از میان نظراتی که شما دوستان عزیز در بخش نظرات این قسمت می نویسید، نوشته ای که بیشترین ارتباط با محتوای این فایل را داشته باشد، به عنوان متن انتخابی این قسمت انتخاب می شود.
منتظر خواندن نوشته تأثیرگذارتان هستیم
منابع مرتبط با آگاهی های این فایل:
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری قدم اصلی تحوّل زندگی587MB31 دقیقه
- فایل صوتی قدم اصلی تحوّل زندگی30MB31 دقیقه
به نام خدای مهربان
استاد عزیزم من ذهنیت شما رو از همون اول حسابی تحسین میکنم شما وقتی ویژن تعیین میکردید برای خودتون نمیخواستین یک نتیجه عادی خلق کنین به فکر بهترین کیفیت بودین همیشه و چقدر من هم دوست دارم این رو در خودم ایجاد کنم که به فکر بهترین کیفیت باش وقتی شما ویژن خوب شدن در روابط رو انتخاب کردید توی ذهنتون این بود که من میخوام به حدی خوب بشم که با هر کسی هرنوع رابطه ایی که بخوام بتونم ایجاد کنم،
نمیخواستید یک آدم معمولی بشین که صرفا هدفتون اینه که توی رابطه خوب بشین و فقط از اون وضعیت درب و داغون بیاین بیرون بلکه انتخاب کردین که توی روابط مستر بشین
الان فایل های ذهنیت قدرتمند کننده در برابر ذهنیت محدود کننده برروی سایت قرار گرفته از قسمت اول من یاد گرفتم که بیشتر از قبل موفقیت افراد رو ببینم و الان اومدم این درس و این الهام رو از شمابگیرم که کیفیتت رو ببر بالا یک دوره داری شرکت میکنی انتظار بهترین نتیجه رو داشته باش
حتی الان که داره این سلسله فایل ها روی سایت قرار میگیره من به خودم میگم که بیشترین کیفیت رو برای خودت در نظر بگیر بیشترین نتیجه رو برای خودت در نظر بگیر
و بالاترین حدی که میتونی ذهنیتت رو قدرتمند کنی از خودت بساز استاد دوست داشتم این درس رو بنویسم
همچنین یاد گرفتم با اصل بهبود گرایی حتی پنج دقیقه هم وقت داشتم اختصاص بدم به این الگو برداری ها تا بتونم نهایت استفاده رو از جلسه اول ببرم
خداروسپاس که فرصتی برای نوشتن به من داد
سلااام سلااام رضوانن عزیزممم
خدایا بینهایت سپاسگزارم
الان جایی هستم که کامنتت رو خوندم اشکام داره جاری میشه اما راستشو بخوای اینجایی که هستم ترجیح میدم اشک نریزم و فقط با لبخندی لطیف برات بنویسم:))
من یعنی عاشق هدایت خدا شدم داشتم..
من دقیقا همین حسی که شما میگین رو تجربه کردم همین امروز و واقعا کلی از خدا کمک خواستم و میگفتم خداجون منو هدایت کن یک جای کار میلنگه من نباید حسم بد باشه
و اومدم نوشتم توی بخش دفترچه گوشیم جایی که تمرین انجام میدم و خلاصه کلی چیزی مینویسم بعد در حین نوشتن گفتگو با خدا و درخواست کردن بودم ولی ته ذهنم فقط این خواسته بود که خدایا هدایتم کن من چرا اینطوری شدم امروز بعد خیلی یهویی گفت برو کامنت بخون
بخدا قسم همینکه سایت رو باز کردم انگار دیگه از اونجا به بعد من نبودم اصلا نمیدونم از کجا از چه پروفایل هایی همینطوری گذر کردم تا به شما رسیدم هیچی یادم نیست واقعا با اینکه همین چنددقیقه پیش بود و من درحین خوندن کامنتتون وقتی به اون قسمت ایده ات اون رسیدم اصلا ناخودآگاه اشک از چشمام جاری شد نمیدونم چی شد چه انقلابی درون من رخ داد باعث این شد ولی انگار قشنگ این انرژی داره کار خودشو میکنه:)
اونجایی که گفتین هنوز ننوشتم این خواسته رو و ایده اش اومد دقیقااا مثل همین الان من بود یعنی اومدم بنویسم که خدایا این احساسم رو خوب کن و یهو بهم گفته شد که بیام کامنت هارو بخونم و اینجوری هدایت شدم
واقعا وقتی ما همچین نزدیکی رو به خدا داریم که بلافاصله جواب میده چرا تمام تمرکزمون رو نزاریم روی درخواست کردن؟ درخواست کردن میتونه با کنترل کانون توجه باشه با جهت دهی گفتگو های ذهنی باشه با نوشتن باشخ با صحبت با خود خدا باشه کنترل ذهن و… همه اینها و وقتی استاد میگن اگاهانه
یعنی ما درک کردیم همچین قدرتی داریم و حالا میخوایم استفاده کنیم
یعنی واقعا اصلا فکرشو نمیکردم به کامنتی هدایت بشم که اینقدرررررر هماهنگ هست با من
منم دقیقا بارها شده یک چیزایی خلق کردم که هییچچ منطقی نمیشده بیاری که بخوای بگی نه این بر اساس قانون خلق نشده و حتما شانس و اینا بوده اما باز ذهن یادش میره باز اون شور و شوق اولیه رو یادش میره باز توجهش رو از روی خلق کنندگیش بر میداره و میزاره روی جبر و شانس و این مسائل
خدایاشکرت بخاطر این فراوانی که اینقدر اگاهی و کامنت های فراوان در این سایت هست که جواب تمام سوال هامون از هزاران راه به ما داده میشه
این ایدتون واقعا فوق العاده بود
فکر کن صبح بیدار میشی فکر کنی روز اولیه که این قوانین رپ کشف کردی واقعا چقدر ذوق دارم استفاده کنم از قانون؟ اینطوری هرروز میتونیم ذوق و شوق هرروزمون رو برای استفاده از قانون استفاده کنیم
حتی توی تمرین ها توی استفاده از دوره ها توی شغلمون
فقط میمونه مهارت ما در استفاده از این تمرین و این ایده فوق العاده
من برای اینکه یک تمرینی رو در خودم ایجاد کنم بارها و بارها برای خودن مثال میزنم و الانم سعی میکنم همینکار رو بکنم
فکر کن اولین روزی هست که خوندن یادگرفتی و میتونی چیزی بخونی و یادبگیری چقدر انگیزه داری که کتاب بخونی کامنت بخونی
الان میشنوی قبلا نمیشنیدی چقدر فقط مطالب قشنگ به خودت هدیه میدی
اتفاقا امروز سفربه دور امریکا قسمت دو رو داشتم میدیدم خانم شایسته میگفتن که بدن بینظیری که خدا به ما داده رو واقعا باید نهایت استفاده رو ازش ببریم چیزایی که دوست داریم رو بیینیم چیزایی که میخوایم رو پشنویم با پاهامون جاهایی که دوست داریم قدم بزنیم و خلاصه کلی چیز
الاااان تازه فهمیدم وقتی میگن تو به هر هدفی برسی باز برات تکراری میشه شاید قبلا درک نمیکردم و میگفتم نه اگر من به فلان مقدار پول برسم به فلان قدر سلامتی و.. برسم دیگه همیشه خوشحالم اما میبینمم من همین الانش کلی نعمت دارم که فکر میکردم همیشه منو خوشحال میکنه..
یک مثالی بزنم من مثلا دوره کشف قوانین و میخواستم داشته باشم به شدت ذوق و شوق داشتم و از خدا درخواستش میکردم اینقدررر وقتی اولین باز این استعاره گاز و ترمز و که شنیدم حال کرده بودم و بهم شور و شوق داده بود که گفتم خدایا فقط به من پولش و بده من عاشق این دوره شدم بعد پولش اون موقع ها تو حسابم نبود اما هرروز تقریبا توی دفترم مینوشتم باز مثلا منطق میاوردم که اره خذای ما خدای فراوانی هاست و هزارتا راه داره بهم دوره رو بده و پولش رو بیاره تو حسابم خلاصه من تونستم دوره فوق العاده کشف قوانین رو بخرم اما به طرز عجیبی بعد یکی دو روز اصلا دیدم هیچ خبری از اون انگیزه و ذوق و شوق برای انجام تمرین نیست
میدونی ما برای همیشه انگیزه داشتن توی هرکاری یا استفاده از فایل ها باید توجهمون رو همیشه اگاهانه هدایت کنیم به فرصت هایی که به ما میده، چیزایی که قراره یاد بگیریم تغییراتی که در ما ایجاد میکنه این میشه اهرم لذت
اما از یک جا به بعد ما انگار توجهمون میره رو یکسری چیزای دیگه مثلا من اوایل یادمه وقتی قضیه باور هارو شنیدم و به یک درک کوچولو ایی رسیدم چقدرررر انگیزه داشتم ازش استفاده کنم و باور هام رو تغییر بدم اما بعد که گذشت توجهک از روی فرصت ها و آسون بودن زندگی با تغییر باور ها برداشته شد و روی اینکه چقدر باور سازی سخته و فلان و اینا گذاشته شد درصورتی که اون موقع که توجهم روی نکات موبت باور سازی بود اصلا سختی مسیر برام آسان میشد
همه چی کانون توجه ماست
وقتی صبح از خواب بیدار بشیم بگیم خدایاا شکرتت که چشم دارممم چقدرر کارهای خفنی میتونم با چشمم انجام بدم چقدر میتونم زیبایی ببینم میتونم صورت زیبای خانواده رو ببینم
میدونی درواقع کسی که تا دیروز چشماش نمیدیده اما امروز میبینه این گفتگو ها فقط تپی ذهنش مرور میشه
درواقع ما برای اینکه بتونیم این ایده رو اجرایی کنیم که همه چیز برامون تازگی داشته باشه باید این گفتگو ها و این کانون توجه رو ایجاد کنیم
مثلا من میخوام تصور کنم که امروز روز اولی هست که من شاغل شدم شغل دارم
خب اینکه بگم به خودم تصور کن که امروز روز اولیه که شغل داری و تا قبلش نداشتی تاثیر داره اما بنظرم اینکه اون کانون توجه و اون گفتگو های ذهنی فردی که روز اول شغلش هست رو ایجاد کنم خیلی عالییی تر میتونم انجامش بدم
خدایا شکرت اول که کامنتتون رو خوندم با خودم گفتم خب چطوری میتونم فکر کنم امروز مثلا اولین روزی هست که یکسری چیزا رو دارم چطوری این ذوق و شوق رو ایجاد کنم و خودم جواب خودم رو دادم
چقدررر یادمه این الگو رو که من یک فایلی رو مثلا میدیدم دفعه اول بعد اینقدر منو به وجد میاورد که از ذوق اشک میریختم و انچنان انرژی بهم میداد که کلی عشق میکردم چون اولین بار جملاتش رو شنیده بودم بعد بلافاصله به این فکر میکردم وااوو چقدرر میشه با این اصل با این جمله با این کلید زندگیمون تغییر کنه چقدر قشنگ میشه همه چی و.. اما انگار برای بار دوم و اینا که گوش میدادم چون قبلا فکر کرده بودم به فرصت هاش و اینا توجهم دیگه نمیرفت اون سمتی و چون اگاهانه کنترلش نمیکردم هر سمتی دوست داشت میرفت اما بالا هم گفتم اگاهانه ما اومدیم این همه مدت توی این سایت تا همینو یاد بگیرین اگر من قرار بوده باشه این همه وقت روی خودم کار کرده باشم و اینهمه وقت عضو سایت بوده باشم اما بازم اگاهانه جهت دهی ندم کانون توجهم رو و مثل قبل که این قوانین رو هم نمیدونستم عمل کنم وقت خودمو این همه مدت هدر دادم پس!
ما باید مهارت کسب کنیم توی اگاهانه استفاده کردن وقتی استاد میگن تغییر شخصیت یعنی همین دیگه من نسبت به قبل خودم نگاه میکنم میبینم با اینکه اینهمه روی خودم کار کردم اما شاید فقط 20 درصد نسبت به قبل دارم اگاهانه کانون توجهم رو کنترل میکنم
من قبلا که این چیزارو نمیدونستم فقط روزای اول انگیزه و شور و شوق داشتم توی هرکاری چون ناخوداگاه کانون توجهم میرفت رو فرصت ها و بعدش کانون توجه خود سر حرکت میکرد
الان که اینهمه به حساب خودم روی خودم کار کردم اینهمه وقت میزارم هم اگر قرار باشه مثل همون دفعه باشه پس این اگاهانه جهت دهی دادن به چه درد من خورده؟ چه تغییری باهاش ایجاد کردم؟ چه استفاده ایی ازش کردم…
باید بارها و بارها به اعتقاد من از جاهایی که میتونیم از این قدرت استفاده کنیم مثال بزنیم تا بره توی وجودمون
منم حالا فرصت گیر اوردم با اجازتون مثال زدن رو ادامه میدم(اینو از اصل بهبودگرایی یاد گرفتم که از هرفرصتی برای رشد استفاده کنم)
مثلا من قبل از اینکه کنترل کانون توجه رو یاد بگیرم وقتی کاری رو انجام میدادم توجهم میرفت روی قسمت هاایی که دارم اونو اشتباه انجام میدم خب الان که یادگرفتم باید اگاهانه بتونم توجه ام رو ببرم فقط روی قسمت هایی که دارم عالی انجام میدم و حال خودم رو خوب کنم
منی که دارم روی خودم کار میکنم و انتخاب کردم به این سبک زندگی کنم و قانون سبک زندگی من رو در بر بگیره
باید وقتی دارم کامنت مینویسم به قشنگی ها و کلمات زیبایی که نوشتم توجه کنم تا اینکه بگم بابا اینقدر طولانی ننویس بسه اه و فلان و اینا خببب این گفتگو ها که مال همون سینای قبلیه مال همون رضوان قبلیههه پسسس چیکار داری میکنی دقیقا توی سایت سینا جان:) چه تغییری کردی
من باید شب قبل خواب تمام توجهم رو ببرم روی پیشرفت هایی که کردم روی بهبود هایی که انجام دادم بجای اینکه بگم ای بابا فلان کار موند نتونستم انجامش بدم
باید بتونم توجهم رو روی اهدافی که تا الان بهشون رسیدم بزارم بجای اهدافی که نتونستم برسم باید بتونم توجه ام رو بزارم روی خواسته هایی که صبح برام اتفاق افتاده و با این توجه حسابی به خودم درست بودن قانون رو تاکید کنم تا اینکه با توجه کردن اشتباه به خواسته هایی که رخ نداده بخوام قانون رو زیر سوال ببرم و بجاش توجهم رو ببرم روی بهبودهایی که میتونم فردا بدم تا کدهای بهتری بنویسم برای روزم(به قول دوره کشف قوانین)
من اگر سینا ایی بودم که قبلا همش به نازیبایی های افراد دور و ورم توجه میکردم الان باید فقط به زیبایی هاشون توجه کنم حالا این تغییرات فقط و فقط مال یک اصل کنترل اگاهانه توجه هست ها!! که اینقدر میشه گسترشش داد
من باید بتونم به جاهایی که حافظم خوب عمل کرده توجه کنم تا وقت هایی که چیزی رو فراموش میکنم
من باید به وقتایی ک اموزه های استاد رو خیلی خوب درک کردم توجه کنم تا اماده بشم برای درک بیشتر و همینطورییی هزارتا مثال میتونم بزنمم
حالا این تغییرات رو توی هرفایل از استاد شما تصور کن باید در ما ایجاد بشه
حتی نه فایل بلکه همین کامنت اگر من این کامنت رو نوشته باشم اما این تمرینی که گفتم رو و این ایده ایی که شما گفتی رو هیچوقت اجرایی نکنم پس دقیقا هدف کامنتم چی بوده؟ چرا تایمم رو گذاشتم و وقت گذاشتم که یک همچین چیزایی بنویسم.
یعنی میخوان بگم چرا من باید مقاومت داشته باشم که بعد از همین کامنت به تنهایی کلی تغییر مثبت و فوق العاده در خودم ایجاد کنم و یک ادم دیگه بشم اصلا..
چرا باید برای تغییر کردنم منتظر یکسری چیز خاص و دیدن کلی از فایل ها و… باشم.
اینم از استاد عباسمنش یاد گرفتم که میگفتن من با هر یک جمله و هر یک ایه که میخوندم فکر میکردم چطوری میتونم اینو توی شخصیتم ایجاد کنم و براش پلن میریختم و خلاصه تغییر میکردم
شاید بگم خب با یکی دو بار نوشتن که شخصیت تغییر نمیکنه اما میتونم که گفتگو های ذهنیم رو اونقدر جهت بدم و اینقدر به خودم یاداوری کنم که باید تغییر کنی تا بلاخره این اتفاق بیفته
دوست عزیزم بینهایت ازت سپاسگزارم که نوشتی و کامنتت عالی بود
از خدای عزیزم هم سپاسگزارم که اینقدر قشنگ هدایم کرد به این صفحه و اینقدر میخوام اصلا همین هدایت خدا رو توی ذهنم بهش توجه کنم و بزرکش کنم تا بازم ظرفم برای هدایت های بیشتر بزرگ بشه و اینم خودش عمل به استفاده از کانون توجه و چیزای هست که میدونم
چون من عاشق عمل کردن به چیزایی هستم که میدونم و یاد گرفتم از قانون حتی تو ریز ترین جزئیات (اینطوری هم دارم شخصیت ام رو کدنویسی میکنم که واقعا بیشتر عاشق عمل کردن بشه)
واقعا اگر یکم خلاقیت به خرج بدیم برای استفاده از اصل و بیس هایی که از قانون یادگرفتیم زندگی ما بهشت میشه
منم که ماشالا حسابی خلاق:))
و لایق بهترین نتیجه رو گرفتن از قانون
کامنتم رو همینجا تموم میکنم
تا خودم بارها و بارها بخونمش کامنت شما رو هم بارها و بارها دوباره میخونم و دوستانی که بهتون پاسخ دادن
خداوند یار و نگهدار و هدایتگرهممون:)