سریال تمرکز بر نکات مثبت | قسمت 10 - صفحه 45 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2018/11/abasmanesh-2.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2018-11-16 07:31:172024-07-17 16:10:09سریال تمرکز بر نکات مثبت | قسمت 10شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
خدا جونم سپاس گزارم امروز کوتاهی موهام در یکی از بهترین سالن های شهرم و زیر نظر یکی از بهترین آرایشگرهای شهرم انجام شد. اگه میخواستم هزینه بدم حدود 150 میشد.خدایا شکرت
موقع رفتن به سالن زنگ زدم آژانس سرویس بفرسته گفت فعلا ماشین ندارم. گفتم خدایا مرسی که قراره بدون پرداخت هزینه برم. رفتم سر خیابون و یه ماشین ایستاد برم و سوار شدم. ایشون مسافرکش نبودن و گفتن چون دیدم توی گرما هستین سوارتون کردم.
من دیشب دنبال یه شلوار راحتی شیک میگشتم. چندجا هم سر زدم چیزی که میخواستم نداشتن. با خودم گفتم احتمالا باید لوازم ورزشیا برم.
راننده ماشینی که امروز منو سوار کرد گفت من مغازه لوازم ورزشی دارم و آدرس داد. گفتم اتفاقا من دیشب دنبال شلوار بودم. انشاالله به زودی میرم خرید
این بود نشانه های امروز من. خدایا شکرت که روز به روز کارهام راحتتر پیش میرن
دوستای نازنینم سلام
امروز صبح تونستم با نوشتن سپاس گزاری و خوندن کامنت و توجه به چیزای خوب یه خورده کسالتی که داشتم رو رفع کنم و حالم رو خوب کنم.
قرار بود برم واکسن بزنم و پیاده تا درمانگاه محله مون رفتم. بین راه یکی از خونه هایی که جلو خونشون درخت کاشته بودن رو دیدم و یه مدل کاکتوس که من داخل گلدون دارم و سایزش کوچیک هست رو دیدم که داخل باغچه از همین مدل بود ولی خیلی خیلی رشد کرده بود و بزرگ شده بود و من با دیدنش خیلی شگفت زده شدم که همون کاکتوسی که دارم میتونه تا اینقد رشد کنه.
قبل از رسیدن به درمانگاه به خاطر گرمی هوا یکم عرق کرده بودم و یهو توی ذهنم با خودم گفتم کاش عطر همرام بود، همون لحظه بوی گل یاس حس کردم و دیدم سمت راستم درختش هست و چندین گل روی زمین افتاده، یک گل هم همون لحظه افتاد زمین و خوشحال شدم گفتم ببین خدا برام عطر فرستاد. گل های روی زمین رو برداشتم و همراه خودم بردم. خیلی لذت بردم ازین اتفاق.
امروز باز برای معرفی کارم تصمیم داشتم برم یک آموزشگاهی که قبلا تلفنی صحبت کرده بودیم و بعد از اون هم میخواستم برم خونه آبجیم. داشتم به هزینه ها فکر میکردم که چطور برم که مبلغ کمتری کرایه بدم (از وقتی که نتیجه دوستان در مورد هزینه های تاکسی خوندم باورم تقویت شد و این درخواست رو به جهان میدم و چند مورد هم پیش اومد که بدون هزینه و یا هزینه کمتر کارم انجام شده). خب امروز هم توی این فکر بودم و با خودم میگفتم چطور کمتر میشه. تماس گرفتم آژانس گفتم یک ماشین میخوام، گفتن ماشین نداریم و طول میکشه بیاد، اینبار هم مثل سری قبل گفتم خدا میخواد منو رایگان برسونه. اومدم چند لحظه نشستم و گفتم یکبار دیگه آدرس رو از توی نقشه بررسی کنم ببینم دقیقا کجا میخوام برم. هنوز آدرس رو پیدا نکرده بودم جناب همسر که یه مقداری تایم آزاد داشتن بین کارشون رسیدن خونه و حدود نیم ساعتی وقت داشتن و توی این فاصله منو هم آموزشگاه رسوندن و هم خونه آبجی. خدایا شکرت به خاطر این همزمانی ها
امشب هم یک بسته چاقو و یک قیچی آشپزخونه به رایگان دریافت کردم. خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت
صبح میخواستم برم بازار یکم دیر بیدار شدم، تعلل داشتم که برم یا نرم. چند دیقه بعدش پولی که از کسی میخواستم به حسابم واریز شد و گفتم این نشونه ست و خدا میگه الان برو. چند بار میخواستم برم کاری انجام بدم قبل از حرکتم پول به حسابم واریز شده خدا رو شکر.
رفتم یه مغازه دو تا کلاه برداشتم گذاشتم روی میز که فروشنده حساب کنه، با اینکه خودشون پرسیدن دوتاست گفتم بله، موقع کارت کشیدن میخواستم بگم تخفیف بهم بدین، هیچی نگفتم و گفتم خدا تخفیف میده. بعد که اومدم بیرون دیدم قیمت یک کلاه اشتباهی زدن. برگشتم بهشون گفتم و سری دوم که کارت کشیدن تخفیف رو هم اعمال کردن.
دنبال ماسک سه بعدی مشکی هم بودم. با اینکه میدونستم این مغازه کلاه فروشی ماسک نداره برای فروش و اگه داشت توی دید بود، ازشون پرسیدم ماسک ندارید برای فروش؟ و ایشون آدرس یه عمده فروشی بهم دادن و رفتم از اونجا با قیمت مناسب خریدم. خدایا شکرت.
موقع رفتن به بازار یک مسیر رو با تاکسی خواستم برم، بعضی ماشین های شخصی هم میرن. با اینکه مسافر دیگه ای نداشتن قبول کردن با نرخ تاکسی منو برسونن و بین راه هم مسافری سوار نشد. انگار دربست گرفته باشم ولی با نرخ تاکسی رفتم. خدایا شکرت
موقع برگشت هم یه تاکسی دیگه سوار شدم و اولین مسافرشون بودم. وقتی سوار شدم راننده تاکسی بهم گفت سلام دختر گلم. به یه مسافر دیگه شون هم گفتن پسر گلم و این نوع صحبت کردن راننده خیلی برام جالب بود. خدایا شکرت که با انسان های خوش برخورد روبرو میشم و بهتر زمان به بهترین مکان ها هدایت میشم.
عصر از جایی میخواستم بیام خونه و راننده گفت 20 تومن منو میرسونه، بهشون گفتم 15 میبرید منو و قبول کردن. خدایا شکرت
از وقتی تصمیم گرفتم توی هزینه هام دقیق تر باشم و تا حد امکان هزینه کمتری بابت کرایه ماشین بدم این موردهارو بیشتر جذب کردم. خدایا شکرت
قبول از اون تا جایی میخواستم برم فورا اسنپ یا آژانس زنگ میزدم و کلی بابتش پول پرداخت کردم و الان متوجه شدم من یه غرور کاذب داشتم که نه من پول دارم میسازم لایق اینم که با آژانس برم و منتظر ماشین نمونم و همین مساله باعث شده بود درآمدی که داشتم صرف هزینه هایی مثل کرایه ماشین و چیزهای غیر ضروری بشه و یه جورایی هر چقد پول میساختم بازم پولی نبود و نشتی داشت سطل باورهام.
انشاالله با یاری خدا بتونم این روند رو بهتر و بیشتر عملی کنم
استاد جان واقعا لذت بردم از اون جا که من خیلی ماشین بازم و واقعا کل نگاهم بیشتر به ماشین بود تا به شما استاد 😂 اما نکاتی که شما در خصوص شکرگذاری گفتیم واقعا درست اصلا به نظر من خدا تو اول راه میاد و با چیز های خیلی کوچیک مارو میسنجه ازون جا که من اول راهم و این چیزهای کوچیکو بعضی شبها به خودم یاداوری میکنم ، یادم میاد من عاشق یک مدل بنزم که تو ایران زیاد نیست این مدل با یکی از دوستانم تو مسیر بودیم اسمشونو صدا زدم گفتم به نظرت ما امشب این مدل بنزو میبینیم خیابون استاد باورتون نمیشه یک ساعت بعد اونو تو اون یکی لاین خیابون دیدیم بعد به اون دوستم گفتم گفتم ببین بهش فکر کردیم فرکانسشو فرستادیم الان دیدیمش ، حالا این دوست من کمی شوخ طبع هست میگه هر وقت با تو میام بیرون ماشینای خوب و گرون قیمت میبینم😂😂 و واقعا من اینو یه نشونه ازینکه خدا داره باهام حرف میزنه میبینم، و یک درصدم شک ندارم ، فقط میخوام بگم دوستان من به اندازه ای که رو باورام دارم کار میکنم داره نتیجه ها معلوم میشه این رو میپذیرم که کمی عجولم و تکاملو میخوام سریع طی کنم اما واقعا نمیشه مسیری هست که باید بریم ارزوی موفقیت های روز افزون برای خانواده ی دومم دارم و دوست دارم که هر کسی که روی باوراش کار میکنه در زمان مناسبش به هر ارزو و هدفی که داره تو زندگی برسه و از دیده من خوشبختی یعنی رسیدن به هر چیزی که ارزوشو داشتی و الان داریش💫
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام به استاد عزیزم و مریم خانم مهربان
از وقتی وارد سایت شدم و با مفهوم نشانه ها آشنا شدم همیشه دنبال این بودم که نشانه هاچه شکلی هستند اصلا چی باید اتفاق بیوفته که بدونم این نشانه هست ولی نمیتونستم درکش کنم مدتها گذشت و بطور منظم و همیشگی از فایلهای مختلف رایگان استفاده کردم و حدودا یکسال و نیم فقط وقتمو با این سایت زیبا و پر از آگاهی گذروندم و یواش یواش مفهوم نشانه رو متوجه شدم و فهمیدم حتما نباید چیز عجیبی رخ بده تا بفهمم که خداوند داره تایید میکنه مسیرم درسته و باید ادامه بدم و خیلی راحت و خیلی آسون خدا با نشانه ها باهامون حرف میزنه و هدایتمون میکنه به سمت هرچیزی که به صلاحمون باشه استاد عزیز بینهایت سپاسگذارم که این مسیر رو بوجود آوردی که ما رو با خدای مهربان آشنا کردی و نگرشمون به خدا به جهان و هرچیزی که داریم رو عوض کنیم و بتونیم زیبا فکر کنیم تا زیباتر شویم
به نام خداوند پدید آورنده نشانهها
🙆♂️🙆♂️🙆♂️🙆♂️🙆♂️🙆♂️🙆♂️🙆♂️🙆♂️🙆♂️🙆♂️🙆♂️🙆♂️🙆♂️🙆♂️🙆♂️
سلام من به استاد امین ودرستکار ومریم شایسته
شادی ها و زیبایی ها بی نهایت دوستتون دارم
استاد عزیزم در مورد نشانه ها وهمزمانی صحبت
میکنی عزیزم نمیدونم چی بگم فقط میخوام روزی در آغوش بگیرمت چهره زیبای شما ومریم عزیزم را بوسه باران وگریه کنم. 🙋♀️🙋♀️
نشانه ها و همزمانی ها برای من خیلی واضح و مشخص هستند مثل نور در آیینه، که من درخواست میکنم وخداوند با نشانه ها با من صحبت می کند ومن نشانه هارا میام خونه تو
دفترچه ام یاداشت میکنم.
استاد یه خاطره میخوام از دوران کودکی ام میخوام بگم.
من یه روز تو هوای بارانی داشتم بازی گوشی میکردم دنبال یه چیزی بودم که باهاش بازی کنم
رفتم داخل یه اتاق قدیمی که با دیوارهای گلی وباسقف چوبی ویه تنور گلی که از کف اتاق یک متر پایین تر بود گفتم برم تو تنور ببینم چی پیدا
میکنم من ده دقیقه ای تو تنور بودم هیچی پیدا نکردم گفتم بهتره برم از اتاق خارج شدم ودرا بستم که همون لحظه یک صدای عظیمی از داخل اتاق به گوشم رسید که درا باز کردم دیدم به خاطر بارندگی دیوار بغل تنور کلا خراب شده وتنور هم پر از خاک شده که این اتفاق با ذهنیت الان من یه
همزمانی، یه نشانه ویک معجزه است یعنی دیوار زمانی خراب شد که من از داخل تنور بیرون اومده بودم یعنی من با مرگ دو ثانیه داشتم که بهم گفته شد بهتره بری.
استاد من فایل مقدمه دوره دوازده قدم تو یه روز دوازده بار گوش دادم برا اینکه به لطف خدا دو روز دیگه میخوام قدم اول دوره دوازده قدم را از سایت بخرم
که استاد شما تو اون فایل گفته بودین قلبتون بهتون میگه بزارین نشونه ها بهتون بگه ومن هم گوش کردم که همون لحظه از دوستم طلب داشتم
که خودش بهم زنگ زد و من گفتم این که خودش زنگ زده یه نشونه است برای خرید دوره دوازده قدم، وچقدر من مثل بچهها ذوق میکردم.
استاد عزیزم به خاطر شما ومریم عزیزم وتمام فرشتگان دوست داشتنی که دیدگاه وتجربیات
خودشونا به اشتراک میزارند از همه شما واز خدای مهربان سپاسگذارم.
👍🙋♀️🙋♀️🙋♀️🙋♀️🙋♀️🙋♀️🙋♀️🙋♀️🙋♀️🙋♀️🙋♀️🙋♀️🙋♀️🙋♀️👍
نور و رحمت بر استاد عباس منش عزیز و خانم شایسته مهربان
من پکیج قبلی ثروت ۱ را داشتم و بعدا هم به لطف استاد آپدیت اون را هم گرفتم وهمه را کار کردم و درآمدم و دارایی هام چندین برابر شد. بعد به طور معجزه آسایی مهاجرت کردم اولش برام واقعا سخت بود قربانی کردن اسماعیل هام اما حوری هدایت شدم که مجبور شدم قربانی کنم. ی درس خیلی خیلی مهم گرفتم که نباید جلوی مسیر زندگی ایستادگی کنی ، من بیشتر اوقات تمرکزم روی شکرگزاری و اتفاقات مثبت بود و هست و خواهد بود ، نام دوستهای خوبم در گذشته را مینویسم و ازشون هر روز تشکر میکنم بابت کمکهایی که بهم کردند تا به اهدافم برسم ، بابت تمام پولهایی که قبل از تولد تا الان مستقیم و غیرمستقیم بهم رسیده شکرگزاری میکنم ، از پدر و مادرم تشکر میکنم و براشون دعا میخونم و آرزوی موفقیت دارم براشون ، بابت اعضای بدنم شکرگزاری میکنم که توی این سالها خالصانه برام فعالیت کردند حتی اگر من دانسته یا نادانسته به اونها ضرر وارد کردم اما اونها با نهایت خلوص سعی کردند بهترین کارکرد را داشته باشند. از خداوند وهاب سپاسگزارم که همیشه کمکم کرده تا تغییر کنم و بهتر بشم ، پام ایستاده تا بترکونم و اونقدر ثروتمند بشم که اصلا دیگه به پول درآوردن فکر نکنم نه اینکه کاری نکنم نه ، برای کسب درآمد کار نکنم برای پیشرفت کار کنم.
بخاطر اینکه تقریبا بیشتر اوقات کلاس شکرگزاری داشتم خداوند مهاجرت را برام آسون کرد اما من اول در مقابلش مقاومت کردم ، قبولش نکردم ، خب برام سنگین بود ، ی عالمه نشونه های جور و واجور ، ریز و درشت ، رنگ و وارنگ ، کوچیک و بزرگ برام فرستاد که بمون توی مسیر و ادامه بده و وقتی بازم گوش ندادم مجبورم کرد بمونم از مهر و محبتش، منم بالاخره پذیرفتم و کارها را واقعا بهش سپردم ، از کجا فهمیدم واقعا سپردم بهش از اون جا که دیگه آروم شدم و شروع کردم دوباره به سپاسگزاری ، تمرکز بر نکات مثبت در شهرمون ، هر روز به پاساژها میرفتم و فراوانی میدیدم و شکرگزاری می کردم ، ماشین های زیبا میدیدم خداروشکر می کردم، آزادی انسانها را میدیدم خداروشکر میکردم ، طبیعت و دریا می دیدم خداروشکر میکردم، آروم آروم حالم بهتر شد ، اتفاقات بهتر نشده بود ولی من تمرکزم روی خوبیها بود و کارها را سپردم به خداوند عالم و توانا ، گفتم خدایا تو هم عالم و دانا هستی و هم قادر و توانا ، یعنی هم میدونی چی درسته هم میتونی انجامش بده بسم الله شروع کن ، اون هم مثل همیشه گفت فرمانبردارم سرورم و مثل همیشه خیلی خیلی راحت شروع کرد به حل کردن مسائل براحتی و آب خوردن. واقعا معجزات یکی پس از دیگری رخ گشود و من هم تقریبا آرام و راحت بودم. البته که نه همیشه اما بالاخره سعی می کردم اکثر اوقات اینطوری باشم.
از زمانی که ایران بودن فایلهای قانون آفرینش را جلسه به جلسه میخریدم و استفاده می کردم محشر بود مثل بقیه فایلها.بعدش شروع کردم درینجا به دیدن فایلهای قدیمی ثروت ۱ که اولش تست داره و تقریبا الان فایل ۱۷ هستم و روزی ۱ فایل گوش میدم و تمرینات اونو انجام میدم ، من کار ثابتی ندارم اینجا ولی از وقتی اومدم ثروت برام از زمین و آسمان میباره چند روز پیش هم پیشنهاد ی کار عالی بهم شد کلی پول هم به سمت من اومد توی این مدت مثل همیشه معجزه پشت معجزه، نشانه های بسیاری دیدم دوستان ثروتمند جدید ، کلاسهای جدید ، مکانهای جدید ، همه و همه از نشانه های این زندگی و خداوند بینهایت مهربان است.
شکست و پیروزی بنظر من فقط یک دلیل دارد و دیگر هیچ چون بقیه ی دلیلها میاد پشت این دلیل. اون دلیل چیه؟
شکست حاصل ادامه ندادن و گوش ندادن به هدایاته
و پیروزی و موفقیت حاصل ادامه دادن و گوش دادن به هدایت خداونده
فقط اگه خارج بشیم شکست خوردیم اگر ادامه بدیم مطمئن باشیم موفقیت توی مسیر هست.
ادامه دادن ایمان میخواد توکل میخواد عشق میخواد تلاش میخواد هدایت میخواد دانش میخواد سلامتی میخواد انرژی مثبت میخواد انگیزه میخواد هدف میخواد اما خروج از مسیر فقط ی دلیل میخواد نداشتن ایمان به الطاف خداوند.
شیطان میگه خدا تو اینقدر نعمت دادی به انسان اما من با ی صفت انسان را محروم میکنم از تمام این نعمتها محرومش میکنم و اون صفت ناامیدی از رحمت خداونده یعنی در گاوصندوق را میبندم دیگه تمام.
حالا هم فایلها را ادامه میدم تا هدایت بشم به کار و شغل مورد علاقه خودم و برم و اینقدر ثروتمند بشم که تا نسلهای بعد از من هم نیازی به فعالیت برای پول نداشته باشند و براحتی دنبال علایق و خواسته هاشون و کمک به جامعه شون با ایجاد شغل جدید و … نداشته باشند. البته که میدونم باید تکامل را رعایت کنیم و تمام چیزهایی که بزرگ شده ی اون را میخواهیم باید پلکان ترقی اونها هم طی بشه.
بهرحال خیلی همه چیز عالی و خوبه و داره بهترم میشه اگر دیدگاه توحیدی داشته باشیم و توکلمون فقط به خداوند باشه ، لاحول ولا قوه الا بالله العلی العظیم را قبول کنیم و فرمان بدیم دستش و خودمون گوش بزنگ کنارش بشینیم برای انجام کا هایی که بهمون میگه بهش اعتماد کنیم ایمان داشته باشیم و تمرکز کنیم روی زیباییها و در یک کلام حالمونو خوب کنیم…همین.. اون خودش مارا میبره به سمت جایی که بهش توجه میکنیم یعنی زیباییها…..
ممنونم از خداوند وهاب که منو هدایت کرد به زیباییها. یکی ازون زیباییها همین سایت ، کامنت ها و فایلهای اونه.
حسن ختام ی خاطره بگم و برم:
ی بار مثل همیشه داشتم کامنتهای بچه ها را میخوندم تو سایت ، بعد ی دوستام گفت داری چکار میکنی گفتم دارم کامنت میخونم گفت مگه چیه؟ نشونش دادم ی کامنت فک کنم چند صفحه ای بود گفت یا خدا چقدر طولانیه گفتم این تازه کوتاهش بود بعد همه ی کامنتهای بقیه را هم نشونش دادم گفت ای والا بچه ها چه حوصله ای داشتند اینقدر نوشتند ، توی اینستاگرام چقدر همه خودشو هلاک میکنن چند تا قلب سبز و قرمز و سیاه بذارید اینجا کامنتها کلی وقت طول میکشه منتشر بشه خلاصه کلی تعجب کرد از سایت و افراد و تعداد کامنتها و طولانی بودنش.
خلاصه داره فعلا یواش یواش میاد تو مدار فایل گوش دادن.
عاشقتونم دوستون دارم
در پناه نوز و رحمت الهی ساکن و مستریح باشید
پایدار باشید و مستقیم ❤️❤️🌷🌷🙏🙏
سلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته گرامی
یکی از سپاسگزاری های من همیشه رخاطر وجود این سایت هست ک چقدر ب من حس خوبی میده. چقدر باورهامونو تغییر میده و چقدر ب من کمک میکنه ک توی مدار خوبتر از قبل باشم.
بدون زیاده گویی میرم سر اصل مطب
اونم نوشتن اتفاقات کوچیک و بزرگیه ک از زمانی ک من با این قانون اشنا شدم؛ اومدن تو زندگی م.
واقعا استاد درست میگن، ما باید همیشه این اتفاقات ب ظاهر کوچیک رو بارها و بارها ب خودمون یاداوری کنیم، تو ذهن خودمون برگردونیمش، و بگیم ز خودمون تا هم ب احساس بهتری برسیم و هم ایمانمون بیشتر بشه ب این قوانین.
از شب عید شروع میکنم و یادم میارم ک 3روز ب عید مونده بود و بعد از خریدای عید و رفتن ب فروشگاههاط مختلف برای خرید لباس برای بچه ها؛ رفتیم ب یک شیرینی فروشی بزرگی ک خیییلی هم شلوغ بود و باید مدتی توی صف میبودیم تا بتونیم تازه خرید کنیم.
بخاطر تولد 2قلوهام قرار بود ی کیک تولد براشون بخریم، وقتی با بچه ها کیک تولدشونو انتخاب کردیم و رفتیم توی صف قبض ک حساب کنیم؛ (قیمت کیک 160هزار تومان شد) و گفتم خیلی خیلی شلوغ بود.
وقتی همسرم قبض 160 هزاری رو برد ک مهر بزنه ، از اونجایی ک خرید زیاد کرده بودیم، توی کارت پول کم داشتیم و قرار بود ک نقدی حساب کنیم، وقتی اون خانم فروشنده مهر زد قبض رو و همسرم پول کیک. و نقد گذاشت روی میز؛ خانم فروشنده پولو برگردود ب همسرم و فقط قبض رو مهر زد و کیک رو داد ب ما.
اولش همسرم فکر کرد ک چون خیلی سرشون شلوغه ؛ اون خانم اشتباه کرده و وقتی گفت پول رو نگرفتید؛!! اون خانم فروشنده گفت میدونم ؛ حواسم هست ولی شما نمیخاد پرداخت کنید؛ !!!!!!
باورتون میشه؟؟؟؟!!!
یعنی انگار اون کیک تولد ی هدیه از طرف خدا بود برای بچه ها. . . . . .
و وقتی شوهرم این موصوع رو برام تعریف کرد، توی دلم گفتم خدااااایاااا شکرت؛
خدایا چقدر زود جواب میدی. چقدر زور سریع الجوابی
چون دقیقا چند ساعت قبلش ما ی کار خیری انجام داده بودیم و 2تا مرغ و ماکارونی و رب و روغن و. .. برای ی خانواده ی افغان ک شوهرش بیمار بود و نمیتونست چند سالی کار کنه، بردیم ک شب عید بتونن ی شام خوبی بخورن و خوش باشن و. . . چقدر خدا زود پاسخ داد. بقدری خوشحال شدم ک انگار اون 160 هزار تومان ارزشش برام صدهااا برابر شده بود.
ازین اتفاقها خیییلی برام افتاده از گرفتن ی شال هدیه ک اصلا فکرشو نمیکردم و زن داداش دوست قدیمی م بهم هدیه داد تا گرفتن هدیه شلوار جین از طرف برادرم.
پیدا کردن ی اسکناس 5 هزاری
ببخشش ی کارت هدیه 500 هزار تومانی از ی غریبه
دادن بارها و بارها چیپس و پفک همسایه مون ب بچه ها
تخفیف مواد غذایی مثل ماکارونی تو فروشگاه کوروش
هدیه پک دفتر و مدادو مدادرنگی ب بچه هاو. . . . .
بی نهایت ازین نشانه ها داشتم ک انقدر زیادن ک دیگه فراموش کردم
ولی اینارو نوشتم اینجا تا هم خودم برگردم و چند وفت یکبار بخونمشون و هم برای شما دوستان و استاد عزیز بنویسم ک ایمانمون و باورمون بیشتر ووبیشتر بشه
ممنونم از همه ی کسانی گ این متن رو میخونن. امیدوارم کمکی گرده باشم ب بهتر شدن باورهاشو
و تشکر ویژه از استاد عزیز ک اینجا رو فراهم کردن برای ما تا ب یاد بیاریم و مکتوب کنیم زیبای ها و فراوانی این جهان رو
موفق باشید
وایییی خدای من چقدر فوق العاده است این سریال
من چندین ماهه پیش برای اولین بار قسمت اول سریال تمرکز بر نکات مثبت رو دیدم و انقدر برام جذاب بود و تلنگری بهم خورد بخودم تعهد دادم که خیلی خوب رو خودم کار کنمم…
بعد خیلی جالبه که دیگ ادامه ی این سریال و ندیدم و رفتم سراغ سفر به دور امریکا و سایر فایل هااا
تا اینک یه اتفاقی به ظاهر بد برام رخ داد فوق العاده حالمو بد کرد بخودم قول دادم زود خودمو جمع و جور کنم بعد از 3،4 روز به خودم گفتم برم سراغ سریال تمرکز بر نکات مثبت احتمالا بتونه کمکم کنه
که اینم هدایت و الهام خدااااا بود
چقدر فوق العاده است این سریال چقدر اگاهی های ناب و خاصی داشت
من تازه متوجه شدم که چندین ماه پیش من امادگی دیدن این فایل ها و دریافت اگاهیشونو نداشتم و الان تو مدار دریافتشون قرار گرفتم و دارم لذت میبرم و هزاران بار خدارو شکر میکنم بابتش ….
در مورد موضوع این فایلم یه همزمانی جالبی برام رخ داد که باعث شد بیام و بنویسم
من الان جایی بعنوان کار اموز مشعولم بدون حقوق
و دو روز پیش دیدم 600 تومان به حسابم واریز شده از سهام عدالت که من اصلا نمیدونم چی هست و من کی سهام دار شدم️ مامانم گفت که ما برات سهام گرفته بودیم قبلا
اصلاااا دیوانه شدم انقدر خدارو شکر کردم بخاطر همین مبلغ ناچیز
و حتی امروز برای پرینت چند تا نقشه برای دفترمون رفتم دفتر یکی از همکارامون تا پرینت اماده بشه یه خانمی اونجا بود باهم صحبت میکردیم ایشون گفت ی فایل اموزشی دارم (حالا ک شما برای کاراموزی رفتی داری کار میکنی این فایلارو هم ببینی خیلی کمکت میکنه) و من شمارشونو گرفتم که ازش بگیرم فایلارو
اولش خیلی خوشحال شدم ولی بعنوان نشانه نگاش نکردم
بعدش که اومدم این فایلو دیدم متوجه شدم این یه نشونست که من تو مسیر درستم و کلی خداروشکر کردم و الان خیلی حالم خوبه خیلییییی این حال خوبو برای همه ارزو میکنم
به نام افزون کننده زیباییها من امروز در حالی این فایل رو باز کردم که حالم خیلی گرفته بود واز خودم می پرسیدم یعنی راهم درست نیست پس چرا نمیشه به طور اتفاقی این فایل باز شد می خواستم یکی از فایلهای سفر به دور امریکا رو باز کنم تا حالم خوب شه اما این فایل بهم چشمک میزد وقتی اون رو باز کردم ومحتواش رو دیدم صحبتهای استاد رو شنیدم یادم اومد من امروز به وفور دست نعمتهاوبرکاتش رو دیدم واز خودم خجالت کشیدم دلم قرص شد که راهت درسته همین رو با یقین برو امروز بعد از سه الی چهار سال یه برف خیلی قشنگ بارید امروز وقتی با همسرم به دکتر رفتیم دکتر نه تنها پول ویزیت آزمون نگرفت بلکه به خاطر مشکل همسرم من می گفتم صددرصد میگه عمل کنین که فقط گفت دو هفته داروهاشو رو با تغذیه مناسب ادامه بده بعد کامل خوب میشه اینا فقط یه گوشه از اتفاقاتی بود که تنها امروز برام پیش اومد از خوابی که دیدم اتفاقات کوچکی که استاد میگن همزمانی اونها برات همون معجزه خداست که به وفور داره برام اتفاق می افته ومن بابت تک تکشون از خداسپاسگزارم و ازش تشکر میکنم از همهشما استاد عزیزم هم ممنونم تا این موقعیت رو ایجاد کردن تا بتونیم با صحبت در مورد خود مون و اشتراک با اعضا باعث امیدورشد خودمون و دیگران بشیم