آگاهی های «قدم اول | دوره 12 قدم» در یک نگاه - صفحه 13 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/10/abasmanesh-21.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباس منش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباس منش2019-04-10 19:10:452024-07-24 18:14:35آگاهی های «قدم اول | دوره 12 قدم» در یک نگاهشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سپاسگزارم از الله غفار که در وجودم هست مرا به سوی سعادت در این دنیا آخرت راهبری می کنه
از خودم و همسر عزیزم سپاسگزارم
وشکرگزارم از استاد عزیزم و خانواده عباسمنشی ها که می خواهیم با عمل به قانون و درک آگاهی هایی که وارد زندگی میشه به دنیا خدمت کنیم ودنیا وجهان هستی را بهشت کنیم
استاد من دراین یک ماه شاید نزدیک ۷۰درجه تغیر کردم از لحاظ درک مطالب
قشنگ اول صبح نقاشی می کشم زیبا پر از هدفهای کوچک وتا آخر شب همش تو ذهنم دارم ترسیم می کنم حرکت بعدی رو مسیری که می خوام برم صحبتی که می خوام بکنم و خیلی از هدف های دیگررو ٫
استاد قبل صحبت کردن با دیگران خودم توی ذهنم با قدرت تخیلم با طرفم صحبت می کنم
وخدا را شاهد می گیرم که بعد گفتگو عین جملاتی را که انتظار داشتم بشنوم را بازگو می کنه
استاد ذهنم داره پوست اندازی می کنه دارم وارد یه دنیا دیگه میشم همه چی داره از نو تمیز و شفاف میشه برام
بعد تمرین هایی که گفتین و نوشتن آنها بهتر خودم را شناختم ۲۸سال تمام زندگی کردم ونمی دونستم کی هستم چه اخلاقی دارم چرا همش بدبیاری می آوردم
خدارو شکر الان دیگه بهتر می تونم خودم را اصلاح کنم واقعا بعد تمرین کل طول عمرم اومد جلوی چشمام
برای من موفقیت بزرگی بود که تونستم با چکاب فرکانسی بیشتر خودم را بشناسم
تازه درک کردم که خدا مرا اشرف مخلوقات افریده مراخالق خلق کرده
این همه زیبایی و فراوانی را برای لذت بردن من از زندگی افریده خدایا شکرت
تا قبل تمرین به قول بابام فک می کردم همه بدبختی ها فقط واسه منه همیشه خانواده م بهم می گفتن خدا شاهده هر سری که رفتم خونه بابام بهم یادآور شدن که من بیچاره هستم بدبختم من شانس ندارم
همیشه بهم می گفتن تو از صبح تا شب کار می کنی و لی لذتش را پسر فلانی می بره که ماشین صد میلیونی زیر پاشه
خدایا شکرت که مرا بینا کردی وتولدی دوباره بهم هدیه دادی
استاد عزیز من واقعا شکرگزارم که دراین خانواده عضو هستم
ممنون بابت کامنت دوستان که هرچی را که از فایل ها متوجه نمیشم دوستان عزیز تو کامنت ها می نویسن
خدایا شکرت
بنام خدای هدایتگر
سلام بر عزیزان
استاددواقعا نمیدونم چی بگم.این جند روز هماهنگی هایی رو دیدم که وهمم زده.یک سری کامنت ها، اتفاقات و صحبت هایی از شما شنیدم که همگی مثل تکه هایی از پازل هستند که امشب من درک کردم.
حدود 5 ماه پیش دوره اول دوازده قدم رو خریدم.کم کم با شما و دوستان عزیز پیش رفتم و نتایج خوبی به لطف الله دریافت کردم و یجورایی عاشق ستاره قطبی شده بودم.تا اینکه جلسه ششم فرا رسید که مربوط به هدف گذاری بود و من در این جلسه متوقف شدم چون هدف استقلال مالی (برای شروع کار با یک میلیون تومان) بود.و دیگه نتونستم ادامه بدم و یک بازه زمانی 3 ماهه کلا سراغ دوره نرفتم.دلیلش هم با هدایت خداوند متوجه شدم از عزت نفس هست و عزت نفسم ارور میداد.در این مدت 3،4 ماهه در تلاش بودم روی عزت نفسم کار کنم و تمرینات مربوط به آگهی تبلیغاتی رو انجام میدادم.با هر بار انجام دادنش احساس میکردم مدارم عوض شده و به همون میزان اتفاقات و شرایط هم عوض شد.از طرفی هم با تعهد بسیار بالا دو مرتبه وارد سفرنامه شدم و هستم و اونجا هم کلییییییییی تغییر در خودم احساس کردم و بزرگتر شدم.الان احساسم خیلیییییی نسبت به دو ماه گذشته تغییر کرده و نسبت به قبل خیلی نترس شدم.
مدتیست که با تمرینات زیاد تصمیم گرفتم سکان زندگیم رو به دست انرژی برتر بسپارسم. الان از این همه هماهنگی بسیار در تعجبم.همه چی بصورت خیلی راحت و بدیهی داره پیش میره.واقعا نمیدونم چطوری بگم احساسم رو….
با هدایت الله خیلی وقته که دارم به آیه قرآن فکر میکنم که به حضرت ابراهیم فرمود:
” تسلیم باش”
کم و بیش درک کردم منظور خداوند چی هست و امروز با شنیدن صحبت های شما به یقین رسیدم و خوشحالم که در حد ظرف وجودیم تونستم به این نیرو اعتماد کنم و نتیجه بگیرم.
امروز خیلی مردد بودم که چه فایلی رو ببینم و با هربار فکر کردن به چیز متفاوت میرسیدم اما خیلی زود به راحتی گفتم خب من از خدا هدایت میگیرم و چندی بعد روی دکمه “مرا بسوی نشانه ام هدایت کن” کلیک کردم وبه این فایل (گزارش در مورد قدم اول) هدایت شدم.حدود دو هفته پیش باز هم با زدن همون دکمه به شروع دوازده قدم هدایت شدم اما تردید داشتم.تا اینکه امروز در کامنت یکی از دوستان به این موضوع اشاره شده بود که حضرت ابراهیم برای تقویت ایمانش از خداوند درخواست نشانه ای دیگر در باب زنده شدن مردگان میکند و خداوند هم پاسخ میدهد. با خوندن این کامنت درک کردم که خداوند به من میگه اگه تردید داری برای شروع، خب باز هدایت (نشانه) بخواه همونطوری که ابراهیم خواست و من هم همین کارو کردم و نتیجش نوشتن این صحبت هایم بود.
با خوندن کامنت های دوستان در قسمت سریال زندگی در بهشت خداوند بصورت کاملا واضح با من صحبت میکرد چهارچوب صحبت درمورد ایمان در قدم برداشتن بود (شروع دوباره قدم اول).
خب به لطف رب العالمین من از فردا دوره رو شروع میکنم و باز هم با دوستان عزیزی که اونجا هستند همراه خواهم شد.
استاد واقعا پیروی از هدایت الله لذت بخش ترین کار دنیاست.نمی بینیمش، نمی شنویمش … اما بهش ایمان داریم و چقدر این زیبا واز همه مهمتر هیجان انگیزززززززززززه….
شااد و ثروتمند بااشید در پناه الله یکتا
سپاااااااااااااااس خدایی را که فرمانروای جهانیان است.
به نام خداوند وهاب وعظیم
خداروسپاسگذارم برای هدایتم به این سری روز شمارها که با گذشت هردونه از روزهاش واقعا دارم میبینم تغیر نگاهمو واز همه مهم تر هر روز وبه طور مستمر کار این روز شمار اینه که مارو در مدار درست قرار بده با آگاهیی هاش وفایلهای هر روزش
ومدام مثل همون غذا خوردن غذای روحمونو تامین بکنه هر روز ومارو درفرکانس تمام نعمت ها وثروتها قرار بده
خدایا شکرت که آماده ولایق بودن در این روز شمار بودم تا بشناسم خواسته هامو و واضح بشن برام در خواستهام
وامروز بعد از 58 روز از روز شمار تحول زندگیم به جوابی واضح برای خواسته ای رسیدم که نمی دونستم دقیقا کی قرار اتفاق بی افته ولی حالا احساسش میکنم
که باید با جانو دل در دوره 12 قدم قرار بگیرم وانتخابم وخواسته ام هم مدار شدن بااین دوره بی نظیر باشه که فقط خدا می دونه چه تغیراتی در وجودم ایجاد بشه بااین دوره
ومیسپرمش به دست الله مهربانم که می دونم به وقت مناسب خودش هدایتم میکنه وشرایطو برام مهیا میکنه برای حضورم در این دوره ورشد کردنم وآگاه شدنم.خدایا شکرت شکرت که همیشه توی بهترین زمانها جوابو بهم میدی وهدایتم میکنی به سمت خواسته هام در بهترین زمان وبهترین شرایت موجود برام تا قشششنگ بتونم آگاهیی های گبته شده رو با جانو دل پذیرا باشم خدای بزرگم سپاسگذارتم.
واین روز میخوام با پیدا کردن دوره جدیدم نام گذاری بکنم روز 58 از روز شمار تحول زندگیم روز شروع خواسته دوره 12 قدم در منه
خدای می دونم که خیلی زود وبه موقع برام رخ میده
ممنوتم خدای بی همتای من خدای پاسخ دهنده به خواسته ها
سلام استاد عزیز
من شاگرد تنبل کلاس تو قدم اول موندم و مردود شدم چون تمرین ها رو خوب انجام ندادم یعنی دو ساله که محصولات شما را تهیه کردم و فقط مثل آدمایی که بلیط کنسرت می خرن و به موسیقی گوش می کنن و لذت می برن فقط به دستاورد های شما و تمریناتتون گوش کردم و لذت بردم ولی وقتی نوبت تمرین کردن خودم شد متاسفانه دوباره تنبلیم گل کرده٫
بگذریم برای تمام همکلاسی های (همقدم های ) عزیزم آرزوی پیشرفت و موفقیت دارم بخصوص شاگرد زرنگا ولی من شاگرد تنبل که تو قدم اول جا موندم
به امید خدا انشاالله این عقب افتادن شاید تلنگری برای من بشه و تمریناتم را جدی بگیرم
به امید دیدار استاد عزیز در ایالت فلوریدا
سلام دوست عزیز
نگران نباش، منم جا موندم، یکی تمرین ستاره قطبی رو خوب نتونستم انجام بدم( شاید خنده دار باشه ولی بخاطر مشکل خوابیدن و بیدار شدن) البته چند روزی که انجام دادم خوب بود
و اینکه انتظار داشتم استاد از صفر شروع کنه که انتظار بیجایی هست و خودم باید از صفر شروع کنم. و یکی دیگه توی قسمت هدفگذاری به این شکلی که استاد گفتن هیچ هدفی به ذهنم نرسید و ….
ببخشید استاد که شاگرد تنبل شدیم( ولی تو مدرسه اول بودم همیشه ??تا قبل دبیرستان)
چیزی که باید بهش برسیم خودشناسی هست، چکاپ خوب بود ولی باید بیشتر کار کنیم، و اینکه شناختن افکار خود و توانایی جهت دهی آنها( کتاب رهایی از زندان ذهن خوبه) و همچنین مهارت در رسیدن به احساس خوب( کتاب قدرت راندابرن عالی) البته که فایل های استاد در این موارد بینظیره،
دوستان تا میتونید روی مطالب استاد تفکر کنید، به سادگی رد نشید، یا مثلاً بگید ۵۰ بار گوش کردم کافیه، اگه ۱ بار گوش کنید و ساعتها تفکر کنید تا درکش کنید بهتر از اینه که ۵۰ بار مثل آهنگ گوشش کنید، موفق و موید باشید…
سلام عزیز دلم، آقا مهدی خفن و جذاب و درجه یک، عزیزم خوشگلم این حرفا رو نزن اون احساس مقدست رو بد نکن، اقیانوس اقیانوسه نمیتونی بگی کدوم قطره جلوتر از کدوم یکیه یا کدوم قطره بالاتره یا کدوم قطره پائین تره فقط مسیر خودت رو برو جلو و فقط خودت رو ببین و پیشرفت خودت و بقیه رو تحسین کن بخدا به هر چی که بخوای میرسی هر چیزی که فکرش رو بکنی و اون چیزای که فکرش رو نکردی بی نهایت بیشتر از نیاز تمام بشریت از اول تا آخر هست،من خودم هنوز این محصول رو تهیه نکردم اما ایده ای که گرفتم این بود که توی سبد خرید بذارش منم این کار رو کردم و قشــــــــــنگ آرووم آرووم بهش میرسم خیلی راحت.
عاشقتم مهدی جان خیلی خیلی زیاد دوستت دارم.بینهایت عاشقتم
با سلام به دوست عزیزم
ببخشید که اینقدر جواب پیام محبت آمیزت را می دم
من خیلی وقت است که استاد را فقط از طریق تلگرام دنبال می کنم و به سایت سر نمی زنم غافل از این که تو این سایت بزرگ خانواده خیلی خیلی بزرگی قرار داره که هر کدومشون دنیایی از انرژی و صفا هستند و هم صحبتی با اون ها خیلی به انسان انرژی می دهد.
درسته که استاد و خانم شایسته عزیر حکم پدر و مادر این خانواده را دارند ولی می تونم بگم که بقیه اعضای این سایت مثل خواهر و برادرهای من هستند
امیدوارم منبعد برادر کوچیک خوبتون باشم.
در مدار پنجاوهشتم”تحول زندگیم”فصل دوم
/////////////
این روزا بحدی پر بار و تغییرات و کار داره انجام میشه حس کردم دو ماه حداقل از روز پنجاه هفتم سفرنامه گذشته درحالی که استثنا این فایل در بازه حدودا چهار روزه روی سایت نشست…
ببین علارقم اینکه همین چند روز پیش قدم اول در اکانت خواهرم فعال شدو دسترسی دارم ، اما هنوز باهاش کامل جوین نشدم … واقعا چه قدرتی داره این فرکانس “فقط کسایی که آماده هستن ” وارد این دوره میشن … مریم هر روز میینم داره تمرین میکنه و … فقط یک بار جلسه اولو کنارش تا الان گوش کردم …
خلاصه خداروشکر …
ان هدیناه السبیل اما شکرا اما کفورا …
/////////
یه چنتا کلید واژه تو این فایل شنیدم میخام برم بچرخم تو قران ببینم چند چنده ماجرا چیه
مثل همیشه ایه هایی که چشمک میزنه رو قرار میدم و خودمو تسلیمش قرار میدم تا هدایتم کنه
یه نکته در ابتدا ! تعداد ایه هایی که با یا ایهاالذین آمنوا شروع شده چندین برابره ایها الناسه ! ینی چی این نشونه ؟؟ چرا استاد همیشه میگه فایلها و محصولات من برای همه مردم نیس ؟؟؟
چرا اکثرهم لایعقلون ؟؟ چرا الشیطان عدو المبین؟؟
چرا وضوح از طریق تضاد ؟
من میخام به راحتی و بدون سختی به همه خواسته هام برسم…
چرا باید ماشینم پنچل بشه تا خواسته بزرگتری در وجودم شکل بگیره ؟اصلا چرا تایتانیک غرق شد؟!
جواب همه این چرا ها میشه گفت در یک بیت داده شده …
چون ما زنده به آنیم که آرام نگیریم …
موجیم که آسودگی ما عدم ماست …
و چشم ها رو باید شست…
جور دیگری باید دید
/
اره این تفاوت دیدگاهه که نتایج خوب یا بد رو ایجاد میکنه …
چه بسیاری که در ان شر میپنداشتمو خیر محض بود …
و چه …
اصلا خاصیت بعد مادی اینه… من موجودی معنوی هستم که برای تجربه ای جدید داوطلب به حضور در این جهان شدم …
یادم رفته بود که مقصود چیز دیگست …
وقتی رسیدم به مقصد زمین بجای قصد لذت بردن از لحظه
افتادم تو قصدها و غرض های مادی و پرستش های بیگانه …
ربنا من به خودم ظلم کردم و فهمیدم همیشه نیازمند به توام…
محبتی داشته باش که اگه فضل تو نباشه جز گمراهان و خاسرانم. .
یَـٰٓأَیُّهَا ٱلنَّاسُ ٱعْبُدُوا۟ رَبَّکُمُ ٱلَّذِى خَلَقَکُمْ وَٱلَّذِینَ مِن قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ
ترجمه فتح الرحمن – سوره البقره آیه ٢١
ای مردم! پروردگارتان را پرستش کنید؛ همان ذاتی که شما و پیشینیانتان را آفریده است.باشد که پرهیزکار شوید
یَـٰٓأَیُّهَا ٱلنَّاسُ کُلُوا۟ مِمَّا فِى ٱلْأَرْضِ حَلَـٰلًا طَیِّبًا وَلَا تَتَّبِعُوا۟ خُطُوَٰتِ ٱلشَّیْطَـٰنِ ۚ إِنَّهُۥ لَکُمْ عَدُوٌّ مُّبِینٌ
ترجمه فتح الرحمن – سوره البقره آیه ١۶٨
ای مردم! از نعمت های حلال و پاکیزه ی زمین بخورید و از (وسوسه ها و) گام های شیطان پیروی نکنید؛ زیرا او دشمن آشکارِ شماست
گام های شیطان بنی چی ؟؟؟؟؟
قبلا در مورد لفروجهم حافظون نوشته شد و میدونم منظور از “کلوا مما فی الارض حلالا” کنترل ورودی های ذهن/بدن است.
اما دلم گفت نه! اشاره به اصل تکامل و تصاعد داره در موضوعات منفی… اول یه نگاه کوچولو به ناخواسته ها..بعد توجه بیشتر برای دیدن جزئیات چون ذهن دوس داره کندوکاو کنه…بعد چون ذهن با ورودی بد تغذیه شده بیشتر اون افکارو نشخوار! میکنه … و به خودت میای میبینی گام به گام همون ناخواسته که بهش توجه و نگاه کردی شده عین تجربه خودت و باز همین سیکل اگه کنترل نشه با روند لگاریتمیک ! و هرکه از گام ها پیروی کنه رخ میده …
/////////////
یَـٰٓأَیُّهَا ٱلنَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَـٰکُم مِّن ذَکَرٍ وَأُنثَىٰ وَجَعَلْنَـٰکُمْ شُعُوبًا وَقَبَآئِلَ لِتَعَارَفُوٓا۟ ۚ إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِندَ ٱللَّهِ أَتْقَىٰکُمْ ۚ إِنَّ ٱللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ
ترجمه فتح الرحمن – سوره الحجرات آیه ١٣
ای مردم! ما، شما را از مرد و زنی آفریده ایم و شما را تیره ها و قبیله هایی قرار داده ایم تا یکدیگر را بشناسید.بی گمان گرامی ترین شما نزد الله باتقواترین شماست.همانا الله، دانای آگاه است
(این ایه جواب مبحث خلقت حوا از دنده چپ ادم رو بهم داد و منظور اون ایه تقسیم سلولی / روند میتوز هست و الان علم ثابت کرده
” اولین “موجودات زنده جنسیت نر و ماده ان در یک جسم بوده و پس از میلیون ها سال مذکرها و مونثها ایجاد و روند تکامل طی و در چرخه تصاعد موجودات دیگه شکل گرفتن)
دیدن و درک ایه بالا و متحوی های مشابهش نقطه عطفی در زندگیم هست… چه زنجیر ها از وجودم باز و روحم به پرواز درامد…
خدایا شکرت …
چه برچسب های تقدس به بعضیا و بت کردن شون…
چه عرب ها یا بچه سید هاایی که تو مغزم بیشتر از خدا قدرت داشتن!
در ایه 13 حجرات واضح میگه ملاک برتری نه شال سبزه نه پوست سفیده نه موی بلوند و چشم رنگی و نه هم مال و اموال …
تنها ملاک برتری قدرت کنترل ذهن و یا همون تقوی است… ای مردم بدانید … داااد فریاد یا ایها الناس …
ربنا با تمام وجود ازت میخام به درک و عملکرد این ایه نائل بشم…
به الله قسم هیچ قصد تخریب و جسارتی ندارم و به خانوادمم که درگیر نخ بستن و دعای توسل هستن احترام میزارم … چون اینجا جاش هست ابراز وجود میکنم و حسمم خیلی عالیه خداروشکر … خداروشکر “فهمیدم فارض عنهم” ینی چی و دارم میفهمم هرکی تو مدار باشه هدایت میشه …
فهمیدی چرا قران هدا للمتقینه ؟ فهمیدی چرا برنامه های اقای عباس منش واسه همه نیس ؟
اصلا بگو ببینم الیس الله بکاف عبده ؟؟؟؟؟؟؟؟؟
//////////
سوره فاطر آیه ١۵
۞ یَـٰٓأَیُّهَا ٱلنَّاسُ أَنتُمُ ٱلْفُقَرَآءُ إِلَى ٱللَّهِ ۖ وَٱللَّهُ هُوَ ٱلْغَنِىُّ ٱلْحَمِیدُ
اى مردم، شما به خداوند نیازمندید و خداوند است که بى نیاز ستوده است
/////////
سوره فاطر آیه ٣
یَـٰٓأَیُّهَا ٱلنَّاسُ ٱذْکُرُوا۟ نِعْمَتَ ٱللَّهِ عَلَیْکُمْ ۚ هَلْ مِنْ خَـٰلِقٍ غَیْرُ ٱللَّهِ یَرْزُقُکُم مِّنَ ٱلسَّمَآءِ وَٱلْأَرْضِ ۚ لَآ إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ ۖ فَأَنَّىٰ تُؤْفَکُونَ
اى مردم، نعمت خداوند را بر خود یاد کنید. آیا آفریدگارى جز خداوند هست؟ [اوست که ] شما را از آسمان و زمین روزى مى دهد. معبود [راستینى ] جز او نیست. پس چگونه [از حق ] گردانده مى شوید
ایه های مختلف مثه پازل کنار هم دارن قرار میگیرن واقعا دلم نمیاد فیلتر کنمشون … ایه بالا مبحث توجه به نکات مثبت یا همون صدق بالاحسنی رو داره تشریح میکنه
///////////
ترجمه انصاری – سوره لقمان آیه ٣٣
یَـٰٓأَیُّهَا ٱلنَّاسُ ٱتَّقُوا۟ رَبَّکُمْ وَٱخْشَوْا۟ یَوْمًا لَّا یَجْزِى وَالِدٌ عَن وَلَدِهِۦ وَلَا مَوْلُودٌ هُوَ جَازٍ عَن وَالِدِهِۦ شَیْـًٔا ۚ إِنَّ وَعْدَ ٱللَّهِ حَقٌّ ۖ فَلَا تَغُرَّنَّکُمُ ٱلْحَیَوٰهُ ٱلدُّنْیَا وَلَا یَغُرَّنَّکُم بِٱللَّهِ ٱلْغَرُورُ
اى مردم، از پروردگارتان پروا بدارید و از روزى بترسید که هیچ پدرى از فرزندش کفایت نکند و نه هیچ فرزندى است که او بتواند چیزى را از پدرش کفایت کند. بى گمان وعده خداوند راست است، پس زندگانى دنیا شما را نفریبد و شیطان فریبکار شما را نسبت به خداوند فریب ندهد
– سوره یونس آیه ١٠٨
قُلْ یَـٰٓأَیُّهَا ٱلنَّاسُ قَدْ جَآءَکُمُ ٱلْحَقُّ مِن رَّبِّکُمْ ۖ فَمَنِ ٱهْتَدَىٰ فَإِنَّمَا یَهْتَدِى لِنَفْسِهِۦ ۖ وَمَن ضَلَّ فَإِنَّمَا یَضِلُّ عَلَیْهَا ۖ وَمَآ أَنَا۠ عَلَیْکُم بِوَکِیلٍ
بگو: ای مردم! به راستی که حق از سوی پروردگارتان برای شما آمد؛ پس هرکس هدایت یابد، تنها به سود خویش هدایت می یابد و هر که گمراه گردد، تنها به زیان خویش گمراه می شود.و من نگهبان شما نیستم
الله اکبر هرکسی مسئول زندگی خودشه … ازین واضح تر دیگه ؟؟!!!؟هرکسی جواب فرکانس های خودشو میگیره گفت :
گیرم که پدرش بود فاضل
از فضل پدر اورا چه حاصل ؟
یا همون ماجرای نوح و پسرش …
/////////
یه موضوعی که تو این فایل بهش اشاره شد این بود که کار کردن روی باور ها دقیقا باید مثه اب خوردن و غذا خوردن مداومت داشته باشه … اگه یه برنامه شرکت کنی کمی تغییرات تو زندگیت رخ میده اما بااااز زندگیت برمیگرده به حالت قبلا و ایه 23سوره یونس دقیقا این موضوعو اشاره داشته …
فَلَمَّآ أَنجَىٰهُمْ إِذَا هُمْ یَبْغُونَ فِى ٱلْأَرْضِ بِغَیْرِ ٱلْحَقِّ ۗ یَـٰٓأَیُّهَا ٱلنَّاسُ إِنَّمَا بَغْیُکُمْ عَلَىٰٓ أَنفُسِکُم ۖ مَّتَـٰعَ ٱلْحَیَوٰهِ ٱلدُّنْیَا ۖ ثُمَّ إِلَیْنَا مَرْجِعُکُمْ فَنُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ
و چون آنان را نجات دهد، به ناحق در زمین سرکشی می کنند.ای مردم! سرکشی و ستمکاری شما تنها به زیان خودتان است (و فقط چند روزی از) کالای زندگی دنیا( بهره مند می شوید) و آن گاه بازگشت شما به سوی ماست و بدین ترتیب شما را از کردارتان آگاه می کنیم
///////////////
///////////////
تعداد ایه هایی که با باایها الذین آمنوا شروع شده خیلی زیاده و واقعا الان نمیتونم همشونو بخونم و درک کنم …
و بین جستار هام ایه 136 سوره نساء هم الان مبهمی شد … ینی چی یٰا أَیُّهَا اَلَّذِینَ آمَنُوا آمِنُوا؟؟ چرا دوبار اشاره شده ؟؟
چرا گفت مسلمان شو مسلمان شو مسلمان
برو هر لحظه ایمان تازه گردان …
به طور کلی چیزی که تا الان درک کردم یک کلاس ویژه ای واسه مومنین تو قران ایجاد شده و تمام راهنمایی ها مخصوص این اقلیت کم هست… بماند که بعضی در پیچ و خم ایات متشابه و محکم سر درگمن … ربنا هوایتم کن به راه اصلیه…
دلم خواست این متنو با ایه 57 و 58 سوره یونس تموم کنم که واقعا دل نشینه و به نظر من از هر چیزی مهم تر … و میشه گفت کلید و راه سعادته برای هر کسی که با برچسب های یهودی و نصرانی و مسیحی و کلیمی و مسلمان و… داره زتدگی میکنه …
– سوره یونس آیه ۵٧
یَـٰٓأَیُّهَا ٱلنَّاسُ قَدْ جَآءَتْکُم مَّوْعِظَهٌ مِّن رَّبِّکُمْ وَشِفَآءٌ لِّمَا فِى ٱلصُّدُورِ وَهُدًى وَرَحْمَهٌ لِّلْمُؤْمِنِینَ
ای مردم! به راستی پندی از سوی پروردگارتان برای شما آمده که مایه ی بهبودی و درمان بیماری هایی است که در سینه هاست و هدایت و رحمتی برای مومنان می باشد
– سوره یونس آیه ۵٨
قُلْ بِفَضْلِ ٱللَّهِ وَبِرَحْمَتِهِۦ فَبِذَٰلِکَ فَلْیَفْرَحُوا۟ هُوَ خَیْرٌ مِّمَّا یَجْمَعُونَ
بگو: باید به فضل و رحمت الله شادمان شوند که از آنچه جمع می کنند، بهتر است
اره شاد باش مهدی وثوق … شاد باش که این شاد بودنو هر لحظه شادی برآن افزودن خیر مما یجمعون …
پایان
+191
روز پنجاه و هشتم
با سلام و درود خدمت استاد عزیزم و دوستان هم مدار
خدا رو سپاس گزارم که توفیق شنیدن این فایل رو به من داد.
فایلی که دید منو نسبت به اینکه باید تکامل خودم و حفظ کنم تا زمانی که که وقتش بشه رو باز کرد.
اینکه زمانی که وارد سایت شدم خیلی دوست داشتم محصولات رو بخرم.
اما به پیشنهاد دوستم با فایل رایگان روز شمار تحول زندگی شروع کردم.
الحق که چقدر این کار درست بود.
امروز روز پنجاه و هشتم هستم و چقدر دید منو نسبت به خودم و زندگی پیرامونم باز کرد اینکه احساس خوبی دارم و روی خودم کار میکنم .
اینکه مواظب ورودی های خودم هستم.
اینکه توحید و یکتا پرستی شده ملکه ذهنم.
اینکه شروع کردم به خواندن قرآن و ترجمه آن و تفسیر آن.
اینکه احساس میکنم امروز وقت خرید یک محصول است .
احساس میکنم الان توانایی خرید و عمل کردن و درک آن محصول رو دارم.
دوست داشتم با خرید عزت نفس شروع کنم.
اما از درون احساس میکنم قلبم میگه با دوره سلامتی شروع کن.
خدایا شرکت
در پناه حق
بنام خداوند تغییردهنده
سلام
سلام به استادم، سلام آقا سید گل!
خیلی دوستت دارم.
خداراشکر به محض این که فایل جلسه را باز کردم چشمم افتاد به اون جمله تمرینی که روی تیشرت قشنگت نوشته ای. جمله ای با خط سفید در زمینهای تاریک.
شادی،لذت بردن از اتفاقات کوچک زندگی است.
فکر میکنم اگر همین جمله را تمرین کنم، و در تمریناتم استمرار داشته باشم. خیلی موفقتر میشوم.
چون شادی خودش تیکه ای ،جزئی، بخشی، قسمتی ،نتیجهای از شکرگزاری است.
تمرین اون یک جمله خودش باعث تغییرات میشود. اگر نتیجه تغییرات اساسی خوب ایجاد کند. زنجیرهای از قوانین خوب، شکل میگیرد.
احساس خوب= آرامش و شادی، اعتماد به نفس، اعتماد به ایمان به خداوند ، دیدن و تشخیص هدف، امیدواری، همه اینها در پکج شکرگزاری قرار میگیرد. یعنی بودن در هرکدام این حالت ها شکرگزار بودن است که خداوند گفته لئن شکرتم لازیدنکم.
یعنی خودش میدهد
رب اشرف لی صدری…
خودش زیاد میکند.
خودش مارا بزرگ میکند.
ودروباره میدهد نه ها، میبخشد و میبخشد…
که همین.
اتفاقات برای ما می افتد.
این قانون ثابت این جهان است. هرچه بهتر، بیشتر درک کنم، راحتر و بهتر از زندگیام لذت میبرم. راحتر و بهتر خداوند را احساس میکنم.
مثل تمام جهان کارم را آسانتر انجام میدهم. دیگر زیاد چون چرا نمیکنم. به آرامش می رسم.
آرامش وآسایش نتیجه ایمان هرلحظه من به خداوند که خالق این جهان میباشد.
استاد
من عاشق نکات تمرینی که گفتید هستم .
واقعا نمیشه،من یکجا به اندازه یک هفت آب و غذا بخورم که نیازم را برای یک هفته بر طرف کنم. باید به اندازه و در جای که نیاز دارم غذا بخورم.
یا همان باغی که سالها رسیدگی کردیم و خیلی عالی شده رها کنیم و بگیم خوب دیگر به بار نشسته است.
آبش ندهیم!
کود خوب تهیه نکنیم!
….
مثل ماشینی که روشن کرده ایم و به دنده گذاشتهایم و یک گاز میدهیم و رهایش کنیم .
گاز ندهیم!
در این کار مداومت و تکرار انجام ندهیم.
نه
درست نیست. تمام نتایج نابود خواهد شد.
چه بسا کسانی نتیجه عبادتهایشان را به سادگی بر باد داده اند.
من باید مداومت داشته باشم.
به گفته قرآن کسی نتیجه میگیرد که هرلحظه ایمانش بروز باشد.
یا ایهاالذین آمنوا، آمنوا…
وقتی اولین قدم را بردارم خداوند قدمهای بعدی را روشن و واضح میکند.
یعنی که تو اولین تمرین را انجام بده میبینی که افراد جدید می آیند و خار ها و افراد نا مناسب از تو دور میشود.
ناهمواریهای هموار میشود.
جاده آسفالت میشود.
فکر میکنم من باید آگاهانه هرلحظه تمرین کنم.
خدا را شکرگزارم که من و جهان راهدایت میکند.
خداراشکر که خداوند قوانین ثابتی دارد.
خداراشکر که خداوند مطمئنترین پناه در هرلحظه میباشد.
این رد پای من در قسمتی روز 58تم سفرنامه است.
خداراشکر که خداوند پشت صحنه و گرداننده تمام امورات جهان و کاور تمام هستی میباشد.
در پناه خداوند آرام و سلامت وثروتمند باشید.
به نام ربّ
سلام با بی نهایت عشق برای شما
اراده
اراده
اراده
من دیشب بعد از اینکه رد پای روز 27 خردادم رو نوشتم و در مورد آهنگی که خدا هدایتی بهم گفت ،تو رد پام نوشتم بعد خیلی دوست داشتم درمورد آهنگ بنویسم و درمورد جمله به جمله آهنگ که وقتی گوش میدم و انقدر خوشحالم میکنه که انگار دارم با خدا حرف میزنم و خدا حرف میزنه و حتی انقدر حس نزدیکی میکنم که خود به خود میخندم و شادم از درون اعماق قلبم و یهویی گریه میکنم
دیشب گفتم خدا من میخوام در مورد این آهنگ بنویسم کجا باید بنویسم تو کدوم فایل سایت و خودم تصمیم داشتم که بیام و نشانه هارو بزنم و هرچی که اومد بنویسم تو قسمت دیدگاه همون فایل
ولی به یکباره بدون اینکه اراده ای از خودم داشته باشم بلند شدم و رفتم سمت کتابی که ،تو نمایشگاه کتاب مصلی که روز آخرش بود و باز هم هدایتی و با نشانه دقیق خدا از طریق یه دختر خانم بهم کتاب هدیه داد
و اون کتاب متنش این بود
عشق خدا
و من اون لحظه که این کتاب رو گرفتم گریه کردم دقیقا موقع اذان مغرب بود و داشتم نقاشیامو میفروختم و نشسته بودم
از اون روز که همون لحظه کتاب رو هدیه گرفتم 20 صفحه اش رو خوندم ، و دقیقا جواب چند تا سوالمو که اون لحظات داشتم و یا چند روز قبلش، خدا جوابشو بهم داد تو اون 20 صفحه اول
و وقتی رسیدم خونه هی خواستم که کتاب عشق خدا رو که آستان مقدس امام رضا چاپ کرده بود و به نظرم کتاب فوق العاده بود رو بخونم ولی نمیشد انگار مانعی بود بین من و این کتاب
و الان که فکر میکنم ،میبینم مانعش مداری بود که من درش بودم و مانع از دریافت آگاهی های این کتاب میشد
و یک اراده ای فوق اراده ها که مانع از خوندن من میشد و حتی هر بار که با اراده خودم میگفتم این کتاب رو بخونم به طرز عجیبی فراموشم میشد
و دیشب وقتش بود که من برم سراغ کتاب عشق خدا
وقتی بدون اراده خودم رفتم کتابو برداشتم و نشستم تا شروع کنم از صفحه 20 ، گفتم خدا من میخواستم درمورد آهنگ بنویسم تو سایت استاد عباس منش
ولی تو منو به سمت این کتاب بردی ،حتما یه چیزی هست که باید قبلش بهم بگی و چشم گفتم و شروع به خوندن کتاب کردم
قبل از اینکه بگم در مورد کتاب ، اینو بگم که من از بعد از ظهر دیروز که داشتن دعای عرفه رو میخوندن و میگفتن از امام بخواه ، جوری گریه کن که خدا صداتو بشنوه و پیش خودم میگفتم چرا گریه من که خدا رو شناختم همین الان که باهم حرف میزنیم جوابمو میده چرا زار بزنم ددد بزنم تا صدام بهش برسه و بعد نجوای ذهنم گفت چه فرقی داره تو هم گریه میکنی
زود جوابشو دادم گفتم گریه من با این نوع گریه که میگن بلند داد بزن تا خدا صداتو بشنوه هرچی بیشتر زار بزنی خدا بیشتر خریدارته ،فرق میکنه
من جدیدا وقتی باخدا حرف میزنم گریه که میکنم یه شادی عمیقی ته گریم هست و انقدر خوشحالم و سپاسگزار که از سپاسگزاری و اینکه حسش میکنم گریم میگیره
و میگفت که ،امام حسین یا امامای دیگه شفاعت و یا توسل بخواه ، باز تو دلم گفتم خدا من هنوز جواب سوالمو دقیق ازت نگرفتما
بهم بگو چجوری باید نگاهم به اماما جوری باشه که تو دوست داری و درستش همونه و اینو میدونم که باید از اماما یاد بگیرم و رفتاراشونو ببینم و من هم تلاش کنم تا رفتارم خداگونه بشه ، یا اینکه برام سوال بود چجوری اماما همه رو دوست داشت عاشق آدما بودن؟؟؟ در صورتی که میگن باید به خدا عاشق بود
حتی استاد عباس منش که میگفت برای کسی که دوستش دارین وابسته اش نشین یا برای خانواده چجوریه که استاد عباس منش مریم خانم رو دوست داره ولی وابسته اش نیست
اینا برام سوال بود که جوابشو تو صفحال 20 تا 40 کتاب عشق خدا ،بهم گفته شد و من فقط اشک میریختم و یاد درخواست روز 27 خردادم که گفتم تو رد پای روزم نوشتم ، و قشنگ یادم اومد و گریه میکردم
نگو خدا داشت با این صفحات میگفت طیبه شروع کن حتی یه ذره هم اگر وابستگی داری به خواسته ات باید رهاش کنی
و در ادامه حرفام گفتم که برای اماما چجوریه و سوالای دیگه
نه اینکه بیام همه اش گریه کنم و شرک داشته باشم که اماما حرف منو به خدا بگن و…
از صفحه 20 تا صفحه 40
وقتی به صفحه 40 رسیدم انگار دوباره اراده ای من رو متوقف کرد و نمیذاشت پیش برم
و هدایتم کرد به سمت سایت و نشانه ها
وقتی از صفحه 20 شروع کردم به خوندن با هر سطری که میخوندم اشک میریختم ، هی میخواستم اشکامو پاک کنم ولی باز میشنیدم که اشک چشماتو پاک نکن
ولی گوش نمیدادم و وقتی پاک میکردم میشنیدم مگه نگفتم پاک نکن اشک چشمتو، و در جواب میگفتم خب اذیت میشم چشمم پف میکنه بعدش
و گفته میشد چیزی نمیشه تو به من بسپر تو فقط بذار اشک جاری بشه
وقتی میخوندم صفحات رو به جواب سوالام میرسیدم و فکر میکردم و بلند اشک میریختم
موضوعش در صفحات 20 به بعد به این ترتیب بود
عقل و عشق خدا
که در موردش توضیح میداد و گفت همه چیز در این دنیا فانی هست وقتی کتاب رو مخوندم یاد تک تک حرفای استاد عباس منش هم میفتادم انگار با خوندن این کتاب برای من قرار بود یه سری اصل ها تکرار بشه تا فکر کنم
و مهم ترینش توحید رو در عمل به خدا نشون دادن بود که در این کتاب میگفت
وقتی خوندم هرآنچه که داریم فانی و گذراست و توضیحاتش رو ادامه دادم ، یاد درخواستم از خدا افتادم که این چند روزو ازش خواستم که کمکم کنه چجوری از این جهان هستی که فانی زود گذره بگذرم و بهم یاد بده که چه کارایی لازمه بکنم
و بعد ادامه دادم و فقط اشک میریختم
از این اشک میریختم که خدا جوری هدایتم کرد که اول بگه ببین، درسته تو اینو دوست داشتی اول بنویسی در مورد آهنگی که حس خوب ازش میگرفتی ، ولی من برات یه حس خوب تر سراغ داشتم و میخواستم اول بیای این کتاب رو بخونی و وقتی فکر کردی بهتر درک کنی و بعد بیای صحبت کنی درمورد رب و صاحب اختیارت، که هر لحظه خداست که داره حرکتت میده و اراده ای فوق اراده تو هست که تو رو به سمت چیزی که باید انجام بدی سوق میده و چیزی که برات بهتر از اونیه که میخوای
و بهت میگه چیکار کنی و تو طیبه ، باید بگی چشم، هرچی که بود، چون درخواست کردی که تسلیم ترش باشی و بیشتر چشم بگی تا بیشتر صداشو بشنوی
در ادامه کتاب نوشته بود
انسان عاقل از ابتدا دل به همانی میدهد که همیشگی است
و در ادامه نوشته بود که انسان باید فقط عاشق خدا باشد
برام سوال شد که خدا چجوریه اگر فقط عاشق تو باشیم پس یعنی اطرافیانمونو دوست نداشته باشیم ؟چجوری اونا رو دوست داشته باشیم ولی تو رو هم دوست داشته باشیم ؟؟؟
ولی تاحالا اینجوری جواب نگر4ته بودم که قانع بشم و منطقی بشه برای ذهنم و قبولش کنم ،همین که خوندمش بلافاصله قبولش کردم و دوباره تمام حرفای استاد عباس منش برام تکرار
و یاد حرفای استاد میفتم که میگفت تو فایلا که یه سریا بد متوجه میشن و میگن که اگر کسی کاری برام انجام داد اون نبوده که انجام داده و خدا بوده و دستی از دستای خداست و من چند ماه پیش اینجوری بد متوجهش شده بودم و وقتی این فایل رو که درمورد این موضوع میگفت گوش دادم انگار به یکباره اون تفکر من از بین رفت و دیگه اونجوری فکر نکردم
که بگم فلان کارو کردم شرک هست مثلا بگم فلانی این کارو کرد بخوام شرک بورزم و کلی چیزای دیگه
که استاد بعدش گفت هرکس کاری برای شما انجام داد تا میتونید بیشتر ازش تشکر کنید ولی درون قلبتون بدونید که همه اینا کار خداست
خیلی دوست دارم تمام کلمات کتاب رو اینجا بنویسم ولی یه حسی بهم میگه از چیزایی که درک کردی به زبون خودت بنویسم
اگر کسی دوست داشت کتاب عشق خدا رو که آستان مقدس مشهد چاپ کرده بخونه
اولین سوالی که برای من بارها تکرار میشد و این بود که
خدا ؟؟ الان که متوجه شدم توسل به اماما که قبلا میکردم و انگار به اونا قدرت رو میدادم و میگفتم فقط اونا میتونن که به تو بگن و درخواستم رو از اماما میکردم و حتی به اینم باور نداشتم که اماما هم میتونن کاری کنن و تمام این باورا شرک آلود بوده
و وقتی متوجه شدم دیگه به اماما متوسل نشدم ، ولی یه خلاء رو حس میکردم و میگفتم خب، پس الان چجوری و با چه نگاهی به اماما و زندگیشون نگاه کنم تا جور دیگه ای خدارو بشناسم و وقتی به امامی ادای احترام میکنم ، دیگه برای امام نباشه و خدارو ببینم اول از همه
مثلا با خودم میگفتم خب الان که من میرم مشهد یا کربلا و به امامای دیگه ادای احترام میکنم باید جوری باشه که شرک نورزم که فکر کنم اونا هستن که برای من کار انجام میدن
این تکامل رو به مرور زمان و یکی یکی خدا برای من میفهموند و درکش رو میداد تا اینکه من این کتاب رو هدیه گرفتم
و اول کتاب نوشته بود که همه جا به ما گفتن به اماما توسل کنید و اشک بریزید ولی کسی به ما نگفته به خدا بگید و اشک بریزید و دقیق جمله هاش یادم نیست هر کس دوست داشت کتاب عشق خدا رو بخونه بهتر درک میکنه
و جواب تمام سوالاتم تو این کتاب بود
و درسته بارها استاد عباس منش گفته بود و من فقط شنیده بودم ولی انگار زمان درکش در این کتاب و خوندن این کتاب بود
که بهم داده شد
بعد در ادامه کتاب نوشته بود که اراده ای هست که شمارو جوری حرکت میده که تصمیماتتون به یکباره تغییر میکنه
و مثالی زد و اول اراده رو گفت که یه چراغ سالم هست که از خود نور میده و اگر با عقل خودمون بگیم ،میگیم که نور این چراغ به واسطه برق و چیزای دیگه هست که کار میکنه و اگرم خراب بشه حتما یه چیزی خراب شده ولی در ادامه گفت
یه اراده هست که پشت تمام اینها هست و اراده خداست که اگر نباشه چراغ کار نمیکنه یا چراغ خراب یهویی کار میکنه
و در ادامه مثال زد گفت یه دکتر تعریف میکرده که مریضی آوردن و نیاز به شوک داشت و وقتی دستگاه شوک رو آوردن و طبق روال همیشه قبل از استفاده حتما چک میشه که دستگاه کار میکنه یا نه
گفت هرچی خواستیم شوک بدیم کار نکرد دستگاه
دستگاه دوم رو آوردیم اونم کار نکرد
دستگاه سوم رو آوردیم اونم کار نکرد و مریض جانش رو از دست داد
و اونجا بود که فهمیدیم یک اراده ای فوق اراده ها هست
من وفتی داشتم این کتاب رو میخوندم و مثالاشو میخوندم تک به تک تمام اتفاقایی که خدا جلو چشمم میاور و میگفت که فلان جا تو میخواستی این کارو بکنی و من مسیرت رو تغییر دادم بدون اینکه تو بخوای
و من فقط اشک میریختم
بعد رسیدم به اصل موضوع که جواب قلنع کننده سوالم بود و گفته شد که از این به بعد توجه کن که در هرچیزی خدا رو ببینی صاحب تصویر رو
اینو مثال زد گفت که
اگر در آینه تصویر زیبایی ببینید عاقلانه کدام است آیا خود تصویر را دل میبینید یا صاحب تصویر ؟؟؟
اگر عاقل باشید به صاحب تصویر دل میبندید زیرا هر چه هست از آن اوست
تصویر داخل آینه در واقع انعکاس زیبایی صاحب تصویر است
من اینو خوندم گریم شدید تر شد
و تمام ردزهایی اومد جلوی چشمم که وقتی تصویر خودم رو در آینه میدیدم عیب و ایراد میگرفتم یا میگفتم زیبا نیستم
در صورتی که تمام عیب و ایرادایی که میگرقتم به خدا میگرفتم
جدا از دوست نداشتن جسم و روحم
ولی یه دلیل گریم هم این بود که خوشحالم که از وقتی آگاهی پیدا کردم خودم رو دوست دارم و به صلح رسیدم با خودم تا جایی که هر روز دارم تلاش میکنم
و بعد خدا اینو یادم آورد خواسته چند ساعت قبلم که بعد اذان مغرب درخواستم یادم اومد و گفتم اگر برای حضرت یوسف شده برای من هم میشه
و این متن رو که خوندم پر رنگ شد
گفته شد که طیبه تو هنوز در مورد اون خواسته ات وابسته تصویری ،دل به تصویر دادی نه دل به خدا
گریه کردم کمکم خواستم که خدا کمکم کنه تا کاپل خواسته ام رو رها کنم
چون امروز، بعد چند روز که صدای خدا رو نمیشنیدم و واضح نمیگفت که چیکار کنم و اذیت میشدم و وقتی شنیدم خوشحال شدم ، الان که به این قسمت کتاب رسیدم گفتم خدا من تو رو میخوام کمکم کن تا بتونم بگذرم از تمام خواسته هام
تو رو ببینم ، به تو دل ببندم
و میگفتم و گریه میکردم بی اراده اشک جاری میشد
انقدر حرف دارم که نمیدونم چجوری بنویسمشون
بند بند کتاب منو یاد تک تک چیزهایی مینداخت که دوست داشتم داشته باشم
مثلا یه چیزی از خدا درخواست کردم که فهمیدم بهتر از اونم هست و اون خداست و باید یاد بگیرم دل به خدا ببندم
میدونم باید تکاملم طی بشه ، اسراری به زود و سریع گذشتنش ندارم که بخوام به زور بگم از خواسته ام گذشتم
دلم میخواد که یاد بگیرم و مهم تر از همه عمل کنم چون اگر عملی در کارم نباشه مفت نمی ارزه
و البته تمام سعیمو میکنم خدا هم یه وقتایی که باهاش حرف میزنم میشنوم میگه که میبینم تلاشتو بیشتر ادامه بدی بیشتر کمکت میکنم
و تشویقم میکنه به ادامه مسیر
یه جمله ای نوشته بود تو کتاب
ما تصور میکنیم موجوداتی که در پیرامون ما هستند ،اعم از انسان ،حیوان ،جمادات و بقیه موجودات ، هرکدام برای خود مستقلا منشاء اثر هستنید و هرکدامجدا جدا کار انجام می دهند
وفتی چنین حسی داشته باشیم به آنها دلبسته و وابسته میشویم
و دوباره مثال چراغ رو زد و گفت اگر پشت این چراغ اذن و اراده خدا نباشه چراغ اصلا روشن نمیشه
و مثال شوک مریض که جانش رو از دست داد
این نوشته ها به من باوری رو میداد که ببین قدرتی که این مدت تو رو تا اینجا آورده و در قران گفته تا خود شما نخواین خدا هدایتتون نمیکنه
خدا انقدر مودبه که صبر میکنه تو بری به سمتش و تو ازش کمک بخوای وگرنه هیچ دخالتی نمیکنه تو زندگی تو
و یاد آیه ای که هیچ برگی بدون اذن خدا از درخت پایین نمی افته افتادم
یه سوال برام پیش اومد گفتم خب ، وقتی بدون اذن تو هست چجوریه که گفتی اختیار زندگیمون رو با باور هامون به ما دادی
پس چجوریه قضیه؟؟؟
بعد بلافاصله یادآوری شد بهم این حرف استاد در توضیحات نچسبیدن به خواسته که میگفت من وقتی خونه میگرفتم دوست داشتم خونه رو بخرم ولی نتیجه رو سپرده بودم به خدا گفتم اگر بشه خوشحال میشم و اگر نشه حتما خیریتی توش بوده که بعدا میفهمم
و گفتم آره درسته همینه ،اراده خدا
همه چیو اختیارت گذاشته ولی اگر تو طبق تکامل و درخواستت از خدا بخوای که کمکت کنه تا تسلیم ترش باشی و اراده ات رو تمام به اختیارش بذاری اونموقع همه چیو خودش خوب میچینه حتی اگر خواسته ات رو نداد ،صد در صد بهتر از اوم خواسته رو بهت میده
مثل الان که گفتی میخوای درمورد آهنگی که وقتی گوش میدی جست فوق العاده میشه مسیرت رو تغییر داد و اراده ات رو در دست خودش گرفت
یه جا تو آهنگ میگفت که
دوباره تو سرمه سمت تو بیام
خالین دستامو دستتو میخوام
که وقتی خواستی دستتو بگیره و اراده ات رو سپردی بهش شروع کرد به تغییر دادن مسیرهات و بهت داره چند روزه یاد میده که طیبه یادت میدم ببین ، هر روز خواستی جایی بری یه جوری مسیرت تغییر کرد و بهترش برات رخ داد
و الان داری کم کم یاد میگیری و با خوندن این کتاب تا صفحه 40 مدارت داره تغییر میکنه با هر قبول کردنی که میخوای بسپری به اراده خدا
حتی در مورد آتشی که سرد شد برای حضرت ابراهیم هم در این کتاب نوشته بود ، وقتی میخوندم تمام گفته های استاد عباس منش دوباره تکرار میشد برام
در ادامه صفحه 30 کتاب در مورد محبت میگفت
و جواب سوالم رو گرفتم
که اگر مثلا کسی رو دوست داریم ببینیم آیا خود اون فرد رو دوست داریم یا صاحب اون فرد رو که خداهست
و مثال از امام حسین زد که برای فرزندش اشک میریخت وقتی شهید شد
جملاتش زیاد بود ولی این رو مینویسم که
گفت به همان مقدار که بنده های خدا به خدا منسوب هستن و تکه ای از خدا هستند باید دوست بداریم و فقط خود اون فرد رو نبینیم ، چاشنی محبت خدارو در اون ببینیم
اینجوریه که وقتی کسی رو دوست داریم و با این نگاه که خدارو در درونش میبینیم ، دوستش داشته باشین
اینگونه هست که به خدا نزدیک تر میشیم
و بعد گفت علامت اینکه بدونیم دیگران رو به خاطر خدا دوست داریم یا مال و ثروت و ….
همه اینهارو فدای محبت خدای متعال میکند
و یاد تک تک گفته های استاد عباس منش که میگفت فرزندش رو از دست داد و تنها دوساعت گریه کرد و گفت خدا داده و برای خدا بوده و الان گرفته و سپاسگزاری کرده
و من از خدا خواستم کمکم کنه تا اینگونه بشه نگاهم و میدونم کمکم میکنه در تکامل این موضوع که سعی کنم نگاهم رو تغییر بدم
به خودم گفتم خب یه مثال ساده بزنم طیبه
تو الان از این کتابی که هدیه گرفتی خوشت اومده و این همه اشک ریختی برای 40 صفحه اش
اگر کسی بیاد و بگه این کتاب رو بهش بده آیه حاضری بهش بدی ؟؟؟
اگر ازش بگذری در اصل به خدا نزدیک تر میشی
اگر نگذری هنوز وابسته اش هستی و نمیتونی به خدا نزدیک تر بشی
باید رها و رها و رهاتر بشی
جوری که دیگه ذره ای وابستگی درونت نباشه در مورد همه چیز ،انسان ها ،عزیزانت ، و هر آنچه که دوستش داری
تو یه قسمت نوشته بود که اگر خدا گفت این آینه رو بشکن درنگ نمیکنه و آن را رها میکند
یاد حرف استاد عباس منش افتادم که میگفت وقتی دیدین جایی مسیرتون اشتباهه ، هرجایی که بودین حتی اگر یک قدمی رسیدن به اون چیز باشه یا مثلا یه مهارتی یاد گرفتین و فهمیدین و گفته شد که رهاش کن باید همونجا رهاش کنی
اینجوریه که ایمانت رو در عمل نشون میدی
حتی مثالی که استاد میگفت در رودخانه باید رها بشی تا تو رو به درسا برسونه نه اینکه تقلا کنی یا حتی پارو بزنی
مثالی هم درمورد این در کتاب بود
و دقیقا خدا داشت بهم حرفای استاد عباس منش رو تکرار میکرد که طیبه الان وقتشه که درک کنی و شروع کنی عمل کنی و سعیتو بکن کمکت میکنم
و در صفحه 40 که رسیدم و این متن رو خوندم گفته شد دیگه بسه ادامه نده برو سایت و نشانه ات رو بزن
وقتی نشانه رو زدم
این توضیحات اومد
قدم هشتم دوره 12 قدم
که اصلا پایین توضیحات کادری برای نوشتن دید گاه نداشت
من شروع کردم به خوندن توضیحات
نوشته بود
همواره در مسیری هدایت میشویم و با اتفاقات، شرایطی و آدمهایی هممدار میشویم که، با اساس باورهایمان در آن جنبه، هماهنگ و همسنگ باشد
که یهویی بهم گفته شد یه مدته فایلایی که ضبط کردی با صدای خودت برای باورهات درمورد همه چیز گوش نمیدی و سعی کن گوش بدی تا هماهنگ بشی و خدا بهت کمک میکنه با این نشونه ها تا الان کمکت کرده بازم کمکت میکنه
تو فقط ادامه بده و هماهنگ بکن خودتو
و بعد این متن
به عبارت سادهتر، اگر درباره هر جنبهای از زندگیمان، باورهای قدرتمندکنندهای داشته باشیم، قانون این جهان تظمین میکند که، به محض شکل گرفتن خواستهای، اوضاع، شرایط و اتفاقات به گونهای رقم میخورد که آن خواسته به صورت بدیهی وارد تجربهی زندگیمان شود.
دقیقا مثل چراغ زوشن شد تمام خواسته هایی که نوشتم و از خدا خواستم گفته شد که باوراتو با تکرارشون قدرتمند کن تا وارد تجربه زندگیت بشن و البته اینم یادت باشه اراده خدارو خواستی که گفتی خدا تو هرچی بگی سعی میکنم بگم چشم و بدون که خدا یادت میده در مسیر تکاملت
و تو فقط ادامه بده همین
ادامه و استمرار و ادامه و استمرار اوایل سخت بود ولی دیدی با ادامه دادن آسونتر شد برات اگر همچنان هر روز ادامه بدی آسونتر و آسومتر هم میشه
و بعد انقدر گریه کرده بودم به ساعت نگاه کردم دیدم 1:11 شب هست و خود به خود چشمام بسته میشد حس کردم که ادامه رو نخون و بخواب
و اشکامو پاک میکردم گفته شد دست نزن به چشمات برو آب نمک قرقره کن رفتم یهویی گفته شد قرقره نکن از بینیت نفس بکش تا نمک به بینیت بره و انجامش دادم و اومدم خوابیدم
خیلی خوشحالم از اینکه خدا لحظه به لحظه داره بهم کمکم میکنه در تغییر مدارم و داشتن خواسته هام که بی نهایت ازش سپاسگزارم
سلام استاد وتمام اعضای خانواده صمیمی عباس منش
استاد من به تک تک حرف هاتون ایمان دارم
آدم تادر مسیرش نباشه یه دوره ای را نمیخره واین قانون بها خیلی مفیده
من از وقتی روانشناسی ثروت ۱ را خریدم حدود۳ ماهه خیلی خوب بوده ولی تصمیم گرفتم تمام حرف هاتون راکه در دوره ثروت۱ گفته بودید را بنویسم
خیلی ذهنم مقاومت میکرد چون زمان میبرد ولی خدا شاهده از در ودیوار داره برام شاگرد برا تدریس ریاضی میاد وخیلی خوشحالم
من خودم شیمی خونده ام وخیلی دوست داشتم رشته خودم را تدریس کنم
این هفته برا مصاحبه با مدیران برتر مدارس اقدام کردم واز آقایی که در اطلاعات آموزش وپرورش بود لیست مدارس برتر را گرفتم وبا وجودی که سراسر وجودم ترس بود ولی داخل مدارس میشدم ومصاحبه میکردم.
۱ ساعت پیش باهام همان آقایی که توی اطلاعات بودباهام تماس گرفت دخترش را که شیمی ۱۲ در س دهم ومن فوق العاده شکر گزاری شادی کردم
میدانم وایمان دارم که این موفقیت به خاطر اینه که من دارم روی خودم وباورهام کار میکنم
تازه امروزپسر خاله ام هم که معلم شیمی است هم بهم گفت هروقت هر کجا سوال داشتی بیا تا کمکت کنم
امروز این دوموفقیت را خیلی دوست داشتم باشمابه اشتراک بگذارم
استاد من این حرفتون را قبول دارم که تاوقتی روی خودمون کارمیکنیم نتایج حاصل میشه.
شماخیلی حرفهاتون در فایلهای رایگان ارزشمتده
من اصلا این فایلها را رایگان نمی دانم.
لطف وعشق شما میدانم
حرف دوستان که در کامنتها نوشته بود خدا یه هفته تمام کمبودها راجبران میکنه واقعا راسته
واقعا ایمان دارم
من هیچی پول نداشتم از هیچ هیچ شروع کردم آموزش را از رایگان درس دادن بعد ساعتی ۲ هزار تومان شروع کردم والان خیلی خوشحالم که به این جا رسیدم که شیمی عشقم را درس بدم
وبه امید روزی که درخط تولید کشورم خدمت کنم
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته گل. بابت زحمات این فایلها .فایلهای استاد عباس منش ب شدت تاثیر گذارن .چون خود استاد ب هر کاری ک عمل میکنن بقیه گروه رو راهنمایی میکنن .شعار پوچ و بیهوده نمیدن .تو مسیر موفقیت استاد لیدر گروه هستن و دست تک تک کسانی رو ک میخان پیش برن رو میگیرن و بالا میبرن. استاد ویژگی خاصی ک دارن ب هر موضوعی ب شکل عجیبی نگاه میکنن و با قدرت استدلالشون اونو تجزیه و تحلیل میکنن ک شاید همه ما با این موضوعات سر و کار داشتیم اما بی توجه از کنارشون رد شدیم .نگاه استاد ب دنیا رو دوست دارم و سبک شخصی ایشون فوق العادست عباس منش نمونه ی الگوی درست و زیباست برای زندگی .من ی سری از فایلهای ایشون رو تهیه کردم از جمله جهان بینی توحیدی رو .امیدوارم بتونم دوره 12 قدم رو هم تهیه کنم وازش ب بهترین نحو استفاده کنم. تشکر از شما .