قانون تغییر ناخواسته ها

در بخش نظرات این فایل درباره تجربیات خود در این دو شرایط بنویس:

1.آنجایی که بر علیه ناخواسته ها و نازیبایی های زندگی ات جنگیدی و اعتراض کردی تا آنها را از زندگی ات بیرون کنی. اما در نهایت- حتی آنجا که ظاهرا شما پیروز جنگ بودی، مسئله حل نشد بلکه  آن ناخواسته در شکل و قالب دیگری در تجربه زندگی ات گسترش پیدا کرد.

2. آنجایی که تصمیم گرفتی به جای جنگ با ناخواسته یا اعتراض به آن، آگاهانه ذهن خود را کنترل کنی و کانون توجه خود را بر آنچه معطوف کنی که می خواهی تجربه کنی. سپس به خاطر این جنس از توجه، جهان بدون هیچ تقلایی نه تنها آن ناخواسته ها از زندگی شما حذف کرد، بلکه شما را با خواسته ها و زیبایی های بیشتر احاطه کرد.


منابع بیشتر:

بررسی حجاب در قرآن

با هرچه بجنگی، آن را ماندگار تر می کنی

تمرکز بر بهبود آنچه می توانم

live با استاد عباس‌منش | قسمت 7

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    389MB
    50 دقیقه
  • فایل صوتی قانون تغییر ناخواسته ها
    49MB
    50 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

701 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «رضا عطارروشن» در این صفحه: 1
  1. -
    رضا عطارروشن گفته:
    مدت عضویت: 3807 روز

    سلام و درود استاد عباس منش عزیز و دوستان هم خانواده

    به به که چه آگاهی رو دریافت کردم. خدا رو شکر

    همون ابتدای ویدیو ۳۷ ثانیه از حرفهای شما به معنای واقعی آزادی رو تعریف کردید که به نظرم برای کل زندگی کافی است.

    عین گفته های شما رو می نویسم چون بهتر از این نمی شه آزادی رو معنی کرد:

    (اگه تو به آزادی اعتقاد داری و عقیده داری که جمهوری اسلامی آزادی تو رو گرفته و میگی که من می خوام آزاد باشم. تو خودت داری من

    عباس منش رو با چند هزار تا کامنت مجبور کنی به شکلی که تو فکر می کنی درسته عمل کنم. تو که فکر میکنی آزادی خیلی مهمه به این فکر کن که تو هم برای مقاصد خودت آزادی مهمه. تو هم تا وقتی کسی هم عقیده توه آدم درستیه. تو هم فرقی نداری با کسی که الان داری بر علیه اش اعتراض می کنی.)

    دقیقا در ۳۸ ثانیه جوری آزادی رو معنی کردید که هرکی فکر میکنه معنی آزادی رو فهمیده اگه این ۳۸ ثانیه رو بشنوه و البته درک کنه متوجه می شه که نمی دونه آزادی یعنی چی و دقیقا برای چیزی داره اعتراض می کنه که مخالف آزادی است.

    در این چند روزه بارها باخودم فکر کردم اگه رضا عطارروشن چند سال قبل بودم چیکار میکردم؟

    تازه زمان ما که شبکه های مجازی به این شکل نبود و من انقدر نسبت به مسائل جامعه واکنش می دادم حالا اگه من از نظر فکری در اون شرایط بودم و دسترسی به شبکه های مجازی داشتم حتما خودم رو خفه می کردم که باید مبارزه کرد و انسان واقعی کسیه که در این شرایط قیام کنه و …..

    همیشه خدا رو شکر می کنم که در زندگی با شما استاد عزیز آشنا شدم و مهمترین دستاوردم میتونه خودشناسی باشه.

    اینکه خودم رو تحت نظر داشته باشم که چه فکر یا عملکردی دارم و چرا این افکار و عملکرد از من سر می زنه.

    کاملا با شما موافقم که هر ایرانی که نسبت به مسئولین اعتراض داره اگه در شرایط اونها باشه حتما مثل اونها یا شاید بدتر عمل خواهد کرد.

    دلیل اثبات این ادعا هم به راحتی در رفتارهای روزمره همه ما واضحه.

    چقدر این تجربه رو داریم که به راحتی نسبت به رفتار یا عملکرد دیگران واکنش دادیم و با اون مخالفت کردیم.

    ماهایی که در شرایط زندگی روزمره نسبت به همنوعان خودمون صبر و تحمل نداریم و واکنش می دیم قطعا اگر در شرایطی باشیم که سمت و اختیار داشته باشیم نمی تونیم ذهنمون رو کنترل کنیم و رفتار نامناسب با دیگران خواهیم داشت.

    چند تا مثال واقعی که تجربه شخصی ام هست رو بیان می کنم.

    چند روز قبل رفته بودم هایپرمارکت برای خرید.

    فردی رو مشاهده کردم که خودش رو مامور بهداشت معرفی می کرد و نسبت به یک نوع تخم مرغ که در اون فروشگاه عرضه می شد و به ادعای اون فرد کد بهداشت نداشت چنان اعتراض می کرد و با صدای بلند و حق به جانب برخورد می کرد که همه آدم ها متوجه سر وصدای اون فرد شده بودند.

    همون لحظه به خودم گفتم چرا آدمها نسبت به هم نوع خودشون انقدر تند و خشن رفتار می کنند.

    یعنی از رفتار اون فرد مشخص بود که اصلا کد بهداشت نداشتن تخم مرغ مهم نیست بلکه این فرصت رو غنیمت دیده بود که پست و مقام و اختیار خودش رو به معرض نمایش بذاره چون بارها با صدای بلند اعلام می کرد: من مامور بهداشت شهر هستم..

    حالا مثال از رفتار خودم نسبت به دیگران:

    چند ماه قبل برای خرید نان ساندویچی به کارگاه نان فانتزی رفته بودم و برای خرید نان توی صف ایستاده بودم.

    نزدیکهای ظهر بود و هوا به شدت گرم بود.

    چند نفر توی صف بودیم و فقط یک نفر جلوی من بود تا نوبت من بشه و نون بخرم.

    نفر جلویی که اتفاقا از نظر سنی از خودم بزرگتر بود ۶ تا نون می خواست و فکر کنم هر نون رو دو بار عوض کرد.

    یعنی به فروشنده می گفت اون یکی نون رو بذار و بعد می گفت نه اینو نمی خوام یه نون دیگه بذار که یه کم برشته تر باشه

    در حد یک شاید داشت خوب و بد می کرد واسه خرید نون که نه تنها فروشنده که یک خانم بود حسابی حوصله اش سر رفته بود و مشخص بود خشمگینه من هم به خشم اومده بودم و وقتی طرف می خواست بره بهش گفتم: حاجی حالا یه کم نون برشته تر باشه یا نباشه انقدر مهم نیست که مردم رو پشت سر خودت معطل کنی.

    اونم گفت تو نباید در نوبت خرید من و حق انتخاب من دخالت کنی.

    بلافاصله ازش معذرت خواهی کردم و اون رفت ولی پشت سری های من حرکت منو تایید کردند و اونها هم ناراحتی شون بیان کردند.

    بعد از اینکه نون خریدم با خودم فکر کردم که چرا من این رفتار رو داشتم؟

    چطور نتونستم ۱ دقیقه تحمل کنم و دلیلش رو این دیدم که رفتار اون فرد مورد رضایت من نبوده و باعث شده که من واکنش بدم.

    البته از اونجایی که به حضورم در صحنه های زندگی حساس هستم با خودم فکر کردم چرا من در این شرایط قرار گرفتم که این تجربه رو داشته باشم ولی دلیل خاصی پیدا نکردم.

    چند روز گذشت و برای خرید سبزی خوردن به سبزی فروشی که معمولا شلوغ می شه مراجعه کردم.

    دو سه نفر جلوی من بودند و یکی یکی رفتند تا نوبت رسید به یک نفر جلویی من.

    یه خانم میانسال بود که به سبزی فروش گفت به اندازه ۸ هزارتومن از همه سبزی ها برام بذار.

    حالا هر کیلو سبزی ۲۰ هزارتومن بود و این خانم کمتر از نیم کیلو می خواست.

    سبزی فروش مشغول شد و از همه سبزی مقداری گذاشت و مبلغ شد هشت هزار و خورده ای.

    خانم گفت: لطفا ۸ هزارتومن باشه

    بعد سبزی فروش از یه نوع سبزی کم کرد دوباره خانم گفت که نه از این مدل بر ندار و از اون مدل کم کن.

    یه مقدار کم کرد باز شد هشت هزار و سیصد تومن

    دوباره خانم تاکید کرد که لطفا ۸ هزارتومن باشه

    تلاش سبزی فروش برای نگه داشتن عدد ترازو روی ۸ هزارتومان و اصرار اون خانم دوباره منو درگیر خودش کرد و کاسه صبرم لبریز شد.

    کلی تو دلم به خانمه بد و بیراه گفتم تا اینکه رفت و بلافاصله به سبزی فروش اعتراض کردم که چرا انقدر به ساز اون خانم رقصیده.

    چند دقیقه بعد در ذهنم موضوع نان فانتزی و اون آقا مرور شد و این دو اتقاق به هم ارتباط پیدا کرد و متوجه شدم یه نگرش و باوری دارم که باعث میشه دقیقا در زمانی در صف قرار بگیرم که نفر جلوی من رفتاری رو نشون میده که من خوشم نمی یاد و در ذهنم زنگ خطر بود که اگه فکر اصلاح خودم نباشم باز هم این اتفاقات تکرار خواهد شد.

    همون روز کلی با خودم صحبت کردم که باید برای حق انتخاب دیگران احترام قائل باشم اگر که دوست دارم جهان و آدم هاش برای حق انتخاب من احترام قائل باشند.

    الان که صحبت های شما درباره آزادی رو شنیدم یاد خودم و عملکردم افتادم که دقیقا من در اون شرایط برای آزادی و حق انتخاب نفر جلویی احترام قائل نبودم.

    آزادی در ذهن من به این معنی بود که همه جوری باشند که من راحت باشم و دوست دارم.

    خدا رو شکر با استفاده از آموزش های شما خیلی روی افکار و رفتارم دقت می کنم و از بازخوردهای دنیای پیرامون متوجه نگرش های ذهن ناخودآگاهم می شم و سعی می کنم حواسم به اصلاح این نگرش های اشتباه باشه.

    خیلی وقت ها در واکنش دادن به شرایط پیرامونم به این فکر میکنم که اگه من جای اون بودم چه رفتاری داشتم.

    با توجه به شناختی که از خودم دارم و رفتارهای نگرش های اشتباهی که در خودم کشف کردم احتمالا رفتاری رو خواهم داشت که الان از رخ دادنش ناراضی و ناراحت می شم.

    تصور کنید فردی که نسبت به نداشتن کد بهداشت روی بسته تخم مرغ به اون شکل رفتار کرد اگه مامور گشت ارشاد بشه دقیقا به شکلی رفتار میکنه که الان باعث خشم عمومی شده و حتی شاید خود این فرد هم الان جز معترضین باشه.

    به نظر من انسانها در هر لحظه در حال ایفای نقش در یک شغل هستند.

    اگه موقع رانندگی به راحتی از کوره در می ری و عصبانی میشی شما در شغل رانندگی آدم واکنش گرا و تندخویی هستی بنابراین اگر در شغل گشت ارشاد قرار بگیری هم همین واکنش رو در اون شغل خواهی داشت.

    اگه در شغل پدر بودن انسان واکنشی و تندخویی هستی مطمئن باش اگر در شغل معلمی یا گشت ارشال باشی هم همین واکنش ها رو خواهی داشت.

    ما در زندگی روزمره در هر لحظه در شرایطی قرار می گیریم که مجبور هستیم واکنش بدیم و اگه هر شرایط رو یک شغل در نظر بگیری که باید ایقای نقش در اون شغل داشته باشی متوجه میشی که اگه نسبت به رفتار یک نفر در شغل خودش واکنش تند میدی در خیلی از رفتارهای خودت در شرایط گوناگون داری همون شکلی رفتار می کنی که از دیدن یا شنیدنش به خشم میای.

    یه داستان واقعی دیگه:

    چند وقت قبل پلاسکو آبادان فروریخت.

    جو جامعه ملتهب شد و باز شرایط مثل الان بود و همه خشمیگن بودن از نالایقی مسئولین به خصوص اونایی که رشوه گرفتند و امضا کردند یا اجازه کار دادند.

    در نزدیکان من فردی بود که خیلی نسبت به این موضوع شاکی بود و بارها اعلام می کرد فلان فلان شده ها کلی پول گرفتند و اجازه دادند عبدالباقی (سازنده برج) تخلف کنه و الان دودش رفته تو چشم مردم بدبخت.

    نکته جالب اینکه همین فرد دو سال قبل کارمند گمرک بود و بارها خودش برام تعریف می کرد که از طرف کارفرما وقتی برای بازدید بار می رن هدیه هایی دریافت می کنند که نمونه ها رو جوری برداره که مالیات یا گمرک زیادی محاسبه نشه.

    کلی وسیله داشت که بعنوان هدیه (رشوه) دریافت کرده بود و جوری مشخصات کالا رو نوشته بود که جنس بدون مشکل از گمرک خارج بشه. ولی نسبت به رشوه گرفتن خودش خشمگین نمی شد و در جریان پلاسکو نسبت به رشوه گرفتن دیگران به خشم اومده بود.

    خود من هم زمانی که کار دولتی داشتم کلی از این کارها انجام می دادم. کیک و کلوچه ها رو جوری تقسیم می کردم که برای خودم یک کارتن باقی می موند به جای مثلا سه تا عدد یا در مورد قند و چای و صدتا مورد دیگه با اینکه به خواسته مدیرانم کلی از این کارهای عجیب و غریب انجام می دادم که سود بیشتری نصیب شرکت بشه یا هرطور شده نفع ما بیشتر از حالت عادی باشه.

    وقتی فکر می کنم در زندگیم بارها کارهایی انجام دادم که اون لحظه برای انجام دادنش کلی دلیل و توجیه داشتم مثل اینکه حقمه

    از این دولت هرچی بکنی حلاله

    حالا این همه خوردن یه ذره هم من بخورم و کلی دلیل و توجیه داشتم اما همیشه نسبت به رفتار دیگران که به نظرم اشتباه بود واکنش می دادم و می گفتم این چه دولتیه و چه نظامیه

    درحالی که ما هر کدام تشکیل دهنده این نظام هستیم و اونی که الان مدیر یا معاون یا نماینده مجلس و در سمت های دیگه است یه روزی مثل من آدم عادی و شهروند بوده و البته که الان هم هست. اما چون ما یاد گرفتیم همیشه دیگران رو مقصر بدونیم هیچوقت به رفتار و عملکرد خودمون توجه نمی کنیم.

    استاد عزیز بی نهایت از شما تشکر می کنم که با تولید محتوای ارزشمند باعث می شی با خودمون بیشتر آشنا بشیم.

    درسته که بهانه خوبی برای ارائه محتوا از نظر شما نبود ولی برای اونهایی که اهل شنیدن هستند اتفاقا این مسائل باعث روشنفکری درباره خودشون میشه.

    انشاالله که همیشه شاد و سلامت باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 332 رای: