در بخش نظرات این فایل درباره تجربیات خود در این دو شرایط بنویس:
1.آنجایی که بر علیه ناخواسته ها و نازیبایی های زندگی ات جنگیدی و اعتراض کردی تا آنها را از زندگی ات بیرون کنی. اما در نهایت- حتی آنجا که ظاهرا شما پیروز جنگ بودی، مسئله حل نشد بلکه آن ناخواسته در شکل و قالب دیگری در تجربه زندگی ات گسترش پیدا کرد.
2. آنجایی که تصمیم گرفتی به جای جنگ با ناخواسته یا اعتراض به آن، آگاهانه ذهن خود را کنترل کنی و کانون توجه خود را بر آنچه معطوف کنی که می خواهی تجربه کنی. سپس به خاطر این جنس از توجه، جهان بدون هیچ تقلایی نه تنها آن ناخواسته ها از زندگی شما حذف کرد، بلکه شما را با خواسته ها و زیبایی های بیشتر احاطه کرد.
منابع بیشتر:
با هرچه بجنگی، آن را ماندگار تر می کنی
live با استاد عباسمنش | قسمت 7
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD389MB50 دقیقه
- فایل صوتی قانون تغییر ناخواسته ها49MB50 دقیقه
سلام به دوستان عزیزم
توی این چندروزه فهمیدم چقدر سایت نعمته
چقدر استاد نعمته
چقدر تجربیاتش نعمته
چقدر دونستن قانون نعمته
واقعاا چقدررر نعمت داریم که تا از دستش ندیدم نمی فهمیم چقدر با ارزش بوده :)
استاد چقدر خوب میتونه از دیدگاه قانون به موضوعات نگاه کنه و دلیل این زندگی که داره دقیقاااا به خاطر عمل طبق قوانین واضح و شفاف جهانه!
برای موضوعاتی که استاد گفت کلی مثال پیدا کردم و فهمیدم قانون داره در زندگی من دقیق و با جزئیات اجرا میشه حالا من دوتا راه دارم
یا هم جهت باهاش عمل کنم و اون زندگی داشته باشم که لایق مقام انسانه
و یا بر خلافش حرکت کنم و زندگی داشته باشم که خود شیطان اون دنیا به من بگه من از تو بیزارم!
من دارم روی خودم کار می کنم و و از خدا میخوام من رو در این مسیر ثابت قدم کنه و خدایان کنه تا راه رو پیدا کنم :))
مثال ۱:
من بچه تر که بودم ،دندونایه نیشم از روی لثم در اومده بود وپسرخالم که همبازی بچگیمه و همسن خودم هروقت منو میدید بهم میگفتی دراکولا و …
من همیشه ناراحت میشدم و کلی دعوا راه مینداختم که چرا به من میگی دراکولا و این بی ادبیه و…
اما فایده که نداشت هیچ بلکه وقتی میدید من دارم حرص میخورم خوشحال ترم میشد و با انگیزه تر اینکارو انجام میداد!
(نتیجه عمل بر خلاف قانون)
اما زمانی که من خودم حساسیتمو کم تر کردم و دیگه هیچ اهمیتی به این حرفاش ندادم انقد روتین و آروم آروم این رفتارش تغییر کرد و تو مدت خیلییی کمی به صفر رسید که الان بعد از دوسال تازه به خودم اومدم و اصلا یادم رفته بود که یه روزی همچین رفتاری با من داشت!
(نتیجه عمل طبق قوانین)
مثال ۲
این مثال بهترینم مثالیه که من تو زندگیم میتونم بزنم و نشون میده چقدرررر دقیق قانون داره با جزئیات به رفتار های ما فیدبک میده
ما یه همسایه پایینی داشتیم که حداقل هفته ای یک بار پارتی میگرفت ، مشکل ما با پارتی گرفتنش نبود مشکل ما با صدای بلند موزیکش بود
و بلندگوشم دقیقا زیر تخت من بود و تایم خواب من تازه مهمونیشون شروع میشد و خودتون میتونید متوجه حس اون موقع من بشید(◕ᴥ◕)
خلاصهه گذشت و ما هی دعوا و جر و بحث با این همسایه داشتیم اما درست که هیچ بدترم میشد
تا این که یه بار ما دوبار به پلیس زنگ زدیم و دیدیم رسیدگی نشد و فهمیدیم دستمون به جایی بند نیست بیخیال شدیم😂😂
همین که بیخیال شدیم دیگه مهمونیاش راس ساعت ۱۲ تموم میشد و کم تر شده بود و قابل تحمل بود
همه چی اوکبود تا این همسایه رفت
و بعدی اومد جاش
و دوباره همون اش و همون کاسه 😂
دوباره پارتی و صدای بلند و..
ما اون اول یکم بهشون گفتیم دیدیم گوش نمیدن بیخیال شدیم و به محض بیخیال شدن ما اونام دیگ مهمونی نگرفتن اما دقیقا حرف استاد شد
این همسایه از قبلی بد تر بود😀😂😂
این همسایه دوتا سگ داشت که کافی بود با آسانسور از واحد اینا رد شدی تا جوری پارس کنم که تن و بدنت بلرزه😂😂
خلاصه درگیری ما با این همسایه سر سگش بود..
گذشت و گذشت و این همسایه ام رفت و همسایه جدید اومد
چون ما بیخیال مهمونی شده بودیم این همسایه خیلی همسایه خوب و آرومی بود اما میتونید حدس بزنید وقتی برخلاف قانون پیش بری چی میشه دیگع؟
•این همسایه هم سگ داشت!•
با این مثال دقیقاااا بهم ثابت شد وقتی استاد میگه با هرچی بجنگی موندگارت تر میشه برام ثابت شد
تا زمانی که با صدای بلند میجنگیدیم حتی زمانی که همسایه رفت و بعدی اومد نه تنها اون مشکلو داشت بلکه مشکلاتمون بیشترم شده بود
و زمانی که بیخیال شدیم و سعی کردیم احساسمونو خوب نگه داریم تمام اون مشکلات دمشونو گزاشتن رو کولشون و رفتن
و زمانی که دوباره قانون یادمون رفت و درگیر شدیم حتی با اینک یه آدم جدید اومده تو ساختمون اما بازم همون مشکلی داره که ما باهاش درگیر بودیم
یعنی حتی فکر اینک آقا جان،ادم جدید اومده اما دقیقاا همون مشکلی داره که ما باهاش درگیر بودیم بهم ثابت میکنه که
اهمیتی نداره تو چی میخوای به هر اندازه که برعکس قانون حرکت کنی به همون اندازه زیر چرخ دنده له میشی!
اگر به صدای بلند همسایه توجه میکنی اون دوباره وارد زندگیت میشه حتی اگر همسایتون عوض بشه!
این قانونه
به هرچی توجه کنی وارد زندگیت میشه!
..
من همیشه دوست دارم یه بار با دوستم برم ویلاشون سمت تبریز
اولین بار که با خانوادم مطرحش کردم،خیلییی مخالفت کردن دلیلشم این بود که
•من باور نداشتم خانوادم اجازه میده من برم•
و چون برخلاف قانون برآورده شدن خواسته ها عمل میکردم نتیجه عکس میگرفتم اما نمی پذیرفتم که مشکل از منه فکر میکردم مشکل از خانواده منه و باهاشون میجنگیدم و هرروز ناراحت تر و عصبی تر میشدم
اما امسال بدون اینک بجنگم به پدرم گفتم میشه برم؟ و اونم چند ثانیه فکر کرد و گفت برو!
چرا؟
۱من جنگیدن تموم کردم
۲ من امسال باور داشتم که قطعا پدرم اجازه میده که برم چون من دختر مستقلین!(ناخودآگاه)
و نتیجه عمل به قوانین شد تجربه تجربیات دلخواهم 😀😀
چقدررر عمل به قوانین سادس و وقتی که فیدبک درست به خاطر رفتار طبق قانون میگیری بهت میچسبه😀
..
من همیشه دوست داشتم تنها بیرون برم
من عاشق استقلال و به خودم متکی بودن بودم
دلم نمیخواست آویزون خانوادم بشم تا منو ببرن بیرون و…
اولا باهاش میجنگیدم
داد میزدم
گریه می کردم
بحث می کردم
که چرا نمی زارید من تنها برم و…
اما یکم که گذشت
یکم که قانون بهتر درک کردم
فقط روی خودم و باور هام کار کردم
شرایط طوری شد که خانوادم با کلیی تشکر بهم پول میدم که با اتوبوس و تاکسی از منطقه دو برم منطقه شش
منی که خانوادم نمیزاشت تا سر محله خودمون برم!
دلیلش چی بود؟؟
توجه به نکات مثبت خانواده
باور لیاقت و
خورد خورد مستقل شدن!
اینها مثال هایی بود
که من الان از هم جهت بودن با قانون یا برعکس قانون عمل کردن و فیدبک هر کدوم یادم بود و براتون نوشتم
عاشقانه دوستون دارم و تحسینتون می کنم و از خوندن کامنت هاتون لذت میبرم
عاشقتونم!❤️
خبرهای خوبی در راهه!❤️❤️😀