می خواهی جزو کدام گروه باشی؟ - صفحه 56 (به ترتیب امتیاز)

780 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مصطفی ندری گفته:
    مدت عضویت: 3911 روز

    به نام خدا، بهترین تغییری که من در خودم ایجاد کردم بعد از خوندن کتاب گفتگو با خدا و تصمیم بر انجام کارهای بزرگ در زندگی در یک مدت بسیار کوتاه شاید یک ماهه ازدواج کردم در صورتی که قبلا فک میکردم باید چند سال دیگر ازدواج کنم، در مورد تغییراتی که جهان در مورد بنده صورتت داده چند مورد هست که برای سال های گذشته می باشد و بنده فقط به نمیه خالی فک میکردم و برام اتفاقات بد میافتاد. حالا دیگه اصلا دوس ندارم بهشون فک کنم. چون دورشون به سر رسید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    افسانه قربی گفته:
    مدت عضویت: 3853 روز

    سلام من امروز در تاریخ1394/5/27 صبح سه شنبه با دیدن یکی از ویدئو های استاد واقعا مطالب خیلی اموزنده ای یاد گرفتم واقعا نمیدونم چطوری احساس خوب و مثبتم را بهتون انتقال بدم با دیدن این ویدئو واقعا دیدگاهم عوض شد و راه درست را پیدا کردم و در مسیر درست قرار گرفتم واقعا ازتون ممنونم و خیلی خوشحالم که با شما و گروهتون آشنا شدم چون اشنا شدن با شما و گروهتون کار هر کسی نیست و به خودم افتخار میکنم براتون آرزوییموفقیت روز افزون دارم شاد و پیروز باشید

    امیدوارم پیامم رو بخونید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    حسین رحمانی گفته:
    مدت عضویت: 3875 روز

    به نام خدا

    سلام

    با آرزوی موفقیت روز افزون برای شما

    1_من بخاطر اضافه وزنم داشتم زانو درد و کمردرد میگرفتم یکروز نشستم با خودم کنار اومدم که درست غذا بخورم برنج و نون و سوسها و تنقلات خوری بی رویرو کنار گزاشتم در عرض 2 ماه 12 کیلو وزن کم کردم خودمم باورم نمیشد خیلی راحت بود البته بجز روزهای اولش که کمی ضعف میکردم اما الان خیلی راحتو خوشحالم

    2_من تو سربازیم به خاطر اینکه رابطه خوبی نمیتونستم بر قرار کنم به خاطر همین همیشه تحت فشار بودم خیلی نگهبانی میدادم و اونجا شده بود برای من یه جهنم و خیلی خیلی دیر تغییر کردم یعنی بزور تغییر کردم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    افروز هاشمیان گفته:
    مدت عضویت: 3670 روز

    سلام استاد جان عزیز.

    من سوالاتون رو برعکس جواب میدم چون تو زندگی خودم هم برعکس اتفاق افتاد. چون اول زندگی منو مجبور به تغییر کرد و بعد من به فکر افتادم این تغییر رو به دست خودم بگیرم.

    راستش با ازدواج بود که بزرگترین تغییرات زندگیم اتفاق افتاد و انواع و اقسام اتفاقات جدید در کنار یه آدم جدید برامون میفتاد که شاید اولش ناخوشایند محسوب میشد ولی درنهایت باعث شد بیشتر از همیشه خودم رو بشناسم. با ریزترین جزییات وجودم و اخلاقیات درونم و ناخودآگاه چموشم آشنا بشم. اونجا بود که کم کم افسار ایجاد تغییر رو بدست گرفتم. امروز بعد از 8 سال نه تنها دارم تغییرات بسیار زیادی در خودم و باورهام ایجاد میکنم بلکه تونستم بعد از سالها درس خوندن و کار کردن در رشته انتخابی 18 سالگی ام که زبان انگلیسی بود٫ عشق و علاقه و کار متناسب با روحیاتم رو پیدا کنم و چند سالیه علیرغم مشکلات و سختی فراوان رشته کاریم رو برای همیشه عوض کنم و به کار دیزاین کیک بپردازم که این کار نه تنها درآمد مالی خوبی برای من داره بلکه روحم رو هم آروم کرده.

    از استاد عباس منش و گروهش هم تشکر میکنم که واقعا تو این مسیر همراه من هستند و به تغییر من و باورهای من و در نتیجه زندگی من کمک میکنند.

    با ارزوی تغییرات عالی برای همه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    amin dehghan گفته:
    مدت عضویت: 3864 روز

    با سلام خدمت همه دوستان

    بنده دانشجو هستم و بیشتر تجربیاتم درسی میباشد.من درسهایم را همیشه تا زمانی که استادهایم و شرایط فشار نیاورده خیلی دل به خوب خواندن انها نمیدهم ولی وقتی که مجبور میشوم با تمام وجود انها را میخوانم و نتیجه نسبتا خوبی میگیرم و همیشه به خودم میگویم من که اینقدر توانایی دارم که در این فرصت محدود چنین نتیجه ای میگیرم اگر از اول با برنامه درسها را بخوانم هم نتیجه بهتری میگیرم و هم فشار کمتری به خودم وارد میکنم.من تلاش کردم و میکنم که این عادت خود را تغییر دهم که بقیه سالهای تحصیلیم را با برنامه بگذرانم.

    با تشکر از همه دوستان که وقت خود را صرف خواندن این متن کردند و همچنین گروه تحقیقاتی عباس منش و همچنین خود استاد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    مرضيه حسني گفته:
    مدت عضویت: 3695 روز

    با سلام

    خدمت گروه تحقیقاتی عباسمنش …برایتان از خدای مهربان سلامتی و موفقیت آرزو دارم……

    امروز به واسطه خداوند یگانه با استاد عباس منش آشنا شدیم و از این بابت اول از خدای بزرگم و بعد از استاد گرامی تشکر میکنم ……امروز با دست شما خدای مهربان به من لطف کرد….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    غزل یکتا گفته:
    مدت عضویت: 3957 روز

    با سلام و خسته نباشید

    جهان مرا مجبور به تغییر کرد:

    زمانیکه در شرکتی در شهرمان کار میکردم اصلا از شغلم راضی نبود م و هر روز رنج میکشیدم یک رییس فوق العاده بد اخلاق داشتم جلو دیگر آن تحقیرم میکرد بدترین رفتارهایی که یک مدیر میتونه به کارمندش داشته رو با من داشت خیلی عذاب میکشیدم از اینکه محتاج این شعب هستم و باید زیر دست یک همچین آدمی کار کنم از طرفی اصلا محیط شهری که توش زندگی میکردم رو دوست نداشتم ولی بخاطر اینکه میترسیدم شغلم رو از دست بدم و بی پول بشم به اون کار و اون شهر چسبیده بودم تا اینکه جهان به یک شعل خیلی بد باعث شد من اون شغل رو برای همیشه از دست بدم نه اینکه اون رییس مرا بیرون کنه بلکه اتفاقات جهان سبب شد من اون شعل رو که درآمد خیلی خوبی داشت رو از دست بدم و حتی شهرمون رو ترک کنم.

    2 – زمانیکه با هر کسی از دوستان خودم خیلی صمیمی میشدم و درد ودل میکردم و وابسته میشدم و حتی حاضر بودم تحقیرها و اخلاقهایی بدشون رو تحمل کنم تا تنها نباشم و سرانجام همه آنها به من از پشت خنجر میزدن تا اینکه تصمیم گرفتم توی دوستی با هر شخصی اصلا درد و دل نکنم و از تنهایی خودم لذت ببرم دیگه از سمت هیچ دوستی به من آسیب وارد نشد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    فاطیما امینی گفته:
    مدت عضویت: 3929 روز

    نظرات دوستان رو خوندم ، احتمالا من هنوز اقدام به ایجاد یه تغییر بزرگ نکردم…اما دنیا خیلی عجیبه…نمیشه مدت زیاد خلاف جهت آب شنا کرد…من هم تصمیم به ایجاد تغییرات نه چندان بزرگ اما موثر در روابط کار و تحصیلم دارم….مشغول انجام پایان نامه ارشد هستم و با انجام همه کارهاش میخوام بخودم ثابت کنم که میتونم…با تغییر کارم و اومدن توی رشته خودم میخوام توی زمینه درسی که خوندم موفق بشم…از شرایط موجود به تنگ اومدم…وقت تغییره

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    یدالله عزیزی گفته:
    مدت عضویت: 3985 روز

    بنام خدا

    با سلام خدمت استاد عباس منش و همراهان موفقیت

    اولین باری که تصمیم به تغییر گرفتم در سالهای آغاز نوجوانی ام بود . اون موقع من یک فرد نظامی بودم و کشورم هم در حال جنگ بود بعد از مدتی که جنگ تمام شد ابلاغیه ای برامون اومد که عضویت شما به قرار دادی تغییر پیدا کرده و شما با اتمام پنج سال خدمت باید از نظام بروید.

    کمی بعد و با حمله عراق به کویت و حضور ناوگان های امریکایی در منطقه ابلاغیه دیگری دریافت کردم که چون به حضور شما نیاز هست بصورت رسمی استخدام بوده و باید بمانید .

    در اون زمان این دو ابلاغ با فاصله کم بدستم رسید و هر دو به یک اندازه توهین به من بود . که با پیگیری حدود دوسال توانستم استعفاء بدهم و بدنبال کار و شرایط بهتری باشم و این مورد رو تاکنون در خودم حفظ کرده ام

    یکی از موارد اختیاری دیگرم:

    در سال 88 و با گذشت چند سال مستاجری منزل خوبی اجاره کرده بودم که از هر نظر هم مناسب بود . هم قیمت . هم امکانات و هم مالک خوبی داشتیم . ضمن اینکه وعده داده بود تا هر زمانی که دلم بخواهد میتوانم در اون منزل سکونت داشته باشم . ولی دیدم که این آرامش خیال فعلی میتونه بهترین یاور من باشه و در همون آغاز سکونت در اون منزل کار ساخت زمین و منزل خودم رو هم شروع کردم که بابتش هم خداوند بزرگ رو بینهایت سپاسگزارم

    آقای عباس منش خود همین فایلی که به اشتراک گذاشتید و بابتش هم زحمت فراوان کشیدید بهترین جایزه است . به نکات بسیار مهم و کلیدی اشاره کردید که در همینجا تشکر و سپاس فراوان خودم رو اعلام میکنم

    همواره موفق و پیروز و سربلند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    میلاد صمدی گفته:
    مدت عضویت: 3713 روز

    به نام خدای مهربانیها

    باعرض سلام خدمت استاد غزیز وهمراهانشان

    من میخوام براتون از دوره نوجوانی بگم من اون موقع چاق بودم وهیکل واندام جالبی نداشتم وهمیشه از چاقی خودم رنج میبردم واعتماد بنفس نداشتم ونمی توانستم کاری انجام دهم تا اینکه تو دوره پیش دانشگاهی تو یه باشگاه بدنسازی ثبت نام کردم وشروع به تمرینات سخت کردم وبعد از 7 و8 ماه تمرین یه کم وضعیتم خوب شد ولی بایه خورده کم شدن تمرینات دوباره برگشتم به وضعیت قبلی ولی دوباره تصمیم به از سر گرفتن کردم اینبار با کمی تحقیق به وسیله مشاوره تغذیه تونستم به وزن ایده ال خودم برسم واز اون موقع اعتماد بنفس بالایی بدست اوردم چون فهمیدم اگه چیزی رو بخوام بهش میرسم

    تغییر دوم من تو دانشگاه بود وقتی که من 3یا 4 ترم با معدل نزدیک بعه 14پاس کردم وقتی که از نظر فکری واقعا داغون شده بود دوباره خواستم که وضعیتمو عوض کنم اما اینبار با استفاده از تجربه قبلیم تونستم با برنامه ریزی وبدون استرس شروع به درس خوندن کردم وتونستم از اون به بعدبا معدل 18 رتبه اول یادوم تو ورودی های خودمون بشم واز این بابت همیشه خدارو شکر میکنم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: