عادتی که زندگی شما را برای همیشه تغییر می دهد | قسمت 1 - صفحه 20

1469 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    فرنگیس محمدی گفته:
    مدت عضویت: 2650 روز

    أَنِ اشْکُرْ لِلَّهِ وَ مَن یَشْکُرْ فَإِنَّمَا یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ وَ مَن کَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنىِ‏ٌّ حَمِیدٌ(لقمان-277)

    شکر خدای را به‌جای آور که هرکس شکر خدا را به‌جا آورد به سود خود سپاس گفته است و هرکس کفران کند خدا بی‌نیاز و ستوده است

    سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته محترم

    چه راهکاری و ایده ای دارید برای کنترل ذهن و دیدن زیبایی ها در هر حالتی :

    یکی از اولین راه‌کارهایی که با گوش دادن مداوم به فایلها و محصولات شما بلافاصله به ذهنم میرسه ،یاداوری قانون به خودم هست ،اگاهانه مرور صحبت های شما،که ببین فرنگیس قانون,قانونه ، به نفع تو عوض نمیشه ،مگه غذای فاسد رو میخوری که به این فکر فاسد ادامه میدی ،وتلاش میکنم وسواس گونه به افکارم در اون لحظه ناظر باشم که

    خدا ،اون خدای قبلی که میشناختی نیست ،اون احساساتی نمیشه ،دلش رحم نمیاد ،اصلا انتظار درک شرایط ات رو از سمتش رو نداشته باش ،قانون حاکم در جهان اینه ،احساس خوب ،اتفاق خوب

    و با یادآوری این صحبت ها به خودم کم کم از فشار اون اتفاق بد کاسته میشه و حالا سعی میکنم ببینم تو همون شرایط چه راهکاری برای تضاد پیش اومده ارائه بدم

    اگر هم کاری از دستم بر نمیاد یه طوری مثل گفتن عبارات تاکیدی ،خداوند پیشاپیش من در حال انجام کارها ی من است ،کار من فقط بندگی ست

    من همیشه در زمان مناسب در مکان مناسب هستم ،ذهنم رو مدیریت کنم تا کمی رها باشم

    یکی از تضاد های که همین امروز جمعه رخ داد و نحوی مدیریتش :

    امروز جمعه تصمیم گرفتیم با موتور تریل عزیرمون بریم کوه ،یه سری جاها از تو رودخانه گذر کردیم که ترانزستورش آب خورد و برقش قطع کرد ،خلاصه کلی دستکاری کردیم و روشن نشد که نشد ،هوا هم به شدت گرم

    داشتم فکر میکردم این تضاد تو دل خودش چی داره ،میخواد چی بگه ،مثلا

    1,میخواد بگه تلاشت رو چه ذهنی چه عملی بیشتر کن تا از نظر مالی تو شرایط بهتری باشی و اگر علاقمند به موتور سواری هستی ،یه موتور بهتر داشته باشید

    2,اینکه ببین میتونی اینجا از آموزشهای استاد استفاده کنی ،غر نزنی و آگاهانه لاعقل سکوت کنی

    3,اینکه تو ارزشمندی و لایق یه وسیله بهتر برای تفریحات این مدلی هستی

    خلاصه کلی مسافت رو پیاده گز کردیم ،یه سر جاها که سرازیری بود سوار میشدم و چقدر لذت می‌بردیم

    در حین پیاده روی با همسرم ،کلی در مورد عزت نفس و خود ارزشمند دونستن خودمون ،نتایحی که یه سری از دوستان سایت کسب کردن ،مهاجرت هاشون و..صحبت کردیم ،

    خلاصه دوباره کنار یه باغی ایستادیم و همسرم دوباره تلاش کرد ،منم رفتم باغ های اطراف رو گشتم و کلی پونه کنار جوی های آب دیدم وهمه رو جمع کردم ( اینم یادآوری کنم که جوی های آب روستامون رو سیمان کردن و من امسال اصلا پونه ندیده بودم و کلی از این و اون درخواست پونه خشک تازه داشتم )،همزمان آهنگ شاد گوشیم رو پلی کردم ،و کلی لذت میبرم

    خلاصه بلاخره بعد چن ساعت رسیدم به جاده آسفالت و یه وانت نگه داشت و‌کمک کردن موتور رو گذاشتن پشتش و تمام ..،

    یکی دیگه از راهکارهام یادآوری آیه های قرانه که ببین جدای از صحبت های استاد ،که کلش از درک آیه های قرآن هست ،خدا تو قرآن در همه موارد اشخاص رو به اعراض،به رویگرداندن و ناراحت نبودن ،غمگین نبودن سفارش کردن ،و اینکه تو هرگز تبدیلی در قانون خداوند نخواهی دید ،حالت دیگه خودت می‌دونی،ببین چه احساسی داری به همون سمت هدایت میشی

    یه راهکار دیگه برا مسایل بزرگ و شکه کننده ، یادآوری اون این آیه که ما حتما شمارو یه وسیله ای ….امتحان میکنیم و بشارت باد به صایرین ،خب پس اگه بتونم العان احساسم رو خوب نگه دارم ،مثل استاد که موقع فوت فرزندشان احساسش رو کنترل کرد ،قطعا پاداشها از راه می‌رسندو برا همه پیش میاد ،قوی باش

    و دیگه اینکه یادآوری مواردی که وقتی مسئله به ظاهر ناخوشایند رخ داده بعداً متوجه شدم که اتفاقا همون اتفاق. ،بهترین اتفاق بوده و چقدر بیخود خودم رو ناراحت کرده بودم ،پس این بار هم بهترینها رخ می‌دهد و من باید احساسم رو خوب نگه دارم ،انچه مرا نکشد ،قویترم میسازد

    راهکار بعدی در مواقع سخت که هیچ طوره حالم خوب نمیشه و نمیتونم احساسم رو خوب کنم ،خواب ،پیاده روی ،پارک رفتن ،برای رها کردن اون تضاد هست

    العان میخوام برم شروع کنم به خوندن کامنت های دوستای عزیزم تا به راهکارهای خیلی سریع و موثرتر هدایت بشم انشالله

    مرسی از زحمات شما، بهترین استاد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  2. -
    مهسا سالاروند گفته:
    مدت عضویت: 1041 روز

    بنام نامی الله.

    سلام استاد عزیزم سلام مریم جان.

    خدایاشکرت که با تضادی که به وجود آومد بهم فهموندی که دقیقا چیو میخوام.

