قانون تغییر ناخواسته ها - صفحه 8

701 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    آوا طالب گفته:
    مدت عضویت: 1281 روز

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته ی عزیزم استاد خیلی عاشقتم یه دنیا سپاسگزارم ممنونم ازت استاد امیدوارم خدا هزاران برابر این اگاهی هایی که به ما بخشیدی به آگاهیتون و حال خوبتون اضافه کنه مرسی مرسی مرسی استاد که این فایل رو گذاشتین محبت کردین واقعا با اینکه حتی فایل هاتون داخل سایت یه جوری همیشه من هدایت میشم بهشون که حتی اگه مال چندسال قبله اینقدر واضح و شفاف صحبت میکنه که انگار آگاهی دارین که دغدغه ی من چیه اون لحظه یکی از شگفتی ها بوده این موضوع برای من و خداروشکر میکنم که درست هدایتم میکنه همیشه …

    استاد وقتی این اتفاقات افتاد من خودم متاسفانه خیلی خیلی درگیر اخبار شدم منی که دو ساله به صورت کامل اخبار و تلویزیون دنبال نمیکنم خیلی تحت تاثیرش قرار گرفتم و چقدر انرژیش مخرب بود باورتون نمیشه استاد من نه جایی رفتم نه رفتم تو خیابون اعتراضی کنم فقط اخبارو دنبال میکردم و اون حد از خشم باعث شده بود مدام خسته باشم احساس کوفتگی داشتم انگار یه دست کتکم زدن اینقدر انرژی بدنم پایین بود اینقدر حالم بد شد که تصمیم گرفتم پیج اینستارو پاک کنم چون نمیتونستم خودمو کنترل کنم و غرق اخبار نشم دو تا کار مخالف هم رو مدام تکرار میکردم یعنی مدام اخبار گوش میدادم بعد اینقدر حالم و انرژیم بد میشد که مدام فایل های شما رو گوش میدادم و خب قبلا هم گفتم صدای شما و آگاهی که میبخشید به ما باعث ارامشم میشه اینو تازه فهمیدم من شبا وقتی اخرین فایلی که گوش میکردم فایل شما بود خیلی خواب اروم و خوبی داشتم برای همین مدام بین این دو گیر کرده بودم

    اصلا نمیخواستم اخبار رو دنبال کنم میدونستم کارم اشتباهه ولی ذهنم رو نمیتونستم قانع کنم مخصوصا که این روزها یه جمله ای خیلی وایرال میشد که اگر در برابر ظلم سکوت کنی تو خودت شریک در اون ظلم هستی دقیق هم نمیدونم قکر کنم جمله ی امام علیه. و جملاتی از این دست برای همین مدام خودمو سرزنش میکردم از اینکه خودمو درگیر نکنم احساس میکردم ادم بدی ام چون فضا هم طوری بود که ادمها مدام خراب میشدن سر کسایی که ساکت هستن و کلی بهشون توهین میکردن که چرا حمایت نکردن این روی دیدگاهم داشت تاثیر میذاشت، با اینکه اصلا باهاش موافق نبودم ولی خب باعث شده بود با خودم بجنگم .

    و این فایل اگاهی هایی برام باز کرد که خیلی مسیر برام روشن تر شد برای همین دنیا دنیا از شما سپاسگزارم استاد متشکرم از لطفتون ممنوم که زمان گذاشتید و در مورد این موضوع دوباره با ما صحبت کردین .

    چیزایی که خودم درک کردم رو میخواستم اینجا بنویسم یکی اینکه کاملا حق با شماست استاد در مورد اینکه میگید یه عده اعتراض کردن برای ازادی ولی خودشون زور میگفتن‌من که درگیر این‌ اخبار بودم خیلی خیلی دیدم این رو نمیدونید استاد کمپین ها راه اندازی شد برای ترکوندن پیج اشخاصی که سکوت کردن با این فرض که ما خوبیم و شما بدید. چقدر حمله کردن به کسب و کارهای انلاین اگر فعالیت عادی خودش رو داشت انجام میداد به خودی میزدن کلا بعد که اعتراضات باعث شد درخواست کنن کسبه وبازار ها و ادارات اعتصاب کنن یه جو دیگه راه انداختن که هرکس اعتصاب نکرد ازش خرید نکنید از خدماتش استفاده نکنید و این برای من خیلی جای تعجب داشت استاد چندین بار هم گله کردم که البته اشتباه بود ما نمیتونیم کسی رو تغییر بدیم ولی دقیقا مدام میگفتم شما مودتون اینقدر زور دارید این مقدار قدرت دارید و دارین اسیب میزنید مثل اون اشخاصی شدین که بهشون اعتراض دارید که چرا نمیبینه کسی ولی خب اون خشم باعث میشد توجیه کنن دیگه و میکنن میگن صدای مردم نیست ما حمایت کردیم ازش اون الان ساکته . خلاصه که حرف وقت این حرفو میشنیدم یاد اون جمله ی شما میوفتادم که میگفتین ادما یه روز یکی و میبرن بالا فردا میگن از اون بدترش نیست هرکسی امیدش به مردم بوده خواسته یار کشی کنه بعدش ضربه خورده وقتی با منفعتشون همسو نیست خیلی راحت لهت میکنن.

