قانون تغییر ناخواسته ها

در بخش نظرات این فایل درباره تجربیات خود در این دو شرایط بنویس:

1.آنجایی که بر علیه ناخواسته ها و نازیبایی های زندگی ات جنگیدی و اعتراض کردی تا آنها را از زندگی ات بیرون کنی. اما در نهایت- حتی آنجا که ظاهرا شما پیروز جنگ بودی، مسئله حل نشد بلکه  آن ناخواسته در شکل و قالب دیگری در تجربه زندگی ات گسترش پیدا کرد.

2. آنجایی که تصمیم گرفتی به جای جنگ با ناخواسته یا اعتراض به آن، آگاهانه ذهن خود را کنترل کنی و کانون توجه خود را بر آنچه معطوف کنی که می خواهی تجربه کنی. سپس به خاطر این جنس از توجه، جهان بدون هیچ تقلایی نه تنها آن ناخواسته ها از زندگی شما حذف کرد، بلکه شما را با خواسته ها و زیبایی های بیشتر احاطه کرد.


منابع بیشتر:

بررسی حجاب در قرآن

با هرچه بجنگی، آن را ماندگار تر می کنی

تمرکز بر بهبود آنچه می توانم

live با استاد عباس‌منش | قسمت 7

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    389MB
    50 دقیقه
  • فایل صوتی قانون تغییر ناخواسته ها
    49MB
    50 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

701 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «سیده مینا سیدپور» در این صفحه: 2
  1. -
    سیده مینا سیدپور گفته:
    مدت عضویت: 1594 روز

    به نام خداوندبخشنده ی مهربان

    سلام به استاد عزیزم وسلام به مریم بانوی مهربانم

    وسلام به تک تک دوستانم…

    قانون تغییر ناخواسته ها…

    فقط یه راه داره، توجه ات رو از اون ناخواسته برداری بذاری روی اونچه که میخوای…

    خب سوال پیش میاد، چطور تو شرایط بد، که انقدر درگیرش شدم بتونم توجه کنم به خواسته ی قلبی خودم وقتی همه چیز برخلاف میل منه، وقتی انقدر ذهن وفکر و روح وروانم وحتی جسمم درگیر اون ناخواسته شده که فکر میکنم اگر دنیا تیکه تیکه بشه، آسمون به زمین بیاد، نمی تونم بهش فکر وتوجه نکنم…!!!!!

    آره واقعا سخته وقتی همه در موردش حرف میزنن، یا هرجا میری یه نشونه ازش می بینی، یا اصلا جلوی جشمته، یا دقیقا الان وسط اون موقعییت گیر کردی….

    سخته بخوای توجه ات رو بذاری رو چیز دیگه…که حالتو خوب کنه…

    من خیلی قدیمها قرص خواب میخوردم که بخوابم چیزی رو متوجه نشم تا از اون شرایط بگذرم، ولی نه تنها وقتی بیدار میشدم حالم بهتر نبود ویادم نرفته بود که چه اتفاق بدی افتاده یا میخواااااد بیفته بلکه سر درد و بی حوصلگی و بی حالی شدیدی هم میومد سراغم بابت قرصهایی که خورده بودم…

    یا مثلا میرفتم دوش میگرفتم، یا میرفتم استخر یه تایم کوتاهی ج میداد ولی باز یادم میومد اون ناخواسته واتفاق بد…

    یا میرفتم بیرون، یا مهمونی، یا مسافرت، ولی فایده نداشت که من توی ذهن خودم هنوز دسط اون ماجرای تلخ وبد و ناخواسته بودم…

    ولی شکر الله مهربان از وقتی اومدم توسایت از وقتی از قوانین جهان هستی آگاه شدم، تضادها وناخواسته های کمتری رو تجربه می کنم، وبا کار کرد 12 قدم فهمیدم یعنی باور کردم، که وقتی من در مسیر درست هستم یعنی به قول استاد دارم روی خودم کار میکنم واحساسم خوب هست و میدونم جهان داره همواره به درخواستها افکار وتوجهات من پاسخ میده، اگر هم تضاد یا ناخواسته ای رو تجربه کنم، سعی میکنم از خداوند بخوام که برام روشن کنه یعنی بهم بفهمونه که دلیلش چی بوده؟ یعنی دنبال حکمتش میگردم واز خدا میخوام حکمتش رو بهم نشون بده، وشکر الله مهربان رو که مثل وحی به قلبم نزول میکنه و بهم دلیلش رو میگه اصلا جوری واضح باهام حرف میزنه که خودم میگم اوکی فهمیدم عزیزم، چشم بازم خودم مقصر بودم، خودم مقصر هستم..

    چون دقیقا جاهایی با یه ناخواسته وتضاد روبرو میشم که یا از سپاسگزاری بابت نعمت هام فاصله گرفتم یا تمرکزم رو گذاشتم روی دیگران…

    خدا صد هزار مرتبه شکر که از وقتی که با تک تک سلولهام درک کردم که خداوند جز خیر وخوشی چیزی برام نمیخواد دیگه اصلا روم نمیشه تو تضادها بگم چرا خدا؟؟؟؟

    چون خودم کردم، خودم خواستم، خودم اونو خلق کردم توی زندگیم….

    یادم میفته، به داستانهای قرآنی، دلم اروم میگیره، به اینکه خدا برای موسی نقشه وهدفی در سر داشت، ومیخواست که زنده نگهش داره، به مادر موسی گفت فرزندتو رها کن تو رودخونه، واااای چه درد سختی، ولی خودش همون لحظه به قلب مادر موسی ارامش داد وخیلی زود هم موسی رو به مادرش برگردوند، هم مادر موسی بچه ی خودش رو مثل مادرهای دیگه از دست نداد وهم موسی در شرایط عالی پرورش پیدا کرد…

    یادم میاد به خواست خداوند در مورد تولد عیسی، مریم پاکدامن رو تو شرایطی قرار داد که بدون همسر باردار بشه، فقط خدا میدونه که مریم چقدر اذییت شد از ترس حرف مردم، وگفت کاش قبل این مرده بودم واین روز رو نمی دیدم، امااااااا خدا عیسی رو بهش داد، نه تنها مریم وفرزندش رو عزیز کرد بین همه، بلکه بهشون عزت،ونعمت وبزرگی بخشید که جبران اون ناراحتی ودرد مریم شد…

    انقدر تو قرآن از این داستانها هست که اگر بخوای معنیش رو بدونی و بخوای درکشون کنی قشنگ متوجه میشی که وقتی تووووووو،،،، یعنی من در مسیر درست باشم وقتی من سعی کنم خودمراقب باشم، وقتی من دارم راه درستمو میرم، وقتی من حواسم به اعمال و افکار وگفتارم هست، اگر تضادی پیش بیاد خداوندی که شاهدش هست و اداره کل جهان بدستشه، منو خیلی قشنگ به شرط صبوری، به شرط ایمان وتوکل، به شرط صداقت ودرستکاری، به شرط یکتاپرست بودن میاره بیرون …

    وجوری همه چیز رو به نفع من تغییر میده، که اصلا یادم بره تضادی هم بوده، سختی هم بوده…

    آره جهان داره با لطف وبخشندگی وقدرت ومهربانی همیچین خالقی اداره میشه…

    بر پایه ی عدل و انصاف…..

    اونکه دنبال تغییر اوضاع وشرایط و آدمها در بیرون از خودش میگرده همواره اسیر وگرفتار ودر بند همون اموال بیرونی هست….

    و اونکه هر لحظه هر ساعت هر روز، یا اصلا هر وقت که یادش میاد، میگه خدایا من به هرخیری که برام بفرستی فقیر ونیازمندم منو حتی لحظه ای به حال خودم رها نکن، خداوند هم اختیار کل اموراتش رو در دست میگیره…

    بعد می بینه خیلی از آدمها در اطرافش دارند عذاب میکشند مینالند و درد میکشند و گله وشکایت میکنند، مثل گذشته خیلی از ماها، ولی اون شخص…

    اون منه متوکل دارم نون وماستم رو میخورم و با لذت تمام روزگار میگذرونم و کاری ندارم که جه اتفاقهایی داره تو جهان اطرافم میفته‌…

    چون جهان من خلاصه شده در پناه بردن به تنها رب جهانیان، که بدون در پناهش همه خیر هست و خوشی…

    وقتی اینهارو می نویسم، وقتی اینجوری تک تک جملاتی که می نویستم از پوست گوشت واستخون و تک تک سلولهام جاری میشه، حس میکنم دقیقا نشستم پیش خدا ودارم پزش رو میدم….

    همینقدر کیف داره بودن باهاش…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  2. -
    سیده مینا سیدپور گفته:
    مدت عضویت: 1594 روز

    سلام وصد سلام به استاد عزیزم ومریم بانوی عزیز وهمه ی دوستانم در این سایت😍😍

    استاد جانم من همونطور که شهادت میدم خدایی جزء خدای یکتا که آفریینده جهان وهرچه در آن هست وجود نداره وتنها رب جهانیان تنها خداست ومحمد فرستاده خدا و قرآن کتاب آسمانی و حرف خداست🤩🤩🤩

    در اینجا واین لحظه ودراین کامنت شهادت میدم که هرآنچه که شما تا به امروز گفتید خصوصا خصوصا این فایل که در مورداتفاقات اخیر در ایرانه حرف حق ودرستی هست!!!

    اگه بخوام از سالهای قبل بگم از زمانهایی که مثل ۹۸ درصد ادمهای اطرافم دنبال تغییر دنیا و آدمهاش وشرایط اطراف وزندگیم بودم و با خدایی کردن برای خودم ودیگران وحتی کل قوانین وجوامع چه بلاهایی سر عواطف واحساسات وباورها و روح وروان وقلبم وحتی جسمم آوردم می تونم یه کتاب بنویسم…

    من در طی شبانه روز هر وقت بتونم وشیطان از یادم نبره انقدر شاکرانه وسپاسگزارانه به درگاه خداوند تشکر وقدر دانی میکنم که رحمتش رو شامل حال من کرد تا بفهمم قوانین جهان هستی چیه، وچطور می تونم خوشبختی رو حس کنم زندگی درآرامش رو حس کنم پول داشتن رو وخرج کردن درست پول رو حس کنم داشتن روابط خوب با خودم ودیگران رو حس کنم داشتن روابط معنوی خوب و روابط عالی با خداوند رو حس کنم وباهاشون زندگی کنم😍😍😍

    واینها همه از لطف آشنایی باشما برام اتفاق افتاد خدارو هزاران بارشکر، که شمارو مامور کرد برای اینکه هزاران هزار نفر با خداوند وقوانین جهان هستیش آشنا کنید و به مسیری هدایتشون کنید که توش فقط خیر هست وبرکت و شادی وآرامش وسلامتی وثروت وسعادت💜💚💛🧡💙❤💗

    الهی هزاران بارشکر که حداقل بعد نصف عمری که از خدا گرفتم این فرصت به من داده شد تا بادرک جهان هستی با درک اینکه من قدرتی برای تغییر دیگران یا شرایط ندارم مگر اینکه چنان خودم رو در مدار درست وپراز حس خوب وامید ورحمت وهدایت قرار بدم که جهان در برابر خواسته های من متواضع بشه وسر تسلیم فرود بیاره تا من در نهایت صلح وصفا وآرامش وشادی و احساسات خوب شاهد اتفاقات خوب و روابط عالی و موقعییت های مالی وپولی عالی وسلامتی و حس خوبه خوشبختی باشم‌….

    من همه ی اینهارو باشما یاد گرفتم، که جنگ از آن من نیست، من آفریده شدم تا درآرامش وصلح زندگی کنم حتی اگه به ظاهر همه چیز بدهست من با امید وتکیه به قدرتمندترین رب جهان بتونم همه چیز رو به نفع خودم کنم…

    خب منم ادمم احساس دارم قلب دارم دارم تواین کشور زندگی میکنم واز دیدن کسانیکه دست خالی و مثل گذشته های من بدون تفکر و به زور خواستند وهنوزم میخواند شرایط رو به نفع خودشون ویا بازور تغییربدن چطور جون خودشون رو از دست دادن وپرپر شدن غمگین وناراحت میشم 😔

    ایکاش وایکاش صدای شما به گوش همه میرسید وهمه خدایی که شما شناختید وبه ما شناسوندید وقوانین جهان رو میفهمیدند ودرک میکردند وسعی میکردن با همین قوانین زندگی کنن، قوانینی به این واضحی که خیلی راحت در دسترس همه هست، کنترل ذهن، باور اینکه من قدرت تغییر کسی رو ندارم ، من مسئول تمام اتفاقاتی هستم که توزندگیم هست ، من هستم که تعیین میکنم شرایطم چطوری باشه( فقط وفقط با درک وباور قوانین هستی که احساس خوب= اتفاقات خوب)

    وقتی من امیدم به الله مهربان هست وقتی من سهم ونقشم رو درست انجام میدم واز خداوند هدایت میخوام همیشه، وقتی من میدونم تمام افکار واحساساتم روی شرایطم تاثیر میذاره واقعا چرا باید برای خودم بد بخوام؟!!!

    من یه اصول شخصی دارم که باتجربه های دردناکی بدست آوردم،که بهم کمک میکنه تا حرفهاتون رو وحی منزل بدونم وتواین دوسال از تجربه ها وآموزه های شما استفاده کنم تا بتونم در آرامش باشم وبرای خودم شرایط واتفاقات خوب رو رقم بزنم به لطف الله مهربان😊😊

    قبلا تو کامتهام چندبار گفتم من پدرم هم اعتیاد داشت هم الکل مصرف میکرد وهم به شددت دیکتاتور بود ومادرم رو کتک میزد وبددهنی میکرد😔

    من انقدر برام پذیرش این موضوع سخت بود وانقدر میجنگیدم حتی روزها وشبها توی ذهن وقلبم با پدرم، چون جرات اینو نداشتم که بهش چیزی بگم چون خیلی سنم کم بود وازش میترسیدم…

    تو ازدواج اولم همسرم اعتیاد شدید داشت که بابتش به رحمت خدا رفت، وتو ازدواج دومم که فک میکردم دیگه پاکسازی شده روح وروان واحساساتم بعد ۷سال، کسی وارد زندگیم شد که شاید اعتیاد به مواد والکل نداشت اما فوق العاده بد دهنی میکرد وکتکم میزد..

    دیگه اونجا بود که دوسال پیش با اعلام عجز وناتوانیم به درگاه خداوند با شما استاد عزیزم آشناشدم وباقوانین جهان هستی…

    خب معلوم بود وقتی من شبانه روز توی ذهنم با پدرم وبعد همسر اولم میجنگیدم وازشون خشم وکینه داشتم ومیخواستم یا اونها طبق خواسته من تغییر کنند یا من از دستشون راحت بشم ، جای دیگه با ادمی که دست کمی از پدرم وهمسر اولم نداشت روبرو شدم، با اینکه همسر دومم از نظر مالی وظاهر وخانوادگی وتحصیلی واجتماعی از جایگاه خوبی برخوردار بود، ولی در پشت پرده وتو زندگی خصوصیمون بی نهایت آسیب دیده وآسیب زننده رفتار میکرد ، وبه قول شما من با باورهای مخربم وبا احساسات بدم همه ی این شرایط رو برای خودم به وجود آورده بودم…

    شکر خدا تا قانون رو درک کردم، شروع کردم روی خودم کار کردن وصلح رو به درونم آوردم وباورهامو تغییر دادم کم کم وتمرین کردم که تسلیم باشم در برابر خواست خداوند وتنها از خودش هدایت بخوام ونجنگم باشرایط نجنگم با افراد، بازهم به قول گفته شما که حقیقت محض بوده وهست جهان خیلی راحت مسیر من وهمسرم رو ازهم جدا کرد…

    طوریکه یه روز فهمیدم دارم خودم وپسرم رو نابود میکنم وذره ذره آب میشیم به خاطر ترس از قضاوت خانواده ودیگران ترس از بی پولی ترس از تنها شدن دوباره ترس اینکه اگه طلاقم نده اگه بلایی سرم بیاره چی!!!!

    اما وقتی تمرکزم رو گذاشتم روی خودم و اول احساساتم رو تونستم کنترل کنم وبه خدا پناه بردم وتمام وجودم وتارپودم رو با فایلهای شما پر کردم وبهشون تاجایی که تونستم عمل کردم وتوکل کردم وهدایت خواستم وکم کم ترسهام به امید تبدیل شد، شرط بخشیدن مهریه وحق وحقوقم رو بپذیرفتم واونهارو بخشیدم وخدا شاهده بدون حتی یکبار دادگاه رفتن ایشون منو یکطرفه طلاق داد، ومن فقط برای ثبت طلاق به دفترخونه رفتم….واینها همه از لطف خدا بود، چون ایشون منو تهدید میکرد که طلاقم نمیده،بعدها از اقوام ودوستان ایشون شنیدم که باهمسر اولش هم همین رفتار رو کرده و خیلی بد وبا دعوا وکتک کاری و دوسال دگیر دادگاه وکلانتری بودن و ……وآزار واذییت کردن همسرش طلاقش داده….

    خب همه ی این اتفاقات رو خودم جذب کرده بودم من چی کاشته بودم ۳۵ سال؟ ومیخواستم چی برداشت کنم؟!

    ترس از اعتیاد، ترس از الکل، ترس از فوش وکتک مرد، ترس از بی پولی، ترس از تنهایی، ترس از قضاوت مردم و….

    خب همونها سالها درشکلهای مختلف نصیبم شده بود..

    همون چندماهی که رو خودم کار کردم ومعجزه وار همسرم از زندگیم خارج شد وبرخلاف تهدیدهاش و… من وپسرم تحت مراقبت خداوند زندگی عادیمون رو داشتیم وداریم بهم ثابت شد، بله قوانین درست عمل میکنه استاد عزیزم هرچی میگن درسته وحقه…

    واین دستاوردی شد تا اعتمادبه نفسم بالاتر بره و امیدم وتوکلم بیشتر بشه ، ایمانم به خداوند بیشتر وبیشتر شد…

    اتفاقا بعد جدایی انقدر اتفاقات عالی برای من وپسرم افتاده که فقط خدای عالم میدونه که نتیجه صبر وایمان وخودمراقبتی، واحساس خوب داشتن، وعمل به قوانین ودر صلح بودن وانجام سهم ونقش درست در زمان ومکان درست چه نتیجه های نابی رو به ارمغان میاره🤩🤩

    خیلی حس خوبیه که آدم هروز به این امیدبیدار میشه که خداوند بهش روزی رو عطاء میکنه که میتونه زندگیشوفقط برای یک روز انطور که میخواد رقم بزنه ، این فقط برای یک روز زندگی کردنها وقتی کنار هم قرار میگیره ،بعد چندماه و حتی سال میشه دید که زندگی شاکرانه و سپاسگزارانه وخود مراقبتی وکنترل ذهن وداشتن احساسات خوب وعملکرد درست و هدایت خواستن از خدواند وتوجه به نشانه ها وپیامهای خداوند چطور تونسته حس خوب خوشبختی رو برای آدم رقم بزنه…💗💗

    منم آدمم منم گاهی میترسم گاهی حسم بد میشه گاهی حس میکنم سختمه….اما سریع میرم سراغ خوندن ایات وسخن خداوند، پناه میبرم بهش، سریع شروع میکنم سپاسگزاری کردن و دیدن داشته و میام سایت وساعتها کامنت دوستان رو میخونم هروقت بتونم کامنت میذارم، فایلهای شما استاد عزیزم رو ساعتها می بینم ومی شنوم، جوری شکرالله زندگیم رو استریل کردم با مثبت ها وچیزهایی که حس خوب بهم میده، تایم دقایقی که منفی بشم یا حالم بد بشه کمتر از ساعت شده، واینها رو فقط باتمرین کردن بدست آوردم…

    کنترل خودم برام خیلی سختر از کنترل دیگران وشرایط بود خیلی سخت ولی باتمرین یادگرفتم که کنترل خودم وذهنم و ورودیهام برام انقدر راحت ودلچسب بشه که بشه عادت، وشکر الله مهربان این عادت خوبو دوست دارم چون دستاوردهایی داشته برام، همچون داشتن سلامتی و روابط خوب، درآمد خوب وعالی، احساسات خوب وعالی ، رابطه عالی باخدواند ،داشتن آرامش وحس خوشبختی😍💜💚

    استاد جانم خیلی دوستتون دارم وامیدوارم همیشه سلامت وسربلند وشاد و ثروتمند وسعادتمند در دنیا وآخرت باشید در کنار مریم عزیز😘😘😘😘

    در پناه امن خدا باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: