غذای روح چگونه تأمین میشود؟ - صفحه 11
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-29.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2016-01-23 15:45:142024-06-08 22:33:03غذای روح چگونه تأمین میشود؟شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
درود بیکران به استاد عباسمنش و خانم شایسته عزیز و همه همفرکانسیهای عزیزم ، میخواستم راجع به این قانون توجه و مطالبی که در دوره قانون آفرینش اومده از تجربه کار خودم بگم …که چقدر درسته وقتی هر روز به اشتیاق گوش دادن این فایل بیدار میشدم و مسیر حرکتم از خونه تا شرکت تازه تاسیسم رو از قصد با مترو میرفتم که بتونم از فایلهای این دوره استفاده کنم و چقدر حس امید و انگیزه و حس خوبی بهم میداد و واقعا در مسیر درست قرار گرفتم و پیشنهادهای کاری جدید بهم شد و مطمینم همه اینها حاصل گوش کردن و عمل کردن (تازه کامل هم نتونستم عمل کنم) به این دوره بود و واقعا بِه هیچکس حتی همسرم نمیتونستم توضیح بدم که بابا اینهمه اتفاق خوب نتیجه تغییر باورهامه نتیجه حس خوبم در هر لحظه بوده ….? ممنونم از همه شما عزیزانم که براحتی میتونم بیام و واستون از نتایجم صحبت کنم ، به امید اونروزهاییکه از نتایج بزرگتری براتون بنویسم . در پناه الله یکتا ،شاد سلامت سربلند سعادتمند و ثروتمند باشید?
هفتمین روز سفر
سلام
من وقتی چیزی باعث میشه بترسم یا نگران بشم یا هر احساس بدی داشته باشم از خودم میپرسم دلت اتفاقات بد میخواد؟دلت سختی میخواد ؟و چون جوابم منفیه پس ترسهام و نگرانیام به خدا میگم و میسپارم به خدا و تلاش میکنم حسم خوب کنم چون بی شک حس بد باعث اتفاقات بد میشه و حس خوبم باعث اتفاقات خوب میشه
سلام
هفتمین روز سفر
فایل غذای روح
من برای این که همیشه ورودی مناسب به ذهنم وارد کنم، از اهرم رنج و لذت استفاده میکنم بر پایه این اصل که احساس خوب باعث اتفاقات خوب و احساس بد باعث اتفاقات بد میشود. همین قانون را اگر برای خودمون تکرار کنیم باعث اتفاقات خوب در زنگیمون میشود.
ممنون از خانم شایسته عزیز به خاطر این سفرنامه زیبا
با سلام . هفتمین روز سفر …
درسته آدما اینقدر که به فکر غذای جسمی هستن فکر غذای روح شون نیستن . ولی توجه به نکات مثبت : ما یعنی اعضای این سایت به نسبت اکثریت جهان از غذای سالم تری بهتری میبریم و سم های کم تری به روحمون وارد میکنیم.
من یکی از موانع بزرگم همین افکار منفی هست که چند روزی هست مصمم شدم با تمرین شناخت درمانی حلش کنم فقط برای انجامش سوال دارم اونم این هست که افکار منفی در مورد خودم رو میتونم حل کنم ولی متاسفانه افکار منفی در مورد اتفاقات بد هست رو نمیدونم چی باید یاد داشت کنم . تو یکی از فایلهای قدیمی استاد بود این تمرین که 3 ماه دفتر یادداشتی همراه داشته باشیم و افکار منفی رو بنویسیم و روبروش افکار مثبت …
میدونم وقتی مثلا فکر ” من بیمارم ” میاد مثبتش میشه “من سلامتم” ولی وقتی افکار دیگه ای هست مثل تصاویری از اتفاقات بد یا رفتار منفی اطرافیان ،اون رو چجوری باید یاد داشت کرد؟؟؟
لطفا استاد یا دوستان اگر کسی میدونه ممنون میشم راهنمایی کنید
شاد باشید
با سلام خدمت دوست عزیزم شما هر لحظه روی باورهایتان باید بیشتر کار کنید و باور کنید هر اتفاقی در زندگی نتیجه فر کانسهای ماست وقتی به تضادی در زندگی برخورد میکنید روی باورهای مثبت اون تمرکز بیشتری کنید هیچ موقع در مورد اتفاقات بد قضاوت نکنید همیشه بگویید هر اتفاق بدی نهایت به نفع من هست ودرون اون اتفاق بد گنجی نهفته و همه چیز به صلاح من هست در مورد رفتار منفی دیگران بهترین گزینه این است که از اونها دوری کنید وهمیشه اونها رو ببخشید وباور اینکه من به دنیا ودیگران عشق میدهم و از همه عشق دریافت میکنم را بیشتر کار کنید ما در این دنیا امده ایم که شاد زندگی کنیم پس روی نکات مثبت افراد و شرایط اطرافمون بیشتر تمرکز کنیم امیدوارم تونسته باشم کمکی کنم
سلام استاد جان
خیلیییی عالی بود این قسمتش واقعا دوسش داشتم دقیقا میدونید من هر برگ از سفر این سایت رو که هر موقع میبینم مربوط به همون حال روز منه که انگار از طرف خدا برام میاد که به دلم میفته بیام اینجا و سر بزنم استاد خیلی دلم میخواد محصولتون دوره کشف قوانین رو بخرم که خدا میدونه ولی فعلا پولش دستم نیست و مطمعن خدا میرسونه و میخرمش تا ی یک ماه دیگه قوللللل میدم بخرمش چووون واقعا بش نیازمندم و باااید روی خودم کار کنم و دلم میخواد تمام لحظات رو دونه به دونه بزارم ولی کار روی خودم ..بعد ی سوال داشتم اگر کسی میتونه حتما بم پاسخ بده من رشته انسانی سال دوم هستم بعد داخل کتابای ما خیلی باورهای مسخر هست نمیدونم واقعا گاهی دلم نمیخواد درس بخونم واقعا اونام باورشون از ریشه غلط ولی استاد چیکار کنم من مدرسه میرم و حتی وقتمم کنه ولی کار کردن روی خودم کاش کسی به من راه حل میداد
سلام
یکی از ورودیهای نامناسب من ارتباط با افرادی بود که هر حرفی رو میزدند و هر چی دلشون میخواست میگفتند و به این طریق غذای روحم نا مناسب و فاسد بود.
بعدی اخبارهای سیاسی و تلویزیون بود که توجهم رو میبرد به سمت خشونت، درگیری، جنگ ، و همش فک میکردم ناعدالتی در جهان حاکمه، و این یک غذای نامناسب و فاسد بود.
یکی از ورودیهای واقعا مخرب و نامناسب که به شدت کانون توجهم رو میبرد سمت فقر و بدبختی و گرسنگی آهنگهای یه خواننده بنده خدا همش توجهش به سمت فرودستان و نادیده گرفته شدگان و رنج کشیدگان و فراموش شدگانو از این داستانها بود منم همش میرفتم همه جا بحث میکردم آره فرادستان در حق فرودستان ظلم میکنند و چرا باید فقر وجود داشته باشه چرا فقیرا باید کارگری کنند و… واقعا کانون توجهم سمت ناخواسته ها بود و روز به روز ناخواسته ها رو وارد زندگیم میکردم…
خدا رو شکر میکنم که توی این مسیر و همه ی کانون توجهم رو بردم سمت نکات مثبت و چیزهایی که میخوام .. احساسم خوب میشه وقتی به خواسته هام فکر میکنم، توجه میکنم، به سلامتی ، ثروت ، ارتباطهای عالی فکر میکنم. احساسم خوب میشه . یکی از ابزارها برای اینکه کانون توجهم رو کنترل کنم نوشتنه. هر لحظه نکته مثبتی که ببینم و تجربه کنم در موردش مینویسم و آخر شبها میخونم و از خداوند سپاسگزاری میکنم. این تمرین فوق العاده ست.
موفق و ثروتمند باشید.
سلام به همه مثبت اندیشان
استاد جان جانان مررررسی که هستی و یاد میدی و دریغ نمیکنی
درسته من تازه عضو شدم ولی خییلی اتفاقات مثبت توی زندگیم افتاده چون پیش زمینه اشم داشتم
من بعد از طلاق و دوربودن از اجتماع فقط یه دوست از دوران راهنمایی و دبیرستانم مونده بود برام اون همیشه از نداری از پول جمع کردن از خورد خورد خریدن و این چیزا حرف میزد واینکه مثلا از ابجیش همیشه شاکی بود بهش کمک نمیکنه و درحالی بود که هربار یا ابحیش خونشون بود یا خودش کلن از هرچی منفی میگفت دیگه چقد توی زندگی منفی بود یا نبودو نمیدونستم ونمیدونم چون پیشرفت هم داشته ولی ویشرفتی که هیچوخ ندیدم ازش خوشحال باشه
خلاصه اینکه همیشه میومد خونمون ولی من اجازه نداشتم برم خونشون (اینم بگم من الان سی و دو سالمه و دختر بچه نیستم گفتم تا بدونین حرف الکی نمیزنم و البته این بلا بخاطر فکر محدود و قدرت رو دست خودم گرفتن بود) خلاصه اینکه هروخ این زنگ میزد من و خونوادم از شانسش خونه نبودیم این انقد دعوا و مرافه راه انداخت که تو دوس نداری بیام خونتونو بهم دروغ میگی و این چیزا که هر وخ این میزنگید من استرس گرفتم یادمه یه بار میخواست بیادو من یه کار صروری بازار داشتم با مامان رفتیم تا قبل اومدن دوستم برگردیم انقد استرس داشتم که کارم انجام نشد هیچ کفشم توی بازار پاره شد و من اشکم دراومدو حتی باعشقم دعوام شد
اما توی این چن روز که گفتم فقط افکار مثبت و دوست مثبت اومدم گفتم خدایا اموراتمو به تو میسپارم و تنها از تو میخواهم که آدمهای منفی و ناخالص رو از زندگیم حذف و آدمهای مثبت و موفق رو جایگزینشون کنی خدارو شکر و هزاران مرتبه شکر که یه اتفاقی افتاد که دوستم یه حرف و رفتار ناشایست انجام داد که من گفتم دوستیمون تموم و بعد اتفاقاتی پشت سرش افتاد که دوستم حذف سد و خداروشکر الان هرکس حرف منفی میزنه توی ذهنم مثبتش میکنم جوری که انگار طرف مقابلم همین حرف مثبت رو زده وبعد سعی میکنم مصاحبتم رو باهاش کم کنم.
شاد.پیروز و ثروتمند باشید
سلام
روز هفتم همسفر شدنم با خانواده خوبم هست . غذای روح چقدر کلمات مناسب و خوبی. وقتی کانون توجه من باعث تمام اتفاقات زندگی من میشه به خودم تعهد می دم هر از هر موضوعی و هر اتفاقی فقط مثبت برداشت کنم و سعی کنم زمان بیشتری در این احساس لطیف و مهربون بمونم . افکاری رو انتخاب کنم که هر لحظه این احساس قشنگ رو برام بیاره . ایده ای که به ذهن قشنگم رسید این بود که یکسری فکر رو بنویسم و به محض اینکه نجواهای شیطان شروع میشه سریع به خودم یادآوری کنم مثل فلش کارت تا زودتر به مدار راه راست راه کسانی که به آن ها نعمت داده می شه برگردم.
روز هفتم همسفر شدنم با شما عزیزان, حال دلم عالیه , اینکه می بینم توی هفت روز چطور قانون داره کار خودش رو انجام میده و من جز کسانی شدم که نعمت دریافت می کنن و بیشتر این قانون توی وجودم ثابت می کنه که فقط تو کنترل افکارت رو در دست بگیر و احساست رو خوب نگه کن ایمان بیار به خدا بقیه اش با اونه تو نمی خوای کار خاصی کنی همه چیز بهت میده . خدا جونم خیلی خیلی ازت ممنونم
از همه همسفرانم خیلی ممنونم امیدوارم بهترین ها رو دریافت کنن و از کسی که ایده فوق العاده سفر به ذهنش رسیده و اجراش کرده و من رو با خودش به سفر برده خیلی خیلی خیلی ممنونم
درود بر استاد دوست داشتنی ام
واقعا همین طوره، ما به همون نسبت که برای غذای جسممون اهمیت میدیم به غذای روحمون نیز باید اهمیت بدیم، از وقتی خودم رو متعهد کردم که ورودی های ذهنم رو کنترل کنم غالبا در احساس خوب بودم و آرام تر و شادتر.
حذف
دوستان منفی نگر، اخبار، رادیو و تلویزیون، آهنگ های غمگین، توجه نکردن و صحبت نکردن در مورد مشکلات و موانع و ناخواسته ها و بحث های روزمره مردم که همش شده از گرونی و بدبختی و مشکلات.
خیلی به آرامش رسیدم، نگرانی و اضطراب هام خیلی کمتر شده.
در حال حاضر فقط در مورد شغل ام مطالعه دارم و تمرکز گذاشتم و دیگری هم سایت استاد عباسمنش عزیز که با این سفر نامه ای هم که راه افتاده باعث شدن که در سایت فعال تر باشیم و باور های مناسبی در مورد جنبه های مختلف زندگی بسازیم.
در عصری که بمباران اطلاعات شکل گرفته و از همه نوع اطلاعات وارد ذهنمون می کنیم مسلما پیدا کردن مسیر درست زندگی سخت میشه.
خدا خیرتان بدهد استاد که دستی شدی از دستان خداوند که متوجه باشیم در مسیر درست در حرکت هستیم.
دوستت دارم استاد جان
خدارا شاکرم که هفتمین روز سفرم را آغاز کردم همانطور که اساد عزیزم گفتن خیلی وقته اخبار را کنار گذاشتم تلویزیون دیدن هم یک سوم شده دارم تمرین میکنم روی ورودی های ذهنم باید غذای روحمان را مثل غذای جسم کنترل کنیم