    🔴🔴 یه چیز دیگه ای هم میخوام اعتراف کنم که واقعا بد بازی خوردم وقتی فایلو گوش دادم فهمیدم تازه چیکار کردم و خودم نفهمیدم منم مثل باقی افراد استاد هشتگ زدم تو پیجای مختلف با این عنوان که لطفا صدای ما باشید .الان فهمیدم این خودش چه باور شرک الودی داشته من توهم این رو داشتم که یکی از بیرون میخواد بیاد یه ما کمک کنه به شرایط ما، یه فابل دقیقا دیروز از شما دیدم استاد در مورد ترمز های مخفی درمورد ثروت همون که بعد اینکه دوستان کامنت گذاشتن در مورد سوالتون اومدین و درموردش صحبت کردین یه چقدر اون فایل عالی بود بیست دقیقه اس ولی من چندین صفحه از کلامتون آگهی نوشتم یه بخشیش شما میگید سپاسگذار خداوند هستید که قوانینی داره که شما خودتون میتونید زندگی خودتون رو خلق کنید زندگی ما به دست خودمونه نه بقیه . این آگاهی هارو با اینکه شنیده بودم ولی اصلا درکش نکرده بودم که من دارم این اشتباه رو میکنم البته بگم که فایل ها ناخوداگاه تاثیرشو میذاشت و فعالیتم برای اعتراض خیلی کم شده بود و هشتگی نذاشتم دیروز ولی خب نمیدونستم عمق این باورم شرکه نسبت به خداوند .من خودمو به در و دیوار زدم که یه عده که تو کشور خودشونن و دارن زندگی خودشون رو میکنن بیان مارو ببینن و حمایت کنن متاسفم که نفهمیدم دارم چیکار میکنم تقلید کردم مثل یه طوطی بخاطر هیجاناتی که داشتم و لحظه ای بهش فکر نکردم که دارم چیکار میکنم ‌.

    🔴 استاد یه کتابی هم میخواستم پیشنهاد بدم به دوستان که مطالعه کنن یه کتاب روانشناسیه راستش من خودم گاهی ذهن منطقیم من رو گول میزنه که این چیزا که به هرچی فکر کنی میشه و اینا الکیه و اینا ولی این کتاب که دقیقا رسیدن به این بخش های مهمش همزمان شده بود با شنیدن فایل های اخیر شما و این شلوغیا خیلی خیلی ذهن منطقیم رو قانع کرد . اسم کتاب هستش «پیش از آنکه بدانی نویسنده :جان بارگ» کاملا میاد با تحقیقات و آزمایشاتی که انجام دادن در مورد موضوعات صحبت میکنه و کلا در مورد ذهن ناهشیار هست تو یه بخشی میاد و ثابت میکنه با کلی از آزمایش هایی که انجام شده که چقددددر محیط روی ما تاثیر میذاره به قول خودش میگه ما مثل حیوونایی هستیم که دنبال گله راه میوفته و تاکید میکنه که برای همین چقدر اهمیت داره که مواظب باشیم چیا رو گوش میدیم چه کتابی رو میخونیم تو شبکات اجتماعی چه کسانی رو دنبال میکنیم میگفت اگر یه شخصی رو شما تو صفحه اتون داشته باشید که مثلا یه مطلب به اشتراک بزاره که مثبته یا منفی فرقی نمیکنه شما هم به احتمال خیلی زیاد طی چندروز اینده محتوایی با همون مضمون به اشتراک خواهید گذاشت . نشون میده یک نفر چقدر تاثیر گذاره به محیط اطرافش و محیط اطرافش هم به اون ادم و خب فهمیدم این جمله اصلا بیراه نیست که میگن با هرجمعی بگردی اگر چهارتا ثروتمند باشن تو پنجمشی و اگر چهارتا بیکار باشن تو پنجمین نفر اون جمعی پنجمین بیکار یا ثروتمند در تایید حرفای شما خیلی بهم اثبات کرد که زندگی ما در دستان خودمونه ما آیندمون رو با چیزهایی که میبینیم و میشنویم و در معرضش قرار میگیریم میسازیم پس مهمه به چیزهایی توجه میکنیم و اهداف چقدر نقش تاثیرگذاری دارن روی رفتار ما .

    فرمودین یه مثال هم بزنم در مورد زمانی که تمرکز کردیم ب ناخواسته ها و تکرار شده این مثال رو هم به عنوان کلام آخرم میگم ممنونم بابت این فایل زیبا که باعث شد من اینهمه اگاهی کسب کنم و خواستم به اشتراک بزارم عذرمیخوام اگر طولانی شد .

    استاد خانواده ی من از وقتی نقل مکان کردیم به این شهر«مشهد» خونمون اجاره ای بوده همیشه همیشه همیشه همسایه هامون یه عده آدم به شدت بد دهن و پر سر و صدا و بی ملاحظه بودن ماهم قربونش برم همیییییشه‌ نق میزنیم سر این همسایه هایی که داریم و این مشکل همیشه با ما هست همیشه بلااستثنا همیشه هست همون رفتار ها همیشه تکرار میشه و هربار بد ترو بدتر دقیقا مثالی ک خودتون زدین من و یاد خودمون انداخت و با خودم گفتم اخ اخ اخ ما این داستانو داریم همیشه ها هربار غر میزنیم متوجه هم نیستیم که باعث میشه چقدر این مورد بیشتر و بیشتر وارد زندگیمون بشه .

    یا حق 🌿🌿🌹🌹🌹 بازهم یه دنیا سپاسگذارم ازتون استاد سخاوتمند من که اینقدر مهربانانه به اشتراک میزارید این آگاهی هارو سپاسگزارم از خداوند میخوام که شادباشید و سعادتمند سلامت و پیروز باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  2. -
    فرشته عبدی گفته:
    مدت عضویت: 2731 روز

    سلام به استادعزیز ومریم جان

    خداراشاکرم که باشماآشناشدم ومسیردرست رایادگرفتم من هم اصلا بهاین مسائل پیش رو کاری ندارم ودنبالش نمی کنم قبل از ماجرا مارفته بودیم به سفر ترکیه دراونجابود که مسائل ایران شروع شده بود همسفرهایم خیلی این داستان رادنبال میکردن وهرلحظه می خاستن گزارش بدن وروبه من میگفتن دیدی چکارمیکنن منم خیلی راحت میگفتم که دنبال این چیزهانیستم میگفتن مگه میشه ماهم دختر داریم ماهم آرامش نداریم تودلم گفتم من که خودم خانم هستم ناآرامشی ندیم بهم میگفتن توکه دختر نداری بچه هات پسرن شاید اینجوری فکرمیکنی ببین طرزفکرها چقدر فرق میکنه خیلی راحت اومدیم ایران تواون ماجرا دوروز تهران بودیم هیچ چیز ندیدیم وهیچ ماجرای ناجالبی هم برام اتفاق نیفتاده چون به این مسائل اصلا فکرنمیکردم دوستان اخباررادنبال میکردن سایت هارابرسی میکردن برای هم تحلیل میکردن منم سعی میکردم افکارم رابه سمت دیگه ای هدایت کنم

    استاد جان من از شماخیلی چیزهایادگرفتم

    خدایا حافظ ونگهبان استاد باش

    الله یارت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    مجيد داوودى گفته:
    مدت عضویت: 3037 روز

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز

    استاد دوست دارم تجربیاتم رو از این قانون مهم بگم ،قبل و بعد از آشناییم با شما

    اول بگم که این قانون انقدر به ظاهر ساده ست که خیلى از ماها ازش رد میشیم ، یاد کتاب کیمیاگر افتادم که میگه ادمها وقتى گنج هاى بزرگ جلو چشمشونه ازش میگذرن میدونى چرا؟ چون به گنج اعتقادى ندارن

    واقعا همینه ما ها عمدتا چون باور نداریم همه خواسته ها ساده و اسان میتونى اتفاق بیوفته از این قانون به سادگى میگذریم و چون فکر میکنیم رسیدن به رویاهامون سخته و پیچیده ،دنبال راه حل هاى پیچیده هم میریم .

    این جمله که ، به هر چیزى توجه کنى از همون جنس رو به صورت اتفاق وارد زندگیت میکنى اصل و قانون و اساسى که همه ى موضوعات اساسى دیگه مثل احساس خوب ،سپاسگزاری ،فراوانى و … روى این اصل بنا میشه.

    حالا تجربیات خودم از این اصل:

    حالت اول: قبل از اشنایى با شما تحت تأثیر تجربیات پدرم توجه ام بسیار زیاد روى کلاه سرم گذاشتن و از دست رفتن دارایى ام بود ،خیلى زود وارد بازار کار شدم و از فروشندگى به خاطر اعتماد به توانایى هام و جسارتى که خدا تو وجودم قرار داده بود خیلى سریع مغازه خودم رو افتتاح کردم و شعبه اضافه کردم ولى به صورت تکرارى و مداوم همواره به شکل هاى عجیب پول هام رو از دست میدادم من حتى زمین خریدم از یه ادم به ظاهر مطمعن و شناخته شده و خوشنام و به طرز عجیبى بعدش زندگیش از این رو به اون رو شد و زمین مشکل دار شد و …

    وقتى با شما اشنا شدم و مرور کردم دیدم از شنیدن حرف هاى پدرم شروع شد و بعد تجربیات از کوچیک وارد زندگیم شد و ادامه و هر چى جلوتر میرفت مبالغ هم بیشتر میشد

    مورد بعدى : حساسیت من روى خراب شدن وسایلم بود که این هم از اعضاى خانوادم و تجارب اونها شروع شد و من همیشه در حال تعمیر و اصلاح یه چیزى بودم یعنى به طرز عجیبى همه چیز سالم بود تا اینکه اخرین وسیله رو درست میکردم بعدى خراب میشد

    حالت دوم : من به صورت تمرکزى و وسواس گونه دارم ورودى هامو کنترل میکنم اولا که واقعا نمیدونم چه اتفاقاتى افتاده

    من خارج کشور هستم واز وقتى با شما اشنا شدم به طور کل از سیاست اومدم بیرون البته قبلش هم خیلى توش نبودم ولى کنترلى ام نداشتم ،

    مدتى پیش براى کارى به کنسولگرى ایران رفتم و از در ورودى و نگهبانى با لبخند و روى خوش و شوخى و بگو بخند باهام برخورد شد تا لحظه اخر در صورتى که از لحاظ تیپ و ظاهر و سبک به طور کلى با کارکنان کنسولگرى فرق داشتم و تو همون جا هم کلى هموطن در حال غر زدن و اعتراض به شیوه پاسخ گویى بودن و گارد داشتن با کارکنان دولت ولى من همزمان که دیگران داشتن غر میزدن و خشم نشون میدادن و دیدگاهشونم این بود که الان ما تو ایران که نیستیم شما ها هم خیلى اینجا قدرتى ندارید و زبونتون کوتاهه ،من تو ذهنم داشتم مرور میکردم که همون جورى که من علاقه اى به این سیستم ندارم کارکنان جمهورى اسلامى دارن همونطورى که مثلا من عاشق موسیقى ام و بعضى ها نیستن یا من عاشق گرما و تابستونم بعضیا برف و زمستون و خیلى چیزاى دیگه

    و همینطور تحسین کردمشون که براى رزق و روزى شون دارن فعالیت میکنن به جاى اینکه بشینن تو خونه،

    چه اتفاقى افتاد با اینکه سیستم نوبت دهى دچار مشکل شده بود و نوبت ها عقب افتاده بود و من با همسرم اون پشت ها نشسته بودیم و همسرم هم خیلى حجاب جمهورى اسلامى پسند نداشت و اکثریت کسانى که اونجا بودن هم عمده مشکلشون رعایت حجاب تو کنسولگرى بود ،یکى از کارکنان خودش اومد با نهایت مهربونى گفت شما کارتون چیه؟ و خودش مدارک گرفت و کارمون رو انجام داد به راحتى و در نهایت ارامش

    مورد بعدى توجه من رو درخت نخل،

    من عاشق مناطق استوایى و اب و هواى گرم هستم والان همون جایى هستم که همیشه بهش توجه میکردم و تحسین میکردم تو حیاط محل زندگیم نخل هست ،لب ساحل پر از نخله و زیبایشون منو هر روز شگفت زده میکنه

    خیلى خیلى خیلى از شما ممنونم که واقعا اصولى رو به ما اموزش دادید که هیچ کسى تا حالا نگفته بود و با این اصول هر روز زندگیم داره ساده و ساده تر و لذت بخش تر میشه

    به امید دیدار شما ❤️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
    • -
      اسداله زرگوشی گفته:
      مدت عضویت: 1275 روز

      سلام جناب داوودی عزیز

      واقعآ لذت بردم از کامنت پر محتوا و درک بالایی که از قوانین دارید و این جملاتتان برایم بسیار الهام بخش بود و درک بالاتری را از قانون به من آموخت.

      به هر چیزى توجه کنى از همون جنس رو به صورت اتفاق وارد زندگیت میکنى اصل و قانون و اساسى که همه ى موضوعات اساسى دیگه مثل احساس خوب ،سپاسگزاری ،فراوانى و … روى این اصل بنا میشه

      یاد کتاب کیمیاگر افتادم که میگه ادمها وقتى گنج هاى بزرگ جلو چشمشونه ازش میگذرن میدونى چرا؟ چون به گنج اعتقادى ندارن!

      واقعا همینه ما ها عمدتا چون باور نداریم همه خواسته ها ساده و اسان میتونى اتفاق بیوفته از این قانون به سادگى میگذریم و چون فکر میکنیم رسیدن به رویاهامون سخته و پیچیده ،دنبال راه حل هاى پیچیده هم میریم.

      بی نهایت ممنون و سپاسگزارم مجید عزیز؛ برایتان سلامتی و سعادت و ثروت آرزومندم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    وحید گلباف گفته:
    مدت عضویت: 2278 روز

    سلام وعرض ادب

    به استاد عزیز وخانم شایسته مهربان

    چقدر عالی و زیبا قانون را بیان میکنید خیلی رسا و روان ،،وقتی فایل را داشتم گوش میکردم یکی یکی موارد را داشتم با این چند وقت (روزها) تطابق میدام

    دیدم روابطم بصورت (کلی) چقدر نازیبا شده درامدم کمتر شده ویه جورهایی متوقف شده شغلم املاک هست به صورتی که ۸مورد قرادادهای قطعی که بسته شده بود فصخ شد،،البته ۲روز پیش متوجه شدم وذهنم راکنترل کردم

    البته من خیلی کم این موضوع را پیگیری کردم اما هزینه ای که توی زندگیم پرداخت کردم خیلی بیشتر بود ،

    استاد سر تعظیم به علم واگاهی واموزه ای که شما در اختیارمون قرار میدهید را دارم

    وچقدر ایمانم به قانون خداوندی وجهان بیشتر وبیشتر شده الان مفهوم تحسین زیبایی ها را که شما در فایلهای زندگی در بهشت و سفر به دور امریکا به تصویر میکشید

    چقدر الان ارومم بعد از گوش دادن به این فایل انگار با خودم به صلح رسیدم انگار به یقین رسیدم و باورم به خودم به سایت شما واموزه های شما ۱۰۰درصدی شده ،،

    خیلی دلم برای شما وسایت تنگ شده بود وخوشحالم که خدا شما را سر راهم قرار داده

    سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    ابوالفضل احمدی گفته:
    مدت عضویت: 1373 روز

    سلام و درود به دوستان خوبم

    من هم چند سال پیش توجه و تمرکز میکردم بر روی اینکه مو توی غذای من نباشه ولی درست می‌آمد توی غذای من و باعث رنجش من میشد ولی بعد که دیگه توجه من برداشته شد و بر روی مسائل دیگر رفت دیگه این اتفاق نیفتاد.

    خدا رو سپاسگزارم برای اینکه الان آگاهی دارم و میدونم بر روی هر چیزی که توجه کنی اون رو به زندگیت دعوت میکنی حالا میخواد مثبت باشه یا منفی.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    سمیرا نظری گفته:
    مدت عضویت: 3059 روز

    سلام ب استاد عزیزم و مریم جونم

    استاد میگم شما فوقالعاده ای ب خدا مثل شما توی این دنیا وجود نداره ب خدا شما یه دونه اید انقدر منطقی و واضح قشنگ میگید ک اصلا من ب شخصه میگم الله اکبر چقدر شما انسان توحیدی هستید ب خدا من نمیدونم چقدر و چه جوری شکر گزار خدا باشم ک من و با شما همدار کرد مرسی استاد جونم مرسی برای اینکه ما فراموش نکنیم بازم وقت میزارید و فایل درست میکنید این از لطف و بزرگی و منش شما ست الهی من قربونتون برم ک شما انقدر ماهی ماه

    استاد من گفتم تو ی کامنت قبلی م اصلا توجه نمیکردم بخاطر اینکه استاد ماهی مثل شما دارم و استادم گفته اصلا ب ناخواسته نباید توجه کنی ولی ی جایی بازم این شیطان و فراموش کاری اومد تو ذهنم دقیقا همین حرف شما فکر کردم ک همه رفتن دنبال این موضوع حتما درست ولی ای دل قافل یادم رفت ک استادم گفته اتفاقا وقتی اکثر مردم دنبال ی چیزی میرن اون اشتباه و من فراموش کردم دو روز فقط در حد شاید یک رب نگاه کردم ب اتفاقات ایران قشنگ درک کردم ک یک سریع ناراحتی هایی تو زندگی م اتفاق افتاد مثلا بچه هام بیقرار شد ن بحث و این چیزها و فهمیدم ک نباید ب ناخواسته توجه کرد ک قشنگ خدا تو خواب ی هشدار حسابی بهم داد ک اصلا یک درصد هم نباید توجه کنی چون سم ی سم خفی هم هست ک دیگه توجه نکردم و چقدر جالب استاد جونم این فایل ی ک شما قبلا گزاشته بودید روی سایت ک با هر چی بجنگی اون زیاد میشه ب یادم اومد و با اینکه من قبلا دیده بودم ولی این چند روز با خودم تکرار میکردم ک با هر چی بجنگی بیشتر میشه و العان باز هم استاد نازنینم میاد از این قانون انقدر منطقی انقدر قشنگ میگه ک دیگه هر چی باور اشتباه هم اون زیر میرای ذهن باشه نابود میشه

    استاد عزیزم من تمرکز م روی باورهای ثروت و ب این جا رسیدم ک چطوری دلت میاد تو داشته باشی دیگران نداشته باشند انقدر این باور ریشه ای هست تو درون من ک فقط احساس گناه ک تو نداشته باش تو نخور تو شیک نباش تو نگرد چون بقیه ندارن گشنه سر میزارن رو بالشت پس تو هم باید مثل همون ها باشی واقعا ک انگار دست ما هست ک زندگی دیگران و تغییر بدیم عاشقتم استاد اتفاقا با همین حرف های شما توی این فایل بیشتر واسه خودم منطقی کردم ک بابا از قانون استفاده کن ببین قانون چی میگه زندگی هر کس ب خودش مربوط تو هر شرایط چرا من خودم و از نعمت و ثروت و آزادی دور کنم بخاطر دیگران بخاطر نظر دیگران ک پشتت حرف نزنند تمام این ها شرک و بی ایمانی تمام این ها یعنی خدا بلد نیست این دنیا رو الکی ساخته هر کسی بیاد دست کس دیگه ای رو بگیره یا اینکه بخواد رابین هود بازی دربیار زندگی دیگران و تغییر بده من کلی از این فایل درس گرفتم و کلی بیشتر قانون و درک کردم

    سپاسگزار خداوندی هستم ک استادی آفریده ک با تمام وجود قانون و درک کرده و اون چیزی ک اصل رو درس میده و اصلا کاری ب اینکه مردم چی دوست دارند نداره و این توحیدی ترین چیزی هست ک من با وجودم دارم از شما درک میکنم و اصلا ب ثروت و هیچ عامل بیرونی هم ربط نداره بخاطر اینکه حتی آدم های موفق و ثروتمند هم میان واکنش نشون میدن و میخوان نظر مردم و جلب کنند و استاد شما واقعا توحیدی هستید و واقعا خودتون ب اون چیزی ک میگید ایمان دارید و عمل میکنید بخاطر این ک میگم شما یکی یدونه اید هیچ کس تو دنیا مثل شما نیست ک حرف و عمل ش یکی باشه و من انقدر روی خودم کار میکنم تا مثل شما توحیدی باشم این اون چیزی هست ک شما رو ابراهیم زمانه کرده و من با تمام وجودم ب شما ایمان دارم از خدا میخوام تا آخر عمرم من با شما همدار باشم و جا پای شما با شما بیام تا ب سعادت این دنیا و اون دنیا برسم استاد جونم عاشقتم و با تمام وجودم ازتون سپاسگزارم

    خدایا تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میجویم ما را ب راه راست هدایت کن راه کسانی ک نعمت دادی و ن گمراهان و ن غضب شدگان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  7. -
    ماری گفته:
    مدت عضویت: 1774 روز

    سلام به استاد عزیز

    چقدر دقیقه ی پنجم این فایل برام آرامش بخش بود.چیزی بود که من بارها و بارها توی این چند روز بهش فکر کرده بودم ولی نمیشد با کسی در موردش صحبت کنم چون قطعا باهام مخالفت میکردن و برچسب منفعل که این روزا باب شده رو بهم میزدن.

    خدا رو شکر میکنم بخاطر وجودتون استاد و بخاطر این سایت که باعث میشه توی این حجم از نفرت که اطرافمونو گرفته بهش پناه ببریم و احساس تنهایی نکنیم.

    به قول شما ما قانونو میدونیم ولی توی شرایط این چنینی تحت تاثیر قرار میگیریم و با خودمون میگیم نکنه بقیه درست میگن و من آدم منفعلیم.

    یادمه توی اتفاقاتی که سال ۹۸ افتاد من کاملا با جو جامعه همراه شدم و چقدر اوضاع روحی بدی پیدا کردم ولی امسال از همون اول این جریانات با اینکه کارم از طریق اینستاگرامه و داشتم در مورد یه پروژه ی عالی با مشتری صحبت میکردم اینستا رو لاگ اوت کردم و مشتری رو هم سپردم به خداوند که ایشالا برام حفظش میکنه و خودم رو از اون جو خشم و نفرت خلاص کردم ولی حقیقتش یه چیزی تو وجودم هی شک ایجاد میکرد که نکنه کار تو غلطه که این دوتا فایلی که شما گذاشتین حجت رو تمام کرد و دلم بیشتر آروم گرفت و نگم براتون که چقدر این روزا حال خوبی داشتم…چه تصمیمات جدیدی گرفتم وقتی دیدم نبودن اینستاگرام چقدر میتونه برام وقت آزاد کنه تا روی خودم کار کنم متعهد شدم با اهرم رنج و لذت حضورم رو توی شبکه های اجتماعی کم کنم …نمیتونم به صفر برسونم چون از این طریق با مشتریهام ارتباط دارم ولی میشه خیلی خیلی کمترش کرد…چقدر قرآن خوندم و نشستم از سوره ی بقره شروع کردم به یادداشت برداری…برعکس دوستام که میگن بخاطر حال بد این روزا چشمه ی خلاقیتمون خشک شده و نمیتونیم کار کنیم من کلی ایده های خفن به ذهنم رسید و الآن دارم روی دومیش کار میکنم…کلی فایل گوش کردم و برای خودم تمرین طراحی کردم…خلاصه که برای من روزای پُرباری بود و به لطف این دوتا فایل شما حالم از قبلم بهتر شد

    ممنونم که باعث شدین من امروز یه آدم متفاوت باشم و از اینکه مثل دوستام دغدغه م این نیست که ۲۴ساعته استوری اعتراضی بذارم و هشتگ بزنم واقعا خوشحالم

    شاد باشید🌹

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  8. -
    علیرضا گفته:
    مدت عضویت: 1884 روز

    به نام خداوند مهربان

    وَلَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ ۗ وَبَشِّرِ الصَّابِرِینَ

    الَّذِینَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِیبَهٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ

    أُولَٰئِکَ عَلَیْهِمْ صَلَوَاتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَرَحْمَهٌ ۖ وَأُولَٰئِکَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ

    عجب امتحانی بود!

    متوجه شدم نه خودم و نه خیلی از افراد داستان رو هنوز متوجه نشدیم

    کنترل ذهن همه چیزه و این موضوع بسیار سخته

    حقیقتا هر جا ذهنم رو کنترل کردم تونستم زندگیم رو به شیوه ای که دوست دارم رقم بزنم و هر جا که کنترل افکارم رو رها کردم شدم مثل برگی در باد !

    این یکی دو هفته بسیار عجیب بود برام ، خب همانطور که توی دوره سربازی هستم این چند روز رو کلا تو حالت آماده باش بودیم ، همه داشتن درمورد درگیری صحبت میکردن ، جنگ و دعوا و …

    خیلی جالب بود برام،من یه سری از بچه های سایت دوستم و وقتی وصل شدم اینستاگرام دیدم 98 درصد همین دوستان دارن پست میزنن و هشتگ میزنن ، پرسیدم از خودم پس قانون چی ؟

    متوجه شدم هم خودم و هم همون 98 درصدی که به زعم خودم قانون رو خوب فهمیدیم و کامنت های قشنگی مینویسم کلا تو در و دیواریم

    تصمیم گرفتم بیام بیرون،نتونستم بپذیرم این موضوع رو

    یادمه چند سالی که بیماری اسکیزوفرنی داشتم ، باهاش مبارزه میکردم،دائما در حال جنگ بودم با خودم که چطور از این موضوع رها شم و جالبه که هر روز وضعیتم داشت بدتر و بدتر میشد تا جایی که زندگیم تبدیل به جهنم واقعی شده بود . تو کامنت های قبلی نوشتم که تاثیرگذار ترین فایل برای من فایل “سگ سیاه افسردگی” هست.من با این فایل بود فهمیدم باید با این سگ سیاه دوست بشم ، تونستم بپذیرمش تو وجود خودم ، تونستم اون موجود خیالی که همیشه باهام بود رو بپذیرم،اینجا دقیقا همان نقطه ای بود که زندگیم عوض شد،زمانی که دیگه نجنگیدم،رها کردم و باهاش دوست شدم.

    من همین الانش هم وقتی یادم میفته شرایط گذشته م خوشحالم براش،به رفاقت موجود خیالیم با خودم خوشحالم،یادم میفته لبخند میزنم

    توی روابطم من همیشه سر یه مسائلی جنگ داشتم با خودم که هنوزم دارم ، نتونستم هنوز تو این موضوع با خودم به صلح برسم به اون میزانی که مد نظرمه و همیشه داره تکرار میشه .

    من همیشه سر پذیرش خودم مشکل داشتم من شخصیتی دارم که از بچگی دوست داشتم تو خلوت باشم با خودم و خدای خودم ،یه تایمی فکر میکردم از سر افسردگیه، تحت تاثیر باورهای جامعه که انسان باید اجتماعی باشه ، آدمی که اجتماعی نیست افسرده س و … نمیتونستم این ویژگی شخصیتیم رو بپذیرم و همیشه تو یه کشمکش احساسی و فکری بودم ، امتحان کردم ، اجتماعی تر شدم ولی باز به شناخت بهتری نسبت به خودم رسیدم که من دوست دارم طور دیگه ای باشم

    من دوازده سال پیش بود که با شمس تبریزی آشنا شدم ، شیفته این آدم شدم ، شیفته ی این جمله ش شدم : “با خویشتم خوش است،زین پس من و من” همیشه از خودم میپرسیدم چطور میتونه یه آدم انقدر از بودن با خودش خوش باشه ؟ همیشه دنبال این بودم . همیشه وقتی خلوت میکردم با خودم،وقتی بیرون میومدم از باوری که بقیه مگفتن باید باشی به چنان احساس بینظیری میرسیدم که قابل توصیف نبود ، ولی چرا میجنگیدم با خودم؟ من شیفته شخصیت این آدم شدم که بهش میگفتم شمس پرنده.

    دو سه روز پیش بود با دوست عزیزم صحبت کردم و گفتم بالاخره میخوام بعد ده سال خودم رو به شیوه ای که دوست دارم باشم بپذیرم . دوست دارم خودم باشم ، نمیخوام دیگه بجنگم با این ویژگیم که دوست داره تو خلوت باشه با خدای خودش . این ویژگی کنونی نه از روی افسردگی بلکه از اون اتصالیه که به خدا پیدا میکنم و غرق نور میشم

    با خودت نجنگ،خودت باش اونطور که دوست داری خودتو

    قرار نیست همه شبیه هم باشند،قرار نیست داشته های کسی چون قشنگه همه اون خواسته ها رو بخوان،شاید من تو وجودم واقعا باهاش اوکی نیستم

    من همیشه داشته های شما رو میدیدم ، اون آپارتمان فوق العاده تون تو تمپا رو میدیدم و یجور باور پیدا کرده بودم که خب چون استاد اینو داره پس منم باید بخوامش ، چون استاد rv داره منم باید بخوامش،چون استاد فلان چیزو داره منم باید بخوامش

    وقتی فکر کردم دیدم نه من اصلا آپارتمان دوست ندارم، من اصلا جای شلوغ دوست ندارم ، من عاشق اینم که تو یه جای سرسبز و جنگلی و خلوت یه کلبه چوبی داشته باشم ، قرار نیست خواسته های ما یکی باشه، قرار نیست چون من یه سری خواسته ها و داشته های بقیه رو عمیقا دوست ندارم با خودم بجنگم و حتی وقتی تجسم میکنم اذیت شم . من خواسته های خودم رو دارم که با شخصیت خودم سازگاره ، چرا بجنگم با خودم ؟ من وقتی این شرایط قرار میگیرم توی بهشتم ، آرومم،حالم دیوانه وار خوبه ، چرا باید خودم رو دور کنم از خودم ؟

    باید خودت رو از اکثریت دور کنی،تمرکزت رو بذاری روی خودت و بهبود خودت

    دو سه هفته س که توی یه دوره ای شرکت کردم بصورت آنلاین برای افزایش مهارت هام و عجیبه همه داشتن میگفتن که تو خیابونا جنگه مردم دارن میمیرن کلاس رو تعطیل کنید ، خودم نمیتونستم شرکت کنم تو اون کلاس ها تو تایمی که بود چون نمیتونستم از پادگان بیرون بیام ولی متعجب میشدم،میگفتم خب بهترین حالتی که میتونم به خودم و جامعه ی خودم کمک کنم چیه ؟ اینکه مسائل رو حل کنم و بهترین شیوه ای که من یاد گرفتم مسائل رو حل کنم اینه که یاد بگیرم،از مهارت هام در جهت حل مسائل استفاده کنم . چرا باید یاد نگیرم ، ماتم بگیرم سر اینکه تو خیابونا چه اتفاقی داره میفته ؟ همه دارن نتیجه ی باورهای خودشون رو میگیرن ، همونطوری که هفت هشت سال پیش من داشتم با باورهایی که داشتم نتیجه ی زندگیم رو به جهنم وار تجربه میکردم .

    استاد عزیزم نه اینکه بخوام ادعای اینو داشته باشم که خیلی خوبم تو استفاده از قانون ، اینجا یه کامنت قشنگ بنویسم ولی در عمل طور دیگه ای باشم . میخوام بگم که برای من شخصا خیلی سخت بود ، من وسط یه شرایط خود ساخته ای بودم که کنترل ذهن شدیدا سخت بود برام و باید بگم موفق هم نبودم . میتونستم وقتی صحبتش میشه از جمع سرباز ها دور بشم ولی نشستم و گوش دادم ، تو اینستا و اخبار سعی کردم نگاه نکنم و توجه نکنم و طوری تنظیم کنم که چیزای مد نظرم برام باز شه ولی همچنان موفق نبودم . سر این هم خودم رو سرزنش نمیکنم چون فهمیدم چطوری میتونم بهتر عمل کنم تو این موارد ، چون فهمیدم اهمیت کنترل ذهن رو و باید براش کار کنم .

    دوست داشتم بنویسم

    امیدوارم بتونم نه فقط لب و دهن باشم بلکه بتونم عمل کنم به آگاهی هایی که کسب میکنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای:
  9. -
    سارا درزي گفته:
    مدت عضویت: 1956 روز

    سلام استاد و مریم جان

    و سلام به همه ی اعضای سایت دوستای عزیزم

    استاد با هر جمله ای که میگفتید تحسینتون کردم و گفتم شما فوق العاده اید شما بی نظیرید ، چقدر به خودم میبالم که اینجام و الان تفاوت خودم با اون ۹۹ درصدی که همیشه حرفش رو میزدیم رو به معنای واقعی حس میکنم ..

    برای همینه که انقدر موفق و خوشبختم ، برای همینه که درهای نعمت همیشه به روم بازه و با ارامش دارم رشد میکنم و هر بار به مراتب بالاتر میرسم

    چون تا اونجایی که میدونم طبق قانون دارم عمل میکنم توجهم به خودمه و اینو از شما یاد گرفتم

    قوانین جهان ثابت هست و تغییری نمیکنه ، عاشقتونم استاد که انقدر بی نظیر هستید و عاشق خودم و بچه های سایت که چقدر متفاوت فکر و عمل میکنن ، مرسی که استاد من هستید 🥺🙏🏻❤️ دوستتون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  10. -
    ارشیا گفته:
    مدت عضویت: 2153 روز

    استاد جان سلام

    ایشالا کهوهر روز بهتر از دیروز باشین در کنار مریم خانم‌نازنین.

    چه نکات ارزشمندی رو گفتین.واقعا درمورد کنترل ذهن و بخصوص ورودی ها به شدت من بعد این داستان ها تغییر موضع دادم.

    یعنی واقعا اینستا رو کلا فهمیدم چیز بیخودیه از هر نظر.اصلا اولش ریختم بهم با اینستاگرام،یعنی هرطرف میرفتم این خبر بود و منطق من اینه که یک اتفاق یکبار افتاده ولی در شبکه های اجتماعی جوری شده که انگار صدبار افتاده.یعنی این بزرگتر از حد کردن مسائل باعث شده بود که واقعا بهم بریزم.

    البته که خیلی ها بهم ریختن ولی خب من سعی کردم که حداقل خودم رو بهتر کنم.کلا تصمیم گرفتم اینستاگرام هم که بعد این اتفاق ها تموم بشه وقتی لاگ این شدم دیگه زیاد فعالیتی نداشته باشم و خیای پیجایوعموعنی که آمفالو کردم رو هم دیگه فالو نکنم و اگر جیزی نیاز داشتم که توشون بود سر میزنم بهش.احساس میکنم آرامش و امرکزم اینجوری بیشتره.

    و البته که جقدر زیبا گفتین.یاد استوری یکی از اشخاص افتادم‌که گفته بود اگر آزادی میخوای باید آزادی سکوت به دیگران رو هم بدی و اون ها رو بهشون اجبار نکنی چرا ساکتی و حرف نمیزنی.

    واقعیتش چند دفعه ای دیگه به ذهن خودمم رسید یه استوری یه چیزی بذارم ولی هربار دیدم که نه!این روش درست نیست!به جای نمیرسه.آخرش که چی بشه؟این چیزا نه برای من شده نمره زبان آیلتس و ته شده قبولی دانشگاه مورد علاقم و با این خبرها من و خانوادم مهاجرت به استانبول نداشتیم.

    خب آره،متاسفانه و یا خوشبختانه جون خانوادم از این آگاهی ها بی اطلاعن ممکنه خبر بذارن،خبر گاهی اوقات بخونن و….

    ولی خب بازم سعیمو میکنم که گوش ندم و یجوری ورودی هامو کنترل کنم،مثلا هدفون میذارم فایل گوش میدم،یا موزیک خیلی دوستدارم و گوش میدم.صدالبته سهلانگاری داشتم و به همون مقدار گیج شدم این وسطا،ولی خداروشکر دارم کم کم با در دست گرفتن اوضاع برمیگردم.انی فایل کنارل ذهن شما هم‌که واقعا عالیه.

    یعنی حد نداره،ممنونم استاد از این یادآوری چون واقعا ممکنه تو زندگی فراموش کنم.

    درمورد مثال سیگارتون یه نمونه عینی بگم.من واقعیت بحث و دعوا نکردم با کسی درمورد سگیار ،ولی خب یکم گیرداده بودم و صحبت هایی که خودم اسمشو میذارم بل بل زبونی کرده بودم.نتیجش شد اینکه من خودم‌ دقیقا شبش مریض شدم ولی اونا روز بعد و روزهای بعد حتی با این سیگار از من سرحال تر بودن!

    البته این بنده خداها هم بزرگواری کردن چیزی نگفتن به من و به شوخی گفتن :تو قراره دکتر بشی!پس همه به امید توییم تا بعدا بیام پیشت.

    خب واقعا از اون موقع به بعد که واقعا بد مریض شدن درسم رو گرفتم و زبونم کوتاه شد،الان دیگه سعی میکنم که اعراض کنم و درمورادی بپذیرم،واقعیت به این نتیجه رسیدم که شرافت به این نیست که طرف پاک از هر عادت نه چندان جالب باشه،بلکه خودش در رفتار و اعمالش میشه دید که چجور اسنانیه که واقعا این افرادی که میگم انصافا وقتی بگمیبینم بی آزار و واقعا انسان های شریفی هستن،به قول یکی حالا اینکه یه عادتی دارن که اونم به خودشون لطمه میزنه به ما چه.و حالا که سعی کردم که نکات مثبتشون رو ببینم و آگاهانه خوبیهاشون رو ببینم باعث شده خیلی روابط بهتری داشته باشم و البته خودمم آروم ترم و سالمم.

    ممنون از فایلتون استاد ایشالا خوشحال تر و شاداب تر باشید و توی زندگی در بهشتی،سفر به دور آمریکایی ببنیمتون دوباره.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: