https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/04/abasmanesh-1.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2017-03-09 10:01:082024-06-09 14:54:01از کجا شروع کنم؟
834نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
اگر دلیل عدم موفقیت و نرسیدن به اهداف را به عوامل بیرونی نسبت دهیم از آن جا که عوامل بیرونی قابل کنترل نیستند به هیچ وجه نمی توانیم موفق شویم بسیاری از افراد همواره به دنبال بهانه هایی برای عدم موفقیت خود هستند اما دیدن الگوهایی مانند استاد به ما ثابت می کند دستیابی به تمام اهداف امکان پذیر است استاد تمام خواسته های خود را در تمام حوزه ها خلق کردند.
هر یک از ما درخواستهای متفاوتی از خداوند داریم ما در دنیایی زندگی می کنیم که می توانیم زندگی خود را به شیوه ای که دوست داریم خلق کنیم فارغ از اینکه دیگران چگونه زندگی می کنند از کار ما خوششان می آید یا خیر محدودیت هایی که در گذشته و شهر و کشور خود تجربه کردیم فارغ از تمام این عوامل ما می توانیم زندگی خود را با تغییر باورها و افکار خود به شکلی که بخواهیم خلق کنیم .
باید این باور را در خود ایجاد کرده و به تدریج حرکت و قدم برداریم از همان ابتدا مسیر را به درستی طی کنیم و انتظار نتایج یک شبه و یک دفعه را نداشته باشیم قانون را به درستی درک کرده و قدم به قدم حرکت کنیم.
باورها یک شبه به وجود نیامده که یک شبه از بین برود و حاصل نسل ها و قرن ها باورهای خانوادگی قومی قبیله ای و مذهبی است که باعث شده این تجربه را از زندگی داشته باشیم می توانیم شرایط خود را تغییر دهیم به شرطی که باورهای خود را تغییر داده و از قوانین به درستی استفاده کنیم یکی از مهم ترین قوانین قانون تکامل است که بیان می کند بهبود مستمر و همیشگی منجر به نتایج بزرگ خواهد شد اما با برداشتن قدم های متوالی و کوچک .
تغییر باور نیاز به تعهد آگاهانه کنترل ورودی هاو جهاد اکبر دارد و با زدن دکمه صورت نمی پذیرد اما پاداش بزرگی خواهد داشت اگر صبر و حرکت کنیم و ادامه دهیم نتایج از همان ابتدا شروع خواهد شد که نشانه ی آن داشتن احساس خوب است و به تدریج با قدم برداشتن جهان به ما کمک خواهد کرد و به خواسته های خود خواهیم رسید.
نمی توان باورها را به سرعت تغییر داد اما اگر کار کنیم از همان روز اول زندگی روی خوشش را به ما نشان خواهد داد زمانی که بر روی باورهای خود کار نمی کنیم مثل این است گاری سنگینی را به خود بسته ایم و از بین صخره های تیز با هوای سرد حرکت می کنیم زمانی که بر روی باورهای خود کار می کنیم مثل این است که کفش پیدا می کنیم هوا ملایم تر شده گاری سبک تر شده چرخ های زنگ زده نرم تر می شود به تدریج سر بالایی کوه را رد کرده و به مسیر مسطح می رسیم بار گاری ما سبک تر می شود و گاری را زیباتر خواهیم کرد لاستیک نو برای آن نصب می کنیم و به جاده ی آسفالتی خواهیم رسید که کوله پشتی پر از وسایل مناسب و عالی داریم در جاده ای زیبا سوت می زنیم و جنگل و زیبایی های آن را می بینیم این اتفاقاتی است که برای ما رخ می دهد.
به دنیا و تغییر از این زاویه نگاه کنیم یک دفعه اتومبیل و ماشین اختراع نشده است بهبود آرام و پیوسته صورت گرفته تا به این پیشرفت دست یافته است.زمانی که ماشین های قدیم و جدید را با هم مقایسه می کنیم متوجه می شویم چقدر تکامل طی و کارها انجام شده است.
قدم اول برای تغییر این است که:
-توقع بی جا از خود نداشته باشیم قانون تکامل را همیشه به یاد داشته باشیم همه چیز آرام آرام شکل گرفته و پیشرفت کرده است
-زمانی که احساس لیاقت در وجود ما شعله ور می شود و این باور شکل می گیرد که من خالق زندگی خود هستم من انسان ارزشمند و دوست داشتنی هستم فارغ از نظر دیگران من بی نظیر هستم به تدریج درخواستهای ما بزرگتر خواهد شد توانایی های خود را باور کنیم و بر روی عزت نفس خود کار کنیم.
برای تغییر کردن باید:
قدم های منظم و روزانه را با تعهد کامل برداریم زندگی می تواند بی نهایت زیبا باشد اگر درون و شخصیت ما تغییر کند نه اینکه ادا در اوریم فیلم بازی نکنیم بر روی خودمان کار کنیم فارغ از اینکه دیگران چگونه زندگی می کنند ما بر روی خودمان باورهایمان شخصیتمان کار کنیم نقاط قوت خود را پیدا و نقاط ضعف خود را بهبود بخشیم زمانی که با تعهد بر روی خودمان کار می کنیم نتایج تغییر خواهد کرد.هیچ گاه نا امید نشده و مسیر درست را با تعهد ادامه دهیم.
سلام وعرض ادوب و احترام خدمت استاد عباس منش عزیز و کلیه دوستان سایت راستش اتفاقی هدایت شدم به این فایل خیلی سردرگم ناامید بودم با این حالی که یک سال از عضویتم میگذره و چندتا محصول هم خریداری کرده بودم اما همه را نیمه تمام گذاشته ام وخودم هم تکلیفم با خودم مشخص نبوداصلا نمیدونم چی میخوام واز کجا شروع کنم حالا که نبینم توی تمام زمینه ها مشکل دادم. روابط. ثروت سلامتی ومهم تر از همه احساس آرامش ندارم وچه بسیار تعهدهایی که به خودم دادم اما هیچ کدوم اجرا نکردم حتی برای کامنت هم خیلی تنبلی کردم امیدوارم که بتوانم یک جهاد اکبر بکار بندازیم برای تغییر…
سلام دوست عزیز مهربانم از اینکه به کامنت من پاسخ دادی ومنو راهنمایی کردید بسیار سپاسگزارم واقعیتش وقتی دوستی به من راهکار میده کلی خوشحال میشم و ذوق میکنم انگار کل دنیا از بهم میدن حتما تمام سعیمو میکنم که تکامل طی کنم وموب مو اجرا کنم وبه قول شما از فایل های رایگان باید شروع کنم تااز پایه واساسی بسازم که بین راه نامید و خسته نشم ورها کنم واقعیت شغلی دارم که بشدت متنفرم از انسانهای اطراف چون خیلی منفی هستم و اعم در حال گلایه شکایت وغیبت…. هستن هرموقع میرم َر کار هزارتا فحش و ناسزا به خودم میگم که چرا من باید از روی ناچاری برم سر این کار لعنتی و… ممنون از راهنماییتون
از اینکه کامنتم حالتون رو خوب کرده خیلی خوشحالم و حقیقتش برگشتم کامنت خودمو خوندم و دیدم چقدر کامنتم برای خودمم درس داره.مخصوصا که هدایتِ امروزمو در کامنت خودم یافتم.
یوسف جان گلهای زیبا همیشه در وسط منجلاب رشد کردند چون به تکامل و هدایت الله ایمان داشتند و نگران چیزی نبودند.
چه بسیار گلهای رز که وسط کوهی از برف سر از خاک بیرون آوردند و رشد کردند
و حتما توی بعضی از عکسها ی طبیعت هم دیده باشین
که از میون سنگلاخهای کوهستان گلهای شقایق روییدند و سنگ رو شکافتند و رشد کردند.
هنر اینه که شما توی همون فضای سمی که می گین،با تغییر و رشد خودتون همه رو تحت تاثیر قرار بدین
این رشد چطوری صورت می گیره؟
با در صلح بودن با خودتون.
با لذت بردن از لحظه ی اکنون تون.
با توجه به زیبایی.
در همون محیط شما میتونی براحتی حرفو عوض کنی تا غیبت صورت نگیره.
میتونی هدفن یا هندزفری بذاری توی گوشت و صدای استادوگوش بدی بدون اینکه به کسی بگی که داری چی گوش میدی.
توی همون محیط به درخت ها ،آسمون،پرنده ها،حتی پروانه ها،مورچه ها،کفشدوزک ها،حتی بوهای خوبی که استشمام میکنی توجه کنی.این یعنی تمرکز روی زیبایی ها.
بهت قول میدم حتی همون آدمهایی که غیبت میکنند،درشون صفات قابل تحسین زیادی هست که شما اگر به صفات خوبشون توجه کنی ،و یا راجع به اون صفات حرف بزنی ناخودآگاه توجهت و تمرکزت روی زیبایی ها میره و به قدرت خدا دیگه تو فضای غیبت و مسائل بیهوده قرار نمی گیری.فکر کن وصفات قابل تعریفشون رو جستجو کن
مثلا به دوست با همکارت بگو من سخت کوشی و پشتکار تو رو دوست دارم و همیشه هم تحسینت کردم و راستشو بخای یه جورایی ازت الگو گرفتم…ببین چقدرررر بحث به جاهای خوبی کشیده میشه و دیگران هم میخکوب میشن و توجهشون میره روی صفات خوب همدیگه نه معایبشون.
یا مثلا به یکی دیگشون بگی
قدرت بیان تو خیلی خوبه ها
یه کم رو صدات کار کنی میتونی گوینده ی خوبی بشی…
اون وقت اونام شروع می کنن از صفات خوب شما گفتن و اینطور میشه که به فکر فرو میری در مورد خودت.
و خودشناسی آرام آرام در شما شروع میشه.
یا مثلا شکر گزاری کنی بابت شغل و کارفرما و همکارات
یا مثلا به گربه های توی محوطه غذا بدی آب بدی
اینا نوعی فرهنگ سازی و آگاهی رسانیه
و هم حال خودتو خوب میکنه هم حال بقیه رو.
هر انسانی باید به خودشناسی برسه
برای خودشناسی اول باید با خودت و دیگران درصلح باشی.
حتی اگر خشمگین شدی ،خشمتو قورت بده.
اوقات بیکاریت سرکار
یه دفتر شکرگزاری درست کن و بشین نعمت هاتو بنویس و بابتش سپاسگزاری کن از راه رفتن یه مورچه روی زمین
تا سلامتی ت،
سلامتی خانوادت،
خبرهای خوبی که بهت میرسه،
ماشینت،
آسمون،سرسبزی ،تمیزی شهر
…
همه و همه رو بنویس .
هر چی که حالتو خوب می کنه بنویس. و بابتش از خداوند سپاسگزاری کن.
مثلا بگو خدایا شکرت برای این فراوانی نعمتها
خدایا شکرت بخاطر این دوست خوبم
خدایا شکرت بخاطر سلامتی چشمهام
خداشکرت برای دستخط خوبم
خدایا شکرت برای سرپناهم
خدایاشکرت برای این خودکار و دفتر….
یوسف جان سپاسگزاری نزدیکترین فرکانس رو به خداوند داره.
شما کارهایی که گفتم رو امتحان کن .
ببین چقدددر حال خودت و دوروبری هات خوب میشه.
بهت پیشنهاد میکنم فایلهای رایگان رو زیاد ببین.
فایل درسهایی که از انیمیشن گربه ی چکمه پوش باید بگیریم رو در سایت استاد سرچ کن و حتماببین.
درسهای بسیار زیادی داره.
درست مثل پیامبر که در جمعی از کفار می درخشید و محمد امین نام گرفته بود و طبق قوانین بدون تغییر خداوند ،وسط همون کفار رشد کرد چون تمرکزش روی خداوندش بود.
سلام وقت به خیر دوستان عزیز من سر یه دوراهی موندم ممنون میشم کمک کنیداینکه استاد عباس منش بار ها گفتن از آدم های منفی فاصله بگیرید من باوانت بار تو اسنپ کار میکنم و تی روز با کسی زیاد ارتباط ندارم واحساس مکنم جلوی پیشرفت منو نگه میدارد و این که بخام برم تو بار بری کار کنم ونجا ده بیست تا راننده هست و هم فرکانس من نیستن حالم بهخاد بعد شه نمی خام برم بار بری کار کنم (ممنونم می شم ازلطفتون )
با سلام درود خدمت استاد عباسمنش عزیز،دوساله با فایلهای شما آشنا هستم و بعد از دوسال تحقیق متوجه شدم تمام حرفهای شما دقیق درست و بجاست،واقعا حتی شنیدن حرفهای شما آرام بخشه،چه برسه عمل بکنیم،چقدر خدارو شاکرم که فرشته نجات هستین ،شب روز با شما زندگی میکنم مگر اینکه خواب باشم،بدون شک همه عزیزانی که بهر طریقی وارد سایت استاد شدن حتما زمیدونن که شما دست خدا هستین،خدایا با تمام وجودم شاکرم وسپاسگذارم،️️️
چقدر صمیمانه و مهربانانه صحبت کردی با من استاد و توضیح دادی که از کجا شروع کنم…
استاد عزیز 2 سال از آشنایی من با شما میگذره و تو این مدت فایل های رایگان گوش کردم و خیلی چیزا یاد گرفتم.اولین تجربه من از قانون جذب بر میگرده به 3 سال قبل که کتابی بود که اسمش کامل یادم نیست اما کل کتاب با قانون جذب دعوا داشت و نویسنده معتقد بود که قانون با عدل خداوند سازگار نیست و انسان و کارو زحمت را این قانون زیر سوال میبرد و با اصل انسانیت در تضاد است.
بهر حال این کتاب رو خوندم و هر صفحه ای که میخوندم یه احساسی بمن میگفت که قانون مشکلی ندارد و هر بار که نویسنده به قانون یک ایراد کوچک یا بزرگ میگرفت از دل همان ایرادها فریادی بلند میشد که نوشته های ضدو نقیض نویسنده را باور نکن بلکه مطالبی را در ذهنت جای کن که قلبت تاییدش میکند
استاد بزرگوار باور کن موقع خواندن جملاتی که قانون شرح داده میشد و قبل از شروع کلمات متضاد نویسنده قلبم چنان عکس العملی و احساس عمیقی بوجود میاورد که در تمام عمرم چنین احساسی نسبت به کلمات و جملات هیچ کتابی نداشتم و قلبم میگفت قانون را دنبال کن و پیگیر باش.
به فاصله زمانی 8 یا 9 ماه که من در نشریات و اینترنت و…. دنبال قانون میگشتم قبل از شما با دو نفر در اینترنت برخورد کردم که در مورد قانون صحبت میکردن
اولی آقای امیر شریفی بود
و دومی آقای محمد بصیری اگه درست گفته باشم اسم ایشونو….
که از آقای شریفی اون دو سه تا فایلی که دیدم باور کنید اصلا یادم نیست چه مطالبی بود
اما صحبتهای محمد بصیری کاملا یادمه که تعریف میکرد به مجری برنامه یا دوستش که رفته بودم مهمونی و فامیل ها دور هم بودیم و توی جمع صحبت از آشفتگی جامعه و دزدی و سرقت اموال و کیف قاپی و در کل زیاد شدن دزدی در شهرها و…. بود
که آقای بصیری میگه من کمی دورتر از جمع نشسته بودم و با اینکه علاقه ای به شنیدن نداشتم اما لاجرم میشنیدم تا اینکه یکی از فامیل هایم گفت آقا محمد چرا نزدیک نمیای؟ دور نشستی و بما و صحبتهای ما ملحق شو و نظرتو بگو
میگه گفتم شما نزدیک 2 ساعت میشه که از دزد و دزدی و سرقت اموال و زورگیری و موبال و کیف قاپی صحبت میکنید و من بشما قول میدم تو این هفته یا طی ده روز آینده بیشتر شما دزد را در خانه و مغازه اش که برای دزدی آمده شاهد خواهد بود و از شما سرقت خواهد شد که میگه تعدادی منو مسخره کردن که بیخیال بابا پیشگو شدی؟
یا بشوخی گفتن نکنه دزدارو تو میفرستی که اینقدر با اطمینان میگی؟
که گفت که حالا میبینیم و تعریف کرد که توی ده دوازده روز بعد 9 نفر از فامیل که در اون جمع بودن به خونشون دزد زد و حسابی هم دزدیهای کلانی شد که حتی یکی از آشناهاش به آقای بصیری گفته بود من طلاهارو داخل یخچال پنهون کرده بودم اما دزد متوجه اینکار من شده بود و طلاهارو از یخچال برداشته و برده بود.
استاد زمانیکه من این داستان آقای بصیری رو شنیدم یجورایی متوجه اصل قضیه نشدم چون از فرکانس و تکرار اون فقط یه کتاب ضد قانون جذب خونده بودم و مدتی هم گذشته بود و مطالبش کمرنگ شده بود تو ذهنم.ولی بعدها متوجه شدم که اولین داستان و مورد که من شنیدم حق رو بمن میداد که زیاد متوجه ارتباط قانون و اون داستان نشم.
اما زیبایی جریان توی همون روزها بوجود اومد و همینجور که داستم دنبال مطالبی در مورد قانون میگشتم یه صدایی شنیدم که صحبت میکرد و فایل سمینارش بود فایلی که الانم یادمه خیلی از حرفاش چرا اینو میگم چون اون فایلو بلدها دیگه نتونستم پیدا کنم و هنوزم نتونستم
یه تیکه شو میگم حتما متوجه میشید
توی اون فایل در مورد اینکه ما آگاهانه به این دنیا اومدیم و روح ما با خدا یکی بود و جدا نبودیم و مهمتر از همه اینکه اگه اشتباه نکنم و همون فایل باشه در مورد اینکه چرا در قرآن آیاتی هست که خداوند بخودش “من” گفته و در آیاتی از جمع استفاده کرده و کلمه “ما”رو بخودش گفته و تفاوت این دوتارو توضیح دادید که بعدها نتونستم این فایل رو پیدا کنم و هنوزم از یادم رفته اون توضیح تفاوت این دو باهم که شرح داده بودید.
و چقدر صدای شما دلنشین بود و بدلم نشست و گفتم این فرق داره
جنس حرفا فرق داره
نوع نگاه این آدم فرق داره
و روح و شخصیت من جان تازه ای گرفت استاد عزیزم و تا به امروز آرامش تو زندگیم هست و راحت زندگی میکنم با خدایی که با تو شناختم خدایی جدید و بسیار مهربان تر از آنچه شنیده بودم.
من از شوهرم جدا شدم و 18ساله با دوتا فرزندم زندگی میکنم و تا چندماه پیش همش با شوهرم و خانواده شوهرم به خاطر پول دادگاه داشتیم، یه روز به خودم اومدم و گفتم آنها رو فراموش میکنم و پناه میبرم به قرآن، هدایت شدم به یه آقایی که قرآن را تفسیر میکرد حرفهاش خوب بود ولی زیاد چیزی متوجه نمیشدم و سپس از طریق یه گروه انگیزشی با یه آقای دیگه آشنا شدم که ایشونم انگیزشی حرف میزد و از طریق اون آقا که از شاگردان شما بود دیگه من حدود 4ماه است که با شما آشنا شدم و فایلهاتونو از طریق گوگل و یه گروه گوش میدادم ولی به سمت سایت شما به تازگی هدایت شدم، نمیدونم چرا ولی فکر میکردم خودم نمیتونم فایلهاتونو داشته باشم و همش تو گروه آموزشی که بودم منتظر بودم تا فایلی از شما گذاشته شود و من صحبتهاتونو گوش بدم، تا اینکه قصد خرید دوره هاتونو کردم و بالاخره عضو سایتتون شدم و خوشحال بودم واقعا خوشحال بودم انگار وارد بهشت شدم خیلی ذوق میکردم و از خداسپاسگزار بودم که منو به سوی شما هدایت کرد و بعداز مشاهده محصولاتتون تصمیم گرفتم دوره 12قدم رو شروع کنم و بهاء قدم اول رو پرداخت کردم و شروع کردم ، وقتی از شما شنیدم که با انجام تمرین ستاره قطبی میتونیم هرجور که میخوایم زندگیمونو خلق کنیم و وقتی ازتون شنیدم که گفتید همه چیز دست خداست و ما هدایت میشویم واقعا به حرفتون ایمان آوردم که من بدون دیدن تبلیغی از شما و با مشاهده فایل یه نفر دیگه به سوی شما هدایت شدم که حتی شما یه تبلیغ هم از خودتون نذاشتید ولی من به سوی شما هدایت شدم، قدم اول رو که نگاه کردم و تمریناتتون رو انجام دادم کم کم متوجه حرفاتون توی زندگیم می شدم و با ذوق بیشتر دوره دوم رو هم با پرداخت بهاء از سایتتون تهیه کردم ووقتی چند بار گوش میدهم هربار نکات بیشتری از آنها یاد میگیرم ولی به قول خودتون، تازه اول راه هستم و مطمئنم هرروز یه کم بیشتر میتوانم خودمو زندگیمو تغییر بدهم و با توحید و توکل به خداوند فهمید کسیکه روزی و خرجی بچهامو میفرسته خداست، کسیکه صاحب بچهامه و اونارو به من داده خداست و من باید روزیشان رو فقط از او طلب کنم و شوهرم و خانواده اش اگه خدا بخواهد دستی میشوند از دستان خدا برای یاری رساندن منو بچهام، بهمین خاطر با آرامشی بیشتر زندگیم رو خدایی کردم و مطمئنم همه چیز به صورت طبیعی وارد زندگی منو بچهایم میشود سپاسگزارم از خدای خودم و خدای شما که مرا با قوانین جهان آگاه کرد
سلام ب استادعزیزم و همسرعزیزشون خانم شایسته عزیز..
و سلام ب خانواده گرم و صمیمی..
امروز بدنبال نشانه ام بودم،ک سیستم ب این قسمت هدایتم کرد،واقعا جواب تمامی سوالاتم واینجا پیدا کردم.
ولی بازم جاهایی ب در بسته خوردم ک،تنها کلیدش خرید فایل مربوط ب همون قفل ذهنی هست..
وقتی آزمون شناسایی ترمزهای مخفی ذهن رو انجام دادم،
ی تشکر ویژه کنم از استاد و همسرشون،بابت این طراحی قسمت(آزمون)فوق العاده ست استاد،
جوابهای خوبی برام بهمراه داشت،(بااینکه قبل از انجام این تست،میدونستم ی چیزی تو ذهنم هست ک منو از ثروتمند شدنم دور میکنه)همیشه مثالی برای دوستان هم فرکانسی میزنم..،همیشه میگم ی باوری هست ک مثل ی سنگ بزرگ عمل میکنه ک جلو دریچه ورود ثروت رو گرفته ولی نمیدونم اون کدوم سنگ بزرگیه،ازهمون قبلترها ک،ن با این علم آشنا بودم و ن استادو میشناختم،
هیچوقت باورم این نبود ک هرکسی ثروتمنده ی ارث پدری رسیده و ن خلافکاره و ن شانسی ثروتمند شده ،بجرات میتونم بگم همون موقع هم هرثروتمندی رو میدیدم،تحسینش میکردم،حتی اگ میدونستم شغلش،(دزده،قاچاقچیه،ی…)میگفتم دمش گرم نوش جونش اون خواسته و تونسته،فقط تنها خواستنش ملاک نیست( جرات انجام دادنش
هم ملاکه،ک اونشم داشته ک ب این مقدار ثروت رسیده.)گفتم جرات،وقتی بخودم،و گذشته خودم نگاه میکنم،میبینم منم جرات تغییر خودم و داشتم ک الان اینجام و در این مرحله از زنگیمم،شاید ازجهاتی نمره قبولی نگیرم ولی از جهاتی نمره عالی و از 20 نمره 100میگیرم،(چون زمانی تصمیم گرفتم برای خودم زندگی کنم،ب روش خودم،وپوششم و حتی حرف زدنم،ملاکهای زندگیم و نگرشم ب زندگی تغییر کرد،و برای اینهمه تغییر بهای سنگینی پرداخت کردم،ترررد شدن از سمت خانواده،خواهروبرادرام یجورایی تردم کردن،چون اجازه نمیدادم کسی تو زندگیم دخالت کنه،جنبه انتقادپذیریمو بالا بردم،و سرمو کردم تو وجود خودم و کلنگ برداشتم و درونم و شخم زدم،تا اضافات رو حذف وکمو کاستیها رو اضافه و پرورش بدم،درست در سال 94بااستاد آشنا شدم اونم وقتی وارد بازاریابی شدم،اونجا بود ک با کلمه باوراشناشدم ،بهتره بگم بگوشم خورد ولی هنوز مفهوم کامل و اصلی رو نمیفهمیدم،تا سن30سالگی همش درانتظاربودم،ک انگار قراره از بیرون اتفاقی بیوفته،و زندگیموتغییربده،ولی وقتی با استاد اشناشدم،جهانم تغییرکرد،یادم هنوز کلام استاد برام هضمش سخت بود،درست نمیتونستم درکش کنم،گفتم خدایا چطوری میتونم این حرفارو درک کنم چقدسنگینه،تااینک دوباره خداوند منودرمسیری قرارم داد ک همون حرفها و بصورت ساده ترش،و از زبان استادی دیگر بگوشم خورد ک بعدها فهمیدم ازشاگردان استاد بودن و تونستم بامبلغ خیلی پایینتر ک تخفیف برای پکیج اعتمادبنفسشون بود،تهیه کنم و 9ماه بااین استاد همراه بودم و چون بقول استاد عباس منش دیدم اعتمادبنفسم پایین بود و قدرت ن گفتن رو نداشتم و اومدم روی این ضعفم کارکردم،و اعتمادبنفسم رو بالاتر بردم،و خودم و نجات دادم ازون ده نمک (قسمت مالیم اولویت دوم یا سوم حساب میشد)شاید برای شماهم این موقعیتهابوده ک دوسداشته شدنت از سمت دیگران،درگرو اینه ک،هرجور ک اونابخان و بگن،من انجام بدم دوستم دارن،نوع پوشش و حرف زدنم و نوع نگرشم باید باب دل دیگران و اطرافیانم میبود تا دوستداشته میشدم درغیراینصورت،تو میشی دشمن اونا و بهت تهمت میزنن و در نهایت تردت میکنن،هرباری ک تهمت ناحقی بهم میزدن،و تردم میکردن اوایل خیلی اذیت میشدم ولی بعد ب این نتیجه میرسیدم،چون من وابسته خانواده ام بودم،این خواست خدا بود ک من ازونادوربشم،وبخدا نزدیکترتا بهترصدای خدارو بشنوم.
این تردشدنها و نزدیک شدنم بخدا و همینطور گوشدادن و عمل کردن ب تمارین،من در مسیری دیگرقرارگرفتم ک آینده مالیم وعوض کرد،رفتم دنبال آموختن،(خیاطی)اولش رفتم ک فقط برای خودم بدوزم،ولی بعدترها ب اسرار دیگران کاربیرون هم قبول کردم،وبازم در سال 1400درخاستی بجهان ارسالکردم،ک دوستدارم کارخاصتری انجام بدم،ک هم معروفتربشم وهم درآمدم بالاتربره،ک ازطریق دوستم با استادم در شاهرود آشنا شدم و برای گذراندن،آموزش خیاطی باید سفرمیکردم،بالاو پایین های سفروکاری ندارم ک چقدرسختی کشیدم،ولی همراه این سختیها عشق بود،زوق بود تلاش بود،ودیدن آینده درخشانتر،دوره ای رو دیدم ک در کل استان سمنان و شاهرود تنها یکنفرمهارتشو داشت،وآموزشش میداد و من هرروز مهارتم بالاتر میره وازون سال تاالان من 3دوره دیگر و آموزش دیدم و الان کسب درآمد دارم،همانطور ک خاستم،معروف شدم بدون تبلیغ خاصی،کارم زبانزد شده…،،،،
ولی،
ولی
ولییی،رضایتبخش نیست،
خدایا میدونم برای برداشتن این سنگ بزرگ ازروی دریچه ذهنم باید فایلهای استاد و خریداری کنم.ولی فعلا شرایط مالی اوکی نیست و من هنوزدرفرکانسش قرار نگرفتن.
ولی خبر خوبی ک میخوام بهتون بدم استادم،اینه ک من فایل سلامتی شمارو خریدم یکماه پیش،اززمانیکه این فایل رو روی سایت دیدم همش با خودم میگفتم اولین پولی ک بدستم برسه میخرم باهرقیمتی ک باشه…تمرین فراوانی انجام میدادم،هرشب توسایتهای مختلف میگشتم و خرید میزدم،هرشبی یک میلیون تومان بحسابم واریز میشد و من موظف بودم در24ساعت این مبلغ رو خرجش کنم(ن میشد پس انداز و ن میشد قرض بدم)،وهرشب خرید میکردم انگار واقعا پول و دارم و خرید میکنم،ب مبلغ 9میلیون رسیده بودم ک در همون لحظه،فایل سلامتی شمارو خریدم نمیدونی استاد چقدر خوشحال بودم،انگار واقعا خریدکردم،باحسوحال خریدم خوابیدن فردا صبحش بهم زنگ زدن ک شماره حسابتو بده مبلغ ارثیه واریز کنیم،(ازقبل خبرداشتم ارثیه پدری هست ولی مبلغ و کی نامعلوم بود)یعنی وقتی پول بحسابم خوابید حتی نرفتم پیامک واریزی بانکو نگاه کنم،سریع آنلاین خرید زدم و اصلا تامل نکردم ک ذهنم نجوا کنه،بعد خریدم برادرم زنگ زد و مبلغ واریزی رو بهم اطلاع داد،جالبه از زمان صدای پیامک واریزی تا خریدم 5دقیقه شد فکر میکنم حتی کمتر،خدایا شکرت(خداپدرومادرم و بیامرزه و روحشون در آرامش)خیلی دوست داشتم با کل اون 97میلیون تمام فایلهای استادو بخرم ولی دیگه ذهنم وارد عمل شده بود،دونه دونه لیست خریدم اومد جلو چشمم،
ک اونها رو هم باید در لیستم قرار میدادم،چون میدونستم اگ پول پس انداز کنم از ارزشش کم میشه،تازه یکماهه هست ک قانون و شروع کردم،و خداروشکر این حرف بانوشایسته تو گوشم هست ک،قبل از تهیه دوره تو فایلی شنیدم ک بانو میگفتن من ب تمامی قوانین این دوره موب مو عمل میکنم،و این حرف تو گوشم بود و اونموقع با خودم میگفتم اگ منم بخرم منم موب مو عمل میکنم،ک صحبت در این مورد اینجا جاش نیست و الان صحبت و دغدغه یکجای دیگه هست..استاد تاجایی ک تونستم،فایلهلی رایگان صوتی و تصویریتون دانلود کردم و داعما صدای شما تو گوشم هست و کتاب رویاهایی ک رویا نیستن و 6فصلشو خریدم،دارم بمباران اطلاعاتی میکنم ک ذهن نجواگرم صداش بگوشم نرسه تا بتونم در مسیر خرید فایلهای ثروت123قرار بگیرم
الان که ب فایلهای رایگان استاد گوش میکنم،ب این نکته اشاره میکنندک،(اگرمن ثروتمند بشم از خدا دور میشم)میبینم ن من این باور و هم ندارم،اگ پول داشته باشم میتونم براحتی ب دیگران ببخشم،(همانطور ک بالا عرض کردم با همون مبلغ تونستم ب اطرافیانم ک برای ثبتنام ملک ب مقداری پول نیاز داشتند،کمک مالی کنم،ولی بدون اینکه زمان بازپرداخت ازشون بخام,بقول اطرافیانم،چیزی ک داشته باشم براحتی میبخشم،درحالیک خودشون اعتراف میکنن،ما ب اندازه شما این قدرت رو نداریم)،
با خودم میگم من وقتی این دوره قانون سلامتی رو با موفقیت ب سرانجام رسوندم،حتما اونقدری درکارم پیشرفت میکنم ک هیچ چیزی جلودارم نباشه،هرچقدر خودم و حلاجی میکنم میفهمم ک من خودم و دست پایین میگیرم و مهارتم و کم،و میترسم ک نکنه از پسش بر نیام،حتی این افکار خیلی آزارم میده،و میشینم خودم و باگذشتم مقایسه میکنم ک کجا بودم و الان کجام،ک ذهنم نره دنبال کسایی ک ازمن بالاترن و باعث ضعیف شدنم نشه،استاد بااینک الان،خیلی از موقعیتها برام اوکی تر شده ولی بازم انگار جون حرکت ندارم(خدایا کلمات درحال سبقت هستن جوری نمیدونم کدوم یکی رو اول بنویسم..
یک تمرینی هست ک جدیدا شروع کردم،اینه سناریوی زندگی و اهدافمو بنویسم،دیروز نشستم و سناریوی شغلیمو نوشتم،وقتی نگاه کردم 15صفحه نوشته بودم بدون اینکه خسته بشم،و دوست داشتم ک هنوز بنویسم،ولی نمیشد وسط خونه تکونی بودم ک دوست داشتم بنویسم و کارو تعطیل کردم،و دفترو قلم برداشتم و شروع ب نوشتن کردم،وای ک چقدر لذتبخش بود،اما دوباره میخوام بنویسم ولی ریزتر،استاد ذهنم تکامل و رعایت نمیکنه،و یهو میره ب نقطه 100انگار بلد نیست مشاغل رو ریز کنه،استاد جان و
دوستان عزیزراهکار بدین برای این مورد…
استاد و دوستان ی مشکل دیگه ک دارم خیلی ذهنم عجله داره،ینی سراغ هرکاری ک میرم داعما بهم میگه زودباش،مثلا اگ با تلفن دارم حرف میزنم،ذهنم میگه حرف اصلی تو بزن وقت طرفو نگیری،و برای همین تندتند حرف میزنم جوری ک موقع حرف زدن کلماتو گم میکنم،و باید وسط حرف زدن مکث کنم تا رشته کلام دستم بیاد،این اذیتم میکنه،ی مدتیه اینجوری شدم،
حتی فکر میکنم الان تو این متن هم این مشکل بوجود اومده باشه
من میخوام قوانین زندگی رو یاد بگیرم ولی نمیدونم از کجا وچگونه شروع کنم من شغل خیلی سختی دارم ودرآمد خیلی کم من چطور میتونم بفهم که به چه شغلی علاقمند هستم چون هر چه قدر فکر میکنم نمیفهم که به چه کاری علاقه دارم که شروع کنم میخوام رسالت شغلی خودمو پیدا کنم
من چندوقته یه فرکانس های میگرفتم که باید با این خانوم ازدواج کنم و کم کم ازش وایب خوبی گرفتم ، اما مشکل من اینجاس که از بعضی ها مشورت گرفتم، میگن که چون از اون سنت پایین تره، ازدواج شما صلاح نیست، چندنفر هم میگن سن ربطی نداره، حالا من بین این دو راهی گیر کردم که چکار کنم ، ممنون میشم که کمکم کنید
به نام خداوند مهربان
سلام استاد و خانم شایسته عزیز
اگر دلیل عدم موفقیت و نرسیدن به اهداف را به عوامل بیرونی نسبت دهیم از آن جا که عوامل بیرونی قابل کنترل نیستند به هیچ وجه نمی توانیم موفق شویم بسیاری از افراد همواره به دنبال بهانه هایی برای عدم موفقیت خود هستند اما دیدن الگوهایی مانند استاد به ما ثابت می کند دستیابی به تمام اهداف امکان پذیر است استاد تمام خواسته های خود را در تمام حوزه ها خلق کردند.
هر یک از ما درخواستهای متفاوتی از خداوند داریم ما در دنیایی زندگی می کنیم که می توانیم زندگی خود را به شیوه ای که دوست داریم خلق کنیم فارغ از اینکه دیگران چگونه زندگی می کنند از کار ما خوششان می آید یا خیر محدودیت هایی که در گذشته و شهر و کشور خود تجربه کردیم فارغ از تمام این عوامل ما می توانیم زندگی خود را با تغییر باورها و افکار خود به شکلی که بخواهیم خلق کنیم .
باید این باور را در خود ایجاد کرده و به تدریج حرکت و قدم برداریم از همان ابتدا مسیر را به درستی طی کنیم و انتظار نتایج یک شبه و یک دفعه را نداشته باشیم قانون را به درستی درک کرده و قدم به قدم حرکت کنیم.
باورها یک شبه به وجود نیامده که یک شبه از بین برود و حاصل نسل ها و قرن ها باورهای خانوادگی قومی قبیله ای و مذهبی است که باعث شده این تجربه را از زندگی داشته باشیم می توانیم شرایط خود را تغییر دهیم به شرطی که باورهای خود را تغییر داده و از قوانین به درستی استفاده کنیم یکی از مهم ترین قوانین قانون تکامل است که بیان می کند بهبود مستمر و همیشگی منجر به نتایج بزرگ خواهد شد اما با برداشتن قدم های متوالی و کوچک .
تغییر باور نیاز به تعهد آگاهانه کنترل ورودی هاو جهاد اکبر دارد و با زدن دکمه صورت نمی پذیرد اما پاداش بزرگی خواهد داشت اگر صبر و حرکت کنیم و ادامه دهیم نتایج از همان ابتدا شروع خواهد شد که نشانه ی آن داشتن احساس خوب است و به تدریج با قدم برداشتن جهان به ما کمک خواهد کرد و به خواسته های خود خواهیم رسید.
نمی توان باورها را به سرعت تغییر داد اما اگر کار کنیم از همان روز اول زندگی روی خوشش را به ما نشان خواهد داد زمانی که بر روی باورهای خود کار نمی کنیم مثل این است گاری سنگینی را به خود بسته ایم و از بین صخره های تیز با هوای سرد حرکت می کنیم زمانی که بر روی باورهای خود کار می کنیم مثل این است که کفش پیدا می کنیم هوا ملایم تر شده گاری سبک تر شده چرخ های زنگ زده نرم تر می شود به تدریج سر بالایی کوه را رد کرده و به مسیر مسطح می رسیم بار گاری ما سبک تر می شود و گاری را زیباتر خواهیم کرد لاستیک نو برای آن نصب می کنیم و به جاده ی آسفالتی خواهیم رسید که کوله پشتی پر از وسایل مناسب و عالی داریم در جاده ای زیبا سوت می زنیم و جنگل و زیبایی های آن را می بینیم این اتفاقاتی است که برای ما رخ می دهد.
به دنیا و تغییر از این زاویه نگاه کنیم یک دفعه اتومبیل و ماشین اختراع نشده است بهبود آرام و پیوسته صورت گرفته تا به این پیشرفت دست یافته است.زمانی که ماشین های قدیم و جدید را با هم مقایسه می کنیم متوجه می شویم چقدر تکامل طی و کارها انجام شده است.
قدم اول برای تغییر این است که:
-توقع بی جا از خود نداشته باشیم قانون تکامل را همیشه به یاد داشته باشیم همه چیز آرام آرام شکل گرفته و پیشرفت کرده است
-زمانی که احساس لیاقت در وجود ما شعله ور می شود و این باور شکل می گیرد که من خالق زندگی خود هستم من انسان ارزشمند و دوست داشتنی هستم فارغ از نظر دیگران من بی نظیر هستم به تدریج درخواستهای ما بزرگتر خواهد شد توانایی های خود را باور کنیم و بر روی عزت نفس خود کار کنیم.
برای تغییر کردن باید:
قدم های منظم و روزانه را با تعهد کامل برداریم زندگی می تواند بی نهایت زیبا باشد اگر درون و شخصیت ما تغییر کند نه اینکه ادا در اوریم فیلم بازی نکنیم بر روی خودمان کار کنیم فارغ از اینکه دیگران چگونه زندگی می کنند ما بر روی خودمان باورهایمان شخصیتمان کار کنیم نقاط قوت خود را پیدا و نقاط ضعف خود را بهبود بخشیم زمانی که با تعهد بر روی خودمان کار می کنیم نتایج تغییر خواهد کرد.هیچ گاه نا امید نشده و مسیر درست را با تعهد ادامه دهیم.
خدایا شکرت
عاشقتونیم
سلام وعرض ادوب و احترام خدمت استاد عباس منش عزیز و کلیه دوستان سایت راستش اتفاقی هدایت شدم به این فایل خیلی سردرگم ناامید بودم با این حالی که یک سال از عضویتم میگذره و چندتا محصول هم خریداری کرده بودم اما همه را نیمه تمام گذاشته ام وخودم هم تکلیفم با خودم مشخص نبوداصلا نمیدونم چی میخوام واز کجا شروع کنم حالا که نبینم توی تمام زمینه ها مشکل دادم. روابط. ثروت سلامتی ومهم تر از همه احساس آرامش ندارم وچه بسیار تعهدهایی که به خودم دادم اما هیچ کدوم اجرا نکردم حتی برای کامنت هم خیلی تنبلی کردم امیدوارم که بتوانم یک جهاد اکبر بکار بندازیم برای تغییر…
سلام آقایوسف دوست خوب وارزشمندم
کامنت شما منو یاد خودم میندازه در ابتدای مسیر.
فقط خدا میدونه که من چقدددر برای خرید دوره ها عجولانه تصمیم گرفتم.
همین که دوره ها رو خریداری کردم همشو نصفه کاره رها کردم
بعد از مدتی متوجه شدم که هنوز در مدار محصولات نبودم و عجله کردم.
بعد از فایلهای رایگان زندگی در بهشت شروع به دیدن کردم
خداشاهده جهااانم زیر و رو شد
و درک کردم که چقدرررر این جهان هستی کاراش رو حسابو کتابه و بدون طی کردن مسیر تکامل هرگز به تعالی نمی رسیم
با دیدنشون بهمراهشون رشد کردم بهبودهای کوچیک کوچیک دادم توی زندگیم …
وگرنه خداوند که بیشتر از خود ما دوست داره که ما به موفقیت برسیم اما بقول استاد نه یک شَبه بلکه باید مسیر تکامل طی بشه
خداوندهم این جهان رو یک شبه به وجود نیاورده و همین الانشم جهان در حال گسترشه…
بعدها بعد از دوسال تازه آرام آرام به دیدن محصولاتی که قبلا خریده بودم هدایت شدم .
فکر می کنید چرا؟
چون تازه اون موقع در مدار و فرکانس محصولات پولی قرار گرفته بودم.
به شما دوست عزیزم توصیه میکنم از سریالهای زندگی دربهشت شروع به دیدن کنید
کامنت بذارید و کامنت های بچه های سایت رو هم حتما مطالعه کنید .
به قول استاد گنج هایی نهفته س در کامنت های دوستان که بیشتر اوقات هدایتگر راه خیلی از اعضای سایت شده.
من خودم بیشتر اوقات نشانه هایی رو که باید ببینم از توی کامنت بچه های دیگه پیدا می کنم .انگار که خدا قشنگ داره با زبان خودش باهام حرف میزنه.
خودتون باید بخاین دوست من
تا شما نخاین اتفاقی نمی افته
چه برای تغییر چه برای عمل.
به قول استاد :
تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی
گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش.
جهاد اکبر زمانی اتفاق می افته که شما وقت بذاری تکراری فایلها رو ببینی و گوش بدی و نت برداری کنی و همون موقع توی زندگیت پیاده کنی و لاغیر.
کانون توجهتون فقط و فقط روی سایت و فایلهاش و کامنتهاش باشه تا در مدار مناسب تغییر قرار بگیرید و یواش یواش این سیمان های ذهنتون بریزه …
و چرخهاتون روغنکاری بشه.
وقت و انرژی و هزینه گذاشتن نوعی سرمایه گذاری روی خودتونه.درواقع بهای موفقیتتونه
براتون بهترینها رو میخام و امیدوارم بازم ازتون ردپا ببینم اما اینبار با نتایج.
موفق و سعادتمند باشید.
.
سلام دوست عزیز مهربانم از اینکه به کامنت من پاسخ دادی ومنو راهنمایی کردید بسیار سپاسگزارم واقعیتش وقتی دوستی به من راهکار میده کلی خوشحال میشم و ذوق میکنم انگار کل دنیا از بهم میدن حتما تمام سعیمو میکنم که تکامل طی کنم وموب مو اجرا کنم وبه قول شما از فایل های رایگان باید شروع کنم تااز پایه واساسی بسازم که بین راه نامید و خسته نشم ورها کنم واقعیت شغلی دارم که بشدت متنفرم از انسانهای اطراف چون خیلی منفی هستم و اعم در حال گلایه شکایت وغیبت…. هستن هرموقع میرم َر کار هزارتا فحش و ناسزا به خودم میگم که چرا من باید از روی ناچاری برم سر این کار لعنتی و… ممنون از راهنماییتون
سلام آقا یوسف دوست خوب و فعال من.
از اینکه کامنتم حالتون رو خوب کرده خیلی خوشحالم و حقیقتش برگشتم کامنت خودمو خوندم و دیدم چقدر کامنتم برای خودمم درس داره.مخصوصا که هدایتِ امروزمو در کامنت خودم یافتم.
یوسف جان گلهای زیبا همیشه در وسط منجلاب رشد کردند چون به تکامل و هدایت الله ایمان داشتند و نگران چیزی نبودند.
چه بسیار گلهای رز که وسط کوهی از برف سر از خاک بیرون آوردند و رشد کردند
و حتما توی بعضی از عکسها ی طبیعت هم دیده باشین
که از میون سنگلاخهای کوهستان گلهای شقایق روییدند و سنگ رو شکافتند و رشد کردند.
هنر اینه که شما توی همون فضای سمی که می گین،با تغییر و رشد خودتون همه رو تحت تاثیر قرار بدین
این رشد چطوری صورت می گیره؟
با در صلح بودن با خودتون.
با لذت بردن از لحظه ی اکنون تون.
با توجه به زیبایی.
در همون محیط شما میتونی براحتی حرفو عوض کنی تا غیبت صورت نگیره.
میتونی هدفن یا هندزفری بذاری توی گوشت و صدای استادوگوش بدی بدون اینکه به کسی بگی که داری چی گوش میدی.
توی همون محیط به درخت ها ،آسمون،پرنده ها،حتی پروانه ها،مورچه ها،کفشدوزک ها،حتی بوهای خوبی که استشمام میکنی توجه کنی.این یعنی تمرکز روی زیبایی ها.
بهت قول میدم حتی همون آدمهایی که غیبت میکنند،درشون صفات قابل تحسین زیادی هست که شما اگر به صفات خوبشون توجه کنی ،و یا راجع به اون صفات حرف بزنی ناخودآگاه توجهت و تمرکزت روی زیبایی ها میره و به قدرت خدا دیگه تو فضای غیبت و مسائل بیهوده قرار نمی گیری.فکر کن وصفات قابل تعریفشون رو جستجو کن
مثلا به دوست با همکارت بگو من سخت کوشی و پشتکار تو رو دوست دارم و همیشه هم تحسینت کردم و راستشو بخای یه جورایی ازت الگو گرفتم…ببین چقدرررر بحث به جاهای خوبی کشیده میشه و دیگران هم میخکوب میشن و توجهشون میره روی صفات خوب همدیگه نه معایبشون.
یا مثلا به یکی دیگشون بگی
قدرت بیان تو خیلی خوبه ها
یه کم رو صدات کار کنی میتونی گوینده ی خوبی بشی…
اون وقت اونام شروع می کنن از صفات خوب شما گفتن و اینطور میشه که به فکر فرو میری در مورد خودت.
و خودشناسی آرام آرام در شما شروع میشه.
یا مثلا شکر گزاری کنی بابت شغل و کارفرما و همکارات
یا مثلا به گربه های توی محوطه غذا بدی آب بدی
اینا نوعی فرهنگ سازی و آگاهی رسانیه
و هم حال خودتو خوب میکنه هم حال بقیه رو.
هر انسانی باید به خودشناسی برسه
برای خودشناسی اول باید با خودت و دیگران درصلح باشی.
حتی اگر خشمگین شدی ،خشمتو قورت بده.
اوقات بیکاریت سرکار
یه دفتر شکرگزاری درست کن و بشین نعمت هاتو بنویس و بابتش سپاسگزاری کن از راه رفتن یه مورچه روی زمین
تا سلامتی ت،
سلامتی خانوادت،
خبرهای خوبی که بهت میرسه،
ماشینت،
آسمون،سرسبزی ،تمیزی شهر
…
همه و همه رو بنویس .
هر چی که حالتو خوب می کنه بنویس. و بابتش از خداوند سپاسگزاری کن.
مثلا بگو خدایا شکرت برای این فراوانی نعمتها
خدایا شکرت بخاطر این دوست خوبم
خدایا شکرت بخاطر سلامتی چشمهام
خداشکرت برای دستخط خوبم
خدایا شکرت برای سرپناهم
خدایاشکرت برای این خودکار و دفتر….
یوسف جان سپاسگزاری نزدیکترین فرکانس رو به خداوند داره.
شما کارهایی که گفتم رو امتحان کن .
ببین چقدددر حال خودت و دوروبری هات خوب میشه.
بهت پیشنهاد میکنم فایلهای رایگان رو زیاد ببین.
فایل درسهایی که از انیمیشن گربه ی چکمه پوش باید بگیریم رو در سایت استاد سرچ کن و حتماببین.
درسهای بسیار زیادی داره.
درست مثل پیامبر که در جمعی از کفار می درخشید و محمد امین نام گرفته بود و طبق قوانین بدون تغییر خداوند ،وسط همون کفار رشد کرد چون تمرکزش روی خداوندش بود.
خداوند میگه از تو حرکت ،از من برکت.
دفتر شکر گزاری اولین قدم برای رسیدن به حال خوبه.
فراموشش نکن.
موفق باشی.
بنام خدا
خدای زیبای هدایتگرم
سلام به اساتید توحیدی زیبایم و
همه ی دوستای زیبای هم خانوادم
خدا رو شکر برا ساختن جهانی با قوانین ثابت
ک هر لحظه با تغییر فرکانس ت به مسیر توحید هدایت میشی
این فایل نشانه
پیغامش برام ، هر روز ،هر لحظه میتونم از اول شروع کنم
هر دفعه با یه آگاهی بیشتر آغاز میکنم
ک اینم قانون تکامل ه
از دوره های ک استاد معرفی کردن
به یقین میگم پیش نیاز همه شون دوره احساس لیاقته
بیس شخصیتت رو میسازه
رو ی جلساتی قفل میشی
و تا درکش نکردی نمیتونی بگذری
همیجور تو ذهنت میمونه تا بفهمیش
تا نمونه ش رو تو زندگیت ببینی و
فکر میکنی ،
آزمون خطا میکنی تا پیدا کنی
اون وقت ک یه مدار دیگه تجربه میکنی
و این روند همیشگی خودشناسی و ارزشمندی ادامه داره
و آهسته نهادینه میشه
پاشنه آشیل هاتو پیدا میکنی
به وضوح دوره ی بعدیت مشخص میشی
و نهایتا با ایمان مسیر قشنگ توحیدی رو ادامه میدی
خدای قشنگم شکرت هزاران بار
عاشقتم
عاشق خودم
عاشق همه ی شماها
سلام وقت به خیر دوستان عزیز من سر یه دوراهی موندم ممنون میشم کمک کنیداینکه استاد عباس منش بار ها گفتن از آدم های منفی فاصله بگیرید من باوانت بار تو اسنپ کار میکنم و تی روز با کسی زیاد ارتباط ندارم واحساس مکنم جلوی پیشرفت منو نگه میدارد و این که بخام برم تو بار بری کار کنم ونجا ده بیست تا راننده هست و هم فرکانس من نیستن حالم بهخاد بعد شه نمی خام برم بار بری کار کنم (ممنونم می شم ازلطفتون )
سلام دوست عزیز و ارزشمندم علی آقای گل و صادق.
علی جان ما در این جهان پهناور همه جور آدمی می بینیم اما این به نوع باورهای خودمون بستگی داره که کدوم جنس از انسانها رو به زندگیمون دعوت کنیم.
پیشنهاد میکنم فایل (درسهایی که از انیمیشن گربه ی چکمه پوش باید بگیریم )رو در سایت استاد ببینید حتما.
چه بسیار انسانهای مثبت اندیش با باورهای درست که وسط منجلابی از دوستان ناباب بودند و آلوده نشدند بخاطر نوع باورهاشون.
و چه بسیار افراد منفی نگری که حتی در میان درست ترین آدمها رشد نکردند باز هم بخاطر نوع باورهاشون.
علی جان شماسعی کن با ایمان و توکل به این باور داشته باش و باخودت هم مدام تکرار کن که من انسانی ارزشمند هستم و انسانهای ارزشمند رو جذب میکنم.
مدام سپاسگزاری کن از خداوند دیتیل به دیتیل مثلا خدایا شکرت بخاطر این صدای گنجشکها
خدایاشکرت بخاطر این آسمان آبی زیبا
خدایا شکرت بخاطر این هوای عالی
خدایاشکرت که امروز ترافیک نبود
خدایا شکرت بخاطر رابطه ی قشنگم
خدایا شکرت بخاطر این شهر تمیز
خدایا شکرت بخاطر سلامتیم
بخاطر شغل خوبم
بخاطر ماشین خوبم
خدایا شکرت بخاطرفلان دوستم و….
شکرگزاری و سپاسگزاری نزدیک ترین فرکانس به خداوند رو داره
بعد آرام آرام وقتی که شما نسبت به همه چیز و همه کس نگاه شکرگزارانه داشته باشید ،اتفاقات و شرایط و افرادو موقعیت های خوب و عالیی رو جذب میکنید.
اگر شما خداوند رو بعنوان تنها منبع رزق وبرکت ونعمت و ثروت پذیرفته باشی دیگه نباید نگران چیزی باشی.نگران محیط هایی که درش قرار می گیری نباش.
وقتی ایمانت به اون باشه
خودبخود اینجور افراد از دایره ی ارتباطت حذف میشن بدون اینکه بدونی چه جوری.
هر صفتی که در هر دوستی شما رو آزار میده دقیقا پاشنه ی آشیل خود شماست.
شما با افرادی که دوروبرتون هستند به نوعی خودشناسی می رسی.
ضعف ت بیرون کشیده میشه.
من گاهی اوقات که به چنین تضادهایی برخورد میکنم بجای غر زدن وناراحت بودن میگم خدایا من نمیدونم تو میدونی تو بمن بگو من چیکار کنم
خدایا میخای از این اتفاق یا بواسطه ی این آدمه چه درسی به من بدی؟
بعد الهامات میان و من شروع به عشقبازی و تبادل نظر با خداوند می کنم…
علی جان بیشتر به سایت سر بزن و محصولات رایگان رو زیاد تماشا کن و نت برداری کن.
برات بهترینها رو میخام عزیزم.
امیدوارم باز هم ازت رد پا ببینم.
موفق باشی.
با سلام درود خدمت استاد عباسمنش عزیز،دوساله با فایلهای شما آشنا هستم و بعد از دوسال تحقیق متوجه شدم تمام حرفهای شما دقیق درست و بجاست،واقعا حتی شنیدن حرفهای شما آرام بخشه،چه برسه عمل بکنیم،چقدر خدارو شاکرم که فرشته نجات هستین ،شب روز با شما زندگی میکنم مگر اینکه خواب باشم،بدون شک همه عزیزانی که بهر طریقی وارد سایت استاد شدن حتما زمیدونن که شما دست خدا هستین،خدایا با تمام وجودم شاکرم وسپاسگذارم،️️️
سلام
چقدر صمیمانه و مهربانانه صحبت کردی با من استاد و توضیح دادی که از کجا شروع کنم…
استاد عزیز 2 سال از آشنایی من با شما میگذره و تو این مدت فایل های رایگان گوش کردم و خیلی چیزا یاد گرفتم.اولین تجربه من از قانون جذب بر میگرده به 3 سال قبل که کتابی بود که اسمش کامل یادم نیست اما کل کتاب با قانون جذب دعوا داشت و نویسنده معتقد بود که قانون با عدل خداوند سازگار نیست و انسان و کارو زحمت را این قانون زیر سوال میبرد و با اصل انسانیت در تضاد است.
بهر حال این کتاب رو خوندم و هر صفحه ای که میخوندم یه احساسی بمن میگفت که قانون مشکلی ندارد و هر بار که نویسنده به قانون یک ایراد کوچک یا بزرگ میگرفت از دل همان ایرادها فریادی بلند میشد که نوشته های ضدو نقیض نویسنده را باور نکن بلکه مطالبی را در ذهنت جای کن که قلبت تاییدش میکند
استاد بزرگوار باور کن موقع خواندن جملاتی که قانون شرح داده میشد و قبل از شروع کلمات متضاد نویسنده قلبم چنان عکس العملی و احساس عمیقی بوجود میاورد که در تمام عمرم چنین احساسی نسبت به کلمات و جملات هیچ کتابی نداشتم و قلبم میگفت قانون را دنبال کن و پیگیر باش.
به فاصله زمانی 8 یا 9 ماه که من در نشریات و اینترنت و…. دنبال قانون میگشتم قبل از شما با دو نفر در اینترنت برخورد کردم که در مورد قانون صحبت میکردن
اولی آقای امیر شریفی بود
و دومی آقای محمد بصیری اگه درست گفته باشم اسم ایشونو….
که از آقای شریفی اون دو سه تا فایلی که دیدم باور کنید اصلا یادم نیست چه مطالبی بود
اما صحبتهای محمد بصیری کاملا یادمه که تعریف میکرد به مجری برنامه یا دوستش که رفته بودم مهمونی و فامیل ها دور هم بودیم و توی جمع صحبت از آشفتگی جامعه و دزدی و سرقت اموال و کیف قاپی و در کل زیاد شدن دزدی در شهرها و…. بود
که آقای بصیری میگه من کمی دورتر از جمع نشسته بودم و با اینکه علاقه ای به شنیدن نداشتم اما لاجرم میشنیدم تا اینکه یکی از فامیل هایم گفت آقا محمد چرا نزدیک نمیای؟ دور نشستی و بما و صحبتهای ما ملحق شو و نظرتو بگو
میگه گفتم شما نزدیک 2 ساعت میشه که از دزد و دزدی و سرقت اموال و زورگیری و موبال و کیف قاپی صحبت میکنید و من بشما قول میدم تو این هفته یا طی ده روز آینده بیشتر شما دزد را در خانه و مغازه اش که برای دزدی آمده شاهد خواهد بود و از شما سرقت خواهد شد که میگه تعدادی منو مسخره کردن که بیخیال بابا پیشگو شدی؟
یا بشوخی گفتن نکنه دزدارو تو میفرستی که اینقدر با اطمینان میگی؟
که گفت که حالا میبینیم و تعریف کرد که توی ده دوازده روز بعد 9 نفر از فامیل که در اون جمع بودن به خونشون دزد زد و حسابی هم دزدیهای کلانی شد که حتی یکی از آشناهاش به آقای بصیری گفته بود من طلاهارو داخل یخچال پنهون کرده بودم اما دزد متوجه اینکار من شده بود و طلاهارو از یخچال برداشته و برده بود.
استاد زمانیکه من این داستان آقای بصیری رو شنیدم یجورایی متوجه اصل قضیه نشدم چون از فرکانس و تکرار اون فقط یه کتاب ضد قانون جذب خونده بودم و مدتی هم گذشته بود و مطالبش کمرنگ شده بود تو ذهنم.ولی بعدها متوجه شدم که اولین داستان و مورد که من شنیدم حق رو بمن میداد که زیاد متوجه ارتباط قانون و اون داستان نشم.
اما زیبایی جریان توی همون روزها بوجود اومد و همینجور که داستم دنبال مطالبی در مورد قانون میگشتم یه صدایی شنیدم که صحبت میکرد و فایل سمینارش بود فایلی که الانم یادمه خیلی از حرفاش چرا اینو میگم چون اون فایلو بلدها دیگه نتونستم پیدا کنم و هنوزم نتونستم
یه تیکه شو میگم حتما متوجه میشید
توی اون فایل در مورد اینکه ما آگاهانه به این دنیا اومدیم و روح ما با خدا یکی بود و جدا نبودیم و مهمتر از همه اینکه اگه اشتباه نکنم و همون فایل باشه در مورد اینکه چرا در قرآن آیاتی هست که خداوند بخودش “من” گفته و در آیاتی از جمع استفاده کرده و کلمه “ما”رو بخودش گفته و تفاوت این دوتارو توضیح دادید که بعدها نتونستم این فایل رو پیدا کنم و هنوزم از یادم رفته اون توضیح تفاوت این دو باهم که شرح داده بودید.
و چقدر صدای شما دلنشین بود و بدلم نشست و گفتم این فرق داره
جنس حرفا فرق داره
نوع نگاه این آدم فرق داره
و روح و شخصیت من جان تازه ای گرفت استاد عزیزم و تا به امروز آرامش تو زندگیم هست و راحت زندگی میکنم با خدایی که با تو شناختم خدایی جدید و بسیار مهربان تر از آنچه شنیده بودم.
قربونت برم استاد
شاید یروزی خوندی این نوشته منو
و منم متوجه خوندن شما شاید شدم.
نمیدونم…..
دوستتون دارم
باعشق….
حمید سجلاتی…. تبریز
با سلام خدمت شما استاد عزیز
من از شوهرم جدا شدم و 18ساله با دوتا فرزندم زندگی میکنم و تا چندماه پیش همش با شوهرم و خانواده شوهرم به خاطر پول دادگاه داشتیم، یه روز به خودم اومدم و گفتم آنها رو فراموش میکنم و پناه میبرم به قرآن، هدایت شدم به یه آقایی که قرآن را تفسیر میکرد حرفهاش خوب بود ولی زیاد چیزی متوجه نمیشدم و سپس از طریق یه گروه انگیزشی با یه آقای دیگه آشنا شدم که ایشونم انگیزشی حرف میزد و از طریق اون آقا که از شاگردان شما بود دیگه من حدود 4ماه است که با شما آشنا شدم و فایلهاتونو از طریق گوگل و یه گروه گوش میدادم ولی به سمت سایت شما به تازگی هدایت شدم، نمیدونم چرا ولی فکر میکردم خودم نمیتونم فایلهاتونو داشته باشم و همش تو گروه آموزشی که بودم منتظر بودم تا فایلی از شما گذاشته شود و من صحبتهاتونو گوش بدم، تا اینکه قصد خرید دوره هاتونو کردم و بالاخره عضو سایتتون شدم و خوشحال بودم واقعا خوشحال بودم انگار وارد بهشت شدم خیلی ذوق میکردم و از خداسپاسگزار بودم که منو به سوی شما هدایت کرد و بعداز مشاهده محصولاتتون تصمیم گرفتم دوره 12قدم رو شروع کنم و بهاء قدم اول رو پرداخت کردم و شروع کردم ، وقتی از شما شنیدم که با انجام تمرین ستاره قطبی میتونیم هرجور که میخوایم زندگیمونو خلق کنیم و وقتی ازتون شنیدم که گفتید همه چیز دست خداست و ما هدایت میشویم واقعا به حرفتون ایمان آوردم که من بدون دیدن تبلیغی از شما و با مشاهده فایل یه نفر دیگه به سوی شما هدایت شدم که حتی شما یه تبلیغ هم از خودتون نذاشتید ولی من به سوی شما هدایت شدم، قدم اول رو که نگاه کردم و تمریناتتون رو انجام دادم کم کم متوجه حرفاتون توی زندگیم می شدم و با ذوق بیشتر دوره دوم رو هم با پرداخت بهاء از سایتتون تهیه کردم ووقتی چند بار گوش میدهم هربار نکات بیشتری از آنها یاد میگیرم ولی به قول خودتون، تازه اول راه هستم و مطمئنم هرروز یه کم بیشتر میتوانم خودمو زندگیمو تغییر بدهم و با توحید و توکل به خداوند فهمید کسیکه روزی و خرجی بچهامو میفرسته خداست، کسیکه صاحب بچهامه و اونارو به من داده خداست و من باید روزیشان رو فقط از او طلب کنم و شوهرم و خانواده اش اگه خدا بخواهد دستی میشوند از دستان خدا برای یاری رساندن منو بچهام، بهمین خاطر با آرامشی بیشتر زندگیم رو خدایی کردم و مطمئنم همه چیز به صورت طبیعی وارد زندگی منو بچهایم میشود سپاسگزارم از خدای خودم و خدای شما که مرا با قوانین جهان آگاه کرد
سلام ب استادعزیزم و همسرعزیزشون خانم شایسته عزیز..
و سلام ب خانواده گرم و صمیمی..
امروز بدنبال نشانه ام بودم،ک سیستم ب این قسمت هدایتم کرد،واقعا جواب تمامی سوالاتم واینجا پیدا کردم.
ولی بازم جاهایی ب در بسته خوردم ک،تنها کلیدش خرید فایل مربوط ب همون قفل ذهنی هست..
وقتی آزمون شناسایی ترمزهای مخفی ذهن رو انجام دادم،
ی تشکر ویژه کنم از استاد و همسرشون،بابت این طراحی قسمت(آزمون)فوق العاده ست استاد،
جوابهای خوبی برام بهمراه داشت،(بااینکه قبل از انجام این تست،میدونستم ی چیزی تو ذهنم هست ک منو از ثروتمند شدنم دور میکنه)همیشه مثالی برای دوستان هم فرکانسی میزنم..،همیشه میگم ی باوری هست ک مثل ی سنگ بزرگ عمل میکنه ک جلو دریچه ورود ثروت رو گرفته ولی نمیدونم اون کدوم سنگ بزرگیه،ازهمون قبلترها ک،ن با این علم آشنا بودم و ن استادو میشناختم،
هیچوقت باورم این نبود ک هرکسی ثروتمنده ی ارث پدری رسیده و ن خلافکاره و ن شانسی ثروتمند شده ،بجرات میتونم بگم همون موقع هم هرثروتمندی رو میدیدم،تحسینش میکردم،حتی اگ میدونستم شغلش،(دزده،قاچاقچیه،ی…)میگفتم دمش گرم نوش جونش اون خواسته و تونسته،فقط تنها خواستنش ملاک نیست( جرات انجام دادنش
هم ملاکه،ک اونشم داشته ک ب این مقدار ثروت رسیده.)گفتم جرات،وقتی بخودم،و گذشته خودم نگاه میکنم،میبینم منم جرات تغییر خودم و داشتم ک الان اینجام و در این مرحله از زنگیمم،شاید ازجهاتی نمره قبولی نگیرم ولی از جهاتی نمره عالی و از 20 نمره 100میگیرم،(چون زمانی تصمیم گرفتم برای خودم زندگی کنم،ب روش خودم،وپوششم و حتی حرف زدنم،ملاکهای زندگیم و نگرشم ب زندگی تغییر کرد،و برای اینهمه تغییر بهای سنگینی پرداخت کردم،ترررد شدن از سمت خانواده،خواهروبرادرام یجورایی تردم کردن،چون اجازه نمیدادم کسی تو زندگیم دخالت کنه،جنبه انتقادپذیریمو بالا بردم،و سرمو کردم تو وجود خودم و کلنگ برداشتم و درونم و شخم زدم،تا اضافات رو حذف وکمو کاستیها رو اضافه و پرورش بدم،درست در سال 94بااستاد آشنا شدم اونم وقتی وارد بازاریابی شدم،اونجا بود ک با کلمه باوراشناشدم ،بهتره بگم بگوشم خورد ولی هنوز مفهوم کامل و اصلی رو نمیفهمیدم،تا سن30سالگی همش درانتظاربودم،ک انگار قراره از بیرون اتفاقی بیوفته،و زندگیموتغییربده،ولی وقتی با استاد اشناشدم،جهانم تغییرکرد،یادم هنوز کلام استاد برام هضمش سخت بود،درست نمیتونستم درکش کنم،گفتم خدایا چطوری میتونم این حرفارو درک کنم چقدسنگینه،تااینک دوباره خداوند منودرمسیری قرارم داد ک همون حرفها و بصورت ساده ترش،و از زبان استادی دیگر بگوشم خورد ک بعدها فهمیدم ازشاگردان استاد بودن و تونستم بامبلغ خیلی پایینتر ک تخفیف برای پکیج اعتمادبنفسشون بود،تهیه کنم و 9ماه بااین استاد همراه بودم و چون بقول استاد عباس منش دیدم اعتمادبنفسم پایین بود و قدرت ن گفتن رو نداشتم و اومدم روی این ضعفم کارکردم،و اعتمادبنفسم رو بالاتر بردم،و خودم و نجات دادم ازون ده نمک (قسمت مالیم اولویت دوم یا سوم حساب میشد)شاید برای شماهم این موقعیتهابوده ک دوسداشته شدنت از سمت دیگران،درگرو اینه ک،هرجور ک اونابخان و بگن،من انجام بدم دوستم دارن،نوع پوشش و حرف زدنم و نوع نگرشم باید باب دل دیگران و اطرافیانم میبود تا دوستداشته میشدم درغیراینصورت،تو میشی دشمن اونا و بهت تهمت میزنن و در نهایت تردت میکنن،هرباری ک تهمت ناحقی بهم میزدن،و تردم میکردن اوایل خیلی اذیت میشدم ولی بعد ب این نتیجه میرسیدم،چون من وابسته خانواده ام بودم،این خواست خدا بود ک من ازونادوربشم،وبخدا نزدیکترتا بهترصدای خدارو بشنوم.
این تردشدنها و نزدیک شدنم بخدا و همینطور گوشدادن و عمل کردن ب تمارین،من در مسیری دیگرقرارگرفتم ک آینده مالیم وعوض کرد،رفتم دنبال آموختن،(خیاطی)اولش رفتم ک فقط برای خودم بدوزم،ولی بعدترها ب اسرار دیگران کاربیرون هم قبول کردم،وبازم در سال 1400درخاستی بجهان ارسالکردم،ک دوستدارم کارخاصتری انجام بدم،ک هم معروفتربشم وهم درآمدم بالاتربره،ک ازطریق دوستم با استادم در شاهرود آشنا شدم و برای گذراندن،آموزش خیاطی باید سفرمیکردم،بالاو پایین های سفروکاری ندارم ک چقدرسختی کشیدم،ولی همراه این سختیها عشق بود،زوق بود تلاش بود،ودیدن آینده درخشانتر،دوره ای رو دیدم ک در کل استان سمنان و شاهرود تنها یکنفرمهارتشو داشت،وآموزشش میداد و من هرروز مهارتم بالاتر میره وازون سال تاالان من 3دوره دیگر و آموزش دیدم و الان کسب درآمد دارم،همانطور ک خاستم،معروف شدم بدون تبلیغ خاصی،کارم زبانزد شده…،،،،
ولی،
ولی
ولییی،رضایتبخش نیست،
خدایا میدونم برای برداشتن این سنگ بزرگ ازروی دریچه ذهنم باید فایلهای استاد و خریداری کنم.ولی فعلا شرایط مالی اوکی نیست و من هنوزدرفرکانسش قرار نگرفتن.
ولی خبر خوبی ک میخوام بهتون بدم استادم،اینه ک من فایل سلامتی شمارو خریدم یکماه پیش،اززمانیکه این فایل رو روی سایت دیدم همش با خودم میگفتم اولین پولی ک بدستم برسه میخرم باهرقیمتی ک باشه…تمرین فراوانی انجام میدادم،هرشب توسایتهای مختلف میگشتم و خرید میزدم،هرشبی یک میلیون تومان بحسابم واریز میشد و من موظف بودم در24ساعت این مبلغ رو خرجش کنم(ن میشد پس انداز و ن میشد قرض بدم)،وهرشب خرید میکردم انگار واقعا پول و دارم و خرید میکنم،ب مبلغ 9میلیون رسیده بودم ک در همون لحظه،فایل سلامتی شمارو خریدم نمیدونی استاد چقدر خوشحال بودم،انگار واقعا خریدکردم،باحسوحال خریدم خوابیدن فردا صبحش بهم زنگ زدن ک شماره حسابتو بده مبلغ ارثیه واریز کنیم،(ازقبل خبرداشتم ارثیه پدری هست ولی مبلغ و کی نامعلوم بود)یعنی وقتی پول بحسابم خوابید حتی نرفتم پیامک واریزی بانکو نگاه کنم،سریع آنلاین خرید زدم و اصلا تامل نکردم ک ذهنم نجوا کنه،بعد خریدم برادرم زنگ زد و مبلغ واریزی رو بهم اطلاع داد،جالبه از زمان صدای پیامک واریزی تا خریدم 5دقیقه شد فکر میکنم حتی کمتر،خدایا شکرت(خداپدرومادرم و بیامرزه و روحشون در آرامش)خیلی دوست داشتم با کل اون 97میلیون تمام فایلهای استادو بخرم ولی دیگه ذهنم وارد عمل شده بود،دونه دونه لیست خریدم اومد جلو چشمم،
ک اونها رو هم باید در لیستم قرار میدادم،چون میدونستم اگ پول پس انداز کنم از ارزشش کم میشه،تازه یکماهه هست ک قانون و شروع کردم،و خداروشکر این حرف بانوشایسته تو گوشم هست ک،قبل از تهیه دوره تو فایلی شنیدم ک بانو میگفتن من ب تمامی قوانین این دوره موب مو عمل میکنم،و این حرف تو گوشم بود و اونموقع با خودم میگفتم اگ منم بخرم منم موب مو عمل میکنم،ک صحبت در این مورد اینجا جاش نیست و الان صحبت و دغدغه یکجای دیگه هست..استاد تاجایی ک تونستم،فایلهلی رایگان صوتی و تصویریتون دانلود کردم و داعما صدای شما تو گوشم هست و کتاب رویاهایی ک رویا نیستن و 6فصلشو خریدم،دارم بمباران اطلاعاتی میکنم ک ذهن نجواگرم صداش بگوشم نرسه تا بتونم در مسیر خرید فایلهای ثروت123قرار بگیرم
الان که ب فایلهای رایگان استاد گوش میکنم،ب این نکته اشاره میکنندک،(اگرمن ثروتمند بشم از خدا دور میشم)میبینم ن من این باور و هم ندارم،اگ پول داشته باشم میتونم براحتی ب دیگران ببخشم،(همانطور ک بالا عرض کردم با همون مبلغ تونستم ب اطرافیانم ک برای ثبتنام ملک ب مقداری پول نیاز داشتند،کمک مالی کنم،ولی بدون اینکه زمان بازپرداخت ازشون بخام,بقول اطرافیانم،چیزی ک داشته باشم براحتی میبخشم،درحالیک خودشون اعتراف میکنن،ما ب اندازه شما این قدرت رو نداریم)،
با خودم میگم من وقتی این دوره قانون سلامتی رو با موفقیت ب سرانجام رسوندم،حتما اونقدری درکارم پیشرفت میکنم ک هیچ چیزی جلودارم نباشه،هرچقدر خودم و حلاجی میکنم میفهمم ک من خودم و دست پایین میگیرم و مهارتم و کم،و میترسم ک نکنه از پسش بر نیام،حتی این افکار خیلی آزارم میده،و میشینم خودم و باگذشتم مقایسه میکنم ک کجا بودم و الان کجام،ک ذهنم نره دنبال کسایی ک ازمن بالاترن و باعث ضعیف شدنم نشه،استاد بااینک الان،خیلی از موقعیتها برام اوکی تر شده ولی بازم انگار جون حرکت ندارم(خدایا کلمات درحال سبقت هستن جوری نمیدونم کدوم یکی رو اول بنویسم..
یک تمرینی هست ک جدیدا شروع کردم،اینه سناریوی زندگی و اهدافمو بنویسم،دیروز نشستم و سناریوی شغلیمو نوشتم،وقتی نگاه کردم 15صفحه نوشته بودم بدون اینکه خسته بشم،و دوست داشتم ک هنوز بنویسم،ولی نمیشد وسط خونه تکونی بودم ک دوست داشتم بنویسم و کارو تعطیل کردم،و دفترو قلم برداشتم و شروع ب نوشتن کردم،وای ک چقدر لذتبخش بود،اما دوباره میخوام بنویسم ولی ریزتر،استاد ذهنم تکامل و رعایت نمیکنه،و یهو میره ب نقطه 100انگار بلد نیست مشاغل رو ریز کنه،استاد جان و
دوستان عزیزراهکار بدین برای این مورد…
استاد و دوستان ی مشکل دیگه ک دارم خیلی ذهنم عجله داره،ینی سراغ هرکاری ک میرم داعما بهم میگه زودباش،مثلا اگ با تلفن دارم حرف میزنم،ذهنم میگه حرف اصلی تو بزن وقت طرفو نگیری،و برای همین تندتند حرف میزنم جوری ک موقع حرف زدن کلماتو گم میکنم،و باید وسط حرف زدن مکث کنم تا رشته کلام دستم بیاد،این اذیتم میکنه،ی مدتیه اینجوری شدم،
حتی فکر میکنم الان تو این متن هم این مشکل بوجود اومده باشه
نمیدونم مشکلمو گفتم ی سوال کردم،فکر میکنم آشفتگی ذهنی دارم
دوستان ممنون میشم ک اگ راهنمایی هست بهم بکنین،ی اگ فایلی تو سایت هست ک میتونه بهم کمک کنه ممنون میشم راهنماییم کنین..
تشکر از وقتی ک گذاشتین و متنمو مطالعه میکنید
در پناه الله
سلام
من میخوام قوانین زندگی رو یاد بگیرم ولی نمیدونم از کجا وچگونه شروع کنم من شغل خیلی سختی دارم ودرآمد خیلی کم من چطور میتونم بفهم که به چه شغلی علاقمند هستم چون هر چه قدر فکر میکنم نمیفهم که به چه کاری علاقه دارم که شروع کنم میخوام رسالت شغلی خودمو پیدا کنم
سلام وقت بخیر
من چند وقتی هست که بین یک دو راهی گیر کردم
در مورد ازدواج هست
یک خانومی هستن که 4 سال از بنده بزرگترن و مجردن.
ایشون یکی از اقوام خانواده ما هستن
من چندوقته یه فرکانس های میگرفتم که باید با این خانوم ازدواج کنم و کم کم ازش وایب خوبی گرفتم ، اما مشکل من اینجاس که از بعضی ها مشورت گرفتم، میگن که چون از اون سنت پایین تره، ازدواج شما صلاح نیست، چندنفر هم میگن سن ربطی نداره، حالا من بین این دو راهی گیر کردم که چکار کنم ، ممنون میشم که کمکم کنید