می خواهی جزو کدام گروه باشی؟ - صفحه 45 (به ترتیب امتیاز)

780 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    فرزاد نجفی گفته:
    مدت عضویت: 3636 روز

    باسلام من حدود25سالمه .من فردی بودم که خیلی نسبت به آینده خودم بیخیال بودم چون شرایط زندگیم تامین بود ودغدغه ای نداشتم بابت چیزی.واگردرس خوندم ودانشگاه رفتم فقط به خاطرگرفتن مدرک بودواینکه به قول معروف زندگیم همینجوربگذره وسرگرم باشم امابه مرورشرایط عوض شد چون پدرم چنتاعمل کرد ونمیتونس خیلی کارکنه ومن مجبورشدم به خانواده کمک کنم .اوایل واقعاسخت بودوالانم نمیگم شرایط اوکی هست چون من کلاتوی زندگیم همیشه باورداشتم خیلی راحت یه اتفاقی واسم میفته ووضعیت زندگیم عالی میشه واین اتفاق اصلاباباورمن جورنبودواقعاسخت گذشت بهم ولی خداروشکر.خلاصه ازیجابه بعد،بعدازکلی خودخوری وداغون کردن اعصاب خودم وقتی دیدم واقعا کاری ازدستم برنمیادوروزبه روزدارم داغون ترمیشم شرایط روپذیرفتم ودقیقااین پذیرش شرایط شدیه نقطه عطف بعدازاون زمان داخل زندگی من.وشرایط واقعاتاحدزیادی واسم قابل تحمل ترشدودقیقاچون دیدم عوض شدبه مرورراحتتربامسائل کنارمیومدو.واین توصیه ای هست که خودم به خیلیاکردم که اگه میخوای هراتفاقی توی زندگیت بیفته اول بایدشراط زندگیت روازهمونجایی که هستی باهرشرایطی که داری بپذیریوخودت رومسئول زندگیت بدونی .منواقعاالان به این قضیه اعتقاددارم که هراتفاق بدیاخوبی توی زندگیم میفته مسئولش فقطوفقط خودم هستم چون بادل وجون به این رسیدم که اگه باشرایط قبل میخواستم زندگی کنم اگه 1000سالم زندگی میکردم شرایطم هیچ وقت عوض نمیشد.هیچ وقت نبایمنتظرباشیم که کسی برامون کاری کنه یااتفاقی بیفته تاشرایط اوکی بش.خداروشاکرم که بهم توان تغییررودادوتوی این مسیربهم کمک کرد.استادمن هیچوقت نظرنداده بودم ازهمین جاواقعاازتون ممنونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    مهدی چیت ساز گفته:
    مدت عضویت: 3917 روز

    با سلام درخصوص موضوع فوق من تجربه ای را دارم که می خواستم با شما در میان بگذارم.چند سال قبل من در شرکتی کار میکردم و با تلاش و کوشش فراوان پله های موفقیت را یکی پس از دیگری طی کردم و تا نفر دوم شرکت شدم.دیگه بنظر میرسید که وقت استراحت فرا رسیده و باید از موقعیت خود نهایت استفاده را میکردم چون پس از مدیرعامل،نفر بعد من بودم،ولی پس از چند ماه با خود یک حساب کتابی کردم و متوجه شدم این تمام چیزی نبوده که برایش تلاش میکردم(البته مطالعه کتاب و سمینارها خیلی کمک کردند)پس تصمیم به یک تغییر گرفتم،در این میان داستان نحوه افزایش طول عمر عقاب پس از تصمیم به کندن پنجه ها و بالها و منقارش ،خیلی تاثیر داشت،چون در اون شرکت من شده بودم استاد و در حال انتقال تجربه به دیگران بودم و خودم احساس پیشرفتی نداشتم،پس تصمیم به تغییر شرایط کردم و به یک شرکت خیلی بزرگتری رفتم.خیلی ها بمن می گفتند که این موضوع به ضرر شماست و واقعا هم برایم سخت بود که پس از یک دهه تلاش و کوشش مداوم و شبانه روزی و اشنایی با دوستان ،راحتی کار،چون تمام مراحل،موانع و غیره را می دانستم،از اونجا دل بکنم،ولی الان میبینم که تصمیمم کاملا درست بوده و من دوباره در مسیر تعالی و با انگیزه و اشتیاق فراوان در حال پیشرفت هستم.البته در موقعیت جدید خیلی موانع و مشکلات وجود دارد ولی با تجربه قبلی و استفاده از دانش کسب شده از مطالب سایت عباس منش،اطمینان دارم که در اینجا هم موفق خواهم شد.لازم است بگم که این تصمیم هم بموقع گرفته شد چون فرصت ها خیلی زود میگذرند.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    شهاب بشیری گفته:
    مدت عضویت: 4030 روز

    با سلام

    فایل بسیار خوبی بود ومن با این فایل، این هفته مهمترین تصمیم زندگیم رو در زمینه کسب و کار گرفتم و اقداماتی نیز در این زمینه انجام دادم-

    چه تغییری را در زمان مناسب در زندگی خود ایجاد کردید و چه زمانی جهان، با سختی ومشکلات فراوان شما را مجبور به تغییر کرد.

    واقعیتش این هست که من سالها پیش زمانی که دانشجو بودم وپس از ان فارق التحصیل شدم مدتی بیکار بودم و پی گیر کار نبودم تا جهان درسهایی از لحاظ مالی به من داد که در ان زمان مجبور شدم تغییر کنم و به شغلی مشغول شوم و از لحاظ مالی شرایط بهتری پیدا کنم—

    همچنین سال پیش بود و زمانی که من مشغول بکاری بودم و علی رغم اینکه شرایط بظاهر مناسب بنظر می رسید با شرکت در سمینارهای همچون دوره قانون افرینش و استفاده از اموزه ای استاد عباس منش تصمیم به تغییر شغل گرفتم وبه عنوان سرپرست در شرکتی مشغول به کار شدم چند ماهی در این شرکت کار کردم و تجربیاتی خوبی هم کسب کردم تا اینکه با استفاده از بسته روانشناسی ثروت پس از مدتی کوتاه از ان شرکت نیز استعفا دادم و با انجام تمارین بسته روانشناسی ثروت وشرکت در سمینارهایی، در نهایت پروژه ای من پیشنهاد گردید و انرا پذیرفتم و با انجام ان پروژه در همان ماه اول درامدم 3 برابر شد و در ماه بعد هم 6 برابر گردید و پس از ان نیز دو قرداد جدید (در یک پروژه)با یک اداره منعقد کردم که هم اکنون در ان مشغول بکار هستم و پس از 6 برابری درامدم احساس کردم این درامد مناسب است و تصمیمی به تغییر ان نداشتم ولی نشانه های رو دریافت کردم که می بایست تغییر کنم اما توجه زیادی به انها نشان ندادم تا اینکه این هفته نیز درسهایی از جهان گرفتم و با گوش دادن بارها به فایل صوتی این بخش ، در نهایت این هفته تصمیم بزرگی گرفتم و شاید این تصمیم، مهمترین تصمیم زندگی ام در زمینه کسب و کار می باشد که اولین اقدام انرو دیروز انجام دادم وقصد دارم در یک زمینه بصورت تخصصی کار کنم و برترین کتاب های دنیا رو در این زمینه مطالعه خواهم کرد که به این دلیل از استاد عباس منش و اموزه های ایشان بسیار سپاسگزارم—

    موفق و پیروز باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    هاجر نظری گفته:
    مدت عضویت: 3690 روز

    به نام آنکه هستی نام از او یافت فلک جنبش زمین آرام از او یافت

    ای همه هستی ز تو پیدا شده خاک ضعیف از تو توانا شده

    با سلام ویژه خدمت استاد مهربان و کلیه دوستان امیدوارم در تمام مراحل زندگی موفق و پیروز باشید و هیچگاه توکل و امید به خدا را از دست ندهید 7 سال پیش با توجه به شرایط زندگی که برای خودم به وجود آوردم تصمیم به جدایی از همسرم گرفتم و علی رقم مخالفت اطرافیان چون اطمینان داشتم بهترین و درست ترین تصمیم را می گیرم پافشاری کردم و فروردین 88 مسیر زندگیم را تغییر دادم و شروع به زندگی مستقل کردم و هدف زندگیم رو مشخص کردم با خودم عهد کردم 10 سال دیگه باید به چه موقعیتی برسم بعد از 6 سال ترک تحصیل با توجه به علاقه شدید درس خواندن رو شروع کردم و برای کنکور آماده شدم و با قبولی در کنکور به راه جدیدی قدم گذاشتم همزمان کار کردن و درس خواندن بدون پشتوانه مالی خیلی مشکل بود ولی هیچ وقت توکل و امید به خدا رو از دست ندادم و خیلی اوقات از تنهایی و مشکلات زندگی خسته میشدم ولی تحمل و صبر کردم می دونستم بعد هر سختی آسانی هست و باید بتونم زندگیم رو جمع و جور کنم بالاخره فوق دیپلم حسابداری گرفتم و آزمون کارشناسی قبول شدم توی یک شرکت مشغول به کار شدم ولی بعد سه ماه از محیط و کارهای تکراری خسته شدم و باز هم به دنبال کار بودم تا به کمک یکی از استادم در شرکت دیگری کارآموزی را شروع کردم و و پس از یک ماه استخدام شدم باز هم مثل گذشته قانع نبودم و باید به نقاط بالاتر صعود می کردم بعد از یکسال بخشی از فروش شرکت را مدیریت می کنم اکنون بعد از گذشت 6 سال و گذراندن نصف از مسیر هدفم به کمک خداوند زندگی خوبی دارم ولی هیچگاه دست از تلاش برنمی دارم دوستان به یاد داشته باشید پشرفت و ترقی و تغییر و تحول در زندگی فقط با توکل ، تفکر ، صبر و شکرگذاری امکان پذیر است همان طور که خداوند در قرآن می فرمایند :

    ” وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَا یَحْتَسِبُ وَمَن یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَیْءٍ قَدْرًا او را از جایى که گمان ندارد روزى مى‌دهد؛ و هر کس بر خدا توکّل کند، خدا او را کفایت خواهد کرد ؛ خداوند فرمان خود را به انجام مى‌رساند؛ و خدا براى هر چیزى قدر و اندازه‌اى قرار داده است! سوره طلاق آیه 3 ”

    ” انَّ شَرَّ الدَّوَابَّ عِندَ اللّهِ الصُّمُّ الْبُکْمُ الَّذِینَ لاَ یَعْقِلُونَ بدترین جنبندگان نزد خدا، افراد کر و لالى هستند که اندیشه و تعقل نمى‌کنند ” سوره انفال آیه 22

    ” ولَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِّنَ الْخَوفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِّنَ الأَمَوَالِ وَالأنفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِینَ

    و البته قطعاً همه شما را با چیزى از ترس، گرسنگى، و کاهش در مالها و جانها و آفات زراعت آزمایش مى‌کنیم؛ و بشارت ده به استقامت‌کنندگان ( و صابران رابه آسایش پس از سختی ها ) سوره بقره آیه 155 ”

    ” وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّکُمْ لَئِن شَکَرْتُمْ لأَزِیدَنَّکُمْ وَلَئِن کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِی لَشَدِیدٌ

    و ( به خاطر بیاورید) هنگامى را که پروردگارتان اعلام داشت: «اگر شکرگزارى کنید، (نعمت خود را) بر شما خواهم افزود؛ و اگر ناسپاسى کنید، مجازاتم شدید است! سوره ابراهیم آیه 7 “

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      هاجر نظری گفته:
      مدت عضویت: 3690 روز

      ” لَهُ مُعَقِّباتٌ مِن بَینِ یَدَیهِ وَمِن خَلفِهِ یَحفَظونَهُ مِن أَمرِ اللَّهِ ۗ إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَومٍ حَتّىٰ یُغَیِّروا ما بِأَنفُسِهِم ۗ وَإِذا أَرادَ اللَّهُ بِقَومٍ سوءًا فَلا مَرَدَّ لَهُ ۚ وَما لَهُم مِن دونِهِ مِن والٍ

      برای انسان، مأمورانی است که پی در پی، از پیش رو، و از پشت سرش او را از فرمان خدا حوادث غیر حتمی‌] حفظ می‌کنند؛ (امّا) خداوند سرنوشت هیچ قوم (و ملّتی) را تغییر نمی‌دهد مگر آنکه آنان آنچه را در خودشان است تغییر دهند! و هنگامی که خدا اراده سوئی و بدی به قومی (بخاطر اعمالشان) کند، هیچ چیز مانع آن نخواهد شد؛ و جز خدا، سرپرست و حمایتگر نخواهند داشت! سوره مبارکه الرعد آیه 11 ”

      ” ذٰلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ لَم یَکُ مُغَیِّرًا نِعمَهً أَنعَمَها عَلىٰ قَومٍ حَتّىٰ یُغَیِّروا ما بِأَنفُسِهِم ۙ وَأَنَّ اللَّهَ سَمیعٌ عَلیمٌ

      این، بخاطر آن است که خداوند، هیچ نعمتی را که به گروهی داده، تغییر نمی‌دهد؛ جز آنکه آنها خودشان را تغییر دهند؛ و خداوند، شنوا و داناست! سوره مبارکه الأنفال آیه 53 “

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    حمید جباری گفته:
    مدت عضویت: 4013 روز

    سلامی دوباره خدمت تمام دوستان گرانقدر واستاد عزیز که همیشه ارائه گر نکات کاملا ظریف برا ی مردم کشورمون هستند سومین مطلبی رو که میخوام عرض کنم درمورد شغل وحرفه ام هستش وقتیکه کارم رو که یه شرکت خدماتی نظافتی هست رو پایه ریزی کردم با مشکلات وکم تجربگی زیادی دست و پنجه ترم کردم ازقیمت گذاریها تا جذب نیرو واداره کردن اونا یادمه وقتی مشتری تماس میگرفت ومن با دست پاچگی واشتباهات زیاد در نوع بیان واعلام نرخهای متفاوت باعث دور شدن مشتری میشدم تصمیم گرفتم راهکاری رو پیدا کنم تا همین اول کاری مجبور نشم مثل شرکتای دیگه جمع کنم و برم سراغ کارشرکتی وشروع کردم به تفحص در شرکتای دیگه به عنوان مشتری که هم نوع بیان وهم نرخها رو به خوبی رصد کنم تا یه نرخ جامع وبیان مناسب. داشته باشم و همینم شد تونستم او ضاع رو بهتر کنم والان توانایی بالایی دراین زمینه دارم البته اینم بگم که کتابها وفایلهای زیادی رو درباب فن بیان وبازاریابی ومشتری مداری مطالعه کردم تا همیشه روبه رشد واپدیت باشم که خیلی کمکم کرده ودر زمینه جذب نیرو که شدید مشکل داشتم هم با نوع پرداخت کارکردش هم نوع تشخیص شخصیت ادمای زیادی میومدن وچون باید نیرو میداشتم زیاد توجه نمیکردم که بعدا بامشکل مواجه میشدم یا بداخلاق بود یا معت اد بود یا اهل کار نبودیا منظم نبود که مجبورمیشدم زودی کنار بزارم تا زیادی لطمه نخورم که این تجربه باعث شد بهتر انتخاب کنم که همینم شد اما بامرحله جدیدی مواجه شدم انم اینکه پوهلای دوریتی از مجتمع رو که میگرفتن بعلت مشکلات شخصی وهزینه هاشون خرج میکردن ومیگفتن آقا بخدا میدم جبران میکنم نفراول 100تومان نفردوم150تومان برد ودیگه نیومد درس عبرت نگرفتم دست آخر یکی 300هزار تومان برد تا بد تو سختی بیفتم اما آخر تصمیم گرفتم سفت برخورد کنم تا دیگه به مشکل برنخورم تا الان که خدارو شکر بهتر شده تو هر دو زمینه والبته تو یه زمینه دیگه برای رشد بیشتر شرکتم تصمیم گرفتم شراکتی با داماد داشته باشم که بعد4ماه سریع فهمیدم ادامه همکاری میتونه برام سنگین تموم شه که زود قطع همکاری کردم گرچه ضرر 1میلیونی دادم اما برام تجربه‌ای شد چرا که سخت کار کردم ورو اوردم به کار بازاریابی درصنعت بیمه وکارتخوان که خداروشکر سنگ بنای تکمیل شدن ایده هایی که داشتم شده وهر روز با فایلهای انگیزشی وکلیپهای استاد دارم انرژی میگیرم که حرکت کنم وایمان دارم که موفق میشم برام دعا کنید تا سریعتر اقدام کنم چرا که رو به پیشرفتم ومیخوام به هدفم برسم همیشه میگم که من شایسته بهترینهام شادباشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    آدم ساده گفته:
    مدت عضویت: 3935 روز

    سلام

    چند ماه پیش اضافه وزنم با عث شده بود لباس های که دوست داشتم بخرم برام رویا باشه و حسرتش رو داشته باشم. همین امر سبب شد با انگیزه وصف ناپذیر برای کاهش وزنم شروع به ورزش و رژیم گرفتن کنم وبعد از چند ماه کم کم تلاشم نتیجه داد و احساس رضایت داشتم

    اما متاسفانه با کاهش وزنم انگیزه هام هم برای رژیم و ورزش کم شد و دوباره وزنم بدون اینکه حواسم باشه شروع به افزایش کرد و زحمت وتلاش چند ماهه ام به باد رفت

    دوستان در تایید صحبت های استاد می خواستم بگم

    رهایی از اوضاع بد موجود ،ممکنه انگیزه خوبی برای شروع باشه ولی چیزی که باید حواسمون باشه اینه که در ادامه راه وهدفمون ثابت قدم باشیم ، به اهدافمون تعهد داشته باشیم ونسبت به اونها مسئولیت پذیر باشیم.

    چرا باید باشیم؟

    چون بعد از رسیدن به وضعیت رضایت بخش ،تلاش کردن سخت تر میشه ،برای چی سخت تر میشه ؟ برای اینکه میگیم همه چی آرومه من چقدر خوشبختم…..،پس دیگه تلاش وزحمت برای چی ،بعد عین قورباغه آب پز میشیم یا میریم سر پله اول وباید همه چی رو از صفر شروع کنیم.تجربه ی دیگه ام خوندن زبان بود بعد از چند ماه آموزش فشرده به نقطه خوبی رسیده بودم ولی کم کم ،کارهای دیگه جایگزینش شد و بعد از یه مدت به جایی اینکه شبی حداقل یک ساعت مطالعه کنم ،دیگه کاملا زبان رو کنار گذاشتم والان که میخوام دوباره شروع کنم باید زحمت بیشتری بکشم

    مثالهای دیگه ی هم از افراد جامعه هست مثلا در مورد بعضی زندگی های زناشوئی که با عشق شروع میشه ولی به دلیل عدم تعهد کم کم به سردی می انجامد یا طرف پولدار میشه ولی بدون اینکه حواس باشه وقبل از اینکه به ثبات مالی برسه ، خرجش رو هم بیشتر میکنه مثلا ماشین گرون قیمت میخره که نتیجه اش خرج بیشترمیشه و کارهای دیگه میکنه ونهایتا ورشکسته میشه.

    امیدوارم تجربه کاهش وزنم ویادگیری زبانم بدرد تون خورده باشه واگر خواستین شروع کنید نسبت به هدفتون متعهد باشید ومسیر رو ادامه بدید و نیمه کاره رها نکنید

    و در آخر،

    دوستان کتاب اثر مرکب دارن هاردی رو حتما مطالعه کنید با مثالها وتوضیحات فراوان میگه که کارهای

    روزمره ی ما ،هر چند بسیار کوچک ،چگونه در دراز مدت اثرات قابل توجهی داره.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    حامد راسخ نژاد گفته:
    مدت عضویت: 4016 روز

    با سلام و درود فراوان به استاد عباسمنش و همه دوستان همراه…

    شاید داستان من با بقیه دوستان فرق کنه چون همیشه شرایط انقدر بهم فشار می آورد تا مجبور به تغییر شم

    بعداز پایان خدمت به شهرم کرمانشاه برگشتم چون حدود چهار ماه با مدرک لیسانس برق به دنبال کار بودم

    ام به هر دری که میزدم بسته بود از یکطرف طعنه و کنایه فامیل از طرف دیگه پدر و مادرم که اینه آوار روی سر من خراب میشدن فشار زیادی روی من بود ازطرفی

    چندبار برای کار به تهران اومدم اما چون جای خواب و پول کافی نداشتم و ازهمه مهمتر تغییر مکان زندگی و یرام خیلی سخت بود باز برمیگشتم به هر کس و ناکس رو مینداختم اما فایده ای نداشت به هرحال یک شب زد به سرم کوله پشتیم رو برداشتم و راهی قزوین شدم و تصمیم گرفتم دیگه برنگردم اونجا چند 10روزی به اعتبار زمان دانشجویی توی یه خوبگاه موندم تا خدا کمک کرد و کار گیر آوردم بعد از مدتی سرپرست واحد برق شرکت شدم اما فقط یک چیز مانع من میشد که توی اون اوضاع بمونم اونم این بود که تغییر خیلی برام سخت بود

    البته چند وقتی هست که ترسم ریخته و به دنبال کار توی شرکتهای پروژه ای برق هستم 2بار هم که واقها قصد تغییر شرایطم رو داشتم به با تماس تلفنی دوستام راهی شهرهای دیگه شدم که در هر دو مورد شرکت هرمی بود و باز برگشتم…امیدوارم همه دوستان اللخصوص خودم همیشه برای تغییر زندگیمون تلاش کنیم چون پایان و نتیجه تمام بحثهای موفقیت درنهایت تغییر و حرکت به سمت شرایط بهتر برای زندگیه… یاعلی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    س. شکیبا گفته:
    مدت عضویت: 3644 روز

    به یادش وبه یاریش

    با سلام ووقت بخیر حضورشما استادگرامی.امیدوارم همیشه نفس تون گرما بخش باشه…

    درمورد سوال تغییر درزمان مناسب * میخوام بگم که اکثرا درهرزمانی که مسءله ای برام پیش اومده که مهم بوده یا زندگیم رو تحت تاثیر قرارمیداده یا فکرم بدلایلی درگیر بوده…یه کاغذی برمیدارمو با نوشتن نفع وضررش یا نکات مثیت ومنفی اش پی بردم یا می برم که چه تغییری یا تصمیمی دراون برهه از زمان برام مناسب بوده یک مثال خیلی ساده چون تغذیه رو دوست دارم ولذت می برم ودرمورد اثرا مثبت زیتون بر روی سلامتی اطلاع داشتم اما از طعمش خوشم نمی یومد تصمیم گرفتم که فقط روزی یک عدد زیتون بخورم واون یک عدد روبخاطر سلامتی ام ادامه بدم …وسعی کردم اونو دروعده های غذاییم با روش مقدار کم اما با تکرار بیارم….والان طوری شده که بسیار با ولع ولذت اینکارو انجام میدم…یا خیلی ازاین مثالها که ازحوصله جمع خارجه.

    .البته من ازسال 82 با گوش کردن به نوارهای صوتی دکتر آزمندیان و انجام دادن تمریناتی که میگفتن کارقانون جذب رو شروع کردم والان که دارم تایپ میکنم تقریبا به انچه که میخواستم رسیدم وبرروی دفتری که خواسته هانوشتم وبهشون رسیدم…..هرازچندگاهی مطالعه میکنم وبا خودکار قرمز دورش خط میکشم ومی نویسم …خدایا شکرت.

    من همین کلاس تغیییر رو دریکی ازروستاهایی که بعنوان کارمند بهداشتی ومربی داوطلبان سلامت کارمیکردم شروع کردم وآخر کلاس یک ربعی به این امر اختصاص میدادم وبا انرژی ای که به بچه ها منتقل میکردم هم خودم هم داوطلبان لذت می بردیم واین باعث ادامه تحصیل 2 نفر از داوطلبین شد و لیسانس گرفته ومشغول هستند وحتی یک نفرهم مربی قرآن بچه ها شده واین خیلی برام ارزشمنده برای همیشه*

    خیلی حرفها دارم بگم که …..بماند

    درمورد سوال تغیر اجباری جهان هستی…وقتی که بدلیل بدبینی همسرم نسبت بمن درصورتیکه هیچ خطایی ازمن سرنزده بودو اعتمادی بخاطر بیماری بدبینی بمن نداشت وتلاشهای من بخاطر ادامه زندگی وحمایتش جهت مصرف دارو افاقه نکرد…..مجبور به جدایی ازهم شدیم.درواقع مجبور شدم به انچه که دلم نمیخواست با سختی و……..پایان بدم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    مجید خزایی گفته:
    مدت عضویت: 3831 روز

    بنام

    خدای عشق و محبت

    سلام خدمت همه ی دوستان خوبم و بخصوص استاد عزیز. خدا قوت

    اولین تغییرم زمانی رخ داد که 18 سالم بود و در آخرین روز سال 88 برای نماز

    به مسجد رفته بودم و سخنران مسجد گفت که از شما میخوام امشب در منزل به

    دعای تحویل سال فکر کنید و قلم و کاغذی بردارید و در بالای آن بنویسید که

    احسن الحال من چه زمانی است.من هم این کار را کردم به هزار زحمت 3 تا آرزو

    نوشتم و لابلای قزآن گذاشتم و الان که فکر میکنم 3 تا ارزو محقق شده!!!2

    سال بعد هم خیلی جالب یکی از دوستانم فیلم راز را برایم بلوتوث کرد و این

    فیلم به شدت تمام منو تحت تاثیر قرار داد من هم طی یک دوره 40 روزه

    تمریناتشو انجام دادم که البته نتایج خوبی نگرفتم ولی خیلی برام مفید بودکه

    بتونم قوانین رو درک کنم…زمان گذشت و یکسال پیش خیلی دعا میکردم که خدا

    یک نفر کمک رسان در تمامی جنبه های زندگی را در سر راهم قرار دهد و دعا هم

    مستجاب شد و در اسفند 93 خیلی عالی با سایت استاد عباس منش آشنا شدم و زود

    بسته ثروت رو تهیه کردم و مسرانه تمرینات انرا انجام میدهم و الان درصدد

    راه اندازی کسب و کاری عالی هستم…همه این اتفاقات زمانی رخ داد که من

    زندگی بد اطرافیانم را میدیدم که چقدر ضعیف و محدود زندگی میکنند…یعنی

    همیشه بی پول و مریض و ناراحت هستند و درواقع خود را بدشانس و قربانی

    میدانند…من اینها را میدیم و با خودم عهد بستم که وارد زنجیره ی این

    افراد نشوم.من باید مثل پادشاه زندگی کنم…همیشه قلبم بهم میگه زندگی سخت

    نیست چون ما از خداییم و خدا برای آفریدن میفرماید که: باش و بوجود می

    آید.بنابراین دلیلی برای زندگی پر از بدبختی باقی نمیماند.حالا سعی من بر

    این است که بازهم تا اوضاع کمی خوب است باز هم تغییر کنم و اهداف جدیدی

    دنبال کنم.با در خواست و دریافت از خدا من بنده ی خوبی برای خدا خواهم

    بود.امیدوارم همیشه حتی در بهترین شرایط ممکن هم به فکر تغییر باشیم.عقاب

    را میل خزیدن نیست! خدا یار همتون. استاد ممنونم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    سعيد صابري گفته:
    مدت عضویت: 3677 روز

    با سلام خدمت استاد عباسمنش عزیز و همه اعضای محترم سایت

    سعید صابری هستم 30 ساله

    سوال استاد رو در ابتدا به صورت کلی و سپس در 9 بخش به جزء پاسخ میدم.

    فکر میکنم از افراد گروه 2 بودم و بعد یه دوره ای به گروه 3 پیوستم و الان با توجه به شرایط فعلیم در گروه 4 هستم.

    1٫اولین تغییر زندگیم در انتخاب رشته تحصیلیم در ایام دبیرستان بود که بر خلاف خانوادم و اقوام نزدیکم به رشته فنی گرایش برق رفتم تا مهارتی کسب کنم و در نهایت برای خودم کار کنم چون از مدل زندگی کارمندی با محدودیتهای خاصی که داشت راضی نبودم،در عین اینکه هم شرایط انتخاب رشته ریاضی رو به لحاظ تحصیلی داشتم و هم انتظار همه از من همین بود.گروه چهار

    2٫پس از پایان تحصیلات مدتی در مغازه کتابفروشی یکی از اقوام کارکردم و به پیشنهاد یکی از دوستانم به محل کار ایشان رفتم. پس از یک دوره کوتاه به این نتیجه رسیدم ، برای اداره زندگی و کسب یک درآمد قابل قبول بایستی برای خودم کار کنم که از دوستم جدا شدم و وارد بیزنس تبلیغات بازاریابی و فروش شدم که عالی بود و موجب شد به درآمد ده برابر قبل برسم.گروه سوم

    3٫درهمین ایام چون زمان آزاد زیادی داشتم تصمیم گرفتم در چند کیس خوب سرمایه گذاری کنم و کسبو کارم را از یک محور خارج کنم.با توجه به باور غلطی که در مورد افراد مختلف داشته و به همه با نهایت اعتماد نگاه میکردم و فکر میکردم همه مثل خودم رفتار میکنند در عین اینکه چندین بار شنیده بودم جامعه امروز و افراد امروزی خیلی قابل اعتماد نیستند بدون برنامه و تحقیق،منابع مالیم را در چند فضای نامناسب سرمایه گذاری کردم که بخشی از داراییم از بین رفت و مابقی را خیلی سخت احیا کردم.به این نتیجه رسیدم با دقت و ظرافت بیشتری راجع به افراد تحقیق کنم و به همه چشم بسته اعتماد نکنم.این شرایط باعث تغییربزرگی در زندگی من شد.مانند گروه دوم.

    4٫پس از سه سال فعالیت در بخش تبلیغات محدودیتهایی که از ابتدا به آن واقف بودم بر من تحمیل شد که باعث لطمه جدی در کارم گردید به فکر تغییر سیاستهای کاریم افتادم که آن را نیز به سختی انجام دادم. گروه دوم

    5٫پس از ازدواج در ابتدای ایام تأهل با توجه به اینکه هنوز روحیات دوران مجردی را داشتم،متوجه وجود اختلاف نظرهای قابل توجهی با همسرم شدم که این روند باعث ایجاد لطمه در شرایط روحی و جسمیم گردید.در نهایت پس از مراجعه به مشاور و تحلیل نظرات ایشان مجبور به تغییر در رفتار برای حفظ زندگیم شدم که البته تغییرات مثبتی بود.گروه دوم.

    6٫با توجه به علاقه شدیدی که به موفقیت در همه عرصه ها داشتم از چند سال قبل شروع به مطالعه در این زمینه کرده بودم،البته فقط به صورت تئوری و غیر عملیاتی که در سال 93 این روند غلط را تغییر داده و شروع به تلاش برای عملی کردن دانسته هایم کردم ، اولین مورد آن هدف گذاری برای امورات مختلفی در همان سال بود که نتایج فوق العاده ای را برایم ایجاد کرد.تولد اولین فرزندم و تغییر محل سکونتم.گروه سوم.

    7٫پس از 22 ماه کارمندی در شرکتی در محل سکونتم و زمانی که به لحاظ اعتباری چه بین همکاران و چه در نزد مدیر آن مجموعه در ایده آل ترین وجه ممکن بودم با بررسی شرایط آینده ام در آن شرکت و کارمندان قدیمی آن محیط به این نتیجه رسیدم که آن فضا مناسب پیشرفت و ترقی من نیست و در آینده به مشکلات زیادی برخواهم خورد لذا در عین شرایط مطلوبی که داشتم تصمیم به استعفا گرفته و از آن شرکت خارج شدم.گروه چهارم

    8٫تغییر در شیوه مطالعه با استفاده از روش نوین تندخوانی که موجب سیر جدید مطالعاتم از تعداد بسیار زیادی کتاب که از سالها پیش تهیه کرده بوده و مطالعه نکرده بودم گردید.گروه چهار

    9٫آخرین بخشی که با تغییر آن در زندگیم اتفاقات بزرگی رخ داد این بود که دست از مطالعه کتابهای مختلف از افراد مختلف در حوزه موفقیت برداشتم و شروع به شناسایی اساتید شایسته در حوزه موفقیت در ایران کردم و با مراجعه به آنان به صورت کاملا هدایت شده قدم در عرصه موفقیت گذاشته و بهای آنرا نیز هر مقدار باشد خواهم پرداخت.تغییر از طرز فکر حداقل هزینه برای موفقیت،به هزینه درست،بجا و کافی برای موفقیت در همه عرصه ها.گروه چهارم

    این بخش پررنگ ترین بخش تغییرات زندگیم است که در آن اتفاقات مثبت بزرگی برایم رخ داد و همچنان نیز ادامه دارد.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: