«موفقیت»، مسیر رسیدن به خواسته است نه مقصدِ آن - صفحه 18
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/10/abasmanesh-24.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2020-10-24 08:14:042020-10-24 23:38:59«موفقیت»، مسیر رسیدن به خواسته است نه مقصدِ آنشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام بچه ها سلام استاد
امروز اومدم از نتیجه ای بگم که اولش برای خودمم باور کردنی نبود اما این حس فقط برای کمتر از نیم ساعت بود و بعدش انگار یک چیز کاملاااااا طبیعی و روتین اتفاق افتاده خوشحال بودم و هستم ولی ذوق مرگ نه(چه کردی باما استاد عاشق اینم که عشق و شادی رو یک موحبت بی نظیر و اصلا یک عنصری که خیلی عادیه وجود داشته باشه انگار میبینم😍)
بذارید از نتیجه بگم من بهد کشمکش هایی که داشتم و تغییر رشته دانشگاهی و بعد خونه نشینی و.. خواستم حداقل حرکتی کنم و در رشته ای که بهش بجورایی علاقه داشتم پذیرفته شدم من تازه دانشجوی ترم سومم و این ترم درسی رو داشتم که اکثرا بچه های ترم 6/7 بودند امروز بحث کلاسی(البته به اسم بحث کلاس عملا استاد تموم حرف ها رو میزد) پیش اومد اینو بگم این استاااد بشدت استاد بداخلاقیه طوری که هر ترم میشه گفته عده ای با کلی گریه و اعصاب داغون درسشون رو باهاش حذف می کنند من تا قبل برداشتن درس با ایشون اصلا نمی شناختمش و تو روزهای اول شنیدم ک بسیار سخت گیره پارتی بازی می کنه فقط شاگردهایی که قبلا باهاش کلاس داشتن با توصیه شدن می تونند نمره قبولی بگیرند و…خلاصه بچه های کلاس هم از ترس بی چون و چرا هرچی ایشون می گفتن رو تایید می کردند و تا مرحله تملق هم پیش می رفتند
برگردم سر بحثمون ایشون بطور کاملا جانب دارانه ای موضوعی رو پیش می بردند که بعضی نظریاتش هم اشتباه بودند من با کمال احترام گوشه ای از دلایل رد رو همونجا براشون نوشتم و جالبه قبل اینکه خودشون جواب بدند بعضی دانشجو ها شروع کردند بطور غیرمنطقی تر نظریات ایشونو تکرار کردن البته با لحن تهاجمی برای چند ثانیه خواستم جوتب دندون شکنی بدم اما واقعا اموزه های استاد یادم اومد بخصوص فایل چه کسی مالک توسط و با خودم گفتم بندگان خدا شما که دارید یک مخلوق دیگه خدا رو بخاطر چیزی مثل نمره شریک قرار میدید من چه حرفی دارم بهتون بزنم بقول استاد برای این افراد فقط دعا می کنیم خداشفاشون بده😁خلاصه وقت کلاس تموم شد و حتی تو کروه یکسری بچه ها گفتن فلانی بیکار بودی به این استاد توضیح دادی و این ادم بشدت بد اخلاق و بدجنسی!!! هست و…
راستش دروغ چرا یخورده استرس گرفتم ولی با خودم گفتم حالا که نوشتم بگذار بقیش رو بصورت خصوصی و در مقاله ای واسش بفرستم البته با تمام احترام و با خودم گفتم این ادم خدا که نیست و یک جمله گفتم:فاطمه تو پوست کلفت تر از این حرفایی. چون واقعا در یک برهه ای فشار وحشتناکی رو تحمل کردم و تونستم نسبتا خوب از پیش بر بیام
خلاصه مقاله رو ارسال کردم و فکر می کنید چی شد؟اون استاد چند روز بعدش بهم پیام داد مقاله رو خونده و یکی از اساتید خودش که از معروف ترین افراد در رشته ماست از متن و استدلال خوشس اومده و خواسته گفت و گویی با من داشته باشه !!!چیزی که واقعا فکرش رو هم نمی کردم 🤩
خدایا ممنونم بخاطر همه چی:)
بسم الله الرحمن الرحیم
یه حسی بهم میگه آنچه در درونت میگذره را مکتوب کن تا ازت فرار نکنه
خب من لحظه هایی ناامید میشدم و با خودم میگفتم که خدایا پس کی به خواسته ام میرسم؟
میگفتم خدایا من جلوی دیگران از لطف تو گفتم که به خواسته هام میرسم چون بهت ایمان دارم که از صفات تو نیست که به من دستور بدی ازت بخوام ولی خواسته من را ندهی ولی خودت خدایا میدونی که هنوز نتیجه ای نگرفتم تا به چشمانشون عرضه کنم تا اون نتایج تاییدی باشه بر حرف های من ، چرا آبرومو جلوی این افراد نمیخری و..؟
خلاصه این نجواها به ذهنم میامد و من هم اسیرشون میشدم تا اینکه امروز به این فایل هدایت شدم و خدا با صدای بلند از درون قلبم به من گفت:
ای رضای نازنینم
به این فکر کن که چرا توی این شرایطی که اکثریت دارن ناله میکنند و أَکْثَرُهُمْ لا یَعْقِلُونَ هستند ، تو چرا به وادی احساس مثبت و تفکر هدایت شدی؟
فکر کردی من شانسی و از روی تصادف کار میکنم؟
به این فکرکن که چرا تو را با وادی شرک خفی آشنا کردم و بعد تو را به مسیر توحید هدایت کردم و به تو گفتم که فقط روی من حساب کن، واقعا چرا؟
به این فکر کن که چرا در جامعه ای که أَکْثَرُهُمْ لا یَشْکُرُونَ هستند تو را با وادی شکرگزاری آشنا کردم تا در زمره قَلِیلٌ مِنْ عِبَادِیَ الشَّکُورُ باشی ، واقعا چرا؟
و به هزاران چرای دیگر فکر کن ای رضای نازنینم که چرا…؟
و بدان کارمن از روی حکمت است نه از روی شانس که مثلا تاس بیندازم اگر ۶ آمد آن وقت به تو این نعمت را بدهم و اگر نیامد از این نعمت تو را محروم کنم
تو شکر این نعمت ها را بجای آور کهاین نعمت ها جز بزرگترین نعمت های من است که روزی هر کسی نمیشود ولی روزی تو شده است
آیا این نعمت ها موفقیت کمی است؟
شکر گزار این موفقیت ها باش تا طبق قانونم ظرف وجودی ات برای رَبِّ زِدْنِی عِلْمًا بیشتر شود و بدان که من هوای تو را دارم و زمانی برایت همه چیز و همه کسمیشوم کهایمان و اعتماد تو را به خودمببینم
و بدان که با این هدف به خواسته هایت برس که احساس خوشبختی بیشتری برای خودت کنی نه این که نتیجه ات را به رخ دیگران بکشی
و بدان که خوشبختی تو خوشبختی من است و هر وقت که پرچم تو بالا باشد ، پرچم من بالاست زیرا از روح خود در تو دمیدم
در پایان میخوام از خدای خودم طلب بخشش کنم که چشمانم نابینا بود و این همه نعمت را ندیدم و …
رَبِّ إِنِّی ظَلَمْتُ نَفْسِی فَاغْفِرْ لِی
میدانم که مرا بخشیدی چون اگر نمیخواستی ببخشی طلب مغفرت را روزی من نمیکردی
سپاسگزارم خانم شایسته و آقای عباس منش بزرگوار بابت این سایت توحیدی که ایمان دارم خود خدا همه کاره این سایت است🌹🌹
سلام استاد عزیز
بی نظیر و بی همتا پیامبر زمان ما
یعنی اصلن دل از این سایت نمیتونم بکنم
از محصول به فایل های رایگان از رایگان به محصول
همشون عالی
میام سروقت فایل های رایگان میبینم چقدر نکته چقدر بحث جذاب بحث و صحبت هایی که من و میبره توی فکر توی کنکاش با خودم
صحبت هایی که اینقدر برام لذت بخش شنیدن شون که اگر حواسم برا چند ثانیه پرت بشه باید همش و بفهمم م مبادا یه کلاس و از دست بدم
سپاس از اینهمه سخاوت از اینهمه بزرگی از این همه اطلاعات ی در اختیارمون میذارید
واقعن زندگی همون مسیر همون مسیر رسیدن به اهداف همون مسیر بزرگ شدن و پیشرفت کردن غیر از این باهاش جلو بری وعده دروغ دادی به خودت
خودت و گول زدی
مثل آشپزی میمونیم که خوشمزه ترین غذاهای دنیا رو درست میکنه ولی شاید کمی از اون غذاها بخوره و کمترین لذت پ از خوردن غذایی که خودش پخته ببره ولی اگر از مسیر لذت ببریم دیگه عجله ای نداریم مسابقه ای نیست زجر کشیدند نیست
چون هدف همون لذت لذت همون طی مسیر کردن
خیلی هم واضح تو زندگی هموون هزاران مثال هست از این نمونه
اگر فلان ماشین و داشتم دیگه حالم خوبه
اگر فلان خونه رو بخرم دیگه تموم
اگر بچه دار بشم اگر بچم مدرسه ای بشه اگر دانشگاهی بشه
اگر فلان سفر و بدم اگر با فلانی ازدواج کنم
و میرسم جایی که به همه فلان ها رسیدیم ولی حالمون خوب نشد ولی آروم نگرفتیم
اون چیه چی کم تو وجودمون
همون میشه همون حرف استاد که من تو زندگی توی بندر به اندازه زندگی تو فلوریدا حالم خوب بود و خوشحال بودم
دور و بر خودمون و نگاه کنیم چقدر آرزوها و خواسته های رسیده و رها شده و دنبال حال خوب تو خواسته ی بعدی بودیم غافل از اینکه لذت و حال خوب تو همون مسیر خود راه رسیدن به هدف بود
پس بیایم از یه جایی ابن و یاد بگیریم و خوب زندگی کردن و یاد بگیریم و به بچه هامون یاد بدیم
استاد بی نهایت ممنون و سپاس
نمیشه فایلی باز کرد و راحت از کنارش گذشت نمیشه فایلی باز کرد و درسی ازش نگرفت
لذت همین روزای خود سازی لذت همین روزاست که با یه حرف استاد با کامنت دوستی دگرگون میشی
لذت همین حال خوب همین لحظه هست
استاد چقدر قشنگ گفتی حالت که خوب باشه ثروت هم میاد پول هم میاد
واقعن همین
خدایا باید هرچی تا الان باور داشتم نداشتم و یاد گرفتم از جامعه و محیط بریزم دور
و مثل کسی که کور بوده و الان بینا شده و هیچ پیش زمینه ای از چیزی نداره
منم همون بشم با حرف های استاد
هرچی بهمون یاد دادن چه در قالب درس زندگی چه درحالی مذهب به خدا همش اراجیف بود و بس
همش نگاهمون به آینده
درس بخون فلان کاره بشی
نگفتن برو مدرسه از تک تک لحظه هات لذت ببر
از مصاحبت با دوست و معلم لذت ببر
گفتن برو درس بخون تا دکتر مهندس بشی
گفتن برو سرکار کار کن سرماه بهت حقوق بدن
باز وعده و نگاه به آخر ماه
حالا کار کن تا سرسال چیزی بخری باز نگاه به آینده
وای همش وعده
پس کی لذت
اخه هدف چیه
هدف یعنی به جایی برسی که بهتر از اون چیزی نباشه
اخه مگه تو دنیا داریم چیزی که بهتر از اون نباشه
و غایت باشه
استاد عزیز واقعن ازتون ممنونم
مریم شایسته شایسته بی نهایت سپاس
آهای ایهاالناس بخدا استادمون چیزی پنهون نمیکنه
همه چیو در همین فایل های رایگان میگه
اوایل ورودم به سایت من جزء همین کسانی بودم که می گفتم حتما استاد فوت کوزه گری داره و فقط در محصولاتش میگه پنهون کاری داره
(چون با استاد آشنایی نداشتم فکر میکردم نگاه تجاری مثل بقیه داره)
هرچند محصولات استاد فرکانس بالاتر و کامل تر و الحق جزیی تر و روان تر از رایگان ها هستند
بابا استادمون فرکانس و نیتش خیلی فرق داره !
واقعا هدفش رشد و پیشرفته کسایی که خودشون میخوان و دنبال تعالی واقعی هستند در همه ابعاد !
من چقدر باید مستقیم هدایت بشم که یک فایل محصول و نشانه روزانه محتواشون یکی باشه !
آقا خدا کائنات دارند به من میگن از همین مسیری که داری میری لذت ببر !
از همین پیشرفت کوچیکی در همه جوانب داشتی لذت ببر !
فرنوش یادت نره تو همون کسی بودی که از بس دیدگاه کمبود داشت اصلاً آرزوکردن یادش رفته بود حالا احساس لیاقتت اینقدر زیاد شده که به این پیشرفت ها که یه روزی آرزوشون داشتی برچسب کوچک بودن میزنی!
البته حق داری خاصیت این سایته
که هر کس که میاد ظرفش بزرگ میشه کوچک فکر کردن و فراموش می کنه زیاد میخواد در همه ابعاد زندگی ش ثروت و برکت می خواد !
معنی که تا ۶ ماه پیش ناراحت بودم که نه کار دارم نه ارشد قبول شدم نه رابطه عاطفی دارم الان دارم همه رو تجربه می کنم اگر این پیشرفت نیست پس چیه ؟!
دیروز رفتم جایی که ۶ ماه پیش پیاده روی می کردم و با خدا حرف میزدم از شدت سپاسگزاری فقط اشک می ریختم میگفتم خدایا اون آدم کجا من الان کجا !
ارشدم رو خیلی راحت و آسون قبول شدم چیزی که سالها براش تلاش ذهنی میکردم اما امسال چون رها بودم این اتفاق افتاد !
خدایاشکرت من همین الان خیلی خوشبختم !
بدون پارتی بدون آشنایی قبلی بدون سابقه کار فروشندگی بدون معرفی شخص خاصی
رفتم یه فروشگاه نزدیک خونه مون که همیشه فراوانی اجناسش و مشتری هاش رو تحسین می کردم مشغول به کار شدم
یه جای امن و خوب برای یک خانم !
(برعکس باورهای مادرم 😂 اثبات اینکه باورهای دیگران نمی تواند برای ما خلق کند )
از همون روزهای اول مشتری ها میومدن به من میگفتند آفرین که فروشنده خیلی خوبی هستی چقدر برخوردتون خوبه چقدر خوب راهنمایی میکنید چقدر خوش سلیقه ای اید و من اولش حیرت زده از این همه واکنش مثبت به خودم !
چون هیچوقت در معرض تماس با این همه آدم نبودم اونم ناشناس!
در محیط کار معروف بشم به کسی که خیلی زود با مشتری اخت میشه و میجوشه !
اونم کی من که تا چند وقت پیش تو خانواده معروف بودم به خجالتی و کمرو بودن !
محیط کار شده جای محک زدن خودم برای یادگیری خیلی چیزا !
سال ها میترسیدم با آدم های غریب معاشرت کنم اینجا خودم سریع سلام و احوالپرسی با مشتری ها را آغاز می کنم و بعدتر فهمیدم که مشتریهای آقا برایم سخت تره پس از اون به بعد تا مشتری آقا میومد سریع می رفتم جلو بهش می گفتم خوش آمدید چه کاری مد نظرتونه ؟
راستی همین واژه خوش آمدید را خودم در محیط کارم باب کردم قبل از من کسی این به مشتریها نمی گفت !
تحسین فراوانی تعداداجناس مغازه ، طرح و رنگ پارچه ها کار هر روز منه
تحسین فراوانی مشتری کار هر روز منه
توجه بر نکات مثبت کارفرما کار هر روز منه
تا بقیه هم کار را میخوان بد بگن من سریع محیط ترک می کنم
همین باعث شده که اون رفتار متفاوتی با من نسبت به بقیه داشته باشد از وقتی من اومدم قهوه میگیره هر روز خوراکی میگیره ( اینو همکارا گفتن )برای ساعات کاری با من راه میاد !
حتی بعد از یکماه گفتم نمیام برای موندنم اصرار کرد و گفت بیا بیشتر باهات راه میام !
امروز ۱۵۰ تومن نقدی و به اندازه ی ۴۰۰ تومان پارچه بهم عیدی داد !
چقدر چسبید چقدر لذت بردم !
چقدر باورهای منفی اشتباه از مشتری ها میشنوم و سعی میکنم اینجور نباشم
مثل انتخاب رنگ مشکی چون ۵۰ سالشه 😁
یا تشخیص احساس لیاقت آدما با میزان خرج کردن و چونه نزدنشون !
حالا کی این تجربه ساخت ؟
کسی که سال ها ورودی اشتباه از فروشندگی و صاحب کارا داشت از امنیت تا خسیسی و …
و سال ۹۳ در یک آرایشگاه دقیقاً اسفند ماه کار کرد ولی چون سرشار از احساس بی ارزشی بود خودم برای کارم ارزش قائل نبودم با تحقیر و بحث و دعوا زدم بیرون حتی هزار تومان هم بهم ندادن !
و چقدر این ذهن بعد از ماه اول کار کردن در پارچه فروشی نگران تکرار این تجربه بود !
ولی من دیگه در اون مدار نبودم
من در مدار احترام ، دریافت حقوق و همدلی و ارفاق بودم 😍😍😍 چرا ؟
چووون هدایت شدم به قانون اصلی جهان هستی!
چقدر این سایت برام مقدسه خونه ی خداست برای من !
چون ادامه دادم وقتی هیچی تصوری از آینده نداشتم
وقتی شنیدم فرکانس باور ارتعاشی هست جدید بود به شیوه پیشینیان نبود و من باید به چیزی که نمی دونستم درسته یا نه ایمان میآوردم !
از سر اجبار ادامه دادم چون به جز قانون هیچ راهی نداشتم و برام معجزه ها کرد !
چقدر همین الان من خوووووشبختم خدایا شکرت !
این جمله را هزار بار میگم که ذهنم از شرطی و کمال گرایی دربیاد خوشبختی موکول نکنم به آینده و بعد از تحقق خواسته هام !
رابطه عاطفی :
اینقدر نشونه می دیدم اینقدر تحسین میکردم اینقدر هر روز هدایت میشدم که ترمزها بیابم و باور جدیدی بسازم !
شاید باورتون نشه دو دفتر باور اصلاح کردم تا رسیدم به این رابطه و وقتی آخرین ترمز برداشتم من خود به چشم خویشتن دیدم که همزمانی ها چقدر سریع اتفاق افتاد تا رابطه مون قوی و سریع شکل بگیره !
و من ده پانزده روز اول شروع رابطه عاطفی مون همه ی چیزایی رو تجربه کنم که همیشه دوست داشتم تجربه کنم !
تا این حد با کیفیت !
میدونید یجایی من به خودم گفتم اگه تا ۲۸ سالگی رابطه جدی نداشتم باید این یکی با کیفیت باشه که جبران قدیم باشه 😁 و شد !
ما طلوع خورشید روی کارون دیدیم !
پیاده روی شبانه دست در دست هم در حال و هوای خنک قبل عید اهواز !
از قانون و تجارب همدیگه صحبت کردن !
هر دو مون شاگرد استادیم دیگه 😉
همزمانی هاییی که کار دو طرفمون تعطیل بشه بتونیم با هم وقت بگذرونیم !
عشق ورزیدن بی قید و شرط به همدیگه !
شوخی ها و خندیدن هایی که پهن زمین بشیم !
شدید پایه و هم مووود همدیگه بودن !
آزادی خود بودن در رابطه که تضاد قبلی من بود
قضاوت نشدن !
اعتماد کامل به هم داشتن !
عدم وابستگی بهم !
کمک به رشد و پیشرفت همدیگه !
قوی تر کردن همدیگه !
تمرکزمون فقط بر نکات مثبت همدیگه اس و مرتب بهم میگیم !
چقدر من شکرگذار تر شدم با این رابطه !
چقدر ایمانم به قانون بیشتر شد !
چقدر اعتماد به نفسم بیشتر کرد !
چقدر ظرفم را بزرگتر کرد !
چه درسی شد برای درک عملی قانون لحظه به لحظه آیی که فرکانسش فرستادم تا خلق بشه یادمه !
حالا الگویی شد تا بقیه خواسته هامو با روش قانون خلق کنم 😍
خدایا شکرت چقدر من همین الان خیلی خووووشبختم
اینها باید به ذهنم بگم که شاید هنوز به ایده آلت نرسیدی ولی در مسیری جونِ دل !
ادامه بده ! سیستم جانِ جانان به قول سهیل عزیز هنوز در حال فعالیته !
استاد یجور چکاب قدم اول هم شد 😁
اونم بعد از مدت ۶ ماه از خریدش
این جمله ی عنوان فایل واقعا هر روز به خودم میگم که تو کارت فقط لذت بردنه !
ول کن کی میرسم به وضعیت ایده آل !
تو با تحسین و شکرگذاری فاصله فرکانسیت پر میکنی همیییین !
همون جور که از نقطه شروعت با همینا رسیدی تا اینجا !
خوشبختی تو فرنوش در همین مسیر تکاملیه
رسیدن به خواسته همیشه هست ؛
این تک تک لحظه های عمرته که باید به خوشی و شادی و سلامتی بگذره !
چقدر آرامش دارم همین لحظه که اینارو نوشتم
حالا با فراغ بال میام دوباره فایل گوش میدم !
عاشقتونم فعلا ❤️🕊️
سلام به استاد عزیز به خانم شایسته عزیز و همه اعضای خانواده عزیز
حسم درمورد نوشتن این کامنت حس یه تیراندازیه که پشت مسلسل نشسته و میخاد یکسره تیراندازی کنه.به کجا؟؟به نجواهام.
اومدم بلند بلند سر نجواهایی که نزدیک ده روزیه ذهنمو درگیر کرده داد بزنم.اونقدری که این نجواها رو پودرشون کنم.اونقدی که مسلسل حرفام تیکه تیکشون کنه.ده روزیه این نجواها سراغم اومده که تو یکساله داری کار میکنی چرا هیچ کدوم کارات نشده.و حدود هفت ماهه داخل سایتی و بازم ازین روند هیچ نتیجه مالی ندیدی.اوکی تا اینجا به نظرم ذهنم سوال خوبی داره مطرح میکنه.میخام به این سوال جواب بدم.جوابایی که کاملا منطقی باشه.نه از روی احساسات یا جوگیر شدن.تیر واقعی قراره بزنم نه تیر مشقی.
اول سوال درمورد اینکه تو این یکسال من چه موفقیتی داشتم و چرا کارهام هیچ کدوم نشده ونتیجه مالی نداشته و ایا من کلا موفقیتی کسب کردم تو این یکسال یا نه.
یکسال پیش اینموقعا بود یه فایل معدن و یه فایل ملکی بهم معرفی شد که من روی فروشش کار کنم و درصدی بگیرم.درحالی که من اصلا کار املاکی یا معدن نکرده بودم و تخصصم نبود.در عرض حدود یکماه من با حدود 700 تا 800 نفر املاکی در فقط اصفهان ارتباط گرفتم.یکبار خطمو ایرانسل قطع کرد و اونو خط تبلیغاتی تشخیص داد.البته بعد از دو روز اوکی شد و گفتن دیگه این روند رو ادامه نده و با سامانه های مخصوص کار کن.یکسال پیش در اون تماسهای اولیه من حتی بلد نبودم برای شروع چی باید بگم درمورد یک ملک.با اینکه تو ارتباطات در حوزه فروش فعالیت داشتم قبلا ولی این کار جدید بود.یادمه روزای اول وقتی پیام میدادم و یکیشون زنگم میزد موقع صحبت کردن بدنم عرق میکرد و نمیتونستم درست حرف بزنم.یادمه وقتی مادرم خونه بود نمیتونستم راحت حرف بزنم انگار حس میکردم تمرکز ندارم.میرفتم توی انباریمون.به جز اون مورد ملکی از بعد از اون من از مواد غذایی تا مواد ازمایشگاهی تا معدن تا ملک، ارز، کارخانه، میوه و سبزیجات و هرچیزی که فکر کنید فعالیت داشتم.هر روز جراتم بیشتر میشد.یادمه اون موقع هرکی موردی برای فروش داشتم روهوا قبول میکردم.به جز اون مورد ملکی، من شاید با حدود 500 تا 1000 نفر به صورت پیامکی یا واتساپی یا تلفنی یا ایمیلی ارتباط گرفتم.یعنی اگر اون مورد ملکی رو هم اضافه کنم شاید چیزی در حدود 1500 نفر ادم رو ارتباط گرفتم در حدود یکسال.یه ضرب ساده بزنیم میشه حدودا 4 یا 5 نفر در روز.از دکتر و مهندس و مدیر کارخونه و پولدار و بی پول و استاد دانشگاه و هر شغلی فکرشو بکنید.
بخام درموردش توضیح بدم چقد تجربه کسب کردم مفصله.ولی میخام جواب اون نجوا رو بدم که میپرسه تو یکساله اخه چه موفقیتی کسب کردی؟؟
اولین موفقیت من تو این یکسال چی بوده؟من با کارم عشق کردم.من عاشق چالشهای کارم بودم.عاشق اینکه با 20 نفر درمورد یه موضوع صحبت میکردم.عاشق هیجان اون.عاشق اینکه بتونم از هیچ درامد کسب کنم.نمیخام بگم این کار اون علاقه خالص من هست.ولی چیزی که اون موقع من لذت میبردم این بود.الان تا حدودی یکم فرق کرده.و قطعا اگر در لحظه الان به اون چیزی که علاقه دارید عمل کنیم قطعا بعدن خیلی علاقمون رو خالص تر متوجه میشیم.پیدا کردن علاقه هم واسه خیلیا تکاملی هست.
ایا کسی که یکسال از کاری که انجام میداده لذت برده و اندازه شاید 5 سال(یا ده سال) یه ادم عادی تجربه کسب کرده این موضوع هیچ موفقیتی نیست؟چرا درامدی نداشتم؟جوابش یه کلمه ست.باورهام.شایدم همین سوال باعث شد که من هدایت بشم به سایت استاد.اینکه میگفتم چرا همه کارام تا یجایی خوب پیش میره و بعد هرکدوم یجور بهم میخوره.چرا خیلیا مذاکره کردن منو تحسین میکردن و من میدیدم که هر روز دارم قوی تر میشم ولی نتیجه مالی نمیگرفتم.جواب فقط یک کلمه س باورهای مالی.دیر یا زود یکی یکی این باورها و ترمزها را که مثل سیمان به مغزم چسبیدن رو پیدا میکنم و روشون کارمیکنم.
چه موفقیتی داشتم؟یکسال پیش برای یه ملک ساده من موقع صحبت با یه نفر املاکی عرق میکردم، هول میکردم.الان دارم چیکار میکنم؟
الان حدود دوماهه یک شرکت در حوزه موادغذایی ازم خواست برای فروش باهاش کارکنم.من همون اول تلفنی یه سری ایده دادم که مدیر عاملش و مشاورش که از اساتید دانشگاه هست و ایشون این پروژه رو بهم معرفی کرده، گفت این مواردی که تو میگی رو خیلیا کلا تو ایران بهش فکر هم نکردن.
الان من دارم مستقیما با شرکتهای خارجی که شاید الان شامل چند ده کشور بشن مستقیما حرف میزنم.این موفقیت نیست؟من زبانم تقریبا در حد صفره.دوماه پیش موقع شروع کار گفتم فعلا فقط ایمیل میدم.چون ازینکه واتساپ در لحظه بخام جواب انگیلیسی بدم ترس داشتم.وگفتم باید تکاملم طی بشه.بعد از دو سه هفته ایمیل حس کردم الان واتساپ هم میتونم مستقیم پیام بدم.کی گفته ما باید حتما برای مذاکره با خارجیا مسلط به زبان انگیلیسی باشیم.الان پیام میدم اگه دیدم نیازه میگم من با کمک ترنسلیت دارم انگیلیسی مینویسم.اگر مفهوم رو خوب متوجه نشدید سوال کنید دقیقتر بگم.تموم شد و رفت.
کسی که یکسال پیش توی صحبت با یه املاکی تموم بدنش عرق میکرد که یه ملک خیلی کوچیک رو معرفی کنه، الان داره مستقیم به بزرگترین هلدینگهای خارجی در اروپا و اسیا و افریقا و جاهای دیگه مذاکره میکنه.این اگه موفقت نیست پس چیه؟البته که من تو این ماه یه هزارتومنی هم نتیجه مالی نگرفتم.ولی در مهارت مذاکره که قوی ترشدم.در مهارت فروش که قوی تر شدم.دوماه پیش من یه سری فایل از اینترنت پیدا کردم و ایمیل دادم.دو طول دو هفته متوجه شدم حدود 70 تا 80 درصد ایمیلایی که پیدا کردم کلا تاریخشون گذشته بوده و نمیرسید به مقصد.ولی من قدم اول رو برداشتم.چون اون فایل تاریخش مربوط به شرکتهای 2012 به قبل بود این اتفاق میفتاد.ولی تنها چیزی که من داشتم همون بود.بعد دوهفته نفهمیدم چیشد که یکی از سایتهای خارجی دیدم یه چیزی نوشته اخرشم نوشته دانلود.یه حسی بهم گفت دانلود کن.یه حسیم گفت به همین خیال باش.مفتی مفتی لیست شرکتا را گذاشتن داخل این واست.دانلود کردم یه فایل حدود 250 مگابایتی pdf بود.لیستی حدودا 100 هزار تا شرکتهای مختلف از یکی کشورهای عربی که دقیقا من نیاز داشتم.هرشرکت با ادرس ایمیل شماره فکس و همه اطلاعات.اینقد اونروز ذوق داشتم که انگار شبش خوابم نمیخواست ببره.اون فایلها حدود 50 درصد سالم بودن و خیلی بهتر از روند قبلی بود.حدودا بیست روز پیش مستقیم وارد یه سایت شدم دیدم خدایا این دیگه چیه.دقیقا لیست شرکتهای وارد کننده محصول مارو داشت ایندفعه بالای 95 درصد ایمیلها سالم بودن و اینکه شرکتها کاملا فعال و پویا هستن.اونم رایگان.کلا همه اینا رایگان بودن.فقط فکر کنم اون فایل اولی رو 5 هزارتومن دادم که واقعا اندازه چندمیلیون اطلاعات داخلش بود.بخاطر صحبتهای استاد هم این باور رو ساختم که کلا هزینه ای برای تبلیغات نمیکنم.از فضاهای رایگان استفاده میکنم.ممکنه یه زمانی کلا تبلیغات رو بگذارم کنار ولی الان از فضاهای رایگان استفاده میکنم.
این تیکه اخر رو واسه چی گفتم؟استاد یه جایی از فایل گفت اقا موفقیت یعنی بهبود دائمی.اگه اینا اسمش بهبود نیست پس چیه؟
الان من به عنوان مدیر فروش در حوزه تجارت خارجی این شرکت دارم فعالیت میکنم.البته از اول گفتم من دستمزدم روی فروش هست و علاقه ای به حقوق گرفتن ندارم.باید کاملا در تصمیم گیری ها مستقل باشم و در انجام ایده هام مستقل.این چیزیه که میخام.و بخاطر اینکه هویتی منتسب به شرکت داشته باشم پیشنهاد خود مدیرعامل بود که با این سمت فعالیت کن.درحالی که همون اول گفتم بهشون ادمی نیستم واسه کسی کارکنم.ما داریم باهم یه همکاری تجاری میکنیم.
همه اینها به کنار.اینقد الان در مذاکرات قدرتمند شدم که بسیاری از کسایی که حتی ده ها ساله دارن کارمیکنن من نکاتی رو بهشون میگم که واقعا فکرمیکنن من چند دهه هست دارم کار مذاکره انجام میدم.وقتی میگم سی سالم هست اصلا باورنمیکنن.میگن صحبتایی که میزنی به یه ادمی که حداقل 45 سالشه و بیست سال تجربه داره میخوره.چرا این اتفاق افتاده؟چون من لحظه به لحظه با کارم عشق کردم.
تو این فایل استاد یه تو گوشی محکم به من زد.میدونید کجا؟؟اونجایی که گفت اگه اون موقعیت من رو موفقیت نمیدونید دارید مسیر رو اشتباه میرید.و من مثل کسی که محکم بزنن تو گوشش برق از سرم پرید.که وای من دقیقا الان تو همون موقعیتم ولی دقیقا داشتم اشتباه فکرمیکردم که من چون نتیجه مالی نگرفتم هیچ موفقیتی کسب نکردم.اعتماد به نفسه الان من قابل مقایسه با یکسال پیشه؟
داداشم دوسه ماه پیش بهم گفت یکی دوستام کشمش میتونه تامین کنه اگه میخای شمارشو بدم باهاش صحبت کن.گفتم باشه من 5 دقیقه باهاش صحبت کنم با اینکه نمیشناسمش بهت میگم چقد بدرد این کار میخوره.صحبت کردیم به داداشم گفتم این جایگاهشه این اخلاقشه این شرایطشه، تا این حد توان داره و ….
داداشم گفت اره دقیقا همه این موارده.چرا من تو چند دقیقه صحبت تونستم یه براورد کلی بکنم؟چون یکسال با نزدیک 1500 تا ادم سروکله زدم.چون هربار یه چیزی یاد گرفتم.
این اگه موفقیت نیست پس چیه؟
پارسال اینموقع من اگه یکی یه پروژه معرفی میکرد هرچی بود قبول میکردم چون دوست داشتم تجربه کنم.چون احساس لیاقت الانو نداشتم.چون اعتماد بنفس الانو نداشتم.
الان برای این شرکت من چی گفتم به مدیرعامل شرکت؟گفتم روی کاغذ مینویسی سه ماه هرجایی من گفتم نمونه بفرستی و هرکسی نیاز بود جلسه بگذارید. بعد سه ماه هم من هم شما ارزیابی میکنید که ادامه بدیم یا نه.
الان من انتخاب میکنم چه کاری با چه شرایطی رو انجام میدم.این اگه بالارفتن عزت نفس و اعتماد بنفس و احساس لیاقت و درمجموع موفقیت نیست پس چیه؟
الان هفته ای چندین مورد پروژه های مختلف معرفی میکنن ولی من دیگه 90 درصد رو رد میکنم.چون در سطح خودم نمیبینم واسش وقت بگذارم.و دوتا دلیل عمده داره ردکردنم.یکی اینکه قانون تکامل رو فهمیدم و عددایی که در مدارم نیست رو با اینکه وسوسه انگیزه رد میکنم.البته بازم هنوز تک و توکی قبول میکنم ولی فوق العاده در فهم و عمل این قانون تلاش کردم.و دلیل دیگه که قبول نمیکنم چیه؟چون میخام توصیه استاد رو گوش کنم و تمرکزی کار کنم روی همین پروژه.
البته که من نتیجه مالی هنوز نگرفتم.اوکی.باید بارهای مالیمو درست کنم.ولی حواسم باشه که بحث موفقیت فقط بحث حساب بانکی نیست.مگه همه ما نمیدونیم استاد اونموقع چقد غرق در بدهی بود ولی به جز موارد مالی به موفقیتهای عالی رسیده بود.دقیقا مثل الان من که در بدترین روزهای زندگیم از نظر مالیم هستم ولی گفتم من کاری که باهاش حال میکنمو انجام میدم.میتونم بگم تو این یکسال و نیم گذشته من از همه حتی ساعتهای زندگیم هم راضی هستم چون تک تک لحظات کاری رو انجام دادم که دوسش داشتم.این موفقیت نیست؟خداوکیلی چند نفر میتونن بیان بگن من هر تصمیمی هر کاری تو یکسال و نیمه گذشته انجام دادم همه رو باهاش حال کردم.چقد ادم داریم که صبح به کارشون فحش میدن و میرن سرکار.من اینقد شجاعت داشتم که از یه کار رسمی که میلیون ها نفر سر ودست میشکونن برن کارکنن زدم بیرون و به خودم قول دادم دیگه حتی یکساعتم واسه کاری که دوست ندارم وقت نمیگذارم.این اگه اسمش موفقیت نیست پس چیه؟
این مسلسل رو به سمت نجواهای خودم گرفتم که تیکه تیکشون کنم.
اینکه چرا نتیجه مالی نگرفتم فقط و فقط به باورهای مالیم برمیگرده.میدونید من حسم الان تو سایت چیه؟حسی کسی که میگن از پنجره بیرونش میکنن از درمیاد.از دربیرونش میکنن از یجای دیگه میاد.یه دور همون دوسه ماه اول کل فایلهای سایت رو دیدم از اول.بعد باز به شکلای دیگه دیدم.بعد 73 روز تحول زندگی رو هر روز یک فایل دیدم و هر روز یک کامنت.و در کامنت 72 ام نوشتم که من هنوز هیچ نتیجه مالی نگرفتم.الان دارم چکاری انجام میدم؟شروع کردم فایلها رو از روی کلید ها میبینم.با فایلهای مربوط به تضاد شروع کردم و الان فایلهای انگیزه ساختن برای هدف هستم.دیر یا زود من این ترمزا رو از همین فایلهای رایگان درمیارم.
اینا درمورد کارم بود.
و اما سوال دوم اون نجوایی که میگه تو هفت ماهه توی سایتی اینهمه تلاش کردی چه نتیجه ای گرفتی اخه؟اوکی سوال خوبیه.
چند نفر توی دنیا داریم که بدونن یه قانونی هست در جهان به اسم قانون تکامل.به اسم اینکه تو یک شبه به هیچ موفقیت پایداری نمیرسی.مگه اینکه من الان در حد فهم خودم این قانون رو فهمیدم مگه حرف کمیه؟مگه موفقیت کمیه؟اگه من این قانون رو نفهمیده بودم هنوز داشتم رو پروژه هایی کارمیکردم که اعداد ارقامش به الان من هیچ ربطی نداشت.حداقلش اینه الان پروژه ای که کارمیکنم کاملا مربوط به مدار منه.حداقلش اینه الان پروژه ای معرفی بشه میتونم تا حد زیادی بگم در مدار من هست یا نیست.این اگه اسمش موفقیت نیست پس چیه؟چقد ادم دارید که سالها زندگی میکنند و از دنیا میرن و هیچ وقت اینو نمیفهمن؟اینکه من تو سی سالگی تونستم اینو بفهمم و تا اخر عمر هی بهتر و بهتر انجامش بدم مگه موفقیتی کمیه؟
اینکه من بفهمم در قران گفته “اگر شکر کنید شما را زیاد میکنیم” یعنی چی مگه موفقیت کمیه؟خداوکیلی چقد ادم به دنیا میان و میمیرن و نمیفهمن که اقاجان باید شکر کنی تا بیشتر و بیشتر بشه.این موفقیت کمیه مگه؟
خداوکیلی این مگه راز کمیه که ماها فهمیدیم؟با اینکه من خیلی تو این موضوع خوب چیزی که فهمیدم رو عمل نکردم.باید شروع کنم به نوشتن نکات زیبا.شکرگزاری .
مگه اینکه اون خدای ترسناک که به ما نشون داده بودن تبدیل بشه به خدایی که وقتی اسمشو میاریم قند تو دلمون اب میشه،موفقیت کمیه؟؟این اسمش اگه موفقیت نیست پس چیه؟؟
اینکه با خدای خودم راحت حرف بزنم، بهم الهام کنه کمکم کنه مگه کم موفقیتیه.البته که تکامل میخاد.امشب با بچه های خواهرمو و داداشم نشستم منچ بازی کردم، اینقد من شش پشت شش میاوردم که دخترخواهرم گفت دایی تو با کیهان و ماوراطبیعه یه ارتباطی داری من مطمئنم.یجای دیگه بچه داداشم اتفاقی زد تاس رو خورد به دست من شش اورد.بعده کلی وقت که شش نیاورده بود.بعد فکر کرده بودن من اینقد خوش شانسم که تاس اونا هم بهم میخوره شش میارن.و جالبه سه چهار بار هی میزد شش میاورد.😂
خداشاهده چندین بار تو بازی میگفتم این مهره رو ببرم یا اون یکی.بعد یه حسی میگفت اون یکی.میبردم بعد میدیدم دقیقا اگر برعکس عمل میکردم یکی مهره هام میخورد میرفت بالا.باورتون نمیشه چندین بار شد قبل تاس انداختن میشمردم میگفتم مثلا 4 میخام.تاس می انداختم 4 میاوردم.چرا این اتفاقات میفته؟غیر از اینه که من به یه نیروی در حد خودم وصل شدم که یه چیزایی واسم اتفاق میفته.البته که من کلا به خوش شانسی معروفم ولی واقعا ایندفعه دیگه اتفاقات عجیبی میفتاد که من فقط انگار قانون و مطالب سایت میومد جلوی چشمام.و جالبه یکی از بچه داداشام خیلی سخت شش میاورد.ازش پرسیدم فکر میکنی کلا تو سخت شش میاری؟گفت اره کلا خیلی بد واسم شش میاد.دیدم الله اکبر که باور چه کارها میکنه.
اینکه الان من میتونم بگم تقریبا در بالای 95 درصد موارد تو این حدود هفت ماهی که در سایتم هیچ غر و ناله ای نکردم مگه موفقیت کمیه؟منی که چهار پنج سال پیش کلا به غر زدن تو دوستام معروف بودم و اینکه همیشه یه بهونه ای داشتم حالم بد باشه و راضی نباشم.این اگه اسمش موفقیت نیست پس چیه؟؟
اینکه من بعد چندین سال امسال دارم درختای خونه رو هرس میکنم و تصمیم دارم قبل عید گلای رنگی خوشگل بکارم و اینکه همین خونه باغ 1000 متری رو مثل بهشت کنم مگه موفقیت کمیه؟اینکه با عشق این کار رو انجام میدم موفقیت کمیه مگه؟؟
اینکه اینقد حالم خوبه که هر روز صبح از خواب پامیشم با حس خوب از خواب پامیشم.این مگه موفقیت کمیه؟چقدر ادم تو دنیا داریم که هر روز صبح پابشن و حسشون خوب باشه؟اونم در بدترین وضعیت مالی که درکل زندگیم دارم، الان بهترین حسی رو دارم که در کل زندگیم داشتم.این مگه موفقیت کمه؟چقدر ادم تو دنیا تونستن تو شرایط من اینقد خوب ذهنشونو کنترل کنن.پای رو اصولشون نگذارن.درستکار باشن درکارشون.حتی فکر کلاهبرداری رو نکنن.عزت نفسشونو زیر پانگذارن.تو بدترین وضعیت مالیشون تو حوزه علاقشون کارکنند.این مگه کم موفقیتیه؟این اگه اسمش موفقیت نیست پس چیه؟
اینکه من در حد خودم بفهمم و قبول کنم که هر انچه اتفاق میفته محصول فرکانسهای منه مگه این خودش موفقیت کمیه؟چقد ادم در همین حدی که من الان این موضوع رو فهمیدم الان این موضوع رو میدونن؟این مگه خودش موفقیت کمیه؟
پس چرا وقتی این جوابا رو به نجواها میدیم دیگه صدایی نمیاد؟؟؟چرا نجواها هیچ حرفی ندارن بزنن.
اوکی نتیجه مالی نگرفتم حتما ترمزهایی داارم که دیر یا زود مشخص میشه و میشه مشت محکمی به این نجوا.
اینقد به فایلهای سایت چنگ میزنم تا بفهمم داستان چیه.من هیچ راهی جز اینکه در مسیر علایقم نتیجه بگیرم ندارم.
من هیچ راهی جز موفق شدن در همه جنبه ها از جمله مالی در زندگیم ندارم.هیچ راه برگشتی ندارم که بگم اگه نشد برمیگردم.من فقط باید یکی یکی موانع رو بردارم و برم جلو.
اره استاد حق با شماست.اگه ماها داریم موفقیت رو تو اینکه شما چهارتا ملک و ماشین دارید و امریکا هستید میبینیم باید در افکارمون و تعریفمون از موفقیت تجدید نظر کنیم.ممنون بخاطر این تو گوشی که من از حرف شما خوردم.باید میفهمیدم کجای داستانم.من همین امشب تجدید نظر کردم استاد.من در خیلی از جنبه ها موفق بودم و عالی بودم.از نظر مالی نتیجه نگرفتم.اوکی.روی خودم کارمیکنم تا کم کم شرایط بهتر بشه.بازی تازه شروع شده.با قدرت هزار برابری به فعالیت داخل سایت ادامه میدم.به کوری چشم اون نجواها.این همون نمازیه که گفتن بینی شیطان را به خاک میماله.هرچقدر بیشتر نجوا کنه من قوی تر ادامه میدم.میدونید چرا؟چون انگار ترسش از اینکه داریم درکمون بیشتر میشه زیادتر میشه.سعی میکنه قوی تر نجوا کنه.هرچقدر اون قوی تر نجوا کنه من هزار برابر قوی تر روی خودم کار میکنم.بسم الله.ما به خدا توکل کردیم.بسم الله اگر حریف مایی.
امیدوارم که در زمان مناسب ببینمتون استاد و به نیابت از همه بچه های سایت و خودم بوسه بارونتون کنم.خدانگهدار همگی
سلام دوست عزیز
بی نهایت از کامنت زیباتون لذت بردم آفرین ومرحبا تحسینتون میکنم بابت این همه موفقیت واقعا فایل امروز واین کامنت شما هم تو تلنگرجدی بود واسه من چون من هم داشتم اسیر نجواها میشدم باوجود این همه موفقیت های پررنگ ممنونم دوست عزیزکه این دیدگاه بی نهایت عالی وپراز نکته رو باما به اشتراک گذاشتین منتظر شنیدن موفقیتهای مالی شما به زودی هستیم
چقدر عالی تک تک موفقیتاتون رو برا خودتون یادآوری کردید و نجواهاتون رو تیربارون…انشالله به زودی بیاین و ترمزهای کشف شده تون رو هم به همین زیبایی و موشکافانه برامون بنویسین و همه استفاده کنیم ازش.
به نام خداوند وهابم
سلام به استاد عزیز و دوستان خوبم
این فایل نشانه امروز من بود
میخوام حرفایی که تو دلم این چند روز جمع شده رو بگم براتون:
دو یا سه روزی میشه که دارم به کارهای گذشته ام فکر میکنم و دارم همه چیز رو شخم میزنم، دارم دنبال یه چیزی میگردم، چیزی که خیلی وقت بود گمش کرده بودم، من خیلی وقت بود که دست خودم رو رها کرده بودم، انگار که صدای خودم رو نمیشنیدم، از بس که نجواهای منفی و شیطانی ولوم صداشون توی ذهنم بالا رفته بود، کر و کور شده بودم، بچه ها حالم یه جوریه، یه حالت آرامش و رهایی دارم. دلم میخواد پرواز کنم.
استاد عزیزم من به لطف خدا و با کمک آموزه های شما هر روز دارم پیشرفتم رو احساس میکنم و این آرامشی که هر روز داره بیشتر میشه توی وجودم رو بزرگترین موفقیت میدونم. یادمه یک ماه پیش با خدا حرف میزدم و میگفتم خدایا بزرگترین خواسته ای که در حال حاضر دارم اینه که از نظر ذهنی و روحی آرامش داشته باشم توی لحظه لحظه زندگیم و میخوام از نظر روحی مثل کوه قوی و محکم باشم. و این بزرگترین خواسته منه. چون فکر میکنم که اگه به این خواسته ام برسم ادامه مسیر برام خیلی خیلی راحت تر میشه.
یه پیشرفتی که امروز داشتم این بود که یه دیدگاه قشنگ برای خودم پیدا کردم و راستش خیلی برام لذت بخشه و اون هم اینه که من توی زندگیم تضادهای زیادی دارم. خیلی زیاد. خیلی خیلی زیاد. ولی امروز خدارو هزاران بار برای وجود این تضادها شکر کردم چون اولا خواسته هامو برام خیلی واضح تر میکنن و دوما تعداد خواسته هام زیاد میشه و انگیزه ام زیاد میشه و سوما اینکه وقتی به خواسته هام برسم خیلی بیشتر سپاسگزار خواهم بود و لذت بیشتری میبرم چون من زندگی توی تضادهای زیاد رو تجربه کردم.
من خیلی احساس آرامش بیشتری نسبت به گذشته میکنم. حتی احساس میکنم که امروز آرامشم از دیروز بیشتر شده. امروز نجواهای ذهنیم صداشون کمتر شده نسبت به دیروز. امروز بهتر از دیروز میتونم نجواهای ذهنیم رو ساکت کنم و جالبه که دلایل خیلی قشنگی برای خاموش کردن این نجواها برای ذهنم میارم و این برام خیلی لذت بخشه و هم تعجب میکنم که چطور این کار رو انجام میدم. امروز دیدگاهم بهتر از دیروزه نسبت به مسائل
هر روز جزییات خواسته هام بیشتر برام مشخص میشه
و این پیشرفت های روز به روز باعث آرامش و لذت و ایمان هر چه بیشتر من شده
حال دلم خیلی خوبه
خدایا شکرت
استاد سپاسگزارم
دوستان سپاسگزارم
بهترین ها رو براتون آرزو میکنم
یه دنیا از استاد مچکرم و تائید و تحسینتون میکنم برا این همه عمل کردن به قوانین و بیاد آوردن گوهر الهی تان از آنکه و انچه هستید و خداروشکر که برای ما منطقی تر میشه و راحت تر میشه تمام گفته ها و لذت بردن از مسیر و همه ما قسنتی از وجود ذات پروردگاریم و الهی شکر برای قوانین ثابت در جهان هستی
سلام استاد عزیز متاسفانه مقیاس سنجش در بین عوام مردم پول و زرق و برقه اما کسی این فکر را نمیکنه و نمی بینه که در جایگاهی که شما تونستید در ایران و در اون زمان که کسی هیچ اطلاعاتی از این قوانین نداشت را با این قدرت فتح کنید و اینقدر توحیدی و معنوی فکر کنید و با تمام وجود و عشق خدایی از سطح پایین جامعه بتونید در بین اشخاصی که همه تحصیل کرده بوده اند این جور با شور و زیبایی و تسلط کامل و فن بیان عالی و بی نظیر سخنرانی کنید و اینقدر تاثیر گذار باشید که این جمعیت از شما استقبال می کرده اند واقعا خیلی قلب بزرگ و توکل قوی میخواد که کسی بتونه با تمام اون سختیهای غریبی در یک شهر بزرگ و وضعیت مالی و کلی سختیهای دیگه که شما با خانواده هجرت کرده بودید استقامت داشته باشه و اینکه تمام پل های پشت سر را خراب کرده باشه و نتونه دیگه به عقب برگرده و بدونه که اومده که به جلو رفتن ادامه بده من روزی چند بار به خودم نهیب میزنم و روزهای شروع کار شما را از زمان دانشگاه بندرعباس و شروع سخنرانی در کلاسها تا رفتن به تهران و بخشیدن همه ی اموالتون به یک خانواده دیگه را در ذهن خودم تداعی میکنم و به خودم میگم خیلی مرد میخواد اینکار و میگم استاد عباس منش یک کوه غیرت و مردانگیه که اینطور پای هدف و رسالتش موند من همیشه به استقامت ، شجاعت ، ایمان و توکل شما فکر میکنم به اینکه چه قلب و روح بزرگی دارید و انسانیت و معنی انسان خلیفه الله را در شکل واقعی نشان دادید، شما هیچ شک و تردیدی در دل راه ندادید و رسالت خودتون را انجام دادید درود بر شرف و غیرت شما و خدا را بینهایت شاکرم که الگوی عالی و بزرگی چون شما دارم
امیدوارم همیشه شاد و سلامت و پیروز باشید 🙏
سلام استاد عزیزم
در همین لحظه که دارم دیدگاهم رو براتون می نویسم دوباره و چندین باره نشانه خدا رو دیدم . به حق که حکم دست خدا رو برام دارین. حرفهاتون امید رو در وجودم بیشتر میکنه . شما الگوی من هستید در توحیدی عمل کردن و پیش رفتن و گام برداشتن به سمت جلو و نادیده گرفتن ترس ها به پشتوانه قانون و وجود الله در زندگی… دارم سایت خودم رو راه اندازی می کنم در زمینه آموزش گرافیک … شور وشوق زیادی دارم ، واقعا در هر لحظه که در این مسیر م خوشحالم و لذت می برم ولی ذهن نجوا گرم هم بیکار نمیشینه و مدام در گوشم میگه اینهمه سایت و استاد گرافیک موفق و به روز و با مدارک و اعتبار و معروفیت بالا و نجواهای باز دارنده دیگه …من هم به این نجوا اجازه میدم بیان و برن حتی مقاومت هم در مقابلشون نمیکنم. چون با خودم میگم من که به نتیجه کاری ندارم مهم احساس و حس الانمه که خیلی خوبه شکر خدا و دارم لذت می برم … دقیقا در همچین لحظاتی شما و مراحل پیشرفت زندگیتون ، صداتون، آموزش هاتون برام مثل نوش داروو می مونه . شاید باورتون نشه بعضی وقتها کلید می کنم یه فایلتون و مدام و مدام گوش می کنم . مینویسم . جملاتتون رو چسبوندم جلوی چشم اگه عباسمنش تونسته پس من هم می تونم … انصافا که شما همه جوره ثابت کردین که نه خانواده نه شهر نه تحصیلات نه هییییییچ چیز دیگه نمی تونه مانع رشد و پیشرفت و رسیدن به هدف بشه… و چی بگم در مورد این این فایل عالیتون نه این فایل همه فایلهاتون ولی این یکی خیلی به موقع و به جا بود … دقیقا امروز با خودم فکر می کردم که استاد گرافیک من مدرس درجه یک شرکت ادوبی هست و فلان و چنانه چرا سایت نزده! لابد موفق نمیشده !و نجوا و ترس های دیگه! پس تو هم راه بیهوده رو طی نکن…ولی حس و حالم چیز دیگه ای میگه من درام از لحظه لحظه ای که روی سایتم کار میکنم لذت می برم با وجود اینکه تا رسیدن به هدف نهایی راه زیادی مونده … جالبه که دقیقا توی همین فایل گفتین اساتید دانشگاه کلاس برگزار می کردند یا حتی مسجد محل هزینه میکردن برای جذب افراد ولی موفق نبودند ، شما در همون کلاس خودتون احساس خوبی داشتین چون در مسیر بودین چون نسبت به قبل به هدفتون و جایگاهی که مد نظر داشتین رسیدن من هم در حال حاضر نسبت به قبل خودم این احساس رو دارم و پا روی ترسهام گذاشتم و گام برداشتم . شما به من ثابت کردین که واقعا باور به قانون عمل میکنه و نتیجه میده همه چیز از ما سرچشمه میگیره … نه این فایل همه فایلهاتون در من تاثیر گذاره به دلیل اینکه با توجه کردن به سبک زندگیتون و دیدن موفقیت ها و پیشرفتهاتون و اینکه ملموس می بینم شما فقط با عمل کردن به قانون و توکل به الله یکتا دارین پیش میرین دیگه جای هیچ بهانه ای برام باقی نمیمونه و فقط با خودم تکرار میکنم مهتاب اگر عباسمنش تونسته تو هم می تونی پس فقط لذت ببر و پیش برو .. استاد الان که این جمله می نویسم بغض گلوم رو گرفته به خاطر اینکه خدا خیلی بزرگه و همیشه همراه ماست و ازش ممنونم که به هرحال و به هر طریقی وجود پر مهرش رو به ما نشون میده و میگه بیا جلو نترس من هستم … ببین این بنده من تونسته تو هم مثل همین بنده ای پس پیش بیا!!! عباس منش منو باور کرده تو هم منو باور کن …
سلام حسین جان
آقا قسمت مرا به سوی نشانه ام هدایت کن کلیک کردم،دیگه برام بدیهی شده یک فایل مرتبط با شرایطم برام میاد که راهنمام هست و دلگرمم میکنه.این بار شگفت انگیز تر از همیشه بود،دقیقا راجب موضوع و درگیری ذهنیم صحبت شد.خداحفظت کنه حسین دوست داشتنی..
خیلی سپاسگزارم
فقط خواستم یه توضیحاتی برای خودم در قسمت دفتر خاطرات خصوصی بدم نشد چیزی تایپ کنم!!علتش چیه؟