    بازم ب قول استاد ک توی یکی از فایل هاشون میگن اکثرا میگن خدا سلامتی بهتون بده و منم میگم خدا بهتون ثروت بده …

    دوستون دارم…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
    • -
      شیرین عبدی زاده گفته:
      مدت عضویت: 2218 روز

      احسان جان

      دوست عزیز

      ممنونم از اینکه با عزت نفس و سخاوتمندی تجربه ت رو با ما به اشتراک گذاشتی، داستانی که نوشتی رو من هم تجربه کردم، البته در حدود مبلغ شما نبود

      ولی

      اتفاقی که افتاد من و همکارم هم خیلی با اون شخص که از مشتری های همیشگی ما بود تماس گرفتیم و وعده میداد ولی عمل نمی‌کرد، بعد از مدتی به خودم اومدم دیدم تمام انرژی و تمرکز من رو داره میگیره این قضیه، و جوری دارم رفتار میکنم در طلب بدهی‌م که رزاق و وهاب و ثروتمند بودن خداوندم رو دارم انکار میکنم، دیگه رهاش کردیم، و باهاش تماس نگرفتیم، من به خدا توکل کردم و گفتم این درسی بود که باید می‌گرفتم

      و تغییری که کردم این بود که به خودم قول دادم که دیگه فقط نقد کار کنم، و اولین قدمی که برداشتم این بود که کاری رو برای خواهرم انجام دادم و بدون تعارف و خجالت دستمزد رو بهشون اعلام کردم که البته مبلغ خیلی کوچکی بود و اگر من قبلی بودم میگفتم این مبلغ چیه، زشته من بگم به خواهرم که پرداخت کن، ولی من با خودم گفتم باید غیر قابل مذاکره به تعهد خودم عمل کنم.

      خداروشکر میکنم که از اون موقع تا حالا نقد کار کردم و از خدا میخواهم که روزی و برکت همه ما رو با حساب و کتاب الهی خودش زیاد کنه که توی حساب خداوندم تداوم و تصاعد وجود داره.

      دیروز توی کامنت یکی از دوستان خوندم که نوشته بودن، خداوند خیر جاری در جهانه

      همه چیز داره بهتر و بیشتر میشه

      من از خدا ثروت بیشتر

      رفاه بیشتر

      شادی و رضایت بیشتر

      و رشد بیشتر برای همه مون طلب میکنم.

      آمین

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        احسان اکبری گفته:
        مدت عضویت: 2728 روز

        سلام دوست عزیز شیرین خانوم …

        سپاسگزارم ک زمان گذاشتی و کامنت منو مطالعه کردی

        واقعا همینه ک میگی زمانی ک ما تمرکزمونو روی چیز های نادلخواه بگذاریم خب قاعدتا ماسعل نادلخواه برامون شکل میگیره …

        کار درست رها کردن این مسله بوده و هست و مطمعنم خداوند خودش کارهارو درست میکنه …

        بازم سپاسگذارم از پاسخی ک دادی چونکه بسیار ب موقع بود برای من و از خداوند سپاسگذارم ک منو هدایت کرد و پاسخ شما دوست عزیز رو مطالعه کردم

        از خداوند وهاب براتون ارزوی بهترین ها ثروت سلامتی نعمت و برکت ب کسب و کارتدن را دارم …

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: