غذای روح چگونه تأمین می‌شود؟ - صفحه 68

1378 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    نجمه سادات جعفری گفته:
    مدت عضویت: 1449 روز

    به نام خداوند بی همتا

    سلام و دروووود به تمام دوستان عزیززززز و همراهان گرامی و اساتید عزیزه دلممممممم

    روز هفتم بعد از چند روز 🤩🤩🤩🤩🤩

    خداوند رو شاکرم که بازهم میتونم برگی از سفر ناممو بنویسم .

    میدونم که تمام جهان هستی فقد با فرکانس های من برای من رقم میخوره ولی با این حاااال ایمان ندارم باور ندارم میدونم ها ولی اهنگ منفی گوش میدم میدونم ها و باز بعضی وقتا توجهم روی نکات منفیه ولییی تلنگر میزنم به خودم و این خوبه اینو دوس دارم که دارم سعی میکنم باوررررر داتشه باشم بهش هربار که اهنگ گوش میدم میگم عههههه ببین ببین داری چیکار میکنی قطعش میکنم توجه میکنم میگم چی کار داری میکنی تووووو فکر نمیکنم این خوبه و همینو ادامه میدم و میدونم که بالاخره ایمان پیدا میکنم بهش اینقدر زندگیم تغیر کرده و خوشبختم که حتی بعضی وقتا باورم نمیشه اینارو من ساختم . ساختم هرچیزی که میخواستم و درست کردم هرچیزی که خراب بود و حل کردم مساعلی که برام تزاد بود و استاد سپاس گذارم ازتون شما به من زندگی بخشیدی که خداوند رو هزاااااران مرتبه شکر میکنم که شمارو در زندگیه من قرار داد

    همه ی شمارو به خداوند یکتا میسپارم عاقبت بخیر در دنیا و اخرت 🌹⁦♥️⁩

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  2. -
    سارا محمدی گفته:
    مدت عضویت: 1490 روز

    به نام خداوند هدایتگر و حمایتگرم

    سلام رفقای هم فرکانسی و سلام استاد عزیزم

    چند ماهی طول کشید که تکاملم رو طی کنم و این جمله رو درک کنم که وردی های ذهن خیلی مهمه، کانون توجه خیلی مهمه

    اوایل می شنیدم اما درک نمی کردم اما الان درک می کنم و اصلا جریان نمی کنم ورودی های بد به ذهنم بدم

    خداروشکر تلویزیون کامل حذف شده و اخبار اصلا گوش نمی کنم و هر از چند گاهی تیتر خبرها رو بدون تحلیل می بینم

    اینستا هستم ولی خداروشکر در جهت رشدم استفاده می کنم

    الان از تنهایی بیشتر لذت می برم در حالیکه قبلاً اصلا تحمل تنهایی نداشتم

    دوست ندارم با هر کسی ارتباط داشته باشم

    و هر روز بلند میشم اول کلیپ آرزوهام رو می بینم و بعد تمرین ستاره قطبی رو انجام میدم و خیلی برام جالبه که هر چی که می نویسم خلقش می کنم و ایمانم قویتر میشه که من خودم خالق زندگیم هستم.

    چند هفته پیش رفتم برای معاینه چشم برای رانندگی

    وقتی رسیدم به مطب، منشی گفت نوبت تموم شده اما چون من به دلایلی دیگه نمی تونستم هفته دیگه برم(هفته ای یکبار بود) از خدا خواستم هدایت کنه که اوکی بشه برام

    نیروی درونم گفت نرو وایسا

    من ایستادم بعد دیدم که یه آقایی اومد که پدر یکی از شاگردان چند سال پیشم بود به تون هم گفت که نوبت تموم شده

    اون آقا گفت که من هفته‌ی پیش اینجا بودم و کارم ناتموم مونده بود

    منشی قبول کرد و وقت داد بهش

    نیروی درونم گفت تو هم بگو

    آخه من هم یک ماه پیش رفته بودم و به خاطر مشکلی سیستمی کارم ناتموم مونده بود

    من هم این موضوع رو گفتم و منشی قبول کرد و خدا چقدر عالی خدایان کرد و اون آقا در بهترین زمان اومد اونجا

    خلاصه رفتم تو

    دکتر گفت چشمات ضعیفه و نیاز به عینک داری

    منم که خیلی بدم میاد از عینک و ده سالی هست لازک کردم و دیگه عینک نمی‌زنم به دکتر گفتم شرایط اینجا طوری که نمیشه صفحه رو شفاف دید.

    دکتر نوشت به یه پزشک تا با دستگاه چشمام رو معاینه کنه

    و نامه ای برای دکتر نوشت و گفت که رایگان ویزیت کنه

    من هم رفتم پیش اون دکتر

    وقتی چشمام رو دید گفت نیاز به عینک داری ولی من برات می نویسم که بدون نیاز به عینک چون درصدش خیلی کمه

    و اینجا بود که پی بردم به قدرت خلق کنندگی خودم

    از زمانی که ورودی های ذهنم رو کنترل می کنم همش شاهد اتفاقات خوب هستم.

    خدایا شکرت بابت این قوانین ثابت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    محمد علی گفته:
    مدت عضویت: 3627 روز

    سفر نامه فصل اول – روز هفتم درود بر خدای بی منتها

    سپاسگزار خداوند رحمان و رحیم هستم به خاطر الهاماتی که امروز از این سفرم به من عطا فرمود.

    خدائی که برای بهره برداری از نعمات دنیای مادی به من جسمی سالم و سلامت عطا فرمود تا بتوانم با تغذیه از نعمتهای بیکرانش در دنیا ، سوخت و ساز مناسبی برای این کالبد مادی انتخاب کنم.

    خدائی دارم که به من قدرت انتخاب داده تا بر اساس سلامت ، بهداشت ، ظاهر ، بو ، طعم و … چندین فاکتور مهم دیگر غذا و خوراک روزانمو انتخاب کنم.

    *-

    پس من باید ببینم برای خرید ، پختن و خوردن غذا روزی چقدر وقت میزاریم ؟ چه فاکتورهایی برای انتخاب غذا دارم ؟

    خوب اول از همه سالم و سلامت بودن غذاست و تازه شروع میشه فرش بودن مواد اولیه ، عطر و بوی غذا ، ظاهر زیبا و مناسب خوراک، ظروف و قاشق چنگال ، محیط سروغذا و … طعم ، مناسب بودن با ذائقه من ، طبع غذا سرده یا گرم ، بعدش چی دسر بزنم تا تکمیلش کنه و …

    خوب حالا ببینم آیا غذائی که بوی نامناسب داره رو میخورم ؟ آیا غذائی که به سلامتش شک دارم و ظاهرش مشکوک میزنه رو میخورم ؟ آیا حتی اگه خیلی گرسنم باشه ، حاضرم چیزی که اولین لقمشو میزارم دهنم ، …. نمیتونم قورتش بدم و پس میزنه رو میخورم؟ خوب معلومه که نه

    اما به قول استاد اول از همه به خودم میگم ، اصلا اگه دقت کنید من انگار دارم این سفر نامه رو برای خودم مینویسم و اکثرا من رو به جای ما مینوسم ، خوب فرمون رو یه لحظه ول کردم ، ببخشید …

    داشتم میگفتم ، من باید برای غذای ذهنمم هم همینطور با وسواس کافی و مناسب ، خوراکی ذهنی مناسب انتخاب کنم ، یعنی باید دقت کنم : چه چیزی رو گوش میکنم ، چه چیزی رو می بینم ، چه مطلبی رو میخونم و از همه مهمتر کانون توجهم تو انتخاب خوراک ذهنیم چیه ؟

    من به چه دلیل مواظب غذا و خوراک جسمانی خودم هستم؟ چون میخوام همیشه سالم و تندرست باشم ، میخوام درسراسر طول زندگیم تندرست و سلامت باشم ، میخوام سوخت و ساز مناسب تو موتور محرک زندگیم بریزم و با سرعت مناسب در جاده سلامتی ، خوشبخت و سلامت حرکت کنم.

    پس حالا باید به این سئول جواب بدم که چرا باید در انتخاب ورودی ذهنم دقت کنم؟ چرا باید خوراک ذهنی برای افکارم تهیه کنم؟

    چون میخوام شاد و سالم زندگی کنم ، چون میخوام در تمام طول زندگی افکاری مثبت ، سالم و مناسب داشته باشم ، چون میخوام همیشه توجهم به زیباییهای دنیا و زندگی باشه، چون میخوام همیشه فرمون افکارم در جاده خوشبختی ِ زندگیم دست خودم باشه.

    *-

    اصل مهم و غیر تغییر این دنیا رو فراموش نکنم ، که دنیای من بر اساس بازتاب افکارم ساخته شده ، ساخته میشه و ساخته خواهد شد.

    پس من باید برای مهمترین سیستم درونی بدنم ، که همون ذهن و افکارمه ، خوراکی سالم ، مناسب ، کافی ، شاد و زیبا تهیه کنم ، تا این مبدل فرکانس من ، همواره امواجی شاد ، زیبا ، سلامت و مثبت رو به دنیا ارسال کنه و لاجرم دنیا بازتاب ثروت ، نعمت ، سلامتی ، آرامش ، شادی و زیبایی های بیشتر رو به دنیای من باز می تابونه.

    به قول مولانا :

    تا در طلب گوهر کانی ، کانی

    تا در هوس لقمه نانی ، نانی

    این نکتهء رمز اگر بدانی ، دانی

    هر چیزی که در جستن آنی ، آنی

    پس منم از امروز همون وسواسی رو در انتخاب غذای جسمم دارم رو در انتخای خوراک ذهنی مناسب بکار میگیرم.

    *-

    نکته طلائی که استاد در بخش پایانی اشاره کرد ، استفاده نامناسب از شبکه های اجتماعیه ، که واقعا خیلی مهمه ، چون این گروه و شبکه ها و برنامه های تو گوشی واقعا مثل یه ماده مخدر میتونه باشه ، یادمه چند وقت پیش ها تو یکی از خبرها دیدم که یکی از خوانندگان جوان و معروف خارجی میگفت چون دیدم اینستاگرام برام اعتیاد آور شده دیگه تو شبکه اینستا نمیره و اصلا برنامه رو از گوشیش حذف کرده بود ، البته به خاطر پولی که از کای بالای سایتش میخورد ، مسئولیتش رو به مدیر برنامه هاش سپرده بود و تو مصاحبه گفت که برای خاطر فالورها مدیریت اینستا رو به مدیر برنامه هاش که مورد اعتمادش هست داده ولی دلیل اصلی رو خودتون میدونید.

    من برای دیدن اینستام یه ساعات محدود و مشخص رو در هر روز تعیین کردم ، اما هنوز برای واتس آپ نتونستم این برنامه ریزی رو کنم ، حالا من به خودم میگم ، پس از امروز برای کار با این شبکه ها یه ساعات خاص رو میزارم و تو اهداف سال جدیدم برای کنترل این ورودی مهم و خوراک ذهنیم ، برنامه ریزی مناسب میکنم.

    *-

    خدایا ممنونم که آهنربای عشق ، شادی و ثروت به من عطا کردی ، پس :

    من همواره ثروت ، شادی ، زیبایی و آرامش بیش تر رو در این دنیا جذب می کنم.

    خدایا ممنونم که قطب نمای خطا ناپذیری برای یافتن مسیر درست در زندگی رو به من عطا فرمودی ، پس :

    من همواره به آسانترین راه حل ها ، راحت ترین روشها برای جذب ثروت ، سلامتی و شادی بیشتر هدایت میشم.

    بار الهی دلی شاد ، روانی پاک و تنی سالم در طول زندگی ، برای هم سفرمانم آرزومندم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  4. -
    بتول احمدی گفته:
    مدت عضویت: 1337 روز

    به نام خدای مهربانم

    روز هفتم

    باسلام و عرض ادب خدمت استاد عزیز و بی نظیر و مریم عزیز و دوست داشتنی

    استاد شما واقعا بی نظیرید چقد عالی این علت رو درک کردید و توصیف کردین اتفاقا من چند وقت پیش در این خصوص فکر کرده بودم و به ذهنم رسیده بود که ما اینقد برای جسممون وقت میذاریم تو خوردن و خریدن و درمان و بقیه مسایل مربوط به جسممون اینقد وسواس داریم ولی در خصوص ذهن متاسفانه نه شاید اولین دلیلی که به ذهنمون میرسه این باشه که بهمون از همون اول آموزش ندادن تو مدرسه هامون فقط به بهداشت و غذای جسم توجه شده نه به غذای روح و دلیل مهمتر که شما بیان کردین مسئله زمان هست چون فاصله زمانی زیادی بین ورودی های ذهن و نتیجه این ورودی ها هست ما نمی تونستیم ارتباط نتیجه های منفی رو با ورودی های ذهنی منفی پیدا کنیم ممنون استاد عزیز از این اطلاعات نابتون

    و نکته دیگه اینه که بارها بارها خدا تو قران گفته غیبت نکنید و اسراف نکنید و …( البته من ارتباط بین اسراف و نتیجه منفی اسراف رو هنوز درک نکردم ) که قطعا این موارد ورودی و احساس منفی رو در ذهن ما ایجاد میکنه که ما با فاصله زمانی دورتر نتیجه اش رو می بینیم ولی نمی توتستیم این رو درک کنیم

    از خدای مهربونم ممنونم که این فرصت رو بهم داده تا این موضوع رو به واسطه شما استاد عزیز درک کنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    رضا دهنوی گفته:
    مدت عضویت: 2641 روز

    سلام

    بارها و بارها شنیدم که تمام اتفاقات زندگیم واسطه ورودی های ذهنمه ..یا نشخوارهای ذهنی..

    اغلب نشخوارهای ذهنیم پر از کثافت و اشغاله..

    با یه سری ادم بیخود ارتباط دارم که اصلا انگار از لحاظ مغزی گیج و ورن و اصلا تو باغ نیستن.. مدام به مملکت فحش میدن..مدام مینالن… و بعد یه ذره عرضه و جسارت ندارم اشغالا رو بریزم دور … بعد با خودم میگم چرا زندیگ عوض نمیسه…چرا اینقدر تو خفت و خواری زندگی می کنم..

    هر بحث چرتی رو میشنوم..

    با هر ادم چرتی رابطه دارم.. ادمایی که سر و پای زندگیسون دردسر د بدبختی و مشکلاته …

    از هر ادم ابلهی مشاوره میگیرم…

    مادرم مثل موم کنترلم میکنه… چرا نمیای مهمونی؟؟ بیا بریم فلان مهمونی… بیا تو جمع باش چرت و پرت بشنو بخند…

    از خودم اراده ندارم..

    بچه ۶ ساله از صبح تا شب پای کارتون و فیلم و سریال و صفحات مجازیه…

    گاهی هر جفنگیاتی رو میشنوم.. با هر ادم جفنگی ارتباط دارم…که الانم باز رفتن تو بحث اکراین و روسیه شدن تحلیل گر جنگ.. میشنن چرت میگن و فحش میدن..!!! بعد متعجبم چرا زندگیم عوض نمیشه..به خاطر اینکه جرائت ندارم با یه سریا کمپلت قطع رابطه کنم… به خاطر ترس از تنهایی ووووو

    ولی حاضر نیستم روزی ۱ دونه … اصلا نمیگم ۲۴ ساعت.. روزی یک دونه از فایل های زندگی در بهشت و سفر به دور امریکا رو ببینم !!!! که میتونه ذهن من رو در مورد مردم امریکا تغییر بده…

    باادمایی رابطه دارم..نان استاپ پای فیلم و سریالن…

    بعد متعجبم چرا همش در جا میزنم..

    چون ترس دارم..

    چون میترسم از تنهایییی.

    چون بی ایمانم…

    میترسم از بی پولی و تنهایی !!

    نشخوارهای ذهنیم پر از بحث و جنگ و دعوا و فحش و ناله شده.. چون با یه مشت ادم چرت بازم رابطه دارم…

    باید عرضه داشته باشم اشغالا رو بریزم دور وگرنه تا ۱۰۰ سال دگ هم هیچ غلطی تو زندگیم نمیکنم..

    بازم وارد همون شغل مزخرف قبلی و همون ادمای مزخرف قبلی شدم به خاطر پول و بی ایمانی و ترس ….

    ثروتمند شدن نیاز داره به جسارت..

    جسارت اینکه اشغالا رو بریزم دور.. دوستای نامناسب..روابط نامناسب…ورودی های نامناسب…

    کدوم ادم ثروتمندی وقتش رو به بطالت میگذرونه اخه !!!

    همشون هدف دارن و انکیزه و اشتیاق !!!

    ولی ادمای بیخود مدام در حال فحش دادن و ایراد گرفتن از مملکتن !!!

    اینا رو باید سعی کنم اگاهانه بذارم کنار !!! و هدف ذاشته باشم..

    وگرنه هیچ وقت زندگیم تغییر نمیکنه !!!

    چون نمیخوام بها بدم…

    چون فقط بلدم حرف قشنگ بزنم و کامنتای قشنگ بنویسم …

    چون حرفایی که مینویسم و به زبون میارم با عملم یکی نیست…

    چون مدام از کوره در میرم..

    وقتی عصبانی میشم نمیتونم ذهنم رو کنترل کنم !!! و نمیتونم کلامم رو کنترل کنم !!!

    چون با خودم در صلح نیستم…

    چون جرایت ندارم وقتی یکی داره با الفاظ نامناسب و چرت و زشت من رو صدا میزنه و اسم نامناسب روی من میذاره دهنش رو ببندم و اجازه ندم چرت بگه… و باهاش دوست نباشم… چون میترسم..

    چون خدا رو باور ندارم… نه اصلا باورش ندارم..

    چون هر اتفاق بدی برام میوفته فکر کنم خدا این بلا رو سرم اورده و خدا دشمن غضب کرده منه !!! چون هنوز نفهمیدم این اتفاقات بد به خاطر چرت و پرت شنیدنه !!!

    چون مثل برگی در باد میدوئم… هیچ اراده ای از خودم ندارم

    در واقع این سوال برام پیش اومده

    چگونه در برابر افکار منفی و مخالفت های اطرافیان تغییر کنیم ؟؟

    چرا نمیتونم با خودم در صلح باشم ؟؟

    چگونه با خودم در صلح باشم ؟؟

    چگونه به مسایل زندکی نگاه کنم ؟؟

    چرا ادمای اطرافم عوض نمیشن ؟؟

    چرا دوستای مناسب و پر انرژی ندارم ؟؟

    چرا با ادمایی وارد رابطه نمیشم که حتی ۲۰ درصد با این قوانین اشناعن ؟

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      سیده مینا سیدپور گفته:
      مدت عضویت: 1615 روز

      سلام به آقا رضای شجاع…

      واقعا شجاعت میخواد آدم بدونه وبگه واعتراف کنه چرا نمیخواد یانمی تونه از آدمهای منفی مضر نادان دردسر ساز بی ادب بی انگیزه …..دوری کنه…

      دقیقا منم مثل شما همش این سوالهارو از خودم یکسال تمام که با استاد آشنا شدم می پرسیدم وخودمم جواب خودمو میدادم ترس از تنهایی وترد شدن…

      بی پول موندن…

      بی پناه شدن.. بی کس شدن…

      اما یه جایی دیگه به خودم گفتم مینا دیگه بسه..یک عمر تو همین آدمها وول خوردی زندگی کردی مثل اونا بودی مثل اونا حرف زدی وفکر کردی چی شد؟!

      سعی کردم تمرکزم رو بذارم رو سایت رو فایلهای رایگان وهدیه استاد ومریم بانوی عزیزم…

      انقد تغییرات زود اتفاق افتاد که اولین شخص همسرم شاکی شد ازم …

      هی میگفت چیه دیگه زیاد باهام حرف نمی زنی دیگه بحث نمی کنی چیه غدبازی در نمیاری واسه تصمیماتت پافشاری نمی کنی گله وناله نمی کنی چه نقشه ای توسرته؟!!!!! مثلا میخوای به من بفهمونی من مشکل اخلاقی دارم؟!!! در صورتیکه من در حد همون چیزهای کمی که از استاد ومریم جان یادگرفته گرفته بودم از کامنت های دوستان تجربه گرفته بودم فقط داشتم تمرکزم رو میذاشتم رو خودم…حتی کار به جایی رسید که شوهرم گله منو برد پیش خانوادم ..ومادرم وخواهرام هم تاییدش کردن که آره مینا یه مدته عوض شده کم میاد کم میره زنگ نمیزنه خلاصه صحبت میکنه همش داره مینویسه…

      در صورتیکه من تمام وظایف همسری ومادریمو به درستی انجام میدادم اما دیگه واقعا خسته شده بودم از ناله گله شکایت فوش و….

      روحم داشت فریاد می کشید نجاتم بده…

      وهمونطور که استاد گفتن کم کم اون آدمها که یه روزی عزیزترین کسای زندگیم بودن یعنی خانوادم وحتی همسرم الان که من ماههاست دارم روخودم کار میکنم هرکدوم به نوعی ازم دور شدن یعنی فرکانسهامون دور شداز هم واز نظر دیداری وگفتاری هم رابطمون به زیر ده درصد رسیده…

      منم کلی ترس داشتم اما الان دیگه ترسهام خیلی کمرنگ شده …خصوصا ترس از بی پولی وقطع ارتباط خانوادم وشوهرم…

      ترس از قضاوت داشت منو عذاب میداد ولی ماههاست دارم به لطف الله مهربان رو خودم کار میکنم آرامشم وصبرم خیلی زیادشده ازنظر روحی ومعنوی شکرخدا خیلی خیلی بهتر شدم …

      شرایط مالیم خوب نیست از همسرم دورم رابطه عاطفی من الان توبلاتکلیفی مونده..

      اما من همش به خدای خودم میگم خداجون من فقط اومدم توصراط مستقیم تو منو جزء پاکان ونیکان وسپاسگزارانت قرار بده خودت روابط وشرایط مالی وزندگی منو سروسامان بده به روشی نیکو….

      وامیدوارم بعداز38سال باری به هرجهت زندگی کردن حالا که ماههاست دارم مثل آدم زندگی میکنم وبندگی میکنم میدونم خداهم برام خداییی میکنه وانشالله برام اوضاع رد سروسامان میده…دارم کتاب می نویسم ..چندتا غصه برای کوکان نوشتم وهنوزم دارم می نویسم …کارهای دستی تزیینی درست میکنم ومیفروشم …باپسرم ودرسهاش سرگرم هستم مراقبه میکنم قرآن میخونم پیاده روی میکنم واکثر وقتمو به رسیدگی به امورات زندگی شخصیم میگذرونم حال دلم خوبه وهروقت حالم بدمیشه سریع میام سایت وکلی پیام میگیرم از استادم ومریم جان وهمه ی دوستان عزیزم..

      تغییر شهامت میخواد…گاهی درد ورنج بسیاری رو باید تحمل کرد…روزهای تاریک وتلخ زیاد داره …اما در نهایت به روشنی ونور می رسی…واین منو سرپا زنده وشاد وشاکر وامیدوار نگهداشته…من هیچ خصومتی باهیچکس ندارم..من قدرت تغییر کسی رو ندارم…من رو کسی حسابی باز نمی کنم…من دارم یاد میگیرم مسول صد درصد رفتار وگفتار وافکار خودم باشم..خودم وخدام از من راضی باشه وآدم مفیدی باشم وفقط بندگیمو بکنم ….باقیشو خدا ردیف میکنه…

      در پناه خداوند یکتاه باشید..

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        رضا دهنوی گفته:
        مدت عضویت: 2641 روز

        سلام

        منم بعد از 34 سال زندگی از باری به هر جهت بودن خسته شدم.. اینقدر که هر کی اومد و رفت مسیر زندگی من رو عوض کرذ..

        یه بار خونواذم..

        یه بار فک و فامیل..

        واقعا باید به خودم بسه دگ شورشو دراوردی تا کی میخوای به این زندگی مزخرف ادامه بدی ؟؟

        چرا رویاهاتو داری فراموش میکنی؟؟

        چزا هر کی هر چی میگه قبول میکنی؟؟

        چرا از خودت هویت نداری؟؟؟

        میدونی عوامل بیرونی کنترلم میکنه!!!

        شخصیت بی اعتماد به نفس ترسویی دارم که مثل اب خوردن بقیه ازش سو استفاده میکنن !!!

        داره یه خشمی تو وجودم بیدار میشه.. هر برگی که از سفر نامه مینویسم یه خشمی رو تو وجودم داره بیدار میکنه…همش دارم با خودم داد و بیداد میکنم و فریاد میزنم لعنتتتتی بسه دگگگگگ چراااا اجااازه میدی هر ابلهی برات تصمیم بگیره؟؟ چرا جریت نداری اشغالا رو بریزی دور ؟؟؟ به شدت خشمگینم… و ابن به نظرم خوبه !!

        از اینکه اینقدر ادم ضعیف و ترسو و بی اعتماد به نفسیم خسته شدم…چرا اینقدر میترسم؟؟؟

        همینایی که برای من تصمیم میگرفتن…کو کجان ؟؟؟ نبستن اصلا !!! تو اوضاع سخت زندگیم همچین گذاشتن رفتن ..همچین خوشونو زدن اون راه !!! رو کی حساب کردم اخه ؟؟؟ دارن عشق و حال خودشونو میکنن من به خاطر ترس و ضعف و احمق بودنم دارم سگ دو میزنم !!!

        باید به خودم بگم بسه دگ اینقدر احمق و بی عرضه نباش … هر کی خواسا تو زندگیت دخالت کنه دهنشو ببند!!! از چی میترسی اخه !!! ۳۴ سالمه هنوز مادرم و خونوادم کنترلم میکنن !!! ترس اینکارو با ادم میکنه !! به خفت و خواری میندازت !!!

        به جای کامنتای قشنگ نوشتن و حرف مفت زدن باید شخصیت ضعیفم رو تغییر بدم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    نگین فلامرزی گفته:
    مدت عضویت: 1734 روز

    به نام خدا

    روز هفتم

    سلام به استادای عزیزم و همه بچه های سایت

    من نسبت به ورودی هایی که به خورد روح و مغزم که میدم خیلی حساسم و این حساس بودن از گفته های استاد عباس منش و الگوهایی که دیدم سرچشمه گرفته. و به قول استاد هرچی که الگو نشون مغز و ذهنمون بدیم اون باور قوی تر میشه.و اهرم رنج و لذتم نیز نسبت به اون محکم تر میشه. برای مثال خیلی از ادماییا دیدم که همیشه در حال غر زدن و گله و شکایت از زمین و زمانن و حتی خیلی وقتا که همه چی رو رواله و داره خوب پیش میره بازهم ناراضین چون عادت شده براشون این رفتار و نتیجه ی این عادت نادرست توی زندگیشون مشخصه! اول حالی که هیچ وقت خوب نیست و ناراحته،حرص خوردنای الکی و سخت گرفتن به خود و اطرافیان،لذت نبردن از زندگی و یه جورایی هدر دادن ان،این از لحاظ روحی و از لحاظ جسمیم که همیشه یه جاییشون درد میکنه و مریضن،از لحاظ مالیم و همین جور همیشه پول کافی ندارن ،اون چیزی که میخوانا نمیتونن بخرنن،درگیر تله قرض و وام میشن ،و همین جوری زندگیشون پیش میره.

    اما ادماییم مثل استاد هستن که با کنترل ورودی ها و توجه به خواسته هاشون و قوی کردن و ساختن باورهایی که دوست دارن اینجور از زندگی که الان در ان هستیم لذت میبرن و به غیر از ان اخرتشونم دارن میسازن.ساختن باورایی که خودش باعث تمرکز تر کردن خود روی خواسته و دید بهتر و عمل ریبا تر میشه. سلامتی دارند از لحاظ روحی حالشون خوبه و حسای زیبا را تجربه میکنن و از نظر مالیم که دیگه هیچی بینظیر و رو به رشد . با دیدن این دو شیوه زندگی میشه اهرم رنج و لذتمونا بسازیم و تصمیم بگیریم چگونه زندگی کنیم😄 خدایاشکرت به خاطر بودنت و هدایت ها و قوانین ثابت بی نقصت و قدرت مطلق و یگانگیت.قدرت اراده و تصمیم گیری که بهمان دادی و حتی همونم از قوانینت تبعیت میکنه و تحت سلطه و قدرت توست.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  7. -
    عرفان بادپا گفته:
    مدت عضویت: 1747 روز

    به نام الله یکتا

    ما حتی راجع به غذایی که میخوریم و مربوط به جسممان است کلی وسواس داریم و بررسی میکنیم و میخواهیم که در بهترین شرایط ممکن باشد و اگر به هر دلیل مجبور شویم غذایی که از هر جهت مورد تاییدمان نیست بخوریم آن را با اکراه میخوریم و از آن هیچ لذتی نمیبریم..پس چطور میشود که راجع به ورودی های ذهنمان که همان غذای روحمان است این طور حساس نیستیم و مراقب نیستیم راجع به اهنگ یا فیلم و یا اخباری که گوش میدهیم و توجه ما به چه چیزی است

    راجع به مهمترین موضوع که کانون توجه ماست کمتر مراقبیم

    دلیل حساس بودن زیاد ما راجع به غذا این است که اگر غذای بدی بخوریم در همان لحظه حس و حال بد آن را دریافت میکنیم و بلافاصله نتیجه آن انتخاب بد را متوجه میشویم..در واقع تاثیر آن سریع است

    اما راجع به غذای روحمان خیلی حساس نیستیم چون بلافاصله تاثیر آن را نمیبینیم..ممکن است هفته ها یا ماه ها طول بکشد تا متوجه نتیجه بد آن شویم

    اگر به یک موضوع نامناسب یا مناسب توجه نشان دهیم از در و دیوار اتفاقات و نشانه هایی از همان جنس به سراغ ما می آید و بعد از مدتی آثار عینی آن را در زندگی مان میبینیم

    این فاصله زمانی باعث میشود نتوانیم ارتباط درست و دقیق آن اتفاق بد و دلیل آن را متوجه شویم

    و به همین دلیل برخی افراد آن را به شانس یا قضا و قدر ربط میدهند

    تمام اتفاقات زندگی ما بلااستثنا به واسطه آن چیزی است که داریم به آن توجه میکنیم

    پس به خودمان قول بدهیم که از این پس حداقل به اندازه ی غذای جسم برای غذای روح هم ارزش قائل شویم

    خداوند در قرآن هم بارها اعلام کرده آن چه که به آن توجه میکنیم و از پیش میفرستیم همان برای ما اتفاق می افتد و خداوند بر ما ظلمی ندارد

    باید باور های مخرب گذشته را با تغییر افکار و کانون توجه تغییر بدیم

    اگر میخواهیم به موفقیت برسیم باید با تمام وجود روی این موضوع کار کنیم

    کافی است 3 ماه روی این موضوع با تعهد و تمرکز کار کنیم تا از در و دیوار نعمت و ثروت به سمت ما آید…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    مهیا بهرامی گفته:
    مدت عضویت: 1290 روز

    سلام استاد عزیزم مثل بقیه فایلها این فایلم عالی بود و کلی به معلومات من اضافه شد و خدارو شکر میکنم که هر روز کلی مطالب عالی یاد میگیرم من قبلا کلی به گداها کمک میکردم و بیش از حد برای همه دلسوزی میکردم و خودم و درگیر مشکلات و افراد میکردم خدارو شکر با دیدن هر فایل من یاد میگیرم که چطور با آدما شرایتشون رفتار کنم راستی استاد از دیشب فایلا سخت برام دانلود میشه میخاستم اینو اطلاع بدم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  9. -
    عنایت وحبیب گفته:
    مدت عضویت: 2106 روز

    به نام خدا سلام به استاد و دوستان خوبم

    فایل غذای روح خیلی عالی است خیلی درس زیادی برایم داشت

    استاد در اموزش قوانین بینظر است این فایل را چند بار گوش کردم خیلی ارزش مندبود برایم

    برای خودم مینویسم تا رد پای بجا بگذارم

    من باید غذای سالم به ذهن ام بیدهم به فراوانی ثروت توجه کنم به سلامتی توجه کنم به ادم های موفق توجه کنم به زیبای های توجه کنم به نعمت های که دارم توجه کنم به توانایی خودم توجه کنم

    از استاد عزیزم سپاس گذارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  10. -
    معصومه داوری گفته:
    مدت عضویت: 1292 روز

    روز هفتم

    تحول روز شمار زندگیم

    خدمت اساتید محترم سلام و عرض ادب دارم .و همچنین به همفرکانسیهای عزیزم

    چقدر صحبت‌های استاد قشنگه زیباست ..درحالی که باید خط به خط آن را قاب گرفت

    دقیقا ..منم از وقتی که خداوند مرا هدایت کرد و در مدار مثبت قرار گرفتم زندگی آن روی خوشش را به من نشان داد..تا قبل از آن مشگل و اتفاقی در زندگیم رخ داد که با بزرگ نمایی کردن آن کل زندگیم تحت تاثیر قرار گرفت و تا مرز نابودی کشیده شد…تا اینکه خداوند درهای رحمتش را به روی ما باز کرد وما هدایت شدیم به سمت آشنا شدن شدن با استاد عزیزمان که دستی از دستان خداوند بود ‌که بر سر راه ما قرار گرفت

    با گوش کردن فایلها و عوض کردن باورهایمان و تغییر فرکانسها همه چیز عوض شد به طوری که هر روز یک نشانه از خداوند در یافت میکردیم .ورا ه برای ما چنان باز می‌شد که خودمان در شگفت بودیم..

    من یاد گرفتم که دیگر مواظب ورودیهای ذهنم همانهایی که زندگیم به مرز فلاکت کشیده بود را از خودم دور سازم .و با یادگیری باورهای قدرتمند ساز و کار کردن روی خودم این که دیگران را ببخشم .کسانی که در زندگی‌ام یک جورایی از آن ها رنجش داشتم ..یاد گرفتم که چگونه به دیگران محبت بورزم و محبت دریافت کنم..من از غیبت کردن دیگران خودداری میکردم و اگر در جایی صحبت میشد از مفهوم اعراض کمک میگرفتم ..من دیگران را تحسین میکنم چون میدانم از جنس آن تحسین به خودم برمی‌گردد. با زبانم عشق می آفریدم…به زیبایی‌های طبیعت کا شاید قبلن برایم معنا و مفهومی نداشت امروز از دیدن آن ها لذت میبرم و خدارا شاکرم بابت تمامی نعماتش…

    امروز یاد گرفتم که با کوچکترین افکار منفی که به سراغم می آیداز چه فرمولی استفاده کنم که بر روی ذهنم و احساساتم کنترل داشته باشم…

    همانجور که برای تغذیه جسممان اهمیت می‌دهیم باید به غذای روح و ذهنمان هم اهمیت بدهیم و بر روی آن کنترل داشته باشیم

    من درین چن ماهی کلا تلوزیون و شنیدن هر نوع اخبار و دیدن هر نوع فیلم را منع کردم ..در گفت و گو ها خیلی مواظب سخنانی که میزنم و سخنانی که می‌شنوم هستم..

    چون میدانم تمام اتفاقات زندگیمان را خودمان خلق میکنیم با ارسال فرکانس‌های نامناسب شرایط بد و جبران ناپذیری را برای خودمان به وجود می آوریم

    از وقتی تصمیم به تغییرات خود گرفتم که خداوند مارا هدایت کرد کلی در آرامشم..زندگیم در آرامش است‌..اگر شرایط تلخی را تجربه کردیم اما همه آنها را از زاویه دیدی نگاه میکنم که باعث رشد ما شده ..و خیری در آن نهفته بوده …باعث شده بود به تضاد برسیم و از طریق تضادها به خواسته هایمان پی ببریم ..در زندگی برنامه ریزی داشته باشم ..و با برخورد هر نوع چالشی در زندگی بدانم که من می‌توانم آنها را حل کنم ..وقبول کنم و بپذیرم که چالش‌ها و مسائل زندگی برای رشد و پیشرفت ما ساخته شده اند که در برابر همه چیز مقاوم باشیم….

    خدارو شکر که امروز زندگی آرامی دارم و از همه چیز لذت میبرم .از وجود همسر مهربانم و فرزندان گلم که که خداوند را سپاسگذارم بابت وجودشان ..بابت سلامتی اشان ..اینکه در کنار هم شاد هستیم و کامروا

    خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت

    شادو پیروز باشید .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: