تسلیم بودن در برابر خداوند - صفحه 30

831 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    سمیرا صنعت کار گفته:
    مدت عضویت: 1540 روز

    به نام خدای زیبایی ها

    سلام به استاد زیبایی ها و مریمِ جان

    سپاسگزارتم استاد برای ضبط این فایل فوق العاده

    سپاسگزارتم که هر وقت بهتون الهام میشه میایین جلوی دوربین چون دقیقا اون زمان ، زمانیه که خیلی از ما بچه ها از خدا یه نشانه خواستیم یه مُهر تایید خواستیم یه رُوزنه ی امید خواستیم که توی بهترین زمان دریافتش کردیم و منم مثل 90درصد بچه ها نشانه خواستم ، خواستم که خدا باهام حرف بزنه ، تایید کنه و چقدر قشنگن این همزمانی ها

    خداجونم بی نهایت سپاسگزارتم

    استاد بلاخره منم دارم خدا رو پیدا میکنم

    خدایی که بود و من خیلی نمیتونستم روش حساب کنم

    اونقدر غرق بودم که نمیدیدمش

    ولی یه مدته کوتاهه که دارم حسش میکنم

    استاد 22 اردیبهشت امسال نقطه عطف زندگی من شد و من نوشتم که : سمیرا 21روز با خدا فاصله داری .

    و 90 روزه که من سر عهدم هستم و 90 روزه که دارم پله پله کوچلو کوچلو فاصله م کم و کم میشه به لطف خودش یعنی من این احساس رو دارم

    استاد من هر چی فکر کردم دیدم که هیچ وقت نبوده که من از همون اول روی خدا حساب باز کنم و تسلیمش باشم همیشه اول روی خودم ، روی بقیه حساب باز کردم و بعد که دیگه قشنگ له شدم برگشتم سمتش

    خیلی زیادن اما یه موردایی که برای خودم خیلی بُلد هستن رو میگم اول برای خودم و بعد برای شما و بچه ها .

    1. اولین موضوع همین عهدی هست که با خدا بستم و الان 90 روزه با هدایت خودش پاش موندم و این کاری بود که من 25 سال از عمرم رو درگیرش بودم و الان مثل یه زندانی هستم که حکم ابد داشته ولی بعد از عمری آزادش کردن برای همینه که میگم نقطه عطف زندگی من هست و زمانی که دیگه قدرت رو از خودم گرفتم زمانی که گفتم خدایا من دیگه نمیتونم و از ته قلبم با تمام ناتوانیم گفتم کمکم کن دیگه نمیخوام و اون گفت : “حالا که سپردی به من دیگه بشین و کاری نداشته باش ” و من گفتم چشم و اون انجامش داد برام با یه ایده ای که من میدونستم اما انجامش نداده بودم میخوام بگم یعنی در این حد در دسترسم بود و من کور بودم ، فقط با نوشتن یه اهرم رنج و لذت و تماااااام و تماااااام و تمااااام . نمیدونم چطوری بگم تا بدونید الان چی تو قلبم میگذره اما استااااد دقیقا مثل اون جمله ی شما که با تاکید و محکم میگید : تموم شد و رفت

    خدایااا من واقعا عاجزم در سپاسگزاری ازت

    به من کمک کن تا همیشه سپاسگزارت باشم .

    2. من زمانی که با همسر سابقم بودم برای گرفتن انتقام ازش با دستای خودم داشتم خودمو بدبخت میکردم و اونجا هم یکی از جاهایی بود که من از خدا خواستم ، تسلیم شدم و گفتم خدایا دیگه نمیتونم نجاتم بده و باز اونجا گفت : ” حالا که سپردی به من دیگه بشین و کاری نداشته باش ” و من گفتم چشم و باز معجزه کرد و خودش کارای طلاقم رو انجام داد و بعد یکی از بنده های خوبش رو آورد گذاشت وسط زندگیم تا من تجربه کنم عشق رو و باور کنم که انسان خوب هست ، مرد پاک هست ، زندگی سالم هست ، مرد متعهد هست و من شدم یک زن متعهد وفادار به رابطه م و پاک .

    ارباب من سپاسگزارتمممممممممممممممممممممم که بازم دستمو گرفتی و از وسط جهنمی ک خودم ساخته بودم منو کشیدی بیرون .

    3. حضانت دخترم یکی دیگه از معجزات خدا بود برام که بعد از اینکه من چندین سال تلاش کردم واسطه فرستادم پیغام دادم زنگ زدم و خلاصه هرکاری که به مغزم میرسید انجام دادم و نشد که نشد که نشد و وقتی که من دوباره تسلیم شدم ، دوباره گفتم خدایاااا من نمیتونم خودت دخترم رو بیار پیشم و اون گفت : ” حالا ک سپردی به من دیگه بشین و کاری نداشته باش ” و من گفتم چشم و کمتر از یک ماه بعدش پدرش زنگ زد و خودش به خدا قسم ک خودش گفت برو کارای حضانت ترنم رو بکن اگه دوست داری بیاد پیشت و من دوباره کیش و مات شدم توسط خدا و اصلا قابل وصف نیسسسسست حال اون روزم

    4. یکی دیگه از هدایتای خدای من موقع اقدام برای نفقه ترنم بود که از جایی که من به مغزمم نمیرسید یه خانم وکیل فوق العاده رو آورد برام بدون اینکه من بخوام دنبال وکیل گرفتن باشم یعنی فقط تو ذهنم این بود که میزارم پروسه طبیعی خودش طی بشه ولی یه نفرو آورد که به خودش قسم رایگاااان بدون یه ریال پول بگیره تمام کارارو انجام داد و روز دادگاه اومد و صحبت کرد و خدا دل قاضی رو هم جوری نرم کرد که یک مبلغ رویایی برای نفقه دخترم تعیین شد اون موقع یعنی 4/500/000 تومن و هرکسی میشنید میگفت امکان نداره ولی خدا برای من ممکنش کرد

    و بعد من دیگه هرگز اون خانم وکیل رو ندیدم

    و باز دوباره خدا برام معجزه کرد

    خیلی هنوز هست استاد بخوام بگم زمان کم میاد برای من

    فوت پدرم

    تغییر شغلم

    سفر رفتن

    و … یه عالمه که صددرصد منم ازشون خبر ندارم

    و استاد اون روزی ک شما فایل رو گذاشتید روی سایت من نشانه خواستم اولیش فایل جلسه دوم ثروت 3 بود :

    ” من یه اربابی دارم خیلی گردن کلفت

    خیلی قدرتمند

    خیلی ثروتمند

    خیلی قوی

    منم بنده شم

    وظیفشه که به بنده ش کمک کنه ”

    ” مگر از زندگی چه میخواهی که در خدایی خدا یافت نمیشود

    واقعا مگه ما از زندگی چی میخواییم که فکر میکنیم خدا نمیتونه ”

    و بعد هم این فایل .

    و من فکر کردم که چراااااا چراااااااا چراااااااا روی اون حساب نمیکنم

    چرااااااا حرف همه رو قبول میکنم جز اون

    چراااااا روی مغز خودم و بقیه حساب میکنم روی اون نه

    چراااااا از همه میخوام از اون نه

    واقعااا چرا ؟

    و استاد من چندین روزه دارم آگاهانه به خودش میسپارم

    آگاهانه از خودش میخوام

    آگاهانه به خودش میگم

    و دارم میبینم احساسم رو

    نمیگم الان زندگیم زیرورو شده ، نه ، اما میگم بیل و کلنگو دادم دست خودش تا کم کم زیرورو کنه زندگیمو آسون و راحت مثل شما مثل مریمم :)

    من یه اربابی دارم که خیلییییییییی باحاله :)))))

    در پناه رب یکتا ثروتمند باشید و سعادتمند در دنیا و آخرت .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 25 رای:
    • -
      Smaeil rostami گفته:
      مدت عضویت: 557 روز

      خواهر خوبم کامنتتون لبریز از احساس خوب بود از حس خوب با خدا بودن پر بود و من لذت برم و خوشحال شدم از اینکه به اونچه که از خدای مهربان خواستید رسیدید ؛ واقعا به قول استاد که جایی گفته بودن دلیل عمده ای که ما به خدا توکل واقعی نمیکنیم این هستش که چنین راهی زیادی راحت و ساده به نظر میاد و ذهن بیمار ما نمیتونه این حقیقت رو بپذیره که تنها وصل شدن به خدا برای هر چه که میخواهیم کافیه . براتون همچنان بودن در مدار رحمت الهی رو آرزو میکنم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  2. -
    زهره گفته:
    مدت عضویت: 822 روز

    سلام به استاد عزیزم و هم فرکانسی های قشنگم

    الان که دارم این متن رو تایپ میکنم دارم اشک میریزم

    من یک دختری بودم که از بچگی بهم گفته میشد چون باهوشم باید برم پزشکی و تو بچگی این شده بود یک رویای تلقینی نه یک رویای حقیقی چون بچه اول خانواده هستم بسیار آدم حساس و زود رنج و واقعا به شدت کمالگرا و نازک نارنجی هستم که همیشه براش تایید شدن از طرف پدر و مادر اهمیت داشته و همیشه هم خانواده سخت گیری داشتن و محدودم کردن هیچوقت با دوستی رابطه نداشتم اجازه کار به هییییچ وجه نداشتم

    در سن نوجوانی از 15 یا 16 سالگی به شدت دچار سردرگمی و بی هویتی شدم فهمیدم که اون رویای من خواسته حقیقی من نبوده و شروع کردم به تحقیق در مورد شغل های مختلف از مدلینگ و خوانندگی تو کشورای خارجی گرفته تا داروسازی ومهندسی مکانیک و …. همه رو در موردش تحقیق کردم و روش فکر کردم و بار ها تو ذهنم تکرار میکردم که من چقدر در این مسیر انتخاب شغل و رشته دانشگاهی تنها هستم و هیچکس به دادم نمیرسه. سر انجام تابستون پارسال با سردرگمی شدید با وجود اینکه زیاد پیش مشاورهای مختلف هم رفته بودم دقیقه نود نظرم رو راجب تغییر رشتم عوض کردم و رشته مهندسی صنایع رو انتخاب کردم البته اینو بگم که هنوز هم به فکر تغییر رشته و انصراف از دانشگاه هستم چون خیلی من رو جذب خودش نکرده اما اینبار بسیار متفاوت از پارسال هست دارم روی خودم کار میکنم که از خدا بخوام من رو هدایت کنه الان برام خنده داره که چطور پارسال فکر میکردم خودمم که باید بفهمم چه رشته ای برم ،خب نتیجش هم معلوم شد سردرگمی و کلافگی بیشتر!!!!!!!

    تو 18 سالگی همش به فکر خودکشی بودم و میگفتم آدمی که نمیتونه آرزوی پدر و مادرش رو برآورده کنه همون بهتر که بمیره . اینقدر حالم بد بود که فکر میکردم من یک طرد شده در درگاه خداوند هستم و خدا دیگه من رو رها کرده دیگه بهم کاری نداره.

    تو 18 سالگی که سن هیجان انگیز و پر انرژی هست من از درون مرده بودم حس میکردم آیندم به قدری تباه شده که خدا هم دیگه پاسخ من رو نمیده .

    دو سه روزه که این فایل اپلود شده دائم اینو گوش دادم و یاد آوری کردم به خودم که چقدر خدا من رو دوست داره و تو آغوشش هستم اون من رو هدایت میکنه و دائم در حال هدایت من هست

    دو روزه که به خدا گفتم خدایا من بهت اجازه هدایت میدم من به تو اجازه دخالت در تمام جنبه های زندگی رو میدم مخصوصا الان برای کسب مهارت نمیدونم چه کار پاره وقتی رو شروع کنم

    یک مدتی بود که شهودم میگفت به فلان آگهی تو اپلیکیشن دیوار تماس بگیر و وقت مصاحبه بگیر اینجا میتونه راهت رو واضح تر کنه حتی برای رشته دانشگاهی

    همش پشت گوش می انداختم و جدی نمیگرفتم این هفته گفتم خدایا خودت هدایتم کن جلسه اول رو رفتم مدیر اونجا باهام تقریبا یک برخورد جدی و سردی داشتن چون تا حالا همچین برخوردی باهام نشده بود با خودم میگفتم دیگه ادامه ندم امروز که برای بار دوم رفتم به اون شرکت خیلی خوب برام کار رو توضیح دادن و قرار شد برم یک هفته آزمایشی کار کنم و بعدش اگر خواستیم استخدامم.به پدرم نگفته بودم و با خودم میگفتم مثل همیشه یک نه سفت و محکم میگن و اجازه تموم کردن ادامه صحبت هم بهم نمیدن، الان که باهاشون صحبت کردم بدون مقاومت گوش دادن و گفتن باشه در مورد شرکتش باید تحقیقات انجام بدم

    اینقدر خوشحالم که نهایت نداره از خدا دائم هدایت بیشتر و بیشتر میخوام و میخوام کل زندگیم رو به دستش بسپارم و بگم خدایا هدایتم کن مطمئنم که این شروع کارمه و به زودی به بهترین رشته دانشگاهی

    که با اخلاقیاتم جور در میاد و رسالتم هست و درآمد های عالی و چیزهای عالی تر هدایت میشم

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
    • -
      ماهان بختیاری گفته:
      مدت عضویت: 1387 روز

      زهره خانوم الهی شکر واسه وجودتون منم 17 سالمه و سردرگم بودم چندین ساله واسه رشته و فیلدی ک میخوام برم ولی چند وقتیه رها کردم و با این فایل و کامنت زیبای شما قشنگ قلبم درخشید که اره مسیرش همینه ! همین مه به خدا اجازه بدیم و اما و اگر هارو بریزیم دور همین که اجازه بدیم ارباب جهان بغلمون کنه … یسری مسائل هست که درکش نکردم هنوز اما اینو فهمیدم که یه خداییم هس انقدر عذاب و فشار انتخاب به خودمو و وجودم ندم…

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    زهرا کریمی گفته:
    مدت عضویت: 1015 روز

    تسلیم بودن در برابر خداوند

    ریشه یک خواسته

    چرا من ثروت رو میخوام ؟

    چونکه من با ثروت میتونم بیشتر با خودم تنها باشم یک تنهایی و سکوت خود خواسته توام با آرامش قلبی و ذهنی

    مثلا در خیالم تصور می‌کنم ساعت ها در هواپیما هستم و از پنجره ابرها آسمان و آبهای روی زمین رو میبینم و غرق در تفکر میشم غرق در خودم

    مثلا تصور می‌کنم با ماشین شخصی خودم میرم به بهترین پاساژ تهران و میچرخم و میچرخم و لباسهایی که خوشم میاد رو می‌خرم اگر هم گرسنه شدم میرم رستورانی کافی شاپی خلاصه اینم همون غرق شدن تو خودمه که خودم رو تو لباسای مختلف تصور کنم با رنگ‌ها و مدل های جورواجور

    تصور می‌کنم برای نهار و شام دیگه پای اوجاق واینمیسم و غدایی که بخوام رو به راحتی سفارش میدم اینجوری وقتم رو برای خودم و تنهایی خودم صرف می‌کنم میتونم فایل گوش بدم بافتنی ببافم

    تصور می‌کنم همه دوره های استاد رو خریدم و دارم گوش میدم و تمرین میکنم اینم باز خودشناسی اینم باز تنهایی با خود

    اینکه همش ‌میگم تنهایی دلیلش این نیست که دوستندارم در کنار خانوادم باشم ‌ من عاشق شون هستم ولی دلم میخواد خودم انتخاب کنم کی پیششون باشم کی نباشم

    تصور می‌کنم برای خودم ی خونه دارم که وقتایی که دلم میخواد تنهایی میرم اونجا و فقط خودم و خودم هستم خودم و خدای خودم .

    تصور می‌کنم لباس غواصی پوشیدم و به اعماق دریا رفتم و اونجا تاریک و تنهابا خودم و خدای خودم

    تصور میکنم دوچرخه رو برداشتم و تو یه پیست جنگلی میرم و میرم و لذت می‌برم

    همه اینا بخاطر اینکه من تنها باشم و از زیبایی ها لذت ببرم و با خدا حرف بزنم مشغله و دغدغه نداشته باشم و به قول استاد آزادی رو در همه زمینه ها تجربه کنم .

    حس قدرت حس اینکه من اختیار دار تمام ابعاد زندگیم هستم . چون وقتی ثروت دارم بی‌نیاز هستم . من از خداوند بی‌نیازی رو میخوام رهایی رو میخوام تجربه لذت از دنیا رو میخوام . میخوام تا جوون هستم از فرصت هام استفاده کنم چون وقتی پیر بشم دیگه اون شور و شوق و هیجان رو ندارم .

    یادمه بچه 10 ساله ای که بودم خیلی دلم عروسک خرس بزرگ میخواست ازینا که اون زمان رو بورس بود و بهش میگفتن شاسخین . حتی خودمم مقداری از پولش رو جمع کرده بودم حدود 10 تومن . یادمه قیمتش 40 تومن بود . هرچی به مادرم و پدرم گفتم قبول نکردن که نکردن گفتن بدرد نمی‌خوره گرون بی خود بجاش برام یه بلوز خریدن 7 تومن

    بلوز قشنگ بود دوسشداشتم ولی من عاشق خرس بودم

    خلاصه گذشت و گذشت تا نوه اول خانواده به دنیا آمد برای خرید سیسمونی که رفته بودن ی خرس بزگ هم خریدن

    من اونموقه 19 سالم بود بنظرم خرس بامزه ای بود ولی من دیگه نه دوسش داشتم نه عاشقش بودم نه هیچ حسی

    ولی اون جای خالی که تو بچگی تو قلبم ایجاد شد اون حسرت اون شکستن قلبم تو بچگی اونا همه یادم هستن

    من الان صدتا خرس هم قد خودمم بخرم هیچ حسی بهش ندارم

    من اون حس رو تو اون دوران بچگیم داشتم فقط

    قطعا همین الان هم کلی خواسته و آرزو و رویا دارم که براش هیجان دارم

    و به خاطر اون تجربه میدونم اگه الان بدستش نیارم احتمالا چندین سال بعد دیگه اون لذت رو نمیتونم بچشم

    پس هر چیز جای خودش قشنگ و معنا داره

    پس من تا جوونم و دوستدارم باید هزارتا لباس بخرم

    تا جوونم باید سقوط آزاد رو تجربه کنم

    تا جوونم باید مهاجرت کنم

    چون الان اشتیاق دارم

    زندگی من تو همین خونه و شهر و کشور و همین اعداد کم خلاصه نشده زندگیم به وسعت روحم باید بزرگ بشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  4. -
    فاطمه بهرامیان گفته:
    مدت عضویت: 752 روز

    به نام خدایی که به تنهایی کافیست.

    سلام به استاد عزیزم ومریم جان.

    بر خلاف برنامه ریزی روزانم دیروز هدایت شدم به این فایل ونمی دونم چند بار از دیروز گوشش دادم.

    وخدا می دونه که چقدر هم جواب گرفتم.

    تسلیم خدا بودن سپردن کار به خدا همین جا نقطه ضعف هست گاهی یادم می ره ونجواها وغرور می یاد سراغم که این من هستم که کار رو انجام دادم من هستم که پول دراوردم من من وهمین جا هست که زمین می خورم.

    بارها خودم رو به خدا سپردم وچقدر ارامش داشتم وچقدر نتیجه گرفتم .

    از دیروز هم که این فایل رو گوش می دم خدا می دونه چقدر ارومتر شدم چقدر استرس واضطرابهام کم شده.

    هر وقت چیزی رو جایی گذاشتم وپیدا نکردم وهدایت خواستم فی الفور پیداش کردم.

    هر وقت روزی وکار رو از خدا خواستم چه خوب هدایتم کرد چه خوب مشتری فرستاد از چه راههایی که فکرش رو نمی کردم پول رسوند.

    هر وقت خودم رفتم پول دربیارم نشد که نشد.

    استاد متشکرم برای این فایل زیبا برای قصه هدایتتون برای این نکاتی که ایمان مارو به خدا بیشتر وبیشتر می کنه.

    خدایا شکرت.

    در پناه خدا.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  5. -
    احمد محمدیان گفته:
    مدت عضویت: 1933 روز

    تسلیم بودن در برابر خداوند

    همین جمله که ادم میشنوه یا مینویسه آرومش میکنه

    استاد ممنون که گفتید دارم فکر میکنه چه عاملی باعث روون شدن زندگی میشه بعد بهم الهام شد تسلیم شدن

    اگر ما خداوند رو منبع قدرت منبع ثروت منبع عشق سلامتی و ازادی میدونیم پس باید بهش اعتماد کنیم،و تسلیم باشیم و بگیم اوفیییی آروم شدم خیالم راحت شد سپردم به خودش

    چند مدت پیش من تولید میکردم و میگفتم من فروشنده قابلی هستم من توانا هستم من فلان،تا اینکه دیدم 500تا جعبه دارم و نمیتونم بفروشم ،یک لحظه یه روز به خودم امدم مگه نمیگفتی من فلان و بستان بفروش نه،رفتم بازار یابی 10عددش رو میفروختم میگفتم باید سپاسگذاری کنم،انجامم میدادم اما باز تولید روزی 70تا جعبه اضاف میشد،

    تا اینکه یه روز تو حیاط نشسته بودم،یک هو گفتم پرودگارا غلط کردم ……خوردم ببخش منو من هیچی نمیدونم هیچی بلد نیستم تو برام بفروش،من ضعیف و ناتوانم تو منو از فقر به همین جای رسوندی که الان تولید کنم و بفروشم ،تو بچدی که بار بدهی رو از دوشم برداشتی الان فقط تو میتونی جنس خامو بفروشی،

    خداشاهده من هم سپاسگذاریم انجام میدادم هم با کلامم به خودم قدرت میدادم اما،فهمیدم که حرف استاد درسته ،دلیل روون شدن زندگی کار رابطه تسلیم بودن هست ،نه موارد دیگه،

    بعد از اون روز که تسلیم شدم خداوند گفت بگیر که امد،مشتری 100تا100تا میبرد

    مشتری ناشناس زنگ میزد،هر ویزیتی که انجام میدادم به فروش منجر میشد،و الان از همون روز که گفتم خدایا تو بساز،تو بسازی قشنگ تره،وقت سر خاروندن ندارم به لطف یزدان مهربان،اون همه چی میشه همه کس را

    خداوند داره کارهای خونمو مغازمو روابطمو دوستامو فروش و خرید و تولید سلامتیمو حال خوبمو داره کنترل میکنه،

    ویادم به صحبت استاد افتاد زندگی میتونه همیشه در یک مدار هالی عالی پیش بره و هر روز بهتر بشه،این دقیقا حال الان زندگی منه

    زمان های هم بوده که نتونستم رو خدا حساب کنم،که یادم نمیاد،ولی هر وقت صبح بلند شدم گفتم خدایا هر خیری از تو به من برسه فقیر و محتاجم،حتی ادمهای جدید که میومد تو زندگیم یا اتفاقی بدی می افتاد،بد که اصلا من ندارم واقعا،تضادی که برای رشدم امده بود،چه خوب چه زشت چه بد،با هر شکلی امد تو زندگیم ،حرفم این بود که بابا به من چه من که صبح سپردم به خودش هر اتفاقی افتاد دیگه به من مربوط نیست اون خودش هدایت کننده همست،اون خودش مدیریت کننده همست،

    . حرف استاد بزرگ که میفرمایید

    درامد من ثروت من مارمن شخصیت من هر روز بهتر و بهتر میشه

    یک نکته دیگه استاد بگم بهتون حالا که شما زحمت میکشید کامنت هارو میخونید حتما کامنت منو هم میخونید

    اول سوال قول ازمون گرفتید که رو شخصیت خودتون کار کنید

    من تصمیم گرفتم که پس انداز کردن رو یاد بگیرم

    با پول اشتی باشم

    و پول رو دوست خودم بدونم

    و انفاق کنم

    الان 3هفته هست،تمرکزم رو ورودی مالیم هست ،پس انداز میکنم و 5درصد از کل درامدم رو میزارم تو یه حساب دیگه برای خیر رسوندن به افراد نیازکند خانوادم

    به لطف شما از وقتی اینکارو کردم،ذهنم شرطی شده و امور مالی زندگیم سروسامون گرفته و حالم خوب

    ممنون از شما

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  6. -
    یاسمن اسدنژاد گفته:
    مدت عضویت: 1890 روز

    سلام بر عزیزانم

    سلام بر استاد عزیزم

    استاد جان این فایل بسیار ارزشمنده من این فایلو در حالی که به یک تضاد وحشتناک خورده بودم گوش کردم و اون شرایط بسیار بسیار بهم کمک کرد

    چقدر در این فایل نکات ارزشمند و مهم وجود داشت ابن نکته که وقتی یه چیزی رو میخواییم باید به قصد پشتش نگاه کنیم استاد من اگر بخوام هر دفعه واسه هر خواسته م این سوالو از خودم بپرسم میبینم که بیشتر چیزایی که میخوام واسه حرف مردمه

    من هیچ وقت نتونستم به اتدازه شما از هدایت ها پیروی کنم اینکه مثلا نصف شب پاشم تنهایی برم یه جای متروکه اما خب خیلی وقتا شده که مثلا در گذشته رفتم یه جایی خیلی بهم خوش گذشته خیلی حس خوبی داشتم بعد برای اینکه دوباره اون حسو تجربه کنم رفتم به اونجا ولی دیگه اون حس نبوده یعنی انگار تجربه احساس خوب به مکان خاصی مربوط نمیشه

    همین چندوقت پیش میخواستم عینک آفتابی بخرم اما هیچ ایده ای نداشتم از کجا بخرم اصلا عجله نداشتم و میخواستم خدا هدایتم کنه و واقعا خیلی زودتر از چیزی که فکرشو میکردم به طرز جادویی با یه خانمی آشنا شدم و باهم رفتیم خیلی راحت و سریع و با قیمت مناسب دوتا عینک آفتابی عالی خریدم اصلا یه جوری بود که احساس میکردم انگار خدا اون خانومو خلق کرده که فقط در اون لحظه در مسبر من قرار بگیره تا منو با پای خودش ببره به بهترین جایی که میتونستم بهترین عینکو بخرم

    حالا برعکسش هم وقتایی که خودم میخوام کارهارو انجام بدم مثلا میخوام یه لباس بخرم میرم کل خیابوناو پاساژارو میگردم و خسته میشم و درآخر یه چیزی میخرم که اصلا باب میلم نیست و یا بیشتر وقتا اصلا بعد از اینهمه تلاش موفق نمیشم چیزی بخرم

    نمیدونم شایدم خیلی وقتا شده که هدایتها بوده و من بهشون عمل نکردم یا عمل هم کردم اما متوجه نشدم که اون هدایت بوده

    استاد عزیزم همونطور که گفتم به تازگی به یک تضاد خیلی بزرگ در مورد سلامتیم رسیدم درسته که خیلی اذیت شدم اما خیلی درسها گرفتم فهمیدم که هنوز خیلی خیلی جا داره که ایمان من به حدی برسه که در مورد تصادها بتونم حس بهتری داشته باشم اما جای شکر داره که امید دارم که بهتر و بهتر شم

    استاد عزیزم و خانم شایسته عزیزم بی نهابت از شما سپاسگذارم برای این فایل بینهایت ارزشمند

    خیلی دوستون دارم دانگهدارتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  7. -
    امین زندی گفته:
    مدت عضویت: 1045 روز

    به نام خدایی که هست و خدایی می‌کند

    سلام استاد جانم

    و سلام بر مریم شایسته و همه دوستان

    اومدم حساب کتاب بنویسم نشد هر خودکار استفاده کردم قطع شد

    اومدم کدهای دیروز رو برسی کنم باز نشد حتا تیک هم نزد حسم از دیشب داره میگه کامنت بذارم و الا اومدم تو سایت این فایل بی‌نظیر رو بارها گوش دادم

    بارها شنیدم که استاد چقد تسلیم بودن

    ایمان داشتن یعنی تسلیم بودن چند ماه که ی کاری رو میخوام انجام بدم و دنبال نشونهاش بودم تا خدا نشونه هفته قبلی داد که الا وقتشه و من اصلا نمیدونسم که باید چکار کنم اما قبل انجام کار نیاز داشتم به سوخت جلسه 22 ثروت 1 رو گوش دادم

    و این جلسه هر دو مکمل هستن برای سوخت رساندن به من

    اونجا که استاد عزیز به اون دوستمون که غواص صنعتی و میگه اگه عباس منش رو دیدی پس تو باید عمل کنی اگه عمل نمیکنی داری حرف مفت میزنی و واقعا هم همینه حرف قشنگ و مفت میزنم اگه عمل نمیکنم

    بریم سر این فایل از تسلیم بودن استاد در برابر هدایت های خداوند

    این کامنت گذاشتن هم از نشانه های هدایت های خداس چون وقتی شروع میکنی چیزی نمیدونی اصلا نمیدونی چی بنویسی اما همین که قدم بر میداری میگه و جاری میشه خداوند در وجودت و برات تداعی میشه هدایت هایی که خداوند میکنه

    الهی شکر واقعا واقعا باید قدر چیزهایی که داره آدم رو بدونه تا بهش بهتر از اون داده بشه

    تسلیم هستی ساعت یازده شب میری تو ی خونه خرابه و بهت میگه چرا آوردم اینجا چون قدم اول رو برداشتی

    میری تو 30 تا کلاس حرف میزنی چون بهت گفته و همرو به خدمتت در میاره اون خداس اون فرمانرواس

    بهت میگه سر کار نرو امروز چون اون خداس و میدونه باید چکار کنه

    تانکر منفجر میشه و همه چی میترکه حتا آدمارو هم میترکونه تا عباس منش به خواستش برسونه چون عباس منش تسلیم اونه از نشانه‌ای تسلیم بودن همینه

    ایمان داشتن و عمل کردن و اعتماد کردن بهش همیشه

    به یاد میارم اون جاهایی که بهش ایمان داشتم و رها بودم در خدمت الله زیبا و اون چطوری کارارو کرد

    در اوج بیماری ام اس ی آدم داغون با عزت نفس پایین اما گفتم خدای من منو خوب میکنه و خوب کرد

    از ساده ترین راه

    درسته راه مستقیم ولی اون میگه از دست چپ برو و توگوش میدی چون اون داره از بالا میبینه

    اون گفت این ساعت برو سر کار به من چون اون میدونست من بعد تمرین باید غذا بخورم

    دیشب رفتم موتورم رو بگیرم تعمیر نشده بود

    گفتم این خواست خداس که پیاده روی کنم

    انقد راه رفتم که ساقام در گرفت گفتم اون میدونست من به این پیاده روی نیاز داشتم و خدا شاهده که نیاز داشتم چون میدونست تو خونه به آجیل نیاز دارم تموم شده

    چون به سوختم تحسین کردن نیاز داشتم که ببینم مشتری هست و آجیل فروشی که همیشه ازش آجیل میگیرم پر از آدم بود صف بود نشانه‌ای فروانی رو گفت ببین

    گفت جهان من هروز رو به فراوانی ببین امین جان

    تحسین کن این قدرت منو

    خداشاهده این آجیل فروشی که مبرم همیشه پر الا وسط سال خب مگه غیر اینه هوام گرمه درست پس ببین تو نیاز داری که ببینی هست اگه من نمیبینم باورهام ایراد داره باید رو اونا کار کنم

    همه چی بود تو گرما کلی دست فروش داشتن کاسبی میکردن

    پس هست بخدا کلی آدم تو نمایندگی رایتل بود پس هست دوست من

    ی مکمل فروش تو باشگاه ما هست روزی 3 ساعت میاد کار میکنه برای منم بعضی مکمل هارو میاره

    ی بارم هز همسرش جدا شده تازه چاقم هست آما کار سختم نمیکنه بچه هم داره

    و مثل شاه زندگی میکنه اینارو برای خودم مینویسم که بدونم اون آدم چرا داره کاسبی میکنه چون تو سرش باورهای درستی هست خودش رو ارزشمند میدونه

    از صدتا بدنساز که دارن کلی زجر میکشن و چربی هستن بهتر کار میکنه واقعا دمش گرم من تحسینش میکنم و چقد باهم خوب شدیم از وقتی تحسینش میکنم

    پس باورهای من ایراد داره باید کار کنم روی اونا

    باید بتونم تسلیم بشم وقتی میگه انجام بدم مثل استاد اگه دارم اون آدم رو دنبال میکنم و میگم عباس منش عباس منش عمل کرد تسلیم بود حرف مفت نزنم فقط

    خدایا وقتی نگاه میکنم میبینم هرچی تسلیم تر میشم اوضاع داره بهتر میشه

    کارها رو روال تر میگذره

    دیروز یکی از کامنت ها یکی از بچها نوشته بود

    تمام چیزهایی که بدست آورده بودم از دس دادم کافی شاپ داشتم تو دبی تو مغازه میخوابیدم

    5 ماه سایت رو کنار گذاشته بود واقعا حرفاش برام کلی درس داشت که آقا از سایت جدا بشی و ادامه ندی نتایج پایدار نیست اون داشت به من پیام میداد که ادامه بده اگه به تضادی میخوری ناامید نشو دنبالش رو بگیر پسر خوب بعضی وقتا کنترل ذهن سخت میشه همینطوری که برای استاد شد فرزند از دس داد آما ادامه داد ادامه داد ایمان به خرج داد خدایا کمکم کن مثل استاد ادامه بدم خدایا میدونم تو هستی کنارم مهربانم هدایتگرم باش

    در پناه خداوند رحمان

    شاد سالم سلامت و ثروتمند و سعادتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  8. -
    کبری مشتاقی گفته:
    مدت عضویت: 906 روز

    به نام خدایی که برام کافیست

    خدای بخشاینده و مهربان خدای رحمان و رحیم خدای غفور رو رحیم

    خدای سمیع و بصیر خدای آگاه و عالم و دانا و توانا خدایا من در برابرت عاجزم و تسلیمم تو کمکم کن کارهامو برام انجام بده به راحتی و آسانی

    سلام به استاد عزیزم استاد توحیدیم

    و سلام به خانم شایسته عزیز

    استاد ممنونتم بابت این فایلهای رایگان که هزاران نکته پر مفهوم و ارزشمند درونش هست فقط باید درک کنی و تو مدارش باشی

    خدایا شکرت که امروز این آگاهی‌ها رو روزیم کردی ممنونتم سپاسگزارتم

    وقتی روی آگاهی و دانایی و توانایی

    و علم و قدرت خداوند حساب میکنی اونم از ته قلبت بعد میبینی چکار میکنه برات که اشک شوق می‌ریزی و سجده شکر بجا میاری

    استادعزیزم از روزی که این فایل رو دیدم و چندین مرتبه گوشش کردم

    آگاهیم تو چندان شده و قدرت گرفتم اومدم نشستم نوشتم عجز و ناتوانیم رو در برابرش گفتم خدایا من عاجزم ناتوانم تو قدرته مطلقی من همه رو از تو میخواهم چون من نمی‌توانم کاری انجام بدم من تسلیمم و از ته قلبم قدرت و عظمتشو پذیرفتم باور کردم درکش کردم و فهمیدم با تمام وجودم

    و چقدر آروم ترم چقدر حسم عالیه

    چقدر حالم خوبه چقدر حس میکنم با تمام وجودم که خدا دستمو گرفته داره میبره تا اتفاقات خوب رو ببینم خبرهای خوب رو بشنوم انسانهای خوب رو ببینم رزق و روزی زیاد داره به من میده مشتری ها رو داره میاره

    کسب و کارم داره رشد میکنه و خدا رو هزاران هزار مرتبه شکر میکنم خدایا شکرت ممنونتم سپاسگزارتم

    که امروز داری هدایتم میکنی و دستمو گرفتی

    استاد عزیزم من همه این رشد و آگاهی و آرامشو شادی و سلامتی و ثروت و توحید و ایمان و خداشناسی و خیلی چیزهای دیگه رو مدیون شما هستم شما دستان خداوند هستین برای من و منو خودش هدایت کردی به سمته شما

    استاد عزیزم امروز یه مشتری اومد مغازه ام خرید کرد بعد به من گفت شما از این بنرهای چوبی بذارین دم در تا متوجه بشن اینجا مغازه ست من 6 ماه اینطرف میشینم ندیدم شما رو و منم چون یاد گرفتم در جوابش با آرامش و حس خوب و حس کردم میگم با تمام وجودم و از ته قلبم خدا کنارمه گفتم خدا برای من تبلیغ میکنه من خدا رو دارم و او برام کافیست الان هم اون خدا شما رو برام آورد وگرنه من توانایی ندارم و با یه حال خوب قبول کرد و گفت راست میگین همه چیز خداست انگار یه جورایی اونم فهمید خدا کارهامون رو انجام میده ما هیچیم

    استاد عزیزم من به خدا وصل شدم و با قدرت او قدرت گرفتم امروز با تغییرات زیادی وارد مغازه شدم

    اون کبری دیروز نیستم کبری تسلیم و عاجز در برابر خدا شدم و همه رو به خودش سپردم رها و آزاد و ایمان قلبی دارم برام همه رو قشنگ درست میکنه خدایا شکرت سپاسگزارم

    خدایا من سپاسگزار مهربانیت هستم

    خدایا من سپاسگزار ربوبیت هستم

    خدایا من سپاسگزار قدرت و تواناییت هستم

    خدایا من سپاسگزار غفار بودنت هستم

    استاد عزیزم من ممنون شما دو عزیز هستم که هر روز در این سایت الهی و خداپسندانه هزاران نکته مهم رو که باعث رشد و پیشرفت ما می‌شود یاد میگیریم و زندگیمان هر روز چرخش روان و روانتر می‌شود و داره به سوی خوشبختی زیاد زیاد میره

    چکار کنم که این نتایج پایدار باشه ؟

    باید هر روز و هر ثانیه به خودم یاد آور بشم این فایلها رو گوش کنم و عمل کنم

    تا آخر عمرم ورودیهای خوب به ذهنم بدم

    و هر ثانیه کنترل ذهنم دستم باشه و هر قدمی میخوام بردارم از خداوند هدایت بخواهم و روی قدرتش حساب باز کنم

    به امید روزی که نتایجم پایدار بشه میام و مینویسم برای شما عزیزای دلم

    استاد عزیزم و مریم جانم بهترین‌های خداوند نصیب دل مهربونتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  9. -
    امیرحسین رسولی گفته:
    مدت عضویت: 887 روز

    سلام

    خدایا شکرت که زنده و سالم هستم

    خدایا شکرت که دارم زبان فرانسه و انگلیسی رو یاد میگیرم

    خدایا شکرت به خاطر خانواده عالی و درجه یکی که دارم

    خدایا شکرت به خاطر شغل مقدسم

    خدایا شکرت که هر روز دارم چند پله بهتر میشم

    خدایا شکرت که زندگیم داره خوب جلو میره

    خدایا شکرت منو با قدرت اتمی شکر گزاری اشنا کردی

    خدایا شکرت منو در مسیر اگاهی قرار دادی

    خدایا شکرت که که هفته عالی جلوی روی خودم دارم

    خدایا شکرت که همه امیان های درجه یک رو جلو من قرار دادی

    خدایا شکرت برای یادگیری درس های زندگی

    خدایا شکرت به خاطر پاهای سالمم که میتونم مسیر طولانی رو پیاده روی کنم

    خدایا شکرت برای گوش های سالمم که میتونم موزیک شاد و پادکست صوتی عالی گوش بدم

    خدایا شکرت برای چشمم که میتونم لذت رو تجربه کنم

    خدایا برای دهانم ممنونم که میتونم لفظ خدایا شکرت رو بگم

    خدابا برای خونه پدریم که در اون زندگی میکنم ممنونم

    خدایا برای درآمد عالیم شکرت

    خدایا برای قلبم متشکرم

    خدایا ممنونم که درهای جدید در بیزنسم برام باز میکنی

    خدابا مبخوام خدماتت رو بیشتر کنی

    دمت گرم که کم نذاشتی

    دمت گرم یا رب العالمین

    ازت متشکرم که من رو انسان آفریدی

    خدایا شرمندم میکنی وقتی شیطان بهم میگه تو که چیزیی نداری و وقتی به نعمت هایی که دادی بهم فکر میکنم فقط میتونم بگم خدایا شکرت و دمت گرم

    ارزوی خیر و برکت برای خودم و همه عزیزان دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  10. -
    محمدرضا گفته:
    مدت عضویت: 1989 روز

    به نام خدا

    خدایا شکرت که این فرصت رو به من دادی تا روی خودم کار کنم و روی شرایط زندگی ام کنترل داشته باشم، شاکرت هستم ای پروردگار قدرتمند

    خدایا شاکرت هستم، خدایا شاکرت هستم که در کنار من هستی، شاکرت هستم که که مرا هدایت میکنی به شرطی که من تسلیم تو باشم

    خدایا ، ای خداوند قدرتمند هزاران بار شاکرت هستم که از طریق این فایل یاد من انداختی که باید در مقابل تو خاشع باشم

    من از خودم چیزی ندارم، خودم چیزی نیستم، هر آنچه که دارم از آن توست و تو هستی که آن ها را به من دادی

    خداوندا ، شاکرت هستم که از طریق این فایل این مسائل را به من یاد آوری کردی

    وای استاد حرف دل من را زدید وقتی گفتید “می روم به طبیعت تا تو را بیشتر حس کنم”

    این تمامی خواسته من از زندگی ام است، فقط می خواهم زندگی ام طوری باشد که حضور خداوند را بیشتر حس کنم و از حضور او بیشتر لذت ببرم

    خدایا هزاران مرتبه شاکرت هستم، خدایا شکرت، خدایا شکرت، شاکرت هستم ای بهترین راهنما

    استاد و دوستان عزیزم، خیلی وقت ها قبل از رسیدن به هدف احساس پوچی می کنم، از همین الان حس می کنم که به بی نهایت ثروت رسیده ام و باز هم یه چیزی کم است، نمی دانم چرا این حس ها به سراغ من می آیند، اگر می شود در کامنت ها به من کمک کنید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: