هدفی متفاوت برای سال جدید - صفحه 29 (به ترتیب امتیاز)

1194 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    فاطمه فضائلی گفته:
    مدت عضویت: 1260 روز

    به نام خدای مهربانم

    سلام به استاد عزیزمممم و همه ی دوستان

    استاد واقعا تو کلام نمی گنجه سپاسگزاری یه وقتایی میگم این همه روزانه به شما عشق میدن و سپاسگزاری قلبی دارند بچها از شما واقعا چه شخصیت عظیمی!و چقدر لایق !چه درون پر از عشقی !

    احساس لیاقت برای من بهترین خرید عمرم بود ,همه ی ماها ضربه ها خوردیم از بی ارزشی ولی این دوره مثل هر روز روانکاوی رفتنه و اروم اروم زخماتو درمان میکنه! یه سری دردها و زخم ها هست که اگر سالها بری روانشناس هم اینطوری برات حل نمیکنه که استاد انقدر موشکافانه تو این دوره دلیل و ریشه اش رو برامون حل میکنه! من چندین تا مثال زدم ازش که این مشکلاتو اطرافیانمم که داشتم روانشناسه میگفت پاشو برو سفرررر ,همین! و من چقدر لایق بودم و خدا دوسم داشت که اینو بهم هدیه داد

    دوست دارم با تمام وجودم بگم چقدر سپاسگزار شما و خدا هستم

    موضوع اولی که تو این فایل بود راجب این بود که خواسته های واقعیمونو بشناسیم,تقریبا دوسال پیش تصمیم گرفتم به خواسته برسم و نشستم نوشتم و امسال اون دفترو دیدم خب یه سری از اونها اوکی شده بود مثل درامد از نقاشیمو اینا یه سری ازونا نه ,این چیزیه که من چند روز بهش فکر کردم و مابازم تلپاتی داشتیم استاد , خواسته هایی رو بهش میرسی که خواسته های خودت باشند مثلا یکیش کامپوزیت دندان بود حتی الان نمیتونم ذره ای بهش فکر کنم ولی فکر میکردم میخوامش چون ملت همه دندوناشون سفیییید شده و خیلی چیزهای دیگه ,یکی از خواسته های من راجب خونه اپارتمان نوساز بود که باید خودت رو بشناسی که بفهمی واقعا اپارتمان برای من کابوسه و اون حیاط و ازادی خونه ویلایی رو بهترین برج دنیام نمیتونه بهم بده ,اینا مهمند خواسته ی واقعیت یه شور و شعف واقعی درونت ایجاد میکنه

    خواسته هایی که بحاطرش متولد شدی ,مثل همون تعیین شغل که از بچگی دلمون براش پر میزنه

    بنظرم باید به بچگیمون سر بزنیم اون موقع ها عاشق چی بودیم ؟اون موقع هایی که خودمون بودیم باید مثل بچگیمون با خودمون در صلح باشیم و اینجوری اروم اروم به خواسته های واقعی مورد دلخواهمون هدایت میشیم و این ماموریت دوره لیاقت بود و من دارم قدم به قدم تغییر زندگیم به صورتی که من دلم میخواد رو میبینم , مثلا من که برای خلق هنر به دنیا اومدم کل زندگیم رو هنر گرفته از درامد هنری ,از کلاس جدید هنری , استاد های شرافتمند جدید هنری که اصلا نمیتونم در وصفشون چیزی بگم انقدر که زکات علم و هنرشونو راحت در اختیار من و بقیه میزارند, همکارهای هنری و زندگی داره کم کم میشه دلخواهم , میفهممش به خوبی فقط باید ادامه داد تا مثل استاد در تمام جنبه ها زندگی مورد دلخواهمونو داشته باشیم

    استاد چندین ادم تو زندگیم وارد شدند دیشب داشتم فکرشو میکردم انقدررر این اساتید عالیند و خیررسون که اصلا گفتم خدایا من بلد نیستم چجور ازت سپاسگزاری کنم , یه شخصیت هنری حرفه ای خیلی راحت ساعتها وقت میزاره برای من که یادم بده , چندین و چندبار برای تکنیک جدید بهم گفته عید مجازی عکس بفرست و همه ی اینها رایگان

    استاد خطاطیم و گل کاریم که اصلا میمونم چقدر متواضعانه با اینکه انقدر توانمند و پرکارن ولی راحت وقت میزارن برای پیشرفتم

    من تصمیم جدی گرفتم این مدت که زیپ دهن کشیده باشه و فقططط عمل کنم برای همین کامنت نوشتن خیلی برام سختتره قبل شده ولی همش این روزا از شدت خوشحالی دلم میخواد فقط از احساسم بنویسم یه جایی

    همش میگیم پول پول پول خب پولو برا فلان خواسته میخوایم دیگه تصمیم امسال این باشه بگیم خواسته های خودمون چیه! حالا میفهمم چرا با ادمایی که فقط صرفا دنبال پولن به هرقیمتی! ارتباط نمیگیرم چون اونا اصلا خودشون نیستن ,خودشونو نشناختند , اهمیتی قائل نمیشند برای اصل و من به خودم افتخار میکنم که اومدم دنبال حقیقت و علاقه و عشق ,البته من نبودم خودش بود وگرنه وقتی گفتم منننن که همه چی داغون بود ,یه وقتایی گیر که میکنم تو درست و غلطم دست راستمو میبرم بالا میگم اوسا من کاره ای نیستم ,خودت بگو درستش کن راه حل بده ,اصلا من چییییکارم وقتی تو فرمانروایی حالا میگم اوسا من گاهی نامتعهد میشم ,شل میشم ,تو این توان ادامه رو بده

    امروز اخرین روز سال 1402 هست و من واقعا از خدا سپاسگزارم که امسال انقدر سال خوب و پربرکت و سلامتی بود,امسال اولین بار درامد داشتم از خودم. رانندگی کردم و خودم تنها بیرون شهر و داخل شهر پشت فرمون نشستم ,کلی سفر چند روزه و یک روزه رفتم ,چندتا تولد و عروسی نزدیکترین ادما و دوستام رفتم که از صمیم قلب خوشحالم براشون ,یه عضو کوچولوی جدید بهمون اضافه شد که مصادف شد با وقتی که استاد میگفتند تو دوره لیاقت که احساس لیاقت از بچگی با ما به دنیا اومده هیچ بچه ای نیست که خودشو دوست نداشته باشه ,گشنش بشه غذا میخواد و من هربااار با دیدنش این اگاهی یادم میومد که احساس لیاقت واقعی درونیه حتی وقتی کوچولویی هیچ کاری بلد نیستی کچلی حرف بلد نیستی بزنی هیچی هیچی هیچی از همونوقت تو ارزشمند بدنیا اومدی و خواسته هاتو بایددد بخوای فقط چون میخوای نه به اندازه زجر کشیدنت , اتفاقات خوب دیگه دوتا از اعضای خانواده ماشین خریدند همون چیزی که میخواستند و من هنوزم خوشحال میشم یادم میفته , کلاس خطی که شیش سال میخواستم برم معجزه اسا تو یک هفته فرهنگسرای محلمون یک استاد پیدا کرد و کلاس تشکیل داد و من واقعا با دوره لیاقت دارم این کلاسو که واقعا هم اسون نیست رو پیش میرم با اشتباهاتم و این باور من میتونم یاد بگیرم رو اینجا اعمالش کردم قدم به قدم!

    استاد دوستتون دارم شاید تا قبل از اشنایی با شما همش میگفتم این زندگی چیه که همش باید زور بزنی به فلان خواسته برسی یا فلان مشکلو حل کنی خب که چی ولی الان تقریبا نه کامل میتونم بگم این باور داره برام ایجاد میشه که این زندگی یه بازیه که هربار با حل هرتضاد یا رسیدن به اهداف رشد میکنیم و میریم مراحل بعد و خودمون مییدونیم اگه مقایسه نکنیم خودمونا چقدررر احساس لذت و افتخار داره برامون!

    کامنتم خیلی دلی بود ,فقط میخوام بگم استاد عاشقتم

    سال نو مبارک

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  2. -
    امیرحسین ادیبی گفته:
    مدت عضویت: 2923 روز

    سلام استاد عباسمنش عزیز و دوست داشتنی

    سال جدیدتون مبارک و انشاالله بهتر از سال های قبل

    استاد من نمیدونم چه رازی هست، چه چیزی هست که فایل های شما دقییقااااااااااااااااا برای همون روز من ساخته شده انگار

    استاد من اصلا شگفت زده میشم

    چیزایی که تو این فایل گفتید دقیقاااااا چیزایی بود که من همین چند روز و همین دیشب باهاش مواجه بودم

    شما 28 اسفند ضبط کردید و این مسائلی که این چند روز برام رخ داد دقیقا از همون 28 اسفند شروع شد

    استاد این چند روز بازم بخاطر فراموشی قانون و فراموش کردن اینکه روی کسی حساب باز نکنیم، من توسط کسایی که خیلی دوستشون داشتم و دوستم بودن بشدت پشتم خالی شد و برام یک جهنم واقعی و وحشتناک ایجاد کرد این چند روز

    دلیلش هم همینایی بود که گفتید

    اینکه اگه جایی برای حرفات ارزشی قائل نیستن اونجا نباش، اینکه اگه رفتاری داره باهات تکرار میکنن و مناسب نیست به راحتی تموم کن اون رابطه رو… استاد من مدت زیادی با اینایی که میگم دوستای خوبی بودیم و عالی و شیرین ادامه میدادیم، اما دقیقا از جایی که مهم شدن برام و حساب کردم روی اینکه خب اینا دوستای من هستن و مراقب باشم و نگهشون دارم، دقیقا از همون موقع تلخی ها شروع شد و بی احترامی ها و تحقیر ها شروع شد

    مجازات شرک وااااقعا زجرآور و وحشتناکه

    دقیقا جهنم واقعی رخ میده واسه ادم…

    و استاد بعد این موضوع رفتم سراغ فایل های توحیدیتون، مخصوصا فایل توحید عملی 2، دیدم تک تک کلمات و جملات اون فایل دقیقا حقیقته… نه اینکه فقط مفهوم کلی ش درست باشه، بلکه تک تک کلمات اون فایل و تک تک جملات اون فایل حقیقته و اجرا داره میشه…

    به قول شما هربار روی کسی حساب کردم پشت منو خالی کرد… استاد این واقعا حقیقته…

    کسایی که پشتم رو خالی کردن ولی اصلا هم خودشون متوجه اینکارشون نیستن! یعنی بهشون هم میگی قبول نمیکنن اینکارو کردن! این مجازات شرکه… حتی طرف خودش هم نمیدونه پشتت رو خالی کرده و اگاهانه اینو انجام نداده، اما چون قانون جهان اینه، جهان اینکارو میکنه باهات

    و استاد این حس که روی یکسری ادم حساب کردی و دوستشون داری و حتی وابسته شدی بهشون، پشتت رو خالی میکنن و شخصیتت رو زیر سوال میبرن، زجرآورترین احساس ممکنه…

    به نظر خودم اون آیه قران همین رو داره میگه، که آتشی که بر دل ها چیره میشه، یکی از ابعاد جهنم اینه

    و واقعا آتش سوزانیه که بر دلها چیره میشه و شرک ورزیدن بازم همونطور که گفتید همین دنیا مجازاتش اجرا میشه خیلی سریع…

    و وقتی رفتم فایل توحید عملی 2 رو گوش دادم، دیدم من قبلش چقدر روزنامه وار و داستان گونه گوشش میدادم، در صورتی که تک تک جملاتش طلاست و حقیقت محضه…و جای فکر داره…

    توی این فایل دقیقا چیزایی رو گفتید که این چند روز سر من اومد، یعنی مثال هاتون دقیقا همون مثال ها بود… اینکه جایی حرف میزنی برات ارزش قائل نیستن، اینکه نباید به زور بخوای خودت رو تو دل کسی جا کنی و من دقیقا این چند روز اینکارو میکردم… و حتی مثال زدید که اگه با کسی قرار میزارید و نمیاد سر قرار این رو نپذیرید.. استاد همین مورد چندسال پیش سر من اومد توی رابطه ی عاطفیم و با کسی که بشدت روش حساب میکردم و وابسته شده بودم بهش و چنان قلبم شکست و خورد شد که هنوز یادم نرفته و نمیره و هنوز اون غم رو حس میکنم… اینکه با کسی قرار گذاشتم و طرف گفت میام ولی نیومد… و این چند روز با این اتفاقات اون اتفاق که طرف نیومد سر قرار هم برام مرور شد و دقیقا همون احساسات بد اونموقع الانم برام تکرار شد… مثال های شما هدایتیه استاد، واقعا درسته که میگید این صحبت ها از سمت من نیست از سمت خداست… این حقیقت داره… مثال هایی هم که میزنید دلیل داره و حساب شده به زبونتون جاری میشه…

    و خدا همیشه با نشونه هاش میگفت…. هر بار که نگاه میکنم خدا سر تمام این بلاهایی که سرم اومده اولش با نشونه های ریز بهم تلنگر زده بود… اما من ادامه دادم و تلنگر بدتر و وحشتناک تر شد….. و چقدر خدا تسلط داره بر امور و چقدر میتونه با یک بشکن تورو از عرش به فرش بیاره توی روابطت… چقدر وقتی روی کسی حساب میکنی نسبت به تو نابینا و سنگدل و بی احساس میشه… اینکه دعای سال جدید مقلب القلوب هست حقیقته… قلب ها دست خداست…

    و منم باز میدونم که یادم میره… استاد هربار میام اینجا تو سایت با اشتیاق مینویسم و یاداوری میکنم به خودم ولی نمیدونم چرا خیلی زود همه چی فراموش میشه واسم… خیلی زود دچار روزمرگی میشم، نمیدونم چرا… دلیلش رو نمیدونم…

    و ناراحتم از اینکه چرا باید حتما بلا سرم بیاد تا سر عقل بیام… چرا باید له بشم تا ارزش این صحبت های توحیدی رو بفهمم… نمیدونم چرا اینجوری هستم با اینکه واقعا با تمام وجود میخوام تغییر کنم…

    وقتی که پشتم رو خالی کردن و این چند روز جهنم واقعی برام ساخته شد، وقتی فایل شمارو در این احساس گوش میدم خیلی بیشتر به دلم میشینه و خیلی قدرش رو میدونم.. اما بازم یکم اوضاع خوب میشه گوش دادن به فایل های شما برام میشه مثل قصه… از این حالتم ناراضی هستم و نمیدونم چطور باید اون هشیاری رو همیشه داشته باشم…

    بنظرم استاد شما خیلی بیشتر به این هشیاری رسیدید و خطر شرک و خطر عمل نکردن به این اگاهی ها رو حس میکنید همیشه…اما خودم وقتی بلا سرم میاد هشیار میشم… و این هشیاری لذت بخشه… اینکه ادم خطر شرک رو همیشه حس کنه و حواسش باشه خیلی لذت داره…

    و اینکه گفتید توی روابط همه چیز احساس ارزشمندیه… دقیقا همینه…

    استاد این دوستایی که گفتم پشتم رو خالی کردن و اینجوری ضربه خوردم، زمانی هیچکدوم رو نمیشناختم و به صورت معجزه اسا وارد زندگیم شدن همشون و اتفاقا اونا وارد زندگی من شدن و من کاری نکردم…

    اینم همون حرفایی که همیشه زدید هست که میگید خدا داره نعمت میده رابطه میده دوست میده، به دوست نچسب…

    حتی تو این فایل اینم گفتید که وقتی یکی براتون ارزش قائل نیست، با دلقک بازی و خنده ازش نگذر… وای استاد دقیییقاااا من همینکارو میکردم توی این چند روز… میخواستم با محبت ظاهری و خندیدن ظاهری اصل مطلب رو نادیده بگیرم…

    در مورد روابط اینکه به ادما احساس ارزشمندی بدم و مخصوصا اینکه از خوبی هاشون و توانایی هاشون تعریف کنم و تحسین کنم من خیلی خوب شدم و خیلی زیاد شد عادتم…

    اما چون برای خودم ارزش قائل نمیشم، اون ارتباط شکل میگیره اما توش برای من احترامی قائل نمیشن….

    یعنی باید همه جانبه درست بشیم…

    استاد من با همین عادت تحسین ویژگی های خوب افراد نمیدونید چقدر دل ادما رو بدست اوردم و چقدر علاقمند شدن بهم، مخصوصا از جنس مخالف که خیلی ها ارزوشون هست…

    این فقط برام ارتباط ایجاد میکرد و افراد رو علاقه مند بمن میکرد، تا اینجاش واقعا نتیجه داد، ولی گفتم چون برای خودم ارزش قائل نیستم، اون احترام و ارزشی که میخوام برام قائل نمیشن… نادیده گرفته میشم.. و خیلی عجیبه حتی خودشون هم متوجه این موضوع نیستن…

    حتی اینکه بمن علاقمند میشن هم خودشون اگاهانه خبر ندارن ازش…

    و استاد در حین همین نوشتن کامنت، همون دوستایی که منو سبک کردن و ارزشی که خواستم برام قائل نشدن، در حین همین کامنت یکیشون زنگ زد و یکیشون ده تا پیام فرستاد که برگرد ببخشید…

    اما دوبار من برگشتم و شدیدتر بلا سرم اومد…

    به قول شما همون ادمایی که میگن بیا، دو روز بعد میزنن تو سرت میگن برو و روی ادما حساب باز نکنید…

    استاد من هربار برگشتم ضربه اگه 10 بوده، شده 100

    اگه 100 بوده شده 1000

    و من نباید برگردم و باید روی خودم کار کنم و وقتی روی خودم کار میکنم همه چیز میاد سرجاش… اما نه وقتی که میخوام بقیه رو راضی کنم و نگهشون دارم…

    و اینم بگم که من این ترس رو دارم که اگه روابطم رو غربال کنم و اونایی که برای من ارزش قائل نیستن رو حذف کنم، این احساس خلا و تنهایی رو چکار کنم… چون چندبار تنها شدم و خیلی احساس خلا درونم شدید شد…

    اینم بخاطر بی ارزشیه… و همون تنفر از خود که شما گفتید..

    و دلیل دیگه ش اینه که مثلا مثل الان که اون طرف مقابل عذرخواه و پشیمون میشه من دلم میسوزه براش… دلیل برگشتن به روابط سمی این هم هست که وقتی طرف برمیگرده یادمون میره چجوری پشت مارو خالی کرده…

    تمامش از شرک نشات میگیره از احساس عدم فراوانی نشات میگیره…

    استاد این احساس ارزشمندی چقدررر لذت داره، وقتی احساس ارزشمندی میکنم خیلی درونم آرومه، انگار کودک درونم با آرامش گرفته خوابیده و لذت میبره و رهاست… اما وقتی برای خودم ارزش قائل نیستم کودک درونم داره زجر میکشه…

    استاد این چندروز از خدا هی میپرسیدم چرا پس اون آرامش عمیق پایدار رو بهم نمیدی، صدبار ازش پرسیدم اینو… توی این فایل از زبون خدا گفتید که خدا میگه من نمیتونم بیشتر از ظرفت بهت بدم… استاد این جمله انگار خود خدا بهم گفت و قلبم رو لمس کرد…

    ارامش با احساس ارزشمندی میاد…

    چقدر این مطالب رو مرور میکنم ولی باز خیلی زود یادم میره…میخوام به جایی برسیم که همیشه در مورد رعایت این موارد هشیار باشم و درک کنم که اگه رعایت نکنم خطر و مجازات شرک در کمین منه…

    من دوره لیاقت رو تهیه نکردم ولی از خدا میخوام شرایطی برام مهیا کنه که تهیه کنمش چون احساس عشق و امنیت با احساس ارزشمندی میاد…

    خدایاشکرت که از زبان استاد عباسمنش اینجوری میگی که این اتفاق برات افتاد فلان جور رفتار کن و دلیل فلان اتفاق فلان چیز بود… دقیقا مثال هایی که زدید دقیقاااااا اتفاقاتی بود که برام من افتاده بود…

    یه کلیپ هم چند وقت پیش دیده بودم از سادگورو، نمیدونم میشناسید یا نه، یکی مثل اشو هست که زنده هم هست و اهل هنده

    ازش در مورد کارما پرسیده بودن که اگه یکی بدی کنه به کسی چی میشه و چجوری میشه… اون گفت اگه خودت رو منبع اتفاقات بدونی رها میشی و حالت خوب میشه، ولی اگه بقیه رو منبع بدونی همیشه در بندی…. دقیقا همین صحبت شما… اما نمیدونم چرا با اینکه بارها اینارو تجربه کردم بازم یادم میره و بازم فراموش میکنم و نمیدونم چرا فقط وقتی بلا سرم اومده درکم زیاد میشه نسبت به این صحبت ها و وقتی اوضاع خوبه برام بی مزه میشه… امیدوارم این روند درست بشه و همیشه هشیار باشم در عمل به قانون

    استاد عزیز سپاسگذارم از شما و امیدوارم ظرفم انقدر بزرگ بشه که قدردان صحبت های شما و خود شما باشم…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  3. -
    حسین شریف گفته:
    مدت عضویت: 948 روز

    سلام به استاد گرامی وخانم شایسته عزیزواقاابراهیم گل

    واعضای محترم سایت

    دیشب ساعت 3نصفه شب از خواب بیدارشدم خابم نیامد باخودم گفتم

    از این فرصت استفاده کنم وبرم توسایت وبه این فایل هدایت شدم

    انگار اینو فقط برای من ساختین

    چون هرسال هدفگذاری میکردم و به بعضی هاشون میرسیدم و بعضیهاشون نه

    ولی اصلا بااین دیدگاه که بایدخودمو از درون درست کنم نگاه نکردم

    اخرسال توی دفترم برعکس سالهای قبل(که همش می نالیدم و ازخودم و همه شاکی بودم وغرزدن و…) نوشتم سال 402 بهترین سال عمر من تا به حال بوده و خداراشاکرم

    و 403 ازهمشون بهتره و هرسال من بهتر ازسال قبله

    چون دوره عزت نفس و راهنمای عملی دستیابی به ارزوها رو کار کردم روی خودم

    و روز اول سال باخودم گفتم 3ه روز بعد هدفگذاری کنم وبادیدن این فایل دری از اگاهی بروم بازشد و ازخوشحالی تاصبح نخابیدم

    با این حال عالیم قطعا بهترین سالم رو خواهم ساخت

    ممنون از راهنمایی های بموقع و سازنده شما

    سپاسگذارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  4. -
    زهرا موسعلی گفته:
    مدت عضویت: 2300 روز

    سلام خدمت استاد گرامی و مریم جون

    عیدتون مبارک

    برای همه آرزوی سالی

    پر از هدایت و حمایت الله

    جیبی پر از پول و طلاو سکه

    قلبی پر از عشق و نور الهی

    لبی پر از خنده و شادی

    تنی پر از آرامش و سلامتی

    خواستارم

    استاد عزیزم ممنون بابت تمام فایل‌هایی که با عشق برامون آماده می‌کنید

    مریم جون ممنون بابت فیلمی که میگیرید و آماده می‌کنید

    انشالله خداوند براتون به بهترین نحو جبران کنه عشق و آگاهی و آرامشی که برامون به تصویر مکشید واقعا دست مریزاد داره

    خدا قوت

    من از روز اولی که دوره لیاقت رو گذاشتید رو سایت به لطف الله تونستم بخرمش چون میدونستم که پاشنه آشیل زندگی من همین نبود احساس لیاقت

    ومن فقط گوش میدادم همین نه کامنتی می‌نوشتم نه کامنتی می‌خوندم و…..

    فقط روزی چند بار تو محل کار و خونم فایلهای صوتی رو گوش میدادم

    منی که پول دوره رو بازحمت جور کرده بودم به خودم اومدم دیدم 150میلیون تو همین مدت پول ساختم

    بجای اینکه دوباره دوره رو ادامه بدم بااحساس خوب دوره رو ادامه دادم اما بااحساس منفی

    احساس بی لیاقتی من دوباره زد بالا

    پول من که می‌توانستم شب عید برای خودم و چیزهایی که لازم داشتم خرج میشد

    برای دیگران ،برای همسرم

    یه مقدار زیادی از پولم رو دادم به کسی که قرار بود چند روزه بهم پس بده اما باکمال پرویی

    می‌گفت که تو پولو میخوای چکار

    و …….

    برای من همین تضادها کلی درس داشت

    ومثل روز برام راهم روشن شد که همین راهی که میرفتم درست بود

    فقط باید بااحساس خوب و احساس لیاقت راهمو جلو برم

    باتعهد و پشتکار بیشتر ،هدفمند تر از قبل

    به خودم قول دادم سال جدید رو همین دوره رو نکته برداری کنم ،کامنت دوستانمو بخونم،از خودم ردپا بزارم

    و از همه مهمتر اینکه الویت همیشه و همه جا خودم باشم ولاغیر

    تو همین فکرابودم که اومدم سایت دیدم استاد در تکمیل درس‌هایی که زندگی داشت به من میداد حرف میزنه

    وهمیشه حرف استاد برای من سنده

    ممنونم ازت استاد بابت فایل عالی که به موقع و مثل یه تیکه از پازلی که درست رفت سرجاش آماده کردید

    خدا جونم شکرت بابت همه‌ی همزمانی ها

    خدا رو هزاران مرتبه شکر بابت فایل عالی که آماده کردید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  5. -
    Nafis گفته:
    مدت عضویت: 1175 روز

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته دوست داشتنی

    سال نو مبارک

    من وقتی این دوره رو خریدم تا چند روز اول بیشترین تغییری که در خودم می دیدم آرامش و رضایت بود هنوز تغییرات دنیا رو نمی دیدم اما با خودم به صلح و آرامش رسیده بودم و جلسات رو ادامه دادم به طرز عجیبی تغییرات دنیا رو می دیدم با اینکه به میزانی که لازم بود برای این دوره وقت نذاشته بودم و گاها تمرین ها رو سرسری رد می کردم اما همین فقط گوش دادن به جلسات دنیای منو عوض کرده بود

    دوره که تموم شد بعد از چند وقتی دوباره برگشتم و باز به جلسات گوش می دادم انگار حرف های دیگه ای هم از دل جلسات به گوشم می رسید و حالا وقتی به روزهایی که دوره احساس لیاقت رو نگرفته بودم فکر می کردم متوجه تغییرات عظیمی که در من رخ داده بود شدم.

    این دوره به معنای واقعی کلمه تاثیرگذاره واقعا خیلی درهای بسته رو برای من باز کرد

    خیلی از مسائل که همیشه باهاش درگیر بودم و برام رفع کرد

    و وقتی تفاوت ها رو حس کردم احساس لیاقت روتین روزهای من شده که هر روز رندوم یکی از فایل ها رو گوش میدم و روش تعمق می کنم

    باز هم سپاس از شما و خدای خوبم که سال جدید رو برام نیکوتر کرد.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  6. -
    حفیظ‌الله کبیری گفته:
    مدت عضویت: 1463 روز

    درود و خدا قوت میگم به شما استاد عزیزم و مریم بانوی مهربان، سال نو را به شما تبریک عرض میکنم

    بینهایت سپاسگزارم بابت این فایل بسیار ارزشمند که حقیقتاً باید میلیاردها دلار بابتش بها داد و شما رایگان در اختیار ما قرار داده اید.

    نمی دانم با چه زبانی از شما تشکر کنم دقیقا به نقطه ظعف من اشاره کردید و امیدوارم در این سال جدید بتوانم یک شخصیت جدیدی از خودم بسازم. چون مطمئن هستم که با ساختن شخصیتم ، درآمد و روابطم نیز عالی‌تر خواهد شد.به قول یک عزیزی، درآمد میلیاردی شخصیت میلیاردی میخاد و من همین جا به خودم و به شما قول میدم روی شخصیتم در این سال جدید کار کنم و انشاءالله در آینده ای نزدیک بیایم و از دستاوردهام براتون بنویسم

    باز هم از شما عزیزان سپاسگزارم

    حفیظ الله کبیری

    16 فروردین 1403

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  7. -
    علیرضا قلیزاده گفته:
    مدت عضویت: 2494 روز

    به نام رب یکتا…

    سلام استاد عزیزم و همه دوستان سایت روحانی عباسمنش، سپاس گذار خداوندم که دوباره این فرصت در اختیار من گذاشت تا بتونم بیام و یک کامنت دیگه بعد از مدتها بنویسم، امیدوارم حالتون خوب لبتون خندون باشه،

    این روزا ذهنم خیلی درگیر این بود که چه هدفی رو انتخاب کنم و دو دل بودم و سر دوراهی گیر کرده بودم، از خدا نشونه خواستم و بهم الهام کرد که برو توی سایت…

    با دیدن این فایل خیلی چیز ها برام شفاف شد، استاد شما بهترین الگوی من بودید تا به الان توی زندگیم تاثیر گذار ترین فرد در زندگی من طوری که در تمام جوانب من به شما نگاه میکنم که چطور عمل میکنید، امروز داشتم به این موضوع فکر میکردم که چه چیزی می‌تونه استاد بیشتر از همه چیز خوشحال کنه و خداوند بهم گفت دیدن پیشرفت شما ها برای استاد بزرگترین نعمت مخصوصا اگه به یه سبک شخصی برسی…

    استاد داره جواب میده اون همه فکر کردن به خدا و قوانینش، استاد دارم به سبک شخصی خودم میرسم، یه جاهایی گیج میشم و معنی حرفاشو نمیفهم ولی دارم سعیمو میکنم که معنیش رو بفهم، یه جاهایی میگم نکنه راهم اشتباه باشه ولی از شما یاد گرفت معیارم نتایجم باشه، با خودم میگم اگه مسیرم اشتباه باشه نتایجم باید نادلخواهم باشه ولی نیست همه چی خوب و عالی… یه جورایی هم میشه گفت شده دایره امنم شده و قسمتی از هدف امسالم هم خارج شدن از همین دایره امنم هست که بر میگرده به احساس لیاقت من،

    یه چیزی برام جالب و اون اینکه من از سایت دیگه حفظ نمیشم حتی وقتی دیر سر میزنم به سایت…

    استاد من از لحظه ای که از خواب بیدار میشم تا زمانی که یه خواب میرم دارم به خدا و قوانینش و رابطه اونا با دنیایی مادی فکر میکنم، من زیاد اهل نوشتن نیستم من زیاد اهل حرف زدن نیستم ولی خیلی اهل فکر کردن هستم مخصوصا به خداوند، از اون جایی که به این درک رسیدم که مهمترین و پایه ای ترین ارتباط من ارتباط من با خداوند و بقیه ارتباطات من روی اون بنا میشه دیگه لحظه ای نیست که به اون فکر نکنم،

    به خودم گفتم تا خودم از دونسته هام نتیجه نگرفتم چیزی رو به اشتراک نزارم، استاد هر روزی که میگذره داره برام واضح تر میشه حرفاتون، من دوره خواستی از شما تهیه نکردم و حتی همونایی که تهیه کردم هم تا انتها ادامه ندادم ولی استاد انگار خدا داره منو هدایت می‌کنه به مسیر شما، من به اونجایی رسیدم که خدا بهم گفت هیچ چیزی بی دلیل خلق نشده و همچی سرجاش هست، نمی‌دونم چطور بگم ولی بهم داره یاد میده تو هر شرایطی بتونم زیبایی هارو ببینم، بتونم دلیل خلقت موجودات رو ببینم، دلیل زیاد شدن سگ های بی صاحب و یا خشکسالی، دلیل بی‌حجابی و به دنبال توجه بودن آدمهارو ببینم، دلیل اینهمه فقر و کم خونی افراد، دلیل نازایی، تا حدود زیادی میتونم الگو هارو ببینم و ارتباط بینشون رو بفهم، امیدوارم که بتونم به درک بهتر و بیشتری از این مسیر زیبا برسم و بتونم خوب زندگی کنم و کمک کنم جهان جای بهتری برای زندگی کردن بشه،

    اوایل نمی‌تونستم عورت خودم رو بپوشنم و دوست داشتم به بقیه نشونش بدم ولی خدا بهم گفت دیگه درموردش با کسی صحبت کن، هنوز خیلی جای کار دارم ولی اونقدری که بتونم مسیر درست تشخیص بدم درکش کردم،

    جالب توی قرآن و توی دیدن به ما در مورد ارتباطات حرام و چیزهای حرامی که نباید بخوریم توضیح دادن و اگه کسی به دنبال حقیقت باشه می‌تونه مسیر خودش رو به راحتی پیدا کنه،

    اتصالات توی مغزم داره برقرار میشه و اتفاقات خوبی توی راه استاد عزیزم، استاد امیدوارم روزی برسه که بتونم شمارو ببینم و بتونم در کنارتون زندگی کنم نه اینکه باهاتون حرف بزنم…

    دیروز داشتم فکر میکردم به اون هدف بزرگی که داشتین اشاعه توحید و یکتا پرستی و من هم دیدم که چقدر شبیه شما شدم و یکی از اهداف من هم شده،

    موحد واقعی شمایین استاد عزیزم امیدوارم بتونم شمارو سربلند کنم…

    در پناه رب یکتا شاد و سالم باشید و بهترین هارو براتون آرزو میکنم و عاشقتونم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  8. -
    سمانه مسعودی گفته:
    مدت عضویت: 1637 روز

    سلام به استاد و مریم شایسته عزیز و همه دوستان سایت

    امیدوارم سال جدید سال خوب و شاد و پر از آگاهی های آرامش بخش برای همه ما باشه

    به تکرار و بار ها تجربه کردم و توی کامنت ها دیدم که بچه ها گفتن چقدر شما به موقع فایل گذاشتید، موقعی که ما احتیاج به شنیدن و یادآوری و یک تلنگر داشتیم که توی این شلوغی آخر سال فراموش نکنیم چرا و با چه هدفی ، یک روز وارد این سایت شدیم؟؟؟

    چقدر حرفهاتون من رو به خودم برگردوند

    که چقدر دارم به دوره های که تهیه کردم عمل میکنم ؟

    که چقدر تغییر کردم و با سال قبل ؟؟؟

    که چقدر برای خودم ارزش قائل هستم؟؟؟

    و خیلی چیزهای دیگه …

    خواستم از شما و از خداوند تشکر کنم که به موقع حرفهای به گوشم رسونید که احتیاج داشتم به شنیدنشون و به فکر کردن به سالی که گذشت و رفتار و عملم که آیا طبق قانون هست ؟ طبق اون چیزی های که آموزش دیدم ،آیا هست؟

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  9. -
    مریم رنجبر گفته:
    مدت عضویت: 1055 روز

    به نام خداوند بخشنده ی مهربان

    سلام خدمت استاد عزیزم واستاد قشنگم خانم شایسته

    و همچنین سلام خدمت دوستهای خوب وصمیمی سایت استاد عباسمنش

    خدارو هزاران بار شاکرم برای امروزم که یک روز پرازخیروپرکت ونعمت وشادی برای من بود …

    خدایا سپاسگزارم …..

    استاد سپاسگزارم ازشما ازفن بیان شیوا رسا و قابل فهمت برای تمام آگاهی هایی که باعشق وجودی وهدایت خداوند در اختیار تک تک ماقرارمیدی

    انشالله به امید خدا امسال سال پراز شادی برکت نعمت ثروت و بهبودهای عالی شخصیتی برای همه ی ما باشه …..

    زمانی که هشت یانه ساله بودم همیشه دوست داشتم نمازخواندن رو یاد بگیرم دوست داشتم یادبگیرم باخداحرف بزنم عبادتش کنم .ولی بلد نبودم

    راهشو نمی‌دونستم فقط میدونستم .ودیده بودم بقیه نمازمیخونن واین شرط بندگی وخوب بودن در پیشگاه خداوند ه

    پدرو مادر آدمهای خیلی مذهبی نبودن خیلی هم درگیر نماز وروزهم‌نبودن

    برای همین بااین اوصاف خودم کتابم رو‌جلوم میزاشتم وازروی کتاب نمازمیخوندم کتاب مدرسه …

    وخیلی احساس خوبی داشتم …

    خواهرم بردارهام پدرو مادرم هیچ‌کدوم دنبال این چیزها نبودن هیچ وقت ولی من همیشه و همیشه ذهنم درگیر این مساعل بود …

    خداچیه کیه چرا نمیشه دیدش اصلا من کی هستم چرا به دنیاآمدم چرااینشکلیم .چرا پدرو مادرم نمازنمیخونن چرا …..

    چون من دوست داشتم اینطوری باشن

    دورورمون هیچ کسی به جز مادر مادرم اینجوری نبود که اهل نمازواینهاباشه

    ونمیدونم چرا من اینقدر علاقه داشتم …

    ویه چیز جالب برام این بود توهمون بچگی خودم همیشه احساس میکردم اگه بزرگ بشم یه روزی یه پیامبر میشم ..

    وخیلی ازاین فکرم پیش خداخجالت می‌کشیدم وباخودم میگفتم این گناهه من که نمیتونم پیامبربشم …..

    نمی‌دونستم درک نمی‌کردم دلیل این افکارچیه

    سالهای سال من به دنبال جواب های ذهنی خودم بود

    وهرچی بزرگتر میشدم این نیاز درمن بیشتر میشد بیشتر احساس تنهایی میکردم توجمع بودن برام جالب نبود .ویه جورایی دیده بودم وباورکرده بودم هرچقدر سختی بیشترازخدابخوام من بنده ی بهتری براش میشم …

    وقتی داستانهای قرآنی می‌خوندم می‌دیدم امامهابه همه کمک میکنن ازاون طرف میگن اینها خودشون نون واب می‌خوردن وچیری نداشتن فقیربودن روحصیر می‌خوابیدن…….

    باخودم میگفتم چطوری آخه مگه میشه پول نداشته باشی به بقیه کمک کنی

    باداستان جنگهای پیامبر رو میخوندم که خودش توجنگها نمی‌رفت واطرافیانش میرفتن

    تودلم میگفتم عجب آدم خودخواهیی این چه دینیه آخه این پیامبره چراخودش جنگ نمیکنه بقیه رو میندازه جلو ..

    ازیه طرف این سوالها بود ازطرفیم هم دوست داشتم از زندگی این پیامبرها الگو بگیرم ..

    نمی‌تونستم اینهارو ازهم‌تفکیک کنم چیزهایی که می‌خوندم ومیشنیدم زمین تا آسمان باهم فرق داشت

    ازاون طرفم قرآن می‌خوندم

    میدیدم خداهمش داره میگه عذاب میکنم نمیدونم داستان پیامبرها خیلی برام عجیب بود .

    آتیش برای ابراهیم گلستان شد آخه چطور

    یا موسی عصارو برزمین زد اژدها شد

    یا مریم بدون شوهربچه دارشد و…..

    همه ی اینها سوالهایی بود که توذهنم بود…

    کم کم دیدم نمیتونم بااین شرایط خودم رو وفق بدم

    نگاه میکردم به دورورم‌میدبدم یکی که اصلا نمازنمیخونه ازمن زندگی بهتر داره

    شادی بیشتر روابط بهتر

    باخودم فکرمیکردم اینها نمادبدی وزشتیه ولی انگارخدااینهارو بیشتر دوست داره ..

    واونجا بود که بعدازچهل سال توی سن چهل سالگیم تصمیم گرفتم آدم بدی بشم ..

    به همه چی شک کردم نمازروزه رورها کردم حجاب رو رها کردم خودم رو رها کردم خیلی برام سخت بود …….

    کارهایی کردم که اصلا ازشون فراری بودم خط قرمز زندگی من بودن ولی انجام دادم

    قرانو گذاشتم کنار گفتم همش دروغه اینو مردم درست کردن ….حرفهای خدا نیست اگه بود باید یه جوری بود من درک میکردم ….

    هیچی حقیقت نداره نه بعدازمرگی هست نه بهشت و جهنم ….

    روزها پی هم رفتن وشبها توی ناراحتی وگریه بودم

    باخودم میگفتم دارم‌چیکارمیکنم باخودم

    بعدباخودم میگفتم اصلا برام مهم نیست تهش میخوادخدامنو بندازه بسوزونه توجهنم بزارببره ..

    من می‌خوام هرجوری که ازلحاظ من بده زندگی کنم بلکه همه چی بهتر بشه …

    ولی دیدم نشد

    دیدم قلبم نمی‌پذیره دیدم یه چیزی گمه توی وجودم سردرگم و تنهای تنهاشدم

    گفتم خدایا تواینو میخوای من نمی‌دونم چیکار کنم کمکم کن دارم خودمو ازبین میبرم حقیقت چیه چرابهم نمیگی

    من می‌خوام بدونم خسته شدم بهم بگو تنهام نزار من بلد نیستم …

    اونجا بود که خدا من رو توبقلش گرفت ..

    واون تغییرات زندگی من شروع شد….

    اون بیماری و پندمیک آمد خونه نشین شدم تنها شدم بیمارشدم قرنطینه شدم .

    انگارهمه چی دست به دست هم داد تا منو به خواسته ام به جوابهای سوالهاتم برسونه ..

    با کتابهای زیادی آشنا شدم خوندم ورزش امد توزندگیم به طرز جادویی ازلحاظ ذهنی و روحی انگار آماده شدم برای درک کردن موضوعات قبلاً اینطور نبودم …

    کم کم بااستاداشناشدم

    واونجا بود گریه کردم اشک ریختم قشنگ خداداشت بامن حرف میزد اینو باتمام وجودم حس کردم ….

    فهمیدم تمام این سالها خودم رو گم کرده بودم فهمیدم منشاخودم هستم پاک زیبا مقدس ارزشمند لایق خدایی وبسیار متعالی …

    روح من درون‌من آرام گرفت

    آرام آرام فهمیدم که چرا خداوند داستانها رو توقران گفته …

    واسه اینه که باورهای من نسبت به خواسته هام به یقین برسه بدونم که میشه رسید به هرخواسته ای جزییات رو‌نگفته چون اصل و اساس نبودن چون مهم اینه من وقدرخدارو باور دارم ..

    فهمیدم اصل و اساس زندگی داشتن باورهای خوبه احساس خوبه

    فهمیدم خداخیرمطلقه فهمیدم به هرچی فکرکنم همونو وارد زندگیم میکنم

    فهمیدم باتضاهرکردن به مسلمان بودن پوشش حجاب گفتن یک سری حرفها نمیشه چیزی روتغییرداد …..

    همه‌چیز براساس یک قانونه اونم فرکانسه واحساست منه درهرلحظه داره زندگی من روشکل میده ..

    فهمیدم خدا مهربان وشنواست عادل ورزاقه

    اون همیشه کنارم بوده این من بودم که درمداری بودم که ازهمه چیز دور بودم همه حاسرد وتاریک بود .

    خورشید تابان بود نعمت بود زیبایی بود من نمی‌دیدم من اونجا نبودم

    فهمیدم باید حرکت کنم …..

    خودمو و جمع وجورکردم ویک مسیر زیبا رو شروع کردم خدا کنارم همراهم بالا پایین روبه رو همه جایامن هست ماباهم دوست شدیم هم مسیرشدیم اون بهم شادی و نشاط قلبی داد بامن حرف میزنه مسیری که دارم میرم هموارو زیبا وسرسبزه خیلی زیباست …..

    هرجا رو‌که میبینم خدااونحا سبز وقشنگ‌میشه

    انگار نگاه‌های من پرازمعجزه شده کلام من پرازمعجزه شده هرچی میگم میشه بهشت میشه عشق جانان میشه…….

    ومن روحم آرام دریای وجودم آرام هست مساعل رو باخدا درمیون میزارم اونم بهم میگه ..

    من عاشقانه این خدارو دوست دارم

    نوری دروجودم تجلی پیداکرده که وصف ناپذیره

    به اون افکاربچگی خودم رسیدم جوابش رو ازخداگرفتم ..

    که چرا فکرمیکردم وقتی بزرگ بشم پیامبرمیشم..

    اونها خرافه وکفرنبودن

    اونها حرفهای خدابامن بود

    اون بهم گفت تو اشتباه فکر نکردی توهم میتونی مثل اونها باشی اونها خودشون روباورکردن منو باورکردن .خواستن شود

    وهمونقدرکه اونها به من دسترسی داشتن توهم داری این به خودت بستگی داری تومنو چطور ببینی …

    فهمیدم تمام این سالها خدابهم‌میگفت مریم ازخودم بخواه

    توخودت به تنهایی لایق خواستن وگفتن وحرف زدن بامن هستی توازمنی ارزشمند وپاک نورانی ….

    چقدر حرفها وکلام خداوند در بیان استاد برای من جاری شد

    روح تشنه ی من سیراب اون حرفها واگاهی ها شد .من این مسیرو بسیار دوست دارم اینها باوجودمن بسیار درتطابق کامل هست

    انگار یک عالمه پازل درهم ریخته درمن بود که داره یکی یکی سرجای خودش قرار میگیره …

    من این احساس واین حرفها به قلبم آمد ودوست داشتم اینجا بنویسم …

    چون همین دیروز من نمی‌دونستم این فایل روی سایت آمده

    داشتم باخداصحبت میکردم

    وازش خواستم کمکم کنه تا بتونم امسال بهترروی خودم کارکنم

    دیدم اصل برای من ساختن شخصیت من هست بهبود شخصیتم.. وبرام اصل واساسه ودرونم بیشتر به این نیاز داره

    واقعیت یادم نبود هدف گزاری کنم چون هرروز تمرین ستاره قطبی رو انجام میدم وتواون می‌نویسم

    واین که واقعا دوست دارم تغییر کنم ….

    خدارو شاکرم که امسال بهترین سال زندگیم بود که گذشت خیلی خیلی خوشحالم

    من ازلحاظ درونی آدم خیلی بهتری شدم

    ولی هرچقدر فایل های دوازده قدم رو پیش رفتم و بیشتر خودم رو کنکاش کردم دیدم برای بهبود شخصیتم باید بیشتر زمان بزارم دیدم شاخ وبر گهای هرز زیادی توذهن وافکارم هست که بهم وصله نمیشه یکیشو‌درست کنی نیازه دونه دونه روشن کارکنم اینا همش به خاطر

    اون گوش کردن فایل ها هست که تونستم اینها رو پیداکنم

    قبلاً اصلا نمی‌دونستم من یک چنین ذهنیت وباورهایی دارم واینقدر ریز وزیادهستن …

    ووقتی آمدم سایت واین فایل رو دیدم

    دیدم که خداداره بهم بازیادمیده چیکار کنم

    همینقدر واضح روشن ونشستم تودفترامسالم نوشتم …

    خدایا شکرت برای همین لحظه همین سایت وانگشتهای قشنگم که دارن این کلمات رو می‌نویسن ..

    خدایا همه چیز متعلق به توست تمام وجودم وهرانچها که هست متعلق به ذات پاک توست

    تنها ترومیپرستم وتنهاازتویاری میجویم ای مهربانترین مهربانان …

    استاد دست آوردهای بسیاری دارم ومن بینهایت ازشما سپاسگزارم و همینطور خانم شایسته ..

    ازخدامیخوام بتهترینها سهم قلب شما باشد

    شادی سلامتی خوشبختی ثروت روابط خوب باخداوند …

    در پناه الله یکتا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  10. -
    امیر تقوایی گفته:
    مدت عضویت: 1108 روز

    فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّکَ الْعَظِیمِ(74)

    ۞ فَلَا أُقْسِمُ بِمَوَاقِعِ النُّجُومِ(75)

    وَإِنَّهُ لَقَسَمٌ لَّوْ تَعْلَمُونَ عَظِیمٌ(76.

    إِنَّهُ لَقُرْآنٌ کَرِیمٌ(77)

    با سلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته گرامی و هم مدارهای عزیز

    چیزی که من از این آیه می‌فهمم اینه که در این چند آیه اشاره همه چیز به قرآن و عظمت قرآن هستش

    اشاره‌ای به ستارگان و جایگاه ستارگان می‌کند

    که در دید اول شاید تایید به علم نجوم و علوم غریبه باشد

    که استفاده از تاثیر

    ستارگان و جایگاه ستارگان را با چه آب وتابی برسی می‌کنند

    چون داستانهای که برایش نگفته اند

    اما مگر میشود کتاب توحید

    از عوامل بیرونی و قدرت ستارگان بگه

    اگر کمی دقت شود خداوندهمه آنها را قرآن کریم می‌داند

    قسم به اون جایگاه ستاره

    که همون قسم عظیم همون جایگاه ستاره قرآن کریم است

    لَقرآن

    لَقرآن

    تاکید چند باره که انه لَ قرآن

    نمی‌دانم چرا در ترجمه‌ها طور دیگه‌ای عنوان شده

    شاید در زمان نزول قرآن اهمیت و جایگاه ستارگان خیلی مورد توجه بوده است

    اما به نظر من خداوند در قرآن قسم عظیم می‌خورد به خود قرآن است

    و می‌گوید این جایگاه عظیم قرآن است

    و تاکید دارد که این قرآن کریم است و خسیس نیست

    و بخشنده اما

    برای دست کسانی که آلوده به شرک شدند یا فکر آنانی که آلوده به شرک است

    یا به قول استاد مدار کسانی که باورهای شرک آلوده دارند نمیرسد

    آن مدارقرآنی مدار مطهرون است

    به اون مدار عظیم جز مطهرون و پاکان از باورهای شرک آلود راهی ندارند

    واما در اون مدار قرآن چه سخاوتمندانه و کریمانه پذیرایی می‌کنه

    خدایا

    به اون قسم عظیمت قسمت میدم

    که کمکمون کن که لذت کرامت قرآن رو بچشیم

    لذت مدار مطهرون

    خدایا به این رنج دوری از قرآن کریم پایان بده

    در انتها ممنونم از کامنت قرآنی زیباتون خانم سعیده گرامی

    که منو متوجه این آیه کرد

    آرزوی سعادت ثروت و سلامتی و شادی روز افزون دارم براتون لَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای: