چرا فکر می کنیم مرغ همسایه غازه؟ - صفحه 26

594 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    روح اله محمدی گفته:
    مدت عضویت: 1100 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    سلام عرض میکنم خدمت استاد وهمه دوستان همراه

    انگار خداوند این فایلو اختصاصی برا ی من گذاشته

    قربون خدایی برم که هادی وحامی هرلحظه ماست وبه قول خودش تو قران هدایت کردن ما رو برخودش واجب کرده وهر موقع ماواقعا ازش هدایت میخایم مارو هدایت میکنه

    واقعا این چند روزی که گذشت سردرگم وکلافه بودم واعصاب داغون چرا چون مدام داشتم خودمو با دیگران مقایسه میکردم که به عنوان مثال پسر داییم باوجود اینکه سنش از منم پایین تره ازدواج کرد به راحتی وتو هنوز اندر خم یک کوچه ای یا همسایمون ماشین مورد دلخواهشو خرید ولی من نه یا بهمانی به فلان موفقیت رسید وده هانمونه دیگه وچنان احساسمو بد میکرد که حد وحساب نداشت طوریکه سردرد میگرفتم ازشدت افگار منفی که به سرم میومد البته تو بعضی مواقع میتونستم کنترلش کنم با به یادآوری هزاران نعمتی که دارم ولی خو یه جاهاییم زورم نمیرسید وکم میاوردم که فهمیدم که این مقایسه کردن جزو پاشنه آشیلهای منه که باید خیلی روش کار کنم وبه قول استاد شرایط ما خیلیم بدنیست ولی چون ذهن میره سمت مقایسه دیگه هیچ وقت داشته هارو نمیبینه ونداشته هارو برامون بولد میکنه تااحساسمونو بد کنه ومارو تو سیکل بد بندازه وگرفتار کنه واتفاقات بدی برامون بیفته چون قانون اینه که ما به هر موضوعی که توجه کنیم چه آگاهانه چه ناآگاهانه چه بادلیل چه بی دلیل برای جهان فرقی نمیکنه وبدون قضاوت اونو وارد زندگیمون میکنه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  2. -
    محمد رحمانی گفته:
    مدت عضویت: 1486 روز

    بنام خدایی که رب العالمین است

    “خدایاشکرت بابت تمام اتفاقات زندگی ام که باعث رسیدن من به خواسته هایم می‌شود ”

    سلام به استاد عزیزم و یارمهربان و دوستان بییینظیرم

    چرا فکر میکنم مرغ همسایه غازه؟!

    1.چون ظاهر زندگی دیگران رو با باطن زندگی خودم مقایسه میکنم. و در اغلب موارد اونارو بهتر از زندگی خودم میبینم.

    2.بخاطر اینکه به نکات منفی و ضعف‌های زندگی خودم و نکات علی الظاهر مثبت و قوت دیگران توجه میکنم.

    3.برای سر پوش گذاشتن بر ناکامی‌های خودم تو زندگی و عدم پذیرش مسئولیت اونا سعی بر منحرف کردن افکار دیگران از شکست‌هام و مقصر دونستن عوامل بیرونی برای توجیه خودم و دیگران از این ترفند ذهنم استفاده میکنه و خودش رو به آرامش لحظه ای میرسونه و منم غافل ازاینکه مسیر رو اشتباه دارم میرم افسار رو دادم دست ذهن و اونم می‌تازه تا قهقرا.

    4.چون در اکثرموارد زندگیم رو با دیگران مقایسه میکنم. یک مقایسه نابرابر و ناجوانمردانه بدون اطلاع از باطن زندگی دیگران.

    خدایاشکرت بابت این آگاهی ناب که استاد به بهترین شکل برامون موشکافی کردن

    استاد عزیزم سپاسگزارم

    +++++++++++++

    استاد بدرستی به اغلب باورها و مثالهای رایج در فرهنگمون اشاره کردید

    یه مثال دیگه که من میتونم بگم اینه که:

    تو بچگی همیشه از پدرومادر ها این مورد رو میشنیدیم که یه بچه همسایه ای همیشه بود که همه ی کاراش مورد تائید والدین ما بود و ماهم کلا اشتباه بودیم و خییییلی شدیدا این مقایسه برا همه مون بود

    آخرش هم نفهمیدیم اون بچهه کی بود؟؟!!

    مثل همون کشور خارج که معلوم نیست کجاست؟؟!!

    +++++++++++++

    یه اتفاق بییینظیر الله اکبر خدایاشکرت

    همین الان داشتم فایل رو گوش میدادم تو اتاق

    استاد میگفت بجای مقایسه همسرمون با دیگران و توجه به نکات مثبتش

    داشتم دنبال نکات مثبت همسرم میگشتم هنوز بهش فکر میکردم دیدم خانومم با یه سینی چای از نوع لیوانی و کشمش مخصوص ویه لبخند زیبا وارد اتاق شد

    واقعا شوکه شدم گفتم استاد میگه بمحض اینکه شما به نکات مثبت توجه کنید از همون لحظه اتفاقات خوب رخ میده یعنی این…

    ++++++++++++++

    تو عالم کارمندی اونم از نوع سیستم بانکی

    همیشه بین همکارا این حرفا نقل مجلس بود که برا فلان مناسبت فلان بانک این مبلغ پرداخت کرده ولی بانک ما هنوز خبری نیست

    این تجربه رو خییییلی از بانک‌ها دارن که تو طول خدمت همیشه از این حرف و حدیث زیاد بود که میگن فلان بانک برا کارمنداش فلان کارو کرده

    اوایل خدمت از قدیمی ترها می‌شنیدیم و باورمون شده بود که بانک بغلی برا کارمنداش بهتره

    جالب اینه مدتی که گذشت و باسیستم آشنا شدیم

    وقتی از دوستان بانک‌های دیگه استعلام می‌گرفتیم

    اونا میگفتن ما شنیدیم شما چند برابر دریافت کردید و ما عقب موندیم …

    واین داستان همچنان ادامه دارد…

    خداروشکر که بازنشست شدیم و دیگه تو مدار شنیدن این حرف و حدیثها نیستیم و خدا از بیییینهایت مسیر به زندگیمون برکت داده خدایاشکرت

    درسهایی که از این فایل گرفتم:

    _از همون جایی که هستی شروع کن به تغییر و دیدن نکات مثبت و توجه به زیبایی های اطرافت که قطعا راه اینه…

    _نکات مثبت همسرم رو بیشتر ببینم و سعی کنم اصلا تو فاز مقایسه نرم و از داشته هام لذت ببرم و خدارو بابت نعمتهای زندگیم سپاسگزار ی کنم.

    _به توانایی های خودم ایمان داشته باشم با دیگران مقایسه نکنم و خودم رو لایق دریافت نعمت های خدا بدونم.

    _وقت ارزشمندم‌رو در شبکه های اجتماعی هدر ندم.

    _از همه مهمتر مسولیت تمام اتفاقات زندگی ام رو بپذیرم و سعی در ایجاد بهبودهای هرچند کوچک ولی مستمر داشته باشم.

    خدایا خودت یاری ام کن تا متعهدانه در این مسیر باشم و فراموش نکنم که هر مسیری با برداشتن قدم اول شروع می‌شود ولا غیر.

    سپاسگزارم بیییینهایت

    شاد و ثروتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 25 رای:
  3. -
    علی ابودردائی گفته:
    مدت عضویت: 2554 روز

    با سلام و درودِ فراوان خدمتِ اُستاد عباسمنشِ عزیز:

    و سلام و درود به خانم شایسته یِ پُر اُمید و عزیز:

    شاید از زمان 6 سالگی تا چند وقت پیش این خصیصه در مورد این فایل دقیقا شاملِ حالِ من بود

    چرا ؟

    چون من از 6ماهگی پدرم نداشتم

    این نبود پدر ، باعث شد که :

    من فقط دیگران را ببینم

    فقط دیگران را درست بدانم

    فقط دیگران را اصل بدانم

    فقط دیگران مهم هستند

    فقط دیگران درست می گویند

    فقط دیگران زیبا هستند

    فقط دیگران با اهمیت هستند

    فقط دیگران قرار است به موفقیت برسند

    واقعا نبودِ پدر در من

    و دیدن پدر برای دیگران

    یک عاملی شده بود که من یک خلایی

    بزرگ برای خود درست کنم.

    اما حالا خیلی نمی‌خواهم مثال بنویسم

    چون کل سیستم زندگی ام مثال است

    اما می‌خواهم صحبت کنم که

    به دلیل چه چیزی بود که من نیز در این ورطه افتاده بودم

    و چه راهکارهایی به من الهام شد

    بعد از هدایت به این سایت

    که اوضاعم بهتر شد

    یکی از دلائلش خاک تو سری هایی بود که از والدین و اطرافیان و برادر و خواهر خورده بودیم

    و به نوعی شرایط دیگران را بهتر می دیدند

    و او را با ما مقایسه می کردند

    و طبیعی بود که خاک بر سرِ من شود

    و این یک باور شده بود

    که من نیستم

    تنها دیگران باید حضور داشته باشند

    اما وقتی که بزرگتر شدم

    وقتی که آرام آرام وارد کار و زندگی و حرفه و درس و مشق و دانشگاه خویش شدم

    به اندازه یِ یک ذره‌ای اعتماد به نفس ما بالا رفت

    تا به جایگاهی رسیدیم که اطرافیان

    مثل مادر ، خواهر و برادر ما را با دیگران مقایسه نمی‌کردند

    اما آن باور باعث شده بود که من خودم

    دیگران را با خودم مقایسه کنم

    اما وقتی که انسان

    جُنب و جوش و تحرک خود را بیشتر می‌کند وقتی که انسان بیشتر خود را به سمت

    کار و تلاش و پویایی سوق می‌دهد

    به دلیل اینکه با تجربیات مختلف روبرو می‌شود چه به صورت خودآگاه ، چه به صورت ناخودآگاه ، اعتماد به نفس و عزت نفس او رشد می‌کند

    و این رشد کردن باعث می‌شود که او روی پای خودش بایستد و او مسئول تمام برنامه‌ها و زندگی خویش شود

    بعد از هدایت خداوند به سمت این سایت به صورت جزئی‌تر و موشکافانه‌تر خودم را نگاه کردم ، و فهمیدم و به این درک رسیدم که :

    اگر من :

    بدون اینکه ماشینی داشته باشم

    بدون اینکه خانه‌ای داشته باشم

    بدون اینکه پدر و مادری داشته باشم

    بدون اینکه جایگاه خاصی داشته باشم

    بدون اینکه مسافرت خاصی رفته باشم

    بدون اینکه دوست و رفیق خاصی داشته باشم ، عاشق خودم باشم

    و به خودم احترام بگذارم

    یک شخصیتِ متعادل و هماهنگ می شوم

    دقیقا خیلی از دقایقِ روز و شب ، این احساس در وجودم حضور پیدا می کند

    و زمانی که مثلا ذهنم به سمت کشوری خاص می رود که آن کشور بی نظیر است

    به این باور هدایت می شوم که :

    آنجا خاک دارد

    جایی که من هستم هم خاک دارد

    آن جا هوا دارد

    جایی که من هستم هم هوا دارد

    آنجا گل و سبزه و درخت دارد

    این جایی که من هستم هم گل و سبزه و درخت دارد

    آنجا انسان‌ها باید احساسات خود را مد نظر قرار دهند

    اینجا هم من باید احساس خودم را مد نظر قرار دهم

    آنجا آدم‌ها صبح بیدار می‌شوند و وارد زندگی می‌شوند

    اینجا نیز من باید بیدار شوم و وارد زندگی شوم آنجا آدما می‌توانند نگران باشند

    می‌توانند هیجان داشته باشند

    اینجا نیز من می‌توانم نگران باشم

    و می‌توانم هیجان داشته باشم

    پس چون در اینجا خوب هستم

    چه اینجا و چه هر جای دیگر عالیست

    و این باعث می شود که‌ من اتوماتیک وار و ناخودآگاه همه یِ قسمت های جایی که هستم را خوب بدانم .

    یا مثلاً وقتی که به اشخاصی برمی‌خورم که از نظر ثروت یا از نظر مسائل مادی بالاتر از من هستند

    اوایل که روی خودم کار نکرده بودم ، سرشار از میلیون‌ها شکل مقایسه کردن و نگرانی و پشیمانی و حسادت می‌افتادم

    اما الان خیلی راحت به صورتی که ذهنم عادت کرده است وقتی به این شرایط برمی‌خورم

    اولاً سپاسگزار خداوند می‌شوم که حتماً ثروت آنها باعث فراوانی در جهان می‌شود

    و باعث می‌شود که حتی رگه‌هایی از این ثروت به شکل‌های مختلف ، بصورت چرخه هایی حتما وارد زندگی من هم میشود

    و این باور به ذهنم می‌آید که او حامل این ثروت‌هاست

    و نتیجه یِ این ثروت‌هایی که او دارد

    احتمالاً باید احساس خوب باشد

    پس اگر من به اندازه او ثروت ندارم

    اما می‌توانم احساس خوب را در خود حاکم کنم این باعث می‌شود که

    چه آنها را و چه خودم را عادی ببینم.

    در کل هماهنگی با خویش

    و هماهنگی با منبع باعث می شود که خودت را همگام با جهان ببینی

    خودت را قطعه ای از جهان ببینی که دُرُست است

    خودت را همسانِ دیگران و دیگران را همسانِ خودت

    خودت را به قول فایل های گذشته استاد ،

    خدا ببینی و دیگران را نیز او ببینی

    و این باعث می شود

    که به جای مقایسه کردن

    به جای حسادت

    به جای تقلا کردن

    به جای کوچک کردن خودت

    اُلگو برداریِ سازنده داشته باشی

    اما واقعاً هر چقدر هم اوضاع بیرون به هم ریخته باشد

    هر چقدر هم اوضاع اطرافت به هم ریخته باشد و به طریقی باشد که اوضاع دیگران را خوب ببینی ، نه اوضاع خودت

    باز هم این قدرت را داریم که

    اوضاع و جهان درونی خود را به شیوه‌ای در بیاوریم که

    نیازی به مقایسه کردن

    و نیازی به شرایط دیگران را بهتر دیدن نداشته باشیم

    و بدانیم که واقعا وجود این جهان

    تجلیِ خداست

    هر اتم آن خودِ خداست

    و همه جا حضور دارد

    پس در همه جا پتانسیلِ خلقِ همه چیز هست.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 82 رای:
    • -
      اصغر و پرسیلا گفته:
      مدت عضویت: 1490 روز

      بانام خداوند رحمان ورحیم

      باسلام وعرض ارادت حضورسرورگرامی جناب آقای ابودردایی عزیز

      خداوند رابی نهایت سپاسگزارم که دراین جمع توحیدی وصمیمی حضوردارم

      تشکرفراوان ازاستادعباسمنش عزیزخانم شایسته نازنین وسایرعوامل سایت که چنین بسترگرانبهایی راایجادکرده اند

      خداوندراسپاسگزارم که منو به کامنت زیبای شماهدایت کرد

      برادرعزیزودوست نازنینم

      من بسیاری ازکامنتهای شمارااغلب دربخش عقل کل درغالب پاسخ به سوال دوستان خوندم ولذت بردم

      اماروزگذشته بازهم خداوند هدایتم کردبه یکی دیگه ازکامنتهای شمادرعقل کل که درجواب یکی ازدوستان درخصوص معجزه سپاسگزاری نوشته بودید ازدیروز تابعداظهرامروز این کامنت زیباو فوق العاده راچندین مرتبه خوندم ودر24 ساعت گذشته شمادوست نازنین دایم درذهنم میچرخیدین وباخودم گفتم کاش خبرتازه ای ومطلب جدیدی ازشمابدستم برسه وامروز حول هوش ساعت 6 عصر خداوند سورپرایز م کرد ومنوبه کامنت جدید وتازه ازتنوردرامده شما روی فایل جدید استادهدایت کرد خیلی دوست داشتم با برگ تازه ای باقلم شیوایتان مارومیهمان کنید که خداوندرحمان باسرعت نور درخواستم رااجابت کرد

      خدایاشکرت

      خدایاشکرت

      خدایاشکرت

      امیدوارم ازاین پس شاهدکامنتهای جدید وزیبا وتاثیرگذارتان باشیم

      امیدوارم همواره درپناه الله یکتا شادسلامت ثروتمندوسعادتمندباشید

      ارادتمندشما

      ابراهیمی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    زری شیخی گفته:
    مدت عضویت: 280 روز

    به نام الله یکتا

    با سلام به استاد عزیز و مریم جان نازنین و همه هم قدمهای عزیزم

    با تک تک حرفهای قشنگ استاد خودمو تو اون لحظه حس کردم و فکر کردم که چقدر این حرفها حقیقت زندگی تک تک ماست همیشه هر اتفاقی افتاد یکیو پیدا میکردیم که بقیه رو مقصر جلوه بدیم و خودمونو تبرئه کنیم که گناهی نداریم و هر چقدر بیشتر تلاش میکردیم از قافله عقب‌تر بودیم

    امروز من تقریبا میشه گفت دیگه ربطی به آدم قبل نداره وتازه دارم رنگ زیبای زندگی رو با تمام وجودم میبینم گویا قبل اصلا چشمی برای دیدن نداشتم بابت تک تک لحظه هام شاگر خداوندم و سپاسگزار اون لحظه ای که با استاد نازنین آشنا شدم مدتها بود دنبال این بودم که قوانین جهان رو بدونم و چقدر قشنگ جهان هدایتم کرد

    چقدر حرف استاد قشنگ بود واقعا تو کشور ما امروز همه شبیه هم شدم تو اغلب آدمها اعتماد به نفس از بین رفته همه صورت‌ها و سیرتها شبیه به همه گویا اگه نباشه فکر میکنن عقب افتادن خداروشکر که داریم یاد میگیریم درست فکر کنیم درست نگاه کنیم و درست عمل کنیم و میشه گفت درصد بالایی ازین مسائل برمیگرده به همین شبکه های اجتماعی خدارو هزاران بار شکر میکنم که تو مسیری قرار گرفتم که یاد بگیرم چطور رفتار کنم و فکر کنم به اتفاقات زندگیم خداروشکر بخاطر این همه هدایت و راهنمایی که خداوند منو تو اون مسیر قرار داده و اینم به این دلیل بوده که عمیقا از خدای خودم خواستم و میخوام که اگاهیمو نسبت به قوانین جهان بالا ببره خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  5. -
    فاطمه(نرگس) علی پور گفته:
    مدت عضویت: 1315 روز

    بنام خداوند بخشنده مهربان

    تَجْعَلْ مَعَ اللَّهِ إِلَٰهًا آخَرَ فَتَقْعُدَ مَذْمُومًا مَخْذُولًا

    هرگز بجای خدا معبودی قرار نده.که مورد سرزنش قرار میگیری و بی یارو یاور میشوی.

    سلام و درود به استاد عزیز ،همیشه در صحنه توحیدییم..

    چی بگم از این افکار ذهنی که هر چقدر بیشتر ، میشناسمش از هر جهت تیر،”خودشو میندازه…

    به لطف خداوند و هم جهت شدن در مدار راستی و درستکاری…دقیقا همه این باورها جزو زندگیم بودند…

    جوری که من همیشه از وضعیت زندگیم در تمام جنبه ها ناامید و سرافکنده بودم.جوری که خوراک ذهنم با همین باورها تقویت میشد و یسری مشکلات همیشه جزو ، اساس زندگیم شده بود..

    درگیری با پدرو مادر خواهر و برادر.مشتریا و کسبکار و موقعیت کاری و همه همه آب خوش:از گلومو گرفته بود..

    و کم کم با رعایت تکاملم در این فضای بهشتی و تمرکز روی داشتهام..شروع شد به بهبود پیدا کردن..

    دقیقا فضایی که همیشه برام زشت ترین بود.تبدیل شد به بهشتی شدن..صحنه هایی که همیشه برام یچیز پیش افتاده بود..کم کم برام نمایان شدن و من زیباییها رو از همون صحنه ها کشیدم بیرون..

    روابط زندگیم به لطف خدا کم کم زیباتر شد

    ادمهای خوب و مناسب وارد زندگیم شدند

    ادمهای ناجالب زندگیم کم کم بیرون رفتند.

    در تمامی جنبه ها به لطف خدا رو به بهبود پیدا کرد.

    یچیز جالبی بگم.من قبلا بخاطر این افکار ذهنیم.به طرز عجیبی شماره چشمم ، رفت بالا.جوری که ،هیچ چیزی دوری رو نمیتونستم با چشمم ببینم..

    اصلا فکر نمیکردم تو زندگیم همچنین چیز زیبایی دارم..

    و با تمرکز روی نکات مثبت.اون دیده شدن زیباییها باعث شد..چشمانم شفافتر بشه الان نزدیک به سه سالی که در این مکان هستم..چشمم کاملا روشن شد و اون غبار تاریکی از چشمانم برداشته شد..

    الان زیباییها در تمامی نقاط. بصورت واضح درک میکنم.و میبینم و واقعا چقدر همون لحظه احساس خوب دارم..

    من همین سال گذشته بهم الهام شد که باید یه سفر درون شهری رو داشته باشی اینم خودم به تنهایی…یجاهایی از طرف خداوند هدایت شدم که وقتی عکسا رو نشون نزدیکانم میدادم.میگفتن چه جالب..

    و خیلی جاها رفتم چقدر خونه ها و زندگیهای زیبا دیدم… چقدر تحسین کردم….چقدر نگرشم از فضای شهرمون تعقییر کرد….چقدر غلبه بر ترس انجام دادم…..

    یه تحول بزرگی در درونم بوجود اومد..

    همین احساس خوب..چقدر محل زندگی ام محل کارم محل موقعیت خانواده ام..همگی تعقییر کرد..

    زندگیمون با افکار من و حتی و حتی ارامش خانواده مون با تفکر من تعقییر کرد..

    الان به مدتی که من دارم روی خودم کار میکنم.دیگه اون بحث و مشکلات به لطف خدا از زندگیمون ،کاملا از بیین رفت…

    تمام مشکلاتی که توی زندگیمون و بحث خانوادهگی ، پیش میومد..عامل تمام این مشکلات من بودم !…..

    کاملا این روابط بحال خوب احساس خوب و امیدواری تبدیل شد..

    و یه فوج نعمت و رزق وارد زندگی خودم و خانواده ام شد…

    و واقعا تکاملی بود.هر سری فکر میکردم دیگه من خوب میشدم.ولی یه تضاد پیش میومد اونجا مشخص میشد من تعقییر کردم یا نه..

    این مشکل از بچگی بیین منو برادرم بود..به لطف خدا.همین احساس خوب همین دوستداشتن بی وقفه بیینمون بیشتر از طرف من…این شخص رفتارش با من کاملا تعقییر کرد.بخدا چه هدیه های میلیون تومنی ،همین شخص برای من خرید و بهم گفت این هدیه برای تو..

    و چه سفرهایی با همین شخص ..و چه عکسهای عالی با هم به یادگار گذاشتیم…

    استادم تمام این مشکلات ..که واقعا بجز زجر نسبت بخودم..به این بنده خدا هم که برادرم بود.داشت اینفرد به مرز افسردگی برده بود….

    حتی وسایلای خونمونم بخاطر اون جنگ جدالی که میشد… از بیین میرفت….

    واقعا هر چقدر از این خاطراتم بگم کمه..ولی ناگفته نمونه ذهن فقط زوم میکنه روی چیزهای منفی.و از موفقعیتهات دوری میکنه..

    من خیلی خیلی خیلی زیاد مشکل شخصیتی داشتم مشکل روابط داشتم..ابن روابط منو نابود کرده بود..

    ولی با تغییر شخصیتم!… یه بهشتی ،بجز برای خودم… .حتی برای خانواده ام باز شد.و واقعا همه جوره یه سرسامانی بزرگی .. وارد زندگیم شد…

    همه با کارکردن روی خودم و تمرکز روی زیباییها..

    حتی سفر هدایتیم به شهرم..چه زیباییها چه ثروتهایی رو برویم باز نمود..چقدر درکم بالا گرفت .چقدر حالم عالی شد…

    واقعا هر چی بگم کمه!..

    ولی این ذهن باید همیشه روش کار کرد…

    حدودا چند وقت پیش یه ایده اومد..که کار پیچمو شروع کنم..واقعا این مدت..خداوند میخاست امتحانم کنه .ببینم من چقدر پایبند این اموزشا هستم..

    و جوری شدم که دیدم من نمیتونم تو این فضا بمونم چون ذهن کارش اینه بره جاهای مختلف رو ببینه..

    اگه بهش جهت دهی نکنی..مثل علفهای هرزی هست که میتونه رشد کنه….

    دیدم دارم میفتم تو باتلاق… سعی کردم اکانتشو کاملا بزارم کنار.و سعی کنم دیگه برای جستجو کردن… نرم..و نگاهم نکنم…

    و حتی افرادی که میدیدم باهام هم فرکانس نیستن از گوشیم حذفشون کردم تا وضعیتهاشونو نبینم..

    سعی کردم خیلی جلوی خودمو بگیرم..واقعا فضای مجازی مخصوصا تو این فضا…خیلی مشکلات رو برای افراد بوجود اورده…

    طرف میلبونها تومن خرج میکنه تا بتونه فقط خودشو زیبا کنه..و میلیونها تومن پول لباس میدن..واقعا یه خوره هست افتاده تو جون مردم..

    خیلی خیلی خیلی باورای قوی میخاد که بتونی جلوی خودتو بگیری..و بتونی تو این فضا خودتو بیرون بیاری..

    و این نیاز به یه جهاد اکبریه….

    یچیز حالبی بگم..من همیشه بچه که بودم این رفتار رو داشتم میگفتم کاش:من دختر خالم بودم…

    و یا فلان خانواده .یه خانواده برای فلان شهر…

    و یا زیبایی یه شخص.

    و یا رابطه یه شخص و خیلی از مواردهای دیگه..

    نکته خیلی جالبش.خداوند یجوری به من میفموند ابنم بصورت واضح و شفتف..که بهم بگه اصلا اینچنین خاسته ایی رو نداشته باش…

    بخدا همون موقع جوری بهم نشون میداد.میگفتم خدا راس میگی که من تو همچنین موقعیتی نیستم..

    و مخصوصا اینروزها اگه ذهنم یوقتایی جفتک میندازه و میام خودمو با یه شخصی که میتونه فلان کار رو انجام بده..یا فلان موقعیت رو داره..یا فلان شرایط خوب از دید ما….داره…

    شب بهم الهام کرد.و چیزی بهم نشون داده..که یادت بمونه مسیر خودت از همه چیز پر از صدق و درستیه!..

    یه روز یه تضادی برام پیش اومد.شب خواب دیدم فرار کرده بودم.ولی اینقدر عمق این الهام عمیق و شفاف بود.انگار خودم تو اون موقعیت بودم…

    اره خواب دیدم وارد یه کشور شده بودم…

    دیدم همون افرادی که توی اون موقعیتی که من دوستدارم باشم..اونا هم فرار کرده بودن..با هم بودییم حالا هر کدوممون میخاستیم به یه کشور برییم..

    حالا من بقول استاد تو خارج بودییم حالا نمیدونم چه کشوری بود..ولی اینقدر استرس زبان رو داشتم.یه کور .کر لال میخاد بره خارج…

    اینقدر استرسم بالا بود..که یه لحظه گفتم ….دیدی چه غلطی کردم ..جوری بود.که نمیتونستم بیام عقب.و نه میتونستم برم جلو…خیلی وحشتناک بود…واقعا …

    واقعا فرار کردن بخاطر اون شرایط .به شرایط:فیزیکی دیگه بدون رعایت تکامل و کارکردن روی شخصیتت .چه صدماتی میتونه بهت وارد کنه…

    و خیلی الهامات از این طریق بهم شد.حتی راجع به بیزنسم…

    یفردی رو دیدم که مشتریا اومده بودن.و منم داشتم یکاری رو انجام میدادم.یه لحظه ذهنم شروع کرد به خودتخریبی..ولی همون خداوند بهم گفت..کار نیکو کردن بهتر از پر کردن است..

    و یا هر شرایطی که من خودمو میخاستم توی شرایط دیگه بزارم.فورا..بهم الهام میرسید….جوری برام واضحتر میکرد…..که فکر نکنم من خیلی از بقیه عقبم..

    این مدت سفر هدایتی که خداوند نورشو بهم میزد میگفت حرکت کن..ولی باید ادامه میدادم.واقعا چه درهایی در همه جنبه های زندگی برویم باز کرد.و چه درسهایی رو بهم یاد داد.چه پاشنهایی رو از وجودم اورد بیرون..چه روزهایی…

    و….

    این فایل بهم آموخت..که خیلی روی خودم کار کنم.مخصوصا روی بحث مقایسه…مقایسه اینروزا..ادمها رو نابود کرده….یه خوره ایی که هر چقدر میری تو جلدش ..بیشتر تو رو در معرض بدبخت شدن قرار میگیری…..

    خودمم دچارش:بودم …به لطف خدا کم کم رفع شد…

    و اینروزا توی بحث بیزنسم..باید بیشتر روش کار کنم.و خودمو مقایسه نکنم تا بتونم به احساس خوب و باورای قوی.تکاملمو بگذرونم..چون ذهنم به محض دیدن..خودتخریبیشو شروع میکنه…

    و ناگفته نمونه..خداوند یسری چیزها رو بهم نشون داده..که واقعا فقط خودم میتونم درکش کنم.اگه به هر کسی بگم اصلا باورش:نمیکنه..و نیازیم نیست!…

    و این گفته خدا..باعث شد که مطمئنتر بشم از مسیری که خودم دارم با تکامل پیش میبرم….

    و هیچ وقت مثل گذشته غصه داشتهای دیگران رو نخورم که ..بعد گور خودمو با دست خودم … میکنم!…مخصوصا ما خانمها.خیلی در معرض خطر هستیم..باید چشم و گوش باز ، و روی خودمون و اهدافمون کار کنیم..

    ایده ایی که از طرف خدا برای بیزنسم ،بهم الهام شد…بخدا قبلا اصلا نمیتونستم حتی یه زره هم بهش فکر کنم.و الان به لطف خودش دارم قدمهامو برمیدارم ک ایمان دارم بجای خیلی خوبی میرسه و من هر روز دارم توکلمو و ایمانمو بیشتر میبینم که دارم تعقییر میکنم….

    تعقییری که عملگراییمو بیشتر بهم نشون میده…این مسیر راست اینقدر پر از خیرو برکته ابنقدر پر از حال خوبه…که واقعا یه سدی رو بیین خودت و افراد دیگه قرار میده…

    نتیجه گذشته من با اون افکار کاملا متفاوتر از الان من هست…و من این مسیر روشنی بخش رو تا پای جانم ادامه میدهم…و این بالاترین عزت نفسه که ارزش قائل باشی نسبت بخودت.و نسبت به داشتهایی که الان داری…

    و برای همینم باید با قدرت بیشتری روی خودت کار کنی…

    و بتونی باورهای قدرتمند کننده رو اینقدر تکرار کنی.که با هیچ افکار محدود کننده ایی، فرو بریزه..

    که میدونم این اموزه های توحیدی و ماندن در مسیر درست برای همیشه نیاز دارم.و با قدرت بالا برای همیشه روشون کار کنم…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  6. -
    فاطمه گفته:
    مدت عضویت: 1149 روز

    بنام خداوند بخشنده ی مهربان

    سلام خدمت شما استاد عزیز و عزیز دلتون خیلی دوستون دارم امیدوارم حالتون خوب باشه همیشه

    استاد عزیزم بزرگترین سپاس گذاری من وجود شما تو زندگیمه ،وجود این اگاهیی ها و این قوانین که به درست ترین حالت ممکن از شما یاد میگیرم

    واما این فایل دقیقا در زمان درستی بهم رسید چون چند وقته فهمیدم که درگیر همچین مقایسه ای هستم که باعث ایجاد حس حسادت شده و دارم ناخود اگاه ناسپاسی میکنم و اینهمه نعمتی که توی زندگی خودم هست و هرکدومش معجزه وارانه و باهدایت خداوند و باهمزمانی های عجیب و غریبی وارد زندگیم شدن

    من خودم رو با یک خانم دیگه مقایسه میکنم ،همسرم رو با همسر ایشون ،خونمو با خونه ایشون ، ماشینمو با ماشبن ایشون ،طلاهامو با طلاهای ایشون ، حتی حتی فررررزندمو جیگر گوشمو نورچشممو هم مقایسه میکنم با فرزند ایشون ،وقتی که دیدم کار به مقایسه حتی فرزندمم کشیده شده فرزندی که تازه داره 6 ماهه میشه و خداوند خیلی معجزه اسا اونو بهم بخشید ، تصمیم گرفتم واقعا روی این مورد کار کنم پاشنه آشیل من همین مقایسه هست و حس حسادت و قربانی بودنی که در من ایجاد میشه

    استاد میخام کامنت نوشتن رو شروع کنم و پرقدرت تو سایت باشم و فایل گوش بدم و بنویسم و از خداوند میخام هدایتگرم باشه مثل همیشه

    میام مینویسم از معجزاتی که داشتم تا تمرکزم روی خودم و زندگیم باشه و بی نهایت نعمتی که خدای من بهم داده از طریق سپاس گذاری و بودن در احساس خوب

    خداوندا مارا اسان کن برای اسانی ها ،خداوندا ما همواره هدایت کن به زمان مناسب و به مکان مناسب ، خداوندا مارا همزمان کن با سلامتی ،با ارامش با احساس خوب و با ثروت

    سپاس گذارم که من رو در مدار دریافت اگاهی های این فایل قراردادی ای تنها قدرت مطلق جهان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  7. -
    سحر کیانی گفته:
    مدت عضویت: 2170 روز

    باسلام خدمت شما استاد بزرگوار. از شما بابت این آموزشهای ارزشمندتون بینهایت سپاسگزارم.انشالله همیشه سالم باشید.

    من تازه از زیارت امام رضا برگشتم و بسیار دعاگوتون بودم.نه تنها مشهد بلکه کربلا و سایر مکانهای مقدس….

    و اما بریم سراغ مهمترین موضوع در دنیا یعنی شکرگزاری.

    من در حال حفظ قران هستم و بسیار با ایات درگیرم. و بیشترین چیزی که خیلی بهش برخورد میکنم شکرگزاری هست.به طوری که خداوند به وضوح به بنی اسرائیل میگه نعمتهای منو یاد کنید و شکرگزار باشید و به عهدتون وفا کنید.

    و جالبه که روایت شده نزدیکترین و شبیه ترین قوم به قوم پیامبر، بنی اسرائیل هستند. بنی اسرائیل بسیار ناشکر و بهانه گیر بودند.و جالبه این موضوع در ایران زیاد دیده میشه.و این ترسناکه…..

    من خیلی سختی کشیدم تا درس شکرگزاری و قانون تکامل رو یاد بگیرم. و به رضایت درونی و سپس ارامش برسم.قبلش عجول و ناشکر بودم.و در جهنم نفس زندگی میکردم.بعدا متوجه شدم که بالاترین مرتبه که همیشه در دعاها گفته میشه رسیدن به مقام راضیه مرضیه هست. یعنی مقامی که خدا از تو راضی باشه و توهم از خدا راضی باشی….و این با سپاسگزاری بدست میاد.

    و تنها انرژی محرک برای پیش رفتن در سیستم این دنیا دوچیز بیشتر نیست.شکرگزاری(مثبت نگر بودن)و استغفار(اصلاح مسیر و ریشه یابی مسائل)هست.

    به قول استاد یاسین رحمانی: همیشه همه چیز در همان جایی که هستی رخ میدهد.

    یعنی کافیه من از اون نقطه ای که ایستادم و شرایطی که دارم راضی باشم تا دنیا به سمتم بیاد.اصلا غیر از این باشه غیر منطقیه.زندگی فعلی شما حاصل انتخابهای شخص شماست اگه راضی نباشید از خودتون ، ذهنتون اجازه پیشرفت بهتون نمیده. چون میگه تو این مسیر تو ناراضی هستی و داری اسیب میبینی پس من نمیذارم که جلو بری.چون کار ذهن حفظ امنیت انسانه. اما اگه از خودت راضی باشی و شاد باشی ، ذهنم برات میشه مثل یک شکارچی قوی که بهت میگه تصویر نهایی ارزوت رو بهم بده تا تو رو بهش برسونم.چون من خوشحالی تو رو میخوام…..

    اصلا شکرگزاری خود توحیده.یعنی خودت و خدا یکی میشی.چون بسیار به فرکانس خداوند نزدیک میشی.عزت نفست سر به فلک میکشه.از کثرت میری به وحدت.همه چیز رو از یک چیز میبینی و از شر عوامل دیگه(کثرت) رها میشی.اروم میشی. تو مطیع خدا میشی و خدا دنیا رو مطیع تو میکنه. ذره ذره تنظیم میشی.در مرکز قرار میگیری.میشی یک انسان بالغ و متعادل. اصلا شکرگزاری یعنی مسئولیت پذیری، چون میگی من محور و مرکز دنیام همه چیز تحت تاثیر درونیات منه… اگه یه چیزی درست پیش نمیره بخاطر منه. من خواستم و او به من داده.پس اصلاح مسیر میکنی….همینقدر ساده و در عین حال عمیق…

    شکرگزاری به زندگی انسان حجم و عمق میده.شاید طول و عرض زندگیت مثل زندگی بقیه باشه. ولی درک و لذتی که تو ازش میبری مثل بقیه نخواهد بود.انگار همه چیز برات انبساط پیدا میکنه. و هی زیباتر میشه.مثل یک جادو میمونه. به زندگیت برکت میده. به زمانت برکت میده. انگار تو زمانت یه فرجه باز میشه و کلی چیز نصیبت میشه و بعدش که برمیگردی میبینی زمان خاصی نگذشته….خیلی عجیبه.

    اینکه استاد شما میفرمایید برید و زیباییهای شهرتون رو نگاه کنید واقعا من تجربشو دارم. وقتی خوبه شهرتو میگی و شکرگزاری میکنی.انگار اون شهر میگه کجای کاری بیا تا قشنگیامو بهت بیشتر نشون بدم.بعد یهو میری تو یه کوچه بهشتی و یه صحنه ها و یه مغازه ها و یه چیزایی رو تجربه میکنی که کسی تجربه نکرده. من گاهی اوقات اینقدر از بعضی سفرهام تعریف میکنم که خانوادم همش دوست دارن با ما بیان سفر چون فکر میکنن شوهرم من رو میبره جاهای زیبا.خبر ندارن که نگاه من زیبا بینه.

    «ناتانائیل زیبایی باید در نگاه تو باشد نه در آن چیزی که تو به آن مینگری.»

    خلاصه که اینقدر این در و اون نباید زد.چقدر میخوای بررسی کنی ببینی کدوم کشور برای مهاجرت خوبه.چقدر میخوای پیجهای فروشگاههارو بالا پایین کنی تا بهترین لباس رو بخری.چقدر میخوای از این شاخه به اون شاخه بپری تا بهترین نصیبت بشه.فقط اروم بگیر و راضی باش. همه چیز خودش میاد به سمتت.ما اومدیم تو این دنیا تا راضی بودن و تسلیم بودنو یاد بگیریم.

    گاهی اوقات میگم سحر اگه برگردی به 10 سال قبل به خودت چه نصیحتی میکنی؟ فقط میگم شاد و راضی باش.

    فقط برنده کسیه که راضی باشه.چون اینطوری کاملا در زمان حال قرار میگیره.و همه چیز رو با تمام وجود زندگی میکنه. چون وقتی شکور باشی. سمیع و بصیر هم میشی. بعدش علیم میشی.پس پر از اگاهی میشی.پس اونی میشی که باید بشی.(درراه راست قرار میگیری)

    پس اینقدر به دیگران نگاه نکن.دنیا تجلی درون خودته. هرکس در دنیا هرچی داره از الله داره.پس روی خودتو برگردون به صاحب همه چیز.و بگو اون فرد شکرگزار بوده که به فلان نعمت رسیده پس منم باید شکرگزار باشم.ازش یاد بگیر نه اینکه درون زندگیتو با بیرون زندگی اونا مقایسه بکنی و بیفتی تو چاه.(مخاطب همه این حرفها خودمم)

    گاهی اوقات تو یوتیوب میچرخم و زندگی ادمایی که رفتن به کشورهای دیگه رو نگاه میکنم.گفتم شاید خودمم بخوام برای فوق دکتری برم.ولی با بررسی زیاد به یه درکی رسیدم.زندگی در کل دنیا شبیه همه…..فقط کسی زندگیش فرق میکنه که از جایگاهش راضی باشه و از تمام امکاناتش استفاده بکنه.دنیا خودش هوشمنده.خداوند بیناست .خودش به موقع میبرتت یه جایی که بیشتر به دردت بخوره و بیشتر پیشرفت کنی.

    گاهی اوقات میگم چقددددر ما ناشکر بودیم.و هستیم. یه بار نشد یه رییس جمهور بیاد بگیم خوبه.نشد قدر سنتهامونو بدونیم و بد نگیم. نشد از وضع مالیمون راضی باشیم. از قیافمون. از ماشینمون. از کشورمون. چرا ؟ اخه چرا؟ این همه عقده حقارت و کمبود از چی میاد؟.همش خودمون زمین زدیم.جوک های پوچ و تمسخر امیز برای خودمون ساختیم.یه بار واقعا حقیقت پیرامونمون رو ندیدیم.چرا اینقدر مثل بنی اسرائیل غر میزنیم.خدا از بهشت براشون تو بیابان مرغ بریان میفرستاد میگفتن ما خیار و عدس و پیاز میخوایم. دقیقا شبیه ما….. چرا اینقدر میخوایم شبیه هم باشیم.ما ادما منحصر به فردیم باید متفاوت باشیم.پوششمون.سبک زندگیمون. علایقمون.نباید اینقدر خودمون رو مقایسه کنیم مگر اینکه بخوایم ازش یاد بگیریم و الگو پیدا کنیم.(به خودم دارم میگم)

    خلاصه که استاد دمت گرم دست گذاشتی رو شاه کلید.ممنونم ازت.

    به قول قران میخوام سفیه نباشم(سفیه یعنی کسی که بهانه بی مورد میاره و کفران نعمت میکنه).و اینو اینجا مینویسم که به عنوان یک استاندارد بیام و خودمو باهاش تنظیم کنم و برم.

    خیلی ممنون.یا علی مدد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
  8. -
    Farnazq گفته:
    مدت عضویت: 2888 روز

    سلام به استاد عزیز

    من این اخلاق رو خیلی دارم و از همون کودکی از جنسیت و هویتم و منطقه زندگیم ناراضی بودم و درنتیجه اضطراب و افسردگی و کمبود اعتماد به نفس و عزت نفس از پیامدهاش شد و همینطور خیالپردازی های بیهوده‌

    و خوشحالم که به این فایل هدایت شدم وقتی این فایل رو دیدم چون میدونستم این اخلاق رو دارم احساس کردم به جوابی که میخواستم رسیدم. راه حل ها واقعا در دسترسه و ریشه مسئله من میشه گفت این موضوع هست.

    جالب اینجاست من علاوه بر اینکه خودم فقط ایرادات خودم رو میدیدم و مرغ های همسایه رو غاز می‌دیدم افراد و حرف‌ها و رفتارهایی رو هم جذب میکردم که این مسئله رو بیشتر بهم نشون بده.

    و وقتی گفتین مثل یک باتلاقه واقعا حسش کردم.

    از استاد عزیز برای این فایل بسیار ارزشمند سپاسگزارم و خدارو بینهایت شاکرم که به این فایل و گوش دادنش هدایت شدم

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  9. -
    سمیرا سعادتمند گفته:
    مدت عضویت: 1505 روز

    بنام الله دانا ‌توانا و قادر و‌اجابتگر و ‌هدایتگرمون

    درود بر استاد عشق ‌‌توحید و مریم بانوی نازنین و‌همه دوستان‌هم مداری در زیباترین مکان مجازی دنیا

    گل از گلم میشکفد وقتی یک فایل جدید و به دنبالش کلی آگاهی های رشد و بهبود فردی شخصیتی میاد .

    اول اعتراف کنم استاد ، یک پیج کاری دارم ولی هر تایمی میخوام پست و استوری بزارم هرزگاهی که اون‌هم به ندرت سعی میکنم ازش استفاده کنم ولی واقعا درگیر این فضای مقایسه گر و توجه به نکات منفی میشوم .چه پاشنه آشیلی دارم که نیازه روش کار کنم‌و‌دارم سعی میکنم عملگراتر بشم .

    اگر قبل از ورود به این سایت بودم واقعا این ضرب المثل مرغ همسایه غازه ، رو خیلی جاها استفاده میکردم ، فکر میکردم کسب و کار و‌روابط و‌ثروت …واسه دیگران بهتره ، اون‌‌خانواده با اون‌خواهر و برادر و‌پدر و‌مادر بهترن ، تو شهر بزرگ تهران در آمد بیشتره ، مشتری بیشتره ، خدا واسه این شخص بیشتر خواسته ، …

    ولی الان این نظرو ندارم ، من هر آنچه دارم به واسطه باورهای درونی من است نه یک عامل بیرونی مثل شهر و کشور و همسایه و …

    من تا وقتی از درون خودم‌و‌بهبود ندم جهان اطرافم‌و‌نتایج زندگی ام عوض نمیشه .

    با دیدن زیبایی ها و‌توجه و‌ صحبت کردن‌و‌نوشتن‌و‌سپاسگزاری آنچه دارم شرایط بهتری رو‌واسه خودم خلق میکنم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  10. -
    روح الله سروری گفته:
    مدت عضویت: 2239 روز

    سلام و درود خدمت استاد و دوستان گرامی ام،

    امیدوارم ایام به کام تان باشد.

    این ویژگی یا این عادت در من خیلی پر رنگ و همیشگی هست، یعنی تقریبا همیشه در حال مقایسه کردن خودم و شرایطم با دیگران هستم و اغلب هم دیگران را ارزشمندتر و خوشبخت تر از خودم می‌بینم، کلا هر ویژگی مثبت خودم برایم هیچ ارزشی ندارد و برعکس هر ویژگی مثبت دیگران را خیلی گنده و ارزشمند می‌بینم.

    نتیجه احساسی و فرکانسی این عادت مخرب هم که همواره در شرایط زندگی ام تاثیر گذاشته…

    من کلا خیلی کم در نظر دادن زیر فایلها و همینطور در خواندن نظرات دوستان فعالیت دارم و امیدوارم از این به بعد بیشتر در این زمینه که تازه فهمیدم چقدر مهم است، فعال باشم.

    شاد و پیروز باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای: