داستانی درباره هدایت الهی | قسمت 2 - صفحه 19

702 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    سمانه ر گفته:
    مدت عضویت: 1967 روز

    سلام استاد عزیزم

    من ۵ سالی بود که با شما آشنا هستم و طی این ۴ سال گذشته حرفهاتون رو میشنیدم اما اونجور که باید درک نمیکردم.

    کورونا اولین پیامد مثبتش در زندگی من درک حرفهای شما بود زمانی که همه ناامید و مضطرب بودند من با توجه به لایو عیدتون که گفتید از مطالب دانلودی هم اگر استفاده کنید زندگیتون متحول میشه شروع کردم شبانه روز مطالعه و نوت برداری.

    تو این زمان درگیر مریضی پدرم هم بودیم ایشون سرطان داشتند و در حال درمان و من فقط با ایمان و امید شروع کردم کار کردن روی خودم

    حتی تو بیمارستان فقط تمرکز میکردم بر نکات مثبت و خیلی خیلی روز به روز با حرفهاتون زندگی کردم

    و امید به بهبودی پدرم داشتم

    تا دقیقا ۴۰ روز پیش. این داستان رو اینجا مینویسم چون درباره هدایته و میخوام بگم واقعا هدایت خداوند حتی برای داستانهای سخت هم اتفاق میوفته

    من مراقبه انجام میدادم با فایل مخصوص و خوب شدن پدرم رو تجسم میکردم بعد از تموم شدن فایل مراقبه یه دفعه یه فایل از مناجات استاد توی گوشیم پلی شد که ابتدای متن میگفت (فکر کردی رفتن عزیز تو سخت ترین اتفاقه). یه دفعه جا خوردم از این فایل.

    گذشت چند روز بعد دکمه هدایت سایت رو زدم و باز هم متنی اومد که درباره مرگ مطلب نوشته بود و دقیقا این دو نشانه دو روز قبل از رفتن پدرم به من رسید.

    واقعا تجربه عجیبی بود برام خدا واضح با من صحبت کرد که من رو آماده کنه برای پر کشیدن پدرم اون هم در خواب در خانه چیزی که آرزوش بود.

    وقتی این اتفاق افتاد انقدر آرامش و پذیرشی به قلبم داد که خودم هم در تعجب بودم چطور دختر وابسته و بابایی مثل من انقدر راحت پذیرفت. البته همش حرفهای استاد تو ذهنم بود در مورد رفتن پسرشون.

    حتی شب قبل رفتن پدرم ناخواسته رفتم پیششون و کلی حرف زدم و گفتم که تو همیشه مایه افتخار منی پدرم و تشکرهای ویژه با اینکه اصلا حتی یه لحظه هم نشونه های خدا رو باور نکرده بودم و امید به بهبودی داشتم.

    خلاصه که استاد عزیزم از من یک انسان دیگه ساختی که شباهتی به یک سال پیش نداره و دقیقا زمانی که احتیاج به قوی شدن داشتم حرفهاتون برام شنیدنی شد

    و داستان این فایل و هدایتتون قشنگترین داستانی بود که شنیدم و فکر میکردم واقعا خداوند اگر بهش متصل باشی حتی تو مراحل سخت هم راه رو برات روشن میکنه و آمادت میکنه اگر گوش شنوا داشته باشی

    و البته همچنان دارم روی خودم و خواسته هام کار میکنیم تا در فرصت اندک زندگی خوب زندگی کنم و زندگی که خودم خلق کردم رو زندگی کنم

    و تغییر عالی دیگه ای که داشتم با وجود کورونا و بهم ریختگی کاری من کار آنلاین خودم رو راه انداختم و درآمد بالایی هم دارم با اینکه به هر کسی میگفتم، میگفت شدنی نیست و البته هر روز هم کارم رو به رشده چون فقط روی خدا حساب کردم و روی این باور کار کردم که خدا تبلیغ کننده کار منه و از جایی که گمان نمیبرم روزی منو به دستم میرسونه

    خلاصه که عاشقونه دوستتون دارم و برای وجودتون خدا رو شکر میکنم و شما رو پیامبر عصر خودم میدونم چون چراغ راه من بودید و من رو با خدا آشتی دادید و البته با خودم هم آشتی دادید. بهترینها رو براتون آرزو میکنم چون لایق بهترینها هستید.

    ر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
    • -
      Kazemi NEDA گفته:
      مدت عضویت: 2885 روز

      سلام دوستم

      چقد خوبه ک اینجاییم وانقدر قوی میشیم ک میتونیم با تلخترین اتفاق هم خودمونو ب ارامش برسونیم

      چقد خوبه قبلش نشونه دیدین وتونستین کناربیاین

      چقدر خوبه ک تو اون شرایط تو سایت باشیم واز استاد ارامش یاد بگیریم

      واقعا خوشحالم ک تونستین عمل کنید و حالتونو خوب کنید

      وپاداشش درامد چندبرابری بگیرید اونم انلاین

      موفق باشید موفق باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  2. -
    الهام حامد گفته:
    مدت عضویت: 2896 روز

    نَّحۡنُ نَقُصُّ عَلَیۡکَ نَبَأَهُم بِٱلۡحَقِّۚ إِنَّهُمۡ فِتۡیَهٌ ءَامَنُواْ بِرَبِّهِمۡ وَزِدۡنَٰهُمۡ هُدٗى

    ما سرگذشت آنان را براستى و درستى بر تو بر مى گوییم: آنان جوانانى بودند که به پروردگار خود ایمان آوردند و ما بر هدایتشان افزودیم

    (آیه 13 سوره کهف)

    خداوند بر هدایت کسایی که ایمان می آورند می افزاید….

    به خودم میگم: وقتی بهمون یه الهامی میشه هی دو دوتا چهار تا نکنیم، از هدایتی که بهمون شده پیروی کنیم چون اونوقته که ایمانمون رو نشون دادیم و نتیجش این میشه که به هدایت ما افزوده میشه. اونوقته که الهامات بیشتری رو دریافت میکنیم.

    تمااام حرفات سید جان بر مبنای قرآنه. ریشه هاش رو میشه تو قرآن پیدا کرد. به خاطر همینه که بر دل میشینه. با فطرت ما سازگاره.

    خدا رو شکر به خاطر قوانین ثابتش. اینم یکی دیگه از قوانین ثابت خداست.

    خدایا شکرت….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  3. -
    مهندس علی محمد خواجه ئی گفته:
    مدت عضویت: 1952 روز

    با سلام خدمت شما استاد عزیز

    و دیگر دوستان

    صمیمانه آرزو دارم همگی شاد و سلامت در پرتو پروردگار متعال و قادر که احساس را برای انسان ها آفرید، باشید و به پیشرفت و تعالی در جهان بدون مرز پیش روید

    خداوند تنها پروردگار و قدرت همه هستی بوده و حسین نشانه ایثار خداوند به ما انسان هاست

    حسین نیز مانند ابراهیم یک به یک کودکان و عزیزان خود را برای هدفی والا که شناخت خداوند بود فدا کرد و اینبار خداوند همه قربانی های حسین را پذیرفت…

    امروز الهام شد به من که گوشی رو به دست بگیرم و این جملات رو برای شما بنویسم

    امیدوارم از آن لذت ببرید…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  4. -
    بهروز محمدی گفته:
    مدت عضویت: 2740 روز

    سلام استاد، روز خوش به شما و خانم شایسته و باقی دوستان

    این فایل هدایت الهی به طرز عجیبی تاثیرات زیادی روی من داشت و منو به یاد بسیاری از هدایت هایی مینداخت که در زندگی خودم ریز و درشت از طرف خدا شده بود من داستان مهاجرت شما و هدایتتون به اروپا و سفارت در فرانسه و خانم فارسی زبان رو به صورت کلی در دوره راهنمایی عملی دستیابی رویاها شنیده بودم ولی با این جزییات خیلی برام جالب بود. زمانی که اولین بار دوره راهنمای عملی دستیابی به رویاها رو دیدم و شنیدم در تهران زندگی میکردم و مقوله مهاجرت برام جدی نبود و امروز که دارم این فایل رو میبینم مهاجرت کردم، اونم هدایتی، ولی در طول گوش کردن به فایل شما بارها من و همسرم میگفتیم باباااااا این همه عدم آمادگیه منطقی ( پر نکردن فرم ، خشکبار داشتن ، انگلیسی نفهمیدن ، محل اقامت رو به افسر مرزبانی نگفتن از روی ندونستن …… ) هر کردومش شاید با فرکانس حتی الان ما اتفاق بیافته میگیم تمومه رد شدیم ، پس زدن ، کنسل و غیره….

    واقعیت میخوام اینجا یکی از داستان های خودم که کوتاه تر هست رو براتون تعریف کنم از هدایت الهی

    من و همسرم قبل از عید حدود دی ماه داشتیم برنامه ریزی میکردیم که ۱۵ اسفند بریم ایران و عید پیش خانواده باشیم و خوب حدود ۱ ماه و نیم هم در ایران باشیم و اواخر فروردین برگردیم محل زندگیمون ترکیه. زمانی که دیگه بهمن اینا شده بود اوایلش حدودا زمزمه های این داستان ویروس مطرح شد من که خیلی کم مونده بود بلیط رو بگیرم هی احساس کردم یه چیزی بهم میگه صبر کن نگیر نگیر من هم همین کار رو کردم و بلیط رو نگرفتم تا اینکه دیدیم یکی یکی کشورها مرزهاشونو بستن و ترکیه هم از این قاعده مستثنی نبود البته امکان برگشتن وجود داشت به ایران ولی اگر میومدیم اصلا معلوم نبود کی بخواد باز بشه مسیرها که برگردیم پس تصمیم گرفتیم نیاییم ، جالبه همون زمان خانمی که مشاور املاک بود و ایرانی بود گفتن من زودتر از شما میرم و فقط ۱ هفته میمونم و قبل از عید نوروز برمیگردم استانبول و اون خانم رفت و بعد از ۵ ماه برگشت استانبول !!!

    همونجا من و همسرم به خدا گفتیم خدایا شکرت فقط کافی بود میرفتیم و تمام سیستم تمدید مجدد خونه ، تمدید اقامت و بسیاری از چیزهای دیگه تماما بهم میریخت و یه دردسری میشد علی الخصوص که در ایران هم با اینکه پیش خانواده هامون بودیم اما باز هم توان این همه در فضای کوچیک تر در کنار افراد دیگه زندگی کردن رو نداشتیم و هم برای اونا و هم برای ما سخت میشد. خلاصه ما حدود ۴ ماه بعد از زمان اصلی که میخواستیم بریم و با یه حس قلبی که به من دست داد که پرواز ها باز قراره بشه وسایلمون رو جمع کردیم و کارهای تمدید خونه و کارهای پر کردن فرم تمدید اقامتی رو انجام دادیم و بعدش رفتیم به ایران. در ایران شاید بارها پیش اومد که من و همسرم از مدار صحیح خارج میشدیم که اگر پرواز ها باز نشه چی نکنه مجبور بشیم بیشتر و بیشتر اینجا بمونیم و دردسرهای بسیار زیاد بعدش ( چون هنوز پروازها باز نشده بود و فقط حرفش بود ) ما همونطور که گفتم قصدمون ۱ ماه و ۲۰ روز موندن بود و من هربار که این افکار شیطانی میومد سراغمون به خودم و خانمم میگفتم ولش کن بیا از سفرمون لذت ببریم و اصلا ما که حتی به همون اندازه که گفتیم قرار بوده بمونیم نموندیم که ! پس چرا الان اینجارو و لذت بردن از سفر رو یعنی چیزی که بخاطرش اومدیم رو خراب کنیم . خلاصه ۱ ماه و ۲۰ روز شد و یواش یواش زمزمه های من و همسرم بیشتر شد که نکنه موندنی بشیم ، من خبری شنیدم که پرواز ماهان شروع کرده به بردن مسافر اما فقط اقامتی ها دائم و اقامتی های کاری معتبر و شهروندهای ترکیه رو ، ما هم که اقامتمون موقت بود و حتی تاریخ کارت اقامتمون هم ۲ ماه بود تموم شده بود و تنها چیزی که داشتیم برگه ها و مدارک و شماره تمدید اقامت بود که تازه باید برمیگشتیم و تحویل مقامات اداره مهاجرت میدادیم. چند روزی گذشت و من حتی یکبار به پیشنهاد یه نفر رفتم دم سفارت ترکیه چهارراه استانبول که شاید از اونجا بشه نامه گرفت که رفتم و دیدم چقدر شلوغه دم سفارت و شیر تو شیر هست. همونجا گفتم که خدا خودش کار منو راه میندازه خودش میدونه چطوری مسیر رو باز کنه و منو برگردونه ولی حتی به خانمم گفتم که شاید لازم بشه ۲ روز دیگه ساعت ۴ صبح بیایم دم سفارت که اسممون رو توی لیست بنویسن که بریم داخل سفارت شاید بهمون برگه ورود بدن. وقتی همون روز برگشتم خونه به اون خانمی که توی املاک کار میکرد و بنده خدا قبل عید واسه ۱ هفته بود اومده بود و حالا ۵ ماه بود که ایران گیر کرده بود پیغام دادم و گفتم شما چه خبر ( هدایت شدم که بهش پیغام بدم ) و ایشون گفت که توی روزهای اینده پرواز یه شرکت دیگه ایرانی داره میره که اونم گفته باید اقامت معتبر داشته باشید و این حرفا ولی من شنیدم خیلی مهم نیست و میگه ما میبریم اما اگر اونجا برتون گردوندن به ما ربطی نداره و پولتون میسوزه. شایان ذکر هست که اون زمان هواپیمایی قطر میبرد افراد رو حتی اونایی که صرفا با پاسپورت میرفتن ولی بلیط رفت و برگشت رو که حدود ۲۰ میلیون بود ( پرواز عادی رفت ۲ تومن بود ) باید میخریدی و تازه ۱۴ ساعت هم توی قطر برای ترانزیت میموندی. خلاصه من به همسرم گفتم بیا اگر دوسته این خانم که قرار بود با اون پرواز چهارشنبه بره اگر رفت ما هم بگیریم بریم این یه نشونه هست دیگه باقیش با خود خدا. خلاصه دوسته اون خانم رفت و رد شد و عکس پاسش رو فرستاد که اقا من رد شدم اما من شک کردم نکنه اینو فرستاده اون آژانسیه که بگه رد شدن فقط برای اینکه بلیط به ما بفروشه و این حقیقت نداشته باشه ( دوباره شک به قوانین ) . ولی به خودم یادآور شدم که این یه نشونه هست و ما باید ازش استفاده کنیم خلاصه بلافاصله بلیط برای یکشنبه خریدم و من و همسرم و دوستمون و همون خانم املاکی با بچه اش یکشنبه رفتیم پای پرواز و رفتیم استانبول و اونجا هم هیچ مشکلی پیش نیومد و وارد شدیم و جالبه که حتی بلیط رو ارزونتر خریدیم چون از اون خانم آژانسی که میگفت فقط اگر من براتون بلیط بگیرم میتونین برید و راتون میدن ( دکون بازکرده بود برای خودش ) بلیط رو نگرفتم و مستقیم از سایت شرکت هواپیمایی گرفتم و حتی وزن بارم هم ۳۰ کیلو شد. سرتون رو درد نیارم دقیقا اون اخرین پرواز توی همون فاصله کوتاه بود و حتی اگر من ۱ پرواز دیرتر میرفتم دوباره پروازها بسته چون شده بود گیر میکردم و تا همین الان که این کامنت رو میزارم در ایران میموندم ( چون پروازها بسته هست ) و تمام سیستم زندگیم در استانبول بهم میریخت. با خانمم وقتی صحبت میکنیم میگیم انگار خدا پرواز رو برای ما باز کرد و بعدش بست. جالب بود یه خانمی که توی صرافی کار میکرد بعدا که منو دید گفت شما اقامت داشتید که راه دادن و با پرواز ایرانی اومدید گفتم نه تموم شده بود و با پاسپورت اومدیم و چشماش از کاسه زده بود بیرون چون اون بنده خدا عین ما بود و در همون زمان برگشته ما اومده بود اما ۲۰ میلیون به پرواز قطر داده بود و اومده بود…..

