می خواهی جزو کدام گروه باشی؟ - صفحه 57 (به ترتیب امتیاز)

780 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    علیرضا بهرامی گفته:
    مدت عضویت: 4008 روز

    تغییری که خودم در زمان مناسب ایجاد کردم و باعث رشد وضعیت کاریم شد، انصراف از ادامه فعالیت در موسسه ای آموزشی در شهر خودمون و شروع فعالیت در یک موسسه ی بزرگ در تهران بود. با این تغییر هم وضعیت مالی و هم توانایی های شغلیم بسیار بهبود پیدا کرد.

    تغییری هم که جهان به اجبار در من ایجاد کرد در دوران سربازی بود. من همیشه به خواسته ها و صحبت های غیرمنطقی افراد بی توجه بودم اما در دوران خدمت مجبور بودم به بسیاری از خواسته های غیر منطقی گوش داده و عمل کنم . در ابتدا بسیار برایم سخت بود اما در ماه های بعد متوجه شدم همین موضوع باعث شده انسان صبور تری شوم و با آرامش به صحبت های دیگران گوش کنم و بتونم واکنشی معقول و مناسب داشته باشم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    هادی شامی زاده گفته:
    مدت عضویت: 3808 روز

    عرض ادب و احترام

    تا وقتی که اگاه نبودم و نمی دانستم کثرت ثروت،نقش باورهای غلط،تاثیر مستقیم باورهای درست،بخوان مرا تا اجابت کنم شمارا،مهربانی خداوند،هماهنگ بودن با خود درون و منبع انرژی،عدم وجود بدشانسی،رقم زدن سرنوشت به دست خود،قانونمند بودن جهان هستی,افریده شدن برای لذت بردن و هزاران مورد مذکور وجود دارد همواره دنیا بر من سوار بود ولی به لطف خداوند و شما الان قدم به قدم زندگی خودررا با اگاهی خود رقم میزنم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      جواد باوی گفته:
      مدت عضویت: 3643 روز

      باسلام خدمت شما

      من همیشه علاقه داشتم به سمت موفقیتها بروم که یک سری مانعهایی که اطرافیان برای من بزرگ کردند جلودار من میشد ولی وقتی با مشکلاتی مواجه شدم همتم را زیاد کردم زمانی که برای تربیت فرزندانم در رشته روانشناسی درس خواندم کتابهای تربیتی زیادیرا مطالعه کردم که هم بهبود روابطم با همسرم کمک کرد هم تربیت فرزندانم بعد از اشنایی من با گروه عباس منش واقعا حتی از تغییر هم لذت میبرم همیشه دوست دارم همه محصولات تهیه کنم وهرجه زودتربا اگاهی تغییر کنم همسرم را برای گوش دادن به این محصولات مجبورکردم وقتی به خاطر اجبار من گوش داد ازحرفهای شما خیلی اگاه شد از من تشکر کرد به من گفت همیشه میخواهم گوش بدهم حالا او یکی ازعلاقمندان به گروه شماست ازاین رو هم من وهم همسرم به درسهای شما توجه مکنیم وتغییرات زیادی در درامد تنظیم افکار وباورها ارتباطاتم بوجود امده من با تغییر افکارم می توانم تغییرات بزرگ رابپذیرم من همیشه در زندگی کند تغییر کردم ولی با اگاهی شما می خواهم سریعتر به تغییرات بزرگ دست بزنم در اخر از شما وهمکاران محترمتان کمال تشکر دارم موفق وپایدار باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  3. -
    مونا سدیدیان گفته:
    مدت عضویت: 3731 روز

    سلام خدمت استاد.من تو رابطه مشترکم دچار کمی مشکل شده بودم و کمی عذاب میکشبدم پس تصمیم به تغییر گرفتم اینکه من چه کاری انجام دادم اینطوری شد پس شروع کردم به رفتن کلاسهای مهندسی ذهن و از اون به بعد بود که تغییر را احساس میکردم و با خوندن کتاب ها روانشناسی و راه کارهای رسیدن به ارامش تونستم تقریبا زندگیمو تغییر بدم وبعد از اشنایی با سایت شما و پی بردن به قوانین افرینش تونستم مشکلم حل کنم و هنوز دارم بر روی خودم کار میکنم به امید موفقیت و ثروت بیشتر بهتر.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    وحید رستمی گفته:
    مدت عضویت: 3855 روز

    سلام خدمت استاد عباس منش و همکاران محترم گروه تحقیقاتی عباس منش

    استاد این سوال و حرف های شما من رو چند روزی به فکر فرو برد و دیدم در زمان های مختلفی تغییر کردم و در بعضی مواقع جهان منو مجبور به تغییر کرده، من درگذشته یک فرد تنبل بودم و همیشه وقتی مقداری درآمدم خوب می شد دیگر حوصله کار نداشتم تا اینکه یک روز که تنها تو خونه نشسته بودم با خودم فکر کردم که چرا اینطور زندگی می کنم و به دنبال کسب در آمد بیشتر نیستم و این تنبلی من منو نه تنها از ثروت دور میکنه بلکه حوصله ام نیز سر می بره و از اون به بعد سعی کردم از لحظات زندگیم بهترین بهره رو ببرم و با تنبلی خودم بجنگم فکر می کنم این تغییر در زمان مناسبی بود که در خودم ایجاد کردم. اما در مورد زمانی که جهان با سختی ها و مشکلات فراوان من را مجبور کرد تغییر کنم باید بگم : من در گذشته به قول امروزی ها فردی بسیار مذهبی بودم که یک وابستگی نسبت به خانمی پیدا کردم و اینقدر به او چسپیده بودم که به طور کل خودم رو فراموش کرده بودم و بعد از گذشت چند سال این رابطه به اتمام رسید در اون مدت هر چقدر از خدا خواستم که باعث بشه این رابطه ما برای همیشه باشه اما نشد و من مدتهای زیادی از خانم ها و این روابط متنفر بودم و هر چه بیشتر پیش می رفت من عصبی تر می شدم یادمه یه روز به خداوند کافر شدم و گفتم اگر بود هوای منو داشت و این چه خداییه که اصلا منو نمی بینه و این فکرها و مشکلات باعث شد من به دنبال این بگردم که اصلا خدایی هست یا خیر کتابهای فلسفی زیادی خوندم اما به نتیجه نمی رسیدم بعدها با دوستان زیادی آشنا شدم که سالهای زیادی شاید به اندازه سن من فلسفه خونده بودن و همه اونها حرفهایی می زدند که برای من تازگی داشت در اون زمان من نه حالم خوب بود و نه جیبم پول ولی با خدای خودم لج کرده بودم می خواستم بشناسمش و همیشه خدا رو طبق گفته های دوستانم که مطالعات فلسفی زیادی داشتند و من باورم شده بود در بعضی مواقع خدا رو ظالم می دیدم و در بعضی مواقع اصلا وجودشو رد می کردم اما من تصمیم خودمو گرفته بودم ولج بازی هام ادامه داشت تا اینکه سالها پیش با کتاب راز آشنا شدم و دیدم که این کتاب دقیقا داره اتفاقات گذشته منو میگه و فلسفه هم درست میگه این باورها منو همیشه به تضاد می رسوند یادمه روزی فقط یک جمله از ته قلبم فریاد زدم و گفتم ای جهان دیوانه من نمی دونم که آیا خدایی هست یا نیست ولی اگر تو خدایی می شناسی به من نشون بده دیگه خسته شدم و دقیقا بعد از مدتها که حالم بد بود به خودم گفتم چرا خودتو درگیر میکنی واسه دلخوشی خودت یکی رو همینجوری قبول کن که هست و بهش بگو خدا و این شد که حال من بهتر شده بود تا اینکه با گروه تحقیقاتی عباس منش آشنا شدم و الان دیگه خدایی که روزی از جهان خواستم نشونم بده رو پیدا کردم و این جهان بود که منو درگیر سختی ها و مشکلات کرد تا مجبور شم خدای واقعی رو پیدا کنم.

    با سپاس فراوان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    مصطفی دهقان گفته:
    مدت عضویت: 3959 روز

    سلام ویژه خدمت استاد خوبم جناب عباس منش عزیز و همه دوستان خوبم

    اول از همه عرض کنم که من خدارو هزاران بار بدون هیچ اغراقی شکر میکنم که با شما خیلی اتفاقی اشنا شدم و واقعا روند موفقیت من از همون روز شروع شد.

    من همیشه با همه سختی هایی که داشتم مطممئن بودم راهی هست برای رسیدن به موفقیت و همیشه میدونستم اخرش پیداش میکنم و بالاخره پیداش کردم.

    تحول بزرگ در زندگی من از اون شب شروع شد که من مصاحبه شما با سایت ایران جیب که در مورد پیش بینی ثروت و ثروتمند شدن افراد بود رو مطالعه کردم و از همون شب وارد سایتتون شدم و عضو شدم و فایلهاتون دانلود کردم و گوش دادم و باورتون نمیشه چقد انگیزه گرفتم مخصوصا که از قرآن صحبت میکردید قانون جذب که از اون کشف کرده بودید چون در خانواده مذهبی بزرگ شدم و خیلی حرفای اینجوری توی ذهنم بود اما شما که با قران بودید خیلی پذیرشش برام اسون بود و قابل باور شد وقتی با مادرم مشورت کردم.

    من تقریبا تا یک سال پیش که با استاد عباس منش عزیز اشنا بشم واقعا تحت فشار روحی و روانی همه جوره ای بودم و با اینکه کارشناسی ارشد عمران هم داشتم اما زندگی مالیمم خوب نبود و توی یه شرکت حقوق معمولی میگرفتم و ازهمه مهمتر اینکه بخاطر مشکلاتم واقعا وزنم و سایزم خیلی زیاد شده بود و از فرم افتاده بودم منی که همیشه خوش اندام بودم

    اما

    زندگی من از همون روزها شروع شد و کم کم خدا رو توی زندگیم دیدم وباور کردم و اطمینان پیدا کردم و وقتی فایلهای رایگان رو هر روز گوش میدادم تصمیم گرفتم که دوره ثروت 1 رو خریداری کنم و واقعا فوق العاده روی ذهن و روانم تاثیرگذاشت و هر روز با جدیت بیشتری کارمو انجام میدادم و منی که تا قبل از اون همه کار میکردم تا بتونم ماشینمو بخرم اما نمیشد باورتون نمیشه که ظرف یک ماه پس از استفاده از بسته تونستم پژو پارسمو بخرم و بعد از اون توی سرازیری موفقیت قرار گرفتم و زندگی من معرکه شده بود.

    این یه سمت ماجراست

    اما نکته مهمش این بود که من با دوره هایی اشنا شدم وکتابی که تونست روند زندگی منو عوض کنه و من واقعا بعد از اون همه تحصیل عالیه در دانشگاه های خوب متوجه شدم که عشق واقعی من عمران نیست و عمران توی پله دوم قرار داره و بعد از یادگیری روند صحیح لاغر شدن و حذف اضافه وزن خودم ظرف 2 ماه تونستم تغییرات شگرفی در زندگی خودم و اطرافیانم بوجود بیارم.

    من شدم مدرس و مشاوره دوره لاغری دائمی و الان خیلی ها از جای جای ایران عزیز و حتی از امریکا و المان تحت مشاوره ونظر من دارند لاغر میشن و لاغر میمونند و زندگی متفاوتی رو براشون رقم زدم و از صحیح ترین روش ممکن بدون هیچ دارویی و هیچ رژیمی دارند لاغر میشن وخوش اندام که این بی نظیر بوده و هست و

    همچنین دوره های مشاوره زندگی وموفقیت های فردی رو میتونم برگزار کنم چون از قدیم الایام فردی بودم که مورد قبول همه بودم و مشاوره ازم میگرفتن با اینکه نسبت به همه خانوادم من سنم کمتر بود اما به قول داداشم من بزرگه بودم همیشه.

    واقعا فهمیدم عشق وعلاقم به چیه و الان خداروشکر خیلی از وضعم راضیم و ارامشی دارم که هیچوقت نداشتم و هر روز هم بیشتر میشه و دارم کارهای جدید تری انجام میدم و خیلی موفق تر وپویاتر از قبلم هستم و هر روز میخام از این هم موفق تر بشم و میشم

    و قطعا با توکل به خدای بزرگ روزی مصطفی دهقان یکی از بزرگترین افراد این مملکت میشه و نفر اول در کار خودم و هر روز هم نشونه هاش رو میبینم و از خدای بزرگم بسیار بسیار سپاسگزارم که هر روز بیشتر نشونه های راه موفقیتمو میبینم.

    این سرگذشت زندگی من بوده در این یه سال فوق العاده ای که بهترین و زیباترین روزای عمرم بوده.و از استاد همه خیلی خیلی ممنونم و واقعا مدیونم بهشون و هر روز بخشی از سپاسگزاری من استاد عباس منش هستند بدون هیچ اغراق و هیچ بزرگنمایی.

    ارزوی خوشبختی وسعادت وثروت بی کران رو برای استاد عباس منش و همه دوستان خوبم دارم در پناه خدای بی همتا.

    موفق باشین.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    خداروشکر درست میشه گفته:
    مدت عضویت: 3714 روز

    سلام خیلی ممنونم از فایلی که تهیه کردید واقعا دغدغه خیلی همین موضوعه

    من اول دبیرستان با9تا تجدیدی رفتم مدرسه شبانه به امید اینکه سال بعد برکردم روزانه و مث بقیه بچه ها درسمو ادامه بدم/وقتی وارد مدرسه شبانه شدم دیدم آدمای زیادی هستن که سنشون اندازه بابای منه و از درس خوندن خیلی سرد شدم تا اینکه شنیدم خیلی ها جهشی درس میخونن این باعث شد برم آموزش پرورش یادم میاد اون روز خیلی یا اداعا رفتم که باید یه فکری برا بشه باید منو راهنمایی کنید/یک آفای که مدیر بخش متوسطه بود باهام صحبت کرد که میتونی طی یک سال و نیم دیپلم بگیری من تعجب کردم!گفت میتونی بری آموزشگاه خصوصی یک رشته ی فنی انتخاب کنی و از اون طرف هم درسهای عمومی دبیرستانو توی مدرسه ی دیگه پاس کنی من معماری خوندم و تونستم طی 2سال دیپلم بگیرم و وارد دانشگاه بشم.واقعا تونستم احساس بزرگی توی وجود خودم داشته یاشم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    s p گفته:
    مدت عضویت: 4015 روز

    چه تغییری را در زمان مناسب در زندگیتان ایجاد کردید؟

    من وقتی دانشجو بودم ترم اول معدلم الف شد ترم دوم یکم افت داشتم ترم دوم افتضاح شد و دو تا درس رو افتادم یکی از درسا خیلی سخت بود من احساس می کردم که نمیتونم یاد بگیرم ولی حتما باید پاس میشد چون پیش نیاز همه ی درس های تخصصی بود من از ترم سوم خودم تغییر کردم و شروع کردم از روز اول دانشگاه اون کتاب رو خوندم باورتون نمیشه اوایل اصلا هر چی میخوندم هم بازم نمیفهمیدم یک بار دو بار سه بار که خوندم کم کم یاد گرفتم و درسی که ازش انقد میترسیدم رو با نمره ی خوب پاس کردم چون انقد خونده بودم که قشنگ یاد گرفتمش

    چه زمانی جهان با شما را مجبور به تغییر کرد؟

    وقتی ترم هفت بودم یه درسی برداشتم که تقریبا آسون بود ولی استادش با من لج بود خیلی ناراحت شدم تصمیم گرفتم درس رو حذف کنم از طرفی چون سال آخر بودم میترسیدم باز با همین استاد ارایه بشه و منو بندازه واسه همین تصمیم گرفتم مهمان تک درس بگیرم با سختی فراوان بالاخره این درس رو در یک دانشگاه دیگه مهمان شدم و تونستم با نمره 19٫5 این درس رو پاس کنم تهدید استاد منو مجبور کرد که تغییر کنم و این تغییر کاملا به نفع من بود و بعدا کلی خوشحال شدم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    سعید دولت شاه گفته:
    مدت عضویت: 3890 روز

    سلام به همه ی اعضای خانواده ی گروه تحقیقاتی عباسمنش

    من تقریبا 3 ساله بخاطر عادت بدی که تو روابطم با افراد دیگه چه دوست و چه آشنا دارم باعث شده بود توی این مدت یکی یکی همه ی کسایی که منو دست داشتن از دست بدم و خودمم نمیدونستم که بخاطر این رفتارم همه دارن از من جدا میشن. من متاسفانه بخاطر این رفتارم توی این 3 سال هیچ که دوست جدیدی نداشتم بل همه ی دوستامو هم از دست دادم. جالبه خودمم توی این مدت نمیدونستم واسه چرا من دارم همه ی دوستامو از دست میدم تا اینکه بالای همین صفحه نوشته بود کچه زمانی روابطتان را اصلاح میکنید؟ من راجع به این موضوع فکر کردم تا اینکه متوجه شدم به خاطر اون رفتار بدی که دارم بجایی رسیدم که دور و برم هیچ دوستی نیست!!!!!

    یعنی طوری شد که جهان مجبورم کرد که رفتارمو اصلاح کنم .

    راجع به بخشی که خودم در زمان مناسب تغییر ایجاد کنم بگم: من شهرستان زندگی میکردم اونجا از شرایط زندگی و محیط اطرافم اصلا خوشم نمیومد و بعد از اون شد که تصمیم گرفتم بیام تهران جایی که خودم باید همه ی کارایی زندگیمو انجام بدم از ریز و درشت همه و همه و الان از خودم راضیم بخاطر این تغییری که در زمان مناسب در خودم ایجاد کردم. اتفاقا خدا هم به این حرکت شجاعانه ی من هم پاداش های بسیار خوبی داد.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    کامران صابری گفته:
    مدت عضویت: 3639 روز

    با سلام

    من یه سال پیش وقتی که کتاب های مربوط به دین اسلام رامیخواندم تصمیم گرفتم عقیده ی خودم را تغییر دهم و اسلام واقعی بدور از خرافات را بپذیرم برای این کارم بسیاری از دوستانم را از دست دادم و از طرف خانواده هم خیلی منع میشدم اما چون باور داشتم که راهم درست است از دست دادن دوستان و طرد شدن از خانواده مانع این نشد که عقیدم را تغییر دهم ( انگشت نما بودن بهتر ازاحمق بودن است)

    امازمانی که دنیا من را مجبور به تغیر کرد در سن 16 سالگی بود که پدرم مریض شد و مخارج خانه رو دوش من افتاد من برای تامین مخارج مجبور شدم برای کارگری به عراق برم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: