به نقل از استاد عباس منش:
خیلی از اوقات با موارد و صحبتهایی مواجه میشویم که گوینده مثل یک قانون از قبل نوشته شده و غیرقابل تغییر آنها را بیان مینماید.
مثلاً در کلاس بازاریابی و فروش، این موارد را تدریس و تاکید می کنند :
راهکارهای مهم برای فروش مؤثر و بیشتر: پوشش لباس واحد با رنگ و مدل یکسان توسط اعضای شرکت و… یا در مبحث ایمیل مارکتینگ، راهکار کسب نتایج عالی برای فروش را اینگونه بیان می کنند : ارسال ایمیل هدیه برای افراد در مرحله اول بازاریابی اینترنی، سپس معرفی محصول اصلی برای فروش و تاکید میشود که اگر در ابتدا فقط محصول نهایی را برای فروش معرفی نمایید، این امر قطعاً به فاجعه و شکست میانجامد.
این تمثیلها نه تنها در امر بازاریابی و فروش بلکه در همه مسائل و مباحث صدق میکند.
سؤالی که پیش میآید،این است که آیا این واقعیت برای همه بیزینس ها یکسان است؟
به نظر شما انتخاب و اجرای کدام یک از مراحل سود بیشتری به ارمغان میآورد؟
اصلاً مهمترین عامل تعیین کننده کسب سود بیشتر چیست؟
آیا عواملی چند در این کار دخیل هستند یا یک عامل؟
واقعیت ماجرا این است که نتیجه نهایی ارتباط زیادی به عملکرد ما ندارد بلکه نتیجه تاثیر مستقیم باورهای ماست .
با قدرت عنوان مینمایم که تنها پارامتری که تعیین کننده موفقیت افراد میباشد، پارامتر باور است. مثالی در زمینه کسبوکار ساختمانسازی میزنم.
باور افراد در حوزه صنعت ساختمان این است که بهترین حالت، سود نهایی ۱۰۰ درصد است. یعنی اگر شما ملکی با هزینه صد میلیارد بسازید و بتوانید با دویست میلیارد به فروش برسانید، از صد در صد سود بهره بردهاید. اما این بهترین حالت نیست بلکه فقط یک باور است، نه یک قانون مشخص و از قبل تعیین شده. من به شما اطمینان میدهم که هر شخص قدرت تغییر این اعداد و ارقام را دارد. به این شکل که هم میتوان آن را افزایش داد و هم کاهش! اما اکثر افراد سود صد در صد را بهترین حالت ممکن پنداشته و تصویر ذهنی که از خود دارند این است که دسترسی به بهترین حالت غیرممکن است، این تصویر ذهنی باعث میشود که به ۵۰ درصد سود رضایت داده و آن را کافی میدانند.
باید این امر را جدی بگیرید که باورهای ما واقعاً تعیین کننده تجربیات ما هستند، در این ماجرا نیز همین باور مخرب شما را از سود صد درصد دور کرده و به پنجاهدرصد قانع میسازد. همواره افرادی را میبینیم که در حوزه کاری خاصی فعالیت میکنند اما نتایج مطلوبی به دست نمیآورند درحالیکه دیگر همکارانشان در همان حوزه نتایج عالی و متفاوت از آنها را در یک بازه زمانی کمتر و با همان امکانات،همان موقعیت جغرافیایی و همان وضعیت اقتصادی،تجربه میکنند. جواب این تفاوت، تنها در سیستم باوری آنهاست زیرا اگر باورتان قدرتمند کننده باشد رفتارهایی از شما سر میزند و ایدههایی به ذهنتان میرسد یا موقعیتهایی خاص و عالی را جذب میکنید که باعث میشود نتایج فوقالعادهای را به دست آورید.
آنچه این تفاوتهای فاحش را ایجاد میکند، عملکردهای متفاوت افراد در یک زمینه کاری مشترک نیست بلکه باوری است که در پس آن رفتار متفاوت پنهان است.
یک مثال در حوزه کاری خودم مطرح مینمایم: باور من این است که شغل بسیار ارزشمندی دارم و افراد بسیاری وجود دارند که از نتیجه فعالیتهای من استفاده میکنند. این شغل توانسته است با تغییر زندگی میلیونها نفر نتایجی بینظیر بیافریند لذا افراد زیادی هستند که با عشق و علاقه برای پیشرفت خود و کسب تجربه عالی در زندگی، هزینه کنند و………
من با این باور، تنها با یک تبلیغ ساده و کم هزینه مثل فرستادن تعداد مشخصی پیام و ایمیل نتایجی شگفتانگیز را به دست آوردهام. حال به بررسی روی دیگر سکه میپردازم: فرد دیگری که دقیقاً در جایگاه شغلی من اما با باوری متفاوت از من قرار دارد، بر این باور است که مردم پول ندارند که بابت محصولات او هزینه کنند یا این باور که اساتید و افراد زیادی هستند که میتوانند فعالیت مرا حتی بهتر از من انجام دهند یا این باور که تعداد افرادی که ارزش کار مرا درک کرده و حاضر به تهیه محصولات آگاهی دهنده من میباشند، بسیار کم است و………
اولاً این باور مخرب هرگز به شخص اجازه نمیدهد که اقدام به ارسال ایمیل یا پیام به مخاطبین جهت تهیه محصولات خود نماید. ثانیاً اگر هم این فرد با این باورها و پیش فرضها اقدام به ارسال همان تعداد پیام و ایمیل نماید که اینجانب فرستادم، قطعاً نتیجهای کاملاً متفاوت را تجربه مینماید. میخواهم بگویم که فقط و فقط یک باور قدرتمند کننده است که اقدام را به وجود میآورد و فرد را جسور و ریسکپذیر مینماید. فقط در صورت داشتن یک باور قدرتمند است که افراد علاقهمند به تجربه ناشناختهها میشوند.
این امر در همه زمینهها، همه کسبوکار و فعالیتها و همه امور انسانی صدق میکند، برای اثبات این جمله،اگر در شرایطی قرار گرفتید که یکی از دوستان شما حکایت کسبوکار خود را اینگونه بیان کرد که: ۲۰ سال است در زمینهای خاص فعالیت میکنم اما با وجود تلاش فراوان نتوانستهام هیچ سود مالی چشمگیر یا درآمد خوبی را کسب نمایم، شما باید در چنین شرایطی قبل از تصدیق و باور گفتههای دوستتان، ابتدا یک جستجوی جامع در مورد دیگر افراد فعال در زمینه فعالیت دوستتان انجام دهید. با انجام این تحقیق پی میبرید افراد بسیار زیادی وجود دارند که برعکس دوست شما در بازه زمانی کمتر یا تلاش فیزیکی کمتر سود مالی بسیار چشمگیر و متفاوت از دوست شمارا کسب نمودهاند. این نتیجه متفاوت فقط و فقط زاییده یک باور متفاوت با فرکانس مثبت و مؤثر است و ثابت میکند نتیجهای که افراد از باور خود میگیرند تابع هیچ قانون واحد و مشخصی نمیباشد. باید متذکر شوم که من درباره فکر حرف نمیزنم بلکه منظور من باور است و این دو موضوع کاملاً متفاوتاند. باور فکری است که بارها و بارها تکرار شده و سپس تبدیل به فکر مسلط شما گردیده است.
تجربه باورهای یک فرد قرار نیست تجربه باورهای شما باشد اگر شما باوری متفاوت و قوی داشته باشید نتیجهای به همان اندازه متفاوت و قوی را تجربه خواهید کرد.
هنگامیکه برای اولین بار در تهران فعالیت حرفهای خود را در این حوزه آغاز نمودم، همه دوستان ادعا داشتند که هرگز نمیتوان در تهران بدون داشتن مدرک دکتری و … موفق شد. هفتخوان رستمی که دوستان برای کسب موفقیت در تهران برای بنده طرح کردند این بود که برای موفقیت، علاوه برداشتن تحصیلات عالیه نیاز به چندین سال سابقه کار، تحریر مقاله در مجلات مطرح مختلف،برگزاری برنامه زنده در صدا و سیما، داشتن روابط با افراد ویژه و …میباشد. اما این باور آنها بود، نه باور من، پس طبیعی است که نتایج من نیز باید متفاوت از نتایج آنها باشد.
اظهارات مجری برنامههایم به این شکل بود که: من در تهران مجری اساتید زیادی بوده و برنامههای زیادی برگزار کردهام لذا بر اساس تجربه به شما میگویم اگر میخواهی در کار خود موفق باشی باید با برگزاری یک کلاس ۱۰ نفره کار را شروع کرده و آرامآرام طی چند سال خواهی توانست سمینارهای چند صدنفری برگزار نمایی. مزیت این کار این است که اگر در ابتدا شکست خوردی چیز زیادی از دست ندادهای!
اگر بخواهم پیشنهاد دوستمان را آنالیز کنم، واضح است که باورهای این شخص بسیار متفاوت است با باورهای من! مجری برنامه به شکست فکر کرده بود حتی برای آن راهکار هم گذاشته بود اما من برای شکست نیامده بودم. کاملاً طبیعی است که تجارب من نیز کاملاً متفاوت از تجارب او باشد زیرا باورهای ما تعیین کننده نتایج و تجارب ما هستند و آنچه در این موضوع اهمیت داشت،باور من بود نه باور مجری!
من بر این باور بوده و هستم که کارِ ما، بسیار ارزشمند است و افراد بسیار زیادی وجود دارند که تصمیم قاطع گرفتهاند تا با قوانین خوشبختی آشنا شده و زندگیشان را تغییر دهند من با این ایمان راسخ و این باور قدرتمندکننده کارم را شروع کردم و این ایمان راسخ و باور قدرتمند کننده نتیجهای متفاوت و تجربهای متفاوت از دیگران به من بخشید. بیش از صد نفر شرکتکننده در اولین همایش من حضور داشت که باعث تعجب همگان شده بود و به لطف خدا اتفاقات فوقالعاده خوبی در ادامه برایم رخ داد و دلیل متفاوت بودن این نتایج متفاوت بودن جنس باورهایم با دیگران بود. شما باید برای اصلاح باورهای خود افرادی را بیابید که در زمانهای کوتاه نتایج فوقالعادهای کسب نمودهاند. سپس از آنها الگوبرداری کنید. ببینید آنها چگونه توانستهاند با باورهای قدرتمند کننده و سرمایهای کم نتایجی عالی بیافرینند و این یعنی برداشتن یک گام مثبت در مسیر تحقق اهدافتان.
و بهعنوان آخرین نکته یادتان باشد هر چقدر باورهای عالی را در خود ایجاد کنید، باورهای عالیتر از آن نیز وجود دارد که میتوانید همواره در مسیر زندگی و در مسیر تکامل خود آن باورها را مرتباً جایگزین نمایید.
به نام خدای مهربون
سلام به استاد عزیز و همه دوستان عزیز که در این جمع حضور دارند
با خوندن این مقاله یاد یک مثال تجربی از خودم در محل کارم افتادم.
من در حوزه فروش فعالیت میکنم و تا الان در شرکتهای مختلف با محصولات و خدمات متفاوت در حوزه فروش فعالیت داشتم به عینه این موضوعی که استاد فرمودند که نتایج را باورهای ما می سازد را با گوشت و پوستم حس کردم و دیدم.
چند سال پیش توی یک شرکت کار میکردم که یک سالن بزرگ مثل محیط کال سنتر بود که ما کار فروش انجام میدادیم و این فروش خدمات بود و یک سری از همکارام صحبت اولیه با مشتری داشتند و بعد به داخلی ما که کار فروش انجام میدادیم وصل میکردن ما حدود 40 کارشناس فروش بودیم بعد از گذشت یک ماه متوجه شدم که چندتا از بچه ها با فقط یک بار صحبت با مشتری قرارداد میبندن حتی مشتری اگر در دورترین شهر هم تماس گرفته بود اما انقدر این ماجرا جوری پیش میرفت که اعتماد میکرد و قرارداد میبست و با کمال میل میومد و امضا میکرد من خودم میدیدم چقدر تقلا میکنم برای بستن یک قرارداد طرف انقدر سوال میپرسید همش شک داشت یا دیگه جواب نمیداد یا حتی باهاش تایم ست میکردم که بیاد دفتر برای عقد قرارداد و من این رو به مدیر امور قراردادها اعلام میکردم چون طرف جدی صحبت میکرد ولی روز عقد قرارداد بعضی هاشون بهونه میاوردن که منصرف شدن بعضی هاشون دیگه اصلا جواب نمیدادن
حتی شاید باورتون نشه من میرفتم تمام ویس های اون همکارای موفق رو از طریق ویپ که ذخیره شده بودن رو گوش میدادم ولی نه شیوایی کلام منو داشتن نه خوب به اون خدمت و مزایاش مسلط بودن شاید باورتون نشه حتی افراد جدیدی که به جمع ما اضافه میشدن سوپروایزرها میگفتن برین پیش رها بشینین چقدر قشنگ مذاکره تلفنی انجام میده ولی ته همه اون مذاکرات به ظاهر زیبا نبستن قرارداد بود
الان که این مقاله رو خوندن دیدم اون افراد هیچ فاکتور ظاهری مثل زیبایی ظاهری مثل نظم مثل تماس های بیشتر یا حتی شیوایی کلام و نوع مذاکره بهتری از من نداشتند ولی اینجا قاطعانه میتونم بگم به قول استاد اونها باورهای بهتری داشتند و تهش میشد بستن قرارداد های عالی و برای منی که تمام فاکتورهای ذکر شده رو داشتم به جز اون باورها که اصل کار بودند چون بعدا متوجه شدم اصلا به این خدمات ایمان نداشتم و توی ذهنم یک باور مخرب بود که دارم سر مشتری کلاه میزارم متاسفانه ، برای همین با تقلای خودم جهت فروش و با شک و تردید مشتریام روبه رو میشدم و حتی ارزونترین قرارداد ها رو مشتری با من میبست
واقعا تمام نتایج زندگی ما حاصل باورهای ماست .من الان دارم به خودم میگم رها اگر شرایط مالی ،سلامتی ،روابطت،محله ای که توش زندگی میکنی،همسایت و… داری تجربه میکنی این حاصل باورهای خودته باید بپذیری و بدونی
ممنونم از استاد عزیز که انقدر برای آگاهی ما وقت میزارن ،خدارو شکر میکنم که دومین کامنتمو نوشتم و به خودم یادآور شدم که رها فقط کافیه شروع کنی و هر بار که قدم بر میداری یعنی تو از کمالگراییت یک قدم دور میشی
سلام استاد عزیزم …خیلی مچکرم از توضیحات کامل وجامعی که دادید..راسش بعد دو سال الان پشت فرمون نشستم …و خوب حرف هایی که همیشه اطرافیان برای توانایی در رانندگی ..مبنی بر این که ..کو تا تو بتونی وسیله رو جمع کنی ..کی به تو وسیله می ده …ال می،شه ..بل می شه …و خیلی …از این صحبت ها ..که از بس شنیدم کلا علاقه ام رو یادم رفته بود …الان هم که نشستم اون حرف ها هست ..ولی هر دفعه ..یه چیزی توی گوشم زمزمه می کنه .کاری که توباید انجام بدی اینکه .حرفم رو گوش بدی توکل کن و برو جلو …شاید خیلی مسخره به نظر بیاد .الان که همه درگیر خیلی چیز های مهمتری هستند ..دقدقه ی من رانندگی باشه ..ولی مسئله رانندگی نیست اصلا ..الان مسئله گوش دادن واعتماد کردنه. من فقط،دارم سعی می کنم بگم چشم ..والان هم اومدم توی سایت و با این نوشته ها روبه رو شدم ..و چیزی که به ذهنم رسید رو نوشتم …ممنونم از شما استاد عزیز
سلام و سپاس
سپاس خدای مهربان و بخشنده و بخشاینده رو که دقیقا وقتی من تو مسیر تکاملم خسته و گرفته بودم و نوشتم که الان دیگه مهارتم عالی شده فقط ضعف ایمان دارم در کمتر از چند هفته منو به این سایت عالی راهنمایی کرد که باورهامو بسازم.
سپاس استاد عزیز و خانم شایسته عزیز که در مسیر کشف زیبایی ها زندگی هزاران نفر دیگر رو هم زیباتر کردین.
آگاهی من از این فایل این بود که دنبال الگوهای موفق در زمینه ی کار خودم بگردم تا برام باورپذیرتر بشه که همیشه می شد رشد و پیشرفت را داشت و به عالی ترین جایگاه رسید.
سلام خدمت دوستان گرامی. آنچه از این فایل دریافت کردم این هست که عملکرد ما نتایج ما رو مشخص نمیکنه و اگر باورهای قدرتمند کننده رو در خودمون ایجاد کنیم و سپس عمل کنیم نتایج خوب رو میگیریم. باور فکری هست که بارها و بارها تکرار شده و تبدیل به فکر غالب گردیده نه افکار لحظه ای. یعنی اگر من باور داشته باشم که حتما موفق میشوم و باور داشته باشم که میتوان با سرمایه اندک موفقیت عالی بدست بیاورم و اگر باور داشته باشم کسب و کار من بسیار ارزشمند است و افراد حاضر هستند هزینه کنند و از خدمات ارزشمند من استفاده کنند، باور داشته باشم محصول من ارزشمند است، باور داشته باشم در همین موقعیت جغرافیایی در همین کشوری که هستم در همین وضعیت اقتصادی امکان رشد عالی و موفق شدن را دارم مثل هزاران کسب و کار دیگر که در این شرایط هستند، با همین امکانات کنونی ام میتوانم بهترین نتایج را ایجاد کنم این باورها باعث میشود که این جنس اتفاقات هم برای من ایجاد شود.
عاشقتونم.
بنام خدا که هر چه دارم از اوست
سلام به استاد عزیز
من در این 5 سال که با استاد اشنا شدم برای اولین بار با موضوع باور روبرو شدم یعنی اصلا همچین موضوعی برایم تازگی داشت و تا سن 40 سالگی از این قانون جهان و قانون باور خبر نداشتم ..
وقتی این اصل رو از فرع تشخیص دادم و مهمترین موضوع زندگی هر انسانی این هست که بستگی به باور هر انسان دارد ،رو متوجه شدم تا چند وقت گیج و گنگ بودم و درکش برام سخت بود …
الان که 5 سال از اون روز ها میگذره تازه یه مقدار خیلی کمی دارم درک میکنم …
در پناه الله شاد و سلامت و ثروتمند باشید.
سلام و درود به عزیزترین استاد
نشانه قشنگ امروزم ،برای هدایت به سمت بهترین مسیرم
به یک تضادی تو روابط برخوردم ،تو این چند روزه تمام تلاش ذهنی ام اینه که حالم رو خوب نگه دارم و تو طول روز هربار سعی میکنم به نکات مثبت توجه کنم تا احساسم عالی باشه ولی به قول استاد مثل پینگ پونگ هر بار که افکار رو از خودم دور میکنم دوباره اون افکار منفی به سمتم هجوم میاره و قلبم رو سخت فشار میاره
با این فایل متوجه شدم که باید باورهامو رو از ریشه درست کنم تا احساسم خوب باشه .
چون من همیشه باورم اینه که پارتنرم منو دوست نداره و برام ارزش قائل نیست و این باور تو وجودم عمیقا ریشه داره ،با داشتن این باور انتظار دارم که رابطه ی خوبی هم تجربه کنم ،مسلما نتیجه ای معکوس به من خواهد داد
من اولا باید خیلی روی احساس لیاقتم کار کنم و حال خوبم رو وابسته به هیچ عامل بیرونی ندونم
وقبول کنم که باید خودم خودم رو دوست داشته باشم ،دیگران اگه در مدار من باشن با من زندگی میکنند در غیر این صورت با توجه به فرکانس های متفاوت از هم دور خواهیم شد ،طبق قانون خداوند
ثانیا من باید باورم رو درست کنم ،قبول کنم که پارتنرم هم عمیقا منو دوست داره ،چون دوست داشتنشو بارها و بارها به من ثابت شده
ولی من چون وابسته ایشون هستم هر بار با یک بهونه و گیر دادن بهش حس خودم و حس طرفم رو بد میکنم
همه چی باور ،بااااور ،
به هر چی باور داشته باشیم در زندگی خودشو نمود میده
تو تمام فایل ها و دوره هاش استاد عزیزم این جمله رو بارها و بارها تکرار میکنه ولی دوباره ما نتایج خود رو وابسته به عوامل بیرونی میدونیم و این هم شرک محسوب میشه و هم مارو از خوشبختی و ارامش دور میکنه
به نام تنها فرمانروای جهان هستی
فایل 2 سفر به دور سایت
اینهمه مدت که تو سایت بودم این مقاله رو نخونده بودم
واقعیت ماجرا این است که نتیجه نهایی ارتباط زیادی به عملکرد ما ندارد بلکه نتیجه تاثیر مستقیم باورهای ماست .
چندین بار این جمله رو خوندم
چقدر تو شرایط الآنم کمکم کرد
من مادرم عمل کمر انجام داده برای همین من و خواهرم میریم خونشون و کارها رو انجام میدیم پدرم کلا یه سری رفتارها داره که همه اعضای خانواده رو شاکی میکنه
و مخصوصا با من با اینکه فرزند بزرگ خانواده بودم بدتر از همه رفتار میکرد
برای همین موندن تو اونجا واقعا برام سخت شده بود
وقتی به خودم اومدم دیدم از رفتار بابام شاکی میشم و تمرکزم میره رو نکته های منفی اش و فکر میکردم مقصر پدر منه
تا وقتی این مقاله رو خوندم و به این جمله رسیدم که مهم نیست عملکرد تو چیه مهم باورای تو هستن که نتیجه رو رقم میزنن
خوب عملکرد من اینجوری بود که هر کاری که بابام میخاست انجام میدادم و برای رضایت اون هر کاری میکردم ولی در نهایت همیشه داشت غر میزد ولی با خواهرم این رفتار خیلی کمرنگ تر بود
جوری شده بود که اعضای خانواده میگفتن به تو زیادی گیر میده
سعی کردم تمرکزم رو بزارم رو نکات مثبتش ولی خوب عمل نمیکردم چون ته دلم باور نداشتم این اتفاقات نتیجه باورهای من
مثلا وقتی میرفتم خونشون شروع میکردم به تمیز کاری یه قسمت از خونه بعد پدرم میاومد که چرا به اینجا دست زدی یا مثلا میگفت فلان کارو چرا انجام ندادی
بعد خواهرم اکر کاری میکرد همش جلو ما ازش تعریف میکرد
از خدا درخواست کمک کردم و هدایت شدم به این صفحه بینظیر
من یه سری باورها در مورد پدرم داشتم که همهی اینا باعث شده بود اون رفتارها رو ازش ببینم
پدر من حتی برای ازدواج من تصمیم گرفت و اجازه انتخاب به من نداد ولی دد صورتی که خواهرم هم میخاست مجبور کنه به ازدواج ولی اون قبول نکرد سالها فکر میکردم پدرم مقصر و نمیتونستم ببخشمش
با اینکه داشتم در مورد قانون یاد میگرفتم ولی ته قلبم میگفتم مقصر پدرم
بعد خوندن این مطالب اونم تو این زمان درست
با خودم گفتم زینب مهم نیست چه عملکردی داری مهم اون باورهای پنهان پشت اون رفتار
من باور داشتم هر کاری کنی بابا ازت راضی نمیشه و داشتم نتیجه این کارو میدیدم
با اینکه ظاهرا عملکرد خوبی داشتم
ولی خواهرم اینطوری فکر نمیکنه و نتیجه باورش رو میبینه
حالا بهتر درک کردم چرا استاد میگه تمرکز بزار رو نکات مثبت
چون من هر چقدر توجه ام بره رو نکات منفی باوری محدودتری در ذهنم اینجا میشه یا باورهای قبلی بیشتر تایید میشن و نتیجه دور میشه از اون چیزی که من میخام
هر روز باید با خودم تکرار کنم که عملکرد من مهم نیست مهم ترین پارامتر باورهای من
من با چه باوری این کارو انجام میدم ؟
سلام دوست عزیزم. برای حل این مسئله ضمن نوشتن مثبت خودت در هر روز و سپاسگزاری از خداوند به خاطر انها و سپس نوشتن نکات مثبت پدرت در هر روز و نوشتن ویژگی های خوبی که داره که نسبت به خودتون یا نسبت به دیگران، از فایل های سفر به دور آمریکا هم استفاده کن و الگو مناسب به ذهن خودت بده از روابط رفیقانه و خوشی که استاد و مایک به هم دارند تا برای ذهنت منطقی بشه که میشه روابط خوب داشت و آن را تحسین کن و فایل ها رو بارها و بارها تکرار کن و بنویس نکات مثبش رو خیلی تاثیر گذار هست در رفتارهای ما ناخوداگاه ما و فرکانس های ما و باعث میشه روابط بهبود پیدا کنه. این تجربه خودم هست که ازش نتیجه گرفتم. البته دوره شیوه ی حل مسائل زندگی هم خیلی میتونه به نحوه ی ایجاد باورهای درست کمک کنه که چطور باور ایجاد کنیم که نتیجهاش رو در زندگیمون ببنیم و چطور برای ذهنمون منطقی کنیم باورها رو و نتیجه ی این فرکانس رو ببینیم. دعا میکنم که روابطتون به بهترین مسیرها هدایت بشه و حسابی لذت ببرید از روابط در صلح و زیبا.