چرا بعضی افراد بدشانس هستند؟ - صفحه 84

1284 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    زهرا راد گفته:
    مدت عضویت: 1830 روز

    به نام مهربان ترین

    به قول یکی از دوستان همسفر که جالب نوشته بود سلام به استاد همیشه در حرکت و مریم همیشه در صلح واقعا همینه که هر لحظه تحسینتون میکنم .

    خدایا سپاس گزارم برای اینجا بودنم .برای همین لحظه که میتونم بخونم گوش کنم و بنویسم .چقدر ارزشمنده گشت و گزار تو این سایت هر جاش آگاهی و معرفت نابه .کامنت ها که این روزها برام غوغا کرده پر از آگاهی پر از معرفت که از همسفرای فوق العاده ام دریافت میکنم .

    استاد عزیزم چقدر ساده و بدون کلمات پیچیده و سخت ،قوانین رو توضیح می دی چقدر این سادگی و صداقت رو دوست دارم و کلا همه چیز در این سایت این جنس رو داره .

    برای تجربه ی زندگی دلخواهم باید از خواسته هام بگم باید از لحظات خوبی که احساس عالی رو باهاشون تجربه کردم بگم باید از اون لبخندها و زیبایی ها بگم تا بیان اون اتفاقات عالی که احساس عالی به من میده .باید به یاد بیارم باید همراهی کنم با کسی که این چنین از اتفاقات زندگیش تعریف میکنه .تا شنیده هام هم از زیبایی ها باشه و در نهایت دریافت میکنم احوالات عالی رو .خداروشکر کلا آدمی نیستم که بخوام از اتفاقات زندگیم برای ‌کسی تعریف کنم .کلا صحبت کردن رو دوست دارم البته با موضوعات خاص اون هم از موفقیت و شادی و عروسی ها و لبخندها و اتفاقات بامزه و یا جاهایی که خدا کمکم کرد موفق بشم رو تعریف میکنم .آدم مثبتی کلا بودم و خدا رو شکر نتیجه اش تو زندگیم آرامش و راحتی و داشتن نعمت های عالیه که شاید خیلی ها خواسته شون هست .

    و این رو از رفتاری میدونم که انجام میدادم بدون اینکه از قوانین به این شکل اطلاعی داشته باشم .

    واقعا خدا رو شکر هدایتم کردی به این شکل از زندگی .خدایا شکر برای تمام لحظاتی که شادی رو تجربه کردم و تلاش کردم تا دیگران رو شاد کنم .خداروشکر برای لحظات نابی که حضورت اونقدر پررنگ بود که سراسر شور و شعف میشدم و همه چیز و همه کس برام زیبا بود .یاد میاد اونقدر با خودم در صلح بودم که یه روز خونه ی دایی ام بودم دختر دایی و پسر دایی‌ام داشتن از مادربزرگش بد میگفتن و گله و شکایت و من تو عالم بچگی گفتم خداروشکر کنید که مادربزرگ دارید که نعمت بزرگیه .من الان عاشق اون لحظه ام مادربزرگی داشته باشم که بشینم پای حرفای شیرینش .من طعم داشتن مادربزرگ رو نچشیدم ولی شما که دارید شکر گزار باشید .واقعا خدا رو شکر میکنم از اول دیدم دیدن زیبایی ها بود خداروشکر خدای مهربانم تو را می‌ستایم و یاری از تو می‌خواهم و بس .

    استادم ممنونم.مریم عزیز برای مقالات عالی و درجه یک ممنون .دوستان همسفر از کامنت های درجه یکتون حسابی سپاس گزارم .

    ممنون زهرای من امروز هم ثابت کردی که پای کاری و تعهد داری .ممنون از تو میبوسمت .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    علی والا گفته:
    مدت عضویت: 873 روز

    سلام و درود به استاد عزیزم و خانم شایسته و دوستان هم مدار عزیزم

    روزشمار تحول زندگی من

    روز دهم

    اول از همه تحسین میکنم شمارو استاد عزیزم با این چهره ی زیبا و این تیشرت خوشرنگ که خیلی بهتون میومد و اینکه چقد راحت و آروم خوابیده بود میکاییل عزیزم و من بیشتر نگاهم به اون بود و لذت میبردم و اینکه جاده های سرسبز و زیبای اروپا که واقعا رانندگی در اون لذتبخشه و خستگی ناپذیر

    من واقعا فهمیدم که شانس اصن وجود نداره و ما خودمون با فرکانس هامون شانس رو زندگیمونو رقم میزنیم و از دید بقیه آدم خوش شانس یا بدشانسی هستیم

    من اگه مدام سپاسگذار باشم و تحسین کنم و تمرکزم بر نکات مثبت هر چیزی باشه و مهمتر از همه احساسم خوب باشه لاجرم،تاکید میکنم لاجرم اتفاقات خوب پشت سرهم میوفته و بهش میگن خوش شانسی و بلعکسشم صدق میکنه

    شانسو خودمون رقم میزنیم با احساسمون و بس

    همه ی این صحبتهارو در درجه اول به خودم و باز هم به خودم و باز هم به خودم میزنم تا یلدم نره و آویزه ی گوشم باشه

    ممنونم استاد عزیزم ازین آموزه های ناب و این آگاهی های فراوانی که در اختیار ما میزارین

    یاحق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    محمد رضا اسدی گفته:
    مدت عضویت: 1296 روز

    بنام خدای رزاق و وهاب

    الان که متن این فایل رو خوندم یه جمله توجه منو به خودش جلب کرد :

    تمرکز روی خواسته هام

    این عبارتی هست که تقریبا همه جای سایت و.توی هر فایلی ما میبینیم گوش میدیم و میخونیمش اما اینبار توجه منو خیلی به خودش جلب کرد

    یه لحظه فکر کردم خواسته ی من چیه همین الان ؟

    شغل داشتن شغلی اسون که لذت ببرم.از انجامش و بتونم فایل هم گوش بدم در طول روز

    حالا من دارم به چی توجه میکنم ؟!

    در طول روز توی فکرم دارم به چی فکر میکنم ؟!

    به نداشتن کار !!

    جالب شد برام واقعا !!

    من کار ندارم

    از هر جایی رد می‌شدم و هر شغلی رو میدیدم توی دلم میگفتم خوش به حالش شغلی برای خودش داره منکه ندارم

    دائما این صدا توی ذهنم بود حتی توی خوشی ها و شادی هام بعدش میاومد سراغم و هی میگفت تو که کار نداری تو که شغل نداری تو که منبع درامد نداری اصلا غلط میکنی که میخندی غلط میکنی که توی جمع دیگران حاضر میشی و غلط میکنی که وجود داری اصلا !!!

    الان تونستم یقه ش و بگیرم

    تازه الان با دیدن این جمله :

    تمرکز روی خواسته

    نه ناخواسته !!

    باید بیینم که بقیه کاری راحت دارن و لذت میبرن از انجام کارشون و لبخند دارن وتحسین کنم و بگم خداروشکر که منبع درامد داره خداروشکر که هر روز کار میکنه و شغلی برای خودش داره این نشون میده که میشه

    به قول استاد پس می‌شود

    پس میشود داشت پس منم میتونم داشته باشم. و دائما.اینا رو با خودم.تکرار کنم

    و باور کنم که کار اسون که لذت ببرم.از انجامش و بتونم در طول روز فایل هم گوش بدم هست و.باور کنم واقعا میتونم همچین کاری داشته باشم

    چه زمانی ؟!

    زمانی که باور کنم که هست …که میشود

    که مبتونم داشته باشم

    بعدش جهان راهشو بهم نشون میده

    نشونه برام میفرسته

    دستان خداوند میان تا در عرصه عینی هم خواسته م رو تحویلم بدن

    هر جا رفتم فراوانی کار رو ببینم

    باید درستش کنم

    خداروشکر که این ترمزم رو بهم نشون داد

    استادعزیزم متشکرم از شما و از این دوستمون با این کامنت قشنگش که تبدیل به متن فایل شده هم متشکرم …خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    علی نوری گفته:
    مدت عضویت: 2211 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    خدارو بسیار سپاسگزارم بابت آگاهی های روز 10 روز شمار تحول زندگی من

    نکاتی که از این فایل بی نظیر یاد گرفتیم با هم مرور می کنیم:

    وقتی در مورد اتفاقات بدی که برات رخ می ده در موردش با دیگران حرف می زنی، تعجب نکن که چرا اتفاقات بد بیشتری برات رخ میده چون تو با این کار در مداری قرار می گیری که اتفاقات بد بیشتری برات رخ بده.

    از همین الان متعهد شو که فقط در مورد اتفاقات خوبی که تو زندگی برات رخ می ده رو با دیگران به اشتراک بذاری در موردشون حرف بزنی و بنویسی تا اتفاقات زیبا و فوق العاده ی بیشتری برات رخ بده.

    خدایا من عاشقتم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  5. -
    فاطمه سلطانی گفته:
    مدت عضویت: 1143 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    «روز دهم از فصل اول »

    مریم بانوی عزیز مرسی که انقد قشنگ فایل هارو به این خوبی درست کردی.

    مرسی که انقد حواستون به بچه‌های سایت هست وانگار خودتون جای ما میزارید وتوقعات مارو میدونید وبرای سایت تلاش میکنید واقعا که عاشقانه دوستتون دارم.

    استاد عزیزم شش دقیقه صحبت شما اندازه شش سال بزرگترم کرد با اینکه همیشه میگم خودم خالق زندگیم هستم با اینکه میگم توجه برنکات مثبت اما اصلا حواسم به حرف زدنم نیس ووقتی بامادرم هستم طبق عادت های قبلی میشینیم وشروع به حرف زدن میکنیم.

    یا همسر من ادم کم حرفیه و زیاد اهل حرف زدن نیس ومن بدون اینکه خودم بدونم.(توجه بر نکات بد)

    هرموقع میخواستم باهاش حرف بزنم و وقتی یه اتفاقی درمورد کسی مثلاً درمورد خانواده ام بود میگفتم اونم شروع می‌کرد به حرف زدن و منم خوشحال ازاینکه باهام حرف میزنه

    توجه میکردم به نکات منفی خانواده ام تا برم وبشینم باهاش حرف بزنم (چقدر اشتباه)

    بااینکه در ظاهر هم این کار اشتباه ولی درد دل نبود اشتباه اونااا بود که آقای ما میشد مشاور و اونارو انتقاد که اگه این کارارو میکردن بهتر بود

    خلاصه که من ناخواسته توجه ام به زندگی خانواده و اشتباهات خواهربرادریاپدرمادرم بود.و الان متوجه میشم

    وبلعکس

    من بدون اینکه بخوام.

    بدون اینکه متوجه بشم ناراحتی و دل نگرانی و… درمورد خانواده ام و همسرم بیشتر بیشتر میکردم و همیشه نالان از این که چرا زندگیم اینجوریه

    استاد چقدرررررر عااااااااشقتم چقدرررررر بهم یاد دادی الان موقع اذان از خداا برات طول عمر طولانی خواستم.

    خواستم که یه روز بیام وباذوق از موفقیتام بنویسم

    الهی آمین.

    از امروز متعهد میشم درمورد چیزهایی که نمیخوام حرف نزنم.

    خدایا سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    امیر علی گفته:
    مدت عضویت: 2395 روز

    بنام خداوند رزاق ، وهاب، رحمان و رحیم.

    بنام خداوند تنها قدرت مطلق جهان هستی.

    سپاسگزارم از خداوند عزیزم که من رو هدایت میکنه به سمت بهتر شدن و کسب مقام و جایگاه واقعی ام یعنی خلیفه الهی .

    سپاسگزارم از استاد عباسمنش عزیزم که الگوی عملی هستن برای من در شناخت و درک قوانین و عمل به اونها و ساختن بهشت دنیا و آخرت.

    سپاسگزارم از خانوم شایسته مهربان و قدرتمند و خانواده صمیمی عباسمنش که حامی من در درک بهتر قوانین هستن.

    سپاسگزارم از خودم که با برخورد به تضاد های زندگیم و انتخاب در صلح قرار گرفتن با آنها هدایت می شوم در هر لحظه به سمت بهتر شدن و رشد و گسترش یافتن.

    امروز نوزدهم فروردین 1402 و روز دهم سفرم.

    فایل امروز رو بارها گوش دادم و کامنت ها و متن ها رو خوندم و سعی کردم یک فلش بک بزنم به گذشته و تفاوت گذشته و حال خودم رو بفهمم و ببینم که چه نتایجی از کار کردن روی خودم گرفتم .

    تمرین امروز این بود :

    برای امروز‌، آگاهانه کانون توجه‌ات را تحلیل کن و درباره بخشی از آن بنویس و آن را به خاطر بسپار که به تو احساس بهتری بخشید. این راهکار خوش‌شانس شدن است!

    من ده روز هستش وقتی از خواب بلند میشم ساعتش مهم نیست فایل اون روز رو می ذارم تو گوشم و یک ساعت تو حیاط خونه راه می رم و گوش میکنم امروز داشتم توجه میکردم به گفتگوهای ذهنم،

    زمان زیادی هست که من آگاهانه تلاش کردم که مکالمه هام رو با افراد اطرافم کم کنم شاید به جرئت بگم مکالماتم با اطرافیانم در روز 15 دقیقه نمیشه ولی در عوض هدفون تو گوشم روزی 2 ساعات راه می رم و روز 3 تا 6 ساعت فایل گوش میکنم.

    ولی هنوز گفتگوهای ذهنی زیادی دارم از یادآوری گذشته ، مکالمات ناخوشایند و شاید خاطرات تلخ و شیرین با خودم می گفتم چه نتیجه ای از این همه فوکوس روی این مسائل گرفتم و با کنترل ورودی هام به شکل سفت و سخت چه نتیجه ای حاصل شده برام ورای مسائل مالی چون تو این مساله هنوز نتیجه دل خواهم رو نگرفتم.

    امروز اومدم نتایج رو بنویسم تا یادم باشه حاصل کنترل آگاهانه ورودی های ذهنم و تمرکز و توجه آگاهانه به نکات مثبت چیه تو زندگیم.

    اول اینکه من بیشتر اهل عمل شدم تا حرف یعنی مدام وقتی میخوام حرف بزنم به خودم میگم حواست به پژواک صدات باشه.

    دوم اینکه زمان بیشتری رو در آرامش هستم و کارهایی که دوست دارم رو انجام میدم یه جورهایی حالا نه صد در صد ولی به سبک خودم زندگی میکنم.

    سوم دنبال اینکه به دیگران ثابت کنم که چقدر کارم ارزشمنده نیستم البته هنوز خیلی تو این زمینه کار دارم و باید رو خودم کار کنم.

    چهارم دنبال قضاوت دیگران نیستم البته اینم جزو مواردی هست که خیلی بهتر شدم ولی هنوز خیلی کار دارم.

    پنجم فارغ از اینکه هر شخصی چه موفقیتی بدست آورده من تحسینش میکنم یعنی میخواد اون موفقیت حفظ یک سوره قرآن باشه یا میخواد عمل به اون سوره باشه چه کوچک و چه بزرگ من تحسینش میکنم.

    نکته : امروز فهمیدم در زمان تحسین دیگران باور چاپلوسی میاد تو ذهنم که دلیلش همون قضاوت کردن هستش که باید رو خودم تو این زمینه کار کنم.

    ششم منتظر نیستم کسی کاری برام انجام بده کارام رو هر چند با قدم های کوچک خودم انجام میدم و وقتی کسی کمکم میکنه ازش سپاسگزاری میکنم ولی میدونم و با خودم میگم که خدا برام فرستاده دستاش رو.

    هفتم وقتی هر نوع شرکی رو میبینم به خودم میگم حواست باشه ببین فقط خدا رو باور کن که تنها قدرت جهان هستی هستش و شرک میتونه حتی خیلی کوچک باشه.

    مثال دیشب یک قسمت از یک فیلم رو به صورت اتفاقی دیدم طرف میگفت اگه چهارتا آدم مثل فلانی داشتم تو این بدبختی نبودم.

    اونجا به خودم گفتم ببین،

    اول نپذیرفتن مسئولیت اتفاقات زندگی. احساس قربانی بودن.

    دوم شرک به خدا و حساب روی آدم به جای حرکت و توکل به خدا.

    سوم به جای اعراض از ناخواسته داشت می جنگید با ناخواسته و مدام درگیریهاش بیشتر میشد غافل از اینکه قانون یه چیز دیگه است.

    این ها رو نوشتم که یادم باشه که درسته هنوز مسائل مالی خودم رو به صورت کامل حل نکردم و اون نتیجه ای که میخوام رو نگرفتم ولی نتایجی دارم میگیرم که خودم و ظرف وجودم رو گسترش میده و بابتش سپاسگزار خداوندی هستم که در هر لحظه حامی و هادی من است.

    سپاسگزارم استاد عباسمنش عزیزم بابت الگوی عملی بودن برام و فراهم کردن فضایی این چنین توحیدی.

    سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    محبوبه سرداری گفته:
    مدت عضویت: 1365 روز

    به نام خدای توانا وسلام براستاد عزیزم

    چه فایل زیبایی گوش دارم همه حرفهای استاد با مثال اطرافیانم در ذهنم شکل گرفت

    انسانهایی را در اطرافم میبینم که هر وقت کنار هم هستیم شروع میکنن به گفتن اتفاقات ومشکلاتی که براشون پیش اومده وهیچ وقت تموم نمیشه وهر بار داستان جدیدی دارند

    وخوشحالند که هربار خدا بهشون کمک کرده وختم به خیر شده

    بازم خداراشکر میکنم که خداوند کمک کرده وارتباط ما خیلی کم شده وهر بار داستانی راتعریف میکنن آگاهانه توجه نمیکنم.

    وقتی ما از قانون خبر داریم باید تمام تلاشمون را برای یک زندگی زیبا وراحت با اتفاقات ولحظات خوش بکار ببندیم وفرکانسهای خوبی ارسال کنیم تا اتفاقات وشرایط خوبی را دریافت کنیم.

    ممنونم از استاد عزیزم برای این آگاهیهای ارزشمند

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    حسین خدابنده لو گفته:
    مدت عضویت: 872 روز

    با سلام خدمت استاد عزیزم و خانوم شایسته عزیز

    ودوستان گرامی

    من بعد از شنیدن این فایل واقعا شگفت زده شدم

    که چطور تا به امروز خودمو ادم بد شانسی میدونستم چون که همیشه نالیدم وهمیشه

    اتفاقات بدی که برام رخ داده توجه کردم و درموردش فکر کردم و صحبت کردم

    حالا که دارم فکر میکنم یک دوستی داشتم

    که با این که پدرش زیاد ادم ثروتمند و موفقی نبود ولی همیشه شاد بودن

    و این بشر شاید یک،سوم من هم کار نکرده از همه لحاظ

    ولی معروف به ادم خوش شانسی بود اصلا نمتونم بیان کنم که چقدر این ادم خوش شانسی بود

    رفتار هشو که دارم بخاطر میارم میبینم ادمی بود که همیشه اون اتفاقات خوب رور انقد با اب وتاب تعریف میکرد که ادم دلش میخواست جای اون باشه شاید اون زمان من خودم از لحاظ مالی ازاون جلوتر بودم ولی بعد این فایل فهمیدم که چرا خوش شانس بود همیشه

    و الان که فکر میکنم بخدا کار خاصی هم اصلا انجام نداده ولی از الان خیلی خیلی نسبت به ماها وضعیت مالیش خوبه خونه خوب زمینهای زیاد ماشین خوب وزندگی شاداب تر نسبت به ماها داره و ناخداگاه به این موفقیت رسیده

    چون تو خوانواده‌ی شادو بیخیال بزرگ شد

    و این دقیقا اون حلقه گم شده ادم های بدشان هست که همیشه از شرایطشون ناراضین و این شده عادت روزانشون حتی اگه همه چیز هم بر وفق مرادشون باشه، که نمیشه این قانونه

    ممنون استاد نازنینم که ای اگاهیها رو در اختیار ما قرار میده عاشفتم استاد انشالله خدا همیشه پشت پناهتون باشه

    دوستون دارم عاشقانه همتونو

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    آرامش آبی گفته:
    مدت عضویت: 890 روز

    سلام دوستان عزیزم،و استاد عزیزم،امروز روز دهم سفرنامه من هست،این فایل منو به سالهای قبل برد،وقتی مجرد بودم خواهرم همیشه میگفت تو خیلی خوشانسی،این کلمه ایی بود که مدام اون تکرار میکرد،مثلا دانشگاه من سرچهارراه نزدیک خونه مون بود که سوار اتوبوس میشدم ایستگاه دومش پیاده میشدم،به محضی که به ایستگاه اتوبوس میرسیدم اتوبوس سرمی رسید و خیلی از این مسائل که تو خونه به خوشانس بودن معروف بودم،عوضش خواهرم طفلک 6 تا اتوبوس باید رفت و برگشت دانشگاهش بود از 6 صبح باید راه میفتاد اون سرشهر و تو ترافیک بود و خیلی موارد دیگه،و این یک تجربه از زندگی من بود،قبلا ذهنم خیلی آزاد بود خیلی وقتا در سکوت بودم ارتباط خوبی با خدا داشتم و بدون اینکه ذره ایی از قوانین جهان هستی اطلاعی داشته باشم قانون داشت کار خودشو میکرد پس نتیجه مهم اینه قانون کاری نداره تو آگاهانه انجام میدی یا ناآگاهانه اون همیشه مثل غول چراغ جادو به خواسته ها و احساس ما جواب میده،و این موضوع رو سالها از یاد برده بود چون درگیر زندگی متاهلی و مسائلی شده بودم که یادم رفت قبلا چطور ناخواسته از قانون پیروی کردم،امروز این فایل منو به گذشته ام برد و جالب بود.چیزی به عنوان خوش شانس و بدشانس وجود نداره همه چیز منم درون منه،بارها این تکیه کلاممون هست که عجب شانسی آوردم درحالی که الان به درک این موضوع رسیدم که چطور شانس به وجود میاد.سپاسگزارم استاد عزیزم که هرروز یه مطلب زیبا رو به من یاد میدی.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    یکتا گفته:
    مدت عضویت: 915 روز

    سلام به خانواده ی من

    روز دهم از سفر نامه

    «فایلو گوش کردم و طبق عادتم با هر جمله ای استاد که میگفت یه چیزی به یادم میومد و باورها و رفتارهایه اشتباهمو در گذشته متوجه میشدم که چقدر من نخواسته به خودم ظلم کردم شرایط بد و ناخواسته هارو برایه خودم خلق کردم»

    این قسمتی از کامنت یکی از دوستانم است

    این را به خودم می‌گویم کاش منم بتونم با هر جمله ی استاد به یاد اشتباهات و عملکرد خودم بیوفتم

    و آن ها را اصلاح کنم

    چون گاهی اوقات من به جای تمرکز بر خود ، با حرف های استاد یاد عملکرد خواهر یا برادرم میوفتم و آن ها را سرزنش میکنم غافل از اینکه خودم هم در آن موضوع جای پیشرفت دارم .

    _

    امروز من آگاهانه سعی کردم تمرکز کنم بر نکات مثبت و واقعا حالم خوب بود ، نه سردرد خاصی گرفتم نه چیزی

    تازه کلی اتفاقات خوب رو برای خودم در آینده ایجاد کردم

    منم خیلی اوقات خصوصا جدیدا ، داشتم اتفاقات نادلخواه یا موضوعات ناخواسته رو بیان میکردم برای دختر عموم یا خواهرم که حرفی برای گفتن داشته باشم مثلا یا غیبت میکردم یا یه خبری بهشون میدادم که نمی‌دونستن

    خودم به این کار میگم تو حاشیه رفتن

    اما خودم به ناچار انجامش میدادم چون فکر میکردم اگه نگم اونا هیچ حرفی ندارن که باهام بزنن

    اما یه چیز جالب اینه که امروز که تصمیم گرفتم به چیز های مثبت و خواسته توجه کنم چند باری خواستم یه موضوع ناخواسته رو تعریف کنم اما جلوی خودم رو گرفتم و ساکت شدم ، اما جالبیش اینجا بود منی که مدت ها بود کسی با حرفام نمیخندید یهو یه حرفی میزدم همه خندشون میگرفتن و این چند بار امروز اتفاق افتاد .

    و اینکه من دیروز بعد از مدت ها با کسی حرف زدم و اون از من خوشش اومد ، خیلی وقت بود یادم رفته بود که منم ارزش دوست داشته شدن دارم و لیاقت اینو دارم که کسی این قدر خوب باهام رفتار کنه

    سیزده همون به در

    مواظب خودتون باشین خدافظ

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: