https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/12/abasmanesh-2.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2023-12-06 04:51:242023-12-06 05:26:44قدم اصلی تحوّل زندگی
648نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
درود بی کران استاد عباس منش عزیزم و استاد شایسته نازنینم
««خدایا شکرت که امروز هم نعمتت را بر من تمام کردی»»
««خدایا شکرت که هدایتم کردی باز به سرعتی باور نکردنی به سوالی که به آنی به ذهنم رسید و جوابش رو نمیدونستم»»
همین یک ساعت پیش مشغول شستن ظرف ها بودم ؛ دیدم خیلی وقته مسئله زندگیم این شده که در هر موقعیتی ناخوداگاه دارم با خودم و آدم ها در ذهنم میجنگم ،
با خودم گفتم دخترررر چرا انقدر توقع داری از همه،
آخه چیه که همش منتظری بقیه واکنش نشون بدن بهت،
برات کاری انجام بدن
به هر طریقی
چه از لحاظ عاطفی، ارتباطی، عشق ورزیدن ، محبت کردن چه از لحاظ مالی و هر طریقی ،
همیشه ش دائما فقط میخوای یه نفر بیاد بگه من حواسم بهت هستا اینجا باید این کارو بکنی اینجا باید این حرف و بزنی اینجا باید این راه رو بری چرااا واقعا چرا باید انقدر منتظر وجود و حضور آدم ها در زندگیم باشم؟
از بی توجهی آدم ها خسته شده باشم ؟
نه نه از خودخواهی آدم ها،
هر آدمی تو زندگیم البته غیر از مادرم که او هم فرشته بود ،
به خاطر خودخواهی های ناگهانی و آنی ش ، به نحو ترسناکی همیشه ازش رنجیده بودم و رهاش کردم…
ولی اتفاقی که هربار می افتاد این بود که هربار آدم های جدیدتر که میومدن این تیشه رو محکم تر به این ریشه ی قلب و روح من میزدن که با یه تازیانه با یه شلاق در صدم ثانیه ، در اوج در اوج در اوج عشق ورزیدن و دوست داشتن هامون چنان خط بطلانی روی تمام حال خوب اون لحظه هام میکشیدن که با خودم فکر میکردم خدایااا من کجا و اینجا کجاااا …
اما میدونید استاد کم کم طی مسیری که طی کردم فهمیدم هرچی هست هر مشکلی هست از درون خودم هست از یه چیزی اون پشت مشتا میاد
یه چیزی که من نمیدونم و برای همینه که همیشه باهاش سر جنگ دارم و همیشه هم برام مدام تکرار میشه ، انگار آدمای اطرافم حکم شعله ی آتیش رو پیدا کردن تا یه حدی میشه بهشون نزدیک شد و ازشون گرما گرفت بخوام یه ذره توقعم انتظارم رو بیشتر کنم نههه غیر ممکنه این آتیشه بهش نزدیکتر نشو وگرنههه ….
میدونید دیروز تو سوپر میوه ، یه پلاستیک بزرگ اسفناج دیدم ، پرسیدم این مال کسیه؟ گفتن آره مال این خانومه ؛ کلی خرید کرده بود و همه اسفناج هایی که مونده بودم میخواست ببره ؛ وقتی میخواستم حساب کنم گفتم بازم اسفناج دارید گفت نه تموم شده ، اون خانوم هنوز اونجا بود ، حساب کردم اومدم بیرون ، امروز داشتم با خودم فکر میکردم یادته الناز چند ماه قبل میخواستی چیزی بخری کم بود به صاحب مغازه گفتی نه بزار باشه همه شو نده بقیه ام احتمالا بخوان بیان بخرن ، حالا چرا این خانوم این کارو نکرد چرا حواسش به بقیه آدم ها نیست؟ بعد گفتم بیخیاللل من از هیچ کس هیچ توقعی ندارم دیگه
اما باز گفتم چراااا ، چرا من توقع دارم
بعد احساس درموندگی کردم گفتمم خدایاااا خودت هدایتم کن بفهمم توقع چیه اصلا ! چرا نباید توقع داشته باشم ؟
و چه جالب بعد از سه هفته ( به دلیل پیش اومدن اتفاقاتی خاص) با حس خوب اومدم تو سایت و هدایت شدم به این فایل بی نظیر و چه هدایتی …
««« خودت خالق زندگی خودت هستی ،
شرک جاییه که از دیگران توقع داشته باشی برات کاری انجام بدن ،
و درود بی کران به مهر فراوان و بی دریغتون ، خیلی سپاسگزارم
حقیقتش اون ماجرا رو تعریف کردم چون از اون ماجرا یه لحظه به خودم اومد که باز هم دارم در ذهنم با خودم و با آدم ها میجنگم و هی پشت سر هم حرف میزنم …
و جالبه این رو خدمتتون عرض کنم من از تمرین سکوت کردنی که داشتم بر خودم تحمیل میکردم به این پیام مهم رسیدم و چقدررر سخته این تمرین اما شدنی …
وقتی آدم با آگاهی تصمیم بگیره سکوت کنه، اون وقت مجبوره در درون خودش هم سکوت کنه ؛ و چون در حالت تمرین هستی ، و هر لحظه حاضر و غایب به عالم حضور میشی؛ یک آن غایب میشی و یک آن حاضر ، یعنی چی؟ یعنی در سکوت ، تو ، شنونده هستی، شنونده چی؟ آنچه در بیرون تو هست؟ و این خیلی کار سختیه ، چون در بیرون هم سکوت خیلی بیشتر از هر صدایی وجود داره و شاید هیچ در بیرون است و همه در درون ؛ ولی آدمیم دیگه برای من که نمیشد، چون من گفتگوی درونی خیلییی زیادی با خودم دارم ، و به سرعت بر میگشتم به درونم و با خودم حرف میزدم، و تو این رفت و برگشت ها ، متوجه دلیل این شلوغی ذهنم شدم؟ چون میخواستم سکوت کنم و به شنونده گی ام کمک کنم اما میدیدم اتفاقی که داره میوفته صحبت ها سرزنش ها دنبال جنگ و دعوا و مقصر گشتن ها هستم و این باعث شد سوالی پیش بیاد که چرا رفتار دیگران تو مغز من پررنگه و حتی در ارتباطات با نزدیکانمم خیلی حساس هستم و به مشکل بر میخورم …
خلاصه که اینگونه بود ماجرا
ممنونم از شما که انقدر با محبت همراهیم کردید و با کلام پر مهرتون نور امید بخشیدید
من هم برای جان شیرین شما و همه عزیزان دلمون در این محل پاشش نور ، هزاران هزار سلامتی و قوه و نیرو از خداوندم میطلبم که او بسی زیاد مهربان و بخشنده است
الهی هزار هزار مرتبه شکر
شکر وجودتون شکر وجود خداوند و شکر وجود اساتید عزیزم
سلام و خدا قوت به بانو شایسته،فرشته ای که فرکانس انس و الفت و دوستی و درصلح بودنش با جهان را نه از بعد زمان و مکان بلکه از بعد کوانتوم و فرکانس میشود حس کرد
خدایا با وضو گرفتن وارد این سایت شدم و حضورم را در این محفل نورانی بزرگترین نعمت و ثروت میدانم.
الهی هزاران مرتبه شکر برای وجود و حضور تک تک شما بندگان توحیدی و در مسیر توحید
استاد عزیزم نمیدانم چه بگویم بعد از 5 سال تلاش ذهنی و آمدن در مسیر و دلسرد شدن در مسیر و رها کردن و بعد از تقریبا دوسال به صورت مستمر و جدی در مسیر بودن و خواسته هایی که خلق کردم و با قدرتی که خدای مهربانم نصیبم کرده
این روزها جالب است که مدام مانند دانشمندی که فرمول رسیدن به اکسیر جوانی را کشف کرده مدام به بالا و پایین
پریدن مشغول هستم با خودم میگویم یافتم ،یافتم
منی که شاید سال پیش هم به خودم گفته بودم که درست است قانون را متوجه شدم
ولی این روزها حس میکنم درونی تر و توحیدیتر شدم و این قدرت خلق را بیشتر درک کردم و هر وقت در این یک هفته اخیر به قدرتی که الله یکتا در وجود هر کدام از ما قرار داده فکر میکنم ناخودآگاه اشک از چشمانم سرازیر میشود
در محل کارم مدام در حال راه رفتن هستم و اشک شوقی که نمیتوانم جلوی آن را بگیرم
و همکارانی که سراغ من میآیند و میگویند جناب خانکی مشکلی پیش آمده کمکی از دست ما ساخته است این همه راه میروی …
من هم پاسخ میدهم حالم عالی است و بهتر از همیشه هستم
استاد انگار به هر میزان که الله را در دل و در منزلگاه این جسم، حی و حاضر میبینم و اینکه با هر قدمی که من بر میدارم ،او مرا همراهی میکندو پاسخ میدهد
استاد عزیزم این روزها بیشتر مصداق این شعر را درک میکنم و البته به اندازه ظرفم
به صحرا بنگرم صحرا ته وینم
به دریا بنگرم دریا ته وینم
بهر جا بنگرم کوه و در و دشت
نشان روی زیبای ته وینم
استاد عزیزم از همون روزهای اول که فایلهای دانلودی شما را گوش میدادم یه حسی از درونم میگفت این صحبتها این نورها از یه عالم دیگه هست که بر استادم جاری شده اینها کلام الله است که از زبان شیوای شما داره برای ما گفته میشه و یه حس درونی اینها را تایید میکرد
اما از اونجا که این ذهن آدمی فراموشکاره و وقتی در این روزمرگی وارد میشه به قول آقای قمشه ای هزار تیکه میشه کانون توجه ما و اگر لحظه ای غفلت کنی میبینی تو در و دیوار رفتی ،تمرکز کافی را نداشتم.
درست یادمه یکی در میون فایل هاتون را گوش میدادم و خیلی مستمر نبود
یه روز اومدم دیدن روی همه فایلها نوشته شده این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده هست
دیدن همین جمله کافی بود که من بهایی را بدم برای دیدن این فایلها
اون زمان بهاش بسته اینترنت و وقت و انرژی بود که یادمه گذاشتم و تقریبا همه فایلهاتون را دانلود کردم و خیلی جدیتر گوش میدادم
و دیگه با اتفاقهای کوچی و بزرگ داشت برام باور پذیر شد که ما خودمون خالق زندگیمون هستیم
و به صورت خیلی هدایتی من و همسر عزیزم وارد دوره مقدس 12 قدم شدیم
دوره ای انسان ساز ،دوره ای توحیدی ،دوره ای که اگه تا آخر عمرم برای این آگاهی ها از الله یکتا و شما استاد بزرگوار تشکر و قدردانی گنم حق مطلب را نمیتونم ادا کنم .
با ورود به دوره و گوش دادن فایلها
و همزمان با گوش دادن به فایلهای دانلودی (که در حکمگنج هستند ؛اگر باورش کنی )
دوست عزیزم که داری این کامنت را میخونی
فایلهای مصاحبه با استاد در حکم گنج و بهترین دوره محسوب میشه ، و اگه خوب گوشت را به این فایلها بسپاری خیلی راحت خیلی ساده ،خیلی هدایتی وارد دوره های استاد میشی،
فایلهای توحید عملی واقعا در حکم گنج هستند که باید هر روز خودت را مهمون گوش دادن به این فایلها کنی.
در قدم دوم 12 قدم بود که رسول نتیجه هاش داشت وارد زندگیش میشد و زندگیش دیگه رنگ و بوی خدایی گرفته بود
خواسته ای که خلق شد
من که بعد ازدواجم ماشینم را فروخته بودم و یه 10 سالی بود به خاطر باورهای محدود و شرک نتونستم ماشین داشته باشم
از خداوند درخواست داشتن ماشین را کردم
که قبلش خیلی خواسته های ریز و کوچیک را بهش رسیده بودم و حالا میخواستم ماشین داشته باشم ،منم شروع به خلق خواستم کردم هر روز هر دقیقه داشتم خودما تصور میکردم تو ماشینم نشستم و همسرم و فرزندانم کنارم هستند و یه مسیری را که خیلی برام خاطره داشت و قبلا رفته بودم بارها و بارها ،هزاران بار تصور کردم و تجسم و لذت بردم و حال خوب را تجربه کردم
یادمه منم به خاطر باورهای شرک آلود وارد بورس شدم و فکر میکردم بورس میتونه من را به همه جا برسونه و زندگیم را زیر و رو کنه (باور شرک الود)
پولهایی که تو بورس گذاشته بودم به جایی رسید که راحت میتونستم یه ماشین صفر خوب بخرم ولی این باورها نمیزاشت من به خواستم برسم و طمع باعث شد تقریبا نصب پولم را از دست بدم
اون روزها خیلی خیلی فایلهای توحید عملی استاد را گوش میدادم و یه روز اومدم خونه و به همسرم گفتم به خدا قسم میخورم که ما مشرک هستیم و قدرت را به عوامل بیرونی دادیم(بورس)و فکر میکنیم بورس میتونه زندگیمون را متحول که
و به همسرم گفتم بیا از همین جا کات کنیم و سهم هامون را بفروشیم.
و جواب همسرم جالب بود که ایشون گفت ما تا دوتا خونه از این بورس نکشیم بیرون از بورس نمیآیم بیرون
منم که مخالفت ایشون را شنیدم ،گفتم به خودش میسپارم و خدا خودش هدایتمون کنه
دقیقا فردای اون روز بود که همسرم زنگ زد به من که سر کار بودم و گفت همه سهم هارا فروختم و حق با شما بود
اون روزها به پول فروش سهم و یه مقدار پولی که داشتم ،ماشین در سایت سایپا ثبت نام کردیم و این در حالی بود که هیچ پولی نداشتیم و تا 5 ماه دیگه که ماشین را تحویل میخواستن بدن من نمیتونستم پول ماشین را جور کنم ولی گفتم توکل یعنی اینکه نداشته باشی و بهش ایمان داشته باشی
نمیدونم اون روزها خیلی به دلم بود که پولم نقد جور میشه و من با توجه به تعهدی که داده بودم اصلا دنبال وام گرفتن نرفتم
خلاصه زمان به سرعت گذشت و یه ماه مونده بود به تاریخ تحویل و ما باید حداقل 100 میلیون جور میکردیم
فاطمه جان که دید زمان تحویل نزدیکه به من گفت برو شما دنبال وام همین ماشین هم از دستمون میره (باور کمبود و عجله)
منم به ایشون گفتم من هرگز دنبال وام نمیرم
خلاصه اینقدر اصرار کردن به من که بر خلاف میل باطنیم رفتم دنبال وام که از روی سند خونم وام جعاله از بانک بگیرم که یادمه یکی از کارمندها منا کشید کنار گفت پسرم چرا آخه این کارا کنی مگه مجبوری
به خدا که انگاری خود خدا داشت باهام صحبت میکرد
خلاصه با این نشونه من برگشتم خونه و گفتم اصلا به هیچ عنوان من وام بر نمیدارم
بعد فوت پدر بزرگوارم و آپارتمانی که به اسم ایشون بود و هیچ تصمیمی برای فروشش نداشتیم
دستهای خدا وارد عمل شدن (برادهای عزیزم)و فروش این آپارتمان را کلید زدن
این در حالی بود که من دوسال پیشش چند باری رفتم پیش برادر بزرگترم و درخواست کردم این واحد را بفروشیم و غافل از اینکه وقتی قدرت را میده به بقیه کل زندگیت بهم میریزه و نتیجه ای حاصل نمیشه .
وقتی قدرت خلق را به خودم و خدای خودم دادم جهان هم شروع به کار کردن برای من کرد
آپارتمان در بهترین زمان ،یعنی درست در زمان تحویل ماشین فروش رفت و من خیلی راحت به خواستم رسیدم
این در حالی بود که واقعا و واقعا من اصلا نگران پرداخت وجه ماشین نبودم و از درونم مطمئن بودم که قدرت خداست و پول ماشین نقد جور میشه.
و خیلی شیک و مجلسی ما به ماشین رسیدیم .
استاد واقعا من این خواسته را به کمک خودم و دستان پر قدرت خدا خلق کردم.
این خواسته در قدم دوم خلق شد و در قدم سوم تونستم عزت نفسم بالاببرم و سبک زندگی شخصی داشته باشم
در قدمهای دیگه تجسم کردن و هدایت خدا وتسلیم شدن ها و دیدن تغییرات و نشانه ها و توانایی نه گفتن به دیگران را دروجودم نهادینه کردم و چقدر شخصیتم رشد کرد استاد و روزبه روز آگاهی های دوره را بیشتر می فهمیدم ، این دوره با اکانت فاطمه جان خریداری شده وما استفاده کردیم ، دوره ی مقدسی که ساعتها ما مینشینیم واز تغییرات مون صحبت میکنیم .
استاد خوشحالم که الان دوره لیاقت را دارم ، الان وقتی دوره ی مقدس 12قدم را میرم وگوش میکنم بخدا هربار انگار چیز تازه ای میشنوم و لذت میبرم از تعهد وعمل گرایی خودم ، ازاینکه دوره ی لیاقت باعث شده بی قید وشرط خودمو دوست بدارم و توحیدی تر عمل کنم و
با احساس لیاقت خواسته هامو خلق کنم .
چه جلسه های قرآنی بی نظیری این دوره ی مقدس داره ، فاطمه جان اسم این دوره را همیشه مقدس یاد میکنه استاد چون خیلی باور توحیدی تو جلسات قرآنی به ما یاد دادین ، جلسه های قرآنی که با قلبم با تموم وجودم
گوش میدم و همیشه آگاهی هاش برام معجزه الهی هست و نشانه های هدایت الهی .
استاد عزیزم بینهایت ازتون تشکر میکنم که دستی از دستان پر قدرت خدا شدید و با توحید عملی و باور به خودتون و الله یکتا زندگی خودتون و هزاران نفر را متحول کردید و هر لحطه دارید جهان را گسترش و زیبا میکنید.
خدا را هزاران بار سپاسگزارم بابت این آگاهی های نابی که دریافت کردم. استاد شما بی نظیر هستید. شما دست خداوندی برای هدایت ما. تقریبا یک سال هست که با دوره کشف قوانین زندگی هر روز در سپاسگزاری هایم از خداوند تشکر می کنم که ما را همچون خودش خالق آفریده . و این جمله هر روز برای من تازگی دارد. من که تا سالیان پیش به عدالت خداوند شک داشتم، و با دیدن انسان های ثروتمند، موقعییت ها و دارایی هاشون با خودم می گفتم پس عدالت خدا کجاست؟؟
با این جمله خیلی از اون علامت سوال ها حذف شد. و تازه فهمیدم ساز و کار جهان چیست.
اوایل که وارد این سایت ناب شده بودم و با دوره دوازده قدم شروع کردیم ، تو خیلی از فایل ها و جلسات از استاد می شنیدم که اگر چند وقت بعد این فایل رو بشنوید چیزهایی رو درک می کنید که انگار بار اولی است که می شنوی. و استاد الان بعد از دو سال و بهتر بگم با طی مرحله تکاملم تازه می فهمم که چی می گفتید، تازه فهمیدم ظرفت بزرگ میشه یعنی چی؟ تازه فهمیدم که احساس خوب مساوی است با اتفاق خوب یعنی چه.
توی این دو سال که به جرات میگم بهترین سال های عمرم بوده، و زندگی و خواسته های همین الان ما هیچ ربطی به دو سال پیش نداره، تازه دارم یاد می گیرم باور یعنی چی؟ هر روز جلسه 10 دوره راهنمای عملی رو گوش میدم، و به قول خودتون با قدرت می سازم باور هایی که به من قدرت و انگیزه میده. هر روز جلسه 9 دوره کشف قوانین رو گوش میدم و ایمانم را قوی تر میکنم که هر آنچه بخواهی به تو داده می شود و فقط کافی است که احساس خوبتو حفظ کنی.
هر روز خدا را هزاران بار شکر می کنم که ما را به مکانی برای زندگی هدایت کرده که با آرامش و قدرت تمرکز به دور از هیاهو و حاشیه اطرافیان فقط به زیبایی ها و حال خوبمان توجه کنیم. و به قول خودتون هر لحظه به خودم می گم خدا رو شکر حالم خوبه و ایمان دارم که به خواسته هایم نزدیک تر می شوم و خواسته هایمان نیز کیلومتر ها به ما نزدیک تر می شوند.
و چقدر لذت بخش وقتی این روند تکاملی ات رو می بینی و هر روز به بالا و بالاتر رفتن فکر می کنی. و ایمان داری که با حال خوبت و شکرگزاری از داشته هایت خداوند ظرفت رو بزرگ می کنه و تازه فهمیدم این ظرف چطور بزرگ شده که ما اصلا متوجه نشدیم. و حالا با دوره احساس لیاقت خودم را لایق خواسته هایم می دانم، و تمام آنها را بدیهی و دست یافتنی.
این مشییت خداوند است و من ایمان دارم به خدایی که مرا ارزشمند و لایق بهترین ها آفریده.
یکی دیگر از بزرگترین شکرگزاری هایم در این مسیر دو ساله همراه بودن همسرم با من است. و اینکه هر روز خدا رو شکر میکنم بابت هم فرکانسی و هم مدار بودن با همسفر زندگیم. اینکه با هم دوره ها رو دنبال می کنیم و هر روز به دنبال آگاهی جدید و پیدا کردن ترمز هامون هستیم. واقعا خدایا شکرت.
استاد و مریم عزیز از شما هزاران بار سپاسگزارم که هر روز با این آگاهی های ناب و یادآوری قانون بدون تغییر جهان انگیزه های ما رو تقویت می کنید. شما دستان خداوند هستید تا ما را در رشد و گسترش زندگی مان کمک کنید.
خدارو شکر میکنم برای تمام آگاهی های ارزشمندی که هر روز،روزی من قرار میده که من بتونم به کمک اونها زندگیمو اونطوری که دوستدارم برای خودم خلق کنم،فقط کافیه که باور کنم من خاااالق زندگی خودم هستم
توحید یعنی باور به اینکه من خودم خالق زندگی خودم هستم و هیچکس هیچ قدرتی در خلق زندگی من نداره،یعنی من مسئولیت کامل زندگی ام را بپذیرم و با انتخاب آگاهانه ورودیهام زندگی ام رو اونطور که میخوام خلق کنم..
وااااای استاد جان شما چه میکنید؟؟؟ من بارها و بارها همزمانی رو تجربه کردم با فابلهای شما،دقیقا زمانیکه نیاز به یک تلنگری ،پاسخی و…داشتم شما هدایت شدید و پاسخ من رو به صورت فایل روی سایت گذاشتید،،در این سرزمین وحی
واقعا خدایم را شاکرم بذای وجود پر برکت و آگاهی دهنده شما..خدایا شکرررررررت
استاد برعکس،من همیشه وجودم پر از خواسته بوده چون کلا تخیل قوی هم دارم خیلی خوب تجسم یا خیال بافی میکردم ولی همیشه با افسوس بود که اگه اون شرایط رو داشتم چی میشد؟؟؟!! و…. دقیقا من داشتم فرکانس مقابل رو میدادم برای همین هر روز از من دورتر میشدند
امروز برای بار چندم و چندم به من گفتید که باید به داشته هات توجه کنی و برای داشته هات شکرگذار باشی،،چون ب ایرادی که من دارم در روز به نداشته هام توجه میکنم،دچار مقایسه میشم و همین انرژی من رو از بین میبره ..البته یکروزهایی خیلی خوبم ولی روزهایی هم پیش میاد که کاملا از دستم در میره و باور دارم این به این دلیله که من کاملا نفهمیدم که من خالق زندگی ام هستم به تنهایی و تماااااام
وقتی به این باور عمیقا فکر میکنم میبینم چقدر خداوند به من اعتماد داشته و داره که ساختن جهانم را به عهده خودم گذاشته و این به این خاطره که من تکه ای از خدا هستم با تمام تواناییهای خدایی کافیه که باور کنم
از امروز من هم مانترای « من خالق زندگی ام هستم» را بارها و بارها در روز تکرار میکنم،اونقدر که باورم بشه و در رفتارم و نتایجم اثر بگذاره..
استاد عزیزم لطفا در این زمینه باز هم واسمون فایل بگذارید که من به شخصه به شدت نیاز دارم
دوستتون دارم و خدای قدرتمند و بخشنده ام را برای هدایتم به این سرزمین وحی و همزمانی با شما استاد عزیزم و دیگر دوستان شکر میگویم
باشد که با خلق زندگی ام آنطور که لایقش هستم ،جهان را هم جای بهتری برای خودم بسازم و هم برای دیگران
اگر از مال و داراییت ببخشی، جهان نیز بی نهایت به تو میبخشه….
یعنی من و تو خودمون داریم همه چیز رو میسازیم
” من خالق زندگی خودم هستم”
” تو خالق زندگی خودت هستی”
چقدرررررررر باید این جملات رو تکرار کنیم و باور کنیم…
استاد جان انگار وقتی قلبت آماده ی دریافت میشه، معجزات پشت سر هم یکی پس از دیگری رخ میدن
خیلی مهمه که همیشه دلمون رو تازه نگه داریم
همیشه مثل روز اول ذوق کنیم
وقتی مشتاق دریافت الهامات باشی
وقتی مشتاق دریافت معجزه باشی
پشت سر هم برات توی زندگی پیش میاد
دقیقا مانند اینکه شما گفتید توی تاکسی نشسته بودین، ناگهان از رادیو مطلبی پخش شد که پاسخ به سوال شما بود و انگار یک پاسخی بهتون الهام شد،
دقیقا چند وقت پیش برای من همچنین اتفاقی رخ داد، با دوستی در حال صحبت بودیم و این خانوم بین حرفاش یه کلمه ای گفت که من اصلا دیگه بقیه ی حرفاشو نشنیدم :))
و فقط خدا رو شکر میکردم، که این کلام، این ایده از طریق یک دوست به من گفته شد
و همچنین به قول کتاب فلورانس اسکاول شین، این حرفی که استاد شما میزنین عین واقعیته:
” وقتی دریچه های قلبت رو باز کنی، آماده ی دریافت الهامات میشی و به طرق معجزه وار ، الهامات و راه کارها بهت گفته خواهد شد!”
استاد جان بی نهایت از شما سپاسگزارم که من رو با معنای واقعی توحید و قضیه شرک ورزی آشنا کردید.
از صمیم قلبم خوشحالم که میبینم جزو 95% افراد جامعه و جهان نیستم !
و خوشحال و سپاسگزارم که الان در این نقطه از زندگیم، این آگاهی رو دارم که : من هستم که زندگی اکنونم رو به وجود آورده ام.
دولت ها و خانواده و اطرافیان و جامعه…… نه!
فقط خود خود “من” هستم که خالق زندگیم هستم!
تمام!
این یعنی توحید.
یعنی تو فقط ایمان داشته باش که میشود
و اجابت خواهی شد!
تماااام!
میبینین چقدر ساده اس! اصلا زیباییش به همین سادگیشه..
اصلا استاد عزیزم، توی این چند سالی که قانون رو فهمیدم با تشکر از آموزش های شما، از سادگی زندگی دارم لذت میبرم
همه ی 95 درصد جامعه دارند به سختی میدوند و در آخر هم ناراضی هستن!
و من بی نهایت سپاسگزارم که قانون رو میدونم
و میتونم در نهایت سادگی زندگی خودم رو خلق کنم
استاد عزیزم هزار بار ممنونم که این موضوع رو به ما یادآوری کردین
چقدر خوشحالم که در این فرکانس هستم که باز این موضوع برامون تکرار شد
که نگار، تو خودت زندگی خودت رو ساختی، تا الان خودت کردی، از الان به بعدم خودت خلق میکنی
بخواه تا هدایت شوی!
بخواه تا بهت داده شود!
تو خودت خالق زندگی خودت هستی!
استاد عزیز،
یک دنیا سپاس به خاطر یادآوری این نکات که واقعا نیاز داشتیم کسی به ما دومرتبه گوشزد بکند.
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته و هم فرکانسی های عزیز
من تقریبا 1 سال و خورده ای هست که توی سایت فعالیت دارم و کلی نتایج کوچیک و بزرگ گرفتم
و بعد از دیدن این فایل اینو با پوست و استخونم درک کردم که چقدر زود فراموش میکنم
من اوایل که با این مطالب آشنا شدم خیلی قوی و متعهدانه روی خودم کار میکردم و نتایج خیلی بزرگ و فوق العاده ای گرفتم
درآمدم 3 برابر شد توی چند ماه و حجم کاریم خیلی کم تر شد
از یه آدمی با روابط ترکیده عاطفی اجتماعی و خانوادگی تبدیل شدم به آدمی که ازدواج کرد با خانوادم خیلی روابطم خوب شد و خیلی راحت میتونم با اجتماع ارتباط خوب بر قرار کنم
از شریکم جدا شدم
و کلی اتفاق فوق العاده
ولی بعد از چند وقت من روند کار کردن روی خودم کند شد
با این حال که الان دارم روی 12 قدم کار میکنم ولی خودم میفهمم چقدر کند تر دارم پیش میرم
بعد نتایجم کم رنگ شد. کم رنگ شد ک ینی ثابت شد ن چیزی خراب شد ن پیشرفتی در کار بود
بعد از دیدن این فایل متوجه شدم که چرا اون اتفاقات و پیشرفت های بعد شکل نمیگیره
من یادم رفت که چه مسیری منو به اون اتفاقات خوب رسوند
امروز صبح در مسیر رفتن به مدرسه بودم که کامیونی را دیدم که در پشت خود چنین جمله ای را نوشته بود که
“اونی که از همه سرتره ، خدای بالا سره”
پس بنام اویی که وقتی در بچگی میخواستن برایمان قصه بگویند ، اینگونه شروع میکردند که
“یکی بود یکی نبود ، غیر از خُدا هیچکس نبود”
واقعا که چقدررر این عبارت زیباست که در واقع همان ذکر مقدس “لَا إِلَهَ إِلَّا الله” است ، منتها به شیوه زبان فارسی خودمان….
سلام بر استاد عزیز و بانوشایسته گرامی و همه دوستانِ توحیدیِ نازنینم در این جمعِ بهشتی و زیبا….
یکی از کلید واژه هایِ این فایلِ زیبا “توانایی کنترل ذهن” می باشد و ارتباط آن با عنوانِ این فایلِ بسیار درس آموز است که تنها قدم اصلی تحولِ زندگی ما همین تواناشدن در عرصه فرماندهیِ افکار به عنوان مواد اولیه کارخانه ذهن ؛ جهت ارسال فرکانس است….
باید به این درک برسم که من پادشاه و فرمانده ذهنم هستم و افسار ذهن من در اختیار خودم است و من بواسطه افکار و باورهایم ، کنترل کننده اتفاقات بیرونی زندگی ام هستم و هیچ گاه مثل یک سگی نیستم که قلاده ای به گردنش آویخته اند تا او را کنترل کنند….
باید به این درک برسم که باید قوی ترین نگهبانان را در برابر درب ورودیِ ذهنم انتخاب کنم که فقط افکاری ، اجازه ورود به ذهنم را پیدا کنند که مرا به اصل راستین خودم که همان خداست ، نزدیکتر میکنند ؛ به قول حافظ شیرازی عزیز…
پاسبان حرم دل شـدهام شب هـمه شب
تا درین پـرده جز اندیـشـهی او نگذارم
آری ، من یک شغل دارم و آن نگهبانی است ، نگهبانی از کارخانهِ تولیدِ اتفاقاتِ زندگی ام که همان ذهن است تا بهترین و زیباترین مواد اولیه وارد آن شود تا محصولاتی بسیار درجه یک را تحویل من دهد….
آری ، من یک مسوولیت دارم و آن ، “مسوولیتِ کنترلِ کیفیتِ افکار” است تا افکار با کیفیت به سمت کارخانه ذهن من برود تا اتفاقاتی با کیفیت را به عنوان خروجی ، به من تحویل دهد…
شاید برای من سوال پیش بیاید که یعنی کل کار من همینه؟؟
بله ، کل کار من همین است ، کاری که در زبان ساده به نظر میرسد ولی در مرحله عمل سخت به نظر میرسد
وااای نه ، وقتی میگوییم که سخت به نظر میرسد کمی ترسناک میشود ، اصلا درست نیست از واژه سخت استفاده کنیم بلکه بهتر است این داستان شغل و کار خود را اینگونه برای خود تبیین کنیم تا احساس زیباتری به ما بدهد و آن اینگونه است که…
داستان شغل و مسوولیت من که “کنترل ذهن” است مثل داستان کنترل کردن ماشین است ، یادم می آید که در روزهای اولی که میخواستم رانندگی را یاد بگیرم ، خیلی محکم فرمان ماشین را میگرفتم و در برخی مواقع گاز و ترمز و کلاچ را با هم قاطی میکردم ولی به مرور زمان چنان در این امر پیشرفت کردم که الان به صورت حرفه ای رانندگی میکنم و در حین رانندگی موزیک هم گوش میدهم و خوراکی هم میخورم بدون اینکه گاز و کلاچ و ترمز را با هم قاطی کنم….
چقدر داستان “کنترل ذهن” قشنگتر معنا پیدا میکند وقتی از زاویه این مثال به آن نگاه کنیم و با خود بگوییم که “همانگونه که من در رانندگی حرفه ای شدم ، در این امر هم حرفه ای میشوم”….
شاید در لحظات اولیه ای که من میخواهم کنترل ذهن کنم ، اشتباه کنم و نتوانم آنگونه که باید کنترل ذهن کنم ولی ادامه میدهم و ادامه میدهم تا اینقدر در این امر حرفه ای شوم که وارد مدار “إِلَّا عِبَادَکَ مِنۡهُمُ ٱلۡمُخۡلَصِینَ” شوم ، مداری که شیطان اقرار کرده که توانایی گمراه کردن آنها را ندارد
آری ، من باید ادامه دهم تا همانگونه که در رانندگی و کنترل ماشینم حرفه ای شدم ؛ در کنترل ذهنم نیز حرفه ای شوم تا وارد مدار “إِنَّ ٱللَّهَ یُحِبُّ ٱلۡمُتَّقِینَ” شوم ، همانهایی که توانایی بالایی در کنترل ذهن دارند و وقتی که وارد مدار “متقین” شوم دیگه فقط باید بشینیم و تماشا کنم و لذت ببرم از…
خدا اهل ایمان از مرد و زن را وعده فرموده که در بهشت ابدی خود که از زیر درختانش نهرها جاری است ، وارد کند و در عمارات نیکو و پاکیزهِ بهشت ، منزل دهد و برتر و بزرگتر از هر نعمتِ بهشتی ، مقام رضا و خشنودی خداست و آن به حقیقت ، یک پیروزی بسیار بزرگی است.
[سوره التوبه 72]
چه زیباست این لبخند رضایت خدا با تعبیر “وَرِضۡوَانࣱ مِّنَ ٱللَّهِ أَکۡبَرُ” که از هر نعمتِ دیگری برتر و بالاتر است ، به قول شاعر…
من بهشتم همه در دیدنِ خندیدن توست
تا تو باشی نشوم خیره به لبهای کسی
بهشت واقعی من ، دیدن لبخند رضایت خداست که در برابر فرشتگانش بایستند و به آنها بگوید که…
این همان کسی بود که وقتی میخواستم او را به زمین بفرستم ، همه شما زبان به اعتراض باز کردید و به من گفتید که آیا میخواهی کسی را به زمین بفرستی که اهل فساد و خونریزی است؟
حالا به جَمال بنده من نگاه کنید که چقدر زیبا رفتار کرده و….
آری ، چه زیباست این نعمت بهشتی “وَرِضۡوَ ٰنࣱ مِّنَ ٱلله”
همه نعمت های بهشتی خدا یک طرف و این نعمت بهشتی هم یک طرف دیگر…
برای اینکه ارزش این نعمت را بفهمیم کافیست در این داستان خیالی زیر تامل کنیم…
شخصی را تصور کنیم که در این دنیا ، غرق در نعمت های لاکچری خدا باشد و مشغول استفاده از آنها باشد ، حال یک روز عزیزترین شخص زندگی او ، مثلا مادر او بیاید و با یک احساس رضایتِ قلبی به همراه یک لبخند زیبا به او بگوید که “پسرم خیلی دوستت دارم و خدا را شاکرم که پسری مثل تو را به من داده”
حال مقایسه کنیم و بفهمیم که این نعمت رضایت عزیزترین شخص زندگی او کجا و آن نعمت های دیگر کجا؟؟؟ اصلا وقتی عزیزترین شخصِ زندگی یک انسان احساس رضایت از او نداشته باشد ، آن شخص میتواند از بهره مند شدن از آن نعمت ها لذت ببرد؟؟؟ پس به همین علت آن نعمتِ رضایتِ عزیزترین شخص زندگی ما ، بالاتر و برتر از هر چیزی است….
و در پایان این بیت زیبا حس ختامی باشد بر این نوشته ها…
سلام بر دوستِ عزیز و توحیدی ام ، مریم خانمِ حسینی مطلق…
منّت خدایِ عزّ و جلّ را که دوستانی چون شما را روزی من کرد که از همصحبتی با آنها فقط شَهد و شِکر روزی روح و روان من میشود…
دارم به این فکر میکنم که اگر به صورت حضوری با این دوستانِ نازنینم در یک مجمعی جمع شویم تا با هم همصحبت شویم ، اسم آن مجمع را چه بنامم که هدایت شدم به یک بیت زیبا از مولانای عزیز که میفرماید….
خَمُش باش خَمُش باش در این مَجمع اُوباش
مگو فاش مگو فاش زِ مولی و ز مولا
به به ، چه اسم زیبایی است که میفرماید “مَجمع اُوباش”
“اُوباش” در ظاهر به صورت دیگری خوانده میشود و شاید معنای نازیبایی در عرف جامعه داشته باشد ولی در پشت پرده تلفظ این نام حقیقتی دیگر است ، حقیقتی که میخواهد به ما بگوید که “او باش”
باید “او باش” شویم تا لایق “وَمَا رَمَیۡتَ إِذۡ رَمَیۡتَ” شویم
حال برای اینکه “او باش” شویم باید “من نباش” شویم و منیت خود را قربانی کنم و تبدیل به نیستی مطلق شوم در برابر هستی مطلق…
نفهمیدم چرا اینجوری شد ولی جالب شد این عبارت “مطلق” در نیستی مطلق و هستی مطلق و حسینی مطلق….
نیستی مطلق شدن در برابر هستی مطلق یعنی از سر راه او کنار رویم و سکوووت کنیم و بگذاریم او از طریق ما جلوه گری کند ، مثلا تیر بیاندازند و “وَمَا رَمَیۡتَ إِذۡ رَمَیۡتَ” شود…
من این “مجمع اُوباش” را دوست دارم و بی صبرانه از خدا میخواهم لایق چنین جمعی به صورت حضوری و حقیقی شوم کما اینکه اکنون لایق چنین جمعی به صورت مجازی در این “سایت اُوباش” شده ام…
من چنین مجمعی را دوست دارم زیرا که در این مجمع همیشه صحبت از ایمان به خدا میشود مثل شما که در کامنت خود فرموید که “خدا گفت من دوستدار مومنان هستم”
من چنین مجمعی را دوست دارم زیرا که در این مجمع ، صحبت از رزاقیتِ بی حد و حساب خدا میشود و هیچ وقت بحث این نمیشود که آقا خیار سبز از کیلویی 10 هزار تومان ، شد 11 هزار تومان و ما بدبخت شدیم و رفت….
من چنین مجمع را دوست دارم زیرا که در آن مجمع قلبها زلال میشود و با یک “یا رب” گفتن چشم ها بارانی میشود….
خانم حسینی عزیز ، من ارتعاشِ پشتِ کلمات شما را دریافت کردم که چه لحظات نابی را تجربه کردین و خوشا به سعادت شما…
واقعا خوشا به سعادت شما که در زمانه ای که به تعبیر قرآن ، اکثریت مردم جزو دسته نادانان هستند …
“مُؤۡمِن” از ریشه “أمَنَ” است و به معنای امنیت دهنده می باشد
حال وقتی که در پناه اویی باشیم که امنیت دهنده است ، دیگه خیالمان از بابت همه چیییی راحت است ، از لحاظ امنیت روانی ، امنیت قتصادی ، امنیت جانی و…(تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل)
و در حسن ختام این نوشته ، این تک بیتی زیبا از مولانا ؛ تقدیم به نگاه زیبای شما
پاسبان من عنایاتِ وی است
هر کجا که من روم شَه در پِی است
واقعا که این شاه پرستیدنی است و غافل شدن از او عین خسارت است ، همان خسارتی که…
خدارو شکر میکنم برای تمام آگاهی های ارزشمندی که هر روز،روزی من قرار میده که من بتونم به کمک اونها زندگیمو اونطوری که دوستدارم برای خودم خلق کنم،فقط کافیه که باور کنم من خاااالق زندگی خودم هستم
توحید یعنی باور به اینکه من خودم خالق زندگی خودم هستم و هیچکس هیچ قدرتی در خلق زندگی من نداره،یعنی من مسئولیت کامل زندگی ام را بپذیرم و با انتخاب آگاهانه ، ورودیهام زندگی ام رو اونطور که میخوام خلق کنم..
وااااای استاد جان شما چه میکنید؟؟؟ من بارها و بارها همزمانی رو تجربه کردم با فایلهای شما،دقیقا زمانیکه نیاز به یک تلنگری ،پاسخی و…داشتم شما هدایت شدید و پاسخ من رو به صورت فایل روی سایت گذاشتید،،در این سرزمین وحی الهی
واقعا خدایم را شاکرم برای وجود پر برکت و آگاهی دهنده شما..خدایا شکرررررررت
استاد برعکس شما،من همیشه وجودم پر از خواسته بوده چون کلا تخیل قوی هم دارم خیلی خوب تجسم یا به قول دیگران خیال بافی میکردم ولی همیشه با افسوس بود که اگه اون شرایط رو داشتم چی میشد؟؟؟!! و…. دقیقا من داشتم فرکانس مخالف رو میدادم برای همین هر روز خواسته هام از من دورتر میشدند
امروز برای بار چندم و چندم به من گفتید که باید به داشته هات توجه کنی و برای داشته هات شکرگذار باشی،،چون ی ایرادی که من دارم در روز به نداشته هام هم توجه میکنم،دچار مقایسه میشم و همین انرژی من رو از بین میبره ..البته یکروزهایی خیلی خوبم ولی روزهایی هم پیش میاد که کاملا از دستم در میره و باور دارم این به این دلیله که من کاملا نفهمیدم که من خالق زندگی ام هستم به تنهایی و تماااااام
وقتی به این باور عمیقا فکر میکنم میبینم چقدر خداوند به من اعتماد داشته و داره که ساختن جهانم را به عهده خودم گذاشته و این به این خاطره که من تکه ای از خدا هستم با تمام تواناییهای خدایی ،کافیه که باور کنم
از امروز من هم مانترای « من خالق زندگی ام هستم» را بارها و بارها در روز تکرار میکنم،اونقدر که باورم بشه و در رفتارم و نتایجم اثر بگذاره..
استاد عزیزم لطفا در این زمینه باز هم واسمون فایل بگذارید که من به شخصه به شدت نیاز دارم
دوستتون دارم و خدای قدرتمند و بخشنده ام را برای هدایتم به این سرزمین وحی و همزمانی با شما استاد عزیزم و دیگر دوستان شکر میگویم
باشد که با خلق زندگی ام آنطور که لایقش هستم ،جهان را هم جای بهتری برای خودم بسازم و هم برای دیگران
درود بی کران استاد عباس منش عزیزم و استاد شایسته نازنینم
««خدایا شکرت که امروز هم نعمتت را بر من تمام کردی»»
««خدایا شکرت که هدایتم کردی باز به سرعتی باور نکردنی به سوالی که به آنی به ذهنم رسید و جوابش رو نمیدونستم»»
همین یک ساعت پیش مشغول شستن ظرف ها بودم ؛ دیدم خیلی وقته مسئله زندگیم این شده که در هر موقعیتی ناخوداگاه دارم با خودم و آدم ها در ذهنم میجنگم ،
با خودم گفتم دخترررر چرا انقدر توقع داری از همه،
آخه چیه که همش منتظری بقیه واکنش نشون بدن بهت،
برات کاری انجام بدن
به هر طریقی
چه از لحاظ عاطفی، ارتباطی، عشق ورزیدن ، محبت کردن چه از لحاظ مالی و هر طریقی ،
همیشه ش دائما فقط میخوای یه نفر بیاد بگه من حواسم بهت هستا اینجا باید این کارو بکنی اینجا باید این حرف و بزنی اینجا باید این راه رو بری چرااا واقعا چرا باید انقدر منتظر وجود و حضور آدم ها در زندگیم باشم؟
از بی توجهی آدم ها خسته شده باشم ؟
نه نه از خودخواهی آدم ها،
هر آدمی تو زندگیم البته غیر از مادرم که او هم فرشته بود ،
به خاطر خودخواهی های ناگهانی و آنی ش ، به نحو ترسناکی همیشه ازش رنجیده بودم و رهاش کردم…
ولی اتفاقی که هربار می افتاد این بود که هربار آدم های جدیدتر که میومدن این تیشه رو محکم تر به این ریشه ی قلب و روح من میزدن که با یه تازیانه با یه شلاق در صدم ثانیه ، در اوج در اوج در اوج عشق ورزیدن و دوست داشتن هامون چنان خط بطلانی روی تمام حال خوب اون لحظه هام میکشیدن که با خودم فکر میکردم خدایااا من کجا و اینجا کجاااا …
اما میدونید استاد کم کم طی مسیری که طی کردم فهمیدم هرچی هست هر مشکلی هست از درون خودم هست از یه چیزی اون پشت مشتا میاد
یه چیزی که من نمیدونم و برای همینه که همیشه باهاش سر جنگ دارم و همیشه هم برام مدام تکرار میشه ، انگار آدمای اطرافم حکم شعله ی آتیش رو پیدا کردن تا یه حدی میشه بهشون نزدیک شد و ازشون گرما گرفت بخوام یه ذره توقعم انتظارم رو بیشتر کنم نههه غیر ممکنه این آتیشه بهش نزدیکتر نشو وگرنههه ….
میدونید دیروز تو سوپر میوه ، یه پلاستیک بزرگ اسفناج دیدم ، پرسیدم این مال کسیه؟ گفتن آره مال این خانومه ؛ کلی خرید کرده بود و همه اسفناج هایی که مونده بودم میخواست ببره ؛ وقتی میخواستم حساب کنم گفتم بازم اسفناج دارید گفت نه تموم شده ، اون خانوم هنوز اونجا بود ، حساب کردم اومدم بیرون ، امروز داشتم با خودم فکر میکردم یادته الناز چند ماه قبل میخواستی چیزی بخری کم بود به صاحب مغازه گفتی نه بزار باشه همه شو نده بقیه ام احتمالا بخوان بیان بخرن ، حالا چرا این خانوم این کارو نکرد چرا حواسش به بقیه آدم ها نیست؟ بعد گفتم بیخیاللل من از هیچ کس هیچ توقعی ندارم دیگه
اما باز گفتم چراااا ، چرا من توقع دارم
بعد احساس درموندگی کردم گفتمم خدایاااا خودت هدایتم کن بفهمم توقع چیه اصلا ! چرا نباید توقع داشته باشم ؟
و چه جالب بعد از سه هفته ( به دلیل پیش اومدن اتفاقاتی خاص) با حس خوب اومدم تو سایت و هدایت شدم به این فایل بی نظیر و چه هدایتی …
««« خودت خالق زندگی خودت هستی ،
شرک جاییه که از دیگران توقع داشته باشی برات کاری انجام بدن ،
اگه اینو باور کنید دیگه نمیاید بقیه رو سرزنش کنید ،
دیگه برای شرایط مشکل دارتون بقیه رو مقصر نمیدونید ، دیگه نمیگید بابام همسرم خواهرم و فلان و فلان »»»
««« الله اکبر الله اکبر الله اکبر »»»
خداوند حافظ و نگه دارتون باشه عزیزان دلم
در پناه خداوند باشید انشالله
واقعااا سپاسگزارم که خداوند انقدر لطیف و سریع برام تکلیفم رو مشخص کرد و پاسخم داد و نعمتم را بر من تمام کرد
الله غفور و الرحیم
از شما اساتید بی نظیرمم سپاسگزارم که به ما هدیه هایی با عشق بی نهایتتون عطا میکنید که درهای قفل ذهنمون رو باز میکنه با عزت و احترامی اعلا و بی نظیر
روزگار به کام و بر وفق مراد تون باشد تا ابد …
بنام خداوند جان ”
سلام و درود فراوان بر سلدای عزیز ”
حالتون عالی و متعالی ”
قبل از هر چیز تحسین میکنم اسم زیبای شما رو ”
سلدا…
کامنت شما رو مطالعه کردم و داستان خرید اسفناج خودش خیلی نکته ها داشت.
ما خالق زندگی خودمون هستیم.
ما اومدیم توی سایت از خود یک انسان زیبایی بسازیم ”
ما راه جدیدی رو پیدا کردیم ”
راه پیشرفت ”
راه توسعه ”
راه رشد ”
راه موفقیت ”
راه خوشبختی ”
راه سعادت ”
با قدرت فکر می توانی دنیایت را عوض کنی ”
می توان ثروت کلانی رو بدست بیاوری ”
می توان سلامت و سعادت رو بدست بیاری ”
دنیا و آخرت ما در گرو لحظه به لحظه ی باورهای ماست”
ما خودمون منجی خودمون هستیم نه هیچ کس دیگه ”
مرسی که نوشتید خانم قادری فوق العاده ”
دنیا رو براتون شاد شاد ”
و شادی رو براتون دنیا ، دنیا آرزو مندم ”
وجود گلتون پراز عشق “
سلام و درود جناب بساطیان عزیز
و درود بی کران به مهر فراوان و بی دریغتون ، خیلی سپاسگزارم
حقیقتش اون ماجرا رو تعریف کردم چون از اون ماجرا یه لحظه به خودم اومد که باز هم دارم در ذهنم با خودم و با آدم ها میجنگم و هی پشت سر هم حرف میزنم …
و جالبه این رو خدمتتون عرض کنم من از تمرین سکوت کردنی که داشتم بر خودم تحمیل میکردم به این پیام مهم رسیدم و چقدررر سخته این تمرین اما شدنی …
وقتی آدم با آگاهی تصمیم بگیره سکوت کنه، اون وقت مجبوره در درون خودش هم سکوت کنه ؛ و چون در حالت تمرین هستی ، و هر لحظه حاضر و غایب به عالم حضور میشی؛ یک آن غایب میشی و یک آن حاضر ، یعنی چی؟ یعنی در سکوت ، تو ، شنونده هستی، شنونده چی؟ آنچه در بیرون تو هست؟ و این خیلی کار سختیه ، چون در بیرون هم سکوت خیلی بیشتر از هر صدایی وجود داره و شاید هیچ در بیرون است و همه در درون ؛ ولی آدمیم دیگه برای من که نمیشد، چون من گفتگوی درونی خیلییی زیادی با خودم دارم ، و به سرعت بر میگشتم به درونم و با خودم حرف میزدم، و تو این رفت و برگشت ها ، متوجه دلیل این شلوغی ذهنم شدم؟ چون میخواستم سکوت کنم و به شنونده گی ام کمک کنم اما میدیدم اتفاقی که داره میوفته صحبت ها سرزنش ها دنبال جنگ و دعوا و مقصر گشتن ها هستم و این باعث شد سوالی پیش بیاد که چرا رفتار دیگران تو مغز من پررنگه و حتی در ارتباطات با نزدیکانمم خیلی حساس هستم و به مشکل بر میخورم …
خلاصه که اینگونه بود ماجرا
ممنونم از شما که انقدر با محبت همراهیم کردید و با کلام پر مهرتون نور امید بخشیدید
من هم برای جان شیرین شما و همه عزیزان دلمون در این محل پاشش نور ، هزاران هزار سلامتی و قوه و نیرو از خداوندم میطلبم که او بسی زیاد مهربان و بخشنده است
الهی هزار هزار مرتبه شکر
شکر وجودتون شکر وجود خداوند و شکر وجود اساتید عزیزم
بر مدار عشق و شادی باشید و بمانید تا ابد
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام به خوش خلق ترین ،زیباترین،توحیدیترین،
سخاوتمندان ترین استاد دنیا
سلام و خدا قوت به بانو شایسته،فرشته ای که فرکانس انس و الفت و دوستی و درصلح بودنش با جهان را نه از بعد زمان و مکان بلکه از بعد کوانتوم و فرکانس میشود حس کرد
خدایا با وضو گرفتن وارد این سایت شدم و حضورم را در این محفل نورانی بزرگترین نعمت و ثروت میدانم.
الهی هزاران مرتبه شکر برای وجود و حضور تک تک شما بندگان توحیدی و در مسیر توحید
استاد عزیزم نمیدانم چه بگویم بعد از 5 سال تلاش ذهنی و آمدن در مسیر و دلسرد شدن در مسیر و رها کردن و بعد از تقریبا دوسال به صورت مستمر و جدی در مسیر بودن و خواسته هایی که خلق کردم و با قدرتی که خدای مهربانم نصیبم کرده
این روزها جالب است که مدام مانند دانشمندی که فرمول رسیدن به اکسیر جوانی را کشف کرده مدام به بالا و پایین
پریدن مشغول هستم با خودم میگویم یافتم ،یافتم
منی که شاید سال پیش هم به خودم گفته بودم که درست است قانون را متوجه شدم
ولی این روزها حس میکنم درونی تر و توحیدیتر شدم و این قدرت خلق را بیشتر درک کردم و هر وقت در این یک هفته اخیر به قدرتی که الله یکتا در وجود هر کدام از ما قرار داده فکر میکنم ناخودآگاه اشک از چشمانم سرازیر میشود
در محل کارم مدام در حال راه رفتن هستم و اشک شوقی که نمیتوانم جلوی آن را بگیرم
و همکارانی که سراغ من میآیند و میگویند جناب خانکی مشکلی پیش آمده کمکی از دست ما ساخته است این همه راه میروی …
من هم پاسخ میدهم حالم عالی است و بهتر از همیشه هستم
استاد انگار به هر میزان که الله را در دل و در منزلگاه این جسم، حی و حاضر میبینم و اینکه با هر قدمی که من بر میدارم ،او مرا همراهی میکندو پاسخ میدهد
استاد عزیزم این روزها بیشتر مصداق این شعر را درک میکنم و البته به اندازه ظرفم
به صحرا بنگرم صحرا ته وینم
به دریا بنگرم دریا ته وینم
بهر جا بنگرم کوه و در و دشت
نشان روی زیبای ته وینم
استاد عزیزم از همون روزهای اول که فایلهای دانلودی شما را گوش میدادم یه حسی از درونم میگفت این صحبتها این نورها از یه عالم دیگه هست که بر استادم جاری شده اینها کلام الله است که از زبان شیوای شما داره برای ما گفته میشه و یه حس درونی اینها را تایید میکرد
اما از اونجا که این ذهن آدمی فراموشکاره و وقتی در این روزمرگی وارد میشه به قول آقای قمشه ای هزار تیکه میشه کانون توجه ما و اگر لحظه ای غفلت کنی میبینی تو در و دیوار رفتی ،تمرکز کافی را نداشتم.
درست یادمه یکی در میون فایل هاتون را گوش میدادم و خیلی مستمر نبود
یه روز اومدم دیدن روی همه فایلها نوشته شده این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده هست
دیدن همین جمله کافی بود که من بهایی را بدم برای دیدن این فایلها
اون زمان بهاش بسته اینترنت و وقت و انرژی بود که یادمه گذاشتم و تقریبا همه فایلهاتون را دانلود کردم و خیلی جدیتر گوش میدادم
و دیگه با اتفاقهای کوچی و بزرگ داشت برام باور پذیر شد که ما خودمون خالق زندگیمون هستیم
و به صورت خیلی هدایتی من و همسر عزیزم وارد دوره مقدس 12 قدم شدیم
دوره ای انسان ساز ،دوره ای توحیدی ،دوره ای که اگه تا آخر عمرم برای این آگاهی ها از الله یکتا و شما استاد بزرگوار تشکر و قدردانی گنم حق مطلب را نمیتونم ادا کنم .
با ورود به دوره و گوش دادن فایلها
و همزمان با گوش دادن به فایلهای دانلودی (که در حکمگنج هستند ؛اگر باورش کنی )
دوست عزیزم که داری این کامنت را میخونی
فایلهای مصاحبه با استاد در حکم گنج و بهترین دوره محسوب میشه ، و اگه خوب گوشت را به این فایلها بسپاری خیلی راحت خیلی ساده ،خیلی هدایتی وارد دوره های استاد میشی،
فایلهای توحید عملی واقعا در حکم گنج هستند که باید هر روز خودت را مهمون گوش دادن به این فایلها کنی.
در قدم دوم 12 قدم بود که رسول نتیجه هاش داشت وارد زندگیش میشد و زندگیش دیگه رنگ و بوی خدایی گرفته بود
خواسته ای که خلق شد
من که بعد ازدواجم ماشینم را فروخته بودم و یه 10 سالی بود به خاطر باورهای محدود و شرک نتونستم ماشین داشته باشم
از خداوند درخواست داشتن ماشین را کردم
که قبلش خیلی خواسته های ریز و کوچیک را بهش رسیده بودم و حالا میخواستم ماشین داشته باشم ،منم شروع به خلق خواستم کردم هر روز هر دقیقه داشتم خودما تصور میکردم تو ماشینم نشستم و همسرم و فرزندانم کنارم هستند و یه مسیری را که خیلی برام خاطره داشت و قبلا رفته بودم بارها و بارها ،هزاران بار تصور کردم و تجسم و لذت بردم و حال خوب را تجربه کردم
یادمه منم به خاطر باورهای شرک آلود وارد بورس شدم و فکر میکردم بورس میتونه من را به همه جا برسونه و زندگیم را زیر و رو کنه (باور شرک الود)
پولهایی که تو بورس گذاشته بودم به جایی رسید که راحت میتونستم یه ماشین صفر خوب بخرم ولی این باورها نمیزاشت من به خواستم برسم و طمع باعث شد تقریبا نصب پولم را از دست بدم
اون روزها خیلی خیلی فایلهای توحید عملی استاد را گوش میدادم و یه روز اومدم خونه و به همسرم گفتم به خدا قسم میخورم که ما مشرک هستیم و قدرت را به عوامل بیرونی دادیم(بورس)و فکر میکنیم بورس میتونه زندگیمون را متحول که
و به همسرم گفتم بیا از همین جا کات کنیم و سهم هامون را بفروشیم.
و جواب همسرم جالب بود که ایشون گفت ما تا دوتا خونه از این بورس نکشیم بیرون از بورس نمیآیم بیرون
منم که مخالفت ایشون را شنیدم ،گفتم به خودش میسپارم و خدا خودش هدایتمون کنه
دقیقا فردای اون روز بود که همسرم زنگ زد به من که سر کار بودم و گفت همه سهم هارا فروختم و حق با شما بود
اون روزها به پول فروش سهم و یه مقدار پولی که داشتم ،ماشین در سایت سایپا ثبت نام کردیم و این در حالی بود که هیچ پولی نداشتیم و تا 5 ماه دیگه که ماشین را تحویل میخواستن بدن من نمیتونستم پول ماشین را جور کنم ولی گفتم توکل یعنی اینکه نداشته باشی و بهش ایمان داشته باشی
نمیدونم اون روزها خیلی به دلم بود که پولم نقد جور میشه و من با توجه به تعهدی که داده بودم اصلا دنبال وام گرفتن نرفتم
خلاصه زمان به سرعت گذشت و یه ماه مونده بود به تاریخ تحویل و ما باید حداقل 100 میلیون جور میکردیم
فاطمه جان که دید زمان تحویل نزدیکه به من گفت برو شما دنبال وام همین ماشین هم از دستمون میره (باور کمبود و عجله)
منم به ایشون گفتم من هرگز دنبال وام نمیرم
خلاصه اینقدر اصرار کردن به من که بر خلاف میل باطنیم رفتم دنبال وام که از روی سند خونم وام جعاله از بانک بگیرم که یادمه یکی از کارمندها منا کشید کنار گفت پسرم چرا آخه این کارا کنی مگه مجبوری
به خدا که انگاری خود خدا داشت باهام صحبت میکرد
خلاصه با این نشونه من برگشتم خونه و گفتم اصلا به هیچ عنوان من وام بر نمیدارم
بعد فوت پدر بزرگوارم و آپارتمانی که به اسم ایشون بود و هیچ تصمیمی برای فروشش نداشتیم
دستهای خدا وارد عمل شدن (برادهای عزیزم)و فروش این آپارتمان را کلید زدن
این در حالی بود که من دوسال پیشش چند باری رفتم پیش برادر بزرگترم و درخواست کردم این واحد را بفروشیم و غافل از اینکه وقتی قدرت را میده به بقیه کل زندگیت بهم میریزه و نتیجه ای حاصل نمیشه .
وقتی قدرت خلق را به خودم و خدای خودم دادم جهان هم شروع به کار کردن برای من کرد
آپارتمان در بهترین زمان ،یعنی درست در زمان تحویل ماشین فروش رفت و من خیلی راحت به خواستم رسیدم
این در حالی بود که واقعا و واقعا من اصلا نگران پرداخت وجه ماشین نبودم و از درونم مطمئن بودم که قدرت خداست و پول ماشین نقد جور میشه.
و خیلی شیک و مجلسی ما به ماشین رسیدیم .
استاد واقعا من این خواسته را به کمک خودم و دستان پر قدرت خدا خلق کردم.
این خواسته در قدم دوم خلق شد و در قدم سوم تونستم عزت نفسم بالاببرم و سبک زندگی شخصی داشته باشم
در قدمهای دیگه تجسم کردن و هدایت خدا وتسلیم شدن ها و دیدن تغییرات و نشانه ها و توانایی نه گفتن به دیگران را دروجودم نهادینه کردم و چقدر شخصیتم رشد کرد استاد و روزبه روز آگاهی های دوره را بیشتر می فهمیدم ، این دوره با اکانت فاطمه جان خریداری شده وما استفاده کردیم ، دوره ی مقدسی که ساعتها ما مینشینیم واز تغییرات مون صحبت میکنیم .
استاد خوشحالم که الان دوره لیاقت را دارم ، الان وقتی دوره ی مقدس 12قدم را میرم وگوش میکنم بخدا هربار انگار چیز تازه ای میشنوم و لذت میبرم از تعهد وعمل گرایی خودم ، ازاینکه دوره ی لیاقت باعث شده بی قید وشرط خودمو دوست بدارم و توحیدی تر عمل کنم و
با احساس لیاقت خواسته هامو خلق کنم .
چه جلسه های قرآنی بی نظیری این دوره ی مقدس داره ، فاطمه جان اسم این دوره را همیشه مقدس یاد میکنه استاد چون خیلی باور توحیدی تو جلسات قرآنی به ما یاد دادین ، جلسه های قرآنی که با قلبم با تموم وجودم
گوش میدم و همیشه آگاهی هاش برام معجزه الهی هست و نشانه های هدایت الهی .
استاد عزیزم بینهایت ازتون تشکر میکنم که دستی از دستان پر قدرت خدا شدید و با توحید عملی و باور به خودتون و الله یکتا زندگی خودتون و هزاران نفر را متحول کردید و هر لحطه دارید جهان را گسترش و زیبا میکنید.
قدردان شما و استاد شایسته هستم.
حق نگهدارتون
درود بر شما استاد عزیز
درود بر مریم شایسته مهربان
درود بر همگی دوستان
خدا را هزاران بار سپاسگزارم بابت این آگاهی های نابی که دریافت کردم. استاد شما بی نظیر هستید. شما دست خداوندی برای هدایت ما. تقریبا یک سال هست که با دوره کشف قوانین زندگی هر روز در سپاسگزاری هایم از خداوند تشکر می کنم که ما را همچون خودش خالق آفریده . و این جمله هر روز برای من تازگی دارد. من که تا سالیان پیش به عدالت خداوند شک داشتم، و با دیدن انسان های ثروتمند، موقعییت ها و دارایی هاشون با خودم می گفتم پس عدالت خدا کجاست؟؟
با این جمله خیلی از اون علامت سوال ها حذف شد. و تازه فهمیدم ساز و کار جهان چیست.
اوایل که وارد این سایت ناب شده بودم و با دوره دوازده قدم شروع کردیم ، تو خیلی از فایل ها و جلسات از استاد می شنیدم که اگر چند وقت بعد این فایل رو بشنوید چیزهایی رو درک می کنید که انگار بار اولی است که می شنوی. و استاد الان بعد از دو سال و بهتر بگم با طی مرحله تکاملم تازه می فهمم که چی می گفتید، تازه فهمیدم ظرفت بزرگ میشه یعنی چی؟ تازه فهمیدم که احساس خوب مساوی است با اتفاق خوب یعنی چه.
توی این دو سال که به جرات میگم بهترین سال های عمرم بوده، و زندگی و خواسته های همین الان ما هیچ ربطی به دو سال پیش نداره، تازه دارم یاد می گیرم باور یعنی چی؟ هر روز جلسه 10 دوره راهنمای عملی رو گوش میدم، و به قول خودتون با قدرت می سازم باور هایی که به من قدرت و انگیزه میده. هر روز جلسه 9 دوره کشف قوانین رو گوش میدم و ایمانم را قوی تر میکنم که هر آنچه بخواهی به تو داده می شود و فقط کافی است که احساس خوبتو حفظ کنی.
هر روز خدا را هزاران بار شکر می کنم که ما را به مکانی برای زندگی هدایت کرده که با آرامش و قدرت تمرکز به دور از هیاهو و حاشیه اطرافیان فقط به زیبایی ها و حال خوبمان توجه کنیم. و به قول خودتون هر لحظه به خودم می گم خدا رو شکر حالم خوبه و ایمان دارم که به خواسته هایم نزدیک تر می شوم و خواسته هایمان نیز کیلومتر ها به ما نزدیک تر می شوند.
و چقدر لذت بخش وقتی این روند تکاملی ات رو می بینی و هر روز به بالا و بالاتر رفتن فکر می کنی. و ایمان داری که با حال خوبت و شکرگزاری از داشته هایت خداوند ظرفت رو بزرگ می کنه و تازه فهمیدم این ظرف چطور بزرگ شده که ما اصلا متوجه نشدیم. و حالا با دوره احساس لیاقت خودم را لایق خواسته هایم می دانم، و تمام آنها را بدیهی و دست یافتنی.
این مشییت خداوند است و من ایمان دارم به خدایی که مرا ارزشمند و لایق بهترین ها آفریده.
یکی دیگر از بزرگترین شکرگزاری هایم در این مسیر دو ساله همراه بودن همسرم با من است. و اینکه هر روز خدا رو شکر میکنم بابت هم فرکانسی و هم مدار بودن با همسفر زندگیم. اینکه با هم دوره ها رو دنبال می کنیم و هر روز به دنبال آگاهی جدید و پیدا کردن ترمز هامون هستیم. واقعا خدایا شکرت.
استاد و مریم عزیز از شما هزاران بار سپاسگزارم که هر روز با این آگاهی های ناب و یادآوری قانون بدون تغییر جهان انگیزه های ما رو تقویت می کنید. شما دستان خداوند هستید تا ما را در رشد و گسترش زندگی مان کمک کنید.
سلامتی ، ثروت و حال خوب نسیب دل مهربانتان.
به نام خالق فصلها
خالق زیبایی
خالق هستی
سلام استاد و مریم جان
وقتی استاد میای و میگی با عزیز دلم در مورد قانون خرف میزدیم و اینطور شد گفتم یه فایل ظبط کنم خیلی ذوق میکنم
همسر متعهد نیست که بخواد کنترل کنه یا چندان صحبت کنه
خب پیش،میاد که حرف میزنیم و اتفاقلت اطرافمان را با قانون میسنجیم
خیلی حس خوبی داره
من نمیدونستم ولی هنوز که یادم میاد
ازدواج و چگونه یاری کردن به همسر بعد ازدواج تو ذهن من بوده
من تو بچگی هم خودم رو کم می دیدم که باید کار کنم و درکنارش باشم
این یه ترمز بزرگ هست
از وقتی میگم همسرم همواره بیش از نیاز داره و احتیاج به خرید خانه توسط من نیست
درآمد همسرم بیشتر شده
پس قانون جواب میده خوبم جواب میده
اینو باید مدام تکرار کنم
و ببینم که چطور تغییر کردیم
مطلب دیگه با وجودی که خواسته هام نرسیدم ولی وضعیت الان من هیچ ربطی به دوسال گذشته نداره تو خیلی موارد بهتر شده
خدایا شکرت
تلاش میکنم اگاهانه تر زندگیم رو انتخاب کنم و اتفاقات رو خلق کنم چون لایق هستم خدایا شکرت
استاد
صدای خش،خش برگها خیلی حس عالی داشت
هوای عالی
طبیعت زیبا
و تشکر شما از عزیز دلتون
همگی عالی بود
بهترینها تقدیم لحظات تون باد
شاد موفق و ثروتمند باشید در دنیا و آخرت
سلام خدمت استاد عزیزم و مریم جان شایسته
سلام به همه دوستان همفرکانسیم
خدارو شکر میکنم برای تمام آگاهی های ارزشمندی که هر روز،روزی من قرار میده که من بتونم به کمک اونها زندگیمو اونطوری که دوستدارم برای خودم خلق کنم،فقط کافیه که باور کنم من خاااالق زندگی خودم هستم
توحید یعنی باور به اینکه من خودم خالق زندگی خودم هستم و هیچکس هیچ قدرتی در خلق زندگی من نداره،یعنی من مسئولیت کامل زندگی ام را بپذیرم و با انتخاب آگاهانه ورودیهام زندگی ام رو اونطور که میخوام خلق کنم..
وااااای استاد جان شما چه میکنید؟؟؟ من بارها و بارها همزمانی رو تجربه کردم با فابلهای شما،دقیقا زمانیکه نیاز به یک تلنگری ،پاسخی و…داشتم شما هدایت شدید و پاسخ من رو به صورت فایل روی سایت گذاشتید،،در این سرزمین وحی
واقعا خدایم را شاکرم بذای وجود پر برکت و آگاهی دهنده شما..خدایا شکرررررررت
استاد برعکس،من همیشه وجودم پر از خواسته بوده چون کلا تخیل قوی هم دارم خیلی خوب تجسم یا خیال بافی میکردم ولی همیشه با افسوس بود که اگه اون شرایط رو داشتم چی میشد؟؟؟!! و…. دقیقا من داشتم فرکانس مقابل رو میدادم برای همین هر روز از من دورتر میشدند
امروز برای بار چندم و چندم به من گفتید که باید به داشته هات توجه کنی و برای داشته هات شکرگذار باشی،،چون ب ایرادی که من دارم در روز به نداشته هام توجه میکنم،دچار مقایسه میشم و همین انرژی من رو از بین میبره ..البته یکروزهایی خیلی خوبم ولی روزهایی هم پیش میاد که کاملا از دستم در میره و باور دارم این به این دلیله که من کاملا نفهمیدم که من خالق زندگی ام هستم به تنهایی و تماااااام
وقتی به این باور عمیقا فکر میکنم میبینم چقدر خداوند به من اعتماد داشته و داره که ساختن جهانم را به عهده خودم گذاشته و این به این خاطره که من تکه ای از خدا هستم با تمام تواناییهای خدایی کافیه که باور کنم
از امروز من هم مانترای « من خالق زندگی ام هستم» را بارها و بارها در روز تکرار میکنم،اونقدر که باورم بشه و در رفتارم و نتایجم اثر بگذاره..
استاد عزیزم لطفا در این زمینه باز هم واسمون فایل بگذارید که من به شخصه به شدت نیاز دارم
دوستتون دارم و خدای قدرتمند و بخشنده ام را برای هدایتم به این سرزمین وحی و همزمانی با شما استاد عزیزم و دیگر دوستان شکر میگویم
باشد که با خلق زندگی ام آنطور که لایقش هستم ،جهان را هم جای بهتری برای خودم بسازم و هم برای دیگران
آمیییییییین
در پناه الله یکاا مانا و پایا باشید
به نام خدایی که عادل ترینه
و جهانی رو ساخته، سراسر بر پایه ی عدل
این یعنی قانون فرکانس ،
یعنی هر آنچه که بدهی، همان را دریافت میکنی
یعنی اگر خوبی بدهی، خوبی میگیری
یعنی اگر عشق بدهی، عشق میگیری
اگر از مال و داراییت ببخشی، جهان نیز بی نهایت به تو میبخشه….
یعنی من و تو خودمون داریم همه چیز رو میسازیم
” من خالق زندگی خودم هستم”
” تو خالق زندگی خودت هستی”
چقدرررررررر باید این جملات رو تکرار کنیم و باور کنیم…
استاد جان انگار وقتی قلبت آماده ی دریافت میشه، معجزات پشت سر هم یکی پس از دیگری رخ میدن
خیلی مهمه که همیشه دلمون رو تازه نگه داریم
همیشه مثل روز اول ذوق کنیم
وقتی مشتاق دریافت الهامات باشی
وقتی مشتاق دریافت معجزه باشی
پشت سر هم برات توی زندگی پیش میاد
دقیقا مانند اینکه شما گفتید توی تاکسی نشسته بودین، ناگهان از رادیو مطلبی پخش شد که پاسخ به سوال شما بود و انگار یک پاسخی بهتون الهام شد،
دقیقا چند وقت پیش برای من همچنین اتفاقی رخ داد، با دوستی در حال صحبت بودیم و این خانوم بین حرفاش یه کلمه ای گفت که من اصلا دیگه بقیه ی حرفاشو نشنیدم :))
و فقط خدا رو شکر میکردم، که این کلام، این ایده از طریق یک دوست به من گفته شد
و همچنین به قول کتاب فلورانس اسکاول شین، این حرفی که استاد شما میزنین عین واقعیته:
” وقتی دریچه های قلبت رو باز کنی، آماده ی دریافت الهامات میشی و به طرق معجزه وار ، الهامات و راه کارها بهت گفته خواهد شد!”
استاد جان بی نهایت از شما سپاسگزارم که من رو با معنای واقعی توحید و قضیه شرک ورزی آشنا کردید.
از صمیم قلبم خوشحالم که میبینم جزو 95% افراد جامعه و جهان نیستم !
و خوشحال و سپاسگزارم که الان در این نقطه از زندگیم، این آگاهی رو دارم که : من هستم که زندگی اکنونم رو به وجود آورده ام.
دولت ها و خانواده و اطرافیان و جامعه…… نه!
فقط خود خود “من” هستم که خالق زندگیم هستم!
تمام!
این یعنی توحید.
یعنی تو فقط ایمان داشته باش که میشود
و اجابت خواهی شد!
تماااام!
میبینین چقدر ساده اس! اصلا زیباییش به همین سادگیشه..
اصلا استاد عزیزم، توی این چند سالی که قانون رو فهمیدم با تشکر از آموزش های شما، از سادگی زندگی دارم لذت میبرم
همه ی 95 درصد جامعه دارند به سختی میدوند و در آخر هم ناراضی هستن!
و من بی نهایت سپاسگزارم که قانون رو میدونم
و میتونم در نهایت سادگی زندگی خودم رو خلق کنم
استاد عزیزم هزار بار ممنونم که این موضوع رو به ما یادآوری کردین
چقدر خوشحالم که در این فرکانس هستم که باز این موضوع برامون تکرار شد
که نگار، تو خودت زندگی خودت رو ساختی، تا الان خودت کردی، از الان به بعدم خودت خلق میکنی
بخواه تا هدایت شوی!
بخواه تا بهت داده شود!
تو خودت خالق زندگی خودت هستی!
استاد عزیز،
یک دنیا سپاس به خاطر یادآوری این نکات که واقعا نیاز داشتیم کسی به ما دومرتبه گوشزد بکند.
خدا نگهدار همگی
سلام استاد عزیزم
امیدوارم همیشه شاد وپرانرژی باشید
چقدر شما عالی هستید که اینقدر به موقع برای مافایل میذارید
از خدای خودم ممنونم که به من لیاقت زندگی کردن راداده وازخدای عزیزم ممنونم بابت دست عزیز ومهربانش روی زمین شما استاد نازنیم
که از طریق شما داره بهمون روش درست زندگی کردن رایادمیده
خدایا شکرت که فهمیدیم خودمون خالق تمام شرایط زندگیمون هستیم
استاد عزیزم عاشقتونم
ممنون وسپاسگذارم ازتون بابت تمام دوره ها
مخصوصا دوره احساس لیاقت که با ساختنش
کمک بزرگی به من وهزاران نفر دیگه کردید .
به نام الله یکتا
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته و هم فرکانسی های عزیز
من تقریبا 1 سال و خورده ای هست که توی سایت فعالیت دارم و کلی نتایج کوچیک و بزرگ گرفتم
و بعد از دیدن این فایل اینو با پوست و استخونم درک کردم که چقدر زود فراموش میکنم
من اوایل که با این مطالب آشنا شدم خیلی قوی و متعهدانه روی خودم کار میکردم و نتایج خیلی بزرگ و فوق العاده ای گرفتم
درآمدم 3 برابر شد توی چند ماه و حجم کاریم خیلی کم تر شد
از یه آدمی با روابط ترکیده عاطفی اجتماعی و خانوادگی تبدیل شدم به آدمی که ازدواج کرد با خانوادم خیلی روابطم خوب شد و خیلی راحت میتونم با اجتماع ارتباط خوب بر قرار کنم
از شریکم جدا شدم
و کلی اتفاق فوق العاده
ولی بعد از چند وقت من روند کار کردن روی خودم کند شد
با این حال که الان دارم روی 12 قدم کار میکنم ولی خودم میفهمم چقدر کند تر دارم پیش میرم
بعد نتایجم کم رنگ شد. کم رنگ شد ک ینی ثابت شد ن چیزی خراب شد ن پیشرفتی در کار بود
بعد از دیدن این فایل متوجه شدم که چرا اون اتفاقات و پیشرفت های بعد شکل نمیگیره
من یادم رفت که چه مسیری منو به اون اتفاقات خوب رسوند
بعد مسیرو شل کن شل کن میرم میگم چرا اتفاقات خوب بعدی نمیوفته
سپاسگذارم ازت استاد بابت این همه آگاهی که بهمون میدی و سپاس گذارم از خداوند که همچین استادی رو بهمون داده
بسم الله الرحمن الرحیم
امروز صبح در مسیر رفتن به مدرسه بودم که کامیونی را دیدم که در پشت خود چنین جمله ای را نوشته بود که
“اونی که از همه سرتره ، خدای بالا سره”
پس بنام اویی که وقتی در بچگی میخواستن برایمان قصه بگویند ، اینگونه شروع میکردند که
“یکی بود یکی نبود ، غیر از خُدا هیچکس نبود”
واقعا که چقدررر این عبارت زیباست که در واقع همان ذکر مقدس “لَا إِلَهَ إِلَّا الله” است ، منتها به شیوه زبان فارسی خودمان….
سلام بر استاد عزیز و بانوشایسته گرامی و همه دوستانِ توحیدیِ نازنینم در این جمعِ بهشتی و زیبا….
یکی از کلید واژه هایِ این فایلِ زیبا “توانایی کنترل ذهن” می باشد و ارتباط آن با عنوانِ این فایلِ بسیار درس آموز است که تنها قدم اصلی تحولِ زندگی ما همین تواناشدن در عرصه فرماندهیِ افکار به عنوان مواد اولیه کارخانه ذهن ؛ جهت ارسال فرکانس است….
باید به این درک برسم که من پادشاه و فرمانده ذهنم هستم و افسار ذهن من در اختیار خودم است و من بواسطه افکار و باورهایم ، کنترل کننده اتفاقات بیرونی زندگی ام هستم و هیچ گاه مثل یک سگی نیستم که قلاده ای به گردنش آویخته اند تا او را کنترل کنند….
باید به این درک برسم که باید قوی ترین نگهبانان را در برابر درب ورودیِ ذهنم انتخاب کنم که فقط افکاری ، اجازه ورود به ذهنم را پیدا کنند که مرا به اصل راستین خودم که همان خداست ، نزدیکتر میکنند ؛ به قول حافظ شیرازی عزیز…
پاسبان حرم دل شـدهام شب هـمه شب
تا درین پـرده جز اندیـشـهی او نگذارم
آری ، من یک شغل دارم و آن نگهبانی است ، نگهبانی از کارخانهِ تولیدِ اتفاقاتِ زندگی ام که همان ذهن است تا بهترین و زیباترین مواد اولیه وارد آن شود تا محصولاتی بسیار درجه یک را تحویل من دهد….
آری ، من یک مسوولیت دارم و آن ، “مسوولیتِ کنترلِ کیفیتِ افکار” است تا افکار با کیفیت به سمت کارخانه ذهن من برود تا اتفاقاتی با کیفیت را به عنوان خروجی ، به من تحویل دهد…
شاید برای من سوال پیش بیاید که یعنی کل کار من همینه؟؟
بله ، کل کار من همین است ، کاری که در زبان ساده به نظر میرسد ولی در مرحله عمل سخت به نظر میرسد
وااای نه ، وقتی میگوییم که سخت به نظر میرسد کمی ترسناک میشود ، اصلا درست نیست از واژه سخت استفاده کنیم بلکه بهتر است این داستان شغل و کار خود را اینگونه برای خود تبیین کنیم تا احساس زیباتری به ما بدهد و آن اینگونه است که…
داستان شغل و مسوولیت من که “کنترل ذهن” است مثل داستان کنترل کردن ماشین است ، یادم می آید که در روزهای اولی که میخواستم رانندگی را یاد بگیرم ، خیلی محکم فرمان ماشین را میگرفتم و در برخی مواقع گاز و ترمز و کلاچ را با هم قاطی میکردم ولی به مرور زمان چنان در این امر پیشرفت کردم که الان به صورت حرفه ای رانندگی میکنم و در حین رانندگی موزیک هم گوش میدهم و خوراکی هم میخورم بدون اینکه گاز و کلاچ و ترمز را با هم قاطی کنم….
چقدر داستان “کنترل ذهن” قشنگتر معنا پیدا میکند وقتی از زاویه این مثال به آن نگاه کنیم و با خود بگوییم که “همانگونه که من در رانندگی حرفه ای شدم ، در این امر هم حرفه ای میشوم”….
شاید در لحظات اولیه ای که من میخواهم کنترل ذهن کنم ، اشتباه کنم و نتوانم آنگونه که باید کنترل ذهن کنم ولی ادامه میدهم و ادامه میدهم تا اینقدر در این امر حرفه ای شوم که وارد مدار “إِلَّا عِبَادَکَ مِنۡهُمُ ٱلۡمُخۡلَصِینَ” شوم ، مداری که شیطان اقرار کرده که توانایی گمراه کردن آنها را ندارد
(قَالَ رَبِّ بِمَاۤ أَغۡوَیۡتَنِی لَأُزَیِّنَنَّ لَهُمۡ فِی ٱلۡأَرۡضِ وَلَأُغۡوِیَنَّهُمۡ أَجۡمَعِینَ إِلَّا عِبَادَکَ مِنۡهُمُ ٱلۡمُخۡلَصِینَ)
[سوره الحجر 39 – 40]
آری ، من باید ادامه دهم تا همانگونه که در رانندگی و کنترل ماشینم حرفه ای شدم ؛ در کنترل ذهنم نیز حرفه ای شوم تا وارد مدار “إِنَّ ٱللَّهَ یُحِبُّ ٱلۡمُتَّقِینَ” شوم ، همانهایی که توانایی بالایی در کنترل ذهن دارند و وقتی که وارد مدار “متقین” شوم دیگه فقط باید بشینیم و تماشا کنم و لذت ببرم از…
(إِنَّ ٱلۡمُتَّقِینَ فِی جَنَّـٰتࣲ وَنَهَرࣲ فِی مَقۡعَدِ صِدۡقٍ عِندَ مَلِیکࣲ مُّقۡتَدِرِۭ)
[سوره القمر 54 – 55]
به قول استادِ خوشنویسی ام…
منُ و هَمصُحبتی گُلچِهره و گُلرُخ مُدام…
یک همصحبتیِ بهشتی از جنس من و خدا با چاشنی لبخند رضایت خدا که بالاتر و برتر از هر نعمتِ بهشتی دیگر است ، به قول قرآن….
(وَعَدَ ٱللَّهُ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ وَٱلۡمُؤۡمِنَـٰتِ جَنَّـٰتࣲ تَجۡرِی مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَـٰرُ خَـٰلِدِینَ فِیهَا وَمَسَـٰکِنَ طَیِّبَهࣰ فِی جَنَّـٰتِ عَدۡنࣲۚ وَرِضۡوَانࣱ مِّنَ ٱللَّهِ أَکۡبَرُۚ ذَ ٰلِکَ هُوَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِیمُ)
خدا اهل ایمان از مرد و زن را وعده فرموده که در بهشت ابدی خود که از زیر درختانش نهرها جاری است ، وارد کند و در عمارات نیکو و پاکیزهِ بهشت ، منزل دهد و برتر و بزرگتر از هر نعمتِ بهشتی ، مقام رضا و خشنودی خداست و آن به حقیقت ، یک پیروزی بسیار بزرگی است.
[سوره التوبه 72]
چه زیباست این لبخند رضایت خدا با تعبیر “وَرِضۡوَانࣱ مِّنَ ٱللَّهِ أَکۡبَرُ” که از هر نعمتِ دیگری برتر و بالاتر است ، به قول شاعر…
من بهشتم همه در دیدنِ خندیدن توست
تا تو باشی نشوم خیره به لبهای کسی
بهشت واقعی من ، دیدن لبخند رضایت خداست که در برابر فرشتگانش بایستند و به آنها بگوید که…
این همان کسی بود که وقتی میخواستم او را به زمین بفرستم ، همه شما زبان به اعتراض باز کردید و به من گفتید که آیا میخواهی کسی را به زمین بفرستی که اهل فساد و خونریزی است؟
قَالُوۤا۟ أَتَجۡعَلُ فِیهَا مَن یُفۡسِدُ فِیهَا وَیَسۡفِکُ ٱلدِّمَاۤءَ؟؟؟
[سوره البقره ٣٠]
حالا به جَمال بنده من نگاه کنید که چقدر زیبا رفتار کرده و….
آری ، چه زیباست این نعمت بهشتی “وَرِضۡوَ ٰنࣱ مِّنَ ٱلله”
همه نعمت های بهشتی خدا یک طرف و این نعمت بهشتی هم یک طرف دیگر…
برای اینکه ارزش این نعمت را بفهمیم کافیست در این داستان خیالی زیر تامل کنیم…
شخصی را تصور کنیم که در این دنیا ، غرق در نعمت های لاکچری خدا باشد و مشغول استفاده از آنها باشد ، حال یک روز عزیزترین شخص زندگی او ، مثلا مادر او بیاید و با یک احساس رضایتِ قلبی به همراه یک لبخند زیبا به او بگوید که “پسرم خیلی دوستت دارم و خدا را شاکرم که پسری مثل تو را به من داده”
حال مقایسه کنیم و بفهمیم که این نعمت رضایت عزیزترین شخص زندگی او کجا و آن نعمت های دیگر کجا؟؟؟ اصلا وقتی عزیزترین شخصِ زندگی یک انسان احساس رضایت از او نداشته باشد ، آن شخص میتواند از بهره مند شدن از آن نعمت ها لذت ببرد؟؟؟ پس به همین علت آن نعمتِ رضایتِ عزیزترین شخص زندگی ما ، بالاتر و برتر از هر چیزی است….
و در پایان این بیت زیبا حس ختامی باشد بر این نوشته ها…
خدایا چنان کن سرانجام کار
تو خشنود باشی و ما رستگار
خدایا شکرت
یا حق
سلام بر دوست عزیز
ای جانم به این کامنت
ای جانم به خدای قدرتمندم که تا دید مریمش یکم استرس گرفت بعداز مدت هااااا
سریع این کامنت رو با جیمیل براش فرستاد تا آرومش کنه
حس میکنم خداوند
فکر میکنم وقتی خدا گفت من دوستدار مومنان هستم
منظورش خوده خوده منم
دوستم داره به خودش قسم
خدای من تا دیدی ناراحت شدم اینقد آرومم کنی تا کنترل ذهن کنم
خدایا تو کافی
به خودت قسم تو کافی هستی
تو خودت در زمان مناسب مکان مناسب موقعیت مناسب آدم مناسبو میاری،ایده مناسبو میاری،وعده هاتو یادم میاری،با نشونه هات آرامشم میدی
مریمت سخت دوستت داره
اینجا میشه از سخت استفاده کرد
میشه گفت خیلی سخت دوستت دارم
خدا شاهده فقط با خوندن کامنتتون
در حین خوندنش نه تنها استرسم رفت،شکرگذاری کردم و یهو معجزه رخ داد
معجزه
خدایا چطور حمد و سپاس تورو بجا بیارم ای آرامش بخش قلبها
چطور ترس به دلم نفوذ کنه وقتی تو خدایی میکنی بر جهان
خدااایا شکرت
ی معجزه دیگه
من فقط دارم مینویسم
و دو تا معجزه همین حین
دوستت دارم خدای من
اقای احمدی
دست خدا بودی امروز برای ارامشم
خیلی سپاسگزارم ازتون
بازم بنویسین
بیشتر و بیشتر
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام بر دوستِ عزیز و توحیدی ام ، مریم خانمِ حسینی مطلق…
منّت خدایِ عزّ و جلّ را که دوستانی چون شما را روزی من کرد که از همصحبتی با آنها فقط شَهد و شِکر روزی روح و روان من میشود…
دارم به این فکر میکنم که اگر به صورت حضوری با این دوستانِ نازنینم در یک مجمعی جمع شویم تا با هم همصحبت شویم ، اسم آن مجمع را چه بنامم که هدایت شدم به یک بیت زیبا از مولانای عزیز که میفرماید….
خَمُش باش خَمُش باش در این مَجمع اُوباش
مگو فاش مگو فاش زِ مولی و ز مولا
به به ، چه اسم زیبایی است که میفرماید “مَجمع اُوباش”
“اُوباش” در ظاهر به صورت دیگری خوانده میشود و شاید معنای نازیبایی در عرف جامعه داشته باشد ولی در پشت پرده تلفظ این نام حقیقتی دیگر است ، حقیقتی که میخواهد به ما بگوید که “او باش”
باید “او باش” شویم تا لایق “وَمَا رَمَیۡتَ إِذۡ رَمَیۡتَ” شویم
حال برای اینکه “او باش” شویم باید “من نباش” شویم و منیت خود را قربانی کنم و تبدیل به نیستی مطلق شوم در برابر هستی مطلق…
نفهمیدم چرا اینجوری شد ولی جالب شد این عبارت “مطلق” در نیستی مطلق و هستی مطلق و حسینی مطلق….
نیستی مطلق شدن در برابر هستی مطلق یعنی از سر راه او کنار رویم و سکوووت کنیم و بگذاریم او از طریق ما جلوه گری کند ، مثلا تیر بیاندازند و “وَمَا رَمَیۡتَ إِذۡ رَمَیۡتَ” شود…
من این “مجمع اُوباش” را دوست دارم و بی صبرانه از خدا میخواهم لایق چنین جمعی به صورت حضوری و حقیقی شوم کما اینکه اکنون لایق چنین جمعی به صورت مجازی در این “سایت اُوباش” شده ام…
من چنین مجمعی را دوست دارم زیرا که در این مجمع همیشه صحبت از ایمان به خدا میشود مثل شما که در کامنت خود فرموید که “خدا گفت من دوستدار مومنان هستم”
من چنین مجمعی را دوست دارم زیرا که در این مجمع ، صحبت از رزاقیتِ بی حد و حساب خدا میشود و هیچ وقت بحث این نمیشود که آقا خیار سبز از کیلویی 10 هزار تومان ، شد 11 هزار تومان و ما بدبخت شدیم و رفت….
من چنین مجمع را دوست دارم زیرا که در آن مجمع قلبها زلال میشود و با یک “یا رب” گفتن چشم ها بارانی میشود….
خانم حسینی عزیز ، من ارتعاشِ پشتِ کلمات شما را دریافت کردم که چه لحظات نابی را تجربه کردین و خوشا به سعادت شما…
واقعا خوشا به سعادت شما که در زمانه ای که به تعبیر قرآن ، اکثریت مردم جزو دسته نادانان هستند …
…وَلَـٰکِنَّ أَکۡثَرَهُمۡ یَجۡهَلُونَ [سوره اﻷنعام ١١١]
و درگیر مسائلی چون افزایش نرخ دولار و قیمت خیارسبز هستند ، شما به نور هدایت خدا لبیک گفته اید و جزو اقلیتی شده اید که به تعبیر قرآن…
….فَقَلِیلࣰا مَّا یُؤۡمِنُونَ [سوره البقره ٨٨]
واقعا خوشا به سعادت شما….
از خداوند میخواهم که روز بروز در پیشگاه خدایی که در قرآن ، خودش را “مُؤۡمِن” میخواند ؛ مؤمن تر باشید….
و اما حکایت خدای مؤمن چیست؟
“مُؤۡمِن” یکی از نام های خدا در قرآن است…
هُوَ ٱللَّهُ ٱلَّذِی لَاۤ إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ ٱلۡمَلِکُ ٱلۡقُدُّوسُ ٱلسَّلَـٰمُ ٱلۡمُؤۡمِنُ…..[سوره الحشر 23]
“مُؤۡمِن” از ریشه “أمَنَ” است و به معنای امنیت دهنده می باشد
حال وقتی که در پناه اویی باشیم که امنیت دهنده است ، دیگه خیالمان از بابت همه چیییی راحت است ، از لحاظ امنیت روانی ، امنیت قتصادی ، امنیت جانی و…(تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل)
و در حسن ختام این نوشته ، این تک بیتی زیبا از مولانا ؛ تقدیم به نگاه زیبای شما
پاسبان من عنایاتِ وی است
هر کجا که من روم شَه در پِی است
واقعا که این شاه پرستیدنی است و غافل شدن از او عین خسارت است ، همان خسارتی که…
(إِنَّ ٱلۡإِنسَـٰنَ لَفِی خُسۡرٍ)
[سوره العصر ٢]
خدای من
بنام خودت
ای رب من
اقای احمدی
چی بود چی بود چی بود این کامنت که هنوز اشکام بند نیومده از خوندنش
شکر خدارو گفتن کمه
سجده شکر واجبه
بنازم خدارو بخاطر این هماهنگیا
خدای من تو چقد قدرت داری
بخدا اینقد سر موقع این پیام اومد که من..
وااای خدای توانگر من
خدایا شکرت
خدایاشکرت
من با اشک و ذکر خدایاشکرت کامنتتونو خوندم و منو به معراج برد و برگردوند
نوشته های شما بخدا که خوده خدا میگه شما مینویسین
چقدر دقیق
چقدر بجا
چقدررر چقدر چقدر به موقع
الله اکبر
من این لحظات رو سخت عاشقشونم
لحظه هایی که مست خدا میشم
غرق خدا میشم
تو آغوشش گم میشم
از خود بی خود میشم و الان وسط خیابون اشک چشمام خیابونو خیس میکنه
چقدر گرمه این آغوش
چقدر آرامش داره این آغوش
براستی که بهشت بدون قرب خداوند بهشت نیست
جهنمه
بهترین حس دنیارو دارم تجربه میکنم الان
خدایا شکرت
از دست و زبان ک برآید
کز عهده شکرش به در آید
آقای احمدی عزیز خودتون نمیتونین باور کنین این حد از دست خداوند بودن خودتون رو برای من
انگار خدا داشت حرف میزد با مریمش
بی نهاااایت سپاسگزار خداوندم
بی نهااایت سپاسگزارم از شما
دوست والامقام و توحیدی ام.
سلام خدمت استاد عزیزم و مریم جان شایسته
سلام به همه دوستان همفرکانسیم
خدارو شکر میکنم برای تمام آگاهی های ارزشمندی که هر روز،روزی من قرار میده که من بتونم به کمک اونها زندگیمو اونطوری که دوستدارم برای خودم خلق کنم،فقط کافیه که باور کنم من خاااالق زندگی خودم هستم
توحید یعنی باور به اینکه من خودم خالق زندگی خودم هستم و هیچکس هیچ قدرتی در خلق زندگی من نداره،یعنی من مسئولیت کامل زندگی ام را بپذیرم و با انتخاب آگاهانه ، ورودیهام زندگی ام رو اونطور که میخوام خلق کنم..
وااااای استاد جان شما چه میکنید؟؟؟ من بارها و بارها همزمانی رو تجربه کردم با فایلهای شما،دقیقا زمانیکه نیاز به یک تلنگری ،پاسخی و…داشتم شما هدایت شدید و پاسخ من رو به صورت فایل روی سایت گذاشتید،،در این سرزمین وحی الهی
واقعا خدایم را شاکرم برای وجود پر برکت و آگاهی دهنده شما..خدایا شکرررررررت
استاد برعکس شما،من همیشه وجودم پر از خواسته بوده چون کلا تخیل قوی هم دارم خیلی خوب تجسم یا به قول دیگران خیال بافی میکردم ولی همیشه با افسوس بود که اگه اون شرایط رو داشتم چی میشد؟؟؟!! و…. دقیقا من داشتم فرکانس مخالف رو میدادم برای همین هر روز خواسته هام از من دورتر میشدند
امروز برای بار چندم و چندم به من گفتید که باید به داشته هات توجه کنی و برای داشته هات شکرگذار باشی،،چون ی ایرادی که من دارم در روز به نداشته هام هم توجه میکنم،دچار مقایسه میشم و همین انرژی من رو از بین میبره ..البته یکروزهایی خیلی خوبم ولی روزهایی هم پیش میاد که کاملا از دستم در میره و باور دارم این به این دلیله که من کاملا نفهمیدم که من خالق زندگی ام هستم به تنهایی و تماااااام
وقتی به این باور عمیقا فکر میکنم میبینم چقدر خداوند به من اعتماد داشته و داره که ساختن جهانم را به عهده خودم گذاشته و این به این خاطره که من تکه ای از خدا هستم با تمام تواناییهای خدایی ،کافیه که باور کنم
از امروز من هم مانترای « من خالق زندگی ام هستم» را بارها و بارها در روز تکرار میکنم،اونقدر که باورم بشه و در رفتارم و نتایجم اثر بگذاره..
استاد عزیزم لطفا در این زمینه باز هم واسمون فایل بگذارید که من به شخصه به شدت نیاز دارم
دوستتون دارم و خدای قدرتمند و بخشنده ام را برای هدایتم به این سرزمین وحی و همزمانی با شما استاد عزیزم و دیگر دوستان شکر میگویم
باشد که با خلق زندگی ام آنطور که لایقش هستم ،جهان را هم جای بهتری برای خودم بسازم و هم برای دیگران
آمیییییییین
در پناه الله یکتا مانا و پایا باشید