قانون تغییر ناخواسته ها - صفحه 5
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2022/09/abasmanesh-5.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2022-09-30 06:06:422022-12-12 06:56:25قانون تغییر ناخواسته هاشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام خدمت استاد عباس منش و خانوم شایسته عزیز 🌹🌹
من از اون دسته از آدمها هستم که خیلی هر حرفی به راحتی قبول نمیکنم و باور نمیکنم ولی وقتی استاد عباس منش صحبت میکنند من فقط سر و پا گوش میشم و نمیفهمم که کی تمام شد اون فایل و یه جورهایی مینشیند بر جانم و آرام میشوم و حرفی که از دل بر آید بر دل نشیند سپاس گزارم از شما استاد عزیز که واضح و شفاف قانون رو توضیح میدید البته برای کسانی که میخواهند که بشنوند نه برای همه❤
در مورد موضوع این فایل هم من در مورد یکی از خانوادهای فامیلمون بگم که اینا هر جایی که یک مراسم ختم بود اول بار میرفتند و از اول تا آخر تو مراسم بودند و هم دردی و گریه و زاری میکردند و روزهای پنجشنبه سر از خود حلوا درست میکردند و تزئین میکردند میبردند برای صاحب عزا و لباس سیاه میپوشیدند
حتی یه جوری بودند که برای همسایها هم این کار رو میکردند و اتفاقی که افتاد براشون این بود که چند ماه پیش پسر خودشون رو از دست دادند و اون اتفاق رو خودشون تجربه کردند
و همه میگفتند که اینا انگار بهشون الهام شده بود که همچین اتفاقی میخاد بیوفته برا بچشون و همش توی مراسمها بودند تا آماده این قضیه بشن و از این جور حرفها ولی واقعیت این بود که طبق قانون اونها با توجهشون این تجربه رو برای خودشون به وجود آوردند و خلقش کردند
این بحث توجه بسیار بسیار مهمه و من خودم هزاران بار تجربه کردم این موضوع رو و به یقین رسیدم . در مورد کانون توجه توی روانشناسی ثروت ۱ هم استاد مفصل صحبت کردند در مورد این موضوع
و در مورد این اتفاقاتی که تو این چند روز توی ایران افتاده ، من و همسرم و دختر ۵ ساله ام نه میدونیم که دقیقا چه اتفاقی افتاده و چی شده نه اصلا دوست داریم که بدونیم و بخدا اینقدر آرامش داریم و اینقدر شاد و با انگیزه داریم زندگیمون رو میکنیم که الان که دارم این فایل رو مینویسم توی اصفهان لب جوی اب و توی یک فضای سر و سبز و هوای بسیار مطبوع هستم و خدایا شکرت از سر زبون خانواده سه نفره ما نمیفته و این آرامش رو ما حدود یک ساله که با استاد آشنا شدیم داریم و از اون موقعه تا الان وردیهای ذهن ما کاملا کنترل شده است و تلویزیون و اخبار و سریال و فیلم به هیچ وجه ندیدیم و فقط فایلهای سایت رو میبینیم و لذت میبریم .
استاد، حلما خانوم دخترم هم خیلی شما رو دوست داره و فایلهای سفر به دور آمریکا و زندگی در بهشت رو همیشه میبینه و میگه استادت خیلی باحاله😂
توی این یک سال علاوه بر آرامش و شادی و امید و انگیزه و توکلی که داریم کلی هم از نظر مالی پیشرفت کرده ام و بدونه سختی کشیدن و به راحتی و درآمدم چندین برابر شده 🙌
من مطمئنم که این پیشرفتها و موفقیتها و نتایج به صورت تصاعدی بیشتر هم خواهد شد و من به تمام خواستهام میرسم اما اصلا نمیدنم کی و چه جوری میخاد این اتفاق بیوفته ولی این رو میدونم که این سبک زندگی کردن که ورودی ذهنم رو کنترل کنم و فقط و فقط به خواستهام و زیبایها توجه و تمرکز کنم و اونها رو تحسین کنم نه به نازیبایها و ناخواستها، به من بسیار بسیار آرامش بیشتری میده و ما واقعا خدا رو شکر راضی هستیم از زندگیمون و این دستاورد بسیار مهمی هستش که من چندین سال بود که دنبالش بودم
ما یه برنامه سفر به شمال هم داریم برای آخر همین ماه و کلی هم قراره اونجا بهمون خوش بگذره
اینها همه نتیجه توجه به خواسته و به زیبایهاست و بی توجهی و به قول قرآن اعراض از ناخواستها و نازیبایها
و بازهم تشکر از زحمات شما استاد عزیز و خانوم شایسه گرامی❤❤
سلام استاد عزیزم سپاسگزار خداوندم که شما رو در مسیر زندگیم قرار داد و شما مثل یک پدر مثل یک برادر بزرگتر من شدین که رفته رفته دارم درک میکنم که چقدر شما ارزشمندین الهی صد هزار مرتبه شکر برای وجود ارزشمندتون ….خدایاااا شکرت برای قوانین بدون تغییرت و باز هم خدایا شکرت که این قوانین ارزشمند رو به استاد عباس منشم گفتین که این رو با جهانیان به اشتراک بزاره… استاد قلبم الان میخواد این جمله شما رو کامنت کنه ….اینکه ما از انرژی هستیم و انرژی رو میتونیم هر شکلی بخواهیم بهش بدیم … دقیقا این به این معنی است که هر چقدر تمرکز بزاریم روی زیباییها زیبایی های بیشتری رو وارد زندگیمون میکنیم و هر چقدر به نا زیبایی های بیشتر توجه میکنیم نازیبایی های بیشتر وارد زندگیمون میشه … فقط کافیه انرژی رو درک کنیم …استاد خیلی این رو بخودم میگم اینکه ما انسان ها برای هر کشوری یه قانونی گذاشتیم چطور میشود که خداوند فرمانروای جهانیان قوانینی برای جهان وضع نکرده باشد قطعا اینطور است و قطعا این قوانین را توسط محمد در کتاب الهی قران وضع کرده تا هدایتگر ما انسان ها باشد …….خدایا چقدر دوست دارم که این اگاهیی های ناااااااب ناااااااب خدایی رو بهم میگی الهی صددددد هزار مرتبه شکرت …..دوست دارم استاد
به نام خداوند عادل
سلام استاد
در پاسخ به این فایل شما من می خواستم بگم
یعنی تعریف کنم براتون از تجربه که خودم داشتم
شب چهارشنبه هفته پیش بود که اعتراضات تو شهرستان ما شروع شد از ساعت هفت شب مردم ریختن بیرون و شعار می دادند داد و بیداد می کردند ولی من اصلا توجهی نکردم
خونه ما دقیقا مرکز شهره دقیقا تو کانون آشوبات و از هر طرف سر و صدای جنگ تو خونه بود
منم ترسیده بودم واقعیتش رفتم تو اتاقم در و بستم و هندسفری هام رو گذاشتم و اهنگ پلی کردم صداشم بردا بالاتر تا آخرین حدش که دیگه سر وصدای بیرون نشنوم
دفتر نعمت هام رو خوندم مرور کردم حالم بهتر شد و ترسم ریخت آروم شده بودم
با خودم می گفتم هر اتفاقی که تو این جهان برای هر کسی می افته مقصرش خودشه
عدالت خداون پابرجاست هیچ ظلمی به کسی نشده هر کسی با فرکانس ها و مدار های خودش زندگی رو خلق می کنه
.
.
.
بعد از اون روز تا الان کلی اتفاقات خوب برام افتاده شرایطم خیلی بهتر شده رفتار خانوادم خیلی بهتر شده و همه اینا برمیگرده به کنترل ذهن در شرایط نا مناسب که من خیلی خوب انجامش دادم و پاداشمو گرفتم
من خودم اخبار و تلویزیون ندارم تو حرف های بقیه فهمیدم چه اتفاقی برای اون دختر افتاده همون لحظه خیلی حالم گرفته شد خیلی دلم شکست (اخه من طرفدار حقوق زنان ام)
ولی می دونستم مسیر غلطه احساس بد آدم و به بدی بیشتر شوق میده من کنترل کردم
افکارم رو
احساسم رو
ذهنم رو
نمی خواستم توجیه بیارم برای اون قضیه
روی نعمت ها داشته ها توانایی های خودم تمرکزم کردم گفتم خدایاشکر چه زندگی زیبایی دارم من
درگیر نشدم نجنگیدم هر چه بجنگی بهش بیشتر قدرت میدی
من این درسو تو بحث و جدل های که با خانواده ام داشتم متوجه شدم
سال ۹۹ بود که خیلی خیال مهاجرت به سرم زده بود ولی خانواده ام مخالف بودند من پافشاری می کردم اصرار می کردم می جنگیدم ولی فقط اوضاع بدتر شد آخرشم مجبور شدم برم سربازی
مهم نیست چه هدف درست و خوبی دارین اگر بخاطرش بجنگین شما در مسیر اشتباه قرار دارین و جنگ های بیشتر و بیشتر تا در نهایت یا مجبور به تسلیم میشید یا جهان خوردتون میکنه
هیچ ظلمی به کسی نمیشه هر کسی خالق زندگی خودشه با افکارش با باور اش
نه با جنگیدن نه با درگیر شدن با جامعه
اونایی که جامعه رو مقصر زندگی شون میبینن براشون مهم نیست کدوم دختر یا پسری بمیره
فقط قلب هاشون آنقدر پر شده از خشم و نفرت که یه بهونه لازم دارن تا حمله کننن
اونا خلا دارن تو وجودشون اونا خدارو پیدا نکردن
.
.
.
استاد اون تیکه که از امثال این اتفاق گفتید کشتی هواپیما و… برام خیلی جالب بود
از این اتفاقا تو کشور ما زیاد می افته نه تنها تو کشور ما تو جهان
در واقع این مردم بودند که این مسئله رو بزرگ جلوه دادند از کاه کوه ساختند این کاریی که آدم ناسپاس انجام میده
یادمه تو فایل لایو ۱۲ گفتید برای آدم ناسپاس اوضاع و شرایط شش ماه بعد خیلی بدتر میشه
ولی برای انسان شریفی که سپاس گذاری می کنه اوضاع و شرایط هر روز ش از روز قبل بهتر میشه
برای کسی که به نکات مثبت جهان توجه میکنه
به نکات مثبت کشورش توجه میکنه
به خدا این همه اتفاقات خوب تو کشور ما رخ داده چرا کسی نمیاد اونا رو بزرگ کنه
من یادمه یکسال پیش یک بنده خدای زاهدانی مدال طلای بوکس بعد از چندین سال برای ایران بدست آورد ولی کسی از این قضیه خبر دار شد
تعداد اتفاقات خوب به مراتب از این اتفاقات بیشتره ولی مردم جامعه منتظره که یک .. یک اتفاق بد بیفته تا زوم کنه رو اون
من می خوام متفاوت از بدنه جامعه زندگی کنم
برای همین الان ۶ ساله که عضو این خانواده هستم
و متعهدم به این مسیر
از خدا می خوام که همیشه حافظ و نگه دار من و شما دوست عزیز باشه و کمک کنه به این مسیر ادامه بدیم
امیدوارم همیشه در پناه الله یکتا شاد و پیروز و سلامت و خوشبخت و ثروتمند باشید
سلام و درود استاد عباس منش عزیز و دوستان هم خانواده
به به که چه آگاهی رو دریافت کردم. خدا رو شکر
همون ابتدای ویدیو ۳۷ ثانیه از حرفهای شما به معنای واقعی آزادی رو تعریف کردید که به نظرم برای کل زندگی کافی است.
عین گفته های شما رو می نویسم چون بهتر از این نمی شه آزادی رو معنی کرد:
(اگه تو به آزادی اعتقاد داری و عقیده داری که جمهوری اسلامی آزادی تو رو گرفته و میگی که من می خوام آزاد باشم. تو خودت داری من
عباس منش رو با چند هزار تا کامنت مجبور کنی به شکلی که تو فکر می کنی درسته عمل کنم. تو که فکر میکنی آزادی خیلی مهمه به این فکر کن که تو هم برای مقاصد خودت آزادی مهمه. تو هم تا وقتی کسی هم عقیده توه آدم درستیه. تو هم فرقی نداری با کسی که الان داری بر علیه اش اعتراض می کنی.)
دقیقا در ۳۸ ثانیه جوری آزادی رو معنی کردید که هرکی فکر میکنه معنی آزادی رو فهمیده اگه این ۳۸ ثانیه رو بشنوه و البته درک کنه متوجه می شه که نمی دونه آزادی یعنی چی و دقیقا برای چیزی داره اعتراض می کنه که مخالف آزادی است.
در این چند روزه بارها باخودم فکر کردم اگه رضا عطارروشن چند سال قبل بودم چیکار میکردم؟
تازه زمان ما که شبکه های مجازی به این شکل نبود و من انقدر نسبت به مسائل جامعه واکنش می دادم حالا اگه من از نظر فکری در اون شرایط بودم و دسترسی به شبکه های مجازی داشتم حتما خودم رو خفه می کردم که باید مبارزه کرد و انسان واقعی کسیه که در این شرایط قیام کنه و …..
همیشه خدا رو شکر می کنم که در زندگی با شما استاد عزیز آشنا شدم و مهمترین دستاوردم میتونه خودشناسی باشه.
اینکه خودم رو تحت نظر داشته باشم که چه فکر یا عملکردی دارم و چرا این افکار و عملکرد از من سر می زنه.
کاملا با شما موافقم که هر ایرانی که نسبت به مسئولین اعتراض داره اگه در شرایط اونها باشه حتما مثل اونها یا شاید بدتر عمل خواهد کرد.
دلیل اثبات این ادعا هم به راحتی در رفتارهای روزمره همه ما واضحه.
چقدر این تجربه رو داریم که به راحتی نسبت به رفتار یا عملکرد دیگران واکنش دادیم و با اون مخالفت کردیم.
ماهایی که در شرایط زندگی روزمره نسبت به همنوعان خودمون صبر و تحمل نداریم و واکنش می دیم قطعا اگر در شرایطی باشیم که سمت و اختیار داشته باشیم نمی تونیم ذهنمون رو کنترل کنیم و رفتار نامناسب با دیگران خواهیم داشت.
چند تا مثال واقعی که تجربه شخصی ام هست رو بیان می کنم.
چند روز قبل رفته بودم هایپرمارکت برای خرید.
فردی رو مشاهده کردم که خودش رو مامور بهداشت معرفی می کرد و نسبت به یک نوع تخم مرغ که در اون فروشگاه عرضه می شد و به ادعای اون فرد کد بهداشت نداشت چنان اعتراض می کرد و با صدای بلند و حق به جانب برخورد می کرد که همه آدم ها متوجه سر وصدای اون فرد شده بودند.
همون لحظه به خودم گفتم چرا آدمها نسبت به هم نوع خودشون انقدر تند و خشن رفتار می کنند.
یعنی از رفتار اون فرد مشخص بود که اصلا کد بهداشت نداشتن تخم مرغ مهم نیست بلکه این فرصت رو غنیمت دیده بود که پست و مقام و اختیار خودش رو به معرض نمایش بذاره چون بارها با صدای بلند اعلام می کرد: من مامور بهداشت شهر هستم..
حالا مثال از رفتار خودم نسبت به دیگران:
چند ماه قبل برای خرید نان ساندویچی به کارگاه نان فانتزی رفته بودم و برای خرید نان توی صف ایستاده بودم.
نزدیکهای ظهر بود و هوا به شدت گرم بود.
چند نفر توی صف بودیم و فقط یک نفر جلوی من بود تا نوبت من بشه و نون بخرم.
نفر جلویی که اتفاقا از نظر سنی از خودم بزرگتر بود ۶ تا نون می خواست و فکر کنم هر نون رو دو بار عوض کرد.
یعنی به فروشنده می گفت اون یکی نون رو بذار و بعد می گفت نه اینو نمی خوام یه نون دیگه بذار که یه کم برشته تر باشه
در حد یک شاید داشت خوب و بد می کرد واسه خرید نون که نه تنها فروشنده که یک خانم بود حسابی حوصله اش سر رفته بود و مشخص بود خشمگینه من هم به خشم اومده بودم و وقتی طرف می خواست بره بهش گفتم: حاجی حالا یه کم نون برشته تر باشه یا نباشه انقدر مهم نیست که مردم رو پشت سر خودت معطل کنی.
اونم گفت تو نباید در نوبت خرید من و حق انتخاب من دخالت کنی.
بلافاصله ازش معذرت خواهی کردم و اون رفت ولی پشت سری های من حرکت منو تایید کردند و اونها هم ناراحتی شون بیان کردند.
بعد از اینکه نون خریدم با خودم فکر کردم که چرا من این رفتار رو داشتم؟
چطور نتونستم ۱ دقیقه تحمل کنم و دلیلش رو این دیدم که رفتار اون فرد مورد رضایت من نبوده و باعث شده که من واکنش بدم.
البته از اونجایی که به حضورم در صحنه های زندگی حساس هستم با خودم فکر کردم چرا من در این شرایط قرار گرفتم که این تجربه رو داشته باشم ولی دلیل خاصی پیدا نکردم.
چند روز گذشت و برای خرید سبزی خوردن به سبزی فروشی که معمولا شلوغ می شه مراجعه کردم.
دو سه نفر جلوی من بودند و یکی یکی رفتند تا نوبت رسید به یک نفر جلویی من.
یه خانم میانسال بود که به سبزی فروش گفت به اندازه ۸ هزارتومن از همه سبزی ها برام بذار.
حالا هر کیلو سبزی ۲۰ هزارتومن بود و این خانم کمتر از نیم کیلو می خواست.
سبزی فروش مشغول شد و از همه سبزی مقداری گذاشت و مبلغ شد هشت هزار و خورده ای.
خانم گفت: لطفا ۸ هزارتومن باشه
بعد سبزی فروش از یه نوع سبزی کم کرد دوباره خانم گفت که نه از این مدل بر ندار و از اون مدل کم کن.
یه مقدار کم کرد باز شد هشت هزار و سیصد تومن
دوباره خانم تاکید کرد که لطفا ۸ هزارتومن باشه
تلاش سبزی فروش برای نگه داشتن عدد ترازو روی ۸ هزارتومان و اصرار اون خانم دوباره منو درگیر خودش کرد و کاسه صبرم لبریز شد.
کلی تو دلم به خانمه بد و بیراه گفتم تا اینکه رفت و بلافاصله به سبزی فروش اعتراض کردم که چرا انقدر به ساز اون خانم رقصیده.
چند دقیقه بعد در ذهنم موضوع نان فانتزی و اون آقا مرور شد و این دو اتقاق به هم ارتباط پیدا کرد و متوجه شدم یه نگرش و باوری دارم که باعث میشه دقیقا در زمانی در صف قرار بگیرم که نفر جلوی من رفتاری رو نشون میده که من خوشم نمی یاد و در ذهنم زنگ خطر بود که اگه فکر اصلاح خودم نباشم باز هم این اتفاقات تکرار خواهد شد.
همون روز کلی با خودم صحبت کردم که باید برای حق انتخاب دیگران احترام قائل باشم اگر که دوست دارم جهان و آدم هاش برای حق انتخاب من احترام قائل باشند.
الان که صحبت های شما درباره آزادی رو شنیدم یاد خودم و عملکردم افتادم که دقیقا من در اون شرایط برای آزادی و حق انتخاب نفر جلویی احترام قائل نبودم.
آزادی در ذهن من به این معنی بود که همه جوری باشند که من راحت باشم و دوست دارم.
خدا رو شکر با استفاده از آموزش های شما خیلی روی افکار و رفتارم دقت می کنم و از بازخوردهای دنیای پیرامون متوجه نگرش های ذهن ناخودآگاهم می شم و سعی می کنم حواسم به اصلاح این نگرش های اشتباه باشه.
خیلی وقت ها در واکنش دادن به شرایط پیرامونم به این فکر میکنم که اگه من جای اون بودم چه رفتاری داشتم.
با توجه به شناختی که از خودم دارم و رفتارهای نگرش های اشتباهی که در خودم کشف کردم احتمالا رفتاری رو خواهم داشت که الان از رخ دادنش ناراضی و ناراحت می شم.
تصور کنید فردی که نسبت به نداشتن کد بهداشت روی بسته تخم مرغ به اون شکل رفتار کرد اگه مامور گشت ارشاد بشه دقیقا به شکلی رفتار میکنه که الان باعث خشم عمومی شده و حتی شاید خود این فرد هم الان جز معترضین باشه.
به نظر من انسانها در هر لحظه در حال ایفای نقش در یک شغل هستند.
اگه موقع رانندگی به راحتی از کوره در می ری و عصبانی میشی شما در شغل رانندگی آدم واکنش گرا و تندخویی هستی بنابراین اگر در شغل گشت ارشاد قرار بگیری هم همین واکنش رو در اون شغل خواهی داشت.
اگه در شغل پدر بودن انسان واکنشی و تندخویی هستی مطمئن باش اگر در شغل معلمی یا گشت ارشال باشی هم همین واکنش ها رو خواهی داشت.
ما در زندگی روزمره در هر لحظه در شرایطی قرار می گیریم که مجبور هستیم واکنش بدیم و اگه هر شرایط رو یک شغل در نظر بگیری که باید ایقای نقش در اون شغل داشته باشی متوجه میشی که اگه نسبت به رفتار یک نفر در شغل خودش واکنش تند میدی در خیلی از رفتارهای خودت در شرایط گوناگون داری همون شکلی رفتار می کنی که از دیدن یا شنیدنش به خشم میای.
یه داستان واقعی دیگه:
چند وقت قبل پلاسکو آبادان فروریخت.
جو جامعه ملتهب شد و باز شرایط مثل الان بود و همه خشمیگن بودن از نالایقی مسئولین به خصوص اونایی که رشوه گرفتند و امضا کردند یا اجازه کار دادند.
در نزدیکان من فردی بود که خیلی نسبت به این موضوع شاکی بود و بارها اعلام می کرد فلان فلان شده ها کلی پول گرفتند و اجازه دادند عبدالباقی (سازنده برج) تخلف کنه و الان دودش رفته تو چشم مردم بدبخت.
نکته جالب اینکه همین فرد دو سال قبل کارمند گمرک بود و بارها خودش برام تعریف می کرد که از طرف کارفرما وقتی برای بازدید بار می رن هدیه هایی دریافت می کنند که نمونه ها رو جوری برداره که مالیات یا گمرک زیادی محاسبه نشه.
کلی وسیله داشت که بعنوان هدیه (رشوه) دریافت کرده بود و جوری مشخصات کالا رو نوشته بود که جنس بدون مشکل از گمرک خارج بشه. ولی نسبت به رشوه گرفتن خودش خشمگین نمی شد و در جریان پلاسکو نسبت به رشوه گرفتن دیگران به خشم اومده بود.
خود من هم زمانی که کار دولتی داشتم کلی از این کارها انجام می دادم. کیک و کلوچه ها رو جوری تقسیم می کردم که برای خودم یک کارتن باقی می موند به جای مثلا سه تا عدد یا در مورد قند و چای و صدتا مورد دیگه با اینکه به خواسته مدیرانم کلی از این کارهای عجیب و غریب انجام می دادم که سود بیشتری نصیب شرکت بشه یا هرطور شده نفع ما بیشتر از حالت عادی باشه.
وقتی فکر می کنم در زندگیم بارها کارهایی انجام دادم که اون لحظه برای انجام دادنش کلی دلیل و توجیه داشتم مثل اینکه حقمه
از این دولت هرچی بکنی حلاله
حالا این همه خوردن یه ذره هم من بخورم و کلی دلیل و توجیه داشتم اما همیشه نسبت به رفتار دیگران که به نظرم اشتباه بود واکنش می دادم و می گفتم این چه دولتیه و چه نظامیه
درحالی که ما هر کدام تشکیل دهنده این نظام هستیم و اونی که الان مدیر یا معاون یا نماینده مجلس و در سمت های دیگه است یه روزی مثل من آدم عادی و شهروند بوده و البته که الان هم هست. اما چون ما یاد گرفتیم همیشه دیگران رو مقصر بدونیم هیچوقت به رفتار و عملکرد خودمون توجه نمی کنیم.
استاد عزیز بی نهایت از شما تشکر می کنم که با تولید محتوای ارزشمند باعث می شی با خودمون بیشتر آشنا بشیم.
درسته که بهانه خوبی برای ارائه محتوا از نظر شما نبود ولی برای اونهایی که اهل شنیدن هستند اتفاقا این مسائل باعث روشنفکری درباره خودشون میشه.
انشاالله که همیشه شاد و سلامت باشید.
سلام دوست عزیز و هم فرکانسی جناب عطار روشن
خیلی خوب بیان کردید و آگاهی خوبی از پیام شما دریافت کردم
اینکه اگر مسئولین کشور نمی توانند در مواقع بحرانی و حساس ذهن خودشون کنترل کنند و رفتاری متقابل به اعتراضات نشون میدن دقیقا آینه ی رفتار اکثریت و شاید همه ی مردم کشور مون است.
این نکته خیلی مهمه که طبق قانون مدار ها همه ی ما که داریم تو این کشور زندگی میکنیم وجه اشتراک های زیادی داریم و تقریبا مثل هم فکر میکنیم چون در غیر اینصورت مانند استاد و خیلی های دیگر الان اینجا نبودیم.
واقعیت اینه که خداوند عادل است و کوچکترین ذرات در جهات هستی بر اساس قوانین فرکانس و مدارها دقیقا در جای درست خودشون واقع شدن و هیچ تبعیضی و ظلمی در حق کسی ایجاد نشده است.
کبوتر با کبوتر باز با باز کند همجنس با همجنس پرواز
ممنونم بابت اشتراک این آگاهی
علی برکت الله
سلام به آقای عطار روشن
کامنت هاتون همیشه برام پر از اگاهیه.
من موضوعی که از کامنت شما فهمیدم در مورد سیاست نبود
در مورد اشتباهاتم توی جنبه ی مالی بود.
من هر جایی که تا به الان دقیقا رفتم سر کار دوست داشتم آدما اونطوری که من راحتم ، اونطوری که نیاز ندارم کنترل ذهن بالایی انجام بدم ، اونطوری که همه چیز به اصطلاح گل و بلبله همه شرایط جور باشه و همکارام اون طوری باشن.
البته که درخواستن هست ولی این درخواسته یک روند تکانلی رو باید طی بکنه ه من هنوز قدم اول این روند تکاملی رو که نرفتم هیچ ، تازه به سمت منفی ها هم رفتم.
ممنونم که چراغ راه رو برام روشن کردین
سلام آقای عطار روشن چقد خوب در مورد آزادی رفتار انسان ها و احترام به این آزادی صحبت کردید، صحبت های استاد در این مورد رو بیشتر متوجه شدم. معنای آزادی فقط احترام به آنچه تو می پسندی و قبول داری نیست یه جورایی حتی احترام به همون خانم برای خرید 8 هزارتومن سبزی هست یا خرید نون باگت اون آقای. چه فرقی می کنه درست یا غلط رفتار این دو عزیز به خودشون مربوطه سپاس واقعآ به خاطر این آگاهی و این عدم قضاوت کردن در مورد رفتار انسان ها که از استاد عزیز و مرور کامنت شما حاصل شد.
سلام اقای عطار روشن؛
بنده تصمیم گرفتم هرموقه که بیکار شدم یک نظر از شما بخونم و بتونم هم فرکانس شما بشم و راهی که شما رفتید و من هم با کمک خدا طی کنم.
پیامتان را خوندم.از اینکه توی کامنتاتون نمونه عملی میزنید خیلی عالی و کاربردیه؛
چقدر ریزبینانه رفتارتون و زیر نظر میگیرید و متوجه کم و کاستی های خودتون میشید؛این کارتون قابل تحسینه؛بنده خیلی استفاده کردم از این پیامتون و من هم باید خیلی بیشتر روی رفتار خودم نظارت داشته باشم.
بنده هم یک تجربه شخصی از خودم عرض میکنم:
اسنپ برای رانندگان طرح تشویقی میذاره مثلا اگه 10 سفر در یک روز داشته باشید 70 هزار تومن پاداش میگیرید؛بنده یکبار این طرح تشویقی و داشتم 9 تا سفر رفتم فقط یک سفر دیگه میخاستم تا طرحم و تکمیل کنم و پاداش بگیرم.خسته شده بودم پیش خودم گفتم چه کاریه بزار یک سفر غیر واقعی به دوستم بگم برام بگیره تا طرحم تکمیل بشه.به دوستم زنگ زدم و گفتم یک سفر از اینجایی که من الان هستم بگیر من هم قبول میکنم و بدش پایان سفر و میزنم و تموم.فردا که پول طرح به حسابم واریز شد پیش خودم گفتم اگه این اختلاس در یک نمونه کوچک نیست پس اسمش چیه؟!!دیدم من هم اگه جای اون رئیس بانک که اختلاس کرد و رفت کانادا بودم همین کار و می کردم.بله من هم در حد خودم اختلاس میکنم؛چون فکر میکنم اینکه چیزی نیس؛ این کار من که طوری نیست؛اینکه اختلاس نیست و هزار و یک دلیل قانع کننده برای اینکه کار خودم و توجیه کنم؛
از اون روز به بعد به جای فحش دادن به اونایی که اختلاس میکردند یه تلنگری به خودم بزنم ببینم من الان دارم چیکار میکنم ایا این رفتار من اختلاس نیست؟؟
با درود و سپاس از شما برادر بزرگوار جناب آقای رضا عطار روشن عزیز من از مطالعه متن شما خیلی لذت بردم و چندین بار مطالعه کردم و موضوعاتی که بارها و بارها در محل کارم باهاشون مواجه می شدم رو نوشتم و بهشون فکر کردم
شما درست نتیجه گیری کردید ما همه باورهای مخربی داریم که اگر به درستی خودمون رو بشناسیم میتونیم اونها رو تغییر بدیم و دیگه از اون نقطه لطمه نخوریم
من هر وقت در محل کارم وارد قسمت جدیدی می شدم با وجود تواناییهای زیادی که داشتم با یک همکار که قدیمیتر و مدعی تر بود به چالش برمی خوردم با بررسی باورهام متوجه شدم همیشه باورم این بوده که در شغل جدید افراد باید حداقل دو سال تجربه کسب کنند تا کاری رو یاد بگیرن. من باور جدید رو روی خودم ایجاد کردم که من توانمندی و در همون هفته اول کار جدید رو بهتر از بقیه یاد می گیرم و انجام میدم و نیازی به آموزش طولانی مدت ندارم و مورد بعدی این بود که همیشه از دست همکاران کم کار عصبانی میشم بازهم فکر کردم و به این نتیجه رسیدم که باید توجه ام رو از روی اونها بردارم و بر روی موضوعات مفید و لذت بخش بذارم به همین سادگی و مورد بعدی این بود که چون من کارهایی که بهم محول میشه به بهترین شکل ممکن انجام میدم و دیگران همیشه کارها رو به گردن من می انداختند و من از سو استفاده که از من میشد ناراحت و عصبانی می شدم بازهم نتیجهای که از موضوع گرفتم این بود که هر چی کارهای متفاوتی انجام بدم با تجربه تر و ماهر تر میشم و من خودم باید از این موقعیت ها به نحو احسنت استفاده کنم
سلام جناب عطار
ممنونم بابت این دیدگاه عالی که نوشتید.
چقدر نکات ریز و درستی رو در کامنتتون گفتید که اصلا به اون فکر نکرده بودم و خیلی برام طبیعی بود از کسی که تو صف ایستاده وقت تلف می کنه عصبانی بشم.
وای خدای من خیلی این نکات به جا بود و من سپاسگزار شما هستم برای گوشزد کردن این نکات ارزشمند
سلام آقا رضای عزیز.
خیلی سپاسگزار خداوند هستم..که داره منو با افرادی هماهنگ میکنه تا بیشتر درونمونو کندوکاو کنیم..
و این مثال شما!یادم به خودم افتاد..قربون عدل الهی برم…
یادم از روزهایی افتاد که داشتم از این تفکرات خشم خودمو به دیگران انجام میدادم.
و چقدر توهین و تعنه میزدم.یا مسخره میکردم..و در قبالش خشم شدید به رفتار دیگران میگرفتم.
چند روز پیش سر تضاد راجع به رابطه برام پیش اومد.خیلی بهم ریختم!
اون تضاد درس بزرگی برام داشت..
ولی حرف شما و نکته سنجتون راجع به آزادی..و برخوردتون نسبت به رفتار دیگران…
یادم از رفتار خودم اومد…
چقدر ماها بعضی موقعها.یه اتفاق ناگهانی پیش میاد.وقتی یکم تمرکزی روی خووشناسیمون کار میکنیم…
بخودمون میگیم دلیل رفتارمون چی بوده؟
الله اکبر….
بعد میفهمیم اون باور درونیمون چیه؟
خداوند را شاکرم که همچنین دوستانی را به من هدیه داده..که یادمون نره..ما هیچ وقت کامل نیستیم.ولی با هر روز کار کردن رو خودمون و رنگ کردن باورهای منفی میتونیم بهشت دنیا و آخرتمونو بسازیم.
خداوند را شاکرم…که دارم پیام زیبای شما رو میخونم
رضای عزیز یادم از گذشته خودم افتاد یه لحظه!
یادمه من اصلا تو این فضا نبودم.ولی شب که میشد..زیر پتو تو خلوت تنهایی خودم.رفتارمو ورانداز میکردم..
و میگفتم من نباید اینکارو انجام بدم یا چرا اینجوری کردم.
در کل همون موقع داشتم از قانون استفاده میکردم.ولی اگاهی کامل نداشتم..
و بازم الهام خداوند برای بهتر شدنم..اینه از امشب بشینم دلیل رفتارهامو برانداز کنم.
و با خودم صحبت کنم.
و دلیل رفتار و افکارمو بیشتر مورد بررسی قرار بدم!
چون هر چقدر بیشتر خودتو بشناسی بیشتر میتونی خدا رو بشناسی…خودشناسی با خداشناسی عمیق میشه…
انشالله در اینراه سعادت بتونم ادامه بدم و از کامنت شما دوستان غار حرائم به درستی عمل کنم.و همیشه بفکر اصلاح باشم.نه حرف مفت!…الهی آمین یا رب العالمین.!
سلام
حرفاتون چقدر مطابق کتاب نیمه تاریک وجود بود
وقتی من ویژگی ای دارم که انکارش میکنم ، اگر همون ویژگی رو در بیرون در کسی ببینم ناراحت میشم
انگار همه ی ویژگی ها دارای یه درگاه اتصال هستن تو وجودمون ویژگی هایی که پذیرفتیم محافظ داره روشونو اونایی که نپذیرفتیم محافظی نداره و با دیدن اون ویژگی در بیرون باهم اتصالی میکنن و اون چراغ روشن میشه و ما برافروخته میشیم و میگیم چراااا در حالی که حواسمون نیست اون ویژگی، مال ماست که داریم میبینمیش تا خودمونو درست نکنیم و نپذیریم جهان اون ویژگی رو بهمون نشون میده و اون اتصالی هست
بنام خداونده بخشنده و مهربانم….
سلام به اقا رضا گل و قشنگ قلب..
اقا رضا اول اینکه همیشه تحسینتون میکنم که اینقدر خوب روی خودتون کار میکنید و اینقدر مسیر رو برا خودتون قشنگ کردید الهی شکرررررر…
ممنون و سپاس گزارم از استاد برای چنین شاگردهایی که همه به نوبه خودشون استاد هستن در پناه الله باشی….
اقا رضا موضوع جالب رو باز کردی خدارو صد هزار بار شکر که همیشه هر وقت کسیرو میخوام قضاوت کنم میگم من اگر جای اون بودم شاید بدتر بودم به چه دلیل؟؟
به این دلیل که ماها فقد بلدیم بگیم من اگر فلان بودم فلان کار میکردم من اگر به امان بودم و و و….
یا اون داستان راننده تاکسی میوفتم که میگفت اگر من رییس جمهور بودم…
خیلی قشنگ گفتی که ما هر کردوممون یه نقشی داریم در هر شغلی ولی من ایجور میگم در هر کاری…
کار خودمون رو هنوز بلد نیستیم اومدی دیگران رو قضاوت میکنیممم…
جالب بود دمت گرم که یادم دادی حسین حواست به رفتارت باشه که همون رفتار هر جا که رفتی برات پیش میاد….دوستت دارم رفیق
به امید رب در مکان مناسب و زمان مناسب ببینمتون عشقققققققققققققققققق
در پناه جان جانان رب العامین شاد سلامت و ثروتمند باشی
با عشق حسین عبادی بنده خوب خدا
سلام و درود بر داش رضای کل رضای دوست داشتنی
چقد به کامنتت میرسم یهویی حالم خوب میشه یه چراغ درونم روشن میشه آلارم میده آخ جون قراره چیز خوبی ازش یاد بگیرم دمتگرررررم داش رضا که آزادی رو بسیار زیبا با تجربه بظاهر بدی که داشتی برامون معنی کردی دقیقاااا همینطوره آزادی یعنی در کار دیگران دخالت نکردن اعتراض نکردن روی برگرداندن چون هر انسانی آزادی مخصوص به خودشو داره و باید بهش احترام گذاشت این و اگه درک کنیم اگه بتونیم اینو بفهمیم و تو زندگی ازش استفاده کنیم همین یک درس مارو وارد بهشت میکنه .
و چقد لذت بردم از کامنت عالی تون یاد گرفتم حواسم باشه هرگز اعتراضی در رفتارهای آدما نداشته باشم و حالمو واسه هر چیزی بهم نزنم که این کار تکرار خرابی بیشتر را میاورد که عرصه رو برما تنگ میکند دمتگرررررم به استاد بابت این فایل عالی شون و دم داش رضا هم گرم چقد زیبا نکته مهم و برانون ساده کرد خیلی خیلی ممنونم درس بسیاااار زیبایی از شما گرفتم اتفاقا خیلی وقته در رانندگی در جایی که صف میرم هی بخودم تذکر میدم تا اعصبانی نشم و آروم باشم و چقدددد حال میده چقد لذت بخش میشه اصلا انگار نه انگار صف طولانی کی تموم شد یا ترافیک کی تموم شد به لطف این سایت هر جا بریم سرگرمیم اونم چه سرگرمی ناااااااابی.
دمه همه عزیزان گرم خصوصا داش رضا که به موفقیت بسیااااار دست پیدا کرد ولی اینجا رو فراموش نکرد و هر از گاهی چشم ما به دیدارش روشن میشه
دمتگرررررم آقا رضای گل .
سلام بر همه دوستانم و و عاشقتونم
استاد سلاممم و درود بر شما
چند وقتیه که داره همه چی برای من معجزه وار پیش میره و همه چی داره عین یه پازل برام چیده میشه نعمت ها الهامات و آدم هایی که کیفیت فوق العاده ای دارن و توی زندگی من هستن و نمیدونم باورتون میشه یا نه ولی همه یه جمله مشترک دارن که میگن ما برای تو هر کاری که بخوای میکنیم که این جمله تو چند نفرشون تو با رفتارشون مشخص بود
خداوند داره بهم میگه که داستانی که چند روز پیش برام رخ داد رو بگم و ایمان دوستانم رو افزایش بدم :
من دانشجوی ارشد هستم و یکی از تاپ ترین دانشگاه های ایران و تهران درس میخونم و خداوند رو سپاس گذارم همیشه برای این نعمت امااااا داستان از اینجا شروع میشه که من چند وقتی بود که یک موضوعی به شدت در پاره ای از مواقع ذهن منو درگیر کرده بود و اونم خدمت سربازی بود که چرا من با این همه زحمت و درس خوندن باید برم خدمت آخه
من چون پدرم رو از دست داده بودم فک میکردم معافیت میتونم بگیرم چون تک فرزندم ولی به خاطر ازدواج مجدد مادرم خب چند سال پیش کلا کنسل شد اینو میگم که بدونید من همیشه دوست نداشتم برم سربازی و به قول استاد داشتم ازش فرار میکردم و بیشتر دعوتش میکردم و میگفتم فلانی اگر نبود من الان معاف بودم و این حرفا که یه چیز بیرونی اتفاقات رو رقم میزنه و مقصر دونستن اون که همگی تجربشو داریم
این موضوع برام واقعا بولد شده بود و آدم های اطرافمم همش افرادی میشدن که دارن میرن خدمت و ازش فراری انو دوباره همین بحث و داستان که دقیقا مشابه داستان من بود
دیگه واقعا داشت اوضاع وخیم میشد و میدیدم که این موضوع داره تمرکز منو میگیره
یه شب واقعا دیدم این داستان منو داره از مسیر خارج میکنه مسیری که عاشقانه دوس داشتم توش حرکت کنم و کلی نتیجه داشتم از بابتش
یادمه تو رخت خوابم سر بالکن خونه خوابیده بودم تنها و آسمونو نگاه میکردم و گفتم خدایا من نمیدونم من نمیفهمم توای که همه چیو میدونی تویی که اولی و آخری تویی که پنهانی و پیدا همه چی تویی تو بهم بگو من چی کنم تو آرومم کن و کمک کن به سمت در های همیشه باز رحمتت حرکت کنم
تو همون حال هوا یاد افرادی افتادم که خیلی راحت معاف شده بودن یا خدمت سربازی خیلی راحتی داشتن هی مثال زدم گفتم ببین ایمان شده برا اینا اتفاق افتاده اینا که با تو فرقی نداشتن
از فردا همش اونا رو هی مثال میزدم هر وقت نجوا میومد حالم بد میشد و تغییرات شروع شد آدم هایی میومدن که میگفتن بابا خدمت عشق و حاله یا کسایی که میگفتن معجزه وار ما معاف شدیم واز این جور داستانا
گذشت تا یکی از دوستام اومد پیشم و بحث خدمت شد و گفت ایمان تو که خدمتت راحته و اینا گفتم چطور گفت بابا من خودم برات اوکی میکنم تو دلم گفتم خدایا شکرت خدایا شکرت
گفتم چطور گفت نگران نباش و اینا و فرداش منو برد تو یکی از پادگانای شهرم که وقتی رفتم اونجا دیدم بابا دانشگاه ما از اونجا سخت تر میگیرن از بس به قول خودمون کویت بود
تمام افراد میومدن کار منو انجام میدادن و بعد ازم تشکر میکردن یعنی من مونده بودم میگفتم خدایا یعنی در این حد که تشکر کنن ،ازم و کارامو جلو میبردن
کادری اونجا میگفت آقا ببخشید ما اینجا وسیله پذیرایی جز چایی نداریم و انگار من سردار بودم و اونا سربازای من
داستان از این قرار شد که گفتن آموزشی نداری و به جاش تو شهر خودت میای اینجا چند روز کلاس یعنی آموزشیم کلا پرید و کسایی که در جریانن میدونن این یعنی چه معجزه ای که آموزشیت بیوفته شهر خودت اونم شهری که اصلا مرکز آموزشی سربازا نیست یعنی شهر ما اصلا دوره آموزشی تا حالا برگذار نشده و نمیشه
و 6 ماهم از سربازیم کم کردن و مسیر خدمتم تا خونه پیاده 45 دیقه راهه یا کمتر و با ماشین 5 دیقه و فقط صبح تا ظهرم هست مثل کارمندا
و کلا سربازیم حول و حوش یک سال شد با این شرایط که وقتی برم شک ندارم کویت تره چون دیدم دوستایی که یه روز اونجان و سه روز خونه یا کسایی که کلا 2 روز تو هفته میرن .من به معجزات خداوند عادت دارم و میدونم اونجا خیلی داستان راحت تره.
موضوع داستانای اخیر هم چند روز بود که منو درگیر کرده بود ولی به شکل متفاوت که من از این ور بوم افتادم من راستش هم عقیده بودم با استاد چون بلاخره از خودشون یاد گرفتم اماااا من میومدم به بقیه توضیح میدادم که بابا هر کسی نتیجه کار خودشو میگیره و هی با هر موجی شما نپرید توش و با یکی دوتا از دوستام بحث میکردم
یعنی دقیقا منم همراه اونا تو موج افتاده بودم و خلاف اونا داشتم شنا میکردم اماااااا تو وقتی توججهت روی موضوع نا خواسته باشه مهم نیست چقدر شناگر خوبی هستی مهم اینه که موج تورو میبره و وقتی دستتو کنی تو آتیش لاجرم میسوزی
دیگه داشتم اخبارو دنبال میکردم ولی نه هر دیقه و میومدم مثلا اعتراض هنرمندارو میدیدم ولی خب توی موج بودم
دیشب دیدم اوه اوه ایمان باز داری کج میری و داری از مسیر خارج میشی و به خودم گفتم که دیگه به هیچ نوعی توجه نمیکنم و داستان اعتراض 88 و استاد عباسمنشم که فک کنم تو دوره 12 قدم استاد توضیح داده بودن تو پس ذهنم بود و گفتم دیگه نمیپرم تو موجی که اینقدر قدرت داره که منو با خوش میبره و کنار این رودخونه بین این درختای زیبا قدم میزنمو راه خودمو میرم
و امروز صبح که طبق عادت هر روزم که صبحم با سایت استاد شروع میشه این فایل حجت رو بر من تمام کرد و طبق قانون بی تغییر خداوند به هر آنچه توجه کنی حتی با مخالفت با کسایی که به اون موضوع نادلخواه تو توجه میکنن لاجرم تو هم همراه میشی و نتایج اونا رومیگیری
موضوعی که هست اینه که واقعا پیش خودم فکر میکنم که با مرگ هر کسی که اون فرد تموم نمیشه و اون تازه برمیگرده به اصل خودش و این که من فکر کنیم اگر یکی فوت شد به هر دلیلی بگم جوون بود طفلی بهش ظلم شد و اینجور حرفا یعنی بازم قانون رو نفهمیدم چون ظلمی به هیچکس نمیشه و هر چیزی درست سرجای خودشه .
پس شایید اگر مرگ رو با تموم شدن یکی ندونیم و تازه شروع داستان اصلی بدونیم و به قول خالق :
وَلَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ ۗ وَبَشِّرِ الصَّابِرِینَ
الَّذِینَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِیبَهٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ(بقره 156_155)
بیاییم و بگیم بابا ما خودمونم یه روزی میریم ما خومونم قراره به اصل خودمون برگردیم پس این داستان ها چیزی نیست و ما خودمون هم میمیریم.با این تفکر که خودم باید روزی هزاران بار به خودم بگم که یادم بمونه خیلی دربند مسایل حاشیه ای نمیشیم
استاد دوستت دارم با تمام وجودم
و دوستان عاشق شما و کامنتای زیباتون هستم
خدا نگهدار همگی
ایمان
بنام خدای خالق و هدایتگرم سلام خدمت شما استاد عزیز چقدر این فایل جدای از دلیلی که شما بخاطرش این ویدیو رو گرفتین به درد این روزهای من خورد که حتمن در ادامه بهتون میگم
اول از همه میخواستم بخودم یادآوری کنم که قانون جهان هستی چیه؟
قانون اینه که حال خوب مساوی است با اتفاق خوب،،،،،چیزی که خدا به وضوح در قرآنش میگه “بما کَسبت َایدیم، بما قدمت اَیدیهم”
یعنی شما بواسطه چیزهایی که از پیش فرستادین ازهمان جنس بشما داده میشود
دوستان گلم جهان یک سیستم و فاقد احساس و حس دلسوزیه یعنی نمیاد پیش خودش بگه آخی این بنده خدا ناراحت ،عصبیه،غمگین بزار یه اتفاق خوب براش رقم بزنیم این احوالاتشو بشوره ببره
سیستم چی میگه؟میگه توالان داری به چی توجه میکنی؟تمرکزت رو چه موضوعیه؟آهان پس حالا که داری رو این تمرکز میکنی یعنی اون اتفاق رو میخوای و به واسطه اون چیزی که خودت ازقبل با افکارت با توجهت به سیستم فرستادی(آیه قرآن، بماکسبت ایدیهم،بما قدمت ایدیهم)به تو داده میشود
یه مثال از زندگی خودم بزنم خیلی فکر کنم درخور این بحث باشه
من تو یکی از شهرستان های اطراف تهران مغازه داشتم کل کسبه اونجا اعتراض داشتن که اینجا کاسب ها دارن زیرفروشی میکنن (باسود خیلی کم)بازار رو خراب کردن ،پس ماهم مجبوریم قیمت بیاریم پایین تا بتونیم بفروشیم و کاسبی بچرخه،این اتفاق روی من هم تاثیر گذاشت با اینکه چندوقتی بود با سایت شماهم آشنا شده بودم خلاصه ماهم باور غلط اون محیط رو بخودمون القا کردیم و استاد عزیز چشمتون روز بد نبینه من دو ماه با زجر کامل یعنی میگم زجر یه چیزی فوق ماورای زجر یعنی😂 من به مشتری قیمت خرید و نشون میدادم بعد میگفتم مثلا ۲۰هزار دارم ازت خیر میگیرم باز شروع میکرد به چونه زدن یعنی دوس داشتم فقط فریاد بزنم که چرا نمیفهمی دارم قیمت خریدمو بهت نشون میدم
تا اینکه یه روز شما راجب باور ثروت یه فایل گذاشتین جوری روی من اثر گذاشت که گفتم شده باشه کل اجناسم یک سال توی مغازم بمونه ولی دیگ این باور کسبه های اینجا رو نمیکنم توی مغزم و از همون لحظه که توجهم رو از محیط برداشتم و کاری نداشتم که همسایه بغلیم چجوری میفروشه چه قیمتی میده و فقط فقط توجهم رو روی خودم و باورهای مثبت درست گذاشتم نه تنها درآمدم بیشتر شد بلکه با استمرارش هدایت شدم به یه محیط جدید تر و الان که کامنت گذاشتم حدود ۲۰ روز که مهاجرت کردم و مغازم رو آوردم تو یکی از منطقه های خوب تهران
خداروشکر واقعا همه چیز ذهن، باور و کنترل ورودیه و اگه به این سه تا موضوع شک و تردید نکنی اعمالی رو انجام خواهی داد که زندگیت رو دگرگون میکنه
ممنونم استاد عزیز که این فایل زیبا رو گذاشتین و برای تمام دوستان خوبم توی این سایت آرزوی روزهای خوب شاد و پر روزی دارم ارادتمندم
سلام استاد عزیزم،
شرایط بهتر به معنی بهتر برای همه نیست،
چه بسا که شرایط برای برخی در زمان پهلوی عالی بود و برای عده ای وخیم، و در زمان حال هم شرایط برای برخی بهتر و برای گروهی بدترین وضع ممکن است.
به نظرم شرایط عاالی و صلح جهانی برای تمااام انسانها (با اینکه یک ایده و فکر خیلی قشنگیه) اما در این جهان ممکن نیست.
اما یه سوال برام پیش میاد… چرا بعضی از این انقلاب ها و اعتراضات در جهان باعث بهتر شدن وضع کلی اون جامعه شده؟ (البته فکر کنم تا ابد الدهر هستن افرادی که ناراضی باشن)
مثل انقلاب سال 1980 کره جنوبی، مثل اعتراضات مردم هند و استقلال هند و …
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام استاد عزیزم و مریم خانوم نازنینم
و سلام دوستان عزیز
استاد وقتی فایل رو گوش می دادم با خودم فکر می کردم چقدر هم زمانی قشنگی بود وجود این فایل با سوال من
دیشب داشتم از خدا می پرسیدم که چه جوری نترسم از گذشتم، چه جوری نگران دوباره تکرار شدنش نباشم انگار ترس داشتم از این که مبادا وسط راه دوباره برگردم به اون گذشته و دوباره تکرار بشه
حالا جواب سوالمو گرفتم حالا فهمیدم همین ترس، همین جنگیدن به خاطر اینکه تکرار نشه باعث تکرارش میشه
من سعی داشتم درستش کنم، سعی داشتم شرایط رو اونجور که می خوام درست کنم، هی باهاش مقابله می کردم، سعی داشتم ادم های اطرافمو تغییر بدم، دقیقا به قول شما استاد سعی داشتم نگرشمو به بقیه تحمیل کنم در صورتی که داشتم حرف از ازادی می زدم حرف از این می زدم که هرکس یه عقیده ای داره ولی یه جور دیگه عمل می کردم.
چه زمان هایی که استاد من می خواستم رابطم رو با بابام خوب کنم ولی نمی شد چرا؟ به خاطر تمرکز روی بدی هاش به خاطر اینکه همش ازش گله و شکایت داشتم و همه این ها نتنها باعث نشد من در نظرش بهتر بشم بلکه هنوز اتفاقاتی افتاد که یه چهره منفور از من ساخت، اتفاقاتی که من حتی از اون ها هم فرار می کردم با نیومدنشون می جنگیدم اما به دلیل مبارزه باهاشون به زندگیم راه پیدا می کردن و من هی از خدا می پرسیدم چرا اینجوری میشه؟
فایلتون واقعا پر اگاهی بود استاد
دیروز هم من یک فایل گوش دادم ولی مقاومت داشتم که دیدگاه بنویسم اما امروز سعی کردم این مقاومته رو بشکنم و بنویسم و حالا احساس بهتری دارم انگار اول می خواستم کوه هوا کنم😂
می دونین استاد فایل های شما رو هر چقدر گوش بدم کمه، واقعا فایل هاتون بهترین ورودی ها برای ذهن منه
و چقدر درسای خوبی می گیرم از فایل هاتون
این فایل که بی نظیر بود کلا
یادگرفتم اتفاقاتی که نمی خوای نباید بهشون فکر کنی چه برسه در موردش حرف بزنی واقعا می بینم فکر کردن در مورد اتفاقاتی که افتاد چقدر حالم رو بد می کنه
یاد گرفتم به زیبایی ها توجه کنم
یاد گرفتم با چیزی برای بیرون کردن از زندگیم نجنگم بلکه با توجه به زیبایی ها که حس بهتری بهم میده منتظر رفتن اون چیز از زندگیم باشم
یاد گرفتم نترسم چون همین ترس باعث حس بد و رخ دادن اتفاقاتی است که دلم نمی خواد
استاد واقعا اولش خیلی سخت بود که ذهنتو کنترل کنی که مثل بقیه فکر نکنی درحالی که همه ادم های دور و برت یه جور فکر می کنن اما اگه کم کم ادامه بدی دیگه راه میوفتی فقط باید شروع کنی بقیه راه رو خدا هواتو داره
استاد ممنونم از شما برای این فایل پر از اگاهی واقعااا ممنون ♥
و از خداوندم هم سپاسگزارم برای جواب دادن به سوالم، خدایا شکرت 🌺♥
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام استاد
سلام خانم شایسته عزیز
سلام دوستان و رفقا😁😁
امیدوارم حال همگی خوب و عالی باشه
((وهم عن الغو معرضون))
واز چیز های بیهوده روی گردانند
با هر میجنگی ان را ماندگارتر میکنی
استاد فایل رو گوش کردم و به تک تک حرفهاتون فکر کردم.
کلی فکر مثبت و مثالهای قشنگ از قرآن و زندگی خودم و اطرافیانم به ذهنم اومد و حرفاتو رو تا حد خوبی درک کردم و حس عالی پیدا کردم.
به خاطر همین هم یک حسی به من گفت بیام و همینا رو کامنت کنم.
استاد داشتم فکر میکردم دیدم کار سخت و نشدنی نیست، اما کار اسون وساده ای هم نیست که بخوای بیخیال تلویزیون بشی اینکه بخوای راهی که عموم مردم میرن رو نری
تصمیم بگیری از تمام فضاهای مجازی خارج بشی مثل همه فکر نکنی مثل همه رفتار نکنی مثل همه غر نزنی،گله و شکایت نکنی.اینکه بخوای ارتباطت رو با دوست منفی چندین سالت قطع کنی . واقعا کار سادهای نیست اینکه بخوای راه پدرانت رو ادامه ندی
به قول قرآن میفرماید هر وقت به انها گفتیم پیرو این ایین باشید گفتند پس ایین پدرانمان چه میشود!؟؟
استاد خودت میدونی کار اسونی نیست که تو داری روی باورهات کار میکنی و هر بار یک نجوای جدیدی میاد و میخواد که تو رو دلسرد کنه و از مسیر منحرفت کنه، اما تو ایمانتو حفظ میکنی و براش فکت، منطق و الگو میاری و کار کردن روی باورهاتو ادامه میدی. ولی بچه ها اگر بشناسیم قانون رو و بشناسیم کارکرد جهان رو و اینو بدونیم که جهان توجهی نمیکنه به اینکه ما میگیم چی رو نمیخوایم بلکه به احساسات و فرکانس های ما پاسخ میده و درک کنیم قانون فرکانس رو؛ اونوقت دیگه هیچ بهانه ای نداریم برای اینکه به قول استاد بخوایم فحش بدیم و اعتراض کنیم و اینا….
چون میدونم جهان که با ما شوخی نداره
به قول مولانا:
در جهان هر چیز چیزی جذب کرد
گرم گرمی را کشید و سرد سرد
قسم باطل باطلان را می کشند
باقیان از باقیان هم سرخوشند
ناریان مر ناریان را جاذب اند
به خاطر همین هم از اولش حتی زمان پیامبر هم افراد اندکی بودن که مومنان واقعی بودن
به قول قران متقین بودن چون بچه ها همیشه افراد اندکی هستن که میتونن نجواهای ذهنی شون رو کنترل کنن و اعراض کنن و به ناخواسته ها توجه نکنن و به چیزهای خوب جهان اطرافشون توجه کنن و به اونا فکر کنن و سپاسگذار خدواند باشن.
ولی بچه ها هر چقدر هم که سختمون باشه انجام تمام این کارها ولی بازم ارزشمنده که انجامشون بدیم به قول معروف به نتیجه اش میارزه چرا اینو میگم؟؟ چون میلیون ها نفر هستن که به قول استاد برای یک لقمه نون دارن صبح تا شب جون میکننن، وتقلا میکنن برای((زنده موندن)) فقط باور کنید.
ایا واقعا ارزششو نداره که با کار کردن روی باورها و کنترل ورودی ها و استفاده از قانون اعراض مثلا درآمدمون رو چند برابر کنیم یا روابط دلخواهمون رو ایجاد کنیم یا هر چیز خوب دیگه ای که میخوایم داشته باشیم….
به قول استاد ارزشمنده این مسیر ارزشمنده کار کردن روی باورهاتون ارزشمنده. قدرت های ذهنی تون رو جدی بگیرید چون اینه که داره همه کار میکنه این هزاران برابر از قدرت فیزیکی تون قوی تره.
بچه ها اینو اول از همه دارم برای خودم مینویسم بچه ها مهم نیست که ما چقدر بهونه داریم برای سر صدا کردن برای بد و بیراه گفتن برای غر زدن برای ناسپاسی بچه ها ما باید قانون اعراض رو استفاده کنیم و یادش بگیریم چون این قانون خداونده این قانون جهانه که به افکار و احساسات ما واکنش میده اگه میخوایم نتیجه متفاوت تری از دیگران بگیریم اگه میخوایم یک وجه دیگه ای از جهان و خداوند رو تجربه کنیم این برای اینایی که میخوان متفاوت نتیجه بگیرن ولی اگه میخوایم مثل همه مردم نتیجه بگیریم که دیگه راحت هر کاری که عموم مردم میکنن رو بکنیم هر راهی هم که اونا میرن رو بریم به قول استاد این حرفا که اصلا برای همه نیست برای یک تعداد خاصه، که دنبال رشد و پیشرفتن.
استاد من خودم وقتی برام یک تضاد یا ناخواسته ای برام به وجود میاد که خیلی ذهنمو به هم میریزه ودرگیرش میشم به خودم میگم اقا علیرضا بیا بشین با خودت روراست باش الان اگه سر این موضوع هی غر بزنی هی کج خلقی کنی هی دادو بیدا کنی هی در موردش حرف بزنی چه چیزهایی حاصل از فرکانسی که میفرستی وارد زندگیت میشه؟؟؟ بعد استاد میام حالا یا مینویسم یا تو ذهنم مرور میکنم که مثلا این اتفاق میفته این شرایط به وجود میاد و مثلا اینطوری و اینطوری میشه…
بعد به خودم میگم خوب حالا اگه حالمو خوب کنم فرکانسم تغییر بدم چه اتفاقی میفته؟؟ باز مرور میکنم که مثلا این مسئله خودش حل میشه این اتفاق رقم میخوره شرایط اینطوری به نفع من میشه و غیره….
(در واقع یک اهرم رنج و لذت برا خودم درست میکنم)
چون اصلا مهم نیست چقدر دلیل دارم برای ناراحت بودن باید حالمو خوب کنم باید حسمو عوض کنم تمام نقطه سر خط. چون این حال هر لحظهی منه که داره اتفاقات لحظه ی بعد منو شکل میده.
حال خوب=اتفاقات خوب
وقتی که تمام اینها رو خوب درک کرده باشیم تحت هر شرایطی احساسمون رو کنترل میکنیم
اما خبر خوب اینه که وقتی به طور دائم اینکار رو تکرار کنیم و ممارست داشته باشیم این دیگه میشه بخشی از وجودمون و ما بعد از مدتی ناخوداگاه به خودمون میایم و میبینیم که اصلا نمیتونیم حالمون بد باشه تحت هر شرایطی ما میخندیم و حالمون خوبه و خوب طبق قانون جهان هم هدایت میشیم به جاهای خوب و همیشه هم اتفاقات خوبی برامون میفته.
حالا من یک تجربه واقعی بگم از خودم
من دو تا برادر کوچیک تر از خودم دارم که هر دوتاشون واقعا بچه های فوق العادهای هستن
مخصوصا برادر کوچیکم که واقعا با مزه و فوق العادست اما موضوعی که میخوام بگی دو مودر برادر وسطیام هستش و مربوط میشه تقریبا به دوسال پیش. البته اونموقع به خوبی الان قانون رو نمیدونستم ولی خوب نا اگاهانه از قانون استفاده کردم و این مسئله رو حلش کردم
بچه ها اونموقع این برادر من یک عادا بدی داشت که مثلا من هر کاری که میکردم یا هر حرفی میزدم خیلی زود میرفت و به پدر ماردم میگفت و این موضوع خیلی من کفری میکرد و حرص منو در میاورد و من همیشه بحث میکردم با خودش با پدر و مادرم سر این موضوع.
خوب پدر من سوپر مارکت داره و من با ایشون کار میکنم اونموقع کنار مغازه ما هم یک کافینت بود که اتفاقا ایشون هم یک پسر داشتن که از من یک سال بزرگتر بودن و پسرشون هم در مغازه میومدن و منو ایشون دوست هم بودیم و گاهی باهاشون حرف میزدم و چندین مرتبه هم راجع به موضوع برادرم باهاش حرف میزدم.
یک بار که برادرم دوباره اینکارو کرده بود و من خیلی ناراحت بودم دوباره شروع کردم باهاش به حرف زدن سر این موضوع.
دوست من به من علیرضا اینقدر گیر نده بزرگ میشه خوب میشه منم در یک دورانی خواهرم اینطوری بود (چون ایشون هم یک خواهر از خودشون کوچیک تر داشتن). منم دو سه روزی در گیر این حرفش بودم. و بچه ها دیگه هر وقت برادرم اینکار رو تکرار میکرد من شاید عصبانی میشدم ولی با خودم میگفتم عیبی نداره بزرگ میشه خوب میشه. و با این روش کمکم مقاومت های ذهنی مو در مورد برادرم برداشتم و بچه ها باور کنید به طرز معجزه اسایی این خودش خود به خود خوب شد (البته در یک روند تکاملی نه یک دفعه).
تا به امروز که بچه ها من رابطم با برادرام واقعا فوق العادست و همین طور پدرم.
فقط دوست داشتم این کامنت رو بنویسم تا هم به قول استاد رد پا بذارم از خودم هم ایدوارم کمکی بکنه به شما بچه ها
عاشقانه و خالصانه دوستتون دارم مثل برادرام
همتونو🤣🤣🤣😜😜
امیدوارم دلاتون به وسعت دریا باشه.
❤️☝️هو☝️❤️
سلام بر برادر بزرگم، استاد عزیزم،
خداوند رحمان رو شاکرم که منو هدایت کرد به برنامه های شما و سایت شما و این مسیر زیبا،،
🌹 الحمدالله رب العالمین 🌹
استاد، من ۲۰روزه که توی این شرایط، سکوت اختیار کردم و هیچ صحبتی نکردم، ولی این فایل منو مجبور کرد که این کامنت رو بزارم، و میدونم که این دیدگاه من، با دیدگاه ۹۹،۹درصد جامعه متفاوته، حتی میخوام بگم که میدونم خیلی از بچه های سایت که با هم دیدگاههای مشترک زیادی داریم،شاید با این دیدگاه مخالف باشند، ولی من یاد گرفتم وقتی دارم از یک مسیر و فرکانس نتیجه میگیرم، تمام تمرکزم رو روی همون مسیر بزارم و با احترام زیاد و عشق فراوان به دیگران، اصلا و ابدا برام مهم نیست که اونا چه فکری در مورد من میکنند،
من قبلاً هم گفتم ولی مجبورم دوباره عرض کنم که من ۳۸سالمه و به لطف خدا ۲تا فرزند گل دارم و شغلم هم تعمیر و سرویس یکی از وسایل آشپزخونه س،
تقریباً در تمامی نقاط تهران،مشتری دارم ،ممکنه در یک روز به ۴گوشه ی تهران برم و کار انجام بدم
استاد من همه مدل مشتری یی دارم
حزب اللهی،بی دین،با دین، اصولگرا، اصلاح طلب، شاه دوست و………………..
از میلیاردرهای شمال شهر، تا کارگران جنوب شهر،
میخوام بگم همه مدل ارتباطاتی دارم توی کارم و زندگیم،
اما……
من یاد گرفتم دوربینام رو خودم باشه،
قبل ترها،که هنوز خام تر بودم، ممکن بود تحت تأثیر قرار بگیرم، ولی الان خیلی خیلی خیلی کمتر، تقریباً نزدیک به صفر
البته یه وقتایی نجواها میان سراغم، ولی دیگه یاد گرفتم که سریع ریشه یابی کنم و کلا، لاین فکرمو عوض کنم و نزارم بر من مسلط بشه
توی این روزای اخیر که میرفتم منازل مشتری ها، اکثرا شاکی بودن، جالبه همه شاکی هستن، چه موافقان چه مخالفان،
یعنی همه شاکی هستن،
بعضی اوقات نیمساعت برای من از مشکلات میگفتن، ولی من تمرکزم روی کار خودم بود و یه لبخندی میزدم و بازم میرفتم سراغ کارم
بعضی وقتها،مشتری میگفت که: آره این فلان فلان شده ها دیشب زدن فلانی رو کشتند یا ……..
بعد من جوابی نمیدادم یا برای اینکه ناراحت نشن میگفتم: عجب، من اطلاع نداشتم
جالب تر اینکه شاکی تر میشدن و میگفتن مگه اخبار نمیبینی؟
میگفتم یک ساله ندیدم😄😄😄و از هیچی خبری ندارم
اونایی شون که یه کمی منصف و عاقل بودن، بعد از چند دقیقه میگفتن : البته خوب کاری میکنی علی آقا، ما هم اشتباه میکنیم میبینیم،
حالا نکته ی مهم اینجا بود که اینجاها نجوا میومد سراغ من که علی، الان وقتشه از قانون بگی و طرف رو نصیحت کنی که این راهش نیست و …….
بعد بلافاصله یاد تجربه های ناموفق از گذشته میفتادم که چقدر سعی در تغییر دیدگاه دیگران داشتم و به بن بست میخوردم، بنابر این خودم رو کنترل میکردم و هیچی نمیگفتم،
تنها جمله ای بیش از ۱۰۰۰بار توی این ۲۰روزه گفتم این بوده:
👈درست میشه انشاءالله ، خدا بزرگه👉
خلاصه داستانی داشتیم استاد😄
و اما نکته ای که میخوام بهش اشاره کنم اینه که من خودم از همه داغون تر بودم در گذشته،
من وقتی صبح از خواب پا میشدم اول میرفتم سراغ کانال های خبر فوری یا خبر مهم یا فلان خبرگذاری یا اخبار حوادث و قیمت دلار و …..
انقدر این کارهارو کردم که ۳سال پیش کارم به افسردگی و ناراحتی اعصاب کشید و روزی ۱۲تا قرص میخوردم،
ولی از وقتی که دیگه عاجز شدم و از خداوند خواستم کمکم کنه، کم کم هدایت ها شروع شد و من پله پله بهتر شدم و الانم ۲ساله یه دونه قرص هم نخوردم و شاد و سرحال و میزون و درجه یک هستم،. الهی شکر
این مسایل شخصی خودم رو دارم مینویسم به این خاطر که پیامی باشه برای بچه های جوان تر که هواسشون به کار خودشون باشه و مسیرهای اشتباهی رو که من رفتم اونا نرن،
استاد، ما بیش از یکساله:
۱, تلویزیون و خصوصا اخبار رو در خونه مون نداریم
اصلا و ابدا
مگر برنامه ی شادی مثل خندوانه و بعضی اوقات کارتن برای بچه ها
تقریباً ۹۵درصد کمتر از گذشته
۲,تمرکزمون روی نکات مثبت هست و نعمت هایی که داریم
۳,بعضی از روزها ۴نفری میشینیم و شاید یکی ۲ساعت در مورد نعمت هایی که خداوند به ما داده صحبت میکنیم
۴,در مورد قانون تکامل بحث میکنیم
۵،در مورد تغییر خودمون و اینکه چیکار کنیم یک قدم از دیروز بهتر بشیم
و……………..
من میدونم الان یک سری از دوستان میگن که باباجون، هموطن هات دارن میمیرن کف خیابون، تو داری رو خودت کار میکنی؟
برات مهم نیست دختر مردم رو کشتن؟
فقر، گرونی، و ……….
پس تو خیلی بی غیرتی که این مسایل برات مهم نیست،
خب ایرادی نداره،
منم یه جوابی میدم با احترام:
میگم شما راه خودتونو برید، منم راه خودمو،
شماها هم اگر مثل من افسردگی بگیرید و ۶ماه تموم گریه کنید، متوجه عملکرد من میشید
من خودم دختر ۱۴ساله دارم
اون شبی که فهمیدم این دختر عزیز به رحمت خدا رفته، تا صبح نجواها ولم نمیکردن، اصلا تا صبح نخوابیدم ، ولی فرداش خودم رو ریکاوری کردم و کاملا رها شدم
نه اینکه بی غیرت باشم، نه
من یاد گرفتم باید ذهنم رو کنترل کنم
من باید دوربینام فقط رو خودم باشه
من یاد گرفتم اگر میخوام پیشرفت کنم و خانواده م در ارامش و آسایش باشند، اول باید حال خودم خوب باشه، اول باید خودم رو تنظیم فرمون کنم، اگه فرمونم(ذهنم) بکشه به چپ و راست، آخرش میفتم توی دره، هرچند ممکنه الان خیلی مشخص نباشه ، ولی کم کم میرم سمت خاکی و بعدش پنچر میشم و کنترل فرمون از دستم خارج میشه و پرت میشم توی دره
من یاد گرفتم آدم عاقل، همون اول فرمون رو تنظیم میکنه که آخرش نیفته ته دره
استاد،
در تمامی این شبها که تظاهرات بود و اینترنت قطع بود و من هم مجبور بودم شبها زودتر بیام خونه،
من شروع کردم فایلهای ۱۲قدم رو از اول تا الان که قدم ۸ هستم، دوباره و سه باره دیدم،
کلی مطلب جدید یاد گرفتم که قبلاً اصلا به گوشم نخورده بود، با این که بارها دیده بودم
من یاد گرفتم که وقتی دیگران مشغول شلوغی ها هستند و جامعه متشنج هست، این بهترین فرصت برای رشد منه، اگر روی خودم کار کنم
من یاد گرفتم هیچ کسی زورش بیشتر از حضرت رحمان نیست، بنابراین کارم رو به خدای خودم واگذار میکنم
من یاد گرفتم هیچ قدرتی و هیچ دولتی و هیچ شاهی، توان نداره که بخواد منو خوشبخت کنه یا بد بخت، این خدای منه که قدرت داره و منو هدایت میکنه به سمت بهترین نعمت های مادی و معنوی، دنیوی و اخروی
من یاد گرفتم که رشد من، توی اون مسیری هستش که اکثریت جامعه حتی خانواده م، بهش ایراد میگیرن و میگن این راه اشتباهه
من یاد گرفتم که سکوت کردن، قدم اول رشد هست،
من یاد گرفتم آدمای عاقل و درجه یک، آدمایی نیستن که در مورد هر موضوعی نظر میدن، بلکه برعکسه و آدم حسابی ها بیشتر فکر میکنن تا که بخوان نظر بدن
من یاد گرفتم جو گیر نشم
من یاد گرفتم خداوند یک پیامبر درونی به من هدیه کرده به نام عقل یا ذهن
این هدیه مثل چاقوی ۲لبه س
هم میشه باهاش کیک تولد برید و هندونه قاچ کرد و لذت برد
هم میشه باهاش قتل و غارت کرد
کُلَ نُمِد، هاؤلا و هاؤلا
بنابراین، سعی میکنم به همه چیز توحیدی نگاه کنم،
توحید،توحید،توحید
و هرچه دارم در زندگی م، نتیجه ی اون اوقاتی بوده که توحیدی فکر کردم
از خداوند متعال میخوام که همه مون رو هدایت کنه به سمت بهترین نعمات دنیوی و اخروی
البته که اون خدا، جاده ها رو هموار کرده و خط کشی کرده و آماده کرده، ولی فرمون رو هم داده به ما و داره نگاه میکنه و میفرماید: این جاده ی عالی و این ماشین آخرین سیستم در خدمت تو، برو ببینم چه جوری رانندگی میکنی
ما هم اگر این موضوع رو درک کنیم و توحیدی عمل کنیم میتونیم اینگونه باشیم: 👈با خدا باش و پادشاهی کن، بی خدا باش و هرچه خواهی کن👉
در آخر،خیلی ممنون و سپاسگزارم از همه ی شما عزیزان خصوصاً برادر بزرگم، آقا سید عزیزم❤️🙏🌹🌷
و از خداوند رحمان میخواهم که تا روزی که زنده هستم کمکم کنه توحیدی باشم، توحیدی صحبت کنم و در مسیر توحید قدم بر دارم و بتونم فریااااد بزنم که همه چی توحیده ولاغیر
الحمدالله رب العالمین 🌹
الهی صدهزار مرتبه شکرت❤️
الهی: تا تو را دارم، چه کم دارم❤️
و در پایان:
کارساز ما به فکر کار ماست
فکرِ ما، در کارِ ما، آزار ماست
یاحق❤️🌹🌷🙏
سلام بر علی آقای عزیز
خیلی لذت بردم از کامنت زیبایی که نوشته بودید ،چقد عالی قانون رودرک واجراکردید ،و چقد آگاهانه کانون توجه تون رو بردید سمت خوبیها ونعمات خداوند واقعا کارتون بسیار عالی ودرخورتحسین هست .
خداروشکر میکنم که با دوستان آگاهی درمسیر رشد و پیشرفت هم مسیر هستم
ازاستاد عزیزم هم بینهایت سپاسگذارم که این مطالب رو دوباره بهمون یادآوری کردند
با درود و سپاس از شما علی آقای عزیز
از مطالبتون خیلی لذت بردم اصطلاحات خوبی به کار بردید مثل تنظیم دوربین ها روی خودمون و تنظیم فرمون (ذهنمون) برای خارج نشدن از مسیر درست و کاربرد چاقو هم برای خیر و هم برای شر مطالبتون برای من خیلی جالب و کاربردی بودند
در خصوص تجربه درخواست هدایت من هم تجربه ی هدایت از طرف خدا رو داشتم
من از سال 96هرچی فکر می کردم که چه کاری رو باید در این دنیا انجام بدم که هم دوست داشته باشم و هم ازش لذت ببرم و هم بتونم به راحتی انجام بدم اصلا راه به جایی نمی بردم و چند بار هم شغل های مختلف رو کنار شغلم امتحان کردم. یک روز با خدای مهربانم صحبت کردم و به من گفتند صبر داشته باش برایت راهنمایی خواهد آمد و پس از دو ماه مشکل شما حل خواهد شد که دوره حل مسائل استاد عباس منش رو خریدم و درها برایم باز شد من از خدای مهربانم سپاسگزارم که راه رو به آسانی برایم آشکار کرد.