    استاد عزیزم من نتایج زیادی از دوره هاتون گرفتم خداروشکر ،این روزا به یک تضادی مواجه شدم اونم اینکه خداروشکر رو خودم که کار کردم همه چیز عالی و فوق العاده پیش میره اما یه چند روزی حس کردم من یه مشکلی تو کارم هست ،استاد یه وسواس فکری و به قول شما از اونور بوم افتادن باهاش مواجه شدم ،من شبکه های اجتماعی و ادم هایی که میدونستم مناسب نیستنو حذف کردم اما من تو روند کار کردن روی خودم بعضی وقتا نکات منفی میدیدم و هی مدام شروع میکردم به سرزنش کردن خودم که ببین تو حتما مشکلی داری که این آدم سر راهت قرار گرفته ،همش یه ترس و اضطراب تو وجودم بود که اون آدمایی که میخوان باهام حرف بزنن چیزای منفی میگن و من انگار الهام پروردگارمو حتی از زبون خداوندم از خدام محروم کرده بودم،انقدز وسواس گرفتع بودم که هرجا بودم تو هر جمعی حتی اگه اون طرف حرفای خوبم میزد من یه هنسفری گذاشته بودم تو گوشم و اینجوری خیال میکردم اره دیگه فیلتر گذاشتم ،اما این باورو نداشتم که آدمایی که سر راهم قرار میگیرن حتما میخوان چیزای خوبی بگن ،اما قبلا این باور بود که آدما همه منفی ان و خوب حرف نمیزنن،به مرور این تضاد واضح تر شد تا چند روز پیش جهان گوشمو پبچوند که قرار نیست همهههه جا خوبی مطلق باشه ،قرار نیست همه چی مثبت باشههههه،مهم اینکه تو چطوری ذهنتو کنترل میکنی،هنزفری زدن کار راحتی بستن ورودی ها اینجوری کار راحتی اماااا تو باید اونقدر قوی باشی که توووو هر شرایطی نکات مثبتشو بیرون بکشی،اینکه ادما با تغییر تو یا تغییر میکنن و مثبت میشن،یا اینکع جهان به راحتی اونارو حذف میکنه.اما میتونی آگاهانه یک سری هارو که کلا تو این فضا ها نیستن ،حذف کنی و بشینی روی خودت کار کنی.

    تضاده بهم نشون داد که:

    1-باید روی عزت نفست کار کنی و خودتو قوی کنی.

    2-باید به این باور برسی هر اتفاقی بیوفتع به نفع تو ،هرچیزی بشنوی حتما لازمه بشنوی.

    3-اینکه من باید تو هر محیط و شرایطی بع نکات مثبت فقط توجه کنم .و اینکع من اگه روی خودم کار کرده باشم دیگه نباید نگران چیزی باشم ،

    ممنونم ازت استاد با هر فایلتون من قد میکشم ،…..

    در پناه خدا باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  3. -
    فرشته رحیمی گفته:
    مدت عضویت: 1304 روز

    ب نام خدای مهربان سلام ب استاد عزیز ومریم شایسته ودوستان همفرکانس استاد جان خیلی ازشما و مریم جان بابت این فایل تشکر میکنم برایم خیلی درس داشت امروز بعد دیدنش ب یک مکان سرسبز هدایت شدم این مکان در شهرما بهش میگن تپه شهدا 8تا شهید گمنام دوران جنگ دفن شدن بعداز خواندن فاتح منو همسرم رفتیم ب دل جنگل کنار چشمه اتیش روشن کردیم وجای واملت جای دوستان خالی در تمام لحظه ها خدارو شکر میکردم ومیگفتم اینجا قطعه ای از بهشت صدای پرندگان ورنگ سبز فسفری درختان اسمان ابی خیلی روح انگیز بود کنار اتیش چند بار دیگ فایل نگاه کردم واز اینکه خدا منو هدایت کرده بود ب طبیعت زیبا شکرگزاری کردم ومیگفتم برای منم این اتفاق افتاد ارامش زیبای فروانی سرسبزی عشق وخدا رو هزاران بار سپاسگزاری کردم خیلی ب ما خوش گذشت در زمان مناسب ومکانمناسب هدایت شدیم ازتون سپاسگزارم ک کامنت مرا خواندید ب امید دیدار

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  4. -
    فرانه پناهی گفته:
    مدت عضویت: 809 روز

    سلام خدمت استاد عزیز و مریم عزیزم ،،من قبل از اینکه با سایت شما آشنا بشم واقعا ب زیبایی ها توجه نمیکردم و بی تفاوت از کنار زیبایی عبور میکردم خدارو هزار بار شکر میکنم ک منو با شما و این قوانین آشنا کرد و با آشنایی با این قانون ک کانون توجه ماست ک زندگی مارو می‌سازد و الان کنار هر زیبایی ک می‌گذرم خدارو شکر میکنم مدتی ب اون چیز زیبا نگاه میکنم و لذت میبرم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  5. -
    الهام دادخواه گفته:
    مدت عضویت: 1906 روز

    سلام به استاد عباسمنش عزیز و خانم شایسته مهربان که واقعا و قلبا دلم تنگ شده برای دیدنشون تو فایل ها و خصوصا زندگی در بهشت.

    بعد از دیدن فایل داشتم فکر میکردم به مواردی که اعراض میکنم از منفی ها و توجه به زیبایی ها که یکدفعه گوشی موبایلم رو دیدم که شکسته.شاید برای چند لحظه کمتر از 10ثانیه ناراحت شدم ولی سریع به نیمه پر لیوان نگاه کردم که این باعث شده مدتی هست که قصد خرید گوشی دارم و کمی شک داشتم به اطمینان برسم که حتما این کار رو بکنم .

    بعد فکر کردم که دیروز صحنه ای رو تو جاده دیدم که همسفرهام توجه میکردند و در موردش صحبت میکردند ولی من با یادآوری عکس العمل خانم شایسته نسبت به صحنه تصادف یا ماشین روی جرثقیل،یاد گرفتم به سمت دیگه نگاه کنم و آگاهانه خودم رو به سمت زیبا دیدن سوق بدهم.

    نتایج فوق‌العاده ای در این زمینه داشتم که مهمترین و نزدیکترینش همین نوسان دلار و طلا در چند ماه اخیر بود که همه اطرافیان از وضعیت بد جامعه و گرونی و … صحبت میکردند ولی من آگاهانه از اونجا خارج میشدم یا خودم رو با کاری مشغول می‌کردم.و حتی زمانی که همه به خونه ما می امدند،تلویزیون رو به اتاق خواب می‌بردم و گوشی رو موقع ورود می‌گرفتم و ترقیبشون میکردم به بازی کردن های گروهی و یا سرگرمی و صحبت های خنده دار و پانتومیم.

    و نتیجه این شد که در بازار آشفته ای که همه از ضرر و زبان صحبت میکردند، در عرض دو هفته حدود 2میلیارد به سرمایه ام اضافه بشه فقط و فقط با 2معامله که هر دو هدایتی بود و دستان خداوند ما رو هدایت کرد به اون معاملات. و جوری پول استارت معامله جور شد که روزی نیست که خدا رو بخاطر این نعمتی که تو زندگیمون قرار داده،شاکر نباشیم.

    و هرکس که از این قانون اطلاعی نداره،باز به قول استاد، بهشون میگیم من خیلی خوش شانسم.

    الان هم که شرایطی برای خودمون ایجاد کردیم که ماشین نداریم ولی هر روز با پیاده روی و صحبت از زیبایی ها این روزها رو سپری میکنیم و حالمون رو خوب میکنیم .

    و واقعا بارها برام پیش اومده که ذهنم نجواهایی می‌کنه و من خیلی زود موش رو میگیرم و با رقصیدن حتی تنهایی، دوش گرفتن و صحبت کردن زیر دوش با خودم، پیاده روی کردن و البته پای آتیش نشستن و ضبط کردن فایل صوتی برای خودم به طرز شگفت انگیزی نجواها رو دور کردم و نکته جالب این هست که شرایط برام طوری رقم میخوره که بتونم یکی از این کارها رو انجام بدم و این نویدبخش این موضوع هست که قانون درست کار می‌کنه و من وقتی آگاهانه به سمتی میرم ،جهان هم کمک می‌کنه تا در اون شرایط قرار بگیرم. و من وقتی به سمت کنترل ذهن و زیبا فکر کردن و توجه به زیبایی ها میرم،جهان هم موقعیت های رو فراهم می‌کنه که به اون سمت برم.

    یکی دیگه از این ترفندها این هست که فکر میکنیم در یک کشور دیگه داریم زندگی میکنیم و هیچ آشنا و اقوام و فامیلی نداریم. حال این سوال پیش میاد که چطور رفتار میکنیم؟ آیا باید از شرایط ناراضی باشیم و غر بزنیم؟ یا راه دوم که از انتخابی که کردیم و راهی که در پیش گرفتیم الخیر فی ماوقع رو ببینیم و جلو بریم؟!!!!!

    با این طرز فکر عمل گرایی ما نسبت به زیبا دیدن جهان اطرافمون بیشتر میشه. چون در دل هر اتفاق زیبایی رو میتونیم ببینیم خارج از شرایط جامعه و اطرافیانمان.

    و خدا رو شکر میکنم که با شما و سایت و فایل های شما آشنا شدم تا کیفیت زندگی و نگاهم به زیبایی های زندگی روز به روز بهتر و بهتر بشه.

    ممنون از توجه شما.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  6. -
    نسترن فضیلت گفته:
    مدت عضویت: 2358 روز

    به نام خداوند بخشنده ی مهربان

    به نام خداوند هدایتگرم به سوی زیبایی ها

    به نام یگانه خالقی که خلق کرد و سپس هدایت فرمود

    و وعده داد که انّا علینا للهدی

    و فرمود مرا با نام هایم بخوانید

    با نام رحمان، رحمت گستر مطلق

    خیر مطلق

    با نام رحیم

    با نام حکیم

    با نام سبحان

    سلام به همه شما عزیزان

    چقـــــدر این فایل از لحظه ی شروعش تا پایانش پر از زیبایی بود

    از زیبایی اطراف گرفته، تا خدا حافظی آخرش که با دعای خیر در حق دیگران تمام می شه

    خدای من چی بگم

    زیبایی دو تا آدمِ زیبابین که عکسشون آدم رو می کشونه برای شنیدن صحبتاشون توی فایل

    چقدر خوش هیکل و خوش اندام شدید و چقــــدر تحسین برانگیزید

    خداروشکر می کنم که من هم تا جایی که می تونم هم پای شما توی دوره ی قانون سلامتی هستم

    خداروشکر می کنم که منم دارم رشد می کنم از هر جهت

    خداروشکر می کنم که این زیبایی رو دیدم اگر امروز از خونه بیرون نرفتم و این ادامه ی زیبایی هایی بود که امروزم رو زیباتر کرد

    دو روز پیش بود که صبح دیر از خواب بیدار شدم و گفتم خب امروز تمرین روتین رو انجام نمی دم اما تا رفتم سراغ آیینه، حسم گفت هر ساعتی که باشه، بیا یکمم که شده بنویس. یه صفحه س دیگه. یکم بنویس

    برگشتم پشت میز و شروع کردم به نوشتن تمرین و سپاسگزاری روزانه

    می دونین که شما دو تا عشق عضو ثابت سپاسگزاری من از خداوند هستین و مثل همیشه ادامه دادم

    و همون روز دو اتفاقی که چند روزی بود منتظر بودم اتفاق بیفته افتاد. انگار معجزه بود یکیش سوراخ ظرفمو گرفت و حس کردم بزرگتر کرد و دومیش با کنترل ذهن، باعث یه نتیجه شد توی کسب و کارم. اولین نشانه از قدمی که برداشته بودم

    بعد از اون روز هر ساعتی باشه، می نویسم با عشق.

    زیبایی های اون لحظه رو بیان می کنم

    و اما زیبایی های این فایل رو با چشم قلب می گم

    اون اقیانوسی که دیدم، ترتیب خطوط موازی از رنگ هایی بودن که چشم هر بیننده ای رو به خودش می گرفت

    سپیدی شن های کنار ساحل، نرمیشو می تونم حس کنم وقتی پاتونو توش تکون دادین. چه حس قشنگیه که بی خیال و رها روی شن ها راه برم

    آدم هایی که راحت دراز کشیده بودن

    اونجا یه تیکه از بهشت بودـ

    باد بخوره به تنتد دراز کشیده باشی و از نسیم ملایم و خنک در کنار ساحل لذت ببری.

    از دیدن اون آب آبی اقیانوس که رو به نیلی بزنه و دم دمای ساحل آبی بشه

    بخدا هیچ نقاشی ای به زیبایی نقاشی خداوند نمی شه و هیچ نقاشی بدون الهام از خداوند نمی تونه نقاشی کنه

    مگه می شه تلألؤ نور رو نقاشی کرد

    می شه احساس شور و عشق و شعف رو نقاشی کرد

    می شه اون برقی که توی چشم هر آدمی که اونجاست رو نقاشی کرد

    استاد جان، بی نهایت تحسینتون می کنم

    برای متواضعانه و مهربانانه رفتار کردنتون

    برای اینکه حتی توی صحبتاتون که اینقدر عمیقه و از اعماق وجودتونه اما حواستون به مریم جان هست که دو سه بار صحبتو قطع می کنین و حواستون به خسته شدنشون یا راحت بودنشون هست. این برای من بسیار بسیار بسیار تحسین برانگیزه

    با اینکه بارها و بارها تجربه ش کردم و تا همین امروز این رفتار رو با خودم تحسین کردم، باز دوست دارم برگردم و از اول با تمام وجود دوباره و چند باره این فایل رو ببینم این بار با دقت بیشتر

    و با ولع تمام صحبت هارو نوش جان کنم.

    اینکه مثل شکارچی ای باشم که زیبایی هارو ببینم

    اینکه سعی کنم معنی اعراض رو درک کنم که چه وقت هایی باید اعراض کنم و در عمل اجراش کنم

    اینکه اونقدر برای خودم منطقی و باور پذیرش کنم که من با کانون توجهم دارم زندگیم رو خلق می کنم.

    باز هم دوست دارم برگردم فایلو دوباره ببینم

    چون من هم دوست دارم به خودم یاد بدم زیبایی هارو ببینم و نمی گم عالی ام چون عالی نیستم اصلا. اما می تونمم بفهمم که اصل همینه چون بارها نتیجه ش رو دیدم، نتیجه ش توی تمام جنبه های زندگیم بوده و هست.

    بارها شده رفتاری رو تحسین کردم و همون رفتار با من شده

    یه مثال کوچیکش این بود که یه روز توی یه جمع نشسته بودیم که یکی از خانم ها به همسرشون گفتن لطفا یه لیوان آب به من بده و اون آقا توی اون جمع بلند شد و یه لیوان آب به خانومش داد همون لحظه با قدرت تحسین کردم چون واقعا از نگاه من تحسین برانگیز بود

    شاید باورتون نشه، من سر راهِ اون آقا نشسته بودم و تکیه م به دیوار بود، اول اینکه بهم گفتن آب می خورم که برای منم آب بیارن؟ بعد برام پشتی آوردن. این قدرت تحسین بود

    و بی نهایت مورد اینطوری که واقعا همین لحظه که دارم درباره ش صحبت می کنم وجودم به غلیان میافته از تحسین و تایید زیبایی بخصوص در آدم ها.

    اما یه باگم داشتم و دارم که نمی تونم بگم درست شده اصلا و شاید که نه، حتما یکی از ترمز های منه

    اما حداقل با توجهم به زیبایی ها، تکرارو نوشتنش توی گوشی و حتی دفتر درصدی 20 دصد بهتر شده شایدم بیشتره اما می گم 20 درصد چون می خوام واقعا روی این ضعفم کار کنم

    اینو می دونم که اگه اونجا بودم، یا هر جایی، مثلا پشت بوم، یا کنار دریا، یا توی یه پارک

    اگه بودم و مثلا عصر بود تمام وجودم می خواست تک تک اون لحظه هارو ببلعه تا شاید بتونه بیشتر لذت ببره. و اینکه غروب غروب غروب رو با فقط چشم تن نه، بلکه با چشم دل هم ببینه. انگار که تمام وجودم چشم شده

    همین حالاشم گاهی می رم پشت بوم و از یه دریچه ی کوچیک به غروب نگاه می کنم و به خودم می گم مطمئن باش به جایی هدایت می شم که غروب ها رو با دید وسیع تر و زیباتر و واقعی واقعی ببینی و با عشق از همون دریچه از غروب عکس می گیرم

    الآنم که دارم کامنت می ذارم روی صندلی پشت بون نشستم و ساعت 9:35 دقیقه است و آسمون پر از ستاره و ماه روشنتر از همیشه داره می تابه و من نیازی ندیدم چراغ روشن کنم

    صدای هیاهوی شهر و رفت و آمد ماشین ها، نسیم خنکی که میاد و سپاسگزاری من از خدا که ببین خدایا می دونم که تو اجابتم کردی برای این هوای عالی، من دارم شکر می کنم و دارم لذتشو می برم که بدونی سپاسگزاری کردمااا، بدونی قدر همین یه نعمتو در حد درک کوچیک خودم می دونمااا.

    خلاصه دارم عشق می کنم و فایل گوش می دم و می نویسم و کنترل ذهن می کنم و به خواسته هام فکر می کنم

    جالب بود تا قبل از اینکه بیام توی سایت داشتم با خودم صحبت می کردم که متوجه ی یه نجوای ذهنی شدم

    برمی گشت به یه سری ترس ها، دقیقاااا مشابه مثال باشگاهی که شما زدین، یا اون مثال هایی که برای فان توی تی وی گذاشته بودن

    دقیقا مشابه همون مثال ها که خدا می دونه چقدر این باگ درون من بود تا پیداش کنم که دقیقا چیـــــه.

    تا اینکه یهو اون آیه ای که برای تسبیحات اربعه ی نماز بود یادم اومد

    سبحان الله و الحمد الله و لا اله اله الله و الله اکبر

    سبحان….

    از بد خداشناسیه که بخوایم بترسیم وقتی داریم فرکانس هامون رو اصلاح می کنیم

    سبحان یعنی پاک و منزه است از هر شرک و عیب

    یا یهو یادم به نام حکیم افتاد که خداوند می فرماید مرا با نام هایم بخوانید (و هذه من فضل ربی،اون به یادم آورد)

    یعنی نام های منو درک کنید و اونو با این نام ها بفهمیم، بخونیم، کنترل ذهن کنیم

    حکیم یعنی محکم و استوار و مبرای هر عیب و نقص می کند

    اون مثال ها، این باورو القا می کرد که خب من دارم کار درست رو انجام می دم، اما ممکنه من قربانی فلان اتفاق بشم و چیزی دست من نیست

    اما اگر ما واقعا به زیبایی ها توجه کنیم، اگر اصل رو درک کنیم که فکر خداوند چیه، که خداوند چطور عمل می کنه، که منظور از اینکه می گه من نور آسمان ها و زمینم، چیه؟

    به خواسته هامون، به آسانی ها، به سلامتی پایدار، به عشق و روابط خوب پایدار توجه کنیم و بخوایم به معنویت، معنویت، معنویت پایدار، یعنی رابطه ی هماهنگ با خدا و صلح با خود پایدار برسیم و براش قدم برداریم، اصلاح کنیم خب طبیعیه که فقط نتایج خوب ببینیم

    طبیعیه که سلامت باشیم

    طبیعیه که آرامش باشه

    چون خدا رحمــــــــانه. رحمــــانه. که خب از درک و دونستن تا باور فاصله است و تکامل می خواد.

    خدا رحمانه و رحمان یعنی خیر مطلق و رحمت گستر مطلق

    رحمان یعنی اراده ی خداوند برای رشد و گسترش.

    یعنی بذری که در نهاد هستی هست که هر لحظه منتظر معجزه و خیری بر خیرهای پیشین، باشیم. که به قول استاد وقتایی که می خوان برن سفر یا فروشگاه یا جایی: می گن خدا می دونه چه اتفاقات قشنگی منتظرمونه. خدا می دونه قراره چه زیبایی هایی ببینیم. این همون نگاهه که باید ایجادش کنیم اول خودمممم

    خدا سبحانه

    خدا حکیمه و و و و

    یعنی اگر ما با اصلاح عملکرد و باورهامون در هماهنگی با خدا قرار بگیریم، لاجرم لاجرم نتایج خوب می بینیم و من خودم چقدر نیاز دارم به این نوع تفکر چون همون باگی که مدت هاست دارم روش کار می کنم، متأسفانه برمی گرده به همین همین نوع نگاه….. .

    اما دارم ذهن منطقیمو قانع می کنم با این فکت و منطق ها، چون می دونم که خدا همیشه و هر لحظه هدایتم می کنه و زمانی این هدایت رو دریافت می کنم که در لحظه باشم که نه غم گذشته رو داشته باشم و نه بترسم.

    راهکاری که من می خوام به صورت جدی روش کار کنم، چون اهداف جدیدی گذاشتم اینه که صبح ها که از خواب بیدار می شم یه قسمت از سریال های سایت رو ببینم، یا هر چیزی که بهش هدایت می شم برای توجه به زیبایی و تنظیم فرکانس

    مثلا تجسم خواسته، مرور دریم برد و…

    که البته این بار اولمم نیست برنامه صبح و یه مدت طولانی انجامش دادم و به شدت به بالا رفتن مدارم کمک کرد چون وقت بیشتری برای مطالعه و کار کردن روی خود بهم می داد. وقت برای پیاده روی اونم اول صبح با هوای تازه ی آفتاب نزده

    امروزم اولین روزش بود یعنی در حال اجراش هستم فقط این فایل مهر تأییدی بود.

    دو اینکه اون فاصله گرفتن از مکان ها و شرایط نامناسب رو با دقت بیشتر انجام بدم و سعی کنم زیبایی رو از همینجایی که هستم پیدا کنم دقیقا مثل یک شکارچی به قول مریم جان عزیز

    ان شاءالله که هدایت می شوم

    که اینم باز من براش حتی اهرم نوشتم. .. آخ استاد جان نمی دونم چی بگم از قدرت این اهرم هااا.

    تقریبا هر 30 روز یک بار، من یه اهرم دارم گاهی هم تکرار می کنم اما واقعا واقعا معجزه س.

    آهاا یه چیز دیگه، من عاشق پرنده های ماهی خوارم.

    سفید و خوشکلن اونم ترکیبش با تصویر دریا و ساحل

    اولش ندیدم توی فایل یا شایدم بود و من بیشتر نگاهم به شما و هیکل جدید بود اما دقایق 16 به بعد سر و کله ی مرغ های هوا هم پیدا شد و نقاشی تکمیل تکمیل.

    مریم جان عزیز سپااااس فراوان بابت تهیه ی این فایل و قبول زحمتش که دوربین گرفتین. منم واقعا از ته دلم سپاسگزارم

    مرسی واقعا بابت همه ی کارهایی که می کنین برای پربار شدن سایت

    مرسی استاد جان

    و مرسی از دوستان عزیزم که واقعا درک از فایل هارو با کامنت هاشون چندین برابر می کنن

    خداروشکررررر بی نهایت شکر که توی این خانواده ی گرم و صمیمی هستیم.

    درپناه خدواند رحمان، رحیم، سبحان و حکیم و و وو.

    یا رب

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  7. -
    فریبا گفته:
    مدت عضویت: 1908 روز

    بنام خدای زیباییها

    سلام ب شما استاد عزیز و مریم جان و تمام دوستانم

    استاد جان بی نهایت ازتون سپاسگزارم بابت نشان دادن این همه زیبایی بما و همچنین صحبت کردن درمورد این زیباییها ک واقعا ب من احساس بی نظیری میده و حالم عالی عالی میشه و هر دفعه باشنیدن صحبتهای ناب شما من مصمم تر و با اراده تر میشم تو این مسیری ک قدم گذاشتم و هستم

    واقعا رنگ آب و وسعت آب ؛ واقعا این ساحل زیبا و این فضای عالی بی نظیر هست و فقط آدم باید بگه خدایا شکرت بابت این همه نعمت و زیبایی و فراوانی

    خدایا شکرت بابت این رابطه عالی و فوق العاده و عاشقانه و پر از خوشبختی پر از احترام پر ازعشق

    ک شما ب مریم جان گفتید شما اذیت نمیشید بخواید راه برید؟ و چندین بار از ایشون سپاسگزاری کردید و واقعا تحسینتون میکنم بابت داشتن همچین رابطه بی نظیری

    استاد جان من از وقتی ک وارد سایت شما شدم تصمیم گرفتم ک باتوجه ب قانونی که گفتید ما با توجهمون به هرموضوعی از جنس همون بیشتر و بیشتر وارد زندگیمون میشه از وقتی فهمیدم صحبت کردن درمورد هرچیزی از همون جنس وارد زندگیم میشه شروع کردم ب توجه ب نکات مثبت و صحبت نکردن درمورد ناخواسته هام البته اینم بگم چندسال طول کشید و حتی همین الانم 100درصد عالی عالی نیستم ولی خیلی خیلی بهتر شدم

    واقعا آگاهانه دارم توجهم رو میزارم روی زیباییها اون اوایل مینوشتم با اینکه ذهنم میگفت چه چیز قشنگی هست ک تو بخوای بهش توجه کنی ولی من صبح ک میشد درب پنجره روباز میکرد و میگفت خدایا شکرت ک صبح شده ؛ خدایا شکرت بابت سبزی این درختان ؛ خدایا شکرت بابت این خورشید ؛ خدایا شکرت بابت این آسمان آبی و این ابرهای زیبا و کم کم بهتر و بهتر شدم

    تو طول روز من قبلا با تلفن با دوستان و خانواده و فامیل صحبت میکردم و همش اعتراض بود بخاطر رفتاری ک فلانی داشته و ما دوست نداشتیم یا درمورد گرونی و …

    سعی کردم تماسهامو کم کنم و ب خانوادم و دوستانم بگم من دیگه نمیخوام درمورد خصوصیات بد افراد صحبت کنم گفتم من نمیخوام غیبت کنم واسه همین من زنگ نمیزنم بهتون

    یسریها ناراحت میشدن ی سریها بعد چندین هفته زنگ میزدن و باز شروع میکردن ب صحبت درمورد نازیباییها سعی میکردم من صحبت نکنم و توجه نکنم و من ب اون فامیلها زنگ نمیزدم و اونا ناراحت میشدن و دیگه بامن تماس نمیگرفتن

    و من هر روز زمان بیشتری داشتم برای تمرکز بر روی زیباییها و چون چیزی نمیشنیدم خیلی راحتتر میتونستم نکات مثبت از زندگیم و دنیای اطرافم ببینم و بهشون توجه کنم و صبحها یساعت زمان میزاشتم مینوشتم زیباییهارو

    ی کار دیگه ای که انجام دادم این بود اول از تو تمام گروههای فامیلی از شبکه های اجتماعی اومدم بیرون و بعدچندین ماه کلا برنامه شبکه های اجتماعی رو پاک کردم و گفتم من فقط باید تمرکزم روی سایت باشه همین ی دونه کافیه

    رفت و آمدم رو با فامیل و حتی بیرون رفتنهای خانوادگی رو کم و کمتر کردم چون نمیخواستم حرفهای منفی بشنوم کلا دیگه دوست نداشتم تو اون فضا باشم

    وقتم رو گذاشتم روی فایلهای شما وقتی فایلی رو میشنیدم مینوشتم اونارو و خیلی زیاد گوش میدادم و تمام روزم باحرفهای شما پر میشد

    و بعد سعی کردم ب حرفهایی ک میگید عمل کنم

    واقعا زندگیم ؛ آرامشم ؛ حال روحیم ؛ قابل مقایسه با گذشته ام نیست

    استاد تا اینکه امسال تصمیم گرفتم تمرکزمو بزارم روی روابطم و نکات مثبتشونو ببینم با اینکه من اینکارهارو انجام دادم ولی باز ی وقتایی از ادمهای اطرافم یا فامیل ناراحت بودم بخاطر رفتارشون بامن مخصوصا وقتی میدیدمشون حتی خوابم نمیبرد شب

    تا اینکه تصمیم گرفتم ببخشمشون و اصلا برام مهم نباشه بخودم گفتم منم اون زمان که این آگاهی هارو نداشتم شاید خیلی رفتارهایی رو داشتم ک بقیه دوست نداشتن بخودم گفتم قرار نیست همه مثل هم باشیم و بخدا گفتم خدایا من بخشیمشون و دیگه ناراحت نیستم ازشون

    استاد باورتون میشه امشب من بخشیدم و فرداشب همون فامیل برام سوغاتی فرستاد فقط میگفتم خدایا شکرت تو داری چکار میکنی با من

    من قبلا همش ب نکات منفی اون افراد توجه میکردم چون ازشون ناراحت بودم واسه همین ازشون فاصله گرفته بودم و کم کم سعی کردم کاری بهشون نداشته باشم با اینکه میدیدمشون و دوست نداشتم رفتارشونو ولی دیگه درموردش صحبت نمیکردم خودمو سرگرم میکردم تا اینکه تونستم ببخشم و حالا دارم نکات مثبتشونو میبینم واقعا احساس ادم عالی میشه وقتی این اتفاقات میفته و ایمان آدم بیشتر و بیشتر میشه

    استاد عزیزم بی نهایت و باتمام وجود ازتون سپاسگزارم ک راه درستی پاکی ثروت و نعمت و آرامش رو بما یاد میدی براتون طول عمر با عزت و سلامتی همراه با خوشبختی و سعادت براتون از خداوند خواستارم خیلی دوستون دارم

    با سپاس فراوان ️️️️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  8. -
    جابر عثمانی حسن آبادی گفته:
    مدت عضویت: 1139 روز

    بنام خداوند بخشنده ی مهربان

    سلام به استاد عباسمنش عزیز و خانم شایسته که این روزا فقط داره با دوربین گوشی زیبایی هایی رو برای من شکار میکنه که واقعا آدم لذت میبره و فقط میتونم بگم خدایا شکرت خدایا شکرت از این همه زیبایی و نعمت و قشنگی

    سلام به دوستان عزیزم

    این زیبایی ساحل سفید رنگ و دریایی که رنگش بسیار بسیار رویایی و شگفت انگیز هست واقعا ارزش این رو داره که آدم حتی برای یک لحظه هم شده از همه چی صرف نظر کنه و مثل یک شکارچی برای گرفتن زیبایی ها آماده باشه

    در هر صورت خدایا شکرت واقعا خوشحال هستم که چنین تجربه ای داشتم و از این فاصله بمدت 25 دقیقه من توی این ساحل بودم و حتی یجاهایی گوشی رو نگه داشتم و چشمامو بستم رفتم توی دریا و قشنگ یجاهایی شنا میکردم

    یجاهایی با دوستم جت اسکی سوار بودم

    یجاهایی ریلکس کرده بودم و داشتم به آسمون خوش رنگ و فوق العاده تماشا میکردم و پرندگان زیبایی که داشتن‌ پرواز میکردن و رها و آزاد بودن رو میدیدم و ذوق میکردم و واقعا لذت بخش بودش

    اون هوای فوق العاده و آدم های در صلح و فوق العاده هم از نکاتی بود که داشتم حس میکردم

    خب کنترل ذهن کنترل ذهن

    کاری که من بشدت دارم خوب انجام میدم و بشدت مهارت کسب کردم حقیقتا البته که اینجوری نبودم و اینو کسب کردم

    راهکارهای زیادی هست که هرکسی بر اساس شرایط خودش میتونه انجامش بده و به زیبایی ها توجه کنه یا حداقل به نازیبایی ها توجه نکنه

    من کاری که در حال حاضر انجام میدم حالا در برخورد با یک ناخواسته و یک چیزی که دوست ندارم یا فضایی که اصلا میدونم جالب نیست و موجب میشه تا من فرکانس خوبی به جهان نفرستم اینه که من توی ذهنم بخودم یاد آوری میکنم که

    من برای خودم بازی قرار دادم

    قبلش اینو بگم که این بازی رو جوری شرطی کردم توی ذهنم که اولا ذهنم خالق بودن خودم رو پذیرفته دوما یقین صد درصد داره به قوانین خداوند

    یه موقع هایی میرم توی جای خلوت و با خدا و خودم صحبت میکنم

    یه موقع هایی موزیک میزارم و با حس خوب قدم میزنم بمدت طولانی

    یه موقع هایی اصلا سکوت میکنم و لبخند میزنم

    یه موقع هایی واقعا باخودم صحبت میکنم حتی گاهی از خوشحالی فریاد میزنم

    یه موقع هایی اعراض میکنم و دوری میکنم

    یه موقع هایی اگه زیبایی های بیشتری پیدا کنم خودم رو دعوت میکنم و جایزه میدم

    یه موقع هایی موتور سواری میکنم و میرم جاهای زیبا

    یه موقع هایی میرم خرید

    یه موقع هایی من میزنم میرقصم و شادی میکنم شاید اصلا اتفاق خاصی نیفتاده باشه ولی میرقصم حسش خوبه

    یه موقع هایی دوچرخه سواری میکنم

    یه موقع هایی میرم اصلا رها میکنم خودم رو و مثل بچه ها فقط حالت رقص کنان حرکت میکنم

    بعضی وقتا میرم توی دل طبیعت و به شگفتی های خداوند خیره میشم

    بعضی وقتا نمیدونم که باید چیکار کنم فقط یه کاری رو شروع میکنم دوش میگیرم و فایل استاد رو میزارم بعد ایده میاد

    بعضی وقتا میرم جاهای شلوغ هدفون میزنم و حرکت میکنم و هرچیزی زیبایی که میبینم لبخند میزنم و توی ذهنم تحسین میکنم

    گاهی اوقات خلاصه بازی فوتبال میبینم

    من کامنت دوستانم رومیخونم لذت میبرم

    یه موقع هایی کوله رو بر میدارم بطری آب رو بر میدارم میبرم باشگاه و وزنه میزنم

    یه موقع هایی میام هر اتفاق کوچکی که همون لحظه افتاد توی چک لیستم مینویسم شب نگاه می کنم و قبل خواب خداروشکر میکنم و حس میکنمش

    یه موقع هایی فقط میخندم میخندم و میخندم بلند ها

    یه موقع هایی سوال حافظه ای میپرسم حرف رو عوض میکنم

    من خیلی کارها رو میکنم که این شخصیت زیبابین در من ساخته شده

    اما اینو خوب میدونم که قبلا اینطور نبودم

    اما خوب میدونم که ناخودآگاه هم دوست دارم تغییر در جهت درست رو

    من دوست دارم تمرکز بر زیبایی ها رو چون همون لحظه حال من بهتر میشه

    من دوست دارم زندگی به شیوه ای که خودم دارم حس میکنم

    من قدرت رو در این شیوه حس میکنم

    من خداوند رو بیشتر پیدا میکنم وقتی در چنین حالتی زندگی میکنم

    اصلا من دوست دارم زندگی ای که سراسر عشق شادی و لذت باشه

    چقدر خوبه بخدا

    چقدر حالم خوبه

    الله شکرت

    زیبابین باشید احساس خوب داشته باشید

    اینم بگم که از وقتی اینجوری دارم زندگی میکنم اصلا نگران هیچ چیز و هیچ کس نیستم و نه ترسی از آینده دارم و نه نگران گذشته هستم چون من خلق میکنم

    در یک صبح زیبای بهاری در حالی که خورشید تازه برای من طلوع کرده من در خونه ی زیبای خودم که روی آب هست از خواب دارم بیدار میشم

    خدایا شکرت این جا چقدر زیباست

    دیشب وقتی میخواستم بخوابم کلی ذوق داشتم که فردا قراره چه زیبایی هایی رو ببینم

    برای همین من به محض اینکه سرم روی بالشت گذاشتم سریع پا شدم و پرده رو کنار زدم تا صبح بتونم طلوع خورشید رو ببینم و لذت ببرم

    حالا میتونم پنجره رو باز کنم و این نسیم خنک و فوق العاده رو حس کنم

    خدایا شکرت چقدر زیباست

    پرندگانی که با صدای زیبا و فوق العاده دارند همه جا رو رویایی میکنن

    واووووو

    گاهی اوقات من سناریو می‌نویسم…

    دوستتون دارم

    هرکجا که هستید عاشق باشید و خوش بگذرونید….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  9. -
    ریحانه گفته:
    مدت عضویت: 1389 روز

    سلام به استاد عزیزم ومریم جان مهربان وهمه دوستان

    خدارو هزاران بار شکر بابت دیدن این زیبایی ها این آرامش حقیقی این حس فوق العاده خداوند چه تصاویری خلق کرده که تا ابد در شگفتی خلقت آن ها انگشت به دهان میمونیم

    استاد جان من هر موقع تونستم به زیبایی های اطرافم توجه کنم تمام روزم ساخته شده چندین بار که صبح خیلی زود قبل از طلوع خورشید بیدار میشدم میرفتم داخل بالکن و آسمون گرگ ومیشی رو نگاه میکردم یه هو یه باد خنک میوزید تو صورتم و حالم رو احسن الحال میکرد صدای پرنده ها میومد و حس زندگی رو تو رگ هام جاری میکرد به درخت جلوی خونمون نگاه میکردم که باد چجوری با برگ هاش بازی میکنه و جالبیش اینه که درخته حالت قلب داره هر کدوم از این زیبایی هارو که میبینم میگم خدایا شکرت و یه دم وبازدم عمیییق میکنم وتا لحظه طلوع خورشید به آسمون بی کران خدا خیره میشم ومیگم کسی که این آسمون رو روخلق کرده قادره که هر کار دیگه ای هم بکنه فقط کافیه که بهش ایمان داشته باشیم و بهش اعتماد کنیم این یکی از توجه به زیبایی هایی هست که من انجام میدم وبرام خیلی لذت بخشه وقتی تواین لحظه ها هستم همه مشکلات وبه ظاهر سختی های دنیا برام پوچ میشن و قدرت خدا در نظرم بزرگ ونزدیک شدن دیدگاه ذهن به روحم رو به وضوح میتونم درک کنم چون دیگه نه ترسی هست نه غمی بلکه فقط احساس آرامش هست وخنکای بهار که صورت رو مینوازه به نظرم اگه چشم تیزبینی داشته باشیم چیزای بیشتری هم میتونیم پیدا کنیم خودم با دیدن این فایل تصمیم گرفتم که تبدیل به یه شکارچی زیبایی بشم چیزای بیشتری برای شکرگزاری وپیدا کردن حس آرامش کنم با توکل به خدا.

    راستی هر صبحی که سعادت تجربه این حس ناب رو پیدا میکنم این شعر سعدی جان رو هم میخونم که میفرماید:

    منّت خدای را عز و جل که طاعتش موجب قربت است و به شکر اندرش مزید نعمت. هر نفسی که فرو می رود ممدّ حیات است و چون بر می آید مفرّح ذات. پس در هر نفسی دو نعمت موجود است و بر هر نعمتی شکری واجب.

    از دست و زبان که بر آید

    کز عهدهٔ شکرش به در آید

    در پناه الله یکتا و شکارچی توجه به زیبایی ها باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  10. -
    بهجت مشفق گفته:
    مدت عضویت: 1728 روز

    درود به همه عزیزان دلم

    میخوام در مورد تمرکز آگاهانه بر روی زیبایی ها و نکات مثبتش و تجربه خودم براتون بگم.

    من از گذشته های دور، آدم فوق العاده منفی باف و پرخاشگری بودم که فقط و فقط، تمرکزم روی اتفاقات نازیبا، اخبار و مسائل منفی و کلا حال بد و احساس بد بود.

    به همین دلیل مدام و مدام اتفاقات نازیبا با چهره های مختلف ولی از یک جنس، تو زندگیم رخ می‌داد. پشت سر هم.

    مخصوصا تو مسائل مادی که نگم براتون

    یعنی هر سری یه داستانی برام پیش میومد که کلی ضرر و خسارت مالی بهم وارد می‌شد.

    البته بگم من تو زندگیم همیشه خیلی خوب پول می‌ساختم، ولی با باور های غلطم تو مسائل مالی و تمرکزم روی کمبودها و مسائل منفی، یکسره ضرر پشت ضرر.

    تا اینکه از زمانی که اومدم و آگاهانه رو مسائل مثبت تمرکز کردم و نیمه پر لیوان رو دیدم ، کم کم زندگیم شروع به تغییر کرد.

    وقتی استاد میگن به هر چیزی که توجه میکنی از جنس همون تو زندگیت وارد میشه، باره و بارها تو زندگیم به من اثبات شده و به انحاء مختلف تجربش کردم.

    از وقتی که شروع کردم به طبیعت گردی و خلوت گزینی های طولانی مدت، تو دل طبیعت های بکر و دست نخورده، کم کم نگرشم نسبت به زیبایی های طبیعی هم عوض شده.

    مثلا میشینم و ساعت ها گل های کوچولوی خیییلی زیبا که خیلی ها حتی بهشون توجه نمی‌کنن رو نگاه میکنم و خدا رو بخاطر خلقتشون تحسین و شکرگذاری میکنم.

    برای من همه چیز از کوچیکترین تا بزرگترین زیبایی های طبیعت، نشان از قدرت تنها قدرت لایتناهی هستی و پرودگار جهانیان هست.

    من قبلا اصلا به زیبایی های جهان توجهی نمیکردم.

    انقدر مسائل منفی واسه توجه کردن داشتم که اصلا حتی فکر نمیکردم تو تهران چیز قشنگی هم پیدا بشه.

    تصورم از تهران فقط یه شهر پر جمعیت، آلوده، ترافیک، زشتی، کلاهبرداری، دروغگویی و… بود.

    و فکرمیکردم که این طرز تفکر خیلی عادیه چون مطابق بر واقعیاته.

    ولی از وقتی که شروع کردم به تمرکز روی مسائل مثبت و زیبایی ها، انگار محل سکونتم تبدیل شده به شهر دیگه.

    خداروشکر با اینکه هنوز دارم تو تهران زندگی میکنم، انگار کلا این شهر برای من عوض شده.

    همه جاهایی که هدایت میشم برام سرشار از زیبایی و حال خوبه.

    برعکس گذشته، الان فقط آدمای مهربون و دوست داشتنی به پستم میخورن.

    به فضاهای زیبا و فوق العاده جذاب هدایت میشم.

    حتی امروز داشتم فکرمیکردم که من الان برعکس گذشته، معمولا هشتاد نود درصد اوقات دیگه تو ترافیک نیستم.

    درصورتیکه قبلنا من شاید در روز چهار، پنج یا حتی شش ساعت تو ترافیک بودم.

    خیلی جالبه با اینکه این شهر همون شهره ولی برای من کاملا همه چیز عوض شده و تغییر کرده .

    انقد که این دو سه ساله روی زیبایی های طبیعت تمرکز و توجه کردم، الان یه دفتری دارم که منظرش رو به یه پارک خوشگل، درخت، گل و کوه و زیبایی ها هست و هر موقع حتی به دفترم میرم هم کلی از طبیعت زیبای خداوند لذت میبرم و شکرگزارش هستم.

    تو طبیعت کم کم شروع کردم به اینکه از دل هر چیزی زیبای هاشو پیدا و درک کنم.

    اوایل چیزایی که خیلی خیلی زیبا بود فقط نظرمو جلب می‌کرد، مثل کوه، جنگل، گل های زیبا، رودخونه و از این جور چیزا و اگه مثلا تو اون فضاها آشغالهای بجا مونده از انسان ها رو میدیدم ناخودآگاه حالم بد میشد و ذهنم میرفت رو مسائل منفی.

    یا اگه مثلا یه جایی تو طبیعت خیلی خیلی زیبا بود، ولی پر از مگس و پشه و سوسک و از این جور چیزا بود، با اینکه دور و برم پر از زیبایی بود، ناخودآگاه یه احساس بدی بهم دست می‌داد.

    ولی کم کم رو خودم کار کردم و گفتم من باید این موضوعات رو تو ذهنم درستشون کنم.

    تا اینکه زمانیکه این تنهایی هام تو دل طبیعت بیشتر و بیشتر شد، خدای خوب من یکسری آگاهی ها درمورد نازیبایی های این جهان بهم داد و کم کم حسم نسبت بهشون تغییر کرد.

    مثلا خدای خوب من بهم گفت، همه چیز در این جهان هستی منطبق بر عدالت، حکمت علم و دانش پروردگاره، پس چرا وقتی این‌چیزا رو میبینی حالت رو خراب میکنی؟؟!

    یا اینکه چرا وقتی یه حیوون میبینی که داره لنگان لنگان تو طبیعت راه میره حالتو خراب میکنی و دلسوزی بیجا میکنی؟؟؟

    یا چرا وقتی یه انسان بیچاره رو میبینی با وجود این همه نعمت و زیبایی هایی که بسمت تو روانه کرده ایم، حالت دگرگون میشه؟؟؟

    خدای خوب من بهم الهام کرد که اگر بخاطر هر کدوم از این مسائلی که بهتون گفتم حالمو خراب کنم، یعنی به عدالت پروردگارم و علم و دانش و توانایی های او در خلق و اداره این جهان هستی شک کرده ام.

    پس منی که اعتقادم بر این هست که خدا عادل ترین و توانا ترین قدرت تمام کائنات و چهان هستیه، اینجا تو عمل باید خودمو نشون بدم و بهش ثابت کنم که یه مومن واقعی هستم و حالمو خراب نکنم و بتونم ذهنمو کنترل کنم و اصلا علاوه بر اون، همون لحظه بتونم یه نکته مثبت از دل این نازیبایی ها پیدا کنم و بخاطرش سپاسگزار پرودگار باشم.

    از وقتی که نگرشم اینجوری شده خداروشکر بخاطر این موضوعات ذهنمو معمولا درگیر نمیکنم و شاید در حد چند ثانیه اول ذهنم درگیر بشه ولی بعدش بلافاصله این نکات رو به خودم گوشزد میکنم و سریع حالم خوب میشه.

    مثلا وقتی تو طبیعت حشرات بسیار ریز مثل تعداد زیادی از پشه ها و مگس ها رو در رو کنار زیبایی های طبیعت میبینم، بجای اینکه حالمو بد کنم، سریع به خودم یادآوری میکنم که ببین این خدای من چه خدای قدرتمندیه که تک تک این موجودات حتی این موجودات به این کوچکی رو، بصورت جداگانه داره همزمان رهبری و هدایت و مدیریت میکنه.

    خدای خوب من همون قدرت برتره که تک تک سلول های بدن هر یک از این حشره ها رو هر لحظه داره هدایت میکنه و رشد میده و اگه هر نقصانی تو این طبیعت باشه از لحاظ ذهن منطقی ناآگاه و نادان من، نقصانه ولی خداوندی که به هر چیزی مسلط و توانست بهتر میدونه که خیر و صلاح جهان و موجودات چیه و علت خیلی از این مسائل و من با این ذهن حقیرم نمیتونم درک کنم و بفهمم.

    فقط اینو میدونم که خدای خوب من عادل ترین عادل ها در این جهان هستیه.

    هر چقدر این حشرات کوچیکتر باشن درک من از قدرت خداوند و ضعف من درنقصان عقل و شعورم، بیشتر و بیشتر میشه.

    چون ما فقط به این چشم مادیمون اکتفا میکنیم و فکر می‌کنیم واقعیت ها فقط همینه که ما داریم با چشم عادیمون می‌بینیم.

    در صورتیکه ما با این حواس پنجگانمون خیلی ضعیف تر از اونی هستیم که حتی فکرشو میکنیم و فقط سرشار از غرور بی جا هستیم و همه چیز رو با علم و دانش مادی میسنجیم.

    اونجاست که بجای اینکه حالم بد بشه، ایمان من نسبت به قدرت پروردگارم، با دیدن این حشرات کوچولو که هر کدومشون هر لحظه یه زندگی جداگانه رو داره تجربه میکنه، مدام بیشتر و بیشتر و بیشتر میشه.

    یا سعی کردم از دریچه نگاه اون حشرات یا حیوانات بظاهر نازیبا به جهان هستی نگاه کنم مثل سوسک، مار، پشه و… و جالب اینجاست بعد از اینکه خودمو جای اونا گذاشتم حسم نسبت بهشون خیلی تغییر کرده و دیگه مثل گذشته اونقدر نازیبا نمیبینمشون.

    اونام دلشون میخوان زندگی کنن و جونشون براشون عزیزه. دقیقا مثل من . پس چرا من باید فکر کنم اینا نیابد تو جهان باشن؟؟؟ و خیلی حسم نسبت بهشون بهتر از گذشته شده و تغییر کرده و دیگه مثل گذشتم فکر نمیکنم بخاطر حس چندش و یا ترسی که من نوعی نسبت بهشون دارم، این موجودات نباید تو جهان هستی باشن و یا خلقتشون اشتباهی بوده.

    بنابراین انقد رو خودم کار کردم که معمولا وقتی این مسائلی شبیه به این موضوعات رو میبینم و یا ‌آشغال های تو طبیعت رو میبینم، بجای عصبانی شدن بارها و بارها به خودم میگم، همه چیز مطابق با عدالت پرودگار است و اتفاقا تلاش می‌کنم بجای بد شدن حالم عاشق اون آشغال ها و اون انسان هایی که اینکارها رو کردن دوست باشم.

    چون تمامی تضادها مثل وجود این انسان ها و این آشغال های تو طبیعت، برای رشد جهان و موجودات لازمه و من زمانی میتونم از این زیبایی ها لذت ببرم که این آشغال ها و این نازیبایی ها به زیبایی های جهان، معنا و مفهوم واقعی خودشو بده و اون موقع هستش که اصلا مفهوم زیبایی برای من، ملموس و قابل فهم و درک میشه.

    البته بعضی اوقات موفق میشم و نجواهای ذهن منطقیمو با عدالت و دانش پروردگارم خاموش میکنم و بعضی اوقات هم موفق نمیشم. ولی انصافاً این چند ماه اخیر، خیلی خیلی بهتر از گذشتم شدم و هر روز دارم بهتر و بهتر و بهتر میشم دارم و تکاملمو تو این مسیر زیبا طی میکنم.

    یک دنیا زیبایی و حال خوب رو برای استاد عزیزم، مریم جان و تمام دوستان همفرکانسی عزیزم آرزومندم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
    • -
      نسترن فضیلت گفته:
      مدت عضویت: 2358 روز

      به نام خدا

      سلام دوست عزیز

      چه دیدگاه قشنگی

      چقدر خوب که شما تصمیم گرفتین که این موضوع رو اونم در رابطه با اینطور صحنه ها درست کنین و خداروشکر به چه آگاهی های نابی هدایت شدین.

      برام خیلی جالب بود و جالب اینکه همون حشرات و سوسک و…. باعث تجزیه ی اون مواد می شن و چون طبیعت همیشه رو به زیباییه، رو به درستیه، اونارو به خاک تبدیل می کنن و دوباره به طبیعت برمی گردن. یعنی نقش و رسالت اون حشرات و… همینه

      واقعا نکات خوبی رو عنوان کردین همین درک باعث می شه کمتر توجه کنیم به چیزی که از نگاه ما نازیباس و باید اعراض کنیم ازش. این بار با منطق و مصداق درست.

      مرسی از کامنت آگاهی دهنده تون

      موفق باشید و در مسیر نور

      یا ربّ

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: