میزان تحمل شما چقدر است؟ - صفحه 27 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/07/abasmanesh-13.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2023-07-24 07:07:592023-07-24 07:09:55میزان تحمل شما چقدر است؟شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
درود و سلام خدمت استاد عباس منش عزیز و خانم شایسته بی نظیر
سپاس بابت تک تک جملات این فایل ، یعنی پیش میاد دقیقا چند وقتی فکرت درگیر یه مسئله ای باشه ، مثلا انگار یه کلیدی گم کردی ، کارات رو پیش می بری و زندگی روزمره ات رو می کنی ولی مدام یه گوشه ذهنت مشغوله که کلید کجاس و … بعد از چند روز کلیدت رو پیدا می کنی ، این فایل دقیقا این داستان رو برای من داشت ، خدایا مهربان سپاسگزارم ، استاد عزیزم ازتون متشکرم که با مثال و تجربه زندگی تون این قدر قابل درک مسئله رو بیان کردین ، خوشحالم و سپاسگزارم ، چندین سال پیش موردی رو باهاش مواجه بودم و با زجر تحمل می کردم شکر خالق یکتا با آموزه های استاد عزیزم موفق شدم از پس اون مورد با لطف خداوند بربیام ، فکر نمی کردم دیگه اجازه بدم چنین شرایطی رو تحمل کنم ولی بعد از گذشت 5 سال ، دیدم طور دیگه صورت مسئله کاملا متفاوت با مسئله قبل بود ولی شرایطی که من داشتم مشابه اون زمان ها در حال زجر کشیدن و پذیرش شرایط موجود ، وقتی به قول استاد متوجه می شی که طبیعی نیست ، و راه حلی باید باشه و شروع می کنی به جست و جو در خودت و کنکاش مسئله تازه درهای هدایت باز می شه که تو اونا رو می دونستی و حتی در لابه لای افکارت بهشون فکر کرده بودی ولی وقتی ریشه مسئله برمیگرده به عزت نفس تا روی اون مورد کار نکنی باز در جاهای مختلف زندگیت خودی نشان خواهد داد ، وقتی می فهمی اون مسئله داره از کجا آب می خوره ، راه حل پیدا می شه و می تونی بری دنبالش ، شکر خالق زیبایی ها ، به خاطر همه زیبایی هایی که شاهدش هستیم سپاسگزارم .
بسم الله الرحمن الرحیم
به نام خداوند بخشنده و مهربان
میزان تحمل شما چه قدره؟
سلام استاد عزیزم و خانوم شایسته و دوستانی که در این سایت هستند
به به چه قدر پرادایس زیبا شده چه ابرهای سفید و خوشگلی چه منظره زیبایی چه گلهای قشنگ و زردی وقتی که قدم میزدید چه قدر آب دریاچه قشنگ شده چه قدر اون درخت های آخر جنگل قشنگه خدایا شکرت چه بارون قشنگ و هم زمانی رخ داد آخر فایل
توضیحات استاد عباس منش را در این فایل ببینید و بشنوید. سپس با توجه به توضیحات ایشان، در بخش نظرات سایت در مورد این موضوعات، تجربیات خود را بنویسید:
چه جاهایی در زندگی خود، شرایط نادلخواه را پذیرفتید و تحمل کردید؟
قبلا سرکار بودم مغازه رستوران دستم بود یه نیرویی تحمل کردم که باعث خرابی اونجا شده بود هر بار میگفتم درست میشه اما بدتر شد تا اینکه سپردم به خدا خودش اونو حذف کرد
چه باورهایی باعث شد تا آن شرایط نادلخواه را تحمل کنید؟
باورهایی که نیروی قبلی رو نگهه داشتم میگفتم نیرو نیست -شرک اگه تنها بشم همه کارها میوفته گردن من باور بی ایمانی الان خیلی تغییر کردم
چه باورهایی را اگر تغییر میدادید، باعث میشد آن شرایط نادلخواه را نپذیرید و تحمل نکنید؟
همچنین بنویسید وقتی دیگر آن شرایط نادلخواه را تحمل نکردید و «همین که هست» را نپذیرفتید، به چه راهکارهایی هدایت شدید و چه درهایی برای شما باز شد؟
وقتی به خدا سپردم گفتم آدم خوب زیاده آدمهای خوب هدایت شدند آدمهای بی نظیری اومدن
و در نهایت به چه شکل مسئلهای که سالها آن را تحمل میکردید، حل شد؟
فقط با تغییر باورها نوع نگاه باور توحیدی و حرکت کردن
امیدوارم شاد سالم خوشبخت باشید
به نام خدای هدایتگرم
به نام رب العالمین
به نام یکتای بیهمتا
سلام به روحهای پاک خدا
خدایا شکرت این نویده، این مژدهست، این بشارته
راه دیگهای هم هست
کی گفت قبول کنی و توی ذهنت این باشه همینه که هست
تا وقتی قبول داری همینه که هست؛ دیگه راکد میشی، درجا میزنی، خبری از پیشرفت نی….
خدایا دمتگرم پس میشه
آره بابا میشه
چقد این فایل برام نشانه بود
همیشه باید روی خودم کار کنم وگرنه ذهنیتم برمیگرده به قبل و نتایج هم همینطور
همین دیشب بچهها گفتن انصراف از دانشگاه فلان قدر هزینه داره, ( یه عدد بزرگه برای الان من)…خب اینا شنیدههای اوناست حکم خدا که نیست پس باور نکن
اون موقع اول ذهنم نجوا کرد بعد گفتم خدای من راه ها رو نشونم میده برای ذهن اینا نشد هست برای خدا که نشدی وجود نداره
من باید اول باور کنم که خدای من علیٰ کلِ شیٍ قدیرعه
من باید ذهنمو کنترل کنم
و خودمو به جریان هدایت بسپارم
خیلی وقته احساسم میگه تو لایق بیشتر از اینایی،
جای تو اینجا نیست
برو
تو باید بری
نه اینکه الان در جایگاه نامناسبی باشم
نه اتفاقا در جایگاهی هستم که پر از راحتیه یعنی دقیقن نقطه امنه و اگر همینجوری بمونم زندگیم مثل یه خط صاف میشه به قول سرور نقطه امن مرگه
زندگی که رشد و پیشرفت توش نباشه مُردگیه نه زندگی
خدایا شکرت برای اینکه آگاهم کردی
خدایا شکرت که استاد عباسمنش رو در مسیر زندگیم قرار دادی
خدایا شکرت برای این سایت توحیدی و دوستان ارزشمندم
سلام به استاد عزیزم
استاد من فکر میکردم صبرم خیلی بالاست اما طی اتفاقاتی که افتاد و من کاری نکردم فهمیدم که تحملم بالاست و اصلا صبر ندارم چون فقط نظاره گر هستم و میبینم چقدر مشگلات بیشتر میشه و من فقط نشستم و هیچ کاری نمیکنم چون احتمالا باورم اینه که خوب همینه و خودش درست میشه
مثل همون حرفی که گفتید هیچ چیز خود به خود درست نمیشه و من اینو فهمیدم تازه
حالا چند وقتی هست به جای دیدن و هیچی نگفتن میام و فکر میکنم چجوری میتونم حل کنم این مشگلو
و جالب اینکه میتونم حلش کنم فقط اون باور جلوی من رو میگرفت که ولش کن خودش درست میشه
مثالش امروز که من لامپ حمام سوخته بود و قاب لامپ هم خراب بود اون باور هی میگفت خب حالا یه لامپ که هست همون خووبه حالا حمام یه لامپ داشته باشه چه اتفاقی میفته؟؟
ولی من گفتم چرا درستش نکنم که اذیت نشم؟
چرا تحملش کنم و خودمو زجر بدم؟
خب درستش میکنم و راحت تر هستم و لذت بیشتری هم میبرم.
و موقعی که درست کردم گفتم ببین تمام مشگلات مثل همین لامپ هستند و فقط شکلشون فرق میکنه و گرنه همشون راه حل دارند و میشه درست کرد و لذت برد.
یه مثال دیگش خرید موتورم بود
یه روزی گفتم چرا من دارم بی وسیلگی رو تحمل میکنم و چرا انقدر زجر میکشم؟
چرا یه وسیله نداشته باشم؟
همین سوال ها رو جواب دادم و اون باور رو سرکوب کردم که نه تحمل نمیکنم اگه بقیه تونستن پس منم میتونم
البته اینم بگم حل کردن مشگلات یکم هم شجاعت میخاد که بری تو دل ترسات و حلشون کنی و به خودت و باور های جدیدت اقتخار کنی و از خدا تشکر کنی.
سپاس بابت این فیل زیبا و سفر نامه عالی روز 147
درود بی پایان استاد عزیز
چقدر این فایل عالی بود هم از لحاظ اگاهی هایی که داشت و هم از لحاظ فضای عالی و زیبایی که در این فایل بود، چقدر من انرژی مثبت گرفتم از این فضا و بارون اخر فایل هم که تیر خلاص بود! خدایا هزاران مرتبه شکرت بابت این همه زیبایی و نعمت
در مورد تحمل و صبر بله من هم تحمل کردم اونم به بدترین شکل، 10 سال از عمرم در زندگی تلف شد که به امید واهی درست شدن ،شرایط رو تحمل میکردم ،رسما متاهل بودم ولی در واقعیت با یه بچه تنها زندگی میکردم و منتظر مردی بودم که شاید از اشتباهی که کرده پشیمون بشه و زندگیمون از سر گرفته بشه ! ترس از حرف مردم، از بد بودن طلاق در خانواده، از عدم حمایت خانواده ،داشتن باور اشتباه جنگیدن برای پس گرفتن زندگی ،همه باعث شد در شهر غریب تنها شرایط خیلی سخت رو 10سال تحمل کنم و هرروز اعصاب خوردی و دعوا و جنگ اعصاب که شاید اتفاق خوبی بیفتد که نیفتاد و اوضاع بدتر شد و بلاخره بعد از 10 سال اتفاقی که قبلا باید میفتاد افتاد و من از اون زندگی خارج شدم دست خالی با روحیه داغون و 10سال عمر تلف شده ! تجربه خیلی بدی بود ولی به خودم قول دادم دیگه هیچ شرایط بدی رو تحمل نکنم !! و همین هم اتفاق افتاد
دوسال پیش من در شرکتی مشغول به کار شدم که 25 تا کارمند داشت، یکی دوماه اول اوضاع شرکت روبراه بود بچه ها با شورو شوق سر کار میومدن، کم کم اذیتهای مدیر به بهانه های مختلف شروع شد وبه هر نحوی همکارارو زبانی تحقیر میکرد و جالب بود تحمل میکردن چون میگفتن به حقوقش نیاز داریم، ولی چون این شرایط برای من قابل تحمل نبود و به شدت به اینکه روزی رسان خداست نه مدیر و به توانایی های خودم باور داشتم ، و به خودم قول داده بودم شرایط بد رو تحمل نکنم خیلی محترمانه یک ماه قبل از اتمام قرارداد درخواست قطع همکاری رو دادم، و جالب اینکه مدیریت قبول نمیکرد چون از نظر ایشون من یکی از بهترین کارمندا بودم و پتانسیل مدیریت یکی از شعبه های شرکت رو داشتم ولی اینکه میدیدم چطور بقیه همکاران رو تحقیر میکرد و لذت میبرد روح و روان من رو اذیت میکرد، من با شرکت خیلی محترمانه قطع همکاری کردم، ولی بقیه دوستان که موندن و تحمل کردن شاید اوضاع بهتر بشه به بدترین شکل از شرکت اومدن بیرون،با دعوا حتی برخورد فیزیکی، شکایت و عدم تسویه حساب که هنوزم که هنوزه درگیره شکایت اداره کار هستن و نتونستن حق وحقوقشون رو بگیرن، و بعد از بیرون اومدن از اون شرکت به خاطر اینکه طی فعالیتم دایره روابطم گسترده شده بود پیشنهاد کاری زیادی بهم شد حتی خارج از شهری که هستم ،
تحمل کردن واقعا باعث فرسایش و نابودی میشه ولی صبر کردن یه جور انتظار کشیدن برای به نتیجه رسیدن و این هیچ وقت بد نیست
عرض سلام و ادب و احترام
بنده سالهاست بخاطر باورهای مخرب نتونستم شرایط مالی خوبی برای خودم محیا کنم و دلیلش هم پنهان بودن این باورها بوده و من بی توجه به این باورها مدام فایل گوش میدادم و تمرین انجام میدادم اما شرایط تغییر نمیکرد و من به گمان خودم داشتم در مسیر درست حرکت میکردم و به خودم این قول رو میدادم که وقتی روی خودم کار میکنم زمان همه چیزو حل میکنه!
اما مسئله اینجاست که وقتی انسان درست روی خودش در هر موضوعی کار کنه باید از همون اول بصورت تکاملی نتیجه رو ببینه و این در حالی بود که شرایط مالی من حتی یه ذره هم تغییر نمیکرد…
و اون ترمزها این بود که اگه ثروتمند بشم آدم فاسدی میشم…قبلا این جمله استاد رو بارها شنیده بودم که ثروت فقط ویژگی هایی رو که داریم بولد میکنه نه اینکه خودش عامل ایجاد ویژگی در انسان باشه اما یه سری ترجمه های غلط از قرآن شده بود سد من که دارم روش کار میکنم تا درستش کنم…
و موضوع جالبی که تا اینجا بهش رسیدم اینه که هیچ چیزی در دنیای فیزیکی از نگاه قرآن نیست که عامل باشه در سعادت یا شقاوت انسان ها…بلکه باورها و نگرش های انسان ها عامله… یه نمونه از ترجمه های غلطی که مثل سد مانع من بود رو اینجا میزارم تا ببینید چقدر توی نتیجه گیری تفاوت ایجاد میکنه…
کَلَّا إِنَّ الْإِنْسَانَ لَیَطْغَىٰ
این چنین نیست [که انسان سپاس گزار باشد] مسلماً انسان سرکشی می کند.
أَنْ رَآهُ اسْتَغْنَىٰ
اگر خود را در غنای مالی ببیند!!!
در حالی که استغنا از مصدر استفعال به معنی طلب چیزی کردن است و وقتی غنی به معنی بی نیازی را در این باب قرار میدهیم معنی آن این میشود: اگر خود را بی نیاز ببیند یا اگر خود را کسی ببیند که درخواست بی نیازی میکند… خوب حالا سوال پیش میاد… انسان خودش رو از چی بی نیاز ببینه؟ که در آیات قبل پاسخ داده شده:
عَلَّمَ الْإِنْسَانَ مَا لَمْ یَعْلَمْ
[و] به انسان آنچه را نمی دانست تعلیم داد.
یعنی اگر انسان خودش رو از اینکه توسط خداوند تعلیم ببینه و رشد کنه بی نیاز ببینه سرکش میشه… در ترجمه غلط یه عامل مادی به نام ثروت باعث انحرافه اما در ترجمه درست یه نگرش باعث انحرافه!! و اگر به دقت در تمام آیات قرآن تعمق کنیم میبینیم هر جا در مقابل ثروت وعده عذاب اومده اونجایی بوده که افراد به خاطر باورهای شرک آلود یا ثروت رو اصل دونستن یا غرق لذت های نامشروع شدن یا ثروت رو ملاک ارزش دونستن و هزار عامل شرک آلود دیگه و ثروت و امکانات مالی اصلا عامل نبوده…
صحبتمو با این آیات زیبا از سوره نوح به پایان میبرم تا برام یادآوری بشه:
فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ إِنَّهُ کَانَ غَفَّارًا
پس [به آنان] گفتم: از پروردگارتان آمرزش بخواهید که او همواره بسیار آمرزنده است.
یُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَیْکُمْ مِدْرَارًا
تا باران آسمان بر شما فراوان نازل کند.
وَیُمْدِدْکُمْ بِأَمْوَالٍ وَبَنِینَ وَیَجْعَلْ لَکُمْ جَنَّاتٍ وَیَجْعَلْ لَکُمْ أَنْهَارًا
و شما را با اموال و فرزندان یاری کند، و برایتان باغ ها و نهرها قرار دهد،
سلامی گررررررم و صمیمی خدمت استاد عزیز و مریم جان عزیز
چه فایل زیبا و تاثیر گذاری بود ممنونمممم
واقعااااااااااا حرف حق بود و مورد قبول و پذیرش چون ما خیلیییییی از جاهای زندگیمون چون پذیرفتیم تحمل کردیم در صورتی که هر کاری راهی داره
از خدا سپاسگذارم واسه مسیری که جلوی روم قرار داده که در کنار شما استاد عزیز و دوستان عزیز باشم و روز به روز اگاهی هام بیشتر بشه
خدایا شکرت بخاطر داشتن دست تو برای هدایت ما
اینقدرررررررر این مسیر شما زیباست و دلنشین و رویایی که من از فایل تصویری هیچچچچچ متوجه نشدم و مجبور شدم فایل صوتی رو هم گوش بدم
بازم هم از خداوند واسه این مسیر عاااااالی سپاسگذارم و از استاد عزیز هم سپاسگذارم بخاطر فایل های بی نظیرشون
من دارم دوره کشف قوانین زندگی رو هم طی میکنم عااااااالیه عااااااالی
در پناه خدا خوشبخت و سلامت و پیروز و سربلند باشید انشالله
به نام خدا
سلام سلام به همه دوستان وسلام به استاد عزیز وخانم شایسته عزیزم
خدا رو سپاسگزارم بابت این فایل هایی که یکی از اولین نفراتی هستم که مشاهده میکنم ومیتونم در موردش صحبت کنم وخدارو شکر به این همزمانی وزمان زندگی من که با زمان زندگی چنین افرادی رقم خورده وممنون وسپاسگزارم بابت وجودم که خداوند لطف ورحمتش رو شامل حالم کرده که هر روز در حال رشد وتکامل باشم وبه خود شناسی بهتری از خودم ودوره زندگیم برسم
خدایی که دارم همواره بهتر میشناسم خدایی که از طریق کتابش میتونم صحبتهاشو بخونم
واز طریق مومنینی که متعهد هستن همچون استاد وشکرگزاری اولین ومهمترین اصل زندگیشون هست من این خدا رو میپرستم
وقدرت رو در زندگیم بهش میدم
اینها رو مینویسم که در مسیر تکاملم بیشتر وبیشتر یاد آور بشم وادامه راه رو هموار تر کنم
استاد ازتون متشکرم ا
از آموزش ها وصحبت هاتون وشما وهمسر عزیزتون رو تحسین میکنم
دلم برای دیدن شما میتپه این فایل برای من دقیقا عین عدالت وهماهنگیه من در مسیر رشد خودم هستم ودر مداری که هستم مراحل سختی رو سپری کردم ومراحل برام راحت تر شده نه اینکه چیزی عوض شده باشه
این منم که فکر وعقیده ام تکون خورده وباز جای کار داره تا تکمیل تر وتکمیلتر بشه
نتایجی که دیدم قبلا نمیدیدم شکل صحبت کردن ورفتار هام عوض شده
الان دوره عزت نفس و دوره شیوه حل مسائل رو همراه با قدم 4 گوش میدم ودر این حین فقط به زندگی هم به شیوه حل مسئله وهم عزت نفس خودم وهم قدم 4 که بیشتر در مورد ثروت صحبت کردین گوش میکنم
وهر روز حالم بهتر وآرامشم بیشتر میشه
ودلیل اصلی رو شناخت خودم میدونم چون تمام صحبتهای شما منو به شناخت بهتر تشویق میکنه سرتاسر زندگیم سعی میکردم زندگیم رو بهتر کنم وهر کار میکردم فقط کارهارو وخیمتر میکردم اصلا حل نمی شد فقط به مشکلاتم مشکلی اضافه میشد
دقیقا چون از ریشه حل نمی شد وفقط چون صبر نداشتم کارها رو با فکر های ترس آلود خودم وکنترل دیگران میخواستم حل کنم
ووقتی اوضاع رو بدتر میکردم که دیگه به هم پیچیده تر میشد حالا تحمل کردنم اجبار میشد
یکی از دلایلش این بود که کنترل دیگران جواب نمی داد وومن خودم رو مجبور به تحمل میکرد وتازه همه باور هایی که پیشینیان ما داشتن در من ریشه داشت
یکی از باور ها ی مخرب که در مورد پول وثروته این بودکه دیگه به خاطر بچه هات تحمل کن اونها رو به سروسامان برسون
ومن به جای حل مسئله تحمل میکردم وخودم رو قانع میکردم که خوب در آینده زندگی بچه ها بهتر میشه در صورتی که زندگی ودائم غر میزدم وهمسرم رو تخریب میکردم وحتی خودم رو ومثبتبینی نداشتم شکر گزار نبودم واصلا داشته هام رو نمیدیدم
به مرور زمان وبا گوش دادن به فایل ها ی رایگان ودانلودی وتمرکز روی خودم وخدای خودم شروع به تغییر کردم
الان باتلاش بیشتر وتمرکز بیشتر روی افکارم
بهتر وبهتر میتونم مسائل رو حل کنم بدون فشار واسترس خاصی
وبابت این دوره ها آموزش ها خداوند رو سپاسگزارم بابت رشدم خدارو سپاسگزارم
بابت خودم که استوار ومحکم ومصمم تر از قبل این راه روادامه دادم ومیدهم وخدای رحمان ورحیم رو باور میکنم وهر روز بیشتر وبیشتر باور میکنم سپاسگزارم
بابت استادی که خداوند برایم فراهم کرده سپاسگزارم
بابت این مجموعه فوق العاده سپاسگزارم
واز شما ممنونم برای این انتخابها واراده وایمان
خدارو شکر میکنم بابت امروزم که در این مجموعه نوشته ای رو به ثبت رسوندم
آرزوی موفقیت روز افزون رو برای شما وخانم شایسته عزیز ودوستانم رو دارم
الهی به امید تو
سلام بر قهرمان پرادایس
سلام بر مریم بانو
وای خدای من چقدر زیبایی
چقدر آرامش
چقدر ابرهای سفید زیبا
چقدر آسمان پاک و تمیز
اگه اینجا بهشت نیست پس کجاست
من محو زیبایی و آرامش پرادایس شدم
استادم قلبم باز میشه وقتی چشمم بهتون میفته
به به چه باران زیبایی
باران این نعمت و رحمت الهی
بهشت زیبا و این فرشتگان الهی که روز به روز زندگی رو برامون بهتر میکنن
خداروشکر که لیاقت دارم که در این جمع باشم
فایل رو دیدم لذت بردم از فضای زیبای پرادایس حس کردم در یک لحظه که منم اونجا هستم و شاهد اومدن استاد هستم
خدایا ممنونم از این همه زیبایی
منم یه تجربه در این زمینه داشتم
پسرم که بدنیا اومد بعد از بیست روزی همسرم رفت سربازی و من با یک دختر دو ساله و نوزاد تنها شدم و برام سخت بود
پسرم 4 صبح از خواب بیدار میشد و مدام گریه میکرد و تا شب که از بس که جیغ میزد بیهوش میشد
هرچی آب قند میدادم انگار نه انگار فقط گریه و گریه
دیگه واقعا خسته شدم مدتی تحمل کردم و به هرکسی که میگفتم جوابشون این بود که چون همسرت رفته سربازی و تو هم غصه خوردی بچه شیر جوشی خورده و باعث شده که گریه کنه
منم اصلا متوجه نبودم و علتش رو نمی فهمیدم که بابا این گریه طبیعی نیست و یه مشکلی هست
خلاصه بعد از مدتی که یادم نمیاد دقیق چقدر طول کشید با خودم گفتم ببینم شاید بچه گرسنگی میکشه و شیرم کفاف نمیده اومدم و سینه ام رو بدوشم که ببینم چقدر شیر داره متوجه شدم دریغ از قطره ای شیر هرچی فشار دادم سینه ام رو اصلا شیر نداشت
خلاصه که اون موقع فهمیدم طفل نوزاد از گرسنگی داره گریه میکنه
و من چون ذهنم درگیر نبودن همسرم بود و اصلا روی این موضوع گرسنگی زوم نکرده متوجه نشدم که پسرم از گرسنگی گریه میکنه و بیخودی تحمل کردم
چون همه میگفتند طبیعیه و تا چهار ماهگی خوب میشه
وقتی متوجه شدم که شیر ندارم رفتم شیر خشک گرفتم و پسرم با اولین شیشه شیر سیر شد و یه روز کامل خوابید
هنوز که هنوزه اون خاطره دردناک یادم میاد و خودم رو سرزنش میکنم که در حق بچه ام بخاطر تحمل بیخودی ظلم کردم و گرسنگی دادم بهش
واسه همین دیگه تا میتونم روی حرف کسی حساب باز نمیکنم و مسائل رو تحمل نمیکنم و دنبال راه حل میگردم
یه مورد دیگه که سالهای سال تحمل کردم این بود که همسرم در کارش دچار ورشکستگی شده بود و دیگه کار نمیکرد و منم فکر میکردم زندگی همینه باید تحمل کنم و صدام هم درنیاد
چه شب و روزهایی که بدون پول گذروندم و گرسنگی رو تحمل کردم و صدام درنیومد که مبادا پدر و مادر همسرم بگن چقدر کم تحملی
چقدر ناسازگار هستی فقط بخاطر حرف مردم تحمل کردم و با نداری ساختم
همسرم همش میگفت سرمایه ندارم نمیتونم کار کنم باید فعلا با همین وضعیت ساخت و تحمل کرد
الان که فکر میکنم نمیدونم من چه جوری و از کجا شکم دو تا بچه رو سیر میکردم
تا اینکه مهاجرت کردم از شهرستان به مشهد
و خودم رفتم سرکار و اون موقع فهمیدم که من خودم چقدر توانایی دارم و ازش استفاده نمیکردم
چقدر به خودم ظلم کردم
بخاطر حرف مردم توی شهر کوچک کار نمیکردم
ولی وقتی به توانایی خودم پی بردم دیگه هم کار کردم و هم درسم رو ادامه دادم و لیسانسم رو گرفتم
در یک شرکت صادراتی مدیر مسئول شدم و روز به روز زندگیم رو بهتر کردم
بعد از مدتی خودم کارآفرینی کردم ومستقل شدم و دفتر پخش زدم
حدود 18 سال بخاطر حرف مردم همه سختیها رو تحمل کردم
ولی خیلی درس داشت برام و دیگه هیچ وقت حاضر نیستم بخاطر حرف دیگران هیچ ناخواسته ای رو تحمل کنم و برای هر مسئله ای راه حلی پیدا میکنم
مخصوصا از وقتی با شما استاد عزیزم آشنا شدم که دیگه روز به روز زندگیم رو به بهبود است و دارم پیشرفت میکنم واز فایلها کمال استفاده رو میبرم
بسیار سپاسگزارم از شما و مریم بانو که اینقدر دوره کشف قوانین زندگی رو کامل توضیح میدین که هربار که گوش میکنم انگار برام جدیده
خدانگهدارتون استاد عزیزم
خیلی دوستتون دارممممممم
بنام یگانه خالق جهان هستی
و سلام به عشق الهی که سراسر نور و روشنایی است
درود و سلام خدمت دو عزیز بزرگوارم استادعباسمنش پر آوازه و خانم شایسته ی عزیز دلم.
و سلام به همسفرهای این کشتی گوهرنشان که هم چون الماس شفاف و درخشان و نورانی هستید
اول از همه خواستم از خانم شایسته ی عزیز تشکر و قدردانی کنم بابت این فیلمبرداری های با کیفیتی که انجام میدهند و تحسین تون کنم با اون آهنگ زیبای انتخابی اولیه که روی این بهشت بینظیر گذاشتید واقعا دست مریزاد خدا قوت. ..
خدایای من چه آسمان آبی و زیبایی با اون ابرهای سفید و زیبا خدایاا شکر گذارم شکر گذارم شکر گذارم
و از خودمم تشکر و قدردانی می کنم بخاطر اینکه جدیدا یک مبایل باکیفیت و فوق العاده عالی بلطف الهی نقدا خریداری کردم ( گفتم نقدا چون می خوام همی چی رو نقدا بخرم به امید خدا ماشین .. خونه.. قصر .. باغ بهشت و غیره….) که این فایل ها رو با کیفیت تر ببینم. و از اینکه منم در مدار دریافت فوق العاده ها هدایت شده ام از خداوند ممنون و سپاسگذارم خدایا شکرت … احساس می کنم مدارم داره بالاتر میره و این برام نشانه ای فوق العاده خوبی از طرف خداوند هستش و مدام از خداوند وهاب و رزاقم تشکر و قدر دانی می کنم خدایا شکرت ..
خانم شایسته جان چقدر دوربین شما عالیه.. اون منظره ی اول فیلم رو بصورت واید که حجم وسیعی از منظره فوق العاده زیبا رو نشون میده رو تحسین کردم. سطح دریاچه و آسمان و درختان سرسبز و اون فواره ی آب پاش وسط دریاچه رو چقدر رویایی و جادویی نشون میده. و از همه زیباتر. زمانی بود که خانم شایسته دوربین رو زوم کرده بودند بسمت فواره ی دریاچه که در همون لحظه اون پرنده ی زیبا که بال شو باز کرده بود و روی درخت نشسته بود نظرمو جلب کرد و از این شکارهای لحظه ای خانم شایسته جان یهویی ذوق زده میشم ( کف .. دست .. سوت) خیلی تحسین تون کردم خیلی خیلی.. اون قطره های آب چقدر زلال و شفاف بود مرسی مرسی عزیزم که اینقدر هوشمندانه فیلم ها و فایل ها رو برامون ضبط و ثبت می کنید حتی زمانی که از استاد فیلمبرداری می کنید توجه می کنید که از چه زاویه ای فیلمبرداری کنید که هم طبیعت زیبای پرادایس رو در تصویر داشته باشیم و هم هیکل زیبای ساخته و پرداخته شده ی استاد عزیزمون رو از تمام زوایا در فیلم داشته باشیم … و در حال حرکت و قدم به قدم در کنار استاد فیلمبرداری می کنید ممنون و سپاسگذارم خانم شایسته جانم ( بوس بوس )ممنون و من همش داشتم استاد عزیزمون رو تحسین می کردم همش داشتم اون زیبایی ها رو تحسین می کردم . همش داشتم اون لباس چسب زیبایی که طرح دوخت و برش خاص لباس استاد رو دقیق نگاه می کردم و ماشاالله. اون شانه ها و بازوان استاد چقدر رو فرم شده. ماشاالله هزار ماشاالله…. اون تک درخت بزرگ زیبا که صندلی های سفید رنگ زیر سایه ی خنک آن درخت تنومند جا خوش کرده بودند رو تصور می کردم نشستم و دارم لذت میبرم … واقعا چقدر زیبایی های این قسمت زیاد بود یعنی از شب گذشته چندین بار این فایل رو نگاه کردم و تا صبح گوشی ام روشن بود و داشت بصورت ریپیت نشان میداد .. ووووواااای. وقتی صبح زود ساعت 4:30 بیدار شدم دقیقا چشم مو باز کردم اون صحنه ی بارونی آخر فایل رو دیدم و اون صدای فوق العاده زیبای بارون .. اون لحظه ای که استاد سکوت کردند تا این تصاویر زیبای لحظه های بارونی رو بشنویم. نمیدونید چقدر احساس شادی بخشی داشتم احساس کردم صدای بارون رو از بالکن خانه ام می شنوم. … ووووواااای استاد قشنگم .. استاد عزیزم چقدر اون آسمان ابری و طوسی بالا سرتون رو دوست میدارم و تحسین تون کردم . چقدر خوشحال شدم که بفکر ما بر و بچه های سایت بودین و این لحظه های رویایی و جادویی رو برامون ثبت کردید. .. منم از این باران های شور شور میخوام… خددداااایااا دلم می خواد فریاد بزنم و با صدای بلند فریاد سپاسگذاریم مو به آن آسمان بارانی برسونم .(خدا رو شکر کسی نشنید که فریاد زدمممم؟؟؟؟.. ). چقدر اون صحنه ی بارونی از زاویه ی سقف شیروانی کلبه زیبا بود .. چقدر از همزمانی های این قسمت لذت بردم .. اتفاقا وقتی داشتید راه میرفتید و صحبت می کردید یهویی چشمم به اون آسمون ابری که تیکه تیکه ابرهای طوسی داشت نگاه می کردم .. چقدر همزمانی جالبی بعد از اتمام ضبط فایل بلافاصله. باران و رحمت های الهی خودنمایی کرد و بعد ناخودآگاه چشمم به آسمان از بالکن اتاقم افتاد و داشتم مقایسه می کردم (هر چند میدونم این فایل با زمان و مکان من فرق می کنه) ولی آنقدر خودم رو اونجا تجسم و تصور می کنم که اصلا یادم میره کجا هستم و چه زمانی هست .. خدا رو شکر گذارم.. برای این حد از موهبت های الهی که توسط همین دوربین و مبایل دیده میشه و تکنولوژی رو تحسین کردم و این حد از پول و ثروت رو تحسین کردم و خدا رو شکر گذاری می کنم … استاد جان من بخاطر لیست اهداف و خواسته هام فهمیدم که پیش نیاز رسیدن به آنها اینه که مدارمو ببرم بالاتر تا به مدار دریافت و جذب پول و ثروت زیادی هدایت بشم بخاطر همینه که الان یاد گرفتم که صبر کنم و صبوری کنم در جهت رسیدن به اهداف و خواسته ها و آرزوهای مقدس ام. با قانون تکامل .. یعنی از وقتی که با شما آشنا شدم مسیرم در زندگیم تغییر کرد .. یعنی ی جورایی هدفمند شدم و چشمممممم فقط بسمت هدفم هست و بعبارتی من همان شخص گمشده ای در طوفان های دریایی بودم که بلطف خدای مهربانم اون فانوس دریایی رو توسط شما استاد عزیزم دیدم و فهمیدم که باید بسمت اون چراغ نورانی فانوس دریایی حرکت کنم تا به ساحل برسم و مدت هاست که از اون توفان های سخت و غیر قابل تحمل گذشته ام بواسطه ی ترس ها و نامید ها و کم ایمانی ها فاصله گرفتم و همش به اهدافم فکر می کنم و توجه می کنم…
استاد عزیزم میدونم که من راجب صحبت اصلی شما در مورد تفاوت تحمل و صبر چیزی زیادی نگفتم ولی اینقدر زیبایی این قسمت بی نهایت بود که من همش حواسم به اون بروانی اسب زیبامون و اون بزغاله ی شیرین مرمری خوشگل مون بود. اصلا یادم رفت که مایک از زمانی که قدم به این جهان هستی مادی گذاشت پیرامون شش ماه نان استاپ گریه و زاری می کرد و نه تنها امون خودشو بریده بود بلکه امون پدر و رو. هم بریده بود ..
وقتی شما برای بار دوم پیش دکتر فرزند تون رفتید و تقاضای آزمایش و چک آپ رو دادین و دیگه اون گریه ها و ناراحتی ها رو تحمل نکردین و تصمیم گرفتید که حتما باید اون مسعله حل بشه خداوند شما رو هدایت کرد به راه حل آن موضوعی که در افکار تون می چرخید… یعنی تحمل کردن درد و رنج رو کنار گذاشتید و بصورت بنیادین این موضوع حل شد خدا رو شکر ( ببخشید استاد جان. بنظر من دکترش متخصص نوزادان نبوده چون بچه به هیچ عنوان بی جهت گریه نمی کنه)
استاد جان با آموزش های شما و فایل هایی که در این سایت از شما دیدم یاد گرفتم هر چیزی که احساس مو ناجالب می کنه یعنی= مسیر اشتباه و سنگلاخی .. در واقع هر مسیر سختی یعنی= مسیر اشتباه … هر مسیر دست اندازی,=. یعنی مسیری با چاله چوله های چالش برانگیز دردسر ساز … هر مسعله و مشغله ای باید راه حلی داشته باشه . ولی ما بواسطه ی ترس و خشم و کینه و یا نامید و ترس از جدایی و بی پولی و بی ایمانی و کم ایمانی شرک و غیره … هر نوع سختی و ناراحتی و مسایل و مشکلات و یا خفت و خواری رو به جان خریدیم و بقول معروف تحمل می کنیم و اینها رو میذاریم بحساب صبر و بردباری … دقیقا این جمله ی صبر و بردباری و تحمل سختی ها رو مثل آن مع. إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا ﴿6﴾آرى بعد
از هر دشوارى آسانى است برامون معنا شده بود … قدیما همش بهمون یاد میدادند که باید تحمل کنیم و صبوری کنیم و تا شاید یک روزی خودش اون مسعله حل شود که تمام اون تحمل ها و بسوز و بساز ها توسط خانواده و جامعه و اطرافیان. بخوردمون میدادند. و ما رو می ترسوندن .. یعنی ترس از جدایی. و. ترس از آبرو و ترس از برگشت ترس از بی پولی و ترس از حرف مردم و. هزاران ترس های. دیگه ی هیولایی. برامون ساخته شده بود .. در سن شانزده سالگی در سال 61 بصورت. خیلی سنتی با پسری که پانزده سال از من بزرگتر بود ازدواج کردم و اینجوری بود که بمدت 12 سال زندگی مشترک با مادر شوهر خدا بیامرزم و همسر نازنین خدا بیامرزم رو سپری کردم که چه چیزهایی رو که تحمل نکردم و نه تنها مادر شوهر جان عزیز رو بلکه دخالت های خانواده ی همسرم از برادر شوهر و جاری و خواهر شوهر و بگیر تا بقیه … تا جایی که دیگه بعد از 12.سال با داشتن دو فرزند دختر و پسرم …. دیگه تحمل نکردم و بقول معروف سر ناسازگاری گذاشتم و دل زدم به دریا. …در اون زمان (سال 72 و 73 ) با اینکه چیزی از قوانین نمیدونستم.. ولی احساس کردم که دیگه باید شرایط عوض بشه همش فریاد میزدم و بخدای خودم بلند بلند فریاد میزدم و می گفتم … دیگه بسه .. دیگه بسه .. خودت هر جور میدونی باید از این گنداب منو نجات بدی.. باید و باید باید و باید رو یادمه خیلی تکرار می کردم همش عوض شدن شرایط رو در خواست می کردم و یادمه که یک سکوت. سنگینی رو گذروندم چون فقط به هدفم فکر می کردم ( صبر کردن برای رسیدن به خواسته ام) رو در پیش گرفتم و همش می گفتم. دیگه این وضعیت رو تحمل نمی کنم.. یادمه قبل از اینکه بچه ی دومم بدنیا بیاد همش به شوهرم می گفتم از ایران بریم ولی اصلا گوشش به این حرف ها نبود هر چند خودش قبل از ازدواج پانزده و یا شانزده تا کشورها رو گشته بود و تجربه داشت ولی بعد از ازدواج اصلا دوست نداشت تکون بخوره و بعبارتی شغل کارمندی و تعهد به خانواده و مادر و مهمون بازی های مداوم خانواده شون به خانه ی ما بواسطه ی اینکه مادرشون با ما زندگی می کردند همیشه برای دیدار ایشون خونه مون رفت و آمدهای زیاد و ماندگاری های هفته به هفته و ماه به ماه و غیره بود….. بماند که گذشت ولی چطوری گذشت مهمه..
تا اینکه یکدفعه معجزه ای رخ داد.. ما به اتفاق دوستان مون رفته بودیم مسافرت شمال وقتی برگشتیم خونه . دیدیم که مقداری از وسایل خونه نیست و مادر شوهرم هم نیست .. بعدش زنگ تلفن خانه بصدا در اومد. .. یکی از دوستانم همون لحظه به خونه مون تماس گرفت و گفت .. چند روز پیش اومدم در خونتون دیدم مادر شوهر ت داره اسباب کشی می کنه .. خلاصه معجزه ای پیش اومد و بعدش فهمیدیم که یکی از بستگان نزدیک خودش یک واحد از طبقه ی آخر خودشو توی یوسف آباد که قبلنا همسایه مون هم بودند (واسطه ی ازدواج مون ) به مادر شوهرم دادند و خلاصه این مسعله هم براحتی حل شد و خدا رو شکر معجزه ی دوم هم دقیقا دو ماه بعدش اتفاق افتاد . اینکه یک روز شوهرم اومد و گفت از طرف اداره محیط زیست یک ماموریت سه ساله بهمون دادند با خانه و کلیه ی امکانات و با دو تا ماشین و راننده.. فقط دو تا جا پیش نهاد دادند که نمیدونم کدومشون رو انتخاب کنم .. گفتم کجا ها رو گفتند؟؟؟ … گفت یا باید بریم جاجرود نزدیک تهران و یا باید بریم لواسانات و در ضمن یک هفته هم بیشتر مهلت نداریم که انتخاب کنیم و جابجا بشیم…
چون قبلاً هر دو تا جا رو دیده بودم و شناخت کافی داشتم بی درنگ گفتم میرم لواسانات…. یعنی در عرض یک هفته لوازم و اسباب اثاثیه رو بسته بندی کردیم و تغییر مکان برامون اتفاق افتاد.. (از آنجایی که اصلا فکرشو نمی کردم درهای رحمت الهی اینجوری باز میشه هاااااا) از آنجا بگم که در اون زمان انگار وارد بهشت شدم. . یک باغ دو سه هزار متری پر از درختان میوه گیلاس و آلبالو و به و سیب یک خانه ی 150 متری سقف شیب دار چوبی خوش نقشه دقیقا وسط باغ.. یعنی خدا شاهده یک بهشت واقعی سر سبز با صدای چه چه پرندگان فوق العاده بینظیر. و یک سکوت شگفت انگیز داشت که اگر الان با این آگاهی های امروزم بود تک تک آن درختان رو بوسه میزدم و تشکر و قدردانی می کردم .. الان که به اون زمان ها فکر می کنم میفهمم که تفاوت تحمل با صبر تا چه اندازه است و از تجربه ی همین شیوه ی گذشته ام می توانم برای اهداف و خواسته های امروزم استفاده کنم با توجه به اینکه الان قانون رو می شناسم و میدونم که چطوری باید اقدام کنم و یا چطوری تغییرات خوب و عالی و پایداری داشته باشم و باید فراموش نکنم که باید همیشه شکر گذار خداوندم باشم و همیشه به اون چراغ فانوس دریایی که استاد عزیزم .. برام روشن کرد. چشم بدوزم و مسیر و هدفم رو فراموش نکنم.
استاد عزیزم واقعا تشکر و قدردانی می کنم بخاطر تمام اون قدم به قدم ها و حرکت های شما که در آنجا این فایل بینظیر رو ضبط و ثبت کردید
واقعا یک دنیا تشکر و قدردانی می کنم بخاطر تمام فایل های شگفت انگیز که این چندتا فایل های اخیر همش زنجیر وار بهم متصل هستند تا رشته ی کار دستمون بیاد و این متصل بودن و مداومت رشتهع افکار بهمون درس پایداری در ایمان و یقین و هدف و صبر و بردباری درست و مناسب در جهت رسیدن به خواسته هامون رو توسط نشانه ها و هدایت های الهی رو بهمون میده
و جا داره که بی نهایت تشکر و قدردانی کنم بابت وجود شما دو عزیز گرانقدر مون و بخاطر فراهم کردن چنین بستر و فضایی برای درک و آگاهی های بیشتر و بهتر و قشنگتر و زیباتر این مسیر الهی ..
خدایا شکرت که امروز هم قدرت خداوند منو بسمت آگاهی های روز افزون ام هدایتم کرد
خدایا شکرت که منو در مسیر نور و عشق و روشنایی هدایت می کنی
خدایا شکرت که منو بسمت بهترینه بهترین استاد جهان هدایت کردی
خدایا شکرت که دستمو گرفتی صاف آوردی گذاشتی توی کلاس دانشگاه درست و مناسب هدایت های توحیدی و یکتاپرستی در کنار دوستان توحیدی ام گذاشتی
خدایاااا کمکم کن که این جمله رو همیشه ورد زبانم کنم تنها ترا می پرستم و تنها از تو یاری می جویم و إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا ﴿6﴾آرى به همراه هر دشوارى آسانى است که درک کنیم که سختی و آسانی هر دو با هم وجود داره ولی این ما هستیم که با تغییر افکار و باورها مون می تونیم مسیر درست و مناسب و آسان رو برای خودمون آسان کنیم و با عمل کردن در مسیر و. ادامه ی راهم برای رسیدن به اهداف و خواسته ها و آرزوهای مقدسم بکار ببندم ..
خدایاا آسان کن آسانی های نعمت هایت را بر من
خدایا شکرت که بر من احاطه شده است آسانی های خیر و خوشی و جشن و شادمانی و وفور و فراوانی پول و ثروت و نعمت و برکت و سلامتی و عشق و مهر و محبت و صفا و صمیمیت و تمام موهبت های الهی بر من احاطه شده است خدایا سپاسگذارم سپاسگذارم سپاسگذارم
خدایا به استاد عزیزم و خانم شایسته ی مهربانم سلامتی و تندرستی کامل رو عنایت بفرما
روز و شبتون بخیریت و خوبی و خوشی باشه
ایام بکام و وفق مراد و عشق و پایداری رو برای همه مون آرزومندم
ارادتمند همیشگی شما عزیزان
رویا مهاجر سلطانی
2023/7/25 July
1402/5/3 مرداد