    استاد عباسمنش هربار و هر لحظه بیشتر و بیشتر میفهمم چی میگی و بیشتر درک میکنم فاصله خودم با قبل خودم و فاصله فعلی خودم با شما رو و یا خواسته های بعدی ام رو….. باز هم توی این فایل یا توی فایل دیگه ای از تجربیاتم و اتفاقات زندگی مینویسم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      Kazemi NEDA گفته:
      مدت عضویت: 2885 روز

      سلام دوست هم سایتی

      کامنت تون برام خیلی جالب بود

      چون دلم میخواست خالا ک هدایت استاد وشنیدیم باورامون قویتر شده چقد خوبع بچه های سایتم از هدایتاشون بگن

      تو این چند روز اینو چند بار از خدا خواستم وامروز ب کامنت شما هدایت شدم مرسی هدایت خداگونه تونو ب اشتراک گذاشتین

      امیدوارم هدایتهای بهتربهترو بیشتروبیشتر درانتظارشما و همسر گرامیتون باشع ومهاجرتتون هم پر ثمر باشه

      ب امید روزی ک منم بتونم ایمانمو قویتر کنم وب سمت مهاجرت هدایت شم

      ممنون

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    Armin EM گفته:
    مدت عضویت: 2914 روز

    سلام به استاد دوست داشتنی و بچه های عزیز سایت

    سالها دویدیم

    سالها بالا و پایین پریدیم

    سالها به دنبال پول ، سلامتی ، خوشبختی دویدیم

    اما هیچ چیز جز خستگی جسم و روحمون نصیبمون نشد

    برعکس هرچه که بدنبال خواسته ها و ارزو های خود دویدیم ، از آنها دورتر و دور تر شدیم

    غافل از اینکه خدا نه به اندازه دویدن های ما بلکه به اندازه ایمان و باور ما به ما میبخشد

    و فراموش کردیم ک خداوند بخشنده ایست که قبل از اینکه از او طلب شود ، می بخشد

    داستان هدایت الهی ، یک داستان همیشگی ست ، از زمانی ک پا بدنیا میگذاریم تا زمان مرگ ادامه دارد ، و نه فقط مربوط به ما بلکه همه موجودات عالم است

    استاد عزیزم این دوقسمت رو دیدم ، باید بگم ، باید خیلی ذهن قدرتمند و کنترل شده و به دور از هرگونه شرک و نگاه مثبت داشته باشیم ، تا در راه رسیدن به اهداف و خواسته های مان ، با هر مانعی ناامید نشویم و هدف خود را کنار نداریم .

    🌷به طور مثال ۹۷ درصد اشخاص وقتی در مقابل اهداف و مقاصد خود ، سد و مانع میبینن ، اتفاقات بد میبینن ، با این باور که حتما قسمت نیست اینکار رو انجام بدم ، فلان جا برم ، و خدا نمیخواهد انجام شود ، براحتی از مسیر خود عقب میکشند .

    من در اطراف خود انسانهایی رو میشناسم که با یک سرفه کردن، براحتی مقصد و هدف خود رو فراموش میکنن و میگن ، صبر اومد …

    🌷باید بگم ، بدون شک خانم شایسته عزیز ، اگر ذهن و نگاهی منفی نگر داشت ، اگر پر بود از باورهای مخرب ، آن خواب رو به سیاهی و تاریکی ، به تصادف و هزار اتفاق دیگر در مسیر و عدم بازگشت به خانه تعبیر میکرد

    🌷و استاد عباس منش هم اگر ذهنی بدون شرک و باورهای مثبتش را نداشت ، آن همه مانع ک در مسیر رسیدن به خواسته اش ، ک مهاجرت بود را می دید ، اتفاقاتی از قبیل ، از دست دادن پول و ماشین ، بلوکه و مسدود شدن کارت اعتباری و سایت ، بدون هیچ شکی مثل ۹۷ درصد از اشخاص ، این ها را به حکمت خدا و صحیح نبودن پا گذاشتن در این مسیر ، نسبت میداد

    آری این داستان همیشگی هدایت خداست ، و خداوند به میزانی که ما در مقابلش تسلیم و آرام باشیم و باورش کنیم ، هدایتمان میکند

    و این نکته ی مهمیه ک در مسیر رسیدن به خواسته ها و اهداف خود ، با مواجه شدن با هر دست انداز و سرعت گیری ، دچار ترس و نگرانی نشویم و عقب نکشیم .

    چرا که خدا ، بیش از آنکه ما بخوانیمش اجابتمان میکند ، قبل از آنکه از او درخواست کنیم به ما می بخشد و به محض خواستن به ما میبخشد .

    من نمیدونم تا قبل از این دوقسمت ، تصور و نگاه بچه هایی ک استاد رو میشناسند (بخصوص در اینستاگرام) از نحوه ی مهاجرت ایشان به آمریکا چگونه بوده ، اما بدون شک ذهن هایی که همه چیز را به داشتن پول و پارتی نسبت میدهند ، تا کنون می پنداشتند استاد به واسطه ی ثروت خود موفق به مهاجرت به آمریکا شده ، اما با این دوقسمت و شنیدن ماجرای مهاجرت استاد ، بخوبی دریافتیم که استاد نه به واسطه سرمایه ،یا قدرت فلان شخص ، بلکه بواسطه ی توحید ، و تسلیم بودن و آرامش و باور قلبی اش موفق به مهاجرت و زندگی در کشور دلخواهش شده .

    چه زیباست که میبینیم کسی که به قدرت خود و خدایش ایمان دارد و تسلیم معبودش میشود ، همان خدا، همه کائنات و انسانها را فرمانبردار و تسلیم بنده ای میکند که تسلیم او شده (اشاره به رفتار مامور با استاد و ماجرای نگشتن چمدانها )

    🌷و باید بدونیم یک ذهن تسلیم شده و به تسخیر خدا در آمده و از او پر شده ، نه میترسد و نه نگران میشود چرا که میداند خدایش بر هرکاری تواناست و جلوتر از او قدم برمیدارد و راهش را هموار میکند

    این ماجراییست که بخوبی در داستان مهاجرت استاد قابل درک و مشاهده ست ، دستی فراتر از دست ها ، قدرتی بالاتر از هر قدرتی در کار بوده که این چنین راحت ، هدفی سخت مثل مهاجرت ، آسان میگردد و انجام میشه

    خدایا من میخام تسلیم تو باشم چون میدونم ، اسارت تو آزادی میبخشه

    خدایا من میخام تسلیم اراده تو‌ باشم چون میدونم بندگی تو سراغاز آزادی روح و ذهن منه

    خدایا من میخام تسلیم تو باشم چرا که میدونم تنها راه نجات من و هر بنده ای تسلیم شدن در برابر توست

    به امید آزادی و رهایی از بندها و اسارت های ذهنی

    دوستتون دارم 😘❤

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 83 رای:
    • -
      الهه رشیدی گفته:
      مدت عضویت: 2253 روز

      به نام خدای هدایتگر

      سلام ارمین عزیز

      کامنت زیباتون رو که خوندم اشک هام جاری شدن

      کامنت زیباتون برام بوی خدا عشق خدا و زیبایی خدا رو داشت

      و چقدر این جمله ها ی زیباتون رو دوست داشتم و بیشتر حالمو دگرگون کرد

      “خدا به اندازه ی ایمان مون بهمون میبخشه

      خداوند به میزانی که ما در مقابلش تسلیم و آرام باشیم و باورش کنیم ، هدایتمان میکند”

      دوست عزیزم همیشه کامنت های زیباتون رو دوست دارم

      همیشه شما رو به خاطر این ذهن ثروتمند تون تحسین میکنم

      همیشه این ایمان تون رو به خدا تحسین میکنم

      و چقدر این تسلیم بودن تون رو دوست دارم

      و منم مثل شما دوست عزیزم میخام به خدای خودم بگم

      “خدایا من تسلیم توام چرا که میدونم تنها راه نجات من تسلیم شدن در برابر توست”

      “خدایا من تسلیم توام”

      خدایا شکرت به خاطر این حال و هوای خوبم

      بازم ممنونم ازتون دوست عزیزم که این کامنت زیباتون رو برامون هدیه دادین

      از خدا میخام که ما رو غرق در ایمان خودش کنه

      ارزوی بهترین ها رو براتون دارم دوست بی نظیرم

      انشالله همیشه شاد شاد شاد باشی دوست عزیزم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      درخشان گفته:
      مدت عضویت: 3373 روز

      سلاااااااااام آرمین عزیز

      خدایِ هدایتگرم رو سپاسگزارم که هر لحظه هدایتِ بندگانش رو به سمتی که خودشون میخواهند به عهدده گرفته ، خدااایِ بی کرانِ فزونی بخش که وعده اش حق است..

      خدا رو سپاسگزارم که فرصت بهم داده تا دارم مطلبِ زیبایت را میخوانم..

      خدا روشکر برایِ وجودِ ارزشمندت که متعهدانه رویِ خودت سرمایه گزاری میکنی و این خداوند که وعده اش حق است وسعتت میبخشد وجودت آگاهی ها ونعماتِ بیشتری رو هربار بیشتر از قبل دریافت کند..

      یعنی من میخوام همینجور این جملاتِ انتهایی را باهات بلند بلند بخواننم بلند بلند در قلبم رو باز هم تسلیمِ پروردگارم کنم و خداوندا به راستی که قدرت و نیرو همه تو هستی

      و آیا خدا برایِ بنده اش کافی نیست؟

      باشد که شکرگزار باشید..

      هرچقدر تکرار کنم باز هم کم است…

      خدایِ من شکرت برایِ اینجا و اکنون و این جملاتِ مقدس..

      خدایا من میخام تسلیم تو باشم چون میدونم ، اسارت تو آزادی میبخشه

      خدایا من میخام تسلیم اراده تو‌ باشم چون میدونم بندگی تو سراغاز آزادی روح و ذهن منه

      خدایا من میخام تسلیم تو باشم چرا که میدونم تنها راه نجات من و هر بنده ای تسلیم شدن در برابر توست

      هم پاره ارزشمندم الهی الهی که همینجووووووووووووور در پناه الله یکتا در مسیرِ عشق و علاقه ات استوار قدم برداری و ثابت قدم باشی و خالقِ لحظه لحظه زندگیِ بهشتی ات…

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    سیامک جلیلی گفته:
    مدت عضویت: 1998 روز

    با سلام خدمت استاد عزیز و همه دوستان موفق این سایت که همه هدایت شدیم به آموزه های دلنشین استاد .

    این اولین کامنت من بعد از 191 روز عضویت در این سایت بی نظیر ، 2 بار مطالعه کتاب رویاهایی که رویا نیستد و گوش دادن به تمامی فایل های رایگان است ، تو این مدت اتفاقات زیادی برام افتاد که مهمترین اونها استعفا از محیط کاری بود که واقعا آزار دهنده شده بود و هدایت شدم که دفتر کار خودم رو راه بندازم و … .

    شاید هنوز از نظر مالی به اون نقطه که هدف گذاشتم نرسیده اما از نظر آرامش ، امید به زندگی ، هدف گزاری و یکتا پرستی با 191 روز قبل خودم کاملا متفاوتم .

    چند سال پیش که کتاب اسکاول شین رو میخوندم با استاد آشنا شدم و یکی از فایل های صوتی رو گوش دادم ولی انگار تو مدار مناسبی نبودم برای اینکه بیام تو سایت و … . تا اینکه اواخر سال 98 بود که خواهرم یه ریمیکس از فایل های صوتی استاد برام فرستاد که عجیب داشت منو هدایت میکرد به سمت سایت که واقعا سپاسگذار خداوند هستم که من رو وارد این مدار کرد .

    این دو قسمت خیلی خیلی عجیب بود برام چون الان که به عقب نگاه میکنم میبینم که چقد نشونه تو قلبم میومد و بی تفاوت ازش میگذرم .

    خدایا شکرت که خودت تنها هدایت گر جهان هستی و انسان های بزرگی رو سر راه من قرار دادی ، الان که اکثر فایل های رایگان رو گوش دادم فکر کنم وقتش باشه برم سراغ دوره هایی که بی صبرانه منتظرم بخرمشون که مطمئنم با کمک خدا به راحتی به این خواسته خودم میرسم .

    اول از خدا تشکر میکنم و بعد از شما استاد عزیز ، امیدوارم که همیشه موفق و شاد زندگی کنین و ما لذت ببریم از آموزه های زیبای شما

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    محمد سعیدی گفته:
    مدت عضویت: 2060 روز

    سلام

    من از شنیدن این فایل گریه ام گرفت با اینکه عادت هم ندارم به گریه

    چون چند روزه رفتار بعضی ها با اینکه صد ها بار نشانه ها الله رو دیدند باز هم …. .اصلا انگار فراموش کردند

    ما خیلی نامردیم و ناسپاس

    روز هایی بود که متمرکز شده بودم تا از دریافت الهامات کوچک قلبم رو مطئن تر کنم و شک به دلم راه ندم تا بهتر وحی رو دریافت کنم

    و این چند روز خیلی اتفاقات افتاد

    و واقعا اینکه کسی بخواد فراموشش کنه و بعدا کوچک بشمردش رو ذهن من دربارش خیلی منفور بود و حس میکنم فاصله فراکانسی زیادی هم گرفتم تو این مدت

    چند روزه روی کفر و شکر و معنا شکر تحقیق و فکر میکنم

    و اصل شکر در عمل هست و اصل ان خوش حالی و حس خوب و بقول قران

    چشم روشن داشتن

    خوش حالی به خاطر فضل و رحمت الهی

    یستبشرون

    عدم حزن

    الحمدلله الذی اذهب عنا الحزن

    لا خوف علیهم و لا هم یحزنون

    عدم حس گناه

    و این حس خوب

    و واقعا به یاد اوردن ایام الله و روز هایی که حضور قدرت خداوند رو در زندگیموم دیدیم با تمام وجود باعث شوق ما بسوی خدا میشود تا طوع(انگیزه و ریشه فرمانبری از الله و در نتیجه رشد) ایجاد بشه

    این چند روز من مثل یک موتور جت بودم و هرچیزی رو در این رابطه به طرف خودم میکشیدم و با قدرت میبلعیدم.

    و خود همین نشانه هست

    که من این فایل رو جذب کردم و برام واضح تر شد

    من گاهی در طی دو سه روز چند بار میخوام یک فایل رو از شما گوش بدم اما حسم میگه الان نه

    و زمانی که وقتش میشه و میشنومش بهترین زمانه واقعا و خیلی نکاتش برای درس اموز هست طوری که در تصمیمات من نقش مستقیم دارد و در رفتار من اون علم ظهور پیدا میکنه

    اگه این معجزه نیست چیه؟

    قانون جذب از بزرگترین نعمات خداونده

    کسی که خدا رو قبول نداشته باشه معمولا ناچاره قانون جذب رو هم رد کنه بارها دیدم

    ولی به نظر من انکار ناپذیره و انقدر زیاده که….

    این یک نشانه بود برای من

    فکر میکنم نوروز سال نود و شش بود که کسی بهم سایت رو معرفی کرد و گفت اساس حرف ایشون با قرانه

    و استاد میگفتند وقتی من به خاطر برسی قانون جذب قران رو خوندم واقعا همش قانون بود و دستبوسشونم

    منم همچین حسی رو داشتم

    قبلا کمی از ایاتش رو میدونستم درباره قانون اما بعد از اون خیلی بیشتر شده بود و منم هی یاداشت میکردم وقتی به اونها بر میخوردم

    که الان دسترسی ندارم به اونا

    شاید دید من به قانون جذب با خیلی ها متفاوته

    خود قانون جذب برای من یک نشانه خیلی خیلی….بزرگه

    یک معجزه اشکار

    یک نظام مندی و وعده فوق العاده

    هیچ ادمی هدفش بدبخت شدنش نیست

    راه ها دور و نزدیک هستند اما همه دنبال یک هدفند و به ان میرسند و اون هدف لقاء با سرچشمه همه این خوبی هاست

    یا ایها الانسان انک کادح الی ربک کدحا فملاقیه

    ای انسان قطعا تو با تلاش زیاد در حرکتی به سمت پروردگارت تلاش کردنی پس او را ملاقات میکنی

    کسی ضعف و فقر درد و ترس وغم رو دوست نداره

    کسی بدی نمیخواد

    همه دنبال اون خوبیی هستند که بهشون الهام شده و فطرتا دنبال همونند مگر اینکه مدتی راهشون غلطباشه که با تضاد دیر یا زود متذکر شده و برمیگردند

    این یعنی جهان خیره و به سمت بهتر شدن در حرکته با سرعتی خیلی زیاد

    من خیلی روی قلبم کار میکردم این چند روز و با شنیدن چند فایلی که تازه روی سایت گذاشته شده من درد رو روی قفسه سینم احساس میکردم و نبض میزد

    احساس میکنم قلبم داره مطمئن تر میشه به ایات الهی

    گاهی افراد چیزی رو جذب میکنند براشون تعجب اوره و ذوق میکنند

    اما شاید قلبشون میگه چه اتفاق جالبی که ….

    و مثلا اتفاقی شد که….,

    و خود تعجب یعنی دور از ذهن بود این حالت که مانع تجربه های اینچنینی هست

    اما من هربار سعی کردم خدا رو ببینم در اون و هربار بیشتر جذب کردم و محکم تر

    من اگه بگم هیچ کی باورش نمیشه واقعا

    که چه اتفاقات فوق تصوری و بزرگی برام افتاده و چه جوری افتاده

    به نظر من از بزرگترین برهان های خداوند این هست

    الحمدلله الذی هدانا لهذا و ما کنا لنهتدی لولا ان هدانا الله

    حمد برای خدایی هست که هدایت کرد ما را به ان و ما هدایت نمیشدیم اگر الله هدایتمان نمیکرد

    اصلا هیچ جوره نمیشه تصور کرد اتفاقاتی که برای بشر افتاده اتفاقی بوده باشه و چیزی جز هدایت الله

    اصلا نمیتونم تصورش رو بکنم که اینطور نباشه

    یهدیهم ربهم بایمانهم

    هدایت میکند انها را ربشان باورشون

    من با باورم هدایت میشم

    قانون جذب برای مومنان و غیر ان خیلی متفاوته به نظرم

    باور به خدا با باور به غیر اون نتایج رو زمین تا اسمون متفاوت میکنه

    من برای خیلی از کار هام به قران تفأل میزنم و استخاره میکنم اصطلاحا

    اما جوابش اره یا نه نیست

    باور نمیکنید وقتی کسی داره بهم چیزی میگه یا وقتی قران رو باز میکنم قشنگ خدا باهام درباره موضوعم حرف میزنه و گاها ده بار یکجا استخاره کردم و یک جواب ده مرحله ای بهم داده شده و قشنگ همه چیز رو برام تحلیل کرده

    شاید این حالت من برای اینست که

    خیلی سعی کردم با قران انس بگیرم و باهام حرف بزنه

    و اصلا از خودم راضی نیستم در این مورد و میخوام انگیزه و رغبت خودم رو بیشتر بکنم برای تحقیق کردن و خواندن قران تا برام میسر بشه و یسر بشه واقعا بیشتر خواندنش

    فاقرءوا ما تیسر من القران

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  8. -
    ظاهر سعادت گفته:
    مدت عضویت: 3116 روز

    سلام خدمت استاد عزیزم

    خیلی ممنونم بابت فایلهای بی نظیر تون من که حسابی حال کردم بااین همه جریان هدایت استاد اگه میشه ازین دسته فایلهای تون بیشتر وبیشتر روسایت قرار بدهید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    محمد زلفی گفته:
    مدت عضویت: 2823 روز

    سلام

    این فایل هم مثل سوالهای قدم یازده بعد چند بار گوش دادن متوجه شدم تقریبا همه محیط های کاری و زندگی که بودم تقریبا هدایت بود و تو سطح خودم به اکثر محیط های کاری (حدود ۵ شرکت) که هدایت شدم همکاران گفتن پارتی شما کی بوده😁😁 جالب اینکه بعد مدتی به دلایلی که بیشتر از حس “آزادی” نشئت میگیرن از اون محیط کاری جدا شدم و به محیط بسیار بهتر از قبلی هدایت شدم و تضاد پیش امده تو محیط قبلی تا حدودی حل کرده تو اخرین کاری که تو ذهنم میساختم محیطی درخواستم کردم تقریبا عین جمله این بود “حضور آسان در محیط زیبا پرخیر برکت پر خلاقیت ثروت ” بود این در حالی بود که از کار قبلی استعفا داده بودم و درودیوار بودم😊( بخاطر ضعف تو آگاهی و باورام ) تا طبق خواستم در ناباوری به محیطی هدایت شدم تقریبا تمام موارد خواستمو تو بالاترین حد داره میتونم بگم تفریگاهه تا کار که اصلا تو حیطه کاری ما یک در هزار پیش نمیاد و اینکه به راحتی وارد این محیط شدم البته این خواسته رو تو یه محیط آزادتر دیگه هم تصور میکنم ولی هنوز تو شرایطش قرار نگرفتم

    ولی فایلهای استاد میبینم با خودم میگم چطور ی بتونم و اعتمادمو قویتر کنم تو سطح به این بالا هدایت بشم کاملا آزاد از سیستم های دولتی شرکتها و عوامل مختلف بیرونی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: