میزان تحمل شما چقدر است؟ - صفحه 31 (به ترتیب امتیاز)

812 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    آسمان گفته:
    مدت عضویت: 1580 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان

    سلام به همه عزیزانم

    استاد یک هفته اس بیکار شدم درست همون لحظه که میخواستم تصمیم بگیرم برای کارم از خودم این سوال رو پرسیدم که من دارم تحمل میکنم یا صبر میکنم؟و پاسخ من تحمل کردن بود در این چند سال که مشغول به کار بودم همه میگفتن که این کار رو ول کن داری زحمت میکشی و سودش مال کس دیگه ای هست اما همیشه میگفتم نه من باید ادامه بدم باید تکاملم رو طی کنم باید پیش برم تا پیشرفت کنم و واقعا این جوابی بود که به دیگران و همسرم میدادم. با لذت و عشق ادامه میدادم و نتیجه شد، من که با زحمت هفته ای دویست تا کار میزدم رسیده بودم به هفته ای پونصد تا باعشق و لذت و خیلی خوشحال بودم از روند پیشرفت و تکامل خودم و به قدری کارم تمیز و عالی بود که هر بار سفارش کارهای من بیشتر و بیشتر میشد و من سر موعد مقرر کارها رو تحویل میدادم همش به لطف خدای مهربانم

    هر بار که درخواست میکردم تا پول بیشتری بابت کارهام به من بدن میگفتن نمیشه هزینه ها زیاد ه ، برامون صرف نداره و…..

    اما حالا کار به جایی رسید که به من گفتن که سفارش گرفتیم و دستمون بازه و از این به بعد بیشتر بهت میدیم من هم کلی خوشحال بودم که بالاخره این اتفاق افتاد و من به درآمد بیشتر میرسم

    اما موقع تسویه حساب هیچ اتفاق خاصی نیوفتاد بعد از اینکه گفتم پس دستمزد بیشتر چی شد ؟یه مقدار اندک به حسابم زد. من خیلی از اینکار ناراحت شدم و دیگه اون میل و اشتیاق ادامه دادن رو نداشتم .و گفتم من دیگه کار نمیزنم و ادامه نمیدم به من گفت دوباره شروع کن جبران میکنم قول میدم

    اما من هر بار خواستم ادامه بدم برام سخت بود با خودم فکر کردم من الان دارم تحمل میکنم و این تحمل کردن درست نیست و کامل کارمو قطع کردم با توکل به خدای مهربان که راه دیگه ای برای درامد داشتن به من نشان میده

    این چند روز خیلی با خودم فکر کردم و به این نتیجه رسیدم که من خیلی دوست داشتم وقت بیشتری برای خودم داشته باشم و بتونم بیشتر روی خودم کار کنم اما سفارشهای پی در پی وقتم رو پر میکرد هر چند سعی میکردم صبح زودتر بیدارشم و چند ساعت روی خودم کار کنم اما ذهنم پر بود از اینکه بدو دیر نشه و کارتو تموم کن.

    این یکی از خواسته های منه که در کنار داشتن درآمد ازادی زمانی داشته باشم تا برای خودم وقت داشته باشم

    یکی از نکات دیگه که بهش رسیدم من الان کارهای جدید و ایده های جدید به ذهنم میرسه و انجام میدم به امید رسوندن مشتری از جانب خدای مهربانم و البته یک کارهایی هم انجام دادم اما فعلا نتیجه ای نداشته و اگر من توی کار قبل بودم فقط سفارشهای تکراری بود و کار جدیدی نبود و این باعث پیشرفت من میشه

    این بیکاری من رو ناراحت میکنه اما با دیدن سریالهای سایت حالم رو عوض میکنم و کلی تصاویر زیبا و با صفا از دیدن این سریالها توی گوشیم دارم و خوندن کتابهایی که دارم و کتاب چگونه فکر خدا رو بخونم خیلی کمک کننده است برای من

    دیروز فایل گفتگو با دوستان قسمت 60 رو میدیدم که استاد گفتن خودتون رو بیکار نکنید از دیروز احساس ناخوب در من ایجاد شد دلم گرفت رفتم پارک با بچه هام تا حالم رو بهتر کنم چه هوای عالی بود باغبان در حال اب دادن به چمنها بودن و یک هوای خنک و دلپذیری بود به لطف خدای مهربانم حسابی لذت بردیم

    امروز صبح که بیدار شدن تصمیم گرفتم حالم رو خوب نگه دارم تا هدایت خداوند رو ببینم و الهامات رو درک کنم

    استاد تاکید شما بر عملگرا بودن باعث شده مدام دنبال این باشم که چکاری باید انجام بدم؟عملگرایی یعنی چی؟من فکر میکنم همین که من الان سعی بر کنترل ذهنم دارم و سعی میکنم روی باورهام کار کنم به خصوص باور فراوانی و دیدن فایلهای فراوانی رو باور کن برای ساختن باور فراوانی یعنی عملگرایی. اینکه من تمرکزم رو گذاشتم برای بهبود حالم و به احساس بهتر و بهتر برسم تا الهامات رو درک کنم و انجام الهامات یعنی مسیرم رو درست میرم.

    استاد شما خودتون هم بارها تاکید کردین بر اینکه ما مشکل در عملگرایی داریم استاد اگر میشه فایلی در مورد عملگرایی و بیشتر باز کردن این موضوع بگذارید.

    خدایا ما را هدایت کن به راه راست راه کسانی که به آنان نعمت داده ای آمین یا رب العالمین

    در پناه خدای مهربانم باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  2. -
    سیده فاطمه حسینی فر گفته:
    مدت عضویت: 1898 روز

    سلام استاد گرامی و دوستان صمیمی

    الهی فراوانی را سپاس، برکت باران را سپاس، آگاهی های ناب را سپاس

    چه بارون زیبایی و چه فایل بینظیری

    خدا رو شکر بابت تمام زیبایی ها

    در مورد میزان تحمل

    چند مورد شخصی رو خواستم مطرح کنم

    1_زمان دانشگاه خوابگاه نمیدادن، و میگفتن فاصله کیلومتری زیاد نیست، و شامل خوابگاه نمیشه، نمیدونین با چه سختی مسیر 65 کیلومتری خونه تا دانشگاه رو طی میکردم، و یه جا دیگه نتونستم تحمل کنم، و پیگیری های متعدد بالاخره تونستم خوابگاه بگیرم

    2_ محل کارم، بعضی رفتارها مخالف ارزش هام بود ، مثلا دروغ میگفتن برای یه مبلغ ناچیز ، یا دریافت فلان رتبه، و گفتم‌ دیگه تحمل نمیکنم و از کار انصراف دادم و واقعا راه های جدید برام باز شد

    3_ تو فامیل، یه خانواده که باهاشون رفت و آمد داشتیم، هر سری به عناوین مختلف اذیت میشدیم، هر سری می اومدن و میرفتن کلی اعصاب خرد کنی داشتم و این موضوع سالها ادامه داشت تا اینکه بالاخره عذرشون رو به شکل محترمانه و غیر مستقیم (دیگه رفت و آمد نکردم ) خواستم و راحت شدم، البته اصلا قانون رو نمیدونستم

    4_ در مورد دخترم مشاورای کنکور میگفتن با فلان رتبه نمیتونه تهران قبول شه، اتقاقا تهران همون رشته که دوست داشت قبول شد.

    ممنون استاد گرامی و خانم شایسته عزیز بابت این فایل های زندگی بخش

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  3. -
    آذین گفته:
    مدت عضویت: 1110 روز

    بنام پروردگاری ک من را هدایت کرد الهی شکرت

    سلام بر استاد عزیزم

    سلام بر مریم جان

    سلام بر دوستان پاکم

    استاد من توی زندگیم خیلی جاها زجر کشیدم و تحمل کردم آخریش رابطه با دوست پسرم بود ک بدلیل باورهای غلط و فکر اینکه حتما باید با هم ازدواج کنیم چون رابطه داشتم باهاش، کلی تحمل کردم و زجر میکشیدم و اینم بگم من هر کاری میشد کردم تا ایشون باهام ازدواج کنه و ی جاهایی واقعا عذاب میکشیدم ک البته دلیلش وابسته شدن ب ایشون بود، در نهایت از شدت حال بد مجبور شدم رابطه را تموم کنم و ایشون هم ک دید حال من خیلی بد هست قبول کرد و رابطه تموم شد و بعدش من یک آخیش بزرگگگگگگگ کشیدم و علیرغم دلتنگیهام ک بازم میگم دلیلش وابستگی ب ایشون بوده دیگه دلم نمیخواد در رابطه ای ک وابستگی داره وارد بشم و هیچ چیزی را علیرغم میل درونیم تحمل کنم ک شاید درست بشه، چون تحمل کردن فقط باعث میشه خودم را ازدرون رنج بدهم.

    و واقعا میبینم مخصوصا خانومها در رابطه بهم میگن اشکال نداره تحمل کن این چیزها عادیه پیش میاد و رفتارهای اشتباه همسرشون را ب امید بهتر شدن تحمل می‌کنند و زجر می‌کشند اما شاید اگر ریشه یابی کنند و حل کنند نیاز ب تحمل و زجر نباشه واقعا. مورد دیگه وابستگی هست ک من خیلی دیدم خانومها بدلیل وابستگی دارن تحمل می‌کنند از جمله خودم.اما وابستگی را باید از ریشه درمان کرد و چاره اش زجر کشیدن و تحمل کردن نیست.

    خلاصه ک منم استاد بخودم گفتم از اول نباید وارد رابطه ای ک میدونم تهش چیه بشم و وابسته هیچ کس و هیچ چیز جز خودم و خداوند نباشم. و تحمل نکنم حرفهای زور و رفتارهای اشتباه را بخاطر اینکه شاید درآینده فرجی بشه و طرف دلش بسوزه، چون همون آدمی ک بخاطرش کلی تحمل کردی و از خودت گذشتی آخرش درمیاد بهت میگه خب میخواستی تحمل نکنی و من نمیتونم مثلا باهات ازدواج کنم (یا اینکه تو خیلی خوبی و من لیاقتت را ندارم ک البته امروز خدا را شکر میکنم چون من واقعا لیاقتمممم خیلیییی بالاتر رفته و مادرش و پدرش دست خدا بودند ک نگذاشتند ازدواج کنیم علیرغم دلتنگیام میدونم مدارم خیلی بالاتر رفته نسبت ب قبلم و قرار خیلییییی خوشبختتر بشم)اونموقع تو میمونی و خودی ک اینهمه زجرش دادی بخاطر باورهای اشتباه و بخاطر پاگذاشتن روی خودت و خواسته های خودت.چون جهان آینه ماست و هر طور با خودت رفتار کنی همون را از جهان و رفتار بقیه میبینی پس حالا ک اینهمه تحمل کردی و زجر دادی خودتو بازم باید بیشتر زجر بکشی و حرفهایی را تحمل کنی ک دلت را بیشتر بشکنه.

    پس بخودت بیا و بخاطر خودت هم تحمل نکن.

    حل کن مسائلت را.

    سربلند زندگی کن.

    روی پای خودت بایست.

    روی خودت کار کن‌

    بهتر شو.

    عزت نفست را ببر بالا.

    بعد ببین همه چیز چقدر عالی میشه ک البته صبر کن برای تکامل یافتن و پیشرفت.

    اینها تلنگری بود ب خودم

    ممنونم استاد بابت این فایلهای عالی

    ممنونم مریم جون

    ممنونم خدای من

    عاشقتممممممم

    الهی شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  4. -
    نگار گفته:
    مدت عضویت: 3209 روز

    سلام به بهترین استاد و مریم جان نازنین و همه ی دوستان

    چقدر این همزمانی انتشار این فایل و اتفاقات زندگی اکنونم رو دوست دارم، انگار که استاد دقیقا برای من این فایل رو توضیح دادید

    استاد جانم، این فایل 29 دقیقه ای شما بیش از صد میلیون تومان ارزش داشت…

    چه جملات نابی رو گفتین که باید این ها رو با طلا نوشت:

    “■اگه 1 چیز ناجالبی داره اتفاق میفته یعنی یه چیزی ایراد داره !!!

    ■با تحمل کردن من ایراد برطرف نمیشه!!!

    ■باید بگردم راهشو پیدا کنم

    ■هیچ چیزی خود به خود درست نمیشه

    ■توهم نزنیم که خود به خود مسایل حل میشن

    ولی ما به خاطر بی ایمانی مون تحمل میکنیم !!

    ■به خاطر حرف مردم تحمل میکنیم!!

    ■به خاطر ترس تحمل میکنیم !!

    ■به خاطر شرک تحمل میکنیم!!”

    آخ آخ استاد چقدر با ظرافت و موشکافانه، این موضوع رو شکافتین

    “■هر چیزی بد پیش میره یعنی طبیعی نیست!!

    ■یه چیزی باید تغییر کنه و هیچ تحملی هم در کار نیست!!”

    یادت باشه :

    “■صبر توش ایمانه و صبر توش امیده

    ■ولی تحمل توش نا امیدیه و تحمل توش شرکه”

    و واقعیت اینه که نزدیک به 2 ماهه تمومه که یک مشکلی وارد زندگی من شده، و من تمام این دو ماه همش میگشتم که خدایا آخه من چی کار کردم مگه، همش میومدم توی سایت فایل های استاد رو زیر و رو میکردم به دنبال راه حل برای این مشکل

    بعد امشب به صورت خیلی خاص انگار استاد دستی شد از طرف خداوند که راه درست و راه حل رو به من نشون بده و این فایل منتشر شد.

    سپاس فراوان از شما️️️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  5. -
    شیما محسنی گفته:
    مدت عضویت: 3577 روز

    با سلاااااام خدمت استاد عزیزم. خدا قوت از این همه ارایه آگاهی به ما.

    خیلی خیلی عاااالی بود استادم. واقعا ممنون از این فایل.

    فرق تحمل و صبر. صبر یعنی امید، توکل و لذت بردن در کنار صبر کردن.

    اما تحمل یعنی امید نداشتن که راه حلی دیگه وجود نداره و همینه که هست.

    استاد مثال هایی بسیار دارم از این موضوع که یکسری اش قابل گفتن و یکسری نه …در مورد فرزندم که از به دنیا آمدن تا حدود 2 سالگی به دلیل بدخواب بودنش و بی تجربه بودن و ماه خراب بودنمان، ما شروع کردیم به عادت های بد دادن به بچه که بتونیم بخوابونیمش که تا حدود 2 سالگی همینطوری من رو پا میخپابوندمش، حتی شب ها. دیگه عاصی شده بودم و خسته خسته …. دیگه واقعا میخواستم این شرایط تغییر کنه … اما باور نداشتم که قابل تغییر است این شرایط. تا اینکه در اون دوران با آموزه های شما آشنا شده بودم که به خودم گفتم حتما راه حلی است .. تا اینکه یه روز صبح که داشتم میرفتم سر کار، پدرم که میومد پیش پسرم تا پرستارش برسه، کنار پسرم دراز میکشید تا اون بازم بخوابه … پدرم که اصلا کارهای ما را بلد نبود که مثلاً اون رو ، رو پا تموم بده ، همینطور کنار پسرم دراز میکشید و اون هم ادامه خوابش را میداد. با دیدن اون صحنه من متوجه شدم که بله پسرم کاملا توانایی اون را داره که بدون رو پا تکون دادن بخوابه … بعد از اون من یک هفته با توکل به خدا تمام تلاشم را کردم که پسرم را از اون عادت که در کنار ما شرطی شده بود، در بیارم و خدا رو شکر اون کابوس ها تمام شد.

    داستانی دیگر اینکه ما که سال ها مستاجر بودیم و یه جورایی عادت کرده بودیم و حوصله این رو نداشتیم که در جهت صاحب خانه شدن، تلاشی داشته باشیم، در یک جایی که با تضاد در این زمینه مواجه شده بودیم، من دیگه از اعماق وجودم خواستم که این شرایط تغییر کند و همینطور از طرف خدا هدایت شدیم به راه حل هایی در این زمینه و خدا رو شکر الان یکسالی است که صاحبخانه هستیم و لذت می‌بریم. خدا رو سپاس

    استاد من کلا آدم صبوری هستم و به این صفت هم معروف … اما با این فایل فهمیدم که خیلی جاها تحمل کرده ام و با این فکر که چاره ای نیست دیگه ، هدایت خدا جون رو در اون راهی که دنبالش بودم را نمیدیدم. خدا رو شکر که به این فایل هدایت شده ام و الان کلی باورهایم تغییر کرد در مورد چیزی که خواستارش بودم و اما هدایتی نمیدیدم.

    این که فرمودین هر چیزی که داره بد پیش می ره، حتما طبیعی نیست و راه حلی داره. کافیه باور داشته باشی و هدایت بشی. اگر باور نداشته باشی، هدایت هم نمیشی و همینجوری داری تحمل می‌کنی و لذت هم نمیبری. اون موقع که با تغییر باورهات، هدایت شدی، یعنی تو تغییر کرده ای … چون هیچ چیزی خودبخود تغییر نمیکنه. تو باید قدمی در این راه برداری.

    خدا رو سپاااااس

    وَأُفَوِّضُ أَمْرِی إِلَى اللَّهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ بَصِیرٌ بِالْعِبَادِ آیه 44 سوره غافر

    من کار خود به خدا وامی‌گذارم که او کاملا بر احوال بندگان بیناست.

    باور داشته باش که خدا بینا است بر احوال همه ما و کار خود را به او واگذار کن. ما باید باور واقعی داشته باشیم و بخواهیم، تا هدایت شدیم و نتیجه بگیریم.

    در پناه خدا جووووون

    شیما

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  6. -
    مسعود حسینی گفته:
    مدت عضویت: 1488 روز

    به نام خدا

    بسیار تشکر میکنم از شما استاد عزیز

    من حس حالم چندین روز فوق العاده خوبه

    چه جاهایی در زندگی خود، شرایط نادلخواه را پذیرفتید و تحمل کردید؟

    تقریبا میشه گفت در بیشتر موارد

    ریشه اش هم برمیگرده ب خانواده ک اصلا فضیلت حساب میشد

    چه باورهایی باعث شد تا آن شرایط نادلخواه را تحمل کنید؟

    فکر میکردم همین زندگی

    الان سوار بر افکار هستم قبلا افکار سوار من بودن اونم چ سواری

    چه باورهایی را اگر تغییر می‌دادید، باعث می‌شد آن شرایط نادلخواه را نپذیرید و تحمل نکنید؟

    من با گوش دادن مدام فایل ها با فهمیدن اصل از فرع و این ک تمام مسائل راه حل دارند و راحل

    اش درون خود مسئله اس

    باور های توحیدی

    احساس لیاقت،احساس فراوانی،احساس توانایی،احساس این ک خداوند بیشتر از من حواسش به من هست

    همچنین بنویسید وقتی دیگر آن شرایط نادلخواه را تحمل نکردید و «همین که هست» را نپذیرفتید، به چه راهکارهایی هدایت شدید و چه درهایی برای شما باز شد؟

    من کارگاه تولبدی دارم ک بهش میگم کارخونه همیشه و ب صورت انحصاری داشتم بار مو میدادم ب ی ویزیتور و اون هم همش اذیت می‌کرد تا این ک نپذیرفتم و به یاد آوردم توانایی ها مو و شروع کردم به فروش و تشکیل تیم فروش

    و در نهایت به چه شکل مسئله‌ای که سال‌ها آن را تحمل می‌کردید، حل شد؟

    ایجاد تیم فروش

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  7. -
    مهدی جمالی گفته:
    مدت عضویت: 1266 روز

    سلام و درود خدمت استاد عزیزم آقای عباس منش عزیز و خانم شایسته با انرژی و دوستان عزیزم در سایت من سال های زیادی از عمر خودم را به خاطر عدم آگاهی و طی نکردن تکاملم تمام در رنج و سختی زندگی میکردم نه آرامشی نه آسایشی نه ثروتی و بدلیل داشتن باور های غلطی که از سمت خانواده و جامعه به من تحمیل شده بودم سالهای زیادی از عمرم را در رنج و سختی و نواقص شخصیتی زندگی میکردم.. زندگی ام از هر لحاظ پر بود از سختی و رنجش نداری و بدبختی از با تمام وجود رسیده بودم به آخر خط و دوست داشتم که بمیرم واین را پذیرفته بودم که باید به همین منوال زندگی کنم تا اینکه روزی با خفت خواری بمیرم تا اینکه در شبی حدودا نه سال و پنج ماه پیش اتفاقی عجیب برای من افتاد برای اولین بار حس عجیبی به من دست داد نیمه های شب در اوج تنهایی و خستگی و نا امیدی شروع کردم به گریه کردن و با خدا صحبت کردن و این اولین باری بود که با تمام وجودم با پروردگارم صحبت میکردم یادمه بهش گفتم خدایا می‌دونم که دارم اشتباه زندگیم رو رقم میزنم و مطمعنم که تو میتونی و تنها کسی هستی که از حال و روز من خبر داری و میتونی بهم کمک کنی یا امشب که می‌خوابم فردا صبح از خواب بیدار نشم و برای همیشه بمیرم و یا واقعا اگه راهی هست برای درست زندگی کردن تو اون راه رو بمن نشون بدی با تمام وجود اون شب خدا رو حس کردم نمی‌دونم کی خوابم برد فردا که بیدار شدم حس عجیبی داشتم خدا حرف من رو شنید از طریق یکی از دوستام با یکی از برنامه های دوازده قدم آشنا شدم و خدا بهم گفت این راه درست زندگی کردنه باقیش با خودته اگه تصمیم درست بگیری من هم قرص و محکم پشتتم ومن راهم را یافتم خدا رو پیدا کردم و به خودم گفتم دیگه نباید این زندگی خفت بار رو تحمل کنم من لایق بهترین زندگیم من اشرف مخلوقات خدا هستم شروع کردم روی خودم کار کردن یادمه اون زمان من در اوج افسردگی بودم یه کلیپ از استاد عزیزم که اون موقع اصلا ایشون رو نمی‌شناختم و اولین بار بود که صدای پر از حس آرامشش رو می‌شنیدم کلیپ تصویری در مورد سگ سیاه افسردگی با صدای دلنشین استاد عباس منش عزیزم بود خیلی روی من اثر گذاشت من تکامل م رو طی کردم تا چند سال بعد که وارد سایت شدم الان مدت هاست دارم فایل های دانلودی استاد رو گوش میدم گوشیم پر شده از فایلهای ایشون زندگیم شدم عباس منش گونه امروزه من با کار کردن بر روی خودم از طریق آگاهی های استاد عزیزم و همچنین دنبال کردن برنامه دوازده قدم یکی از انجمن ها زندگی من زیر و رو شده سیصد و شصت درجه عوض شدم سرشار از آرامشم من تونستم به بعضی از آرزوهایی که برام محال بود برسم مثل خریدن خانه و ماشین و ازدواج کردن و داشتن آرامش شاد بودن امشب که برای اولین بار دست به قلم شدم تا بقول استاد نازنیم از خودم رد پا بذارم دختر دومم سه روزه که بدنیا آومده داشته های زیادی خدا بهم داده که با تمام وجودم ازش سپاسگزارم در ضمن من محصول شیوه حل مسایل و کشف قوانین زندگی رو به تازگی خریدم و می‌خوام با تمام وجود کارشون کنم فقط راستش دارم تبلی میکنم ولی خدای من قراره چی بشه اگه شروع کنم …؟من لایق بهترین هام با تمام وجودم از خدایم استاد عزیزم آقای عباس منش خانم شایسته نازنین و دوستان عزیزم در سایت که وجودشان سرشار از خیر و برکت و ارامشه سپاسگذارم امید دارم روزی شما رو از نزدیک ببینم راستی یادم رفت بگم زندگیم سرشار از عشق و محبت و من عاشق همسر گلم و دو دختر زیبام هستم و از همسرم که با من هم مداره و همراه بینهایت تشکر میکنم یه مقداری تو قسمت ثروت مند شدنم مشکل دارم که باید رو خودم کار کنم من از زندگی الآنم خیلی راضی هستم و اکه بخوام هدایایی که خدا تو این نه سال بهم داده بگم خیلی زیاده ولی من می‌دونم که لایق خیلی بیشتر و بینهایت شادی و ثروت و آرامش و سلامتیم پس باید بیشتر رو خودم کار کنم ممنون استاد عزیزم وخانم شایسته هستم به امید دیدار شما….. از خداوند بهترین ها را برای خودم و شما آرزومندم خدا نگهدار تا کامنت بعدی…..دوستتون دارم با تمام وجودم .،،

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  8. -
    سمانه گفته:
    مدت عضویت: 1159 روز

    سلام خدمت استاد عزیزم و مریم جان مهربونم و همه دوستان گلم

    من سالهاست دارم پول نساختنم رو تحمل میکنم،چون این باور رو داشتیم از اول ازدواج، که نیازی نیست من کار کنم،ما که مشکل مالی نداریم…،و اینکه شخصی هستم که پول رو از همسرم میگیرم و تا دو ماه پیش هیچ پولی خودم نساختم (به جز چند ماهی که قبل از ازدواجم تو سن 18سالگی با خطاطی با قلم نی ،خط نستعلیق و شکسته نستعلیق , برای نوشتن کارت های عروسی کمی پول ساختم،چقدر خوب بود)،این اصلاً حس خوبی نیست،حس وابستگی،حس غیر مفید بودن،حس مصرف کننده بودن….

    این در حالیه که هیچ کسری تو زندگیم ندارم فقط همینکه چرا خودم تا الان تلاشی نکردم که ارزشی خلق کنم اذیتم میکرد که خداروشکر از دو ماه پیش هنر رزین رو شروع کردم و ظرفای رزینی زیبایی میسازم که خودم از دیدنش هر لحظه لذت میبرم و حالم و احساسم فوق العاده ست باهاش.خدایا سپاسگزارم که منو به این مسیر زیبا هدایت کردی،اصلاً گذر زمان رو حس نمیکنم واز زندگی و هنرم لذت میبرم،ضمن اینکه تو همین دو ماه حدود 15تا کار فروختم ،کارهایی که هر مرحله شو با عشق انجام میدادم و حتی گاهی اوقات به خاطر حس خوبی که ازش میگرفتم گریه م میگرفت و مدام شکرگزاری میکردم ودلم میخواست از این حال خوبم و از اون مرحله ی کار فیلم بگیرم که همه حسش کنن و حالشون مثل من عالی بشه …و الان خیلی خیلی خوشحالم که دیگه تحمل نمیکنم اون بیکار بودن و ارزش خلق نکردن رو،اون پول نساختن رو.خدایا شکرت سپاسگزارتم.

    استاد عزیزم بابت آموزشها و هدایت های عالیتون هزاران بار سپاسگزارم.شاد و سلامت باشین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  9. -
    سجاد طبسی نژاد گفته:
    مدت عضویت: 2849 روز

    به نام خدایی که هرلحظه مرا میبیند و میشنود

    سلام به همه عزیزانم

    این فایل چندین مرتبه تکرار کردم چونکه داشتم با فکر پیدا کردن حل مسائل یکی از تضادهای خودم گوش میکردم که استادجان میگه حتما برا مسائلت راه حل هایی وجود داره و وظیفه تو اینه که از درگاه خداوند ناامید نشی بقول امام حسین میگه بزرگترین گناه ناامیدی ست

    راستی دیروز بهم خبر دادن که صمیمی ترین دوستم که از اقوام هم بود به رحمت خدا رفته

    اولش کاملا شوکه شدم اما ممنون این خداوند عزیز هستم که منو مورد لطف هدایتش قرار داده و منو هدایت کرده به این آگاهی های ناب که باعث قدرتمندی وجودمن شده اصلا اینجور نشدم که بهم بریزم یا احساسم جهنم بشه واقعا الان ریلکسم چونکه من نسبت به گذشته از درون خیلی قدرتمندتر شده ام اینکه میگم واقعا ما دوتا از برادر به هم نزدیک تر بودیم و از بچگی با هم صمیمی بودیم هنوزم باورم نمیشه

    چونکه میگه

    بازگشت همه به سوی اوست پس غم و غصه برای چی

    و این پیام به من داره میده که آقا خوب زندگی کن و فقط به خدای خودت تکیه کن که اگر هرزمان لحظه مرگت فرا رسید پشیمون و حسرت وار این دنیا رو ترک نکنی

    دیروز هم با تکیه بر خداوند یه کاری انجام دادم میخواستم برم یه مکانی کار داشتم وقتی خواستم با دوستم برم اون یکی از دوستانم که همکارمم میشه گفت تو الان همراه این بری دیگه برنمیگردی من مطمئنم یه مشکلی گرفتاری …سرت میاد گفتم من تکیه به حرف تو کاری انجام نمیدم من خودمو میسپارم به خدا و میرم دنبال کارم حرف تو اصلا ذره ای در من اثر نداره و رفتم کارم انجام دادم و اومدم صحیح و سلامت وقتی رسیدم گفتم خدایا ممنونم ازت که تو پشتم هستی نه بنده هات با حرفای ناامید کننده شون

    درک وتفاوت و مرزهای باریک بین صبر و تحمل که خیلی ها اغلب دارند اشتباه برداشت میکنند و همچنین گذشته خودمون فکر میکردیم با تحمل کردنهای سخت و رنج کشیدن داریم صبوری میکنیم اما غافل از اینکه داریم راه اشتباه میریم و اتفاقا در مسیر عذاب بیشتر هدایت میشیم

    من خودم الان در به مسیر تحملی از زندگی هستم البته تا الان چندباری تونستم حلش کنم اما باورهای مخربم اینقدر کهن و ریشه دار هستند که تا الان خیلی عذاب کشیدم

    اما استاد جان وقتی شما میگی حتما راه های زیادی وجود داره که اگر بتونیم باورهامون رو درست کنیم و ایمان داشته باشیم که خداوند میتونه هدایتمون کنه به سمت راه حل ها و ناامید نشیم از درگاه خداوند حتما میتونیم راه که نه بلکه راههایی براش پیدا کنیم و بتونیم آروم آروم حلش کنیم و هزاران راهکار براش پیدا کنیم

    *من الان میگم خودم در یه جنبه ای از زندگی در تحمل های بسیار طاقت فرسا هستم بااینکه چندبار تجربه های موفقیت آمیز داشته ام چونکه من فقط از یه راهکار خوب بودم و تجربیات موفقیت آمیز داشتم اما چندتا راهکار اصلی رو نتونستم هنوز یاد بگیرم و خودمو ارتقاء بدم به همین دلیل هم ناخودآگاه خیلی در زندگیم تحمل کردن های زیادی داشتم واقعا بارها شده روحم از وسط دو نصف شده و دنبال راهکارهای زیادی هم بودم اما همچنان ناموفق ولی خب همیشه دارم اون تجربه های موفقیت آمیز قبلی رو برا خودم مرور و تکرار میکنم که به ذهنم بگم من که قبلا تونسته ام پس از این به بعدشم میتونم

    مثلا همین چندهفته قبل هم یه اتفاق موفقیت آمیز درش داشتم اما هنوز نتونستم اون راهکار اصولی و اساسی. رو درست یاد بگیرم پس ما به این نتیجه میرسیم که برا نتایج پایدار بزرگ باید بریم سراغ حل مسائل و راهکارهای اصلی و ریشه ای چونکه تا ریشه ها درست نشند اون اتفاق و نتیجه دلخواه هم رخ نمیده*

    خب من اینروزها دارم برا انعطاف پذیری عضلات بدنم تمرینات عضلاتی که پایه و فندانسیون هستند انجام میدم چونکه وقتی اون اصل انجام میشه نتایج خیلی راحت تر و پایدار به ثمر میشینند

    آقا من الان که داشتم این فایل گوش میدادم لین به ذهنم رسید که من درسته در اون موضوعی که میگم سالهاست باورهای مخرب وحشتناک دارم اما میتونم از هر ایده دیگه مثل ایده های قبلی اجرا کنم نهایتا جواب نمیده اما من سعی خودمو کردم و باعث میشه خداوند هدایتهای بیشتری سر راه من بذاره مثل راه حل هایی که قبلا توسط افرادی که به سمتم هدایت کرد و من تونستم تجربه کنم و من قبلش فقط تجسم میکردم که به اون خواسته ام رسیدم و بعداز چند ماه خداوند فرد مناسب رو سمتم هدایت کرد و من چقدر از اون تجربه موفقیت آمیز خودم شدم الگوی خودم پس از این به بعد هم میشه چطور اون فقط با تجسم شد از الان به بعد که با کمک تجسم خلاق و کتاب ها و کامنتهای مربوط بهش رو مطالعه کردن که بیشتر میتونه برام اتفاق بیفته چونکه من قبلا چند بار تونستم موفق بشم اونم کاملا در واقعیت و چندین بار پس الان که باورهام خیلی قویتراز قبلا هست

    به شما دوستان عزیز پیشنهاد میکنم با کمک تجسم اینکه اون مساله رو تونستید حل کنید و الگوبرداری از موفقیتهای گذشته خودتون حتی کارهای غیر مرتبط و کوچکی که قبلا انجام دادین رو برا خودتون تکرار کنید اونوقت خیلی احساس تون و ایمان تون نسبت به خودتون بیشتر میشه

    من خودم تا سالها موضوع مهاجرتمو داشتم خیلی براش زور میزدم با منطق ذهنم همش میخواستم بهش برسم اما امسال اومدم با یه قدم کوچک و کمک گرفتن از تجسم خلاق خیلی راحت بهش رسیدم و الان وسطش هستم و دارم تجربه اش میکنم و دارم براش برنامه هدفگذاری میکنم که بیشتر و بالاترشو بدست بیارم منی که سالها از مهاجرت کردن میترسیدم و اصلا شرایطشو نداشتم پس هرکاری میتونه راهکاری بینهایت داشته باشه

    همیشه سعی میکنم با این احساس به حل مسائلم نگاه کنم که خارج شدن از دایره امن و پیدا کردن راهکارها خیلی لذت داره حتی بدترین ها و سخت ترین هاش نه اینکه بعداز انجامش لذت داشته باشه بلکه از همون شروعش میتونه یه عالمه تجربه ها و درس های لذتبخش داشته باشه حالا میخواد هرچقدر برا من سخت و رنج آور باشه مهم نوع شروع و دیدگاه من نسبت به ا‌ون حل اون مساله ست

    دوستون دارم امیدوارم همیشه درخشنده تر و عالی تر از اینها ببینمتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      سید عظیم بساطیان گفته:
      مدت عضویت: 829 روز

      بنام خالقمون

      سلام دارم خدمت دوست بی نظیرم آقا سجاد دوست داشتنی …

      حالتون عالی و متعالی

      خدا میدونه چقدر دلم برای تک تک دوستان بیقراری

      میکنه،

      کمال تشکر رو دارم با قلم تواناتون

      با اون حس قشنگت. حس خوبی نسبت به شما دارم .آقا سجاد

      با تو ضیحات و مثال های جالبتون

      و با کامنت های تاثیر گذارتون، که نشون میده روی خود تون کار کردید.

      قدر دان شما هستیم.

      دوستان مثل شما به سختی پیدا میشوند و من چقدر خوشبختم که دوستی مثل شما دارم … و شایسته است از زحمات و تلاش شما در این سایت الهی تشکر کنم .

      تاریخ شارژ ارادت ما به شما ، برای همیشه اعتبار داره.

      همراه آخر

      اندازه اون حس و حالت

      دوست دارم

      سایتون مستدام

      و قلب نازنینت از غصه دور

      در پناه رب العالمین باشی .

      امضای الله مهربان

      پای تک ، تک

      آرزوهات

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
      • -
        سجاد طبسی نژاد گفته:
        مدت عضویت: 2849 روز

        به نام خداوند زیبایی ها سلام به سید عظیم عزیز

        خیلی ممنون شما لطف داری خوب خوبی را کند جذب

        خودت خوبی که خوبی ها و زیبایی ها را میبینی

        اتفاقا چندروزه که بهترین و صمیمی ترین دوستم که از اقوام هم هست از دنیا رفته اما واقعا احساس من خوب و شکرگذاریه بااینکه خیلی دلم براش تنگ شده اما من بخاطر کارکردن رو خودم احساسم اغلب خوبه و به خدای عزیزم وصل هستم واقعا خدارو بابت بهترین نعمتش احساس خوب بینهایت شکرش چونکه بالاترین نعمت احساس آرامشه برا هرکسی

        امیدوارم همچین احساس عالی برات آرزو میکنم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  10. -
    ایوب عبدی گفته:
    مدت عضویت: 1729 روز

    سلام به استاد عزیز

    چه سؤال خوبی،چه فایل زیبا و آگاهی دهنده ای چقدر یادآوری این مطالب برای من لازم بود.ممنونم بخاطرش

    یاد کارهایی افتادم که خودم انجام دادم و چقدر باعث تغییر زندگیم شدن

    مثلا: قبلن کسانی توی زندگیم بودن که همیشه پیشم دردودل میکردن و خودشون رو خالی میکردن و در آخر با حال بد منو ول میکردن. کنار گذاشتن این افراد از فایل(چطور درامد خود را سه برابر کنیم؟)بهم گفته شد. دلیل اینکه این رفتارهارو تحمل میکردم کمبود عزت نفس بود. وقتی زنگ میزدن توان نه گفتن نداشتم و فکر و میکردم اگه ولشون کنم نامردیه و آدم باید با بقیه همدردی کنه. ولی دیگه خسته شده بودم و یواش یواش کنارشون گذاشتم.زنگ میزدن میگفتم نمیتونم کار دارم و کلا تو اون جاها و جمع ها حاضر نمیشدم جهان هم کار خودشو انجام داد و بعد از چند بار نه گفتن من اونا هم دیگه بیخیال شدن و من دیگه مجبود نیستم گله و شکایت بقیه رو تحمل کنم.قبلا همیشه درگیر مسائل اونا و اتفاقاتی بودم که براشون میفتاد و باید کلی توصیه میکردم در آخرم همون آدم بودن و فهمیدم که فقط دارم انرژیمو هدر میدم و در فرکانس بد خودمو قرار میدم. ولی الان درگیر کار و زندگی خودمم و چقدر خوشحال و راضیم‌

    مورد دوم سخت کار کردن بوده. من و اطرافیانم تقریبا همه از دسته کارگرها بودیم و کلا این سخت کار کردن رفته بود توی وجودمون حتی کارهای شخصی خودمون رو از راه سختش انجام میدادیم و کلا کاری که بهمون فشار نمیاورد رو کار حساب نمیکردیم. منم خوب دنبال کننده اینا بودم ولی از بچگی میدونستم که یه چیزی اشتباهه و از یه جایی به بعد سعی کردم از این نوع کارها دور بمونم و دنبال کارهای راجت تری باشم وقتی به بقیه میگفتم که من دلم نمیخواد اینجوری کار کنم همه مسخره کردن و گفتن که کار همینه،اون چیزی که تو میگی برای ما دست نمیده،شانس و بخت و… از این حرفا ولی من قبول نکردم و دنبال کارهای راحت تری بودم و همینطور هم هدایت شدم. قبلا صبح زود بیدار میشدم و سخت کار میکردم ولی بعد هدایت شدم به کارهایی که تو نصف روز برام جواب میداد و همون نتیجه بود.الان اگه مشتری باشه تو دوساعت میتونم همون جواب رو بگیرم و این مطمئنا بهتر هم خواهد شد. همه اینا از جایی شروع شد که من دیگه تحمل نکردم شرایط رو و دنبال یه راه جدید گشتم.

    شده که پیش کسانی کار کنم و شرایط دلخواه منو نداشته باشه و فکر اونا این بوده باشه که اگر بهم کار ندن بیکار میشم ولی من اینو قبول نکردم و تحمل نکردم و رفتم جاهای دیگه و بیکار هم نشدم. دلیلش این باور بود که خدا روزی رسانه و خودش میرسونه و همیشه هم جواب داده. حالا مقابلش چه کسانی هستن که هرچیزی رو تحمل میکنن بخاطر اینکه فکر میکنن فقط همونه و بهش بچسب تا از دستت نره

    وقتایی هم شده که مشتری نباشه و فکر همه اینه که این فصل ما مشتری نداریم یا کمه ولی من اینو قبول نکردم و دنبال باور های درست بودم و تو همون اوایل برام جواب داده و نتیجه متفاوت گرفتم. برای این تحمل نکردم چون قبلا کسایی رو دیده ام که تو همین فصل اصلا به کار نمیرسن انقدر کارشون شلوغه‌. یا باور اینکه من قدم برداشته ام خدا هم باید قدم برداره و وقتی که این باورهارو داشته باشته دیگه حرفهای بقیه برات منطقی نیست

    کسایی رو دیدم که بیماری های جدی داشتن و دکتر جوابشون کرده ولی هنوزم بعد سالها زنده ان و وقتی که باهاشون صحبت میکنی و دلیلشون رو میشنوی میگن که من به حرفهای دکترا اهمیت نمیدم جون من دست خداست هروقت خواست میگیره و هیچوقت قبول نکردن که کارشون تمومه و منتظر مرگ نموندن.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای: