جهان مانند آینه عمل می کند - صفحه 38

2210 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    عالمه حمیدی گفته:
    مدت عضویت: 1980 روز

    سلام

    امروز روز خوبی بود

    امروز هم مثل همیشه سالم و سلامت بودم ، امروز غذای خوشمزه ای درست کردم که همه دوسش داشتن ، امروز زیبا تر از همیشه بودم و احساس خوبی داشتم، امروز در زمینه باور عدم لیاقت رو خودم کار کردم و تونستم اتفاقی که برام افتاد رو پشت سر بزارم و باهاش بجنگم و خودم رو آروم کنم ، امروز حس کردم خدا داره روز به روز بهم نزدیک تر میشه ، الان خوشحالم و کسی نمیتونه خوشحالیمو ازم بگیره ، نکات مثبت زندگی من انقدر زیاده که اینجا مجالی براش نیست وگرنه هزاران هزار صفحه باید مینوشتم . اما تو این لحظه احساس کردم لازمه که این چند خط اینجا ازم به یادگار بمونه و بعد ها به عنوان نشانه بیام و ببینمش . اولین کامنت در سایت استاد ، چقدر قبلا حس میکردم حرفی برای زدن ندارم ولی تا شروع میکنی به حرف زدن جمله ها خودشون پشت هم مرتب میشن . خدای عزیز ، قادر و مهربونم شکرت، دوستت دارم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    مهدی وثوق گفته:
    مدت عضویت: 1906 روز

    بنام خداوند دوست داشتنی

    من مهدی وثوق ضمن سپاس و ستایش خداوند ، عرض سلام و احترام دارم خدمت خانواده صمیمیم عباسمنش

    شروع میکنم به تایپ درکی تا این لحظه از فایل ” جهان مانند آینه عمل میکند ” در 88 اومین! روز آشناییم با این درگاه نورانی در چهارمین مدار سفر نامه پربرکت :

    فقط فکر کن همه چیز درست میشه !!!!

    این جمله رو خیلی شنیدم ، یه ذره ایهام داره ، اصلا منظورش چیه ؟ چطور با فکر کردن همه کارا راست و ریست میشه؟

    یادم اومد از برنامه کودک ایکیو سان!!

    من وقتی با کلیپ راز اشنا شدم اونجا این برداشتو پیدا کردم که من بشینم یه گوشه تمرکز کنم ، تجسم کنم اون حالت رویایی که مد نظرمه ، حسشو پیدا کنم و با اون حس زندگی کنم اونجاست که فرایند خلق صورت میگیره

    تو همین حوالی بودمو آزمایشش ، گاهی به وجود میومد گاهی خبری نمیشد ، تا اینکه فهمیدم یک قانون دیگه هم هست به اسم رهایی ، ینی هم باید بهش فکر کنی همم رهاش کنی!!

    این ادراکی بود که اون زمان داشتمو تو کشمکش که به خواسته هام برسم از طریق قانون جذب و فکر کردن به خواسته هام…

    تا خداروشکر هدایت شدم به اموزه های جناب عباسمنش عزیز و تعریف جدیدی از تفکر و کانون توجه رو تقریبا میشه گفت فهمیدم که در اینجا از خدا میخام درکمو بیشترکنه

    استاد تو این فایل گفت : توجه ما به هرچیزی در زندگی موجب گسترش اون حالت در آینده میشه …

    این فرق میکنه با فکر کردن ، دقت کن ، گفت توجه کنی …

    توجه کردن با گفتار زبانی یا دیدن تصاویر فرق میکنه

    تو قران اشاره کرده به تو نگاه میکنند درصورتی که نمیبیند به تو گوش میدن در حالی که نمیشنوند یا اون ایه معرف کرندوکورند و لالند در سوره بقره – این همین حالت توجه رو داره تشریح میکنه …

    این حالت فرق میکنه با ضرب مثل مثه کپک سرتو بکنی تو برف

    تو اون حالت ، یا بهتره بگم عملکرد قبلی من اینجوری بود ، ماسک میزدم که مثلا مثبت اندیش هستمو به چیزایی که میخام فکر میکنم ، درصورتی که اون تضاد ، اون نیاز بحدی بود که واقعا رد پای منفیش تو افکارم بود اما من زبانا میگفتم خداروشکر که اتفاق بدتر نیوفتاد

    مثلا ماشینم خراب میشد گوشه بزرگراه میموندم تو اون حالت که تو دلم یه دلشوره و اضطرابی بود ته دلم میگفتم خداروشکر ماشین از پشت نزد ، تونستم راحت کنترل کنم ماشینو ازین قبیل دیالوگ ها – در صورتی که واقعا حسم بد بود

    باز به حساب خودم پیشرفت کرده بودمو مثلا وقتی که منتظر امداد بودم که بیاد ماشینمو بکشه تجسم میکردم در اینده توی سانتافه ( ماشین مورد علاقم ) نشستمو به یاد این روز اومدم اینجا کنار بزرگراه پارک کردمو درحالی که سیستم تهویه هوا روشنه و اصلا جوش نمیزنم که بنزین داره میسوزه ، موزیک لایت گوش میکنم و میگم هییی یادش بخیر و خداروشکر….

    خلاصه روزا گذشتو من تا الان هنوز با همون پیکان سفیده میامو میرم امـــــــــــــــــا از یه تایمی شرایط داره تغییر میکنه ، خداروشکر خیلی وقته ماشینم اونجوری خاموش نکرده یا اگه خاموش کرده قبل واستادن میزنم دنده دو را میوفته خداروشکر با سرعت ادامه میدمو پنجره هام پایین باد میاد سیستم تهویه هوای الهی لذتشو میبرم ( فکر کنم فقط استاد یا بعضی از دوستان این حالتو بفهمن )

    من این روزا به یه درک جدیدی از کنترل ذهنم دست پیدا کردم که واقعا حسمو خوب کرده و واقعا یه سری نیازام که واقعا مثه یه لقمه گنده تو گلوم بود کم کم فشارش کمترشده و امروز متوجش شدم کلا یادم رفته ازش.

    تو سومین مرحله این سفر پربرکت سوره حمد تو سرم هی پلی میشد ، ینی تا دیروز کامل نمیدونستم چرا هی صدا میاد الحمدولله رب العالمین و منم باهاش همراه شدمو تکرار میکردم…

    تا اینکه این فایل اومدو یه تکه پازل تکمیل شد

    الان با یه مثال واضح رد پامو ثبت میکنم ، به امید اینکه بیشتر به معرفتش دست پیدا کنمو مفید واقع بشه برای بقیه دوستان.

    چیزی که من تا الان فهمیدم فقط فکر کردن به خواسته ها نیست

    من اون زمان که با تضادی روبه رو میشدم میومدم توی ذهنم حالت خوبشو شبیه سازی میکردمو خداروشکر میکردم که عوامل ایجاد کننده این حالتو برطرف میکنه و منو به نیازم میرسونه ، اما این حالت زیاد جوابگو نبود روی بعضی چیزا

    تا اینکه این سوال مطرح شد : ایا خداوند برای بنده اش کافی است ؟؟ طی گزارشی که در مرحله سوم سفرنامم ثبت کردم این مرحله رو رد کردم

    الان انقد تو عبارت الحمدلله رب العالمین ذوب شدم که واقعا نیازام که واقعا سختم بود تحملش خیلی کم رنگ شده

    اره فقط با گفتن عبارت الحمدلله رب العالمین

    و توجه میکنم به این ربی که در برگیرنده همه چیزه.

    من تا الان اینجوری کانون توجهمو روی چیزای مثبت معطوف میکنم ، با تکرار کردن و فکر کردن و میگم من بجای فکر به این تضاد یا چگونگی حالت خوبش فقط تسبیح و حمد خدا رو میکنم ، اونه که پایداره اونه که مقصوده

    همه عرضه ها منقضی میشه و تقاضای ارتباط من با منبع همیشه هست . فقط میگم الحمدلله رب العالمین و گاهی میگم الحمد ربی که الرحمان الرحیمه و مالک یوم دینه …

    این خیلی ارومم میکنه و واقعا طی همین یک روز یک دست اورد بزرگ واسم داشته که در ادامه میگم.

    من با تغییر باور هام یکسری کار به دلم افتاد که انجامش بدم و یکی یکی رفتم جلو ، ازون جایی که هنوز به اصل تکامل واقف نیستم بازم کما بیش عملکردم جوری بود که یه شبه میلیاردر شم برم زمین کناری پرادایسو بخرم به همین خاطر بعضی کارا یا پروژه هام متوقف شد اما کم کم با طی کردن مدارم داره درهای جدید باز میشه به روم که واقعا فقط با طی کردن زمان مسیر بود

    ینی من هرچقدرم زمینو خوب شخم بزنم ، هرچقدم تقویتی بریزم هرچقدرم از نهالی که کاشتم مواظب کنم یا به حساب خودم تجسم بکنم که میوه داده باید شب بشه ، روز بشه ، باید پاییز تموم ، زمستون بیاد ، بهار بیاد ، شکوفه بزنه بعد تابستون بیاد تا ثمره به بار بشینه و میوه بیاد سر سفرم .

    این تکامله ، این پروسه هست ، هیچ جوره نمیتونی دورش بزنی شاید بتونی به طریقی زمانیشو کمتر کنی اما اساس اینه ، گذشت زمان …

    یکی از چیزایی که اول همین سفرنامه پربرکت بهم الهام شد دور دیوار کردن یه زمینی بود که ارثیه پدریم هست

    که بماند تصاحبشم یک روند معجزه ای تقریبا مثه اون ماجرایی که استاد تو جلسه دوم عزت نفس توضیح داد بود که واقعا معجزه بود یادش بخیر و خداروشکر

    ینی اوایلی که من دوره عزت نفسو گرفتم یکی از بزرگ ترین چالشا تقسیم ارث بود که واقعا خدا هدایت کردو ختم به خیر شد دوستانه ، اون زمان توفکرم این بود زمینو بگیرمو بفروشم بعد بهم الهام شد که دورشو دیوار کن

    گفتم چشم ، رفتم با بنا صحبت کردم گفت 18 میلیوون میشه

    انقد حسم خوب بودو اون زمان فقط مثه قبل ینی فقط تجسم میکردم که من زمینو ساختمو دارم ویلا سازی میکنم

    در حالتی که کل موجودی نقدی 7-8 م بیشتر نبود!!!

    ینی تجسم میکردم واسه خودم اصلا فکر نمیکردم که چطور فقط میدیدم انجام شده

    وقتی بنا گفت 18 تومن حداقل هزینشه خالی شدم ، بعدش یه صدایی گفت شریک بگیر ، تا اینکه تو دوره عزت نفسم بودم که رسید جلسه ای که استاد باور های مخرب شراکت رو تشریح کرد اونجا بذر فقط روی خدا حساب کن تو دلم کاشته شد

    اما باز تضاد گفت خب چطور؟؟؟؟!!!!

    استاد گفت با همون مقدار سرمایه من کارامو میبرم جلو ، اروم اروم میرسم به هر چشم اندازی که مدنظرمه و نیازی هم به شریک و حمایت نیست ، خدا واسم کافی

    باز الهام شد ، برو مهدی بلوکه بخر با همین مقدار پولت ، مرحله بعد مشخص میشه …

    این ماجرا فک کنم مربوط میشه به حدود 8 روز پیش ، من رفتم کل پولمو بلوکه سفارش دادم حدودا 6.5 میلیون و گفتم خدایا توکل به تو میکنم و سه تومن بیعانه دادمو گفتم مابقی موقع تحویل

    قرار بود پری روز فک کنم بیادو بلوکه هارو تخلیه کنه اما خبری ازش نشد ، رفتم پیشش گفت اااااا اقای وثوق ببخشید کلا شما رو یادم رفته بود ، کلی عذر خواهی گفتم نه لازم نیست

    خیر بوده که یادت رفته فعلا دست نگه دار دوروز قبل اینکه بنا بیاد بهت میگم که بسازی ، اونم خوشحال شد گفت چشم چشم این فی مابین متوجه شدم قیمت بلوکه یه 30% افزایش پیدا کرده و گفتم من سفارشم ثبته دیگه اون موقع که بخای تحویل بدی معادل تفاوتی که در کار نیست … گفت نه اختیار دارین و کلی ازین حرفا گفتم خداروشکر

    این فی مابین باوری تو من شکل گرفت که خداوند از بینهایت طریق به من محبشو میرسونه و استاد گفت برین و درخواست کمک بکنین ، رفتم به عموم گفتم که بیست تومن قرض الحسنه اگه مقدوره بده ، اون گفت اوکی فردا خبرشو میدم ، ناگفته نماند این پروژم به خاطر کمبود نقدینگی تا الان متوقف شده فردای اون روز عموم گفت الان پولم گیره و … گفتم اوکی ته دلم گفتم خدا از جای دیگه میرسونه

    من تا سه چهار روز پیش همش تجسم میکردم که پوله از طریق یه نفر داره کارت به کارت میشه

    یا سری از نیازای دیگم از طریق فلان کالبد در حال ارضا شدنه

    در حالی که استاد میگفت فقط روی خدا حساب کن!!

    تو قران نوشته : آیا خدا برای بنده اش کافی نیست ؟؟

    گفتم اگه اینه که من دارم اشتباه میرم

    تا اینکه رسیدیم به این مرحله و که جهان مطابق کانون توجه ما حالتی رو مشابه اون واسمون به وجود میاره

    و کاری که من طی این دو روز انجام دادمو معجزه اتفاق افتادو

    پول مد نظرم رسید این بود

    من دائم فکر میکردم به صفت رب العالمین

    فکر میکردم که چه قدرتی هست ، رب العالمین

    و میگفتم چقدر خوب هم رحمان و هم رحیم

    ینی هم بخشایشگر عامه و هم خاص

    و این دو روز ذکرم الحمدلله رب العالمین بود

    همین عصری یه هوای خوبی بود سوار دوچرخه شدم رفتم در راستای دیدن و تحسین زیبایی تو یه مجموعه که در حال ویلا سازی هست ، کلی زمین که داره ساخت و ساز میشه و من همش میگفتم الحمدلله رب العالمین

    که یه هووووو بووووم!!!!!!!

    عموم جلوم سبز شد و کارتشو دادو گفت توش 26 م پوله ، برو ببینم چکار میکنی !!! و رفت محو شد چون عجله داشت هیچی دیگم نگفت اینگار خدا چرخوندتش تا بیاد پیش من!!!

    خدایا شکرت ، من فقط خوشحال بودم به رحمت رب العالمین

    و بازم میگم الحمدلله رب العالمین

    این فی مابین به لطف خدا یه سری هدایت های دیگه انجام شد

    من طی همین سه چهار روز پیش وارد بازار بورس شدم!

    تماما هدایتی و واقعا هیچ هیچ هیچ هیچ زحمتی نکشیدمو کد بورسیمو پروسه ورودو احراز هویتم خیلی زود انجام شد و وارد یه محیطی شدم که واقعا هیچ هیچ هیچ اشنایی ندارم!

    و فقط میگفتم من در مسیر هدایت هستم خدا کمکم میکنه

    و بااااااااااز بووووم با یه محبتی از جانب خدا روبه رو شدم که واقعا همش معجزس که گذارششو در بخش های دیگه سایت ثبت کردم و این دست خداوند خودش با کارتابل یا پرتفوی من داره فعالیت میکنه داخل پرانتز من سه تومنی که میخاستم بدم به بلوکه اوردمش وارد بازار سرمایه و تا الان چنتا معامله داشتم که به لطف خدا رو به بالا بوده و باز الهام شد مهدی ازین راه تامین سرمایه کن واسه ساخت و سازت

    تو این حول و ولا دنبال پول بودمو دائم میگفتم الحمدلله رب العالمین که عموم پولی تحت عنوان قرض الحسنه داااد بهم و میخام تمامشو به امید خدا وارد بازار سرمایه کنم و از سودش بزنم تو ساخت و ادامه الهاماتی که انجام شد

    تماااااااااااااااام این کارا فقط از فضل خدا و فقط با توجه کردن به قدرت مثبت و الهی یا به عبارت الحمدلله رب العالمین انجام شد —-

    الان یه صدایی تو سرم پیچید

    ایا خداوند برای مهدی وثوق کافی نیست ؟؟!!

    و من میگم خدای مهربون من ازت عذر خواهم که شرک داشتم ، تورو فراموش کردمو یه جورایی سرمو کرده بودم تو برف

    من باید فقط به تو توجه کنم و الان یقین پیدا کردم تو واسم کافی هستی ، فقط ازت خواهش میکنم کمکم کن که تمام توجهم روی تو باشه ازت خواهش میکنم اهداصراه المستقیم

    یا رب العالمین ازت متشکرم که اجابتم میکنی

    با یه شوق با یه حس خوب منتظرم فردا بیادو برم هماهنگیای واریزو خریدو انجام بدم

    با یه شوق با یه حس بی نظیر منتظر ببینم فردا در کدوم مدار و مرحله این سفرنامه پر برکت قرار میگیرم.

    یه اعتراف تا پیش از فقط دنبال پوول بودم ، فقط دنبال این بودم نیازام به طرق مختلف برطرف بشه ، یا بهتر بگم خیلی حریص بودم ، کم کم داره یه حسی تو دلم میشنه و میگه تیک ایت ایزی! اروم باش مهدی اقا کجا میخای بری ؟؟!

    با یه ارامشی میگه که اصلا دیوانش دارم میشم

    کم کم روزنه های ایمان و عشق به خدا داره تو دلم میاد

    خیلی حسم خوبه خدایا ازت متشکرم.

    تامام!

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  3. -
    نورا محمودزاده گفته:
    مدت عضویت: 1954 روز

    سلام سلام سلام

    به نورای عزیز به خدای خوبم به خدای هدایت گر و مهربانم

    به استاد عزیزم و دوستان هم فرکانسی ام

    …..💝💝💝

    جهان مانند آئینه عمل میکند

    استاد عزیزم امروز بهم یاد دادی تا به نقاط منفی زندگیم توجه نکنم و تمرکزم رو روی نقاط مثبت زندگیم بذارم چرا؟

    چون من وقتی به نقاط منفی زندگیم توجه میکنم حالم بد میشه حس بدی بهم دست میده و جهان ماهیت این فرکانس رو در غالب اتفاقات و شرایط نادلخواهم برایم رقم میزنه

    و بهم یاد دادی من در هر لحظه دارم با توجه کردن به نقاط منفی یا ورودی های بد اتفاقات بدی رو برای خودم رقم میزنم 💕

    و اینکه من با صحبت کردن به راحتی میتونم کانون توجه ام رو تغییر بدم 😘

    استاد عزیزم من می‌خوام روزه بگیرم روزه توجه به نکات مثبت زندگیم تا نعمت ها و موقعیت ها و سلامتی و ثروت بیشتری به زندگیم وارد بشه💕

    همین الان یه خبر خوب شنیدم …باران و رحمت زیبای خدا در اطراف شهرمون خدایا شکرت

    آسمون زیبایی که شب ها ستاره هاش بهم چشمک میزنند خدایا شکرت

    همسر مهربانم که دستی از دستان خداست برای همراه شدن با من و اینکه خداوند از طریق همسرم به من عشق بورزدو به من محبت کند خدایا شکرت

    خدایاشکرت خدایا شکرت

    خونه زیبا و دلبازمون که هر صبح بعداز طلوع خورشید آسمون زیبا رو میبینم خدایا شکرت

    خانواده مهربانم که به من عشق می ورزند خدایا شکرت

    من همیشه سالمم و قدرت بدنی بالایی. دارم همیشه شادم خدایا شکرت

    زندگی ای آرام و در رفاه و آسایش دارم و سکوت زیبایی که خلوت منو خداست خدایا شکرت

    همیشه بهترین اتفاقات برایم رقم می‌خورد و همه چی به نفع منه خدایا شکرت

    هدایای زیادی رو دریافت کردم از جمله روز تولدم از طرف همسر مهربانم خدایا شکرت

    ارتباط عالی و عاطفی با همسرم دارم خدایا شکرت

    شبها راحت می‌خوابم وصبح ها با حس خوب بیدار میشم با کلی انرژی خدایا شکرت

    پیاده روی رو خیلی دوست دارم و پیاده روی میکنم خدایا شکرت

    همیشه از در لحظه بودن لذت میبرم خدایا شکرت

    …💝💝💝💝

    نورا جان یادت باشه اگر میخواهی اتفاقات عالی ای در زندگی ات رخ دهد تصمیم بگیر آگاهانه تمرکزت را روی نکات و نقاط مثبت زندگیت بذاری و ادامه بده هر روز و همیشه این برنامه رو داشته باش عزیزم

    ،💖💖

    نورا جان نگرشت و دیدگاهت رو عوض کن حتی در شرایط نادلخواه زندگی ت تلاش کن تا احساست خوب بمونه ….💞

    نورای عزیزم ببین وقتی حالت بده خودتو کنکاش کن ببین داری به چی توجه می‌کنی …اگر احساست و حالت بده یعنی داری به نقاط منفی زندگیت توجه می‌کنی و اگر احساست خوبه یعنی داری به نقاط مثبت زندگیت توجه می‌کنی …..

    …..

    تمام اتفاقات زندگیت رو خودت داری رقم میزنی

    اگر یک ذره حواست به خودت باشه به راحتی میتونی توجه و تمرکزت رو روی نقاط مثبت زندگیت بذاری و اتفاقات و شرایط عالی رو برای خودت رقم بزنی عزیزم،،،💞⁦🏵️⁩🌼

    یادت باشه نورای من …

    وقتی داری به نقاط منفی توجه می‌کنی تو داری احساس بدت رو به جهان فرکانس میدی جهان هم نگاه نمیکنه که تو خوشت میاد یا نه …از ماهیت همون فرکانس و احساس بدت اتفاقات و شرایط بد رو واست رقم میزنم پس مواظب باش گلم،💗💗

    و این یک هشدار و یک پیغام از طرف خداوند وقتیکه جسمت دچار بیماری میشه

    یعنی اینکه تو از مسیر سلامتی …خوشبختی …نعمت های فراوان…سعادت در دنیا و آخرت داری دور میشی پس به خودت بیا و مواظب ورودی هات باش مواظب احساست باش همیشه احساست رو خوب نگه دار همین گلم

    نورا جان دوستت دارم

    استاد عزیزم دوستت دارم

    دوستان عزیزم دوستتون دارم

    خدایا عاشقتم 💖💖💖😘😘😘

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    دانیال بیضائی گفته:
    مدت عضویت: 2299 روز

    سلام و خسته نباشید به استاد عباس منش عزیز و خانوم شایسته دوست داشتنی .

    توجه ما به هرچیزی در زندگی بِیس یا ماهیت اون را در زندگیمون افزایش میده.

    باید از خودمان بپرسیم که به چیزی توجه میکنیم؟

    ما با توجه کردن به موضوعات مختلف ماهیت اون را وارد زندگیمون میکنیم .مثلا با توجه کردن زیاد به یک نکته منفی خاص شاید خود اون را وارد زندگیمون نکنیم ولی ماهیت اون که اتفاقات منفی دیگه است را به زندگی خود دعوت کرده ایم.

    اگر غالب توجه ما به نکات منفی اعم از بیماری ها ،جنگ‌ها،بالارفتن قیمت درلار ،رکود اقتصادی و….باشه و اگر این توجه ما به گونه ادامه پیدا کنه که به فرکانس های قدرتمند تبدیل بشه ماهیت این توجه ها که ذنجیره ای از اتفاقات بده برای ما رخ میده.

    اگر از بحث مدار ها برسی کنیم:

    ما با توجه کردن بر روی نکات منفی، خودمون را وارد مداری میکنیم که ماهیت این نکات منفی که انواع اتفاقات بد گوناگون و متنوعه برای ما رخ خواهد داد و اگر باز نتونیم ذهن خودمون را کنترل کنیم و به مدار های پایین تر سقوط کنیم اتفاقات بد بیشتری که باعث ناراحتی بیشتر ما میشه برای ما اتفاق می افته.

    عکس این موضوع نیز صادقه ، که ما با توجه کردن بر روی نکات مثبت اگاهانه خودمون را در مداری قرار میدیم که اتفاقات مثبت بیشتری را وارد زندگی خودمون میکنیم و این جهش یا سقوط مدار تا بینهایت ادامه داره.

    ما باید تمرین کنیم و یاد بگیریم که مثل یه شکارچی اتفاقات و نکات مثبت را شکار کنیم .حتی کوچک ترین نکته مثبت مانند شکر گزاری به خاطر نفس کشیدنمون و یا پرواز پرنده ای کوچک در اسمان ابی زیبا.

    نکته بعدی که وجود دارد اینه که وقتی ما ذهنمون را کنترل میکنیم ممکنه از ۱۰اتفاقی که برای ما رخ میده ۸تای انها خوب و ۲تای ان ها نادلخواه باشه و شاید این سوال برایتان پیش بیاید که چرا با وجود کنترل ذهن و توجه بر روی نکات مثبت این ۲اتفاق نادلخواه برای من رخ داده و جواب اینجاست که اتفاقات زندگی ما حاصل معجونی از باور های ماست و صفر یا یک مطلق نیستند به طوری که اگر ما عدد یک را رنگ سفید (باور های مناسب عالی مطلق ) و عدد صفر را رنگ مشکی (باور های منفی و نا مناسب مطلق ) در نظر بگیریم شالوده باور های ما بین این دو عدد یا دو رنگ است مثلا یا به رنگ خاکستری متمایل به سفیده یا خاکستری متمایل به رنگ مشکیه.

    پیشنهاد میکنم هر موقع و هر وقت اتفاقی به ظاهر نادلخواه براتون افتاد اون را ارزشمند بدونید و به عنوان یک تمرین برای کنترل ذهن خود از اون استفاده کنید .

    مثلا من هر موقع که برام یک اتفاق نادلخواه رخ میده به خودم میگم :

    دانیال حالا وقتشه ، اگه نتونی حالا ذهنتا کنترل کنی پس این چیزایی که یاد گرفتی و وقت براشون سرف کردی به چه دردت میخوره و به قول استاد :«ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است».

    اگر ما از این تمرینها سربلند بیرون اومدیم مطمئن باشید اتفاقات بزرگ خوبی در انتظار ماست .

    نکته آخری که میشه گفت ، اشاره به ارتباط مستقیم ذهن و جسم ماست که جسم ما میتونه مثل یه هشدار دهنده خارج شدن ما از مسیر را بهمون هشدار بده یعنی هنگامی که ما به نکات منفی توجه کنیم و احساسمون را بد کنیم جسم ما با هشدار هایی مثل سر درد ، معده درد، و….به ما نشون میده که وارد جاده خاکی شدیم .

    مثلا اگر بخوام در مورد تجربه خودم بگم ،من در دوران دبیرستان کتابی داشتم که درمورد انواع بیماری ها صحبت کرده بود و من ناچار بودم که اون کتاب را میخوندم و پاسش میکردم وقتی که کتاب را تموم کردم خیلی روی من تاثیر گذاشته بود و تا چند روز مریضی هایی که توی اون کتاب اومده بود را مرور میکردم و با مرور هر کدوم از اون بیماری ها احساس میکردم که واقعا من عائم اون مریضی هارا دارم و حالا که با این قوانین اشنا شدم میفهمم که من با توجهم داشتم اون بیماری هارا وارد زندگیم میکردم.

    پس اگر دارید روی ذهن و باور هاتون کار میکنید و جسمتون سالمه اگر با بیماری مثل سر درد یا معده درد و…روبه رو شدید بدونید که باور هاتون وارد جاده خاکی شده.

    و در اخر باید خداوند را سپاس گزار باشیم به خاطر این قوانین ثابت و بدون تغییر که با استفاده ازشون میتونیم زندگیمونا را خلق کنیم .این عین عدالت خداوند است .

    خدایا شکرت.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    زهرا عزتمند گفته:
    مدت عضویت: 1877 روز

    سلام استاد عزیزم و مریم نازنین

    امروز از صبح تا کنون اتفاقهای خوبی تو خونه برای خودم رقم زدم من یک و چند الگو برای خودم از خانمها پیدا کردم که یه قسمت از روزم رو مشغول بررسی زندگیشون بودم و مرتب تحسینشون کردم و مرتب به خودم میگفتم منم میتونم رشد کنم؛ این فرد صلح درون بسیار قوی داره؛ عزت نفسش عالیه و زندگی خانوادگی و روابطی محشر داره؛ درواقع خوشبخته و من همه اینهارو در دیدنش تحسین میکردم و سعی میکروم تمرکز داشته باشم

    یک اتفاق زیبای دیوانه کننده ای که رقم زدم دیدن فایل ۴۱ زندگی در بهشت بود واااای خدای من غرق شدم در ساحل بینظیر اون ماسه های سفید و نرم و زیباش؛ غرق شدم در دریا و آسمان فوق العاده زیبا و کلا هر چه دیدم شعف ایجاد کردم و سعی کردم که هی زیبایی بیشتر و بیشتر ببینم

    لذت بردم از مادر خانواده خانم هپ و نحوه تربیت که برای بچه هاشون دارن؛ واقعا خانم هپ یه دوست بینظیر هستن برای بچه هاشون.

    مریم عزیز خیلی لذت میبرم از صلح درونت از صدای زیبات از اینکه یه الگوی بینظیر هستی برام

    اون قسمت قبل که گفتی صبحها ساعتت رو کوک میکردی و میرفتی طلوع آفتاب رو در دریای بندعباس میدیدی منم عزمم رو جزم کردم که ببینم طلوع افتاب رو و پس فردا بیدار شدم و تنهایی زدم بیرون سوار ماشینم شدم و از خدا هدایت خواستم جایی رو بهم نشون بده که از همونجا خورشید طلوع کنه؛ دقیقا همین شد و عجب صحنه باشکوهی بود ممنونم ازت که انقدر بینظیری و کارهایی که انجام دادی رو میگی

    یه روز یادم میاد از خوندن متنهات چنان شوری داشتم و شروع کردم به نوشتن حدود یه صفحه تو دفترچه یادداشت گوشیم نوشتم و تحسینت کردم اون روز با همه از قدرتهات صحبت میکردم و خداوند رو خیلی شاکرم که یک خانم باکمالات؛ عزیز دل استاد بینظیرم شده که من میتونم همیشه از وجودش درس بگیرم؛حق استادی داری برام مریم عزیز.

    چه روز زیبایی بود امروز کنترل ذهنم بیشتر از همیشه و توانمندیم و قدرتم تو کنترل ذهنم داره بیشتر و بیشتر میشه و چقدر خوبه دارم تکامل رو هر بار بیشتر درک میکنم، دارم در لحظه حال بودن و لذت بردن و هر بار بیشتر درک میکنم و شاکر خداوند عزیزم هستم و ازش میخام خدایا هدایتم کن به تمرکز بر زیبایی ها و زیباییهای بیشتر و بیشتر.

    یه شب یادمه خوابتون دیدم اومده بودم امریکا و چه لحظه های قشنگی رو تو آروی بودیم.

    استاد عزیزم یه صحنه باهاتون حرف زدم و چه زیبا بود همون لحظه و خداروشکر که چه لبخند زیبا و صدای گرمی دارین استاد عزیزم؛ خوشحالم که تو خواب اومدم پیشتون این یه نشونه هست از اینکه در واقعیت هم میتونه اتفاق بیفته.

    خدایاشکرت برای این سایت که دنیایی زیبا شده برامون.

    استاد عزیز و مریم بانو ممنونم ازتون🌹🌹🌹

    زهرا😊🌹به امید دیدارتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    زهره گفته:
    مدت عضویت: 1936 روز

    با سلام خدمت همه دوستان و خصوصا استاد عزیز و خانم شایسته نازنین، امروزم حاوی نکات مثبت بسیاری بود،از جمله دیدن دو قسمت از سفربه امریکا و یک قسمت از سریال زندگی در بهشت که واقعا من رو به حال و هوای ساحل و زیبایی های جنگل و آبشار و بسیاری از زیبایی های دیگری برد که خانم شایسته عزیز سخاوتمندانه آنها را تصویر برداری می کنند و ما رو هم در این احساسات زیبا شریک می کنند، هم چنین دیزی خوشمزه ای که مادرجانم با عشق پخته بودند و ما هم با لذت خوردیم، یک ساعت ورزش بعد از ظهر که کلی حس و حالم بعد از این تمرینات ورزشی عالی شد و راز و نیاز با پروردگار که همیشه من رو در بالاترین فرکانس ها قرار می ده و کلی اتفاقات عالی ریز و درشتی که امروز برام رخ داد و بابت اونا از خداممنونم ، خیلی خوشحالم که در جمع پر از انرژی های عالی شما عزیزان هستم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    امیر تهرانی گفته:
    مدت عضویت: 3255 روز

    سپاس و ستایش تنها از ان رب جهانیان است.

    تمرکز بر روی نکات مثبت و سپاسگزار بودن نشانه ی من هستند.

    تمرکز بر روی نکات مثبت یا نادلخواه یک انتخاب هستند.

    انتخابی که سرنوشت مارا رقم میزنند.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    Queen air گفته:
    مدت عضویت: 1922 روز

    سلام بسیار زیبا بود من واقعا با شروع کردن توجه هایم به نکات مثبت وارد دنیای دیگری از اتفاقات خوب میشم که قابل وصف نیست, این دنیای توجه ب نکات مثبت عالیه و میخوام همیشه توش بمونم و زیبای هاش چقدر سریع اتفاق میافته و خیلی زود جواب این توجه ها داده میشه , از هیجان و درک بعضی مسایل و قوانین شگفت زده ام و نمیشه اروم تایپ کرد , دلم میخواد همیشه این مسیر رو ادامه بدم , سپاسگذارم از رب ک من رو تو مسیر هدایت قرار داد و سپاسگذارم از شما استاد عزیز , در پناه الله باشین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    محمدرضا بهبودی گفته:
    مدت عضویت: 2305 روز

    الهی ب امید تو

    سلام ب استاد عزیز و دوست داشتنی و خانم شایسته مهربان و مایک عزیز و پر انرژی

    سلام ب همه اعضای خانواده صمیمی عباسمنش

    امیدوارم حال همتون عالی باشه ب لطف الله یکتا

    داشتم ب خانواده و اعضایی ک یک خانواده میتونه داشته باشه فکر میکردم ک این ب ذهنم رسید ک پیش زمینه ذهنی ما واقعا دربعضی موارد محدوده ”البته تا وقتی روی باورهامون و کنترل ذهنمون کار نکردیم ”

    و با کارکردن روی ذهنمون و فکر کردن در مورد موضوعات مختلفی مثل همین خانواده و اعضای یک خانواده ذهنمون باز میشه و آرام آرام فراوانی جای محدودیت هارو میگیره

    واقعا شکرت رب من

    من فکر میکردم ک خانواده ها در قدیم حدودا ۱۵-۱۰ و در بعضی موارد بیشتر هم بودن اما در نهایت ی حدی رو براش متصور بودیم تقریبا همه ما

    اما حالا میبینیم خانواده دوست داشتنی و صمیمی عباسمنش چقدر زیاد اعضا داره ‘ اعضایی ک مثل و خواهر و برادر و پدر و مادر و حتی میتونم بگم بیشتر باهم صمیمی هستن به هم عشق میورزن و خواستار پیشرفت هم هستن و در حد توانشون ب هم با دادن آگاهی هاشون و بازگو کردن نتیجشون کمک و خدمت میکنن

    واقعا شکرت خدای مهربونم

    اینا همه نتایج باورهای فوق العاده استاد عزیزمون هست

    داشتم کتاب ” کیمیاگر ” رو بعد از مدتها میخوندم

    اینم بنظرم میاد ک بگم ک وقتی شما مثلا ی کتاب یا ی آگاهی هایی رو دریافت میکنید و همچنان دارید روی خودتون کار میکنید و مشتاق پیشرفت و موفقیت خودتون هستید بعد از مدتی ک دوباره اون کتاب یا اون آگاهی هارو دریافت میکنید ‘متوجه این موضوع میشید ک درک الان شما از اون آگاهی یا اون کتاب ب مراتب تغییر کرده و بهتر شده و مواردی رو درک میکنید ک قبلا ی فهم دیگری ازشون داشتید و الان ی فهم جدید بهتری

    یاد مثال استاد عزیزمون افتادم درباره مطالعه دوباره کتاب ”راز ” بعد از مدتها و رسیدن ب اون جمله ک میگفت : رسین ب ثروت ی راز بوده ک توسط ی عده ی خاصی سال ها پنهان بوده و اونا خواستن ک پنهانش کنن ”

    امیدوارم درست گفته باشم

    برگردیم ب کتاب کیمیاگر

    ی مقدمه ای رو مترجم در اول کتاب آورده ک

    میگه :عیسی ب خواهر مریم ک مرتاه نام داشته میگه : ای مرتاه تو در چیزهای بسیار اندیشه و اضطراب داری

    لکن یک چیز لازم است و مریم آن نصیب خوب را اختیار کرده است و از او گرفته نخواهد شد.

    من با خوندن این پاراگراف هدایت شدم ب سوریه مریم و سعی کردم با دقت این سوره رو بخونم و دنبال چیزی بگردم ک مریم اختیار کرده و رسیدم ب اونجا ک درد زایمان مریم رو ب سمت درخت خرما میکشونه و اون صحبتی ک با خودش میکنه و ندایی ک از پایین میاد و چشمه آبی ک جاری میشه و میگه درخت خرما را تکان بده تا خرمای تازه چیده شده برایت فراهم شود و بخور و دیدگان روشن دار و شادمان باش و هر کسی را دیدی بگو : امروز را برای خدای رحمان روزه نذر کردم و امروز با هیچ بشری سخن نمیگویم.

    ب اینجا ک رسیدم یاد صحبت های استاد عزیزمون افتادم توی این فایل

    ک میگن : درباره شرایطی ک دلخواهتون نیست و نمیخوایید ‘صحبت نکنید

    شرایطی ک در ظاهر کمی نگران کننده و سخت میاد

    مثل حالت ”روزه گرفتن ” عمل کنید

    و خیلی دقیق و واضح استاد گفتن ک ن فقط روزه زبانی ‘سعی کنیم هم افکارمون روزه باشه و هم زبانمون و هردو رو کنترل کنیم.

    من واقعا لذت بردم از این هدایت خداوند و بینهایت سپاس گزار خدای مهربون خودم هستم و واقعا دلم میخواد ک در این مسیر سعادت دنیا و آخرت حرکت کنم ب لطف و مدد رب العالمین.

    دوستتون دارم صمیمانه و امیدوارم هرجا ک هستید در پناه الله یکتا شاد و سلامت و ثروتمند و خوشبخت باشید 🙏❤

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: