چه افرادی برای مهاجرت کردن، مناسب ترند | قسمت 2 - صفحه 1

246 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مصطفی فرخی نژاد گفته:
    مدت عضویت: 1002 روز

    تنها تو را میپرستیم و تنها از تو یاری مجوییم

    چیزی که از این فایل برای یک بار گوش دادنش دستگیرم شد این بود که

    مهاجرت که هیچ هر کاری که بدون دلیل منطقی انجام بدیم و باور و طرز نگاهی که روی منطق باشد را نداشته باشد به سر انجام نمیرسد و استاد مثال آوردن که اگه فقط به این دلیل که میخواهی یک چیزی را تجربه کنی که چشم باقی رو در بیاری و برای این باشه که خودت را به کسی دیگه ای ثابت کنی و منشا این اتفاق یک چیز بیرونی باشد مثل این که من خودم را ثابت میکنم و یا به بقیه نشون میدهم و یا دلیلی برای گفتن و از نظر دیگران خودم را انسانی بزرگ ببینم و برای این آن باشدو……… نه اینکه خودم لایق چنین تجربه ای هستم و سر منشا درونی باشد باعث میشود که با کوچکترین تضادی در کار و یا مسئله ای از این مسیر دور شوی و چون قانون جهان هستی میگه که احساس بد اتفاقات بد تو تویه سیکل معیوب میمونی و باعث میشه که از هم زندگی رو برای خودمون تباه کنیم و هم به خواسته هایمان نرسیم ولی اگر برای رسیدن به حس خوب باشه که بخوایم هر کاری رو انجام بدیم مثل مهاجرت کردن من خودم داخل آزمون این رو گفتم که میخواهم که در کارم پیشرفت کنم و به حس سر زندگی برسم نه اینکه بخواهم دیگران در باره من چی بگن و چشم کسی رو در بیارم چون واقعا دوست دارم که در کارم پیشرفت کنم باعث میشه که تضاد ها و مسائل برایمان شرین بشوند مثالا در کار خودم که بحث مسائل اقتصادی و حقوی هست خوندن قوانین و تب و تاب بازار هست برایم شرین میشود ولی کسی که کارش کارمندی است و دوست دارد که یک حقوقی را بگیره و کار ثابتی داشته باشه این طور نیست و یاد گیری این مسائل برایش شاید هم زجر آور باشه ولی من چون این مسائل در کار برایم پیش آمده است باعث شده که با علاقه با اینکه جای اهرم رنج و لذت در ذهنم برای مطالعه درست نیست ولی بروم و این مطالب رو مطالعه کنم و اما یه درس دیگه هم داشت این بود که

    اول باید ببینیم و بعدش به این مسئله برسیم که شرایط مناسب من هست یا خیر مثل قضیه اینترنت استاد که میگفتن یکی از چیزایی که دوست داشتم بیام آمریکا و تجربه اش کنم این بود ولی خب از اونجایی که اشتباه فکر میکردم حسابی تویه ذوقم زد

    الان با کمال شرمندگی بعضی از دوستانی که دارم و دوست دارند که بروند آمریکا برای مسائل جنسی هست و آزادی بی بند و باری که داخل سریال سفر به دور آمریکا نشون داد خانوم شایسته عزیز که بابا این ها متعهد هستن و بعضا چندین بچه دارند و حسابی عاشقانه دارند که با هم زندگی میکنند و هر کدام با آزادی عقیده و پوشش نه به طوری که به دیگران فشاری بیاره داره زندگی میکنه

    و درس آخر این بود که مهم نیست که داخل چه شرایطی هستی میتونی شرایط رو تغییر بدی حتی از صفر اما برای مهاجرت بهتره که از یک شرایط نرمال خوب به جای دیگه نقل مکان کنی چرا که شخصیت تنها چیزیه که داخل همه جا با تو همراه و هم مسیره و اگه شخصیتی سازننده نداشته باشی و از اونجایی که مهاجرت همه پته ات رو روی آب میریزه باعث میشه که له بشی و نتونی از اون محیط به اندازه مدت زمانی که زمان میبره که شخصیتت رو تغییر بدی لذت ببری ولی اگه بتونی با تغییر باور هات شخصیتت رو عوض کنی باعث میشه که زندگی روی خوشش رو تا زمانی که در این دنیای دو قطبی هستی نشونت بده

    در پناه حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  2. -
    زهرا گفته:
    مدت عضویت: 656 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام و درود و عشق فراااااوان خدمت استادانِ جان و دوستان عزیزم

    بینهایت سپاسگزارم استاد جان؛ بابت آگاهی‌های ناب بر اساس قوانین و تجربیات زندگیتون بر اساس عملکرد،، واقعن خانم شایسته درست گفتن که این ویژگی شماست که آدمو آگاه می کنید از شرایطی که ممکنه پیش بیاد و آدم با دید باز میتونه تصمیم بگیره….ایشون در مورد سفر اینو گفتن من دارم میبینم در مورد همه چی اینطور هستین که آمادگی و انعطاف پذیری بالایی دارین برای هر اتفاقی که پیش بیاد و این از اعتماد به نفس شما سرچشمه میگیره،، بسیار تحسینتون میکنم و دوست دارم تا این حد راحت باشم با خودم با جهان با هر چه از دوست( خداوند) آید ؛ خوش آید!

    سپاسگزارم بابت سوالات آزمون‌ها که با عشق تهیه می‌کنید یه دنیا ممنون،، وقتی بهشون فکر می‌کردم یاد تجربیاتم و عملکردم می‌افتادم و دیدم چقد نسبت به قبل تغییر کردم و احساس سپاسگزاریم بیشتر شد

    خدایا شکرت

    مرسی خدااااااا

    از ساعت پنج صب که بیدار شدم به لطف خدا ، اول صلاتمو به جا آوردم به روش صلاتم که فک کردم دیدم یه زمانی فقط کورکورانه تقلید کردم از پیشینیان و نماز می‌خوندم بعد که فهمیدم فقط تقلید بوده و دیگه دلیلی براش نداشتم یکی دو سال نخوندم… الان تازگی به این نتیجه رسیدم و جواب سوالاتمو گرفتم و فهمیدم نماز چیه و چرا واجبه الان دوباره شروع کردم، نمازه همونه ولی نیت و باور من زمین تا آسمون فرق کرده، عمله ظاهرش شبیه قبلنه ولی باور پشتش فرق کرده! ….

    من دارم با نماز غذای روحمو میدم، جسم غذا میخواد، ذهن غذا میخواد، روح غذا میخواد… همونطور که اگه غذا نخورم جسمم ضعیف میشه؛ روحمم احتیاج به غذا داره وگرنه ضعیف میشه…برا همین خدا گفته واجبه! چیر عجیبی نیست!

    قبلا از سر اجبار ، ترس از جهنم و شوق بهشت میخوندم الان به این نتیجه رسیدم

    البته این برداشت الانمه بازم ممکنه تغییر روش بدم!،، فکر کردن به گذشته تا الان خیلی کمکم میکنه مسیرو فراموش نکنم. من تونستم تعصبات سفت و سخت مذهبیو کنار بزارم و براحتی و بدون مقاومت حرفای استادو باور کنم!! نمونه‌اش فایل‌های حجاب در قرآن برای منی که خیلییییی روی این موضوع گیر بودم!!! ولی وقتی منطقشو درک کردم با آیاتی که استاد در قرآن بررسی کردن و گفتن، همون اول پذیرفتم….همین مثال‌ها داره به من میگه که من آدم انعطاف پذیریَم و خوب تغییر میکنم

    برگردیم به ادامه سخن قبلیم که گفتم بعد نماز صبحم اومدم سراغ سایت و فایل جدید رو دیدم و گوش کردم رفتم قسمت 1 رو هم گوش کردم بعد آزمون رو دادم و شروع کردم کامنت بنویسم که حس کردم اول برم با شادی صبحمو شروع کنم. حدود نیم ساعت با صدای کم آهنگ رقصیدم چون بقیه خواب بودن! ،، یادم اومد که من به صدای بلنددددد آهنگ عادت دارم و الان چقد با صدای کم اوکیم و بدون غر زدن دارم میرقصم و ورزش صبحگاهی انجام میدم این اگه انعطاف پذیری نیست پس چیه؟!

    یه ویژگی دیگه که دارم و یادم اومد اینکه که من از دامنه‌ی تکرار خارج میشم، احساس میکنم علاقه به لمس تجربیات جدید در من زیاده و روحم از تکرار فراریه!

    مثلن همین آهنگامو که نگاه می‌کنم تقریبن میشه گفت همیشه در حال آپدیتن یعنی آهنگی که برام تکراری بشه و اون احساسی که قبلن ازش میگرفتم دیگه نگیرم حذفش میکنم و یه جورایی میدونم آهنگ بهتر در راهه و قشنگترش بدستم میرسه و تجربه بهم ثابت کرده،، این ویژگی رو هنگام دیدن بقیه آدما فهمیدم مثلن آهنگی که یه سال پیش با هم دانلود کردیم اون هنوز دارتش و من خیلی وقت پیش حذفش کرده بودم!! بعضیارم دیدم تعصب دارن به یه نوع خاص موزیک ولی من هر آهنگی که باهاش حال کنم و مثبت و شاد باشه و در کل حسم باهاش اوکی باشه گوش میدم بخاطر همین ویژگی؛ از پاییز 1402 رپ گوش میدم این در حالیه که از قبل ذهنیت خوبی در مورد رپ نداشتم ولی یه عزیزی برام فرستاد و گوش کردم دیدم علاقه دارم، تا قبل از پاییز 1402 اگه ازم می‌پرسیدن خواننده مورد علاقه‌ت کیه پاسخ دقیقی نداشتم!! ولی الان میگم شایع:) هم آهنگاشو دوس دارم هم زندگیشو..» مصاحبه ازش دیدم و در مواردی که مناسبه الگوی خوبیه و من با گوش دادن آهنگاش و شناخت کوچولویی ازش؛ کلی قانون برام یادآوری شده و این به لطف آگاهی‌هاییه که از این سایت دریافت کردم که باعث شده با عینک قانون به همه چی نگاه کنم و یه نکته مثبت از دل ماجرا برداشت کنم مادرمم میگه مگه داداشتم همین آهنگارو گوش نمیده ولی اصلن مثل تو بهشون نگاه نمیکنه!! تو درکی که داری بخاطر اینه

    که داری روی خودت کار میکنی …

    در مورد مهاجرت وقتی بهش فکر کردم که چه تجربیاتی داشتم یادم می اومد:

    خدای درونم براتون بگه که ( خخخ) :

    وقتی کلاس اول بودم روستای ما مدرسه نداشت باید می‌رفتم یه روستای دیگه! اونم گاهی وقتا پیاده می‌رفتم و گاهی وقتا با بابام، گاهی وقتا معلم اون روستا مثل یک پدر مهربان منو می‌برد هیچوقت یادم نمیره و همیشه دعاش میکنم

    کلاس دوم روستامون مدرسه براش اومد یه کانکس ساده و کوچولوتر چون جمعیت روستامون کم بود و ما کلا 7,8 نفر بودیم اونم با تفاوت سنی!! ( مثلن من و یه نفر دیگه کلاس دوم بودیم، یه نفر کلاس سوم، یه نفر کلاس اول و چهارنفرم کلاس دوم حالا چرا اینارو گفتم؟ در ادامه میگم ) ، گذشت و گذشت تا کلاس پنجمم که تموم شد و دیگه باید می‌رفتم شهر برای ادامه تحصیل چون اونجا فقط تا پنجم درس میدادن!! خب یکی از خانواده‌‌های روستا که پسرشون هم‌سن و هم‌کلاس من بود قبل از اینکه مجبور بشن مهاجرت کنن خودشون با اختیار خودشون مهاجرت کردن تهران و مهاجرت براشون خوب بود…یه خانواده دیگه که دو تا دانش آموز داشت وقتی پسرشون پنجمو تموم کرد رفتن شهر، بقیه هم همینطور، و اما من! من اولین نفری بودم که بدون خانواده رفتم خونه مامان بزرگم به مدت سه سال!

    یکی از خانواده‌ها از من الگو گرفت و دخترشون که دو سال از من کوچیکتر بودن به مدت یه سال فرستاد خونه مامان بزرگش

    اون سه سال واقعن سختی‌های زیادی کشیدم … اما جا نزدم میتونستم بگم نمیخوام ادامه تحصیل بدم و تموم, تازه بابام دوس نداشت ادامه تحصیل بدم ولی هر طوری شد کوتاه نیومدم و جا نزدم البته خداوند همیشه پشتم بود و از طریق دستانش کمکم می‌کرد اون سختی‌هاییم که کشیدم بخاطر شرک و بی ایمانی خودم بود ‌..‌. الان خدا رو شکر می‌کنم بابت تک به تک تجربیاتی که داشتم…. اگه هزار بار برگردم به عقب همین زندگیو انتخاب می‌کنم چون همه‌ی اون تصمیمات باعث شدن الان در این مکان باشم، همه‌ی اون ناآگاهی ها و تاریکی‌های حاصلش باعث شدن امروز نور رو درک کنم و قدردانش باشم…

    وقتی داداش کوچیکمو می‌بینم امسال با اینکه خانواده کلی سعی کردن راضیش کنن ده روزی بره خونه مامان بزرگم تا تا به کاری که داشتن رسیدگی کنن قبول نکرد اون الان 13 سالشه، من اون موقع تازه یازده سالو تموم کرده بودم نمیدونم چجوری تونستم؟! وقتی بهش فکر می‌کنم میگم این چیزی جز ایمان نبوده… با تکیه بر نیرویی ورای نیروی خودم تونستم وابستگی‌هامو کنار بزارم و دووم بیارم! وقتی تفاوت‌ها رو می بینم می‌فهمم که کار هر کسی نیست!…

    در مورد کنجکاوی هم از بچگی همه سوراخ سنبه‌های روستامون و خونه‌هاشو می‌گشتم با دوستام…الانم عاشق اینکارم،، یه مثال از علائقم هم گویای کنجکاویمه اونم اینکه عاشق جاده‌‌ام با دقت به اطراف نگاه می‌کنم و غرق در زیبایی‌هاش میشم…همین دفعه قبل که داشتم می‌اومدم خونه با ذوق به داداشم کوه‌هارو نشون می‌دادم و می‌گفتم دوس دارم برم از نزدیک لمسش کنم ببینم چجوریه خخخ

    مشتاق یادگیری بازی‌های جدیدم

    مشتاق امتحان کردن خوراکی‌های جدیدم

    مشتاق سفر به جاهای جدیدم

    سفر که میریم بقیه میشینن من دوس دارم پیاده برم بالای کوه و اطرافو ببینم

    به لطف خدا دانشگاه قبول شدم یه شهر نسبتا دور همونجور که میخواستم

    آب و هوای شهری که دَرِش به دنیا اومدم سردسیره و شهری که قبول شدم گرمسیر اما انقد من ایلامو دوس دارم که انگار اونجا بدنیا اومدم، به لطف خدایی که منو به سمت استاد عباسمنش عزیزم و سایتشون هدایت کرد با زیبابینی که از استاد یادگرفتم و جز عادت‌هام شده ولی هنوز خیلی نیاز دارم بهبود بدم خودم و شخصیتم رو….به لطف آگاهی‌هایی که از استاد جانم شنیدم و اندکی عمل کردم زندگی نسبت به قبل برام بهشت شده، اکثر بچه‌ها از شهر ایلام و دانشگاه و خوابگاه و… می‌نالیدن و اما من همیشه خوبیشو میگفتم نه اینکه صرفا زبانی نه من از اعماق قلبم سپاسگزار بودم و همه اینو در رفتارم میدیدن، همیشه از دیدن من تعجب می‌کردن و باورش براشون سخت بودم، بهم می‌گفتن تنها کسی که داره از خوابگاه لذت میبره زهراعه، میگفتن تو همیشه بهت خوش میگذره، تو همیشه شاد خوشحالی و بیخیالی، خیلی ریلکسی، بمب انرژی، این همه انرژی از کجا میاری، تو همیشه حالت عالیه و…. در مورد ارتباط با آدمای جدید میتونم بگم نمره قابل قبولی میگیرم چون بازم دیدم تفاوت عملکرد خودم با بقیه رو، دوستام میگفتن کی هست توی این خوابگاه که تو باهاش دوست نشده باشی!!! منم میزدم زیر خنده

    یا میگفتن زهرا خانوم! اصلا اتاق تو کجاست!؟ چون ما تو رو توی همه اتاقا دیدیم

    بیشترم از این تعجب می‌کردن که با اینکه ترمکم انقد زود اَداپته شدم با محیط

    در مورد رقص، من خیلی به رقص علاقه دارم ولی تا همین یکی دو سال قبل به دلیل کمبود عزت نفس روم نمی‌شد جلو یه نفر برقصم!!! آگاهانه با کار کردن روی خودم و رفتن توی دل ترسم الان بچه‌های خوابگاه منو توی این حوزه هیولا میدونن چون همیشه پای ثابت رقصم و اکثر اوقات اون وسط در حال هنرنماییم خخخ انصافن خیلی قشنگ می‌رقصم

    وابستگی خاصی هم به خانواده‌ام و فامیل و دوستام ندارم‌… بازم بودن بین جماعت زیادی از همسن و سالام و تفاوت رو دیدن باعث شد بهتر خودمو بشناسم و ویژگی‌هامو برام بولدتر کرد… خدایا شکرت

    همون اولی که رفتم دانشگاه بچه‌ها می‌پرسیدن دلت تنگ نشده میگفتم نه اونا تعجب می‌کردن، یکی از همکلاسیام میگفت خوشبحالت چطور میتونی؟ میگفت من بخاطر این ایلامو انتخاب کردم که اصلاااا نمیتونم از خانواده دور بشم!!

    من انقد با تنهایی خودم حال میکنم مثلن خودم میرفتم کافه و باشگاه و… بچه‌ها اصلا باورشون نمی‌شد میگفتن با دوست پسرت رفتی؟! وقتی دیدم باور نمیکنن بحث نکردم گفتم اوکی آره خخخ

    یه بار از یکی از ترم بالایی‌هامون شنیدم که مسیر دانشگاه تا خوابگاهو تنهایی پیاده اومده همونجا الگو گرفتم و مغزم گفت دییینگ خودشه، منم میخوام تجربه کنم! چند روز طول نکشید که عملیش کردم! از دانشگاه که بام ایلامه تا خوابگاه حدود 9 کیلومتر پیاده روی کردم تاریخ 13 اسفندماه 1402، وقتی هم اتاقیام فهمیدن مخشون داشت سوت می‌کشید بازم باور نمی‌کردن که تنهایی اینکارو کرده باشم خخخ یه بار می‌گفتن دل شیر داری یه بار می‌گفتن رکوردتو باید توی گینس ثبت کنن و…در زمان پیاده روی چنان احساس سبکی و پرواز داشتم فوق‌العاده تجربه جدید و قشنگی بود خدایا شکرت بارها جاهایی رفتم فقطم با توکل به رب و استفاده از گوگل مپ انقد خوشحالم که تجربه کردم اینارو انگار تمام دنیا برا منه

    اردو‌هایی که دانشگاه برگزار میکنه رو تا جایی که خبر داشتم رفتم! اینجا باز بچه‌ها باهام شوخی می‌کردن می‌گفتن تو که هر اردویی میشه میری چرا اینو نرفتی خخخ

    میرفتیم اردو ؛ بچه‌ها از حجم وسایل من تعجب می‌کردن! از نظر اونا کم بود و من از حجم وسایل اونا تعجب می‌کردم خخخ

    من و دوستام قانون شکنی می‌کردیم و می‌رفتیم بازارو می‌گشتیم و سرگروه هی شاکی می‌شد که گروه شما چرا هر دفعه جیم می‌زنید و میرین خوشگذرونی خخخخ

    یه مثال دیگه : بچه‌ها میخندیدن میگفتن خوشبحالت وسایل آرایشیت همینه: کرم و رژ !

    زمستون گذشته برای اینکه بدونم به همین دو قلمم وابسته نشدم چون هر روز با آرایش می‌رفتم دانشگاه،، اومدم حدود دو هفته بدون حتی ضدآفتابم رفتم دانشگاه و دیدم اوکیم و راحتم

    خدایا شکرت

    زندگی در تمام ابعاد برای من آسون شده، لذت‌بخش شده و اینو مدیون آموزش‌های شما هستم استاد عزیزم یک دنیا ممنونم ازتون

    در نهایت به این نتیجه رسیدم این ویژگی‌هایی که گفتم از قبل ورود به این مسیر هم داشتم ولی انقد باور محدود کننده زیادی داشتم که اجازه بروز به این ویژگی رو نمی‌دادن

    الان با یکم کار کردن روی باورهام اینقدررر نسبت به قبلنم تغییر کردم!!!

    خداااایا شکرت زیاد

    الحمدالله رب العالمین

    ان‌شاءالله در پناه الله یکتا پیروز و سعادتمند باشید در دنیا و آخرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 29 رای:
    • -
      ولی الله علوی گفته:
      مدت عضویت: 1301 روز

      درود. تبریک به خاطر مطلب فوق العاده ای که نوشتید ومن لذت بردم وخوشحالم یک همشهری وهم استانی رادرخانواده بزرگ عباسمنشی ها میبینم و این شروع اتفاقات زیبا وبزرگ برای همه هم استانی ها ایلامی وبرای شماست .. ما بچه های استان ایلام که فرکانس مثبت داریم هرهفته یک جلسه حضوری داریم درآینده نزدیک همایش‌های گروهی بزرگ برگزار می‌کنیم..به امید داشتن ایران پرازانسانهای موفق وثروتمند .

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        زهرا گفته:
        مدت عضویت: 656 روز

        سلام و عرض ادب خدمت دوست همفرکانسی

        سپاسگزارم بابت لطف و توجه و محبت شما

        بسیار تحسین تون میکنم که انقدر خوب دارین روی خودتون کار می‌کنید و باعث گسترش جهان میشین

        بهترینها رو براتون آرزو میکنم

        ان‌شاءالله روز به روز بیشتر رشد و پیشرفت داشته باشید در تمام زمینه ها

        در پناه الله یکتا پیروز و سعادتمند باشید در دنیا و آخرت

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    بهیاد رفیعی پور گفته:
    مدت عضویت: 4012 روز

    درود به شما استاد عزیز و ارجمند

    خدا به شما سلامتی و طول عمر بده

    واقعا مطالب ارزشمندی رو ذکر کردید ، خیلی ها در مورد مهاجرت تفکرات بسیار غلطی دارند که پیشنهاد میکنم حتما این ویدیو اسناد رو ببینند

    این مواردی که در ویدیو گفته شد ، به نظرم بهترین معیار هستش که ببینی آیا واقعا آدم مهاجرت هستی یا نه

    خود من خیلی دنبال مهاجرت بودم ، ولی بعد به این نتیجه رسیدم که مهاجرت واقعا برای همه مناسب نیست خیلی مواقع شما دیگه نمیتونی از صفر شروع کنی و بستگی به آدمش داره .

    بازم ممنون از شما استاد عزیز و ارجمند

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  4. -
    آقای نیکو گفته:
    مدت عضویت: 3071 روز

    بنام پرودگار یکتا و بی همتا

    سلام به استاد عباسمنش

    سلام به خانم شایسته

    سلام به همراهان سایت استاد عباسمنش

    در مورد مهاجرت من اگه برگردم به 20 تا 30 سال پیش حتما مهاجرت میکنم

    اما الان بیشتر دوست دارم کشورهای مختلف رو ببینم و از زیبایی‌ها استفاده کنم و فرهنگ های مختلف رو از نزدیک ببینم و لذت ببرم

    من بعد از تجربه 50 سال زندگی و انجام چند شغل مختلف و سفر به چند کشور مختلف تقریبا الان دیگه خودم رو شناختم و با علایقم آشنام، شغل مورد علاقه ام رو پیدا کردم و مکان زندگیم رو دوست دارم، روابطم خوبه، درآمدم خوبه و رو به جلو هست و در معنای کامل دارم زندگی میکنم و لذت میبرم،

    البته که هنوز به استقلال مالی و مکانی نرسیدم اما راضیم، آرامش دارم، سلامتم و خداوند رو تا حدود زیادی پیدا کردم.

    یکسری اولویتها در زندگیم هست که ترجیح میدم مهاجرت نکنم، چون اون اولویتها برام مهمتره

    من از کنار خانواده و نزدیکان بودن نزدیکانی مثل مادر، مثل خواهر و برادرهام، همسر و دو فرزندم بیشتر لذت میبرم

    ضمن اینکه اگه بخوام مهاجرت کنم خیلی چیزها رو باید از اول شروع کنم مثل یاد گرفتن زبان، مثل عوض کردن شغل یا همون شغل رو در یه کشور دیگه بخوام ادامه بدم کلی سال طول میکشه تا به جایی که الان هستم برسم، من تو کشور خودم بارها شغلم رو عوض کردم و یا در شهر خودم مکان شغلیم رو عوض کردم و میدونم که در چنین شرایطی باید از اول شروع کنی

    پس بهترین گزینه و اولویت من زندگی در شهری هست که الان هستم یعنی مشهد

    و بهترین گزینه شغلی من شغلی هست که الان دارم و در اون جا افتادم یعنی ساخت و ساز مسکن

    و بهترین تفریح برای من سفر به کشورهای مختلف و دیدن مکان‌های تاریخی و تفریحی و همچنین آشنایی با فرهنگ کشورهای مختلف هست

    پس گزینه مهاجرت برای من هیچ اولویتی نداره و بهش فکر نمی‌کنم

    از استاد عباسمنش ممنونم که این فایل عالی رو آماده کردن برای دوستانی که میخوان مهاجرت کنن،

    مهاجرت همونطور که استاد فرمودن میتونه عامل پیشرفت بشه و برای بعضی هم میتونه عامل پسرفت بشه، این به روحیات افراد نگاه میکنه، یکی میتونه در شرایط سخت ذهنش رو کنترل کنه و پاداش‌ها رو دریافت کنه و یکی نمیتونه و سقوط میکنه

    با تشکر خدانگهدار

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 42 رای:
  5. -
    حسین و نرگس گفته:
    مدت عضویت: 1802 روز

    با عرض سلام و درود و احترام و با یاد و نام خدای مهربان

    بنده سالهاست در حال مهاجرت هستم اونم از نوع شغلی!! و این شجاعت رو داشتم که بارها بخاطر کسب شرایط بهتر ریسک کنم و شغلی که داشتمو رها کنم و البته هم مواردی بوده که شغل بعدی رو محیا کردم و بعد مهاجرت شغلی کردم و هم مورد بوده که با وجود مستاجر بودن و متاهل بودن و هزینه های جاری از شغلی بیرون اومدم و چند ماه بیکار بودم تا شغل مناسبو پیدا کنم… همه اینها تلاشهای من بوده برای رسیدن به شرایط مطلوب تر و هم تلاش برای خودشناسی و رشد شخصیتی…

    من سالها شخصیتی وابسته داشتم و از تغییر محیط و شرایطم به شدت هراس داشتم و از عدم اعتماد به نفس رنج میبردم… تا اینکه تصمیم گرفتم بزرگترین چالش زندگیمو تجربه کنم تا اینطوری شخصیتمو جراحی کنم.. و در شرایطی که بیکار بودم و پولی هم برای اجاره خونه و تهیه جهیزیه نداشتم دست گذاشتم روی گزینه ای که خواستگارهای پولدار داشت… همسر عزیزم با صحبتهایی که در جلسه خواستگاری کردم بهم اطمینان کرد… من مدام در مورد ایده ها و انگیزه هام باهاش صحبت کردم… یادمه حتی بهش ضعف ها و مشکلاتی که داشتم و حتی سیگاری بودنمو صادقانه گفتم و گفتم که میخوام از این شرایط بیرون بیام و زندگی زیبایی رو باهم بسازیم که قطعا سختی هایی رو هم داره اما این سختیها زیباست… من نخواستم خودمو بکشم و یه زندگی بسازم که بعدش یکی دیگه بیاد باهام هم سفره بشه… و همسر نازنینم، گل نرگسم بهم پاسخ مثبت داد و ما با هم شروع کردیم…یادمه همیشه بهم میگفت حسین تو اون موقع ها خیلی بچه ننه بودی و من واقعا نمیتونستم بهت تکیه کنم… اما الان واقعا مردی شدی که با خیال راحت بهت تکیه میکنم… و ما با توکل به خدا زندگیمونو از هیچ ساختیم.. خدا رو شکر.. من دائما سعی کردم از شرایطی که داشتم به شرایط بهتر مهاجرت کنم … کسب مهارت … تغییر محیط زندگی… وقتی با همسرم تصمیم گرفتیم از تهران هم مهاجرت کنیم بخاطر اینکه دوست داشتیم در یه محیط بدون ترافیک و با آب و هوای عالی زندگی کنیم تکامل رو بر اساس آموزه های استاد طی کردیم… با سه تا بچه که البته موقع مهاجرت فرزند سوم هنوز به دنیا نیومده بود از منطقه امنمون که متکی بودیم به پدر و مادرم به یه منطقه دیگه مهاجرت کردیم و این باعث شد مسئولیت من خیلی بیشتر بشه چون پدر و مادرم نزدیکمون نبودن تا حمایتمون کنن و ما این تصمیمو گرفتیم تا شخصیتمون برای مهاجرت بزرگتر آماده بشه.. از مرخصی های پشت سر هم که باید میگرفتم برای اینکه همسرم و فرزند سوم نیاز به مراقبت داشتن و ما از تمام اقوام حتی خواهر های همسر و پدر و مادرم قطع امید کردیم برای اینکه تمرین کنیم و خودمون تمام مسئولیت زندگیمونو بپذیریم… خیلی سخته کی مثلا صبح بخوای بری سر کار اونم 6 صبح ولی تا دیروقت باید عارق بچه بگیری… فرزند دوممون دو سالشه و من مسئولیت استحمام و عوض کردن کهنه شو پذیرفتم… و با همسرم تقسیم وظایف کردیم.. در کنار این رسیدگی به امورات فرزند اولم که اونم خیلی بزرگ نیست و نیاز به حمایت داره گاهی ما رو به ستوه میاورد و نجواها شروع میشد و کنترل ذهن کار خیلی سختی بود و البته هست… اما ما این شرایطو خودمون انتخاب کردیم برای اینکه بتونیم روی پای خودمون بایسیتم و با توکل به خدا یاد بگیریم با چالشهای مهاجرت و عدم حساب کردن روی شرایط و آدم های قبلی روبرو بشیم … محله قبلی مون پنج دقیقه با خونه مادرم اینا فاصله داشت و حتی خیلی وقتها دخترم و والدینم از مدرسه تحویل میگرفتن و تا این حد ما وابسته بودیم که هر هفته دو سه روز میرفتیم خونه پدرم … اما الان شخصیت من واقعا جراحی شده و فکر میکنم طی یکسال گذشته که مهاجرت کردیم من خیلی بزرگ شدم و حالا میتونم چالشهای بزرگتر رو بپذیرم…

    استاد در مورد تفاوت زبان و ویژگی های فرهنگی شهر و روستا و بخشهای مختلف صحبت کردن… ما فقط یه منطقه عوض کردیم ولی با شرایط فرهنگی بینهایت متفاوتی روبرو شدیم… انگار به یه شهر دیگه رفتیم… مردم منطقه جدید اکثر بومیان استانهای شمالی هستن که قبل از انقلاب دسته جمعی به این منطقه مهاجرت کردن و الله اکبر از حکمت خدا که چون ما قصد داشتیم به یکی از استانهای شمالی مهاجرت کنیم آوردمون توی منطقه ای که اکثرا بومی همون استان هستن!!!

    و خواستم این رو هم به دوستان عرض کنم…

    الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا… خداوند به مهاجرین عنایت خاص میکنه… وقتی ما اومدیم به این محله و البته من بارها دستمو بالا گرفتم و گفتم خدایا تو شاهد باش که ما بخاطر رشد خودمون و حرکت به سوی تو این دایره عافیت طلبی رو ترک میکنیم و مهاجرت میکنیم و خداوند بارها ما رو معجزه آسا مورد حمایت قرار داد تا چالشهای ما براحتی هندل بشه…

    وقتی اومدیم به این محله با اینکه مدرسه ای که برای دخترم درنظر گرفته بودیم با ما خیلی فاصله داشت و همسرم بخاطر بحث بارداری و تولد فرزند جدیدمون نمیتونست دخترمو برسونه و ما حتی روی سرویس مدرسه حساب باز کرده بودیم خیلی اتفاقی خداوند ما رو به مدرسه دیگری هدایت کرد که اولا تا خونه 5 دقیقه فاصله داشت… معجزه بعدی خدا این بود که دخترم تو شیفت بعد از ظهر ثبت نام کرد که من بتونم از سر کار بیام و دخترمو تحویل بگیرم درحالی که مدرسه قبلی تک شیفت بود… معجزه بعدی این بود که یه دکتر فوق حرفه ای کودکان تو خیابون اصلیمون شناسایی کردیم و آزمایشگاه مورد نیاز برای فرزند جدیدمون هم 5 دقیقه باهامون فاصله داشت… یادمه با همسرم میگفتیم کاش دستگاه مخصوص تست زردی که نیاز به گرفتن خون نداره در این آزمایشگاه موجود باشه و عجیب اینکه جزو معدود آزمایشگاه های تهران بود که این دستگاه رو داشت!! بعد صحبت پارک شد که بچه هامو عصر ببرم پارک و متوجه شدیم تقریبا یک کوچه بین مدرسه دخترم تا پارک بازی بچه ها فاصله هست و میتونم چند روز یکبار ببرمش پارک!!! و خداوند همینطور تمام چیزهایی که توی محله قبلی هر کدوم فرسنگها از ما دور بود و باید اسنپ میگرفتیم دم دستمون گذاشت تا حدی که دیگه بدون من هم همسرم میتونست خیلی از کارها رو انجام بده…

    ان شاالله داریم تکاملمونو طی میکنیم برای مهاجرت بزرگتر و امیدوارم به فضل خدا به جایی برسیم که بتونیم به کل دنیا سفر کنیم چون ما زنده به آنیم که آرام نگیریم… موجیم که آسودگی ما عدم ماست… در پناه الله شاد و پیروز و سربلند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  6. -
    SAJEDA DAWOOD گفته:
    مدت عضویت: 1966 روز

    سلام و درود به استاد عزیز و بانو شایسته نازنین

    سلامی دیگر به اعضای خانواده ی صمیمی

    خداوند را هزاران مرتبه شکر برای اینکه در هر لحظه هدایت ام می کند به راه راست رستگاران

    خداوند را هزاران مرتبه شکر برای وجود با ارزش استاد عزیز یکی از بهترین نعمت های رب در زندگی من.

    تقریبا مدت یک ماه و نیم هست که به لطف الله پاک به کشور آمریکا مهاجرت کردم، به دلیل چالش های جدید و شرایط متفاوتی که هست دچار درگیری ذهنی شدم و امشب هدایت شدم به فایل های باارزش چه کسانی برای مهاجرت مناسب‌ ترند. در این شب و روز از رب یکتا درخواست کردم تا هدایت شوم به یک راهنما به یک نشانه به پاسخ ی برای چالش های جدید و وضعیت فعلی.

    با اینکه بارها مهاجرت کردم و از دایره ی امنی که داشتم چه خواسته چه ناخواسته در کودکی و جوانی خارج شدم، اما اینبار تجربه متفاوت هست، چالش های جدیدتر و مسیولیت ها بیشتر.

    از شما استاد عزیز جهانی سپاسگزار هستم برای اماده کردن این فایل و نشر این اگاهی های با ارزش که مانند نور هست در تاریکی.

    استاد عزیزم نجواها و شرایط در حدی در این شب و روزها قوی شده بود که به بی انگیزه گی رسیده بودم و فراموش می کردم که برای چی قصد مهاجرت داشتم.

    زمانیکه متن فایل را خواندم با خودم گفتم خوب من که مهاجرت کردم و کار از کار گذشته اگر اگاهی های فایل من را بی انگیزه تر کند چی؟!

    ازمون را که دیدم با خودم گفتم کاش زودتر می‌دیدم اگر جواب ازمون قناعت بخش نباشد چی؟ !!

    اما باز هم فایل را باز کردم ودریایی بود از اگاهی ،هدایت و راهکار برای وضعیت فعلی من

    هر جمله ی باارزشی که می فرمودید من را بیشتر امیدوار می کرد.

    زمانیکه ازمون را شرکت کردم متوجه شدم که اینجا نه تنها دریایی از اگاهی بوده بلکه کشتی مجهز ی نیز هست برای رسیدن به گنج( راهکار، هدایت، معجزه.)

    سبحان الله

    این همه برکت، معجزه، نعمت، سخاوت، هدایت ، عشق،….در کلمات نمی‌گنجد

    استاد عزیزم جهانی سپاس برای تک تک کلماتی که با ما شریک می شوید️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  7. -
    سودا مختاری گفته:
    مدت عضویت: 1953 روز

    به نام خدایی که هر آنچه دارم از فضل ورزاقیت اوست

    من تسلیم و سرسپرده در مقابل هدایتش هستم چون واااااقعا بی هدایت خدا من هیچم خدایا آنی و کمتر از آنی منو به حال خودم وامگذار

    سلام به استاد ودوستان عزیزم

    خوب استادجان من با این صحبتهای شما درک کردم تو هر تصمیمی که برای تغییر و بهبود زندگیم میگیرم احساس خوشبختی و رضایت درونی رو اصل و اساس قرار بدم چون نهایتا محقق شدن خواسته من بااااید منجر به احساس خوشبختی و رضایت بیشتر ختم بشه

    استاد هروقت حرف از مهاجرت می‌افتاد من دو تا گزینه تو ذهنم بولد میشد که میگفتم این دو مورد انگیزاننده قوی برای مهاجرت من هست یکی آزادی بیشتر و یکی هم توحیدیتر شدن ساختن شخصیت قوی‌تر و رشد یافته تر

    صادقانه میتونم با این صحبت‌های شما بگم که با این همه ویژگی‌های مهمی که باید تو شخصیت و عملکردم ایجاد کنم مقاومت دارم با تعدادی از ویژگی‌ها راحتر هستم ولی بعضی هاش تو ذهنم خیلی سخت و دشوار اومد

    چیزی که روحیه من خیلی بهش گرایش داره احساس خوبه امنیت و آزادی آرامش و شادی و زندگی آسون وطبیعی و لذت بخشه در واقع آسون شدن برای اسونیها هست

    در استیتی که الان هستم واقعا آرامش و امنیت و تا حدودی آزادی بیشتر نسبت به قبل و زندگی رونتر رو دارم تجربه میکنم شخصیتم خیلی بهتر و رشد یافته تر شده البته که کمال گرایی گاهی باعث میشه از صلح درونی با خودم فاصله بگیرم اما ادامه میدم با تعهد و استمرار بیشتر تا این روند منو لاجرم به آزادی و آرامش و امنیت و رضایت درونی و خوشبختی بیشتر برسونه و میدونم نقطه کمالی نیست میشه و به بینهایت آزادی در همه جنبه هامیشه رسید

    دومین ویژگی که خیلی دوست دارم تو وجودم نهادینه بشه داشتن شخصیت توحیدی و فقط و فقط متوکل بودن به تنها قدرت مطلق خدا هست که ابن مورد در حال حاضر با یه سری مسائلی که دارم سعی میکنم با هدایت خداوند با باورهای درست تو خودم بسازم خیلی خوب شدم ولی میدونم نیاره که خیلی بهتر و نهادینه تر بشه تو وجودم بشه جزئی از شخصیتم

    تو این شرایطی که در حال حاضر دارم روی این دو مورد که تو مهاجرت فکر می‌کردم فقط در من ایجاد میشه دارم کار میکنم پس اینجا میفهمم تو همین شرایط هم به اون دو مورد که انگیزاننده من برای مهاجرت بود دارم با حل مسائلم دارم خوب کار میکنم لزوما نیاز نیست فقط تو مهاجرت این رشد رو درک کنم و به خودم ثابت کنم من توحیدی شدم من الردی دارم توحیدی تر و آزادانه تر زندگی میکنم

    مسائل زندگی من زمانی حل شده که باورها و شخصیت من تغییر کرده توحیدی تر عمل کردم

    در حال حاضر احساس خوشبختی و رضایت درونی دارم و واقعا هدف من برای مهاجرت اصلا انگیزاننده و واقعی و مهم نیست .درک کردم تو همین جا هم میتونم آزادی بیشتر و توحیدی شدن رو با هدایت الله با حل مسائل زندگیم در خودم ایجاد کنم نه اینکه این باور رو داشته باشم آدمهایی که فقط مهاجرت کردن توحیدیتر و آزادتر هستند با مثال‌هایی که شما استاد جان از دوستانتون گفتید خیلللللللللی از کج فهمی منو از ذهنم بیرون آورد واقعا فهمیدم میتونم با تغییر شخصیتم از همین جا هم رشد کنم و لذت ببرم خوشبخت باشم

    اگر تسلیم و سرسپرده به هدایت‌های خداوند باشم بدون مقاومت خداوند روی شونه های قدرتمند خودش منو میبره به بهترین زمان و مکان و موقعیت تا من آزادی و امنیت و شادی و لذت وخوشبختی بیشتری رو تجربه کنم

    استادجان عاشقتم که چنین فایل ارزنده ای رو آماده کردید تا من با خودم و جهان اطرافم بیشتر در صلح و دوستی باشم سپاسگزاره نعمت‌های بی نهایتی رو که تو این لحظه و در همین جا دارم باشم و اصل رو از فرع تشخیص بدم که احساس خوشبختی درونی هست و دنباله رو خواسته ها و هدفهای دیگران نباشم خواسته واقعی خودم رو که از خودشناسی میاد بشناسم و اونو پیگیری کنم

    خدایا شکرت در مدار دیدن این فایل و درک اگاهیها و خودشناسی بیشتر خودم و نوشتن برای این فایل با هدایت خداوند بودم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 36 رای:
  8. -
    مرضيه ابدالى گفته:
    مدت عضویت: 2534 روز

    سلام و عرض ارادت بر استاد کاربلد و با تجربه و راهگشااااا در مسائل مورد نیاز و کاربردى و مهربان که نگهبان وحافظ مهر هستید + بان ️

    و مریم جان مهربانو که بانو و ایجاد کننده ى مهر در قلب ها و تمام دوستداران تون که در این حلقه مهر و محافظ مهربانى محصور🪐

    و در امنیت با توکّل بر خداى بینهایت مهربان که سرچشمه ست و لایزال بى پایان در پیمانه مهربانى که رحمن و رحیم ست هم در دنیاى مادّى رحمن و در دنیاى جاوید رحیم بى حدّ و حساب ️

    درود و سپاس فراوان با توضیحات حساب شده و کاملاً عقلانى و تفکّر بر انگیز در مورد مهاجرت که بسیار هوشیارانه و زیرکانه تمام مسائل مورد نیاز با راهنمایى هاى عالى و کاملاً واضح و روشن و الگو ها و مثال هایى که زده شد ، فکر مى کنم براى اکثر شاگردان و دانش پژوهان تون مخصوصاً کسانى که در فکر یا انجام مهاجرت هستند تا حدود زیادى شبهات و شک و تردید ها برطرف

    و با چشم باز و حساب شده ان شاءالله با ایمان و اعتماد بر خداى هادى که دستان بینهایت ش رامخصوصاً استاد نازنین رو در سر راه ما که نشانه اى بارز و روشن براى راهنمایى هاى درست و حق بجانب هستند قرار داده

    تا کمتر دچار آزمون و خطا گردیم و جایز الخطا که صحیح نیست و خداوند به کسى مجوز خطا عطا نفرموده بلکه ممکن الخطا گاهى براى رشد و کسب آگاهى و تجربه در سر راه همگى براى ایجاد تکامل و برطرف کردن تضادها و کمتر مشت و لگد خوردن از روزگار در سر راه مون قرار مى گیرد چون هیچکس کامل نیست ‍️

    براى بیدار شدن از خواب غفلت تا خود را بخواب نزنیم 🫠 و شاکر خداوند باشیم براى این نشانه بیدارى و تسلیم و راضیه مرضیه بدرگاه الهى ش 🫡باور کنیم که همى دانم که نادانم و فقط خداى علیم و حکیم و حلیم همه چیز دان ست و بس 🫡

    باز هم بینهایت سپاس و درود از شما استاد بزرگوار که الگوى مناسبى هستید براى رهروان چه آنهایى که تصمیم به مهاجرت دارند و چه کسانى که در همان جایى که زندگى مى کنند و حال خوب = اتّفاقات خوب براشون رخ مى دهد و احساس رضایتمندى و خوشبختى همراه آرامش و آسایش الهى دارند ️

    امید به رحمت الهى که همه خیرست و حکمت و نور ️ و انتخاب و اختیار خودمون با آگاهى و همه جوانب رو در نظر گرفتن با شرایط موجود خودش و بهترین خودش ️

    توکّلتُ على الله

    مى سپارمتون به دستان پر مهر والله خیر الحافظون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  9. -
    مینا غفوری گفته:
    مدت عضویت: 1811 روز

    درود فراوان بر شما استاد عشق و خانم شایسته عزیز

    استاد جان سپاس فراوان که باعشق این آگاهی های ناب وتجربه های فوق العاده که با ما به اشتراک میگذارید .

    منم با عشق براتون مینویسم .

    استاد من مهاجرت به آمریکا میخوام برای بزرگ شدن بیشتر ظرف وجودیم بزرگ تر بشه ،و نعمتهای بزرگتر وبهتر دریافت کنم .

    ولی برای رسیدن به اون جایگاه من باید تکاملم روطی کنم .

    من به خودم تعهد دادم در این مسیر لذت ببرم وروی خودم کار کنم در همه حوزه ها اعتماد به نفس ،سپاسگزاری بیشتر و…. خداوند منو لاجرم به اون جایگاه میرسونه خیلی آسان راحت با عذت وبا لذت .

    یه مسائلی سر راه هست ولی با آگاهی و توکل بر خداوند اون مسائل رو حل کنیم و به مدارهای بالاتر هدایت شویم .

    واون هدیه های خداوند بعد از حل اون مسائل داده می‌شود. وعده خداوند حق است .

    من برای طی کردن این تکامل اول به انزلی مهاجرت کردم .

    وچقدر من تواین چند ماه درس گرفتم به تضادهایی که خوردم ،به خواسته های جدیدی که درمن شکل گرفت ،خیلی خیلی درس توش بود .

    من این باور رو از شما درس گرفتم ،وهمش میگم من هیچ چیزرو نمیفروشم وباید پول بسازم و اون ملک و …رو بخرم ،به خاطر همین باور شما من الان 3تا خونه با وسایل هاش دارم و …. .

    وهمش با همسرم میگیم که ما هیچ چیز رو نمیفروشیم ،واز ایران مهاجرت میکنیم .

    من باید استاد مثل شما از ایران مهاجرت کنم ،شما الگو من وهمسرم تو همه چیز هستید .

    من باید تواین شهر کوچکی که رفتم خوب پول بسازم ،ذهنم رو باورهامو قوی تر کنم ودر جایگاه خوب مهاجرت کنم ،وقتی اوضاع خوب هست ،

    و هر مسائل که سر راهم باشه از جمله زبان باید حلش کنم .

    استاد یکی انگیزه هام برای مهاجرت که توکامنت فایل قبلی ننوشتم ، جاده های امریکا هست ،چقدر تحسین میکنم این صاف بودن جاده هارو اینم به خاطر تضادی که توایران هست ومن خیلی برام مهم هست ،جاده های شمال کشور مخصوصآ گیلان ،چاله نیست دیگه خندق هست .ولی آگاهانه توجه نمیکنیم و زیبایی ها لذت میبریم .

    ما وقتی با ماشین وارد ترکیه شدیم من وقتی از گمرک خارج شدم وجاده رو کمی رفتم جلوتر هیجان زده شده بودم برای اون جاده های صاف ،چقدر رانندگی لذت بخش تر است وچقدر ما سپاسگزاری میکردیم وچقدر تحسیشون کردیم .

    شما با عشق این فایل رو تهیه کردید من هم باعشق به آگاهی های شما عمل میکنم .

    عاشقتم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  10. -
    فاطمه و رسول گفته:
    مدت عضویت: 1078 روز

    سلام به استاد عزیزم وخانم شایسته مهربونم

    و همه ی دوستای بهشتیم

    شروع فایل با این جمله هست

    مهم احساس خوشبختیه

    و خوشبختی ، رضایت نسبی از زندگیه

    هیچ جای دنیای مادی پرفکت نیست !

    به مهاجرت به چشم دیده شدن نگاه نکنیم و دنبال هدف و انگیزه درست باشیم .

    من احساس رضایت نسبی از زندگی

    الانم دارم استاد جانم

    احساس خوشبختی بیشتری دارم

    خداروشکر هزاران بار شکر

    من تو دوسال عضویتم در این سایت بهشتی

    وقتی فهمیدم خدا تو زندگیمه با تموم قدرتش محکم پشتم وایساده و حواسش هست به تموم اتفاقات زندگیم

    خدایی که با باورهای من ، پلن های هدایتش

    از راه میرسن

    هدایتی که مانند نداره

    پس معلومه که صددرصد خوشبختم.

    توحید چیه ؟؟ دونستن وباور این که

    عوامل بیرونی در زندگی ما تاثیری ندارن

    میدونی خیلی عمیقه رسیدن به این باور .

    یه عمر پدر ومادر و همسر ومعلم و جامعه

    وخلاصه همه رو تو زندگیم مقصر میدونستم جز خودم …

    بعداز دوسال در کنارشما بودن و آگاهانه رو‌خودم و باورهام کار کردن

    تازه دارم میفهم که مسئول تموم اتفاقات زندگیم خودم بودم و هستم

    آره استاد عزیزم

    منه فاطمه این روزها اگه پدر ومادرم میبینم لذت میبرم که بزرگم کردن

    با عشق دوستشون دارم

    اونهارو دستان خداوند میدونم تو زندگیم و حالا

    حسرت گذشته رو‌ نمیخورم که برای من چیکار کردن یا نکردن ؟!

    مهم این هست که منه فاطمه که بی قید وشرط احساس ارزشمندی درونم خدا گذاشته ،خودم واسه خودم چیکارکردم

    چیکار میتونم بکنم !!

    چقدر خودمو پذیرفتم

    چقدر خودمو دوست دارم

    چقدر با خودم حال میکنم و راحتم ..

    پاسخ به این سوالها خودش خوشبختیه برام .

    روزی که فهمیدم خدا و این جهان قانون داره ومثل سیستم عمل میکنه مقاومت داشتم ، نمیخواستم قبول کنم ..

    یا وقتی خیلی روراست پذیرفتم مسیرم اشتباه بوده خیلی اولش درد داشت برام

    بفهمی یه عمر اشتباه قدم برداشتی یا خیلی روراست باخودت باشی یا بفهمی که

    چقدر حسرت گذشته یا حسادت ونفرت و کینه وغرور تو دلت داری خیلی سخته …

    روزایی که چکاپ فرکانسی من تو شروع دوره مقدس 12قدم نوشته میشد تو دفترم

    خیلی روزهای سختی بود

    من درونم چه قدر باور مخرب داشتم

    چقدر همین فاطمه اشک ریخت ..

    لحظه هایی که تو چکاپ فرکانسی دفترم

    اتفاقات مینوشتم و خبرنداشتم پایان همین دوره ، فاطمه یاد میگیره تک تک اون آدمها رو با عشق در آغوش بگیره و بپذیره

    همه چیز از باورهای خودش بوده ..

    قشنگه تو‌ دفترت از ادمهایی بنویسی که

    از رفتارشون رنجیدی اذیت شدی و در پایان دوره باهاشون همسفر بشی با تموم لذت و

    از همین آدمها احترام ببینی

    خب این آخر خوشبختی هست برای من

    نتیجه از این بهتر ؟؟ تغییر مدار ازاین بهتر

    استاد من قشنگ یاد میگیرم تحسین کنم

    منه مغرور دارم یاد میگیرم چشم بگم

    دارم یادمیگیرم آدمها رو همون جور که هستن بپذیرم و بهشون عشق بورزم ..

    دارم یاد میگیرم کنترل ذهن بیشتری داشته باشم و واکنش به اتفاقات نشون ندم

    آرومتر و سنجیده تر رفتار کنم

    این برای من در حکم خوشبختیه

    آدمهای زندگی من الان منو کم میبینن

    سرگرم کار خودشون هستن

    اما اگه ببینن همش حال خوب دارن

    از اتفاقات خوب شون تعریف میکنن

    پس من خوشبختم خداروشکر

    اگه آزادی زمانی ومکانی ما جوری هست که

    هفته ای دوبار بریم گردش و طبیعت وکوه

    حتی با امکانات ساده و داریم لذت میبریم

    با یه کوله و بار سبک حالمون خوبه

    من خوشبختم .

    اگه با چشام حتی آگاهانه میام و زیبایی هارو

    می بینم خوشبختم .

    منی که اقرارمیکنم این مدلی به زیبایی ها توجه نمیکردم و دراین سایت با شما یاد گرفتم ومیگیرم ..

    فاطمه ای که 35سال به سبک عموم جامعه زندگی کرده حالا تو این دوسال

    داره حتی از دیدن یه کفشدوزک هم کیف میکنه یا میپره وسط رودخونه و آب بازی میکنه با بچه هاش ، یهو وسط بارون و تکرگ میزنه بیرون و

    آواز میخونه

    برا گنجشکها وصداشون ضعف میکنه

    پس میتونم بگم مدارم یه کم رشد کرده

    یه ذره بهتر شده و درحال بهبودم ..

    اگه بچه ی من امسال تازه تونست مدرسه دلخواهش به من بگه و بدون مقاومت پرونده ش گرفتم و ثبت نامش کردم ،خوشبختم

    وقتی رسول بارها تغییر شغل داده و تونستم کنترل ذهن کنم یا حتی تحسین کنم و جور دیگه به قضیه نگاه کنم ،خوشبختم

    وقتی پای ثابت نقاشی های هلیسا قیافه ی

    خندون منه ، خوشبختم .

    وقتی نتایج دوستام تو سایت میخونم و تو دفترم مینویسم و براشون ذوق میکنم خوشبختم .

    اگه تا امروز تا نیمه های شب پای فایلهای شما نشستم و نوشتم و عمل کردم

    از 24ساعت شبانه روز میتونم بگم دوساله که من 4ساعت فقط خوابیدم

    پس من بهبود شخصیتم داره درونم شکل میگیره و تا آخر عمرم باید رو‌خودم کار کنم

    و یادبگیرم تا بهتر وپایدارتر بشن

    من خودمو همچنان خوشبخت میدونم

    که در این مسیر در کنارشما ودوستان بهشتی مونم و از متوقف موندن و درجا زدن دورشدم و بلندشدم و دارم تکاملم طی میکنم .

    درباره یادگیری زبان جدید مقاومتی ندارم وخوبم.

    کنجکاوی نسبت به آدمها ندارم که اگه قرارباشه روزی مهاجرت کنیم باید رو این مورد کارکنم .

    کنترل ذهن خوبی نسبت به اتفاقات وتضادها دارم خدارو شکر که هنوزم باز جای کار داره .

    مثبت اندیشی و حسن ظن هم بعداز دوره لیاقت و کنترل نجواهای ذهنیم خیلی بهتر شده تو ذهنم و خودم متوجه اش میشم خداروشکر هرچند صددرصدی نیست

    اما نمره قابل قبولی به خودم این روزها میدم .

    میدونم که برای رشد کردن و مهاجرت باید از نقطه امن خارج شد ولی درحال حاضر، نقطه امن برام مهمه بیشترش هم بخاطر توجه وتمرکزم به زندگی بچه هامه

    که خود این باور هم میدونم درست نیست

    وباید روش کار کنم به امید الله یکتا.

    آزمون مهاجرت انجام دادم ونتیجه آزمون برای من مثبت بود خداروشکر

    یه قسمتش کپی میکنم

    اساس پاسخ‌هایی که به سوالات آزمون داده‌اید، شما فرد نسبتاً مناسبی برای مهاجرت هستید. شخصیت شما به گونه‌ای است که شاید در برخورد اول، مواجهه با چالش‌ها شما را ناامید کند. اما تمایل درونی شما این است که: به جای ناامیدی، تمام تلاش خود را صرف مدیریت آن چالش می‌کنید. زیرا می‌دانید این تجربه در نهایت شما را رشد می‌دهد و توانایی شما در حل مسائل را بیشتر می‌کند.

    با این‌که متمایل به حفظ ثبات و ماندن در ناحیه امن هستید، اما وقتی پای رشد به میان می‌آید، اولویت شما تغییر می‌کند، از منطقه امن خود خارج می‌شوید و پا به دل ناشناخته‌هایی می‌گذارید که لازمه‌ی تحقق اهداف‌تان است و……

    سپاسگزارم از شما استاد عزیزم وخانم شایسته مهربونم بابت این فایل سرشار از انرژی و آگاهی.

    خیلی دوستتون دارم وعاشقتونم

    خدا حفظ تون کنه ان شاالله

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 99 رای:
    • -
      فهیمه زارع گفته:
      مدت عضویت: 2970 روز

      بنام خدای رزاقم

      سلامی باعشق وانرژی فراوان به روی ماه فاطمه عزیزم

      فاطمه جان چقدر لذت بردم از کامنت بی نظیر وباخواندن هر خط از آن تو عزیز دل را از صمیم قلبم تحسین کردم فاطمه قشنگم این رشد درونی وبهبود شخصیت درونی ات را بهت تبریک میگم

      خداراسپاسگزارم بخاطر داشتن دوستان ارزشمندی چون شما عزیزم

      فاطمه عزیزم شادی وسلامتی وموفقیت روز افزون مزین به آرامش درونی ونور وعشق الهی را برات آرزو میکنم

      خیلی دوستت دارم

      در پناه حق

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
      • -
        فاطمه و رسول گفته:
        مدت عضویت: 1078 روز

        سلام به فهیمه عزیزم

        بوس به روی ماهت رفیق جانم

        سپاسگزارم از لطف ومهرت نازنینم

        خیلی برام عزیز وارزشمندی

        و دوستت دارم وبرام تحسین برانگیزی

        بهترینها سهم دلت دوست جانم

        الهی که همیشه سرشار از نگاه خداوند باشین و زندگی خوشگلتون در بهترین مدارها قراربگیره

        ان شاالله نازنینم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      سید مصطفی حسینی گفته:
      مدت عضویت: 1719 روز

      سلام به فاطمه خانم و آقا رسول

      فاطمه خانم عزیز

      چقدر کامنت شما پر از آگاهی بود

      پر از آموزش قانون زندگی

      پر از خوشبختی وشکر گذاری

      از کلامتون ونوشته هاتون حس خوشبختی رو فهمیدم آنچه که استاد گفتند مهم حس خوشبختیه

      تبریک میگم بهتون

      انصافا که درس ها رو خوب یاد گرفتید

      تازه دارم میفهم که مسئول تموم اتفاقات زندگیم خودم بودم و هستم

      آره استاد عزیزم

      منه فاطمه این روزها اگه پدر ومادرم میبینم لذت میبرم که بزرگم کردن

      با عشق دوستشون دارم

      اونهارو دستان خداوند میدونم تو زندگیم و حالا

      حسرت گذشته رو‌ نمیخورم که برای من چیکار کردن یا نکردن ؟!

      مهم این هست که منه فاطمه که بی قید وشرط احساس ارزشمندی درونم خدا گذاشته ،خودم واسه خودم چیکارکردم

      چیکار میتونم بکنم !!

      چقدر خودمو پذیرفتم

      چقدر خودمو دوست دارم

      چقدر با خودم حال میکنم و راحتم ..

      پاسخ به این سوالها خودش خوشبختیه برام

      واقعا قابل تحسین هستید سپاسگزارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
      • -
        فاطمه و رسول گفته:
        مدت عضویت: 1078 روز

        سلام به آقا مصطفی عزیز

        خوبین رفیق جااااا‌ن‌مون

        دم شما گرم و انرژی تون پابرجا

        سپاسگزارم از لطف ومهرتون

        خداروشکر برای وجود ارزشمند

        دوستانی چون شما دراین سایت بهشتی مون.

        الهی که همیشه سرشار از نگاه خداوند باشین و زندگی خوشگلتون در بهترین مدارها قراربگیره

        ان شاالله

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      سحر صدیقی گفته:
      مدت عضویت: 1461 روز

      بنام او که می نویسد و بنام او که می گوید.

      فاطمه عزیزم از خودت گفتی

      چقدر این فاطمه ،شبیه من بود اصن شاید خود من بود،منی که با غرورم با همه کس و همه چیز سرجنگ داشتم و وقتی زورم به هیچی نمیرسید متنفر میشدم از همه چیز و همه کس

      روزایی که کل دنیا رو مقصر میدونستم و لحظه ای حتی فکرشم نمیکردم که خودم مقصر تمام آنچه ام که هست

      دنیای من قبل با دنیای من جدید،زمین تا آسمون فرق داره.

      اون دنیا جهنم بود و این دنیا بهشت

      من قبل همه چیز و همه کس تو ذهنم بود به جز خدا

      من جدید،فقط خدا و خدا تو ذهنمه

      به طرز عجیبی این روزا عوامل بیرونی در ذهنم ضعیف و ناتوان شدن.

      من جدید،هر جا که و هر لحظه که خدا رو صدا میزنم اشکم بی اختیار جاری میشه.

      چقدر غریبه بودم با این خدایی که همیشه منتظر نشسته بود تا من برگردم به آغوشش

      خدایی که بی منت میبخشه و بهت روزی میده.

      خدایی که همیشه جریان هدایتش هست .

      ممنونم ازت فاطمه عزیزم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        فاطمه و رسول گفته:
        مدت عضویت: 1078 روز

        سلام سحر جان عزیزم

        ان شاالله بهترین حال واحساس همیشه همراهت باشه رفیق جان

        سپاسگزارم بابت پاسخی که برام نوشتی عزیزدلم

        خداروشکر برای وجود ارزشمندت دراین سایت بهشتی مون

        بهترینها سهم دلت نازنینم.

        الهی که همیشه سرشار از نگاه خداوند باشین و زندگی خوشگلتون در بهترین مدارها قراربگیره

        ان شاالله .

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: