چگونه از تضادها «اهرمی برای تحقق خواسته ها» بسازیم - صفحه 2 (به ترتیب امتیاز)

373 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مجید داورپناه گفته:
    مدت عضویت: 3828 روز

    با سلا م به استاد عزیزم ..من با شرکت کردن در مسابقه وخوندن تموم نظرات دوستان گلم خیلی از حقایق برام اشکار شد..ومتوجه این شدم که سختی هاومشکلات اومدن تا ما از زندگی لذت ببریم… و این روتجربه کردم که جواب هر مشکل وسختی درون خودش هست…بی نهایت از خداوند از شما از خانواده صمیمی عباس منش سپاسگزارم وبرای همه ارزوی سلامتی موفقیت وثروتمندی رو از خداوندمهربان خواهانم….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  2. -
    سعید صادق زاده گفته:
    مدت عضویت: 1174 روز

    سلام به استاد عزیز

    سلام به دوستان عالی خوب خودم

    این فایل برای من نکته هایی عالی و زیبا داشت

    دانستن قوانین ثابت این جهان برای من همیشه این را دارد که می توانم روی خودم کار کنم و برای خودم به بهترین شکل ممکن زندگی عالی و زیبا بسازم

    خداوند را شاکرم که من را به این مسیر هدایت کرد

    اولین درس برای من این بود که

    باید همیشه به این نکته توجه کنم که به هر حرفی که می زنم به آن عمل کنم

    همیشه باید روی خودم کار کنم و برای خودم آن چیزی را رقم بزنم که دوست دارم

    نکته دیگر این بود که

    وقتی تضادی برای من در زندگی من رخ می دهد به این نکته توجه کنم که این تضاد برای من چه می خواهد

    این تضاد چه درسی را در خود برای من در آن دارد

    تضاد یک نیاز را در من به وجود می آورد و وقتیکه بتوانم این را درک کنم بی شک یک هدف در من به وجود می آید من با حرکت کردن به سمت آن هدف برای خودم یک زندگی بهتر را رقم می زنم

    یک درس دیگر

    هر روز برای خودم یک خواسته داشته باشم

    اگر بی هدف و بی خواسته باشم جهان هم بر من فشار می آورد و زندگی را بر من سخت و سخت تر می کند

    پس با داشتن هدف ها برای خودم به سمت خوشبختی قدم به قدم به جلو حرکت می کنم

    این را باید یاد داشته باشم که همیشه به سمت خواسته های خودم حرکت کنم و از ناخواسته های خودم دوری کنم

    ممنونم استاد عزیز بخاطر این فایل پر از آگاهی

    سپاس از خدای زیبایی ها

    سپاس از خدای فراوانی ها

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  3. -
    محمد سیفی گفته:
    مدت عضویت: 1871 روز

    با سلام.. محمد هستم.. از سال 1395 ک درمجموعه کاری وزندگی شخصی ام دچار مشکلاتی شدم برای همین سردرگم دنبال نجات دهنده ای می گشتم… آنقدر مشکلاتم زیاد بود ک با هر تصمیمی این باتلاق بیشتر مرا می‌بلعید… عید 96 به بنوعی همه چیز ویران شده دیدم یعنی تمام خوشی هایی ک براش زندگی کردم… یکی از بستگانم پیشنهاد داد ک به فلان روان شناس مراجعه کن.. دقیقا سومین روز عید 96 نوبت روانشناس هماهنگ شد…به دفتر کار ایشون مراجعه کردم کلی صحبت کردم بدون اینکه بخواد چیزی بگه.. در آخر فقط گفت میتونم بگم همه چیز خراب کردی… بلاخره یک ساعت نیم صحبت کردیم وقت ما تمام شد.. رفتیم دستمزد ایشون پرداخت کنیم گفتن 120 هزار تومان چون فلانی شمارو معرفی کرد میشه 70 هزار تومن.. ما این پول دادیم اومدیم بیرون…. اینجا سرآغاز شگفتی های زندگی ام رقم خورد… به لحظه یه چیزی درونم گفت 70 هزار تومان پول دادی ک حرفتو بشنوه بعدشم بگه چون فلانی گفت 70 هزار تومان پرداخت کنید… اگر قراره کاری درست بشه فقط فقط خودتی…. سریع اومدم منزل همه برای دیدن اقوام از منزل خارج شدن وکسی منزل نبود… رفتم قرآن برداشتم شروع کردم با قرآن صحبت کردن ک همه میگن تو معجزه میکنی یا تو قرآن ناطقی یا اینکه از طرف خدایی امروز من هستم خودت اگر بامن حرف زدی قبولت دارم والا اعتقادم بهت از دست میدم چند دقیقه گذشت هیچ صحبتی از قرآن نشنیدم آخرین نور امیدم درحال خاموش شدن بود.. من بودم تنهایی وحجم مشکلات.. از سنگین این مشکلات قرآن گذاشتم رو میز قرآن باز کردم سرمو گذاشتم رو قرآن رفتم تو حال خودم.. چند دقیقه گذشت.. درحالی ک توحال خودم بودم یه صدای بسیار ضعیفی احساس کردم دقتم بیشتر کردم دیدم صدای ضربان قلبم دارم می‌شنوم.. چرا ک سرمو گذاشتم رو صفحه قرآن هیچ صدایی هم داخل اتاق نبود صدای ضربان قلبم احساس می‌کردم.. درواقع متوجه شدم قرآن داره بهم میگه به قلبت رجوع کن… به دفعه دنیایی از آرامش وامید به سمتم روانه شد.. یه تضادی از دفتر روانشناس ایجاد شده بود ک روانشناس هیچ کاری نمیتونه انجام بده اینجا هم میگه به قلبت رجوع کن حتما قرار اتفاقی بیفته… دراون ایام هیچ شناختی از عباس منش.. جذب.. واین اتفاقات نداشتم…بلا فاصله با دوتا از دوستان قدیمی قرار پیاده روی گذاشتم… جنگل های شمالم با طراوات وزیبایی وعده روزهای خوشی بهم میداد. به هر شکل همون روز یکی از دوستان کتاب شفای زندگی لوئیز هی ودیگری فایل های عباس منش بهم معرفی کرد!!!!!! از اون روز تا الان 4 سالی میگذره.. هیچ یک از اون اتفاقات وجود نداره.. اتفاقاتی برام افتاد ک واقعا دنیای منو هزاران درجه تغییر داد… روزی 8 ساعت یا بیشتر فایل صوتی عباس منش ومطالعه چندساعت در روز برام از عید 96 به بعد اتفاقاتی رقم زد ک حتما برای عزیزان توضیح خواهم داد… امروز ک نقطه اقتدار زندگیم هستش به لطف خدا.. درس های عباس منش. ونیروهای مثبت جهان دارم به سمت خواسته هام حرکت میکنم ونزدیک میشم… خداروشکر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  4. -
    آزاده خدری گفته:
    مدت عضویت: 2614 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان

    سلام به استاد و خانم شایسته و دوستان عزیزم

    خدا رو شکر میکنم که باز هم در این مسیر سوالاتم پاسخ داده شد بواسطه آگاهی های این فایل .

    من چند روز پیش دوره ارزش تضاد رو تهیه کردم در حالیکه تضاد در روابطم با اطرافیانم اونقدر بالا گرفته بود که آرامش نداشتم .

    هزینه این دوره برای من تقریبا یک سوم حقوق ماهیانه ام بود ،اما اونقدر تضادها بزرگ شده بود که تصمیم گرفتم این دوره رو تهیه کنم و از خواسته ها و نیازهایی دیگه ای که در طول این ماه دارم صرف نظر کنم ،اما میدونم این احساس خوب حاصل ازعمل به این اگاهی ها اینقدر پربرکت خواهد بود که آرام آرام همه آن نیازها به راحتی برآورده می شوند.

    من جلسه  اول این دوره رو گوش دادم و نیمی از جلسه دوم ،اما اون  آرامش کامل حاصل نشد ،تا اینکه این بروز رسانی رو دیدم و با هر دقیقه ای که می گذشت آرامش من بیشتر و بیشتر می شد .

    اول از همه بسیاری از مقاومت هایی که نسبت به استاد ،دیدگاهی که ارائه می دادن شکست ،چون این چند وقت نجواهای زیادی من رو آزار میداد در مورد هزینه هایی که دارم پرداخت میکنم برای محصولات ،وقتی که میزارم برای این کار، اما  متوجه شدم واقعا طبق حرف های خود استاد که محصولات و فایل های دانلودی چیزی جدا از هم نیستند ، یا این طور نیست که در فایل های رایگان چیزهای با اهمیت و اصل رو گفته نشه  و فقط مطالب و آگاهی ها برای محصولات هست ، بالای ۹۰ درصد و حتی بیشتر این آگاهی های این فایل چیزی هست که استاد عزیز در محصول ارزش تضاد عنوانش کردند.

    من روزهای زیادی رو با برنامه ریزی برای گوش دادن متعهدانه و عمل کردن به فایل ها ،از دست دادم چون انگار اون قدر اهمیت این موضوع برام روشن نشده بود،اما از امروز این فایل ها رو حرف های ارزش مندی که یه دوست عزیز و با تجربه داره عنوانش میکنه گوش میدم و عمل میکنم . از این به بعد  وقتی احساس خوبم کم رنگ میشه بجای اینکه به فایل ها به چشم یه حرف قشنگ نگاه کنم ،به چشم  حرف های ارزش مندی نگاه میکنم که یه دوست عزیز داره بهم میگه و بهتره بجای درد و دل کردن با دیگرانی که ممکنه من رو در احساس بد فرو ببرن ،بشینم با وجود تمام مقاومت هایی که دارم فایل ها رو بارها و بارها بشنوم تا آویزه گوشم بشه و عمل کنم بهشون .

    چند وقت بود از خودم می پرسیدم چرا من  باید در جایی باشم که این قدر مشکلات ارتباطی داشته باشم ؟ به خودم می گفتم خب من این قسمت که خلق کننده هستم رو قبول میکنم( که البته بسیار بسیار جای کار داره ) اما چرا من اینجام  ؟

    که این فایل به من گفت این ها برای حرکت من هستند و شناخت واضح تر خواسته هام و در واقع قصه زندگی من با این مسائل جسمی،عاطفی،مالی خودم شکل گرفته و بهتره بجای آرزو کردن داشتن قصه زندگی آدم های دیگه ،قصه زندگی خودم رو بپذیرم و خواسته هایی که قرار هست از دل  این مسائل ایجاد بشه رو دنبال کنم و این چقدر برای من آرامش داشت، خدایا شکرت.

    دوم اینکه اگر من حرکتی در جهت شناخت خواسته هام و هدف گذاری برای رسیدن به اون ها انجام ندم ،جهان من رو ناچار میکنه، گوش من رو می پیچونه برای اینکه متوقف نشم.

    و تضادهایی که باهاش مواجه شدم ،دقیقا بخاطر کم کاری خودم در متعهدانه کار کردن روی بحث روابط بود. من می دونم که باید وقت بزارم برای این موضوع، خواسته هام رو مشخص کنم وهدف مند باشم ،اما سه روز وقت میزاشتم اتفاقات عالی بود ،دوباره متوقف می شدم و تضادها بالا می گرفت و در واقع با زبون خوش کار خودم رو انجام نمی دادم و جهان با شدت و درد و چک و لگد  این موضوع رو بهم یاد آور میشد که این موضوع مهم زندگی من در حال حاضر هست و باید هدف مند بهش بپردازم.

    خدا رو شکر میکنم برای بودن در اینجا و داشتن دوستانی مثل شما و استاد و خانم شایسته عزیزم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  5. -
    نسترن فضیلت گفته:
    مدت عضویت: 2361 روز

    به نام یگانه خالق جهان و جهانیان

    سلاااااام و درود به همه ی شما خانواده ی صمیمی و دوست داشتنی

    استادان عزیزم سلام

    امروز در جریان نشانه ی روز به توضیح مایک عزیز درباره ی کارتن درون و بیرون هدایت شدم . می گفت شادی، چندش، خشم و …. باید همواره باشن تا ما درکمون از شرایط بهتر و بهتر بشه.

    یه لحظه از ذهنم گذشت که چقدر خوب می شد که فقط شادی بود …. و بعد گفتم نه بابا. لازمه و فیلم رو دانلود کردم تا در شرایط بهتری تماشا کنم.

    این چند وقت آنتن و شبکه های ماهواره ای کامل قطع شده بودن و کم کم مادرم برای فرار از بیکاری و تنهایی به اتاقم می اومد، یا آروم می نشست، یا شروع می کرد گاهی به نصیحت و کلا بحثای روزانه یا می گفت برام فیلم بذار تا ببینم و این در شرایطی هست که هم دارم چراغ خاموش روی فایلا کار می کنم چون مادرم کمی مقاومت داره (البته به استثنای یکی دو تا از اعضای خانواده م ) و هم اینکه خیلی وقته که تی وی رو گذاشتم کنار. حتی خیلی قبل تر از ورود به این سایت.

    این موضوع باعث شد یه سری تضادهایی برای من ایجاد بشه که توی درک و حلش واقعا نمی دونستم چیکار کنم . (چون توجهم به شدت روی ناخواسته هایی توی این موضوع رفته بود)

    تا اینکه دیروز با یکی از بچه های این سایت که همیشه با همیم، حرف زدم و از تضاد گفتم و لابه لای حرفامون هم به وضوح خواسته هام و هم و به راه حل مقابله با تضاد رسیدیم و درصدد اومدم که حتما حلش کنم و شروع کردم به ایجاد باور و برداشتن توجه از ناخواسته…

    امروز از خداوند خواستم هدایتم کنه تا درک بهتری داشته باشم و بتونم در عمل نشون بدم.

    اومدم فایل جلسه ی ششم ثروت ۱ رو بعد از تقریبا دوبار گوش دادن دوباره از سر بگیرم که به این نکته برخوردم : برین قرآن رو بخونین اما با درک و دقت. نه یه کلمه و نه یک آیه . یه ریشه در کل قرآن….. . استپ کردم. یهو از ذهنم گذشت که مثلا از آیه ی انّ مَعَ العسر یُسرا چه درکی می تونم از قرآن دریافت کنم؟ مثلا ریشه ی یسر؟؟؟؟

    تا به این فایل و درک وجود تضاد رسیدم و چقدر برای من آگاهی دهنده بود. چقدر روشنگر بود.

    و الآن، دقیقا همین الآن بعد از یک ماه و نیم، دارن آنتن رو درست می کنن (هر بار به دلیلی این کار به تعویق افتاده بود تا جایی که مادرم دیگه درخواست نمی کرد که کسی رو برای تعمیر بیاریم)

    به این شکل دیگه مادرم به دنبال کردن برنامه های تلویزیون مشغول می شه.

    و در ادامه ی حل این تضاد به وضوح بهتری از خواسته هام رسیدم (بخصوص در رابطه با اهدافی که در حال حاضر دارم روشون کار می کنم و باور می سازم) و یه تلنگر دیگه بود که با به وجود اومدن یه تضاد وا ندم و سعی کنم فوری دنبال راه حل هایی که این موضوع به من می ده بگردم .

    و فهمیدم من برای اینکه مکانم و آدم های اطرافم(یا حتی رفتارشون) تغییر کنن، باید خیلی بهتر روی باورهام کار کنم و باور داشته باشم که جهان سیستمی عمل می کنه و اگه من روی لیاقت ها و باورهام (ایمانم) کار کنم، جهان لاجرم شرایط رو در جهت خواسته های من تغییر می ده.

    استاد توی این فایل داشتین می گفتین این قانون بسیار فرّاره و گاهی خودمم یادم می ره و این تأکید دوباره ای بود برای من که ما همواره روی خودمون کار کنیم و یا به قول خداوند همواره ایمان بیاریم.

    و این بیت شعر امروز عصر قبل از این هدایت ها و حل شدن این تضاد خودبخود روی زبونم اومد و فوری یادداشتش کردم و چندد بار تکرارش کردم و با شوق به کارام پرداختم.

    (دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند

    واندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند)……….. .

    إنّ مَعَ العُسرِ یُسراً\”

    فَإنّ مَعَ العُسرِ یُسراً\”

    واقعاااا خداوند هدایت گری آشکاره، هم در لحظه اجابت می کنه و هم در لحظه هدایت.

    خدایااااااااااا بی نهایت شکرتتتتتتت. خدایا سپاسگزارممممم به خاطر همه چیز.

    در پناه حق باشید

    یا رب

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  6. -
    Nuovo inizio گفته:
    مدت عضویت: 1634 روز

    به نام الله یکتا

    مطالبی که آموختم را قالب یک نامه به خودم برای شما هم می نویسم .

    محبوبه ی عزیزم ؛

    احساس خوب داشتن ، شادی و آرامش را اولویت مهم زندگی ات قرار بده و به جز این هیچ چیز را جدی نگیر .

    از توضیح دادن درباره ی مشکلات ترس ها ، نگرانی ها یا افرادی که که موجب ناراحتی ات شده اند ، دست بکش.

    با هیچ کس در این مورد سخن نگو ، چرا که آن موقع کانون توجه و تمرکزت بر روی این ناخواسته ها گذاشته ای و راه آن ناخواسته ها را بیشتر و بیشتر به زندگی ات باز می کنی ..

    ,,تو,, ، آری ,, تو ,,

    تو همه ی این کار ها را پیش می بری

    با حرف هایی که می زنی ، چیزهایی که بهشان فکر می کنی ، گله و شکایت ها ، بیان نارضایتی ها

    در حالی که تو زیبایی را می خواهی ، تو احساس خوب و شادمانی را می خواهی

    این ها را تضاد هوایی ببین که تو را برای وضوح خواسته هایت یاری می کنند ‌.

    نعمت های خداوند برای اینکه به نعمت و شادمانی بیشتری برسی!

    هر اتفاقی به نفع توست ، خداوند بزرگ ترین حامی توست .

    همین حالا تمامی اگر ها را متوقف کن .

    « اگر این اتفاق رخ دهد ، اگر این فرد از زندگی ام بیرون رود ، اگر شرایط زندگی ام اینگونه شود ، اگر با فلان شخص رابطه داشته باشم ، اگر پول داشتم ،آن وقت احساس خوب خواهم داشت »

    این ها سم کشنده اند و زندگی ات را نابود می کنند .

    قدرت خلقت را از تو می گیرند ، و تو را ناتوان می کنند ، پاهایت را می بندند ، تو را به اسارت می گیرند .

    بیان می دارند که تو ، محبوبه ، کنترلی بر اوضاع زندگی خودت نداری.

    در حالی که تو بسیار توانایی

    تو خالقی ، زندگی تو به طور کامل تحت کنترل خودت هست .

    مسئولیت زندگی ات ، تمام و کمال بر عهده ی توست .

    و تو آن را به بهترین نحو ممکن مدیریت می کنی .

    My life ,My responsibility

    محبوبه ی زیبای من !

    تو را گرامی می دارم که روح تو پاک و زیباست .

    خنده هایت را گرامی می دارم و می گویم که عاشق تو ، روحت ، چهره ات ، چشم‌هایت ، خنده هایت نحوه ی صحبت کردنت … عاشق همه ی ِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِ همه ی ِ

    تو هستم .

    ,, تو زیبایی و این همه ی اعتراف هاست,,

    جان ِِ من سپاسگزارم که مسئولیت زندگی مان را به عهده می گیری و با برخورد به ناخواسته ها و تضاد ها سعی می کنی به شفافیت در مورد آرزوهایت برسی ..

    ان شاءالله که می توانیم این قوانین را وارد متن زندگی مان کنیم ‌.

    طبیعت خودت را تجربه کن ، طبیعت تو شادی است .

    و تنها راه تجربه ی طبیعت خودت ، کنترل ذهن به وسیله ی کنترل توجه و تمرکز به نکات مثبت است ..

    و در آخر می خواهم به استاد عباسمنش بگویم که چقدر جمله ی پایانی فیلم هایش را دوست می دارم … عاشقانه ، زیباست .

    «اگر متعهدانه به آموزش های استاد باور داشته باشید و در زندگیتان به صورت عملی آن ها را اجرا کنید ، جریانی از سلامتی ، نعمت ، ثروت و خوشبختی وارد زندگیتان می شود . این قانون است.»

    در پناه الله یکتا شاد و سلامت باشید .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
    • -
      زهرا محمد خانی گفته:
      مدت عضویت: 982 روز

      سلام ممنون بابت کامنت خفنتون

      خیلی کامنت ارامش بخش و درکمو برد بالا

      چقد لذت داره گفتین

      اگرر هارو رهاکن

      چقد شیرین که میگین تو میتونی الان توی بهشت باشی با رها کردنت

      اگرا درامدم یکم بیشتر بود خوشبخت بودم

      اگر روابطم یخورده بهتر بود خوشبخت بودم

      اگر سلامتیم یکم بیشتر بود خوشبخت بودم

      نه الان خوشبختی

      وبا این حاله خوب بهتر هم خواهد شد

      بله خوردم به تضاد نسبتا کوچیک ونشونه های عشق حمایتش از چپو راست برام میاد مهمونی دیشب ودیگه کلی عشق احترام وافراد موفق به پستم میخورن وباعث دلگرمیم میشه

      امروز به یکی اسنپ خوردم عجیب داداش خودش گرفت

      یه راننده بود گفت من رانندگی نمیکنم از اداره مالیاتی میام

      وتوی کار ساختو ساز کارخونم ودیگه زهنم باورش نمیشد کاغذش اون روعه بود

      وجاالب اینکه انگار اتفاقی جور شد سوار شدیم وبرام توضیح داد که اتفاقیه ودیگه با کمال احترام کولر موزیک همه چی اوکی رسوندم و چقد راحت وبا شخصیت بود

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    آینا راداکبری گفته:
    مدت عضویت: 3350 روز

    سلام

    ما از قوانین استفاده می کنیم به خاطر اینکه به خودمان کمک کنیم و بتوانیم بهتر زندگی کنیم

    همواره باید به این فکر کنیم که چه کا کنم که با صرف انرژی کمتر به نتیجه بهتر و بیشتری برسم.

    مشکلات راه درست را به ما نشان میدهد و باید به این مورد عمل کنیم و خودمان را به چالش بکشیم و همواره سعی در بهتر بودن وبهتر بودن و نتیجه گیری بهتر از خودمان باشیم

    جهان ما دو قطبی است یعنی بالا و پایین و راست و چپ وو دارد یعنی دو طرف دارد همه چیز دو وجه دارد و در دنیای غیر مادی را روح است که پس از مرگ است و همه چیز فقط یک قطب است و در یک جهت است

    این ما هستیم که وقتی به مشکلی برخوردی می کنیم غر می زنیم و نق می زنیم و توجه به ناخواسته داریم یا وقتی به مشکل بر می خوریم می گوییم خدایا شکرت والان است که فهمیدم که دقیقا چه میخواهم و در مورد چیزیکه می خواهم صحبت کنم و بنویسم و بخوانم …

    وقتی از ناخواسته ها خوب استفاده میکنیم کمک می کند که ما را به خواسته برساند و این مهم است که وقتی به ناخواسته ای می رسیم به خواسته فکر کنیم نه به خودناخواسته که اینطوری در جریان و مدار بیشتر ناخواسته قرار میگیریم یعنی این عملکرد ما و این واکنش ما به ناخواسته است که ما را نجات میدهد و به سمت زیبایی بیشتر می برد یا نه و دقیقا همین جاست که ظرف وجودیمان را بزرگتر میکنیم

    به خودمان آگاه باشیم به کارهایی که می کنیم افکاری که داریم که همه آنها به جهت خواسته باشد نه به جهت ناخواسته و بدانیم که جهان سرعت را دوست دارد

    هر وقت به ناخواسته رسیدیم دوراه داریم یا تصمیم می گیریم که از این ناخواسته به نفع خود استفاده کنیم و به جلوتر وبهتر حرکت کنیم و یا خودمان را می سپریم به جهان و کاری نمی کنیم و جهان را ما را می برد به سمت تضادهای بیشتر

    مهم است که هر روز برنامه داشته باشیم و مهلتی به جهان ندهم که مرا به سمت ناخواسته ببرد یعنی خودم با حرکت و عملگرا بودن و رفتن به سمت خواسته هایم خودم را بهبود میدهم و به جهان مهلت نمی دهم که مرا به سمت ناخواسته ببرد.

    همیشه به این فکر کنیم که چه کار کنم و چطور از این قوانین در عمل استفاده کنیم که خوشبختی بیشتری برای من بیاورد

    وقتی به ناخواسته برخورد می کنیم این ما هستیم که دو راه داریم یا توجه به خواسته داریم و رشد میکنیم یا توجه به ناخواسته داریم و بیشتر در باتلاق و جاده سنگلاخی قرار میگیریم

    نمیتوانیم به ناخواسته ها توجه کنیم و زیبایی ببینیم برای دیدن زیباییها باید به خواسته های خود توجه کنیم و بدانیم که مافقط میتوانیم خودمان روی زیباییها تمرکز کنیم این طور نیست که بخواهیم وبتوانیم که کاری کنیم که دیگران به زیباییها توجه کنند ودیگران را درست کنیم ما فقط می توانیم روی شخص خومان کار کنیم و نتیجه بگیریم.

    JUST DO IT NOW

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
    • -
      مژگان مومنی گفته:
      مدت عضویت: 1367 روز

      سلام خدمت استاد عزیزم

      وخانم راد اکبری

      احسنت، احسنت، خیلی خوب وساده صحبت های استاد رو تحلیل کردین

      مت همیشه از نوشتن های شما خیلی استفاده میکنم

      چون صحبت های استاد برای ما که هنوز مدارمون پایینه خیلی قابل درک نیست

      شما با توضیحاتتون واینکه اون صحبت ها رو باز میکنید برای ما قابل فهم تر میشه

      بازم از کامنتتون که این قدر زیبا نوشتین سپاسگزارم

      همیشه آرزو دارم که درکم بالاتر بره که بتونم زندگی در کمال آرامش برای خودم واطرافیانم درست کنم

      پیروز ومانا باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    کمال صباغ چی گفته:
    مدت عضویت: 2316 روز

    سلام امیدوارم که حال همه دوستان خوب باشه

    خیلی خوشحالم که اکنون در این جمع موفق هستم

    چقدر حرف های استاد در این فایل برام جذاب هست و خوشحالم که این آگاهی رو امروز دارم

    من این فایل رو قبلا هم گوش کرده بودم و باز هم که گوش میکنم منو تو فکر میبره که دنیای مادی چقدر جالبه اینکه ما از طریق تضاد خواسته هامون رو بفهمیم و به سمتش حرکت کنیم با انگیزه قوی تر و منو یاد یه اتفاقی تو زندگیم انداخت که تونستم از طریق قانون تضاد با هدایتی همراه بشم که نتیجش رسیدن به خواستم بود

    بعد از فوت پدرم چند سال بعد مادر من با یه آقایی ازدواج کرد و من با اونها زندگی میکردم .من یزد زندگی میکردم و چون ناپدریم کرج بود ما به کرج اومدیم و من هم راضی بودم چون میخواستم از یزد بیام بیرون و کرج رو بیشتر دوست داشتم اومدم کرج ولی باز هم مشکلاتی داشتم اینکه خانواده من این قوانین رو قبول نداشتند و اگر راجبش صحبت میکردم کسی همراهیم نمیکرد از طرفی بعد از دیدن یکی از فایل های استاد که گفته بود برای کنترل ورودی های ذهن تلویزیون رو کنار گذاشتم و خیلی بهم کمک کرد من هم تصمیم گرفتم دیگه تلویزیون نبینم اما پدر مادرم مدام تلویزیون میدیدند و این منو اذیت میکرد (تضاد) و از طرفی نیاز به یه فضای اروم داشتم که روی خودم کار کنم و بتونم با ادمایی که قوانین رو میفهمند در ارتباط باشم خب اون خونه رفت وامد زیاد داشت و ارامش منو به هم میزد ولی خواستش رو داشتم که خودم مستقل بشم و ترس هایی داشتم اینکه من تازه از یزد اومدم کرج و کار ندارم و کرج یا تهران رو اصلا بلد نیستم کجا برم خونه پیدا کنم کسی رو نمیشناسم به کی بگم که با تصمیمم موافق باشه پولشو از کجا بیارم و … و خب چون حرکتی هم نمیکردم اتفاقی نمی افتاد طبق قانون تا اینکه اتفاق عجیبی افتاد که به ظاهر اتفاق بد و ناخواسته ای بود اما شکر خدا و با استفاده از قانون تضاد تونستم با هدایتی همراه بشم .. داستان این بود که مادرم از کرج خوشش نمیومد و میخواست برگرده یزد و ناپدریم هم یزد رو دوست داشت چون اصالتا یزدی بود و مادرم به خاطر من اومده بود و با اینکه همیشه میگفتم مامان من دوست دارم تنها باشم و راحتم قبول نمیکرد اگرم میرفت یزد نگران من بود .. تا اینکه یک روز بچه های ناپدریم به مادرم گفتند که ما وقتی شماها یزد هستین نمیخوایم پسرت تو این خونه تنها باشه و او نباید تو این خونه باشه وقتی مادرم این حرف رو بهم زد روزهای اول خیلی ناراحت بودم که اونا به من میگفتن داداش و حالا میخوان که من برم بیرون چرا اینکارو کردن بعد یاد حرف استاد افتادم که میگفت تضاد داره خواسته واقعیتو بهت میگه ونشستم فکر کردم که این اتفاق داره به من میگه وقت مستقل شدنه و من نمیخوام برگردم یزد و باید مستقل بشم حالا هم که اینجوری شده پس این یه نشونست اما از طرفی مادرم میگفت اونا گفتن کمال یعنی من تو این خونه تنها نباشه پس من یزد نمیرم و کرج میمونم با اینکه نمیخوام و لی در عوض کمالم هست پیش خودمون در حالیکه من میخواستم یزد نباشم و اینجا هم مستقل باشم از مادرم .. این تضاد اول بود

    توی همین اتفاقات یه دفعه خواهرم از یزد تماس گرفت که شوهرش حالش به هم خورده و رفته برا ازمایش بیمارستان بستری شده مادرم با ناپدریم میرن یزد برای خواهرم اتفاقی که میفته ازمایش شوهر خواهرم نشون میده یه تومور تو سرش داره و مجبور میشن بلافاصله عمل کنن و متاسفانه شوهر خواهرم در عرض ۳۵ روز زمانی که بعد از عمل میارنش خونه فوت میکنه (تضاد دوم) باز هم ناراحت شدم و باز هم یاد قانون افتادم که خواسته واقعیم به وضوح رسیده . مادرم به خاطر خواهرم و بچه های کوچیکش مجبور شد بره یزد و من هم تو اون خونه تنها و باید میرفتم اینجا گفتم خدایا این هم یک نشونست و حالا باید عمل کنم تا به خواستم برسم

    شروع کردم دنبال کار گشتن بعد از چند روز تو سایت یه کار فروش پیدا کردم توی تهران و رفتم برای مصاحبه و گفتن بیا سرکار ومن از کرج میرفتم تهران سرکار و حالا دنبال خونه میگشتم ولی ترس داشتم که چجوری پیدا کنم .پول پیش من ندارم وسایل خونه من ندارم کسی رو نمیشناسم ولی به خودم گفتم با وجود ترس باید حرکت کنم خدا کمکم میکنه. وقتی جسارت نشون میدی و مصمم هستی روی تصمیمت جهان کمکت میکنه تا به خواستت برسی اینو باور داشتم . من این یک سال و خرده ای که کرج بودم با یه سری گروه ها میرفتم طبیعت گردی و اونجا یه چند تا دوست پیدا کرده بودم به چند تاشون زنگ زدم و داستان رو گفتم گفتند ما ازمون کاری بر نمیاد تا اینکه یادم اومد یه دوستی تو طبیعت گردی باهاش اشنا شدم که ایشون تو تهران تنها زندگی میکنه که اتفاقا دو بارم خونش رفته بودم و اولین باری هم که خونش رفتم صحبت شد و راجب دنیا و مسایل روانشناسی صحبت کردیم چون رشتم روانشناسیه و من از استاد عباسمنش براش گفتم و خیلی مشتاق شد و همون شب فایل فقط روی خدا حساب باز کنیم رو بهش نشون دادم و خیلی خوشش اومد و بار بعد هم رفتم خونش و کلی راجب قوانین صحبت کردیم خلاصه بهش زنگ زدم و گفتم من دنبال خونه تو تهران هستم جایی سراغ داری فک میکنید چی جواب داد؟؟

    یعنی هنوز یادم میاد مو بر تنم سیخ میشه

    گفت کمال اتفاقا من تا چند وقت دیگه میخوام برم شهرستان پیش خانوادم و دیگه کلا پیش خانوادم باشم و نمیدونستم این خونه رو چیکار کنم اگه تو بیای هم این چند وقت من تنها نیستم هم اینکه خواستم برم میدمش دست تو

    جای خوبی هست صاحبخونش خیلی ادم خوبیه و اجارشم خیلی مناسبه به محل کارمم خیلی نزدیک بود و من پشت تلفن اروم اروم اشک میریختم .. من نه پول پیش داشتم نه وسیله خونه بهش گفتم من اینا رو ندارم گفت ببین پول پیش که من دادم دیگه نمیخواد تو هم اروم اروم خواستم برم بهم بده گفتم وسیله خونه چی گفت فعلا که با همیم من همه چی دارم بعد خواستم برم کم کم وسیله جور میکنی بعدشم من یخچال و گاز و اینا رو کاریش ندارم میزارم همینجا بمونه تو استفاده کن..گفتم باشه و گفت منتظرتم و تلفنو قطع کردم .

    به خدا میگفتم خدایا تو چجوری جورش کردی به فکرمم نمیرسید از چه راهی جورش میکنی فقط ایمان داشتم و به آنچه ایمان داشتم عمل کردم.. خدا بهترین برنامه ریزه به نظر من واقعا عاشقشم و سریع جمع و جور کردم و اومدم تهران و به مادرم که یزد بود گفتم من دارم میرم بهم میگفت تو چجوری خونه و پول پیش و وسایل خونه و کار رو جور کردی گفتم خدا دیگه و ماردم گفت برو خدا به همرات و بعد ها هم نگرانیش از تنها زندگی کردن من برطرف شد و الان دارم تو خونه خودم و تنها (چون دوستم اکثرا شهرستانه پیش خانوادش ) با ارامش تمام این متن رو برای شما مینویسم و خدا رو شاهد میگیرم همون ارامشی که یک روزی خواستم بود و تو دفترم مینوشتم الان مدت هاست دارمش من از برج خرداد اومدم تو این خونه عالی ..نه تلویزیونی هست اکثرا تنهام دوستم هم که باشه افکارش تا حد زیادی با هم دیگه مشترکه و کار خودمونو انجام میدیم .. پول پیش رو الان بهش دادم و وسایل خونه هم از یزد برام جور شد با اینکه هنوز دوستم نرفته . با خیال راحت دارم روی قوانین کار میکنم و خدا رو بی نهایت سپاسگزارم به خاطر تضاد های زندگیم و اینکه هدایتم میکنه ..

    خدایا مرسی که هستی

    همتونو به خدای بزرگ میسپارم

    فعلا خدا نگهدارتون باشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
    • -
      سارا شکری امیدوار گفته:
      مدت عضویت: 852 روز

      سلام اقا کمال عزیز

      چقدر خوب تونستین از دل تضادها خواستتون رو واضح بخوایین

      چقدر لذت بردم و تحسینتون میکنم ارامشتون رو در برخورد با تضادها و متوکل بودنتون رو و خواستن از رب قدرتمند کل جهانیان رو

      امیدوارم الان که این متن رو میخونید خودتون صابخونه شده باشین و غرق در ارامش و خوشبختی و ثروت، مستقل در تمام ابعاد زندگیتون

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
    • -
      فاطمه قمری فرزاد گفته:
      مدت عضویت: 1358 روز

      سلام.

      آقای صباغ چی عزیز خیلی حس خوبی گرفتم از حرفهای شما.خدا رو شکر میکنم که تونستید با کنترل ذهن به یکی از خواسته هاتون برسید.

      همین آرامشی که الان دارید باعث میشه هرروز با سرعت بیشتری به سمت خواسته هاتون حرکت کنید.

      براتون بهترینها رو آرزو میکنم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  9. -
    سپیده گفته:
    مدت عضویت: 1376 روز

    چ فایل جالبی بود واقعاااا و من رو حسابی ب فکر فرو برد…

    و باز ب این نتیجه رسیدم ک خدا بیشتر از ما میخواد ک پیشرفت کنیم و بیشتر ما میخواد ک ب خواسته هامون برسیم چون با پیشرفت ما جهانش پیرفت میکنه و ب قول مریم عزیژم این همش سوده و سوده و سووود…

    و از یه طرفی هم ک میگن( وقتی خدا ارزویی رو توی دلت میزاره حتما توان رسیدن بهش رو هم در تو گذاشته) الان قشنگ تر دارم این حرف رو درک میکنم…

    و یه چیز دیگه هم ک هست اینه ک دنیا داره به فرکانس های من جواب میده داره به خواسته های من جواب میده و من وقتی در مسیر درست باشم خود ب خود هدف مند میشم چون ب خدا ایمانم بیشتر میشه و امیدم به اینده هم بیشتر میشه و خواسته ها در من شکل میگیره و حرکت میکنم…

    جهان نگاه میکنه به فرکانس من در مورد خواسته ام و من تا ندونم چ خواسته ای دارم جهان چجوری میخواد ب من بده بنابراین تضاد ها ب وجود میاد تا خواسته من واضح بشه

    مثلا در مورد ماشین…

    اقا منی ک ماشین ندارم وقتی میرم بیرون اذیت میشم ک هوا گرمه یا سرده، مسیر طولانیه،یا باید کلی اتوبوس و مترو و تاکسی سوار بشم تا ب مقصدم برسم و در این شرایط خواسته ماشین در من شکل میگیره ک اقا من ماشین میخوام ک ب راحتی رفت و امد کنم…

    تا خود من ندونم دقیقا چی میخوام چجور ماشینی باشه و بهش باور نداشته باشم ک جهان هم نمیدونه چی بهم بده..

    تضاد ها ب وجود میاد تا من جزئیات هواستم رو بشناسم ،خودم رو بشناسم ک تز دنیا چی میخوام و الان ب این باور رسیدم ک من هر چی بخوام کل دنیا دست ب دست هم میده تا من خواسته ام بریم ب شرط اینکه واااقعا بدونم چی میخوام و با ایمان ب سمت خواسته ام قدم بردارم و جزئیات بیشتر خواسته ام تو مسیر خودشون رو بهم نشون میدن و خواسته من واضح تر و واضح تر میشه…

    خیلی جالبه ک تمام فایل های استاد مکمل هم هستن مثل پازل میاد سر جای درستش توی ذهنم میشینه…

    من هر فایلی ک از استاد میبینم حرف های قبلیشون رو بیشتر درک میکنم و وقتی کامنت ها رو میخونم باز بیشتر و بیشتر درک میکنم و باور هام بهتر و بهتر ساخته میشه…

    این بهشت(سایت) یه دنیایی هست ک همش خوبی هست و خوبی…همه این نعمت ها چ از حرف های ارزشمند استاد عزیزم چ از نوشته تای هر فایل ک مریم عزیزم با قلم شیواشون زحمتشو میکشن،و چ از کامنت دوستان خوب هم فرکانسیم همش سوده و سوده و سود…

    واقعا برای من این سایت حکم یه بهشتی رو داره ک پر از اگاهی هست اینجا،

    این سایت باور فراوانی من رو تقویت میکنه و با خودم میگم من اگ ۲۴ساعته در حال دیدن فایل های استاد و نکته برداری از حرف هاشون باشم و کامنت ها و رو بخونم و عقل کل رو بخونم ایا تا چند سال دیگه این مطالب تموم میشه؟؟؟از بس ک این اگاهی های ناااب اینجا زیاد است و تک تک جملاتی ک در این سایت هست وااااقعا ارزشمنده و من یکی از شکرگذاری های هر روزم واقعا اشنا شدم با این بهشت هست ک کللللی کللللی کلللللی حس خوب از اینجا میگیرم و از وقتی اومدم توی این مسیر زندگیم خیییلی خیییلی خیلییی تغییر کرده مخصوصا ایمانم به خدا…مخصوصا ک اینجا من خدا رو شناختم و چ خداااای رو پیدا کردم ک چقدر از حضورش تو زندگی سراسر از عشق میشم و عااااشق زندگیم هستم…

    خیلی خیلی همتون رو دوست دارم ک من با حرف های همتووون چ استاد عزیزم چ مریم خوبم و چ شما دوستان عزیزم ، رشد کردم واقعا…

    وقتی توی این بهشت هستم انگار ک دیگ روی زمین نیستم و حکم ی مدیتیشن رو داره برام چون از روزمرگی های زندگیم فاصله میگیرم وقتی اینجا هستم…

    از همتون ممنونم ک این بهشت رو با حضورتون زیبا و زیباتر کردین…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
    • -
      سیده زهرا حمزه پور گفته:
      مدت عضویت: 998 روز

      سلام سپیده عزیز کامنت شما رو رو خوندم و لذت بردم و دقیقا تمامی احساس من از دیدن این فایل و شنیدن حرفای با ارزش استاد عزیز رو شما تو کامنت بیان کردید دقیقا منم مثل شما هر وقت فایل جدیدی رو دانلود میکنم و عاشقانه گوش میکنم احساس میکنم این فایل اومده تا جواب سوال دیروز منو بده انگار استاد شخصا دارن برا سوالاتی که برای من پیش میاد فایل ظبط میکنن و به قول شما مثل یه پارلمان میمونه که هر فایل یک تکه از سوالات مغز منو کامل میکنه،و اینکه من از صبح خیلی زود وقتی چشم باز میکنم روزمو با فایل ها شروع میکنم و دقیقا دقیقا برای منم دیدن فایل ها مثل یه مراقبه قوی و انرژی بخش و البته با کلی باور قوی و درست میمونه و وقتی که با دیدن فایل ها سر گرم هستم اصلا یادم میره دنیای مادی وجود داره گاهأ پیش اومده چایی صبحانم یخ بشه آب کتری خشک بشه☺️خلاصه وقتی توی این سایت هستم عجب توی بهشتم و هیچ تضادی رو نمیبینم،عزیزم لذت بردم از کامنت زیبا و بیان کامل احساستون

      از خدا برای سلامتی،ثروت،سعادت و خوشحالی رو آرزو مندم🥰

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        سپیده گفته:
        مدت عضویت: 1376 روز

        زهرا عزیزم سلام

        چ جالب من تازه از خواب بیدار شدم و با گفتم خب بریم تو سایت یکم عشق بازی کنیم و دیدم ک شما پیام گذاشتین برام و باعث شد ک من دوباره کامنتم رو بخونم و بیشتر درکش کنم.

        من از دیروز یه ترمزی رو توی ذهنم پیدا کردم و صبح زود ک چشام باز شد متوجه یه ترمز دیگ در خودم شدم و هی تو ذهنم بود ک خب این ترمز رو چجوری رفعش کنم و چجوری باید برای ذهنم منطقیش کنم ک دیدم شما پیام گذاشتین و باعث شد من کامنتم رو الان بیشتر درک کنم و میخوام دوباره این فایل استاد رو گوش بدم و میدونم جواب سوالم رو جهان بهم ب شیوا ترین روش ممکن بهم میفهمونه….

        زهرای عزیزم ممنونم از تو ک دستی از دست های خدا شدی تا من هدایت بشم ب جواب سوالم

        دوست خوبم بهترین ها رو برات ارزو میکنم چون تو لایق بهترین هایی….

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  10. -
    خدیجه شریعتی گفته:
    مدت عضویت: 1959 روز

    بنام خداوندی که هدایتگر است و وهاب. بنام خدایی که مرا خالق زندگی خودم خلق کرد….

    سلام به استاد نازنینم و مریم بانوی مهربانم و سلام به اهالی باصفای سایت عباسمنش

    🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

    تضادها عامل پیشرفت

    چقدر بعضی سوالها خوبه و چقدر باعث میشه آدم فکر کنه. تفکری که میگن از هزار سال عبادت بهتره.

    اینکه فکر کنم ببینم اگه همه دنیا خوبی بود و خوشی چی میشد. اگه شیطانی وجود نداشت، اگه تضاد یا مشکلی وجود نداشت چی میشد.

    به نظر من اگه هیچ تضادی وجود نداشت اصلا خوب و بد، سیاه و سفید، روز و شب و ….. وجود نداشت. به قول استاد ما در جهانی زندگی می کنیم که همه چیش دو قطبیه. اگه رنگ سفید قشنگه‌ و ازش لذت میبریم چون یه جایی سیاهی رو دیدیم و به نظرمون ناخوشایند اومده، اگه روشنایی روز رو دوست داریم چون بدون وجود شب، روز معنایی نداره. اگه نور رو دوست داریم چون تاریکی رو نمیپسندیم، البته ممکنه اینا در بعضی افراد متفاوت باشه ولی ارزش هر چیزی وقتی شناخته میشه که به بی ارزشی اون چیز رسیده باشیم. مثلا تا وقتی به بیماری مبتلا نشیم به سلامتی فکر نمیکنیم. یعنی اینقدر این نعمت برامون بدیهی و طبیعی میشه که نمی بینیمش.و به قول قدیمیا قدرشو نمیدونیم. ولی همینکه یه سر انگشتمون درد بگیره تازه میفهمیم چه نعمتی داشتیم.

    خیلی از آدمهای موفقی که اسمشون تو تاریخ هست از خانواده های فقیر بیرون اومدن. چرا؟

    چون تضادهاشون پر رنگ بوده.

    فکر کردم چرا از خانواده ما کسی موفق نبوده. و رسیدم به این نتیجه که اولا من تضاد خیلی مهمی تو زندگیم نداشتم که بخوام دنبال حل مساله باشم و بازم به قول قدیمیا آب اومده و آسیابم چرخیده و ثانیا هیچ الگوی موفقی نداشتم و همیشه هم به اینکه همه دور و وریامون مثل خودمونن افتخار میکردیم😅و خدارو بابتش شکر میکردیم، نگو بابا داستان چیز دیگه ایه و من تو مدار همون آدمهای داغونتر از خودم بودم.

    ولی مهمترین تضادی که من تو زندگیم داشتم نداشتن آرامش و آسایش بود که اونم همیشه با تمرکز بر همون نکته منفی پررنگتر و پررنگتر میشد. الان میفهمم چرا این تضاد هر روز رشد میکرد و اون پروسه بارها تو زندگی من تکرار میشد.چون من ازش درس نمیگرفتم. یعنی بلد نبودم درس بگیرم. و جهان هستی طبق قانون خودش اونو برام تکرار میکرد تا من بفهمم چی میخوام. و حالا که فهمیدم، دلم یه جای دنج و آروم میخواد. یه جایی دور از این شلوغی و هیاهو، یه جایی که به جای اینکه دور و برم پراز آدم باشه پراز خدا باشه.

    تو این سال ۹۹ که جهان درگیر این بیماری بود چقدر آدمها بیشتر قدردان سلامتی شدن و چقدر همین تضاد باعث رشد جهان شد. تعطیلی مدارس باعث شد که بچه ها بیشتر با آموزشهای مجازی آشنا بشن و کارها راحتتر بشه.‌ ترافیک کمتر بشه، کلی نرم افراز آموزشی طراحی بشه، کلی شغل جدید ایجاد بشه و کلی مشاغل ضعیف از بین بره. همون ضعیفهایی که طبق قانون اصل بقای اصلح باید از بین میرفتن از بین رفت. شاید به نظر بعضیا این چیزا وحشتناک باشه ولی تو این سایت همه میدونن که قانون با کسی شوخی نداره و ضیفها رو زیر چرخهای پیشرفت خودش له می کنه. همون آدمهایی که نتونستن از تضادهاشون درس بگیرن همونا از دور خارج شدن. و اونایی که قوی بودن تو همین شرایط به قول عموم وحشتناک قویتر شدن.

    خدایا شکرت برای قوانین محکم و قدرتمندی که جهان هستی رو بر اساس اونا خلق کردی. قوانینی که میتونم با یادگیری اونا زندگیمو دگرگون‌ کنم.

    خداوندا هدایتم کن به مسیر نعمتها و ثروتها. چون به هر خیری که از تو برسد محتاجم🙏🙏🌹🌹

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای: