راهکارهای دوره عشق و مودت در روابط برای مسائل مربوط به روابط

سوال:

طبق حرف های استاد، ما می تونیم تمام شرایط زندگی خود را خلق و هرتجربه ای را در زندگی به وجود آوریم.

یعنی اگر عکسی را ببینم که دوست داشته باشم همسر آینده ام فردی شبیه او باشد، سپس عکس را در جعبه آرزوهایم نگه دارم، در فیلم آرزوهایم قرار دهم و جزو آرزوهایم بنویسم، آیا این اتفاق رخ می دهد؟

اگر نه، بگویید چگونه می توانم همسر دلخواهم را به زندگی ام جذب کنم؟


پاسخ گروه تحقیقاتی عباس منش

اجازه دهید جمله شما را اصلا ح کنم:

اولاً این موضوع فقط بر طبق حرف های استاد نیست، بلکه قانونی است که خداوند برای اداره سیستم جهان مقرر نموده.

طبق قوانین این سیستم، ما در حال خلق تمامی اتفاقات زندگی مان، به وسیله باورها و فرکانس های مان هستیم. یعنی بر اساس همین قوانین، می شود با ایجاد باورهای قدرتمند کننده و هماهنگ با آنچه که می خواهیم، اتفاقات دلخواه مان را خلق کنیم.

زیرا ما دقیقا مانند یک دستگاه تولید کننده فرکانس هستیم و جهان نیز یک دستگاه مترجم فرکانس است که آن فرکانس‌ها را از ما دریافت و دقیقاً به شکل اتفاق و تجربه، وارد زندگی‌مان می‌کند.

هر چیزی که درزندگی ات می‌بینی، همه آن اتفاقات، آدمها، وسایل، رخدادها و … حاصل فرکانسی بوده که بارها و بارها توسط شما به جهان ارسال شده. این کار توسط باورها و کانون توجه ات انجام گرفته. سپس این جنس از فرکانس، آنقدر تکرار شده که سرانجام، به شکل آن تجربه و اتفاق، خودش را به شما نشان داده است.

به جای پاسخ به سوالی که  پرسیده ای: اگر این کار را انجام دهم…  یا آن کار را …،

باید بگویم که کارهایی که انجام می دهی، اصلا برای جهان مهم نیست. جهان فقط باورها و فرکانس های تو را می شناسد. همانگونه که استاد عباس منش همیشه بر این موضوع تاکید دارد، در رابطه با خلق اتفاقات زندگی، موضوع اصلا کارهایی که انجام می دهی، نیست. بلکه موضوع باورهایی است که می سازی و فرکانس هایی است که ارسال می کنی.

در تمام آموزش های استاد عباس منش، هرجا صحبت از تلاش برای تغییر می شنوی، منظور تلاش ذهنی برای تغییر باور است.

هرچند وقتی باور تغییر کند، اولین نشانه اش را قطعا در رفتار، عملکرد و واکنش های شما نشان می دهد، اما در نهایت به انجام یک عمل فیزیکی منتهی می گردد.

موضوع باور و فرکانس، خیلی فراتر از نگه داری یک عکس در یک جعبه است. موضوع این است که چقدر به این قانون ایمان داری. موضوع میزان یقین شما به عملکرد این قوانین است.

و همین که این موضوع برایت جای سوال دارد، یعنی چندان اعتقادی به آن نداری.

موضوع فقط اقدام کردن نیست، بلکه کل داستان این است که با چه باوری اقدام می کنی؟!

این دلیل تفاوت نتایج افرادی است که ظاهرا شرایط یکسانی داشته اند. قطعا در میان اطرافیانت، مثالهای زیادی درباره این موضوع داری:

بارها دیده ای دو برادر با تحصیلات و سرمایه یکسان کسب و کاری را شروع، اما یکی از آنها موفق و آن یکی ورشکست شده!

بارها تفاوت تجربه روابط دو خواهر با توانایی و زیبایی یکسان را دیده ای. یکی ازدواجی بسیار موفق اما دیگری ازدواجی بسیار نامناسب را تجربه نموده. حتی گاهی آن یکی که توانایی یا زیبایی اش بیشتر بوده، درگیر رابطه ای نامناسب شده است.

بارها مغازه ها و کسب و کارهایی را دیده ای که یک کار را انجام می دهند، یک کالا را می فروشند، در یک محل مغازه دارند، اما یکی بسیار پرفروش و پر رونق، اما دیگری در حال ورشکستگی است.

و همه اینها نشان می هد که مسئله خیلی مهم تر از عملکرد ماست. مسئله این است که چه باوری پشتوانه این عملکرد است.

این قانونی ثابت برای همه جنبه های زندگی است. از موفقیت مالی، سلامتی تا ایجاد روابط دلخواه.

حتی موضوعی روابط که یک بخش آن آدمی مثل ماست که او نیز فرکانس دارد و با فرکانس ها و باورهایش در حال خلق کردن است نیز با همین قانون مدیریت می شود.

یعنی همیشه افرادی وارد روابط ات می شوند که دقیقاً همجنس باورهایی باشند که درباره روابط ساخته ای.

اگر باور داری دختر یا پسر خوب کم است، خیلی کم با افراد خوب برخورد خواهی نمود.

اگر باور داری که همه آدمها قصدشان سوء استفاده است مگر آنکه خلافش ثابت شود، باز هم با چنین آدمهایی احاطه خواهی شد.

و اگر احساس لیاقت بهترین روابط را داری، قطعا چنین روابطی را تجربه خواهی نمود.

“روابط” بخش مهمی از زندگی ماست زیرا هیچ فردی دوست ندارد در سیاره ای زندگی کند که هیچ آدم دیگری وجود نداشته باشد. هیچکدام از ما به تنهایی از زیبایی ها لذت نمی بریم. دوست داریم آنها را با افرادی شریک شویم که دوست شان داریم.

برای همه ما مهم است که در روابط مان، آرامش را تجربه کنیم.

پس می توان گفت مهمترین توانایی، توانایی ایجاد ارتباط با جهان اطرافمان است که روابط فردی، یکی از انواع این روابط است. خیلی مهم است توانایی ایجاد روابط دلخواه مان را داشته باشیم زیرا اکثر زندگی ما در این روابط می گذرد و نیز مهم تر از همه باید بتوانیم مهم ترین رابطه زندگی مان را بنا کنیم. منظورم رابطه مان با انرژی ای است که آن را خدا نامیده ایم.

اما قبل از هر چیز باید بدانی و ایمان بیاوری که جهان ما با قوانین مشخصی کار می‌کند. جهانی که بدون هیچ تعصبی، به فرکانس های من پاسخ می دهد.

وقتی چنین درکی از جهان می سازی و تصمیم می گیری با آن قوانین هماهنگ و بر طبق آنها رفتار کنی، تبدیل به مدیر زندگی‌ات می شوی. مدیری که بر همه جنبه های زندگی اش مسلط است:

به گونه ای که نگران هیچ عاملی بیرون از خود نیست.

نگران آدمهایی که می‌خواهند وارد زندگی‌اش بشوند، نیست.

نگران آدمهایی که دوست شان دارد اما هنوز در زندگی اش نیستند، نیست.

نگران آدمهایی که نمی‌خواهد در زندگی اش باشند، اما هنوز هستند هم نیست.

نیازی ندارد برای جلب توجه آدمها، کارهای عجیب و غریب انجام دهد یا برای آنکه دوست داشتنی باشد، در صدد راضی نمودن دیگران بر بیاید. خواسته ها و اولویت هایش را زیر پا بگذارد و به گونه ای رفتار کند که دیگران دوست دارند.

وقتی قوانین کیهانی را درک می کنی، هر جور حساب و کتاب کنی، متوجه می شوی که زندگی قرار است خیلی لذت بخش تر از این حرفها باشد.

وقتی قوانین را درک می کنی، به خوبی این یقین را در قوانین می بینی که می گوید:

تجربه عشق و رابطه ای توام با عشق و مودت، قرار است خیلی ساده‌تر و لذت بخش تر از این حرفها باشد. برای اینکه جهان قوانین مشخصی دارد و این قوانین، چنین نتیجه ای را پیش بینی می کنند.

ما با جهانی هوشمند و قانونمند روبه رو هستیم. قوانینی که ما را به سمت زندگی‌ای سرشار از عشق و آرامش هدایت می کند. تجربه رابطه عاشقانه به زندگی است، چیزی جدا از این قوانین نیست. برای داشتن این عشق، تنها باید قوانینش را بیاموزی و باورهای مناسب را بسازی.

اگر رابطه‌ای با ویژگی‌هایی مشخص می‌خواهی، باید فرکانس مشخص و هم جنس با اساس آن نوع رابطه را ارسال کنی.

زیرا طبق قوانین، تو قدرت تغییر باورها و فرکانس هایت را داری. ضمن اینکه، نه تنها این قدرت را داری که با فرکانس‌هایت، افراد زندگی ات را انتخاب کنی، حتی این قدرت را داری تا انتخاب کنی آن افراد چه رفتاری با تو داشته باشند.

حتی اگر فردی که با او در رابطه هستی که رفتارش با تو، همان رفتاری نیست که می خواهی، راهش تلاش بیهوده برای تغییر آن فرد یا حتی جداشدن از او نیست. راهش این است که باورهای جدیدی بسازی تا آن باورهای جدید، تجربه ای جدید از آن رابطه را برایت ایجاد نماید، بی آنکه نیاز به تلاش برای تغییر رفتار آن فرد داشته باشی.

این همان جایی است که افراد زیادی درگیرند. آنها تصور می کنند برای تغییر تجربه شان از روابط، باید دیگری را تغییر دهند.

نمی توانند درک کنند که رفتار دیگران با او، دقیقاً مطابق باورهایی است که درباره آن روابط دارد. به همین دلیل نمی تواند باور کند که تنها راه تغییر آن رفتارها نیز، تغییر باورهای خودش است.

برای خیلی از افراد باور کردنش سخت است که تنها عامل تعیین کننده در هر جنبه ای از زندگی، حتی روابط، فقط باورهای ماست.

وگرنه داشتن رابطه‌ای توام با عشق و مودت نه به زیبایی فرد ربط دارد، نه به میزان تحصیلات یا وضعیت خانواده و نه به هیچ ویژگی ی دیگری.

به همین دلیل است که گاهی افرادی را می‌بینی که در روابطی عالی به سر می‌بردند و هر طور حساب کتاب می کنی، نمی توانی درک کنی کدام ویژگی ی این فرد این رابطه را جذب نموده.

زیرا در نگاه شما،، آن فرد نه تحصیلات خاصی دارد، نه زیبای منحصر به فردی، نه خانواده‌ی خاصی و نه مهارت خاصی. اما با اینکه شما از هر لحاظ از او برتر هستی، اما روابط ات به خوبی و زیبایی روابط او نیست. دلیلش این تفاوت را باید در باورهای آن فرد جست، نه در آنچه که از او در ظاهر می بینی.

افراد به صورت سطحی به این چیزها می‌نگرند زیرا فرکانس چیزی نیست که در ظاهر فرد مشخص باشد به همین دلیل افراد از این ماجرا نتیجه گیری‌های نامناسبی دارند و نهایا به این نتیجه می‌رسند که:

حتماً خدا برای او خواسته و برای ما نخواسته.

حتماً او خوش شانس است و ما بدشانس.

حتماً سرنوشت او اینچنین رقم خورده و سرنوشت من نیز یک جور دیگر

حتماً او به این دلیل که در آن زمان مشخص، در آن میهمانی مشخص بوده، آن فرد مشخص را ملاقات کرده و این رابطه شکل گرفته! و …

این باورها ، فرد را نا امید و مأیوس می‌کند. زیرا خودش و فرکانسش را در زندگی اش، هیچکاره تلقی می کند اما در عوض، عواملی را مهم می‌داند که هیچ قدرتی در تغییرشان ندارد.

بنابراین به جای تلاش برای تغییر باورهای خودش، سعی در تغییر آدمهای اطرافش دارد یا در پی تلاشی بیهوده برای انجام کارهای غیر ممکنی مثل “راضی نگه داشتن دیگران” یا “دریافت تایید از دیگران” است.

راهکارهایی مانند:

شرکت در میهمانی با لباسی خاص تر یا آرایشی خاص تر،

انجام جراحی های زیبایی

داشتن خودرویی خاص تر و …

در نهایت هیچ کدام از این راهکارها هرگز جواب نمی دهد. یا اگر به میزان کمی جواب بدهد، بسیار موقتی است به نحوی که اصلا ارزشش را ندارد. دلیلش این است که جهان به تلاش شما اهمیتی نمی دهد. جهان سیستم خودش را دارد و فقط به فرکانس‌ها و باورهای شما واکنش نشان می‌دهد و نه هیچ عامل دیگری.

هدف استاد عباس منش از تولید دوره عشق و مودت در روابط، آموزش همین قوانین به شماست.

هدف او، راهکارهایی برای ساختن باورهای قدرتمند کننده ای است که شما را به سمت افراد دلخواه و روابط دلخواه و زیبا، هدایت می کند.

در این دوره استاد عباس منش به هر سوالی که ممکن است حتی در ۱۰۰ سال آینده درباره روابط پیش بیاید، پاسخ داده است.

به نظر من، هر فردی قبل از اینکه بخواهد برای روابط آینده اش تصمیمی بگیرد یا اقدام بکند، باید آن باورها را بسازد.

یا هر فردی که می خواهد تصمیمی جدی برای رابطه ای که الان دارد اما از آن راضی نیست، لازم است قبل از هر اقدامی، آن باورها را بسازد و آن قوانین را بداند تا دوباره دچار همان مشکلات موجود در رابطه قبلی اش نشود. تا دوباره درگیر تلاش برای طلاقی دوباره نشود. تا نبیند که مشکلات همواره بر جا مانده و تنها تغییری که در روابط اش رخ داده، فقط اسم فردو قیافه ی او بوده است.

دوره عشق و مودت در روابط، قوانینی را به شما می‌آموزد که هر فردی برای داشتن یک رابطه زیبا، لازم است بداند.

این دوره به شما در ساختن باورهایی کمک می کند که نتیجه‌اش ورود یک رابطه زیبا به زندگی ات است.

نتیجه اش ورود شخصی با ویژگی های دلخواه توست.

نتیجه‌اش دیدن رفتارهای دلخواه، از افرادی است که با آنها در ارتباط هستی.

نتیجه اش عدم نیاز به جلب رضایت دیگران است.

نتیجه اش این است که فردی وارد زندگی ات می شود، که آنقدر مطابق با خواسته ات از آن رابطه است که دیگر نیازی به تغییر هیچ وجهی از او نداری

نتیجه‌اش این است که همواره آدمهای زندگی‌ات،بهترین وجه از خودشان را به تو نشان می‌دهند.

پس هر طور حساب کتاب کنیم، همه جوره ارزشش را دارد که قبل از هر اقدامی برای روابط مان، این قوانین را بیاموزیم و این باورها را بسازیم.

سوال:

مسئله‌ای جدی که من در روابط ام دارم این است که نمی دانم کجا باید چه حرفی را بزنم. خیلی دوست دارم که سنجیده و پخته رفتار کنم. خیلی دوست دارم که حرف هایم به جا و خردمندانه باشد. آدم شوخ طبعی هستم اما گاهی با شوخی در مواقع نامناسب، موجب رنجش دوستان و اطرافیانم می شم.

چگونه می توانم به درجه ای از خودسازی برسم که همواره رفتار مناسب با هر فرد را داشته باشم به نحوی که موجب رنجش دوستانش نشود؟

می دانم که این مسائل به IQ و EQ ربط دارد. چگونه IQ و EQ خود را افزایش دهم؟


پاسخ گروه تحقیقاتی عباس منش:

تا کنون با افرادی مواجه شده ای که همیشه مناسب ترین جمله ها را در بهترین موقعیت ها به کار می برند. به گونه ای که دانایی اش را تحسین نموده و به خود می گوییم:

اگر ما می خواستیم آن را به کار ببریم باید چندین روز به آن فکر یا برنامه ای از پیش تعیین شده برایش می داشتیم…

این افراد بدون استثناء محبوب و مورد قبول هر فردی با هر ویژگی اخلاقی هستند. به نوعی که تمام فامیل و آشنایان، وی را به عنوان فردی دانا و محترم، می شناسند.

اگر چنین افرادی را در طایفه تان بشناسید، مهم ترین ویژگی آنها، این است که افرادی بسیار آرام و صبورند. انرژی شان به شدت مثبت است و به آدم احساس آرامش می دهند.

اگر این موضوع را از دیدگاه قوانین کیهانی برسی نماییم، باید بگویم دلیلش این است که: این فرد به شدت با خودش در صلح است.

این فرد به شدت میان ذهنش و روح، هماهنگی برقرار نموده. این فرد به انرژی ای که آن را خدا نامیده ایم، وصل است.

به همین دلیل رفتارش خداگونه تر است و به نحوی عجیب، درست ، مناسب و به جا رفتار می کند.

و در یک کلام، این فرد همیشه در زمان مناسب، در مکان مناسب است.

همیشه در زمان مناسب، با جملات و عکس العمل های مناسب مواجه است. حرف و عمل اش به جاست و برداشت ما این است که این فرد IQ و EQ بالایی دارد و به این دلیل که قادر به کنترل هیجانات درونش است و می تواند در لحظاتی که سایر آدمها به شدت هیجان زده شده و حرفی را می زنند که موجب رنجش دیگران می شود، از بهترین کلمات ممکن استفاده می کنند.

درست است که این توانایی بسیار بزرگی است و نقش مهمی در موفقیت در هر جنبه ای از زندگی دارد، اما همه ما پتانسیل برخورداری از IQ و EQ بالا را داریم. فقط باید این پتانسیل را بالفعل کنیم و برای رسیدن به این نتیجه، تنها ۲ کار را باید انجام داد:

  1. شناختن قوانین کیهانی، ایمان به آن قوانین و تعهد برای هماهنگ شدن با آن قوانین.

در این رابطه واقعا دوره ای بهتر از راهنمای عملی دستیابی به آروزها نمی شناسم. این بهترین جایی است که استاد عباس منش ساده، کارا و هنرمندانه، قوانین کیهانی را شرح داده، به گونه ای که تو را تبدیل به بهترین مشاورخود در همه جنبه های زندگی ات می نماید. به تو روش حل مسائل را می آموزد و باورهای را در تو می سازد که همیشه از مسائل ات بسیار بزرگتر باشی.

زیرا روزی نمی رسد که در زندگی ات مسئله ای نداشته باشی. نیازی هم نیست که به دنبال راهی باشیم که مسئله ای پیش نیاید. زیرا این غیر ممکن است. اما تنها کاری که باید انجام دهیم، ساختن باورهایی است که ما را بسیار بزرگتر از مسائل مان نماید.

آنوقت دیگر نیازی به نگرانی درباره چیزی نیست.وقتی آموزه های این دوره را مثل وحی منزل درک می کنی، برای همیشه، از مسائلت بزرگتر می شوی. حتی اگر مسئله ای هم پیش بیابد، تو قادر به حال آن خواهی بود.

  1. ایجاد هماهنگی میان ذهنمان و روح.

این موضوع مهم ترین اساس آموزش های دوره عشق و مودت در روابط است.

این موضوع، مهم ترین رابطه زندگی ماست. یعنی رابطه میان ذهن مان و روح

رابطه میان ما و خداوند

رابطه میان ما و منبع

یا هر اسمی که می خواهی برایش بگذاری.

همه چیز در زندگی ما بستگی به نوع این رابطه دارد. ایده ها، الهامات، آرامش، نوع روابط انسانی ای که تجربه می کنیم و حتی رابطه مان با ثروت.

هر چه این رابطه کاملتر ساخته شود، یعنی هماهنگی بیشتری با منبع داشته باشی. یعنی هرچه فاصله ذهن مان با روح کمتر شود، ما خداگونه تر عمل می کنیم چون به منبع مان و به روح، نزدیک تر شده ایم.

آنوقت نتیجه اش این خواهد بود که همواره خود به خود در هر شرایطی، بهترین رفتار و واکنش را از خود بروز می دهی بی آنکه بخواهی به خودش سخت بگیری، خودت نباشی یا بخواهی مثل یک ربات، دائماً آنقدر مواظب حرف زدن یا رفتارهایت باشی که آرامش را از خود سلب نمایی.

دو دوره راهنمای عملی دستیابی به آرزوها، خصوصا جلسات ۷،۸،۹،۱۰

و نیز جلسات ابتدای دوره عشق و مودت در روابط و نیز فصل سوم و ششم کتاب رویاهایی که رویا نیستند، راهنما های کاملی هستند تا شما را به توانایی ای برساند که بتوانی بگویی از  IQ و EQ بالایی برخوردار هستی.

به طور کلی، از آنجا که استاد عباس منش، در دوره راهنمای عملی دستیابی به آرزوها، قوانین کیهانی را متمرکز تر و بصورت پیوسته و کامل آموزش داده، به نظرم اگر می خواهید به نتیجه ای عالی تر از هر دوره ی دیگری برسید، این دوره را همزمان با آن دوره آموزش ببینید. این دوره حکم همان چهار عمل اصلی در ریاضی را دارد و پایه و اساس موفقیت های شما را شکل می دهد.

سوال:

مدتی است با شما آشنا شده ام و با گوش دادن به فایلهای مصاحبه شما با استاد عباس منش، قانون را فهمیده ام. من با وجود بدهی های زیاد، تصمیم گرفتم روی باورهایم کار کنم تا از شر این اوضاع خلاص شوم. مدتی است که مدام روی باورهایم کار می کنم. بعضی اوقات اوضاع خوب است، بعضی چیزها در زندگی ام بهتر شده، اما برخی اوقات این کار برایم واقعا طاقت فرسا می شود و از باور سازی خسته می شوم، چون هنوز نتوانسته ام به آنچه که مد نظرم است، برسم.
گاهی شرایط واقعا برایم سخت می شود و واقعاً نا امید می شوم زیرا فکر می کنم تا همین جای کار، باید نتایجم خیلی بیشتر باشد و خیلی زودتر از اینها بدهی هایم پرداخت شود.
می خواهم بدانم تا کی باید روی باورهایم کار کنم؟


پاسخ گروه تحقیقاتی عباس منش:

درک جملاتی که نوشته شده، خیلی آسان نیست. منظور شما از کار کردن روی باورهای تان دقیقاً چیست؟
اینکه می گویی روی باورهایم کار می کنم، باید برای خودت مشخص کنی که:
دقیقا چه کارهایی را انجام داده ام؟ انجام چه کارهایی را متوقف ساخته ام؟
چه عادت هایی را ایجاد نموده ام و چه عادت هایی را از زندگی ام حذف کرده ام؟!
چه ایده هایی از عملی ساخته ام و از ادامه چه کارها و چه رفتارهایی منصرف شده ام؟!
چه باورهایی را ساخته ام؟
چه باورهای مخرب و محدود کننده ای را در خود از بین برده ام و چگونه این کار را انجام داده ام و نیز چه قدمهایی را برای تغییر اوضاع ام برداشته ام؟
و این باورها موجب شده تا دست از چه نگرانی هایی بردارم یا روی چه ترس هایی پا بگذارم و این باوها چگونه خودش را در رفتارهایت نشان داده است؟!
باید این سوالات را بپرسی و آن باورهایی را که می گویی با پاسخ دادن به این سوالات، صادقانه محک بزنی.
دوست دارم قبل از پرداختن به موضوع این سوال، یادآور شوم که باورهایی که تاکنون ساخته ای، تا همین جای نتایج را جواب داده است.
اگر واقعاً روی باورهای مان کار کنیم، قطعا نتایجی می آید و قطعا در زندگی شما هم آن نتایج بوجود آمده و به خواسته های ریز و درشت زیادی رسیده ای، اما از آنجا که آنها الان برایت بدیهی شده اند، نمی توانی آنها را ببینی! زیرا
یعنی الان آن دست آوردها که قبلا برایت مهم بود، الان یک موضوع کوچک و بدیهی است چون آن را داری.
موضوع این است که همراه با ما، خواسته های ما نیز رشد می کند و به محض اینکه آن خواسته های بزرگ کنونی نیز آنقدر در نظرت بدیهی و کوچک شود که دیگر مثل یک رویای بزرگ به نظر نرسد، وارد زندگی ات می شود.
بنابراین، باورهای کنونی ات تا همین نتایج را جواب داده و اگر اگر نتیجه ای بزرگتر می خواهی، باید باور قدرتمند کننده تری ایجاد نمایی
باور ساختن یعنی کنترل ورودی های ذهن، به گونه ای که فقط ورودی هایی را وارد ذهنت نمایی که شما را به احساس خوب برساند. به نظر شما آیا این کار سخت و زجر آور است؟
این موضوع مثل این است که بگویی:
نگاه کردن به گل های رز بسیار زیبا و خوشبو، برای من کار بسیار زجر آوری است. من خیلی خودم را کنترل می کنم که در لحظاتی که با این مناظر مواجه می شوم، به اعصابم مسلط باشم و آنها را تحمل کنم!
اگر مسیر کارکردن روی باورهایت برای شما مسیر زجر آور است، یعنی اصلا روی باورهایت کار نمی کنی.
شاید شما اطلاعات و آگاهی های خوبی درباره باورهای قدرتمند کننده کسب نموده باشی، اما به این معنا نیست که باورهای قدرتمند کننده ای نیز ساخته باشی.
وقتی ” اطلاع داشتن رباره باورهای قدرتمند کننده” را با “ساخته شدن باورهای قدرتمند کننده” یکی می دانی، در تله می افتی زیرا انتظار داری فقط به خاطر دانستن قانون، همه چیز خیلی سریع تغییر کند.
نباید باورهایت را با دانسته هایت یکی بدانی
نباید انتظار داشته باشی به اندازه اطلاعات ات نتیجه بگیری. زیرا این تله ای است که اصلا اجازه نمی دهد قدمی برای تغییر آن باورها برداری، در نتیجه با کمی تلاش در این مسیر، با این سوالات مواجه می شوی که:
خواسته من کجاست و چه زمانی به آن می رسم؟
این روند تا کجا ادامه دارد؟
یعنی وقتی دانسته هایت را با باورهایت یکی می دانی، کم کم ناامید شده و به این نتیجه می رسی که قانون برای تو جواب نمی دهد .
ما در جهانی زندگی می کنیم که مبتنی بر باور و فرکانس است. جهان کاری به دانسته های شما ندارد، جهان فقط باور و فرکانس را می شناسد.
رابطه تو و جهان یک دستگاه گیرنده و فرستنده است.
جهان کاری ندارد چقدر زمان گذاشتی. چند ساعت کار کردی، جهان به ساعت های کاری ات پاداش نمی دهد جهان جواب فرکانس هایت را می دهد.
جهان دانشگاه آزاد در ایران نیست که پس از 4 سال بالاخره تمام شود و مدرک گرفته شود، جهان با فرکانس کار می کند. زبان گفتگوی تو و جهان، فرکانس است.
این را درک کن که منظور از رسیدن به خواسته، یعنی وارد شدن به مدار خواسته و برخورد با خواسته در آن مدار.
زیرا میان شما و خواسته ات یک فاصله فرکانسی است و این فاصله فرکانسی به وسیله ساختن باورهای قدرتمند کننده ای باید پر شود که مهم ترین نشانه اش، لذت بردن از تمام لحظات این فرایند است به گونه ای که تجربه این احساس برایت حتی از نتیجه نهایی ارزشمند تر باشد و بتوانی آن را بزرگترین نتیجه بدانی. منظور م لذتی است که در هر لحظه از این مسیر می بری.
شناختی که از قانون درک می کنی، احساس کنترلی که درباره زندگی ات پیدا می کنی، جهان قانونمندی که همه چیز را برایت عادلانه می کند و… همه اش لذت بخش است.
اگر فرکانس و باور را با اطلاعات ات اشتباه بگیری، سردرگم می شوی چون نمی خواهی تکامل ات را طی کنی. زیرا انتظار داری حالا که باورهای قدرتمند کننده درباره ثروت را می دانی (در حالیکه آن باورها را فقط می دانی، نه اینکه آنها را ایجاد نموده باشی)، نتایج زندگی ات هم مثل همان اطلاعات باشد. در حالیکه جهان مسیر خودش را دارد.
پس دو نکته مهم را به خودت یاد آور شو:
اولاً باور یک دکمه نیست که با کلیک ایجاد شود. باور یعنی تکرار و تکرار و تکرار ورودی های مناسب به ذهن تا جاییکه آن ورودی ها به صورت عادت و به صوت ناخودآگاه، جایگزین رفتارهای قبلی ات شود.
یعنی اگر قبلاً دیگران را مقصر اوضاع بهم ریخته زندگی ات می دانستی، الان دیگر اصلا چنین نگاهی نداشته باشی!
اگر قبلاً مدام نگران آینده ات بودی، الان نگرانی ات بسیار بسیار کم باشد به واسطه اینکه باور داری می توانی با فرکانس قدرتمند کننده ی الانت، تجارب عالی ای در آینده داشته باشی و دلیل این باور، از فرایند کارکردن روی باورهایت لذت می بری.
و به دلیل این نوع نگاه و به دلیل لذتی که در فرایند تغییر باورهایت تجربه می کنی، به قول معرف ” زمان پرواز می کند” “اصلا زمان را نمی فهی” که بخواهی نگران آینده باشی. یعنی وقتی برای نگرانی درباره آینده، نداری!
یادت باشد که باورهایی که تا الان ساخته ای، تا همین جای نتایج را در زندگی ات جواب داده است. زیرا مهم ترین راه تشخیص باور از طریق تجارب زندگی است. بنابراین اگر نتایج بزرگتری می خواهی، باید باورهای قدرتمند کننده تری بسازی.
موضوع دوم این است که:
برای قوانین کیهانی،اصلاً مهم نیست که چقدر اطلاعات کامل و مهمی کسب نموده ای، بلکه مهم این است که:
چه مقدار از آن اطلاعات را باور داری!
چقدر از آن اطلاعات تبدیل به عادت های رفتاری ات شده است.
زیرا وقتی دانسته ات را تبدیل به عادت رفتاری ات نمایی، آنوقت یاد میگیری که چگونه تمرکز را بر خواسته ات بگذاری و نه ناخواسته ات. نشانه توجه به خواسته ها، قطعا احساس خوب است و همه آدمها مشتاق ماندن در احساس خوب هستند. اصلا تمام کارهایی که بشر انجام می دهد، فقط برای تجربه احساس بهتر است.
اما وقتی از کارکردن روی باورهایت لذت نمی بری، یعنی اصلا روی باورهایت کار نمی کنی.
احساس بد (نگرانی، غم، عصبانیت، خشم، ترس، ) نشانه ی حضور در مدار ناخواسته ات.
اگر همزمان که روی باورهایت برای تجربه استقلال مالی کار می کنی، نگران بدهی هایت هم هستی!، اگرهمزمان که می خواهی خودت را دوست داشته باشی، به یاد می آوری که هیچ رابطه عاشقانه ای نداری، اگر همزمان که به استقلال مالی فکر می کنی، از نداشتن کرایه خانه مستاصل می شوی، یعنی هنوز آن اطلاعات تبدیل به عادت های رفتاری ات نشده اند.
یعنی دقیقاً در حال توجه به کمبودها و ناخواسته هایت هستی و دقیقاً به جای ایجاد باورهای قدرتمند کننده، در حال تقویت باورهای محدود کننده قبلی هستی.
به همین دلیل دوباره خودت را در مدار ناخواسته ها نگاه می داری و به حرکت در آن مدار ادامه می دهی و دوباره با شرایط ناخواسته، کمبودها و نگرانی های بیشتری مواجه می شوی.
به این سوالات صادقانه جواب بده:
فاصله میان شما و خواسته ات با احساس خوب پر می شود. زیرا احساس خوب نشانه ی این است که ذهن در حال تغذیه با ورودی هایی است که موجب ساختن باورهای قدرتمند کننده و هماهنگ با خواسته می شود.
بنابراین، آیا “داشتن احساس خوب” و “ماندن در احساس خوب”، برای تجربه خواسته ات، بهایی گزاف است؟
آیا فردی در جهان وجود دارد که از داشتن احساس خوب و لذت از زندگی، شاکی باشد؟
مثلاً با حالت گلایه، بپرسد: تا کی باید لذت ببرم؟!
آیا شما یک برنامه زمانی مشخص، مثل ساعات کار اداری، برای لذت بردن ات تعیین نموده ای؟
مثلاً می گویی:
از ساعت 1 تا 5 لذت می برم. سپس وقتی این زمان به پایان رسید، می گویی: “خوب خدارو شکر این هم تموم شد. حالا آزادم هر کاری که دوست دارم انجام بدم؟”
تفاوت بسیار بزرگی وجود دارد میان اطلاعاتی که از قوانین کیهانی کسب نموده ای و باورهایی که درباره آن قوانین ساخته ای و این تفاوت را به راحتی می توانی در رفتارت پیدا کنی و سپس در تجربه های زندگی ات!
عامل نتایج تو به اندازه باورهای توست، نه اطلاعاتی که داری. جهان به اطلاعات تو کاری ندارد، برایش مهم نیست که چقدر می توانی درباره قوانین خوب صحبت کنی. جهان فقط باورهایی که ساخته ای و فرکانس هایی که ارسال نموده ای را می شناسد و به آنها پاسخ می دهد. زیرا زبان درخواست از جهان، زبان فرکانس است.
هر فرکانسی که ارسال شود، توسط جهان ترجمه و بدون هیچ تغییری به زندگی ات بر می گردد. پس نمی توانی منتظر نتیجه دانسته هایت باشی. تا زمانیکه آن دانسته ها تبدیل به عادات رفتاری ات نشوند و مثل وحی منزل آنها را باور نکنی، آنها هرگز به فرکانس های غالب، تبدیل نخواهند شد.
و تا زمانیکه این آگاهی ها را تبدیل به فرکانس های غالب خود ننمایی، هرگز تغییری در نتایج ات نخواهی داشت.
زیرا “نتیجه ساختن یک باور قدرتمند کننده ی جدید”، بسیار متفاوت است از “کسب اطلاعات بسیار کامل و جدید درباره یک باور قدرتمند کننده”.
دوست دارم تأکید کنم، اگر ساختار این جهان فرکانسی را بشناسی و باورش کنی، دیگر هرگز دچار تله دانسته هایت نخواهی شد.
قدم اول این است:
قبول کن تمام آنچه که درباره تغییر باورها، موفق به ساختنش شده ای، خودش را در تجربه زندگی ات نشان داده است. زیرا اولین نشانه تغییر باور، تغییر نتایج زندگی است. به اندازه ای که باور ساخته می شود، نتیجه جدید وارد زندگی می شود. هرچه باور قدرتمند کننده تر می شود، نتایج هم بزرگتر می شود.
اگر نتیجه بهتری از آنچه که اکنون هست می خواهی، یا از نتایج کنونی ات راضی نیستی، باید باور قدرتمند کننده تری بسازی. این قدم اول است
تنها در این صورت است که قادر می شوی به جای ناامید شدن و گفتن این جمله که: پس کی آن نتایج می آیند؟ یا قانون برای من جواب نمی دهد!، سعی در ایجاد باورهای قدرتمند کننده تری نمایی که با فرکانس های قدرتمند کننده تر، نتایج بهتری برایت به ارمغان بیاورد.
این عادت را در خود ایجاد نما که همواره اتفاقات زندگی ات را با فرکانس ها و باوهایت تفسیر نمایی، نه با دانسته هایت.
از”احساسی که تجربه می کنی” خود، به عنوان یک شاخصِ مطلق، برای بررسی ورودی های ذهنت و کانون توجه ات درباره هر موضوعی، کمک بگیر.
احساسی که در هر لحظه تجربه می کنی، به تو کمک می کند تا بدانی هر لحظه در حال توجه به چه چیزی هستی و چه فرکانسی را ارسال می کنی. فرکانس خواسته ها یا فرکانس ناخواسته ها!
این موضوع کلید باور سازی است
این موضوع کلید کنترل ذهن است
این موضوع مهم ترین کار زندگی ماست
و هر فردی در هر جای جهان توانسته به هر موفقیتی برسد، قطعا و قطعا به خوبی از عهده این یک کار برآمده است:
خواه فوتبالیستی که در میدان مسابقه با کنترل ذهنش موفق به به ثمر رساندن یک گل می شود.
خواه مدیری که با کنترل ذهنش در شرایط به نظر بحرانی، موجب ساختن فرصت و بازار از مسئله ای می شود که بر سر راهش قرار گرفته
خواه فردی که با کنترل ذهنش در شرایطی که احساس می کند رابطه عاشقانه اش در حال نابوده ای است
خواه فردی که با کنترل ذهنش در شرایطی که به نظر می رسد سلامتی اش در خطر است، اجازه می دهد تا بدنش دوباره خودش را هماهنگ کند و دوباره سلامت شود.
این کار “هماهنگی میان ذهن و روح” نام دارد.
هرچه فاصله میان ذهن مان و روح کمتر باشد، یعنی باورهای قدرتمند کننده ای ساخته ایم. یعنی توحیدی تر شده ایم. یعنی با قوانین خداوند هماهنگ تر شده ایم. به همین دلیل است که می توانیم خداگونه تر عمل نماییم. می توانیم به جای حسادت، تحسین کنیم، به جای نگرانی، فراوانی ها را ببینیم، به جای خشم، حسن خلق داشته باشیم
به جای ترس، ایمان داشته باشیم
به جای نفرت، عشق بورزیم و به همین دلیل، ثروت، سلامتی، عشق و آرامش بیشتری را نیز وارد زندگی مان می کنیم
این کلید تغییر باورهاست.
موضوع “هماهنگی میان ذهن و روح” را استاد عباس منش در جلسات اولیه دوره عشق و مودت در روابط مفصلا توضیح داده اند.
دلیل اینکه چندین جلسه اول این دوره به این موضوع اختصاص داده شده است، این است که اولین کار زندگی ما این است که مهم ترین رابطه زندگی مان یعنی رابطه ذهن با روح، یعنی رابطه مان با نیروی هدایت گر درونی را درست کنیم
مهم ترین رابطه زندگی تو، رابطه میان ذهنت و روح است. میزان رضایتی که در زندگی ات از روابط ات داری، دقیقاً به اندازه میزان این هماهنگی است:
رابطه با خدا، رابطه با استقلال مالی و ثروت، رابطه ات با فردی که عاشقش هستی، همکاران، فرزندان، رابطه با سلامتی و …
وقتی این هماهنگی ایجاد می شود، قادر است تمام روابط زندگی ات را مدیریت کند.
مهم ترین وظیفه تو، ایجاد هماهنگی میان ذهنت و روح است.
“کانون توجه تو”، اسلحه قدرتمندی برای این کار است. اسلحه ای که می توانی با کنترل آن، زندگی ات را بسازی یا با رها کردن آن، زندگی ات را نابود نمایی.
اولین قدم را با کنترل کانون توجه ات نسبت به موضوعات مختلف در هر لحظه شروع کن.
جلسه پنجم و ششم دوره جهان بینی توحیدی، تبحر در این موضوع را استادانه به شما می آموزد.
اولین و ثابت ترین نتیجه “توانایی کنترل ذهن” و هماهنگ شدن با روح “نیروی هدایت گر درونی” تجربه احساس خوب است!
پس احساسی که در هر لحظه تجربه می کنی را به عنوان یک شاخص درباره هر موضوعی قرار بده
احساسی که در هر لحظه داری، به تو می گوید که در هر لحظه چقدر میان ذهنت و روح هماهنگی وجود دارد و باید منتظر ظهور چه نتیجه ای باشی. یعنی با توجه به احساسی که از “توجه به هر موضوع خاص” تجربه می کنی، می توانی به این سوالات پاسخ دهی که:
آیا در حال توجه به “داشتن خواسته ام” هستم یا نداشتنش؟
آیا رفتاری که الان انجام می دهم، ناشی از یک باور قدرتمند کننده است یا باوری محدود کننده؟
آیا به “خواسته ها” اجازه ورود داده ام یا بوسیله توجه به این موضوع، راه را برای ورود ناخواسته های بیشتر، باز کرده ام؟
درک هیچ موضوعی، مهم تر از “درک رابطه میان ذهنت و روح” نیست. احساسی که تجربه می کنی، همیشه تو را از نوع این رابطه و فاصله ی فرکانسی ای که میان ذهنت و روح وجود دارد و میزانی توانایی که در کنترل نجواهای ذهنت کسب نموده ای، مطلع می کند.
هرچه احساس بهتری داشته باشی، یعنی بیشتر به نیروی درونی ات اجازه هدایت را داده ای و هرچه احساس بدتری داشته باشی یعنی کنترل اوضاع در دست شیطان ذهن قرار گرفته و اکنون او سکان دار است.
وقتی فرمان را به نجواهی ذهن می سپری، یعنی در حال ارسال فرکانس هایی به جهان هستی که نتیجه اش را دوست نداری. هرچه این فرمان در دست “نیروی هدایت گر درونی ات باشد، یعنی فرکانس های قدرتمند کننده تری را به جهان ارسال نموده ای که نتیجه اش ورود خواسته های بیشتر، به زندگی ات است.
و مهم تر از همه، وقتی به شناخت کاملتری از “میزان هماهنگی میان ذهنت و روح می رسی، یعنی به شناخت کامل تری از خودت رسیده ای، که تو را قادر به تفسیر فرکانس هایی می سازد که در هر لحظه به جهان ارسال می کنی.
آنوقت می توانی بر اساس این تفسیر، نتایجت را پیش بینی نمایی. در نتیجه، نه تنها دیگر این سوال برایت پیش نمی آید که “کی به خواسته ام می رسم؟”،
بلکه اگر متوجه شدی نتیجه ی پیش بینی شده، مورد دلخواه تو نیست، سریعاً شروع به تغییر کانون توجه و تغییر ورودی های ذهنت نموده و فرمان را از دست نجواهای ذهن می گیری و به دست نیروی هدایت گر درونی ات می فرستی.
این توانایی به وسیله عمل کردن به تمام آنچه استاد عباس منش در تک تک دوره هایی مثل جهان بینی توحیدی، دوره عشق و مودت در روابط و دوره شگفت انگیز راهمنای عملی دستیابی به آرزوها، مفصلا و قدم به قدم بی هیچ کم و کاستی توضیح داده است.
آگاهی های این دوره ها آنقدر راهگشا است که نه فقط زندگی شما، بلکه حتی زندگی نسل شما را نیز می سازد و بهترین یادگار شما برای نسل های آینده تان هم می شود.
اجرای تمام جملاتی که در این دوره ها می شنوی، یعنی همان ورودی ها و غذاهای مناسبی که باید ذهن مان را با آن تغذیه کنیم.
این یعنی پیشگیری از وقوع هزاران اتفاق ناخواسته در زندگی ات.
این یعنی احساس آزادی ناشی از کنترل داشتن بر تمام جنبه های زندگی.

سوال:

قانون بر انگیختگی در روابط چگونه و به چه شکل می تواند دیدگاه یک فرد نسبت به ما یا دیدگاه ما نسبت به یک فرد را تغییر دهد به گونه ای که حتی رفتاری متفاوت از همیشه و حتی متفاوت از عادت های همیشگی مان از خود بروز دهیم؟

مثلا:

اگر همسر من معتقد باشد که من آدمی بد دهن هستم و بر این موضوع تمرکز نماید، آیا این تجربه را از من که همسرش هستم، جذب می کند؟ یا از دیگران؟

(حتی با وجود اینکه یکی از مهم ترین ارزش ها برای من این است که بد دهن نباشم و روی این موضوع آنقدر کار کرده ام که کاملاً بر آن مسلط هستم)

جواب خودم “نه” هست  چون من با اگاهی خودم تصمیم میگرم بد دهن نباشم یا کلا خشونت و رفتار بدی نداشته باشم. پس آیا این تجربه را از افراد دیگری جذب می کند؟

با اگر همسرم معتقد باشد که من توجهی به او ندارم، در صورتی که اینطور نیست. می خواهم بدانم که طبق قانون برانگیختگی در روابط، چه اتفاقی می خواهد رخ دهد تا من چنین احساسی درباره همسرم داشته باشم. یعنی نگاه او موجب تغییر چه ویژگی هایی در نگاه من نسبت به او می شود و چگونه ویژگی های رفتاری من را تغییر می دهد؟

به طور کلی سوالم این است که ما چگونه می توانیم به کمک قانون برانگیختگی در روابط، خصوصیاتی را از افراد جذب کنیم که اصولاً جزو ویژگی ها و طبیعت رفتاری آن افراد نیست(حال می خواهد ویژگی های خوب باشد یا ویژگی های بد!)


پاسخ گروه تحقیقاتی عباس منش:

نکته بسیار مهمی درباره آنچه که از استاد عباس منش پیرامون قوانین کیهانی می آموزی وجود دارد که راز اصلی موفقیت های ما و دلیل اصلی تفاوت نتایج افراد از آموزش های یکسان است. یعنی دلیل اینکه افراد از آموزش های یکسان استاد عباس منش، نتایج متفاوتی کسب می کنند، میزان درک آنها از اساس قوانین و باور و ایمان به آن است است. باوری از جنس وحی منزل که موجی اقدام می شود.

یعنی موجب می گردد همواره متعهد به اجرای آن اساس در تمام جوانب زندگی شان باشند.

بنابرین برای اینکه بتوانی از این آموزش های به بهترین نتیجه برسی، همیشه این اصل و اساس را در پس زمینه ذهنت نگاه دار که:

هرگز نخواه قوانین کیهانی را درباره یک موضوع مطلق، یک فرد مطلق و به شیوه ای مطلق اجرا کنی.

یعنی نمی توانی بگویی:

من می خواهم به کمک قوانین کیهانی یک رابطه توام با عشق را با (مریم، علی، حسن، زهرا یا …) تجربه کنم. اما می توانی بگویی من می خواهم به کمک قوانین کیهانی باورهای قدرتمند کننده ای درباره روابط بسازم که موجب شود فردی وارد رابطه ام شود که نتیجه ارتباط با او تجربه عشق و مودت باشد.

نمی توانی بگویی من می خواهم به کمک قوانین، ازطریق این شغل خاص یا اجرای این ایده خاص در این شغل یا فروش این محصول خاص، به استقلال مالی برسم.

اما می توانی بگویی من می خواهم با ساختن باورهای قدرتمند کننده و ثروت آفرین، به سمت راه کارها، ایده ها و فرصت هایی هدایت شوم که نتیجه اش تجربه استقلال مالی است.

منظورم این است که درباره فرایند اجرای یک هدف به وسیله قوانین کیهانی، بسیار رها باش. نشانه ی این رهایی باید خود را در احساس خوبی که داری نشان دهد. یعنی باید کمک کند تا از مسیر اجرای این فرایند، لذت ببری به گونه ای که فرصتی برای نگرانی درباره نتیجه نهایی نماند.

همانگونه که رانندگی در یک جاده بسیار زیبا، زمان را از یادتان می برد. به گونه ای که حتی متوجه نمی شوید کی به مقصد رسیدید!

نمی توانی بگویی من می خواهم به کمک قوانین کیهانی از طریق این برنامه خاص، به آن هدف خاص برسم، اما می توانی بگویی من می خواهم با اجرای قوانین کیهانی به مسیر برنامه ها، ایده ها و راه کارهایی هدایت شوم که نتیجه اش تحقق این هدفم باشد.

این یعنی چسبیدن به نتیجه و چسبیدن به چگونگی!

منظورم این است که موضوع “نچسبیدن به نتیجه نهایی و رهایی درباره آن خواسته) را باید در باره هر موضوع و هدفی، همواره در پس زمینه ذهن داشته باشی. این مسئله درباره قانون برانگیختگی در روابط هم صادق است.

کار شما این است که اصل و اساس این قانون را درباره خودت اجرا کنی و دیگران را از این معادله خارج نمایی. یعنی لازم است در کنار قانون برانگیختگی در روابط، سایر قوانین را نیز لحاظ نمایی. مثل کاری که در ریاضیات انجام می دهی.

در ریاضیات همیشه شما در حال استفاده از 4 عمل اصلی (جمع، تفریق، ضرب، تقسیم) هستی. حتی در پیشرفته ترین حالت.

خواه محاسبه چند معادله ساده باشد یا موضوعات پیشرفته تر مثل انتگرال یا دیفرانسیل، مشتق یا توابع.

خواه محاسبه حجم های ساده مثل مخروط و استوانه باشد یا موضوعات پیشرفته تر مثل هذلولی ها.

در هر صورت هرچه به سمت ریاضیات پیشرفته حرکت می کنی، باز هم این 4 عمل اصلی را انجام می دهی. اما به دلیل مهارت و اشراف بیش از حد به این 4 عمل اصلی، آنقدرحرفه ای تر و ناخودآگاه تر از این 4 عمل اصلی استفاده می کنی، که گاهی متوجه حضور آنها نمی شوی. زیرا تمرکز شما به موضوعی مثل انتگرال و … است.

این اتفاق دقیقاً درباره نحوه اجرای قوانین کیهانی در جنبه های مختلف زندگی مان نیز رخ می دهد.

دلیل اینکه گاهی فکر می کنیم افراد دیگر نیز همان کارهایی را انجام داده اند که ما انجام داده ایم، اما نتایج آنها بهتر از نتایج ماست، این است که آنها به خاطر اجرای بیش از حد قوانین، آنقدر اصل و اساس قوانین را خوب درک کرده اند که درباره اجرایش به شهود رسیده اند و به صورت ناخودآگاه، همیشه آن را لحاظ می کنند.

اما از آنجا که ما به اندازه آنها به اصل و اساس قوانین مشرف نشده ایم، این موضوع را را در این معادله، محاسبه نمی کنیم و فکر می کنیم یک جای کار درباره قوانین ایراد دارد و نه درباره شیوه ما در اجرای قوانین.

اصل قوانین “توحید عملی است”

توحید عملی یعنی اینکه بپذیریم تمام اتفاقات زندگی ما بدون استثناء حاصل باورها و فرکانس های خودمان است. همه درکی که از سایر قوانین خواهی داشت، همه راهکارها و همه اقداماتی که در مسیر تغییر زندگی ات انجام خواهی داد، پس از درک این اصل اساسی قرار می گیرد.

یعنی اگر تلاش می کنی تا باورهای اساسی مثل ” باور فراوانی”، “باور احساس لیاقت”، “باور اینکه خداوند بیشتر از ما دوست دارد  که ثروتمند باشیم” را بسازی یا  “تلاش می کنی تا بوسیله “ایجاد هماهنگی میان ذهن و روح” به مسیرهای بهتری هدایت شوی و نتایجی بهتری را تجربه نمایی، همه این تلاش ها در راستای ایمان به این اصل اساسی است که  استاد عباس منش آن را “توحید عملی” نامیده است.

زیرا شما فهمیده ای که زندگی تو حاصل باورهای خودت است. به همین دلیل تلاش می کنی بوسیله ساختن باورهای قدرتمند کننده تر، زندگی بهتری در تمام جنبه ها برای خودت رقم بزنی.

اگر به این نتیجه نرسیده بودی، هرگز تلاشی برای ساختن باورهایت نداشتی!

بنابراین، هرچه در قوانین کیهانی پیش می روی و به موضوعات ریزبینانه تری درباره قوانین مثل ” قانون برانگیختگی در روابط” می رسی، باز هم همواره میزان موفقیت شما در اجرای موفقیت آمیز آن قانون خاص نیز، بستگی دارد به:

“به خاطر داشتن و اجرای قوانین اصلی مثل ” قانون رهایی از نتیجه و نچسبیدن به نتیجه “، “قانون احساس خوب= اتفاقا خوب” ” و…

در واقع، پیش زمینه ای که درباره قانون برانگیختگی در روابط باید در ذهن ات ایجاد شود، موضوع ” ایجاد هماهنگی میان ذهن و روح”  است.

وقتی بتوانی موضوع “هماهنگی میان ذهن و روح” را در کنی، آنوقت موفق می شوی، “قانون رهایی از نتیجه” و “نچسبیدن به خواسته” یا “رها شدن از چگونگیِ رسیدن به آن خواسته” را با موفقیت اجرا نمایی.

همانگونه که وقتی موفق به درک کامل جمع و تفریق می شوی، می توانی ضرب و تقسیم را نیز درک نمایی و …

“موضوع برانگیختگی در روابط”، با اینکه یک اصل و عامل مهم در تجربه عشق و مودت در روابط است اما در جلسه 11 دوره راهنمای علمی دستیابی به آرزوها که جزو جلسات نهایی این دوره محسوب می شود، آموزش داده شده است.

مهم ترین دلیل که این موضوع مهم در جلسات ابتدایی نیامده، بلکه در جلسات انتهایی به آن پرداخته شده، مشابه موضوع ریاضیات و پیش نیازهای آن است.

لازم است ابتدا اصول و اساس هایی را بیاموزی که پیش نیاز درک و استفاده از قانون برانگیختگی در روابط است.

همانگونه که در ریاضیات، ابتدا 4 عمل اصلی را می آموزی و آنقدر تکرار می کنی که هرگز فراموش تان نمی شود و با این کار، برای آموختن مسائل پیشرفته ریاضی آماده می شوی.

برای درک قانون برانگیختگی در روابط و اجرای صحیح آن، لازم است موضوعات مهمی مثل ” هماهنگی میان ذهن و روح” و … که در جلسات اولیه دوره عشق و مودت در روابط، آموزش داده شده و ساعت ها و جلسه ها به این موضوع مهم اختصاص داده شده، را بیاموزی و اجرا کنی تا وجود شما آماده شناخت و درک این قانون شود و بتواند به درستی آن را اجرا نماید.

تمام آنچه که در جلسات قبل از این موضوع، در دوره عشق و مودت در روابط آموزش داده شده، پیش نیاز درک این قانون و اجرای صحیح آن است.

دلیل اینکه دوره های استاد عباس منش عموماً به صورت جلسات مجزا ارائه نمی شود، همین موضوع است. تفاوت شنیدن آموزش های یک جلسه از یک دوره و نتیجه گیری فقط بر اساس همان تک جلسه از دوره، تفاوت میان موفقیت و شکست است.

زیرا موجب برداشت ناقص از قوانین می شود و شما را از مسیر اصلی دور می سازد.

بنابراین، می توانم بگویم که راه آموختن ” قانون برانگیختگی در روابط”، فقط شامل جلسه 11 این دوره که در این جلسه مشخصا درباره اش صحبت شده، نیست. بلکه شامل آموختن تمام جلسات این دوره می شود.

یعنی نمی شود موارد این جلسات را جدا از هم تلقی نمود.

گاهی لازم است بدون وقفه، آموزش های چند جلسه را گوش دهی. گاهی برای درک یک موضوع در یک جلسه، لازم است جلسات قبلی را فهمیده باشی.

زیرا ممکن است درک یک قانون خاص در یک جلسه، نیاز به باورهایی داشته باشد که باید به وسیله آموزش های جلسات قبلی، ساخته باشی و تمریناتش را انجام داده باشی، تا آن نگاه در ذهنت ایجاد شود و ذهنت آماده پذیرش آن موضوع خاص بشود.

زیرا شما نمی توانید یک بخش از پیام را که با باورهای آن لحظه تان منطبق است، بپذیری و مابقی آن را نادیده بگیری.  بلکه برای موفقیت، لازم است همه پیام را بشنوی و بپذیری.

تمام جلسات این دوره قانون برانگیختگی در روابط را به شما می آموزد، نه فقط یک جلسه از آن.

تمام جلسات این دوره به شما “اهمیت ایجاد هماهنگی میان ذهن تان و روح” را می آموزد، نه فقط جلسات ابتدایی این دوره که مشخصاً درباره آن موضوع صحبت می شود.

به همین دلیل، اگر واقعا قصد درک این قانون را داری تا بتوانی به واسطه اجرای آن، روابط عالی تری تجربه نمایی، تنها راه، جدی گرفتن و عمل کردن به تمام آنچه  است که استاد در جلسات این دوره به شما آموزش می دهد.

بدون اینکه بخواهی بخشی از آن را بپذیری و انجام دهی، و بخشی را که مخالف باورها و عقایدت است، نپذیری و حذف نمایی.

در واقع، آنجا که نمی توانی موضوعی را به راحتی قبول نمایی، آبشخور مسائل و مشکلات شماست. روزنه ای است که شیطان ذهن از طریق آن رسوخ می کند و تغییر باید از همان جا صورت بگیرد.

دلیل سوء برداشت شما درباره قانون برانگیختگی در روابط نیز همین موضوع است. باید اول از همه تمام جلسات دوره عشق و مودت در روابط با کار کنی و پیش نیازهای نگاه بر اساس این قانون را بسازی.

موضوعی مثل ایجاد هماهنگی میان ذهن و روح، فقط روابط بین فردی را بهبود نمی بخشد، بلکه تمام روابط زندگی ات را بهبود می بخشد. کمک می کند تا در زمان مناسب در مکان مناسب باشی

در زمان مناسب رفتار مناسبی را بروز دهی. در زمان مناسب، در مکان مناسب، حرف های مناسبی را بزنی.

روابط ات با سلامتی، ثروت و … به وسیله ایجاد این هماهنگی، مدیریت می شود زیرا هرچه این هماهنگی ایجاد می شود، خداگونه تر می شوی. یعنی باورهایت خداگونه تر می شود. مثل خداوند می توانی ثروت و فراوانی را در همه چیز ببینی و آنها را وارد زندگی ات نمایی.

وقتی این هماهنگی ایجاد می شود، آنوقت خیلی از مسائل خود به خود حل می شود و درکی اساسی نسبت به قانون برانگیختگی در روابط در وجودت شکل می گیرد که تو را هدایت می کند. به شکلی که متوجه می شوی نباید قوانین را درباره شخصی غیر از خودت اجرایی نمایی.

اگر اصل و اساس یعنی “هماهنگی میان ذهن و روح” را ایجاد نمایی، قانون برانگیختگی در روابط خود به خود برایت کار می کند و خود به خود سرویس و خدماتش را در زندگی شما ارائه می دهد.

زیرا قرار نیست شما به وسیله قانون برانگیختگی در روابط، شخصی را از پایه و اساس تغییر دهی. این کار با اصل و اساس قوانین مغایرت دارد. بلکه قرار است شما به وسیله این قانون، به مسیر آدمهایی هدایت شوی و ویژگی های رفتاری را تجربه کنید که دوست دارید بخش جدایی ناپذیرِ زندگی شما باشد.

به همین دلیل لازم است همیشه دیگران را از این معادله حذف کنی و فقط روی خودت کار کنی. منظورم این است که اول مسائل اساسی مثل “هماهنگی میان ذهن و روح” را اجرا نما.

هرگز نمی توانی کاری کنی که  قوانین کیهانی به شیوه شخصی شما عمل نماید. زیرا شما قدرتی بر دخل و تصرف در قوانین نداری.

مثلاً درباره قانون برانگیختگی در روابط، اگر هدف شما این باشد که حتماً آن رفتار و ویژگی دلخواه را از آن شخص خاص (مریم، علی، محبوبه، سهیلا، آرمان و …) تجربه کنی، شاید در ابتدای مسیر، تغییرات کوچکی ببینی، اما قطعا در ادامه جواب نمی دهد.

نه به این دلیل که فقط در ابتدای کار جواب می دهد، بلکه در ابتدای کار، از آنجه که تمرکز بیشتری بر اصل قانون داری، به همان اندازه هم نتیجه می گیری، اما از آنجا که پایه و اساس این موضوع ” هماهنگی میان ذهن و روح” را در خود نساخته ای، کم کم از مسیر قانون دور می شوی.

یعنی کم کم به این سمت حرکت می کنی که مسئولیت تجربه احساس خوب را به عهده دیگران بگذاری. به همین دلیل به سمت تلاش برای تغییر ویژگی های افراد حرکت می کنی یا به آن شخص خاص یا تجربه یک رفتار خاص از آن شخص،  می چسبی و در یک کلام از مسیر اصلی دور می شوی.

قانونِ “برانگیختگی در روابط” می گوید:

شما نه تنها انتخاب می کنی چه افرادی وارد روابط تان شود، بلکه انتخاب می کنی که آن افراد چه رفتاری با شما داشته باشند و این کار به کمک هماهنگی ایجاد شده میان ذهن تان و روح و باورهایی که ساخته ای، انجام می شود.

هماهنگی ایجاد شده و باورهای قدرتمند کننده ی ساخته شده (که حاصل تلاش های ذهنی شما بوده)، افراد روابط شما را مدیریت می کند.

زیرا همه آدمها یک وجه مهربان و یک وجه خشن، یک وجه خسیس و یک وجه سخاوتمند، یک وجه شاد و یک وجه غمگین، یک وجه آرام و یک وجه عصبی و در یک کلام، یک وجه مثبت و یک وجه منفی در وجودشان دارند.

شما می توانی نام های مختلفی برایش بگذاری مثل ذهن و قلب، نجوا و الهام و …

اما این شما هستی که با باورهایت نه تنها افراد روابط ات را انتخاب می کنی، بلکه وجهی را در آن فرد بر می انگیزی که مطابق با نگاه تو به آن فرد یا به آن موضوع است.

باز هم تأکید می کنم اگر هدفت از اجرای این قانون این باشد که با زور و اجبار،  یک ویژگی خاص را از یک فرد خاص تجربه کنی، از پایه و اساس راه را اشتباه رفته ای. زیرا این یعنی وابسته شدن به یک آدم خاص!

این یعنی چسبیدن به یک نتیجه خاص.

این یعنی ناهماهنگی میان ذهن و ورح.

این یعنی تلاش برای تغییر دیگران، به جای تلاش برای تغییر باورهای خودت.

همانگونه که درباره “قانون وابستگی در روابط”، نمی توانی بگویی: من تصمیم می گیرم تا به همسرم یا آن فرد خاص وابسته نشوم تا بتوانم برای همیشه با همسرم یا آن فرد خاص بمانم!

اگر نگاهت به موضوع عدم وابستگی، چنین نگاهی باشد، اصل و اساس را اشتباه درک نموده ای و از مسیر دور شده ای زیر کلا اساس این تصمیم، دقیقاً وابستگی است و نه رهایی!

اصل و اساس قانون وابستگی این است که:

بپذیری که ما موجوداتی مجرد هستیم، تنها به دنیا آمده ایم و تنها از دنیا خواهیم رفت. ما به دنیا نیامده ایم که با یک شخص خاص بمانیم، بلکه آمده ایم تا دنیا را از زاویه نگاه خود تجربه کنیم.

جهانی که وارد آن شده ایم، جهانی بر پایه مدار و فرکانس است و همیشه نتیجه فرکانس ها و باورهای خودمان را تجربه می کنیم و هیچ توانایی در تغییر تصمیم ها یا رفتارهای افراد و شرایط بیرون از خود نداریم و نیازی هم به این کار نداریم.

در نتیجه، تا زمانیکه فرکانس ها و باورهای قدرتمند کننده ای درباره روابط داریم، تا زمانیکه ذهن مان را در این باره با ورودی های مناسب درباره روابط به جهان ارسال می کنم، عشق را تجربه خواهم نمود، خواه با این شخص خاص در این برهه از زندگی، خواه یک رابطه عالی تر با یک شخص عالی تر در برهه ای دیگر!

(همه آنچه درباره قوانین روابط در دوره عشق و مودت، درباره قوانین روابط و باورهای قدرتمند کننده درباره  در روابط آمده است، حکم ورودی های مناسبی است برای تغذیه ذهن شما که نه تنها باورهای قدرتمند کننده ای درباره روابط برای تان می سازد بلکه موجب ساخته شدن مهم ترین رابطه زندگی تان، یعنی رابطه تان به خداوند به عنوان منبع قدرت، نعمت، عشق و زیبایی می گردد)

خیلی فرق می کند که قصد شما از استفاده از قانون برانگیختگی در روابط ،تجربه سخاوت از همسرت باشد یا تجربه سخاوت در زندگی ات!

خیلی فرق می کند که قصد شما از استفاده از قانون برانگیختگی در روابط، این باشد که همسرت  از زیبایی شما تعریف کند یا شما را تحسین کند یا نکات مثبت شما را ببیند، یا اینکه اصولا به وسیله ایجاد هماهنگی میان ذهن و روح، زیبایی و ارزشمندی خود را درک  کنی تا جایی که محتاج تایید شدن توسط دیگران نباشی!

اما جالب است بدانی، وقتی این هماهنگی ایجاد می شود، آن نوع نگاه، آن نوع فرکانس و باور، شما را  به سمت روابط و افرادی هدایت می کند که مرتباً در معرض تحسین و تأیید شدن توسط دیگران قرار می گیرید.

برای درک این مسئله، استاد عباس منش، مثال خوبی است. ایشان واقعاً با خودشان هماهنگ هستند. حتماً بارها از ایشان شنیده اید که برای ایشان نظر دیگران مهم نیست.

اما مرتباً در نظرات سایت یا ویدئوهایی که افراد از نتایج خوب ارسال می کنند یا حتی در نظر شخصی خودتان درباره ایشان، به خوبی می توانی ببینی که ایشان چقدر مورد تحسین قرار می گیرند با اینکه به دنبال تحسین یا تایید شدن توسط دیگران نیستند!

بنابراین، درباره قانون برانگیختگی در روابط، مثل سایر قوانین کیهانی موضوعی به نام “دیگران” وجود ندارد. دو طرف این معادله، فقط و فقط شما قرار گرفته اید  و ویژگی هایی را از افراد در روابط خود تجربه می کنی، که باور داری!

درباره موضوع شما با همسرت نیز، نمی توانی موضوع برانگیختگی در روابط ات را از نگاه همسرت بررسی نمایی.

درستش این است که این موضوع را درباره خودت بررسی نمایی. شاید بهتر است به این مسئله بپردازی که من چه باوری دارم یا چه هماهنگی یا ناهماهنگی ای دارم که چنین رفتار(دلخواه یا نادلخواه) را در همسرم بر می انگیزم. یعنی باید به مسائل خودت بپردازی.

مثلا، اگر مسئله ات این است که مجبوری مرتب به همسرت ثابت کنی که بد دهن نیستی یا با اینکه به او اهمیت می دهی و یا ساعت ها برایش وقت می گذاری اما با این حال هرگز موفق نشده ای به او این موضوع را بقبولانی، اینجاست که باید نگاهی جدی تر درباره خودت داشته باشی و از خودت بپرسی که:

من چه نگاه و باوری دارم که این بحث و گفتگوها را برای خودم ایجاد نموده ام؟

زیرا در این رابطه، شما یک شاهد بیرونی نیستی. بلکه شما هم جزئی از آن اتفاقات هست.

ممکن است دلیلش در مهم بودن حرف و نظر دیگران برای شما باشد!

ممکن است ریشه اش، نیازمند بودن به تایید شدن توسط دیگران باشد!

ممکن است ریشه اش، احساس قربانی شدن باشد!

به هر حال این شما هستی که می توانی فرکانس ها و باورهایت را بشناسی و ریشه این تجربه ها در روابط را در آن باورها و فرکانس ها،بیابی و با اصلاح آن ریشه ها، این تجربه ها را تغییر دهی.

درباره همسر شما نیز، موضوع به همین شکل است. ایشان هم باید با نگاه خودش، باورهایش را شناسایی نماید. حتی با اینکه شما همسر او هستی، نمی توانی خیلی دقیق درباره نگاه و باورهای او صحبت نمایی.

یادت باشد که همیشه اصل مسئله را مورد توجه قرار دهی. یعنی بخشی که در دست شماست و تغییرش نیز به عهده شماست.

شما قرار نیست همسرت یا هیچ فرد دیگری را تغییر دهی تا از روابط ات لذت ببری. نه تنها این قدرت را نداری، بلکه نیازی هم به این کار نداری.

بلکه شما فقط باید باورهای خودت را بشناسی و ارتباط میان آن باورها و تجارب زندگی ات را بیابی و اگر آن تجربه ها، مورد دلخواه شما نیستند، با تغییر باورهایت، آنها را تغییر دهی

زیرا جهان آفریده شده تا به باورهای شما واکنش نشان داده و بازتاب آنها را وارد زندگی ات نماید.

شما هیچگاه نتیجه باورهای همسرت را تجربه نمی کنی، به همین دلیل نیازی هم به تغییر باورهای او نداری. بلکه وجود چنین فردی با چنین باورهایی در زندگی و روابط شما، نیز جزئی از باورهای شماست.

وجود چنین تجربه ای از رفتارهای آن فرد به عنوان همسرت، جزئی از موضوع “برانگیختگی” است که شما با کانون توجه ات و باورهایت انجام می دهی.

بنابراین خیلی بهتر است که درباره هر موضوعی، اولا بپذیریم که ما قادر به تغییر دیگران نیستیم و برای این کار به دنیا نیامده ایم. ثانیا نیازی هم به این کار یا داشتن این توانایی نداریم. زیرا زندگی ما در دست باورهای ماست و باورهای ما توسط ورودی های ذهن مان ساخته می شود و ما قدرت کنترل ذهن مان را داریم . پس می توانیم باورهای دیگری بسازیم که به ما تجربه بهتری از زندگی را بدهد.

درباره اجرای قانون برانگیختگی در روابط ، این دو موضوع را همزمان در ذهنت داشته باش که:

با اینکه همه آدمها دو وجه متضاد (که می توان آن را وجه خواسته و وجه ناخواسته نامید) در وجود خود دارند، اما منظور از این قانون این نیست که من به جای ایجاد هماهنگی میان ذهن و روحم، به دنبال یک شیوه جادویی باشم تا آن رفتار خاص را از آن فرد خاص بیرون بکشم زیرا تمام اهداف من وابسته به یک رفتار مشخص است که آن فرد باید از خود بروز دهد و اگر موفق به انجام این کار نشوم و آن فرد خاص آن ویژگی خاص را بروز ندهد، تمام نقشه هایم نقش بر آب می شود یا تمام امیدهایم از دست می رود!

به عنوان مثال:

فرض کنیم از نظر شما، پدر شما فردی تند خو و عصبی است. شما این را بارها از مادرت شنیده ای که پدرت نمی تواند به اعصابش مسلط باشد زیرا به اصطلاح، اعصابش ضعیف است و زود از کوره در می رود.. به گونه ای که دیگر باور داری پدرت چنین فردی است. زیرا بارها شاهد رفتار تند او با مادرت بوده ای.

بارها دیده ای که او قادر به کنترل اعصابش در مواقع خاصی نیست و حتی به این راحتی لبخند بر لبش نمی نشیند و آدمی بسیار جدی است.

اما این را هم دیده ای که با یکی از دوستانش، رفتاری کاملا متفاوت دارد. به گونه ای که وقتی با اوست نه تنها تندخو نیست بلکه بسیار شوخ طبع هم می شود.

نه تنها عصبانی نمی شود، بلکه بسیار آرام هم هست.

یعنی شما در این رابطه یک شخصیت کاملا متفاوتی از پدرت مشاهده می کنی که تا کنون ندید ه بودی.

بعد شاید با خود بگویی که چقدر دو رو و دو رنگ است و سپس بگویی:

چطور در رابطه با این دوست می تواند بر اعصابش مسلط باشد اما در زندگی با مادرم یا ما اینگونه نیست؟

موضوع این است که باورها و نگاه مادرت آن بخش عصبی و تند خوی پدرت را بر انگیخته می کند.

شاید اینگونه به نظر برسد که مادرت سعی در رفتاری با احتیاط و ملایم دارد، اما با کوچکترین موضوعی، پدرت دوباره از دست او عصبانی می شود، اما اگر با نگاه قوانین این موضوع را بررسی نمایی، متوجه خواهی شد که توجه مادرت همیشه بر نکات منفی پدرت است.

این را می توانی از ترس ها، نگرانی ها، گلایه ها و… در رفتار مادرت با پدرت به خوبی درک نمایی.

اما چه می شد اگر اصولا مادر شما باور داشت که دلیل این اتفاقات باورهای خودش است و نه ویژگی های رفتاریِ پدرت. آنوقت به گونه ای دیگر به قضیه نگاه می کرد.

این فقط یک مثال کوچک است. می توانی این مثال را درباره خسیس بودن یک فرد یا حتی خائن بودنش یا دمدمی مزاج بودنش و … در موارد بسیاری در زندگی افراد ببینی.

اگر فرد بتواند بپذیرد که تمام اتفاقات زندگی اش را خودش با باورهایش می سازد، دیگر مسائلی مثل خیانت، بخشیدن یا نبخشیدن دیگران و… کاملا موجودیتش را از دست می دهد. زیرا فرد باور دارد که تمام اتفاقات، نتیجه فرکانس های خودش است. پس اگر چنین نگاهی دارد، دیگر دلیلی ندارد به دنبال بخشش یا نبخشیدن دیگران باشد یا به دنبال راهی باشد که دیگران به او خیانت نکنند و…

بلکه فقط به دنبال ایجاد باورهای قدرتمند کننده تر است.

وقتی فرد به یک مرحله بالاتر می رسد یعنی می تواند قبول کنید که همه چیز در جهان خوب است. همه آدمها خوب اند، آنوقت همیشه در معرض رفتارها و اتفاقات خوب قرار می گیرد. دیگر نگران چیزی در بیرون از خود نیست.

نگران نیست که دیگران چه نگاهی درباره اش دارند.

نگران نیست که همسرش به او خیانت می کند یا نمی کند. همسرش او را تحسین می کند یا نمی کند، همسرش توانایی های او را می بیند یا نمی بیند، همسرش او را ارزشمند می داند یا نمی داند!

یعنی تمام این موضوعیت ها از بین می رود و فرد به آرامش می رسد و این آرامش همیشه او را به مسیر تجربه بهترین روابط، هدایت می کند.

بنابراین، قانون کلی درباره برانگیختگی درروابط این است که :

باورهای بنیادین شما، همیشه وجهی را در آدمهای روابط تان بر انگیخته می کند که دقیقاً منطبق با آن باورهاست و به صورت عمیق تر، دلیل حضور آن افراد با آن ویژگی ها در روابط شما، باورهای بنیادین شماست که اگر آن باورها متفاوت بودند، آدم های دیگری با ویژگی های دیگری وارد زندگی تان می شد.

تجربه ای که خودم از این موضوع داشته ام یک تجربه از خودم این است که:

من اصولا انسانی رقابت طلب هستم. همیشه می خواهم بهترین باشم. همیشه فکر می کنم بسیار باهوشم. همیشه حتی یک مسابقه ساده را جدی گرفته و آن را به رقابتی بسیار مهم در درونم تبدیل می کنم که حتما باید برنده میدان باشم و منشأ این رفتار، به کمبود عزت نفس من بر می گردد که به تازگی در حال کارکردن روی این نقطه ضعفم هستم.

جالب این جاست که متوجه شدم به خاطر این باور و این نگاه، در روابطم همیشه آن بخش رقابت طلب هر فرد را برانگیخته می کنم.

یعنی حتی اگر فردی به دنبال رقابت نباشد، به محض رویایی با من، به چنین انسانی تبدیل می شود.

سالهای زیادی از این ویژگی به عنوان یک ویژگی مثبت یاد می کردم اما وقتی روی خودت کار می کنی و این موضوع را ادامه می دهی، کم کم مسائل ریزتر را نیز در خودت شناسایی می نمایی چون درک عمیق تری از قوانین می یابی و می توانی ارتباط میان باورهایی که داری و نتایجی که تجربه می کنی را شناسایی نمایی.

و مهم تر از همه، چون بیشتر مطمئن می شوی که همه اتفاقات توسط درون شما رقم می خورد و نه عواملی بیرون از شما!

به همین دلیل دیگر به دنبال حل و فصل ماجراهای زندگی تان در بیرون از خود یا از طریق افردای غیر از خود نخواهید بود.

شاید این ویژگی(رقابت طلبی)، کمک هایی در پیشرفتم داشته، اما خوب که نگاه می کنم، آرامش و رهایی حاصل از نبودن این نگاه، نه تنها موجب پیشرفت های بیشتری در زندگی ام می شد، بلکه موجب می شد لذت بیشتری هم از زندگی ام ببرم و با تمرکز و احساس رهایی بیشتری، به علائقم بپردازم.

توضیح قوانین برانگیختگی در روابط و به طور کلی، باورهایی که ساختن آنها موجب تجربه عشق و مودت در روابط، می شود، آنقدر وسیع است که باید از پایه و اساس به آنها پرداخت و قدم به قدم از جنبه های مختلف آنها را ساخت.

به همین دلیل یک ایمیل یا نوشته، قادر به بیان کامل چنین مسئله وسیعی نیست. اما اگر فرد آن قوانین را درک کند و باورهای هماهنگ با آن قوانین را بسازد، قطعا نتیجه زندگی اش، تجربه عشق است و اصلا موضوع یک فرد خاص نیست بلکه موضوع تجربه عشق است.

تنها راه حل این مسئله به صورت اساسی و برای رسیدن به نتایج پایدار، استفاده از قوانین و تمریناتی است که در دوره عشق و مودت در روابط، خصوصا جلسات 9 و 10 و 11 و نیز جلسات اولیه این دوره که توانایی ایجاد هماهنگی میان ذهن و روح را آموزش می دهد، بسیار به شما کمک می کند.

سوال:

خواسته من این است که بتوانم خیلی دوستانه از همسرم جدا شوم و تنها با دخترم زندگی کنم.

چه عبارات تاکیدی به کار ببرم یا چه سناریوی را تمرین کنم  تا بتوانم به این هدف برسم؟

چه روشی برای تجسم بهترِ این خواسته وجود دارد که می تواند خیلی سریعتر من را به خواسته ام برساند؟

لطفا چند عبارت تأکیدی مهم در این باره به من بگویید. بقیه راه را می دانم.

نمیخوام نصیحت زندگی دوباره را بشنوم. فقط کمکم کنید تا زودتر به خواسته ام برسم.


پاسخ گروه تحقیقاتی عباس منش

هیچ جمله جادویی وجود ندارد تا زندگی شما  را تغییر کند زیرا زندگی شما  زمانی تغییر می کند که باورهای بنیادین شما تغییر کند و باورهای شما وقتی تغییر می کند که ورودی های ذهن تان را به صورت پایدار و ماندگار تغییر دهید و ورودی های ذهن شما وقتی تغییر می کند که نحوه نگاه تان به آن موضوع و آن جنبه را به صورت اساسی تغییر دهید.

افراد زیادی همیشه به دنبال یک عبارت تاکیدی خاص، هیپنوتیزم، فایلهای سابلیمینال و هر تکنیک دیگری برای تغییر هستند اما هرگز به جوابی نخواهند رسید زیرا برای جهان کلمات و جملات شما مهم نیست.

آنچه جهان از شما می شناسد، فرکانس است. زبان گفتگوی شما با جهان از طریق فرکانس است و راه تغییر تجربه ات فقط تغییر فرکانس هایت است.

همانگونه که باورهای قبلی شما با تکرار و تکرار و تکرار ورودی هایی به ذهن تان در طی دوران و با تجربه ها ، دیده ها و شنیده های مداوم ساخته شده، راه ساختن باورهای جدید نیز تکرار و تکرار و تکرار یک نگاه جدید به آن مسئله است به گونه ای که به مدت زمانی بیشتری شما را در احساس بهتری قرار دهد.

بنابراین موضوع خیلی اساسی تر و مهم تر از این است که من چند جمله جادویی به شما بگویم یا شیوه ای خاص و جادویی به شما یاد دهم تا به خواسته ات برسید.

مهم ترین راه برای رسیدن به خواسته ات، حال هرچه می خواهد باشد، این است که نحوه عملکرد سیستم جهان را بشناسی. یعنی قبل از هر چیز بدان و ایمان بیاور که جهان ما با قوانین مشخصی کار می‌کند. چه قوانینش را بدانیم یا ندایم. چه از آن قوانین خوشمان بیاید یا نیاید. چه تصمیم به هماهنگی با آن قوانین داشته باشیم و چه نداشته باشیم!

در هر صورت هر کدام از ما دقیقاً یک دستگاه تولید کننده فرکانس هستیم و جهان نیز یک دستگاه مترجم فرکانس است که فرکانس های غالب ما (یعنی فرکانس های که به کرات ارسال می شود به وسیله توجه مکرر بر یک موضوع) را دریافت و دقیقاً به شکل اتفاق و تجربه، وارد زندگی‌مان می‌کند.

توجه شما به هر چیزی یعنی ارسال یک فرکانس. اگر آن توجه به شما احساس خوبی می دهد یعنی در حال ارسال فرکانس  خواسته ها هستی و اگر احساس بدی در آن زمان داری یعنی در حال ارسال فرکانس ناخواسته ها هستی.

زمانی جهان به فرکانس شما پاسخ می دهد که به اندازه کافی آن را تکرار می کنید یعنی آنقدر آن نوع توجه در زندگی شما تکرار می شود که تبدیل به باور شما می گردد و سپس به شکل تجربه وارد زندگی تان می شود

هر چیزی که درزندگی ات می‌بینی، اول یک فرکانس بوده  و آنقدر تکرار شده که جهان به آن پاسخ داده و آن را به در قالب تجربه ای که هم اساس با آن فرکانس است وارد زندگی ات نموده.

همه تجارب شما نشان دهنده ی باورهای شماست. این واضح ترین راه برای شناسایی باورهایت در هر زمینه ای است. خواه روابط باشد یا موضوعات مالی یا سلامتی.

باز هم تاکید می کنم که منظور از ارسال فرکانس خواسته، تکرار یک جمله خاص نیست. بلکه تکرار یک توجه خاص درباره یک موضوع است.

توجهی که خودش را در گفتگوهای ذهنی شما با خودتان یا در عکس العمل ها و رفتارهای تان درباره آن موضوع، گله و شکایت های تان درباره آن موضوع، احساس قربانی شدن درباره آن یا به شکل های مثبت در قالب احساس امیدواری و آرامش درباره آن موضوع و مهم تر از همه در احساس تان در قالب آرامش یا نگرانی هایی که نسبت به آن مسئله دارید، نشان می دهد.

وقتی چنین درکی از جهان هستی را می سازی و به چنین یقینی درباره نحوه عملکرد جهان می رسی، آن وقت است که به صورت جدی تصمیم به استفاده از آن قوانین در جهت ساختن باورهایت می شوی.

وقتی از نقش باورهایت در تک تک تجارب زندگی ات مطلع شوی و یقین بدانی که هیچ چیزی بدون اجازه باورهای تو نمی تواند وارد زندگی ات شود. وقتی خودت را مدیر زندگی ات بدانی، آنوقت دیگر نیازی به نگرانی درباره عوامل بیرون از خود نداری.

نیاز نیست نگران آدمهایی که می‌خواهند وارد زندگی‌ات شوند، باشی

نیاز نیست نگران آدمهایی باشی که می‌خواهی در زندگی‌ات باشند، اما هنوز نیستند

نیاز نیست نگران آدمهایی باشی که نمی‌خواهی در زندگی‌ات باشند، اما هنوز هم هستند

نیازی نیست برای جلب توجه آدمها، کارهای عجیب و غریب انجام دهی و برای اینکه آنها تو را دوست داشته باشند و برای تو مشتاق باشند، طوری که انها دوست دارند رفتار کنی، یا خواسته‌ها و اولویت‌های خود را زیر پا بگذاری

زیر این اصلاً راهش نیست. زیرا جهان برای خودش قوانین مشخصی دارد

این اصلاً راهش نیست که از دیگران بخواهی به گونه‌ای با تو رفتار کنند تا احساس بهتری داشته باشی. این راهش نیست که آنها از زندگی ات خارج شوند یا وارد زندگی ات شوند تا تو احساس خوب داشته باشی.

اصلاً راهش نیست که به هر ترتیبی که شده، سعی کنی آدمهای زندگی‌ات را راضی نگه داری تا کنارت بمانند یا برای اینکه از زندگی ات خارج شوند، جنگی همه جانبه به راه بیندازی.

زیرا زندگی قرار است خیلی لذت بخش تر و ساده تر از این حرفها باشد. تجربه یک رابطه زیبا، قرار است خیلی ساده‌تر از این حرفها باشد زیرا در جهانی هوشمند و قانونمند زندگی می‌کنیم و این قوانین قرار است هدایت گر ما به سمت زندگی دلخواه مان باشد.

زیرا همه زندگی ما، در دست فرکانس‌ها و باورهای ما گذاشته شده. همه افرادی که همین حالا با آنها در ارتباط هستی را خودت با فرکانس‌ها و باورهایت به زندگی‌ات دعوت نموده ای. هیچ اتفاقی بدون اجازه باورهای تو وارد زندگی ات نشده.

بنابراین اگر از روابط ات راضی نیستی، یا می‌خواهی افرادی با ویژگی‌های عالی‌تر را وارد روابط  ات کنی، یا می خواهی افرادی که از آنها راضی نیستی را از روابط ات خارج نمایی باید یادبگیری که باورهای قدرتمند کننده ای درباره روابط بسازی تا فرکانس‌های هم جهت با این درخواست را ارسال کنی و راه ساختن آن باورها، تغییر ورودی های ذهنت به صورت ماندگار است و نه استفاده از یک عبارت تاکیدی خاص. زیرا جهان با کلمات تو کاری ندارد، جهان فرکانس های غالبی را می شناسد که از تو دریافت می کند و این فرکانس ها به وسیله تمرکز و توجه مدام بر یک موضوع تکرار می شود.

اگر رابطه‌ای با ویژگی‌های مشخص را می‌خواهی، باید فرکانس مشخص و هم جنس با اساس آن نوع رابطه را ارسال کنی و این خیلی راحت است زیرا قانون این است که تو نه تنها این قدرت را داری که با فرکانس‌هایت انتخاب کنی، چه افرادی وارد زندگی‌ات شون، بلکه این قدرت را داری که انتخاب کنی، آن افراد چه رفتاری با تو داشته باشند

حتی اگر آن فرد دلخواه در زندگی ات هست اما رفتار دلخواه تو را ندارد، راهش درک قوانین برانگیختگی در روابط و استفاده از آن است تا وجهی را در این فرد انگیخته نمایی که دوست داری تجربه نمایی.

وگرنه اگر ریشه اتفاقات ناخوشایند را تغییر ندهی، شاید بتوانی با جنگی همه جانبه طلاق بگیری یا ازدواج نمایی یا فردی را تا مدت زمانی محدود مجبور با بودن و رفتار کردن طبق سلیقه ات نمایی، اما به شما قول می دهم که هرگز دوامی ندارد و خیلی زود در روابط آینده ات، همان تجارب تلخ گذشته تکرار خواهد شد و دوباره همین مشکلات در قالب ارتباط با فرد دیگری در زندگی ات ظهور می یابد زیرا مشکل آن فرد نیست، مشکل باورهای توست و اگر آن باورها را تغییر ندهی، از آنجا که آن باورها همیشه با تو هستند، دوباره در زندگی جدیدت نیز با تو خواهند بود و به فعالیت خود مثل گذشته ادامه خواهند داد و تجاربی مثل گذشته برایت رقم خواهند زد.

داشتن رابطه ای زیبا خواه با فرزندت باشد، خواه همسرت، خواه دوستان و خواه به تنهایی با خودت و خدایت، هیچ ارتباطی به عواملی بیرون از تو ندارد.  نه به زیبایی فرد ربط دارد، نه به میزان تحصیلات یا وضعیت خانواد وهر عاملی مثل شانس و … که آن را مهم می دانی.

برای همین است که گاهی افرادی را می‌بینی که در روابطی عالی به سر می‌بردند و هر طور فکر می کنی، نمی توانی بفهمی که این فرد با کدام ویژگی اش توانسته چنین تجربه ای عالی داشته باشد.

آنوقت به خودت نگاه می کنی و می بینی از همه نظر از آن فرد توانا تر، زیباتر، با استعداد تر و با سوادتری. اما ذره ای از عشقی که او تجربه می کند را نداری. افراد زیادی نتیجه گیری های بسیار سطحی از این ماجرا دارند و آن را به سرنوشت، شانس و… نسبت می دهند زیرا باور و فرکانس چیزی نیست که در ظاهر فرد مشخص باشد.

این نوع نتیجه گیری، فرد را نا امید و مأیوس می‌کند زیرا نمی تواند نقش باورها و فرکانس هایش را در تجارب زندگی اش درک کند. نمی تواند از قدرتی باخبر شود که خودش دارد و می تواند با ایجاد باورهای مناسب، اتفاقات دلخواهش را رقم بزند.

لذا از آنجا که عامل اتفاقات را در عواملی بیرون از خود جستجو می کند، بنابراین سعی در تغییر آن عوامل می نماید. کلی زمان و انرژی می گذراد تا دیگران را تغییر دهد اما در نهایت نمی تواند از عهده اش بر بیاید زیرا ما هیچ قدرتی برای تغییر دیگران نداریم.

آنوقت است که یا تسلیم آن شرایط شده و سعی می کند آن شرایط را تحمل نماید و از خواسته اش چشم بپوشد. یا رابطه ای توام با جنگ و دعوا و عدم آسایش، هر بار با یک فرد دارد. هر بار از این فرد طلاق و با آن فرد ازدواج می کند و متعجب است که چرا به جز نام و قیافه افراد، هیچ تغییر دیگری اتفاق نمی افتد؟

نکته اش اینجاست که تلاش برای تغییر دیگران، آب در هاون کوبیدن است. ما توان تغییری عواملی بیرون از خود را نداریم و اصلا نیازی به داشتن این قدرت نداریم.

زندگی ما در دست باورها و فرکانس های خودمان است و راه تغییر شرایط، فقط تغییر باورها ی مان است و راه تغییر باورهای مان تغییر ورودی های ذهن مان است.

جهان بر مبنای این سیستم کار می کند چه شما آن را بپذیری و چه نپذیری!

چه بخواهی با این سیستم هماهنگ شوی و چه نخواهی، تک تک تجارب زندگی تو بر اساس این سیستم رقم می خورد.

بنابراین، توصیه من شما، تلاش برای درک قوانین روابط و ساختن باورهای قدرتمند کننده درباره روابط، به کمک هماهنگی با این قوانین است.

قوانینی مثل :

ایجاد هماهنگی میان ذهن و روح

قانون برانگیختگی در روابط و …

هدف آموزش های دوره عشق و مودت ، آموزش این قوانین به شماست. قوانینی که هر فردی برای داشتن یک رابطه زیبا، لازم است بداند

هدف این دوره کمک به شما در ساختن باورهای قدرتمند کننده درباره روابط است. همان باورهایی  که موجب ارسال فرکانس‌هایی می‌شود که نتیجه‌اش ورود یک رابطه زیبا به زندگی است

نتیجه‌اش دیدن رفتارهای دلخواهمان از افرادی است که با آنها در ارتباطیم

نییجه اش این است که نیازی به گذشتن از خودت و خواسته‌هایت برای راضی کردن دیگران نداری

نتیجه اش این است که برای تجربه خواسته هایت نیازی به جنگیدن نداری.

شما با کمک این دوره یاد می گیری که چگونه به وسیله باورهایت و به وسیله کانون توجه ات، بهترین وجه از افراد را برانگیخته نمایی.

زیرا همه افراد دارای دو وجه مثب و منفی با هم اند. داری دو وجه خسیس و دست و دلباز- خشن و خوش اخلاق – عصبانی و آرام – زودگو و متمدن  و… هستند.

اینکه شما چه وجهی از آنها را تجربه نمایی، توسط باورهای تو تعیین می شود و این کار در هر لحظه توسط تو به صورت ناخودآگاه انجام می شود.

و حالا قرار است در این دوره بیاموزی که چه باورهایی بسازی و به چه شکل وجه مثبت افراد را بر انگیخته و تجربه نمایی.

در این دوره باورهایی می سازی که موجب می شود بی آنکه برای راضی نگه داشتن دیگران تلاش کنی، آنها بهترین وجه خود را به تو نشان می دهند.

به اندازه ای که می توانی آموزش های این دوره را باور و به کار ببندی، به همان اندازه، روابط ات زیبا تر می شود. آنوقت حتی اگر آدمی در نگاه دیگران تندخو و خشن است، هنگام ارتباط با تو با آرامش رفتار می کند. حتی اگر معمولاً صادق نیست، با کمال صداقتش با تو حرف می زند

حتی اگر آدمی است که هرگز از حرفی که زده، کوتاه نمی‌آید، برای تو حرفش را تغییر می‌دهد اگر آن تغییر مطابق درخواستی باشد که تو داری.

یادت باشد این دوره‌ای نیست که یک بار آن را گوش دهی که بعد کنار بگذاری‌اش، بلکه یک دفترچه راهنما برای داشتن یک رابطه دلخواه است.

مثل یک دستورالعمل است که برای هر چیزی درباره روابط ات، یک راهکار دارد و هرچه بیشتر از آن راهکارها استفاده می‌کنی، دوباره راهکارهای متفاوت‌تر و بهتری برایت ارائه می‌دهد زیرا هر بار باورهای قدرتمند کننده تری در تو می‌سازد و به مسیر بهتر و مدار بالاتری تو را هدایت می‌کند.

به نظرم برای هر فرد ایرانی، بسیار لازم است که قبل از هر تصمیمی برای روابط اش، این دوره را با دل و جان گوش دهد و با این دیدگاه آشنا شود و آن باورها و نگاه را در خودش بسازد و سپس اجازه دهد آن باورهای قدرتمند کننده جدید، آن را در جهت اقدامات مناسب، هدایت کند.

خیلی فرق می‌کند که قبل از گوش دادن به این دوره بخواهی به فردی پیشنهاد ازدواج یا حتی طلاق بدهی یا بعد از آن

خیلی فرق می‌کند که قبل از این دوره  بخواهی با رئیست درباره ارتقا درجه حرف بزنی یا بعد از آن

خیلی فرق می‌کند که قبل از این دوره بخواهی رابطه‌ای نزدیک با فرزند و خانواده‌ات داشته باشی یا بعد از آن

خیلی فرق می‌کند که قبل از این دوره از همسرت درخواستی داشته باشی یا بعد از آن

آدم‌های زندگی‌ات و رفتاری که با تو دارند، عشقی که تجربه می‌کنی، عکس العملی که از دیگران دریافت می‌کنی، محبوبیتی که در میانشان داری و رابطه‌ای که با آنها تجربه می‌کنی، قبل و بعد از این دوره، کاملاً از زمین تا آسمان متفاوت است.

367 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    ماریا اکبری گفته:
    مدت عضویت: 1845 روز

    به نام مهربان پروردگارِ سخاوتمندم که هدایتم کرد به این آگاهی های توحیدی..‌.

    سپاسگزارم از شما استاد عباسمنش عزیزم که این آگاهی ها رو دراختیارمون قرارمیدین.

    اگر تاابد برای این دو موضوع سپاسگزاری کنم باز قطعا حق مطلب رو ادا نکردم

    سپاسگزارم از مهربان پروردگارم و از شما استاد سخاوتمندم.

    واقعا نمی‌دونم تا به امروز چند هزار بار به این فایل گوش کردم ، اما می‌دونم که فقط با گوش کردن همین یه دونه فایل ،استانداردم در روابط از زمین تا آسمون تغییر کرده

    خییییییلی بهم میچسبه ،خیلی دوسش دارم ، همه ی خواسته هام راجب روابط تو این فایل هست و می‌دونم که تنها توجه و تمرکزم باید روی بهبود خودم باشه ، بقیش دیگه دست جهانه که منو ببره(هدایت کنه) به جایی ،به روابطی به انسانی که از قبل درست هست،که دقیقا هماهنگه باهام ،که نیاز نباشه من درستش کنم چون این درست کردن با قوانین جهان در تضادِ.

    خیلی دوستدارم که این محصول رو داشته باشم و آگاهی های آرامش بخشش رو نوش جانم کنم ، اما فعلا در دوره روانشناسی ثروت و 12 قدم و احساس لیاقت و خودارزشمندی هستم ، تا عید که 12قدم تموم شه ، بعدش انشاالله اگر زنده بودم حتما این محصول رو تهیه میکنم و لذت فراوانی میبرم از آگاهی هاش.

    خدارو صدها هزار مرتبه سپاسگزارم که هیچ محدودیت مالی برای تهیه این محصول ارزشمند ندارم و حتما در بهترین حالت و مناسبترین زمان که بیشترین تمرکز رو دارم و بالاترین نتیجه رو میگیرم …هدایت میشم به خریدش.

    بازهم سپاسگزارم از شما استاد عباسمنش عزیزم که قوانین حاکم بر جهان هستی رو کشف کردید و زندگیشون کردید و نتیجه گرفتید و دراختیارما هم قراردادید.

    دوستتون دارم و عشق برای خانواده بزرگم در سایت توحیدی عباسمنش 🟢

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 23 رای:
    • -
      محمدرضا گفته:
      مدت عضویت: 1901 روز

      سلام وقتتون بخیر بنده هم الان مشغول کار کردن روی دوره ی فوق العاده ی احساس لیاقت هستم. سوالم ازتون اینه که شما الان همزمان سه تا دوره رو دارید کار میکنید مشکلی براتون پیش نیومده؟ من میخواستم این دوره عشق و مودت رو تهیه کنم بعد دیدم چون توی دوره احساس لیاقت هستم شاید نتیجه کافی رو نگیرم ازش. خوشحال میشم از تجربه ی شما بشنوم که همزمان کار کردن روی سه تا دوره باعث مشکل یا بهم خوردن تمرکزتون نشده؟

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        ماریا اکبری گفته:
        مدت عضویت: 1845 روز

        سلام به دوست عزیزم جناب آقای محمد رضا

        بنظر من باعث بهم خوردن تمرکزم نشده به همین خاطر دارم انجامش میدم ، دلیلمم اینکه …

        چون بیس و اصل و اساس همه ی صحبت های استاد یک چیز هست و اونم اینکه «ما در جهانی فرکانسی زندگی میکنیم و این جهان به افکار غالبمون پاسخ میده و اگر می‌خوایم متوجه شیم که این افکار در مسیر خواستمون هست یا ناخواسته،،، میتونیم از نوع احساسمون متوجه شیم »، یعنی اگر احساسمون غالبا خوبه یعنی ما به چیزهای خوب توجه میکنیم و اگر بده یعنی بیشتر اوقات در حال تمرکز کردن ( دیدن ، شنیدن ، حرف زدن راجبش ، فکر کردن و…) به ناخواسته هامون هستیم .

        وقتی بیس و پایه یکی باشه پس علاوه بر اینکه تداخلی ایجاد نمیشه ، بلکه باعث فهم بیشتر و بهتر در تمام زمینه ها میشه ، و من میتونم یک موضوع رو از جنبه های مختلف مورد برسی قرار بدم ، مثلا وقتی راجب ثروت و فراوانی در دوره روانشناسی ثروت مطلب گوش میکنم ، باورم راجب فراوانی زیاد میشه و این باور رو میتونم در دوره ی احساس لیاقت و خودارزشمندی به فراوانی راجب دوست گسترش بدم که جهان پر از دوستانی ،مردمانی نازنین هستند که بدون اینکه من بخوام از خود گذشتگی کنم ، دوست دارند با من در ارتباط باشند و باهم رابطه ای سالم و سرشار از خودارزشمندی داشته باشیم.

        وقتی من بدونم که «من تحت کنترل باورهام هستم » پس با بیشتر گوش کردن و عمل کردن این دورهای ارزشمند به تقویت باورهام می‌پردازم ، بنظر من هم زمان در دانشگاه چند واحد درسی رو پاس کردن می‌تونه باعث بهم خوردن تمرکز بشه,کمااینکه اکثرامون اینکارو کردیم و تمرکزمون هم بهم نخورده و نمرات خوبی هم گرفتیم ، درحالی که هر کدوم از اون درس ها به مقدار خیلی نامحسوسی باهم درارتباط هستند ، اما دراین سایت ،همزمان چند تا دوره رو کار کردن علاوه براینکه تمرکزتون رو بهم نمیزنه بلکه آگاهی بیشتری رو بهتون تزریق می‌کنه چون کلا قانون یکیه و استاد در دورهای مختلف همون قوانین رو با مثالهایی مربوط به یک موضوع خاص ، برامون بیان می‌کنه ، برای همینکه من و شما میتونیم به شیوه ی این قوانین زندگی کنیم ، چون تمام جنبه های زندگی رو در بر میگیره و ما میتونیم همون قوانین رو در تمام ابعاد زندگیمون گسترش بدیم و همه جا ازش استفاده کنیم ، درست مثل دوره ی 12قدم که راجب موفقیت و ارتقای سطح زندگی در تمام جنبه هاست .

        هم زمان استاد تمام جنبه های زندگی رو هدف قرار داده و باکار کردن روی این دوره ی فوق العاده ،شما میتونید تمام جنبه های زندگیتون رو با کیفیت تر کنید ،چون راجب همه چیز اونجا صحبت شده، پس می‌شه چند تا دوره رو هم زمان کار کرد.

        اما همه ی اینا نظر شخصی بندست و تمرکز داشتن یا نداشتن روی یک یا چند موضوع هم بازهم برمیگرده به میزان تمرکز یا توانمندی خود شما،

        من هم اوایل که اصل رو به این خوبی درک نکرده بودم { البته باید توضیح بدم که هنوز اول راهم و هزاران پله راه دارم تا درک واقعی موضوعات } اما اوایل اصلا نمیتونستم بااین تمرکز و توجه به مسیرم ادامه بدم ، وخدارو شاکر هستم که اگر بیشتر و بهتر ادامه بدم ، خداوند و جهان هستی هم سخاوتمندی بیشتری برام بخرج میده و درک منو وسیع تر می‌کنه و آرامش و احساس خوب بیشتری برام به ارمغان میاره که انگار (هیچ چیز ، از داشتن احساس خوب مهمتر نیست .)

        پس شما هم جوری به این مسیر ادامه بدید که احساستون خوب باشه اگر دنبال کردن چند تا دوره ، آرامش رو ازتون میگیره اینکارو نکنید چون اولین اصل و اولین قانون داشتنِ احساس خوبه ، چون جهان ما فرکانسی خلق شده و ما موجوداتی فرکانسی هستیم ، و اساس احساس ماست که مارو هدایت می‌کنه به انسانها ، اتفاقات ، شرایط و تجربیاتی هم سنگ با خودش.

        پس اگر تجربیات زیبا می‌خوایم ، موظف هستیم کانون توجهمون رو روی زیبایی ها بگذاریم و احساس خوب داشته باشیم ، پس درنهایت با روشی پیش برید که بهتون احساس خوب میده ،تک محصولی یا چند محصولی، هرچیزی که به خودشمااحساس آرامش و امنیت میده همونو پیش ببرید، و امیدوارم شاد و موفق و سرشار از رضایت باشید.

        برای هممون آرزو میکنم که خداوند مارو به راه راست هدایت کنه راه کسانی که به آنها نعمت داده و نه کسانی که به آنها غضب کرده و نه گمراهان.

        آمین .

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  2. -
    ساناز گفته:
    مدت عضویت: 1317 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان

    سلام استاد مهربونم و‌مریم قشنگم

    سلام دوستان هم فرکانسی ام

    این فایل رو چندین مدت قبل من گوش دادم و خیلی راحت از کنارش رد شدم

    دانلودش کرده بودم توی گوشیم بود

    اما هر وقت میخواستم فایل دانلودی گوش بدم این فایل رو گوش نمیدادم

    همش میگفتم خیلی چیز خاصی تو این فایل نمیگه

    همون قصه تلخ تکراری

    ی رابطه فوق العاده عالی که باورهای نامبر وان من داغونش کرد

    برای چندمین بار دوره عشق و مودت رو گوش دادم

    اصلا چرا چند بار؟

    اون گم شده من تو این دوره نبود

    هر سری تعهد میدادم می اومدم گوش میدادم اما نه عملی در کار بود نه تمرینی

    از همه مهمتر نه درکی

    و به خیال خودم همه جلسات گوش دادم و الان وقتشه معجزه شه اما باز گم شده من پیدا نمیشد

    من که مقصر نبودم

    مقصر استاد بود که دوره ای که اوکی کرده خواسته های منو نمیده

    و باز من همون قربانی رابطه که به هر دری چنگ میزنه اما به مطلبش نمیرسه

    منکه مقصر نبودم

    مقصر جهان و خدا بود که تو پیشونی من دختر کاملا با کمالات ی رابطه درست و حسابی نبود

    من همون دختری بودم که هرکی می اومد سمتم ماها طول میکشید تا بتونه خودشو ثابت کنه و به قولا مخ منو بزنه و دختری که میگفتن به راحتی نخ نمیده

    اما بعد ازگذشت چند ماهی من اضافه ترین آشغالی بودم که اون پسره تو زندگیش داشت و به اولین سطل زباله که میرسید چنان منو پرت میکرد ته اون سطل که گاها از اونور سطل میزدم بیرون

    میگن اینجور مواقع قلب آدم میشکنه

    میخندم و همش میگم خوش به حال اونایی که تو این جور مواقع قلبشون میشکنن و خیلی درد نمیکشن

    من تک تک استخوان هام شکست که هنوزم صدای شکستنش تو گوشمه

    تک تک موهای من تغییر رنگ دادن و به ظاهر گفتم فوت پدرم منو اینجوری کرده اونم منی که مراسم پدرمم داشتم به خاطر شکست خودم گریه میکردم

    منی که حتی نتونستم برای پدرم سوگواری کنم و براش گریه کنم

    تک تک شرف منو باد برد شرف من قاطی خش خش و سروصدای برگ های درختان شده بود و هزاران برابر طبل رسوایی من در شهر هر روز زده میشد

    جسمم خشکید لاغر شد بی جون شد و در گوشه ای از خونه مرد

    هر روز که بیدار میشم ی جسم مرده رو با خودم جابجا میکنم و از اینکه قدرتی ندارم این جسم مرده رو کفن کنم و خاک کنم روزی هزار بار از خدا عذر خواهی میکنم

    اما دوستان عزیزم ی چیزی خیلی خیلی جالبع

    این آدم متلاشی و داغون هر روز چشم به راهه تا اون شخص بیاد

    این تن مریض و جسد شده میره در خونه طرف بهش میگه زندگی من تویی و من هر لحظه دارم میمیرم بدون تو

    و اون شخص همیشه عاشق که روزی به پای من افتاد و کفش های منو بوسید با دعوا از ماشین پیاده شد در ماشین کوبید و منو از همه جا بلاک کرد

    و باز قطعا من مقصر نیستم

    قطعا مقصر خدایی ست که چون با من دشمنی داره این شخص و این رابطه رو مث قبلی ها از من گرفت چون ارث پدری منو و خدا قاطی شده

    لجن تا کجا

    نکبت تا کجا

    تعفن تا کجا

    ی بار ی جایی پدرم میگفت بی شعوری سقف نداره

    واقعا بی شعوری تا کجا

    اصلا من در عجبم از خدا

    من دارم این جسم و این ظاهر فوق العاده که خدا بهم داره رو به کثافط میکشم اما واقعا چرا خدا هیچ انتقامی از من نمیگیره؟؟

    عجب صبری خدا دارد…..

    چند روزپیش تعهد نوشتم که من این شخص رو فراموش میکنم و همه چی رو بخدا میسپارم

    اما توکل و ایمان من اندازه 4 روز ظرفیت داشت بیشتر نه

    بعد از 4 روز که ایمان من تموم شد دوباره التماس به اون شخص

    دوباره له شدن و درهم کوبیده شدن ی ذره وجود جا مونده من

    این روزها همش گفتم خدایا منو بیخیال

    تو بیا خدایی کن

    دیشب تو خواب یکی گفت برو عزت نفس گوش بده

    کلمه به کلمه بنویس

    امروز جلسه اول چندین بار گوش دادم

    انگاری کر و لال بودن من ی ذره بهتر شده

    ی کلماتی تو این جلسه رو ی آقایی داشت میگفت که من انگار نه اون آقا رو میشناختم نه اون کلمات رو شنیده بودم با اینکه چندین بار این دوره رو گوش داده بودم

    دفتر داشتم نتونستم بنویسم

    چون روحی نیس که جون بده به انگشتام

    و سرما هم خوردم

    ظهر با حال بد دراز کش افتاده بودم

    یکی گفت واقعا اینقدر که خودت رو دوست داری اون شخص رو هم دوست داری؟

    یکی بهم گفت این حرفا رو خدای درونت داره میگه

    خدای درون؟؟

    این دیگه چه مسخره بازیه

    فرض میکنیم خدای درون

    خدای درون میگفت وقتی برای سلامتیت قند و ساکاروز حذف کردی و چایی تلخ میخوری یعنی خودتو دوست داری

    میگفت وقتی سرما میخوری سریع دارو میخوری یعنی خودتو دوست داری

    میگفت وقتی برای شادابی پوستت این همه هزینه کلان میکنی و کرم های گرون میخری یعنی خودتو دوست داری

    میگفت وقتی ناخت میزاری و انگشتای پات کرم میزنی تا خشک نشن یعنی خودتو دوست داری

    میگفت وقتی لباس خوب و با کیفیت میخری و همیشه خوشتیپ میگردی یعنی خودتو دوست داری

    میگفت وقتی تو ماشینت میشینی سریع کولر میگیری تا گرما اذیتت نکنه یعنی خودتو دوست داری

    میگفت وقتی شبانه روز کلا توسایت فایل گوش میدی و دنبال تغییری یعنی خودتو دوست داری

    و همین خدای درون من میگفت وقتی اینقدر خودتو دوست داری آیا خداوکیلی وجدانا انصافا یک درصد این دوست داشتن اون طرفت اون بنده خدا رو هم دوست داری؟

    همش میگفت صادق باش و صادقانه بگو

    و من مصرانه میگفتم اون زندگی منه و من بدون اون میمیرم

    خدای درون من میگفت

    انصافا اگه دوسش داری

    پس رهاش کن بزار به زندگیش برسه بزار از زندگیش اونجور دوست داره لذت ببره بزار آرامش داشته باشه بزار بره پی خواسته هاش

    همش میگفت اگه واقعا دوسش داری بهش زنگ نزن پیام نده مگه ندیدی میگفت شمارت میبینم استرس میگیرم

    اگه دوسش داری بهش استرس نده

    میگفت اینقدر خودخواه نباش زندان بان نباش طرفو حبس نکن رهاش کن و بزار اون به خوشی ها و شادی هاش برسه

    نمیدونم چرا

    ولی من با این حرفا آروم شدم

    من آروم شدم انصافا

    تنها ی دلیل پیدا کردم که طرفو رها کنم

    تنها به همین دلیل گفتم برم دوره عشق و مودت از اول گوش بدم و این بار چون گم شده ای ندارم دنبال اهدافم باشم

    تنها به همین دلیل ذهنمو از هر چیزی مربوط به اون آدم پاک کردم

    تنها به همین دلیل فهمیدم باید اون ساناز وابسته اون ساناز زندان بان خودخواه رو باید کشت تا سانازی سالم و بدون آزارو اذیت تربیت شه.

    ساناز قبلی عاشقتم که اینقدرتضاد و چالش درست کردی که این ساناز جدید قدرت این کامنت نوشتن رو پیدا کرد

    ساناز قبلی عاشقتم که اینقدر کوبیده و له شدی تا این ساناز جدید با قدرت و با عزت نفس مابقی زندگیشو بگذرونه

    ساناز قبلی عاشقتم که تو بودی که باعث شدی این ساناز جدید شکل بگیره

    خدای مهربانم اول از همه خواسته هام بهم ایمان و توکل بده بعد هم قدرت بده نغلزم

    خدایا بغلم کن تا شیطان جرات نکنه نزدیکم بیاد که جز تو هیچ پناهی ندارم

    استاد عزیزم بی نهایت ازت سپاس گذارم که من هنوز کرولالم ولی امروزبه لطف و فضل خدا صداتو شنیدم.

    التماس دعا از تک تک کائنات

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای:
    • -
      سارا صمدی پور گفته:
      مدت عضویت: 1540 روز

      سلام عزیزدلم

      چقدر کامنتت خاطره های من رو زنده کرد

      چقدر یاد خود گذشته ام افتادم

      عزیزدلم تو مسیر درستی هستی

      خوشحالم برات…

      منم خیلی اذیت شدم تا یاد گرفتم ، متاسفانه بعضی هامون ضربه های سنگینی میخوریم تا قانون رو بپذیریم

      امیدوارم یه روزی این کامنتت رو بخونی و انقدر عاشق خودت باشی که باورت نشه یه روزی زندان بان فرد دیگه ای بودی و بگی واقعا این من بودم؟

      خدای درونم خیلی دوست داره ساناز جان، همش ازم میخواد بهت بگم تو به اندازه ستاره های آسمون ارزشمندی ، اگه تونستی همه شون رو بشمر ، تا بفهمی واقعا چی بهت میگم

      منم که اینارو برات نوشتم تازه اول مسیرم

      تازه یاد گرفتم به خودم بابت اشتباهاتم توهین نکنم، خودمو شبانه روز سرزنش نکنم، خودم و اطرافیانم رو راحت بذارم

      اما روزی جای تو بودم عزیزدلم

      و فقط خواستم بهت بگم این سایت الهی رو ول نکن

      حتی اگه اخرین انرژی تو وجودت یک قطره بود، اون قطره رو صرف باز کزدن فایل های این سایت بکن

      عیبی نداره اوایل فقط طوطی وار گوش بده، اما ول نکن

      کم کم باور میکنی، عمل میکنی ، معجزه میشه

      خدای درونم خیلی دوست داره ساناز جان

      منم دوست دارم خواهر عباسمنشی

      میدونم روزای خوب میاد

      واسه همه مون

      انشالله

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
      گزارش نقض قوانین سایت
      • -
        ساناز گفته:
        مدت عضویت: 1317 روز

        سلام دوست قشنگم

        دوست مهربونم

        دست خدای هدایتگر

        نمیدونم چند روز میگذره اما رهام

        رهاتر از رها

        هیچ خلل و وابستگی ندارم

        اصلا فکری ندارم

        نه در مورد اون شخص

        نه در مورد شغلم

        منم و خدای همیشه مهربان

        منم و هر لحظه هماهنگی بین ذهن و روح

        کلی قدرت نه گفتن پیدا کردم

        و چقدر راحته

        تمام تایمم در روز تو سایتم

        و تازه کلی پول گذاشتم کنار تا چتد روز آینده برم آخرین مدل گوشی بخرم به خودم هدیه بدم که این همه تغییر کرده

        وای خدای دوست داشتنی ام

        بسیار سپاس گذارم که این دوست عزیز رو هدایت کردی تا با کلمات قشنگش به من امید بده

        و چقدر امروز نیاز داشتم به این امید

        خدایا هزاران بار سپاس گذارم

        دوست قشنگم

        برات از خدا بهترین ها میخوام

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
        گزارش نقض قوانین سایت
  3. -
    هاله ریاحی گفته:
    مدت عضویت: 2387 روز

    سلام خدمت همه عزیزان

    هرچقدر جلوتر میرم میفهمم اونچه در قرآن و در دینمون و سیره پیشوایانمون و روایات و احادیث اومده چقدر صحیحه …

    منتها ما معمولا دوست داریم یه مطلبی رو از یه فرد خارجی بشنویم یا توی یه رفرنس علمی ببینیم و کتاب ترجمه شده رو از یک نویسنده خارجی بخونیم تا باورش کنیم .

    بیشتر خارجی پسند و غریبه پسندیم و از گوهرهای نابی که خودمون داریم غافلیم و فراری …

    درباره روابط و در کل … سوءظن داشتن خیلی نهی شده و حضرت علی علیه السلام میفرمایند ایمان با بدگمانی یکجا جمع نمی شود

    یعنی اگر بدگمان منفی باف بدبین هستیم ایمان نداریم .

    و من هرچی میگذره بیشتر درک میکنم

    توی روابطم … چند روزی بود مدام افکار منفی و بدیهای آدمها تو ذهنم بود ، تا اینکه بیاری خدا تونستم با سپاسگزاری روزانه ذهنمو مثبت کنم و اما نتیجه ، همون روزا که افکارم منفی بود هر روز یه بحث کلامی با یکی از اطرافیان داشتم اما در روزهای اخیر همون آدم ها باهام بشدت خوب شدن و میان کمکم .. و با هم چه لحظات شادی داریم و کلی میخندیم

    واقعا عجیبه … این قانون فرکانس

    لازم نیست کار خاصی بکنیم فقط فرکانس منفی نفرستیم

    اگه به کسی سوءظن داشته باشی و بدیهاشو مرور کنی

    و تو ذهنت کلی صفت بد بهش نسبت بدی

    هیچ وقت از طریق اون آدم کمکت نمیکنه

    خدا خیلی عادله … خیلی

    اون آدم که ندیده ولی خدا که دیده تو توی ذهنت چقدر بد و بیراه به اون ادم گفتی

    فلان فلان شده …

    چقدر بدیهاشو یاداوری کردی و اخماتو در هم کشیدی

    چقدر منفی بافی دربارش کردی

    پس هرگز نمیاد از طریق اون ادم بهت خیر برسونه

    و این بصورت یک قانونه ، با سوءظن و بدبینی و منفی بافی و مرور بدیها در حال ارسال فرکانس منفی هستی و نتیجشم مشخصه …

    چه خدای عادلی داریم

    میگه اگر می خواهی بندگانم دست من بشن و بهت از طرف من خیر برسونن

    جز نیکی و خوبی دربارشون در ذهنت نباید بیاری

    و درباره کل این جهان

    مثبت اندیش و مثبت نگر باش

    خدایا شکرت بخاطر قوانین عادلانه این جهان زیبایت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 23 رای:
  4. -
    امیرحسین ادیبی گفته:
    مدت عضویت: 2900 روز

    سلام

    واقعا مقاله ی برانگیختگی بسیار عالی بود

    چه نکات مهم و کلیدی گفته شد تو این مقاله؛ یکی از نکته های مهمی که خانوم شایسته گفتن این بود که برای استفاده از برانگیختگی یا هر چیز دیگه ای باید قانون رهایی رو رعایت کنیم

    یعنی من میخوام به فلان هدف برسم، میخوام احترام و عشق و محبت رو دریافت کنم، و میام تمرکز میزارم روی این و دیگه مهم نیست از کجا و توسط چه افرادی این عشق و محبت دریافت بشه…مهم اینه که من میخوام روابطم سرشار از عشق و محبت و احترام باشه؛ این یعنی رهایی

    ولی وقتی بگیم من میخوام فلانی به من محبت کنه و عشق و احترام رو از اون دریافت کنم این چسبندگیه و باعث احساس بد میشه…در اصل ما باید رها باشیم و هدف رو مشخص کنیم و اگه اینجوری پیش بریم احتمال بسیار زیاد از همون شخص هم این ویژگی رو دریافت میکنیم، اما شرطش اینه که به قول خانوم شایسته رها باشیم و مهم نباشه که از چه راهی و از چه مسیری جهان میخواد پاسخ فرکانس مارو بده

    ما روی باورها و کانون توجهمون کار میکنیم و به هماهنگی میرسیم، جهان افراد هماهنگ رو کنار ما میچینه، نه اینکه تمرکز بزاریم و مهم باشه برامون که من از برانگیختگی استفاده کنم تا فلانی با من هماهنگ بشه

    بنظر من ما اگه رها باشیم، اون فلانی هم هماهنگ میشه با ما در 95 درصد اوقات، اما اگه اون فلانی رو بکنیم اصل و خیلی مهمش کنیم، این اتفاق نمیفته

    این برداشت من از صحبت رهایی در بحث برانگیختگی در “روابط” بود

    و این نکته ی کلیدی که میگه:

    “در واقع، آنجا که نمی توانی موضوعی را به راحتی قبول نمایی، آبشخور مسائل و مشکلات شماست. روزنه ای است که شیطان ذهن از طریق آن رسوخ می کند و تغییر باید از همان جا صورت بگیرد.”

    من هم یک مقاومت و یک ترمز شدید دارم توی این حوزه

    و اونم اینه که مثلا قبل از اشنایی با این قوانین، یک سری افراد رفتارهای بدی با من میکردن همیشه و خیلی هم تکرار شده بود…

    ایراد ذهنی من اینه که من فکر میکنم، اگه تغییر کنم و فرکانسمم عوض بشه، بازم اونا همون رفتار رو با من دارن

    و باز هم اگه بخوام ریزتر بشم، و ریشه ای تر به این مشکل نگاه کنم، میفهمم که من حواسم نیست و اصلا یادم نیست که اون زمانی که اون افراد با من رفتار بدی داشتن، “اون زمان من چه فرکانسی داشتم؟”

    یعنی چیزی که خیلی خیلی زیاد باعث میشه آدم از گذشتش ضربه بخوره و بخواد تعمیمش بده به آینده و فکر کنه که حتی اگه تغییر کنه بازم همون رفتارها رو میبینه، اینه که یادش نمیاد که بابا تو اون زمانی که باهات رفتار بد شد، چه فرکانسی داشتی؟ اصلا یادت هست؟ اصلا حواست هست که اون رفتار بدی که با تو شد بخاط فرکانست بود؟

    یعنی اگه زمان برگرده و ما حواسمون به احساس و باورهای اون زمانمون باشه و ببینیم با چه باور و با چه احساسی با ما بد رفتار شد، دیگه جای سوالی نمیمونه و یقینا جواب اینه که اون زمان بدون شک ما حالمون خوب نبوده که رفتار بدی با ما شد

    یعنی ما از گذشته فقط اتفاقات ظاهری رو میبینیم، و میگیم فلانی این رفتارو کرد، اونجوری کرد، بمن بدی کرد، حتما بازم میکنه و دست من نیست…ولی حوااااسمون نیست که اون لحظه چه فرکانسی داشتیم؟ و این واقعا فریب دهنده ست و شیطان این لحظات میگه که اون ادم قبلا چندین بار به تو بدی کرد، بازم میکنه….اما اگه یادمون بیاد که اون لحظاتی که باعث شد با ما بد رفتار بشه، ما در ناهماهنگی درونی بودیم…اما این ناهماهنگی درونی رو خیلی سریع فراموش کردیم

    و نکته اینجاست که فرکانس های ما باعث میشه اتفاقات بیفته…به قول خانوم شایسته اگه هماهنگی ذهن و روحت انجام بشه همه چی اوکی میشه…و اگه بیایم هماهنگی ذهن و روح رو ایجاد کنیم، ما وجه خوب افراد رو تجربه میکنیم و فرد نامناسب با ما برخوردی نداره دیگه

    برای من اینجاش خییییییییییلی پاشنه آشیله، که یادم نیست و حواسم نیست که اون زمانی که با من بد رفتار شد، بابا تووووووو فرکانس بد داااااشتی….دلیل رفتار بدی که با تو شد در جاهای مختلف، اینه که توووو فرکانس بد داشتی اون لحظه

    این خیلی مهمه

    دلیلش این نیست که اون رفتارهای بد، شانسکی و اتفاقی افتاد برات

    “”دلیلش اینه که تو در اون زمان حالت بد بوده و هماهنگ نبودی””

    که اگه هماهنگ بودی باهات رفتار بد نمیشد

    جالب اینجاست که ما جاهایی که حالمون خوبه و با ما رفتار خوب میشه رو کلا فراموش میکنیم

    هم رفتار خوب رو فراموش میکنیم، هم فرکانس خوب اون لحظمون رو

    اما وقتی رفتار بدی با ما میشه، این شیطان، به قول امام خمینی، در کمااااااال استادی مارو فریب میده و فقط میگه که با تو بد رفتار شد…اما اگه میگفت با تو بد رفتار شد و دلیلش ناهماهنگی درونی تو بود مشکلی نداشتیم ما

    اما کارش اینه دیگه….

    این از سخت ترین مقاوت های خودمه…که در مورد گذشته، حواسم نیست که اگه با من بد رفتار شد، اگه اتفاق بدی افتاد، اگه بدشانسی آوردم، دلیلش این نیست که شانسی و اتفاقی و همینجوری دل بخواهی این اتفاق ها برای من افتاد

    دلیلش فرکانس بد و حال بد و باورهای بد و در نهایت کانون توجه بد بوده…

    و به خودم باید بگم که اگه فرکانست عوض بشه و هماهنگ بشی با خودت، اون رفتار بد دیگه با تو نمیشه، و در شرایط و موقعیتی قرار میگیری که اتفاق بدهم برات نمیفته…اگه هماهنگ باشی خوش شانسی میاری همیشه

    اگه هماهنگ باشی به افراد نامناسب بر نمیخوری اصلا…

    این خیلی نکته ی مهمی برای خودمه که فکر میکنم، اگه من هر تغییری کنم، اون آدم اختیار داره که با من هرجوری دلش بخواد رفتار کنه

    اما آدما هیچگونه اختیاری، در برخورد با “من” ندارن

    یعنی آدما نیستن که تصمیم میگیرن با من چجوری رفتار کنن، من در مواجهِ با آقای ایکس، تعیین میکنم که با “من” چه رفتاری بشه

    و اون آدم هیچگونه اختیاری از خودش نداره که رفتارش با من رو دلبخواهی تعیین کنه، بلکه فرکانس من و هماهنگی و یا ناهماهنگیِ منه که تعیین میکنه اون آدم چجوری با من رفتار کنه

    و هر رفتاری هم میکنه درون خودش هست، به این معنی نیست که ما آدمارو مسخ یا جادو میکنیم و سواستفاده میکنیم ازشون

    به این معنیه که مثلا 1000 نوع رفتار متفاوت درون این آدم هست، 1000 نوع رفتار متفاوت تو قفسه ی رفتارهای این آدم هست از قبل، و تو وجود خودشه، اما من میتونم انتخاب کنم که کدوم رفتار رو بردارم برای خودم

    مثلا میریم تو یک کتابخونه، این کتابخونه 10 تا کتاب مختلف داره با موضوعات مختلف، من تعیین میکنم کدوم از این 10 تا کتاب رو بردارم

    کسی نمیتونه بگه چرا همچین کتاب از من خریدی و یا کسی نمیتونه بگه تو این کتاب رو گذاشتی توی مغازه ی طرف

    این کتاب اونجا بود، همیشه من کتاب بد رو انتخاب میکردم، حالا خوب رو انتخاب میکنم

    برانگیختگی در روابط میگه که طرف مقابلت پکیجی از رفتارهارو داره، تو با فرکانست تعیین میکنی کدوم رفتار با تو بشه

    چون خیلی ها اشتباه میکنن و فکر میکنن ما با اینکار بقیه رو مسخ و جادو میکنیم و سواستفاده میکنیم ازش

    مثلا تو بحث تقلب کردن های استاد عباسمنش، و کمک کردن مراقب ها بهش، اون وجهِ تقلب رسوندن و آسون گرفتن و پایه بودن تو اون مراقب بوده از قبل، و خیلی از اوقات دانشجو ها با فرکانسشون این وجه رو بیرون نمیکشیدن، اما استاد عباسمنش این وجه رو بیرون کشید

    دلیل بر تاثیرگزای توی زندگی بقیه نیست

    دلیل بر اینه که این وجه رو خود طرف داشته از قبل توی وجودش و من کشیدمش بیرون

    حالا ما یک فرکانسی داشته باشیم و بخوایم یک وجهی رو بیرون بکشیم از افراد، اگه اون فرد اون وجهی که ما میخوایم رو نداشته باشه، اصلا وارد فضای فرکانسی ما نمیشه و کسی میاد که اون وجه رو داره و به فرکانس ما نشون میده

    طرح کردن بحث رهایی توسط خانوم شایسته هم به همین منظوره که من میام فرکانسم رو عوض میکنم و عشق و محبت و احترام رو ساطع میکنم، حالا هرکی میخواد جواب فرکانس منو بهم بده مهم نیست، من به آدم خاصی نمیچسبم…

    دقیقا اینجای قانونه که باعث میشه ما نتونیم افراد خاص رو جذب کنیم

    قانون میگه تو چی میخوای؟ هرچی میخوای فرکانسش رو بفرست، من جواب فرکانست رو از یه جایی و توسط یه فردی میدم، تو آدم خاص تعیین نکن

    و رهایی یعنی همین که فرکانس خوب بفرستیم و هدفمون این باشه که من از زندگی، تجربه ی آزادی، لذت، عشق، احترام و…میخوام…اما نمیچسبیم به یه آدم خاص که من این رفتاهارو حتما از این فرد میخوام…اینجا مغایرت داره با قانون

    وقتی داشتم اینارو مینوشتم آرااااامش خاااصی درونم شکل گرفت…چون توی بحث گذشته من بشدت ایراد دارم و الان حالم بسیار بسیار خوبه و آرامش عجیبی دارم…

    خانوم شایسته یک دنیا از شما سپاسگزارم بخاطر این مقاله ی ارزشمندی و طلایی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 23 رای:
    • -
      مهدی علی زاده گفته:
      مدت عضویت: 883 روز

      امیرحسین جان چه کامنت بلند بالایی

      من که به شخصه توضیح کامل از برانگیختگی روابط رو بلد نبودم و درک نکرده بودم و فقط یه توضیح رو از استاد فقط شنیده بودم و الان میفهمم که اون موقع که استاد توضیح کامل میدادن من در مدار این آگاهی ها نبودم والسلام

      وبا خوندن کامنت شما 10 درصد از حرف هاتون رو درک کردم ودرحین خوندن این کامنت توی ذهنم به خودم گفتم اگه اینایی که می خونم درست باشه و صحت داشته باشه من این کامنت رو کپی میکنم توی گوشیم و دفترم که همیشه توی دسترسم باشه و بخونم و درکش کنم و مهم تر از همه اجراش کنم تا زندگی بهتری و روابط عالی تری داشته باشم چون الان میفهمم من با خودم چی کار میکردم توی روابط م

      من خودم داشتم شخصیت هایی رو توی روابط هام جذب میکردم و برانگیخته میگردم که دوست نداشتم

      دوست من بینهایت ازتون سپاس گذارم

      به داشتن افرادی مثل شما افتخار میکنم و این رو به یقین میگم هر جمله ی که از کامنت شما رو میخواستم خودم تجربه کنم و بفهمم باید میلیون ها تومن سال ها وقت و کلی انرژی بزارم تا این ها رو بفهمم ولی شما دوست عزیزم همه ی این ها رو به رایگان در اختیارم گذاشتید از استاد ممنون به خاطر همچین فضایی که در اختیارمان گذاشته تا آگاهی ها رو در اختیار هم بزاریم

      خدایا مرسی به خاطر همه چی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    سمی 4157 گفته:
    مدت عضویت: 2184 روز

    سلام به دوستای خوبم

    الان که دارم مینویسم انقدر خوشحالم که بلاخره خدا باهام حرف زد به این صورت که با وجود دانستن تک تک قوانین ولی یه جای کارم میلنگید و اون این بود که راهنمایی های خدا رو عشق خدا رو به خودم و اینکه الهامات از سمت خدا بهم میشد نمیتونستم به طور کامل درک کنم تا جایی که شبانه روزم شده گوش دادن به فایلهام تا جلوی ورودی های بد بگیرم و به چیزهای بد بال وپر ندهم و تو این راه همش از خدا میخواستم باهام حرف بزنه تا من نشونه هاشو ببینم تا باور کنم خدا باهام حرف میزنه

    چند وقتی بود که تصمیم یک موضوعی برای زندگیم کلی باورهای بدم اعم از ترس و نگرانی و در نهایت نتونستن درست تصمیم گیری رو ریخت بیرون که سمیرا تو هنوز متوجه نشدی که ایمانت وتوکلت ریشه همه این چیزاست بارها از خدا خوندی که انرژی ولی نمیفهمیدی یعنی چی فقط فکر میکردی فهمیدی برای همین با انجام تک تک تمارین هنوز نتیجه دلخواهتو نگرفتی و به خودت میگفتی من دارم کارمو درست انجام میدم پس به زودی به خواسته هام میرسم

    امروز غروب با یه اس ام اس چنان دلم گرفت که یادم رفت خودم باعث این حالمم برای همین سعی کردم توجه نکنم و خودمو سرگرم کنم ولی حدود دو ساعت پیش یه بغضی تو گلوم نشست که فقط گفتم خدایا میدونم که حال بدم مساوی اتفاقای بد نمیخوام این حالو باهام حرف بزن بهم بگو چکار کنم من دارم سعی میکنم کمکم کن منو فقط خودت میتونی اروم کنی بهم بگو چطوری تصمیم بگیرم برای این مورد بعد باز شروع کردم فایل های استاد در مورد ثروت گوش کردن از اونجایی که من داخل سایت بودم و داشتم تو عقل کل دنبال سوال هایی مشابه موضوع خودم میگشتم به این صفحه هدایت شدم باورتون شاید نشه تمام موی تنم سیخ شد تماما جواب سوال من بود همون لحظه یه حسی درونم گفت من باهات هر لحظه حرف میزنم به هر طریقی باور کن

    خدایا هزار بار شکرت که باهام حرف میزنی و ایمانم به خودتو بیشتر وبیشتر کردی حال الانم سخته وصفش ولی چون خودمو متعهد دیدم تا هر روز نظری دیدگاهی بذارم این اولین دیدگاهم بود گفتم با شما عزیزانمم در میان بذارم . خدایا بهترینم من آرزوم عشق بازی با خودته کمک کن تو تک تک موضوعاتم بهترین تصمیم بگیرم و راه درست انتخاب کنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 28 رای:
    • -
      فاطمه توحیدی گفته:
      مدت عضویت: 2025 روز

      سلام استاد عزیز. من بتازگی ب جمع خانواده شما پیوستم و خیلی از این بابت خوشحالم. من حدود۳ ساله ک باقانون جذب اشنا شدم وحدود ۲سال پیش برای همسر دلخواهم این قانون رو به کار بردم و شخصیت مورد نظرم به دنیای من وارد شد ما حدود ۲سال هست که با هم عقد کردیم و نامزدیم و بخاطر مشکلاتی ک در نامزدی داشتم افکارم منفی شدند و ناخواسته فاصله و دوری رو جذب کردم و همسرم منتظر درخواست طلاق از سمت من هستند و میگن ک دیگ نمیتونن ادامه بدن و بااین حال من باورم این هست ک ایشون منو دوست دارن و چون باور منفیم این هست که ایشون مغرورن و خانوادشون هم بهشون این رو متذکر میشن ک بزار خودش برگرده و طبق معمول منتظر التماس و درخواست ادامه زندگی از طرف من هستند، میخوام بدونم برای اینکه اعتماد بنفس بالاتری داشته باشم و این اقا برای من غرور نداشته باشن و به سمت من برگردند من باید دقیقا چه باورهایی رو در خودم به وجود بیارم، و چطور این کارو انجام بدم؟ ممنونم از راهنمایی ک میکنید??

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  6. -
    نعمت اله صادقی گفته:
    مدت عضویت: 2618 روز

    یگانگی

    سوره الصافات آیه 4

    که محققا خدای شما یکی است.

    ? نمیدونم چرا؟

    ? امشب احساس میکنم خداوند چیزی می خواهد بگوید

    ? از یگانگیش…

    ? از یکتا بودنش…

    ? از یکتاپرست شدنم…

    ? از مجرد به دنیا آمدن من…

    ? از مجرد رفتن من از دنیا…

    ? از مجرد بودن خودش…

    ? از توحیدی شدنم ….

    سوره البقره آیه 163

    و خدای شما، خدای یکتاست، نیست خدایی مگر او که بخشاینده و مهربان است.

    ? چقدر خوبه…

    ? چقدر شیرینه….

    ? چقدر باحاله…

    ? لازم نیست سردرگم باشیم، لازم نیست گنگ و پریشان باشیم، لازم نیست کار خاصی انجام بدهیم، همه چیز خیلی سادست، راه یدونست، خدای ما، خدای یکتاست، خدایی غیر از او نیست، همون یدونه خدای ما بخشنده و مهربونه، پس باید در آرامش باشیم…

    سوره النساء آیه 171

    ای اهل کتاب، در دین خود اندازه نگه دارید، و درباره خدا جز به راستی سخن نگویید؛ در حق مسیح عیسی بن مریم جز این نشاید گفت که او رسول خداست و کلمه الهی است که به مریم فرستاده و روحی از عالم الوهیت است؛ پس به خدا و همه فرستادگانش ایمان آورید و به تثلیث قائل نشوید ، از این گفتار شرک باز ایستید که برای شما بهتر است،?? جز خدای یکتا خدایی نیست و منزّه و برتر از آن است که او را فرزندی باشد، هر چه در آسمان و زمین است همه ملک او است و خدا تنها به نگهبانی کافی است.??

    ? خیلی عالیه، خدای من خدایی که من عبادتش

    می کنم، خدایی که من بهش تکیه میکنم، خدایی که منو آفریده، خدایی که رزق و روزی من دست خودشه (سیستم و قوانین) همه ثروت های دنیا را صاحبه همه ماشینا همه خونه ها همه دام ها همه زمین ها همه جنگلها همه ویلاها همه و همه و همه مال خودشه، این خدای ثروتمند این خدای بزرگ برای محافظت از ما کافی نیست؟ البته که کافیه آره واقعا کافیه بخاطر همین سعی میکنم روزی هزاران بار این باور عالی را تکرار کنم که:

    ? خدایا تو برای من کافی هستی!!!

    سوره النحل آیه 51

    و خدای یکتای عالم فرموده که به راه شرک و دو خدایی نروید، که خدا یکی است پس تنها از من بترسید و بس.

    ایمان ترس

    ???? ??????

    ? هرجا ترس از هرچی که مخلوق هست ایمان به خدای یکتا اونجا نیست

    ? هرجا که ایمان به خدای یکتا هست ترس از مخلوق و هیچی نیست

    ? همانطور که هرجا تاریکی هست یعنی نور نیست

    هرجا که نور است تاریکی نیست

    ? یعنی تاریکی به خودی خود وجود ندارد و وقتی ایجاد می شود که نور را قطع کنیم پس اگه از چیزی ترسیدیم اون ترس را خودمون ساخته ایم و خودمون هم با ایمان میتونیم ترس را از زندگیمون حذف کنیم…

    سوره الأحزاب آیه 3

    و در کارها بر خدا توکّل کن، و تنها خدا برای مدد و نگهبانی کفایت است.

    ? بخدا وقتی سکان زندگی را میسپریم به دست قدرتمند و توانگر خداوند و تسلیم میشیم و از هدایتش پیروی می کنیم خودش تبلیغمونو میکنه، خودش مشتری میشه خودش ثروت میشه خودش نعمت میشه و خودشه و خودشه و خودش!!!!

    سوره آل عمران آیه 160

    اگر خدا شما را یاری کند محال است کسی بر شما غالب آید، و اگر به خواری واگذارد آن کیست که بتواند بعد از آن شما را یاری کند؟ و اهل ایمان تنها به خدا باید اعتماد کنند.

    ? دیگه حرفی واسه گفتن نموند دیگه باید آخه، اما، اگر، باید، ساید، چگونه، چطور چرا را

    کنار بگذاریم و از زندگی لذت ببریم و سپتسگزار ربمون باشیم که از این آیه محکمتر دیگه چی داریم آخه…..

    خدایا شکرت بخاطر حمایت و هدایت همه جانبه ات!

    سوره التوبه آیه 51

    بگو: هرگز جز آنچه خدا برای ما خواسته به ما نخواهد رسید، اوست مولای ما، و البته اهل ایمان در هر حال باید بر خدا توکل کنند.

    ? چه جالبه این آیه، که قانون فرکانس را برامون روشن میکنه، خداوند طبق رحیم و مهربان بودنش آن چیزی را می خواهد که ما می خواهیم و هیچ تغییری در قانونش نیست پس من با ایمان کاملا بر او توکل دارم چون میدانم می خواهم و می دهد، می خواهم و می شود

    سوره الزمر آیه 62

    خدا آفریننده هر چیز است و بر هر چیز هم او نگهبان است.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 26 رای:
  7. -
    رویا رهسپار گفته:
    مدت عضویت: 2642 روز

    سلام به استاد گرانقدر و تمامی اعضای عباسمنشی ها

    امروز اشک شوق تو چشامه سپاسگزار خداوندم که این آگاهیها رو از زبون استاد به ما می رسونه، واقعا زبان از بیان احساسم قاصره، عاشق کلمات توحیدی استادم، مو به مو آموزه هاشون رو عملی کردم و به نتیجه رسیدم وقتی تقدیر ناممو خوندم اشک شوق و اشک سپاسگزاری قلبی بر وجودم منقلب شد سبحان الله که درمورد جذب همسر دلخواه هر ویژگی که قید کرده بودم همون شخصو جذب کردم واقعا بقول استاد نمیخواد کار خاصی بکنی فقط کافیه هماهنگ باشی،نیمه ی گمشده ی خودم رو از اون ور دنیا توسط دستان کمکی خداوند بخودم جذب کردم و تو دوران نامزدی واقعا هماهنگ بودیم و به راحتی بعد از دوران نامزدی عقد کردیم خداروشکر همه چی طبیعیه،میخوام بگم که حتما حتما حتما حرفهای استاد رو عملی کنید وقتو انرژی بزارید مطمعن باشید قانون جواب میده من 40 تاباورمحدود کننده ی ازدواج رو نوشتم و 9 ماه رو باورهای ذهنیم کارکردم و نتیجه داد دوست دارم داد بزنم که بقول استاد ما با ذهنیتمون زندگیمون رو بر خودمون محدود کردیم در هرفضای قرار بگیری همون اتفاق برات میفته طبق آیه ی قرآنی. پس خواهشا کار کنیدرو ذهنتون دوست دارم همه به این حرف برسن اینکه قانون جواب میده و برای همه یکیه و این شور و شعفی که دارم رو تجربه کنید، امیدوارم همه به رویاهاشون برسن

    دوستون دارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 29 رای:
    • -
      ملیحه توان گفته:
      مدت عضویت: 3426 روز

      آفرین خوشحال شدم راحیل جان

      از خوندن دیدگاه تون .

      می تونم خوشحالیتون رو درک کنم .

      اینکه فردی خارج از کشور رو تونستید جذب کنید برام خیلی جالب بود .

      به امید شنیدن موفقیت های بیشتر از شما .

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      فائزه شهزاد گفته:
      مدت عضویت: 2504 روز

      سلام رویا عزیز …امیدوارم حالت عالی باشه

      خیلی لذت بردم از کامنتت و نتیجه عالی ک گرفتی …

      خیلی دنبال این بودم ک نتیجه دوستان و ببینم ک در مورد جذب همسر دلخواهشون گرفتن با کار کردن روی خودشون و تغییر باورهاشون …

      و کامنت شما دقیقا همین بود ….و دیدم تو صفحه تون ک دوره عشق و مودت رو هم شما ندارید و با این حال انقدر روی خودتون و باورهاتون عالی کار کردین و به نتیجه دلخواهتون رسیدین … الان نزدیک 2 سال میشه ک این کامنت و گزاشتین و از نتیجه تون گفتین خیلی خوشحال و ممنون میشم از ادامه رابطه تون و زندگی قشنگتون با تغییر باور هاتون و نتیجه ها و تجربه های جدیدتون تو این 2 سال هم برامون بگید … در پناه خدا باشی و زندگی پر از عشق رو براتون ارزو میکنم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        رویا رهسپار گفته:
        مدت عضویت: 2642 روز

        سلام فائزه جان

        بله این دوره ها قطعا جواب میده من خودم از فایلهای رایگان (کل فایلها) استفاده کردم، همه رو مو به مو انجام دادم، تو این مسیر، تغییر باورها خیلی بم کمک کرد یعنی به جرات میگم 95 درصد رسیدن به خواسته ها از طریق تغییر باورها (باورلیاقت، فراوانی، باور اعتماد، باور به خداوند و…) صورت میگیره، درضمن کامنتهای دوستان هم خیلی کمک کننده ست، از صبح که بیدار میشدم تا آخرشب باورهای مثبتو تو ذهنم مرور میکردم بدونید که قطعا جواب میگیرید بدون یک درصد شک

        در مورد وضعیتم درحال حاضر خدارو از اعماق قلبم سپاسگزارم، از استاد عزیز، مریم مهربون، و تجربیات دوستان عباسمنشی که باعث شدن الان بهترین لحظات، بهترین روابط رو اولا با خدای مهربون، دوما ارتباطم باخودم و سوما باهمسر عزیزم داشته باشم، باورکنید هر شاخصه، هر معیاری که تو ذهنم برای طرف مقابلم تجسم میکردم الان همون شرایطو دارم تجربه میکنم.

        منتظر شنیدن خبرهای خوبتون هستم

        بقول استادعزیزم : در پناه الله یکتا سعادتمند باشید

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
    • -
      شیرین دلاوری گفته:
      مدت عضویت: 2479 روز

      سلام راحیل جان

      الان کامنتتونو خوندم و بسیار خوشحال شدم براتون وهم اینکه باورای خودمم تقویت شد و امیدم بیشتر٫٫٫یه باور غلطمو طبق حرفاتون پیدا کردم٫جایی ک گفتین جفت دلخواهمو از اون سر دنیا،خدابا دستاش بهم رسوند٫٫٫باور غلط منم همینه ک باید تو محل زندگی من باشه ٫٫٫مرسی بابت نظر قشنگتون٫٫٫

      گفتین چهل باور غلط رو نوشتین و روش کار کردید٫٫٫میشه خواهش کنم خلاصه ای از اونا رو به منم بگین و متقابلا باور درستشو؟! مختصری از نحوه کارتون رو هم بگید٫٫٫البته حدس میدگزنم به چه روشی ولی دوس دارم خودتون بگین٫٫٫

      اطرافیان من چه خانواده و یا همسایه ها ک با مامانم حرف میزنن خ باوراشون محدوده٫٫٫میگن پسر فقط اخلاق داشته باشه کافیه، بقیه چیزا نداشته باشه مهم نیست٫٫کم کم بدست میاره٫٫٫من میگم نه میشه در یه حد مناسبی همه رو داشته باشه٫٫٫چرا نشه؟!

      ولی تکرار این حرفا اینقدر زیاده ک کسل کننده میشه٫٫منم گوش نمیدم ولی کلا زیاد میشنوم٫٫٫٫

      ممنون میشم خلاصه ای از باورای غلط و باورای درستشو بگین ک منم با مطالعه باورای شما ترمزامو بهتر و بیشتر شناسایی کنم٫٫٫٫

      مرسی

      اگه امکانش باشه براتون ک تو سوال عقل کل دررابطه با ترمزهای روابط عاشقانه جوابشو مفصل بدین دیگه عالی میشه٫٫٫٫پیشاپیش مرسی از پاسختون????

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
      • -
        رویا رهسپار گفته:
        مدت عضویت: 2642 روز

        سلام شیرین جان

        باورهای محدودکننده:

        *اگر پولدار بودم، شانس ازدواجم باکیس مناسب و خوب، بیشتر میشد

        *تواین دوره زمونه، بیشتر دنبال دخترای شاغل هستن

        *عدم خودباوری از درون ونداشتن اعتماد به نفس (عدم باور زیبا و خوش اندام بودنم)

        * بدلیل آپارتمان نشینی شانس ازدواجم کمتره(اگر خونمون ویلایی بود کیس مناسبتری میومد، چون آپارتمان نشینی رو جزء فقر مالی بحساب میوردم)

        *مردا دنبال اسمو رسمو اعتبار خانواده ی دخترا هستن اگر بابام شاغل دولتی یا رسمی و اسمو رسمی تو اجتماع داشت شانس ازدواج خوبم بیشتر میشد

        * بخاطر سنی که دارم شانس ازدواجم کمتره

        * بخاطر سنم، فرصت بارداری طبق تحقیقات علمی که شنیده بودم، رو ندارم پس نیازی نیست ازدواج کنم

        *ذهنیت منفی نسبت به آقایون بدلیل شنیدن و دیدن تجربیات دیگران (مثلا مردها خیانتکارن، خسیسن، بفکرخودخواهی خودشونن و٫٫٫٫) و تعمیم دادن این ذهنیت به کل آقایون (درصورتیکه بعدها باتغییرباورام فهمیدم که همشون اینجوری نیستن)

        *باور به کم بودن آمار پایین ازدواج باشنیدن از رسانه ها و اطرافیان

        *ازدواج رو براخودم نمیخواستم فقط بخاطر ترس از قضاوت و خجالت از اطرافیان(درصورتیکه استاد گفتن که اگر هدف از خواستت برای حالو احساس خوب خودت باشه به خواستت میرسی ولی اگر برای تائید گرفتن از دیگران باشه، از خواستت دور میشی)

        *ازدواج بخاطر فرار از شرایط خونه و فرار از تنهایی(که باز استاد در جلسه نهم و دهم قانون آفرینش این موردو کامل توضیح دادن)

        *تزس از ازدواج بخاطر٫٫٫٫٫٫

        *ترس از ازدواج بدلیل ترس از تحمل ویار در زمان بارداری

        * ترس از زایمان و درد کشیدن

        *ترس از ازدواج و قبول مسئولیتهای همسرداری، خانه داری و بچه داری

        * عدم لیاقت برای زندگی خوب و ازدواج خوب

        *دیدگاه غلط نسبت به الله یکتا که خدا برای همه دخترا ازدواجو خواسته ولی برای من نخواسته

        *بخاطر منزوی بودن و نداشتن روابط اجتماعی و نرفتن خونه فامیل، کسی منو نمی بینه که بیاد خواستگاریم

        *فامیل همه حسادت منو خواهرمو دارن و واسطه ی خیر برای ازدواج نمیشن حتی اگر کسی بشون پیشنهاد خواستگاری از ما رو بده، اینها واسطه نمیشن

        *احساس خودکم بینی بخاطر وسایل خونه و کلا خونه زندگیمون

        *احساس خجالت از اولین جلسه ی معارفه با خواستگار چون بدلیل خجالتم، نمیتونستم درست صحبت کنم و میشنیدم که میگفتن بدرد ازدواج و مسولیت نمیخوره

        *ترس ازینکه شوهرم آدمی شکاک، بد دل، بداخلاق باشه یا آزادی رفت و آمد و استقلال رو ازم بگیره

        * بچه داری سخته و کامل زندگیمو قفل میکنه

        *باور و تعصبات مذهبی نادرست بدلیل شنیدن الگوهای غلطی که رو زبونها افتاده، که منم شاید عاق والدین شدم چون تو قرآن گفته به والدینتون ( اف ) هم نگین

        *قشنگی و خوبی ازدواج فقط به روزای اوله بعدش صدتا مصیبتو درده(حرفای همیشگی مادرم که تبدیل به باورشده بود واسم و همیشه ذهنیتم به ازدواج بااین باور آلوده بود و ترس از ازدواج داشتم)

        *تو این دوره زمونه همه چی برا آقایون از لحاظ وجود زن تو زندگیشون مهیاست پس نیاز به ازدواجشون کمتره و میزان ازدواج کمه (باور کمبود)

        *هزینه های ازدواج سرسام آوره

        *دوره زمونه جوریه که آقایون فقط درصورت عشقو عاشقی و ارتباط٫٫٫٫٫ اقدام به انتخاب همسر میکنن و من که مخاطبی ندارم شانس ازدواجم کمتره

        * ترس از ازدواج با کسی که از لحاظ ظاهری ممکنه مناسب نباشه براهمینم همیشه ازین نوع کیس ها رو جذب خودم میکردم و ازدواج صورت نمی گرفت

        *هر کی نگاه یا سلامم میکرد این ذهنیتو داشتم که اینها بخاطر سواستفاده گری میخوان سر زبون رو باز کنن (براهمینم همیشه فراری بودم و ترس داشتم وحتی اگر کسی نیت خوبی هم داشت من اونو باور نداشتم)

        *آقایون همه دنبال دخترای زیر ۳۰ سال هستن

        *خجالت از اطرافیان بخاطر حجاب و پوشش مادرم، چون این فکرو داشتم که زمونه عوض شده و همه با مد پیش میرن ولی مادرم هنوز تو تعصبات فرهنگی درجا میزنه

        جلسه نهم و دهم قانون آفرینش تو این زمینه لول درک و باورها و حتی شناسایی باورها رو عمیق تر میکنه

        بقول استاد در پناه الله یکتا سعادتمند باشید٫

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 26 رای:
        • -
          شیرین دلاوری گفته:
          مدت عضویت: 2479 روز

          مرسی راحیلم….از پاسخت لذت بردم…وای ک چقد ترمزامو پیدا کردم…فکر میکردم ندارم یا کمرنگه ولی دیدم تو ناخوداگاهم با خودم تکرار میکنم….مرسی عزیزم…انشالله ک خوشبختی و عشق زیاد از سر و کولت بالا بره و همیشه گل لبخند رو لبات باشه دوست عزیزم…??

          در پناه حق?

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
        • -
          فاطمه گفته:
          مدت عضویت: 3219 روز

          سلام راحیل عزیزم

          من بطور اتفاقی به کامنتت هدایت شدم و خیلی شگفت زده شدم از اینکه منم چقدر درگیر این ترمزها هستم وخبر ندارم

          و همین الان شروع کردم به نوشتنشون

          واقعا الان متوجه ی دلیل اینکه استاد انقدر تاکید دارن که کامنتای بچه هارو بخونین شدم

          سپاااااس گذارم ازت که وقت گذاشتی و اینهارو نوشتی عزیزم

          من به تازگی شروع کردم بطور خیلی جدی به تغییر دادن باورهام

          و اینکه سوالم ازشما اینه که بعد اینکه ترمزهامونو شناسایی کردیم ، قدم بعدی چیه؟

          خیلیییی ممنون میشم اگه به سوال من پاسخ بدی?

          ان شالله که لحظه به لحظه ی زندگیت سرشااااار از عشق وسلامتی و ثروت و زیباااایی باشه عزیزدلم

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
          • -
            رویا رهسپار گفته:
            مدت عضویت: 2642 روز

            سلام ftme

            عزیزم همچنین شما هم انشاءالله تک تک لحظات زندگیت سرشار از عشقو سلامتی و ثروت باشه

            بعد ازینکه ترمزها(باورهای منفی) رو شناسایی کردی باید باورهای مثبت اونها رو بنویسی و هر روز، روزی 1 ساعت رو باورهات کار کنی،به مرور نتایج تغییر باورها رو میبینی، برای هر باوری که نیاز به الگوی فکری اگر باشه اون الگو رو پیدا کنی مثلا بخاطر بزرگتر شدن سن شانس ازدواج کمتره، بعد ی الگو پیدا کن که با سن بالا موفق به ازدواج شده باشه، بعد بخودت بگو فلانی که تونسته منم می تونم

            بقول استاد:

            در پناه الله یکتا سعادتمند باشی عزیزم

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
            • -
              فاطمه گفته:
              مدت عضویت: 3219 روز

              سلام رویا جان یک دنیاااا ممنون

              کامنتت رو خوندم و تمام سعیمو میکنم که بتونم مثل شما عمل کنم بهشون??

              با آرزوی شااادی و عشق فراااوون برای شما رویا جان و بقیه ی دوستان

              میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      رویا گفته:
      مدت عضویت: 2325 روز

      سلام راحیل جان خیلی خوشحالم که به هدفت رسیدی و برات از صمیم قلبم ارزوی خوشبختی دارم

      من موانع ذهنی که نوشتی رو خوندم و خیلی هاش همون موانع ذهنی من بود و پیداشون کردم ولی نمیدونم چگونه این موانع رو از بین ببرم اگه امکانش هست موانع که گفتی رو برام بگی چطوری از بین بردیشون

      بازم ممنونم ازت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        رویا رهسپار گفته:
        مدت عضویت: 2642 روز

        سلام رویا جان

        روش تغییر باورها به این شیوه ست که هرباور منفی رو که نوشتی روبه روش باور مثبت مربوط به همون رو جایگزین کن و هرروز تمرین و مرورشون کن یا صدای خودتو ضبط کن و هر روز گوش بده و درمورد همون باور مثبت تعمق کن

        بخشی از باورهای مثبت رو با باورهای توحیدی و باور فراوانی ترکیب میکردم و بخشی از اونها لازمش کار کردن روی اعتماد به نفسه

        مثلا یکی از باورهای منفیم،

        آقایون دنبال دخترای زیر 30 سال هستن:

        باور مثبت جایگزین :

        اتفاقا آقایونی که دنبال دخترای پخته و بالای 30 سال هستن، خیلی زیادن (باور فراوانی) و نیازی نیست کار خاصی بکنم فقط کافیه رو خودم کار کنم. وقتیکه من درافکار درست و مدار درست باشم خداوند اذا اراد شیئا یقول له کن فیکون

        پس همه چیز موجود میشود.

        مثلا در رابطه با فرصت بارداری

        من با تکیه و اعتماد به قدرتمندی خدا فارغ از شرایط سنی،راحت و آسون در هر سنی باردار میشم (الگو: داستان حضرت زکریا که با وجود سن بالا و عاقر بودن زنش، صاحب فرزند شد)

        خداوند فراتر از زمان، مکان، علم و…. هستش و اگر درخواست کنیم و اراده کرد که اجابت بشیم هیچ چیزی نمیتونه تأثیرگذار باشه ن سن ن تحقیقات پزشکی

        خداوند به موقعش، از راه طبیعی خودش و به شکل درستش همه چیزو وارد زندگیم میکنه

        اگر مبهم بود ذکر کنید که باز توضیح بدم

        با آرزوی موفقیت و شادی برای رویا جان و تمام اعضای خوب خانوادم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
        • -
          رویا گفته:
          مدت عضویت: 2325 روز

          سلام راحیل جان بازم ممنون که وقت گذاشتی و جواب دادی

          مثلا اون باوری که نوشته بودید در مورد احساس خودکم بینی بخاطر وسایل خونه و کلا خونه زندگیمون این رو چطوری براش جمله مثبت بنویسم

          یا مثلا من دوست دارم یه شهر خاص زندگی کنم ولی توی روستا زندگی میکنم چطور باید جمله بسازم که مثلا همسرم اون شهر زندگی کنه اصلا میشه اینجوری؟

          باور اینکه اگه بخوای با یه پسر پولدار ازدواج کنی خب جهیزیه خیلی خوبی هم باید بدی ولی خب وضع اقتصادی پدر من اجازه اینو نمیده و من دوس دارم طرفم خودش جهیزیه رو بده ولی باز خودم به حرفم خنده ام میگیره اینو چطوری باید از بین ببرم

          *هر کی نگاه یا سلامم میکرد این ذهنیتو داشتم که اینها بخاطر سواستفاده گری میخوان سر زبون رو باز کنن (براهمینم همیشه فراری بودم و ترس داشتم وحتی اگر کسی نیت خوبی هم داشت من اونو باور نداشتم) اینم یکی از باورای منه هم تو روابط و هم موقعی هایی که میرفتم مصاحبه کاری ولی نمیدونم چطور از بین ببرمش

          بازم ممنون

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
          • -
            رویا رهسپار گفته:
            مدت عضویت: 2642 روز

            سلام رویا جان

            خجالت و خود کم بینی از وسایل و خونه زندگی:

            پذیرش قلبی شرایط زندگیمون(یعنی دیگه تو ذهنم باشرایطی که دارم نجنگیدم بلکه هر روز سپاسگزاری میکردم)

            واقعیت زندگی من همینه، من تمام شرایط زندگیم از لحاظ محل خونه و مکان، وسایل و لوازم و….. رو همین جوری که هست می پذیرم و ایمان دارم وقتیکه رو باورهام کار کنم، شخصی رو جذب میکنم که جذب ارزشهای درونی و ارزشهای واقعی من بشه، بمن اهمیت بده ن خونه زندگی پدری،

            اتفاقا آقایونی هم هستن که به خود همسر آیندشون اهمیت میدن به پایبندی و تعهدش، به وفاداریش و اصالتو نجابتش ن به لوکس بودن طرز زندگی و تجملات

            در مورد سوال دوم شهر و روستا، البته که میشه صددرصد

            در کنار باورهات، تصاویری ازقسمتهایی از شهر که دوست داری رو در تجسم خلاق و در فایل آرزوهات یا خواسته هات به کار ببر و هر روز نگاهشون کن مثلا خودتو همسر آیندتو، تو همون تصاویر تجسم کن و حین تجسم تأیید کن که میشود، حتما میشود، اصلا جوری تجسم کن که به خواستت رسیدی و داری اونها رو بطور واقعی تجربه میکنی. الگو یادت باشه، اتفاقا ی الگو خودم بگم مثلا پسر یکی از اقوام دورمون با ی خانمی که ساکن روستای دور و خیلی پرت طوریکه برا رسیدن به اونجا باید قایق سوار بشی، ازدواج کرد و اینم بگم خونه زندگی دوماد بسیار لوکس هستش که من یکی تا این حد ایمان نداشتم به این اتفاقات (بگو که وقتی شخصی تونسته باباورهاش همچین کیسی رو جذب کنه منم میتونم)

            الله مایغیروا بقوم الا مایغیروا بانفسهم

            خداوند سرنوشت قومی را تغییر نمیدهد مگر درونشان را تغییر دهند پس کافیه فقط ذهنیتمون رو تغییر بدیم

            در مورد ازدواج با پسر پولدار هم کافیه که فقط اون حالتهای زندگی رفاه و لوکس رو تجربه کنی باتجسم خلاق و بگو که من لیاقت بهترین زندگی در بهترین جای دنیا، بابهترین ٱب و هوا و زیباترین جای دنیا، هستم با بهترین خونه زندگی و لوازم لوکس و… خودتم میتونی اضافش کنی

            بهترینها رو براتون آرزومندم

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
            • -
              رویا گفته:
              مدت عضویت: 2325 روز

              سلام راحیل جان ازت ممنونم با راهنمایی های عالیت

              من باید عزت نفسم رو بالاببرم که پاشنه آشیلم هست

              خیلی لطف بزرگی بهم کردی

              دوستت دارم

              میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        رویا رهسپار گفته:
        مدت عضویت: 2642 روز

        سلام رعنا جان

        باورهای محدود کننده یا همون ترمزهای ذهنی که خودم داشتم رو برای شیرین جان کامنت کردم

        امیدوارم شما هم بخونید و رو باوراتون کار کنید ونتیجه بگیرید

        منتظر خوندن خبرهای خوبتون هستم

        موفق باشید

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      آرام گفته:
      مدت عضویت: 1345 روز

      سلام رویای عزیز

      کاش از باورهای محدود کننده ای که کشف کردی مواردی رو برای ما هم بنویسی تا مثلا من که تازه وارد هستم بیشتر ذهنم باز بشه، چون هنوز شرایط خرید دوره استاد رو ندارم و میخوام بدونم چه باورهایی وجود دارن و شاید خودم هم اون ها رو داشته باشم

      ممنونم عزیزم در پناه خدای مهربان شاد باشید و سلامت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  8. -
    ساناز گفته:
    مدت عضویت: 2183 روز

    به نامِ نور💖

    بازم سلام

    بازم عاشقتونم

    بازم یادآوری به خودم

    بازم نوشتن های بی اختیار و عاشقانه

    چقددر من دنیام عوض شد با قانون تکامل و توحید

    ما اینجا یاد میگیریم روی خودمون درست و حسابی کار کنیم. روی رفتارمون، افکارمون، فرکانس هامون،نتیجه هامون، ایده هامون و …

    بشدت نیازه که هر لحظه روی خودمون کار کنیم و حتی فکرشم نکنیم که دیگه کافیه چون یه رونده همیشگیه. بدون وقفه باید کار کنیم روی خودمون و کاری کنیم که افکارمون رفتارمون بشه و فرکانس های درست ارسال کنیم به جهان.

    »باور کنیم و باورهامونو در عمل بسازیم«

    من هر بار که توی سایت چه از طریق کامنت ها چه فایل های استاد چه مقاله ها و کتاب ها آگاهی هام بیشتر میشه به خودم میگم وااااای چقد من از این جنبه غافل بودم!!! و بعد فکر میکنم چقدر هنوز ناشناخته ها هستن که باید درک کنم و بهشون برسم. که اون هم قطعا در مسیرم هست و همین میشه روندِ تکاملِ من.

    وقتی فکر میکنم اینهمه آگاهی ها با همین چیزایی که الان در دسترسمه توی سایت بدست میارم، میگم خدایااااا ببین من اگه محصولات رو داشته باشم دیگه چی میشه. باور کنید گاهی پیش میاد که از یه قسمتی یه آگاهیِ نااااابی دریافت میکنم که احساس میکنم الان از ذوق و هیجان و شدتش بیهوش میشم😶😄 (مثل همین صفحه که یکی از نشانه های من بود و پر بود از آگاهی های نااااااب و بینظیر که باز منو دگرگون کرد و چقدر رشدم داد.) اما به مرور که میگذره میبینم چقدر برام زیبا و زیباتر میشه و چقدر درکم ازش کاملتر میشه و این ینی خداوند داره با هدایت های بینظیرش ظرف وجود منو بزرگتر میکنه.. و بعد هر بار میرم سراغشو میخونمش و گوش میکنم به نکاتش تا برام ملموس تر بشه و ملکه ذهنم و درواقع رفتارم بشه.

    همه اینارو‌گفتم که به اینجا برسم:

    همه این کارا باید مشقِ هر لحظمون باشه. تمرین و تکرار و تکرار و لذت بردن ازش.

    اما…

    فرق است میان اون آدمِ قبل از درکِ خدا و توحید و آدمِ بعد از رسیدن به مفهوم توحید و خدا.

    فرق است بین منِ قبل و بعد از شناخت خدایم و‌خودم.

    منِ نا آشنا و غریبه با اصل کجا و منِ امروز کجا…

    بذارید مثال بزنم:

    در یادگیری گرامر زبان یه سری اصول پایه وجود داره که اگر اون بِیس رو یاد بگیریم دیگه همه جور گرامر برامون مثل یه قفل باز شده است.

    من خودم خیلی چیزا برام توی گرامر نامفهوم بود و هرچقدرم بهترین اساتید برام توضیح میدادن و خودمم میخوندم باز فقط یه مدت کوتاه میتونستم کاربردی استفاده کنم ازش و بعد از یه مدت باز برمیگشتم سر خونه اول!

    تا بالاخره خودم شروع به تدریس کردم و در شرایطی قرار گرفتم که روبروم جایگاه اولیه خودم بود. جایگاهی که خیلی چیزا از اون زاویه برام نامفهوم بود حتی با وجود بهترین اساتید. شاگردامو از دید خودم به عنوان شاگرد دیدم و فک کردم خب من الان تصور میکنم که هیچکس هیچ دانشی نداره و حالا من باید از پایه خیلی ساده شروع کنم به آموزش اونها. و اینجا بود که فهمیدم اساسی ترین درس همون ساده ترین و واضح ترین و پرکاربردترین نکته اس ( که البته در نتیجه طبیعیه درخواست من برای حل مسئله هدایت های بینظیری هم از جانب پروردگارم دریافت کردم که راهگشای من شد). من فقط شروع کردم خیلی ساده و با مثال های کوچیک و شفاف و عینی به شاگردام اصل و ریشه رو گفتم.

    بِیسِ گرامرِ کلاسِ من شد یه فرمول ثابت و خیلی خیلی ساده که همیشه بالای تخته بود. انقدر وجودش بارز بود که حتی اگر از روی تخته پاک میشد یه نفر سریع میومد مینوشتش( هرچند که دیگه همشون به جایی رسیده بودن که بدون دیدنش هم میدونستن قضیه دیگه از چه قراره)

    و از اون به بعد من دیگه نیازی نداشتم ساعت ها برای بچه ها گرامر توضیح بدم و حوصله همه سر بره. دیگه گرامر برامون سخت و عذاب آور نبود که حرص بخوریم ازش. دیگه من نکته جدید رو میگفتم و بچه ها خودشون مشتاقانه میومدن و کامل ادامه ماجرا رو داوطلبانه توضیح میدادن. و تقریبا همهٔ ابهامات زبانیشون رفع شد. اما اول برای خودم این ابهامات برطرف شد. و بعد منو بهترین معلمشون میدونستن و بشدت با اشتیاق میومدن سر کلاس و همیشه آماده بودن و من حسابی لذت میبردم از دیدنِ آگاهی هاشون. به لطف خدا با ساده ترین و واضح ترین و پرکاربرد ترین نکته بزرگترین مشکلاتشون حل شد.

    «ان مع العسر یسری»

    اینجام همینه.

    آدمی که اصل رو پیدا میکنه و درکش میکنه درواقع اصلِ همه چیزو در دست داره. دیگه یک اشاره کافیه تا همهٔ راهو بریم.

    اصل خداست. توحیده. موحد بودنِ.

    من قبلا عادت کرده بودم تا از چیزی یا کسی هر حرفی به میون میومد سریع قضاوت میکردم! اما الان حتی خودمم متوجه نشده بودم که وقتی از کسی یا چیزی حرفی به میون میاد بی درنگ با چنان شوقی تحسینش میکنم یا میگم قطعا داره تکاملش رو طی میکنه که اصن خودمم مات و‌مبهوت بودم که این منم؟؟؟؟؟

    آره این منم. اما منِ متصل شده به معبود، به منبع نور، به اصل. این خداست که عشق شده در وجود من و با تحسین کردن بیان میشه، این خداست در وجودِ من که وقتی اومد قضاوت بارشو بست و رفت، غر زدن محو شد، عصبانی شدن فرار کرد، تنبلی و سستی معناشو از دست داد و….

    این نوره که وقتی میاد تاریکی خود به خود رخت بر میبنده و میره…

    فاصله ای نیست بین من و معبودم.. من پارهٔ وجودشم، نورم…

    پیدا که بشیم زندگی آغاز میشه.

    سبحان الله💖💖💖💖💖💖

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 30 رای:
    • -
      نگین گفته:
      مدت عضویت: 1246 روز

      سلام ساناز عزیز

      4 سال از کامنت پرمحتوات میگذره

      این جمله ت خیییلی ناب و طلایی بود که گفتی :

      [[وقتی از کسی یا چیزی حرفی به میون میاد بی درنگ با چنان شوقی تحسینش میکنم یا میگم قطعا داره تکاملش رو طی میکنه]]

      قطعا داره تکاملش و طی میکنه و نباید قضاوتش کنم

      حتما اون فرد الان مثلا در دو یا سه مدار پایین تر از منه که منم چند ماه پیش همونجا بودم

      پس اجازه بدم رشد کنه البته اگر خودش بخواد و قضاوتش نکنم

      همونطور که من وقتی در جایگاه اون بودم در اون مدار ، از قضاوت دیگران ناراحت میشدم و الان هم ر شخصی که در سه مدار بالاتر از من قرار داره من رو قصاوت کنه ناراحت میشم و میگم خب منم دارم تلاش می‌کنم و به همین زودی به مدار شما میرسم

      ممنونم ازت بابت این جمله طلایی

      و

      اگر امکان داره اون نکته طلایی گرامری زبان رو هم که به شاگردانتون آموزش میدید به ما هم بگیر تا هر کس در مدارش باشه درک کنه

      من کلاس زبان نرفتم در حد همون آموزشهای دبیرستان بلدم ولی بعد از آموزش خوشنویسی چند نوع دستخط فارسی ، دستخط زیبای کاپرپلیت رو هم یاد گرفتم و به چند نفر معدود آموزش دادم

      ولب

      همیشه میگم بقول استاد هر کاری رو باید به راحت ترین روش یاد بگیرم

      و باور دارم زبان انگلیسی رو هم به راحت ترین روش ، حتی راحت تر از استاد (خخخ) یاد میگیرم

      شایدم به همین دلیل هدایت شدم به کامنت قشنگ شما

      البته اگر مقدور نیست ، اشکالی نداره

      متشکر و سپاسگزارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  9. -
    زهرا هاشمی گفته:
    مدت عضویت: 2402 روز

    هزاران سلام و خداقوت به خانم شایسته عزیز، وهزاران درود وسپاس به جناب عباسمنش، تشکرفراوان بابت هدیه های ارزشمندی که برای هر تازه وارد قرار داده اید، فصل اول کتاب رویاهایی که رویا نیستند و کیف پول

    تازه یه مطلب از سایت رو مطالعه کردم، به گمانم پاسخ خانم شایسته درهمین قسمت به یک سوال بود، ولی همین مقدار ارتباط درمن تحولاتی به وجود آورده که دوست دارم بنویسم تا بماند

    همیشه دلم میخواست با شوق وشور زندگی کنم و چشم انداز زندگیم وفور و بارش وجریان داشتن زیبای نعمت ورحمت باشد، اما متاسفانه شب به زور میخوابیدم و صبح بی حوصله برمیخاستم، حس میکردم از هیچ چیز لذت نمیبرم، چون فکر میکردم همه چیز انجور که میخواستم نبود. خیلی حوصله مطالعه نداشتم، امروز در حالی که اصلا میلی به انجام هیچ کاری نداشتم نشستم و یک پلسخ خانم شایسته رو خوندم، البته خیلی سعی کردم تا مثل همیشه از خوندن فرار نکنم، درحین مطالعه متوجه شدم داره یه ارتباطی بوجود میاد، دارم دل میدم به نوشته، دارم گوش میدم، دارم میپذیرم وبعداز اون از طریق همین روزنه کوچک ارتباطی حس کردم نوری در من تابیده میشه چون ذهنم چیزهای دلنشین تولید میکنه، مثلا همسرم که آمد خونه یه دفعه دیدم حسم تغییر کرده، به جای حس مالکیت وطلبکاری، گفتگوی درونیم میگه این همسرمنه، خودم جذبش کردم، جزیی از دنیای منه، من دنیام رو دوست دارم وهر چیزی که دردنیام هست رو هر جوری باشه دوسش دارم، حس کردم این اخلاق خداست که همه هستی رو همینجوری که هست دوست داره، بعد متوجه شدم این دوست داشتن چقدر به من قدرت میده، چقدر من رو به همسرم و دنیام نزدیک تر میکنه، متوجه شدم که درونم شاعرانه تر، آگاهتر، بیناتر وشنواتر شده

    درمن، یک من داره شکل میگیره که هرچیزی میبینه ومیشنوه رو خودش خلق کرده، من این من رو خیلی دوست دارم، این من آغاز یک سرنوشت زیباست، وقتی داشتم فایل خوش آمدگویی استاد رو گوش میدادم از اینکه چنین انسانی در دنیام هست لذت میبردم و مرتب میگفتم دوستت دارم سپاسگزارم، احساس میکنم هر لحظه با خانم شایسته عزیز در ارتباطم و دوستش دارم،

    این من تازه متولد شده با پذیرفتن ودوست داشتن به آشنایی با همه هستی میپردازد، حالا میفهمم که اون من بی حوصله وبی عشق که با همه کس و همه چیز احساس غریبه گی میکردو گله وشکایت فراوان داشت اصلا من نبود، چون وقتی من شکل میگیره بعد همه چیز بهش داده میشه واولین چیز پذیرش و بلافاصله دوست داشتنه. مصداق این شعر

    خوش به جای خویشتن بود این نشست خسروی

    تا نشیند هر کسی اکنون به جای خویشتن

    خانم شایسته وقتی از شما خیلی سریع حواب ایمیلم رو دریافت کردم در واقع محبتی زیبا رو دریافت کردمو گوش جانم آماده شنیدن شد، امروز با گوش جان فایل استاد رو گوش دادم. ممنونم که هستید دوستتان دارم

    هر چند پایان جای خداحافظی هست ولی یادم اومد سلام از دل وجان به همه اعضا خانواده عباسمنش بکنم

    دورد یاران

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 35 رای:
    • -
      محموداحمدی گفته:
      مدت عضویت: 3032 روز

      سلام به شما خانوم ایلماه .

      در مدار احساسی خوبی قرار گرفتید تواین حس و حالتون بمونید انشاءالله . ک اتفاقات زیبایی براتون می افتد . از حرفاتون معلومه فاصله روح و ذهنتون کم شده وباخودتون هماهنگ تر شده اید .. موفق باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      مهدی علی زاده گفته:
      مدت عضویت: 883 روز

      عجب کامنتی بود خیلی لذت بردم

      درسته که استاد و بچه ها تایید میکنن که سایت عباسمنش بهترین نکات مثبت هست دوست من دلیل عالی و مثبت بودن سایت استاد شما هستی که اینقدر حرف های واقعا روحانی زدی کامل تمام جملاتت رو با وجودم درک میکردم وقتی درباره ی اون ندای درونت که هنگام ورود همسرت صحبت میکردی خیلی آروم شدم خیلی دلم خواست به خودم گفتم درستش هم همینه

      واقعا این طرز فکر خوبه واقعا سعادت بهمون میده بهت آفرین میگم بابت این کامنت ارزشمند

      وازت سپاسگذارم که بهم چیز هایی یاد دادی و دستی از دستان خدا شدی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    امیرحسین ادیبی گفته:
    مدت عضویت: 2900 روز

    سلام به استاد و خانوم شایسته ی عزیز

    برانگیختگی در روابط

    دلیل اینکه بسیاری از افراد از این قوانین و مطالب سایت استفاده میکنن ولی نتایجشون یکسان نیست، بخاطر مقدار درکی هست که از قانون دارن و مقدار ایمانی هست که نسبت به این قوانین دارن…

    یعنی باید این دوتا مولفه باهم باشه…هم درک کاملی و جامع و اساسی از قوانین و هم ایمان صد در صد به این قوانین…

    هر کدوم از این دوتا مورد اگه انجام نشه یا ناقص انجام بشه به همون نسبت نتایج هم ناقص ایجاد میشه یا اصلا ایجاد نمیشه…

    برای خودم، درک ناقص از قوانین باعث ایجاد یکسری ترمز شده بود که راه حل رفع اون ترمزها این بود که ریزتر به قانون مسلط شو و یکی از بهترین چیزایی که بهش هدایت شدم همین بحث برانگیختگی بود که واقعااااا حالمو خوب کرد و جواب یکسری ترمز های منه…

    به قول خانوم شایسته، هیچوقت نباید این قوانین رو درباره بک موضوع مطلق، یک فرد مطلق و به شیوه ای مطلق اجرا کنیم…

    مثلا نمیتونیم بگیم که من میخوام به وسیله ی قوانین رابطه ی عاشقانه با فلان شخص خاص داشته باشم؛ یا نمیتونیم بگیم من میخوام با استفاده از قوانین، توی این شغل خاص یا با این ایده ی خاص به ثروت برسیم.

    ولی میتونیم بگیم که با استفاده از قوانین جهان و با ساخت باورهای قدرتمند کننده در مورد روابط، میخوام فردی وارد زندگیم بشه که نتیجش رابطه ای فوق العاده باشه…

    یا در مورد ثروت میتونیم بگیم که من باورهای قدرتمند کننده میسازم برای اینکه ثروت و بی نیازی مالی بدست بیارم…

    باید حین اجرای این قوانین، بسیار رها باشیم و این رهایی از طریق احساس خوب ما نشون داده میشه؛ این رهایی باعث میشه که از فرایند و از این مسیر لذت ببریم و نگران نتیجه ی نهایی نباشیم.

    یعنی باید توی بحث برانگیختگی، افراد رو حذف کنیم و کاری به اونا نداشته باشیم، و فقط خواسته ی خودمون رو مشخص کنیم و نتیجه رو بسپاریم به جهان و دنبال این نباشیم از چه طریقی میخواد به ما بده، فقط با باورها و فرکانس هامون تعیین میکنیم که به چه سمت و سویی بریم.

    اصل قوانین اینه که تمام اتفاقات ریز و درشت زندگی ما بخاطر فرکانس های ماست؛ در بحث برانگیختگی، تمام رفتاری که از طرف افراد با ما میشه بخاطر فرکانس های ماست…یعنی ما کاملا تعیین میکنیم بقیه حتی چه رفتاری با ما کنن…بقیه منظور اشخاص خاص نیست…منظور اینه که ما وقتی فرکانس مناسب داشته باشیم، به افرادی برمیخوریم که رفتارهای مناسب و عالی با ما دارن…و وقتی فرکانس نامناسب داریم و از هماهنگی درونی خارج شدیم، به افرادی برمیخوریم که رفتارهای نامناسب دارن با ما…

    به قول خانوم شایسته: پیش زمینه ای که در مورد قانون برانگیختگی باید توی ذهنمون ایجاد بشه، موضوع “هماهنگی میان ذهن و روح” هست…وقتی هماهنگی میان ذهن و روح رو درک کنیم و به اجرا در بیاریمش، یعنی در مسیری گام برداریم و باورهایی بسازیم که احساس خوبی بهمون بده و در زمان های زیادی احساس خوب داشته باشیم، اونموقع بحث رهایی توی قانون برانگیختگی رو هم درک میکنیم…

    یعنی حتی چسبیدن به شخص خاص یا موضوع خاص که در نهایت احساس بدی میده و احساس مقاومت و احساس ترس و نگرانی میده، این خودش یعنی اینکه هماهنگی ذهن و روح اجرا نشده…

    وقتی میشه از قانون برانگیختگی در روابط به صورت مثبت و آگاهانه استفاده کرد که ذهن و روح ما در هماهنگی باشه، یعنی احساس خیلی خوبی در هر لحظه داشته باشیم…در اینصورت وجه مثبت و خواسته ی افراد رو دریافت میکنیم و میکشیم بیرون…و وجوه منفی و ناخواسته ی افراد رو در هنگام هماهنگی بین ذهن و روح به هیچ عنوان دریافت نمیکنیم…چون احساس ما خوبه و احساس خوب اتفاقات خوب رقم میزنه…

    یعنی باید انقدر این باورهای درست رو تکرار کنیم و مرور کنیم و ریشه ای کنیم، که برانگیختگی در روابط به صورت ناخوداگاه انجام بشه و به قول خانوم شایسته وقتی تمام مولفه هارو میدونی و کار کردی، به صورت ناخوداگاه اجرا میکنی…یعنی جمع و تفریق و ضرب و تقسیم رو انقدر تکرار کردی و انقدر مرور کردی و انقدر مسلط هستی که وقت انجام مسئله ی انتگرال، کاملا ناخوداگاه 4 عمل اصلی رو انجام میده…

    مثل فوتبالیستی که انقدر شوت رو تمرین کرده و انقدر با شیوه های مختلف شوت زنی رو تمرین کرده، تا مسلط شده و ناخوداگاه به صورت بقل پا و درست شوت میزنه، موقعی که باید کات بده کات میده، موقعی که باید بیرون پا بزنه بیرون پا میزنه…و بعد حین مسابقه تو موقعیت های حساس، ناخوداگاه بهترین شیوه برای شوت زنی رو انجام میده…دیگه وسط مسابقه فکر نمیکنه چجوری بزنم…

    باید انقدر روی این قانون مسلط بشیم و غرقش بشیم تا برانگیختگی در روابط رو ناخوداگاه و درست اجرا کنیم…و بدونیم که مهمترین موضوع در برانگیختگی، هماهنگی ذهن و روحه و با هماهنگی ذهن و روحه که میشه وجوه مثبت و خواسته ی افراد رو بیرون کشید و وقتی که ما هماهنگی ذهن و روح رو همیشه و همیشه و همیشه تمرین کنیم، و همیشه سعی کنیم احساس خوب و خوب و خوب و عالی و عالی داشته باشیم، برانگیختگی هم خودش صورت میگیره و خودکار وجوه مثبت افراد رو بیرون میکشیم و اصلا وجه منفی افراد رو جذب نمیکنیم…

    و نکته ی خیلی مهم اینه که باید باید به تمام ابعاد این قانون مسلط بشیم تا بتونیم چیزی مثل برانگیختگی رو اجرا کنیم در عمل…و درک ناقص از قوانین منجر به نتیجه ی دلخواه نمیشه…

    و طبق گفته ی خانوم شایسته، همونجایی از این قوانین و آگاهی ها که نمیتونیم بپذیریم و مقاومت داریم، باید خیلی روی خودمون کار کنیم چون از همونجا شیطان ذهن وارد میشه و کارو خراب میکنه…

    هماهنگی میان ذهن و روح باعث میشه که تمام روابط زندگی ما عالی بشه و در “زمان مناسب و مکان مناسب” قرار بگیریم…

    یعنی هماهنگی میان ذهن و روح مارو در هرلحظه هدایت به مسیر هایی میکنه که هماهنگ باشه با فرکانس درونیِ ما…

    هماهنگی ذهن و روح باعث میشه در زمان مناسب حرف مناسب رو بزنی، یا اصلا حرف نزنی…

    هماهنگی ذهن و روح باعث میشه در زمان مناسب رفتار مناسب رو داشته باشی…

    اینا موارد حاصل از هماهنگی ذهن و روحه…و تا این هماهنگی ایجاد نشه، بقیه موارد ظاهری فایده ای نداره…

    وقتی ذهن و روح هماهنگ باشه، مثل خدا عمل میکنیم، به قول خانوم شایسته خداگونه میشیم و خداگونه عمل میکنیم…مثل خدا هرچیزی که میخوایم خلق میکنیم…وقتی در هماهنگی باشیم، مثل خدا قدرت داریم، و به قول قران اگه تقوا و صبر داشته باشید با فرشتگان یاریتون میکنم…یعنی اگه ذهن و روحت هماهنگ باشه، زمین و زمان و شرایط جوری میچرخه که تو جنگ پیروز میشی…اگه ذهن و روح هماهنگ باشه حتی اگه تعداد کمتری باشن، توی جنگ پیروزن و اگه احساس بد داشته باشن، تعدادشون هرچقدر هم باشه تو جنگ شکست میخورن…

    به قول قران اگه تقوا پیشه کنی اونها هیچ گزندی به شما نمیرسونن، به اندازه ی شیئی به شما گزند نمیتونن برسونن…

    این قانونه…اگه ذهن و روح ما هماهنگ باشه، فقط وجه خوب و مناسب افراد و شرایط و همه چیز رو بیرون میکشیم، یعنی کل جهان دست به دست هم میدن که ما به نتیجه خوب برسیم و احساس خوبمون بیشتر بشه…همه ی اینا از هماهنگی ذهن و روح نشات میگیره…

    مهمترین موضوع “ایجاد هماهنگی بین ذهن و روح” هست…

    وقتی با تمرین و تکرار و تلاش ذهنی بسیار و ایجاد باورهای قدرتمند کننده، ذهن و روح رو هماهنگ میکنیم، روابط ما مدیریت میشه و بهترین افراد با بهترین رفتار ها وارد زندگی ما میشن و افراد نامناسب با رفتارهای نامناسب و باورهای نامناسب از زندگی ما حذف میشن…

    حتی اگه فرد نامناسبی به طور ما بخوره، چون با خودمون هماهنگیم، وجه خوبش رو بیرون میکشیم…و به هیچ عنوان با ما یکی بد رفتار نمیکنه…همونطور که دیدیم خیلی از افراد بداخلاق، با خیلی ها خوش رفتار هستن…

    اگه بخوایم با زور و با بحث و ناراحتی و یا با کارهای ظاهری مثل نصیحت کردن و صحبت کردن و تشویق کردن یا تنبیه کردن کسی رو تغییر بدیم که با ما خوب رفتار کنه، این کار کاملا شکست میخوره…چون تمرکز ما روی مسائل ناخواسته هست و احساس ما بده و این یعنی ذهن و روح هماهنگ نیستن و ما لاجرم وجه منفی افراد رو بیرون میکشیم…

    خودمم تجربه داشتم، بارها خواستم با دعوا و صحبت کردن یا با قربون صدقه رفتن یا با بداخلاقی، کاری کنم که رفتارش تغییر کنه…در صورتی که اگه با خودم هماهنگ باشم، کاملا در شرایطی قرار میگیرم که فرد مناسب میاد و رفتار مناسب هم داره…

    وقتی باورهای مناسب داشته باشیم و هماهنگی ذهن و روح رو ایجاد کرده باشیم، ما دیگه نیاز به تغییر دادن بقیه نداریم، اصلا نیازی نداریم به اینکار…چون فرکانس عشق، فرکانس خوبی، فرکانس مناسب، لاجرم نتیجه ی خوبی میاره برای ما…چه با افرادی که الان تو زندگیمون هستن، چه با افرادی که قراره بعدا بیان…

    درنهایت ما نیازی به تغییر آدم ها نداریم، ما نیاز به تغییر خودمون داریم…وقتی که هماهنگ بشیم با خودمون…آدمهایی که تو زندگیمون میان، رفتاری با ما دارن که ما دوست داریم اتفاقا…

    اگه رفتار بدی با ما میشه، دلیلش ناهماهنگیِ درونیه…و نه چیز دیگه ای…به مقداری که هماهنگ بشیم با روحمون، به همون اندازه رفتارهای مناسبی از همه دریافت میکنیم…

    مثلا توی یک رستوران سلف سرویس رفتیم و همه نوع غذا هست…ما اگه از گوشت بره خوشمون نمیاد، نباید شاکی باشیم که چرا گوشت بره اونجاست و نباید باشه…بلکه ما باید بریم سراغ چیزی که دوست داریم بخوریم…اصلا کاری به اون نداریم، اون میخواد باشه میخواد نباشه…اصلا مهم نیست، مهم اینه که من اختیار انتخاب دارم و میتونم تا آخر عمرم دست به گوشت بره نزنم و تا آخر عمرم غذای مورد علاقم رو بخورم…کنترلش دست منه…

    اگه همیشه روی نکات منفی افراد توجه و تمرکز بزاریم، از جنس همون رفتارهایی که ما بدمون میاد و عصبانیمون میکنه دوباره دریافت میکنیم…چون قانون جهان اینه که به هرچیزی توجه کنی از همون جنس وارد زندگیت میشه…

    هماهنگی ذهن و روح، بخش بسیار زیادیش به توجهات ما مربوطه…خب قطعا اگه صبح تا شب به ویژگی ها و رفتارهای بد دوستمون فکر کنیم و صحبت کنیم و گله کنیم و شکایت کنیم، همونارو دریافت میکنیم و به ما نشون میده…چون قانون اینه…چون اینجوری احساس بدی داریم و احساس بد اتفاقات بد رقم میزنه…چون توجه به نکات منفی افراد، باعث ایجاد احساس بد میشه و این یعنی دیگه ذهنمون با روحمون هماهنگ نیست…پس باید بشدت تمرکز بزاریم روی ویژگی های مثبت افراد تا اینجوری احساسمون خوب بشه بهش و بعد چون احساس خوبی داریم و هماهنگ شدیم با درونمون، رفتارهای خوبی هم دریافت میکنیم…

    پس باید توجهات خودمون رو بشدت کنترل کنیم…

    اینکه عزت نفس اینقدر توی روابط موثره، دلیلش اینه که شخصی که عزت نفس پایینی داره، مدارم نگرانه از نظر و قضاوت بقیه، مدام خودشو سرزنش میکنه و احساس گناه داره، مدام خودشو تحقیر و تخریب میکنه و تو سر خودش میزنه، مدام نکات منفی خودشو میبینه…و این باورها احساس بدی ایجاد میکنن و اونو به روابط نامناسب هدایت میکنن…

    اما اگه کسی حرف و قضاوت مردم براش مهم نباشه، آرامش داره…اگه تمرکزش رو نکات مثبت خودش باشه، خودشو دوست داره و حالش خوبه و از خودش رضایت داره…اگه به راحتی خودشو ببخشه و سرزنش نکنه خودشو، بازم حالش خوبه..و این احساسات خوب که حاصل باورهای خوبه، اونو هدایت میکنه به مسیر ها و روابط عالی و دلخواه…

    کسی که عزت نفس بالایی داره، نگران نیست بهش خیانت کنن، چون ارزشش رو خیلی بالاتر میدونه و مطمئنه که کسی بنز رو ول نمیکنه بره سراغ پراید!..و اینجوری اصلا توجهی به خیانت نمیکنه و اصلا نگران نیست و حالش خوبه و همیشه هم همه دوسش دارن…و این احساس خوب همه چیو خوب پیش میبره…

    اما کسی که خودشو بی ارزش بدونه، خیلی میترسه که بقیه ولش کنن یا خیانت کنن بهش، چون خودشو اضافی و مزاحم میدونه…و این احساس بد و این توجهاتش باعث میشه خیانت هم ببینه…

    عزت نفس بسیار مهمه توی روابط…بسیار بسیار مهمه…همونطور که استاد عباسمنش میگن حتی اگه میخواید تو دوره عشق و مودت شرکت کنید و ازش نتیجه بگیرید، حتما اول عزت نفس رو کار کنید…

    کسی که باور داره ادم ارزشمندی هست و از درون احساس ارزش میکنه، خیلی حالش خوبه و این حال خوب وجوه مثبت و عالی افراد رو بیرون میکشه…

    چقدر نیاز دارم به مرور این آگاهی ها هر چند وقت یکبار…همین یک هفته پیش این مقاله رو خوندم، اما الان چیزای مهمتری ازش درآوردم..عالی بود استاد …و سپاسگزارم بخاطر این مطالب ارزشمند…خانوم شایسته از شماهم بینهایت سپاسگزارم بخاطر قلم شیواتون…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 35 رای:
    • -
      ملیحه نصیری گفته:
      مدت عضویت: 1791 روز

      سلام ب امیر حسین دوسداشتنی

      چه چهره زیبا و دوسداشتنی داری!!!

      خاستم ازت بینهااااااااایت تشکر کنم بابت کامنت فوق العاده

      هرتیکه تیکه کامنتت پراز اگاهی و درک بینطیر بود برام

      و ازت و بینهااااااایت سپاسگدارم ک برامون نوشتی روان و زیبا

      (( والبته با فاصله گداری بین هر قسمت حرفهات ک راحتر خونده میشه)))

      و من چقدررررر لدت بردم و نیاز داشتم ب خوندنشون و بیشترررر از همه ب هماهنگی بین دهن و روح

      داشتن اعتماد بنفس

      خودتو لایق دونستن

      در صلح بودن باخودت

      نگاه زیبا ب درون خودمون داشتن

      کلاااا ادم زیبابین و تحسین کننده ای بودم و الان اگاهانه تر شده این رفتارم

      اما فهمیدم بااااااید اول زیبایی های خودمو ببینم و تحسین کنم

      بخودم برسم

      بیشتر خودمو دوست داشته باشم

      بیشتر خودمو لایق بدونم

      ب اندازه ای ک زیبایی بیرون رو دیدم

      زیبایی خودمو ندیدم

      اخلاق

      درک

      ادب

      احترام

      ذهن سالم.افکار سالم.و هزاران و هزاران خوبی ک برای خودم ساختم

      و حتی تو روزهای سخت زندگیم هییییییچوووووقت زیر پانزاشتم و همیشه باورم این بود هنر ادم بودن اونجا قشنگه ک وقتی همه گرگ هستن بتونی ادم باشی!!!

      میدونم این باور میتونست عاااالی تر باشه

      اما نتیجه اش خداروشکررر این بوده ک خوبیها و ارزشهامو زیر پانزارم و توهمین مسیر بدونم

      و چقدرررررررررر نیاز دارم و بااااااید ب درون خودم برم

      هرلحطه خودمو تحسین کنم و بخودم افتخارررررر کنم بابت ویژگی های عاااااالی ک ب لطف الله مهربانم بدست اوردم.

      و چقدرررررر لدت بردم و خندیدم

      ((( کسی که عزت نفس بالایی داره، نگران نیست بهش خیانت کنن، چون ارزشش رو خیلی بالاتر میدونه و مطمئنه که کسی بنز رو ول نمیکنه بره سراغ پراید))))

      واقعا همینطوره

      و من بینهاااااایت از شما و قلم زیباتون سپاسگدارم ک برامون نوشتید

      براتون بهترینها رو ارزو میکنم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      نهال گفته:
      مدت عضویت: 1910 روز

      سلام خدمت شما امیر حسین عزیز

      استاد عزیزم و خانم شایسته گل ️

      چندین مرتبه کامنت ارزشمندتون رو خوندم و حتی اسکرین شات گرفتم ک داشته باشم و هزاران بار مرور کنم

      چقد خوب و منطقی و کامل قانون ها رو گفتید سپاس گزارم ازتون

      صحبتتاتون رو کامل درک کردم

      ممنون از شما هم فرکانسی عزیز

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: