می خواهی جزو کدام گروه باشی؟ - صفحه 48

780 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    امیر پیروز گفته:
    مدت عضویت: 1381 روز

    شاید استاد در یکی از بحث های کلاب هوس این بحث را به بهترین شکل ممکن توضیح دادن جای که بچه ها با مثال های عینی موضوع را شفاف کردن

    من ابتدا با ذکر چند موضوع از این فایل که استاد فرمایش کردن و در گوش من زنگ زد مثال های خود را شروع میکنم

    تقریباً همه بچه های سایت با این چهار گونه نوع از انسان ها آشنایی دارن.

    من ۳ موضوع کلی از استاد یاد گرفتم

    ۱. هرگز در شرایط فعلی نباش و اتفاقا زمانی که همه چیز ایده ئال است موقعه تغییر بعدیه

    ۲. تا فرصت زندگی کردن داریم ، آنقدر درست زندگی کنیم که در لحظه مرگ با اشتیاق باز به سوی خدا برویم.

    ( و این نیازمنده رسیدن به اهداف الهی ماست)

    ۳.همیشه بهتری وجود داره بزرگتر زیباتر ایده آل تر و…

    مادامی که بتونیم بهتر فکر کنیم و رفتار کنیم و به دنبال پیشرفت بعدی باشیم.

    شاید من فردی باشم بین افراد سوم تا دوم

    به هر حال من ۱۰سال اعتیاد داشتم و در این راه آبرو و سلامتی و زمان و ثروت خودمو از دست دادم من یک شاگرد ضعیف بودم که دوست دارم دوستان از گذشته من عبرت بگیرند.

    ولی خداروشکر الان بسیار بسیار پاکم و با آموزه های این سایت ۴ماه پاکم که تو عمرم اصلا سابقه نداشته و البته هر روز تلاش میکنم که هر چه را از دست دادم بهتره اون رو بسازم در ضمن باید یادآوری کنم برای خودم که درگیر روزمرگی نشم این تازه شروع راه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      معصومه پهلوان گفته:
      مدت عضویت: 1150 روز

      سلام آقای پیروز خیلی خوشحالم که شما اعتیاد تان را ترک کردید وسالم وسلامت هستین

      دوست عزیز شما چطور تصمیم گرفتید و مواد را کنار گذاشتید راستش همسر من هم 14ساله معتاده به هیچ وجه دلش نمی‌خواهد ترک کنه دیسک کمر داره وهمان را بهانه کرده

      دلم میخواد ازتجربه خودتان بگید ومن را راهنمایی کنید که چطور همسرم را متوجه این اشتباهش کنم و خودش تصمیم به ترک کنه من چه کاری میتوانم انجام بدم ازت ممنونم آرزو میکنم همیشه پاک وشاد و ثروتمند باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  2. -
    Ehsun گفته:
    مدت عضویت: 1767 روز

    من تقریبا زمانیکه مجبور شدم تغییر کردم در این مورد که ی کسب و کار اینترنتی داشتم که درآمد خوبی داشت و از هرجایی که بودم میتونستم این کار و انجام بدم

    اما به مرور زمان توسط بعضی نهاد ها دیدم برای کسب و کارهای مشابه داره دردسر درست میشه و فعالیت شون متوقف میشه و درآمد کمتر شد اما باز هم ادامه دادم تا به نقطه ای رسیدم و متوجه شدم این کار آینده نداره و بهتره برم سراغ ی کار دیگه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    فرشته کوهستانی گفته:
    مدت عضویت: 1320 روز

    بنام الله یکتا

    استاد عزیزم و مریم جانم سلام

    امن شما رو تحسین میکنم که با وجود ندانستن قانون باز به قانون عمل میکردید

    من مدتها بود حس میکردم بایدبرگردم به شهر خودم

    سالها بود مقاومت میکردم اما با اشنا شدن با قانون مقاومتم و کنار گذاشتم و به شهر خودم برگشتم و شروع کردم

    هنوز نمیدونم قدمهای بعدی چیه لما از خداوند هدایتم به سمت خواسته هام و میخوام

    در پناه الله یکتا شاد ثروتمند و سعادتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    محمد رضایی گفته:
    مدت عضویت: 1248 روز

    سلام ،

    استاد اول مورد مشابه خودم و پدرم رو میگم ،بعد سوالی که دارم رو میپرسم .

    تو شروع بگم که فک کنم منم مثل شما باشم استاد ،

    چون صحبت های که شنیدم ازتون خیلی شبیه زندگی من بوده

    حس میکردم که دارم حرف های یه کسی مثل خودم رو گوش میدم .

    قبل از خراب شدن اوضاع به فکر تغییرم ( البته این خودش یه باور منفی توش هست که ما باور داریم اوضاع خراب میشه )

    برای خودم داخل کارهای مختلفی وارد شدم ،داخل هر کدوم که میرفتم میدیدم که به درد من نمیخوره یا آینده نداره،(البته اینجا یه نکته هست که تو سوالم که میپرسم داخلش هست )

    تا این که رسیدم به صنایع دستی و گفتم من تو این کار میمونم و پول میسازم

    (البته نمیدونم علاقه دارم یا نه )البته دوست دارم که یه اثری خلق کنم ،

    کار به جایی کشید، استادی که باهاش کار می‌کردیم پول نمی‌داد و ما اومدیم بیرون از اونجا

    ولی گفتیم که برای خودمون کار رو شروع میکنیم و یه کارگاه زدیم ،اما اوضاع خوب نبود

    تو کار لنگ بودیم تا این که به فکر تغییر افتادم و چند تا ایده داخل کارم دادم و خدا روشکر دارم موفق تر میشم (البته از وقتی که باور هام رو درست کردم )

    ،

    اما موضوع پدرم فرق می‌کنه

    پدرم تو حدود ۳۰ سالی که داره کاسبی می‌کنه ،

    چند بار تغییر داشته

    ولی آخرین تغییری که می‌کنه خیلی خوب بوده براش ، و کسب رو کارش رونق گرفت تا جایی که مثل گفته خودتون دست توی کارش زیاد میشه و البته اینم می‌دونم که باور های منفیش هم باعث شده اوضاع بد بشه ،

    تا جایی رسید که به جای فکر کردن برای تغییر اوضاع با همون کار سر کرد و الان تو داره می‌کنه و شرایطش کاسبیش خیلی سخت تر شده ،و الان به فکر تغییره که هنوز همت نکرده عوض کنه ،

    حالا بریم سراغ سوال

    طبق صحبت هایی که شنیدم از شما ،

    شما گفتین هر شغلی فرصت پولسازی داره و باید باور هاتون رو درست کنید،

    من خیلی شغل عوض کردم و تغییر دادم

    تا به اون چیزی که دلخواه منه برسم ،

    و توی هر کاری که رفتم به دلیل کمبود و آینده و عدم علاقه و از دست حرف ها میزدم بیرون ،

    ولی

    وقتی درس های شما رو خوندم فهمیدم که باور هام مشکل داشته

    و از طرفی داخل سایت در مورد نداشتن هدف خوندم که تجربه کردن چیز جدید و طی کردن مسیر برای بدست آوردن هدایت و هدف مهمه ،

    الان من موندم اگر فرصت برای پولسازی هست چرا تغییر کنیم ؟

    شما میگید تغییر ینی چی ؟

    شغل رو عوض کنیم یا روش رو ؟

    (البته خود شما شغل عوض کردید، که منم خیلی شغل عوض کردم )

    الان ما باید چیکار کنیم ,شغل رو عوض کنیم یا روش رو ؟

    بریم داخل یه مسیر جدید و یه کار جدید رو بدست بیاریم ؟

    ینی دوباره از اول شروع کنیم؟

    یا مثلاً در کاری که هستیم ،سود و بهره کار رو ببریم و تغییرش بدیم یا بزاریمش کنار ؟

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    زهراء گفته:
    مدت عضویت: 3445 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلاااام

    به استاد خوبمون، به مریم خوش سفرمون و به دوستای بینظیرم

    در مورد تمرین این فایل هر چی فکر کردم نمونه ای از اینکه در زمان مناسب خودم بدون چک و لگد حتی اگر شده جزیی تغییر نکردم.یعنی من از اون دسته ادمام که تضادها میان تا من درسمو بگیرم.

    اولا که همش دارم به خودم میگم که میشه هوشمندانه قبل اینکه تحت فشار قرار بگیرم تغییر کنم و روی خوش زندگی و لذت رو ببینم.

    همیشه همیشه یکی از بزرگترین سولات ذهنم این بود که چطور چطور بعضیا دارن خوب یا لااقل بهتر از من بهتر زندگی میکنن بدون برخوردن به تضادها .اینجا تاحدودی جوابمو گرفتم.اونه به موقع تغییر کردن و خیلی وقتا تغییر ، توی باورهاس و نه یه تغییر در مثلا کاری خاص.اونها احتمالا به موقع جلوی شرک رو در وجودشون گرفتن.اونها روی هیچ کسی حساب نکردن .اونها به موقع در هررشرایطی بیخیالی و خونسردی خودشون رو حفظ کردن.اونها درساشون رو یاد گرفتن و همیشه بش عمل میکنن و از کوره در نرفتن.از مسیر درست خارج نشدن.اونها طبق قانون در زمان مناسب به هدایتها گوش دادن.و و و

    و اما تجربه من: هیچ تلاشی برای هیچ چیزی انجام نمیدادم نه برای درس خوندن و نه برای هیچ چیزی .و با تکیه به حمایتهای خانواده و خواهر برادرای بزرگتر همین طور میزاشتم زمانم بدون هیچ استفاده ای تلف بشه.تا اینکه یکی بعد یکی جهان رو سرم بارید .چقدر تحقیرها تحمل کردم مریض شدم و خورد خورد خورد شدم.به جایی رسیدم و در وضعیتی قرار گرفتم که میدیدم هیچ حمایتی اصلا نمیتونه منو نجات بده و رو اوردم به خدا .دیگه کمرم رو محکم بستم.گفتم خودمم و خودم و خدا .اولین قدم اینکه اصلا قبول نکنم ضعف رو بیماری رو . و و وو

    کتاب شفای زندگی رو که خواهرم معرفی کرده بود خریدم .ایندفعه با جون و دل و با تمام وجود کتاب رو میخوندم تمریناشو اجرا میکردم مینوشتم .دیگه مثل قبل سرسری نبودم در مقابل کار کردن روی خودم.کتاب معجزه سپاسگزاری.اما شفای زندگی خیلی تاثیر بزرگی داشت.با موضوع تایید کردن خودم هرطوری هستم اشنا شدم و چشام باز شد.دوست داشتن خودم .وای چه روزایی بود که انگار بینا شدم.بعد از اون صحبتای استاد برام جذاب شد و جدی میگرفتم و شروع کردم به دنبال کردن.قبل از اون خاهرم هرچی میگفت تو کتم نمیرفت.

    اول که با شهامت اتکام به قرص رو قطع کردم گفتم هیچ اتفاقی نمیوفته نترس زهرا

    بعد رفتم سر انجام یه کاری که سرگرم شم حساببی خیلی زود یادش گرفتم کلا هر چیزی رو زود یاد میگیرم بعد دیدم این نه همونی که میخام نیس.رفتم سمت جامعه االقران و حفظ قران.اینم همون نبود.و بالاخره کاری به حرف جامعه نداشتم که فلان رشته به درد نمیخوره .تنها و فقط تنها همون رشته رو انتخاب کردم .و دیدم که چطور کارها اینجا راحت داره پیش میره بدون اینکه فکرشو بکنم بدون زجرهای کنکور با سوووووابق رفتم برخلاف تصورم که الان همه خانواده مخالفت میکنن دیدم اتفاقا همه حمایت کردن و تشویق کردن و حتی مسیر رفت و امد من راحت شد. و حالا در مسیری هستم که میدونم همونه که میخام و هنوز راه زیاد مونده.

    و خدا راشکر.خداراشکر که حامی من بود و قویم کرد و نجات داد و نجات میده و حمایت میکنه و هدایت میکنه و اعتماد کردم.

    ممنون کامنتمو خوندید.

    استاد خیلی ممنون اینجا خیلی خیلییییییی چیزها یاد گرفتم و بزرگ شدم .واقعا بزرگ شدم هی بلد نبودم زندگی کردن رو .مهارت زندگی کردن

    در پناه خدای ودود و رئوف و توانا باشیم همه🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  6. -
    میترا گفته:
    مدت عضویت: 2030 روز

    سلام استاد

    مرسی بابت فایل عبرت آموزتون

    راستش اگر بخوام با خودم صادق باشم میبینم نه خیر !!! کاری برای خودم نکردم و فقط بعنوان مسکن دنبال مباحث موفقیتی بودم و از خودم انتظار نتایج بیشتری داشتم

    اما کدوم نتیجه وقتی شخصیتم هنوز تغییر نکرده و مقاومت دارم ؟!

    من تا الان تو دو تا حوزه باید واقعا رو خودم کار کنم و جز دسته دوم بودم یعنی تا لب مرز نابودی میرم چک و لگد رو میخورم و برمی‌گردم !!! توی حوزه مالی و حوزه روابط!

    آقا من دوست داشتم کارهایی که می‌خوام رو انجام بدم قنادی علاقه داشتم براش هم خیلی وقت میذاشتم و تلاش می‌کردم و پیشرفت هم کرده بودم اما هیچوقت به این فکر نمی‌کردم که من باید پول بسازم با وجود اینکه تحصیلکرده م به ساختن پول اصلا فکر نمی‌کردم و میگفتم همسر باید بهم پول بده کم کم عین اون قورباغه 🐸 اوضاع مالیم بد و بدتر شد تا جاییکه دیگه واقعا برای خرج های روزمره م پول نداشتم و همسر از پس اوضاع مالی برنیومد هرچی هم به من می‌گفت برو سرکار من مقاومت داشتم !!!

    میگفتم من می‌خوام تو خونه قنادی کنم ! هزینه مواد اولیه قنادی هم جایی رسیدم که نداشتم !!!

    تا آخر تصمیم گرفتم برم سرکار و حوزه دریانوردی رو پیش گرفتم که اونم یکی از علایقم بود و با تمام وجودم گفتم خدایا بسه من می‌خوام خودم درآمد داشته باشم خودم ماشین بتونم بخرم خونه بخرم مسافرت برم

    و الان در حال پیگیری و گذروندن دوره های دریانوردی هستم و قنادی هم با درامدم میکنم و حتما از نتایجش براتون می‌نویسم

    مورد بعدی روابط هست که واقعا هربار به مشکل میخورم با آدم جدید! که فقط بخاطر خلأ عاطفی و بزرگ کردن آدمها توی ذهنم هست که به قول استاد از آدمها زیاد انتظار نداشته باشین ! حالا باورهای اشتباهی که داشتم و دارم هنوزم و کلا حساب کردن زیاد روی یک نفر مدام به من ضربه میزنه جالبه اونم از آدمهای مختلف!! جهان هربار به من نشونه میده اما من نمی‌گیرم !! یکم که بیشتر فکر میکنم میبینم کلا اوضاع بده و تغییر لازمم !!!

    جالبه حرکت میکردم اما اصلا فکر نمی‌کردم من باید پول بسازم !!! میگفتم یکی دیگه باید به من پول بده !!!

    امیدوارم بتونم این دو تا موضوع که واقعا توشون تغییر لازمم رو درست کنم !!!

    به خودم قول دادم با درآمد خودم دوره عشق و مودت در روابط رو بگیرم

    هر دو مثال من از مسیر اشتباه رفتن تا مرز نابودی و در آخر به خودم اومدن و اصلاح مسیر بود !!

    و اصلا نمی‌فهمم چرا و با چه باوری انقد با پول ساختن و بیرون کار کردن مشکل داشتم !!

    ممنونم استاد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    پریسا شعبانی گفته:
    مدت عضویت: 2669 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    داشتم کامنت دوستان عزیزم رو می‌خوندم و یهویی ذهنم رفت سمت تغییراتی که خودم باید بکنم

    آیا همین العان ب خداوند توکل میکنید و سعی میکنیم که بهش ایمان واقعی داشته باشی و در عمل نشون بدیم اون ایمان رو

    آیا همین العان ب این موضوع ایمان میاری که خداوند تورو هدایت می‌کنه یا نه؟

    البته طبق فرکانس هات

    یا نه میخای وارد تضاد بشی و اون وقت تازه سعی کنی که بهش ایمان بیاری

    دوست داری وارد چالش زندگی بشی

    وارد بیماری بشی وارد روابط نادلخاه بشی وارد مسیر پر پیچ و خم زندگی بشی

    همین العانی که میدونی در رأس همه چیز الله هست بهش توکل میکنی و نتایج و کوچیک کوچیک میبینی ،نشانه ها رو میبینی یا

    نه اون وقتی که بیماری تمام وجودت و گرفته و تو اون زمان در شرایط سخت‌تر بخای خدا خدا کنی و باورش کنی و بخای اون ایمان و اون باور و تو خودت ایجاد کنی

    تغییراتی که خودم کردم وارد شدن به ترس از تاریکی .ساختن روابط دلخواه

    باور درست منم این بود که وقتی العان فرصتی هست که میتونم خودم آگاهانه واردش بشم چرا ک نه

    میپذیرم و واردش میشم

    أما اگه العان بهونه بیارم و تسلیم شیطان ذهن بشم جهان من و وارد ی شرایطی می‌کنه که اون موقع ب اجبار باید وارد ترس هام بشم و اون موقع برام سنگین تموم میشه

    مثل العان ترس از بیماری و باور نداشتن بدن

    این احساس اتفاقات خودش و جذب می‌کنه

    پس من العان خودم باید تغییر کنم

    که خداوند خودش من و هدایت می‌کنه ب سمت بهترین چیزها

    من برگی در باد نیستم

    کار شیطان ترساندن هست

    ترس از وارد شدن ب دل افکار بد و نگران کننده

    همه چیز دست توئه

    یا العان تغییر میکنی یا وارد چالش ها میشی که بخای تغییر کنی

    همه چیز دسته توئه

    همه چیز دست أفکار توئه

    همه چیز تحت عمل کرده توئه

    همه چیز تحت باور کردن خودته

    اگه وارد ترس هات شدی بدونی که تو قوی بودی و آگاهانه خودت اینکار و کردی مگه چند درصد اینکار و میکنن که برن تو تاریکی و حرکت کنند ب سمت ترس هاشون /هیچکس

    چند نفر هستن که آگاهانه طرز غذا خوردن خودشون و عوض کنن.پس ارزش کار خودت و بدون و ب خودت ببال.

    شیطان قسم خورده که بهت نجوا کنه و از هر دری وارد بشه أما تسلطی نداره به انسانهایی که بندگی خدا رو میکنن .پس بندگی خدا رو بکن

    تصمیم با توئه کی تغییر میکنی

    العان؟؟؟؟؟یا بعدا؟؟؟؟

    تصمیم با توئه پریسا .

    یکی از تمریناتی که بدرد آدم میخوره کار کردن روی اهرم رنج و لذت هست

    ۵سال آینده و با این ترس ها در نظر بکیر

    ۵سال آینده و با این اراده قوی و تصمیم های آگاهانه ای که گرفتی در نظر بگیر

    اما همینقدر و هم باید بدونیم که تا همینحای کار با همین نجواها کار هر کسی نیست ما بچه های خیلی خیلی قوی هستیم که داریم روی خودمون کار میکنیم

    واقعا تغییر شخصیت جسارت میخاد

    که هر کسی اینکار و انجام نمیده اون هم آگاهانه

    الله هدایت ب سمت آرامش ذهنی و جسمی عالی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  8. -
    حسن کفاش دوست گفته:
    مدت عضویت: 2939 روز

    به نام خداوند جان آفرین

    حکیم سخن بر زبان آفرین

    سلام استاد گرامی

    سلام خانم شایسته مهربان

    سلام ب همه دوستان همفرکانسی

    خدایا شکرت بابت هدایت الهی که همیشه و همیشه ما را هدایت میکند اگر ما تسلیم باشیم و تسلیم باشیم.

    هرچه تسلیم تر باشیم و هر چه ابراهیمی تر باشیم او ما را به زیباترین و راحت ترین شکل مممکن هدایت می کند .

    امروز هدایت شدم به این فایل زیبا .

    استاد جان می خواهم در همین ابتدا به خودم افتخار کنم که یکی از شاگردان شما هستم با افتخار که سعی می کنم و سعی می کنم به هر آنچچه که شما می گویید عمل کنم و باید اعتراف کنم که در این زمینه تغییر دارم قبل از اینکه شرایط سخت شود خودم تغییر می کنم و این برای من خیلی عالی است که جز افرادی باشم که اصطلاحاً نمی گذارم که کارد به استخوان برسد و بعد تغییر کنم. من اصلا اینطوری نبوده ام ولی بعد از بودن و کار کردن با فایلهای بی نظیر شما این تغییرات در من ایجاد شده است که باعث شده است پای روی یکی از بزرگترین ترسهای خودم بگذارم و بخواهم تغییر کنم. باید اعتراف کنم که من قبلی اصلا به این موضوع و پا گذاشتن روی همچین ترسی اصلا فکرش را نمی کرد . خدایا شکرت بابت این شهامت و اعتماد به نفسی که به من داده ای. خدایا شکرت. تازه این قدم اول است و کلی اتفقاات خوب در پس این رفتن توی این ترس است . خدایا شکرت.

    آخ آخ استاد داری دقیقا شرایط الان من را توصیف می کنید که من الان به این نتیجه رسیده ام که باید شرایط کاری خودم را تغییر دهم و این تغییر باید صورت بذیرد . شرایط در حال حاضر بسیار خوب است ولی من احساس می کنم که بایست شرایط را تغییر دهم و این تغییر حتما باید صورت پذیرد. خدایا شکرت که به این هدایت و نشانه ها گوش دادم و دارم اینکار را انجام میدهم . خدایا شکرت بابت این اعتماد به نفسی که در خودم ساختم .

    الان من دوستان بسیار فوق العاده ای دارم و الان من زندگی بسیار خوبی دارم الان شرایط من بسیار بسیار خوب است و من در این شرایطی که هستم اصلا هیچ مشکلی ندارم و خیلی از افراد به من می گویند که الان تو چه مشکلی داری که می خواهی تغییر کنی و من در جواب می گویم همین که مشکلی ندارم و دارم تغییر میکنم عالی است . این نتیجه کار کردن روی عزت نفس خودم با دوره بی نظیر شماست. خدایا شکرت از بابت داشتن و کار کردن و عمل کردن به آگاهی های این دوره و ایمان داشتن به خدا و مسیری که استاد برای من روشن تر و واضح تر کرده است. به خدا داشتن این استاد و بودن و گوش کردن و از همه مهمتر عمل کردن به این آگاهی ها

    ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است.

    استاد ممن عاشقتم با این جمله تون که وقتی همه چی خوب شما تغییر کنید چون به نظرمن این نوع تغییر از ایمان می آید به قول استاد ایمانی که هیچ فرش قرمزی برای شما پهن نکرده اند و هیچ چیزی مشخص نیست. این یعنی ایمان . ولی وقتی که شما از روی اجبار کاری یا تغییری را در زندگی خود انجام می دهید با توجه به احساس بدی که دارید به خاطر اجباری که دارید قطعا براساس قانون نتایج مثبتی نخواهید گرفت . قانون می گوید ” احساس خوب = اتفاق خوب و احساس بد= اتفاق بد ”

    قانون اشتباه نمی کند و هیچ تخفیفی به هیچ کس نمی دهد و این را که می دانی قانون را یا نمی دانی را هم نمی شناسد بر خلاف قانون کار کنی نتایج متانسب با آن می گیری ولی اگر از قانون استفاده کنی در جهت رسید ن به خواسته های شما قطعا خیلی خیلی زود به آن خواسته خواهی رسید و هیچ فرقی ندارد که در چه شرایطی هستی .

    خدایا شکرت که در این مسیر هستم و شاید جز آن دسته از افرادی هستم که می خواهم قبل از اینکه جهان بر من سخت بگیرد تغیر کنم . خدایا شکرت. و این خیلی به من انگیزه می دهد و اگر امروز به این فایل هدایت شدم و من را مصمم تر کرد که مسیرم درست است و من امروز در تمرین ستاره قطبی ام تاییدی بر این مسیرم می خواستم و چه تایید از این فایل بهتر. خدایا من چطور و چگونه سپاسگزار تو باشم ای خدای بزرگ من ای خدای مهربان من ای خدای هدایتگر من.

    از دست و زبان که برآید کز عهده شکرت به در آید

    من بهترین اتفاق زندگی ام آشنایی با استاد عباسمنش بود که سرمنشا تغییرات اساسی در زندکی من بوده است .

    در آینده بسیار بسیار بیشتر از نتایج این تصمیم و تغییر خودم خواهم گفت.

    در پناه الله مهربان شاد باشید و سربلند

    🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  9. -
    زهره شریعتی گفته:
    مدت عضویت: 1698 روز

    به نام خدای هدایتگر ❤️

    سلام به بهترین استاد دنیا و مریم عزیز که یه نمونه الگوی خوب از یک زن موفقه برام☺️

    سلام به همه ی دوستان خوبم در مسیر تغییر روند زندگی🥰

    الان تنها چیزی که به ذهنم اومد راجب تغییرات زندگیم شرایط حال حاضرم هست

    استاد من پارسال تو یکی از بهترین آکواریوم فروشی های مشهد کار میکردم خب اوایل همه چی داشت خوب پیش میرفت و خوشحال بودم از اینکه برای اولین بار تو زندگیم به کسب درآمد رسیدم اما یک سال طول نکشید که خسته شدم و به تضادهای کوچیک بر خوردم و اینجا میتونم بگم جز دست سوم هستم و من با این تضادها تصمیم گرفتم دیگه اونجا کار نکنم با اینکه سفته داده بودم و قرار بود بعد از یه سری آموزش اونجا بمونم و چند سالی کار کنم

    ولی خداروشکر وقتی تصمیم گرفتم دیگه دور اون محیط کار و شرایط کاری و خط بزنم همه شرایط عالی پیش رفت و من اومدم از اونجا بیرون یعنی همینکه از اونجا اومدم بیرون و قرار بود دیگه نرم به قدری خوشحال بودم که توی آسمون بودم و داشتم پرواز میکردم و عشق میکردم 😇🤩

    این ماجرا دقیقا زمان عید نوروز ۱۴۰۰ بود و من تصمیم گرفتم با ماشین برم اسنپ بانوان ثبت کنم و کسب درآمد داشته باشم و بی حرکت نمونم خب خداروشکر الان تایم من آزاده و هر زمان بخوام میتونم کار کنم و درآمدم نسبت به اونجا خیلی بیشتر شده و شرایط الانم نمیگم عالیه و از نظر مالی هیچ مشکلی ندارم ولی از یه سال قبلم خیلی خیلی جلو ترم ولی من در کنار این کار تصمیم به آموزش گرفتم اونم توی رشته ی مورد علاقه م که شنا هست 🏊

    الان هم کار میکنم و هم آموزش میبینم و دنبال پیشرفت تو کار مورد علاقه م هستم

    اینجا دیگه من اجازه ندادم با تضادی رو به رو شم و قبل از اینکه قرار بشه شرایط کار الانم سخت بشه من قدم برداشتم تا بتونم با مهارت کسب کردن در آینده تو شنا کسب درآمد داشته باشم و از همه مهم تر به هدفم برسم

    من در زمان انجام کار الانم به دنبال هدف اصلیم رفتم و اینجا میتونم بگم جز دسته چهارم هستم که قبل از اینکه بخواد اوضاع خیلی روم فشاره بیاره من حرکت کردم و آینده این شغل الانم و پیش بینی کردم و گفتم من با این کار نمیتونم پیشرفت کنم و باید در کنار کار الانم دنبال کسب مهارت باشم تا در آینده بتونم کار بهتر و درآمد بیشتر و تجربه کنم

    و این چیزی بود که بهم الهام شد توی این کامنت بنویسم و اینجا ثبت کنم تا در آینده ببینم و بفهمم چه تغییری در چه زمانی کردم و چه نتیجه ای قراره بگیرم

    الان با عشق دنبال هدفم هستم و از بی تحرکی متنفرم و دوست دارم برای خودم چالش های جدید درست کنم تا هر روز بتونم بهتر و موفق تراز قبل بشم 😍😍

    استاد من شما رو تحسین میکنم واقعا شما بهترین الگو برای من هستین شما انقد ایمانتون به خدا قویه که چند بار توی وضعیت عالی بودین ولی گول اون شرایط و نخوردین و دوباره حرکت کردین به سمت جلو و خودتون وارد چالش های جدید کردین و ما داریم میبینیم که هر روز شرایط داره برای شما بهتر و بهتر میشه

    خداروشکر که منم تونستم این قدم و بردارم و در آینده میام و از نتایجی که گرفتم براتون میگم 😊

    به امید دیدار✋

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    آوا گفته:
    مدت عضویت: 1408 روز

    به نام خداوند بخشاینده و مهربان

    ردپای 112ام از روزشمار زیبای تحولم

    زمانی در یک شرکت بسیار معتبر در تهران کار میکردم. بعد از دو سال کاملا اغنا شده بودم و دیگه چیزی راضیم نمیکرد. حس میکردم دیگه اینجا چیز جدیدی برای یادگیری ندارم و انگیزه م کم شده بود. از اونجایی که آگاهی کافی نداشتم و اون زمان استاد رو نمیشناختم و تازه شکرگزاری رو یاد گرفته بودم به غلط خودم رو سرزنش میکردم که دارم ناشکری میکنم. از طرف دیگه بیرون اومدن از فضای امن اونجا واقعا سخت بود. جالب اینجاست که حتی در جمع دوستانم تعهد داده بودم که در اوج از اون شرکت در بیام. اینقدر به تعهدم عمل نکردم که دنیا تلنگر محکمی بهم زد و من در حالیکه در اوج بودم به همراه هشتاد نفر دیگه تعدیل نیرو شدم. اینقدر این تعدیل شدن باعث جریحه دار شدن غرورم شده بود که غرق در نفرت شدم و بعدِ اون اتفاقات ناگوار زیادی برام افتاد و دچار چندین بیماری شدم. اینجا بود که درسمو گرفتم. دوباره با خداوند آشتی کردم و بعد از دو جراحی و تمرینهای بدنی , دوباره سلامتیم رو بدست آوردم و از نظر قدرت بدنی هم روزبروز دارم بهتر میشم. بعد از جراحی هام بود که از خداوند خواستم راهنماییم کنه که همیشه سلامت بمونم و خداوند دعام رو برآورده کرد و من به سمت این سایتِ الهی هدایت کرد. و از اون روز دارم درسهای استاد عزیزم رو کار میکنم و حالم خیلی خوبه. به آرامش رسیدم. شبها دیگه میخوابم. یاد گرفتم آدمهارو ببخشم. چند روزه فرصتهای شغلی زیادی بهم پیشنهاد میشه. یاد گرفتم که باور کنم میشه در مسیری لذت بخش به خواسته هام برسم. از همون روز فرصتهای شغلی راحت و لذت بخش در محیطی محترمانه برام پیش اومد و واقعا خوشحالم. چون مطمئنم با راهنمایی های استاد عزیزم میتونم تکاملم رو طی کنم و بدون عجله و با آرامش زندگی لذت بخشی داشته باشم.

    سپاسگزار استاد عزیزم و خانم شایسته عزیزم هستم.شاد و سلامت باشید🍀🍀🍀🍀🍀🍀💖💖💖💖💖💖💖💖💖🍀🍀🍀🍀🍀🍀

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: