از میان نظراتی که شما دوستان عزیز در بخش نظرات این قسمت می نویسید، نوشته ای که بیشترین ارتباط با محتوای این فایل را داشته باشد، به عنوان متن انتخابی این قسمت انتخاب می شود.
منتظر خواندن نوشته تأثیرگذارتان هستیم
منابع مرتبط با آگاهی های این فایل:
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری قدم اصلی تحوّل زندگی587MB31 دقیقه
- فایل صوتی قدم اصلی تحوّل زندگی30MB31 دقیقه
بنام تنها فرمانروای آسمان ها و زمین
سلام به استاد گرانقدر و ارزشمندم
سلام به مریم شایسته، بانوی خودساخته و شکوهمندم
سلام به دوستان جان و هم قدم های من در این مسیر زیبای خالق زندگی بودن
سلام به خودم که اهل کم آوردن و جا زدن نیست تو کَـتم نمیره که کم بیارم و بازم ادامه میدم تا جایی که تمام ذهن و باورهامو رو اینقدر شخم بزنم تا بشم شاگردی کاردرست برای استاد که الگو شده در تمام جنبه ها. خوب زندگی کنم خوب خلق کردن یاد بگیرم و جهان رو جای بهتری برای زندگی کنم با خلق های زیبا و باشکوهم.
استاد من تا الان فکر کنم این فایل 31 دقیقه ایی رو بیشتر از سه ساعته دارم گوش میکنم، جرعه جرعه…جمله به جمله نوشتم. و هرجایی میرسید میگفتم چه جالب استاد جان از کجا میدونستین باید درمورد این چیزا صحبت کنین. اصلا از کجا فهمیدین توی “روزشمار تحول زندگی من” توی فایل روز چهاردهم “ما خالق شرایط خودمان هستیم.” برام چنان جرقه هایی از دیروز به ذهنم خورده که نیاز داشت بازم برام جا بیفته. و امروز این فایل منو راضی کرد…باور کنید به مرحله ایی رسیدم که اصلا میگم من اصلا این فایل ها رو قبلا چطوری شنیدم. انگاری الان تازه بیدار شدم الان تازه میفهمم. الان اصلا یکجوریه….خدایا چی بگم چطور بگم.میخواستم تمام جملاتی که از این فایل ارزشمند تو دفترم نوشتم رو به عنوان کامنت بنویسم و سکوت کنم اما نشد اینقدر این فایل برام همزمانی داشت که فقط خیلی خودخواهانه میخوام بگم این فایل رو برای من ضبط کردین. اصلا مخاطبش من بودم. من دلم میخواست فایل جدید ببینیم دلم براتون تنگ شده بود. من نیاز داشتم ببینمتون. اصلا این فایل رو من خلقش کردم. چون یک روزی که باور کردم “من میتونم خالق باشم، من میتونم خلق کنم” تحول زندگی من شروع شد. اصلا چرا یادم رفته بود من وقتی از مشهد مهاجرت کردم با همین فکر و باور قدم گذاشتم برای خلق زندگی دلخواهم. اینقدر ایمان داشتم که بدون هیچی و دست خالی اومدیم با همسرم. اینقدر ایمان اینقدر جسارت…چرا یادم رفته من همونی هستم که این جمله رو با قلبم نه با عقلم با تمام قلب و روحم بهش ایمان دارم و یک روزی حرکت کردم.حالا چی شده عقل واسه من دنبال چی میگرده میخواد منو تجزیه و تحلیل کنه چی شد چی نشد….نه بابا عقل جان تو عدد این حرف ها نیستی، بهش گفتم بشین کنار وقتی روی باورهام کار میکنم وقتی دارم گوش میدم فقط سکوت کن و فقط بنویس خط به خط کلمه به کلمه.عقل جان تو خیلی کوچیکی و باید یاد بگیری که فقط گوش بدی. پس این روزا من شدم کپی کننده حرف هاتون. جمله به جمله مینویسم و نمیذارم ذهنم جوری که میخواد فایل ها رو بشنوه جوری که مینویسه و بهش گفتم بشنوه و درک کنه.همونجوری که هست نه جوری که میخواد. نه برداشت های بعضا نصفه نیمه و غلط غولوط. فقط همونی که هست نه کم نه زیاد.خدایی تا الان هم خوب همکاری کرده. اما الان دلم خواست بیام هرچی میاد تو ذهنم بنویسم از این همه همزمانی. بیام بگم و به خودم یادآوری کنم
ایــنـــا یعنی خلق کردن، اینا یعنی در مسیر درست بودن، اینا یعنی همه آدم ها جمع شدن تا تو به خواسته هات برسی، اینا یعنی درست داری پیش میری،جهتت درسته فرمون بچسب نه به چپ نه ب راست فقط همین فرمون رو برو جلو… اینا یعنی با قوانین خدا داری هماهنگ تر میشی، اینا یعنی هدایت های خدا همیشه هست، نشونه ها و همزمانی ها میگه که جهان من در حال تغییرهای بزرگتری هست نمیدونم چطور و چی اما حس میکنم اتفاقات قشنگ و مهیجی در انتظار منه.
_ اولین چیزی که به ذهنم زد،که این فایل برای منــه، عنوان فایل بود قبل دانلود کردنش. قدم اصلی تحّول زندگی و اونم همزمانی اش با اینکه من سفر روحانی رو برای خودم شروع کردم و دارم فصل اول روزشمار تحول زندگی من رو باهاش پیش میرم.
_ دومین مورد هم همون ثانیه های اول فایل بود که استاد جان گفتن از یک سفر 2، 3 روزه برگشتیم. آخه ما هم، همین اول هفته بود که تازه از یک سفر کوتاه به رامسر و گشتی در تنکابن (شهسوار)تازه به خونه برگشتیم.
_سومین مورد سوال قشنگی که استاد گفتن: چه عاملی باعث شد که بیشترین تغییرات توی زندگی ما اتفاق بیفته؟ توی همین سفر به واسطه بودن و دیدن برخی از دوستان که توی همین سایت هم حضور دارند و باهم بیشتر آشنا شدیم این سوال بود که چی باعث تغییرات تو زندگی من یا دوستان بوده؟ کدوم عامل مهمه غیر از عزت نفس و یا اینکه یک روزی همه ی ماهایی که اینجا هستیم خواستیم تغییر کنیم. اما یک چیز مشترکی یک چیز مهمتری….واووو و استاد جان جواب داد و اون باور مهم به خالق زندگی خودمون بودن هست.این باور چقدر ساده است اما تکان دهنده که منو یک روزی به حرکت واداشت تا از جایی که بودم حرکت کنم به سمت خلق کردن زندگی خودم.
_چهارمین مورد که اصلا من یک تجدیدنظر باید به خواسته هام بکنم ببینیم واقعا خواسته دارم یا نه…چقدر خواسته هام برام واضح و شفافه.و اونجایی که استاد جان از خواسته هایی مثل یک خونه و ماشین گفتن یک خونه ایی باشه حالا که مستاجر نباشیم یک ماشینی که بریم باهاش سفر و تو گرما و سرما اذیت نشیم. در همین حد بود. چون ندیده بودن. چون اطرافشون کسی به چیزهای بزرگتر نرسیده بود و خواسته ایی در وجودشون شکل نگرفته بود.
بقول استاد جان: به همین دلیل چیزی به نام آرزو، خواسته یا اینجور صحبت ها اون زمان تو وجود من شکل نگرفته بود
(جالبه روز شمار تحول زندگی من روز پانزدهم فایل “به رویاهایت باور داشته باش قسمت1” هست که هنوز ندیدم و ردپای امروز تعهدم مونده.) اینا آیا همزمانی نیست/اینا آیا اتفاقاقی برام ردیف میشه. من ایمان دارم که هیچ اتفاقی اتفاقی نیست. اینا طبق هدایت و قانونمندی خداست. ببین فهیمه تو خالقی.تو یکسری خواسته تو وجودت شکل گرفته یادت رفته یا واضح نیست برو اونا رو پیدا کن و بنویس و بنویس…بارها بنویس تا بدونی دقیقا چی میخوای…
_پنجمین مورد که انگار همزمان با اتفاق های اخیر برای من با اطرافیانم بود. اونجایی که استاد جان گفتن آشنا شدن با مفهوم فرکانس.
من همین دیشب بود که از همسرم پرسیدم حسینم تو از فرکانس چی یادته، چطور تعریف میکنی برام بگو…و چند روز قبلش یک دوست خیلی قدیمی اومده عکس های تلگرام منو همسرم رو دیده و براش جالب بود و با کلی سوال و جواب. اینکه قصد برگشت نداری مشهد؟دوری سخت نیست؟ و …؟ و البته قبلا با کلی گویی های من بنده خدا مواجه شده بود و بیشتر متوجه شدم مشتاق هست. چون ارجاعش دادم به قانون سلامتی و سایت و رفت باز یک روز دیگه باز اومد سوال کرد.و من بازم از فایل های سایت مثال زدم و اینکه اصلا رژیم نیست و با پک تغذیه که مشاوره های ورزشی و دکتر تغذیه میده فرق داره.گفتم برو فایل های معرفی رو ببین.خلاصه این دوست ما خیلی مصمم و مشتاق بازم سوال پرسید. و من این بار توی ویس براش توضیحات مختصری دادم که اصلا اون فکرای رژیم رو بزار کنار و اینکه بخواد هربار پول بده هم نداریم و هربار هم جلسه تکمیلی میاد نیازی به هزینه مجدد نیست. و ربطی نداره پک جدا برای خودش و همسرش بخره. خلاصه وسط این ویس ها از مهاجرت و اینکه چی شد اومدی دوباره به یک شکل دیگه پرسید و اینکه چطوره راضی هستی و … نمیدونم کجا یک کلمه فرکانس انگار تو حرف هام بوده و این دوست دقیق ما چون اومده تو سایت و از مقاله ها یا فایل هایی که برخورد کرده بازهم کلمه “فرکانس” رو بهش برخورد کرده بود. دوباره کنجکاوی مقدسش گل کرده بود از فرکانس ازم پرسید: فهیمه این چیه؟ منظورت چیه؟استادت منظورش چیه؟ این فرکانس رو برام توضیح بده.خلاصه که از اونجایی که میتونم بگم تا حد خیلی خوبی به تمام سایت مسلط هستم لینک فایل “مفهوم فرکانس و چگونگی تنظیم آن” رو براش فرستادم. اما تو ذهن خودم بود اگر براش توضیح میدادم هم بد نبود برای خودمم مرور میشد. خلاصه فقط مقاله اون فایل رو برای خودم بعد خوندم. تو ذهنم این فکر زد یک بخش بالاتر یادگیری اینه که بتونی چیزی رو که فهمیدی رو برای کسی توضیح بدی. از خودم سوال کردم فهیمه آیا تو در این حد این مفاهیم رو یاد گرفتی که برای خودت حتی توضیح بدی یا جوری توضیح بدی که کسی متوجه بشه!!! آیا سطح یادگیری ات بالاتر رفته؟1… خلاصه که من چون نمیخواستم وارد توضیح دادن اضافی بشم برای دوستام با همون ویس های نصفه نیمه بسنده کردم. اما برای خودم درس داشت. که من واقعا هیچی نمیدونم و شاید نتونم اینقدر خوب توضیح بدم، چون اینقدر خوب مسلط نیستم شاید….حالا گفتن کلمه مفهوم فرکانس تو این فایل هم برام این همه رو مرور کرد و همون روز دوستم رو تحسین کردم برای دقتش و سوال خوبی که پرسید. چون اینجوری از بیس یکسری اطلاعات رو یواش یواش بدست میاره حالا تا ببینیم کی به مدار دریافت دوره قانون سلامتی میرسه. اصلا چنان جنس دوستام و سوال هاشون فرق کرده که اصلا دنیام عوض شده.
واقعا ما موجوداتی فرکانسی هستیم.
واقعا ما انسان ها داریم خودمون شرایط خودمون رو خلق میکنیم. حالا آگاهانه یا ناآگاهانه
واقعا ما قدرت خلق کنندگی داریم و خالقی داریم اجابت کننده در همه حال…
چقدر این آیه 186 بقره قشنگه، چقدر اینه نکته و درس داره، چقدر لازمه این آیه و کلام خدا رو بارها به یاد بیاریم:
وَ إِذا سَأَلَکَ عِبادی عَنِّی فَإِنِّی قَریبٌ أُجیبُ دَعْوَهَ الدّاعِ إِذا دَعانِ فَلْیَسْتَجیبُوا لی وَ لْیُؤْمِنُوا بی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ
و هنگامى که بندگان من، از تو درباره من سؤال کنند، (بگو:) من نزدیکم; دعاى دعاکننده را، به هنگامى که مرا مى خواند، پاسخ مى گویم. پس باید دعوت مرا بپذیرند، و به من ایمان بیاورند، تا راه یابند (و به مقصد برسند).
_ششمین مورد دیگه از چیزایی که انگار این فایل برای من بود. گفتن کلمه “مانترا” از زبان استاد بود. نمیدونم من نشنیده بودم تا حالا یا استاد از این واژه زیاد تو ادبیات حرف زدن شون استفاده نمیکنن.حالا چی شد؟ امروز صبح که از باشگاه کلاس یوگا برمیگشتم. در مسیر برگشت با استاد کلاس که خونشون با ما هم مسیره و قبل اینکه استادم باشه خیاط و دوست من شد و کاملا هدایتی با ایشون آشنا شدم.. صبح داشتیم تو کوچه دم در خونه حرف میزدیم و ایشون حرف از مانتراها میزدن. من ته ذهنم میگفتم اون موسیقی که من درکش نکنم رو من تاثیری نمیذاره هرچقدر فرکانس بالا و خفن و …. باشه من چیزهایی که میفهمم و انتخاب میکنم ازشون تاثیر میگیرم. قدرت درون منه نه عامل بیرونی وحال مــن با مانترا و بی مانترا عالیه چون من از درون و از مسیر تغییر باورها حالمو خوب میکنم.(اینا رو وقتی ایشون داشت حرف میزد من تو ذهنم به خودم میگفتم چون داشت بنظرم شرک آلود میشد حرف هاش و البته باورهای محدودکننده داشت اون دیدگاهش.من از استاد عزیزم یاد گرفتم “هر حرفی رو باور نکنم. حرفی که محدودت میکنه مال تو نیست اون میشه باورمحدودکننده برای تـو.” مثلا داشتم حواس خودمو پرت میکردم ولی از طرفی داستان مانترا برام جالب شده بود)
بعد استاد بیان بگن این بـــاور رو به عنوان مانترا یا ذکر هر لحظه تکرار کنید: “من خالق زندگی خودم هستم” “من دارم اتفاقات رو رقم می زنم.”….وای خدای من تو چطور با من حرف میزنی. من چطور میتونم دیونه این همه ات نشوم.
_ و یک چندتا چیز ریز دیگه که باعث شد اینجوری کامنت بنویسم و بگم این من بودم که این فایل رو خلق کردم چــون من باور کردم که خالق زندگی و شرایط خودم هستم. من اصلا دارم خلق میکنم استادجانم اونور دنیا چطور برامون و کی فایل ضبط کنن که من لازم دارم. من خالقم مثل همه ی شما عزیزانم که خالق هستید. و هر کدوم از ما به نوعی خالق دنیا و تجربیات خودمون هستیم. ما جمعی هستیم که با استاد توحیدی مون با استاد قشنگ مون که هدایتی عمل کردن رو بهمون یاد میده و هدایتی فایل ضبط میکنه(که قطعا این فایل هم هدایتی بوده) فایل هایی که لازم داریم رو پاسخ هایی که لازم داریم رو داریم خلق میکنیم. تک تک ما خالق این دنیای زیبا خودمون هستیم.
چقدر دیدگاه خالق بودن خوبه…استاد منو با این فایل ترکوندین و قشنگ با مغز استخوان خالق بودن رو دارم درک میکنم.
مــا خالــق زندگی خودمون هستیم.
مــن قدرت خلق کنندگی دارم مثل خالقم که منو آفریده. خالق منو شاد آفرید آزاد آزاد آفرید…من ارزشمندم که چنین قدرتی رو که فقط خودش داره به منم داده خدایا سپاسگزارم برای این نعمت برای این قدرتی که من دادی که زندگی من در دستان خودم هست.
قدم تحول زندگی من از جایی شروع شد که به این باور رسیدم و ایمان آوردم من خالق زندگی و شرایط خودم هستم. من تنها من نه هیچ کس و هیچ چیزی…
سلام دوست ارزشمندم
سلام آقا علیرضاطاهرزاده اصفهانی عزیز
وای که چقدر سپاسگزارم که اینجا هستین. بعد این نقطه آبی رنگ دلچسب و خوندنش رفتم پروفایلتون و بیشتر باهاتون آشنا بشم و از هدایت های خدا بیشتر برای خودم باورسازی کنم.واوووو شما یکی از اون افرادی بودید که در سالی که استاد معرفی کارگاه ثروت2 رو در تهران برگزار کردند حضور داشتید و یکجورایی در مسیر تکاملی تون به واسطه یکی از دستان خدا که اینبار اون دست خدا برای شما مادرتون بود یک گریزی به استاد و اینجور آگاهی ها داشتید. و باز هم قانون تکامل و باز هم قانون مدارها و باز هم احساس نیاز و درخواست وقتی از طرف ما کامل نباشه میری یکم دورهاتو میزنی باز میای برمیگردی پیش همین استادِ جان.خیلی داستان هدایت و اون داستان اتفاق تکان دهنده برام جالب بود از بغل گوش تون یک شافت 5 کیلویی رد میشه و شما هیچ کارتون نمیشه در صورتی که احتمال مردن هم بود. من حقیقتا نتونستم اون صحنه و اون چیزی که گفتید رو تصور کنم و مجسم کنم اما حس تون رو اون اشک هایی که داشت شما رو لطیف میکرد. اشک هایی که داشت زنگار رو از روی قلب تون پاک میکرد تا به خدا و توحیدی عمل کردن نزدیک بشید رو درک کردم و بهتونتبریک میگم که نشونه رو گرفتید. بهتون افتخار میکنم که اینجایید. و همون اول بسم الله که اسم شما و پاسخ تون رو در زیر کامنتم دیدم گفتم دمش گرم 5 ستاره طلایی رو تکمیل کرده. این یعنی خیلی خوب داره تلاش میکنه. تلاش ذهنی.
من خودم خیلی به ستاره های طلایی ام توجه کردم هی رفته بالا هی اومده پایین. هی رفته بالا هی اومده پایین. و برای خودم اینو توی ذهنم ساختم گاهی سفت میگیرم گاهی شل. گاهی سفت میگیرم گاهی شل. یکم از مسیر خارج میشم ولی خیلی سریع به مسیر برمیگردم. اما اینا یعنی اتلاف انرژی یا شاید هم مدل درس گرفتن منه. مدل تکامل منه نمیدونم نمیخوام خودمو قضاوت کنم یا سرزنش. میخوام بگم وقتی توی سایت بچه هایی رو میبینم که برای مدت زیادی 5 ستاره هستن و یا 5 ستاره شون همیشه روشنه و کم کم نمیشه خیلی برام جای تحسین داره. میگم ای یعنی میشود این یعنی مداومت. این یعنی تلاش ذهنی مستمر…خلاصه که 5 ستاره طلایی ام آرزو است و در مسیر بهبود های دائمی خواهم رسید. واقعا علیرضا جان 5 ستاره بودنت و تلاش های ذهینیت رو بارها تحسین میکنم. درکهای قشنگت رو تحسین میکنم.
و سپاسگزارم که برام از وجود ارزشمندت ردپا گذاشتی و باعث شدی بیشتر باورم به هدایت قوی بشه. سپاسگزارم از اینکه حست و افکار خودتو صادقانه در مورد کامنتم نوشتی. عجب حسی هست این حس…حس اینکه استاد دقیقا برای تو فقط برای خاص تو فایل ضبط کرده. این یعنی در مسیر درست بودن. این یعنی همه ما به یک منبع متصل ایم و اون خوب میدونه چطور و کی هدایت کنه افرادی که سرسپرده ی هدایت های او هستند.
راستی تمام دوره هایی که دارید و من ندارمم خواسته ی منه، اما دیگه عجله نمیکنم و میذارم خدا خودش در وقت مناسبش منو به آگاهی بی انتهاش وصل کنه و از زبان استاد قشنگ مون بشنوم.ولی راستش من خودمو همین الان شاگرد دوره احساس لیاقت میدونم نمیدونم چطوری اما بیرون کلاس ردپای هرکدوم از شما رو که میبینم کلی ذوق میکنم مثل بچه ایی که بیرون از یک کلاس ازتوی پنجره داره کلاس رو میبنه.
سپاسگزارم برای تمام وجود و حضورتون
براتون از الله یکتا بهبود های دائمی درونی وبیرونی خواهانم.
ارادتمند شما فهیمه پژوهنده
سلام به دوست قشنگ و الهی ام
سلام رضوان قشنگم
باورت میشه من الان بعد تعهدم به نوشتن کامنت روی “روزشمار تحول زندگی من” یک حسی گفت برو یکم کامنت بخون. گیج خواب بودما. یکم بالا و پایین رفتم هیچی نمیفهمیدم. نمیتونستم متمرکز بشم. تا یکهو گفتم راستی از رضوان چه خبر. برو پروفایلش رو پیدا کن. آخرین بار دیده بودم که شما هم جز شاگردهای دوره ارزشمند “احساس لیاقت” هستی. گفتم نکنه رضوان جان هم تمرکزی روی جلسه 13 احساس لیاقت داره کار میکنه و احتمالا کمتر تو فایل های هدیه کامنت بزاره. خلاصه هی یکی میگفت بیخیال. یکی میگفت برو حالا پروفایلش رو چک کن و روی یکی از کامنت هاش برو و بخون و براش بنویس.
واوووو عکس پروفایل جدید(معلوم نیست این چند وقت که ندیدمت چقدر خلاقیت به خرج دادی دختر.هر وقت دیدمت یکجا همه ی عکس هایی که درست کردی رو باید بهم نشون بدی.)
واوووو تولدتـه…بگو چرا باید میومدم پروفایلت.
خداروشکر که اومدم و کامنتت رو هم خوندم و عجب ترمزی این ترمز…معنوی ترین کار دنیا ثروتمند شدنه. پول معنویه. خلاصه پول ما رو بخدا نزدیک میکنه.این جمله آخری رو اصلا مغزم اِرور داد. خیلی ترمز دارم خیلی…اما یک چیزی بگم؟! اینکه اصلا عجله نکن دوست قشنگم ار داشته هات لذت ببر، به علاقه مندی هات بپرداز، به مهارت هات اضافه کن و بازهم لذت ببر. بزار تکامل کار خودشو بکنه. باید ما به تکامل ارتعاشی برسیم باید یاد بگیریم پامون رو از ترمزها برداریم. باید کمال گرایی هامون رو بشناسیم و بریم تو دل کارای کوچیک.خلاصه فقط استمرار و حرکت اونم با احساس خوب
خلاصه که خیلی تحسینت میکنم که دانشجوی دوره احساس لیاقت هستی و خیلی بهت تبریک میگم برای اینکه اونجایی…
و حسابی که تولدت رو بهت تبریک میگم دوست قشنگم
خوشحالم که دیدمت و کامنتت رو خوندم.
…
دوست ارزشمندم تولدت خیلی مبارک مون باشه.برات آرزوهایی از جنس ثروت و سلامتی و عشق و شادی و فراوانی های بی حساب دارم….بوووووووس
ارادتمندت فهیمه