قانون تغییر ناخواسته ها - صفحه 52
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2022/09/abasmanesh-5.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2022-09-30 06:06:422022-12-12 06:56:25قانون تغییر ناخواسته هاشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
1403/8/10
فصل5روز118
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام به استاد و مریم عزیز ودوستان گل
خدایا شکرت هزاران مرتبه شکرت که وارد فصل جدید شدم چقدر ذوق دارم که اینهمه مسیر و اومدم کلی بهم انگیزه میده که دارم پرقدرت و آروم آروم و تکاملی مسیر و طی میکنم چقدر خوشحالم که 118روز هر روز تونستم ذهنم وکنترل کنم و بیام یه قدم در راستای تغییر خودم بردارم خدایا شکرت چقدر لذت بخش اصلا نمیدونم چطوری ذوقم و بنویسم و توصیف کنم
درشروع فصل جدید میخوام یه بگ گراند یا چکاب فرکانسی بنویسم از 4فصلی که گذشت
اینقدر نرم و راحت داره اتفاقات عالی رقم میخوره که باید روزی هزاران مرتبه خدارو شکر کنم
قبل از شروع روز شمار تحول همیشه تیتر و در قسمت فایل های رایگان میدیدم و متوجه بودم که اگر بخوام شروع کنم باید استمرار داشته باشم ولی نمیتونستم تصمیم قطعی بگیرم یجورایی انگار درخودم نمیدیدم که بتونم این مسیر و ادامه بدم اما بالاخره تصمیم خودمو گرفتم و شروع کردم و به خودم تعهد دادم که هرروز باید ادامه بدم و یک کامنت و ردپا ازخودم بزارم خیلی سخت بود برام نوشتن کامنت خیلی نجواها هر روز میومد سراغم که بابا ولش کن برای چی داری این فایلهای رایگان و گوش میدی تو کلی دوره خریدی برو دوره ها رو گوش کن و ….
ولی به خودم گفتم ببین تو قبلا دوره خریدی و یکبار همه اشون و گوش دادی اما هنوز قانون و درک نکردی هنوز نمیتونی توی مسیر بمونی و حرکت کنی ولی این فایلهای رایگان و روز شمار تحول داره به تو کمک میکنه که توی مسیر بمونی و حرکت کنی مثل یه مکمل میمونه در کنار دوره های که داری
واقعا این فایلها منو متحول کرد همینکه قانون و در همین اندازه درک کردم و دارم ادامه میدم خدایا شکرت
حالا درمورد تجربیاتی که توی زندگیم داشتم وقتی تحول روز شمارو شروع کردم
از همون جا و شرایطی که داشتم شروع کردم و تصمیم گرفتم کسب کار خودمو شروع کنم بعد یادگیری و مطالعه از اینترنت و یوتوب آموزش های بی نظیری پیدا کردم و با عشق کارکردم روی میز ناهارخوری با لب تاب قدیمی
خداروشکر تونستم یه دوره بی نظیر تخصصی بخرم بعدش یه میزوصندلی فوق العاده زیبا و عالی و راحت و حرفه ایی خریدم بعد تصمیم گرفتم دیگه پروژه هامو برون سپاری نکنم و خودم انجام بدم خداروشکر کلی توی دل این کارها به تجربه و عزت نفسم اضافه شد بعد از جایی که فکرنمیکردم خدای مهربونی یه پروژه داخلی برام اومد با مبلغ خیلی کمی پروژه رو گرفتم وکلی ذوق و شوق داشتم براش بعد خداروشکر به صورت کاملا هدایتی خیلی راحت و درزمان یک ساعت لوگو و برندم طراحی شد فوق العاده لوگو جذاب و حرفه ایی بعد گذاشتمشون روی طرح هام بعد خداروشکر به کمک خدای مهربون هدایت شدم و یه لب تاب فوق حرفه ایی خریدم و کلی طرح هام حرفه ایی و عالی شدن وچقدر ذوق میکنم و خداروشکر میکنم بعدش دوباره خیلی راحت هدایت شدم و کارت ویزیت و با لوگوی شخصی ام چاپ کردم چقدر زیبا و لوکس شد خداروشکر بعد پیجم و سالها بود رها کرده بودم دوباره استارت زدم و دارم پروژه هامو میزارم و خودم تولید محتوا میکنم خودم تنهایی دارم میرم سرپروژه و اندازه میگیرم و همه امید وتوکلم به خدای مهربونم بعد کلی ارتباطاتم قوی ترشده خودمو بیشتر دوست دارم و انرژی خوبی میگیرد از ادما و کلی دوستان عالی جذب کردم خداروشکر دوباره برام یه پروژه اومد که طراحی کنم اینا همش برام نشانه اش که دارم مسیر درست و پیش میرم بعد یه دوره زبان خریدم و دارم روی زبانم کارمیکنم دوباره یه دوره تخصصی دیگه خریدم و دارم مهارتمو بهبود میدم اینقدر اتفاقات عالی و پیشرفت رخ داده که حد نداره خدایا شکرت
اینارو نوشتم که از شما استاد ومریم عزیز تشکرکنم بخاطر این سایت فوق العاده و اینکه به دوستان عزیزی که توی این سایت هستن بگم چقدر این فایلهای رایگان میتونه معجزه کنه وچقدر عالی کمک میکنه که در مسیر قانون بدون تغییر خداوند بمونیم و حرکت کنیم خدایا شکرت خدایا هزاران مرتبه شکرت
به نام خداوند مهربان
سلام استاد و خانم شایسته عزیز
هنگام مواجه شدن با اتفاقات نامناسب :
قانون را در نظر گرفته و به شیوه ای هماهنگ با قانون عمل کنیم
بسیاری از ما هنگام مواجه شدن با تضادها:
قانون را از یاد برده و به شیوه ی عموم جامعه عمل می کنیم که به دلیل ورودی های ذهنی نامناسبی است:
که از شبکه های اجتماعی فیلم سریال اخبار …..دریافت می کنیم
اهمیت: کنترل ورودی های ذهن را به خوبی و درستی درک کنیم
ما نمی توانیم: در زندگی هیچ کسی تاثیر گذار باشیم همان گونه که دیگران نمی توانند در زندگی ما تاثیر گذار باشند
اگر به دنبال نتایج متفاوت از عموم جامعه هستیم : به شیوه ای متفاوت عمل کنیم
اگر از شرایطی ناراضی هستیم مرتبا غر زده شکایت می کنیم و ناراحت هستیم:
به همان اندازه افرادی که از دست آنها شاکی هستیم و آزادی دیگران را سلب می کنیم چون تحمل پذیرش دیدگاهی مخالف با دیدگاه خود را نداریم را جذب خواهیم کرد
هر کسی نظر و عقیده ی خود را دارد: ما نباید به خاطر آن ناراحت و شاکی شویم و بدانیم در نهایت:
هر کسی نتیجه ی باورها و فرکانس های خود را دریافت خواهد کرد
هنگام رخ دادن اتفاقات نامناسب برای افراد جنگ درگیری اعتراضات عمومی …..بدانیم هر کسی تنها: به منافع خود فکر می کند و همه ی افراد تلاش می کنند ما را به مسیرهای مورد نظر خود سوق دهد
بنابراین:
طبق قانون سبک شخصی خود را داشته و به شیوه ی خود عمل کنیم
قانون:
با هر چیزی بجنگیم و به خاطر و بر علیه آن مبارزه کرده و یا فحش و ناسزا گوییم:
از همان جنس را بیشتر جذب خواهیم کرد
چرا؟
چون به هر چیزی توجه کنیم: از همان جنس اتفاقات را بیشتر جذب می کنیم
اگر به اتفاقات نامناسب و ناجالب توجه کنیم:
از همان جنس اتفاقات را بیشتر و بیشتر جذب می کنیم
اگر با افراد نامناسب مبارزه کرده و بر علیه آنها شکایت کنیم:
از همان جنس افراد را بیشتر و بیشتر وارد زندگی خود خواهیم کرد:
این قانون الهی است که:
هیچ تبدیلی در آن نخواهیم یافت
از کجا متوجه شویم اتفاقات خوب را به سمت خود جذب می کنیم؟
از احساسمان
اگر اعمالی را انجام می دهیم که :
احساس بدی در ما به وجود می آورد در حال ارسال فرکانس های نامناسب به جهان هستی هستیم و اتفاقات بد را برای خود رقم می زنیم
اگر اعمالی را انجام می دهیم که:
احساس خوبی در ما به وجود می آورد در حال ارسال فرکانس های مناسب به جهان هستی هستیم و اتفاقات خوب را برای خود رقم می زنیم
ما نمی توانیم با جنگیدن علیه افراد نامناسب بیماری ها…:
آنها را از بین ببریم بلکه از همان جنس اتفاقات افراد بیماری ها …را بیشتر و بیشتر جذب زندگی خود می کنیم
قانون:
ما با افکار باورها و کانون توجهمان که خودش را در احساسمان نشان می دهد اتفاقات زندگی خود را رقم می زنیم
تنها با کنترل ذهن می توانیم: زندگی خود را کنترل کنیم
زمانی که تمرکز ما بر زیبایی هاست: زیبایی های بیشتری می بینیم و وارد زندگی ما می شود
زمانی که تمرکز ما بر نازیبایی هاست: نازیبایی های بیشتری می بینیم و وارد زندگی ما می شود
اگر بتوانیم تمرکز خود را بر زیبایی ها قرار داده باورهای خود را تغییر دهیم:
به مکان بهتر هدایت می شویم
کنترل ذهن: به هیچ وجه کار راحتی نیست اما پاداش بسیار بزرگی دارد
اولین قدم برای کنترل ذهن:
کنترل ورودی هاست باید آگاهانه:
-شبکه های اجتماعی فیلم تلویزیون سریال اخبار افراد نامناسب را حذف کنیم
-توجه خود را بر زیبایی قرار داده و تنها در مورد زیبایی ها صحبت کنیم
صحبت کردن در مورد زیبایی ها: بسیار مهم است و با صحبت کردن در مورد هر چیزی به آن قدرت می دهیم
-توجه خود را از روی نازیبایی ها برداشته و در مورد آن ها صحبت نکنیم
صحبت نکردن در مورد نازیبایی ها:
به ما کمک می کند ذهن خود را مدیریت و کنترل کرده و بر زیبایی ها تمرکز کنیم
مهارت کنترل ذهن:
در ابتدا بسیار دشوار است اما مانند هر مهارت دیگری به تدریج با تمرین و تکرار مداوم بهتر و بهتر می شود
خدایا شکرت
عاشقتونیم
بنام خدا
روزشمار تحول زندگی من روز 121
فصل پنجم
سلام استاد عزیزم عاشقتم که هر موضوعی که من درگیرش هستم رو عنوان میکنی ازت ممنونم
ازدیشب موضوعی پیش اومد که من دروهله اول میدونستم باید اعراض کنم وسکوت کردم وتمام تلاشم این بود مثل قبل واکنش نشون ندم
بعد دوتا مساله همزمان پیش اومد که باید مدیریت میکردم ولی همه این چند تا تضاد منو یکم بهم ریخت
دیشب خیلی درگیر کنترل ذهن بودم وبه سختی این اتفاق افتاد تلاش میکردم بتونم بخوابم صدای استاد میزاشتم تا بتونم بخوابم
امروز یه جای اداری رفتم کارمون عالی پیش رفت ،رفتم تقاضای وام کنم که رییس بانک خیلی سریع بدون اینکه منو بشناسه یه رفتار عالی ودوستانه وگرم رفتار کرد وخیلی سریع قبول کرد به طرز عجیبی ازیه جایی که فکرشو نمیکردم سه تا در همزمان بازشده بود ومن خیلی تردید داشتم بهترین راه انتخاب کنم ذهنم درگیر بود
همسرم که نمیتونه ذهنشو از ناخواسته کنترل کنه اعراض کنه به شدت حالمو داشت با حرفاش تحت تأثیر قرار میداد که من اعراض کردم
یه چیزی بهم گفت برم سرکوچه که خوشبختانه پاتوق من برای گرفتن ارامش وتمرکز دریاست
هوا عالی بود ،نشستم وازخدا خواستم که منو کمک کنه
مدام جمله استاد از قدم نه عبارات تاکیدی که خدا به من راهو نشون میده
مدام تکرار میکردم که جواب تمام سوالاتمو خدا بهم میگه که بعد نصمیم گرفتم وهمسرم اومد دنبالم وبا حرف زدن حلش کردیم
نکته مثبت این تضاد که باید ازدلش میوه شو استخراج کنم نرفتن توی فرکانس منفی چون ایمان داشتم اگه من حسم بدبشه همه چی بهم میریزه
راجب جنگیدن بایک موضوع که موضوع امروز منه
من بعد کار کردن روی خودم اومدم ازیک سری ادمها فاصله گرفتم واعراض کردم ازشون
یک نفر به شدت تلاش میکنه که هرجورشده ازیه راهی دوباره بیاد مشکل بوجود بیاره
وقتی بهشون اجازه نمیدم وسر تعهدم موندم بیشتر وبیشتر اذیتم میکنن
من دوست ندارم به حرفاش توجه کنم بهش واکنش نشون بدم نجنگم ولی این ادم هربار بایک چالش من وزندگیمو درگیر میکنه
ادمهایی که میخوان محبورت کنن واکنش نشون بدی
این موضوع مهمترین مساله منه گاهی دلم میخاد مقابله به مثل کنم ومیرم توی نازیبایی ها
تمام صحبت های استاد تک تک حال منو وصف میکنه
واقعاً نمیدونستم چیکار کنم
تنها راهش اینه بیام ویژگی های خوب این ادم رو برای خودم بگم تا ازنفرت توجه به نازیبایی بیام بیرون انگار توی یک حس بد گیر کرده بودم وباید برخلاف خواسته ذهنم این کارو میکردم
خیلی سخت بود ولی من رها میشدم تمرکز روی نکات جالب زندگیم امروز خیلی زیاد بود
میام بابت اونا خداروشکر میکنم
خدایا شکرت بابت هوای فوق العاده
خدایا شکرت پولی که باید وارد حسابم شد
خداروشکر امروز رفتیم ماهی تازه از رودخونه گرفتیم فوقالعاده خوشمزه بود
خداروشکر همسرم عاشقمه
تنها راه کنترل ذهن اینه بیام اینجا کامنت بنویسم تا میام اینجا فرکانسم از صفر میشه صد
خداروشکر که توی مسیرم
تمرکز روی نکات مثبت زندگیم وقتی نجواهای ذهنی من داره منو سمت منفی ها میبره کار راحتی نیست
دارم تلاش میکنم با تعهد این مهارت رو تمرین کنم
استاد عاشقتم ممنونم
الان حسم کاملآ عوض شده واومدم تو مدار عالی خدایا شکرت
دوستان هروقت نتونستید ذهنتونو کنترل کنید فقط کافیه کلیک کنید وارد سایت بشین تا خدا هدایت کنه سمت یک فایل هدایتی مثل الان که تجربه من بود موفق باشید
سلام دوست عزیز .
امروزمنم درشرایطی شبیه شماقرارگرفتم ودارم به ذهنم ورودی مناسب میدم خداروشکر بابت این بهشت که خدای مهربان بادستای استادفراهمش کردن ،خدامیدونه چقدرکمک میکنه ماخودمون وکنترل کنیم ،همش به ذهنم غذای مناسب میدم ازطریق سایت ،
شماتجربه تون وگفتید وموفق شدید منم میخام موفق بشم الان که ساعت 2 هست ومن دارم خودم وآروم میکنم میخام برم روی برگه بنویسم اگه ذهنم وکنترل کنم چه اتفاقی میوفته واگه کنترلش کنم چه پاداش و عواقبی داره ،این جاانتخاب باخودمنه که کدام وانتخاب کنم .
سلام ب استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز
بی نهایت سپاس گذارم از این فایل فوق العاده گران بها
امروز نشانه ام فصل 5 روز شمار را خداوند بهم نشان داد و تصمیم گرفتم ک از فایل اول شروع کنم و همین فایل اول رو من اگه بهش عمل کنم تمومه زندگیم بهشت میشه
صبح ب لطف خدا موقع پیاده روی این فایل رو گوش میکردم و میدیدم زنگ هایی ک ب صدا در میاد تو مغزم و ب خودم میگفتم اینجا اینجا آره ووو خدا را شکر چند مورد رو پیدا کردم
اغلب ب برادرم گیر میدادم از همه لحاظ و ب قول معروف میخواستم راه و چاه رو بهش نشون بدم و ب نظر خودم داشتم کمکش میکردم اما در واقعیت داشتم اوضاع رو واسه خودم بدتر میکردم و باعث شد ک رابطه مون هم نا دلخواه باشه. این رو هم الان میفهمم ک جهان داشته من رو جدا میکرده از اون واوو
الان فهمیدم آره جهان داره ما را جدا میکنه من چسبیدم ب رابطه و اجازه نمیدم خدایا شکرت ک متوجه شدم. و همین هم درسته چون اون یکی برادرم هم اوضاعش خوب نبود و من هم میخواستم ب ظاهر کمک کنم اما همه میدونیم نتیجه بدتر میشه و. وقتی ک رها کردم و گفتم ب من چه و البته ک آگاهی های دوره لیاقت واقعا توی این موضوع بهم کمک کرد جلسه 5 و تکمیلی و جلسه 10 دوره واقعا عالی بود سپاس گذارم استاد عزیزم
دیدم ک جهان از هم دیگه ما را جدا کرد ب راحتی خوب در مورد این برادرم هم همین کار دو میخواد بکنه جهان اما من هم باید اجازه بدم.
و خب تصمیمی ک گرفتم اینکه توجهی نکنم و من از اون فضا جدا بشم و جهان خیلی راحت جدا میکنه
شاید باورتون نشه اما توی ی خونه هستیم اما روزی ی بار همدیگه رو میبینیم در حد سلام و همین و این قدر دقیق عمل میکنه جهان ک حتی توی ی خونه باشیم اما همدیگه رو نبینیم و صحبت نکنیم الله اکبر خدای من از این دقیق بودن قوانین سپاس
مورد بعدی هم ک ایرادم رو پیدا کردن گیر دادن ب رانندگی بقیه هست چون اغلب توی شهر هستم و میبینم بعضی افرادی ک درست و اصولی رانندگی نمیکنن تو دست و پا میان و حقوق بقیه را رعایت نمیکنن و من هم میومدم و تو ذهنم راجب این اتفاق صحبت میکردم ک آره اگه اینکار رو میکرد بهتر بود یا مثلا 1 دقیقه صبر کن من اول برم و داستان هایی ک هست
میتونید نتیجه رو حدس بزنید اوایل میدیدم این اتفاقات رو و بعد هم تجربه اش کردم تو زندگی خودم جهان شرایط و موقعیت هایی رو واسم ب وجود آورد و تایید کرد بهم ک بله درسته ایشون هم اگه اون جوری میکرد بهتر بود. ک ب لطف استاد سریع اومدم
و کانون توجه ام روش برداشتم و اولش میگفتم ک ن حالا بنده خدا هواسش نبوده. حالا اشکال نداره راهنما نزده من هم ممکنه یادم بره وووو این جوری اومدم کنترل کردم ذهنم رو و نخوام ک دیگه بجنگم با احساس بد
آیت حرف ها ک جایگزین شد تو ذهنم بهتر شد هم اتفاقات و هم احساس خودم
و ادامه ک دادم البته ک یکم ذهنت رو کنترل کنی جهان اون مورد رو متوقف میکنه اون ناخواسته و نشونه های خوبی رو میفرسته واسه خودم من این دقیقا تجربه من هست از امشب
بعد نشونه ها میومد تو ترافیک راه باز میشد ب طرز عجیبی ک آدم خودش احساس میکنه ک خدا واسه من باز کرده شخصا و بعد هدایت میشد ب مسیر های خلوت چراغ ها تا میرسیدم یا سبز میشد یا سبز بودن و من رد میشدم و این مورد هم توی رانندگی و باز هم نیاز داره ب تمرین چون ناخودآگاه من یک عمری این نوع دیدگاه و طرز تفکر رو داشته و نمیشه توقع داشت ی شبه حله بشه اما با تکرار و تمرین میشه و قشنگی این قانون اینه ک همون لحظه نتیجه را واست میاره
از کنار ی جوب آب داشتم رد میشدم و چشمم افتاد بهش و جلسه 7 دوره شیوه حل مسلعه را هم گوش داده بودم و نتایج همون جلسه ک شب گوش دادم بعد اینکه رسیدم خونه نشونه هاش رو دیدم حتی موقع پیاده ک داشتم گوش میدادم جهان داشت نشون میداد بهم ک آره درسته بیا اینم نشونه اش و چقدر آگاهی نابی داشت واسم این جلسه واقعا بی نهایت ارزشمنده والا ک قیمت نمیشه گذاشت روش و بهترین سپاس گذاری من از استاد اینه ک بهشون عمل کنم گوش کنم و اجرا کنم تو زندگیم
چون هر استادی دوست داره شاگرداش هم عالی باشن
داستان جوب رو میگفتم خلاصه دیدم خالیه و رفتم بار رو تحویل دادم و بعد اینکه رد شدم یاد حرف های استاد اوفتادم و تو ذهنم شروع کردم ک آره این جوب پر آب باشه بیام بشینم لب جوب و حتی پارادایم رو هم تجسم کردم و داشتم شیرجه میزدم توش و خلاصه اون فضا ها بودم و بعد ک بارم رو تحویل دادم خودمم باور نمیکردم تو اون جوب داشت آب رد میشد و اصلا گفتم خدای من همونجا گفتم عاشقتم استاد
و جاتون خالی رفتم و پاهام رو گذاشتم تو آب و لذتش رو بردم و دست و صورتم رو شستم و آب خنک
ک این ایراد هم پیدا کردم ک ذهنم میخواست مقاومت کنه و میگفت ولش کن حالا بشین یکم و بعد بریم اما ن گفتم چرا ازش لذت نبردم مگه من نمیخوام لذت ببرم
مگه من نمیخوام ثروت مند بشم ک این تجربه را داشته باشم خب الان هم خدا واسم درست کرده من لذتش رو ببرم
این هم ی ترمز دیگه و نمیدونم از کجا نشأت میگیره ک این طرز تفکر رو دارم ک ن اول ثروت مند بشم بعد برم اون کارهایی ک میخوام رو مثلا انجام بدم
ک خدا را شکر یکم بهتر شدم و این جمله رو مدام میگم ک آقا من میخوام این تجربه رو داشته باشم ب فرض ک فردا بمیرم حسرت این رو نخورم
یا این جوری هم میاد تو ذهنم بعضی اوقات ک اگه الان لذت نبری و بعدش بمیری و خدا بهت بگه چرا نرفتی و لذت ببری چی میخوای بهش بگی و این جودی ذهنم رو قانع میکنم و ب حرفش گوش نکنم ک خودم رو از لذت محروم کنم وو
به نام خداوند زیبایی ها
قدم 121
سلام به دوستان
سلام به استاد عباسمنش و استاد شایسته
به این موضوع حرف های شما فکر میکردم اره واقعا اومد توی ذهنم بعضیا هرجا باشن ناراضی هستن .
روی یک دیوار سفید اگه یه نقطه کوچک سیاه باشه پیداش میکنن. میدونی مثل مگس و زنبور عسل که توی یه گلستان زنبور به دنبال بهترین شهد گل هست و مگس در همون گلستان به دنبال اشغال و کثافت هست.
یه نفر توی ذهنم اومد و مدت ها پیش بهش فکر میکردم این ادم زمان شاه معترض شاه بود و شورش کرد و الان هم تو امریکا هست و باز معترض هست .
یه سریا که قبلا منم جزوشون بودم زندگیشون همش بدبختی و فقر هست .
اونایی که باهاشون کار میکردم و همیشه مینالن از بقیه زندگیشون داغون تر هست . اصلا یه ارتباط خاص هست بین طرز تفکر و شرایط زندگی ادم ها. تو پروژه و کارها با افراد زیادی کار کردم و چقدر این قابل مشاهده هست. الله اکبر
به خدا مشکلاتی داشتن که مکن تعجب میکردم و هر روز داستان داشتن . از اتش گرفتن خونه تا دزدیه شدن وسایلشون و باز میومدن حرف میزدن و مینالیدن
دنیا مثال کبوتر با کبوتر هست . افراد هم فرکانس همو از هزاران مایل پیدا میکنن .
یه عده وضعشون خوبه و باهاشون در کار همصحبت بودم و سرشون تو کار خودشون بود و خیلی وضع خوبی دارن
عده ای هم همش مینالن و ناراضی هستن و همشون بدون استثنا وضعشون خرابه
وقتی قانون رو درک میکین خیلی از رفتارها رو منطبق میکنی و میفهمی علت چیه.
به نام خدای رحمن ورحیم
سلام ودرود خدمت استاد بزرگوار وخانم شایسته ی عزیز و همه ی دوستان
میخوام در مورد تجربه ای بگم که هردو عکس العمل(1.جنگ با ناخواسته و2.کنترل آگاهانه ذهن)رو داشتم ونتیجه زمین تا آسمون فرق داشته؛اینو بگم که ارادت خیلی زیادی به پیامبر وائمه علیهم السلام دارم ولی هیچوقت نتونستم خودم رو قانع کنم تو مراسمات مذهبی وروضه خوانی چه ایام محرم وچه ایام شهادت بزرگواران شرکت داشته باشم،مخصوصاً از زمانیکه با قوانین آشنا شدم برای کنترل ذهنم و اینکه احساسم رو کنترل کرده باشم ازینگونه مراسم اعراض کردم(کاری به درست و غلط مراسم ندارم)چندسال اخیر برخی اقوام(خواهروبرادرهای شوهرم) روضه های خونگی برگزار میکردن و ما ناچار بودیم که شرکت کنیم و من هم علی رغم میلم وبا اصرار شدید همسرم مجبور بودم حداقل یک روزش رو قبول کنم،محرم سال پیش هم طبق روال گذشته روضه برگزار شد ومن تصمیم گرفتم(اونموقع با سایت آشنا نشده بودم و اصل قانون رو نمیدونستم)پافشاری کرده ومجلس رو شرکت نکنم چون به شدت ذهنم رومشغول میکرد که با مخالفت و ناراحتی شدید همسرم مواجه شده ونه تنها بااجبار در مجلس حضور داشتم بلکه چندین روز رابطه ام با همسرم شکرآب بود و به شدت ذهنم رو درگیر کرده بود؛تا اینکه به لطف خدای مهربان دوسه ماه قبل محرم امسال با سایت استاد عباسمنش آشناشدم وشروع کردم به مطالعه وگوش دادن فایلهای استاد؛باشروع محرم مطمئن بودم که امسال هم روضه خانگی خواهد بودومثل سالهای قبل از ماخواسته میشود که شرکت کنیم،تفاوتی که بود این بود که من به این آگاهی رسیده بودم که نباید با ناخواسته هام بجنگم و تنها کاری که باید انجام میدادم این بود که آگاهانه ذهنم رو متمرکز نکات مثبت کنم!(وای خدای من خداروهزاران بار شکر بخاطر این قوانین)
چهار نفر جلسات3تا5روزه ی جلسه ی روضه درفواصل زمانی مختلف برگزار کردن و من تصمیم گرفتم بهیچ عنوان خودم رادرگیر مسئله نکنم وآگاهانه ذهنم رو متمرکز به نکات مثبت کرده وبه شدت احساسم رو خوب نگهداشتم،کارهایی که علاقه داشتم رو انجام میدادم،شکرگزاریام رو عمیقاً با تمرکز انجام میدادم،با بچه هام بازی میکردم ومیرفتم بیرون،کوچکترین توجهی به موضوع روضه نداشتم،تا نجوایی میومد (باورکنید)آگاهانه میگفتم قول داده درستش کنه وذهنم رو منحرف میکردم،شاید باورتون نشه از15جلسه رو حتی یک جلسش رو شرکت نکردم(یعنی اتفاقاتی میفتاد که نشد شرکت کنم)بدون هیچ زحمت وتقلایی!!!حتی یک روز برادر شوهرم با ایشون تماس گرفت وروضه رو یادآوری کردن ولی بازم نرفتیم و جالبتر اینکه همون ساعت هایی که روضه برگزار میشد شوهرم میگفتن که با بچه ها آماده بشین بریم دوربزنیم،واینه خدایی که خلف وعده نمیکنه و با اینکه اول راهم ولی با ایمان میگم:IN God We Trust “ما به خدا ایمان داریم”
بارها و بارها این اتفاق رو برای خودم تکرار کردم و از شوق اشک توی چشمام جمع شده،بیشتر متعهد میشم که ادامه بدم چون مطمئنم مسیرم درسته
رَبَّنا لاتُزِع قُلوبَنا بَعدَ اِذ هَدَیتَنا
شاد،شادِشاد
سالم،سالمِ سالم
ثروتمند وسعادتمند در دنیا و آخرت باشید
به نام خداوند بخشنده و مهربان
سلاااااام به استاد عزییییییزم و خانوم شایسته گل و دوستای خوبم ایشالا که هرکجا هستید حالتون خوب باشه ، استااد چقد کیف میکنم شما رو میبینم و انقدر مسلط صحبت میکنید و با قدرت عشق میکنم ایشالا همیشه سالم تر ، ثروتمند تر و موفق تر در تمام جنبه های زندگیتون باشید اینو برای شما ، خانوم شایسته و همه دوستانم تو سایت آرزو میکنم ، ما باید اینو همیشه تو ذهنمون داشته باشیم که به هر آمچه توجه کنیم اون موضوع رو تو زندگیمون بیشتر میکنیم ، ما اگه توجه کنیم به زیبایی ها به زیبایی های بیشتر هدایت میشویم و اکه توجه کنیم به بدی ها ، به چیزایی که حالمون رو خراب میکنه ما اون جنس اتفاقات رو بیشتر وارد زندگیمون میکنیم ، ما با جنگیدن با هرچیزی اونو تو زندگیمون بیشتر میکنیم ، من وقتی میدونم خداوند طبق قانون به هر آنچه توجه کنی بهت میدهد خوب مگه مرض دارم که تمرکزمو رو نازیبایی ها بزارم ، بلهه وقتی ما رو خودمون کار میکنیم و تمرکز میکنیم رو زیباایی ها ممکنه بعضی وقتا یک در هزار اتفاقات به ظاهر ناجالبی هم بیفته چون ما نمیتونیم صد خوب باشیم اما باید بتونیم ذهنمون رو کنیم تا نعمت ها به ما داده بشه ، استاد تو یکی از فایلا گفتید که من خیلی دوست دارم کامنتایی که مینویسید نتایجتون توش باشه و به خودم گفتم هر وقت کامنت میزارم نشانه ها و نتایج حتی کوچیک رو هم بنویس یاسین استاد امروز کلی اتفاقات خوب افتاده صد تومن گیرم اومد ، یه تایم خیلی خوب سانس گیرم اومد و قراره بریم فوتبال استاد یه کاری رو شروع کردم فروش محصولات آرایشی بهداشتی فقط به خاطر این که باورم اینه قبل از حرفه ای شدن تو فوتبال باید یه کاری بکنم ، خیلی تو اون کار پیشرفت کردم از شروع با صدو شصت تومن فعلن رسیدم به پونصدو چهل فک کنم دقیق میدونم اما یه چی تو همین حدود و کلی سفارش جدید هم گرفتم و به لطف خدا داره هی بیشتر میشه و دارم میبینم هدایت های پروردگار رو که بم میگه چه محصولیو بیار که فروش بره و خدارو شکر همه چی داره عالی پیش میره استاد روابطم خیییلی بهتر شده و خیلی دوست داشتنی تر شدم ، دوسته دختری که دارم دیشب پیامم داد و حالمو پرسید ، خیلی دختر قوی و شجاع و خیلی مهربونیه و سپاس گذار خداوند هستم به خاطر این دوست داشتن که از طریق این شخص داره به من میده و اینا همه رو من نشانه میدونم و هر کدومشونم یه گوشه مینویسم زیبایی هارو، و طبق قانون خداوند من رو به زیبایی های بیشتر هدایت میکنه خیلی خودمو تحسین میکنم به خاطر اینکه تونستم این همه اتفاقات خوب رو خلق کنم و هنوز خیلی میتونم بهتر باشم و خیلی جا دارم خیلی نیاز دارم که خداوند بیشتر هدایتم کنه ، استاد امروز نگاه کردم کسایی که بیشترین دیدگاه رو تو سی روز گذشته گذاشتن و اسم خودمو دیدم خیییلی حسه خوبی گرفتم و کلی خوشحال شدم و به احساس ارزشمندی و لیاقتم خیلی بالا رفت ، عااااااااشقتونممممم
سلام میکنم خدمت استاد عزیزم و استاد مریم گرامی و همه دوستانم در این سایت الهی . استاد در مورد اعتراضات خیابانی بر علیه دولت در این فایل صحبت کردند. وقتی من اینها را شنیدم فکر کردم که من در طول زندگیم خیلی در خیابانها گشتهام و اغلب روزها را بیرون از خانه بودهام و در خیابانها قدم زدهام و دنبال کارهای مختلف رفتهام اما تنها موردی که دیدم افراد دارند به یک مشکل از طرف دولت اعتراض میکنند این بود که جلوی دانشگاه ارومیه تعدادی دانشجو داشتند به یک یک فرمانده نظامی اعتراض میکردند آن هم به شکل مسالمت آمیز . غیر از آن هیچ وقت ندیدم که نیروهای دولتی و مردم به هر دلیلی با هم درگیر شوند. ندیدم که افراد دولتی به حجاب کسی گیر بدهند یا مردم به قانون حجاب اعتراض کنند . فکر میکنم به این دلیل است که من به آزادی حجاب و در کل آزادی به هر شکلی اعتقاد دارم و اینکه کسی را مجبور به کاری بکنند از نظر من اشتباه است البته مفهوم آزادی در ذهن من تا حدی به انحراف رفته و من پذیرفتن قانون یک جامعه را مخالف آزادی خودم دیدهام و باعث شده برای خودم دردسر درست کنم.
قبل و بعد از انتخابات سال 88 که اعتراضات زیادی اتفاق افتاد مردم در خیابانها اعتراض میکردند و درگیر بودند اما من هیچ مورد اعتراضی ندیدم . چند بار مردم در خیابانها بر علیه برنامههای نژادپرستی علیه ترکها اعتراض کرده بودند که من چیزی ندیدم. هر چقدر به حافظهام مراجعه میکنم میبینم هیچ مورد اعتراضی از طرف مردم بر علیه دولت در خیابانها ندیدم. وقتی فکر میکنم که چرا این درگیریها را ندیدهام به این دلیل بوده که من اصلاً اعتقاد ندارم که دولت و مردم چیزی جدای از هم هستند. کسانی که دولت به حساب میآیند جزوی از همین مردم هستند که به خاطر منصبی که در آن هستند دولت به حساب میآیند. به خاطر همین اگر مشکلی در جامعه وجود دارد مشکلی است که مردم هم در آن شریک هستند و فقط مختص دولت نیست. من مثلاً در مورد پیدا کردن کار هیچ وقت انتظار نداشتم که دولت برای من کار ایجاد کند . اصلاً علاقهای به اینکه دولت برای من کاری انجام دهد ندارم. برای من کار کردن در یک ارگان دولتی هیچ جذابیتی ندارد به این دلیل که فکر میکنم وقتی تو برای دولت کار میکنی مثل این است که در خانهات زندگی میکنی و پدر تو نیازهایت را تامین میکند. حالا مهم نیست که تو در خانه کار مفیدی انجام بدهی یا ندهی به هر حال پدرت هزینههایت را میپردازد. در یک سازمان دولتی هم تو به هر شکلی و با هر کیفیتی کار کنی حداقل حقوق را به تو میدهند و اخراجت نمیکنند و دولت همان نقش پدر را برایت بازی میکند. این حالت کار کردن برای من هیچ ارزشی ندارد و به خاطر همین از همان ابتدا من به کار در بخش خصوصی اعتقاد داشتم و برایم اتفاق نیفتاد که برای دولت کار کنم چون انتظار داشتن از دولت برایم جذاب نیست . من برای پیدا کردن کار به شرکتهای خصوصی مراجعه کردم اما آنها حاضر نشدند مرا استخدام کنند آن موقع عصبانی بودم. اما میدانستم که دلیلش این است که تواناییهای من از نظر آنها ارزشمند نیست. البته آن موقع نمیدانستم که مشکل این است که من برای تواناییهایم ارزش قائل نیستم. در هر صورت مشکل را نه از طرف آنها بلکه از طرف خودم میدیدم. در شرکتی که الان کار میکنم یک ماه کارم را درست انجام ندادم و به همین دلیل رئیسم حقوقم را پرداخت نکرد و البته در ماه بعد آن را پرداخت کرد اما من میدانستم که مشکل از طرف خودم است و فکر میکردم که اگر من هم جای رئیسم بودم حقوقم را پرداخت نمیکردم. البته عصبانی بودم و احساس قربانی بودن میکردم اما کار رئیسم به نظرم منطقی بود. در مورد کلیت جامعه هم نگاه من همین است من اگر چیزی را به دست نمیآورم به این دلیل است که ظرفیت و توانایی به دست آوردن آن چیز را در خودم ایجاد نکردهام به خاطر همین هیچ وقت نرفتهام بر علیه دولت یا مردم شعار بدهم و با کسی درگیر شوم که چرا حقوق من ضایع میشود و من به خواستههایم نمیرسم . قبل از اینکه با استاد آشنا شوم هم هیچ وقت با افراد بحث سیاسی نکردپ و در مورد این صحبت نکردم که مثلاً این کار دولت اشتباه است و باید به این شکل عمل کند و دارد به مردم ظلم میکند و مثلاً گرانی را در جامعه ایجاد کردهاند و به مردم فشار میآورند. چون میدانستم که مشکل از طرف خودم است و من باید تغییری را در خودم ایجاد کنم.
از طرف دیگر من اعتقاد ندارم که افراد دولتی آدمهای جبار ، آدمکش، زورگو و ظالمی هستند. به خاطر همین هیچ وقت در ادارات دولتی با کسی درگیر نشدم و بحث نکردم. به خاطر همین همیشه کارهای من به شکل مسالمت آمیز انجام شد.
به نام خداوندی که منو با استاد عزیز آشنا کرد .
خیلی خوشحالم که توی این مسیر پر سعادت و حال خوب قرار گرفتم خدا را هزار مرتبه شکر که اینجا هستم
همیشه فکر میکنم به نعمت های که خدا بهم داده و چقدر خوبه که این آگاهی ها درست به موقع که نیاز داشتم بهم رسیده
مطمئن هستم که هر تضادی توی زندگیم به نفع من روی داده .
الهی شکر که خداوند به من لطف کرده ….
ممنونم از استاد عزیزم و خانم شایسته گرامی…
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام و درود به همسفرای عزیزم
خدارو شکر میکنم در این فرکانس الهی قرار گرفتم و این فایل ناب که بامن کاملا در هماهنگی بود
مبارزه کردن با تضادها
تغییر نا خواسته ها
چند ساعتی میشه که نتونستم کنترل ذهن کنم و تماما انتقاد کردم از یه نفر و کلا با احساس بد هرچی تو ذهنم بود رو بهشون گفتم
چند ساعتی گذشته و جهان منو به تین فایل روز شمار هدایتم کرد و قشنگ فهموند که همه اون اعتراضا تو وجود خودمه
نمیدونم چرا اما احساس رهایی دارم ازین که انتقاد کردم و منفجر کردم طرفمو
اما این اعتراض من برگشت به خودم انگشت اعتراض برگشت به سمت خودم و قانونو فهمیدم که همه اون نقصا تو وجود خودمه
اما خب من نتونستم ذهنمو کنترل کنم و طرفو شستم ریختم دور و وقتی رسیدم مغازم دفترمو باز کردم و با خدام صحبت کردم و با نقصای خودم رو به رو شدم
قشنگ فهمیدم که دور بودنم ازین سایت و فرکانس باعث شد که کنترل ذهن و فراموشی قانون باعث بشه این اتفاق و نازیبایی رقم بخوره
الانم که دارم کامنت میزارم احساس میکنم لازم بود برام که این اتفاق بیفته تا بدونم تمرکز رو نازیبایی ها باعث میشه که خروجی نازیبایی هم داشته باشی
در مورد چیزی که زیبا نیست صحبت نکنیم
نقطه سر خط.
از همسفرای عزیزم معزرت میخوام که زیبایی هارو ننوشتم
اما این درس و هماهنگی من بود که از نداشتن تمرکزم بود که واقعا باعث شد قانون عمل کنه چون قانون یکسانه
اصلا کار راحتی نیست یه چیز نازیبا ببینی و تو ذهنت بیادو راجبش صحبت نکنی
از خدا سپاسگذارم که پذیرای این نقصم شدم و قانونو داره نشونم میده برای تغییر.
ایه امروزم:
آیهها و نشانههایمان را در گوشهوکنار جهان و در جانهایشان به آنان نشان میدهیم تا برایشان روشن شود که خدا حق است. برای اثبات حقانیت خدا، همین کافی نیست که او برای هر مخلوقی مشهود است؟(فصلت 53)